مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

ساعت دخترانه رنگین کمان


توضیحات

ساعت دخترانه رنگین کمان

طراحی بی نظیر بند ساعت به صورت گره

قابل ست کردن با انواع لباس های رسمی و اسپرت


جلوه ای دیگر از جذابیت در دستان شما


قیمت : 24000 تومان



اگر از ساعت های بند استیل و بند چرمی خسته شده اید، ساعت رنگین کمان بهترین گزینه برای شماست. این ساعت دارای بند پارچه ای با طرح های بسیار متنوع و رنگارنگ می باشد که به خاطر مدل و رنگبندی های خیلی زیبایش به یکی از ساعت های پرفروش این روزها تبدیل شده است. بند این ساعت بسیار متفاوت از ساعت های موجود در بازار است و به صورت پارچه ای رنگی است که به دور دست شما گره می خورد و جلوه ای متفاوت از زیبایی به دستان شما می بخشد. به دلیل بند پارچه ای آن، می توانید در مهمانی ها آن را با انواع شال و روسری خود ست کنید.


قیمت : 24000 تومان


ویژگی های ساعت دخترانه رنگین کمان:
- رنگ بندی بسیار جذاب و متفاوت
- ویژه خانم های شیک پوش ایرانی
- بند ساعت پارچه ای
- بستن بند به صورت گره
- مقاوم در برابر آب در حد ششتشوی دست
- بسیار سبک به خاطر بند پارچه ای


قیمت : 24000 تومان



متفاوت تر از همیشه

هدیه ای بسیار ماندگار برای آنکه دوستش دارید

ویژه خانم های مشکل پسند

قابل ست کردن با انواع شال و روسری




روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول یا محصولات مورد نظرتان را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.
قیمت : 24000 تومان



ادامه مطلب ...

چراغ خواب رنگین کمان


توضیحات

چراغ خواب رنگین کمان

RainBow In My Room


آسمانی رویایی را در اتاق خواب خود و یا کودکان دلبندتان ایجاد کنید

ایجاد آرامش و خوابی عمیق تر


طراحی زیبا و متفاوت

قابل استفاده در اتاق خواب بزرگسالان و کودکان



قیمت : 37800 تومان



یکی از مدل های برتر و زیبای چراغ خواب که به تازگی در بازارهای جهانی عرضه شده است و توانسته در مدت اندکی طرفداران بسیاری را جذب کند چراغ خواب مدل رنگین کمان است. چراغ خواب زیبا و تزیینی رنگین کمان با طیف هفت رنگ بر روی دیوار آرامشی صد چندان به هنگام خواب شبانه برای شما به ارمغان می آورد. طیف زیبای رنگین کمان در این چراغ خواب قابل تنظیم بوده و شما می توانید با برنامه ریزی جالب این دستگاه هر نوری را با فواصل زمانی مشخص بر روی دیوار انعکاس دهید و از آن لذت ببرید.


قیمت : 37800 تومان



ویژگی های چراغ خواب رنگین کمان:
- اندازه محصول : 9 * 14 * 23 سانتی متر
- دارای 5 ال ای دی نورانی برای ایجاد رنگین کمان
- کارکرد با چهار باتری نیم قلمی
- بسیار زیبا و شکیل با طراحی منحصر به فرد
- قابلیت تعویض طیف رنگ در دو حالت مختلف
- زیبایی نوری خیره کننده بر روی ریوار
- هدیه ای بسیار عالی برای کسی که دوستش دارید
- بسته بندی زیبا و شیک




قیمت : 37800 تومان



رنگین کمان زیبا را به اتاق خواب خود بیاورید

لذت خوابی شیرین با چراغ خواب رنگین کمان


ایجاد آرامش و خوابی عمیق تر

طراحی زیبا و متفاوت

هدیه ای بسیار عالی برای کسی که دوستش دارید




روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول یا محصولات مورد نظرتان را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.

قیمت : 37800 تومان



ادامه مطلب ...

سفرهای میتی کمان


توضیحات

کارتون جذاب و خاطره انگیز سفرهای میتی کمان

همه سریال می تی کمان ؛ همان مامور مخفی حاکم بزرگ را دیده اند. سریای که داداش کایکو با دستمال قدرتش دخل همه آدم بد ها را می آورد ! سریالی که زمبه ؛ سگ باهوش سگارو درست در جایی که کسی فکرش را نمی کرد به داد بقیه می رسید و بالاخره سریالی که آدم هایش همیشه با آدم بد ها در حال مبارزه بودند و این مبارزه برای ما جذاب و دیدنی می نمود ...

مشخصات کارتون:
تعداد اپیزود : 12 قسمت
مدت زمان هر قسمت : 18 دقیقه
کیفیت صدا و تصویر : خوب
زبان : دوبله زیبای فارسی
فرمت : DVD
قابل پخش در دستگاه های DVD Player و کامپیوتر

قیمت: 4000 تومان تعداد: 2 دی وی دی

این سریال انیمیشنی توسط کمپانی ژاپنی کناک تهیه و تولید شده است، کمپانی که سابقه تولید کارتون‌های محبوب و موفقی چون پسر شجاع و مسافر کوچولو را نیز در کارنامه دارد.این سریال انیمیشنی براساس داستان زندگی حاکم شهر میتو (Mito) تهیه و تولید شده است علاوه بر این سریال انیمیشنی، چندین سریال تلویزیونی نیز براساس زندگی توکوگاوایستوکونی، ملقب به «میتو کومون» حاکم فرزانه شهر «میتوی» ژاپن ساخته شده است که موفق‌ترین آن‌ها سریالی بود که در سال 1969 تهیه و از شبکه‌های ژاپنی پخش شد.

خوشحالیم که می تونیم بخشی از رویاهای قشنگ کودکیتون رو تقدیم شما کنیم.

حالا تنها کاری که مونده اینه که : خاطرات خوب کودکی رو زنده کنین ...

روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول یا محصولات مورد نظرتان را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید.



ادامه مطلب ...

تجربه مرگ در رنگین کمان حرفهای «بهروز بقایی»

جام جم سرا:

آقای بقایی از گذشته پدرتان چه به یاد دارید.

پدر من در یک شرکت فرانسوی کار می‌کردند و مدیر تدارکات بودند و من گاهی همراهشان به انبار چوب‌بری می‌رفتم و حسابی برای خودم بازی می‌کردم.

پول توجیبی هم از پدرتان می‌گرفتید؟

نه، چنین قانونی در خانه ما مرسوم نبود و هر زمان که پول می‌خواستیم از پدر یا مادرمان دریافت می‌کردیم. فقط یادم است یک بار در مدرسه در بازی فوتبال برنده شدم و پدرم به همین مناسبت یک دوزاری به من دادند که از این بابت حسابی خوشحال شده بودم.

آیا در امور درسی‌تان هم دخالتی می‌کردند؟

پدرم بسیار روی ادبیات و خطاطی حساسیت و خودشان هم خط بسیار زیبایی داشتند. همین‌طور از بین همه درس‌ها، انشا برایشان اهمیت زیادی داشت. البته ناگفته نماند که در گذشته بچه‌ها خودشان درسشان را می‌خواندند و مثل امروز نیازی نبود که والدین خودشان را برای درس خواندن بچه‌ها آزار دهند.

به دست آوردن چه چیزی را در زندگی‌تان بیش از همه مدیون پدرتان هستید؟

آرامش روانی‌ام را که با هیچ ثروتی قابل‌مقایسه نیست و خدا را شکر می‌کنم که چنین ثروت بزرگی از پدرم برایم به یادگار مانده است.

متاسفانه بعضی از جوانان امروز چندان احترامی برای والدین‌شان قائل نیستند و همین موضوع باعث شکاف بین نسل‌ها شده است. شما این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آن هم با توجه به اینکه خودتان هم یک جوان دارید؟

به نظر من اگر مشکلی از این جهت وجود دارد به رفتار ما بزرگ‌ترها برمی‌گردد. هر چه ما فضا را برای جوانانمان بسته‌تر کنیم، آنها بیشتر از ما دور خواهند شد بنابراین این شکاف را خودمان با رفتارها و قضاوت‌های اشتباهمان ایجاد کرده‌ایم.

آیا خانه شما فضایی پدرسالارانه داشت؟

نه به هیچ‌وجه، برعکس پدرم بسیار آدم منطقی‌ای بودند. مثلا وقتی من از رشته راه و ساختمان انصراف دادم و رشته هنر را انتخاب کردم نه‌تنها معترض نشدند بلکه راهنمایی‌ام هم کردند. پدرم هرگز ما را به انجام کاری مجبور نمی‌کردند و کاملا حق داشتیم که در مورد آینده‌مان خودمان تصمیم بگیریم.

هیچ وقت شده پدرتان شما را تنبیه کنند؟

فقط یک بار در زندگی‌ام این اتفاق افتاد آن هم به این دلیل که بازیگوشی می‌کردم و خواهرم را در خیابان لاله‌زار گم کردم. پدرم بسیار از این کار من عصبانی شدند و یک سیلی توی صورتم زدند؛ این اولین و آخرین تنبیه من توسط پدر بود.

وقتی خودتان متوجه شدید که پدر شدید چه احساسی داشتید؟

گیج بودم. وقتی به من اطلاع دادند که پسرم به دنیا آمده در سفر بودم ولی خیلی زود خودم را رساندم. وقتی رسیدم بیمارستان، نمی‌دانستم از کدام قسمت باید بروم. به هر حال تجربه زیبایی بود.

وقتی بهرنگ را برای اولین‌بار در آغوش گرفتید چه حسی داشتید؟

باز هم گیج بودم و اصلا باورم نمی‌شد که این کودک بخشی از وجود خودم است. بهرنگ مثل یک فرشته کوچولو در بغلم خوابیده بود.

بهرنگ را پشت صحنه کارهایتان هم می‌بردید؟

بله، به‌خصوص زمانی که تئاتر داشتم زیاد باهم به تئاترشهر و تالارهای مختلف نمایشی می‌رفتیم.

کاری که باعث شد پدرتان حسابی از دست شما عصبانی شوند؟

کلاس اول ریاضی، ۴ تا تجدید آوردم و درجا رد شدم. پدرم از این موضوع حسابی عصبانی شدند و نگران آینده‌ام بودند. یک بار هم ساعت مچی‌ای داشتم که آن را با عصبانیت به زمین کوبیدم و این کارم باعث شد ساعتم خراب شود و پدرم بسیار از دستم عصبانی و دلخور شدند.

نظرتان درباره خانه پدری؟

روح‌ جاری اتفاق‌های کودکی.

آیا این خانه هنوز پابرجاست؟

بله، مادرم از آنجا مراقبت می‌کنند و آن را حفظ کرده‌اند.

شما آشپزی هم می‌کنید؟

بله، به‌خصوص با غذاهایی که با پیاز و قارچ درست می‌شوند به خوبی آشنایی دارم.

به عنوان یک هنرمند برای حفظ آرامش روانی‌تان در این دنیای شلوغ چه می‌کنید؟

کتاب می‌خوانم، پیاده‌روی، آشپزی و خطاطی می‌کنم که همه آنها برایم بسیار دلچسب است.

یک تیتر برای پدرتان بگویید.

مردی که به همه آرامش روانی بخشید.

راستی هیچ‌وقت برای بهرنگ لالایی می‌خواندید؟

بله اگر خانه بودم حتما این کار را انجام می‌دادم و خیلی هم دوست داشتم. حس جالبی برایم داشت.

آقای بقایی لحظه‌ای که دچار سکته شدید، به خاطر دارید؟

بله، اتفاقا پسرم هم همراهم بود... مادرم هم بود. تا نزدیک‌های تهران خیلی خوب بودم اما کم‌کم دیدم حالم دارد بد می‌شود. به پسرم گفتم گوشه‌ای نگه‌‌دار یک کم جایمان را عوض کنیم.

خودتان رانندگی می‌کردید؟

نه، پسرم پشت فرمان بود ولی یک‌دفعه احساس کردم اختیار دست‌هایم را ندارم و حالم بهم ریخته ولی شانسی که آوردم این بود که درست نزدیک یک اورژانس جاده‌ای این اتفاق برایم افتاد.

یکی از خواهر‌هایتان هم پرستار هستند، درست است؟

البته دو تا از خواهر‌هایم پرستارند و واقعا حضور آنها در بهبودم بسیار خوب و موثر بود.

مرگ را چطور دیدید؟

یکی از زیباترین، شریف‌ترین، رنگین‌ترین و گرامی‌ترین جاهای جهان بودم، باورتان می‌شود؟ من داشتم خودم را روی زمین می‌کشیدم که بروم از این جهان، حتی اینقدر مشتاق رفتن بودم که در همان حالت ناخودآگاه دست انداختم که سرم و وسایل پزشکی را از خودم جدا کنم که زودتر بروم. اصلا همه اینها در چند صدم ثانیه اتفاق افتاد ولی برای من یک چیز ناب و زیبا بود. می‌خواستم بکنم از این دنیا و بروم؛ خیلی زیبا و عجیب و غریب بود، این چیزی بود که در دنیا عجیب بود.

در آن لحظات نگران هیچ‌چیز نبودید؟

نه اصلا. فقط داشتم ترغیب می‌شدم که بروم آنجا. باغ و رنگین‌کمان و اینها بود. دیوار قشنگی، همه چیز باهم. به شما بگویم که آن طرف خبرهای خوبی است، نمی‌دانم چی بود، یک چیزی بود، فضایی که می‌کشید آدم را.

راستی دلم می‌خواهد بدانم از پدربزرگتان هم خاطره‌ای دارید؟

بله، جالب است بدانید اولین تجربه بازیگری‌ام به معنای واقعی این بود که وقتی خیلی خردسال بودم، سوار یک قاطر پشت سر پدربزرگم که سوار بر اسب بود، در تپه‌های منجیل می‌رفتیم. وقتی می‌خواستیم جایی اطراق و استراحت کنیم، پدربزرگم به من می‌گفت: «پسر! یه پنجه تار بزن!»

شما در آن سن و سال تار می‌زدید؟

نکته همین است؛ من ۵-۴ سال بیشتر نداشتم. تار زدن من این بود که صدای تار را تقلید کنم و بزنم! من هم خیلی جدی شروع می‌کردم به تار زدن با دهانم! و پدربزرگم هم گوش می‌کرد و حتی تشویقم می‌کرد. این شاید اولین تجربه بازیگری در زندگی‌ام بود

از اینکه جزو خاطرات بچه‌های دهه۶۰هستید، چه حسی دارید؟

حس فوق‌العاده‌ای است؛ شما هر وقت می‌روید میان مردم، می‌بینید که مردم شما را جزئی از خانواده‌شان می‌دانند. این حسی است که فکر نمی‌کنم در هیچ جای دنیا مثل ایران اینقدر قوی و پررنگ باشد. مثلا بارها پیش آمده که خانمی یا آقایی، با سن و سال متفاوت وقتی مرا در خیابان می‌بینند، می‌گویند من شما را می‌شناسم، شما من را نمی‌شناسید؟ خب این خیلی جالب است. مردم واقعا خیلی قدرشناس هستند و مردم خوبی داریم. برخلاف آن چیزی که خیلی‌ها معتقدند، مردم ما فراموشکار نیستند، همه چیز یادشان می‌ماند؛ حتی بازی بازیگری در یک سریال که مثلا ۲۰ سال قبل پخش شده است.

به نظرتان شما به آنجایی که حقتان بود، در سینما و تئاتر ایران رسیدید؟

چرا باید همیشه گلایه داشته باشم؟ من راضی‌ام! همینی است که هست! چیکار کنم؟ وقتی کفش می‌پوشیم باران می‌آید توی کفشم! جای گله‌ای نیست!

شمالی‌ها معمولا از باران و قرار گرفتن زیر آن لذت می‌برند دوست دارم اگر شعری درباره باران دارید برایمان بخوانید؟

بارون می‌آید کلون کلون از زیر سقف از زیر آسمون

بارون می‌آید تلق تلق از این افق تا اون فلک

بارون می‌آید نخود نخود از درزهای آستری‌ها و جیب کت

بارون می‌آید قر قر با عطسه و با سرفه و با خرخر

بارون می‌آید هوار هوار با آمپول و قرص و دوا

بارون می‌آید کوپول کوپول جام توی کلاس یه دسته گل

دسته گل پژمرده خانم از خواستگار دیشبش

***

بهرنگ بقایی متولد ۱۳۶۰ است. او در دانشگاه آزاد در رشته نقاشی تحصیل کرده است. علاوه بر نقاشی به حرفه موسیقی هم اشراف دارد و تا به حال موسیقی تئاترهایی مانند خشکسالی و دروغ (محمد یعقوبی) زمستان ۶۶، نوشتن در تاریکی و... را ساخته است. وی در آلبوم‌های علیرضا قربانی و همایون شجریان به عنوان نوازنده حضور داشته است.

ابتدا دوست دارم بپرسم با موسیقی چگونه آشنا شدید؟

در دوران کودکی به این کار علاقه‌مند شدم و در کلاس‌های مختلفی شرکت کردم و کم‌کم علاقه‌ام به این کار بیشتر و بیشتر شد تا جایی که برای خودم یک ساز تخصصی انتخاب کردم.

ساز تخصصی‌تان چیست؟

ازآنجایی که خانواده ما به سازهای ایرانی علاقه‌ زیادی داشتند، من هم تار را انتخاب کردم و به نظرم ساز اصیلی است.

اولین تصویری که از بهروز بقایی در ذهنتان شکل گرفت بگویید.

یادم می‌آید سال ۶۷ برای دیدن تئاتر مرداویج به کارگردانی آقای بهزاد فراهانی به تئاترشهر رفته بودیم. وقتی آنتراکت اعلام شد من به اتفاق بابا در محوطه تئاترشهر مشغول قدم زدن شدیم و بعد یکسری آدم قد بلند (البته برای من که کودک بودم قد بلند به نظر می‌رسیدند) به طرف ما آمدند و با بابا مشغول صحبت شدند و دائم می‌گفتند، واقعا این پسر تو است؟ تعجب آنها برای من خیلی جالب بود.

اگر بخواهید پدرتان را به یک ساز تشبیه کنید چه خواهید گفت؟
به نظرم بابا شبیه پیانو است. چون پیانو چند وجه دارد؛ هم رمانتیک است و هم شنیدنی و گاهی هم همراه با خروش. البته منظورم از خروش عصبانیت نیست بلکه منظورم پویایی و قدرت آن است.

فکر می‌کنم بهترین خاطرات شما با بهروز بقایی در تئاترشهر شکل گرفته است.

بله، چون در آن سال‌ها که من کودک بودم، حسابی مشغول کار بودند و من هم بیشتر بابا را سر صحنه تئاتر می‌دیدم. یادش بخیر چقدر با هم شلغم پخته می‌خوردیم.

پدر شما جزو خاطرات نوستالژیک‌ کودکان دیروز هستند و کودکان دیروز از او خاطرات خوشی دارند. این موضوع چقدر برای شما خوشایند است؟

پدرم برای من آمیخته با خیلی چیزهای دیگر است. منظورم این است که حداقل برای من نوستالژیک نیستند چون پدرم است اما وقتی از بیرون نگاه می‌کنم خوشحالم که چنین اتفاقی افتاده است. پدر بسیار صادقانه فکر کرده‌اند و شاید برای همین هم هست که در ذهن کودکان دیروز ماندگار شده‌اند. به هر حال یک هم به نفع بهروز بقایی است (می‌خندد)

اصلا شغل پدرتان را دوست دارید؟

بله. دوست دارم و با آن مشکلی ندارم.

چرا شما بازیگری را ادامه ندادید؟

چون با سختی‌های این کار از نزدیک آشنا بودم و می‌دیدم بازیگری کار طاقت‌فرسایی است. به هر حال کششی نسبت به این شغل نداشتم و بیشتر ترجیح می‌دادم مخاطب جدی سینما و تئاتر و تلویزیون باشم.

بهترین هدیه‌ای که از پدرتان گرفتید؟

یک مجسمه گچی سفید که حالت یک فرد را روی سن در حال تعظیم نشان می‌دهد. هنوز هم این مجسمه را دارم.

پدرتان روی درس خواندنتان هم حساسیت داشتند و سختگیری می‌کردند؟

خیلی سختگیر نبودند اما پیگیر درس‌هایم می‌شدند اما نه به این شکل که تحت فشارم بگذارند.

نظرتان در مورد شکاف بین نسل‌ها که در روزگار ما یک پدیده تازه و جا افتاده‌ای است، چیست؟

به نظر من هیچ‌کس دوست ندارد تنها بماند و در انزوا فرو برود اما گاهی رفتار والدین آنقدر سختگیرانه است که بچه‌ها ترجیح می‌دهند خیلی در جمع خانواده‌ها نباشند. خوشبختانه من یاد گرفته‌ام که در مورد همه کارهایم به خانواده توضیح بدهم بی‌آنکه از واکنش‌ها بترسم. همیشه به من گفته شده که صداقت داشته باشم و راستگو باشم. به هرحال نباید رفتار والدین طوری باشد که این شکاف را بیشتر کند.

بهترین سفری که با بابا رفتید؟

با پدرم رشت زیاد رفته‌ام. چون زادگاهشان است ضمن اینکه باید بگویم پدرم بسیار ‌آدم‌ خوش سفری است و در راه هر سربازی را که ببیند سوار می‌کند، چون خودش سربازی نرفته! یک بار هم وقتی در دانشگاه سوره اصفهان تدریس می‌کردند با هم به اصفهان رفتیم که این سفر هم بسیار برایم دلنشین بود.

وقتی متوجه شدید پدرتان سکته کرده‌اند چه واکنشی داشتید؟

وقتی این اتفاق برای بابا افتاد، من همراهشان بودم. رفته بودیم رشت و در آنجا حالشان بد شد اما چون تئاتر داشتند اصرار کردند که به تهران برگردند اما متاسفانه بین راه این حالت برایشان پیش آمد و فقط شانسی که آوردیم نزدیک یک اورژانس جاده بودیم و آنها به کمک ما آمدند. به هر حال شرایط پیچید‌ه‌ای بود و خدا را شکر که بابا به کما نرفتند وگرنه اتفاقات بدتری می‌توانست بیفتد.

بهروز بقایی را چگونه تعریف می‌کنید؟

یک پسر بچه شیطان که از در و دیوار بالا می‌رود و نمی‌تواند یک جا بنشیند. او دید اجتماعی بالایی دارد و هنوز که هنوز است دوست دارد آزمون و خطا کند.(محبوبه ریاستی/ هفته نامه سلامت)


ادامه مطلب ...

تجربه مرگ در رنگین کمان حرفهای «بهروز بقایی»

جام جم سرا:

آقای بقایی از گذشته پدرتان چه به یاد دارید.

پدر من در یک شرکت فرانسوی کار می‌کردند و مدیر تدارکات بودند و من گاهی همراهشان به انبار چوب‌بری می‌رفتم و حسابی برای خودم بازی می‌کردم.

پول توجیبی هم از پدرتان می‌گرفتید؟

نه، چنین قانونی در خانه ما مرسوم نبود و هر زمان که پول می‌خواستیم از پدر یا مادرمان دریافت می‌کردیم. فقط یادم است یک بار در مدرسه در بازی فوتبال برنده شدم و پدرم به همین مناسبت یک دوزاری به من دادند که از این بابت حسابی خوشحال شده بودم.

آیا در امور درسی‌تان هم دخالتی می‌کردند؟

پدرم بسیار روی ادبیات و خطاطی حساسیت و خودشان هم خط بسیار زیبایی داشتند. همین‌طور از بین همه درس‌ها، انشا برایشان اهمیت زیادی داشت. البته ناگفته نماند که در گذشته بچه‌ها خودشان درسشان را می‌خواندند و مثل امروز نیازی نبود که والدین خودشان را برای درس خواندن بچه‌ها آزار دهند.

به دست آوردن چه چیزی را در زندگی‌تان بیش از همه مدیون پدرتان هستید؟

آرامش روانی‌ام را که با هیچ ثروتی قابل‌مقایسه نیست و خدا را شکر می‌کنم که چنین ثروت بزرگی از پدرم برایم به یادگار مانده است.

متاسفانه بعضی از جوانان امروز چندان احترامی برای والدین‌شان قائل نیستند و همین موضوع باعث شکاف بین نسل‌ها شده است. شما این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آن هم با توجه به اینکه خودتان هم یک جوان دارید؟

به نظر من اگر مشکلی از این جهت وجود دارد به رفتار ما بزرگ‌ترها برمی‌گردد. هر چه ما فضا را برای جوانانمان بسته‌تر کنیم، آنها بیشتر از ما دور خواهند شد بنابراین این شکاف را خودمان با رفتارها و قضاوت‌های اشتباهمان ایجاد کرده‌ایم.

آیا خانه شما فضایی پدرسالارانه داشت؟

نه به هیچ‌وجه، برعکس پدرم بسیار آدم منطقی‌ای بودند. مثلا وقتی من از رشته راه و ساختمان انصراف دادم و رشته هنر را انتخاب کردم نه‌تنها معترض نشدند بلکه راهنمایی‌ام هم کردند. پدرم هرگز ما را به انجام کاری مجبور نمی‌کردند و کاملا حق داشتیم که در مورد آینده‌مان خودمان تصمیم بگیریم.

هیچ وقت شده پدرتان شما را تنبیه کنند؟

فقط یک بار در زندگی‌ام این اتفاق افتاد آن هم به این دلیل که بازیگوشی می‌کردم و خواهرم را در خیابان لاله‌زار گم کردم. پدرم بسیار از این کار من عصبانی شدند و یک سیلی توی صورتم زدند؛ این اولین و آخرین تنبیه من توسط پدر بود.

وقتی خودتان متوجه شدید که پدر شدید چه احساسی داشتید؟

گیج بودم. وقتی به من اطلاع دادند که پسرم به دنیا آمده در سفر بودم ولی خیلی زود خودم را رساندم. وقتی رسیدم بیمارستان، نمی‌دانستم از کدام قسمت باید بروم. به هر حال تجربه زیبایی بود.

وقتی بهرنگ را برای اولین‌بار در آغوش گرفتید چه حسی داشتید؟

باز هم گیج بودم و اصلا باورم نمی‌شد که این کودک بخشی از وجود خودم است. بهرنگ مثل یک فرشته کوچولو در بغلم خوابیده بود.

بهرنگ را پشت صحنه کارهایتان هم می‌بردید؟

بله، به‌خصوص زمانی که تئاتر داشتم زیاد باهم به تئاترشهر و تالارهای مختلف نمایشی می‌رفتیم.

کاری که باعث شد پدرتان حسابی از دست شما عصبانی شوند؟

کلاس اول ریاضی، ۴ تا تجدید آوردم و درجا رد شدم. پدرم از این موضوع حسابی عصبانی شدند و نگران آینده‌ام بودند. یک بار هم ساعت مچی‌ای داشتم که آن را با عصبانیت به زمین کوبیدم و این کارم باعث شد ساعتم خراب شود و پدرم بسیار از دستم عصبانی و دلخور شدند.

نظرتان درباره خانه پدری؟

روح‌ جاری اتفاق‌های کودکی.

آیا این خانه هنوز پابرجاست؟

بله، مادرم از آنجا مراقبت می‌کنند و آن را حفظ کرده‌اند.

شما آشپزی هم می‌کنید؟

بله، به‌خصوص با غذاهایی که با پیاز و قارچ درست می‌شوند به خوبی آشنایی دارم.

به عنوان یک هنرمند برای حفظ آرامش روانی‌تان در این دنیای شلوغ چه می‌کنید؟

کتاب می‌خوانم، پیاده‌روی، آشپزی و خطاطی می‌کنم که همه آنها برایم بسیار دلچسب است.

یک تیتر برای پدرتان بگویید.

مردی که به همه آرامش روانی بخشید.

راستی هیچ‌وقت برای بهرنگ لالایی می‌خواندید؟

بله اگر خانه بودم حتما این کار را انجام می‌دادم و خیلی هم دوست داشتم. حس جالبی برایم داشت.

آقای بقایی لحظه‌ای که دچار سکته شدید، به خاطر دارید؟

بله، اتفاقا پسرم هم همراهم بود... مادرم هم بود. تا نزدیک‌های تهران خیلی خوب بودم اما کم‌کم دیدم حالم دارد بد می‌شود. به پسرم گفتم گوشه‌ای نگه‌‌دار یک کم جایمان را عوض کنیم.

خودتان رانندگی می‌کردید؟

نه، پسرم پشت فرمان بود ولی یک‌دفعه احساس کردم اختیار دست‌هایم را ندارم و حالم بهم ریخته ولی شانسی که آوردم این بود که درست نزدیک یک اورژانس جاده‌ای این اتفاق برایم افتاد.

یکی از خواهر‌هایتان هم پرستار هستند، درست است؟

البته دو تا از خواهر‌هایم پرستارند و واقعا حضور آنها در بهبودم بسیار خوب و موثر بود.

مرگ را چطور دیدید؟

یکی از زیباترین، شریف‌ترین، رنگین‌ترین و گرامی‌ترین جاهای جهان بودم، باورتان می‌شود؟ من داشتم خودم را روی زمین می‌کشیدم که بروم از این جهان، حتی اینقدر مشتاق رفتن بودم که در همان حالت ناخودآگاه دست انداختم که سرم و وسایل پزشکی را از خودم جدا کنم که زودتر بروم. اصلا همه اینها در چند صدم ثانیه اتفاق افتاد ولی برای من یک چیز ناب و زیبا بود. می‌خواستم بکنم از این دنیا و بروم؛ خیلی زیبا و عجیب و غریب بود، این چیزی بود که در دنیا عجیب بود.

در آن لحظات نگران هیچ‌چیز نبودید؟

نه اصلا. فقط داشتم ترغیب می‌شدم که بروم آنجا. باغ و رنگین‌کمان و اینها بود. دیوار قشنگی، همه چیز باهم. به شما بگویم که آن طرف خبرهای خوبی است، نمی‌دانم چی بود، یک چیزی بود، فضایی که می‌کشید آدم را.

راستی دلم می‌خواهد بدانم از پدربزرگتان هم خاطره‌ای دارید؟

بله، جالب است بدانید اولین تجربه بازیگری‌ام به معنای واقعی این بود که وقتی خیلی خردسال بودم، سوار یک قاطر پشت سر پدربزرگم که سوار بر اسب بود، در تپه‌های منجیل می‌رفتیم. وقتی می‌خواستیم جایی اطراق و استراحت کنیم، پدربزرگم به من می‌گفت: «پسر! یه پنجه تار بزن!»

شما در آن سن و سال تار می‌زدید؟

نکته همین است؛ من ۵-۴ سال بیشتر نداشتم. تار زدن من این بود که صدای تار را تقلید کنم و بزنم! من هم خیلی جدی شروع می‌کردم به تار زدن با دهانم! و پدربزرگم هم گوش می‌کرد و حتی تشویقم می‌کرد. این شاید اولین تجربه بازیگری در زندگی‌ام بود

از اینکه جزو خاطرات بچه‌های دهه۶۰هستید، چه حسی دارید؟

حس فوق‌العاده‌ای است؛ شما هر وقت می‌روید میان مردم، می‌بینید که مردم شما را جزئی از خانواده‌شان می‌دانند. این حسی است که فکر نمی‌کنم در هیچ جای دنیا مثل ایران اینقدر قوی و پررنگ باشد. مثلا بارها پیش آمده که خانمی یا آقایی، با سن و سال متفاوت وقتی مرا در خیابان می‌بینند، می‌گویند من شما را می‌شناسم، شما من را نمی‌شناسید؟ خب این خیلی جالب است. مردم واقعا خیلی قدرشناس هستند و مردم خوبی داریم. برخلاف آن چیزی که خیلی‌ها معتقدند، مردم ما فراموشکار نیستند، همه چیز یادشان می‌ماند؛ حتی بازی بازیگری در یک سریال که مثلا ۲۰ سال قبل پخش شده است.

به نظرتان شما به آنجایی که حقتان بود، در سینما و تئاتر ایران رسیدید؟

چرا باید همیشه گلایه داشته باشم؟ من راضی‌ام! همینی است که هست! چیکار کنم؟ وقتی کفش می‌پوشیم باران می‌آید توی کفشم! جای گله‌ای نیست!

شمالی‌ها معمولا از باران و قرار گرفتن زیر آن لذت می‌برند دوست دارم اگر شعری درباره باران دارید برایمان بخوانید؟

بارون می‌آید کلون کلون از زیر سقف از زیر آسمون

بارون می‌آید تلق تلق از این افق تا اون فلک

بارون می‌آید نخود نخود از درزهای آستری‌ها و جیب کت

بارون می‌آید قر قر با عطسه و با سرفه و با خرخر

بارون می‌آید هوار هوار با آمپول و قرص و دوا

بارون می‌آید کوپول کوپول جام توی کلاس یه دسته گل

دسته گل پژمرده خانم از خواستگار دیشبش

***

بهرنگ بقایی متولد ۱۳۶۰ است. او در دانشگاه آزاد در رشته نقاشی تحصیل کرده است. علاوه بر نقاشی به حرفه موسیقی هم اشراف دارد و تا به حال موسیقی تئاترهایی مانند خشکسالی و دروغ (محمد یعقوبی) زمستان ۶۶، نوشتن در تاریکی و... را ساخته است. وی در آلبوم‌های علیرضا قربانی و همایون شجریان به عنوان نوازنده حضور داشته است.

ابتدا دوست دارم بپرسم با موسیقی چگونه آشنا شدید؟

در دوران کودکی به این کار علاقه‌مند شدم و در کلاس‌های مختلفی شرکت کردم و کم‌کم علاقه‌ام به این کار بیشتر و بیشتر شد تا جایی که برای خودم یک ساز تخصصی انتخاب کردم.

ساز تخصصی‌تان چیست؟

ازآنجایی که خانواده ما به سازهای ایرانی علاقه‌ زیادی داشتند، من هم تار را انتخاب کردم و به نظرم ساز اصیلی است.

اولین تصویری که از بهروز بقایی در ذهنتان شکل گرفت بگویید.

یادم می‌آید سال ۶۷ برای دیدن تئاتر مرداویج به کارگردانی آقای بهزاد فراهانی به تئاترشهر رفته بودیم. وقتی آنتراکت اعلام شد من به اتفاق بابا در محوطه تئاترشهر مشغول قدم زدن شدیم و بعد یکسری آدم قد بلند (البته برای من که کودک بودم قد بلند به نظر می‌رسیدند) به طرف ما آمدند و با بابا مشغول صحبت شدند و دائم می‌گفتند، واقعا این پسر تو است؟ تعجب آنها برای من خیلی جالب بود.

اگر بخواهید پدرتان را به یک ساز تشبیه کنید چه خواهید گفت؟
به نظرم بابا شبیه پیانو است. چون پیانو چند وجه دارد؛ هم رمانتیک است و هم شنیدنی و گاهی هم همراه با خروش. البته منظورم از خروش عصبانیت نیست بلکه منظورم پویایی و قدرت آن است.

فکر می‌کنم بهترین خاطرات شما با بهروز بقایی در تئاترشهر شکل گرفته است.

بله، چون در آن سال‌ها که من کودک بودم، حسابی مشغول کار بودند و من هم بیشتر بابا را سر صحنه تئاتر می‌دیدم. یادش بخیر چقدر با هم شلغم پخته می‌خوردیم.

پدر شما جزو خاطرات نوستالژیک‌ کودکان دیروز هستند و کودکان دیروز از او خاطرات خوشی دارند. این موضوع چقدر برای شما خوشایند است؟

پدرم برای من آمیخته با خیلی چیزهای دیگر است. منظورم این است که حداقل برای من نوستالژیک نیستند چون پدرم است اما وقتی از بیرون نگاه می‌کنم خوشحالم که چنین اتفاقی افتاده است. پدر بسیار صادقانه فکر کرده‌اند و شاید برای همین هم هست که در ذهن کودکان دیروز ماندگار شده‌اند. به هر حال یک هم به نفع بهروز بقایی است (می‌خندد)

اصلا شغل پدرتان را دوست دارید؟

بله. دوست دارم و با آن مشکلی ندارم.

چرا شما بازیگری را ادامه ندادید؟

چون با سختی‌های این کار از نزدیک آشنا بودم و می‌دیدم بازیگری کار طاقت‌فرسایی است. به هر حال کششی نسبت به این شغل نداشتم و بیشتر ترجیح می‌دادم مخاطب جدی سینما و تئاتر و تلویزیون باشم.

بهترین هدیه‌ای که از پدرتان گرفتید؟

یک مجسمه گچی سفید که حالت یک فرد را روی سن در حال تعظیم نشان می‌دهد. هنوز هم این مجسمه را دارم.

پدرتان روی درس خواندنتان هم حساسیت داشتند و سختگیری می‌کردند؟

خیلی سختگیر نبودند اما پیگیر درس‌هایم می‌شدند اما نه به این شکل که تحت فشارم بگذارند.

نظرتان در مورد شکاف بین نسل‌ها که در روزگار ما یک پدیده تازه و جا افتاده‌ای است، چیست؟

به نظر من هیچ‌کس دوست ندارد تنها بماند و در انزوا فرو برود اما گاهی رفتار والدین آنقدر سختگیرانه است که بچه‌ها ترجیح می‌دهند خیلی در جمع خانواده‌ها نباشند. خوشبختانه من یاد گرفته‌ام که در مورد همه کارهایم به خانواده توضیح بدهم بی‌آنکه از واکنش‌ها بترسم. همیشه به من گفته شده که صداقت داشته باشم و راستگو باشم. به هرحال نباید رفتار والدین طوری باشد که این شکاف را بیشتر کند.

بهترین سفری که با بابا رفتید؟

با پدرم رشت زیاد رفته‌ام. چون زادگاهشان است ضمن اینکه باید بگویم پدرم بسیار ‌آدم‌ خوش سفری است و در راه هر سربازی را که ببیند سوار می‌کند، چون خودش سربازی نرفته! یک بار هم وقتی در دانشگاه سوره اصفهان تدریس می‌کردند با هم به اصفهان رفتیم که این سفر هم بسیار برایم دلنشین بود.

وقتی متوجه شدید پدرتان سکته کرده‌اند چه واکنشی داشتید؟

وقتی این اتفاق برای بابا افتاد، من همراهشان بودم. رفته بودیم رشت و در آنجا حالشان بد شد اما چون تئاتر داشتند اصرار کردند که به تهران برگردند اما متاسفانه بین راه این حالت برایشان پیش آمد و فقط شانسی که آوردیم نزدیک یک اورژانس جاده بودیم و آنها به کمک ما آمدند. به هر حال شرایط پیچید‌ه‌ای بود و خدا را شکر که بابا به کما نرفتند وگرنه اتفاقات بدتری می‌توانست بیفتد.

بهروز بقایی را چگونه تعریف می‌کنید؟

یک پسر بچه شیطان که از در و دیوار بالا می‌رود و نمی‌تواند یک جا بنشیند. او دید اجتماعی بالایی دارد و هنوز که هنوز است دوست دارد آزمون و خطا کند.(محبوبه ریاستی/ هفته نامه سلامت)


ادامه مطلب ...

آموزش درست کردن ماهی رنگین کمان

[ad_1]

مواد مورد نیاز

۱- یک تکه کاغذ کشی آبی یا ماژیک یا مداد شمعی آبی

۲-مقدار کمی کاغذ کشی یا زر ورق با رنگهای مختلف

۳- مقدار کمی فویل آلومینیومی

۴- قیچی

۵- چسب

۶- یک تکه مقوا یا کاغذ ضخیم

طرز ساخت :

روی مقوا شکل یک ماهی را بکشید و اطراف آنرا ببرید.

سر ماهی را با ماژیک یا مداد شمعی آبی رنگ کنید. اگر دوست داشته باشید می توانید یک تکه کاغذ رنگی یا پارچه آبی روی آن بچسبانید و بعد دور آنرا قیچی کنید تا از لبه شکل ماهی بیرون نزند.

نوارهای باریک از کاغذ رنگی های گوناگون ببرید و به قسمت دم و باله ها بچسبانید.

با کاغذهای رنگی مربع های کوچکی به اندازه ۳ سانتیمتر ببرید و بصورت نامنطم روی بدنه ماهی بچسبانید.

با کاغذ فویل آلومینیومی هم مربع های کوچکی به اندازه ۳ سانتیمتر ببرید و مانند شکل روی بدنه ماهی بچسبانید.

با قیچی کاغذهای اطراف ماهی را که از الگو بیرون زده است را ببرید. اگر کودک شما کوچک است بهتر است بزرگترها در این کار به او کمک کنند.

آموزش کاردستی آموزش نقاشی کودکان بازی و سرگرمی تفریح و سرگرمی هنرو اثار هنری چیستان داستان سایت سرگرمی هنرمند سایتهای سرگرمی سرگرمی سرگرمی کودکان سرگرمی های کودکانه سرگرمی و شعر های کودکانه کاردستی لطیفه فرهنگ و هنر


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

آموزش خط میخی شهریور درود بر همه دوستان ، چنانچه پیش از این نیز گفته شد این تارنما از این پس هر روز آموزش مخ زنیسلام به همه به وبلاگ ما خوش امدید ما در این وبلاگ به شما مخ زنی را آموزش داده و به کیک حسنی ~ کارگاه آشپزسازیآقا این بچه ما تا یک سالگی مث بچه آدم حمام میکردها نمیدونم چرا یه دفعه شخصیتش از این زنگ تفریح قیمت انواع و اقسام ماهی و سگ و پرنده و …سیچلاید رنگین کمان یا همان افرا از سیچلاید های زیبای اکواریوم محسوب میشوددر کتاب های کیک کیت کت ~ کارگاه آشپزسازییه کیک شکلاتی، با گنش شکلات تلخ و گردو، کاور کیت کت، تاپینگ ام اند امز با مغز باداممهدکودک شکوفه هاما از بچه‌ها انتظار داریم که همیشه شاد و پرتحرک باشن، اما خب خیلی وقتا هم حوصله شیطنت سیستم مسلح کنندهعلوم نظامى دستگاه مسلح کننده پروانه داستانهای کوتاه و جذاب که آدم را به خود فرو می برد …فرشته به یاد اولین خاطره ای که از او در ذهنم نقش بسته می افتم صورتش مثل ماه می درخشید و طب قرآنی درمان گیاهیعرفان روانشناسیبا توجه به شروع فصل سرما و شیوع سرماخوردگى در میان افراد و با توجه به این که به دنبال مواد مخدر و مشروبات الکلی کلیۀ اخبار و بحث های …مواد مخدر و مشروبات الکلى در باره مواد مخدر و مشروبات الکلى نامشروع هیچگونه سازشى عشق حسینیسفیر عشق به کوفه پای گذاشت تا مژده آمدن مولای عاشقان را به کوفیان بدهد اما افسوس که زنگــ انشا انشای دانش آموزانانشایدانشآموزانمن یک معلم هستم، همان آشنای دلهای شما مدرسه بهشت روی زمین است برایم و کلاس اعلی ترین


ادامه مطلب ...

یک رنگین کمان سفید در اسکاتلند مشاهده شد!

[ad_1]

رنگین کمان‌ها شاید از زیباترین پدیده‌های طبیعی باشند و همانطور که از اسم آن‌ها پیداست، از رنگهای مختلفی تشکیل شده است. اما از آنجایی که رفتار طبیعت در برخی موارد قابل ‌پیش‌بینی نیست، یک رنگین کمان سفید در آسمان اسکاتلند مشاهده شده است!

js114290101_bav-media_rare-white-rainbow-photo_1-large_transnumauoxa99wuiw24ghom6rvvfgqt3nyaof24d1cwmn0

این تصویر توسط ملوین نیکولسون ثبت شده که بطور حرفه‌ای به عکاسی منظره اشتغال دارد و در کوه‌های اسکاتلند ثبت شده است. این‌گونه رنگین کمان‌ها، کمان‌های مهی (fog bow) نیز نامیده می‌شوند و بسیار نادر هستند. ملوین نیکولسون می‌گوید: «من قبلا کمان مهی ندیده‌ام و درک می‌کنم که این پدیده نادر است. این پدیده هیجان‌انگیزی بوده و زمانی مشاهده می‌شود که خورشید در پشت سر شما باشد.»

ایمان روستا

فیزیک خوندم و بعد از اون ژئوفیزیک. از نوجوانی با یادگیری DOS وارد دنیای کامپیوتر و آی‌تی شدم تا الان که به عنوان نویسنده در خدمت شما هستم.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

عصر ایران شاهکاری بی نظیر در فرودگاه سنگاپور عکس تایتانیک این بار در چین ساخته می شود ‏عکس آداب و رسوم ازدواج در کشورهایی که در غرب اروپا هستندآداب و رسوم ازدواج ﻫﺮ یک از ﻛﺸﻮرﻫﺎی اروﭘﺎی ﻏﺮبی آداب و رسوم ازدواج ﻣﺨﺼﻮص ﺑﻪ بررسی گوشی سامسونگ گلکسی رنسانسسامسونگ را بایستی این روزها در یک دوره گذار دانست عبور از عصر پلاستیک به فلز اگر بررسی تخصصی هواوی غول خوش قیمتاگر به‌تازگی قصد خرید یک گوشی میان رده با قیمتی مناسب را دارید، احتمالا در بازار به پول نیوز این قیمت، خود توجیه کننده صعود تومانی نرخ مبادلاتی دلار در لایحه بودجه است، نرخی اخبار،اخبار گوناگون،اخبار جالب،اخبار جدید،دانستنی … صاحبان گربه های زیبا از سراسر جهان به همراه گربه هایشان در نمایشگاه گربه ها در بریتانیا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادبریتانیامقام سلطنت در بریتانیا، مقام سلطنت جنبه تشریفاتی و نمادین دارد و اگرچه بسیاری از عصر ایران شاهکاری بی نظیر در فرودگاه سنگاپور عکس تایتانیک این بار در چین ساخته می شود ‏عکس آداب و رسوم ازدواج در کشورهایی که در غرب اروپا هستند آداب و رسوم ازدواج ﻫﺮ یک از ﻛﺸﻮرﻫﺎی اروﭘﺎی ﻏﺮبی آداب و رسوم ازدواج ﻣﺨﺼﻮص ﺑﻪ ﺧﻮد بررسی گوشی سامسونگ گلکسی رنسانس سامسونگ را بایستی این روزها در یک دوره گذار دانست عبور از عصر پلاستیک به فلز اگر پرچمدار بررسی تخصصی هواوی غول خوش قیمت اگر به‌تازگی قصد خرید یک گوشی میان رده با قیمتی مناسب را دارید، احتمالا در بازار به گوشی پول نیوز دلار تومانی؛ زمینه‌ساز تصویب نرخ تسعیر بودجه بازده نیروگاهی در ایران؛ کمتر از ٣٦ درصد بریتانیا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد بریتانیا تاریخ بریتانیا، با عبور نخستین مهاجران از تنگه دوور و ورود آن‌ها به جزایر بریتانیا در اخبار،اخبار گوناگون،اخبار جالب،اخبار جدید،دانستنی های جالب صاحبان گربه های زیبا از سراسر جهان به همراه گربه هایشان در نمایشگاه گربه ها در مسکو شرکت


ادامه مطلب ...

رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان

[ad_1]
 برترین ها: کانو کریستال رودخانه ای در کلمبیا در سیرا دلا ماکارنا است. در بیشتر سال، کانو کریستال از رودخانه های دیگر غیرقابل تشخیص است. بستری از سنگ که با خزه های سبز پوشیده شده و از زیر آب سرد و زلال آن قابل مشاهده است. با این حال، یک دوره کوتاه زمانی در هر سال، شگفت انگیزتری تغییر و تحول رخ می دهد: رودخانه پر از رنگ های شاد و پرجنب و جوش می شود.

 

در یک دوره کوتاه بین فصل های مرطوب و خشک، سطح آب به اندازه کافی پایین می آید که خورشید بتواند خزه ها و جلبک های کف رودخانه را گرم کند و این گرما منجر به رشد انفجاری شکوفه ها می شود. گونه منحصربفردی از گیاهان که کف رودخانه کشیده می شوند و «Macarenia clavigera» نامیده می شوند و قرمز روشن ایجاد می کنند. این رنگ قرمز با لکه های زرد و سبز ماسه، آبی آب و هزاران سایه دیگر در این بین متعادل می شود. این پدیده در یک دوره کوتاه بین فصول برای چند هفته از سپتامبر تا نوامبر اتفاق می افتد. کانوکریستال که رودخانه پنج رنگ نیز نامیده می شود را می توان زیباترین رودخانه جهان نامید.


کانوکریستال در منطقه ای دورافتاده قرار دارد که دسترسی به آن از طریق جاده آسان نیست. این منطقه چندین سال به دلیل فعالیت های تروریستی در منطقه و نگرانی های اثرات محیط زیستی توریسم به روی گردشگران بسته شد و دوباره در سال 2009 به روی بازدیدکنندگان باز شد و امروزه چندین آزانس توریست کلمبیایی گرشگران را به لا ماکارنا می آورند و از آنجا با یک سفر کوتاه به پارک ملی که کانوکریستال در آن قرار دارد، می برند.

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

رودخانه برجسته دنیا بزرگترین رودخنه جهان رودخانه آمازون روزخانه می‌سی‌سی‌پیبلندترین رودخانه جهان قلعه زیبا ، رو به دریای سیاه یا آشیانه پرستو عکسجدید ترین این بخش عکس های رویایی از جزیره مالزی رنگین کمان زیبا که رنگ ندارد عکس نقاشی های زیبا از گل و گلدان سری جدید ترین این بخش عکس های رویایی از جزیره مالزی رنگین کمان زیبا که رنگ ندارد عکس آلوده ترین و پاک ترین کشورهای جهانتمیزترین شهرهای جهان آلوده ترین شهرهای دنیا تمیزترین شهرهای دنیا۱۰ کشور آلوده جهان عکسهای فوق العاده از بازتاب نور خورشید در قطرات …عکسهای فوق العاده از بازتاب نور خورشید در قطرات تصاویر زیر، قطرات آب و نور خورشید را رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستالرودخانه کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستال ، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانهرنگینکمانکانو رودخانه رنگین کمان کانو کریستال رودخانه رنگین کمان کانو کریستال ، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان کانو کریستال رودخانه کانو کریستال کانو کریستال در کلمبیارودخانه رنگین کمان کانو کریستال رودخانه زیبای رنگین کمان کانو کریستال رودخانهزیبایرنگین رودخانه زیبای رنگین کمان کانو کریستال عکس کمان عکس رودخانه زیبا ترین خیابان جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان کانو کریستال رودخانه ای در رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان … مکانهای تفریحی جهان رنگین کمان کانو کریستال، زیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رنگینکمانکانوکریستالزیبا رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانهرنگینکمانکانو کانو کریستال رودخانه ای در رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان رودخانه رنگین کمان کانو کریستال، زیبا ترین رودخانه جهان کانو کریستال رودخانه ای در کلمبیا در سیرا دلا ماکارنا است در بیشتر سال، کانو کریستال رودخانه رنگین کمان کانو کریستال ، رودخانه شگفت انگیز سرگرمی گردشگری کانو کریستال زیبا ترین رودخانه جهان تهیه کرده استرودخانه کانو کریستال رنگین کمان کانو


ادامه مطلب ...