1
در سالهای بلافاصله پس از سال 1275 میلادی، زمانی که ابراهیم ابوالعافیه در ایتالیا، در حال تبیین تعالیم قبالای مبتنی بر مکاشفهی خود بود، در جایی در مرکز کاستیل کتابی نوشته شد، که مقدر بود به لطف موفقیت و شهرتی که کسب کرد و تأثیری که به تدریج به جا گذاشت، تمام اسناد و منابع دیگر قبالایی را تحتالشعاع قرار دهد؛ این کتاب سِفِر هَ-زُهر (1) یا «کتاب روشنی» بود. میتوان جایگاه آن را در تاریخ جنبش عرفانی قبالا بر اساس این واقعیت ارزیابی کرد که تنها متنی بود که در میان کل نوشتههای حاخامی پساتلمودی، به صورت متنی رسمی و مورد قبول درآمد، که برای چندین قرن عملاً همرتبه با کتاب مقدس و تلمود به حساب میآمد. هرچند این جایگاه بینظیر به تدریج به دست آمد. بیشتر از دو قرن طول کشید تا زُهر از گمنامی نسبی اولیهاش به مشهورترین متن در نوشتههای قبالایی برسد. علاوه بر این، تردیدی نیست که نویسندهی آن، هر آنکه بوده است، چنین نفوذ و تأثیر شگرفی در ذهن نداشت. همه قراین حاکی از آن است که هنگام نوشتن زُهر هدف اولیهی نویسنده صرفاً نگارش تفسیری قابل فهم بر مبنای تفکراتش بوده است. ذهن او کاملاً در عالم تفکر قبالایی غرق بود، اما شیوهی پرداختن او به این اثر نشان از شخصیت خود او دارد، گرچه سعی میکرد که این شخصیت را پنهان سازد. ما هر داوری که در مورد ارزشهای این کتاب کنیم باز او به عنوان نویسنده میتواند ادعا کند که به هدفش دست یافته است. چرا که میتوان گفت که یقیناً این اثر، اولاً در میان عارفان قبالا، و بعداً، به ویژه پس از خروج از اسپانیا، در میان کل قوم یهود یک موفقیت بوده است. این کتاب برای قرنهای متمادی، در توصیفِ ژرفترین و نهانیترین زوایای عمیقاً پنهان روح یهودیت، جایگاه برجستهای داشت. این داستان در مورد حاخام پینْحاس کورتزی، (2) قدیس حسیدی مشهور (وفات حدود 1791)، نقل میشود که عادت داشت همواره خدا را شکر گوید که در زمانی که هنوز زُهر برای جهانیان شناخته نشده بود، متولد نشده است، (3) (چون که زُهر به من کمک کرده است تا یهودی باقی بمانم.) (4) این اظهارنظر از سوی چنین فردی ما را به فکر فرو میبرد، زیرا شاید زُهر نمونهی عالی از تجلیات اسطورهای در قلب یهودیت باشد که در سخنرانی اول متذکر آن شدهام. با وجود این واقعیت که شمار عظیمی از عرفای یهود احساس کردهاند این اثر بیانگر ژرفترین احساسات و خواستههای آنها است، این پرسش مطرح میشود که تأثیر و نفوذ آن ناشی از چه چیزی است و چرا این موفقیت برای دیگر اسناد و منابع ادبیات عرفانی حاصل نشده است.2
در نگاه اول، وجود تعداد زیادی از نوشتهها با ویژگی ظاهراً بسیار متفاوت، که با تسامُح تحت عنوان زُهر گردآوری شدهاند، جای هیچ بحثی را علیه این نظریه علیالظاهر باقی نمیگذارد که آنها در واقع متعلق به نویسندگان مختلف و دورههای متفاوتاند. بنابراین اولین وظیفهی ما باید بررسی دقیق این اجزای اصلی که پنج جلد کامل ادبیات زُهری را تشکیل میدهند، باشد. (19) این اجزا را میتوان تحت عناوین ذیل خلاصه کرد:3
زبان آرامی تمام این هجده بخش یکسان است، و هر جای این آثار ویژگیهای خاص یکسانی را به نمایش میگذارد. این مسئله از آنجایی بیشتر حائز اهمیت است که این زبانی که شیمعون بریوحای و دوستانش احتمالاً در نیمهی اول قرن دوم پس از میلاد در فلسطین با آن سخن میگفتهاند به هیچوجه زبانی زنده نیست. زبان آرامی زُهر کاملاً تصنعی و زبانی ادبی نویسندهای است که شناختی از زبان آرامی بیش از زبان برخی آثار و منابع ادبی یهودی نداشته است، و شیوهی نگارش خود را مطابق با معیارهای شخصی خاص خلق نموده است. این احتمال که برخی محققان بیان کردهاند که تحقیقات فقهاللغوی لایههای قدیمیتر زُهر را آشکار میسازد، از طریق تحقیقات واقعی به اثبات نرسیده است. در سرتاسر این نوشتهها، روح زبان عبری قرون وسطا، به ویژه زبان عبری قرن سیزدهم، در پس صورت ظاهر زبان آرامی هویداست. نکتهی حائز اهمیت بعدی این است که تمام ویژگیهای این زبان [تصنعی] که زُهر با آن نوشته شده، و آن را از گویشهای گفتاری زبان آرامی [واقعی] جدا میکند، به طور یکسان در تمام بخشهای مختلف زُهر میتوان یافت. واقعیت این است که این شیوهی نگارش دارای تنوع بسیار زیادی است؛ این تنوع در همه جا از زیبایی آرام تا معقدنویسی ملالآور، از لفاظی اغراقآمیز تا سادگی بسیار پیش پا افتاده و از اِطناب بیش از حد تا ایجاز معماگونه و مبهم به چشم میخورد که جملگی بسته به وضع و روحیهی مؤلف است. اما تمام این تنوع سبکی تنها روی یک مضمون واحد نشانه رفتهاند و هرگز هویّت بنیادین تفکری را که در پس آنها نهفته است، پنهان نمیسازند. باید افزود که واژگان مؤلف بسیار محدود است، به گونهای که انسان از توانایی او در بیان مطالب به کمک واژگانی تا این حد محدود و اندک همواره احساس شگفتی دارد.پینوشتها
1. Sefer Ha-Zohar
2. Rabbi Phineas of Koretz
3. Den der Zohar Hot Mich Derhalten bei Yissishkeit.
4. مقایسه کنید با نسخهی دستنویس که ام. جی. گوتمان تحت عنوان «احکام سرور ما پینحاس کورتزی» در (Biigoraj, 1931), 117,p.26 منتشر کرده است. این گفته به بعل - شم، بنیانگذار حسیدیسم، نسبت داده میشود: «وقتی که کتاب زهر را باز میکنم، کل عالم را مشاهده میکنم». مقایسه کنید با مداحیهای بعل شم طوو، (f.6b).
5. Book Bahir
6. Rabbi Amora
7. Rabbi Rehumai
8. Rabbi Simeon ben Yohai
9. Moaresheth Ha-Elohuth
10. مَعَرِخِت هالِاهوت (سلسلهی الاهیات) در سال 1558 در مانتوا منتشر شد. گاهی این کتاب به حاخام پرز اهل بارسلونا نسبت داده میشود. مقایسه کنید با ملاحظات من در قِریَت سِفِر (شهر کتاب)، vol.XXI, p.284-287 (1945). به هر صورت مسلم است که این اثر را یکی از شاگردان سلیمان بن آدرت نوشته است. دیوید نیومارک در vol.I, p.192-204, 303-322 (1921) و تاریخچهی فلسفه در اسرائیل کوشیده است به تحلیل این اثر بپردازد، اما توفیق چندانی نداشته است. نیومارک این فرض نادرست را مطرح میکند که معرفت قدیمیتر از زُهر است. او تا آنجا پیش میرود که در صفحه 206 میگوید بدون معرخت، زهر هرگز نوشته نمیشد.
11. David Newmark
12. برخی کتب و مقالات موجود در کتابشناسی این سخنرانی معرف مراحل قبلی این بحث هستند که اغلب بدون مقدمات زبانشناختی ضروری دنبال میشد.
13. Moses de Leon
14. Cf. Geschichte der Juden, vol.VII, third edition (1894), p.424-442.
15. Simeon ben Yohai
16. Cf. e.g. A. Kaminka, مکاشفات سرّی ربی شیمعون بریوحای در سفر کلوزنز, p.171-180 (1937).
از همان نویسنده به کتاب دربارهی قدمت کتاب زوهَر در Sinai, vol.VII (1940), p.116-119.
این رسالهها نمونهای از ادبیات علمی است که در پی آن نبودم که ذکری از آنها بشود.
17. مقایسه کنید با سخنرانی افتتاحیهی من در دانشگاه عبری، علوم یهودیت، vol.I, p.16-29 (1926).
18. در اینجا اجازه میخواهم اشاره کنم که من فرهنگ خاصی دربارهی زبان زُهر تهیه کردهام که امیدوارم روزی منتشر شود. کار بر روی این فرهنگ بیش از هر چیز مرا نسبت به درستی دیدگاههایی که در این سخنرانی طرح ساختهام متقاعد کرده است.
19. چاپهای معمول کتاب زوهَر شامل سه جلد است. شمارهگذاری آن مانند شمارهگذاری Mantua, 1558-1560 editio Princeps است. (تنها سه نسخهی چاپ شده شامل همهی این موارد در تک جلدی است که نشر (Cremona, 1560 etc) است). من هم از چند جلدی و هم تک جلدی نقل قول کردهام. بر این اساس این جلد شامل تیقونه زهر نیز است (نخستین بار در Mantua, 1558 منتشر شد)، همچنین شامل زوهر حاداش نیز است. این به معنای این نیست که یک «زُهر جدید» به تقلید از نسخههای قدیمی است چنان که برخی تلقی کردهاند. بلکه شامل بخشهایی از زهر و تیقونه که در نسخههای خطی دیگر از بین رفته ولی به وسیله ویراستاری نسخه Mantua آورده شده است. این موارد اساساً به وسیلهی ابراهیم هلوی بروخیم از یک نسخهی خطی گردآوری شد که در شهر صفد پیدا شد و شامل برخی از متون بسیار مهم است که من از نسخهی چاپ Warsaw, 1885 نقل قول کردم. همهی چاپهای دیگر از این بخش در اثر من به نام کتابشناسی قبالایی، p.166-182, 1927 آورده شده است.
20. Sifra di-Tseniutha
21. این صرفاً ترجمهی لفظی اصطلاح عبری طومار اسرار در باب حجاب است که در جلد دوم زُوهَر (239a) به همان معنای مستعمل در این عنوان به کار رفته است.
22. Zohar, II, 176b-179a.
Paul Vulliaud"s Traduction Integrale du Siphra di-Tzeniutha (Paris, 1930), Cf. MGWJ, vol.75 (1931), p347-362, 444-448. ارزش علمی قائل شد.
23. Idra Rabba
24. Zohar, III, 127b-145a.
25. در بررسیام درباره کتاب ولیو من (Vulliaud) به طور کاملتر درباره پیوندهای بین این دو متن بحث کردهام (بنگر یادداشت 10 انگلیسی).
در ایدرا ربا این گفته نقل شده یا درستتر بگوییم به آن اشاره شده است، اما عارفان قبالای بعدی نمیدانستند در کجا آن را پیدا کنند. در نقل قولهایی در یک اثر قدیمی قبالایی به نام لیونَت هَسپَیر (سنگفرش یاقوت قرمز) (سال تألیف 1328) روشن است که واقعاً کدام بخش مورد نظر است. در چاپهای ما این به سادگی بخشی از مَسِخِت تِروما است.
26. Idra Zutta
27. Zohar, III, 287b-296b.
28. Idra di Be-Mashkana
29. Ibid, II, 127a-146b.
30. Hekhaloth
31. Ibid, I, 38a-45b and II, 244b-268b.
(در دو بخش: بخش یک دربارهی هِخال (محراب)های مقدس 244-262b و بخش دو دربارهی هِخال (محراب)های نامقدس 268b-268b).
32. Raza de-Razin
33. Ibid, II, 70a-78a:
دنبالهی II, 75a در Zohar Hadash, 35b-37c (1885) یافت میشود.
34. physionomy
35. chiromancy
36. یک متن در مجموعهی زُهر گنجانده شده و بخش دیگر عنوان خاصی دارد که آشکارا تقلیدی از Secretum Secretorom اثر مجعول ارسطویی است که در قرون وسطا کاملاً معروف بود، و شامل فصلی دربارهی قیافهشناسی است. ترجمهی عبری سرّ الاسرار این رساله در Gaster, Studies and Texts, vol.III: Cf. p.268-271 منتشر شده است؛ همچنین بنگرید: دروازههای شناخت شکل، ص 268-271.
37. Sava
38. Zohar, II, 94b (bottom)-114a.
39. Yenuka
40. Ibid, III, 186a-192a.
41. Cf. Ibid, I. 238bff;II, 166a; Zohar Hadash, 9a.
42. Rav Methivtha
43. Ibid, III, 161b-174a.
44. Sithre Torah
45. Ibid, I, 74a-75b, 76b-80b, 88a-90b, 97a-102a, 108a-111a, 146b-149b.
(مطابق چند نسخهی خطی قطعهی (I 15a-22b) شامل سیتراتورا دربارهی فصل بِرِشیت (پیدایش) میباشد).
46. Mathnithin
47. Ibid, I, 62, 74, 97, 100b, 107b, 121, 147, 151, 154, 161b, 165, 232, 233b, 251; II, 4a, 12b, 68b, 74, 270b; III, 49, 73b, 270b; Zohar Hadash, Id, 3a, 105a, 122b.
48. Tosefta
49. song of Soloman
50. Zohar Hadash, f.61d-75a.
51. Kav Hamiddah
52. Ibid, f.56d-58d.
53. Sithre O Thioth
54. Ibid, f. 1-9.
55. Ibid, f.32c-41a.
56. Midresh Ha-Neelam
57. قسمتهای بِرِشیت (پیدایش)، نُوئَح و لِخ لِخا (سومین باب پیدایش) از میدراش هنعلم که در Zohar Hadash, f.2-26؛ از وَیِرا (چهارمین باب) تا تُولدُوت (ششمین باب) I, 97a-140a و To the Tikkume Zohar belongs also the Passage I, 22a-29b یِصِه (هفتمین باب) در Zohar Hadash, f.27-28; Zohar, II, 4a-5a, 14a-22a
چاپ شده است که شامل میدراش هنعلم بر فصل شِموُت (باب اول، دومین کتاب توراه) است.
58. Zohar Hadash, f.75a-90b.
(p.90-93، و نیز میدراش هَنِعلَم دربارهی اِخا (مراثی ارمیا)).
59. رسالهی رعیا مهمنا در سراسر جلدهای دو و سه این چاپ به طور پراکنده وجود دارد، هر چند در نسخههای خطی معمولاً درنسخههای جدا در کنار هم یافت میشوند.
The Bulk of The R. M. is Printed, II, 114a-121a; III, 97-104, 108b-112a, 121b-126a, 215a-259b, 270b-283a.
60. Raya Mehemna
61. Raya Mehemna
62. Tikkune Zohar
63. Bereshith
64. بین چاپ اصلی تیقون زُهر (مانتوا، 1558)، که در واقع نمیتوان چندان بر آن تکیه کرد و چاپهای بعدی از لحاظ ترتیب، تفاوتهای درخور ملاحظهای وجود دارد.
65. Zhar Hadash, f.31a-37c and 93c-122b.
66. در صفحه عنوان چاپ کرمونا (Cremona)، یک قطعه معروف به «تاخازِه» (بیا و ببین) به عنوان بخشی که در آن چاپ گنجانده شده ذکر میشود. اینکه این قول به کدام بخش اشاره میکند، روشن نیست، که در آن هر بندی با عبارت کلیشهای همان آغاز میشود. این قطعه در چاپ رایج در انتهای جلد اول ed. Vilna, f.256a-262a چاپ شده است. بخشهای جعلی دیگر عبارتند از: If.211b-216a و یک نسخه جعلی Midrash Ha-Neelam (in Ms. Vatican. Casc dei Neofiti,23)، به اصطلاح
Zohar on Ruth, Cf. Bibliographia Kabbalistica, p.183;
و یک فصلی معروف به «مَئَمرِه زِعیرا» (گفتارهای کوتاه) که عزولای (Azula) آن را ذکر کرده است و در Ms. Paris Bible. Nat. 782, و نیز در Vital"s copies from older Kabbalistic Mss.
67. Harry Sperling
68. Maurice Simon
69. لندن 1931-1934. این ترجمه همواره صحیح نیست اما تصور روشنی از ماهیت زُهر را منتقل میکند. مایهی تأسف آن است که مطالب زیادی حذف شده است. البته تحریفهای عامدانهی بیشمار مترجم فرانسوی، ژان دپولی، در این ترجمهی استادانه و قابل اعتماد یافت نمیشود. [این ترجمهی انگلیسی پنج جلدی در کتابخانهی دانشگاه ادیان و مذاهب قم وجود دارد م.].
70. تنها کوششی که برای جدا ساختن بخشهای «اصیل» از «افزودههای بعدی» انجام گرفته توسط
IgnazStern, Versuch Einer Umstazndlichen Analyse Des Sohar in Ben Chanunja, vol.I-V (1835-1862)
انجام شد است. این ادله فقط امور را در سطح نظریات شخصی نویسنده پایین میآورد، همانطور که در خصوص کتاب محجوب بودن در (MGWJ, vol.75,p.360) نشان دادم، بدون توجه به این مطلب، این رسالهی بسیار جالب و سادهای است که مطالب زیادی میتوان از آن آموخت.
71. Targum Onkelos
72. Targum Jerushalmi
73. ترجیح او در کاربرد جملاتی با عبارت «کَدین» (طبق قانون) بازتاب کاربرد عبری «آز» (آنگاه) در قرون وسطا است.
74. به عنوان مثال، تبرئه، تعالی، احتراز در زبان عبری به جای همان کلمات در زبان آرامی و برعکس. کلماتی مثل نظارت، خدمت، قربت و غیره به جای همان کلمات در زبان آرامی و معمولتر از همه، کلمهی بیمعنی آموختم برای «من آموختهام» است.
75. به عنوان مثال، محصور کردن، تخمین زدن، تصویر کردن و غیر آن یا به درد آوردن است، که آشکارا عبری قرون وسطا است.
76. ملحق شدن، روزی دادن، روشن ساختن در معنای «نحوهی برخورد با چیزی» کاربرد قرن سیزدهمی کلمهی عبری برانگیختن است.
77. او اغلب حرف «ب» را در معنای «با» به کار میبرد، مثلاً، «پادشاه در کنار بانوی ملکه ایستاد» در نامحتملترین عبارات به کار میرود.
78. به عنوان مثال، ظرف ناتمام، کشیده شده (هیولی)، نگاه کردن به، امتناع کردن.
79. Tibbonide family
80. نویسنده این کاربرد عربی واژه طعن را از کتاب ریشهها اثر داود قیمهی زیر مدخل ط ع ن اخذ میکند. و در کلمهی مانند بند آورده است.
81. به خصوص در عباراتی نظیر مراقبان گفتار، مراقبان طهارت، مراقبان شریعت که همواره به معنای فرشتگان خشمگین و حت شیاطین است (= حافظان میصوا).
82. شیرین کردن حکم دینی همان واژهی آرامی Endulzar است، عبارت عبری بعدی شیرین کردن حکم دینی برگرفته از زبان قبالایی زُهر است. پیشتر شیمعون دوران (Simeon Duran) در کتاب (ت ش ب ص) (part III, 57) کوشید که این زبان کاملاً غیر میدراشی را توضیح دهد.
83. مهمل و بیمعنی، نیز، عبارت ثابت سه فرسخ ملازم بودند، «آنان سه فرسخ همراهیاش کردند» است. نویسنده در اینجا «لِویا» (بدرقه کردن) و «هَلوا» (قرض دادن) را خلط کرده است.
1
در سالهای بلافاصله پس از سال 1275 میلادی، زمانی که ابراهیم ابوالعافیه در ایتالیا، در حال تبیین تعالیم قبالای مبتنی بر مکاشفهی خود بود، در جایی در مرکز کاستیل کتابی نوشته شد، که مقدر بود به لطف موفقیت و شهرتی که کسب کرد و تأثیری که به تدریج به جا گذاشت، تمام اسناد و منابع دیگر قبالایی را تحتالشعاع قرار دهد؛ این کتاب سِفِر هَ-زُهر (1) یا «کتاب روشنی» بود. میتوان جایگاه آن را در تاریخ جنبش عرفانی قبالا بر اساس این واقعیت ارزیابی کرد که تنها متنی بود که در میان کل نوشتههای حاخامی پساتلمودی، به صورت متنی رسمی و مورد قبول درآمد، که برای چندین قرن عملاً همرتبه با کتاب مقدس و تلمود به حساب میآمد. هرچند این جایگاه بینظیر به تدریج به دست آمد. بیشتر از دو قرن طول کشید تا زُهر از گمنامی نسبی اولیهاش به مشهورترین متن در نوشتههای قبالایی برسد. علاوه بر این، تردیدی نیست که نویسندهی آن، هر آنکه بوده است، چنین نفوذ و تأثیر شگرفی در ذهن نداشت. همه قراین حاکی از آن است که هنگام نوشتن زُهر هدف اولیهی نویسنده صرفاً نگارش تفسیری قابل فهم بر مبنای تفکراتش بوده است. ذهن او کاملاً در عالم تفکر قبالایی غرق بود، اما شیوهی پرداختن او به این اثر نشان از شخصیت خود او دارد، گرچه سعی میکرد که این شخصیت را پنهان سازد. ما هر داوری که در مورد ارزشهای این کتاب کنیم باز او به عنوان نویسنده میتواند ادعا کند که به هدفش دست یافته است. چرا که میتوان گفت که یقیناً این اثر، اولاً در میان عارفان قبالا، و بعداً، به ویژه پس از خروج از اسپانیا، در میان کل قوم یهود یک موفقیت بوده است. این کتاب برای قرنهای متمادی، در توصیفِ ژرفترین و نهانیترین زوایای عمیقاً پنهان روح یهودیت، جایگاه برجستهای داشت. این داستان در مورد حاخام پینْحاس کورتزی، (2) قدیس حسیدی مشهور (وفات حدود 1791)، نقل میشود که عادت داشت همواره خدا را شکر گوید که در زمانی که هنوز زُهر برای جهانیان شناخته نشده بود، متولد نشده است، (3) (چون که زُهر به من کمک کرده است تا یهودی باقی بمانم.) (4) این اظهارنظر از سوی چنین فردی ما را به فکر فرو میبرد، زیرا شاید زُهر نمونهی عالی از تجلیات اسطورهای در قلب یهودیت باشد که در سخنرانی اول متذکر آن شدهام. با وجود این واقعیت که شمار عظیمی از عرفای یهود احساس کردهاند این اثر بیانگر ژرفترین احساسات و خواستههای آنها است، این پرسش مطرح میشود که تأثیر و نفوذ آن ناشی از چه چیزی است و چرا این موفقیت برای دیگر اسناد و منابع ادبیات عرفانی حاصل نشده است.2
در نگاه اول، وجود تعداد زیادی از نوشتهها با ویژگی ظاهراً بسیار متفاوت، که با تسامُح تحت عنوان زُهر گردآوری شدهاند، جای هیچ بحثی را علیه این نظریه علیالظاهر باقی نمیگذارد که آنها در واقع متعلق به نویسندگان مختلف و دورههای متفاوتاند. بنابراین اولین وظیفهی ما باید بررسی دقیق این اجزای اصلی که پنج جلد کامل ادبیات زُهری را تشکیل میدهند، باشد. (19) این اجزا را میتوان تحت عناوین ذیل خلاصه کرد:3
زبان آرامی تمام این هجده بخش یکسان است، و هر جای این آثار ویژگیهای خاص یکسانی را به نمایش میگذارد. این مسئله از آنجایی بیشتر حائز اهمیت است که این زبانی که شیمعون بریوحای و دوستانش احتمالاً در نیمهی اول قرن دوم پس از میلاد در فلسطین با آن سخن میگفتهاند به هیچوجه زبانی زنده نیست. زبان آرامی زُهر کاملاً تصنعی و زبانی ادبی نویسندهای است که شناختی از زبان آرامی بیش از زبان برخی آثار و منابع ادبی یهودی نداشته است، و شیوهی نگارش خود را مطابق با معیارهای شخصی خاص خلق نموده است. این احتمال که برخی محققان بیان کردهاند که تحقیقات فقهاللغوی لایههای قدیمیتر زُهر را آشکار میسازد، از طریق تحقیقات واقعی به اثبات نرسیده است. در سرتاسر این نوشتهها، روح زبان عبری قرون وسطا، به ویژه زبان عبری قرن سیزدهم، در پس صورت ظاهر زبان آرامی هویداست. نکتهی حائز اهمیت بعدی این است که تمام ویژگیهای این زبان [تصنعی] که زُهر با آن نوشته شده، و آن را از گویشهای گفتاری زبان آرامی [واقعی] جدا میکند، به طور یکسان در تمام بخشهای مختلف زُهر میتوان یافت. واقعیت این است که این شیوهی نگارش دارای تنوع بسیار زیادی است؛ این تنوع در همه جا از زیبایی آرام تا معقدنویسی ملالآور، از لفاظی اغراقآمیز تا سادگی بسیار پیش پا افتاده و از اِطناب بیش از حد تا ایجاز معماگونه و مبهم به چشم میخورد که جملگی بسته به وضع و روحیهی مؤلف است. اما تمام این تنوع سبکی تنها روی یک مضمون واحد نشانه رفتهاند و هرگز هویّت بنیادین تفکری را که در پس آنها نهفته است، پنهان نمیسازند. باید افزود که واژگان مؤلف بسیار محدود است، به گونهای که انسان از توانایی او در بیان مطالب به کمک واژگانی تا این حد محدود و اندک همواره احساس شگفتی دارد.پینوشتها
1. Sefer Ha-Zohar
2. Rabbi Phineas of Koretz
3. Den der Zohar Hot Mich Derhalten bei Yissishkeit.
4. مقایسه کنید با نسخهی دستنویس که ام. جی. گوتمان تحت عنوان «احکام سرور ما پینحاس کورتزی» در (Biigoraj, 1931), 117,p.26 منتشر کرده است. این گفته به بعل - شم، بنیانگذار حسیدیسم، نسبت داده میشود: «وقتی که کتاب زهر را باز میکنم، کل عالم را مشاهده میکنم». مقایسه کنید با مداحیهای بعل شم طوو، (f.6b).
5. Book Bahir
6. Rabbi Amora
7. Rabbi Rehumai
8. Rabbi Simeon ben Yohai
9. Moaresheth Ha-Elohuth
10. مَعَرِخِت هالِاهوت (سلسلهی الاهیات) در سال 1558 در مانتوا منتشر شد. گاهی این کتاب به حاخام پرز اهل بارسلونا نسبت داده میشود. مقایسه کنید با ملاحظات من در قِریَت سِفِر (شهر کتاب)، vol.XXI, p.284-287 (1945). به هر صورت مسلم است که این اثر را یکی از شاگردان سلیمان بن آدرت نوشته است. دیوید نیومارک در vol.I, p.192-204, 303-322 (1921) و تاریخچهی فلسفه در اسرائیل کوشیده است به تحلیل این اثر بپردازد، اما توفیق چندانی نداشته است. نیومارک این فرض نادرست را مطرح میکند که معرفت قدیمیتر از زُهر است. او تا آنجا پیش میرود که در صفحه 206 میگوید بدون معرخت، زهر هرگز نوشته نمیشد.
11. David Newmark
12. برخی کتب و مقالات موجود در کتابشناسی این سخنرانی معرف مراحل قبلی این بحث هستند که اغلب بدون مقدمات زبانشناختی ضروری دنبال میشد.
13. Moses de Leon
14. Cf. Geschichte der Juden, vol.VII, third edition (1894), p.424-442.
15. Simeon ben Yohai
16. Cf. e.g. A. Kaminka, مکاشفات سرّی ربی شیمعون بریوحای در سفر کلوزنز, p.171-180 (1937).
از همان نویسنده به کتاب دربارهی قدمت کتاب زوهَر در Sinai, vol.VII (1940), p.116-119.
این رسالهها نمونهای از ادبیات علمی است که در پی آن نبودم که ذکری از آنها بشود.
17. مقایسه کنید با سخنرانی افتتاحیهی من در دانشگاه عبری، علوم یهودیت، vol.I, p.16-29 (1926).
18. در اینجا اجازه میخواهم اشاره کنم که من فرهنگ خاصی دربارهی زبان زُهر تهیه کردهام که امیدوارم روزی منتشر شود. کار بر روی این فرهنگ بیش از هر چیز مرا نسبت به درستی دیدگاههایی که در این سخنرانی طرح ساختهام متقاعد کرده است.
19. چاپهای معمول کتاب زوهَر شامل سه جلد است. شمارهگذاری آن مانند شمارهگذاری Mantua, 1558-1560 editio Princeps است. (تنها سه نسخهی چاپ شده شامل همهی این موارد در تک جلدی است که نشر (Cremona, 1560 etc) است). من هم از چند جلدی و هم تک جلدی نقل قول کردهام. بر این اساس این جلد شامل تیقونه زهر نیز است (نخستین بار در Mantua, 1558 منتشر شد)، همچنین شامل زوهر حاداش نیز است. این به معنای این نیست که یک «زُهر جدید» به تقلید از نسخههای قدیمی است چنان که برخی تلقی کردهاند. بلکه شامل بخشهایی از زهر و تیقونه که در نسخههای خطی دیگر از بین رفته ولی به وسیله ویراستاری نسخه Mantua آورده شده است. این موارد اساساً به وسیلهی ابراهیم هلوی بروخیم از یک نسخهی خطی گردآوری شد که در شهر صفد پیدا شد و شامل برخی از متون بسیار مهم است که من از نسخهی چاپ Warsaw, 1885 نقل قول کردم. همهی چاپهای دیگر از این بخش در اثر من به نام کتابشناسی قبالایی، p.166-182, 1927 آورده شده است.
20. Sifra di-Tseniutha
21. این صرفاً ترجمهی لفظی اصطلاح عبری طومار اسرار در باب حجاب است که در جلد دوم زُوهَر (239a) به همان معنای مستعمل در این عنوان به کار رفته است.
22. Zohar, II, 176b-179a.
Paul Vulliaud"s Traduction Integrale du Siphra di-Tzeniutha (Paris, 1930), Cf. MGWJ, vol.75 (1931), p347-362, 444-448. ارزش علمی قائل شد.
23. Idra Rabba
24. Zohar, III, 127b-145a.
25. در بررسیام درباره کتاب ولیو من (Vulliaud) به طور کاملتر درباره پیوندهای بین این دو متن بحث کردهام (بنگر یادداشت 10 انگلیسی).
در ایدرا ربا این گفته نقل شده یا درستتر بگوییم به آن اشاره شده است، اما عارفان قبالای بعدی نمیدانستند در کجا آن را پیدا کنند. در نقل قولهایی در یک اثر قدیمی قبالایی به نام لیونَت هَسپَیر (سنگفرش یاقوت قرمز) (سال تألیف 1328) روشن است که واقعاً کدام بخش مورد نظر است. در چاپهای ما این به سادگی بخشی از مَسِخِت تِروما است.
26. Idra Zutta
27. Zohar, III, 287b-296b.
28. Idra di Be-Mashkana
29. Ibid, II, 127a-146b.
30. Hekhaloth
31. Ibid, I, 38a-45b and II, 244b-268b.
(در دو بخش: بخش یک دربارهی هِخال (محراب)های مقدس 244-262b و بخش دو دربارهی هِخال (محراب)های نامقدس 268b-268b).
32. Raza de-Razin
33. Ibid, II, 70a-78a:
دنبالهی II, 75a در Zohar Hadash, 35b-37c (1885) یافت میشود.
34. physionomy
35. chiromancy
36. یک متن در مجموعهی زُهر گنجانده شده و بخش دیگر عنوان خاصی دارد که آشکارا تقلیدی از Secretum Secretorom اثر مجعول ارسطویی است که در قرون وسطا کاملاً معروف بود، و شامل فصلی دربارهی قیافهشناسی است. ترجمهی عبری سرّ الاسرار این رساله در Gaster, Studies and Texts, vol.III: Cf. p.268-271 منتشر شده است؛ همچنین بنگرید: دروازههای شناخت شکل، ص 268-271.
37. Sava
38. Zohar, II, 94b (bottom)-114a.
39. Yenuka
40. Ibid, III, 186a-192a.
41. Cf. Ibid, I. 238bff;II, 166a; Zohar Hadash, 9a.
42. Rav Methivtha
43. Ibid, III, 161b-174a.
44. Sithre Torah
45. Ibid, I, 74a-75b, 76b-80b, 88a-90b, 97a-102a, 108a-111a, 146b-149b.
(مطابق چند نسخهی خطی قطعهی (I 15a-22b) شامل سیتراتورا دربارهی فصل بِرِشیت (پیدایش) میباشد).
46. Mathnithin
47. Ibid, I, 62, 74, 97, 100b, 107b, 121, 147, 151, 154, 161b, 165, 232, 233b, 251; II, 4a, 12b, 68b, 74, 270b; III, 49, 73b, 270b; Zohar Hadash, Id, 3a, 105a, 122b.
48. Tosefta
49. song of Soloman
50. Zohar Hadash, f.61d-75a.
51. Kav Hamiddah
52. Ibid, f.56d-58d.
53. Sithre O Thioth
54. Ibid, f. 1-9.
55. Ibid, f.32c-41a.
56. Midresh Ha-Neelam
57. قسمتهای بِرِشیت (پیدایش)، نُوئَح و لِخ لِخا (سومین باب پیدایش) از میدراش هنعلم که در Zohar Hadash, f.2-26؛ از وَیِرا (چهارمین باب) تا تُولدُوت (ششمین باب) I, 97a-140a و To the Tikkume Zohar belongs also the Passage I, 22a-29b یِصِه (هفتمین باب) در Zohar Hadash, f.27-28; Zohar, II, 4a-5a, 14a-22a
چاپ شده است که شامل میدراش هنعلم بر فصل شِموُت (باب اول، دومین کتاب توراه) است.
58. Zohar Hadash, f.75a-90b.
(p.90-93، و نیز میدراش هَنِعلَم دربارهی اِخا (مراثی ارمیا)).
59. رسالهی رعیا مهمنا در سراسر جلدهای دو و سه این چاپ به طور پراکنده وجود دارد، هر چند در نسخههای خطی معمولاً درنسخههای جدا در کنار هم یافت میشوند.
The Bulk of The R. M. is Printed, II, 114a-121a; III, 97-104, 108b-112a, 121b-126a, 215a-259b, 270b-283a.
60. Raya Mehemna
61. Raya Mehemna
62. Tikkune Zohar
63. Bereshith
64. بین چاپ اصلی تیقون زُهر (مانتوا، 1558)، که در واقع نمیتوان چندان بر آن تکیه کرد و چاپهای بعدی از لحاظ ترتیب، تفاوتهای درخور ملاحظهای وجود دارد.
65. Zhar Hadash, f.31a-37c and 93c-122b.
66. در صفحه عنوان چاپ کرمونا (Cremona)، یک قطعه معروف به «تاخازِه» (بیا و ببین) به عنوان بخشی که در آن چاپ گنجانده شده ذکر میشود. اینکه این قول به کدام بخش اشاره میکند، روشن نیست، که در آن هر بندی با عبارت کلیشهای همان آغاز میشود. این قطعه در چاپ رایج در انتهای جلد اول ed. Vilna, f.256a-262a چاپ شده است. بخشهای جعلی دیگر عبارتند از: If.211b-216a و یک نسخه جعلی Midrash Ha-Neelam (in Ms. Vatican. Casc dei Neofiti,23)، به اصطلاح
Zohar on Ruth, Cf. Bibliographia Kabbalistica, p.183;
و یک فصلی معروف به «مَئَمرِه زِعیرا» (گفتارهای کوتاه) که عزولای (Azula) آن را ذکر کرده است و در Ms. Paris Bible. Nat. 782, و نیز در Vital"s copies from older Kabbalistic Mss.
67. Harry Sperling
68. Maurice Simon
69. لندن 1931-1934. این ترجمه همواره صحیح نیست اما تصور روشنی از ماهیت زُهر را منتقل میکند. مایهی تأسف آن است که مطالب زیادی حذف شده است. البته تحریفهای عامدانهی بیشمار مترجم فرانسوی، ژان دپولی، در این ترجمهی استادانه و قابل اعتماد یافت نمیشود. [این ترجمهی انگلیسی پنج جلدی در کتابخانهی دانشگاه ادیان و مذاهب قم وجود دارد م.].
70. تنها کوششی که برای جدا ساختن بخشهای «اصیل» از «افزودههای بعدی» انجام گرفته توسط
IgnazStern, Versuch Einer Umstazndlichen Analyse Des Sohar in Ben Chanunja, vol.I-V (1835-1862)
انجام شد است. این ادله فقط امور را در سطح نظریات شخصی نویسنده پایین میآورد، همانطور که در خصوص کتاب محجوب بودن در (MGWJ, vol.75,p.360) نشان دادم، بدون توجه به این مطلب، این رسالهی بسیار جالب و سادهای است که مطالب زیادی میتوان از آن آموخت.
71. Targum Onkelos
72. Targum Jerushalmi
73. ترجیح او در کاربرد جملاتی با عبارت «کَدین» (طبق قانون) بازتاب کاربرد عبری «آز» (آنگاه) در قرون وسطا است.
74. به عنوان مثال، تبرئه، تعالی، احتراز در زبان عبری به جای همان کلمات در زبان آرامی و برعکس. کلماتی مثل نظارت، خدمت، قربت و غیره به جای همان کلمات در زبان آرامی و معمولتر از همه، کلمهی بیمعنی آموختم برای «من آموختهام» است.
75. به عنوان مثال، محصور کردن، تخمین زدن، تصویر کردن و غیر آن یا به درد آوردن است، که آشکارا عبری قرون وسطا است.
76. ملحق شدن، روزی دادن، روشن ساختن در معنای «نحوهی برخورد با چیزی» کاربرد قرن سیزدهمی کلمهی عبری برانگیختن است.
77. او اغلب حرف «ب» را در معنای «با» به کار میبرد، مثلاً، «پادشاه در کنار بانوی ملکه ایستاد» در نامحتملترین عبارات به کار میرود.
78. به عنوان مثال، ظرف ناتمام، کشیده شده (هیولی)، نگاه کردن به، امتناع کردن.
79. Tibbonide family
80. نویسنده این کاربرد عربی واژه طعن را از کتاب ریشهها اثر داود قیمهی زیر مدخل ط ع ن اخذ میکند. و در کلمهی مانند بند آورده است.
81. به خصوص در عباراتی نظیر مراقبان گفتار، مراقبان طهارت، مراقبان شریعت که همواره به معنای فرشتگان خشمگین و حت شیاطین است (= حافظان میصوا).
82. شیرین کردن حکم دینی همان واژهی آرامی Endulzar است، عبارت عبری بعدی شیرین کردن حکم دینی برگرفته از زبان قبالایی زُهر است. پیشتر شیمعون دوران (Simeon Duran) در کتاب (ت ش ب ص) (part III, 57) کوشید که این زبان کاملاً غیر میدراشی را توضیح دهد.
83. مهمل و بیمعنی، نیز، عبارت ثابت سه فرسخ ملازم بودند، «آنان سه فرسخ همراهیاش کردند» است. نویسنده در اینجا «لِویا» (بدرقه کردن) و «هَلوا» (قرض دادن) را خلط کرده است.