تبیان به نقل از گروه معارف: حافظ کل قرآن کریم گفت: مهربانی برای عالمیان و حریص بودن به هدایت مردم از جمله خصلت های حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) است، که در آیات وحی به آن اشاره شده است.
بخش قرآن تبیان
حمیدرضا جعفری، حافظ کل قرآن کریم در گفت وگو با خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی گفت: آیات قرآن کریم در موارد متعددی درباره خصلت ها و ویژگی های پیامبر(صلی الله و علیه وآله) سخن گفته که تأمل در آن درس آموز است.
وی اظهار کرد: در آیه 21 سوره احزاب آمده « لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا قطعا براى شما در رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى کند»
حافظ کل قرآن کریم بیان کرد: یکی از نکات آیه این است که از (فی) استفاده شده، یعنی در رسول خدا، نه فقط در سخن، رفتار و یا ...بلکه تمام وجود رسول الله(ص) برای ما اسوه و الگوست که باید از منش ایشان استفاده کرد.
جعفری ادامه داد: یکی دیگر از خصلت های پیامبر(صلی الله و علیه وآله) رحمت و مهربانی ایشان است که ما به مراتب شنیده ایم که خداوند به ایشان فرمودند ما تو را رحمت برای عالمیان فرستاده ایم، و حقیقت در ذره ذره رفتار پیامبر، رحمت و عطوفت را مشاهده می کنیم.
پیامبر(صلی الله و علیه وآله) انسانی از جنس خود مردم بودند و از این جهت همواره رنج و سختی مردم، در عرصه های مختلف بر پیامبر بسیار گران بود و نهایت تلاش خود را برای هدایت مردم و رها کردن آنان از خرافات و شرک می کرد.
وی افزود: البته نباید به وجود ایشان و سایر ائمه معصومین (علیهم السلام) تک بعدی نگاه کرد، بلکه همین پیامبر مهربانی در برابر معاندان و مشرکان و کسانی که در مسیر حق ممانعت ایجاد می کردند، بسیار سخت گیر بودند که در قرآن نیز به آن اشاره شده است.
حافظ کل قرآن کریم اظهار کرد: در جای دیگر قرآن (سوره فتح) آمده که« مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ محمد (صلی الله و علیه وآله) پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سخت گیر و با همدیگر مهربانند»
جعفری گفت: پیامبر(صلی الله و علیه وآله) انسانی از جنس خود مردم بودند و از این جهت همواره رنج و سختی مردم، در عرصه های مختلف بر پیامبر بسیار گران بود و نهایت تلاش خود را برای هدایت مردم و رها کردن آنان از خرافات و شرک می کرد.
وی اظهار کرد: خداوند در آیه 128 سوره توبه به این مطلب اشاره کرده است و می فرماید: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُوْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید به هدایت شما حریص و نسبت به مومنان دلسوز مهربان است».
این حافظ کل قرآن کریم یادآور شد: اگر انسانی می خواهد در مسیر پیامبر(صلی الله و علیه وآله) حرکت کند، باید تلاش کند که تک تک این رفتارها را در منش و رفتار خود پیاده کند.
تلاش کردیم کلام وحی را با هنر ایرانی زینت دهیم
این کتب کاری از اساتید دوره های تدبر در قرآن دانشگاهها آقایان محمد برزگر و احسان شریفیان بوده و حاصل سالها تجربه برگزاری دوره های تدبر در قرآن و ساعتها تلاش پژوهشی و آموزشی میباشد.
واژه شناسی
با آنکه آموزش زبان عربی، یک امر راهبردی در زمینه گسترش انس عمومی با قرآن است، اما کتب موجود ادبیات عرب، رغبت لازم را برای مخاطبان عمومی، ایجاد نکرده و گاه آنها را مأیوس و یا دلزده میکنند. ریشه امر در این است که ساختار این کتب و چینش مباحث آن عمدتاً جهت فهم اجتهادی زبان عربی و همراه با ساختار و چینشی پیچیده طراحی شده است. کتاب حاضر با این مبنا که اولاً آموزش عربی برای تدبر عمومی قرآن، غیر از آموزش عربی به عنوان یک علم تخصصی است و ثانیاً اینکه «زبان مبین قرآن» بسیار والاتر اما سادهتر از «زبان عربی» میباشد، سعی نموده مباحث را به مقدار و کیفیتی بیان کند که یادگیری عربی را هر چه آسانتر، مفهومیتر و متناسبتر با ویژگیهای عربیِ مبین قرآن نماید، لذا در این کتاب، اقدامات ذیل در خصوص وازه شناسی و جمله شناسی انجام شده است:
توجه به اصل دقت و عدم تسامح در کاربرد واژگان در قرآن
توجه به فهم واژگان در منظومه معرفتی قرآن کریم
توجه به نقش سیاق در فهم واژگان
تأکید بر مباحث صرفی مرتبط با فهم کلمه و نه ساختن کلمه
تمرکز بر معانی اوزان صرفی به جای تأکید برمباحث صوری
محوریت دادن به موارد پرکاربرد قرآنی
عدم پرداخت به موارد بدون کاربرد در قرآن
حذف موارد مخالف با زبان و کاربردهای قرآن
فراوانی مثالها و تمارین کاربردی و قرآنی در هر مبحث و انحصار آنها در استعمالات قرآنی
بهرهگیری از شباهتهای زبان فارسی با زبان عربی برای انتقال مطالب
ارائه الگوهای جدید برای آموزش مباحث صرفی؛ مانند: اعلال
جمله شناسی
ورود از مفهوم جمله و ساختار آن به جای اولویت بخشی به بحث اعراب
چینش نظاممند، منسجم و مفهومی بخشها و فصول کتاب
تقسیمبندی آسان و مفهومی مباحث نحوی
تلفیق مباحث معنایی-بلاغی با بحثهای نحوی
توجه به نقش مهم سیاق در فهم معنا و غرض جملات
توجه ویژه به بحث مغفول ارتباط بین جملات در جهت فهم تدبری قرآن
تبیین مفهومی قواعد و تعاریف نحوی تا حد امکان
محوریت دادن به موارد پرکاربرد قرآنی
عدم پرداخت به موارد بدون کاربرد در قرآن
حذف موارد مخالف با زبان و کاربردهای قرآن
فراوانی مثالها و تمارین کاربردی و قرآنی در هر مبحث و انحصار آنها در استعمالات قرآنی
بهرهگیری از شباهتهای زبان فارسی با زبان عربی برای انتقال مطالب
منبع:
خبرگزاری باشگاه خبرنگاران | آخرین اخبار ایران و جهان
پینوشتها:
1.طبری30: 115 به بعد.
2.کشاف زمخشری 1612 چاپ لیز، بیضاوی هم از زمخشری تبعیت میکند2: 606 چاپ عثمانی، تفسیر منسوب به محی الدین هم از بیضاوی تبعیت میکند 2: 396 در تفسیر جلالین سیوطی، بیّن لها طریق الخیر و الشر.
3.مفاتیح امام فخر8: 438.
4.توفیق یعنی موهبتی الهی که موجب انجام کار میشود و خِذلان بیبهره ماندن از لطف الهی اســت. تفاسیر ابوالفتوح رازی و مجمع البیان و صافی ذیل آیهی 8 سورهی الشمس.
5.رساله التوحید 108.
6.کشف در لغت پرده برداری و در اصطلاح آگاهی از پشت پرده دربارهی معانی غیبی و امور خفی (کارهای پنهانی) اســت. کشف معنوی، پرده پس رفتن از معانی غیبی اســت و کشف شهودی یا از راه مشاهده اســت مانند دیدن و یا از راه شنیدن اســت، مانند شنیدن پیامبراکرم. (تعریفات جرجانی 162، کشاف اصطلاحات 2: 1254، دستورالعلماء 3: 124، شرح قیصری 34).
7.خاطر مَلکی، ملکه و انگیزهای اســت در دل که انسان را به نیکی ترغیب میکند و از تباهی و گناه تحذیر مینماید.
8.احیاء العلوم غزالی3: 14ط. مصر. دستورالعلماء1: 165، شرح فصوص35، شرح مقدمهی قیصری از آقای سید جلال الدین آشتیانی 383 مشهد، کشاف اصطلاحات، کلیات ابوالبقاء، تعریفات جرجانی ذیل الهام، وحی، کشف.
9.مفاتیح الغیب ملاصدرا: 13 به نقل از مقالهی ختم نبوت استاد مطهری، خاتم پیامبران2: 540.
انسانی که در تباهی استهزاها فرو ریخت، نه فرصت فکر دارد نه قدرت دیدن دارد، و نه نیروی شنیدن. صدر آیهی این است که؛ ما به اینها قدرتهای مالی فراوانی دادیم، نیروی درک هم به اینها دادیم، اینها را سمیع و بصیر و متفکر خلق کردیم، ولی گناه و بهرهبرداری باطل از آن امکانات مالی، و قوای بدنی، باعث شد که هیچکدام از آن نعمتهای ادراکی، آنان را بینیاز نکند، و در روز خطر، نه راه علاج را میفهمیدند، نه از ثروت و سرمایه مددی میگرفتند. نه علل و عوامل بیرونی بدادشان رسید، نه علل و عوامل درونی کمکشان کرد، چون خویشتن خویش را در قبر خیالات و اوهام و گناه دفن کردند. خدای سبحان به عنوان تهدید به تبهکاران حجاز میفرماید؛ اگر به قدرتهای مالی، و نیروهای بدنی و مانند آن، مغرورید، آنگاه باشید که قبل از شما، مستکبرانی بودند که از امکانات بیشتر برخوردار بودند، و شما به آن امکانات نرسیدید، و آنان با امکانات فراوانتر، کاری را از پیش نبردند.
«وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیمَا إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ» ما قوم هود و دیگر اقوام ستمپیشه گذشته را آنقدر ثروت و مکنت دادیم، که شماها به آن ثروت و مکنت نرسیدید. حرف «ان» در این آیه نافیه است، یعنی شما هر چه متمکن و سرمایهدار باشید، به اندازهی مکنت و ثروت قوم عاد و ثمود نمیرسید.و قبل از قیامت که نمیفهمیدند برای این بود که در قبر خیالات و اوهام باطل دفن شده بودند. و روز ظهور حق، همانند روز نبش قبر است «فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ» (25) هم از قبر ظاهری خارج میشوند، و هم از قبور اوهام و خرافات درونی، بیرون میآیند. وقتی از قبر درآمدند، میفهمند که آنچه میپنداشتند، خیالات بود، و با دست خود، سلسلهی لهو و لعبها و گناهها و استهزائها را بر پای خویش نهادند و با پای خود، به سمت اغلال حرکت کردند که آنها را بر گردن خود بنهند، و در نتیجه خود را با اغلال و سلاسل سنگین و سهمگین اسیر هوس نمودند، و در گور هوی دفن کردند.
وخیبه و خسارت از آن کسی است که روح خود را در میان دسیسهها دفن کرده باشد و این معارف؛ برای مدفونین در گور وهم و خرافه، وقتی روشن میگردد که حق به طور صریح تجلی نماید، و آن قیامت کبری است: «ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ» (26) و روز ظهور بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نموداری از قیامت است، لذا برخی از حقایق آن روز روشن میگردد.پینوشتها
1. سورهی فصلت، آیهی 5.
2. سورهی شمس، آیات 1 تا 7.
3. سورهی شمس، آیات 9، 10.
4. سورهی جاثیه، آیهی 33.
5. سورهی فاطر، آیهی 43.
6. سورهی زخرف، آیهی 83.
7. سورهی احقاف، آیهی 26.
8. سورهی اسراء، آیهی 67.
9. سورهی شعراء، آیهی 98.
10. سورهی جاثیه، آیهی 27.
11. سورهی زخرف، آیهی 83.
12. سورهی نور، آیهی 39.
13. سورهی نور، آیهی 39.
14. سورهی نور، آیهی 39.
15. سورهی سجده، آیهی 12.
16. سورهی نور، آیهی 39.
17. سورهی نور، آیهی 40.
18. سورهی نور، آیهی 40.
19. سورهی احقاف، آیهی 28.
20. سورهی احقاف، آیهی 27.
21. سورهی زمر، آیهی 3.
22. سورهی فصلت، آیهی 44.
23. سورهی رعد، آیهی 14.
24. سورهی یونس، آیهی 30.
25. سورهی یس، آیهی 51.
26. سورهی نبأ، آیهی 39.
27. سورهی احقاف، آیهی 28.
28. سورهی احقاف، آیهی 28.
29. سورهی هود، آیهی 40.
30. سورهی احقاف، آیهی 24.
31. سورهی احقاف، آیهی 24.
32. سورهی احقاف، آیهی 24.
33. سورهی هود، آیهی 32.
34. سورهی احقاف، آیهی 24.
35. سورهی احقاف، آیات 24 و 25.
36. سورهی حجر، آیهی 22.
37. سورهی احقاف، آیات 24 و 25.
38. سورهی احقاف، آیات 24 و 25.
«کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» این کتاب بطور گسترده آیاتش را تبیین کرد؛ فصل فصل، جدا جدا باز و روشن بیان کرد، و در هر مطلبی به خوبی بین حق و باطل فیصله داد، و آنها را از هم جدا نمود «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» (8) در ابتدای نزولش گر چه با عربها سخن میگفت؛ زیرا در منطقه حجاز نازل شده است ولی همه مردم جهان را به خود جذب نمود، و دعوت کرد و همچنان هدایت مینماید، زیرا «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ». (9) گر چه به زبان عربی سخن میگوید اما فرهنگ و محتوای او، برابر فطرت همه انسانهاست، «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً» (10) فرمود؛ ای مردم جهان من رسول خدایم برای همهی شما.
قرآن کریم دو اصل کلیت دین اسلام، و دوام آن را، در چند جا مطرح کرد یعنی رهآورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) هم کلی است؛ برای همهی مردم دنیا است، و هم دائم است، در تمام زمان گسترده است. هم همگانی است، و هم همیشگی.گوهر پاک بباید که شود قابل فیض *** ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود
ممکن نیست؛ سیهدل روز، شب زندهدار سحر باشد. ممکن نیست؛ تبهکار روز، پارسای شب باشد.
گناه حجاب است، و تاروپودهای پردهی حجاب، خودبینی است که هیچ حجابی بدتر از خودبینی نیست. امام موسی بن جعفر علیهما افضل صلوات المصلین طبق نقل ابن بابویه قمی رضوانالله تعالی علیه در کتاب قیم توحیدش این چنین فرمود: «... لیس بینه و بین خلقه حجاب غیر خلقه احتجب بغیر حجاب محجوب و استتر بغیر ستر مستور لا اله الا هو الکبیر المتعال» (23)
بین خدای سبحان و بین خلق او، غیر از خود خلق حجاب دیگری نیست.
خداوند بدون حجاب محجوب است و بدون ساتر، مستور و پنهان میباشد.
اگر حجابی در بین باشد، همان خودبینی خلق است و اگر پردهای آویخته باشد، همان غرور مخلوق است، و گرنه آن پریروی پردهای ندارد. «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» زیرا میان عبد و مولا حجابی نیست «وجودک ذنب لایقاس به ذنب» بنابراین؛ انسان هر اندازه که در تار و پود خودبینی واقع شود از خدابینی محروم است و با انبیاء الهی هم شهود و حضوری ندارد. لذا کافران چنین گفتهاند: «من بیننا و بینک حجاب فاعمل اننا عاملون» بین ما و بین تو حجاب است، پس هر چه از دست تو برمیآید بکن، ما هم هر نقشهای که داریم پیاده میکنیم. از تو هر چه ساخته است انجام بده، و از ما هر چه برمیآید کوتاهی نمیکنیم. این میدان و این هم نبرد.
کسانی که در برابر حق میایستادند سخنانشان این است: «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى» (24) یعنی؛ هر کس طغیانگری و استکبارش بیشتر باشد پیروز است. اما شعار انبیا این بود که: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» کسی که جان خود را شکوفا کرد، پیروز است. کسی که در جبههی جهاد اکبر، ظفرمند شد فاتح است.
این گونه شعارهای متقابل، همواره بین انبیا و طاغوتیان بود، آنها میگفتند: «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى»، الهیون میگفتند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا». فرعون میگفت: «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى»، موسای کلیم میگفت: «لاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى». (25) آن که از پشت پرده گناه به جهان مینگرد بر اساس اصالت ماده سخن میگوید، این که بیپرده جهان را میبیند بر مبنای اصالت حق سخن میسراید. آنگاه رسول الله در برابر اینها پاسخی داد که پایان کار را خواهیم دید.
این معنا در سورهی «حم فصلت» بیان شد و در سوره «اسراء» هم این چنین آمده:»وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَ إِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً» (26) یعنی؛ وقتی تو قرآن را تلاوت میکنی، بین تو و بین دلهای کافران حجابی است نادیدنی.
اگر انسان؛ رسول الله را نمیبیند و اگر کلام الله را نمیشنود، باید بداند در حجاب گناه است. به همان اندازه، که از شنیدن کلام حق محروم است، بداند که در حجاب است. بداند که گوشش بسته است، و لازم است در رفع حجاب بکوشد.
چون آنها عمداً گوش فرا ندادند، خدا هم دلهای آنان را مهر کرد «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» (27) چون منحرف شدند، خدا بر انحراف آنها افزود. چون مریض شدند، خدا بیمارترشان کرد، نه یعنی؛ خدا مرض فرستاد، نه یعنی؛ خدا دلهای اینها را مهر کرد. همین نورانیت قرآن، که تنزل کرده است، و آنها در برابر قرآن سرسختی نشان میدهند، این سرسختی در برابر قرآن، اینها را بیمارتر و محرومتر میکند.
اینکه خدا میفرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً» (28) یعنی همین قرآن، برای مؤمنان شفا و رحمت است و برای تبهکاران خسارت است. قرآن، نوریست که، برای نابینایان، درک این نور، دشوار است. لذا، در زحمتند.
اگر انسان بیماری با خوردن میوه پر آب و شیرین و شاداب، بیماریش بیشتر شد، تقصیر آن میوهی شیرین نیست، بلکه بیماری دستگاه هاضمهی آن مریض است که موجب رنجوری او را فراهم کرده است. قرآن؛ همانند آن میوهی شیرینی است که انسان مستعد، با هضم او نمو میکند و تکامل مییابد، و اگر مریض بود، دستگاه فکریش در برابر او عکسالعمل نشان میدهد و موضع میگیرد، و سرسختی و لجاجت نشان میدهد، و بیمارتر میشود.
فرمود؛ تو اگر قرآن تلاوت کردی، حجاب نامرئی و حجابی که مادی نیست و به چشم نمیآید، بین تو و آنها میآویزانیم، که تو را نبینند و قهراً آسیبی هم نمیتوانند به تو برسانند. «وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ» ما روی دلهای اینها، پوششی و پردهای میافکنیم که؛ معارف قرآن را نفهمند. یعنی وقتی که نورانیت قرآن مطرح شود افراد نابینا به گوشه میخزند و از آن رنج میبرند.
«وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً» در گوشهای اینها سنگینی است و راه نفوذ گفتار الهی را بسته است. آنگاه همین گروه در قیامت میگویند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیر» (29) ما اگر خود میفهمیدیم، مانند چشمهای بودیم که شناخت حق و پیروی از آن از درون ما میجوشید، یا گوش شنوا میداشتیم و مانند حوضی بودیم که از آب بهره میگرفتیم، امروز گرفتار شعلهی آتش نمیشدیم.
خلاصه آنکه؛ یا راه مدرسه، یا راه شب زندهداری؛ یا راه دل، یا راه فکر، یا راه عمل صالح، یا راه درس و بحث که سرانجام انسان را به این نورانیت برساند و جمع میان هر دو راه بهتر است. آنگاه فرمود: «وَ إِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ» اگر سخن از خداست و توحید خدا، اگر از توحید ربوبی خدا سخنی گفتی «وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً» اینها مرتجعانه به عقب حرکت میکنند. بجای اینکه «نفر الی الله» کنند «نفور عن الله» دارند، بجای اینکه به سمت خدا کوچ کنند «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»، (30) از سمت خدا میگریزند.
آنگاه سخنانشان، توطئههایشان، تصمیمهایشان را خدا به رسول الله میگوید. میفرماید؛ اینها در جلسات سری اینچنین میگویند «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً» (31) آنها که گوش میدهند و چیزی از وحی نمیفهمند، با هم نجوا دارند و مناجات میکنند، میگویند این سحر است، نه وحی، و خود این شخص هم مسحور است، نه پیغمبر.پینوشتها
1. سورهی شعراء، آیه 193.
2. سورهی عنکبوت، آیهی 69.
3. سورهی انفال، آیهی 29.
4. سورهی اعراف، آیهی 179.
5. سورهی فصلت، آیهی 1- 3.
6. سورهی اعراف، آیهی 156.
7. سورهی اعراف، آیهی 156.
8. سورهی طارق، آیهی 13.
9. سورهی انعام، آیهی 90.
10. سورهی اعراف، آیهی 158.
11. سورهی فصلت، آیهی 4.
12. سورهی فصلت، آیهی 4.
13. سورهی اعراف، آیهی 50.
14. سورهی اعراف، آیهی 50.
15. سورهی فصلت، آیات 4 و 5.
16. سورهی هود، آیهی 91.
17. سورهی شمس، آیهی 10.
18. سورهی ابراهیم، آیهی 43.
19. المحجة البیضاء ج 2 کتاب آداب تلاوة القرآن.
20. سورهی اسراء، آیهی 45.
21. توحید صدوق، ص 97.
22. سورهی مزمل، آیهی 6.
23. توحید صدوق ص 179.
24. سورهی طه، آیهی 64.
25. سورهی طه، آیهی 69.
26. سورهی اسراء، آیات 45، 46.
27. سورهی صف، آیهی 5.
28. سورهی اسراء، آیهی 82.
29. سورهی ملک، آیهی 10.
30. سورهی ذاریات، آیهی 50.
31. سورهی اسراء، آیهی 47.
32. سورهی فصلت، آیهی 26.
33. سورهی مدثر، آیهی 31.
34. سورهی فتح، آیهی 4.
35. سورهی فصلت، آیهی 27.
36. سورهی فصلت، آیهی 6.
37. سورهی فصلت، آیهی 7.
38. سورهی مؤمنون، آیهی 4.
تصمیمشان را خدا در همین سوره بیان کرد و آن تصمیمشان را هم بیثمر اعلام کرد. و آن تصمیم این است که گوش به قرآن ندهند و باغوغا و غریو، فریاد و بلوا و آشوبگری جلو وحی خدا را بگیرند «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ» (5) گفتند؛ نه خود گوش به وحی بدهید؛ و نه بگذارید دیگران به آن گوش بدهند. نه خود در مجلس درس رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور پیدا کنید، و نه بگذارید دیگران حاضر شوند و شرکت کنند.
«لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ» خودتان گوش فرا ندهید و گرایش پیدا نکنید. «وَ الْغَوْا فِیهِ» با لغو و غوغاسالاری و بلوا و غریو و هوچیگری، مجلس درس پیغمبر را به هم بزنید. نه بروید، نه بگذارید دیگران بروند. نه بپذیرید و نه بگذارید دیگران بپذیرند. این تصمیم کفار به عنوان بهترین مبارزه در برابر وحی بود.هرگز کافر آرام نمیگیرد. هرگز کافر و غیرمسلمان از غم و اندوه نمیرهد. هرگز به یقین نمیرسد. هرگز دستش به دامنهی یقین نمیرسد، و هرگز دامن او از دست شک وتردید رها نمیشود. پایش به شک فرو رفته، دستش به یقین نرسیده، در این بین فشار میبیند «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ» (27) شیطان او را به تنگدستی تهدید میکند. آری کسی که از تکیهگاه اصیل امید و آرامش اعراض نمود، دچار فشار هراس و اندوه خواهد شد. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» (28) چه اینکه اگر کسی به تکیهگاه اصیل طمأنینه و امید، اعتماد کرد هرگز در هیچ کاری فرو نمیماند «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ» (29) هیچ مرضی بدتر از بیماری دل نیست و هیچ دارویی، چون قرآن کریم شفابخش دردهای دل نخواهد بود که: «شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ» (30) هم در بحثهای علمی، شک و تردید و اشکال را حل میکند. هم در بحثهای عملی، حزن و ترس را برطرف میکند. هم در مسائل علمی یقین میآورد، هم در مسائل عملی، طمأنینه و آرامش میبخشد. مؤمن آرام است.
یکی از اساتید ما در حکمت الهی، مرحوم آیتالله حاج شیخ محیالدین الهی قمشهای - رضوانالله تعالی علیه - آن روزی که ایران آشوب بود، و از هر طرف این کشور اسلامی مورد تهاجم شرق و غرب بود، این بزرگ حکیم الهی در حالی که برای نوشتن مطالب عقلی قلم در دست داشت، وقتی خبر به ایشان رسید کشور در آتش است، در کمال آرامش فرمود: «لَنْ یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا» (31) چیزی جز خواست خدا به ما نمیرسد. مائیم و طمأنینه، مائیم و آرامش، مائیم و استقامت، مائیم و استواری.حاجت موری ز علم غیب بداند*** در بن خاری ز صخره صماء
پس اضطراب برای رزق وجهی جز وسوسه شیطان ندارد. ما رزق میخواهیم، ولی خیال میکنیم باید آن قدر ذخیره کنیم که انباردار دیگران باشیم. «وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً» (35) خدای سبحان حب انبوه نسبت به مال را نکوهش میکند و آن را یک نحو بیماری میداند. ولی انسان مؤمن در سایه قرآن کریم از این مرض رها شده به سلامت سخا و طمأنینه رسیده است.
«هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَ شِفَاءٌ» هم در حکمت نظری هدایت است، هم در حکمت عملی شفاء. هم عقل نظری را هدایت میکند، هم عقل عملی را درمان مینماید «وَالذَّینَ لاَ یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى» کسانی که ایمان نمیآورند در گوش آنها، سنگینی است و این قرآن برای آنها نابینایی است. آیه همین سوره این است «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ». (36) کسی که به آیات الهی گوش فرا نمیدهد و نمیگذارد دیگران گوش فرا دهند هم در مسائل علمی مریض است و گرفتار جهل و شک خواهد شد، هم در مسائل عملی بیمار است و گرفتار حزن و ترس خواهد بود.
ولی مؤمن، هم در مسائل علمی به یقین و نورانیت رسیده است زیرا خدای رحمان از طریق علوم قرآنی عهدهدار تعلیم اوست «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ» (37) و هم در مسائل عملی به جایی رسیده است که آن موطن مصون از خوف و غم است. «أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ».
پینوشتها
1. سورهی فصلت، آیات 41، 42.
2. سورهی منافقون، آیهی 8.
3. سورهی احقاف، آیهی 2.
4. سورهی نمل، آیهی 26.
5. سورهی فصلت، آیهی 26.
6. سورهی انعام، آیهی 26.
7. سورهی فصلت، آیهی 27.
8. سورهی ابراهیم، آیهی 17.
9. سورهی نساء، آیهی 56.
10. سورهی دخان، آیهی 49.
11. سورهی ملک، آیهی 7.
12. سورهی سجده، آیهی 12.
13. سورهی طه، آیهی 125.
14. سورهی همزه، آیات 6و 7.
15. سورهی عنکبوت، آیهی 7.
16. سورهی صف، آیهی 8.
17. سورهی صف، آیهی 8.
18. سورهی مائده، آیهی 64.
19. سورهی فصلت، آیهی 28.
20. سورهی حجر، آیهی 9.
21. سورهی حجر، آیهی 9.
22. سورهی انفال، آیهی 42.
23. شرایع کتاب الشهادات.
24. سورهی فصلت، آیهی 44.
25. سورهی یونس، آیهی 62.
26. سورهی بقره، آیهی 10.
27. سورهی بقره، آیهی 268.
28. سورهی طه، آیهی 124.
29. سورهی طلاق، آیهی 3.
30. سورهی یونس، آیهی 57.
31. سورهی توبه، آیهی 51.
32. سورهی شعراء، آیهی 89.
33. سورهی هود، آیهی 6.
34. نهجالبلاغه فیض خطبه 189.
35. سورهی فجر، آیهی 20.
36. سورهی فصلت، آیهی 5.
37. سورهی الرحمن، آیات 1 تا 4.
«کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» این کتاب بطور گسترده آیاتش را تبیین کرد؛ فصل فصل، جدا جدا باز و روشن بیان کرد، و در هر مطلبی به خوبی بین حق و باطل فیصله داد، و آنها را از هم جدا نمود «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» (8) در ابتدای نزولش گر چه با عربها سخن میگفت؛ زیرا در منطقه حجاز نازل شده است ولی همه مردم جهان را به خود جذب نمود، و دعوت کرد و همچنان هدایت مینماید، زیرا «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ». (9) گر چه به زبان عربی سخن میگوید اما فرهنگ و محتوای او، برابر فطرت همه انسانهاست، «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً» (10) فرمود؛ ای مردم جهان من رسول خدایم برای همهی شما.
قرآن کریم دو اصل کلیت دین اسلام، و دوام آن را، در چند جا مطرح کرد یعنی رهآورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) هم کلی است؛ برای همهی مردم دنیا است، و هم دائم است، در تمام زمان گسترده است. هم همگانی است، و هم همیشگی.گوهر پاک بباید که شود قابل فیض *** ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود
ممکن نیست؛ سیهدل روز، شب زندهدار سحر باشد. ممکن نیست؛ تبهکار روز، پارسای شب باشد.
گناه حجاب است، و تاروپودهای پردهی حجاب، خودبینی است که هیچ حجابی بدتر از خودبینی نیست. امام موسی بن جعفر علیهما افضل صلوات المصلین طبق نقل ابن بابویه قمی رضوانالله تعالی علیه در کتاب قیم توحیدش این چنین فرمود: «... لیس بینه و بین خلقه حجاب غیر خلقه احتجب بغیر حجاب محجوب و استتر بغیر ستر مستور لا اله الا هو الکبیر المتعال» (23)
بین خدای سبحان و بین خلق او، غیر از خود خلق حجاب دیگری نیست.
خداوند بدون حجاب محجوب است و بدون ساتر، مستور و پنهان میباشد.
اگر حجابی در بین باشد، همان خودبینی خلق است و اگر پردهای آویخته باشد، همان غرور مخلوق است، و گرنه آن پریروی پردهای ندارد. «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» زیرا میان عبد و مولا حجابی نیست «وجودک ذنب لایقاس به ذنب» بنابراین؛ انسان هر اندازه که در تار و پود خودبینی واقع شود از خدابینی محروم است و با انبیاء الهی هم شهود و حضوری ندارد. لذا کافران چنین گفتهاند: «من بیننا و بینک حجاب فاعمل اننا عاملون» بین ما و بین تو حجاب است، پس هر چه از دست تو برمیآید بکن، ما هم هر نقشهای که داریم پیاده میکنیم. از تو هر چه ساخته است انجام بده، و از ما هر چه برمیآید کوتاهی نمیکنیم. این میدان و این هم نبرد.
کسانی که در برابر حق میایستادند سخنانشان این است: «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى» (24) یعنی؛ هر کس طغیانگری و استکبارش بیشتر باشد پیروز است. اما شعار انبیا این بود که: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» کسی که جان خود را شکوفا کرد، پیروز است. کسی که در جبههی جهاد اکبر، ظفرمند شد فاتح است.
این گونه شعارهای متقابل، همواره بین انبیا و طاغوتیان بود، آنها میگفتند: «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى»، الهیون میگفتند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا». فرعون میگفت: «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى»، موسای کلیم میگفت: «لاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى». (25) آن که از پشت پرده گناه به جهان مینگرد بر اساس اصالت ماده سخن میگوید، این که بیپرده جهان را میبیند بر مبنای اصالت حق سخن میسراید. آنگاه رسول الله در برابر اینها پاسخی داد که پایان کار را خواهیم دید.
این معنا در سورهی «حم فصلت» بیان شد و در سوره «اسراء» هم این چنین آمده:»وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَ إِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً» (26) یعنی؛ وقتی تو قرآن را تلاوت میکنی، بین تو و بین دلهای کافران حجابی است نادیدنی.
اگر انسان؛ رسول الله را نمیبیند و اگر کلام الله را نمیشنود، باید بداند در حجاب گناه است. به همان اندازه، که از شنیدن کلام حق محروم است، بداند که در حجاب است. بداند که گوشش بسته است، و لازم است در رفع حجاب بکوشد.
چون آنها عمداً گوش فرا ندادند، خدا هم دلهای آنان را مهر کرد «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» (27) چون منحرف شدند، خدا بر انحراف آنها افزود. چون مریض شدند، خدا بیمارترشان کرد، نه یعنی؛ خدا مرض فرستاد، نه یعنی؛ خدا دلهای اینها را مهر کرد. همین نورانیت قرآن، که تنزل کرده است، و آنها در برابر قرآن سرسختی نشان میدهند، این سرسختی در برابر قرآن، اینها را بیمارتر و محرومتر میکند.
اینکه خدا میفرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً» (28) یعنی همین قرآن، برای مؤمنان شفا و رحمت است و برای تبهکاران خسارت است. قرآن، نوریست که، برای نابینایان، درک این نور، دشوار است. لذا، در زحمتند.
اگر انسان بیماری با خوردن میوه پر آب و شیرین و شاداب، بیماریش بیشتر شد، تقصیر آن میوهی شیرین نیست، بلکه بیماری دستگاه هاضمهی آن مریض است که موجب رنجوری او را فراهم کرده است. قرآن؛ همانند آن میوهی شیرینی است که انسان مستعد، با هضم او نمو میکند و تکامل مییابد، و اگر مریض بود، دستگاه فکریش در برابر او عکسالعمل نشان میدهد و موضع میگیرد، و سرسختی و لجاجت نشان میدهد، و بیمارتر میشود.
فرمود؛ تو اگر قرآن تلاوت کردی، حجاب نامرئی و حجابی که مادی نیست و به چشم نمیآید، بین تو و آنها میآویزانیم، که تو را نبینند و قهراً آسیبی هم نمیتوانند به تو برسانند. «وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ» ما روی دلهای اینها، پوششی و پردهای میافکنیم که؛ معارف قرآن را نفهمند. یعنی وقتی که نورانیت قرآن مطرح شود افراد نابینا به گوشه میخزند و از آن رنج میبرند.
«وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً» در گوشهای اینها سنگینی است و راه نفوذ گفتار الهی را بسته است. آنگاه همین گروه در قیامت میگویند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیر» (29) ما اگر خود میفهمیدیم، مانند چشمهای بودیم که شناخت حق و پیروی از آن از درون ما میجوشید، یا گوش شنوا میداشتیم و مانند حوضی بودیم که از آب بهره میگرفتیم، امروز گرفتار شعلهی آتش نمیشدیم.
خلاصه آنکه؛ یا راه مدرسه، یا راه شب زندهداری؛ یا راه دل، یا راه فکر، یا راه عمل صالح، یا راه درس و بحث که سرانجام انسان را به این نورانیت برساند و جمع میان هر دو راه بهتر است. آنگاه فرمود: «وَ إِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ» اگر سخن از خداست و توحید خدا، اگر از توحید ربوبی خدا سخنی گفتی «وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً» اینها مرتجعانه به عقب حرکت میکنند. بجای اینکه «نفر الی الله» کنند «نفور عن الله» دارند، بجای اینکه به سمت خدا کوچ کنند «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»، (30) از سمت خدا میگریزند.
آنگاه سخنانشان، توطئههایشان، تصمیمهایشان را خدا به رسول الله میگوید. میفرماید؛ اینها در جلسات سری اینچنین میگویند «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً» (31) آنها که گوش میدهند و چیزی از وحی نمیفهمند، با هم نجوا دارند و مناجات میکنند، میگویند این سحر است، نه وحی، و خود این شخص هم مسحور است، نه پیغمبر.پینوشتها
1. سورهی شعراء، آیه 193.
2. سورهی عنکبوت، آیهی 69.
3. سورهی انفال، آیهی 29.
4. سورهی اعراف، آیهی 179.
5. سورهی فصلت، آیهی 1- 3.
6. سورهی اعراف، آیهی 156.
7. سورهی اعراف، آیهی 156.
8. سورهی طارق، آیهی 13.
9. سورهی انعام، آیهی 90.
10. سورهی اعراف، آیهی 158.
11. سورهی فصلت، آیهی 4.
12. سورهی فصلت، آیهی 4.
13. سورهی اعراف، آیهی 50.
14. سورهی اعراف، آیهی 50.
15. سورهی فصلت، آیات 4 و 5.
16. سورهی هود، آیهی 91.
17. سورهی شمس، آیهی 10.
18. سورهی ابراهیم، آیهی 43.
19. المحجة البیضاء ج 2 کتاب آداب تلاوة القرآن.
20. سورهی اسراء، آیهی 45.
21. توحید صدوق، ص 97.
22. سورهی مزمل، آیهی 6.
23. توحید صدوق ص 179.
24. سورهی طه، آیهی 64.
25. سورهی طه، آیهی 69.
26. سورهی اسراء، آیات 45، 46.
27. سورهی صف، آیهی 5.
28. سورهی اسراء، آیهی 82.
29. سورهی ملک، آیهی 10.
30. سورهی ذاریات، آیهی 50.
31. سورهی اسراء، آیهی 47.
32. سورهی فصلت، آیهی 26.
33. سورهی مدثر، آیهی 31.
34. سورهی فتح، آیهی 4.
35. سورهی فصلت، آیهی 27.
36. سورهی فصلت، آیهی 6.
37. سورهی فصلت، آیهی 7.
38. سورهی مؤمنون، آیهی 4.
تصمیمشان را خدا در همین سوره بیان کرد و آن تصمیمشان را هم بیثمر اعلام کرد. و آن تصمیم این است که گوش به قرآن ندهند و باغوغا و غریو، فریاد و بلوا و آشوبگری جلو وحی خدا را بگیرند «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ» (5) گفتند؛ نه خود گوش به وحی بدهید؛ و نه بگذارید دیگران به آن گوش بدهند. نه خود در مجلس درس رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور پیدا کنید، و نه بگذارید دیگران حاضر شوند و شرکت کنند.
«لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ» خودتان گوش فرا ندهید و گرایش پیدا نکنید. «وَ الْغَوْا فِیهِ» با لغو و غوغاسالاری و بلوا و غریو و هوچیگری، مجلس درس پیغمبر را به هم بزنید. نه بروید، نه بگذارید دیگران بروند. نه بپذیرید و نه بگذارید دیگران بپذیرند. این تصمیم کفار به عنوان بهترین مبارزه در برابر وحی بود.هرگز کافر آرام نمیگیرد. هرگز کافر و غیرمسلمان از غم و اندوه نمیرهد. هرگز به یقین نمیرسد. هرگز دستش به دامنهی یقین نمیرسد، و هرگز دامن او از دست شک وتردید رها نمیشود. پایش به شک فرو رفته، دستش به یقین نرسیده، در این بین فشار میبیند «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ» (27) شیطان او را به تنگدستی تهدید میکند. آری کسی که از تکیهگاه اصیل امید و آرامش اعراض نمود، دچار فشار هراس و اندوه خواهد شد. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» (28) چه اینکه اگر کسی به تکیهگاه اصیل طمأنینه و امید، اعتماد کرد هرگز در هیچ کاری فرو نمیماند «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ» (29) هیچ مرضی بدتر از بیماری دل نیست و هیچ دارویی، چون قرآن کریم شفابخش دردهای دل نخواهد بود که: «شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ» (30) هم در بحثهای علمی، شک و تردید و اشکال را حل میکند. هم در بحثهای عملی، حزن و ترس را برطرف میکند. هم در مسائل علمی یقین میآورد، هم در مسائل عملی، طمأنینه و آرامش میبخشد. مؤمن آرام است.
یکی از اساتید ما در حکمت الهی، مرحوم آیتالله حاج شیخ محیالدین الهی قمشهای - رضوانالله تعالی علیه - آن روزی که ایران آشوب بود، و از هر طرف این کشور اسلامی مورد تهاجم شرق و غرب بود، این بزرگ حکیم الهی در حالی که برای نوشتن مطالب عقلی قلم در دست داشت، وقتی خبر به ایشان رسید کشور در آتش است، در کمال آرامش فرمود: «لَنْ یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا» (31) چیزی جز خواست خدا به ما نمیرسد. مائیم و طمأنینه، مائیم و آرامش، مائیم و استقامت، مائیم و استواری.حاجت موری ز علم غیب بداند*** در بن خاری ز صخره صماء
پس اضطراب برای رزق وجهی جز وسوسه شیطان ندارد. ما رزق میخواهیم، ولی خیال میکنیم باید آن قدر ذخیره کنیم که انباردار دیگران باشیم. «وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً» (35) خدای سبحان حب انبوه نسبت به مال را نکوهش میکند و آن را یک نحو بیماری میداند. ولی انسان مؤمن در سایه قرآن کریم از این مرض رها شده به سلامت سخا و طمأنینه رسیده است.
«هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَ شِفَاءٌ» هم در حکمت نظری هدایت است، هم در حکمت عملی شفاء. هم عقل نظری را هدایت میکند، هم عقل عملی را درمان مینماید «وَالذَّینَ لاَ یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى» کسانی که ایمان نمیآورند در گوش آنها، سنگینی است و این قرآن برای آنها نابینایی است. آیه همین سوره این است «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ». (36) کسی که به آیات الهی گوش فرا نمیدهد و نمیگذارد دیگران گوش فرا دهند هم در مسائل علمی مریض است و گرفتار جهل و شک خواهد شد، هم در مسائل عملی بیمار است و گرفتار حزن و ترس خواهد بود.
ولی مؤمن، هم در مسائل علمی به یقین و نورانیت رسیده است زیرا خدای رحمان از طریق علوم قرآنی عهدهدار تعلیم اوست «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ» (37) و هم در مسائل عملی به جایی رسیده است که آن موطن مصون از خوف و غم است. «أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ».
پینوشتها
1. سورهی فصلت، آیات 41، 42.
2. سورهی منافقون، آیهی 8.
3. سورهی احقاف، آیهی 2.
4. سورهی نمل، آیهی 26.
5. سورهی فصلت، آیهی 26.
6. سورهی انعام، آیهی 26.
7. سورهی فصلت، آیهی 27.
8. سورهی ابراهیم، آیهی 17.
9. سورهی نساء، آیهی 56.
10. سورهی دخان، آیهی 49.
11. سورهی ملک، آیهی 7.
12. سورهی سجده، آیهی 12.
13. سورهی طه، آیهی 125.
14. سورهی همزه، آیات 6و 7.
15. سورهی عنکبوت، آیهی 7.
16. سورهی صف، آیهی 8.
17. سورهی صف، آیهی 8.
18. سورهی مائده، آیهی 64.
19. سورهی فصلت، آیهی 28.
20. سورهی حجر، آیهی 9.
21. سورهی حجر، آیهی 9.
22. سورهی انفال، آیهی 42.
23. شرایع کتاب الشهادات.
24. سورهی فصلت، آیهی 44.
25. سورهی یونس، آیهی 62.
26. سورهی بقره، آیهی 10.
27. سورهی بقره، آیهی 268.
28. سورهی طه، آیهی 124.
29. سورهی طلاق، آیهی 3.
30. سورهی یونس، آیهی 57.
31. سورهی توبه، آیهی 51.
32. سورهی شعراء، آیهی 89.
33. سورهی هود، آیهی 6.
34. نهجالبلاغه فیض خطبه 189.
35. سورهی فجر، آیهی 20.
36. سورهی فصلت، آیهی 5.
37. سورهی الرحمن، آیات 1 تا 4.
تبیان به نقل از گروه معارف: حافظ کل قرآن کریم گفت: مهربانی برای عالمیان و حریص بودن به هدایت مردم از جمله خصلت های حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) است، که در آیات وحی به آن اشاره شده است.
بخش قرآن تبیان
حمیدرضا جعفری، حافظ کل قرآن کریم در گفت وگو با خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی گفت: آیات قرآن کریم در موارد متعددی درباره خصلت ها و ویژگی های پیامبر(صلی الله و علیه وآله) سخن گفته که تأمل در آن درس آموز است.
وی اظهار کرد: در آیه 21 سوره احزاب آمده « لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا قطعا براى شما در رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى کند»
حافظ کل قرآن کریم بیان کرد: یکی از نکات آیه این است که از (فی) استفاده شده، یعنی در رسول خدا، نه فقط در سخن، رفتار و یا ...بلکه تمام وجود رسول الله(ص) برای ما اسوه و الگوست که باید از منش ایشان استفاده کرد.
جعفری ادامه داد: یکی دیگر از خصلت های پیامبر(صلی الله و علیه وآله) رحمت و مهربانی ایشان است که ما به مراتب شنیده ایم که خداوند به ایشان فرمودند ما تو را رحمت برای عالمیان فرستاده ایم، و حقیقت در ذره ذره رفتار پیامبر، رحمت و عطوفت را مشاهده می کنیم.
پیامبر(صلی الله و علیه وآله) انسانی از جنس خود مردم بودند و از این جهت همواره رنج و سختی مردم، در عرصه های مختلف بر پیامبر بسیار گران بود و نهایت تلاش خود را برای هدایت مردم و رها کردن آنان از خرافات و شرک می کرد.
وی افزود: البته نباید به وجود ایشان و سایر ائمه معصومین (علیهم السلام) تک بعدی نگاه کرد، بلکه همین پیامبر مهربانی در برابر معاندان و مشرکان و کسانی که در مسیر حق ممانعت ایجاد می کردند، بسیار سخت گیر بودند که در قرآن نیز به آن اشاره شده است.
حافظ کل قرآن کریم اظهار کرد: در جای دیگر قرآن (سوره فتح) آمده که« مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ محمد (صلی الله و علیه وآله) پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سخت گیر و با همدیگر مهربانند»
جعفری گفت: پیامبر(صلی الله و علیه وآله) انسانی از جنس خود مردم بودند و از این جهت همواره رنج و سختی مردم، در عرصه های مختلف بر پیامبر بسیار گران بود و نهایت تلاش خود را برای هدایت مردم و رها کردن آنان از خرافات و شرک می کرد.
وی اظهار کرد: خداوند در آیه 128 سوره توبه به این مطلب اشاره کرده است و می فرماید: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُوْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید به هدایت شما حریص و نسبت به مومنان دلسوز مهربان است».
این حافظ کل قرآن کریم یادآور شد: اگر انسانی می خواهد در مسیر پیامبر(صلی الله و علیه وآله) حرکت کند، باید تلاش کند که تک تک این رفتارها را در منش و رفتار خود پیاده کند.
تلاش کردیم کلام وحی را با هنر ایرانی زینت دهیم