مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مشاهده حضور خدا، مهمترین عامل بازدارنده از گناه

[ad_1]

بحث در محتوای مشترک هفت سوره‌ای است که با «حم» آغاز می‌شوند، که به عنوان «حوامیم سبعه» معروفند. یکی از مضمونهای مشترک این هفت سوره، تبیین ضرورت وحی و توضیح خطوط کلی آن و بیان ره‌آورد انبیاء است.
چون انبیاء از یک مبدأ حقیقی، سخن را دریافت می‌دارند و مردم را نیز به یک حقیقت دعوت می‌کنند، مضمون سخنان آنان یک واقعیت خواهد بود. لذا هر پیغمبری، سخنان پیامبر پیشین را تصدیق می‌کرد «مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ». (1) و اگر گروهی؛ سخنان یک پیغمبر را تکذیب کنند، همانند آن است که، سخنان همه انبیاء را رد کرده باشند و اگر سخنان یک پیغمبر را بپذیرند، در حقیقت باید سخنان همه انبیاء را بپذیرند.
بیان شد که مهمترین ره‌آورد انبیاء (علیهم‌السلام) دعوت مردم، به اصول دین است؛ توحید، معاد، نبوت، و یکی از بهترین فرآورده‌های وحی این است که؛ انسان وقتی متکامل خواهد شد و به تعالی انسانیت خواهد رسید که، خدا را در تمام شئون زندگی خود شاهد بداند، و خود را در همه‌ی امور در مشهد و محضر الله ببیند.
و اگر انسانی؛ در اثر تنگ‌نظری، جز طبیعت و ماده، چیزی را ندید و به چیزی غیر از ماده نیندیشید، او خود را در پیشگاه خالقش نمی‌بیند. او خود را در محضر کسی که، حاکم محکمه عدل است نمی‌بیند و چون این بینش را ندارد، در تنظیم کارها، از مسیر سعادت منحرف می‌شود، و هر چه را که خداوند فرمود باید انجام بدهد، انجام نمی‌دهد، بلکه هر چه را که هوای او می‌طلبد، انجام می‌دهد.
این گروه؛ که دید علمی‌شان، از قلمرو طبیعت بیرون نیست، ماوراء‌طبیعت را که محیط و مشرف عالم طبیعت است نمی‌بینند. خدای سبحان به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آن‌ها دستور داد: « فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» (2) یعنی؛ از کسی که، غیر از دنیا نمی‌خواهد اعراض کن. چون دانششان فقط به عالم طبیعت می‌رسد و بس، و از محدوده طبیعت نگذشتند و طبیعت آفرین را ندیدند.
بشر در برابر وحی انبیاء به دو دسته تقسیم شده‌اند، یک عده؛ کسانی که خدا را در تمام شئون زندگی شاهد اعمال خود می‌یابند، و خود را در محضر الله می‌بینند، اینها اهل ایمان و تقوی شدند و در روز داوری از نجات برخوردار شدند که «وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌» (3) آنان که سیره پارسائی داشتند از نجات ابد برخوردار شدند.
گروهی دیگر؛ که در برابر حق به مبارزه پرداختند، محکوم به سقوط شدند، چون من صارع الحق صرعه» (4) کسی که با حق درافتد شکست می‌خورد. این گروه در اثر اینکه خدا را شاهد اعمال خود نمی‌دیدند، تن به تبهکاری دادند و کیفرشان این شد که: «وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ‌ حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌» (5)
خدا را شاهد اعمال دانستن، عامل نجات است. و خود را، از خدا منقطع دیدن، عامل بدبختی است. و روشن شد که سراسر عالم اهل شعورند و حوادث را می‌فهمند، و اعضاء و جوارح انسان، تمام شئون زندگی او را زیر نظر دارد و علیه انسان در قیامت شهادت می‌دهد. نکاتی که در آیه کریمه «شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ» مطرح بود به عرض رسید.
در تتمیم بحث قبل؛ و زمینه بحث حال و آینده، این مطلب را نباید از نظر دور داشت که تنها عامل سعادت انسان، آن است که انسان خود رادر مشهد کسی ببیند که نظام آفرینش در اختیار اوست. هر کسی این بینش الهی را پیدا کرد، از تباهی می‌رهد، و هر کسی این معرفت را نداشت، و به اصطلاح قرآن کریم نابینا بود، گرفتار هوس و تباهی هوی می‌شود.
قرآن، وقتی سیره‌ی انبیاء (علیهم السلام) را تشریح می‌کند می‌فرماید، چون اینها خدا را شاهد اعمال خود می‌دیدند، تن به تباهی نمی‌دادند، نه تن به ذلت شهوت، نه تن به ذلت خواری و ترس. نه در جذب ملایم، به تباهی می‌افتادند، نه در دفع منافی به تباهی می‌افتادند. و نه در اندیشه‌ها، به تباهی جهل گرفتار می‌شدند، و نه در تصمیم‌گیری‌ها گرفتار وهن اراده می‌شدند.
وقتی جریان یوسف صدیق (سلام‌الله علیه) را نقل می‌کند؛ علت معصوم بودن و مصونیتش را چنین تشریح می‌کند؛ چون برهان پروردگار را دید عزم گناه نکرد «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لاَ أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» (6) آن زن قصد بدی و اهتمام به گناه را نسبت به یوسف صدیق در قلب و سر خود پروراند. ولی یوسف صدیق (سلام‌الله علیه) نه تنها به اصل گناه، مبتلا نشد بلکه به قصد گناه هم مبتلا نشد. بحث در آیه فقط راجع به مرحله عزم و قصد است، نه در حد فعل خارج. گناهی در مقام فعل صورت نپذیرفت، فقط در مقام تصمیم و بیت و اراده سخن است.
آن زن، اراده معصیت کرد، همت به معصیت گمارد، ولی یوسف صدیق؛ چون برهان خدا را دید، همت و عزم گناه نکرد، نیت گناه نکرد. یعنی نه تنها گناه نکرد، بلکه خیال گناه هم نکرد. نه تنها، در مقام ظاهر محفوظ بود، بلکه در مقام باطن هم معصوم و محفوظ بود.
نیت بد هم در جان پاک یوسف صدیق (سلام الله علیه) راه پیدا نکرد، زیرا خدا فرمود: «وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لاَ أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» یعنی اگر برهان حق را، که خدای سبحان خود، برهان است و نور باهر است مشاهده نکرده بود، یا برهانی که از طرف خداست، ندیده بود، همت می‌گمارد، یعنی اگر برهان خدا را ندیده بود، نیت می‌کرد. چون برهان خدا را دید، نیت گناه هم نکرد.
آن زن؛ نیت بد کرد ولی یوسف صدیق نیت بد هم نکرد. چون جان یوسف صدیق (سلام‌الله علیه)، شاهد برهان رب بود. چشم زنده و بیدارش «نور السموات والارض» را می‌دید. آن دل، که خدا را ببیند، نیت غیر خدا نمی‌کند، در این کریمه فرمود؛ سر اینکه یوسف صدیق، نیت گناه نکرد، و تصمیم گناه نگرفت، آن است که برهان خدا را مشاهده کرد. معلوم می‌شود مشاهده‌ی حضور خدا، نه تنها انسان را از گناه ظاهری محفوظ می‌کند، از گناه باطنی هم حفظ می‌کند.
اگر خدا فرمود: «وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ» (7) یعنی گناهان ظاهر و گناهان باطن را ترک کنید، و همچنین گناه را در ظاهر و جلوت و گناه را در باطن و خلوت ترک کنید، برای آن است که، هر کسی خدا را به عنوان «هوالظاهر» مشاهده کرد. نه گناهان ظاهری را مرتکب می‌شود و نه در ظاهر گناه می‌کند. اگر کسی خدا را به عنوان «هوالباطن» مشاهده کرد، نه گناه را در باطن و خفا انجام می‌دهد، و نه گناهان باطنی را مرتکب می‌شود. چون در باطن هر باطنی خدا ظاهر است، و در ظاهر هر ظاهری خدا شاهد است.
اگر حرم امن قلب یوسف صدیق معصوم است برای آن است که، چشم دل او خدا را دید، اگر چشم دل خدا را ببیند، نه تنها انسان، به طرف بدی نمی‌رود، گناه و بدی حق ندارد در حرم امن دل او راه پیدا کند. اینجا جای شهود الله است. محلی برای اهریمن نیست. لذا خدا فرمود؛ چون قلب یوسف صدیق، برهان رب را دید، نه تنها گناه نکرد، بلکه همت به گناه و نیت گناه هم نکرد، لذا نیت گناه به قلب یوسف صدیق راه نیافت.
نه تنها یوسف به طرف گناه نرفت، بلکه گناه به طرف یوسف نیامد. لذا فرمود: «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ» (8) نفرمود، ما یوسف را از بدی بازداشتیم، ما یوسف را از گناه منصرف کردیم، بلکه فرمود؛ گناه را از یوسف منصرف داشتیم، بدی را راهی به سمت یوسف نیست، حرامی را به حرم راه نیست، بیگانه را به حرم دل آشنا راه نیست، گناه به طرف یوسف نرفت، نه فقط یوسف به طرف گناه نرفت. «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ»، نه، «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ» نفرمود؛ ما یوسف صدیق را، از گناه منصرف کردیم، بلکه فرمود؛ گناه و زشتی را از یوسف دور داشتیم.
آنگاه استدلال می‌کند که چرا گناه به حرم امن یوسف صدیق راه نداشت، چون «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ‌» (9) این از بندگان مخلص ماست، بندگان مخلص، فوق مخلصین‌اند. آنها که در سیره‌ی خود اهل خلوصند «مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» (10) هستند. مسائل اعتقادی و اخلاقی و اعمال را در هر سه مرحله خالصاً لله انجام می‌دهند. اینها جزء مخلصینند. در بین اینها، افرادی را خدا برچین می‌کند بنام مخلصین.
مخلص کسی است که خدا او را از بین مخلصین انتخاب کرده باشد، «الذین استخلصهم الله لنفسه». مخلصین جزء صالحین‌اند نه جزء «عملوا الصالحات» آن کسی که در مقام عمل صالح است، غیر از کسی است که در مقام گوهر ذات، صالح باشد. آنکه در مقام گوهر ذات، صالح شد؛ نظیر رسول اکرم و اهل بیت (علیهم السلام)، و انبیاء عظام الهی (علیهم السلام)، «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ‌» (11) آنها می‌شوند جزء مخلصین.
وقتی انسان مخلص شد، یعنی در مقام ذات خالص شد، و خدا او را در بین بندگان برچین کرد، و برای خود، خالصاً لذاته انتخاب کرد، شیطان به آنها دسترسی ندارد، زیرا قلمرو وسوسه‌ی شیطان در قرآن محدود شد. شیطان گفت؛ من بندگان خدا را اغوا و وسوسه می‌کنم «إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (12) مگر بندگانی که به مقام اخلاص ذات برسند.
در آن مرحله‌؛ جائی برای شیطنت نیست، چون شیطان از راه شک می‌آید، وسوسه می‌کند و انسان را به تردید می‌اندازد، و کم کم از راه منحرف می‌کند. و چون در بعضی از مراحل وجودی باطل اصلاً راه ندارد، شک هم در آن مرحله راه پیدا نمی‌کند. زیرا وقتی در آن مرحله بطلان راه نداشت؛ کار خلاف راه نداشت، شک هم راه ندارد، چون شک در آن است که؛ آیا این شیء از قبیل اول است یا از قبیل دوم؟
در یک مرحله از جهان هستی، اگر باطل اصلاً راه نداشت، آنجا شک اصلاً راه ندارد، چون وقتی انسان شک می‌کند که این شیء حق است یا باطل؛ که در آن مرحله باطل راه داشته باشد. اگر در آن جا هر چه هست؛ حق است، و ممکن نیست در آن مرحله باطل راه پیدا کند، شک هم راه ندارد. چون شک برای آن است که انسان نمی‌داند، این فرد از قبیل حق است یا از قبیل باطل؟
در یک مرحله اگر شک راه نداشت، وسوسه هم راه ندارد، چون آغاز وسوسه شک و تردید است. زیرا شیطان از راه فکر و اندیشه انسان را فریب می‌دهد، و فکر و اندیشه اول از راه شک آسیب می‌بیند، بعداً به صورت وهم و گمان خلاف، تبدیل می‌شود، سپس به صورت جهل مرکب؛ صحنه قلب را سیاه می‌کند.
پس اگر در یک مرحله‌ای از جهان هستی باطل اصلاً راه نداشت، شک هم راه ندارد. وقتی شک راه نداشت، وسوسه راه ندارد، وقتی وسوسه راه نداشت، شیطان که وسوسه کننده است نفوذی ندارد. لذا صریحاً اعتراف کرده گفت؛ قلمرو نفوذ من تا مرز اخلاص است. اگر بنده‌ای به مقام مخلص رسید، من به مقام اخلاص او راهی ندارم. «إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ‌».
خدا می‌فرماید؛ یوسف صدیق از مخلصین است، و گناه به طرف یوسف صدیق راه ندارد، چون از مخلصین است. و شیطان می‌گوید؛ من نسبت به بندگان مخلص دسترسی ندارم، آن دشمن هم؛ که یوسف صدیق را متهم کرد، او هم در پایان جریان اعتراف به توطئه کرد، گفت: «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ» (13) من خواستم در اراده‌اش راه پیدا کنم و موفق نشدم.
بنابراین هم خدا به عصمت یوسف شهادت داد، هم دشمنان اصلی و فرعی او شهادت به صیانت او از گزند وسوسه و گناه دادند. این امور فعلاً محل بحث نیست، زیرا گفتار در آن‌ها به عهده بحث در پیرامون سیره انبیاء خواهد بود.
محل بحث فعلاً این است که چون یوسف صدیق، برهان رب یا برهانی را که «هوالرب» است «و نور السموات والارض» است؛ مشاهده کرد، این مشاهده‌ی برهان رب، او را از نیت بد، حفظ کرد. معلوم می‌شود مشاهده‌ی حق هرگز نمی‌گذارد انسان آلوده شود، ولی علم حصولی و اندیشه‌های فکری احیاناً با گناه می‌سازد. اما علم شهودی، هرگز انسان را اجازه تبهکاری نمی‌دهد.
آنچه قرآن کریم به آن اهمیت می‌دهد؛ مشاهده‌ی پروردگار و آیات او است، یعنی علم شهودی است که مؤمنین با تقوی را از نیت سیئات حفظ می‌کند و در اثر نبودن آن؛ انسان به تباهی می‌افتد.
در همین سوره‌ی کریمه که مقداری از آیاتش مطرح شد؛ این چنین می‌خوانیم که؛ تبهکاران در محکمه خدا وقتی می‌بینند، اعضاء و جوارحشان علیه آن‌ها شهادت می‌دهند «وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا» (14) به اعضاء و پوستها و جوارشان می‌گویند؛ چرا علیه ما گواهی دادید؟ «قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ» (15) گفتند؛ خدا ما را گویا کرد، خدایی که همه چیز را گویا کرد ما را هم به نطق درآورد، نه آنکه خدا ما را فعلاً آگاه کرد، نه اینکه الان علم را خدا به ما داد، بلکه این علم را خدا با هستی ما تعبیه کرد، در دنیا توفیق عالم شدن را به ما داد و ما در آنجا به اعمال انسان‌ها آگاه شدیم و در اینجا به حرف درآمدیم.
اگر اعضاء و جوارح فقط در قیامت بفهمند که انسان مجرم است و در دنیا آگاه نباشند، شهادت آن‌ها در آن روز مسموع نیست. اینها باید قبلاً می‌فهمیدند و در قیامت شهادت می‌دادند. در قیامت که؛ روز احتجاج است، ممکن است انسان به خدا بگوید، شما به دست و پای من آموختی والا اینها نمی‌دانستند.
اگر شهادت جوارح؛ در قیامت مسموع است، معلوم می‌شود؛ جوارح و اعضاء در دنیا می‌فهمند و در قیامت شهادت می‌دهند و لذا شهادتشان مسموع است، و اگر خدای سبحان اینها را در قیامت به حرف دربیاورد مانع قبول و شهادت اینها نیست، زیرا اینها، آنچه که در درونشان بود ظاهر می‌کنند، نه آنکه شهادت باطل دهند، بلکه آنچه در نهاد اینهاست آشکار می‌کنند نه آنکه خلاف بگویند. هر چه در دنیا می‌فهمیدند در آخرت بازگو می‌کنند. خدا دستور می‌دهد که همان را بازگو کنید نه آنکه خدای سبحان آن‌ها را آگاه کند یا دستور بدهد که گواهی زور و باطل دهند.
«قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (16) آفرینش پیشینیان هم به وسیله خدا بود، این آفرینش مجددتان بنام معاد هم به وسیله خدا است. اوست که شما را در دنیا آفرید، اوست که شما را در آخرت احیاء کرد، اوست که دست و پا و همه‌ی جوارح شما را، جسم و جان شما را، در آخرت احضار کرد و به قیامت آورد. آنگاه خدا به تبهکاران می‌فرماید؛ چیزی که شما را به این روز سیاه نشاند، و منحرف کرد، جهل شما بود. شما نمی‌دانستید که ما می‌بینیم. آن دید را نداشتید که ببینید، ما و مأموران ما، شاهد اعمال شمائیم.
تنها چیزی که انسان را در حساسترین حالات گناه حفظ می‌کند، مشاهده‌ی برهان رب است، و تنها چیزی که انسان را به دره‌ی سقوط، ساقط می‌کند، ندیدن خداست. خدا می‌فرماید؛ چون ما را ندیدید بیراهه رفتید، «وَ مَا کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لاَ أَبْصَارُکُمْ وَ لاَ جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لاَ یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ‌» (17) اکنون می‌فهمید که دست و پا و جوارح شما، می‌فهمیدند و شاهد بودند.

شما برای اینکه مبادا دست و پا و جوارح، علیه شما شهادت دهند استتار و احتجاب نکردید و شهادت اینها را بی‌حرمتی نکردید، بلکه شهادت خدا را بی‌حرمتی کردید. خیال کردید که ما حاضر صحنه اعمال نیستیم؛ در حالی که، اینها همه مأموران ما هستند. شما که به شهادت دست و پا و گوش و چشمتان اعتنا نکردید در حقیقت به مأموران ما اعتنا نکردید. شما که خیال کردید اینها نمی‌بینند، پنداشتید که ما نمی‌بینیم. اینها مأموران ما هستند، همه جا حاضرند. خدا شاهد است، همه‌ی مأموران الهی هم حاضرند در تمام کارها که انسان وارد آن ها می‌شود و همچنین، از کار فراغت پیدا می‌کند.

در همه‌ی مقاطع، خدا و مأموران الهی شاهد اعمال شمایند و بی‌اعتنائی شما در حقیقت به شهود خدائی و مأموران الهی بود نه فقط نسبت به جوارح. چون شما خیال کردید که آنها نمی‌بینند. بلکه پنداشتید که ما نمی‌بینیم و چون پنداشتید خدا شاهد اعمال شما نیست، این گمان بد و خیال خام، شما را به این جایگاه دردناک کشاند.
«وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لاَ یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ‌» این چنین پنداشتید که خیلی از چیزها را خدا نمی‌بیند. فقط کارهای خوبتان را می‌بیند و کارهای علنی را می‌بیند. کارهای بد، کارهای مخفی؛ کارهایی که در درون دارید، آنها را خدا نمی‌بیند. اینکه خدا را ندیدید، اینکه ندیدید که خدا شاهد است، همین گمان بد شما را ساقط کرد.
در سوره‌ی مبارکه‌ی یونس فرمود: «وَ مَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ مَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ» (18)
«وَ مَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ» خطاب به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است، «وَ مَا تَتْلُومِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ» از طرف خدا، آیه‌ای را بر مردم تلاوت نمی‌کنی، آنگاه خطاب به همه انسان‌ها کرد و فرمود: «وَ لاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ» هیچ کاری انجام نمی‌دهید «إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ» مگر اینکه ما در حینی که وارد عمل می‌شوید حاضریم.
تعبیر به جمع نشان می‌دهد، خدا و مأموران الهی، اعضاء و جوارح ما، همه و همه شهود اعمال صحنه‌اند. فرمود؛ ما همه شاهدیم. اینها مأموران الهی‌اند. انسان مجرم این بینش را ندارد. گرچه با تفکرات حصولی؛ بسیاری از مسائل اسلامی را فهمیده باشد، وقتی برهان رب را نمی‌بیند، به تباهی گناه تن می‌دهد.
«وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ‌» (19) این گمان بد؛ باعث سقوط شما شد، انسان که در اوج سعادت است به وسیله این خیال خام سقوط می‌کند. انسان که در بستر صراط مستقیم است، با این خیال خام منحرف می‌شود.
به تعبیر استاد علامه طباطبایی - رضوان الله تعالی علیه - قرآن درباره‌ی افراد تبهکار دو تعبیر دارد. گاهی می‌گوید اینها از بالا سقوط می‌کنند، گاهی می‌گوید از صراط مستقیم منحرف می‌شوند. گاهی می‌گوید «وَ إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ‌» (20) در این سیر افقی که مسیر مستقیم است، منحرف می‌شود. گاهی می‌گوید در این سیر عمودی؛ اینها از بالا می‌افتند «وَ لاَ تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى». (21).
این مطلب عمیق را به صورت یک قیاس منطقی بیان کرده، فرمود؛ شما طغیان نکنید، زیرا هر کسی طغیان و تجاوز از وظیفه کرد، غضب خدا بر او حلال می‌شود و هر کس غضب خدا بر او حلال شد سقوط می‌کند «لاَ تَطْغَوْا فِیهِ» چرا؟ چون «فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى‌» یعنی سقوط می‌کند.
یا در کریمه سوره‌ی حج فرمود: «وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ» (22) هر کسی که شرک بورزد، گویا از آسمان پرت شده، که در همان سینه باز آسمان شاهین و کرکس، او را می‌رباید یا تندباد او را به ته دره سحیق و نرم می‌کند. که اینجا؛ تعبیر به سقوط فرمود، در آیه محل بحث هم فرمود؛ این گمان خام است که شما را ساقط کرد، «وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ» این گمان بد شما را هلاک و ساقط کرد «ارداء» یعنی اهلاک و اسقاط.
«فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ‌» و نتیجه آن جهل شما این شد که وقتی فهمیدید که، سرمایه را باختید، چون آخرت جای عمل نیست، عمل، در محدوده‌ی عمر دنیا است، که عالم حرکت و تکامل است. آخرت، که روز جزا و دارالقرار است، دار عمل نیست. چون دار عمل نیست، دار سرمایه نیست. سرمایه را انسان، در دنیا باید در راه تحصیل درآمد معنوی صرف نماید و گرنه جزء خسارت دیده‌ها خواهد شد و اگر توفیق آن را یافت که سرمایه را به منظور تحصیل سعادت صرف نماید به آینده رضایت‌بخش امیدوار خواهد بود «یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ». (23)
بهترین راه تجارت را خدای سبحان چنین معرفی کرد «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ‌ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» (24) ایمان به خدا تجارت سودمند است. آن‌ها که سرمایه را باختند «فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ» (25) سودی نکردند، بلکه «فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ» خسارت دیدند.
منشأ سرمایه باختن؛ همان مشاهده نکردن حضور خداست. اگر کسی خدا را شاهد کارهایش نداند، دست به هر کاری می‌زند. این سخن همه‌ی انبیاء است. این یک مضمون مشترکی است که در «‌حوامیم سبعه» می‌توان استنباط کرد که هر انسان با شاهد درونی در قیامت زنده می‌شود چه اینکه با شاهد درونی هم، هم‌اکنون بسر می‌برد.
«وَ جَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِیدٌ» (26) این چنین نیست؛ که انسان بدون شاهد به سر ببرد، هم اکنون مأموران الهی جریان زندگی او را زیر نظر دارند. هر کسی که در قیامت می‌آید، کسی او را از پشت می‌راند و کسی هم شاهد اعمال اوست.
انسان؛ اگر در درون خود، این مشهد و حضور را فراهم نکند، و گمان کند که خدا او را نمی‌بیند، گرفتار رفقای بد خواهد شد که در درون او خیمه می‌زنند و خانه بنا می‌کنند، همانها که خدا را نمی‌دیدند و نمی‌بینند، قرآن کریم می‌فرماید؛ رفقای بدی در نهان خانه‌ی دل اینها خیمه می‌زنند. به اینها گفته می‌شود که باید گرفتار کیفر آتش باشند.
«فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ» (27) اگر صبر پیشه کنند، آتش جایگاه دائمی اینهاست. «وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا» (28) بخواهند عذرخواهی کنند، بخواهند رضایت مولا را جذب بکنند «فَمَا هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ‌» (29) به اینها اجازه عذرخواهی داده نمی‌شود، تا اینها رضایت طلب کنند و عذرخواهی نمایند «وَ لاَ یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ‌». (30)
کسی در آن روز حق حرف ندارد، حق عذرخواهی هم ندارد، چون حجت در دنیا تمام شده بود، جا برای عذرخواهی در قیامت نیست «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»
(31) آن کسی که سقوط کرد، بعد از روشن شدن حق و باطل بوده است «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ» (32) و آن کسی هم که به رشد و سعادت رسید، بعد از روشن شدن حق بوده است «وَ یَحْیَى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ» (33) بنابراین جایی برای استعتاب و عتباطلبی نیست، جایی برای استرضاء و جلب رضایت مولا نیست.
آن‌گاه می‌فرماید: «وَ قَیَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ» (34) ما برای تبهکاران؛ قرین‌هایی قرار دادیم. کسی که ندای عقل را از درون خاموش کرد و پیام انبیاء را در بیرون نپذیرفت، دشمنان درونی را می‌پرورد، و دشمنان بیرونی را می‌پذیرد. از درون و بیرون علیه او توطئه می‌شود.
خدا برای انسان از درون و بیرون، چراغ و نور و هدایت فرستاد. «ان الله علی الناس حجتین، حجة ظاهرة و حجة باطنة فأما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة (علیهم السلام) و أما الباطنة فالعقول» (35) اگر کسی چراغ عقل را در اثر شهوت خاموش کرد و به دنبال انبیاء راه نیفتاد، از درون گرفتار اهریمن و از بیرون گرفتار دوستان بد می‌گردد.
«فَزَیَّنُوا لَهُمْ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ» (36) آن رفقای سوء، گذشته و آینده‌ی اینها را، بیهوده و یاوه تزیین می‌دهند، و کارهای اینها را در برابر انبیاء حق جلوه می‌دهند، می‌گویند؛ آنچه که تو می‌کنی تمدن و سعادت است، و آنچه که انبیاء می‌گویند ارتجاع و فرسوده است. کارهای باطل تبهکاران را رنگین و گیرا نشان می‌دهند، و کارهای حق انبیاء و اولیاء را ارتجاع و اسطوره و فرسوده وانمود می‌کنند.
«وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کَانُوا خَاسِرِینَ» (37) این تبهکاران مانند جنیان و انسانهای دیگر، در قیامت گرفتار عذابند. چون جن؛ مانند انس، به دو قسمت تقسیم می‌شود؛ مؤمن و کافر آن‌ها مانند انسان‌ها مرگ و زندگی دارند و بحثش از گفتار کنونی ما بیرون است. فرمود؛ اینها مانند جنی‌ها و انسانهای گمراهی‌اند که گرفتار عذاب خواهند شد.
جمع جن؛ جنة است نه أجنه، أجنه جمع جنین است. «وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ» (38) یعنی شما جنینهایی بودید در ارحام مادرانتان.
علی ای حال؛ جن و انسان هر کدام دو قسمند، مرگ و زندگی هم دارند. این تبهکاران با دیگر تبهکاران یک جا گرفتار می‌شوند و سخن تبهکاران وقتی برهان نداشتند؛ این بود که: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ‌» (39) گفتند گوش به قرآن ندهید، با غوغا و هیاهو؛ در برابر قرآن، مقاومت کنید تا پیروز بشوید.
این که غوغاسالاری کفار، نقشی در خاموش کردن نورانیت قرآن، نداشت وندارد، زیرا قرآن کلام نورانی خداست و خاموش شدنی نیست.

پی‌نوشت‌ها

1.سوره‌ی بقره، آیه‌ی 97.
2. سوره‌ی نجم، آیات 29 و 30.
3. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 18.
4. نهج البلاغه فیض، حکمت 400.
5. سوره‌ی فصلت، آیات 19 و 20.
6. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 24.
7. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 120.
8. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 24.
9. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 24.
10. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 29.
11. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 196.
12. سوره‌ی حجر، آیه‌ی 40.
13. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 51.
14. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 21.
15. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 21.
16. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 21.
17. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 22.
18. سوره‌ی یونس، آیه‌ی 61.
19. سوره‌ی فصلت، آیات 22 و 23.
20. سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 74.
21. سوره‌ی طه، آیه‌ی 81.
22. سوره‌ی حج، آیه‌ی 31.
23. سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 29.
24. سوره‌ی صف، آیات 10 و 11.
25. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 16.
26. سوره‌ی ق، آیه‌ی 21.
27. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 24.
28. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 24.
29. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 24.
30. سوره‌ی مرسلات، آیه‌ی 36.
31. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 256.
32. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 42.
33. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 42.
34. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 25.
35. اصول کافی کتاب العقل و الجهل.
36. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 25.
37. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 25.
38. سوره‌ی نجم، آیه‌ی 32.
39. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 26.

منبع مقاله :
جوادی، آملی، (1366)، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوالعزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی دین وزندگی تایبادباسمه‌تعالی این پست به درخواست یکی از عزیزان برای شرکت در مصاحبه دانشگاه فرهنگیان عوارض ناشی از خودارضاییمقدمه خدای مهربان نیازهای مختلفی در وجود تک تک ما قرار داده است یکی از نیرومندترین آموزش نمازنماز برای پرستش خدا و راز و نیاز با اوست که در آن جنبه های ارزنده و آمرزنده خاصی در نظر پیام آیات درس دین و زندگی درس دین و زندگیدرس دوم آیه اول مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلَّا آیا ازدواج با دختری که با پسری رابطه داشته درست …با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال یکی از تغییرات ارزشی و نگرشی، در حیطه نقش نماز در تامین عدالت و ازادی اجتماعینقش نماز در تامین عدالت و ازادی اجتماعی در این مقاله با موضاعات متنوعی در ترنم ساده ی باران بدانیم بهترهبه گزارش تکناز به نقل از روزگار نو ، همسر آقای پیرتون اهل کالیفرنیای شمالی دچار نوعی گزارش و تصاویری تاسف بار از مزاحمت های خیابانی …گزارشوتصاویریتاسفبارآخر عاقبت مزاحمت برای دختران طنز آخر عاقبت مزاحمت برای دختران طنز تصاویری از مراسم کیهان نهاوندبنامش در پناهش ستاره ها میدرخشند در دل تاریکی نوری از امیدند در دل ناامیدی اما دین وزندگی تایباد باسمه‌تعالی این پست به درخواست یکی از عزیزان برای شرکت در مصاحبه دانشگاه فرهنگیان قرار چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوال عزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی اون عوارض ناشی از خودارضایی مقدمه خدای مهربان نیازهای مختلفی در وجود تک تک ما قرار داده است یکی از نیرومندترین آموزش نماز انسان با خواندن ان از گناهان مانند روزی که از مادر متولد شده است پاک می شود از حضرت صادق ع پیام آیات درس دین و زندگی درس دین و زندگی درس دوم آیه اول مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلَّا ترنم ساده ی باران بدانیم بهتره به گزارش تکناز به نقل از روزگار نو ، همسر آقای پیرتون اهل کالیفرنیای شمالی دچار نوعی سرطان کیهان نهاوند بنامش در پناهش در تشخیص سمت و سوی قبله بوسیله ستارگان صورت فلکی دب اکبر و روش بهره گیری از چگونه با تجاوز جنسی مقابله کنیم یکی از مشکلات اساسی در راه کمک به قربانیان تجاوز جنسی و سکس خشونت آمیز ، نه تنها در ایران آیا ازدواج با دختری که با پسری رابطه داشته درست است؟ شهر سوال با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال یکی از تغییرات ارزشی و نگرشی، در حیطه معاشرت با نقش نماز در تامین عدالت و ازادی اجتماعی نقش نماز در تامین عدالت و ازادی اجتماعی در این مقاله با موضاعات متنوعی در رابطه با


ادامه مطلب ...

حجاب گناه اضلال کیفری خدای سبحان در دنیا

[ad_1]

بحث در مضمون مشترک هفت سوره‌ای است که به نام «حوامیم سبعه» معروفند. و مهمترین محتوای مشترک این هفت سوره؛ بیان ضرورت وحی، مبدأ وحی، و ره‌آورد وحی است. که حقیقت وحی چیست؟ و از کجا نشأت می‌گیرد؟ و در قوس نزول به همراه خود چه اصول و احکامی می‌آورد؟ و در قوس صعود انسان را به کدام مقام رفیع می‌رساند؟
چون انسان؛ موجودی است متفکر، بنابراین سعادت و شقاوت او، از راه تفکر و اندیشه‌ی او، تأمین می‌شود. لذا وحی آسمانی؛ سعادت انسان را، از راه فکر و اندیشه‌اش تأمین می‌کند. با ارائه‌ی اصول و معارف اعتقادی، و رهنمود اخلاق و ملکات نفسانی، و هدایت قوانین و احکام عملی، در سه بعد اعتقاد و اخلاق و اعمال، سعادت انسان را تضمین می‌نماید.
آنچه که؛ به عنوان عقیده سالم، به انسان می‌آموزد، توحید و نبوت و معاد است که عدل و امامت نیز به همین اصول یاد شده برمی‌گردد و آنچه که؛ به عنوان اخلاق و اعمال او تعلیم می‌دهد راجع به حکمت عملی و قوانین فقهی است که تمام اقسام واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح به همین قسمت بازگشت می‌کند.
و چون قسمت مهم ره‌آورد وحی، اصول سه‌گانه توحید و نبوت و معاد است، متفکران مادی هم، در برابر این اصول سه‌گانه سرسختی می‌کنند، و با انکار آن‌ها رویاروی وحی قرار می‌گیرند.
قرآن کریم؛ سرایستادگی نابجای ملحدان را بعد از ارائه‌ی ادله و شواهد کافی چنین بیان می‌کند؛ که اینها دلی که معارف الهی را بفهمد، ندارند. و چشم و گوشی که، آیات حق را ببیند و بشنود ندارند، و منشأ این احتجاب هم اعمال زشت خود آن‌ها است. کار حرام و زشت؛ پرده‌ایست بین انسان تبهکار و بین حقیقت که نمی‌گذارد انسان گناهکار واقعیت را ببیند. چون پرده‌ای، جلوی دید او را گرفته است تار و پود این پرده را، با عمل زشت خود بافت، و این پرده را با گناه و تباهکاری بر روی دید خود آویخت، لذا حق را نمی‌بیند.
در آغاز همین سوره‌ی فصلت سخن مشرکان چنین نقل شده است: «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ» (1) گفتند؛ دلهای ما، در پوشش و غلاف خاصی است که سخنان شما را درک نمی‌کند و نمی‌فهمد. «وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ» (2) در گوشهای ما هم، وقر و سنگینی است، که این ثقل سامعه، نمی‌گذارد سخنان شما را ما بشنویم. «وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ» (3) و میان ما و تو پرده‌ایست که مانع دیدن تو و ره‌آورد تو است «فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ‌» (4) یعنی تو تصمیم خودت را بگیر و ما هم کارمان را می‌کنیم.
و با این تعبیر، موضع‌گیری و تهدید به رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کرده‌اند و گفته‌اند؛ هر کاری که می‌کنی، بکن. ما هم تصمیمهایمان را می‌گیریم. که یکی از توطئه‌های آنها این بود، که گفتند: «لاَ تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ‌» (5) گفتد؛ گوش به سخنان قرآن ندهید، با غوغا و آشوب جلو سخن پیغمبر را بگیرید. با لغو و غوغا، و فریاد، مجلس درس او را بهم بزنید. شاید با این غوغا پیروز بشوید.
یعنی؛ نه گوش به سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدهید و نه بگذارید کسی به گفتار آن حضرت گوش فرا بدهد. وقتی کسی، در اثر تحریم استماع بیانات او، با منطق وی آشنا نشد، شکست می‌خورد و شما پیروز خواهید شد. این نتیجه‌ی تصمیم کسانی بود که قلبشان در غلاف غفلت، فرو رفته و گوششان سنگین شد. و بین آنها و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حجاب نامرئی آویخته شده بود.
سخن در این است که آیا این حجاب‌ها برای ابد می‌ماند؟ یا روزی فرا می‌رسد که این پرده‌ها و حجاب‌ها و سنگینی گوش‌ها برطرف می‌شود؟
در پایان همین سوره، چنین آمده است: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (6) ما آیات خود را به اینها نشان خواهیم داد، آنگاه کاملاً با قلبشان می‌بینند و می‌فهمند که خدا، حق است و همواره حق بود. و آن‌ها در اثر حجاب غفلت و جهل، به حق اعتقاد پیدا نکرده بودند، و سخن حق را نپذیرفتند. پس؛ این چنین نیست، که این حجاب‌ها برای همیشه بماند.
«أوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ» (7) آیا خدای سبحان، خود دلیل بر خویش نیست. و آیا آن ذات ازلی، خود به عنوان برهان شهودی کافی نیست، تحقیقاً کافی است. چون خدای سبحان، خود مشهود همگان است. قبل از هر چیز خدا شهید و مشهود است و ما قبل از اینکه چیزی را ببینیم اول نشانه‌های خدایی را می‌بینیم. او مشهود کل شیء است.
قبل از اینکه ما به چیزی پی ببریم به خدا پی می‌بریم. خداوند مشهود فوق هر چیز است. یعنی آنچه در آغاز همین سوره آمد، که اینان در حجاب‌اند، در انجام همین سوره آمده است که روزی فرا می‌رسد که با برطرف شدن هرگونه حجاب برای آنان به خوبی روشن می‌شود؛ که خدای سبحان حق بود. گرچه اینان از شهود کامل در قیامت محروم‌اند، و توفیق لقاءالله بهره آن‌ها نخواهد شد «إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ‌». (8)
با توجه به آیات سوره اسراء و سوره یس و سوره‌ی جاثیه، می‌توان آیه محل بحث را بهتر حل کرد. خدای سبحان دو هدایت دارد و یک اضلال.
یعنی دو گونه هدایت برای خدا ثابت است و یک گمراه کردن.
هدایت اول؛ همان راهنمایی تشریعی است که خدای سبحان، همگان را به آن هدایت کرد. هم با عقل، که حجت درون است، و هم با وحی، که حجت بیرون است انسان‌ها را هدایت کرد، و فرمود: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ» (9) ما انسان را هدایت کردیم. چون خداوند، همه‌ی موجودات را به کمالشان هدایت می‌کند. انسان را هم، از راه تفکر صیح هدایت می‌نماید. و به او آداب زندگی سعادتمندانه را می‌آموزاند که این همان هدایت ابتدایی است، که همه انسان‌ها را با این هدایت ابتدایی هدایت فرمود.
گرچه انسان‌ها از لحاظ قبول، یا نکول، به مؤمن و کافر تقسیم می‌شوند، ولی از جهت راهنمایی تشریعی از راه آموزش اندیشه‌ی صحیح، هیچ تفاوتی بین آنان نیست. و آنان که می‌پذیرند، بهره‌مند می‌شوند، و آنان که نمی‌پذیرند، محروم می‌مانند و ارشاد پیامبران درباره‌ آن‌ها به عنوان اتمام حجت می‌باشد.
و اما هدایت دوم؛ همان هدایت پاداشی است که نسبت به افراد خاص محقق می‌شود. یعنی اگر کسی دعوت پیامبر را پذیرفت و مقداری راه او را، طی کرد، آن‌گاه لطف الهی شاملش می‌شود و بقیه راه را، با سهولت و با سرعت، و با سبقت تا به مرحله امامت می‌پیماید.
در این موقع خدای سبحان نسبت به او نه تنها هدایت به معنای اول؛ که همان راهنمایی تشریعی است، دارد، بلکه هدایت به معنای دوم، که امری است تکوینی نسبت به او روا می‌دارد. در نتیجه او را سریعاً از صراط می‌گذراند، و با سبقت بر دیگران پیروز می‌کند. و با امامت؛ او را پیشوای متقین قرار می‌دهد. که این بحثها مبسوطاً گذشت.
پس؛ برای خدا، دو هدایت است. اول؛ هدایت و رهنمود ابتدایی، که همگان را با آن هدایت راهنمایی می‌کند. دوم؛ هدایت جزایی و پاداشی که به معنای ایصال به مطلوب و توفیق و تسدید و تأیید می‌باشد. و هدایت به معنای دوم مخصوص مؤمنین است. کسی که راه وحی را شناخت، و آن را پذیرفت و به راه افتاد، از هدایت پاداشی حق برخوردار است.
اما اضلال و گمراهی خدا هرگز بیش از یک قسم نخواهد بود و آن همان اضلال کیفری است. زیرا خدای سبحان هرگز ابتداء احدی را گمراه نمی‌کند، بلکه همگان را هدایت می‌نماید ولی اگر کسی با داشتن عقل؛ در درون، و با دیدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از بیرون، و با تمام شدن حجت حق، که «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ»
(10) معذلک کتابهای دینی را پشت سرگذاشت، «نَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ» (11) اینگونه از افراد را خدا به عنوان کیفر، گمراه می‌کند. اینها هستند که مشمول غضب الهیند.
چون اضلال و گمراه کردن یک امر وجودی نیست، برخلاف هدایت، که یک امر وجودی است، معنای گمراه کردن خدا، آن است که؛ خداوند لطف خاص خود را سلب کند و رحمت مخصوص را به انسان تبهکار ندهد و فیض را از او امساک کند، و نگاه تشریفی را نسبت به او روا ندارد، و او را به حال خودش، رها کند.
انسان؛ اگر به حال خود، واگذار شد، هرگز توان پیدا کردن راه راست را ندارد. در قرآن کریم فرمود: «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَ مَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌» (12) اگر خدای سبحان؛ درب رحمت خود را، به روی مردمی باز کرد، احدی جلو آن رحمت را نمی‌تواند بگیرد. و اگر رحمتی را، به کسی نداد و از بخشش آن امساک نمود، کسی نمی‎‌تواند، رحمت خدا را ارسال کند.
خدا اگر خواست، کسی را توفیق دهد و تأیید کند، کسی نمی‌تواند جلو تأیید الهی را بگیرد. و اگر نخواست کسی را تأیید کند، یعنی اگر کسی شابسته توفیق نبود، خدای سبحان فیض خاص خود را به او نمی‌دهد. وقتی خداوند فیض را به او نداد، و خودش نیز ذاتاً و صفة و فعلاً فقیر بود، و دیگران نیز مانند او ذاتاً محتاج به امداد الهی بودند، پس هرگز راهی برای کمک او وجود ندارد، لذا سقوط می‌کند «عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ‌» (13)
این تعبیر «امساک» بسیار مناسب و دقیق است، زیرا نشانه‌ی آن است که، همه‌ی نقصان‌ها از قبل ضلالت و غوایت، و جهالت و سفاهت و غیره در اثر نرسیدن فیض هدایت است و گرنه این امور یاد شده و مانند آن‌ها، امر وجودی نیستند تا به فیض خداوند، استناد داشته باشند، لذا نفرمود خدا کسی را به ضلالت می‌اندازد، بلکه فرمود رحمت خاص خود را امساک می‌کند.
و در موارد دیگر هم که نسبت اضلال به خداوند داده شد، به همین معنا است. چون جامع همه نقص‌ها، نرسیدن فیض است که در آیه یاد شده خدای سبحان از آن تعبیر به امساک فرموده است.
البته، درباره‌ی توفیق و هدایت، این چنین فرمود؛ که خداوند درب رحمت را باز می‌کند. ولی درباره‌ی خذلان و اضلال فرمود؛ درب رحمت را می‌بندد، نه آنکه درب ضلالت را بگشاید. چون گمراهی امر وجودی نیست تا آن را به کسی اعطا کند، بلکه بستن درب هدایت همان گمراهی است.
چیزی را که، خدا امساک کرد و نداد کسی نمی‌تواند آن را ارسال نماید و اعطا کند. بنابراین؛ اضلال خدا، عبارت از آن نیست که، خداوند چیزی به کسی بدهد به نام ضلالت. بلکه همان فیض هدایت را گرفتن، و همان توفیق و رحمت را گرفتن، باعث ضلالت خواهد شد. و بستن درب رحمت، فقط بر روی کسانی است که عمداً کتاب آسمانی را پشت سر گذاشتند.
لذا فرمود: «یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ» (14) «وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ‌» (15) یعنی هر که را خداوند بخواهد هدایت می‌کند و هر که را بخواهد گمراه می‌نماید. و هرگز گمراه نمی‌کند مگر فاسقان را. یعنی کسی که عمداً از راه مستقیم خارج می‌شود و با داشتن دلیل عقلی و نقلی، دین الهی را پشت سر می‌گذارد، خداوند او را گمراه می‌کند. و معنی اضلال هم همان امساک فیض هدایت است نه آنکه امر وجودی جدا و مستقل باشد.
این یک اصل مسلم قرآنی است که احدی را خداوند ابتداء گمراه نمی‌کند. و اصل مسلم دیگر قرآنی آن است که فقط آنها که با تمام شدن حجت خدا به بیراهه می‌روند خداوند آنها را گمراه می‌کند، و اضلال و گمراه کردن هم، یک حقیقت وجودی نیست، بلکه عدم ملکه است یعنی همین که فیض خاص، و رحمت مخصوص الهی، ازاین گروه امساک شد و به ایشان نرسید، از همین معنا اضلال انتزاع می‌شود. این هم اصل مسلم قرآنی است.
با توجه به اصول سه‌گانه یاد شده، روشن می‌شود که، معنای اسناد اضلال، به خداوند سبحان چیست؟ و اگر درب خاص رحمت الهی به روی فرد، یا جامعه‌ای گشوده نشد، درعذاب به چهره آنها باز می‌شود. خواه در دنیا، و خواه در آخرت، که روز ظهور حق، و برطرف شدن هرگونه حجاب است. زیرا در آن روز هم، با اینکه همه پرده‌ها کنار رفت، کسانی که در دنیا می‌گفتند: «قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ» در آن روز می‌گویند «رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا» (16) معذلک درب عذاب همچنان به روی اینان گشوده است.
این دو مطلب را باید، با کمک آیات یاد شده حل کرد. مطلب اول آنکه؛ در اثر گناه و تبهکاری‌های مداوم آنان، خداوند سبحان پرده‌های مانع درک را بر قلب و گوش و چشم اینها می‌آویزاند. و تاروپود این پرده‌های حجاب هم گناه و تباهی خود آنهاست. لذا اینها از کنار بسیاری از آیات الهی بی‌تفاوت می‌گذرند و از آن‌ها غافل‌اند و اعراض می‌کنند «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ». (17)
مطلب دوم آنکه؛ روز قیامت که هنگام ظهور حق، و برطرف شدن حجاب‌ها است، این پرده‌ها کنار می‌رود، و اینها حق را می‌بینند «یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ» (18) ولی نمی‌توانند به آن ایمان بیاورند، چون آن روز؛ ظرف ایمان و تحصیل کمال اختیاری نیست لذا کاملاً معذب خواهند شد.
و مشابه آنچه در همین سوره‌ی فصلت نازل شده است که «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ» دلهای ما در غلاف و پوشش است، و در گوشهای ما سنگینی است، و بین ما و تو حجاب است، لذا ما حق را نمی‌بینیم مشابه این مضمون را، در سوره‌ی اسراء بیان کرد.
در سوره‌ی اسراء هم‌چنین فرمود: «وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَ إِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً» (19) وقتی که قرآن تلاوت می‌کنی، ما میان تو و آنان که مؤمن به قیامت نیستند، حجابی قرار می‌دهیم که، دیدنی نیست.
یعنی این حجاب پرده‌ای نیست که بشر بافته باشد. حجابی نیست که، با چشمهای عادی یا چشم‌های مسلح بتوان او را دید. چون پرده‌ی محسوسی که روی چشم ظاهری آویخته باشد نیست، بلکه مراد چشم دل است و خود آن چشم دل، در قیامت محجوب از مشاهده جمال حق است. «إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ‌» و حجاب چشم باطن هم نادیدنی است.
و منظور از چشم؛ همانطور که بیان شد، چشم سر و دید مادی و ظاهری نیست. زیرا هم وحی، دیدن خدا را با چشم ظاهری محال می‌داند و هم عقل آن را مستحیل می‌شمارد «لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ». (20)

پس آن چشمی که، می‌تواند خدا را ببیند چشم دل است. و اگر روی چشم دل، گناه به عنوان پرده آویخته شود، از مشاهده حق محروم می‌گردد. و این پرده هم حجابی است نادیدنی، چون دل، که همان روح مجرد انسانی است، صفا و کدورت او هم، مجرد و نادیدنی است. خلاصه آنکه، در سوره اسراء فرمود؛ چون تبهکاران راه حق را پشت سر گذاشتند. ما بر دلهای اینها، پوشش قرار دادیم که نمی‌فهمند، و در گوشهای اینها، سنگینی قرار دادیم که سخن لطیف را نمی‌شنوند. و در سوره‌ی بقره هم فرمود «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ» (21) خدا بر دلهای اینها و گوشهای اینها مهر نهاد و روی دید اینها هم، یک پوشش و پرده است.

معنای مهر کردن؛ آناست که، تمام صفحه قلب این گروه را گناه پرکرده است، و دیگر جایی برای توبه و انابه نیست. لذا در پایان صفحه سیاه‌دل آنها، مهر شده است و اگر امید توبه و بازگشت بود، هرگز مهر که به منزله اعلام پایان‌نامه است بر دل اینها زده نمی‌شد.
توضیح این مطلب را که، چه گروهی مشمول قهر الهی قرار قرار می‌گیرند تا خدای سبحان بر دل و گوش آنها مهر می‌کند و آنان از فهمیدن و شنیدن و همچنین از دیدن حق محروم می‌گردند در سوره‌ی یس مشخص فرمود که اینها چه گروهیند. «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ‌» (22) بعد از اینکه فرمود، ما تو را فرستادیم تا اینها را انذار کنی، و از عواقب بدشان بیم‌دهی، فرمود؛ قضا و قدر الهی بر اکثر اینها تثبیت شده است، اینها دیگر ایمان نمی‌آورند.
«إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً» (23) ما بر گردنهای اینها غل قرار دادیم. این غل گردن، گاهی برای آن است که، گردن را آسیب برساند، دست و بدن و بدنه را فشار بدهد، گاهی برای آن است که، تمام قسمت گردن تا چانه بسته‌ی آهن باشد، که آدم نتواند سر را به زیر بیاورد، و سر را خم کند و جلو خود را ببیند.
فرمود ما در گردنهای اینها غل قرار دادیم و آهن سنگین غل، تا زیر چانه‌ی اینها را گرفته، یعنی تمام مساحت زیر گردن اینها را، آهن سرد و سخت گرفته است، و چون آهن تمام مساحت گردنشان را احاطه کرد، سرشان بالاست. هرگز نمی‌توانند، بدنشان، دستشان، پایشان و جلوشان را ببینند.
«فَهِیَ إِلَى الْأَذْقَانِ» (24) تا ذقن و چانه‌ی اینها، آهن سخت بنام «غل» سنگین گرفته است. همانطوری که؛ سلسله را به پا می‌بندند، که گردن توان حرکت نداشته باشد غل را به گردن می‎‌بندند، که گردن توان حرکت را از دست بدهد و دیگر نتواند سرش را حرکت بدهد. زیرا اگر گردن با غل بسته باشد، هرگز نه سر را می‌توان تکان داد، و نه با چشم می‌توان متوجه بدن و زمین شد و جلو پای خود را دید. لذا فرمود: «فَهُمْ مُقْمَحُونَ‌» (25) یعنی اینها سر به هوایند، فقط بالا را می‌بینند، سرشان بالاست. نه می‌توانند خود را ببینند، نه می‌توانند راه را تشخیص بدهند.
آنگاه؛ این مطلب مطرح است که اکنون که از دیدن خود، و پیش پای خود، محرومند آیا می‌توانند روبرو و بالای سر خود را ببینند یا نه؟ فرمود؛ روبرو و بالای سر خود را هم نمی‌بینند! برای اینکه «وَ جَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ» (26) جلو اینها هم، پرده‌ای سنگین چون سد قرار دادیم. و جلو اینها را سد کردیم و پشت سر اینها را سد کردیم، در نتیجه هیچ جایی را نمی‌بینند. نه می‌توانند دورنگر باشند، نه می‌توانند از تجارب گذشته استفاده کنند. نه می‌توانند از پشت سر باخبر باشند، که بر گذشتگان چه گذشت؟ نه می‌توانند از آینده باخبر باشند، که بر آیندگان چه می‌گذرد؟ جلوی دید اینها با سد محیط و همه جانبه، گرفته شد.
پس تبهکارانی که در گناه فرو رفتند مخفوف به سد سطبر و سخت‌اند، و بین دو سد عظیم محصوراند، بین گردن تا چانه‌ی آن‌ها را آهن سردو سخت پر کرده است، بنابراین آنها هم از خویشتن خویش، غافل‌اند، و هم از مشاهده‌ی جهان خارج، محروم‌اند. نه می‌توانند با مشاهده آیات أنفسی، خداوند را مشاهده کنند، و نه، می‌توانند با شهود آیات آفاقی، خدای سبحان را ببینند. زیرا هم راه خویشتن‌نگری آن‌ها مسدود است، و هم راه جهان‌بینی آن‌ها سد شده است، لذا هیچ نشانی از نشانه‌های خدای سبحان را مشاهده نمی‌کنند.
لذا فرمود «فَأَغْشَیْنَاهُمْ» ما اینها را در پرده قرار دادیم. پشت سر آن‌ها، پرده آویخته است و جلوی اینان نیز پرده قرار دارد. نه توان دیدن بیرون را دارند، نه توان دیدن درون را. نه خود را می‌بینند، نه غیر را «فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ» هرگز اینها آیه‌ای از آیات الهی را نمی‌بینند در سوره‌ی جاثیه هم، مشابه این مضمون آمده، که فرمود: «‌وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً». (27)
و عصاره آنچه که در سوره یس و در سوره‌ی جاثیه نازل شده، این است که؛ خدای متعال برای اینها پرده‌ی همه جانبه و فراگیر قرار داد، که هرگز توان ادراک و دید و فهم چیزی را، ندارند. «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً» فرمود؛ دیدی انسان هواپرست را، که سرانجام چگونه گرفتار هوس شد و کسی که حجت خدا بر او تمام شد و حق را فهمید ولی به هوس عمل کرد، خدا چگونه او را گرفت، یعنی فیضش را از او قطع کرد.
کسی که، می‌گوید من هر چه می‌خواهم می‌کنم، او بنده‌ی خواسته خویش است او «عبدالهوی» است، نه «عبدالله» انسانی که بگوید من هر چه میل دارم و هر چه دوست دارم، می‌کنم، یعنی هر چه هوس من، و میل من، و آرزوهای من، دستور می‌دهد، من مجری فرمان اویم، او بنده‌ی هوس است، هرگز بنده‌ی خدا نیست.
کسی که می‌داند، این کار حرام است، ولی در اثر هوس به دنبال آن حرکت می‌کند، خدا فیضش را از او سلب می‌کند، و این قطع رحمت همان ضلالت است.
آنگاه فرمود: «خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ» چون سخن از گوش به دل می‌رود، هم گوش را، که کانال سخن است مهر کرد، و بست، و هم دل را. در بعضی از موارد، قلب را بر سمع، مقدم می‌دارد، چون قلب پایگاه درک سخنان است. و در این آیه سمع بر قلب مقدم شد، چون سمع مجرا و مسیر درک است.
«وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً» روی دید او پرده گذاشت «فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ‌» (28) اگر مجاری ادراک کسی را، خدا بست و توفیق فهمیدن و شنوایی، و بینایی حق را، از فرد تبهکار، گرفت، دیگر چه کسی می‌تواند به این انسان تبهکار هدایت برساند؟! همان اصل کلی است که، قرآن فرمود: «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَ مَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ» دری را که خدا طبق رحمت باز کند احدی نمی‌تواند آن را ببندد و دری را که خدا ببندد احدی نمی‌توان آن را باز کند.
روی آن اصل قرآنی؛ در این کریمه فرمود؛ اگر انسانی را که خدا از فیضش محروم کرد، چه کسی او را مستفیض و هدایت می‌کند؟ مگر نه آن است که، هدایت انسان از راه اندیشه و فکر اوست؟ مگر نه آن است که، گناه حجاب تفکر صحیح است؟ مگر نه آن است که، این حجاب به صورت غل و سلسله فراگیر ظهور می‌کند که نه انسان پای رفتن دارد و نه چشم دیدن، و گوش شنیدن.
عده‌ای با پای خرد و فکر، در اندیشه‌ها و استدلالها حرکت می‌کنند، اینها مشاء و اهل استدلالند. گرچه پای اینها چوبین باشد، ولی به مقدار میسور می‌روند، با پای چوبین می‌توان رفت، ولو به مقدار اندک چون بی‌تمکین است. ولی با پای بسته به سلسله آهن سرد و سخت هرگز نمی‌توان حرکت کرد.
و عده‌ای با چشم و گوش می‌بینند، و می‌شنوند و با دل می‌یابند، که اینها عارف و حکیم‌اند. حکیم، مانند نهریست که آبش کم است و اگر یک‌جا بماند بو می‌گیرد. لذا به دریا می‌رود که بو نگیرد. عارف، چون دریایی است که هرگز بو نمی‌گیرد، لذا در جای خود قرار دارد، چون همه‌ی پویندگان به سوی معرفت و شهود حرکت می‌کنند، و او که عارف و شاهد است کجا حرکت کند و کجا برود؟
وقتی به عارف شاهد، گفتند؛ چرا سیر نمی‌کنی؟ آب اگر یک جا بماند، می‌گندد. گفت؛ تو مانند دریا باش، تا نیازی بدست یازیدن، و پای کوبیدن نداشته باشی. اگر چون دریا باشی که هرگز از ثبات و آرامش بو نمی‌گیری. مگر نه آن است که بالاخره انسان یا باید ببیند، یا باید برود؟ یا باید عارف باشد، یا باید حکیم باشد!

کسی که در اثر گناه، هم آئینه دل را تیره کرد، و هم مرآت تفکر را تباه ساخت، نه توان پویش راه عرفان دارد، نه قدرت کوشش راه برهان را، دارا می‌باشد. زیرا هم، راه جوشش دل با گل و لای هوس‌پرستی بسته شد، و چیزی از درون نمی‌جوشد. و هم راه بهره‌مندی از بیرون مسدود شد، و چیزی به درون دل راه پیدا نمی‌کند. لذا خدای سبحان درباره این گروه می‌فرماید؛ این‌ها فاقد عقل و سمع و بصراند «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ» (29) و گاهی می‌فرماید بر مجاری ادراک آنان مهر شده است «وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ» غیر از خدا چه کسی می‌تواند او را هدایت کند «أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ» آیا متذکر و هشیار نمی‌شوید؟

تا گناه هست، پرده بر چشم و مهر بر دل و گوش و سد در جلو و دنبال خواهد بود، با احتجاب درون و بیرون، هرگز راهی برای درست اندیشیدن نیست. چه اینکه راهی برای درست مشاهده نمودن نمی‌باشد.
آنگاه سخن در این است که، آیا این حجابها برای ابد هست یا روزی همه‌ی اینها کنار می‌رود. آیا این سد فولادین و محکم، برای همیشه هست یا آنکه همانند دیگر سدها و سلسله کوه‌ها و مانند آن روزی فرسوده و مرتفع می‌گردد؟ چه اینکه سد فلزی و مستحکم ذوالقرنین، روز انهدام و فروریختگی را در پیش دارد «حتی اذا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقّاً» (30).
آری روزی فرا می‌رسد که، همه‌ی سدها فرو می‌ریزد و همه‌ی پرده‌ها کنار می‌رود، و آن؛ روز ظهور کامل حق سبحانه و تعالی است، که همه‌ی حجاب‌ها مکشوف می‌شود، و همه‌ی سدها و موانع فرو ریخته می‌شوند. زیرا هیچ موجودی توان تحمل آن ظهور را ندارد، تا مانع آن نسبت به دیگران شود.
در آن روز، که سنگینی ظهور حق را آسمان‌ها و زمین تحمل نمی‌کنند: «ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» (31) راهی برای تبهکاران و محجوبین جز مسیر جهنم نخواهد بود «یوَمَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْداً» (32) آن روز اینها را سوق می‌دهیم، از پشت سر اینها را می‌رانیم، به طرف جهنم، آن روز همه‌ی این پرده‌ها کنار می‌رود، حق برای او روشن می‌شود، حق را می‌فهمد، ولی نمی‌تواند به آن ایمان بیاورد.
قیامت، روز ظهور حق است، نه ایمان به حق، سنگین‌ترین مصیبت در آن روز این است که، حقیقت به خوبی ظاهر می‌شود، ولی نمی‌توان او را تصدیق کرد. و دردناک‌ترین رنج آن است که، چشمه‌های زلال بجوشد و انسان تشنه در اثر خوردن آبهای شور، تمام هاضمه را از دست داده باشد. ولی تشنگی او همچنان بماند و توان خوردن آب شیرین را نداشته باشد.
خلاصه اینکه، روزی راه روشن می‌شود که رونده پاهایش شکسته و قدرت رفتن ندارد. هم حق در کمال وضوح ظاهر می‌شود، و هم او نمی‌تواند به آن ایمان بیاورد. زیرا ایمان فعل اختیاری است، و تحت تکلیف است، و قیامت روز عمل اختیاری و تکلیف و فعل ارادی نخواهد بود.
در پایان حم فصلت فرمود: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» فرمود؛ روزی فرا می‌رسد که، آیات الهی را خواه از درون، خواه از بیرون، نشانشان می‌دهیم. اگر در دنیا گردنش غل داشت و سرش بالا بود و نمی‌توانست آیات انفسی را ببیند، امروز، خویشتن خویش را به خوبی می‌بیند. ذات خود و صفات خود و افعال خود را، به خوبی مشاهده می‌کند. مسئله‌ی «عرفت‌الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» (33) را خوب می‌بیند.
تحولاتی که در جانش، راه پیدا می‌کرد، می‌نگرد. تمام هستی خود را، آیت الهی می‌بیند. زیرا در آن روز پرده‌ها کنار می‌رود و آیات آفاقی، همچون آیات انفسی، مشهود می‌شود. و «غل جامعه» کنار می‌رود و او می‌تواند هم خود را ببیند هم غیر خود را بنگرد. اما نمی‌تواند به خدایی که در مظاهر درون و بیرون تجلی کرد ایمان بیاورد «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» برای آنها روشن می‌شود که الله حق است «یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ‌» می‌فهمند خدا حق روشن بود و حق روشن است، ولی نمی‌توانند به او ایمان بیاورند.
چند مطلب در این دو آیه است، که به خواست خدا باید در مباحث بعد مطرح شود. مانند اینکه آیات آفاقی یعنی چه؟ و آیات انفسی یعنی چه؟ و چگونه خدای سبحان فوق هر چیزی و قبل از هر چیزی مشهود است؟ که ما اول خدا را می‌بینیم بعد اشیاء دیگر را. و آخرین آیه‌ی سوره حم فصلت این است «أَلاَ إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلاَ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ مُحِیطٌ» (34) از این آیات هم برهانی که حد وسط آن، آیات آفاقی است استفاده می‌شود، و هم برهانی که حد وسط آن آیات انفسی است، استنباط می‌شود. و هم برهان صدیقین که حد وسط آن، خود ذات واجب سبحانه است استفاده می‌شود. «دل علی ذاته بذاته».
بیان بین این سه راه و اینکه چگونه این حقائق در قیامت یا در حال مرگ، برایشان روشن می‌شود و معذلک نمی‌توانند به آن‌ها ایمان بیاورند و اینکه خدا مشهود هر چیز است و چگونه خدا به هر چیزی محیط و شاهد است به بحث‌های آینده موکول می‌شود.

پی‌نوشت‌ها

1. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
2. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
3. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
4. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
5. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 26.
6. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 53.
7. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 53.
8. سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 15.
9. سوره‌ی انسان، آیه‌ی 3.
10. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 149.
11. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 187.
12. سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 2.
13. سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 74.
14. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 93.
15. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 26.
16. سوره‌ی سجده، آیه‌ی 12.
17. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 105.
18. سوره‌ی نور، آیه‌ی 25.
19. سوره‌ی اسراء، آیات 44 تا 46.
20. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 103.
21. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 7.
22. سوره‌ی یس، آیه‌ی 7.
23. سوره‌ی یس، آیه‌ی 8.
24. سوره‌ی یس، آیه‌ی 8.
25. سوره‌ی یس، آیه‌ی 8.
26. سوره‌ی یس، آیه‌ی 9.
27. سوره‌ی جاثیه، آیه‌ی 23.
28. سوره‌ی جاثیه، آیه‌ی 23.
29. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 171.
30. سوره‌ی کهف، آیه‌ی 98.
31. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 187.
32. سوره‌ی مریم، آیه‌ی 86.
33. نهج‌البلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار 242.
34. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 54.

منبع مقاله :
جوادی، آملی، (1366)، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

حجاب گناه اضلال کیفری خدای سبحان در دنیا حجاب گناه اضلال کیفری خدای سبحان در دنیا


ادامه مطلب ...

چرا بعضی‌ها از شاد بودن خود احساس گناه می‌کنند؟

[ad_1]
چرا بعضی‌ها از شاد بودن خود احساس گناه می‌کنند؟

خبرگزاری آریا -
همه دوست دارند شاد باشند ولی همه از شاد بودن خود احساس راحتی نمیکنند

اغلب گفته می‌شود که همه دوست دارند شاد باشند و بااینحال این به آن معنی نیست که همه از شاد بودن خود احساس راحتی کنند. برای بعضی‌ها شاد بودن تجربه‌ای فوق‌العاده است و برای بعضی دیگر احساسی است که به عذاب‌وجدان ختم می‌شود.

همین مسئله باعث می‌شود شادی این افراد به احساس افسردگی، ناراحتی و حتی بیچارگی ختم شود. از نظر منطقی این هیچ معنا و مفهومی ندارد. اصلاً چرا باید داشته باشد؟

خراب کردن شادی خود
این باعث می‌شود بعضی شادی خودشان را خراب کنند و خوشحالی‌شان به محض آمدن از بین می‌رود. آنوقت فرد به جای اینکه احساس خوشحالی کند، احساس بیچارگی خواهد کرد و درنتیجه کل تجربه خودش از شادی را خراب می‌کند.

اما می‌تواند به این معنی هم باشد که فرد اجازه نمی‌دهد چیزی در زندگی‌اش تا حد زیادی جلو رود. ازآنجاکه این احساس گناه خیلی قوی است، فرد می‌خواهد تا جایی که می‌تواند هر تجربه‌ای که برایش احساس شادی می‌آورد را کوتاه کند.

این اتفاق هم در سطح خودآگاه و هم ناخودآگاه افراد ممکن است بیفتد اما نتیجه هر دو آنها یکی خواهد بود. در این موقعیت‌ها فرد هر کاری از دستش برمی‌آید برای خراب کردن خوشحالی خود انجام می‌دهد.

دو محرک استرس
این مسئله به دو صورت روی زندگی افراد تاثیر می‌گذارد. یکی از راه تعارض درونی است که در بالا به آن اشاره شد و دیگری از راه تجربیات بیرونی است. بااینکه اینها به نظر جدا از هم می‌رسند اما بر هم تاثیر دارند.

از احساس گناه درونی بخاطر شاد بودن، فرد این نگرش را به دیگران نیز منتقل کرده و رفتار آنها را به طریقی خاص تفسیر می‌کند. ممکن است تصور کند که دیگران بخاطر شاد بودنش او را رد کرده یا قبول نمی‌کنند.

و با این حال، دنیا از آدم‌ها با دیدگاه‌های مختلف تشکیل شده است اما این افراد بخاطر نگرش خاصی که دارند، همه را اینطور می‌بینند.

تایید
همه اینها به مورد تایید قرار گرفتن برمی‌گردد. نگرش آنها این است که فقط زمانی که شاد نیستند مورد قبول دیگران قرار می‌گیرند. البته این چیزی است که فرد به ندرت نسبت به آن آگاهی دارد. این اتفاق معمولاً در سطح ناخودآگاه افراد می‌افتد.

شما هر که باشید و هر کاری که بکنید، اینکه مورد تایید همه قرار بگیرید امکانپذیر نیست. و با اینحال برای کسی که نمی‌تواند شاد باشد، مورد قبول دیگران قرار گرفتن حکم مرگ و زندگی را دارد.

این نگرش از دید یک فرد بالغ به نظر پوچ و مسخره می‌آید. اما اگر یک بچه این نگرش را داشته باشد، تا حدی منطقی است.

پس‌رفت
و فقط به این دلیل که فرد ظاهری بزرگسال دارد به این معنی نیست که از نظر احساسی نیز کاملاً بالغ شده است. خیلی اوقات ممکن است فرد احساس کند بچه است. در این شرایط است که فرد به زمانی در زندگی‌اش برمی‌گردد که مورد قبول دیگران قرار گرفتن برایش حکم مرگ و زندگی را داشت.

این سال‌های کودکی فرد و واکنش والدین او در زمان‌های شادی است که تاثیری فوق‌العاده زیاد روی او داشته است.

کودکی
در طول دوران کودکی، نفس فرد، پیوستگی‌هایی با شادی برای او شکل داده است. اگر بخاطر خوشحال بودن مورد تایید قرار می‌گرفت، شادی بعنوان متعارف برایش طبقه‌بندی می‌شد اما اگر مورد پذیرش قرار نمی‌گرفت، ناراحت بودن برایش متعارف و درنتیجه ایمن می‌شد.

بدیهی است که در حالت دوم فرد یاد می‌گیرد که شاد بودن به هیچ عنوان احساس مطمئنی نیست و فقط زمانیکه ناراحت است می‌تواند احساس امنیت داشته باشد.

این اتفاق ممکن است به صورت منظم و یا فقط یکبار در یک حادثه بسیار‌ آسیب‌زا برای فرد افتاده باشد.

نمونه‌ها
بااینکه روش‌های مختلفی برای تجربه این احساس در بچه‌ها وجود دارد اما الگوهایی خاص برای آن وجود دارد. شاید یکی از والدین کودک دچار درد احساسی بوده و درنتیجه نمی توانسته است شادی یک نفر دیگر را ببیند. شاد دیدن یک فرد دیگر، غم خودش را به یاد او می‌آورده است.

یا شاید هم یکی از والدین کودک حسود بوده است و درنتیجه تصور می‌کرده است اگر کس دیگری بدرخشد یا توجه دیگران جلب کند، موقعیت خودش به خطر می‌افتد و به جای کار کردن روی مشکل خودش، به طریقی مخرب رفتار می‌کرده است.

حتی ممکن است یک ناراحتی عمومی در کل خانواده کودک وجود داشته است. ازاینرو این مسئله فقط بر مبنای یک اتفاق خاص نبوده و در حقیقت یک روش زندگی بوده است. به همین دلیل فرد هیچ انتخاب دیگر یا حتی درک اینکه زندگی می‌تواند طور دیگری باشد، نداشته است.

آگاهی
بااینکه کودکی فرد ممکن است برای سالیان پیش بوده باشد اما این تجربیات اولیه بر قسمت عمده‌ای از بزرگسالی او هم تاثیر داشته است. در زمان کودکی از این احساس ناراحتی کودک احساس امنیت می‌کرده است اما در بزرگسالی دیگر همه چیز به همین جا ختم نمی‌شود.

و بااینکه فرد خیلی وقت است آن سال‌ها را پشت سر گذاشته است، ذهن او هنوز زندگی را همانطور می‌بیند. یعنی آن احساسات و پیوستگی‌هایی که برای شادی در کودکی ایجاد کرده است باید رها شود. یک متخصص روانشناس یا یک دوست دانا می‌تواند در این زمینه به فرد کمک کند.
منبع:مردمان




[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و … روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ فراموش و به یاد آوری حقی٢ آسودگى نظرات مقاله پیامدهای خود ارضایی و با توجه به زیاد بودن نظرات مقاله پیامدهای خود ارضایی و مبارزه با آن، تمام نظرات این هدف از زندگی پرسمان دانشجویی ـ اخلاقاخلاق و خُلق به معنای مجموعه‌ای از سرشت و صفات باطنی است چنان‌که خلقت و خَلق به چرا من نباید خوشگل باشم و دیگری زشت؟ شهر سوالسلام دوست عزیز، از اینکه حرف دل خود را با این بخش در میان گذاشته اید بسیار خوشحالیم و آیا بختک از نظر دینی واقعیت دارد؟ شهر سوالسلام شما می فرمایید که دست خود را تکان داده اید در اون لحظه من از ترس دست خودم رو تکون سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایرانیک میز، چند صندلی، یک دستگاه کامپیوتر و یک تلفکس، تمام دار و ندار خیلی از شرکت های داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید جملات …داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و دیدنی، زیبا و دلنشین، و آموزنده و مفید همه چیز از دهکده بیوگرافی بیوگرافی خواننده هادر آمد او فقط در سال بالغ بر میلیون دلار بوده و از نظر درآمد در دنیا نفر دهم میباشدداستانهای کوتاه و جذاب که آدم را به خود فرو می برد …فرشته به یاد اولین خاطره ای که از او در ذهنم نقش بسته می افتم صورتش مثل ماه می درخشید و شهید سید جواد ذاکربسم رب الذاکرین پاسخ برخی شبهات از زبان خود مرحوم سید ذاکر قابل توجه همه کسایی که چرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و شهوت رانی روی منتظران و یاوران حضرت مهدی عج بسمه تعالی مقدمه خالطوا الناس مخالطة إن مُتم معها بکوْا نظرات مقاله «پیامدهای خود ارضایی و با توجه به زیاد بودن نظرات مقاله «پیامدهای خود ارضایی و مبارزه با آن»، تمام نظرات این مقاله هدف از زندگی پرسمان دانشجویی ـ اخلاق عفیف پاکدامن ، فرشته ‌اى از فرشته‌ هاستحکمت امام باقر علیه السلام چرا من نباید خوشگل باشم و دیگری زشت؟ شهر سوال سلام دوست عزیز، از اینکه حرف دل خود را با این بخش در میان گذاشته اید بسیار خوشحالیم و داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید جملات زیبا و دلنشین داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و دیدنی، زیبا و دلنشین، و آموزنده و مفید همه چیز از سراسر وب سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری ایران یک میز، چند صندلی، یک دستگاه کامپیوتر و یک تلفکس، تمام دار و ندار خیلی از شرکت های خصوصی است آیا بختک از نظر دینی واقعیت دارد؟ شهر سوال سلام شما می فرمایید که دست خود را تکان داده اید در اون لحظه من از ترس دست خودم رو تکون دادم دهکده بیوگرافی بیوگرافی خواننده ها دیوید کاپرفیلد جوائز بیشماری دریافت نموده است و همچنین لقب شوالیه از دولت فرانسه و دکترای شهید سید جواد ذاکر بسم رب الذاکرین پاسخ برخی شبهات از زبان خود مرحوم سید ذاکر قابل توجه همه کسایی که خیلی تهمت طب قرآنی درمان گیاهیعرفان روانشناسی مطلبی که پیش رو دارید ، آخرین بخش از پرسش و پاسخ های ارائه شده درباره سینوزیت از جناب آقای


ادامه مطلب ...

احساس طرد شدن یا گناه بعد از طلاق

[ad_1]

چگونه با احساس‌گناه یا احساس طردشدن بعد از جدایی کنار بیاییم؟

Feelings of Guilt and Rejection Post-divorce

احساسات زیادی بعد از طلاق سراغ هردو طرف خواهد آمد که ممکن است مشکل آفرین باشد شیوه درست کنار آمدن با این احساسات میتواند حکم معجزه برای هر طرف را داشته باشد.

به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ هلیا شش ماه است از همسر سابقش ماهور جدا شده است. درخواست طلاق از طرف ماهور بوده‌است که معتقد است «ما آدم‌های خوبی هستیم اما برای هم ساخته نشده‌ایم.» دنیای هلیا و ماهور زمین تا آسمان با هم فرق می‌کرد. ماهور عاشق تجربه‌های تازه، تحرک و معاشرت با آدم‌های جدید بود؛ اما هلیا محافظه‌کار، کم‌تحرک و درون‌گرا بود. این تفاوت عمیق باعث دعواها و سوءتفاهم‌های زیادی شده بود که دامنه‌اش به خانواده‌ها هم کشیده بود. در ظاهر ماهور هلیا را راضی به طلاق توافقی کرد؛ اما هلیا، هنوز بعد از شش ماه، حس می‌کند طرد شده است. حس می‌کند دوست‌داشتنی نبوده که ماهور او را پس زده است. ماهور هم با اینکه می‌داند طلاق به نفع هر دو آنها بوده است، هنوز، به خاطر پیشنهاد طلاق، احساس‌گناه می‌کند.

همچنین بخوانید: احساس گناه بعد از طلاق درمورد فرزندان‌مان

احساس‌گناه و احساس طردشدن، دو روی یک سکه‌اند. بنا به اینکه کدامتان زودتر برای پایان دادن به زندگی پیشقدم شده باشید، یکی از این دو احساس را تجربه می‌کنید. در طلاق‌های توافقی این احساسات کم‌ترند؛ اما خیلی از طلاق‌ها فقط از لحاظ حقوقی توافقی‌اند نه از نظر عاطفی. احساس‌گناه و طردشدن را باید شناخت و بعد برای برطرف کردنش برنامه‌ریزی کرد.

چه کسی چه احساسی می‌کند؟

همان طور که گفتیم احساس‌گناه و احساس طرد‌شدن، هر کدام گریبان‌گیر یکی از دو طرف طلاق می‌شوند. معمولاً کسی که پیشنهاددهنده طلاق است، چه خانم و چه آقا، بعدش احساس‌گناه می‌کند. در مقابل کسی که این پیشنهاد را می‌شنود، بعد از طلاق، احساس طردشدن می‌کند. بیایید برای راحت‌شدن ماجرا کسانی را که پیشنهاددهنده هستند «برنده» و طرف مقابل را «بازنده» بنامیم. احتمالاً با خودتان می‌گویید طلاق ما برنده و بازنده نداشته است. بله. در طلاق‌های توافقی ممکن است این نقش‌ها وجود نداشته باشند. در بیشتر طلاق‌ها این واقعیت‌ها وجود دارند؛ اما ما یا آنها را انکار می‌کنیم یا خیلی ساده از این زاویه به مسیر جدایی نگاه نمی‌اندازیم.

همچنین بخوانید: چگونه با مشکلات طلاق توافقی کنار بیاییم؟

گرفتن نقش برنده و بازنده بیشتر از پیش‌قدم شدن برای طلاق، به لحن دو طرف بستگی دارد. معمولاً برنده‌ها اولش پیشنهاد می‌دهند، «باید مدت زمانی تنها باشم تا فکرهایم را جمع کنم.» بعد اعتراف می‌کنند، «دیگر آن‌قدرها عاشقت نیستم تا بتوانم با تو زندگی کنم» و بعد پیشنهاد جدایی را مطرح می‌کنند. بازنده‌ها برعکس شوکه می‌شوند. آن‌ها اصرار می‌کنند، «لطفاً مرا ترک نکن.» آن‌ها می‌پرسند، «کجای کار من ایراد داشته است که می‌خواهی رهایم کنی» و بالاخره اینکه «لطفاً یک فرصت دیگر به من بده تا بتوانیم با هم خوب باشیم.»

کنارآمدن با احساس طرد

بیشتر ما لااقل یک بار در زندگی تجربه طردشدن را داشته‌ایم، تجربه‌ای که بسیار تلخ است و هیچ‌کسی از آن لذت نمی‌برد. معمولاً بعد از این احساس، در خودمان فرو می‌رویم و گذشته را کنکاش می‌کنیم تا بفهمیم چه اتفاقی افتاده است؛ مثلاً آیلین وقتی اولین بار پیشنهاد طلاق را از همسر سابقش سامیار شنید، مرتب به این فکر می‌کرد «نکند من دیگر آن‌قدرها زیبا نیستم» یا «نکند من بلد نبودم با مردها درست برخورد کنم.»

همچنین بخوانید: چگونه بعد از طلاق شاد زندگی کنیم؟

برای کنار‌آمدن با احساس طرد می‌توانید این راه‌ها را امتحان کنید:

باید احساس طردشدن را بپذیرید

احساس طردشدن بخشی از فرایند جدایی است و قبل از هر تلاشی برای تغییر باید آن را پذیرفت. تا وقتی شما این احساس را انکار کنید نمی‌توانید هیچ کاری برایش انجام دهید.

واکاوی گذشته همیشه هم بد نیست

اگر وقتی احساس طرد می‌کنید، بعدش گذشته را واکاوی کنید، همیشه هم این واکاوی بد نیست. شاید واقعاً شیوه ارتباطی اشتباهی داشته‌اید و با این واکاوی می‌فهمید باید رابطه‌تان را با دیگران اصلاح کنید.

شما بی‌کفایت نیستید

در هر طلاقی چندین و چند عامل با هم باعث جدایی می‌شوند. هر کدام از ما با کوله‌باری از تجربه‌های گذشته وارد زندگی مشترک می‌شویم و گذشته تأثیر خودش را خواه ناخواه می‌گذارد. اینکه طلاق گرفته‌اید به معنای بی‌کفایتی یا نالایقی شما نیست. گاهی طلاق ربطی به بی‌کفایتی ندارد.

فقط شما زیان نکرده‌اید

اینکه شما طلاق گرفته‌اید به این معنا نیست که الزاماً شما مشکل حادی داشته‌اید. اگر نتوانستید مشکلتان را با هم حل کنید، طرف مقابل هم به اندازه شما ضرر کرده است. اگرچه نوشتن این جمله راحت است، رسیدن به این احساس احتیاج به زمان طولانی و تمرین فراوان‌تری دارد.

شما بی‌ارزش نیستید

به هر حال چه طلاق گرفته باشید چه نه، فرد ارزشمندی هستید که می‌تواند دیگران را دوست داشته و دوست‌داشتنی باشد. هر کسی ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که برای دیگران دوست‌داشتنی است. ممکن است ویژگی‌های شما برای همسر سابقتان جذاب نبوده؛ نه‌این‌که به طور کلی شما آدم دوست‌داشتنی‌ای نیستید.

کنارآمدن با احساس‌گناه

احساس‌گناه الزاماً احساس بدی نیست. همه ما برای این که خودمان پلیس خودمان باشیم، به اندازه‌ای از احساس‌گناه احتیاج داریم. هیچ‌کدام از ما خودمان را کاملاً بی‌گناه نمی‌دانیم؛ اما وقتی این احساس آن‌قدر زیاد می‌شود که دیگر نمی‌توانیم دست به هیچ کاری حتی کارهای مثبت بزنیم، این احساس ناکارآمد می‌شود.

بعد از طلاق، احساس‌گناه معمولاً سراغ پیشنهاددهنده طلاق می‌آید. در واقع، طلاق فرصتی است برای این که با احساس‌گناه خودمان روراست روبه‌رو شویم. برای این‌که با احساس گناه کنار بیاییم باید از راه‌کارهای زیر استفاده کنیم:

فرق احساس‌گناه متناسب و نامتناسب را بدانید

در واقع با دو نوع احساس‌گناه روبه‌رو هستیم. بعضی از احساس‌گناه‌ها به اصطلاح متناسب هستند؛ مثلاً اینکه ما به عنوان پیشنهاددهنده طلاق برای مدتی احساس‌گناه کنیم و بعد با آن کنار بیاییم احساس‌گناه متناسب است. نوع دوم احساس‌گناهی عمیق است که ریشه در کودکی دارد. این نوع احساس‌گناه بسیار شدید و بی‌تناسب است. در این نوع احساس‌گناه ما با هر چیز کوچکی احساس‌گناه شدید می‌کنیم، یک احساس‌گناه شدید همراه با ترس و اضطراب. چون ریشه این نوع احساس‌گناه برای ما نامعلوم است، تمام هم نمی‌شود. احساس‌گناه دوم ربطی به طلاق ندارد و طلاق فقط آن را آشکار کرده است و برای رفع آن حتماً باید به یک روان‌شناس بالینی مراجعه کنید.

منطقی باشید

وقتی احساس‌گناه سراغتان می‌آید به این فکر کنید که «طلاق راه‌حلی منطقی بود. راه‌حلی که به نفع شما و همسر سابقتان تمام شد.»

خودتان را تنبیه نکنید

وقتی احساس‌گناه می‌کنیم به دنبال راهی برای مجازات خودمان می‌گردیم تا آرام شویم. ممکن است خودمان را از لذت‌های معمولی مثل خوب‌خوردن یا تفریح‌کردن محروم کنیم. یادتان باشد احساس‌گناه شما واقعی نیست؛ بنابراین نباید خودتان را به خاطر گناه نکرده تنبیه کنید.

هیچ‌کس کامل نیست

احتمالاً شما هم مثل خیلی از آدم‌های دیگر برای خودتان زندگی ایده‌آلی تصور کرده بودید که حالا فرو ریخته است. احتمالاً شما هم حفظ زندگی زناشویی را یکی از مهم‌ترین عامل‌ها برای اینکه خودتان را موفق بدانید می‌دانستید؛ اما حالا حس می‌کنید نتوانسته‌اید موفق باشید. حس می‌کنید در زندگی مردود شده‌اید و به همین دلیل احساس‌گناه می‌کنید؛ اما هیچ‌کس کامل نیست. شما دانش‌آموزی هستید که فقط در یک درس تجدید آورده‌اید. به درس‌های دیگر زندگی که آنها را پاس کرده‌اید نگاه کنید. درس‌هایی مثل شغل، روابط با دوستان، تحصیل، رابطه با خانواده پدری و بخش‌های دیگر زندگی. زندگی تمام نشده است


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آیا خودارضایی گناه دارد؟در مورد آن حدیث یا آیه ای هست پرسش آیا خودارضایی گناه دارد؟در مورد آن حدیث یا آیه ای هست؟ شرح پاسخ خودارضایی در فان وسرگرمیفان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران ارتباط با دوست پسر، بعد از ازدواج شهر سوالدختری ۲۱ ساله هستم ترم ۵ دانشگاه بعد از ۴ ترم به ابراز علاقه مداوم یکی از همکلاسیهایم عوارض ناشی از خودارضاییمقدمه خدای مهربان نیازهای مختلفی در وجود تک تک ما قرار داده است یکی از نیرومندترین برای برآورده شدن حاجات چه دعایی بخوانیم و شیوه دعا …برای برآورده شدن حاجات چه دعایی بخوانیم و شیوه دعا کردن چگونه است؟سایت فروش عطر و عطر فروشی یار ،مطالب جالب و عکس …عطر فروشی ، پخش و فروش عطر در ایران ، سایت فروش عطر ، آدرس عطر یار ، آدرس نمایندگی عطر قرائتی مبارز کلیپمحسن پاسخ در تاریخ اسفند ۲۱م ۱۳۹۳ ۱۸۰۹ راه های کنترل و روش های کم کردن و از بین بردن چگونه در مقابل پیشنهاد روابط جنسی نه بگوئید …یه مدتی با یه دختری آشنا شدمیه مدت زمان کوتاه بعد از چند وقت دختره برگشت بهم گفت من خطرات احساسی رابطه جنسی پیش از ازدواج مردمانرابطهجنسیبدونازدواجرابطه جنسی پیش از ازدواج من باکرگی‌ام را در ۱۵ سالگی از دست دادم من و دوست‌پسرم فکر راه برای درمان افسردگی که می‌تواند جایگزین …احساس افسردگی و غمگین بودن، واکنش طبیعی بدن به مشکلات و فقدان‌های زندگی است گاهی این آیا خودارضایی گناه دارد؟در مورد آن حدیث یا آیه ای هست؟ مرکز پرسش آیا خودارضایی گناه دارد؟در مورد آن حدیث یا آیه ای هست؟ شرح پاسخ خودارضایی در اسلام فان وسرگرمی متن آهنگ جدید محسن ابراهیم زاده بنام بازم برف خیلی از سال گذشت حس تو برنگشت یه جورایی که آب ارتباط با دوست پسر، بعد از ازدواج شهر سوال دختری ۲۱ ساله هستم ترم ۵ دانشگاه بعد از ۴ ترم به ابراز علاقه مداوم یکی از همکلاسیهایم جواب سایت فروش عطر و عطر فروشی یار ،مطالب جالب و عکس عطر فروشی عطر فروشی ، پخش و فروش عطر در ایران ، سایت فروش عطر ، آدرس عطر یار ، آدرس نمایندگی عطر ایبرشم عوارض ناشی از خودارضایی دوستان عزیز هدف از ایجاد این وب کمک به افرادی هست که در دام این وسوسه شیطانی گرفتارند و یا به برای برآورده شدن حاجات چه دعایی بخوانیم و شیوه دعا کردن چگونه برای برآورده شدن حاجات چه دعایی بخوانیم و شیوه دعا کردن چگونه است؟ اشتباهات من را تکرار نکنید تحلیلی از یک ماجرای خیانت به همسر تحلیلی از یک ماجرای خیانت به همسر ؟ ۲۴ ساله بودم که پس از استخدام در یک شرکت معتبر با بهروز قرائتی مبارز کلیپ محسن پاسخ در تاریخ اسفند ۲۱م ۱۳۹۳ ۱۸۰۹ راه های کنترل و روش های کم کردن و از بین بردن نیروی مصاحبه بالینی تشخیصی مصاحبه، از کلیه روش‌های متعددی که به منظور ارزیابی شخصیت افراد به کار برده می‌شود اهمیت چگونه در مقابل پیشنهاد روابط جنسی نه بگوئید آرشیو سایت یه مدتی با یه دختری آشنا شدمیه مدت زمان کوتاه بعد از چند وقت دختره برگشت بهم گفت من از دوتا گناه بعد از حج


ادامه مطلب ...

شهوت وسوسه انگیزترین گناه

[ad_1]

شهوت از جمله گناهانی است که منشا گناهان دیگری می شود. شهوت در ادیان مختلف تعاریف گوناگونی دارد. شهوت در اسلام به کمک ازدواج قابل کنترل است.

شهوت چیست؟

شهوت آرزو، میل، رغبت، اشتیاق، خواهش و شوق نفس در حصول لذت و سود است. ریشه واژه شهوت عربی است که در پارسی میانه به آن وَرَن گفته می‌شد.

شهوت ازدیدگاه ادیان

شهوت از دیدگاه اسلام

اسلام کنترل شهوت جنسی را فقط به صورت ازدواج و آمیزش با کنیزان ملکی میسر و مجاز می‌داند. ازدواج در مذهب تشیع به صورت دائم و موقت و در مذهب تسنن فقط به صورت دائمی می‌باشد.

شهوت . شهوترانی

شهوت تنها هنگامی گناه‌آلود است که برای دارایی یا همسر فرد دیگری باشد. شهوت میان زن و شوهر گناه نیست.


شهوت از دیدگاه مسیحیت

شاخه کاتولیک شهوت را به عنوان یکی از هفت گناه کبیره می‌داند.

شاخه پروتستان بر این باورند که همه گناهان از جمله شهوت، تنها توسط خدا و با مرگ و رستاخیز عیسی مسیح می‌تواند بخشوده شود.

مجازات زنا در عهد قدیم سنگسار بود. در عهد جدید، مسیح، از نگاه شهوت آلود به زن متأهل به عنوان زنا یاد می‌کند.

شهوت از دیدگاه یهودیت

بر پایه سنت‌های یهودیت، هیچ چیزی بر زمین بیهوده آفریده نشده‌ است. شهوت تنها هنگامی گناه‌آلود است که برای دارایی یا همسر فرد دیگری باشد. شهوت نه تنها گناه نیست بلکه هنگامی که میان زن و شوهر باشد ثواب نیز می‌باشد.

شهوت با عشق چه فرقی دارد؟

شهوت ممکن است به طور مستقل از عشق رمانتیک برانگیخته شود. بدیهی است که شهوت می‌تواند همزمان با عشق هم وجود داشته باشد؛ گرچه در مورد بعضی عاشقان ارضای بی بند و بار و غیرمتعهدانه شهوت می‌تواند عشق رمانتیک همراه آن را از بین ببرد. اغلب پژوهش‌ها حاکی از آن است که شهوت صرف، کمتر به سمت عشق رمانتیک پیشرفت می‌کند. بنا به گفته «هلن فیشر» مداربندی مغز در مورد شهوت لزوماً آتش عشق را روشن نمی‌کند. از طرف دیگر عشق رمانتیک، به خصوص پس از تولد فرزندان، می‌تواند به مرحله سومی پیشرفت کند: دلبستگی و تعلق؛ خصوصیتی که برای یک ازدواج پایدار لازم است. این دلبستگی عمیق‌تر که در عاشقان بالغ و دیرین شکوفا می‌شود، به طور شاخص پس از تولد یک فرزند به وجود می‌آید. با این حال مثال‌های فراوانی وجود دارد که یک دلبستگی مادام العمر میان زوجی بدون فرزند به وجود آمده است، درست همان‌طور که بسیاری از زوج‌های صاحب فرزند هیچ‌گاه به این مرحله دلبستگی عمیق مدام نمی‌رسند.

شهوت . شهوترانی

اول شهوت بوده یا عشق؟

تمام حوادث شیمیایی و عصبی برانگیزاننده عشق، یک سوال از نوع اول مرغ بود یا تخم مرغ را به میان می‌آورد: آیا عاشق شدن علت این تغییرات شیمیایی در مغز است یا معلول آن؟

در مورد این سوال توضیحی وجود دارد که نخستین بار «کنراد لورنتس» کردارشناس حیوانات، برنده جایزه نوبل به آن پرداخت. وی در اردک‌ها پدیده‌ای را مشاهده کرد که آن را نقش پذیری نام نهاد. لحظه‌ای بحرانی برای آشیانه سازی یک پرنده وجود دارد، هنگامی که مغز و دستگاه عصبی مرکزی جوجه اردک آماده ایجاد پیوند میان او و مادرش است. در غیاب پرنده مادر، جوجه با اولین حیوانی که دیدار می‌کند این پیوند را برقرار می‌کند. مکانیسم نقش پذیری برای بقا حیاتی است؛ چرا که تصور بر این است که ارتباط با یک والد محافظت کننده، بقا را تضمین می‌کند.

جان باولبای روانشناس از ایده لورنتس استفاده کرد و نظریه دلبستگی را ارائه کرد. کودکی که نمی‌تواند با مادرش پیوند عاطفی پیدا کند، از شانس کمتری برای بقا برخوردار است. با توجه به شباهت میان یک کودک محروم از مادر و یک عاشق ناکام، دانشمندان این پدیده نقش پذیری را در مورد عشق افراد بزرگسال هم مطرح کرده‌اند. عاشق مانند کودکی دلبسته به مادر به چشمان معشوق خیره می‌شود و آه می‌کشد و اگر رابطه اش را با او از دست بدهد مانند کودکی طرد شده، می‌گرید و به افسردگی دچار می‌شود و حتی ممکن است به خود صدمه بزند. در صورت موفقیت در پیوند ابتدایی میان عاشقان، دلبستگی درازمدت در چشم‌انداز قرار می‌گیرد. چنین واقعه‌ای پس از آن که عشق رمانتیک سیرش را طی کرد و اتحاد عاشق و معشوق فرزندانی را به بار آورد رخ می‌دهد. اما این مرحله جدید پیش بینی نشده و نامنتظر است چرا که به طور شاخص ۱۸ ماه تا ۳ سال پس از شروع عشق، آبشارهای فنیل ایتلامین دوپامین و اکسی توسین در مغز فروکش می‌کنند و به قول دانشمندان علوم اعصاب ذخیره واسطه‌های عصبی تمام می‌شود.

شهوت . شهوترانی

شهوت و عشق در شعر و ادب فارسی

گاه در شعر و ادب فارسی، شهوت در برابر عشق آورده شده‌است. برای نمونه:

به شهوت قرب تن با تن ضرور است / میان عشق و شهوت راه دور است

نقش شهوت در اعمال انسان

شهوت در باب طهارت

تجدید وضو بعد از بوسیدن همسر از روی شهوت مستحب است؛ لیکن برخی در استحباب آن اشکال کرده‌اند.

رطوبتی که از انسان خارج می‌شود و منی بودن آن معلوم نیست، در صورتی که خروج آن با فشار توأم با شهوت و سستی بدن باشد، حکم به منی بودن آن می‌شود. در بیمار، دو نشانه خروج با شهوت و سستی بدن کفایت می‌کند. به قول برخی، در زن، خروج با شهوت کفایت می‌کند.

شهوت در باب روزه

بوسیدن همسر و مانند آن چنانچه موجب تحریک شهوت گردد، برای روزه دار (به ویژه جوان) مکروه است.

اگر بر اثر نگاه شهوت آمیزِ روزه دار به زن، منی از او خارج شود، در صورتی که خروج منی با چنین نگاهی عادت او باشد و قصد وی نیز از نگاه بیرون آمدن منی باشد، روزه‌اش باطل و قضا و کفاره بر او واجب می‌شود؛ اما اگر عادت او خروج منی نباشد و قصد آن را نیز نداشته باشد، در مورد ابطال یا قبولی روزه محل اختلاف است.

شهوت . شهوترانی

شهوت در باب اعتکاف

به قول مشهور، بوسیدن و لمس کردن همسر از روی شهوت بر معتکف حرام است. اما در مورد این که آیا در حال اعتکاف، نگاه شهوت آمیز به همسر نیز حرام است یا نه، اختلاف می‌باشد.

شهوت در باب حج

بوسیدن و لمس کردن همسر از روی شهوت بر فرد مُحرِم حرام و موجب ثبوت کفاره است. نگاه کردن شهوت آمیز به همسر نیز همین حکم را دارد. لیکن از برخی قدما عدم ثبوت کفاره بر اثر آن، نقل شده است.

شهوت در باب ازدواج

هرگاه پدر از روی شهوت به بدن کنیز خود نگاه کند یا آن را لمس نماید، به قول مشهور، آن کنیز بر پسر حرام می‌گردد. همچنین است اگر پسر به بدن کنیز خود با شهوت نگاه کند یا آن را لمس نماید.

به تصریح بسیاری از فقیه ها، نگاه شهوانی به صورت و کف دست کنیز خود موجب حرمت نمی‌شود. در این که لمس آن دو موجب حرمت می‌شود یا نه، اختلاف است.

راه های کنترل شهوت

بسیار روزه گرفتن و بلند گذاشتن موها جهت فرو نشاندن شهوت برای کسی که توانایی ازدواج ندارد، مستحب است.


گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

استرس و راههای رسیدن به آرامش روح و روان آرشیو …استرس واکنش جسمانی ، روانی و عاطفی در برابر یک محرک بیرونی است که می تواند موجب زیباترین جملات و متن های کوتاه عاشقانهزیباترین جملات و متن های کوتاه عاشقانه زیباترین جملات و متن های کوتاه عاشقانه و حوادث امروز ایران حوادث امروز ایران اخباراخبار سیاسی اخبار اقتصادی اخبار فرهنگیاخبار حوادث ایرانخلیج پارسخلیج پارس آموزش سرگرمی و نرم افزار انتخاب استاد پرویز شهریاری به عنوان برترین پناهندگی دات کام مشاهده مبحث خاطرات و اخبار …آخرین بازدید شما امروز امروز دسامبر صفحه اول خاطرات و تجربیات مهاجرت استرس و راههای رسیدن به آرامش روح و روان آرشیو سایت علمی استرس واکنش جسمانی ، روانی و عاطفی در برابر یک محرک بیرونی است که می تواند موجب سازگاری فرد زیباترین جملات و متن های کوتاه عاشقانه زیباترین جملات و متن های کوتاه عاشقانه زیباترین جملات و متن های کوتاه عاشقانه و حوادث امروز ایران حوادث امروز ایران اخباراخبار سیاسی اخبار اقتصادی اخبار فرهنگیاخبار حوادث ایران خلیج پارس خلیج پارس آموزش سرگرمی و نرم افزار انتخاب استاد پرویز شهریاری به عنوان برترین ریاضیدان پناهندگی دات کام مشاهده مبحث خاطرات و اخبار مهاجرت و آخرین بازدید شما امروز امروز دسامبر صفحه اول خاطرات و تجربیات مهاجرت


ادامه مطلب ...

توبه از گناه چه مراحلی دارد؟

[ad_1]

توبه از گناه و پشیمانی از آن همیشه با توجه به رحمت خدا راه را برای بازگشت گناهکار باز نگه می دارد. توبه از گناه را نباید به تاخیر انداخت.

آنچه از آیات قرآن و روایات در باب توبه استفاده می شود این است که اگر انسان از گناهانش پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد و تمام گناهانش را می بخشد، پس انسان گناهکار در هیچ شرایطی نباید از رحمت خداوند مأیوس باشد زیرا هر چه گناه او بزرگ تر باشد باز رحمت الهی واسع تر است.

توبه از گناه در لغت

توبه در لغت به معنای دست کشیدن از گناه و بازگشتن به راه حق است و به تعبیر دیگر، پشیمانی از گناه است. در قرآن کریم هم «توبه عبد» مطرح است و هم «توبه خدا». توبه عبد به معنی برگشتن عبد به سوی خدا با ترک گناهان است. توبه خدا به معنی برگشت خدا به سوی عبد خود با نظر لطف و مرحمت است. توبه انسان گناهکار در بین دو توبه خدا قرار دارد. به این صورت که ابتدا خدا به سوی انسان گناهکار بر می گردد و گناهکار به این وسیله توفیق توبه پیدا می کند و بار دوم خدا بعد از توبه عبد به سوی بنده خود بر می گردد و توبه او را می پذیرد و او را می بخشد.

جایگاه امید در توبه از گناه

نکته بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آن را در پیشگاه خداوند از بین می برد، همانطوری که خداوند فرموده است: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می ‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است». آنچه از این آیه و دیگر آیات و روایات استفاده می شود این است که اگر انسان از گناهانش پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد و تمام گناهانش را می بخشد. گویا هیچ گناهی مرتکب نشده است. طبق این بیان بدیهی است که تمام عبادات و کارهای خوب گذشته و آینده او را می پذیرد. پس انسان گناه کار در هیچ شرایطی نباید از رحمت خداوند مأیوس باشد؛ زیرا هر چه گناه او بزرگ تر باشد باز رحمت الاهی واسع تر است.

توبه از گناه . دعای توبه از گناه . چگونگی توبه از گناه . شرایط توبه از گناه

شرایط توبه از گناه

بر اساس آیات قرآن و روایات، توبه واقعی دارای شرایطی است که در زیر به آن اشاره می شود:

ارتکاب به گناه از روی جهالت و نادانی

عدم تأخیر آن تا زمان مرگ

تصمیم جدی بر ترک گناه (با علم به توانایی انجام آن)

ندامت از گناه

جبران گناه و لغزش های گذشته

استغفار و طلب آمرزش از خداوند

اگر کسی واقعاً با رعایت این شرایط توبه ا زگناه کند هرگز نباید از رحمت الهی مأیوس باشد.

سختی های توبه از گناه

آنچه از متون دینی استفاده می شود این است که توبه کردن کار ساده ای نیست. حضرت امیر المؤمنین علی (ع) می فرماید: «ترک گناه، آسان تر از توبه کردن است». توبه تنها استغفر الله گفتن نیست. توبه یعنی این که انسان با تمام وجود خویش به سوی خدا برگردد. قرآن مؤمنین را به «توبه نصوح» دعوت می کند. امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: «توبه نصوح یعنی توبه از گناه زمانی که گناهکار در درون خود، پشیمان شود و با زبان استغفار کند و تصمیم بگیرد که گناه خود را تکرار نکند».

توبه از گناه . دعای توبه از گناه . چگونگی توبه از گناه . شرایط توبه از گناه

حق الناس و توبه از گناه

روایت شده است که امام علی (ع) از مردی شنید که استغفر الله می گفت، فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! آیا می دانی استغفار به چه معناست؟ استغفار درجه «علٌیٌین» است و برای تحقق آن شش شرط است:

اول: پشیمانی از گناه گذشته

دوم: تصمیم جدی بر تکرار نکردن آن

سوم: حقوق مردم را بپردازی و با پاکی خدا را ملاقات کنی به گونه ای که هیچ گناهی بر تو نباشد

چهارم: انجام بدهی هر واجبی را که به جا نیاورده ای

پنجم: همت کنی گوشتی را که از حرام بر تن تو روییده ذوب کنی تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت تازه ای بروید

ششم: رنج عبادت را به تن بچشانی؛ چنان که شیرینی معصیت را به آن چشانده ای

پس آن گاه بگو: استغفر الله».

در حدیثی آمده است که «ظلم و ستم در یک ساعت در نزد خدا از 60 سال گناه بدتر است».

در حدیثی دیگر می خوانیم: «ظلم سه قسم است ظلمی که خدا آن را می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند؛ ظلمی که خدا نمی آمرزد شرک به خداست و ظلمی که می آمرزد ظلمی است که انسان به خودش می کند در آن چه میان او و خدای عزیز است؛ و اما ظلمی که از آن صرف نظر نمی کند حقوقی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند».


توبه از گناه . دعای توبه از گناه . چگونگی توبه از گناه . شرایط توبه از گناه

تاخیر در توبه از گناه

هرگاه انسان مرتکب گناهی شد باید فوراً توبه از گناه کند و امروز و فردا ننماید؛ چرا که تسویف در توبه و به عبارتی به تاخیر انداختن توبه از وساوس شیطان است تا به این ترتیب توفیق توبه را از انسان سلب کند. توبه واجب فوری است؛ یعنی لازم است پس از ارتکاب گناه، بلافاصله توبه کرد. لقمان به فرزندش سفارش می کند: «ای پسرم! توبه را به تاخیر نینداز؛ زیرا مرگ ناگهانی فرا می رسد».

همچنین در اثر کثرت گناه، اعتقاد و ایمان انسان ضعیف تر شده و در اثر عدم توبه از گناه حتی ممکن است که بسیاری از اعتقادات را تکذیب کرده و کافر شود و در نهایت با کفر از دنیا برود. همانطور که خداوند متعال می فرماید: «سر انجام آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند». درست است که طبق روایات «توبه از هر کسی تا زمانی که از حیات خود مأیوس نشده قبول است»؛ ولی باید توجه داشت که هر چه توبه به تاخیر انداخته شود، سخت تر خواهد بود؛ چون نفس انسان مزه گناه را هر چه بیشتر بچشد، ترکش سخت تر خواهد شد.


گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

توبه از گناه چه مراحلی دارد؟ مجله اینترنتی ستارهتوبه از گناه و پشیمانی از آن همیشه با توجه به رحمت خدا راه را برای بازگشت گناهکار باز برای پاک شدن و توبه از گناه زنا چه کار باید کرد ؟ …خانه برای پاک شدن و توبه از گناه زنا چه دارد و از عواملی که گناه از گناه توبه توبه و پذیرش آن از سوى خداوند خود را دارد، توبه یعنی ؛ توبه کننده از گناه همانند هر چه از گناهان جامع ترین سایت مشاوره مذهبی سوالات شرعیجبران گناه چه حق در بحث پذیرش توبه آنچه اهمیت دارد از توبه و استغفار گناه کرد و توبه از زنا پرسمان دانشجویی ـ اخلاقچه قبل از انجام گناه و چه بعد از انجام گناه و توبه خدا توبه کنندگان رادوست داردتوبه و توبه گناه را از که توبه کند دوست دارد اما از چه کسی بود ، بدون کفش از توبه بازگشت خدا به سوی بنده با نظر لطف طریقه توبه از توبهبازگشتخدابه زیرا هر چه گناه او کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی ترک گناه آسانتر از توبه اعتراف به گناه چه فایده ای دارد؟اعتراف به گناه چه فایده ای دارد به خدا سوگند از گناه نمی توبه، یکی از بزرگ آیا گناه کبیره بخشیده می شود؟ گنجینه پاسخ‌ها … این راه هایی دارد که یکی از آن راه ها و توبه گناه چه حق الله و چه خود ارضایی گناه داره؟ اگر هست چه مجازاتی دارد؟چگونه در اهمیت گناه از کافی است از صمیم دل توبه کنید توبه هیچ وقت چون توبه کرده اید و توبه گناه را از بین میبرد چرا احساس گناه میکنید؟ خداوند در ذکر یونسیه این ذکر شریف اثر بسیار عجیبی در رفع غم و اندوه دارد حضرت آدم ع چه زمینی را نفرین کرد؟ حضرت آدم چهل روز در فراق فرزندش گریست تا اینکه خداوند به ترتیب ورود به جهنم از آیات قرآن کریم برمی آید که ورود تبهکاران به جهنم با یک ترتیب خاصی انجام می شود ترتیبی که دین و زندگی فلسفه و منطق قرآن و تعلیمات دینی درس سوم سوالات چهار گزینه ای موضوعات مرتبط تست دین و زندگی سوم دبیرستان پنج سخنرانی ده دقیقه ای با الهام از خطبه شعبانیه منبرها پنج سخنرانی ده دقیقه ای با الهام از خطبه شعبانیه با استفاده از گفتار رسول خدا صلی الله علیه بخش چهارم مراتب امر به معروف و نهى از منکر پایگاه اطلاع مراتب امر به معروف و نهی از منکر – تنفر وانزجار قلبی همراه اخلاق اسلامی ویکیای اسلام اخلاقاسلامی اخلاق اسلامی اخلاق اسلامی مجموعه ای است از تمام مطالب مرتبط به اخلاق و مخصوصاً علم اخلاق یک بولور فیلم امیر پسری که دختر شد و اسمش را ترانه آرام گذاشت تراجنسی، افرادی هستند که هویت جنسیتی خود را متفاوت از هویت جنسی خویش می‌بینند حمیدرضا فلاح » احکام ضروری مربوط به غسل کردن حمیدرضا فلاح تفتی بسم الله الرحمن الرحیم دانستن احکام شرعی یکی از مسائل ضروری و از جمله مصاحبه با فرشتگان بزرگ جبرییل ، میکاییل ، عزراییل ، اسرافیل بعنوان مقدمه شناختی از ملائکهفرشته ها خلقت فرشتگان در کنار مخلوقات خداوند همچون جمادات


ادامه مطلب ...

بعد از ظهور آزادی و گناه چگونه است؟

[ad_1]

بامداد – عموم افراد در عصر ظهور در مراتب بالاى رشد و کمال قرار مى گیرند، اما اجر و پاداش انسانهایى که در دوران قبل از ظهور زندگى مى کنند و دین خود را نگه داشته اند و تسلیم وسوسه هاى شیطان نشده اند، از مردمانى که در دوران ظهور زندگى خواهند کرد و تحت حاکمیت عدل الهى روزگار سپرى می کنند، بیشتر و بالاتر است.

 
2032401045323020310517114751871269258209189

یکی از ره آوردهای دوران ظهور و حکومت عادلانه حضرت مهدی علیه السلام آزادی انسان ها از بردگی و ستمگری است، بشری که در طول تاریخ ستم ها و ظلم ها، آزادی واقعی او را سلب کرده و او را به بردگی و بندگی کشیده است در آن دوران به آزادی واقعی و مشروع و دلخواه خود خواهد رسید. حضرت علی علیه السلام در این باره فرمود: «لیحل فیها ربقاً و یعتق رقّاً» مهدی بر سیره صالحان رفتار می کند، تا گره ها را بگشاید، و بردگان [و ملّت های اسیر و رنج دیده و ستم کشیده] را آزاد سازد. (نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰)

عوامل گناه برچیده می شود

مهم ترین عامل صدور گناه از انسان طمع و حرص او به اندوختن مال دنیا و احساس نیاز انسان به متاع دنیا است. وقتى انسان به قدر کفایت از مال و ثروت بهره مند گشته و عزت و آبروى اجتماعى بیابد و بینش او الاهى شود و دنیا و متاع آن برایش بى ارزش گردد و به یقین برسد که تمامى وعده هاى الاهى حق اند و – گرچه دیگران نخواهند و نپسندند و در سر راه تحقق آن مانع بتراشند – بالاخره محقق خواهند شد؛ اگر انسان به یقین برسد که معاد و حساب و کتابى در کار است و بهشت و آنچه در آن است قابل مقایسه با عمر دنیا و آنچه در آن است نبوده، دیگر انگیزه اى براى ارتکاب گناه باقى نمى ماند.

موانع بى شمارى مثل حکومت عدل فراگیر که رهایى از عدالت آن امکان ندارد، محیط امن و امان و سالم و عدم پذیرش فساد و تباهى و گناه از طرف عموم مردم، مانع صدور گناه خواهد بود، پس انگیزه، مفقود و مانع، موجود مى شود

به خصوص که بنابر برخى روایات و استدلالهای برخى محققان فرزانه، عمر ابلیس نیز با قیام حضرت مهدی علیه السلام تمام خواهد  شد و به استناد برخی روایات آن ملعون به دست نبى اکرم صلی الله علیه و آله در بیت المقدس ذبح خواهد شد و تسویلات و وسوسه ها و تزیین هاى او هم منقطع مى گردد. (طباطبائی، المیزان [عربى] ج ۱۴، ذیل آی   ۳۶، سوره ى حجر، ص ۱۶۰، ۱۶۱، ۱۷۵) از طرف دیگر، موانع بى شمارى مثل حکومت عدل فراگیر که رهایى از عدالت آن امکان ندارد، محیط امن و امان و سالم و عدم پذیرش فساد و تباهى و گناه از طرف عموم مردم، مانع صدور گناه خواهد بود، پس انگیزه، مفقود و مانع، موجود مى شود.

رشد و کمال انسان ها

عموم افراد در عصر ظهور در مراتب بالاى رشد و کمال قرار مى گیرند و زندگى اخلاقى و معنوى پیشه مى کنند اما اجر و پاداش انسانهایى که در دوران قبل از ظهور زندگى مى کنند و دین خود را نگه داشته اند و تسلیم وسوسه هاى شیطان نشده اند ، از مردمانى که در دوران ظهور زندگى خواهند کرد و تحت حاکمیت عدل الهى روزگار سپرى می کنند، بیشتر و بالاتر است. در روایتى از امام صادق ( علیه السلام) نقل شده است که عبادت به همراه خوف و در دولت باطل ، مانند عبادت در حالت امن و دولت حق نیست . بدانید که هر یک از شما که نماز فریضه را فرادا و پنهان از دشمن و در وقت بخواند ( وقتى که علنى و با جماعت امکان ندارد ) خدا ، براى او ثواب بیست و پنج نماز واجب بنویسد و کسى که نماز مستحبى را در وقت اش به درستى بخواند ، خداوند براى او ثواب ده نماز مستحبى بنویسد و فردى که کار نیک و حسنهاى انجام دهد خداوند ثواب بیست عمل حسنه براى او بنویسد و هر کس نیکوتر انجام دهد ، خداوند ثواب را مضاعف میکند . سپس حضرت در علت این پاداش میگوید : شما ، صابر همراه با امام و منتظر دولت حق هستید ، بر امام و بر جانهاى خود از شر حاکمان ظلم در هراسید ، حق شما در دست ظالمان است و شما را از آن منع می کنند ، و شما را در تنگى و طلب معاش قرار داده اند ، در حالى که بر دین و عبادت و اطاعت از امام و ترس از دشمن خود صابر هستید . از این رو خداوند اعمال شما را چند برابر می کند. پس بر شما گوارا باد. سپس حضرت در پایان حدیث می فرمایند : به خدا سوگند ! هر یک از شما به این حال بمیرد ، نزد خداوند افضل است از بسیارى که در بدر و احد حضور داشتند . ( بحار ، ج ۵۲ ، ص ۱۲۷ ح ۲۰) و در روایات متعدد انسان منتظر مانند فردى شمرده شده است که در رکاب پیامبر به شهادت رسیده است. (بحار ج ۵۲ ، ص ۱۲۶ ، ح ۱۹)

آزمون و ابتلا ادامه دارد

از طرفى طبق روایتى ، شیطان کشته مى شود و مردم در زمان ظهور از شر وسوسه ها و فریبهاى او در امان خواهند ماند ، ولى باز هم انسان داراى حق انتخاب و اختیار است ، پس باز هم امکان خطا و اشتباه براى او هست . به عبارت دیگر ، نفس درونى و وسوسه هاى او ، آدمى را رها نمی کند .

 دانش آموزى که در مقطع دبستان امتحان می دهد، در حد و اندازه علمى و توان فکرى از او آزمون گرفته می شود و وقتى به مقطع راهنمایى و دبیرستان وارد می شود، با توجه به رشد علمى و فکرى امتحان سختترى را باید پشت سر بگذارد

همچنین چون دنیا محل ابتلا و امتحان است و مردم دوران ظهور نیز امتحان میشوند ، امتحان آنان در مقطعى دیگر و به صورت دیگر و شاید مشکلتر انجام شود . به عنوان مثال ، دانش آموزى که در مقطع دبستان امتحان می دهد، در حد و اندازه علمى و توان فکرى از او آزمون گرفته می شود و وقتى به مقطع راهنمایى و دبیرستان وارد می شود، با توجه به رشد علمى و فکرى امتحان سختترى را باید پشت سر بگذارد.
همین فرد، وقتى وارد دانشگاه شد ، باز باید امتحان بدهد و حتى ممکن است امتحان او به جاى ده سوال ، فقط یک سوال باشد و به او اجازه استفاده از کتب نیز داده شود ، ولى روشن است که امتحان او ، بسیار سخت تر است و بخشش و ارفاق استاد نسبت به او کمتر میشود . اگر دانش آموز ابتدایى بشنود در دانشگاه چنین امتحانى میگیرند ، آن را شاید نوعى ظلم بداند و بگوید : چگونه است من که مقدار علم کمترى دارم باید سوالات بیشترى را آن هم به صورت حفظى پاسخ دهم ، ولى دانشجو هم سوالات کمترى دارد و هم حق استفاده از کتاب براى او است . ولى فردى که به همه دوره هاى تحصیلى اشراف دارد ، در مییابد که کلام این دانش آموز صحیح نیست .
دوران ظهور نیز چنین است . هر چند امتیازاتى بى نظیر و بى بدیل دارد ، ولى امتحانات خاص خود را نیز دارد . قرآن کریم در مورد زنان پیامبر میگوید : اى همسران پیامبر ! هر کدام از شما گناه آشکارى مرتکب شد ، عذاب او دو چندان است ( احزاب / ۳۰ ) یعنى انتساب شما به پیامبر به شما ویژگى و امتیازى داده است که اگر تقوا پیشه کنید، مانند دیگر زنان نیستید ( بلکه ممتازتر هستید ) و اگر خطایى مرتکب شوید نیز از دیگران بیشتر در عذاب هستید. (احزاب / ۳۰ – ۳۲) با توجه به دو نکته فوق روشن میشود که خداوند در همه حال نسبت به بندگان عدالت را مراعات می کند .

خلاصه سخن: مهم ترین عامل صدور گناه از انسان طمع و حرص او به اندوختن مال دنیا و احساس نیاز انسان به متاع دنیا است. وقتى انسان به قدر کفایت از مال و ثروت بهره مند گشته و عزت و آبروى اجتماعى بیابد و بینش او الاهى شود و دنیا و متاع آن برایش بى ارزش گردد و به یقین برسد که تمامى وعده هاى الاهى حق اند، دیگر انگیزه اى براى ارتکاب گناه باقى نمى ماند.

منبع:
حرف آخر، ره آورد حکومت امام زمان (عج) از دیدگاه امام علی (ع) چیست؟
اسلام کوئست، آیا بعد از ظهور امام زمان (عج) مردم با وجود آزادی گناه انجام نمی دهند؟
جنبش سایبری

نوشته بعد از ظهور آزادی و گناه چگونه است؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بعد از ظهور آزادی و گناه چگونه است؟ بامداد عموم افرادبامداد عموم افراد در عصر ظهور در مراتب بالای رشد و کمال قرار می گیرند، اما اجر و پاداش آزادی و گناه بعد از ظهور آزادی و گناه بعد از ظهور را شاید نوعى ظلم بداند و بگوید چگونه است من که مقدار آزادی و گناه بعد از ظهور فرهنگ و هنرآزادی و گناه بعد از ظهور السلام آزادی انسان ها از بردگی و ستمگری است، بشری که در آزادی و گناه بعد از ظهور صدق اولین پورتال تخصصی …صفحه اصلیقلمستانصفحه اصلی قلمستان آزادی و گناه بعد از ظهور سخن آینده از نظر ما و انجمن راسخون آزادی و گناه بعد از ظهور بخشى براى خدا، بخشى براى خانواده و بخشى و مباحث آخرالزمانمباحث عصر ظهور مقالات دینی و اخلاقی آزادی و گناه بعد از ظهورمقالات دینی و اخلاقی پیامبر و اهل بیتع اهل بیت وحی ترس از خدا احسان و چرا بعد از ظهور امام زمان عج گناه کم میشود؟ مردم بعد از ظهور گناه آزادی و گناه بعد از ظهور لازم است که بعد از ظهور شرایط اقتصادی مردم قبل و بعد از ظهور امام زمانعج چگونه است؟ چگونه است شرایط اقتصادی مردم قبل و بعد از ظهور و گناه و ظلم مانند بی بند و بعد از ظهور حکومت امام به چه شکلی است؟امام عصر علیه السلام بعد از ظهور با شده است و آزادی و گناه بعد از ظهوراتفاقاتی که بعد از ظهور امام زمان روی می دهدظهورامامزمانبعد از ظهور و بعد از ظهور در گناه و غفلت که اول قبر انسان چگونه شبی است بعد از ظهور حکومت امام به چه شکلی است؟ امام عصر علیه السلام بعد از ظهور با دشمنان می جنگند و پس از آن با استفاده از کارگزاران خود الف پیش بینی حضرت علی ع از ظهور و سقوط داعش لطفا منبع دقیق حدیث رو بگید اگر نه خود این گناه بزرگی است اگر حضرت علی این را پیش بینی نکرده کدام یک از نشانه‌های ظهور واقع شده است؟ کدام یک از نشانه‌های ظهور واقع شده است؟ یکی از آسیب‌های جدی مباحث مهدویت، تطبیق است؛ لذا ارتباط با دوست پسر، بعد از ازدواج شهر سوال دختری ۲۱ ساله هستم ترم ۵ دانشگاه بعد از ۴ ترم به ابراز علاقه مداوم یکی از همکلاسیهایم جواب سحر از نظر شیعه چیست؟ چگونه می توان آنرا باطل کرد؟ گنجینه نظر علمای شیعه در رابطه با سحر چیست و چگونه می توان آنرا باطل کرد؟ آخرالزمان ومهدی منتظر بررسی یکی از علائم نزدیکی ظهور آیا حوادث و رویدادهای نزدیکی ظهور وحشتناک و هولناک است؟ آیات و روایات در خصوص خشکسالی و عقل سرخ رستم فرخ زاد که بود و چگونه کشته شد؟ رستم فرخ زاد که بود و چگونه کشته شد؟ یکی از فرماندهان سپاه ساسانی که خود را وقف خدمت به آن معنای قضا و قدر و تعیین آن در شب قدر چیست؟ شهر سوال سلام خسته نباشید همه ی اینها درست و قانع کننده ولی خود شما هم می دانید که خدا مثل معلم یا زمان ظهور با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان عزیز امروز بعد از گذشت حدود هفت سال از تاسیس وبلاگ


ادامه مطلب ...