مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

گپی با یک بچه‌پولدار واقعی: ماهی ۴۰میلیون پول توجیبی می‌گیرم

جام جم سرا به نقل از همشهری جوان: اگر حرف‌هایش را نشنوی، باور نمی‌کنی که حقوق ماهیانه یک کارمند پول توجیبی یک روزش است. در حرف‌هایش غیر از بی‌خیالی مایه دارانه، نشان خاصی از تجمل و بچه پولداری نیست. حتی پیج بچه پولدارهای تهران را هم ندیده است و فقط از این ور و آن ور تعریف‌هایش را شنیده است.

مثل بیشتر پولدار‌ها، در مقابل سوال‌هایی مثل «این همه پول را از کجا آوردی؟» گارد دارد و از‌‌ همان اول شرط می‌کند که از این سوال‌ها نپرسیم. حتی با اینکه در رابطه با خانه و زندگی‌اش فکت‌های قابل پیگیری می‌دهد ولی اصرار دارد اسمی ازش برده نشود. در مقابل اصرار‌ها برای گفتن اسمش می‌خندد و می‌گوید: «حالا چه فرقی می‌کنه؟! اصلا بنویس علی علی‌زاده!»


قبول داری بچه پولداری؟
اگر به معنای بدش در نظر نگیریم، آره، چرا قبول نداشته باشم؟


درآمدت از چه راهی است؟ از خانواده پول می‌گیری؟
به طور ثابت که پول مشخصی بگیرم، نه؛ ولی هر وقت بخوام از خانه بیرون بروم، پدر، مادربزرگ و پدربزرگم جدا جدا می‌گویند «این پول را بگیر دست خالی بیرون نروی».


این پول توجیبی تقریبا چقدر است؟
چیز ثابتی نیست. هر کسی هر چقدر پول نقد دم دستش باشد، یک مقدارش را به من می‌دهد.


حالا به طور میانگین چقدر می‌گیری؟
از هر نفر، سیصد چهارصد هزار تومان.


یعنی در ماه ۴۰-۳۰ میلیون تومان پول توجیبی می‌گیری؟!
آره. حالا نه با این غلظت، چون کم و زیاد می‌شود. بسته به خواسته‌های آن زمانم پول می‌گیرم.


چه کار می‌کنی با این همه پول؟
این پول زیادی نیست برای خرج کردن. یعنی هر چقدر هم که پول داشته باشی، راه برای خرج کردنش وجود دارد. مثلا پیراهن آ ث میلان را - که خیلی خوشم می‌آید - از نمایندگی‌اش ۵۰۰ هزار تومان می‌خرم. یا یک کمربند می‌بینم مارک است، یک میلیون پولش را می‌دهم. اینطور نیست که برای خرج کردن مشکلی داشته باشی.


به طور معمول صبح تا شبت را چطور می‌گذرانی؟
(می‌خندد) زندگی من صبح تا شب ندارد.


چرا؟
من معمولا ۴ بعدازظهر از خواب بیدار می‌شوم و ۸ صبح می‌خوابم.


خب چهار عصر تا هشت صبح‌ات را چطور می‌گذرانی؟
بیدار که می‌شوم، غذایی که مادربزرگم آماده کرده است را می‌خورم. دوش می‌گیرم و با بی‌ام و از خانه می‌زنم بیرون برای دور دور. البته اسم دور دور بد در رفته. اصلا اهل این نیستم که توی خیابان کسی را سوار کنم. با دوستانم قرار می‌گذارم و با ماشین توی خیابان می‌چرخیم. بیرون شام می‌خورم و شب خانه یکی جمع می‌شویم و تا هفت هشت صبح بیدار می‌مانیم.


تا صبح چه کار می‌کنید؟
اگر پیش بچه‌ها باشم، دسته جمعی بازی می‌کنیم و اگر خانه تنها باشم معمولا تا صبح با لپ تاپم فیلم و سریال‌های روز دنیا را پیگیری می‌کنم. صبح هم یک چیزی می‌خورم و می‌خوابم.

منم آدمم. برایم مهم است که یک عده به نان شبشان هم محتاجند؛ این قضیه ذهنم را آزار می‌دهد و تا حدی کمک می‌کنم ولی مسئول بی‌پولی این آدم‌ها که من نیستم


یعنی هر روز همینطور بی‌هدف توی خیابان چرخ می‌زنی؟
آره خب. این گاز دادن بهم حال می‌دهد، مخصوصا توی اتوبان.


هیچ کاری جذاب‌تر از دور دور نیست؟
نه واقعا. اینجا امکاناتی نداریم. مرکز تفریحی جذابی داریم؟ چه جایگزینی برای دور دور من هست؟


حوصله‌ات سر نمی‌رود؟ از این همه یکنواختی خسته نمی‌شوی؟
چرا؛ یک بار اینقدر حوصله‌ام سر رفته بود که رفتم در یک صرافی و با حقوق ماهی ۸۰۰ هزار تومان کار کردم. همه مسخره می‌کردند و می‌گفتند تو که اینقدر پول داری، چرا اینجا کار می‌کنی ولی برای من پول مهم نبود. می‌خواستم یک کاری کنم که احساس مثبت بودن بهم دست بدهد. البته بعد از یک مدت که کار یاد گرفته بودم، به مشکل خوردم و بیرون آمدم.


تمام دوستانت از نظر مالی در سطح خودتان هستند؟
نه. من چون منیریه هستم، دوست با درآمد پایین هم زیاد دارم. بعضی شب‌ها این دوستانم دعوتم می‌کنند خانه‌شان و تا صبح با ایکس باکس فوتبال بازی می‌کنیم. خیلی بهم حال می‌دهد. گاهی وقت‌ها هم فیلم و سریال می‌بینیم و کله سحر می‌رویم کله پزی.


تا حالا شده است کسی از این دوستانت به این خرج کردن‌های بی‌رویه‌ات ایراد بگیرد؟
زیاد پیش می‌آید. یکی از دوستانم - که چهره شناخته شده‌ای هم هست - بهم می‌گوید می‌دانی با این شلوار مثلا دو میلیون تومانی تو، چند نفر می‌توانند شلوارهای معمولی بخرند؟


چه واکنشی نشان می‌دهی؟
خب منم آدمم. برایم مهم است که یک عده به نان شبشان هم محتاجند؛ این قضیه ذهنم را آزار می‌دهد و تا حدی کمک می‌کنم ولی مسئول بی‌پولی این آدم‌ها که من نیستم.


مثلا به این بچه‌های سر چهارراه‌ها، چقدر کمک می‌کنی؟
یک اشتباهی که در مورد من می‌کنید این است که انگار با این فضا‌ها غریبه‌ام و فقط از پشت شیشه ماشینم می‌بینمشان ولی گفتم، خانه ما منیریه است و من با خیلی از این آدم‌ها برخورد دارم.


واقعا؟ حالا با این همه درآمد، چرا منیریه؟
ما خانوادگی در این محل بزرگ شدیم و با این فضا‌ها حال می‌کنیم. البته خانه‌مان خفن است. فکرتان سمت خانه کلنگی‌های محل نرود!


راستش باورش برایم سخت است...
چرا؟ ما اینقدر آدم‌های عجیبی نیستیم.


چرا فرق می‌کنید دیگر! مثلا تا حالا شده برای پول لنگ بمانی؟
آره خب. من هم چیزهایی می‌خواستم که نتوانسته‌ام بخرم یا مثلا اینکه پول زیاد دارم، دلیل نمی‌شود با فروشنده‌ها چانه نزنم و فروشنده هر چقدر گفت من هم بدهم. بحث کلاس و این حرف‌ها به کنار ولی هر وقت حس کنم که می‌خواهد سرم را کلاه بگذارد، سعی می‌کنم با بحث، از حقم دفاع کنم. بار‌ها شده است ۳۰۰-۲۰۰ هزار تومان از قیمت اولیه ارزان‌تر خریده‌ام.


سخت‌ترین لحظات زندگی‌ات که حسابی کلافه‌ات کرده کی بوده؟
چند ماه پیش ماشینم را فروختم و گفتم یک مدت بدون ماشین زندگی می‌کنم. یک هفته نرسیده بود که اینقدر کلافه شدم که رفتم پیش بابا و گفتم «بابا، من دیگه خسته شدم، ماشین می‌خوام.» بابا هم گفت برو هر کدام را می‌خواهی بخر و همین بی‌ام و را برایم خرید


ادامه مطلب ...

حقم را می‌گیرم چون فقط منم که حق دارم!

فردگرایی به‌ حدی در جامعه ما نفوذ کرده است که هر کسی در هر جایگاه، حق را به جانب خود می‌دهد؛ وقتی که مستاجر هستیم حق را به جانب خودمان می‌دهیم؛ وقتی مالک هستیم حق را به خود می‌دهیم و هیچ وقت خودمان را جای دیگری نمی‌گذاریم تا ببینیم اگر جای دیگری باشیم، آیا دوباره حق را به خودمان می‌دادیم یا نه؟

به همین دلیل است که بیشتر اوقات در جهت شناخت حق دیگران تلاش نمی‌کنیم و نمی‌توانیم حقوق دیگران را محترم بشماریم. بارها دیده‌ایم وقتی تصادفی در خیابان رخ می‌دهد، راننده قبل از این‌که مقصر شناخته شود، با طرف مقابل درگیر می‌شود و کتک کاری می‌کند؛ چون تقصیر تصادف را به گردن فرد مقابل می‌اندازد درحالی‌که حتی شاید خودش مقصر باشد. درواقع در کشور ما این فرهنگ جا نیفتاده است که ما حقوق دیگران را به رسمیت بشناسیم که اگر می‌شناختیم، مالکین درک می‌کردند مستاجری که در قبال خانه پول می‌دهد در کنارش انتظار دارد حداقلی از آسایش و حریم خصوصی، در خانه داشته باشد؛ یا این طرز تلقی از طرف مستاجران هم باید وجود داشته باشد تا این حق را به مالک بدهد که او خانه‌اش را به‌طور موقت و براساس یک قرارداد در اختیارش قرار داده است و اگر این قرارداد دوطرفه نباشد خواه ناخواه فسخ می‌شود. هر یک از طرفین اگر این حقوق را زیر پا بگذارند، کوتاهی کرده‌اند.

به نظر من این فرهنگ زندگی همراه با درگیری و بحث و جدل که بین مالکین و مستاجران در کشور ما به‌وجود آمده است، از همین نشناختن حقوق دیگران ناشی می‌شود. این فرهنگ غلطی است که در جامعه به‌وجود آمده و فردگرایی حرف اول را می‌زند.
برای اصلاح و تغییر این رویکرد و نهایتا تغییر فرهنگ، باید این موارد را از داخل خانواده و آموزش‌های مدرسه شروع کنیم. ما حتی در قوانین و اجرای درست قوانین در جامعه مشکل داریم. قانون در بسیاری از موارد قابل انعطاف است و در مواردی چشم‌پوشی می‌کند و در موارد دیگر تحت هیچ شرایطی چشم‌پوشی نمی‌کند و اشد مجازات را تعیین می‌کند. وقتی در قوانین این حالت وجود داشته باشد، افراد هم یاد می‌گیرند می‌توانند چارچوب‌ها را تغییر دهند و به نفع خودشان از آن استفاده کنند.
مردم این تصور را دارند که اگر حق خودشان در خطر باشد می‌توانند حق دیگران را براحتی زیر پا بگذارند. بحث مالک و مستاجر هم از همین امر ناشی می‌شود که ما فکر می‌کنیم در هر جایی که قرار داریم حق به نفع ما است و هیچ‌کس خود را جای دیگری قرار نمی‌دهد.(افسر افشارنادری - جامعه شناس/شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...