فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
نخستین افتخار حضرت علی علیه السلام، پیشگام بودن وی در پذیرفتن اسلام، و یا به عبارت صحیح تر، ابراز و اظهار اسلام دیرینه خویش است زیرا آن حضرت، از کوچکی یکتاپرست بود و هرگز آلوده به بت پرستی نبود. اصبغ بن نباته می گوید: روزی حارث همدانی با گروهی از شیعیان بر امیرمومنان علیه السلام، وارد شدند. امام پس از سخنانی فرمود: «ای حارث... آگاه باش که من بنده خدا و برادر رسولش و اولین تصدیق کننده او هستم. در حالی پیامبر را تصدیق کردم که هنوز آدم بین روح و جسد بود. پس من در میان امت، اولین تصدیق کننده حق هستم.»
هنوز آدم علیه السلام، بین دو نشئه ملک و ملکوت بود و نصاب هستی وی کامل نشده بود که علی علیه السلام، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ایمان آورد. این فضیلت برای همه خاندان پیامبر است، ولی وجود مبارک امیر مومنان علی علیه السلام، حساب ویژه ای دارد، چون او هم در آن عالم اوّلین کسی بود که به پیامبر خاتم، ایمان آورد و هم در این عالم؛ «اللّهمّ إنّی أوّلُ من أناب وسمع وأجاب ولم یسبقنی إلاّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله، بالصّلاة» علی علیه السلام، به خدای سبحان عرض می کند: پروردگارا اوّلین منیب من بودم؛ یعنی اولین کسی که نوبت گرفت یا اوّلین کسی که از دیگران گسست و به تو پیوست من بودم. خدایا جز پیامبر صلی الله علیه و آله احدی پیش از من نماز نخواند.
«همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت در نمی آورد، و طوفان ها آن را از جای بر نمی کند.هیچکس نمی توانست عیبی در من بیابد، و هیچ سخن چینی جای عیب جوئی در من نمی یافت».
گر چه بر حسب تاریخ مسأله ایمان خدیجه مطرح است، امّا چون نیکو بنگری امام علی علیه السلام، پیش از خدیجه اسلام آورد.علی علیه السلام، که در آن نشئه اوّلین مومن بود، در این نشئه خود را اوّلین مسلمان به ما معرّفی می کند.
پیش از همه، خود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، به پیشقدم بودن علی علیه السلام تصریح کرده و در میان جمعی از یاران خود فرمود: «نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در کنار حوض کوثر ملاقات می کند، پیشقدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است.»
خود حضرت امیرالمومنین علیه السلام در خطبه «قاصعه» می فرماید: «آن روز اسلام جز به خانه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و خدیجه علیها السلام راه نیافته بود و من سوّمین نفر آنها بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوّت را می شنیدم.»
امام علی علیه السلام در جای دیگر از سبقت خود در اسلام چنین یاد می کند: «خدایا من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشت، و پیام تو را شنید و به دعوت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پاسخ گفت و پیش از من جز پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم کسی نماز نگزارد.»
همچنین می فرمود: «من بنده خدا و برادر پیامبر و صدّیق اکبرم، این سخن را پس از من جز دروغگوی افتراء ساز نمی گوید، من هفت سال پیش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم.»
آن حضرت پیرامون ویژگی های خویش فرموده اند: «آن گاه که همه از ترس سست شده کنار کشیدند، من قیام کردم، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم و آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمائی نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پیشتاز بودم، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم، و جائزه سبقت در فضیلت ها را بردم.
«پروردگارا اوّلین منیب من بودم؛ یعنی اولین کسی که نوبت گرفت یا اوّلین کسی که از دیگران گسست و به تو پیوست من بودم. خدایا جز پیامبر صلی الله علیه و آله احدی پیش از من نماز نخواند.»
همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت در نمی آورد، و طوفان ها آن را از جای بر نمی کند. هیچکس نمی توانست عیبی در من بیابد، و هیچ سخن چینی جای عیب جوئی در من نمی یافت».
مولای متقیان، در خطبه 131 نهج البلاغه با خدای خویش شکوه می کند و نجواگونه به سوابق درخشان خویش اشاره می فرماید که: «خدایا تو میدانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت، و دنیا و ثروت نبود، بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین تو را در جایگاه خویش بازگردانیم، و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده ات در أمن و أمان زندگی کنند، و قوانین و مقرراّت فراموش شده تو بار دیگر اجراء گردد. خدایا من نخستین کسی هستم که بتو روی آورده، و دعوت تو را شنیده و اجابت کرد، در نماز کسی از من جز رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پیشی نگرفت».
بامداد-در دنیایی که امروز در آن زندگی می کنیم و با آن درگیر هستیم، با بی عدالتی ها و ظلم هایی روبرو هستیم که ما را به ستوه می آورند… اما همه دل خوشیمان به این است که آخرتی وجود دارد که در آن جا به هیچ کس ظلمی نمی شود.
خدای سبحان در آیه ۵۴ سوره مبارکه یس به نکته مهمی از نیازهای انسان اشاره می فرماید که در دنیا کمتر کسی به آن عامل است. می فرماید: امروز به هیچ کس ستم نمی شود (فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا).
نه از پاداش کسى کاسته می شود و نه کیفر کسى افزون می گردد و حتى به قدر یک سر سوزن کم و زیاد و بیدادگرى و ظلم و ستم وجود ندارد.
سپس به بیانى می پردازد که در حقیقت دلیل روشن و زنده اى براى عدم وجود ظلم در آن دادگاه بزرگ است می فرماید: شما جز آنچه را عمل می کردید جزا داده نمی شوید (وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ).
ظاهر این تعبیر بدون آنکه چیزى در تقدیر گرفته شود این است که جزاى همه شما همان اعمال خودتان است، چه عدالتى از این بهتر و برتر؟!
در آیه ۷ سوره مبارکه زلزال می فرماید: فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ این یک مساله است. هر کاری بکنی، ولو یک ذره در قیامت خواهید دید.
لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا(کهف،۴۹) هرچه که کرده اند حاضر می یابند. می بینند.
وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا(کهف، ۴۹) خدای تو به هیچ کس ظلم نمی کند. هرچه کرده است به او تحویل می دهد.؛ هیچ چیز از شمارش جا نمی ماند…
در آیه ۳۰ سوره مبارکه آل عمران می فرماید: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا قیامت یک روزی است که هرکسی هرچه از کار خیر کرده را در برابر خودش حاضر می یابد. در ادامه می فرماید: وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ آنچه که بدی کرده را هم در برابر خودش می یابد. تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا دوست دارد و آرزو می کند که خدایا بین من و عمل بدی که کرده ام هزار فرسخ فاصله باشد.
به عبارت دیگر: اعمالى که از نیک و بد در این عالم انجام می دهید در آنجا همراه شما خواهد بود، همان اعمال تجسم می یابد، و در تمام مواقف محشر و بعد از پایان حساب، همدم و همنشین شماست ، آیا محصول اعمال کسى را به او تحویل دادن بر خلاف عدالت است؟ و آیا نفس اعمال را تجسم بخشیدن و قرین او ساختن ظلم است؟
و از اینجا روشن می شود که اساسا ظلم در آن صحنه مفهوم ندارد و اگر در اینجا در میان انسانها گاهى عدالت است و گاهى ظلم، به خاطر آن است که توانائى این را ندارند که اعمال هر کس را به خود او تحویل دهند.
جمعى از مفسران چنین تصور کرده اند که جمله اخیر مخصوص بدکاران و کفار است که به قدر اعمالشان کیفر مى بینند، و شامل مؤمنان نمی شود، چرا که خداوند بیش از اعمالشان به آنها پاداش می دهد. ولى با توجه به یک نکته این اشتباه برطرف می گردد و آن اینکه: در اینجا سخن از عدالت در پاداش و کیفر است و گرفتن جزاى استحقاقى، این منافات ندارد که خداوند براى مؤمنان از فضل و رحمتش هزاران هزار بیفزاید که آن مساله تفضل است و این مساله استحقاق .
تغییر نعمت و نقمت؛ تفضّل و استحقاق
نعمت بر اساس استحقاق نیست؛ بلکه از روی تفضل و لطف است؛ ولی یقینا کیفر بر اثر استحقاق است؛ ممکن نیست ذات اقدس خداوند بی گناهی را کیفر کند؛ ولی ممکن است خداوند، تفضلا کسی را متنعم سازد. به عبارت دیگر، تغییر نعمت ، سبب طلب می کند؛ ولی تغییر نقمت، سبب نمی خواهد؛ سببش همان لطف و رحمت الهی است چون ممکن نیست کاری بدون سبب رخ بدهد.
گاهی سبب، لطف خداست و گاهی هم استحقاق قابل، زمینه قبول را فراهم می کند. آیه مزبور می فرماید: خداوند نعمتی را که داد هرگز نمی گیرد یا کم نمی کند؛ اما اگر مردم، اخلاقشان را عوض کنند؛ مثلا، اگر شاکرند، کفران نعمت کنند و اگر متواضع، سخی و مطعم هستند، متکبر، مستکبر و بخیل شوند و ترک اطعام کنند، در این صورت ذات اقدس اله هم مسیر نعمت خود را برمی گرداند. و خداوند هم شنواست و هم آگاه است. می داند چه فرد یا جامعه ای، اخلاق و اوصاف نفسانی خود را دگرگون کرده و چه فرد یا جامعه ای اخلاق و اوصاف نفسانی خود را دگرگون نکرده اند و این به عنوان سنتی الهی ذکر شده، یعنی سنت ذات اقدس اله بر این است که نعمتی را که به فرد یا گروهی داده از آنها نمی گیرد؛ مگر این که آنان در اوصاف نفسانی خود تغییری ایجاد کنند.
در سوره «رعد» همین مطلب به زبان دیگری بیان شده است: « لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ » (سوره رعد، آیه ۱۱).
اگر خداوند بخواهد چیزی را حفظ کند، ماموران الهی، همه اطراف آن شی ء را احاطه کرده اند. آنگاه می فرماید: اگر خداوند نعمتی را به قومی عطا کند، هرگز آن نعمت را تغییر نمی دهد؛ مگر این که آن قوم، مسیر اخلاق خود را دگرگون کنند. به این ترتیب قرآن برای قوم، ملت و جامعه جایگاه ویژه ای قرار داده است. ممکن است فردی که در جامعه زندگی می کند، اخلاقش را عوض کند؛ ولی مادامی که جامعه صالح است، ذات اقدس خداوند، نعمت را از آن جامعه نمی گیرد و این هم لطف مجدد الهی است.
منبع:tebyan.net
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
نخستین افتخار حضرت علی علیه السلام، پیشگام بودن وی در پذیرفتن اسلام، و یا به عبارت صحیح تر، ابراز و اظهار اسلام دیرینه خویش است زیرا آن حضرت، از کوچکی یکتاپرست بود و هرگز آلوده به بت پرستی نبود. اصبغ بن نباته می گوید: روزی حارث همدانی با گروهی از شیعیان بر امیرمومنان علیه السلام، وارد شدند. امام پس از سخنانی فرمود: «ای حارث... آگاه باش که من بنده خدا و برادر رسولش و اولین تصدیق کننده او هستم. در حالی پیامبر را تصدیق کردم که هنوز آدم بین روح و جسد بود. پس من در میان امت، اولین تصدیق کننده حق هستم.»
هنوز آدم علیه السلام، بین دو نشئه ملک و ملکوت بود و نصاب هستی وی کامل نشده بود که علی علیه السلام، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ایمان آورد. این فضیلت برای همه خاندان پیامبر است، ولی وجود مبارک امیر مومنان علی علیه السلام، حساب ویژه ای دارد، چون او هم در آن عالم اوّلین کسی بود که به پیامبر خاتم، ایمان آورد و هم در این عالم؛ «اللّهمّ إنّی أوّلُ من أناب وسمع وأجاب ولم یسبقنی إلاّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله، بالصّلاة» علی علیه السلام، به خدای سبحان عرض می کند: پروردگارا اوّلین منیب من بودم؛ یعنی اولین کسی که نوبت گرفت یا اوّلین کسی که از دیگران گسست و به تو پیوست من بودم. خدایا جز پیامبر صلی الله علیه و آله احدی پیش از من نماز نخواند.
«همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت در نمی آورد، و طوفان ها آن را از جای بر نمی کند.هیچکس نمی توانست عیبی در من بیابد، و هیچ سخن چینی جای عیب جوئی در من نمی یافت».
گر چه بر حسب تاریخ مسأله ایمان خدیجه مطرح است، امّا چون نیکو بنگری امام علی علیه السلام، پیش از خدیجه اسلام آورد.علی علیه السلام، که در آن نشئه اوّلین مومن بود، در این نشئه خود را اوّلین مسلمان به ما معرّفی می کند.
پیش از همه، خود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، به پیشقدم بودن علی علیه السلام تصریح کرده و در میان جمعی از یاران خود فرمود: «نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در کنار حوض کوثر ملاقات می کند، پیشقدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است.»
خود حضرت امیرالمومنین علیه السلام در خطبه «قاصعه» می فرماید: «آن روز اسلام جز به خانه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و خدیجه علیها السلام راه نیافته بود و من سوّمین نفر آنها بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوّت را می شنیدم.»
امام علی علیه السلام در جای دیگر از سبقت خود در اسلام چنین یاد می کند: «خدایا من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشت، و پیام تو را شنید و به دعوت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پاسخ گفت و پیش از من جز پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم کسی نماز نگزارد.»
همچنین می فرمود: «من بنده خدا و برادر پیامبر و صدّیق اکبرم، این سخن را پس از من جز دروغگوی افتراء ساز نمی گوید، من هفت سال پیش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم.»
آن حضرت پیرامون ویژگی های خویش فرموده اند: «آن گاه که همه از ترس سست شده کنار کشیدند، من قیام کردم، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم و آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمائی نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پیشتاز بودم، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم، و جائزه سبقت در فضیلت ها را بردم.
«پروردگارا اوّلین منیب من بودم؛ یعنی اولین کسی که نوبت گرفت یا اوّلین کسی که از دیگران گسست و به تو پیوست من بودم. خدایا جز پیامبر صلی الله علیه و آله احدی پیش از من نماز نخواند.»
همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت در نمی آورد، و طوفان ها آن را از جای بر نمی کند. هیچکس نمی توانست عیبی در من بیابد، و هیچ سخن چینی جای عیب جوئی در من نمی یافت».
مولای متقیان، در خطبه 131 نهج البلاغه با خدای خویش شکوه می کند و نجواگونه به سوابق درخشان خویش اشاره می فرماید که: «خدایا تو میدانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت، و دنیا و ثروت نبود، بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین تو را در جایگاه خویش بازگردانیم، و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده ات در أمن و أمان زندگی کنند، و قوانین و مقرراّت فراموش شده تو بار دیگر اجراء گردد. خدایا من نخستین کسی هستم که بتو روی آورده، و دعوت تو را شنیده و اجابت کرد، در نماز کسی از من جز رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پیشی نگرفت».