کد مطلب: 421269
آیفون خاموش میشود اما منفجر نه!
بخش دانش و فناوری الف،16 آذر95
اپل میگوید آیفونها ممکن است در شارژ ۳۰ درصد خاموش شوند، اما مانند گلکسی نوت ۷ منفجر نخواهند شد.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۲۱
اپل یک برنامه جایگزینی باتری برای مقابله با این مشکل راهاندازی کرد که میگوید محدود به تعداد کمی از دستگاههای آیفون۶s است ولی روی مدلهای دیگر آیفون مانند آیفون ۶، ۵S، ۵ و دیگران نیز تاثیرگذار است. با این حال، کاربران آیفون میتوانند آرامشی از این واقعیت داشته باشند که دستگاهشان مانند گلکسی نوت ۷ منفجر نمیشود.
بیانیه اپل در وبسایت چینی این شرکت میگوید در حالی که گوشی مصرفکنندگان ممکن است به دلیل باتری کم خاموش شود، اما آنها با خطر انفجار دستگاه که دارندگان گلکسی نوت ۷ به آن دچار میشدند، مواجه نیستند. این شرکت افزود که آیفون عمدا طوری طراحی شده که تحت شرایط خاصی تعطیل شود تا از قطعات الکترونیکی بر اثر آسیب ناشی از ولتاژ پایین حفاظت شود.
در این بیانیه، اپل اصرار دارد که تحقیق کاملی روی این موضوع انجام داده و متوجه شده که تنها تعداد کمی از آیفونهایی که بین ماههای سپتامبر و اکتبر سال ۲۰۱۵ تولید شده با این موضوع مواجه هستند و دلیلش این است که باتریها در زمان تولید در معرض هوای محیط قرار گرفته بودند که باعث میشود سریعتر از حد معمول تخلیه شارژ شوند.
کلمات کلیدی : دانش و فناوری+ آیفون 7
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.
جام جم سرا:
* در چند فیلم و سریال با لهجه مشهدی صحبت کردهاید؟
همه فیلمهای من با لهجه مشهدی است، ولی تعدادشان را نشمردهام. البته در این بین فقط یک فیلم «آخرین شناسایی» استثناست که دوبله تهرانی داشت. همان فیلم را هم با مادر و خواهرم رفتیم سینما. لحظهای که کسی به جای من صحبت کرد، همه عصبانی شدند. اصلا صدای بدی روی بازی من گذاشته بودند. لهجهاش تهرانی بود.
* قبلا لهجه مشهدی زیاد در فیلمها استفاده نمیشد، ولی الان کاربرد آن بیشتر شده است. از بازیگران مشهدی، لهجه کدامشان را بیشتر میپسندید؟
هدایت هاشمی خوب مشهدی حرف میزند. رضا عطاران و رضا کیانیان هم همینطور، ولی بعضی مشهدیها چون الان تهرانی شدهاند، وقتی میخواهند مشهدی صحبت کنند، فشار زیادی روی تارهای صوتیشان میآورند که لهجه را خراب میکند!
* شما در بعضی فیلمها برای لهجه مشهدی مشاوره میدهید، ولی در همین فیلم «معراجیها» که حضور داشتید، برزو ارجمند، لهجه مشهدی را خیلی پراشکال صحبت میکرد.
در بعضی فیلمها مثل خیلی دور، خیلی نزدیک کمک کردم که لهجه بازیگر خوب دربیاید. زمانی هم که فیلم آژانس شیشهای ساخته میشد، با من تماس گرفتند و دیالوگها را از پشت تلفن برایم خواندند.
هر بازیگری باید شاخصههایی داشته باشد. من که مثل محمدرضا گلزار خوشگل نیستم. طنز خاصی دارم که چیز جدیدی نیست. برگ برنده من همین لهجه است |
بعد صدایم را از پشت تلفن ضبط کردند تا با بازیگرها تمرین کنند؛ البته یک نکته برای خوب مشهدی صحبت کردن وجود دارد و آن، این است که روی لهجهتان فشار نیاورید. ولی در معراجیها چون خود برزو ارجمند مشهدی است، من صحبتی نکردم. او هم به خاطر اینکه در تهران زندگی کرده، لهجهاش مخلوط است. خود من هم اگر دوماه تهرانی صحبت کنم، دومرتبه که برگردم، لهجهام آلوده میشود. برای همین هم تصمیم گرفته ام در هیچ شرایطی تهرانی حرف نزنم. حتی در سخنرانیهایم لهجه مشهدی دارم. همیشه میگویم خدایا هوا را از من بگیر، لهجهام را نه. کسانی که به تهران میروند، به جای «رِ» میگویند «رُ» که این جزو آلودگیهایی است که از لهجههای دیگر میآید. چندوقت که تهران بمانی، ناخودآگاه اینطوری میشود.
* چرا تاکید دارید که لهجه مشهدی را در هر شرایطی حفظ کنید؟
اگر لهجه تهرانی و مشهدی را قاطی کنم، آهنگ صدایم مثل «رضا کیانیان» میشود. الان رضا وقتی میخواهد مشهدی صحبت کند، کمی فکر میکند. شاید سلیقه رضا چیز دیگری باشد، ولی من اینطوری فکر میکنم که مشهدیها لهجه آلوده را کمتر میپسندند.
* ولی گویا شما تعصب خاصی هم روی این موضوع دارید؟
هر بازیگری باید شاخصههایی داشته باشد. من که مثل محمدرضا گلزار خوشگل نیستم. طنز خاصی دارم که چیز جدیدی نیست. بقیه هم طنز دارند. من دو تا هنر دارم. یکی کارهای بداهه را بلدم که از تئاتر میآید. دیگر اینکه میتوانم مشهدی صحبت کنم. برگ برنده من همین لهجه است. اگر این برگ برنده را از دست بدهم، مثل بقیه میشوم. وقتی تهرانی حرف میزنم، احساس میکنم یک نفر داخل من آمده و دارد به جای من حرف میزند. آن آدم به جای من میگوید: «میدونی من میخواستم بگم که اگه امرو اَ اینجا بری، اینطوری میشه.» بعد خودم به خودم میگویم: «اَی بابا! بیا برو حوصله نِدِرُم.»(میخندد)
اگر با لهجه مشهدی روضه بخوانم، روضهام خندهدار میشود. مثلا اگر بگویم «ای یزید نامرد آب رِ بسته بود، نِمِذاشت هیچ کی به آب نزدیک بره»، نمیتوانم از مردم گریه بگیرم. |
* از چه زمانی تصمیم گرفتید که در فیلمها و سریالها مشهدی صحبت کنید؟
این قضیه با فیلم «بر بال فرشتگان» آغاز شد. آنموقع آقای طهماسب میخواست در استودیو به جای من صحبت کند. یادم میآید که دوبلورها به مشکل برخوردند. لهجه من بهقدری غلیظ بود که آنها متوجه نمیشدند. آقای میرعلایی مرا پیدا کرد و گفت بیا بگو چه گفتهای. وقتی صحبت کردم، آقای طهماسب گفت صدای خودش روی نقش باشد، بهتر است. بعد از آن اینقدر مشهدی حرف زدم تا این لهجه زنده بماند.
* لهجه تهرانی را هم بلد هستید؟
بله، من مداح هستم که با لهجه تهرانی مداحی میکنم و روضه میخوانم، چون اگر با لهجه مشهدی روضه بخوانم، روضهام خندهدار میشود. مثلا اگر بگویم «ای یزید نامرد آب رِ بسته بود، نِمِذاشت هیچ کی به آب نزدیک بره»، نمیتوانم از مردم گریه بگیرم.
* به جز فیلم «آژانس شیشهای»، برای چه کارهایی مشاوره دادهاید؟
در سریال «نوشدارو» که چندوقت پیش بازی کردم، بیشتر بازیگران مشهدی بودند، ولی باز هم لهجه خیلیها مشکل داشت که من با آنها کار میکردم. خانم «محبوبه بیات» که اصالتا مشهدی هستند، خیلی قشنگ مشهدی حرف میزدند، ولی بقیه که میخواستند مشهدی حرف بزنند، برایشان سخت بود و خیلی انرژی میگذاشتند. من هم مرتب کارم این بود که بگویم: «مشهدی حرف زدن، زور زدن ندارد.»
* برای بازیگران تهرانی چطور؟
کار با تهرانیها خیلی سختتر است. در فیلم «خیلیدور، خیلی نزدیک» برای لهجه مشاوره میدادم. آقای بکاییان از مشهد آمده بود که به من کمک بکند. با الهام حمیدی و افشین هاشمی خیلی کار کردیم. افشین هاشمی تا اندازهای لهجه مشهدی را یاد گرفت، ولی باز هم شما میفهمیدی که او مشهدی نیست. خانم حمیدی هم انرژی زیادی گذاشت. کل فیلم سهماه طول کشید که من یک ماهونیمش را سر صحنه بودم.
یکبار در تهران به قنادی رفتم و گفتم آقا دوکیلو نارنجک بده. یارو سکته کرد، پرسید: «بمب هم میخوای؟!» |
* چطوری با آنها تمرین میکردید؟
جملهبهجمله با آنها جلو میرفتم. مثلا میگفتم وقتی میخواهی بگویی «مُ» صدای « ُ » را نکش. خیلی راحت و سریع بگو «مُ». مجموعه اصطلاحاتی را هم که در ذهنم بود، به آنها یاد میدادم. مثلا «آقا جان»، «حالُم خراب رفته» و چیزهای دیگر.
* به نظر شما چرا لهجه مشهدی هر روز کمرنگتر میشود؟ مثلا میبینیم که اصفهانیها لهجهشان را در تهران زنده نگه میدارند، ولی مشهدیها نه؟
نمیدانم. وضعیت فرهنگی طوری بوده که هرکس کتابی حرف میزده، باسوادتر به نظر میرسیده است. قدیمها وقتی یک مشهدی به تهران میرفت و برمیگشت، در هر چند کلمهاش به جای «مُ» میگفت «من» که ثابت کند به پایتخت رفته است. این ضعف فرهنگی از زمان قدیم بوده است. به نظر من خیلی حیف است که لهجه مشهدی از بین برود. الان آقای قالیباف کمابیش لهجه مشهدیاش را حفظ کرده است. اگر کاملا مشهدی حرف بزند، چقدر قشنگ میشود!
* قبول دارید اگر آقای قالیباف کاملا مشهدی حرف بزند، خیلیها حرفهایش را نمیفهمند؟
نه، امکان ندارد. همه میفهمند.
* برای اینکه لهجهتان مشهدی بماند، آهنگ خاصی را به کار میبرید یا روی استفاده از کلمات مشهدی هم دقت میکنید؟
خاطره خیلی خندهداری در این زمینه یادم آمد. به خانه یکی از دوستانم در کرمانشاه رفته بودم. روی درخت، پر چُغُک(گنجشک) بود. من فکر میکردم اینها هم به گنجشک میگویند چغک. به دوستم گفتم چه همه چغک! او منظور من را نمیفهمید. آخرسر به درخت زدم تا چغکها همه بپرند. به او گفتم بیا اینهمه چغک. آنقدر خندید که از خنده رودهبر شد. به او گفتم: اسم واقعی اینها را بگو تا جای دیگر اشتباه نگویم. او گفت: ما به اینها میگوییم «ملوچ». باز من کلی به این دوستم خندیدم که به گنجشک میگوید «ملوچ». اینطوری با هم بیحساب شدیم.(میخندد)
من ندیدهام فیلمی بخواهد لهجهای را مسخره کند. در سریال «شهریار» بازیگران خیلی خوب ترکی حرف میزدند یا در سریال «پایتخت» لهجه مازندرانی خیلی خوب ادا شد. این فیلمها لهجه و فرهنگ را زنده نگه میدارند |
* چه کلمات مشهدی دیگری به ذهنتان میرسد؟
یکبار در تهران به قنادی رفتم و گفتم آقا دوکیلو نارنجک بده. یارو سکته کرد، پرسید: «بمب هم میخوای؟!» کلمات مشهدیها خیلی با کلمات آنها فرق دارد. وقتهایی پیش میآید که میفهمم تهرانیها به کلمات ما چیزهای دیگری میگویند؛ مثلا یکبار رفتم برای دخترم «سرکن»(مدادتراش) بخرم. خیلی طول کشید تا به او بفهمانم از اینهایی که مداد را میتراشد، میخواهم. یا مثلا تهرانیها به آبنبات میگویند «شکرپنیر»؛ باز به «لیسک» میگویند آبنبات.
* برای حفظ لهجهها و بهخصوص لهجه مشهدی چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
اولین آلودگی را در مدرسهها میبینم. در کردستان، معلمها سر کلاس کردی حرف میزنند. اگر کسی تهرانی حرف بزند، به او تحقیرآمیز نگاه میکنند. برای همین لهجه کردی در شهری مثل سنندج باقی مانده است، ولی در مدرسههای مشهد، خانممعلم تمرین میکند که تهرانی حرف بزند. فکر میکند اگر تهرانی حرف بزند، دانشآموز او احساس بهتری دارد. این کار اشتباه است. همان خانممعلم در خانهاش تهرانی حرف نمیزند، چون ممکن است مسخرهاش کنند، ولی بچههای معصوم کاری به او ندارند. بچه خردسال مشهدی از مهدکودک که میآید، به جای «مُ» میگوید من.
* فیلمهایی که لهجهدار هستند، چقدر روی این مسئله تاثیر میگذارند؟
من ندیدهام فیلمی بخواهد لهجهای را مسخره کند. در سریال «شهریار» بازیگران خیلی خوب ترکی حرف میزدند یا در سریال «پایتخت» لهجه مازندرانی خیلی خوب ادا شد. این فیلمها لهجه و فرهنگ را زنده نگه میدارند.(اورنگ/شهرآرا)
جام جم سرا: یک استاد دانشگاه مهارتهای زندگی را تواناییهایی میداند که با تمرین مکرر پرورش مییابند و فرد را برای مواجه با مسایل روزمره زندگی، افزایش تواناییهای روانی، اجتماعی و بهداشتی آماده میکند.
مرجان حسینزاده تقوایی میگوید: همه ما گاهی در زندگی با چالشها و مشکلاتی روبرو میشویم، در صورت برخورداری از مهارتهای زندگی میتوان به بهترین شکل ممکن آنها را رفع کرد هر چند این مساله خود باعث آرامش انسان میشود.
وی با بیان اینکه «آگاهی به اثرات فشار گروه» یکی از این مهارتهاست، ادامه میدهد: فشار گروه مهمترین مفهومی است که در آن دیگران و خصوصا گروههای هم سن و سال به وسیله آن بر یکدیگر تاثیر میگذارند.
این کارشناس مشاوره خانواده اضافه میکند: فشار گروه فشاری روانشناختی است که خواسته یا ناخواسته از طریق گروه بر اعضا وارد میشود تا هنجارها، نگرشها و رفتارهای گروه را پذیرفته و به آن پایبند شوند.
به گفته وی، فشار گروه میتواند مثبت یا منفی باشد، منظور از فشار گروهی مثبت این است که فرد تحت تاثیر ویژگیهای مثبت گروه قرار گیرد و در فشار گروهی منفی، ویژگیهای منفی گروه، بر فرد اثر میگذارد.
علاقه به حضور در گروههای هم سن
عضو هیات علمی دانشگاه کرج هم میگوید: یکی از ویژگیهای دوران نوجوانی و جوانی، علاقه به حضور در گروههای هم سن و سال است، پس احتمال دارد فرد ویژگیها و رفتارهایی داشته باشد که ناشی از رفتار دوستان او باشد.
به گفته حسینزاده تقوایی، اندیشیدن عمیقتر به خود، این امکان را برای وی مهیا میکند که جنبههای مثبت و منفی ارتباط با دیگران و خصوصا دوستان را دقیقتر شناخته و مانع از آن شود که ناخواسته حامل ویژگیهای آنها شود.
این استاد دانشگاه میافزاید: مهارتهای ارتباطی، تفکر نقادانه، حل مساله، تصمیم گیری و قاطعیت، ابزارهایی هستند که به ما کمک میکنند، ضمن عضویت در گروه دوستان، ماهیت منحصر به فرد بودن را که یکی از پیامدهای خودآگاهی است، حفظ کنیم.
«قاطعیت» یک توانایی مهم و موثر
او با اشاره به این که «قاطعیت» از جمله تواناییهای مهمی است که میتواند ما را از خطر فشار گروهی محفوظ نگه دارد، میگوید: هرچند، چند روش برای برخورد قاطعانه در این گونه موقعیتها وجود دارد. برای اینکه پاسخ شما غیر منتظره یا عجولانه تلقی نشود، پیش از آن، مکث یا تاخیر کوتاهی را ارایه کنید، مثلا بگویید: خوب، من نمیتوانم همراه تو بیایم. در مواجهه با پیشنهاد فرد مقابل از مهربانی یا توجه او قدردانی کنید و بگویید: از توجهی که به من دارید، ممنونم ولی...، به عبارتی استفاده از قدردانی و تحسین پیش از امتناع از خواسته یا پیشنهاد طرف مقابل، رنجش خفیفتری را به وجود آورده و احتمالا منجر به پذیرش فرد مقابل خواهد شد.
این کارشناس خانواده توصیه میکند: همواره علت نپذیرفتن خواسته طرف مقابل را توضیح دهید. مثلا بگویید: نه، ممنونم، میتوانم بدون سیگار هم این مشکل را تحمل کنم، یا صراحتا جواب نه بدهید و بگویید: نه من هیچ علاقهای به این گونه روابط ندارم.
یافتن راه حل دو طرفه
حسینزاده ادامه میدهد: باید سعی کرد راه حلی را یافت که دو طرفه باشد یعنی هم شما مایل به انجام آن باشید و هم طرف مقابل. مثلا بگویید، امروز صبح کلاس دارم ولی اگر شما وقت داشته باشید، بعدازظهر میتوانم.
وی هدفمند بودن را یکی از ویژگیهای افراد خودآگاه عنوان کرده و میافزاید: این افراد دارای مجموعه روشنی از اهداف از پیش تعیین شده هستند و برای تعیین اهداف فردی به تواناییها، ناتواناییها و شرایط موجود توجه کافی دارند. نکته مهمی که این افراد به آن آگاهی دارند، این است که دستیابی به هر هدفی مستلزم صرف وقت، تلاش و سخت کوشی است، بدین معنی که بعد از اینکه اهداف خود را انتخاب کردند، سعی میکنند، با برنامه ریزی به آن دست یابند.
حسینزاده معتقد است: با وجود تمام محدودیتها میتوان با هدفمندی و یافتن راههای صحیح دستیابی به اهداف، طی یک، پنج و ده سال آینده به تواناییها و مهارتهای متعددی دست یافت از این رو در صورتی که بخواهیم در سالهای آینده به موفقیتهای علمی، هنری، ورزشی نایل آییم، لازم است از فرایند هدف گذاری آگاهی داشته باشیم. توانایی تفکر نقادانه، برقرای رابطه مؤثر با دیگران، برقراری روابط بین فردی سازگارانه، آگاهی از خود و همدلی با دیگران از جمله این مهارتهاست.
وی تصریح میکند: نباید فراموش کرد که هر نوع تغییر در انسان در صورت نیاز به تغییر به وجود خواهد آمد و بهترین روش هم برای قوی کردن خود آگاهی این است که یاد بگیریم از نقاط قوت و تواناییهای خود استفاده کرده و نقاط ضعفمان را بهبود بخشیم. هر گونه نگرش، فکر یا انتظاری که موجب تشدید احساسات و رفتارهای منفی شود، «افکار ناکارآمد» نامیده میشود و توانایی تشخیص افکار ناکارآمد و خنثی کردن آنها مهارتی است که پیامدهای مثبت آن، کنترل کردن احساسات و رفتار است.
به نظر وی، آگاهی درباره اثر افکار منفی و ناکارآمد، و همچنین فعال کردن افکار مثبت، نقش بسیار مهمی در بهداشت روانی ما ایفا میکند.(ایرنا)
به گزارش جام جم آنلاین ، درواقع اگر فردی سرخود و برای کاهش وزنش یک وعده غذاییاش را حذف کند علاوه بر این که سلامت جسمی اش به خطر میافتد، دوباره وزن میگیرد و چاق میشود. از طرفی چون با حذف وعدهها حجم و تنوع مواد غذایی ای که در یک روز مصرف میشود، کاهش مییابد ممکن است فرد در درازمدت در معرض آسیبهای ناشی از کمبود مواد غذایی قرار بگیرد. فراموش نکنید کمبودهای مواد مغذی و مورد نیاز بدن تاثیر زیادی بر اندامهای مختلف دارد؛ مثلا کمبود ویتامین A ممکن است فرد را دچار مشکلات پوستی و چشمی کند. البته یکی از باورهای شایع کاهش وزن و البته حفظ تناسب اندام، حذف وعده شام است.
متاسفانه ما اغلب خواسته یا ناخواسته کالری اضافی به بدن وارد میکنیم و اضافه وزن ناشی از این مسأله را به خوردن شام نسبت میدهیم. یادتان باشد از طریق صبحانه 20 تا 25 درصد از کالری مورد نیاز روزانه، 25 تا 30 درصد آن از ناهار و 25 درصد از وعده شام و بقیه هم از طریق میان وعدهها تامین میشود و حذف وعدههای غذایی و بخصوص شام در بیشتر مواقع، نه تنها به کاهش وزن مناسب و پایدار منجر نمیشود، بلکه فرد را با مشکلات تغذیهای روبهرو میکند. محدوده طبیعی قند خون بین 70 تا 100 میلی گرم است که با صرف مواد غذایی در هر وعده افزایش پیدا میکند. اما در یک شخص سالم و طبیعی پس از گذشت دو ساعت از هر وعده غذایی، قند خون دوباره به میزان پایهاش برمیگردد و احساس گرسنگی تدریجی به فرد دست میدهد.
حالا اگر شخصی از خوردن شام پرهیز کند، به دنبال گرسنگی و در واقع پایینآمدن سطح قند مورد نیاز مغز، سطح سوخت و ساز بدن پایین میآید و برای مغز چارهای باقی نمیماند جز این که پروتئینهای ماهیچهای بدن را فدا کند تا انرژی مورد نیاز خود را فراهم آورد و این امر در درازمدت میتواند به تحلیل عضلانی شخص منجر شود.
اگر هم شخصی میخواهد وزن خود را کم یا در سطح مطلوبی حفظ کند باید سوخت و ساز بدن خود را بالا ببرد و با حذف وعده غذایی شام، کاملا برعکس عمل میکند. همچنین کسانی که شام نمیخورند، صبحها نیز دیر از خواب بلند میشوند و بدنشان برای تامین میزان انرژی مورد نیاز خود ناگزیر به سوزاندن بافت چربی، آن هم به صورت ناقص میشود که از عواقب آن سردرد، تهوع و سوء تغذیه است.
به گزارش جام جم آنلاین ، درواقع اگر فردی سرخود و برای کاهش وزنش یک وعده غذاییاش را حذف کند علاوه بر این که سلامت جسمی اش به خطر میافتد، دوباره وزن میگیرد و چاق میشود. از طرفی چون با حذف وعدهها حجم و تنوع مواد غذایی ای که در یک روز مصرف میشود، کاهش مییابد ممکن است فرد در درازمدت در معرض آسیبهای ناشی از کمبود مواد غذایی قرار بگیرد. فراموش نکنید کمبودهای مواد مغذی و مورد نیاز بدن تاثیر زیادی بر اندامهای مختلف دارد؛ مثلا کمبود ویتامین A ممکن است فرد را دچار مشکلات پوستی و چشمی کند. البته یکی از باورهای شایع کاهش وزن و البته حفظ تناسب اندام، حذف وعده شام است.
متاسفانه ما اغلب خواسته یا ناخواسته کالری اضافی به بدن وارد میکنیم و اضافه وزن ناشی از این مسأله را به خوردن شام نسبت میدهیم. یادتان باشد از طریق صبحانه 20 تا 25 درصد از کالری مورد نیاز روزانه، 25 تا 30 درصد آن از ناهار و 25 درصد از وعده شام و بقیه هم از طریق میان وعدهها تامین میشود و حذف وعدههای غذایی و بخصوص شام در بیشتر مواقع، نه تنها به کاهش وزن مناسب و پایدار منجر نمیشود، بلکه فرد را با مشکلات تغذیهای روبهرو میکند. محدوده طبیعی قند خون بین 70 تا 100 میلی گرم است که با صرف مواد غذایی در هر وعده افزایش پیدا میکند. اما در یک شخص سالم و طبیعی پس از گذشت دو ساعت از هر وعده غذایی، قند خون دوباره به میزان پایهاش برمیگردد و احساس گرسنگی تدریجی به فرد دست میدهد.
حالا اگر شخصی از خوردن شام پرهیز کند، به دنبال گرسنگی و در واقع پایینآمدن سطح قند مورد نیاز مغز، سطح سوخت و ساز بدن پایین میآید و برای مغز چارهای باقی نمیماند جز این که پروتئینهای ماهیچهای بدن را فدا کند تا انرژی مورد نیاز خود را فراهم آورد و این امر در درازمدت میتواند به تحلیل عضلانی شخص منجر شود.
اگر هم شخصی میخواهد وزن خود را کم یا در سطح مطلوبی حفظ کند باید سوخت و ساز بدن خود را بالا ببرد و با حذف وعده غذایی شام، کاملا برعکس عمل میکند. همچنین کسانی که شام نمیخورند، صبحها نیز دیر از خواب بلند میشوند و بدنشان برای تامین میزان انرژی مورد نیاز خود ناگزیر به سوزاندن بافت چربی، آن هم به صورت ناقص میشود که از عواقب آن سردرد، تهوع و سوء تغذیه است.
کد مطلب: 421269
آیفون خاموش میشود اما منفجر نه!
بخش دانش و فناوری الف،16 آذر95
اپل میگوید آیفونها ممکن است در شارژ ۳۰ درصد خاموش شوند، اما مانند گلکسی نوت ۷ منفجر نخواهند شد.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۲۱
اپل یک برنامه جایگزینی باتری برای مقابله با این مشکل راهاندازی کرد که میگوید محدود به تعداد کمی از دستگاههای آیفون۶s است ولی روی مدلهای دیگر آیفون مانند آیفون ۶، ۵S، ۵ و دیگران نیز تاثیرگذار است. با این حال، کاربران آیفون میتوانند آرامشی از این واقعیت داشته باشند که دستگاهشان مانند گلکسی نوت ۷ منفجر نمیشود.
بیانیه اپل در وبسایت چینی این شرکت میگوید در حالی که گوشی مصرفکنندگان ممکن است به دلیل باتری کم خاموش شود، اما آنها با خطر انفجار دستگاه که دارندگان گلکسی نوت ۷ به آن دچار میشدند، مواجه نیستند. این شرکت افزود که آیفون عمدا طوری طراحی شده که تحت شرایط خاصی تعطیل شود تا از قطعات الکترونیکی بر اثر آسیب ناشی از ولتاژ پایین حفاظت شود.
در این بیانیه، اپل اصرار دارد که تحقیق کاملی روی این موضوع انجام داده و متوجه شده که تنها تعداد کمی از آیفونهایی که بین ماههای سپتامبر و اکتبر سال ۲۰۱۵ تولید شده با این موضوع مواجه هستند و دلیلش این است که باتریها در زمان تولید در معرض هوای محیط قرار گرفته بودند که باعث میشود سریعتر از حد معمول تخلیه شارژ شوند.
کلمات کلیدی : دانش و فناوری+ آیفون 7
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.