شاید اولین بار واعظی آشتیانی، مدیرعامل وقت استقلال بود که با گارد تهاجمی به ۹۰ رفت و همین گارد کمکش کرد بازنده نباشد. قبل از او البته علی دایی و امیر قلعهنویی و محمد مایلیکهن هم همین راه را رفته بودند و توانسته بودند تمرکزش را به هم بزنند.
حالا دیگر خیلیها راه شکست نخوردن از عادل فردوسیپور را یاد گرفتهاند، اینکه چه کار کنند و چه چیزی بگویند که او دست از حمله بکشد.
علاقه به پرسپولیس در بچگی: اولینبار فراز کمالوند، وقتی سرمربی تراکتورسازی بود به او یادآوری کرد که زمانی طرفدار پرسپولیس بوده. کمالوند هم مانند فردوسیپور، سالها قبل در روزنامه ابرار ورزشی روزنامهنگاری میکرده. عادل که از این افشاگری جا خورده بود، بدترین واکنش را نشان داد. او به جای عادی نشان دادن چنین علاقهای، سعی کرد تکذیب کند و همان شد که بعدها هرکسی که در بحث کم آورد، از همین اسلحه استفاده کرد. فرهاد مجیدی آخرین نفر بود و ناباورانه او هم با همین روش نخنما، تمرکز عادل را به هم زد.
دستمزد: شایستگی، مقبولیت عمومی، سلامت کاری یا هر متر دیگری هم اگر ملاک ارزیابی باشد، عادل فردوسیپور باید در میان چهرههای تلویزیونی بالاترین دستمزد را بگیرد. شواهد میگوید حتی بسیاری از گزارشگران و مجریان درجه دو هم درآمد بیشتری از عادل دارند. با این همه، وقتی کسی روی آنتن زنده برنامه ۹۰ درباره دستمزدش میپرسد، دستپاچه میشود، سقف را نگاه میکند و شروع میکند به قسم خوردن که دستمزدش یک پنجم فلان رقم و یک دهم بهمان رقم هم نیست.
برادر: امیر فردوسیپور، برادر کوچکتر عادل است. ظاهرا او مدتی برای تحصیل در خارج از کشور زندگی میکرده. امیر قلعهنویی یک بار بدون هیچ سند و مدرکی برادر عادل را دلال بازیکنان دوملیتی تیمملی ایران معرفی کرد. کسانی که عادل را میشناسند، نمیتوانند چنین ادعایی را بپذیرند. او محتاطتر از آن است که موقعیتش را اینگونه به خطر بیندازد. شاید به همین خاطر هم هست که حالا هر وقت کسی مستقیم یا با ایما و اشاره به برادرش اتهام میزند، آشکارا عصبانیت عادل را میتوان دید.
حمله: علی دایی نه دستمزد عادل را بهانه میکند، نه کاری به برادرش دارد و نه قاعدتا میتواند به او انگ طرفداری از پرسپولیس را بزند. با این وجود او هم مثل قلعهنویی و مایلیکهن راه پیروزی در برنامه ۹۰ را یاد گرفته. دایی اغلب با گارد تهاجمی وارد میشود و همین گارد کمکش میکند که از حملات احتمالی عادل در امان باشد. افراد دیگری هم بودهاند که این راه را رفتهاند و مثل دایی پیروز شدهاند، چون عادل معمولا در چنین شرایطی تمرکزش را از دست میدهد.
امیرعلی نبویان amirali nabavian (متولد ۲ فروردین ۱۳۵۹) از ازدواج خانواده های نبویان و فروتن .
تا ۶ سالگی در یک خانه ی قدیمی آلمانی با تعداد زیادی اتاق زندگی میکرد .با اینکه متولد ایرانشهره ولی در شناسنامه متولد آمله . از وقتی چشماشو باز کرده دور و برش پر بوده از کلی آدم که بعدا فهمیده که اونا کرد های عراقی بودن که به ایران مهاجرت کرده با اونا زندگی می کردن و وقتی امیرعلی اینا برای ییلاق به شاهاندشت می رفتن اونا از خونه ی آقای نبویان نگه داری می کردن.
امیرعلی نبویان Amirali nabavian با انتشار عکس همسرش بهار نوروزپور در اینستاگرام خبر ازدواجش را داد:
برای اولین بار در زندگی نمیدونستم چی بنویسم ، دست به دامن خواجه شیراز شدم و بدون قسم دادنش به شاخه نبات و متعلقین و متعلقات ( میدونم که شاید باور نکنین ولی به خداوند یکتا قسم ) غزلی اومد به این مطلع « گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس»
پی نوشت: جای خانواده هامون در این عکس خالی
پی تر نوشت: جای همه شما دویست و بیست و پنج هزار و خرده ای رفیق با وفای با حال خالی My real fans are my family
پی ترین نوشت: این هیچ ربطی به بمب نداره.و بمبمون یه موضوع کاریه که در شرف ترکیدنه. به هم احترام بذاریم و همدیگه رو دوست داشته باشیم تا رستگار شویم
امیرعلی در کودکی از نوشتن متنفر بوده و از بچگی خیلی شیطون و شر بوده.تو جوونی کلاس بازیگری می رفته ولی در کودکی شغل مورد علاقش گزارشگری فوتبال بوده و الان هم میگه که یه روزی بالاخره گزارشگر فوتبال میشه.
امیر علی نبویان در برخورد با طرفدارانش مهربون و صمیمی اما جدیه و در برخورد با طرفدارایی که عاشقشن اصلا ذوق نمی کنه و کاملا جدیه…
میشه گفت بدترین اخلاقش شلخته بودنشه و همین شلخته بودنش باعث میشه حال اتو زدن لباساشو نداشته باشه. ..به همین دلیل رادیو ۷ روز اخر اسفند ۹۱بهش یه اتو کادو داد.
لیسانس برقشو از دانشگاه صنعتی مازندران گرفته.
امیرعلی غیر از نوشن داستانای خیلی قشنگ متن های ادبی هم می نویسه.
امیر علی یک برادر داره که خیلی شبیه خودشه ولی خوب از نظر تیپ که به امیرعلی نمی رسه.خیلی ها فکر میکنن امیر علی تو قصه های امیرعلی شخصیتی مثل امیرعلی نبویان داره ، اما اینطور نیست و تنها وجه شباهت این دو طرز حرف زدنشونه…
یکی از ویژگی های امیرعلی اینه که خیلی نسبت به سنش جوون می زنه.این شاید به خاطر جراحی بینیش یا تیپش باشه….
امیر علی تووقت آزادش ترجیح می ده بخوابه.حال و حوصله ی دیدن فیلم سینمایی تو تلویزیون رو نداره و وسطاش خوابش می بره.
یه مدتی مدرس در کلاس های آمادگی برای کنکور بوده.
اولاش که در رادیو ۷ کارش رو شروع کرده پدرش مخالف بوده اما الان پدرش طرفدار داستاناشه و اونا رو ضبط می کنه و با ذوق و شوق به فامیل ها نشون می ده.
خیلی ها میگن خوب بودن داستاناش به خاطر نحوه ی اجرای عالیشه. اما خوندن کتاباش هم کم از دیدن داستاناش نداره و همونطور که می دونید جلد دوم کتابش پرفروش ترین کتاب تالیفی سال شده….
امیرعلی اون قدر طرفدار داره که در نمایشگاه کتاب ۹۱ یعنی سال پیش اون قدر به هواداراش امضا داده بوده که مچ دستش درد گرفته بوده و رفته بوده خونه.
امیرعلی استقلالیه و عاشق ناصر حجازیه.
انشاش از بچگی عالی بوده.
عادت داره لباس آستین بلند که بپوشه آستیناشو تا آرنج تا میکنه..
فرزند اول خانوادست.
اگه می تونست یکی رو بکشه حتما صدام حسین رو میکشت.
تو مدرسه ی ابوریحان درس میخونده
بین فوتبالیست ها از رونالدوی برزیلی خوشش میاد.
بین شخصیت های برانامه ی کلاه قرمزی از پسر خاله خوشش میاد به خاطر معرفتی که داره.
راهنماییش رو تو مدرسه ی تیزهوشان درس می خونده.
اولش هدفش بازیگری بوده اما داییش اون رو به رادیو ۷ آورده
خواننده ی محبوبش استاد شجریانه
پیانو می نوازه