مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

کیفر این سه گناه به قیامت نمیرسد

[ad_1]

بامداد-توجه ویژه داشتن، به ارزش و مقام پدر و مادر و احترام به آنها ، محترم دانستن حق دیگران و ترس از ظلم به طرق مختلف به مردم ، شکرگزار بودن در مقابل پروردگار و صدها مورد دیگر از مواردی هستند که با دیدن خلاف این ها، آهی بلند را از ما بلند می کند و با گفتن جمله ی “یاد قدیم ها بخیر” افسوسمان را دو چندان می کند.

در روایتی پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله، به مواردی که در بالا به عنوان مثال اشاره شد ، متذکر شده اند و در این رابطه فرموده اند:

کیفر سه گناه به قیامت نمی ماند (یعنی در همین دنیا مجازات می شود.)

۱ – عاق پدر و مادر

۲ – ظلم و تجاوز به مردم

۳ – ناسپاسی در مقابل احسان و نیکی. (بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۷۴)

در ادامه در باب این موضوع با ما همراه باشید

این روزها همه چیز عوض شده، خیلی از چیزها  رنگ و بوی سابق را ندارد؛ یکی از آنها هم احترام به پدر و مادر است …

گاهی ما چنان با پدر یا مادر خود صحبت می کنیم که گویی طلبکار هستیم و حق و حقوقمان را خورده اند.

گاه در پاسخ محبت بی حد و حصرشان چنان ناسپاسی می کنیم که قلبشان به درد می آ ید.

جوانانی دیده می شوند که سریعاً به پدر و مادرشان پرخاش می کنند، گاه جواب پرسش هایشان را نمی دهند و گاه با بی اعتنایی از کنارشان رد می شوند و بی مهابا انگار نه انگار که خداوند متعال به صراحت گفته است که حتی یک «اف» هم به ایشان نگو.

به رفتار خودمان و اطرافیانمان نگاه کنید ” اف” که خوب است بعضی ها حتی دست تعرض به سمت ایشان دراز می کنند. چه بسیار افرادی که به راحتی به آنها ناسزا می گویند و حتی کتکشان می زنند. این خیلی دردناک است ولی واقعیتی است که وجود دارد.

re1737

 به خشم آوردن و آزردن و شکستن دل پدر و مادر موجب عاق شدن می شود

مواظب باشیم که عاق نشویم
عقوق والدین عبارت است از: «به خشم آوردن و آزردن و شکستن خاطر پدر و مادر و البته که آزردن یکى از آنها نیز موجب عاق شدن می شود.» [محدث قمی، شیخ عباس،نزهه النواظر فی ترجمه معدن الجواهر، ص ۱۲۸]

در کنار ایمان به خداوند و عدم شرک به او، فرمان به نیکی در حق پدر و مادر داده شده است و از رنجاندن آنان حتی با کوچک ترین کلمه نهی شده است.

در روایات نیز اگرچه عاق والدین را جزء گناهان کبیره شمرده است، [عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، صحت، باب جهاد با نفس، ص ۱۹۸] ولی مانند آیات قرآنی حدی برای این موضوع تعیین نشده است و جهت بزرگ داشت حق والدین، تنها به صرف رنجیده شدن آنان اشاره شده است. [کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافى، مصطفوى،ج ۴ ، ص ۵۰]

به کلمه ظلم و ظالمین در قرآن مراجعه کنید تا ببینید چه جزای بزرگی برای ستمکاران در نظر گرفته شده است. «لَهمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ کذلِک نَجْزِی الظَّالِمینَ؛ برای آنان بستری از دوزخ و برفرازشان پوشش هایی از آتش است و ما این گونه ستمکاران را پاداش می دهیم»

پس اذیت شدن آنان و رنجیده خاطر شدن والدین ملاکی است برای در نظر گرفتن حقوق واجب والدین.[۵] اگر فرزند در مواردی مخالفت با نظر والدین داشته باشد که این مخالفت موجب اذیت آنان شود، سبب عاق شدنش را فراهم کرده است.

re1737-2

انسان ظالم بیش از این که به دیگران ظلم کند؛ به خود ظلم کرده است

 ظلم به دیگران را جدی بگیریم
از گناهانی که به حکم عقل و شرع بسیار مذمت شده است؛ ظلم است. انسان ظالم بیش از این که به دیگران ظلم کند؛ به خود ظلم کرده است. زیرا اگر انسان کار خوبی انجام دهد؛ در اصل به خودش خوبی کرده است.

کسی که مثلا دست فقیری را می گیرد، به خویشتن لطف کرده است. بله فرد کمک کننده به فقیر کمکی رسانده است؛ ولی در واقع، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است.

کسی هم که در حق دیگران بدی می کند؛ در اصل به خودش ستم کرده است؛ زیرا در دنیا و آخرت ضرر می کند.

در قرآن مجید، آیات زیادی در مذمت ظلم وارد شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود: «إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ قطعاً برای ستمگران عذاب دردناکی هست» [ابراهیم، ۲۲]

«وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ : ستمگران در عداوت شدید دور از حق[و در برابر حق] قرار گرفته اند» [حج، ۵۳]

«لاَ لَعْنَة اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ؛ آگاه باشید؛ لعنت خدا بر ستمگران باد.»[هود، ۱۸]

«یَوْمَ لَا یَنفَع الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتهمْ و لَهم اللَّعْنَة و لَهمْ سوء الدَّارِ؛ روز قیامت روزی است که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی بخشد و لعنت خدا بر آن ها، و جایگاه بد نیز برای آنان است.» [غافر، ۵۲]

«وَاللّه لاَ یحِبّ الظَّالِمِینَ؛ خداوند ستمکاران را دوست ندارد» [آل عمران، ۵۷]

به کلمه ظلم و ظالمین در قرآن مراجعه کنید تا ببینید چه جزای بزرگی برای ستمکاران در نظر گرفته شده است. «لَهم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَ مِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ؛ برای آنان بستری از دوزخ و برفرازشان پوشش هایی از آتش است و ما این گونه ستمکاران را پاداش می دهیم.» [اعراف، ۴۱]

در روایتی امام باقر علیه السلام ظلم را به سه دسته تقسیم می کنند:
ظلم و ستم سه گونه است: ستمی که خدا می آمرزد، ستمی که خدا نمی آمرزد و ستمی که خدا رها نمی کند. آن که خدا نیامرزد؛ شرک به خداست و آن که می آمرزد؛ ستم بر نفس است و آن که وا نگذارد، حق بندگان است بر یکدیگر. فرمود: آنچه مظلوم از دین ظالم بستاند؛ بیشتر از آن است که ظالم از دنیای مظلوم می ستاند» [بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۱۱]

فردای قیامت، کارهای نیک ظالم را بر می دارند و به مظلوم می دهند و همین طور گناهان مظلوم را به ظالم می دهند.

در سخنان حضرت علی (علیه السلام) برای ستمگر سه نشانه و علامت بیان شده است:

الف- نسبت به کسی که برتر از اوست نافرمانی می کند.

ب- بر آنکه فروتر از اوست به چیرگی ستم می کند که این شیوه بسیاری از حاکمان لاابالی بوده و می باشد.

ج- ستمگران را یاری و پشتیبانی می دهد. [دشتی، محمد؛ حکمت ۳۵۰]

re1737-4

و هر کس شکر کند به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید به زیان خویش نموده است

سپاسگزار باشید
تا به حال چقدر برایتان پیش آمده که در مقابل خیر و نیکی که به دیگران کرده اید، از طرف مقابل ضربه ای خورده اید که تشکر که هیچ، نمای کاملی از ناسپاسی بوده است؟!

حال ببینید ما بندگان خدا چقدر از این رفتارها در مقابل خداوند داریم و جا دارد که خدا با ما چه بکند؟

در قرآن آیات بسیاری در نکوهش کفران نعمت وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

«…لَئِن شَکَرْتمْ لأَزِیدَنَّکمْ وَلَئِن کَفَرْتمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ: … اگر شکرگزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است.» [ابراهیم/۷]

در آیه دیگری، در سوره نمل خداوند، شکر و کفران نعمت را فایده و ضرری برای خود بنده می داند؛ زیرا اگر خداوند، بندگان را از ناسپاسى برحذر مى دارد و به سپاسگزارى دعوت مى نماید به خاطر این نیست که براى او تفاوتى مى کند؛ چرا که خداوند در فرض ناسپاسى نیز در بسیارى از اوقات به لطف و کرم خویش ادامه مى دهد شاید بیدار شوند و خود را از انعام پروردگار، بر اثر ناسپاسى محروم نکنند بلکه این شکرگزاری به سود خود بنده می باشد: «.. أَأَشْکر أَمْ أَکْفر وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکر لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ : … و هر کس شکر کند به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است که) پروردگار من غنی و کریم است.» [نمل /۴۰]

و در آیه ای دیگر برای کسانی که کفران نعمت می کنند مثلی زده و می فرماید: «وَضَرَبَ اللّه مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقهَا رَغَدًا مِّن کلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّه لِبَاسَ الْجوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانواْ یَصْنَعونَ: خداوند (براى آنها که کفران نعمت می کنند) مثلى زده است: منطقه آبادى را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیش به طور وافر از هر مکانى فرا می رسید اما نعمت خدا را کفران کردند و خداوند به خاطر اعمالى که انجام می دادند لباس گرسنگى و ترس را در اندامشان پوشانید.» [نحل / ۱۱۲]

منابع:
سبطین
سایت پژوهش
اسلام پدیا


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

برهان نظم در اثبات خدا معرفی برهان نظم این برهان مبتنی بر تجربه و نفیتصادف استممکن است کسی این برهان را احادیث حکمتحضرت امام حسین ع فرمود شما را به پرهیزکاری خداوند توصیه میکنم و از انتقام او می یکی از مشکلاتی که برای خانم ها، به خصوص از سنین تا سالگی پیش می آید، افتادگی سینه بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …در ابتدای این حدیث لفظ مع آمده این یعنی اینکه علامه مجلسیره دارد حدیث را از کتاب


ادامه مطلب ...

عادتی غلط که ما را به گناه می کشاند!

[ad_1]

فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان

عادت غلط

نمی دانم این چه عادت غلطی اســت که در جامعه رایج شده اســت. خیلی راحت دور هم می نشینیم و از دیگران حرف می زنیم و به سادگی آب خوردن درمورد آن ها قضاوت می کنیم. انگار در مقام خداوندی قرار داریم.
فلانی آدم خوبی اســت. فلانی دل رحم اســت. دیگری ضعیف اســت، آن فرد بلند و آن یکی کوتاه اســت. اگر فردی دچار مشکل می شود برخی می گویند حقش بود از بس بدی کرد خدا هم او را به چنین عذابی دچار کرده اســت. اگر کسی به مقام و ثروت قابل توجهی دست یابد بعضی ها قضاوت می کنند که حتماً خدا دوستش داشته که به او این چنین امکاناتی عطا نموده اســت.
در اداره ها و سازمان ها این نوع قضاوت ها بسیار وجود دارد. به عنوان مثال اگر کارمند کوچکترین اختلاف نظری با آقای رئیس داشته باشد به راحتی قضاوت کرده و می گوید: نیروی ضعیفی اســت و یا توان کاری پایینی دارد. جالب اســت خیلی وقت ها این قضاوت ها در مورد کسانی اســت که از آن ها اطلاعات زیادی هم نداریم، یا اینکه آن ها را اصلاً ندیده ایم و یا بسیار کم با هم مراوده داشته ایم.

ما از درون انسان ها و نیت آنها آگاه نیستیم. تنها خداوند حکیم اســت که می داند در دل هر انسانی چه می گذرد و هم اوست که بر اساس آنچه می داند قضاوت می کند و جزای عمل انسان را می دهد. پس بدانیم و آگاه باشیم که قضاوت در مورد خوب و بد دیگران و نیت اعمالشان در حوزه صلاحیت ما نیست لذا ما انسان ها به جای خداوند متعال حق نداریم در مورد خوبی و یا بدی کسی نظر داده و "نباید قضاوت کنیم!"

وقتی نسبت به مسئله ای شناخت پیدا نکرده ایم و شروع می کنیم به قضاوت این از جهل ماست. معمولاً زمانی یک فرد شروع به قضاوت می کند که یکی از این کارها را در ذهن خود انجام می دهد؛ فضولی کردن یا قیاس کردن. مورد قضاوت قرارگرفتن همان اندازه که برای ما ناخوشایند اســت، برای دیگران هم آزاردهنده اســت. متوقف کردن قضاوتِ دیگران و جایگزین کردن آن با پذیرفتن نقطه ضعف های طرف مقابل برای دو طرف التیام بخش اســت و با یاد گرفتن این مهارت هم قضاوت کننده سبک می شود، هم قضاوت شونده آرام می گیرد و انسان به گناه بزرگ غیبت و بدگویی پشت سر دیگران آلوده نمی گردد.
و این گونه اســت که خداوند حکیم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیم»
اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان ها گناه اســت و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان اســت!
بنابراین ما از درون انسان ها و نیت آنها آگاه نیستیم. تنها خداوند حکیم اســت که می داند در دل هر انسانی چه می گذرد و هم اوست که بر اساس آنچه می داند قضاوت می کند و جزای عمل انسان را می دهد. پس بدانیم و آگاه باشیم که قضاوت در مورد خوب و بد دیگران و نیت اعمالشان در حوزه صلاحیت ما نیست لذا ما انسان ها به جای خداوند متعال حق نداریم در مورد خوبی و یا بدی کسی نظر داده و "نباید قضاوت کنیم!"

مستکبر نباشیم

در حدیث مى خوانیم: هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، مستکبر اســت. «مَن ذهب انّ له على الآخر فضلاً فهو من المستکبرین» (بحار، ج 70، ص 226.) آرى، چون عاقبت افراد را نمى  دانیم، نباید قضاوت عجولانه کنیم. چه بسا افراد فاسق که مومن و افراد مومنى که بد عاقبت مى شوند.
امام صادق (علیه السلام) در بیان حدیث فوق فرمود: ساحرانى که در تمام عمر منحرف بودند، با دیدن معجزه موسى (علیه السلام)، در یک لحظه ایمان آوردند و تمام تهدیدات فرعون را ناچیز و نادیده گرفتند. شیطان با شش هزار سال عبادت منحرف شد، ولى حُرّ و زُهیر در کربلا سعادتمند شدند. بنابراین کسانى که در راه هستند، نباید مغرور شوند، زیرا ممکن اســت از راه خارج شوند.

هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، مستکبر اســت. «مَن ذهب انّ له على الآخر فضلاً فهو من المستکبرین» (بحار، ج 70، ص 226.) آرى، چون عاقبت افراد را نمى  دانیم، نباید قضاوت عجولانه کنیم. چه بسا افراد فاسق که مومن و افراد مومنى که بد عاقبت مى شوند.

کلام آخر:

ای کاش به جای قضاوت کردن دیگران وقت می گذاشتیم بیشتر بشناسیم آن ها رو، وقت می گذاشتیم کمکشان کنیم برای بهتر شدن، باور کنید این گونه دنیا هم جای بهتری برای زندگی کردن می شود، شاید نیاز به کمی و حتی به خیلی از خود گذشتگی داشته باشد ولی به نظر خیلی ارزشش را دارد، خیلی از رفاقت ها را دیده ایم که به خاطر قضاوت کردن های زود هنگام به هم خورده، به خاطر عدم صبوری ما، باور کنید، دوستی های خوب توی این دنیا بزرگ ترین گنجینه های ما هستند، باید در حفظ آن ها نهایت تلاش را بکنیم که وقتی از دست می روند، روزها، هفته ها، ماه ها ، حتی سال ها در ناراحتی از دست دادنشون خواهیم بود و گاهی هم همه چیز رو از دست می دهیم.
هر قدر هم که با تجربه باشید قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید و بگذارید طرف، فرصتی برای توضیح داشته باشد .


منابع:
سایت پرسمان
مقاله با عنوان بیایید همدیگر را قضاوت نکنیم!؛ نوشته ابوالفضل فتاحی
سایت الف

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

کتاب بسوی کامیابی آنتونی رابینزهمه ما رویا ها و آرزوها یی داریم همه ما در اعماق روح خود می خواهیم باور کنیم که دارای حکومت ازنگاه امام علی ع دانشگاه علم و صنعت ایران بسم اللّه الرحمن الرحیم حکومت از نگاه علی علیه السلام نخست باید دانست که دانلود کتب فرهنگی مذهبیبه منظور کاهش حجم، کلیه کتاب ها توسط نرم افزار فشرده سازی شده اند، لذا جهت استفاده خطرات احساسی رابطه جنسی پیش از ازدواج مردمانرابطهجنسیبدونازدواجمن باکرگی‌ام را در ۱۵ سالگی از دست دادم من و دوست‌پسرم فکر می‌کردیم عاشق هم هستیم شُمال از شُمالِ غربی همه‌چیز از آن کافه‌ی کوچکی شروع شد که پنجره‌‌ی کوچکش به باغ همسایه باز می‌شد و این یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب اهل سنت اینجا را …با سلام این وبلاگ به ندرت بروز رسانی ممکن است بشود وهابیت و اهل سنت اینجا را نخوانند عشق وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایگزیده ها شاهد هرجایی مشرق و مغرب هردو از آن خداست ‍‍‍‍‍‍پس شما به هر جانب روی کنیدلحظاتی ناب با حافظ شنبه ‏ ‏ خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خان تو خاکم راههای کنترل شهوت و احساسات جنسی شهر سوالهمانطور که می دانید، راهکار اصلی و اساسی اسلام برای پاسخ به نیاز و غریزه جنسی ازدواج


ادامه مطلب ...

رسوایی از گناه ، دعا در هنگام ابتلا به گناه

[ad_1]
مفیدستان:

دعایی که به وقت رسوایی از گناه دستمان را می‌گیرد

رسوایی از گناه

دعایی که به وقت رسوایی از گناه دستمان را می‌گیرد

سی و چهارمین بخش از صحیفه سجادیه، به دعایی با موضوع دستگیری بندگان به هنگام ابتلا و رسوایی از گناه اشاره می‌کند.

 

در این گزارش می‌خوانیم که:

* ستایش خداوندی را که می‌داند، اما می‌پوشاند. بنده زشتی می‌کند، اما او رسوایش نمی‌کند.

* چه بسیار گناهانی که بر نهی خدا از آنها آگاه بودیم اما انجامشان دادیم؛ اما خداوند افشایشان نکرد.

* از خدا بخواهیم آنچه از ما پوشانده، مایه پند و توبه ما گردد.

* خداوند محمد(ص) و اهل‌بیتش را از میان ناب‌ترین مردم برگزید؛
پس به گفته‌های‌شان گوش فرا دهیم و فرمانبردار آنان باشیم.

 

رسوایی از گناه

وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه‌السلام إِذَا ابْتُلِی أَوْ رَأَی مُبْتَلًی بِفَضِیحَةٍ بِذَنْبٍ:

و از جمله دعا های آن حضرت(ع)، به وقتی که گرفتار می‌شدند:

اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَی سِتْرِک بَعْدَ عِلْمِک، وَ مُعَافَاتِک بَعْدَ خُبْرِک،
فَکلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ، وَ ارْتَکبَ الْفَاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَیهِ.

 

خداوندا سپاس تو را که می‌دانی و پرده می‌پوشی، و آگاهی و در می‌گذری،
زیرا هر کدام از ما به ارتکاب زشتی‌ها برخاسته و رسوایش ننمودی،
و به اعمال ناروا دست زده و او را مفتضح نکردی، و در پنهانی بدی‌ها مرتکب شده و تو سرّش را فاش ننمودی.

کمْ نَهْی لَک قَدْ أَتَینَاهُ، وَ أَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنَا عَلَیهِ فَتَعَدَّینَاهُ، وَ سَیئَةٍ اکتَسَبْنَاهَا، وَ خَطِیئَةٍ ارْتَکبْنَاهَا،
کنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَیهَا دُونَ النَّاظِرِینَ، وَ الْقَادِرَ عَلَی إِعْلَانِهَا فَوْقَ الْقَادِرِینَ، کانَتْ عَافِیتُک لَنَا حِجَاباً دُونَ أَبْصَارِهِمْ، وَ رَدْماً دُونَ أَسْمَاعِهِمْ

 

چه بسا بدی‌ها که مرتکب شدیم، و چه فرمانهایی که ما را بر آنها بازداشتی و ما از آنها تجاوز کردیم،
و چه زشتی‌ها که کسب کردیم، و چه گناهان که به انجامش برخاستیم،
در حالی که تو از بین بینندگان بر آن آگاه بودی، و در افشای آن بیش از توان داران توان داشتی،
اما عفو و چشم‌پوشی تو برای ما در برابر دیدگان ایشان پرده‌ای، و در مقابل گوششان سدّی بود.

فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ، وَ أَخْفَیتَ مِنَ الدَّخِیلَةِ، وَاعِظاً لَنَا، وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ،
وَ اقْتِرَافِ الْخَطِیئَةِ، وَ سَعْیاً إِلَی التَّوْبَةِ الْمَاحِیةِ، وَ الطَّرِیقِ الْمَحْمُودَةِ

 

پس این پوشاندن عیب‌ها، و پنهان نگاه‌داشتن فسادها را برای ما پنددهنده و بازدارنده‌ای از بدخویی و ارتکاب معصیت،
و وسیله پیمودن راه توبه‌ای که گناه را می‌زداید، و آن راهی که پسندیده است قرار ده،

وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِیهِ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَةَ عَنْک، إِنَّا إِلَیک رَاغِبُونَ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ.

و زمان پیمودن این راه را نزدیک ساز، و ما را گرفتار غفلت از خود مکن، زیرا که ما به سوی تو مایل، و از معصیت تائبیم.

وَ صَلِّ عَلَی خِیرَتِک اللَّهُمَّ مِنْ خَلْقِک: مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الصِّفْوَةِ مِنْ بَرِیتِک الطَّاهِرِینَ، وَ اجْعَلْنَا لَهُمْ سَامِعِینَ وَ مُطِیعِینَ کمَا أَمَرْتَ.

 

الهی بر انتخاب شده از آفریدگانت: محمد و آلش که از سایر بندگان ممتاز و پاکیزه‌اند درود فرست،
و ما را مطیع و گوش به فرمان آنان همان طور که فرمان دادی قرار ده.

باشگاه خبرنگاران جوان

رسوایی از گناه ، دعا در هنگام ابتلا به گناه


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط

به وقت رسوایی در گناه، این دعا را بخوانید بهوقترسواییدرگناهایندعارابخوان امروز به وقت رسوایی در گناه، این دعا را بخوانید گروه دین و اندیشه «تیتریک»، سی‌وچهارمین دعا از صحیفه سجادیه، در ۵ فراز با پرداختن به موضوع دعا در هنگام ابتلا به گناه و بیشتر دعایی که به وقت رسوایی از گناه دستمان را می‌گیرد دعاییکهبهوقترسواییازگن امروز برای دریافت آخرین اخبار در کانال پارس نیوز عضو شوید رسوایی گناه دعا صحیفه سجادیه دیگر رسانه‌ها چه کسانی رانت ایجاد می کنند؟ ذوق کودکانه دولتی‌ها با آمدن هواپیما بیشتر نتایج خبر این دعا هنگام رسوایی از گناه دستمان را می گیرد افکارنیوز ۹ ساعت پیش خداوندا سپاس تو را که می دانی و پرده می پوشی، و آگاهی و در می گذری، زیرا هر کدام از ما به ارتکاب زشتی ها برخاسته و رسوایش ننمودی، و به اعمال ناروا دست زده و او را مفتضح نکردی، و در پنهانی بدی ها مرتکب شده و تو سرّش را فاش ننمودی نتایج بیشتر ادامه نتایج وب متن و ترجمه دعای سی و چهارم صحیفه سجادیهموعود متنوترجمهدعایسیوچهارمصحیفهس ۱۳۹۲۸۷ َ ترجمه دعا نیایش آن حضرت هنگام ابتلا، یا هنگامی که کسی را به رسوایی گناه گرفتار می‌دید خدایا، ستایش برای توست که می‌دانی و می‌پوشانی، و با این که از باطنِ همه خبر بیشتر متن و ترجمه دعای سی و چهارم صحیفه سجادیهسایت موعود متنوترجمهدعایسیوچهارمصحیفهس ۱۳۹۲۷۲۳ َ ترجمه دعا نیایش آن حضرت هنگام ابتلا، یا هنگامی که کسی را به رسوایی گناه گرفتار می‌دید خدایا، ستایش برای توست که می‌دانی و می‌پوشانی، و با این که از باطنِ همه خبر بیشتر متن عربی و ترجمه فارسی دعای صحیفه سجادیه ؛دعا برای پدر و ۱۳۹۵۶۱۲ ترجمه دعاى بیست و چهارم دعاى آن حضرت علیه السلام براى پدر و مادرش خدایا رحمت فرست بر محمّد بنده و پیغمبرت و خاندان پاکش، و آنان را به بهترین رحمت و برکت و بیشتر لیلة القدر حدیث اعتقادی و اخلاقی ، گناه جلو چشم ۱۳۹۵۱۰۲ و اذا اراد بعبد شراً انساه ذنوبه زمانیکه اراده کند خداوند خیر به بنده اش برساند، گناهش را در مقابل چشمش قرار می دهد، و آنگاه که شر بنده اش را بخواهد گناه را بیشتر دعای سی و چهارم صحیفه سجادیه ویکی شیعه دعایسیوچهارمصحیفهسجادیه ۱۳۹۴۵۶ دعا در ۵ فراز تنظیم شده و موضوع آن دعا در هنگام ابتلا به گناه و رسوایی است محتویات ۱ آموزه‌های دعا ۲ شرح‌ها ۲۱ شرح‌های فارسی ۲۲ شرح‌های عربی ۲۳ شرح‌های لغوی ۳ متن بیشتر دعای سی و چهارم صحیفه سجادیه ویکی فقه دعایسیوچهارمصحیفهسجادیه ۱۳۹۳۱۲۲۲ این دعا در ۵ فراز تنظیم شده و موضوع آن دعا در هنگام ابتلا به گناه و رسوایی است فهرست مندرجات۱ آموزه‌های دعا ۲ شرح‌ها ۲۱ شرح‌های فارسی ۲۲ شرح‌های عربی بیشتر نیایش امام سجاد ع در هنگام رسوایی گناه حدیث ۱۳۹۳۱۱۳ سجاد ع در هنگام رسوایی گناه نیایش آن حضرت هنگام ابتلا، یا هنگامی که کسی را به رسوایی گناه گرفتار می دید خدایا، ستایش برای توست که می دانی و می پوشانی، و با این که از بیشتر به وقت رسوایی در گناه، این دعا را بخوانید بهوقترسواییدرگناهایندعارابخوانید امروز به وقت رسوایی در گناه، این دعا را بخوانید گروه دین و اندیشه «تیتریک»، سی‌وچهارمین دعا از صحیفه سجادیه، در ۵ فراز با پرداختن به موضوع دعا در هنگام ابتلا به گناه و بیشتر متن و ترجمه دعای سی و چهارم صحیفه سجادیهموعود متنوترجمهدعایسیوچهارمصحیفهس ۱۳۹۲۱۱۲۳ َ ترجمه دعا نیایش آن حضرت هنگام ابتلا، یا هنگامی که کسی را به رسوایی گناه گرفتار می‌دید خدایا، ستایش برای توست که می‌دانی و می‌پوشانی، و با این که از باطنِ همه خبر بیشتر متن و ترجمه دعای سی و چهارم صحیفه سجادیهسایت موعود متنوترجمهدعایسیوچهارمصحیفهس ۱۳۹۲۷۲۳ َ ترجمه دعا نیایش آن حضرت هنگام ابتلا، یا هنگامی که کسی را به رسوایی گناه گرفتار می‌دید خدایا، ستایش برای توست که می‌دانی و می‌پوشانی، و با این که از باطنِ همه خبر بیشتر متن عربی و ترجمه فارسی دعای صحیفه سجادیه ؛دعا برای پدر و ۱۳۹۵۶۱۲ ترجمه دعاى بیست و چهارم دعاى آن حضرت علیه السلام براى پدر و مادرش خدایا رحمت فرست بر محمّد بنده و پیغمبرت و خاندان پاکش، و آنان را به بهترین رحمت و برکت و بیشتر لیلة القدر حدیث اعتقادی و اخلاقی ، گناه جلو چشم ۱۳۹۵۱۰۲ و اذا اراد بعبد شراً انساه ذنوبه زمانیکه اراده کند خداوند خیر به بنده اش برساند، گناهش را در مقابل چشمش قرار می دهد، و آنگاه که شر بنده اش را بخواهد گناه را بیشتر دعای سی و چهارم صحیفه سجادیه ویکی شیعه دعایسیوچهارمصحیفهسجادیه ۱۳۹۴۵۶ دعا در ۵ فراز تنظیم شده و موضوع آن دعا در هنگام ابتلا به گناه و رسوایی است محتویات ۱ آموزه‌های دعا ۲ شرح‌ها ۲۱ شرح‌های فارسی ۲۲ شرح‌های عربی ۲۳ شرح‌های لغوی ۳ متن بیشتر دعای سی و چهارم صحیفه سجادیه ویکی فقه دعایسیوچهارمصحیفهسجادیه ۱۳۹۳۱۲۲۲ این دعا در ۵ فراز تنظیم شده و موضوع آن دعا در هنگام ابتلا به گناه و رسوایی است فهرست مندرجات۱ آموزه‌های دعا ۲ شرح‌ها ۲۱ شرح‌های فارسی ۲۲ شرح‌های عربی بیشتر نیایش امام سجاد ع در هنگام رسوایی گناه حدیث ۱۳۹۳۱۱۳ سجاد ع در هنگام رسوایی گناه نیایش آن حضرت هنگام ابتلا، یا هنگامی که کسی را به رسوایی گناه گرفتار می دید خدایا، ستایش برای توست که می دانی و می پوشانی، و با این که از بیشتر به وقت رسوایی در گناه، این دعا را بخوانید بهوقترسواییدرگناهایندعارابخوا امروز به وقت رسوایی در گناه، این دعا را بخوانید گروه دین و اندیشه «تیتریک»، سی‌وچهارمین دعا از صحیفه سجادیه، در ۵ فراز با پرداختن به موضوع دعا در هنگام ابتلا به گناه و بیشتر نیایش در هنگام گرفتاری یا دیدن کسی که به رسوائی گناه گرفتار ۱۳۹۴۸۱۳ َ نیایش آن حضرت هنگام ابتلا، یا هنگامی که کسی را به رسوایی گناه گرفتار می‌دید خدایا، ستایش برای توست که می‌دانی و می‌پوشانی، و با این که از باطنِ همه خبر دار، عافیت بیشتر آینده از آن حزب الله » » فیلتر بیجا؛ بیشتر ظلم به انقلاب است تا ۱۳۹۲۷۲۲ ۲۳۱۷ نیایش سى و چهارم دعاى آن حضرت است به هنگام ابتلا و یا به هنگامى که کسى را به رسوایى گناهى گرفتار مى‏دید اى خداوند،حمد باد تو را که گناهان را مى‏دانى و مى‏پوشانىحمد بیشتر


ادامه مطلب ...

مشاهده حضور خدا، مهمترین عامل بازدارنده از گناه

[ad_1]

بحث در محتوای مشترک هفت سوره‌ای است که با «حم» آغاز می‌شوند، که به عنوان «حوامیم سبعه» معروفند. یکی از مضمونهای مشترک این هفت سوره، تبیین ضرورت وحی و توضیح خطوط کلی آن و بیان ره‌آورد انبیاء است.
چون انبیاء از یک مبدأ حقیقی، سخن را دریافت می‌دارند و مردم را نیز به یک حقیقت دعوت می‌کنند، مضمون سخنان آنان یک واقعیت خواهد بود. لذا هر پیغمبری، سخنان پیامبر پیشین را تصدیق می‌کرد «مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ». (1) و اگر گروهی؛ سخنان یک پیغمبر را تکذیب کنند، همانند آن است که، سخنان همه انبیاء را رد کرده باشند و اگر سخنان یک پیغمبر را بپذیرند، در حقیقت باید سخنان همه انبیاء را بپذیرند.
بیان شد که مهمترین ره‌آورد انبیاء (علیهم‌السلام) دعوت مردم، به اصول دین است؛ توحید، معاد، نبوت، و یکی از بهترین فرآورده‌های وحی این است که؛ انسان وقتی متکامل خواهد شد و به تعالی انسانیت خواهد رسید که، خدا را در تمام شئون زندگی خود شاهد بداند، و خود را در همه‌ی امور در مشهد و محضر الله ببیند.
و اگر انسانی؛ در اثر تنگ‌نظری، جز طبیعت و ماده، چیزی را ندید و به چیزی غیر از ماده نیندیشید، او خود را در پیشگاه خالقش نمی‌بیند. او خود را در محضر کسی که، حاکم محکمه عدل است نمی‌بیند و چون این بینش را ندارد، در تنظیم کارها، از مسیر سعادت منحرف می‌شود، و هر چه را که خداوند فرمود باید انجام بدهد، انجام نمی‌دهد، بلکه هر چه را که هوای او می‌طلبد، انجام می‌دهد.
این گروه؛ که دید علمی‌شان، از قلمرو طبیعت بیرون نیست، ماوراء‌طبیعت را که محیط و مشرف عالم طبیعت است نمی‌بینند. خدای سبحان به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آن‌ها دستور داد: « فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» (2) یعنی؛ از کسی که، غیر از دنیا نمی‌خواهد اعراض کن. چون دانششان فقط به عالم طبیعت می‌رسد و بس، و از محدوده طبیعت نگذشتند و طبیعت آفرین را ندیدند.
بشر در برابر وحی انبیاء به دو دسته تقسیم شده‌اند، یک عده؛ کسانی که خدا را در تمام شئون زندگی شاهد اعمال خود می‌یابند، و خود را در محضر الله می‌بینند، اینها اهل ایمان و تقوی شدند و در روز داوری از نجات برخوردار شدند که «وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌» (3) آنان که سیره پارسائی داشتند از نجات ابد برخوردار شدند.
گروهی دیگر؛ که در برابر حق به مبارزه پرداختند، محکوم به سقوط شدند، چون من صارع الحق صرعه» (4) کسی که با حق درافتد شکست می‌خورد. این گروه در اثر اینکه خدا را شاهد اعمال خود نمی‌دیدند، تن به تبهکاری دادند و کیفرشان این شد که: «وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ‌ حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌» (5)
خدا را شاهد اعمال دانستن، عامل نجات است. و خود را، از خدا منقطع دیدن، عامل بدبختی است. و روشن شد که سراسر عالم اهل شعورند و حوادث را می‌فهمند، و اعضاء و جوارح انسان، تمام شئون زندگی او را زیر نظر دارد و علیه انسان در قیامت شهادت می‌دهد. نکاتی که در آیه کریمه «شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ» مطرح بود به عرض رسید.
در تتمیم بحث قبل؛ و زمینه بحث حال و آینده، این مطلب را نباید از نظر دور داشت که تنها عامل سعادت انسان، آن است که انسان خود رادر مشهد کسی ببیند که نظام آفرینش در اختیار اوست. هر کسی این بینش الهی را پیدا کرد، از تباهی می‌رهد، و هر کسی این معرفت را نداشت، و به اصطلاح قرآن کریم نابینا بود، گرفتار هوس و تباهی هوی می‌شود.
قرآن، وقتی سیره‌ی انبیاء (علیهم السلام) را تشریح می‌کند می‌فرماید، چون اینها خدا را شاهد اعمال خود می‌دیدند، تن به تباهی نمی‌دادند، نه تن به ذلت شهوت، نه تن به ذلت خواری و ترس. نه در جذب ملایم، به تباهی می‌افتادند، نه در دفع منافی به تباهی می‌افتادند. و نه در اندیشه‌ها، به تباهی جهل گرفتار می‌شدند، و نه در تصمیم‌گیری‌ها گرفتار وهن اراده می‌شدند.
وقتی جریان یوسف صدیق (سلام‌الله علیه) را نقل می‌کند؛ علت معصوم بودن و مصونیتش را چنین تشریح می‌کند؛ چون برهان پروردگار را دید عزم گناه نکرد «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لاَ أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» (6) آن زن قصد بدی و اهتمام به گناه را نسبت به یوسف صدیق در قلب و سر خود پروراند. ولی یوسف صدیق (سلام‌الله علیه) نه تنها به اصل گناه، مبتلا نشد بلکه به قصد گناه هم مبتلا نشد. بحث در آیه فقط راجع به مرحله عزم و قصد است، نه در حد فعل خارج. گناهی در مقام فعل صورت نپذیرفت، فقط در مقام تصمیم و بیت و اراده سخن است.
آن زن، اراده معصیت کرد، همت به معصیت گمارد، ولی یوسف صدیق؛ چون برهان خدا را دید، همت و عزم گناه نکرد، نیت گناه نکرد. یعنی نه تنها گناه نکرد، بلکه خیال گناه هم نکرد. نه تنها، در مقام ظاهر محفوظ بود، بلکه در مقام باطن هم معصوم و محفوظ بود.
نیت بد هم در جان پاک یوسف صدیق (سلام الله علیه) راه پیدا نکرد، زیرا خدا فرمود: «وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لاَ أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» یعنی اگر برهان حق را، که خدای سبحان خود، برهان است و نور باهر است مشاهده نکرده بود، یا برهانی که از طرف خداست، ندیده بود، همت می‌گمارد، یعنی اگر برهان خدا را ندیده بود، نیت می‌کرد. چون برهان خدا را دید، نیت گناه هم نکرد.
آن زن؛ نیت بد کرد ولی یوسف صدیق نیت بد هم نکرد. چون جان یوسف صدیق (سلام‌الله علیه)، شاهد برهان رب بود. چشم زنده و بیدارش «نور السموات والارض» را می‌دید. آن دل، که خدا را ببیند، نیت غیر خدا نمی‌کند، در این کریمه فرمود؛ سر اینکه یوسف صدیق، نیت گناه نکرد، و تصمیم گناه نگرفت، آن است که برهان خدا را مشاهده کرد. معلوم می‌شود مشاهده‌ی حضور خدا، نه تنها انسان را از گناه ظاهری محفوظ می‌کند، از گناه باطنی هم حفظ می‌کند.
اگر خدا فرمود: «وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ» (7) یعنی گناهان ظاهر و گناهان باطن را ترک کنید، و همچنین گناه را در ظاهر و جلوت و گناه را در باطن و خلوت ترک کنید، برای آن است که، هر کسی خدا را به عنوان «هوالظاهر» مشاهده کرد. نه گناهان ظاهری را مرتکب می‌شود و نه در ظاهر گناه می‌کند. اگر کسی خدا را به عنوان «هوالباطن» مشاهده کرد، نه گناه را در باطن و خفا انجام می‌دهد، و نه گناهان باطنی را مرتکب می‌شود. چون در باطن هر باطنی خدا ظاهر است، و در ظاهر هر ظاهری خدا شاهد است.
اگر حرم امن قلب یوسف صدیق معصوم است برای آن است که، چشم دل او خدا را دید، اگر چشم دل خدا را ببیند، نه تنها انسان، به طرف بدی نمی‌رود، گناه و بدی حق ندارد در حرم امن دل او راه پیدا کند. اینجا جای شهود الله است. محلی برای اهریمن نیست. لذا خدا فرمود؛ چون قلب یوسف صدیق، برهان رب را دید، نه تنها گناه نکرد، بلکه همت به گناه و نیت گناه هم نکرد، لذا نیت گناه به قلب یوسف صدیق راه نیافت.
نه تنها یوسف به طرف گناه نرفت، بلکه گناه به طرف یوسف نیامد. لذا فرمود: «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ» (8) نفرمود، ما یوسف را از بدی بازداشتیم، ما یوسف را از گناه منصرف کردیم، بلکه فرمود؛ گناه را از یوسف منصرف داشتیم، بدی را راهی به سمت یوسف نیست، حرامی را به حرم راه نیست، بیگانه را به حرم دل آشنا راه نیست، گناه به طرف یوسف نرفت، نه فقط یوسف به طرف گناه نرفت. «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ»، نه، «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ» نفرمود؛ ما یوسف صدیق را، از گناه منصرف کردیم، بلکه فرمود؛ گناه و زشتی را از یوسف دور داشتیم.
آنگاه استدلال می‌کند که چرا گناه به حرم امن یوسف صدیق راه نداشت، چون «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ‌» (9) این از بندگان مخلص ماست، بندگان مخلص، فوق مخلصین‌اند. آنها که در سیره‌ی خود اهل خلوصند «مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» (10) هستند. مسائل اعتقادی و اخلاقی و اعمال را در هر سه مرحله خالصاً لله انجام می‌دهند. اینها جزء مخلصینند. در بین اینها، افرادی را خدا برچین می‌کند بنام مخلصین.
مخلص کسی است که خدا او را از بین مخلصین انتخاب کرده باشد، «الذین استخلصهم الله لنفسه». مخلصین جزء صالحین‌اند نه جزء «عملوا الصالحات» آن کسی که در مقام عمل صالح است، غیر از کسی است که در مقام گوهر ذات، صالح باشد. آنکه در مقام گوهر ذات، صالح شد؛ نظیر رسول اکرم و اهل بیت (علیهم السلام)، و انبیاء عظام الهی (علیهم السلام)، «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ‌» (11) آنها می‌شوند جزء مخلصین.
وقتی انسان مخلص شد، یعنی در مقام ذات خالص شد، و خدا او را در بین بندگان برچین کرد، و برای خود، خالصاً لذاته انتخاب کرد، شیطان به آنها دسترسی ندارد، زیرا قلمرو وسوسه‌ی شیطان در قرآن محدود شد. شیطان گفت؛ من بندگان خدا را اغوا و وسوسه می‌کنم «إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (12) مگر بندگانی که به مقام اخلاص ذات برسند.
در آن مرحله‌؛ جائی برای شیطنت نیست، چون شیطان از راه شک می‌آید، وسوسه می‌کند و انسان را به تردید می‌اندازد، و کم کم از راه منحرف می‌کند. و چون در بعضی از مراحل وجودی باطل اصلاً راه ندارد، شک هم در آن مرحله راه پیدا نمی‌کند. زیرا وقتی در آن مرحله بطلان راه نداشت؛ کار خلاف راه نداشت، شک هم راه ندارد، چون شک در آن است که؛ آیا این شیء از قبیل اول است یا از قبیل دوم؟
در یک مرحله از جهان هستی، اگر باطل اصلاً راه نداشت، آنجا شک اصلاً راه ندارد، چون وقتی انسان شک می‌کند که این شیء حق است یا باطل؛ که در آن مرحله باطل راه داشته باشد. اگر در آن جا هر چه هست؛ حق است، و ممکن نیست در آن مرحله باطل راه پیدا کند، شک هم راه ندارد. چون شک برای آن است که انسان نمی‌داند، این فرد از قبیل حق است یا از قبیل باطل؟
در یک مرحله اگر شک راه نداشت، وسوسه هم راه ندارد، چون آغاز وسوسه شک و تردید است. زیرا شیطان از راه فکر و اندیشه انسان را فریب می‌دهد، و فکر و اندیشه اول از راه شک آسیب می‌بیند، بعداً به صورت وهم و گمان خلاف، تبدیل می‌شود، سپس به صورت جهل مرکب؛ صحنه قلب را سیاه می‌کند.
پس اگر در یک مرحله‌ای از جهان هستی باطل اصلاً راه نداشت، شک هم راه ندارد. وقتی شک راه نداشت، وسوسه راه ندارد، وقتی وسوسه راه نداشت، شیطان که وسوسه کننده است نفوذی ندارد. لذا صریحاً اعتراف کرده گفت؛ قلمرو نفوذ من تا مرز اخلاص است. اگر بنده‌ای به مقام مخلص رسید، من به مقام اخلاص او راهی ندارم. «إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ‌».
خدا می‌فرماید؛ یوسف صدیق از مخلصین است، و گناه به طرف یوسف صدیق راه ندارد، چون از مخلصین است. و شیطان می‌گوید؛ من نسبت به بندگان مخلص دسترسی ندارم، آن دشمن هم؛ که یوسف صدیق را متهم کرد، او هم در پایان جریان اعتراف به توطئه کرد، گفت: «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ» (13) من خواستم در اراده‌اش راه پیدا کنم و موفق نشدم.
بنابراین هم خدا به عصمت یوسف شهادت داد، هم دشمنان اصلی و فرعی او شهادت به صیانت او از گزند وسوسه و گناه دادند. این امور فعلاً محل بحث نیست، زیرا گفتار در آن‌ها به عهده بحث در پیرامون سیره انبیاء خواهد بود.
محل بحث فعلاً این است که چون یوسف صدیق، برهان رب یا برهانی را که «هوالرب» است «و نور السموات والارض» است؛ مشاهده کرد، این مشاهده‌ی برهان رب، او را از نیت بد، حفظ کرد. معلوم می‌شود مشاهده‌ی حق هرگز نمی‌گذارد انسان آلوده شود، ولی علم حصولی و اندیشه‌های فکری احیاناً با گناه می‌سازد. اما علم شهودی، هرگز انسان را اجازه تبهکاری نمی‌دهد.
آنچه قرآن کریم به آن اهمیت می‌دهد؛ مشاهده‌ی پروردگار و آیات او است، یعنی علم شهودی است که مؤمنین با تقوی را از نیت سیئات حفظ می‌کند و در اثر نبودن آن؛ انسان به تباهی می‌افتد.
در همین سوره‌ی کریمه که مقداری از آیاتش مطرح شد؛ این چنین می‌خوانیم که؛ تبهکاران در محکمه خدا وقتی می‌بینند، اعضاء و جوارحشان علیه آن‌ها شهادت می‌دهند «وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا» (14) به اعضاء و پوستها و جوارشان می‌گویند؛ چرا علیه ما گواهی دادید؟ «قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ» (15) گفتند؛ خدا ما را گویا کرد، خدایی که همه چیز را گویا کرد ما را هم به نطق درآورد، نه آنکه خدا ما را فعلاً آگاه کرد، نه اینکه الان علم را خدا به ما داد، بلکه این علم را خدا با هستی ما تعبیه کرد، در دنیا توفیق عالم شدن را به ما داد و ما در آنجا به اعمال انسان‌ها آگاه شدیم و در اینجا به حرف درآمدیم.
اگر اعضاء و جوارح فقط در قیامت بفهمند که انسان مجرم است و در دنیا آگاه نباشند، شهادت آن‌ها در آن روز مسموع نیست. اینها باید قبلاً می‌فهمیدند و در قیامت شهادت می‌دادند. در قیامت که؛ روز احتجاج است، ممکن است انسان به خدا بگوید، شما به دست و پای من آموختی والا اینها نمی‌دانستند.
اگر شهادت جوارح؛ در قیامت مسموع است، معلوم می‌شود؛ جوارح و اعضاء در دنیا می‌فهمند و در قیامت شهادت می‌دهند و لذا شهادتشان مسموع است، و اگر خدای سبحان اینها را در قیامت به حرف دربیاورد مانع قبول و شهادت اینها نیست، زیرا اینها، آنچه که در درونشان بود ظاهر می‌کنند، نه آنکه شهادت باطل دهند، بلکه آنچه در نهاد اینهاست آشکار می‌کنند نه آنکه خلاف بگویند. هر چه در دنیا می‌فهمیدند در آخرت بازگو می‌کنند. خدا دستور می‌دهد که همان را بازگو کنید نه آنکه خدای سبحان آن‌ها را آگاه کند یا دستور بدهد که گواهی زور و باطل دهند.
«قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (16) آفرینش پیشینیان هم به وسیله خدا بود، این آفرینش مجددتان بنام معاد هم به وسیله خدا است. اوست که شما را در دنیا آفرید، اوست که شما را در آخرت احیاء کرد، اوست که دست و پا و همه‌ی جوارح شما را، جسم و جان شما را، در آخرت احضار کرد و به قیامت آورد. آنگاه خدا به تبهکاران می‌فرماید؛ چیزی که شما را به این روز سیاه نشاند، و منحرف کرد، جهل شما بود. شما نمی‌دانستید که ما می‌بینیم. آن دید را نداشتید که ببینید، ما و مأموران ما، شاهد اعمال شمائیم.
تنها چیزی که انسان را در حساسترین حالات گناه حفظ می‌کند، مشاهده‌ی برهان رب است، و تنها چیزی که انسان را به دره‌ی سقوط، ساقط می‌کند، ندیدن خداست. خدا می‌فرماید؛ چون ما را ندیدید بیراهه رفتید، «وَ مَا کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لاَ أَبْصَارُکُمْ وَ لاَ جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لاَ یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ‌» (17) اکنون می‌فهمید که دست و پا و جوارح شما، می‌فهمیدند و شاهد بودند.

شما برای اینکه مبادا دست و پا و جوارح، علیه شما شهادت دهند استتار و احتجاب نکردید و شهادت اینها را بی‌حرمتی نکردید، بلکه شهادت خدا را بی‌حرمتی کردید. خیال کردید که ما حاضر صحنه اعمال نیستیم؛ در حالی که، اینها همه مأموران ما هستند. شما که به شهادت دست و پا و گوش و چشمتان اعتنا نکردید در حقیقت به مأموران ما اعتنا نکردید. شما که خیال کردید اینها نمی‌بینند، پنداشتید که ما نمی‌بینیم. اینها مأموران ما هستند، همه جا حاضرند. خدا شاهد است، همه‌ی مأموران الهی هم حاضرند در تمام کارها که انسان وارد آن ها می‌شود و همچنین، از کار فراغت پیدا می‌کند.

در همه‌ی مقاطع، خدا و مأموران الهی شاهد اعمال شمایند و بی‌اعتنائی شما در حقیقت به شهود خدائی و مأموران الهی بود نه فقط نسبت به جوارح. چون شما خیال کردید که آنها نمی‌بینند. بلکه پنداشتید که ما نمی‌بینیم و چون پنداشتید خدا شاهد اعمال شما نیست، این گمان بد و خیال خام، شما را به این جایگاه دردناک کشاند.
«وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لاَ یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ‌» این چنین پنداشتید که خیلی از چیزها را خدا نمی‌بیند. فقط کارهای خوبتان را می‌بیند و کارهای علنی را می‌بیند. کارهای بد، کارهای مخفی؛ کارهایی که در درون دارید، آنها را خدا نمی‌بیند. اینکه خدا را ندیدید، اینکه ندیدید که خدا شاهد است، همین گمان بد شما را ساقط کرد.
در سوره‌ی مبارکه‌ی یونس فرمود: «وَ مَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ مَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ» (18)
«وَ مَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ» خطاب به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است، «وَ مَا تَتْلُومِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ» از طرف خدا، آیه‌ای را بر مردم تلاوت نمی‌کنی، آنگاه خطاب به همه انسان‌ها کرد و فرمود: «وَ لاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ» هیچ کاری انجام نمی‌دهید «إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ» مگر اینکه ما در حینی که وارد عمل می‌شوید حاضریم.
تعبیر به جمع نشان می‌دهد، خدا و مأموران الهی، اعضاء و جوارح ما، همه و همه شهود اعمال صحنه‌اند. فرمود؛ ما همه شاهدیم. اینها مأموران الهی‌اند. انسان مجرم این بینش را ندارد. گرچه با تفکرات حصولی؛ بسیاری از مسائل اسلامی را فهمیده باشد، وقتی برهان رب را نمی‌بیند، به تباهی گناه تن می‌دهد.
«وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ‌» (19) این گمان بد؛ باعث سقوط شما شد، انسان که در اوج سعادت است به وسیله این خیال خام سقوط می‌کند. انسان که در بستر صراط مستقیم است، با این خیال خام منحرف می‌شود.
به تعبیر استاد علامه طباطبایی - رضوان الله تعالی علیه - قرآن درباره‌ی افراد تبهکار دو تعبیر دارد. گاهی می‌گوید اینها از بالا سقوط می‌کنند، گاهی می‌گوید از صراط مستقیم منحرف می‌شوند. گاهی می‌گوید «وَ إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ‌» (20) در این سیر افقی که مسیر مستقیم است، منحرف می‌شود. گاهی می‌گوید در این سیر عمودی؛ اینها از بالا می‌افتند «وَ لاَ تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى». (21).
این مطلب عمیق را به صورت یک قیاس منطقی بیان کرده، فرمود؛ شما طغیان نکنید، زیرا هر کسی طغیان و تجاوز از وظیفه کرد، غضب خدا بر او حلال می‌شود و هر کس غضب خدا بر او حلال شد سقوط می‌کند «لاَ تَطْغَوْا فِیهِ» چرا؟ چون «فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى‌» یعنی سقوط می‌کند.
یا در کریمه سوره‌ی حج فرمود: «وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ» (22) هر کسی که شرک بورزد، گویا از آسمان پرت شده، که در همان سینه باز آسمان شاهین و کرکس، او را می‌رباید یا تندباد او را به ته دره سحیق و نرم می‌کند. که اینجا؛ تعبیر به سقوط فرمود، در آیه محل بحث هم فرمود؛ این گمان خام است که شما را ساقط کرد، «وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ» این گمان بد شما را هلاک و ساقط کرد «ارداء» یعنی اهلاک و اسقاط.
«فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ‌» و نتیجه آن جهل شما این شد که وقتی فهمیدید که، سرمایه را باختید، چون آخرت جای عمل نیست، عمل، در محدوده‌ی عمر دنیا است، که عالم حرکت و تکامل است. آخرت، که روز جزا و دارالقرار است، دار عمل نیست. چون دار عمل نیست، دار سرمایه نیست. سرمایه را انسان، در دنیا باید در راه تحصیل درآمد معنوی صرف نماید و گرنه جزء خسارت دیده‌ها خواهد شد و اگر توفیق آن را یافت که سرمایه را به منظور تحصیل سعادت صرف نماید به آینده رضایت‌بخش امیدوار خواهد بود «یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ». (23)
بهترین راه تجارت را خدای سبحان چنین معرفی کرد «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ‌ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» (24) ایمان به خدا تجارت سودمند است. آن‌ها که سرمایه را باختند «فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ» (25) سودی نکردند، بلکه «فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ» خسارت دیدند.
منشأ سرمایه باختن؛ همان مشاهده نکردن حضور خداست. اگر کسی خدا را شاهد کارهایش نداند، دست به هر کاری می‌زند. این سخن همه‌ی انبیاء است. این یک مضمون مشترکی است که در «‌حوامیم سبعه» می‌توان استنباط کرد که هر انسان با شاهد درونی در قیامت زنده می‌شود چه اینکه با شاهد درونی هم، هم‌اکنون بسر می‌برد.
«وَ جَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِیدٌ» (26) این چنین نیست؛ که انسان بدون شاهد به سر ببرد، هم اکنون مأموران الهی جریان زندگی او را زیر نظر دارند. هر کسی که در قیامت می‌آید، کسی او را از پشت می‌راند و کسی هم شاهد اعمال اوست.
انسان؛ اگر در درون خود، این مشهد و حضور را فراهم نکند، و گمان کند که خدا او را نمی‌بیند، گرفتار رفقای بد خواهد شد که در درون او خیمه می‌زنند و خانه بنا می‌کنند، همانها که خدا را نمی‌دیدند و نمی‌بینند، قرآن کریم می‌فرماید؛ رفقای بدی در نهان خانه‌ی دل اینها خیمه می‌زنند. به اینها گفته می‌شود که باید گرفتار کیفر آتش باشند.
«فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ» (27) اگر صبر پیشه کنند، آتش جایگاه دائمی اینهاست. «وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا» (28) بخواهند عذرخواهی کنند، بخواهند رضایت مولا را جذب بکنند «فَمَا هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ‌» (29) به اینها اجازه عذرخواهی داده نمی‌شود، تا اینها رضایت طلب کنند و عذرخواهی نمایند «وَ لاَ یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ‌». (30)
کسی در آن روز حق حرف ندارد، حق عذرخواهی هم ندارد، چون حجت در دنیا تمام شده بود، جا برای عذرخواهی در قیامت نیست «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»
(31) آن کسی که سقوط کرد، بعد از روشن شدن حق و باطل بوده است «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ» (32) و آن کسی هم که به رشد و سعادت رسید، بعد از روشن شدن حق بوده است «وَ یَحْیَى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ» (33) بنابراین جایی برای استعتاب و عتباطلبی نیست، جایی برای استرضاء و جلب رضایت مولا نیست.
آن‌گاه می‌فرماید: «وَ قَیَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ» (34) ما برای تبهکاران؛ قرین‌هایی قرار دادیم. کسی که ندای عقل را از درون خاموش کرد و پیام انبیاء را در بیرون نپذیرفت، دشمنان درونی را می‌پرورد، و دشمنان بیرونی را می‌پذیرد. از درون و بیرون علیه او توطئه می‌شود.
خدا برای انسان از درون و بیرون، چراغ و نور و هدایت فرستاد. «ان الله علی الناس حجتین، حجة ظاهرة و حجة باطنة فأما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة (علیهم السلام) و أما الباطنة فالعقول» (35) اگر کسی چراغ عقل را در اثر شهوت خاموش کرد و به دنبال انبیاء راه نیفتاد، از درون گرفتار اهریمن و از بیرون گرفتار دوستان بد می‌گردد.
«فَزَیَّنُوا لَهُمْ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ» (36) آن رفقای سوء، گذشته و آینده‌ی اینها را، بیهوده و یاوه تزیین می‌دهند، و کارهای اینها را در برابر انبیاء حق جلوه می‌دهند، می‌گویند؛ آنچه که تو می‌کنی تمدن و سعادت است، و آنچه که انبیاء می‌گویند ارتجاع و فرسوده است. کارهای باطل تبهکاران را رنگین و گیرا نشان می‌دهند، و کارهای حق انبیاء و اولیاء را ارتجاع و اسطوره و فرسوده وانمود می‌کنند.
«وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کَانُوا خَاسِرِینَ» (37) این تبهکاران مانند جنیان و انسانهای دیگر، در قیامت گرفتار عذابند. چون جن؛ مانند انس، به دو قسمت تقسیم می‌شود؛ مؤمن و کافر آن‌ها مانند انسان‌ها مرگ و زندگی دارند و بحثش از گفتار کنونی ما بیرون است. فرمود؛ اینها مانند جنی‌ها و انسانهای گمراهی‌اند که گرفتار عذاب خواهند شد.
جمع جن؛ جنة است نه أجنه، أجنه جمع جنین است. «وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ» (38) یعنی شما جنینهایی بودید در ارحام مادرانتان.
علی ای حال؛ جن و انسان هر کدام دو قسمند، مرگ و زندگی هم دارند. این تبهکاران با دیگر تبهکاران یک جا گرفتار می‌شوند و سخن تبهکاران وقتی برهان نداشتند؛ این بود که: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ‌» (39) گفتند گوش به قرآن ندهید، با غوغا و هیاهو؛ در برابر قرآن، مقاومت کنید تا پیروز بشوید.
این که غوغاسالاری کفار، نقشی در خاموش کردن نورانیت قرآن، نداشت وندارد، زیرا قرآن کلام نورانی خداست و خاموش شدنی نیست.

پی‌نوشت‌ها

1.سوره‌ی بقره، آیه‌ی 97.
2. سوره‌ی نجم، آیات 29 و 30.
3. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 18.
4. نهج البلاغه فیض، حکمت 400.
5. سوره‌ی فصلت، آیات 19 و 20.
6. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 24.
7. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 120.
8. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 24.
9. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 24.
10. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 29.
11. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 196.
12. سوره‌ی حجر، آیه‌ی 40.
13. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 51.
14. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 21.
15. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 21.
16. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 21.
17. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 22.
18. سوره‌ی یونس، آیه‌ی 61.
19. سوره‌ی فصلت، آیات 22 و 23.
20. سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 74.
21. سوره‌ی طه، آیه‌ی 81.
22. سوره‌ی حج، آیه‌ی 31.
23. سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 29.
24. سوره‌ی صف، آیات 10 و 11.
25. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 16.
26. سوره‌ی ق، آیه‌ی 21.
27. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 24.
28. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 24.
29. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 24.
30. سوره‌ی مرسلات، آیه‌ی 36.
31. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 256.
32. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 42.
33. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 42.
34. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 25.
35. اصول کافی کتاب العقل و الجهل.
36. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 25.
37. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 25.
38. سوره‌ی نجم، آیه‌ی 32.
39. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 26.

منبع مقاله :
جوادی، آملی، (1366)، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوالعزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی دین وزندگی تایبادباسمه‌تعالی این پست به درخواست یکی از عزیزان برای شرکت در مصاحبه دانشگاه فرهنگیان عوارض ناشی از خودارضاییمقدمه خدای مهربان نیازهای مختلفی در وجود تک تک ما قرار داده است یکی از نیرومندترین آموزش نمازنماز برای پرستش خدا و راز و نیاز با اوست که در آن جنبه های ارزنده و آمرزنده خاصی در نظر پیام آیات درس دین و زندگی درس دین و زندگیدرس دوم آیه اول مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلَّا آیا ازدواج با دختری که با پسری رابطه داشته درست …با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال یکی از تغییرات ارزشی و نگرشی، در حیطه نقش نماز در تامین عدالت و ازادی اجتماعینقش نماز در تامین عدالت و ازادی اجتماعی در این مقاله با موضاعات متنوعی در ترنم ساده ی باران بدانیم بهترهبه گزارش تکناز به نقل از روزگار نو ، همسر آقای پیرتون اهل کالیفرنیای شمالی دچار نوعی گزارش و تصاویری تاسف بار از مزاحمت های خیابانی …گزارشوتصاویریتاسفبارآخر عاقبت مزاحمت برای دختران طنز آخر عاقبت مزاحمت برای دختران طنز تصاویری از مراسم کیهان نهاوندبنامش در پناهش ستاره ها میدرخشند در دل تاریکی نوری از امیدند در دل ناامیدی اما دین وزندگی تایباد باسمه‌تعالی این پست به درخواست یکی از عزیزان برای شرکت در مصاحبه دانشگاه فرهنگیان قرار چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوال عزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی اون عوارض ناشی از خودارضایی مقدمه خدای مهربان نیازهای مختلفی در وجود تک تک ما قرار داده است یکی از نیرومندترین آموزش نماز انسان با خواندن ان از گناهان مانند روزی که از مادر متولد شده است پاک می شود از حضرت صادق ع پیام آیات درس دین و زندگی درس دین و زندگی درس دوم آیه اول مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلَّا ترنم ساده ی باران بدانیم بهتره به گزارش تکناز به نقل از روزگار نو ، همسر آقای پیرتون اهل کالیفرنیای شمالی دچار نوعی سرطان کیهان نهاوند بنامش در پناهش در تشخیص سمت و سوی قبله بوسیله ستارگان صورت فلکی دب اکبر و روش بهره گیری از چگونه با تجاوز جنسی مقابله کنیم یکی از مشکلات اساسی در راه کمک به قربانیان تجاوز جنسی و سکس خشونت آمیز ، نه تنها در ایران آیا ازدواج با دختری که با پسری رابطه داشته درست است؟ شهر سوال با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال یکی از تغییرات ارزشی و نگرشی، در حیطه معاشرت با نقش نماز در تامین عدالت و ازادی اجتماعی نقش نماز در تامین عدالت و ازادی اجتماعی در این مقاله با موضاعات متنوعی در رابطه با


ادامه مطلب ...

حجاب گناه اضلال کیفری خدای سبحان در دنیا

[ad_1]

بحث در مضمون مشترک هفت سوره‌ای است که به نام «حوامیم سبعه» معروفند. و مهمترین محتوای مشترک این هفت سوره؛ بیان ضرورت وحی، مبدأ وحی، و ره‌آورد وحی است. که حقیقت وحی چیست؟ و از کجا نشأت می‌گیرد؟ و در قوس نزول به همراه خود چه اصول و احکامی می‌آورد؟ و در قوس صعود انسان را به کدام مقام رفیع می‌رساند؟
چون انسان؛ موجودی است متفکر، بنابراین سعادت و شقاوت او، از راه تفکر و اندیشه‌ی او، تأمین می‌شود. لذا وحی آسمانی؛ سعادت انسان را، از راه فکر و اندیشه‌اش تأمین می‌کند. با ارائه‌ی اصول و معارف اعتقادی، و رهنمود اخلاق و ملکات نفسانی، و هدایت قوانین و احکام عملی، در سه بعد اعتقاد و اخلاق و اعمال، سعادت انسان را تضمین می‌نماید.
آنچه که؛ به عنوان عقیده سالم، به انسان می‌آموزد، توحید و نبوت و معاد است که عدل و امامت نیز به همین اصول یاد شده برمی‌گردد و آنچه که؛ به عنوان اخلاق و اعمال او تعلیم می‌دهد راجع به حکمت عملی و قوانین فقهی است که تمام اقسام واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح به همین قسمت بازگشت می‌کند.
و چون قسمت مهم ره‌آورد وحی، اصول سه‌گانه توحید و نبوت و معاد است، متفکران مادی هم، در برابر این اصول سه‌گانه سرسختی می‌کنند، و با انکار آن‌ها رویاروی وحی قرار می‌گیرند.
قرآن کریم؛ سرایستادگی نابجای ملحدان را بعد از ارائه‌ی ادله و شواهد کافی چنین بیان می‌کند؛ که اینها دلی که معارف الهی را بفهمد، ندارند. و چشم و گوشی که، آیات حق را ببیند و بشنود ندارند، و منشأ این احتجاب هم اعمال زشت خود آن‌ها است. کار حرام و زشت؛ پرده‌ایست بین انسان تبهکار و بین حقیقت که نمی‌گذارد انسان گناهکار واقعیت را ببیند. چون پرده‌ای، جلوی دید او را گرفته است تار و پود این پرده را، با عمل زشت خود بافت، و این پرده را با گناه و تباهکاری بر روی دید خود آویخت، لذا حق را نمی‌بیند.
در آغاز همین سوره‌ی فصلت سخن مشرکان چنین نقل شده است: «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ» (1) گفتند؛ دلهای ما، در پوشش و غلاف خاصی است که سخنان شما را درک نمی‌کند و نمی‌فهمد. «وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ» (2) در گوشهای ما هم، وقر و سنگینی است، که این ثقل سامعه، نمی‌گذارد سخنان شما را ما بشنویم. «وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ» (3) و میان ما و تو پرده‌ایست که مانع دیدن تو و ره‌آورد تو است «فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ‌» (4) یعنی تو تصمیم خودت را بگیر و ما هم کارمان را می‌کنیم.
و با این تعبیر، موضع‌گیری و تهدید به رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کرده‌اند و گفته‌اند؛ هر کاری که می‌کنی، بکن. ما هم تصمیمهایمان را می‌گیریم. که یکی از توطئه‌های آنها این بود، که گفتند: «لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ‌» (5) گفتد؛ گوش به سخنان قرآن ندهید، با غوغا و آشوب جلو سخن پیغمبر را بگیرید. با لغو و غوغا، و فریاد، مجلس درس او را بهم بزنید. شاید با این غوغا پیروز بشوید.
یعنی؛ نه گوش به سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدهید و نه بگذارید کسی به گفتار آن حضرت گوش فرا بدهد. وقتی کسی، در اثر تحریم استماع بیانات او، با منطق وی آشنا نشد، شکست می‌خورد و شما پیروز خواهید شد. این نتیجه‌ی تصمیم کسانی بود که قلبشان در غلاف غفلت، فرو رفته و گوششان سنگین شد. و بین آنها و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حجاب نامرئی آویخته شده بود.
سخن در این است که آیا این حجاب‌ها برای ابد می‌ماند؟ یا روزی فرا می‌رسد که این پرده‌ها و حجاب‌ها و سنگینی گوش‌ها برطرف می‌شود؟
در پایان همین سوره، چنین آمده است: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (6) ما آیات خود را به اینها نشان خواهیم داد، آنگاه کاملاً با قلبشان می‌بینند و می‌فهمند که خدا، حق است و همواره حق بود. و آن‌ها در اثر حجاب غفلت و جهل، به حق اعتقاد پیدا نکرده بودند، و سخن حق را نپذیرفتند. پس؛ این چنین نیست، که این حجاب‌ها برای همیشه بماند.
«أوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ» (7) آیا خدای سبحان، خود دلیل بر خویش نیست. و آیا آن ذات ازلی، خود به عنوان برهان شهودی کافی نیست، تحقیقاً کافی است. چون خدای سبحان، خود مشهود همگان است. قبل از هر چیز خدا شهید و مشهود است و ما قبل از اینکه چیزی را ببینیم اول نشانه‌های خدایی را می‌بینیم. او مشهود کل شیء است.
قبل از اینکه ما به چیزی پی ببریم به خدا پی می‌بریم. خداوند مشهود فوق هر چیز است. یعنی آنچه در آغاز همین سوره آمد، که اینان در حجاب‌اند، در انجام همین سوره آمده است که روزی فرا می‌رسد که با برطرف شدن هرگونه حجاب برای آنان به خوبی روشن می‌شود؛ که خدای سبحان حق بود. گرچه اینان از شهود کامل در قیامت محروم‌اند، و توفیق لقاءالله بهره آن‌ها نخواهد شد «إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ‌». (8)
با توجه به آیات سوره اسراء و سوره یس و سوره‌ی جاثیه، می‌توان آیه محل بحث را بهتر حل کرد. خدای سبحان دو هدایت دارد و یک اضلال.
یعنی دو گونه هدایت برای خدا ثابت است و یک گمراه کردن.
هدایت اول؛ همان راهنمایی تشریعی است که خدای سبحان، همگان را به آن هدایت کرد. هم با عقل، که حجت درون است، و هم با وحی، که حجت بیرون است انسان‌ها را هدایت کرد، و فرمود: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ» (9) ما انسان را هدایت کردیم. چون خداوند، همه‌ی موجودات را به کمالشان هدایت می‌کند. انسان را هم، از راه تفکر صیح هدایت می‌نماید. و به او آداب زندگی سعادتمندانه را می‌آموزاند که این همان هدایت ابتدایی است، که همه انسان‌ها را با این هدایت ابتدایی هدایت فرمود.
گرچه انسان‌ها از لحاظ قبول، یا نکول، به مؤمن و کافر تقسیم می‌شوند، ولی از جهت راهنمایی تشریعی از راه آموزش اندیشه‌ی صحیح، هیچ تفاوتی بین آنان نیست. و آنان که می‌پذیرند، بهره‌مند می‌شوند، و آنان که نمی‌پذیرند، محروم می‌مانند و ارشاد پیامبران درباره‌ آن‌ها به عنوان اتمام حجت می‌باشد.
و اما هدایت دوم؛ همان هدایت پاداشی است که نسبت به افراد خاص محقق می‌شود. یعنی اگر کسی دعوت پیامبر را پذیرفت و مقداری راه او را، طی کرد، آن‌گاه لطف الهی شاملش می‌شود و بقیه راه را، با سهولت و با سرعت، و با سبقت تا به مرحله امامت می‌پیماید.
در این موقع خدای سبحان نسبت به او نه تنها هدایت به معنای اول؛ که همان راهنمایی تشریعی است، دارد، بلکه هدایت به معنای دوم، که امری است تکوینی نسبت به او روا می‌دارد. در نتیجه او را سریعاً از صراط می‌گذراند، و با سبقت بر دیگران پیروز می‌کند. و با امامت؛ او را پیشوای متقین قرار می‌دهد. که این بحثها مبسوطاً گذشت.
پس؛ برای خدا، دو هدایت است. اول؛ هدایت و رهنمود ابتدایی، که همگان را با آن هدایت راهنمایی می‌کند. دوم؛ هدایت جزایی و پاداشی که به معنای ایصال به مطلوب و توفیق و تسدید و تأیید می‌باشد. و هدایت به معنای دوم مخصوص مؤمنین است. کسی که راه وحی را شناخت، و آن را پذیرفت و به راه افتاد، از هدایت پاداشی حق برخوردار است.
اما اضلال و گمراهی خدا هرگز بیش از یک قسم نخواهد بود و آن همان اضلال کیفری است. زیرا خدای سبحان هرگز ابتداء احدی را گمراه نمی‌کند، بلکه همگان را هدایت می‌نماید ولی اگر کسی با داشتن عقل؛ در درون، و با دیدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از بیرون، و با تمام شدن حجت حق، که «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ»
(10) معذلک کتابهای دینی را پشت سرگذاشت، «نَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ» (11) اینگونه از افراد را خدا به عنوان کیفر، گمراه می‌کند. اینها هستند که مشمول غضب الهیند.
چون اضلال و گمراه کردن یک امر وجودی نیست، برخلاف هدایت، که یک امر وجودی است، معنای گمراه کردن خدا، آن است که؛ خداوند لطف خاص خود را سلب کند و رحمت مخصوص را به انسان تبهکار ندهد و فیض را از او امساک کند، و نگاه تشریفی را نسبت به او روا ندارد، و او را به حال خودش، رها کند.
انسان؛ اگر به حال خود، واگذار شد، هرگز توان پیدا کردن راه راست را ندارد. در قرآن کریم فرمود: «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَ مَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌» (12) اگر خدای سبحان؛ درب رحمت خود را، به روی مردمی باز کرد، احدی جلو آن رحمت را نمی‌تواند بگیرد. و اگر رحمتی را، به کسی نداد و از بخشش آن امساک نمود، کسی نمی‎‌تواند، رحمت خدا را ارسال کند.
خدا اگر خواست، کسی را توفیق دهد و تأیید کند، کسی نمی‌تواند جلو تأیید الهی را بگیرد. و اگر نخواست کسی را تأیید کند، یعنی اگر کسی شابسته توفیق نبود، خدای سبحان فیض خاص خود را به او نمی‌دهد. وقتی خداوند فیض را به او نداد، و خودش نیز ذاتاً و صفة و فعلاً فقیر بود، و دیگران نیز مانند او ذاتاً محتاج به امداد الهی بودند، پس هرگز راهی برای کمک او وجود ندارد، لذا سقوط می‌کند «عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ‌» (13)
این تعبیر «امساک» بسیار مناسب و دقیق است، زیرا نشانه‌ی آن است که، همه‌ی نقصان‌ها از قبل ضلالت و غوایت، و جهالت و سفاهت و غیره در اثر نرسیدن فیض هدایت است و گرنه این امور یاد شده و مانند آن‌ها، امر وجودی نیستند تا به فیض خداوند، استناد داشته باشند، لذا نفرمود خدا کسی را به ضلالت می‌اندازد، بلکه فرمود رحمت خاص خود را امساک می‌کند.
و در موارد دیگر هم که نسبت اضلال به خداوند داده شد، به همین معنا است. چون جامع همه نقص‌ها، نرسیدن فیض است که در آیه یاد شده خدای سبحان از آن تعبیر به امساک فرموده است.
البته، درباره‌ی توفیق و هدایت، این چنین فرمود؛ که خداوند درب رحمت را باز می‌کند. ولی درباره‌ی خذلان و اضلال فرمود؛ درب رحمت را می‌بندد، نه آنکه درب ضلالت را بگشاید. چون گمراهی امر وجودی نیست تا آن را به کسی اعطا کند، بلکه بستن درب هدایت همان گمراهی است.
چیزی را که، خدا امساک کرد و نداد کسی نمی‌تواند آن را ارسال نماید و اعطا کند. بنابراین؛ اضلال خدا، عبارت از آن نیست که، خداوند چیزی به کسی بدهد به نام ضلالت. بلکه همان فیض هدایت را گرفتن، و همان توفیق و رحمت را گرفتن، باعث ضلالت خواهد شد. و بستن درب رحمت، فقط بر روی کسانی است که عمداً کتاب آسمانی را پشت سر گذاشتند.
لذا فرمود: «یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ» (14) «وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ‌» (15) یعنی هر که را خداوند بخواهد هدایت می‌کند و هر که را بخواهد گمراه می‌نماید. و هرگز گمراه نمی‌کند مگر فاسقان را. یعنی کسی که عمداً از راه مستقیم خارج می‌شود و با داشتن دلیل عقلی و نقلی، دین الهی را پشت سر می‌گذارد، خداوند او را گمراه می‌کند. و معنی اضلال هم همان امساک فیض هدایت است نه آنکه امر وجودی جدا و مستقل باشد.
این یک اصل مسلم قرآنی است که احدی را خداوند ابتداء گمراه نمی‌کند. و اصل مسلم دیگر قرآنی آن است که فقط آنها که با تمام شدن حجت خدا به بیراهه می‌روند خداوند آنها را گمراه می‌کند، و اضلال و گمراه کردن هم، یک حقیقت وجودی نیست، بلکه عدم ملکه است یعنی همین که فیض خاص، و رحمت مخصوص الهی، ازاین گروه امساک شد و به ایشان نرسید، از همین معنا اضلال انتزاع می‌شود. این هم اصل مسلم قرآنی است.
با توجه به اصول سه‌گانه یاد شده، روشن می‌شود که، معنای اسناد اضلال، به خداوند سبحان چیست؟ و اگر درب خاص رحمت الهی به روی فرد، یا جامعه‌ای گشوده نشد، درعذاب به چهره آنها باز می‌شود. خواه در دنیا، و خواه در آخرت، که روز ظهور حق، و برطرف شدن هرگونه حجاب است. زیرا در آن روز هم، با اینکه همه پرده‌ها کنار رفت، کسانی که در دنیا می‌گفتند: «قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ» در آن روز می‌گویند «رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا» (16) معذلک درب عذاب همچنان به روی اینان گشوده است.
این دو مطلب را باید، با کمک آیات یاد شده حل کرد. مطلب اول آنکه؛ در اثر گناه و تبهکاری‌های مداوم آنان، خداوند سبحان پرده‌های مانع درک را بر قلب و گوش و چشم اینها می‌آویزاند. و تاروپود این پرده‌های حجاب هم گناه و تباهی خود آنهاست. لذا اینها از کنار بسیاری از آیات الهی بی‌تفاوت می‌گذرند و از آن‌ها غافل‌اند و اعراض می‌کنند «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ». (17)
مطلب دوم آنکه؛ روز قیامت که هنگام ظهور حق، و برطرف شدن حجاب‌ها است، این پرده‌ها کنار می‌رود، و اینها حق را می‌بینند «یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ» (18) ولی نمی‌توانند به آن ایمان بیاورند، چون آن روز؛ ظرف ایمان و تحصیل کمال اختیاری نیست لذا کاملاً معذب خواهند شد.
و مشابه آنچه در همین سوره‌ی فصلت نازل شده است که «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ» دلهای ما در غلاف و پوشش است، و در گوشهای ما سنگینی است، و بین ما و تو حجاب است، لذا ما حق را نمی‌بینیم مشابه این مضمون را، در سوره‌ی اسراء بیان کرد.
در سوره‌ی اسراء هم‌چنین فرمود: «وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَ إِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً» (19) وقتی که قرآن تلاوت می‌کنی، ما میان تو و آنان که مؤمن به قیامت نیستند، حجابی قرار می‌دهیم که، دیدنی نیست.
یعنی این حجاب پرده‌ای نیست که بشر بافته باشد. حجابی نیست که، با چشمهای عادی یا چشم‌های مسلح بتوان او را دید. چون پرده‌ی محسوسی که روی چشم ظاهری آویخته باشد نیست، بلکه مراد چشم دل است و خود آن چشم دل، در قیامت محجوب از مشاهده جمال حق است. «إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ‌» و حجاب چشم باطن هم نادیدنی است.
و منظور از چشم؛ همانطور که بیان شد، چشم سر و دید مادی و ظاهری نیست. زیرا هم وحی، دیدن خدا را با چشم ظاهری محال می‌داند و هم عقل آن را مستحیل می‌شمارد «لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ». (20)

پس آن چشمی که، می‌تواند خدا را ببیند چشم دل است. و اگر روی چشم دل، گناه به عنوان پرده آویخته شود، از مشاهده حق محروم می‌گردد. و این پرده هم حجابی است نادیدنی، چون دل، که همان روح مجرد انسانی است، صفا و کدورت او هم، مجرد و نادیدنی است. خلاصه آنکه، در سوره اسراء فرمود؛ چون تبهکاران راه حق را پشت سر گذاشتند. ما بر دلهای اینها، پوشش قرار دادیم که نمی‌فهمند، و در گوشهای اینها، سنگینی قرار دادیم که سخن لطیف را نمی‌شنوند. و در سوره‌ی بقره هم فرمود «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ» (21) خدا بر دلهای اینها و گوشهای اینها مهر نهاد و روی دید اینها هم، یک پوشش و پرده است.

معنای مهر کردن؛ آناست که، تمام صفحه قلب این گروه را گناه پرکرده است، و دیگر جایی برای توبه و انابه نیست. لذا در پایان صفحه سیاه‌دل آنها، مهر شده است و اگر امید توبه و بازگشت بود، هرگز مهر که به منزله اعلام پایان‌نامه است بر دل اینها زده نمی‌شد.
توضیح این مطلب را که، چه گروهی مشمول قهر الهی قرار قرار می‌گیرند تا خدای سبحان بر دل و گوش آنها مهر می‌کند و آنان از فهمیدن و شنیدن و همچنین از دیدن حق محروم می‌گردند در سوره‌ی یس مشخص فرمود که اینها چه گروهیند. «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ‌» (22) بعد از اینکه فرمود، ما تو را فرستادیم تا اینها را انذار کنی، و از عواقب بدشان بیم‌دهی، فرمود؛ قضا و قدر الهی بر اکثر اینها تثبیت شده است، اینها دیگر ایمان نمی‌آورند.
«إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً» (23) ما بر گردنهای اینها غل قرار دادیم. این غل گردن، گاهی برای آن است که، گردن را آسیب برساند، دست و بدن و بدنه را فشار بدهد، گاهی برای آن است که، تمام قسمت گردن تا چانه بسته‌ی آهن باشد، که آدم نتواند سر را به زیر بیاورد، و سر را خم کند و جلو خود را ببیند.
فرمود ما در گردنهای اینها غل قرار دادیم و آهن سنگین غل، تا زیر چانه‌ی اینها را گرفته، یعنی تمام مساحت زیر گردن اینها را، آهن سرد و سخت گرفته است، و چون آهن تمام مساحت گردنشان را احاطه کرد، سرشان بالاست. هرگز نمی‌توانند، بدنشان، دستشان، پایشان و جلوشان را ببینند.
«فَهِیَ إِلَى الْأَذْقَانِ» (24) تا ذقن و چانه‌ی اینها، آهن سخت بنام «غل» سنگین گرفته است. همانطوری که؛ سلسله را به پا می‌بندند، که گردن توان حرکت نداشته باشد غل را به گردن می‎‌بندند، که گردن توان حرکت را از دست بدهد و دیگر نتواند سرش را حرکت بدهد. زیرا اگر گردن با غل بسته باشد، هرگز نه سر را می‌توان تکان داد، و نه با چشم می‌توان متوجه بدن و زمین شد و جلو پای خود را دید. لذا فرمود: «فَهُمْ مُقْمَحُونَ‌» (25) یعنی اینها سر به هوایند، فقط بالا را می‌بینند، سرشان بالاست. نه می‌توانند خود را ببینند، نه می‌توانند راه را تشخیص بدهند.
آنگاه؛ این مطلب مطرح است که اکنون که از دیدن خود، و پیش پای خود، محرومند آیا می‌توانند روبرو و بالای سر خود را ببینند یا نه؟ فرمود؛ روبرو و بالای سر خود را هم نمی‌بینند! برای اینکه «وَ جَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ» (26) جلو اینها هم، پرده‌ای سنگین چون سد قرار دادیم. و جلو اینها را سد کردیم و پشت سر اینها را سد کردیم، در نتیجه هیچ جایی را نمی‌بینند. نه می‌توانند دورنگر باشند، نه می‌توانند از تجارب گذشته استفاده کنند. نه می‌توانند از پشت سر باخبر باشند، که بر گذشتگان چه گذشت؟ نه می‌توانند از آینده باخبر باشند، که بر آیندگان چه می‌گذرد؟ جلوی دید اینها با سد محیط و همه جانبه، گرفته شد.
پس تبهکارانی که در گناه فرو رفتند مخفوف به سد سطبر و سخت‌اند، و بین دو سد عظیم محصوراند، بین گردن تا چانه‌ی آن‌ها را آهن سردو سخت پر کرده است، بنابراین آنها هم از خویشتن خویش، غافل‌اند، و هم از مشاهده‌ی جهان خارج، محروم‌اند. نه می‌توانند با مشاهده آیات أنفسی، خداوند را مشاهده کنند، و نه، می‌توانند با شهود آیات آفاقی، خدای سبحان را ببینند. زیرا هم راه خویشتن‌نگری آن‌ها مسدود است، و هم راه جهان‌بینی آن‌ها سد شده است، لذا هیچ نشانی از نشانه‌های خدای سبحان را مشاهده نمی‌کنند.
لذا فرمود «فَأَغْشَیْنَاهُمْ» ما اینها را در پرده قرار دادیم. پشت سر آن‌ها، پرده آویخته است و جلوی اینان نیز پرده قرار دارد. نه توان دیدن بیرون را دارند، نه توان دیدن درون را. نه خود را می‌بینند، نه غیر را «فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ» هرگز اینها آیه‌ای از آیات الهی را نمی‌بینند در سوره‌ی جاثیه هم، مشابه این مضمون آمده، که فرمود: «‌وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً». (27)
و عصاره آنچه که در سوره یس و در سوره‌ی جاثیه نازل شده، این است که؛ خدای متعال برای اینها پرده‌ی همه جانبه و فراگیر قرار داد، که هرگز توان ادراک و دید و فهم چیزی را، ندارند. «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً» فرمود؛ دیدی انسان هواپرست را، که سرانجام چگونه گرفتار هوس شد و کسی که حجت خدا بر او تمام شد و حق را فهمید ولی به هوس عمل کرد، خدا چگونه او را گرفت، یعنی فیضش را از او قطع کرد.
کسی که، می‌گوید من هر چه می‌خواهم می‌کنم، او بنده‌ی خواسته خویش است او «عبدالهوی» است، نه «عبدالله» انسانی که بگوید من هر چه میل دارم و هر چه دوست دارم، می‌کنم، یعنی هر چه هوس من، و میل من، و آرزوهای من، دستور می‌دهد، من مجری فرمان اویم، او بنده‌ی هوس است، هرگز بنده‌ی خدا نیست.
کسی که می‌داند، این کار حرام است، ولی در اثر هوس به دنبال آن حرکت می‌کند، خدا فیضش را از او سلب می‌کند، و این قطع رحمت همان ضلالت است.
آنگاه فرمود: «خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ» چون سخن از گوش به دل می‌رود، هم گوش را، که کانال سخن است مهر کرد، و بست، و هم دل را. در بعضی از موارد، قلب را بر سمع، مقدم می‌دارد، چون قلب پایگاه درک سخنان است. و در این آیه سمع بر قلب مقدم شد، چون سمع مجرا و مسیر درک است.
«وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً» روی دید او پرده گذاشت «فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ‌» (28) اگر مجاری ادراک کسی را، خدا بست و توفیق فهمیدن و شنوایی، و بینایی حق را، از فرد تبهکار، گرفت، دیگر چه کسی می‌تواند به این انسان تبهکار هدایت برساند؟! همان اصل کلی است که، قرآن فرمود: «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَ مَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ» دری را که خدا طبق رحمت باز کند احدی نمی‌تواند آن را ببندد و دری را که خدا ببندد احدی نمی‌توان آن را باز کند.
روی آن اصل قرآنی؛ در این کریمه فرمود؛ اگر انسانی را که خدا از فیضش محروم کرد، چه کسی او را مستفیض و هدایت می‌کند؟ مگر نه آن است که، هدایت انسان از راه اندیشه و فکر اوست؟ مگر نه آن است که، گناه حجاب تفکر صحیح است؟ مگر نه آن است که، این حجاب به صورت غل و سلسله فراگیر ظهور می‌کند که نه انسان پای رفتن دارد و نه چشم دیدن، و گوش شنیدن.
عده‌ای با پای خرد و فکر، در اندیشه‌ها و استدلالها حرکت می‌کنند، اینها مشاء و اهل استدلالند. گرچه پای اینها چوبین باشد، ولی به مقدار میسور می‌روند، با پای چوبین می‌توان رفت، ولو به مقدار اندک چون بی‌تمکین است. ولی با پای بسته به سلسله آهن سرد و سخت هرگز نمی‌توان حرکت کرد.
و عده‌ای با چشم و گوش می‌بینند، و می‌شنوند و با دل می‌یابند، که اینها عارف و حکیم‌اند. حکیم، مانند نهریست که آبش کم است و اگر یک‌جا بماند بو می‌گیرد. لذا به دریا می‌رود که بو نگیرد. عارف، چون دریایی است که هرگز بو نمی‌گیرد، لذا در جای خود قرار دارد، چون همه‌ی پویندگان به سوی معرفت و شهود حرکت می‌کنند، و او که عارف و شاهد است کجا حرکت کند و کجا برود؟
وقتی به عارف شاهد، گفتند؛ چرا سیر نمی‌کنی؟ آب اگر یک جا بماند، می‌گندد. گفت؛ تو مانند دریا باش، تا نیازی بدست یازیدن، و پای کوبیدن نداشته باشی. اگر چون دریا باشی که هرگز از ثبات و آرامش بو نمی‌گیری. مگر نه آن است که بالاخره انسان یا باید ببیند، یا باید برود؟ یا باید عارف باشد، یا باید حکیم باشد!

کسی که در اثر گناه، هم آئینه دل را تیره کرد، و هم مرآت تفکر را تباه ساخت، نه توان پویش راه عرفان دارد، نه قدرت کوشش راه برهان را، دارا می‌باشد. زیرا هم، راه جوشش دل با گل و لای هوس‌پرستی بسته شد، و چیزی از درون نمی‌جوشد. و هم راه بهره‌مندی از بیرون مسدود شد، و چیزی به درون دل راه پیدا نمی‌کند. لذا خدای سبحان درباره این گروه می‌فرماید؛ این‌ها فاقد عقل و سمع و بصراند «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ» (29) و گاهی می‌فرماید بر مجاری ادراک آنان مهر شده است «وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ» غیر از خدا چه کسی می‌تواند او را هدایت کند «أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ» آیا متذکر و هشیار نمی‌شوید؟

تا گناه هست، پرده بر چشم و مهر بر دل و گوش و سد در جلو و دنبال خواهد بود، با احتجاب درون و بیرون، هرگز راهی برای درست اندیشیدن نیست. چه اینکه راهی برای درست مشاهده نمودن نمی‌باشد.
آنگاه سخن در این است که، آیا این حجابها برای ابد هست یا روزی همه‌ی اینها کنار می‌رود. آیا این سد فولادین و محکم، برای همیشه هست یا آنکه همانند دیگر سدها و سلسله کوه‌ها و مانند آن روزی فرسوده و مرتفع می‌گردد؟ چه اینکه سد فلزی و مستحکم ذوالقرنین، روز انهدام و فروریختگی را در پیش دارد «حتی اذا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقّاً» (30).
آری روزی فرا می‌رسد که، همه‌ی سدها فرو می‌ریزد و همه‌ی پرده‌ها کنار می‌رود، و آن؛ روز ظهور کامل حق سبحانه و تعالی است، که همه‌ی حجاب‌ها مکشوف می‌شود، و همه‌ی سدها و موانع فرو ریخته می‌شوند. زیرا هیچ موجودی توان تحمل آن ظهور را ندارد، تا مانع آن نسبت به دیگران شود.
در آن روز، که سنگینی ظهور حق را آسمان‌ها و زمین تحمل نمی‌کنند: «ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» (31) راهی برای تبهکاران و محجوبین جز مسیر جهنم نخواهد بود «یوَمَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْداً» (32) آن روز اینها را سوق می‌دهیم، از پشت سر اینها را می‌رانیم، به طرف جهنم، آن روز همه‌ی این پرده‌ها کنار می‌رود، حق برای او روشن می‌شود، حق را می‌فهمد، ولی نمی‌تواند به آن ایمان بیاورد.
قیامت، روز ظهور حق است، نه ایمان به حق، سنگین‌ترین مصیبت در آن روز این است که، حقیقت به خوبی ظاهر می‌شود، ولی نمی‌توان او را تصدیق کرد. و دردناک‌ترین رنج آن است که، چشمه‌های زلال بجوشد و انسان تشنه در اثر خوردن آبهای شور، تمام هاضمه را از دست داده باشد. ولی تشنگی او همچنان بماند و توان خوردن آب شیرین را نداشته باشد.
خلاصه اینکه، روزی راه روشن می‌شود که رونده پاهایش شکسته و قدرت رفتن ندارد. هم حق در کمال وضوح ظاهر می‌شود، و هم او نمی‌تواند به آن ایمان بیاورد. زیرا ایمان فعل اختیاری است، و تحت تکلیف است، و قیامت روز عمل اختیاری و تکلیف و فعل ارادی نخواهد بود.
در پایان حم فصلت فرمود: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» فرمود؛ روزی فرا می‌رسد که، آیات الهی را خواه از درون، خواه از بیرون، نشانشان می‌دهیم. اگر در دنیا گردنش غل داشت و سرش بالا بود و نمی‌توانست آیات انفسی را ببیند، امروز، خویشتن خویش را به خوبی می‌بیند. ذات خود و صفات خود و افعال خود را، به خوبی مشاهده می‌کند. مسئله‌ی «عرفت‌الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» (33) را خوب می‌بیند.
تحولاتی که در جانش، راه پیدا می‌کرد، می‌نگرد. تمام هستی خود را، آیت الهی می‌بیند. زیرا در آن روز پرده‌ها کنار می‌رود و آیات آفاقی، همچون آیات انفسی، مشهود می‌شود. و «غل جامعه» کنار می‌رود و او می‌تواند هم خود را ببیند هم غیر خود را بنگرد. اما نمی‌تواند به خدایی که در مظاهر درون و بیرون تجلی کرد ایمان بیاورد «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» برای آنها روشن می‌شود که الله حق است «یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ‌» می‌فهمند خدا حق روشن بود و حق روشن است، ولی نمی‌توانند به او ایمان بیاورند.
چند مطلب در این دو آیه است، که به خواست خدا باید در مباحث بعد مطرح شود. مانند اینکه آیات آفاقی یعنی چه؟ و آیات انفسی یعنی چه؟ و چگونه خدای سبحان فوق هر چیزی و قبل از هر چیزی مشهود است؟ که ما اول خدا را می‌بینیم بعد اشیاء دیگر را. و آخرین آیه‌ی سوره حم فصلت این است «أَلاَ إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلاَ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ مُحِیطٌ» (34) از این آیات هم برهانی که حد وسط آن، آیات آفاقی است استفاده می‌شود، و هم برهانی که حد وسط آن آیات انفسی است، استنباط می‌شود. و هم برهان صدیقین که حد وسط آن، خود ذات واجب سبحانه است استفاده می‌شود. «دل علی ذاته بذاته».
بیان بین این سه راه و اینکه چگونه این حقائق در قیامت یا در حال مرگ، برایشان روشن می‌شود و معذلک نمی‌توانند به آن‌ها ایمان بیاورند و اینکه خدا مشهود هر چیز است و چگونه خدا به هر چیزی محیط و شاهد است به بحث‌های آینده موکول می‌شود.

پی‌نوشت‌ها

1. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
2. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
3. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
4. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
5. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 26.
6. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 53.
7. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 53.
8. سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 15.
9. سوره‌ی انسان، آیه‌ی 3.
10. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 149.
11. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 187.
12. سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 2.
13. سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 74.
14. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 93.
15. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 26.
16. سوره‌ی سجده، آیه‌ی 12.
17. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 105.
18. سوره‌ی نور، آیه‌ی 25.
19. سوره‌ی اسراء، آیات 44 تا 46.
20. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 103.
21. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 7.
22. سوره‌ی یس، آیه‌ی 7.
23. سوره‌ی یس، آیه‌ی 8.
24. سوره‌ی یس، آیه‌ی 8.
25. سوره‌ی یس، آیه‌ی 8.
26. سوره‌ی یس، آیه‌ی 9.
27. سوره‌ی جاثیه، آیه‌ی 23.
28. سوره‌ی جاثیه، آیه‌ی 23.
29. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 171.
30. سوره‌ی کهف، آیه‌ی 98.
31. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 187.
32. سوره‌ی مریم، آیه‌ی 86.
33. نهج‌البلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار 242.
34. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 54.

منبع مقاله :
جوادی، آملی، (1366)، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

حجاب گناه اضلال کیفری خدای سبحان در دنیا حجاب گناه اضلال کیفری خدای سبحان در دنیا


ادامه مطلب ...

چرا بعضی‌ها از شاد بودن خود احساس گناه می‌کنند؟

[ad_1]
چرا بعضی‌ها از شاد بودن خود احساس گناه می‌کنند؟

خبرگزاری آریا -
همه دوست دارند شاد باشند ولی همه از شاد بودن خود احساس راحتی نمیکنند

اغلب گفته می‌شود که همه دوست دارند شاد باشند و بااینحال این به آن معنی نیست که همه از شاد بودن خود احساس راحتی کنند. برای بعضی‌ها شاد بودن تجربه‌ای فوق‌العاده است و برای بعضی دیگر احساسی است که به عذاب‌وجدان ختم می‌شود.

همین مسئله باعث می‌شود شادی این افراد به احساس افسردگی، ناراحتی و حتی بیچارگی ختم شود. از نظر منطقی این هیچ معنا و مفهومی ندارد. اصلاً چرا باید داشته باشد؟

خراب کردن شادی خود
این باعث می‌شود بعضی شادی خودشان را خراب کنند و خوشحالی‌شان به محض آمدن از بین می‌رود. آنوقت فرد به جای اینکه احساس خوشحالی کند، احساس بیچارگی خواهد کرد و درنتیجه کل تجربه خودش از شادی را خراب می‌کند.

اما می‌تواند به این معنی هم باشد که فرد اجازه نمی‌دهد چیزی در زندگی‌اش تا حد زیادی جلو رود. ازآنجاکه این احساس گناه خیلی قوی است، فرد می‌خواهد تا جایی که می‌تواند هر تجربه‌ای که برایش احساس شادی می‌آورد را کوتاه کند.

این اتفاق هم در سطح خودآگاه و هم ناخودآگاه افراد ممکن است بیفتد اما نتیجه هر دو آنها یکی خواهد بود. در این موقعیت‌ها فرد هر کاری از دستش برمی‌آید برای خراب کردن خوشحالی خود انجام می‌دهد.

دو محرک استرس
این مسئله به دو صورت روی زندگی افراد تاثیر می‌گذارد. یکی از راه تعارض درونی است که در بالا به آن اشاره شد و دیگری از راه تجربیات بیرونی است. بااینکه اینها به نظر جدا از هم می‌رسند اما بر هم تاثیر دارند.

از احساس گناه درونی بخاطر شاد بودن، فرد این نگرش را به دیگران نیز منتقل کرده و رفتار آنها را به طریقی خاص تفسیر می‌کند. ممکن است تصور کند که دیگران بخاطر شاد بودنش او را رد کرده یا قبول نمی‌کنند.

و با این حال، دنیا از آدم‌ها با دیدگاه‌های مختلف تشکیل شده است اما این افراد بخاطر نگرش خاصی که دارند، همه را اینطور می‌بینند.

تایید
همه اینها به مورد تایید قرار گرفتن برمی‌گردد. نگرش آنها این است که فقط زمانی که شاد نیستند مورد قبول دیگران قرار می‌گیرند. البته این چیزی است که فرد به ندرت نسبت به آن آگاهی دارد. این اتفاق معمولاً در سطح ناخودآگاه افراد می‌افتد.

شما هر که باشید و هر کاری که بکنید، اینکه مورد تایید همه قرار بگیرید امکانپذیر نیست. و با اینحال برای کسی که نمی‌تواند شاد باشد، مورد قبول دیگران قرار گرفتن حکم مرگ و زندگی را دارد.

این نگرش از دید یک فرد بالغ به نظر پوچ و مسخره می‌آید. اما اگر یک بچه این نگرش را داشته باشد، تا حدی منطقی است.

پس‌رفت
و فقط به این دلیل که فرد ظاهری بزرگسال دارد به این معنی نیست که از نظر احساسی نیز کاملاً بالغ شده است. خیلی اوقات ممکن است فرد احساس کند بچه است. در این شرایط است که فرد به زمانی در زندگی‌اش برمی‌گردد که مورد قبول دیگران قرار گرفتن برایش حکم مرگ و زندگی را داشت.

این سال‌های کودکی فرد و واکنش والدین او در زمان‌های شادی است که تاثیری فوق‌العاده زیاد روی او داشته است.

کودکی
در طول دوران کودکی، نفس فرد، پیوستگی‌هایی با شادی برای او شکل داده است. اگر بخاطر خوشحال بودن مورد تایید قرار می‌گرفت، شادی بعنوان متعارف برایش طبقه‌بندی می‌شد اما اگر مورد پذیرش قرار نمی‌گرفت، ناراحت بودن برایش متعارف و درنتیجه ایمن می‌شد.

بدیهی است که در حالت دوم فرد یاد می‌گیرد که شاد بودن به هیچ عنوان احساس مطمئنی نیست و فقط زمانیکه ناراحت است می‌تواند احساس امنیت داشته باشد.

این اتفاق ممکن است به صورت منظم و یا فقط یکبار در یک حادثه بسیار‌ آسیب‌زا برای فرد افتاده باشد.

نمونه‌ها
بااینکه روش‌های مختلفی برای تجربه این احساس در بچه‌ها وجود دارد اما الگوهایی خاص برای آن وجود دارد. شاید یکی از والدین کودک دچار درد احساسی بوده و درنتیجه نمی توانسته است شادی یک نفر دیگر را ببیند. شاد دیدن یک فرد دیگر، غم خودش را به یاد او می‌آورده است.

یا شاید هم یکی از والدین کودک حسود بوده است و درنتیجه تصور می‌کرده است اگر کس دیگری بدرخشد یا توجه دیگران جلب کند، موقعیت خودش به خطر می‌افتد و به جای کار کردن روی مشکل خودش، به طریقی مخرب رفتار می‌کرده است.

حتی ممکن است یک ناراحتی عمومی در کل خانواده کودک وجود داشته است. ازاینرو این مسئله فقط بر مبنای یک اتفاق خاص نبوده و در حقیقت یک روش زندگی بوده است. به همین دلیل فرد هیچ انتخاب دیگر یا حتی درک اینکه زندگی می‌تواند طور دیگری باشد، نداشته است.

آگاهی
بااینکه کودکی فرد ممکن است برای سالیان پیش بوده باشد اما این تجربیات اولیه بر قسمت عمده‌ای از بزرگسالی او هم تاثیر داشته است. در زمان کودکی از این احساس ناراحتی کودک احساس امنیت می‌کرده است اما در بزرگسالی دیگر همه چیز به همین جا ختم نمی‌شود.

و بااینکه فرد خیلی وقت است آن سال‌ها را پشت سر گذاشته است، ذهن او هنوز زندگی را همانطور می‌بیند. یعنی آن احساسات و پیوستگی‌هایی که برای شادی در کودکی ایجاد کرده است باید رها شود. یک متخصص روانشناس یا یک دوست دانا می‌تواند در این زمینه به فرد کمک کند.
منبع:مردمان




[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و … روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ فراموش و به یاد آوری حقی٢ آسودگى نظرات مقاله پیامدهای خود ارضایی و با توجه به زیاد بودن نظرات مقاله پیامدهای خود ارضایی و مبارزه با آن، تمام نظرات این هدف از زندگی پرسمان دانشجویی ـ اخلاقاخلاق و خُلق به معنای مجموعه‌ای از سرشت و صفات باطنی است چنان‌که خلقت و خَلق به چرا من نباید خوشگل باشم و دیگری زشت؟ شهر سوالسلام دوست عزیز، از اینکه حرف دل خود را با این بخش در میان گذاشته اید بسیار خوشحالیم و آیا بختک از نظر دینی واقعیت دارد؟ شهر سوالسلام شما می فرمایید که دست خود را تکان داده اید در اون لحظه من از ترس دست خودم رو تکون سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایرانیک میز، چند صندلی، یک دستگاه کامپیوتر و یک تلفکس، تمام دار و ندار خیلی از شرکت های داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید جملات …داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و دیدنی، زیبا و دلنشین، و آموزنده و مفید همه چیز از دهکده بیوگرافی بیوگرافی خواننده هادر آمد او فقط در سال بالغ بر میلیون دلار بوده و از نظر درآمد در دنیا نفر دهم میباشدداستانهای کوتاه و جذاب که آدم را به خود فرو می برد …فرشته به یاد اولین خاطره ای که از او در ذهنم نقش بسته می افتم صورتش مثل ماه می درخشید و شهید سید جواد ذاکربسم رب الذاکرین پاسخ برخی شبهات از زبان خود مرحوم سید ذاکر قابل توجه همه کسایی که چرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و شهوت رانی روی منتظران و یاوران حضرت مهدی عج بسمه تعالی مقدمه خالطوا الناس مخالطة إن مُتم معها بکوْا نظرات مقاله «پیامدهای خود ارضایی و با توجه به زیاد بودن نظرات مقاله «پیامدهای خود ارضایی و مبارزه با آن»، تمام نظرات این مقاله هدف از زندگی پرسمان دانشجویی ـ اخلاق عفیف پاکدامن ، فرشته ‌اى از فرشته‌ هاستحکمت امام باقر علیه السلام چرا من نباید خوشگل باشم و دیگری زشت؟ شهر سوال سلام دوست عزیز، از اینکه حرف دل خود را با این بخش در میان گذاشته اید بسیار خوشحالیم و داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید جملات زیبا و دلنشین داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و دیدنی، زیبا و دلنشین، و آموزنده و مفید همه چیز از سراسر وب سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایران یک میز، چند صندلی، یک دستگاه کامپیوتر و یک تلفکس، تمام دار و ندار خیلی از شرکت های خصوصی است آیا بختک از نظر دینی واقعیت دارد؟ شهر سوال سلام شما می فرمایید که دست خود را تکان داده اید در اون لحظه من از ترس دست خودم رو تکون دادم دهکده بیوگرافی بیوگرافی خواننده ها دیوید کاپرفیلد جوائز بیشماری دریافت نموده است و همچنین لقب شوالیه از دولت فرانسه و دکترای شهید سید جواد ذاکر بسم رب الذاکرین پاسخ برخی شبهات از زبان خود مرحوم سید ذاکر قابل توجه همه کسایی که خیلی تهمت طب قرآنی درمان گیاهیعرفان روانشناسی مطلبی که پیش رو دارید ، آخرین بخش از پرسش و پاسخ های ارائه شده درباره سینوزیت از جناب آقای


ادامه مطلب ...

گناه من این اســت که «پرستار» شده ام

[ad_1]

به گزارش نظام پرستاری، «ن . ق» پرستار بالین شاغل در بیمارستان های تهران در نامه ای به بیان مشکلات جامعه پرستاری در بیمارستان پرداخت و گفت: حیفم آمد تجربیات و ماحصل سالها خدمتم را توام با چاشنی طنز تلخ آن به گوش دوستان هم وطنم خصوصا پشت کنکوری ها نرسانم.

می خواستم عکس پاویون خودمون را بزارم، کنار انباردار و ملافه که یک پتو پهن کردم با سرم یک لیتری به عنوان بالش زیر سر گفتم تند روی اســت و باعث عدم استقبال دانشجویان و کنکوری ها می شه، در نهایت به نظرم آمد که گفتنی ها را باید گفت شاید در تصمیم گیری ها تغییر کند، شاید اگر یکی از قبل به من می گفت امروز هرگز یک پرستار نبودم، لذا می گویم که جوانان مشتاق علاقمند به پرستاری بخوانند و با ویژگی های شغلی البته «نوع بالینی» این شغل بیشتر آشنا شوند.

درآمد یک پرستار

تا آنجا که بنده در جریانم از ۱۰۰ درصد درآمد بیمارستان ۶۰ درصد مال چند پزشک متخصص بیمارستان اســت و حدود ۲۷ درصد درآمد بیمارستان، بین کل کادر غیر هیئت علمی تقسیم می شود که پرستاران جزو این زیر مجموعه هستند.

با ۲.۵ برابر شدن تعرفه های پزشکی و افرایش درآمد بیمارستان همان ۶۰ درصد هم ۲ تا ۳ برابر شد و کارانه چند دهم درصد یک پرستار هم ۲ تا ۳ برابر، نتیجه اینکه حداقل ۱۰۰ میلیون یک متخصص هیئت علمی شد ۳۰۰ میلیون تومان و کارانه ۳۰۰ هزار تومانی ما حداکثر یک میلیون تومان شد.

اگر این شکاف عمیق تر و تبعیض فاحش تر را افزایش می نامند، بنامند. اما سئوال این اســت چرا این افزایش حقوق!!! اعتراض پرستاران را بیشتر کرد آیا علت آن تبعیض بیشتر نبود. در عربستان اختلاف درآمد پزشک و پرستار به ۲ برابر هم نمی رسد و در کشور خودمان هم تا قبل از اجرای طرح من درآوردی نظام کارانه اختلاف ها در حد ۲ تا ۳ برابر بود.

پاویون های پرستاری

مسئولین می گفتند مبلغ ۱۰ میلیون تومان بودجه برای تجهیز پاویون در هر بخش بیمارستان اختصاص داده اند این درحالی اســت که در اکثر بیمارستان ها به پاویون های پرستاری اهمیتی داده نمی شود. شاید وزارت بهداشت بودجه را به بیمارستانها داده اســت و در جایی دیگر خرج شده اســت.

از همین جا شروع می کنم و پاویون بخش خودم را توضیح می دهم.

در بیمارستانی که من هستم در اکثر بخش ها پاویونی وجود ندارد و بعضی از بخش ها مثل بخش های ویژه در فضایی که انبار دار و یا تجهیزات و... محسوب م یشود چند تخت تعبیه شده اســت بنام پاویون.

جهت اطلاع شما همکار دیگرم هم در بیمارستان دیگر، می گفت؛ پاویون ما کلاس درس پزشکان اســت که شب ها خالی اســت و با صندلی های تاشو در آنجا استراحت می کنیم.

او می گفت محل خواب و تعویض لباس پرستاران خانم و آقا و حتی سرویس بهداشتی پرستاران در تمام شیفت ها فقط یک اتاق در حد ۶ متر اســت که تا سقف کمد دارد و یک میز در وسط و برای تعویض لباس و استفاده از سرویس بهداشتی به نوبت داخل شوند، خواستید بفرمایید بازدید. 

بنده با ۲۳ سال سابقه کار در حین شبکاری به علت انبوه کارهای دفتری و نبود منشی و کمک بهیار و خدمه و نگهبان در شیفت شب یا استراحت نکرده ام و یا ۲ ساعت در آبدارخانه کوچک در صندلی تاشو استراحت کرده ام. صبح هم به جای تشکر و خسته نباشید بابت نگذاشتن پرونده های فلزی بیماران در بالای لاکر بیمار مورد مواخذه لفظی سرپرستار قرار گرفته ام!!

پرستار خوب، بد، زشت

مایه تعجب اســت که فقط و فقط به مستند سازی اهمیت داده می شود. یک «پرستار خوب»، پرستاری اســت که مستند ساز خوبی باشد!! پرستاری که به بالین بیمار اهمیت می دهد و فرصت مستند سازی ندارد « پرستار بد» اســت!!

پرستار زشت هم که میشه پرستاری که به این آشفته بازار نظام سلامت نگاه می کنه و بجای سکوت اعتراض می کنه این همون «پرستار زشت» اســت.

فرایند پذیرش یک بیمار

بیمار پذیرش می شود. ابتدا در دفتر ادمیت تمامی مشخصات و حتی نوع بیمه توسط پرستار پر می شود. در قسمتی از این دفتر گزارش پرستاری کوتاهی نوشته می شود. مانند هوشیاری و نحوه ورود بیمار و سطح مراقبتی و...

سپس اگر بیمار هوشیار بود شرح حال در ۲ صفحه از بیمار دریافت و در پرونده بایگانی می شود. جالب اینجاست که آنقدر سطح پرستاری بالاست که این شرح حال از شرح حال پزشکان محترم کاملتر اســت!!

سپس در پرونده فلزی مجددا گزارش پرستاری تکرار می شود. در آی سی یو در چارت مخصوص مجددا این گزارش تکرار می شود !!

یعنی در آی سی یو با توجه به بد حال بودن بیمار به خصوص در بدو ورود و نیاز فوری به مراقبت ویژه پرستار کشیک باید ابتدا این روند و فرایند را تکمیل کند. البته از حق نگذریم خوشبختانه چون بیمار از اورژانس یا بخش پذیرش می شود برگه شرح حال قبلا توسط پرستاران خوب مستند ساز تکمیل شده اســت!!

پرستاری در بخش های جنرال

در بخش ها باید مرتب مستند سازی کنی که فلان آموزش به بیمار داده شد و از بیمار و یا همراه او امضا بگیری

سفتی باکس در اتاق ها منسوخ شده و پرستار باید با ترالی حتی برای گرفتن یک قند خون با گلوکومتر بر بالین بیمار حاضر شود . جالب اینجاست که ترالی هم سفتی باکس ندارد و لانست و یا سرسوزن آلوده داخل سبد مخصوص روی ترالی گذشته میشود و بعد از طی مسافتی وارد اتاق کار میشوی و آن را داخل سفتی باکس میریزی!!

اگر پرستار بدی بگوید که سبد آلوده به خون و ترشحات شده. می گویند که توسط کمک بهیار شسته می شود. البته اگر کمک بهیار وجود داشته باشد!!

می گویند ری کپ کردن (جدا کردن سرسوزن از سرنگ) ممنوع اســت. سر سوزن آلوده در سبد رها می شود و با توجه به فشار کاری احتمال نیدل استیک شدن (فرو رفتن سوزن آلوده در دست) افزایش می یابد.

سوپر وایزر محترم مهمترین کارش چک کردن پرستاران برای استراحت نکردن زود هنگام و نیز بررسی سطل های زباله اســت.

خدا نکند که بیماری ست سرم خود را بدون اطلاع پرستار خارج کند و در سطل زباله عادی بیندازد. مهم نیست که به جای پرستار بیمار یا همراهی بیمار ست سرم را از آنژیوکت جدا می کند و هپارین لاک کنند (بستن درب آنژیوکت). مهم این اســت که زباله عفونی داخل زباله عادی نشود!!

برای صرفه جویی در مخارج بیمارستان جهت امحاء زباله های عفونی باز این پرستار اســت که باید دست به کار شود. اگر چه از محل این صرفه جویی و توبیخ شدن ها و کسر اف شدن ها، پرستار بد و خوب هیچ نصیبی از لحاظ مالی نمی برد.

پزشک دستور پنتازول تزریقی می دهد و پرستار علاوه بر ثبت در کامپیوتر باید از پزشک محترم درخواست کند که برگه جدایی هم مهمور کند.

پزشکان محترم درخواست مشاوره و سیتی اسکن و ترانس خون و مخدر می دهند و تا پرستار به خود بجنبد بخش را ترک می کنند بدون اینکه برگه های درخواستی را پر کنند.

من پرستار کارشناس دانشگاهی برای ترانس فرآورده های خونی باید مرتب پزشک یا اینترن را جستجو کنم تا دستور انتقال فرآورده خونی از بانک خون را صادر کنند.

جالب اینجاست که دستور ترانس فرآورده خونی در پرونده توسط پزشک درج شده اســت. اما من پرستار برای گرفتن پکسل باید در برگه جدا دستور پزشک را داشته باشم.

نتیجه: فرآورده خونی از زمان دستور پزشک و ثبت در پرونده تا ترانس آن پروسه ای را طی می کند که باعث می شود با وقفه زمانی طولانی ترانس شود.

از ابتدای شیفت تا صبح می دوم باز هم همه از من ناراضی هستند

در بخش های جراحی بیمار از درد به خود می پیچد. اما دستور تزریق مخدر PRN (در صورت نیاز بیمار) ممنوع اســت و باید هر بار مزاحم پزشک شوی و او را پیدا کنی و دستور STAT بگیری.

نتیجه : با توجه به درد شدید بیمار تزریق مخدر فرآیندی طولانی دارد که باعث نارضایتی بیمار می شود.

نتیجه مهمتر: آدم بده بیمارستان پرستار اســت!!

تو پرستار بد، بر اثر فشار کاری و انبوه کار و مستند سازی اگر کوچکترین خطایی بکنی نابخشودنی اســت. کسر اف می شوی و تهدید به کسر کارانه. شیفت های موظفی و اضافه کاری های اجباری را صرفا برای تنبیه و نه نیاز بخش، چنان ارنج می کنند که پشیمان می شوی!!

جدیدا مد شده که علاوه بر این تنبیهات مرتب از این بخش به بخش دیگر فرستاده می شوی. گاها هر روز بخش تو تغییر می کند.

مگر می شود که هر روز حکم کارگزینی تغییر کند؟!

واقعا ما به کجا می رویم ؟ ما در حال پیشرفت هستیم یا پسرفت؟

بر نحوه صحیح قوانین چه کسی نظارت دارد و برداشت های سلیقه ای از قانون در بیمارستان ها و بخش های مختلف چه پیامدهایی در پی دارد؟

تعطیلات اجباری در روزهای خلوت بخش

وقتی تمام بخش از بیماران بد حال پر می شود و کمکی در کار نیست، باید یک پرستار دونده ماهری باشد و مواظب باشد که هنگ نکند اما وقتی تعداد بیماران در یک بخش کاهش می یابد و فشار کاری کمتر اســت، در اولین فرصت به یکی از پرستاران اف اجباری داده می شود و یا او را مجبور می کنند که به بخش دیگری برود و انجام وظیفه کند.

قضیه یک بام و دو هوا

بهترین فضا و امکانات در اختیار کادر اداری اســت. اولین بودجه نوسازی برای هر بیمارستان در امور اداری و ساختمان ریاست خرج می شود و از ته مانده آن شاید بخش ها رنگ و لعابی بگیرند.

برای کادر اداری شاید در ابتدا و اواخر برج اندکی فشار کاری افزایش می یابد. اما کسر آف و تعدیل نیروی انسانی هرگز در کار نیست. تنبیه توبیخی در کار نیست. به سادگی اضافه کار تشویقی به آنها تعلق می گیرد. در یک کلام، ریاست هوای آنها را دارد.

اما من پرستار در بدترین شرایط انجام وظیفه می کنم. حق استراحت ندارم اگر چه اصلا فرصت استراحت ندارم. پاویونی ندارم. از ابتدای شیفت تا صبح می دوم و همه از من ناراضی هستند. از بیمار گرفته تا همکار پرستار و کمک بهیار و خدمه و پزشک و سرپرستار و سوپروایزر و مترون. حق دارند چون بزرگترین گناه من این اســت که یک پرستار بالین هستم.

خبرگزاری مهر


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

من مادرم، به که می گفتم پسرم به من تجاوز می کند؟ …عکس پریسا صفرپور فارغ التحصیل رسانه و هنر نوه دختری اش که پرستار است او را به اس ام اس عاشقانه اس ام اس جدید جوک لند اس ام اساس ام اس عاشقانهاس ام اس خنده داراس ام اس تولداس ام اس دلتنگی اس ام اس جدید وکالت آن لاین آنلاین وکیل سایت وکیل وکالت …وکالت آنلاین، سایت وکالت، مشاوره حقوقی، وب سایت وکیل پایه یک دادگستری، مشاوره تلفنی تمام داستان های من در این تایپیک سعید …سلام توی این تایپیک قراره تمام داستان هایی که تا الآن نوشتم و توی سایت هم هست رو بذارمحدیث امروز پاسخ امام حسین ع به مردی که قدرت ترک گناه …ادبیات و مذهباحادیثمردى خدمت امام حسین علیه‌السلام آمد و عرض کرد من مردى گنهکارم و قدرت ترک گناه ندارمجملات زیبا،عارفانه رسول طالبیزیر پای من افتاده است شعور قالی بافی که قالی اش را شبانه بافته است با نغمه های اشکیک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتاین ابزار به مدیران سایت ها و وبلاگ ها این امکان را می دهد که فایل های ویدیویی خود را استخدام نیوز آیا احسان علیخانی ازدواج کرده است؟سلام آقای علیخانی من سال دارم و از سال که دارم ماه عسل و دنبال میکنم و خیلی هم دوسش استمنا یا اونانیسم یا ماستور باسیون یا خود …تعداد زیادی از بازدیدکنندگان سایت مخصوصا نوجوانان و جوانان طی تماس با ما در رابطه با غروب همیشه واسه من نشونی از تو بودهناامیدی اولین قدمی است که شخص به سوی گور برمیدارد بگویید من آماده رفتنم


ادامه مطلب ...

عادتی غلط که ما را به گناه می کشاند!

[ad_1]

فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان

عادت غلط

نمی دانم این چه عادت غلطی اســت که در جامعه رایج شده اســت. خیلی راحت دور هم می نشینیم و از دیگران حرف می زنیم و به سادگی آب خوردن درمورد آن ها قضاوت می کنیم. انگار در مقام خداوندی قرار داریم.
فلانی آدم خوبی اســت. فلانی دل رحم اســت. دیگری ضعیف اســت، آن فرد بلند و آن یکی کوتاه اســت. اگر فردی دچار مشکل می شود برخی می گویند حقش بود از بس بدی کرد خدا هم او را به چنین عذابی دچار کرده اســت. اگر کسی به مقام و ثروت قابل توجهی دست یابد بعضی ها قضاوت می کنند که حتماً خدا دوستش داشته که به او این چنین امکاناتی عطا نموده اســت.
در اداره ها و سازمان ها این نوع قضاوت ها بسیار وجود دارد. به عنوان مثال اگر کارمند کوچکترین اختلاف نظری با آقای رئیس داشته باشد به راحتی قضاوت کرده و می گوید: نیروی ضعیفی اســت و یا توان کاری پایینی دارد. جالب اســت خیلی وقت ها این قضاوت ها در مورد کسانی اســت که از آن ها اطلاعات زیادی هم نداریم، یا اینکه آن ها را اصلاً ندیده ایم و یا بسیار کم با هم مراوده داشته ایم.

ما از درون انسان ها و نیت آنها آگاه نیستیم. تنها خداوند حکیم اســت که می داند در دل هر انسانی چه می گذرد و هم اوست که بر اساس آنچه می داند قضاوت می کند و جزای عمل انسان را می دهد. پس بدانیم و آگاه باشیم که قضاوت در مورد خوب و بد دیگران و نیت اعمالشان در حوزه صلاحیت ما نیست لذا ما انسان ها به جای خداوند متعال حق نداریم در مورد خوبی و یا بدی کسی نظر داده و "نباید قضاوت کنیم!"

وقتی نسبت به مسئله ای شناخت پیدا نکرده ایم و شروع می کنیم به قضاوت این از جهل ماست. معمولاً زمانی یک فرد شروع به قضاوت می کند که یکی از این کارها را در ذهن خود انجام می دهد؛ فضولی کردن یا قیاس کردن. مورد قضاوت قرارگرفتن همان اندازه که برای ما ناخوشایند اســت، برای دیگران هم آزاردهنده اســت. متوقف کردن قضاوتِ دیگران و جایگزین کردن آن با پذیرفتن نقطه ضعف های طرف مقابل برای دو طرف التیام بخش اســت و با یاد گرفتن این مهارت هم قضاوت کننده سبک می شود، هم قضاوت شونده آرام می گیرد و انسان به گناه بزرگ غیبت و بدگویی پشت سر دیگران آلوده نمی گردد.
و این گونه اســت که خداوند حکیم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیم»
اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان ها گناه اســت و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان اســت!
بنابراین ما از درون انسان ها و نیت آنها آگاه نیستیم. تنها خداوند حکیم اســت که می داند در دل هر انسانی چه می گذرد و هم اوست که بر اساس آنچه می داند قضاوت می کند و جزای عمل انسان را می دهد. پس بدانیم و آگاه باشیم که قضاوت در مورد خوب و بد دیگران و نیت اعمالشان در حوزه صلاحیت ما نیست لذا ما انسان ها به جای خداوند متعال حق نداریم در مورد خوبی و یا بدی کسی نظر داده و "نباید قضاوت کنیم!"

مستکبر نباشیم

در حدیث مى خوانیم: هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، مستکبر اســت. «مَن ذهب انّ له على الآخر فضلاً فهو من المستکبرین» (بحار، ج 70، ص 226.) آرى، چون عاقبت افراد را نمى  دانیم، نباید قضاوت عجولانه کنیم. چه بسا افراد فاسق که مومن و افراد مومنى که بد عاقبت مى شوند.
امام صادق (علیه السلام) در بیان حدیث فوق فرمود: ساحرانى که در تمام عمر منحرف بودند، با دیدن معجزه موسى (علیه السلام)، در یک لحظه ایمان آوردند و تمام تهدیدات فرعون را ناچیز و نادیده گرفتند. شیطان با شش هزار سال عبادت منحرف شد، ولى حُرّ و زُهیر در کربلا سعادتمند شدند. بنابراین کسانى که در راه هستند، نباید مغرور شوند، زیرا ممکن اســت از راه خارج شوند.

هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، مستکبر اســت. «مَن ذهب انّ له على الآخر فضلاً فهو من المستکبرین» (بحار، ج 70، ص 226.) آرى، چون عاقبت افراد را نمى  دانیم، نباید قضاوت عجولانه کنیم. چه بسا افراد فاسق که مومن و افراد مومنى که بد عاقبت مى شوند.

کلام آخر:

ای کاش به جای قضاوت کردن دیگران وقت می گذاشتیم بیشتر بشناسیم آن ها رو، وقت می گذاشتیم کمکشان کنیم برای بهتر شدن، باور کنید این گونه دنیا هم جای بهتری برای زندگی کردن می شود، شاید نیاز به کمی و حتی به خیلی از خود گذشتگی داشته باشد ولی به نظر خیلی ارزشش را دارد، خیلی از رفاقت ها را دیده ایم که به خاطر قضاوت کردن های زود هنگام به هم خورده، به خاطر عدم صبوری ما، باور کنید، دوستی های خوب توی این دنیا بزرگ ترین گنجینه های ما هستند، باید در حفظ آن ها نهایت تلاش را بکنیم که وقتی از دست می روند، روزها، هفته ها، ماه ها ، حتی سال ها در ناراحتی از دست دادنشون خواهیم بود و گاهی هم همه چیز رو از دست می دهیم.
هر قدر هم که با تجربه باشید قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید و بگذارید طرف، فرصتی برای توضیح داشته باشد .


منابع:
سایت پرسمان
مقاله با عنوان بیایید همدیگر را قضاوت نکنیم!؛ نوشته ابوالفضل فتاحی
سایت الف

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

کتاب بسوی کامیابی آنتونی رابینزهمه ما رویا ها و آرزوها یی داریم همه ما در اعماق روح خود می خواهیم باور کنیم که دارای حکومت ازنگاه امام علی ع دانشگاه علم و صنعت ایران بسم اللّه الرحمن الرحیم حکومت از نگاه علی علیه السلام نخست باید دانست که دانلود کتب فرهنگی مذهبیبه منظور کاهش حجم، کلیه کتاب ها توسط نرم افزار فشرده سازی شده اند، لذا جهت استفاده خطرات احساسی رابطه جنسی پیش از ازدواج مردمانرابطهجنسیبدونازدواجمن باکرگی‌ام را در ۱۵ سالگی از دست دادم من و دوست‌پسرم فکر می‌کردیم عاشق هم هستیم شُمال از شُمالِ غربی همه‌چیز از آن کافه‌ی کوچکی شروع شد که پنجره‌‌ی کوچکش به باغ همسایه باز می‌شد و این یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب اهل سنت اینجا را …با سلام این وبلاگ به ندرت بروز رسانی ممکن است بشود وهابیت و اهل سنت اینجا را نخوانند عشق وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایگزیده ها شاهد هرجایی مشرق و مغرب هردو از آن خداست ‍‍‍‍‍‍پس شما به هر جانب روی کنیدلحظاتی ناب با حافظ شنبه ‏ ‏ خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خان تو خاکم راههای کنترل شهوت و احساسات جنسی شهر سوالهمانطور که می دانید، راهکار اصلی و اساسی اسلام برای پاسخ به نیاز و غریزه جنسی ازدواج


ادامه مطلب ...

گناه من این اســت که «پرستار» شده ام

[ad_1]

به گزارش نظام پرستاری، «ن . ق» پرستار بالین شاغل در بیمارستان های تهران در نامه ای به بیان مشکلات جامعه پرستاری در بیمارستان پرداخت و گفت: حیفم آمد تجربیات و ماحصل سالها خدمتم را توام با چاشنی طنز تلخ آن به گوش دوستان هم وطنم خصوصا پشت کنکوری ها نرسانم.

می خواستم عکس پاویون خودمون را بزارم، کنار انباردار و ملافه که یک پتو پهن کردم با سرم یک لیتری به عنوان بالش زیر سر گفتم تند روی اســت و باعث عدم استقبال دانشجویان و کنکوری ها می شه، در نهایت به نظرم آمد که گفتنی ها را باید گفت شاید در تصمیم گیری ها تغییر کند، شاید اگر یکی از قبل به من می گفت امروز هرگز یک پرستار نبودم، لذا می گویم که جوانان مشتاق علاقمند به پرستاری بخوانند و با ویژگی های شغلی البته «نوع بالینی» این شغل بیشتر آشنا شوند.

درآمد یک پرستار

تا آنجا که بنده در جریانم از ۱۰۰ درصد درآمد بیمارستان ۶۰ درصد مال چند پزشک متخصص بیمارستان اســت و حدود ۲۷ درصد درآمد بیمارستان، بین کل کادر غیر هیئت علمی تقسیم می شود که پرستاران جزو این زیر مجموعه هستند.

با ۲.۵ برابر شدن تعرفه های پزشکی و افرایش درآمد بیمارستان همان ۶۰ درصد هم ۲ تا ۳ برابر شد و کارانه چند دهم درصد یک پرستار هم ۲ تا ۳ برابر، نتیجه اینکه حداقل ۱۰۰ میلیون یک متخصص هیئت علمی شد ۳۰۰ میلیون تومان و کارانه ۳۰۰ هزار تومانی ما حداکثر یک میلیون تومان شد.

اگر این شکاف عمیق تر و تبعیض فاحش تر را افزایش می نامند، بنامند. اما سئوال این اســت چرا این افزایش حقوق!!! اعتراض پرستاران را بیشتر کرد آیا علت آن تبعیض بیشتر نبود. در عربستان اختلاف درآمد پزشک و پرستار به ۲ برابر هم نمی رسد و در کشور خودمان هم تا قبل از اجرای طرح من درآوردی نظام کارانه اختلاف ها در حد ۲ تا ۳ برابر بود.

پاویون های پرستاری

مسئولین می گفتند مبلغ ۱۰ میلیون تومان بودجه برای تجهیز پاویون در هر بخش بیمارستان اختصاص داده اند این درحالی اســت که در اکثر بیمارستان ها به پاویون های پرستاری اهمیتی داده نمی شود. شاید وزارت بهداشت بودجه را به بیمارستانها داده اســت و در جایی دیگر خرج شده اســت.

از همین جا شروع می کنم و پاویون بخش خودم را توضیح می دهم.

در بیمارستانی که من هستم در اکثر بخش ها پاویونی وجود ندارد و بعضی از بخش ها مثل بخش های ویژه در فضایی که انبار دار و یا تجهیزات و... محسوب م یشود چند تخت تعبیه شده اســت بنام پاویون.

جهت اطلاع شما همکار دیگرم هم در بیمارستان دیگر، می گفت؛ پاویون ما کلاس درس پزشکان اســت که شب ها خالی اســت و با صندلی های تاشو در آنجا استراحت می کنیم.

او می گفت محل خواب و تعویض لباس پرستاران خانم و آقا و حتی سرویس بهداشتی پرستاران در تمام شیفت ها فقط یک اتاق در حد ۶ متر اســت که تا سقف کمد دارد و یک میز در وسط و برای تعویض لباس و استفاده از سرویس بهداشتی به نوبت داخل شوند، خواستید بفرمایید بازدید. 

بنده با ۲۳ سال سابقه کار در حین شبکاری به علت انبوه کارهای دفتری و نبود منشی و کمک بهیار و خدمه و نگهبان در شیفت شب یا استراحت نکرده ام و یا ۲ ساعت در آبدارخانه کوچک در صندلی تاشو استراحت کرده ام. صبح هم به جای تشکر و خسته نباشید بابت نگذاشتن پرونده های فلزی بیماران در بالای لاکر بیمار مورد مواخذه لفظی سرپرستار قرار گرفته ام!!

پرستار خوب، بد، زشت

مایه تعجب اســت که فقط و فقط به مستند سازی اهمیت داده می شود. یک «پرستار خوب»، پرستاری اســت که مستند ساز خوبی باشد!! پرستاری که به بالین بیمار اهمیت می دهد و فرصت مستند سازی ندارد « پرستار بد» اســت!!

پرستار زشت هم که میشه پرستاری که به این آشفته بازار نظام سلامت نگاه می کنه و بجای سکوت اعتراض می کنه این همون «پرستار زشت» اســت.

فرایند پذیرش یک بیمار

بیمار پذیرش می شود. ابتدا در دفتر ادمیت تمامی مشخصات و حتی نوع بیمه توسط پرستار پر می شود. در قسمتی از این دفتر گزارش پرستاری کوتاهی نوشته می شود. مانند هوشیاری و نحوه ورود بیمار و سطح مراقبتی و...

سپس اگر بیمار هوشیار بود شرح حال در ۲ صفحه از بیمار دریافت و در پرونده بایگانی می شود. جالب اینجاست که آنقدر سطح پرستاری بالاست که این شرح حال از شرح حال پزشکان محترم کاملتر اســت!!

سپس در پرونده فلزی مجددا گزارش پرستاری تکرار می شود. در آی سی یو در چارت مخصوص مجددا این گزارش تکرار می شود !!

یعنی در آی سی یو با توجه به بد حال بودن بیمار به خصوص در بدو ورود و نیاز فوری به مراقبت ویژه پرستار کشیک باید ابتدا این روند و فرایند را تکمیل کند. البته از حق نگذریم خوشبختانه چون بیمار از اورژانس یا بخش پذیرش می شود برگه شرح حال قبلا توسط پرستاران خوب مستند ساز تکمیل شده اســت!!

پرستاری در بخش های جنرال

در بخش ها باید مرتب مستند سازی کنی که فلان آموزش به بیمار داده شد و از بیمار و یا همراه او امضا بگیری

سفتی باکس در اتاق ها منسوخ شده و پرستار باید با ترالی حتی برای گرفتن یک قند خون با گلوکومتر بر بالین بیمار حاضر شود . جالب اینجاست که ترالی هم سفتی باکس ندارد و لانست و یا سرسوزن آلوده داخل سبد مخصوص روی ترالی گذشته میشود و بعد از طی مسافتی وارد اتاق کار میشوی و آن را داخل سفتی باکس میریزی!!

اگر پرستار بدی بگوید که سبد آلوده به خون و ترشحات شده. می گویند که توسط کمک بهیار شسته می شود. البته اگر کمک بهیار وجود داشته باشد!!

می گویند ری کپ کردن (جدا کردن سرسوزن از سرنگ) ممنوع اســت. سر سوزن آلوده در سبد رها می شود و با توجه به فشار کاری احتمال نیدل استیک شدن (فرو رفتن سوزن آلوده در دست) افزایش می یابد.

سوپر وایزر محترم مهمترین کارش چک کردن پرستاران برای استراحت نکردن زود هنگام و نیز بررسی سطل های زباله اســت.

خدا نکند که بیماری ست سرم خود را بدون اطلاع پرستار خارج کند و در سطل زباله عادی بیندازد. مهم نیست که به جای پرستار بیمار یا همراهی بیمار ست سرم را از آنژیوکت جدا می کند و هپارین لاک کنند (بستن درب آنژیوکت). مهم این اســت که زباله عفونی داخل زباله عادی نشود!!

برای صرفه جویی در مخارج بیمارستان جهت امحاء زباله های عفونی باز این پرستار اســت که باید دست به کار شود. اگر چه از محل این صرفه جویی و توبیخ شدن ها و کسر اف شدن ها، پرستار بد و خوب هیچ نصیبی از لحاظ مالی نمی برد.

پزشک دستور پنتازول تزریقی می دهد و پرستار علاوه بر ثبت در کامپیوتر باید از پزشک محترم درخواست کند که برگه جدایی هم مهمور کند.

پزشکان محترم درخواست مشاوره و سیتی اسکن و ترانس خون و مخدر می دهند و تا پرستار به خود بجنبد بخش را ترک می کنند بدون اینکه برگه های درخواستی را پر کنند.

من پرستار کارشناس دانشگاهی برای ترانس فرآورده های خونی باید مرتب پزشک یا اینترن را جستجو کنم تا دستور انتقال فرآورده خونی از بانک خون را صادر کنند.

جالب اینجاست که دستور ترانس فرآورده خونی در پرونده توسط پزشک درج شده اســت. اما من پرستار برای گرفتن پکسل باید در برگه جدا دستور پزشک را داشته باشم.

نتیجه: فرآورده خونی از زمان دستور پزشک و ثبت در پرونده تا ترانس آن پروسه ای را طی می کند که باعث می شود با وقفه زمانی طولانی ترانس شود.

از ابتدای شیفت تا صبح می دوم باز هم همه از من ناراضی هستند

در بخش های جراحی بیمار از درد به خود می پیچد. اما دستور تزریق مخدر PRN (در صورت نیاز بیمار) ممنوع اســت و باید هر بار مزاحم پزشک شوی و او را پیدا کنی و دستور STAT بگیری.

نتیجه : با توجه به درد شدید بیمار تزریق مخدر فرآیندی طولانی دارد که باعث نارضایتی بیمار می شود.

نتیجه مهمتر: آدم بده بیمارستان پرستار اســت!!

تو پرستار بد، بر اثر فشار کاری و انبوه کار و مستند سازی اگر کوچکترین خطایی بکنی نابخشودنی اســت. کسر اف می شوی و تهدید به کسر کارانه. شیفت های موظفی و اضافه کاری های اجباری را صرفا برای تنبیه و نه نیاز بخش، چنان ارنج می کنند که پشیمان می شوی!!

جدیدا مد شده که علاوه بر این تنبیهات مرتب از این بخش به بخش دیگر فرستاده می شوی. گاها هر روز بخش تو تغییر می کند.

مگر می شود که هر روز حکم کارگزینی تغییر کند؟!

واقعا ما به کجا می رویم ؟ ما در حال پیشرفت هستیم یا پسرفت؟

بر نحوه صحیح قوانین چه کسی نظارت دارد و برداشت های سلیقه ای از قانون در بیمارستان ها و بخش های مختلف چه پیامدهایی در پی دارد؟

تعطیلات اجباری در روزهای خلوت بخش

وقتی تمام بخش از بیماران بد حال پر می شود و کمکی در کار نیست، باید یک پرستار دونده ماهری باشد و مواظب باشد که هنگ نکند اما وقتی تعداد بیماران در یک بخش کاهش می یابد و فشار کاری کمتر اســت، در اولین فرصت به یکی از پرستاران اف اجباری داده می شود و یا او را مجبور می کنند که به بخش دیگری برود و انجام وظیفه کند.

قضیه یک بام و دو هوا

بهترین فضا و امکانات در اختیار کادر اداری اســت. اولین بودجه نوسازی برای هر بیمارستان در امور اداری و ساختمان ریاست خرج می شود و از ته مانده آن شاید بخش ها رنگ و لعابی بگیرند.

برای کادر اداری شاید در ابتدا و اواخر برج اندکی فشار کاری افزایش می یابد. اما کسر آف و تعدیل نیروی انسانی هرگز در کار نیست. تنبیه توبیخی در کار نیست. به سادگی اضافه کار تشویقی به آنها تعلق می گیرد. در یک کلام، ریاست هوای آنها را دارد.

اما من پرستار در بدترین شرایط انجام وظیفه می کنم. حق استراحت ندارم اگر چه اصلا فرصت استراحت ندارم. پاویونی ندارم. از ابتدای شیفت تا صبح می دوم و همه از من ناراضی هستند. از بیمار گرفته تا همکار پرستار و کمک بهیار و خدمه و پزشک و سرپرستار و سوپروایزر و مترون. حق دارند چون بزرگترین گناه من این اســت که یک پرستار بالین هستم.

خبرگزاری مهر


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

من مادرم، به که می گفتم پسرم به من تجاوز می کند؟ …عکس پریسا صفرپور فارغ التحصیل رسانه و هنر نوه دختری اش که پرستار است او را به اس ام اس عاشقانه اس ام اس جدید جوک لند اس ام اساس ام اس عاشقانهاس ام اس خنده داراس ام اس تولداس ام اس دلتنگی اس ام اس جدید وکالت آن لاین آنلاین وکیل سایت وکیل وکالت …وکالت آنلاین، سایت وکالت، مشاوره حقوقی، وب سایت وکیل پایه یک دادگستری، مشاوره تلفنی تمام داستان های من در این تایپیک سعید …سلام توی این تایپیک قراره تمام داستان هایی که تا الآن نوشتم و توی سایت هم هست رو بذارمحدیث امروز پاسخ امام حسین ع به مردی که قدرت ترک گناه …ادبیات و مذهباحادیثمردى خدمت امام حسین علیه‌السلام آمد و عرض کرد من مردى گنهکارم و قدرت ترک گناه ندارمجملات زیبا،عارفانه رسول طالبیزیر پای من افتاده است شعور قالی بافی که قالی اش را شبانه بافته است با نغمه های اشکیک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتاین ابزار به مدیران سایت ها و وبلاگ ها این امکان را می دهد که فایل های ویدیویی خود را استخدام نیوز آیا احسان علیخانی ازدواج کرده است؟سلام آقای علیخانی من سال دارم و از سال که دارم ماه عسل و دنبال میکنم و خیلی هم دوسش استمنا یا اونانیسم یا ماستور باسیون یا خود …تعداد زیادی از بازدیدکنندگان سایت مخصوصا نوجوانان و جوانان طی تماس با ما در رابطه با غروب همیشه واسه من نشونی از تو بودهناامیدی اولین قدمی است که شخص به سوی گور برمیدارد بگویید من آماده رفتنم


ادامه مطلب ...

سخن چینی چیست؟ گناه کبیره ای به نام سخن چینی

[ad_1]
مفیدستان:

سخن چینی به این معناست که فردی سخن کسی را برای دیگری نقل کند.

سخن چینی

مطابق آیات و روایات فراوان یکی از گناهان بزرگ که برخی انسان ها به آن مبتلا هستند، سخن چینی است که باید به فکر درمان آن بود.

سخن چینی به این معناست که فردی سخن کسی را برای دیگری نقل کند. مثلا بگوید فلانی در مورد تو چنین و چنان می گفت.

 

 

سخن چینی

 

سخن چینی مخصوص سخن گفتن نیست، بلکه به غیر سخن هم تعلق می گیرد
مانند نوشتن، اشاره و غیره را هم شامل می شود و هر چیزی که صاحبش به افشاء
و گفتن آن رضایت نداشته باشد، سخن چینی نامیده می شود.
بحار الأنوارج۷۲ ص۲۶۹

خداوند درسوره مبارکه قلم آیات 11 تا 13 می فرماید:

【هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ مَّنَّاعٍ لِّلْخَیرْ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ عُتُل بَعْدَ ذَالِکَ زَنِیم】

آن که سخت عیبجو و بدگو و گام بردارنده به سخن چینی است و
بسیار بخیل و بازدارنده از خیر، تجاوزگر و گناه پیشه است
و پس از آن (همه صفات زشت)، خشن و سنگدل و بی اصل و ریشه است.

 

 

نقل شده که مردی غلامی داشت و وقتی خواست او را بفروشد، به مشتری گفت:
این عیبی به جز نمّامی ندارد. مشتری گفت: مانعی ندارد. وقتی غلام را به منزل برد،
پس از چند روز غلام سخن چین به زن آن مرد گفت: شوهرت تو را دوست ندارد
و قصد بد و اذیّت برای تو دارد ولی من راهی بلدم که می توانی علاقه او را به خودت جلب کنی.
وقتی که شوهرت خوابید، چند تار مو از پشت گردن او با تیغ بردار.زن قبول کرد.

 

 

غلام سخن چین نزد ارباب رفت و به او گفت همسرت با مرد دیگری رفیق شده
و قصد جان تو را دارد. اگر باور نداری شب هنگام خودت را به خواب بزن
و از زیر چشم مواظب او باش. مرد خود را به خواب زد و زن را در حالی که تیغ به دست مشغول کندن مو از گردن او بود،
دید و زن را گرفت و کشت. فامیل زن تحریک شدند و به نزاع برخاستند
و طایفه مرد هم به کمک او آمدند و سخن چینی این غلام باعث کشته شدن خیلی ها شد.

حضرت صادق علیه السّلام فرمود: امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودند؛

 

 

【شِرَارُکُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ- الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِب】

بدترین شما آن کسانی هستند که سخن چینی کنند، و میان دوستان جدائی افکنند، و برای پاک دامنان عیب جویند.

الکافی، ج۲ ص۳۶۹

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

 

【عَذَابُ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِیمَةِ وَ الْغِیبَةِ وَ الْکَذِب】

عذاب قبر سزای سخن چینی و غیبت و دروغ است.

بحار الأنوار، ج۷۲ ص۲۵۹

امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و امام حسین(ع)و امیر المؤمنین(ع) فرمودند:

 

【حُرِّمَتِ الْجَنَّةُ عَلَی ثَلَاثَةٍ- النَّمَّامِ وَ مُدْمِنِ الْخَمْرِ وَ الدَّیُّوثِ وَ هُوَ الْفَاجِر】

بهشت بر سه نفر حرام است: سخن چین، آدمکش و شرابخوار.

ثواب الاعمال، ص:۴۷۵

امام صادق(ع) فرمود:
سخن چین قاتل سه نفر است:

 

قاتل خود و قاتل کسی که سخن چینی او را کرده و کسی که نزد او سخن چینی کرده است.
خصال، ج۱ ص۱۶۷

روایتی در مذمت سخن چینی آمده که شخصی به امام سجّاد(ع) عرض کرد: فلانی درباره شما چنین و چنان گفت؟

فرمود: سوگند به خدا حقّ برادر خود را حفظ نکردی، زیرا او تو را امین دانسته،
(و رازی با تو گفته) ولی تو به او خیانت کردی. و حرمت مرا هم نگاه نداشتی،
زیرا چیزی را به من گفتی که نیازی به شنیدنش نداشتم، مگر نشنیده ای
که سخن چینها سگهای دوزخ اند؟ ضمنا به آن شخص بگو به زودی مرگ همه ما را می گیرد
و در گور جای خواهیم گرفت و در قیامت وعده گاه و حاکم بین مردم، خداوند است.

ارشاد القلوب ج۱ ص ۳۰۸

و گفتیم همه ی گناهان تجسم اعمال دارد و هر عملی به یه شکلی مجسم میشه
برای انسان، و آن گروهی که به شکل بوزینه‌اند، افراد سخن چین هستند.

 

باشگاه خبرنگاران جوان

سخن چینی چیست؟ گناه کبیره ای به نام سخن چینی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

منظور از گناه کبیره چیست؟ آیا توبه از این گناهان …منظور از گناه کبیره چیست؟ آیا توبه از این گناهان ممکن است؟عناوین گناهان کبیره چیست؟ مرکز ملی پاسخگویی به …سرچشمه تقسیم گناهان به صغیره و کبیره در حقیقت آیات قرآن مجید است یکی از این آیات چنین گناهان کبیره اسلام ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادگناهانکبیرهاسلامگناه و اقسام آن گناه بر دو قسم است ۱ کبیره ۲ صغیره تعریف گناه کبیره گناه کبیره در عاقبت فحش دادن، عاقبت فحش دادن و مسخره کردن آکافحش دادن و مسخره کردن ازجمله ی بدان و اشرار بندگان خداکسی است که مردم به جهت فحش گفتن تفاوت نبوت و امامت در چیست؟تفاوت نبوت و امامت در نظر برخی مانند فخر رازی و شیخ محمد عبده مقام امامت همان مقام نگران نباشید، همه انسانها به بهشت می روندبهشت جایی است که نیکوکاران پس از مرگ، در آن جاودانه می‌شوند تبلیغ دین، بیش از هر چیز تفاوت دیه ی زن و مرد در اسلام آکاپرسش های دینی دیهدیه چیست دیه مرد در اسلامدیه زن در اسلامدیه زناحکام دینیتفاوت دیه حدیث هایی از امام جعفر صادق علیه السّلام حدیثحضرت امام صادق علیه السّلام فرموده اند خداوند تعالی می فرمایدهنگامی که بنده ی من الف دیوارنویسی تلخ سه خواهر پیش از خودکشیمرگ تلخ است؛ تلخ‌تر از آن مرگی است که خودخواسته باشد خودکشی مرگ غم‌انگیزی است که حدیث هایی از امام علی علیه السّلام حدیثحضرت امام علی علیه السّلام فرموده اند هیچ دشمنی برای انسان، ستمگرتر از نفس او نیست منظور از گناه کبیره چیست؟ آیا توبه از این گناهان ممکن است منظور از گناه کبیره چیست؟ آیا توبه از این گناهان ممکن است؟ عناوین گناهان کبیره چیست؟ مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی سرچشمه تقسیم گناهان به صغیره و کبیره در حقیقت آیات قرآن مجید است یکی از این آیات چنین است گناهان کبیره اسلام ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد گناهانکبیره گناه و اقسام آن گناه بر دو قسم است ۱ کبیره ۲ صغیره تعریف گناه کبیره گناه کبیره در باورهای عاقبت فحش دادن، عاقبت فحش دادن و مسخره کردن آکا فحش دادن و مسخره کردن ازجمله ی بدان و اشرار بندگان خداکسی است که مردم به جهت فحش گفتن او تفاوت نبوت و امامت در چیست؟ تفاوت نبوت و امامت در نظر برخی مانند فخر رازی و شیخ محمد عبده مقام امامت همان مقام نبوت بوده نگران نباشید، همه انسانها به بهشت می روند بهشت جایی است که نیکوکاران پس از مرگ، در آن جاودانه می‌شوند تبلیغ دین، بیش از هر چیز تفاوت دیه ی زن و مرد در اسلام آکا پرسش های دینی دیهدیه چیست دیه مرد در اسلامدیه زن در اسلامدیه زناحکام دینیتفاوت دیه ی زن و حدیث هایی از امام جعفر صادق علیه السّلام حدیث حضرت امام صادق علیه السّلام فرموده اند خداوند تعالی می فرمایدهنگامی که بنده ی من خواهش الف دیوارنویسی تلخ سه خواهر پیش از خودکشی مرگ تلخ است؛ تلخ‌تر از آن مرگی است که خودخواسته باشد خودکشی مرگ غم‌انگیزی است که تنها بن


ادامه مطلب ...