بامداد – خیلی از افراد هستند که بعد از طلاق سوال میکنند که چگونه باید زندگی کنیم؟گام ۱- انکار ابتدا باورتان نمیشود این اتفاق برای شما افتاده باشد. حس میکنید یک کابوس طولانی میبینید و هر لحظه ممکن است از خواب بپرید و از این کابوس خلاص شوید. گام ۲- ترس وقتی که باور کردید جدا شدهاید،
تازه ترسها به سراغتان میآیند. ترسهایی مثل اینکه نکند از پس زندگی جدید و تنها برنیایم. گام ۳- سازگاری حالا برای اینکه ترسهایتان برطرف شود دست به هر کاری میزنید. بعضی از این راه حلها برای کوتاه مدت جواب میدهد اما در بلندمدت نه. معمولا این راه حلها بچگانهاند،
چرا که در بچگی جواب دادهاند. گام ۴- تنهایی حالا که بعضی از راه حلهایتان برای زندگی مستقل جواب نداد احساس تنهایی میکنید. این فکر به سرتان میزندکه دو نفری راه حل پیدا کردن برای این مشکلها چقدر راحت بود. احساس تنهایی بعد از طلاق یکی از آن گردنه هاست که اگر از آن بگذرید بقیه گامها راحتتر طی میشوند.
گام ۵- به دنبال دوستان قدیمی در این گام برای رفع احساس تنهاییتان دنبال یک دوست میگردید. معمولا ابتدا به سراغ دوستان قدیمی میروید. مشکل تازه اینجا شروع میشود. بعضیها دوستان مشترک شما و همسرتان بودهاند. بعضیها بعد از جدایی رابطهشان را به هر دلیلی با شما کم کردهاند.
بعضیها را هم خودتان طرد کردهاید اما بالاخره میتوانید دوستان خودتان را پیدا کنید. گام ۶- احساس گناه یا طرد شدن همانطور که در شماره قبل هم گفتیم احساس گناه و طرد شدن دو روی یک سکهاند. اگر شما پیشنهاددهنده جدایی باشید احساس گناه میکنید و اگر مخاطب این پیشنهاد باشید احساس طرد.
گام ۷- اندوه تازه اینجاست که غم به قلب شما هجوم میآورد. اینجاست که حس میکنید چیز بزرگی را از دست دادهاید. همیشه بعد از هر از دست دادنی غم است که به دست میآید. گام ۸- خشم بعد از غم خشم میآید. احساس میکنید در حقتان بیانصافی شده است.
احساس میکنید یک نفر حق زندگی مشترک خوب را از شما گرفته است. معمولا در ذهن شما آن آدم کسی نیست جز همسر سابقتان.گام ۹- رها کردن حالا دیگر میخواهید رها کنید. میخواهید از زندگی قبلی دل بکنید. حالاست که متوجه میشوید از نظر فیزیکی جدا شدهاید اما از نظر ذهنی نه.
دل کندن کار سختی است اما ممکن است. گام ۱۰- خودارزشمندی بالاخره گامهای حسهای مثبت فرا میرسد. اولین حس این است که من آدم با ارزشی هستم. چیزی که طلاق ممکن است آن را له کرده باشد. آخر این گام به احساس خوب خودارزشمندی میرسید. گام ۱۱- انتقال حالا دیگر بیدار شدهاید
و میخواهید آثار گذشته را از زندگیتان پاک کنید. به این دوره خوب میگویند دوران انتقالی. گام ۱۲- صداقت حالا دیگر نمیخواهید خودتان را پشت نقاب پنهان کنید؛ نقاب قهرمان (طلاق روی من بیتاثیر بوده است)، نقاب قربانی (همه چیز تقصیر او بوده است)، میخواهید خودِ خودِ خودتان باشید. گام ۱۳- عشق گام سیزده نحس نیست.
اتفاقا عشق اینجاست که سربرمی آورد. اینجاست که فکر میکنید آیا ممکن است کسی من را واقعا دوست داشته باشد؟ گام ۱۴- اعتماد حالا دیگر میتوانید به جنس مخالف دوباره اعتماد کنید. کاری که به خاطر زخم عاطفیتان بسیار مشکل است. گام ۱۵- تمایلات جنسی شما هم مثل هر انسان دیگری تمایلات جنسی دارید.
ممکن است در این مدت درگیریهای ذهنی آن را کم یا بیش از حد زیاد کرده باشد. در این مرحله به تعادل میرسید. گام ۱۶- استقلال حالا میتوانید مستقل باشید. استقلال فقط مالی و فیزیکی نیست. اینجا به استقلال ذهنی هم میرسید. گام ۱۷- هدفمندی ذهن مستقل برای خودش هدف میگذارد.
شما هم در این مرحله برای زندگی خودتان هدفهایی میگذارید. هدفهایی جدید یا در بیشتر مواقع هدفهایی فراموش شده. گام ۱۸- آزادی بالاخره خودتان را کاملا رها میکنید. اینجاست که میتوانید دوباره به فکر رابطههای جدید باشید چونذهنتان دیگر تحت تاثیر رابطه قبلی نیست.
منبع:ایران ناز
نوشته زندگی بعد از طلاق چگونه پیش ببریم؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
چگونه با احساسگناه یا احساس طردشدن بعد از جدایی کنار بیاییم؟
احساسات زیادی بعد از طلاق سراغ هردو طرف خواهد آمد که ممکن است مشکل آفرین باشد شیوه درست کنار آمدن با این احساسات میتواند حکم معجزه برای هر طرف را داشته باشد.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ هلیا شش ماه است از همسر سابقش ماهور جدا شده است. درخواست طلاق از طرف ماهور بودهاست که معتقد است «ما آدمهای خوبی هستیم اما برای هم ساخته نشدهایم.» دنیای هلیا و ماهور زمین تا آسمان با هم فرق میکرد. ماهور عاشق تجربههای تازه، تحرک و معاشرت با آدمهای جدید بود؛ اما هلیا محافظهکار، کمتحرک و درونگرا بود. این تفاوت عمیق باعث دعواها و سوءتفاهمهای زیادی شده بود که دامنهاش به خانوادهها هم کشیده بود. در ظاهر ماهور هلیا را راضی به طلاق توافقی کرد؛ اما هلیا، هنوز بعد از شش ماه، حس میکند طرد شده است. حس میکند دوستداشتنی نبوده که ماهور او را پس زده است. ماهور هم با اینکه میداند طلاق به نفع هر دو آنها بوده است، هنوز، به خاطر پیشنهاد طلاق، احساسگناه میکند.
احساسگناه و احساس طردشدن، دو روی یک سکهاند. بنا به اینکه کدامتان زودتر برای پایان دادن به زندگی پیشقدم شده باشید، یکی از این دو احساس را تجربه میکنید. در طلاقهای توافقی این احساسات کمترند؛ اما خیلی از طلاقها فقط از لحاظ حقوقی توافقیاند نه از نظر عاطفی. احساسگناه و طردشدن را باید شناخت و بعد برای برطرف کردنش برنامهریزی کرد.
همان طور که گفتیم احساسگناه و احساس طردشدن، هر کدام گریبانگیر یکی از دو طرف طلاق میشوند. معمولاً کسی که پیشنهاددهنده طلاق است، چه خانم و چه آقا، بعدش احساسگناه میکند. در مقابل کسی که این پیشنهاد را میشنود، بعد از طلاق، احساس طردشدن میکند. بیایید برای راحتشدن ماجرا کسانی را که پیشنهاددهنده هستند «برنده» و طرف مقابل را «بازنده» بنامیم. احتمالاً با خودتان میگویید طلاق ما برنده و بازنده نداشته است. بله. در طلاقهای توافقی ممکن است این نقشها وجود نداشته باشند. در بیشتر طلاقها این واقعیتها وجود دارند؛ اما ما یا آنها را انکار میکنیم یا خیلی ساده از این زاویه به مسیر جدایی نگاه نمیاندازیم.
گرفتن نقش برنده و بازنده بیشتر از پیشقدم شدن برای طلاق، به لحن دو طرف بستگی دارد. معمولاً برندهها اولش پیشنهاد میدهند، «باید مدت زمانی تنها باشم تا فکرهایم را جمع کنم.» بعد اعتراف میکنند، «دیگر آنقدرها عاشقت نیستم تا بتوانم با تو زندگی کنم» و بعد پیشنهاد جدایی را مطرح میکنند. بازندهها برعکس شوکه میشوند. آنها اصرار میکنند، «لطفاً مرا ترک نکن.» آنها میپرسند، «کجای کار من ایراد داشته است که میخواهی رهایم کنی» و بالاخره اینکه «لطفاً یک فرصت دیگر به من بده تا بتوانیم با هم خوب باشیم.»
بیشتر ما لااقل یک بار در زندگی تجربه طردشدن را داشتهایم، تجربهای که بسیار تلخ است و هیچکسی از آن لذت نمیبرد. معمولاً بعد از این احساس، در خودمان فرو میرویم و گذشته را کنکاش میکنیم تا بفهمیم چه اتفاقی افتاده است؛ مثلاً آیلین وقتی اولین بار پیشنهاد طلاق را از همسر سابقش سامیار شنید، مرتب به این فکر میکرد «نکند من دیگر آنقدرها زیبا نیستم» یا «نکند من بلد نبودم با مردها درست برخورد کنم.»
برای کنارآمدن با احساس طرد میتوانید این راهها را امتحان کنید:
احساس طردشدن بخشی از فرایند جدایی است و قبل از هر تلاشی برای تغییر باید آن را پذیرفت. تا وقتی شما این احساس را انکار کنید نمیتوانید هیچ کاری برایش انجام دهید.
اگر وقتی احساس طرد میکنید، بعدش گذشته را واکاوی کنید، همیشه هم این واکاوی بد نیست. شاید واقعاً شیوه ارتباطی اشتباهی داشتهاید و با این واکاوی میفهمید باید رابطهتان را با دیگران اصلاح کنید.
در هر طلاقی چندین و چند عامل با هم باعث جدایی میشوند. هر کدام از ما با کولهباری از تجربههای گذشته وارد زندگی مشترک میشویم و گذشته تأثیر خودش را خواه ناخواه میگذارد. اینکه طلاق گرفتهاید به معنای بیکفایتی یا نالایقی شما نیست. گاهی طلاق ربطی به بیکفایتی ندارد.
اینکه شما طلاق گرفتهاید به این معنا نیست که الزاماً شما مشکل حادی داشتهاید. اگر نتوانستید مشکلتان را با هم حل کنید، طرف مقابل هم به اندازه شما ضرر کرده است. اگرچه نوشتن این جمله راحت است، رسیدن به این احساس احتیاج به زمان طولانی و تمرین فراوانتری دارد.
به هر حال چه طلاق گرفته باشید چه نه، فرد ارزشمندی هستید که میتواند دیگران را دوست داشته و دوستداشتنی باشد. هر کسی ویژگیهای منحصر به فردی دارد که برای دیگران دوستداشتنی است. ممکن است ویژگیهای شما برای همسر سابقتان جذاب نبوده؛ نهاینکه به طور کلی شما آدم دوستداشتنیای نیستید.
احساسگناه الزاماً احساس بدی نیست. همه ما برای این که خودمان پلیس خودمان باشیم، به اندازهای از احساسگناه احتیاج داریم. هیچکدام از ما خودمان را کاملاً بیگناه نمیدانیم؛ اما وقتی این احساس آنقدر زیاد میشود که دیگر نمیتوانیم دست به هیچ کاری حتی کارهای مثبت بزنیم، این احساس ناکارآمد میشود.
بعد از طلاق، احساسگناه معمولاً سراغ پیشنهاددهنده طلاق میآید. در واقع، طلاق فرصتی است برای این که با احساسگناه خودمان روراست روبهرو شویم. برای اینکه با احساس گناه کنار بیاییم باید از راهکارهای زیر استفاده کنیم:
در واقع با دو نوع احساسگناه روبهرو هستیم. بعضی از احساسگناهها به اصطلاح متناسب هستند؛ مثلاً اینکه ما به عنوان پیشنهاددهنده طلاق برای مدتی احساسگناه کنیم و بعد با آن کنار بیاییم احساسگناه متناسب است. نوع دوم احساسگناهی عمیق است که ریشه در کودکی دارد. این نوع احساسگناه بسیار شدید و بیتناسب است. در این نوع احساسگناه ما با هر چیز کوچکی احساسگناه شدید میکنیم، یک احساسگناه شدید همراه با ترس و اضطراب. چون ریشه این نوع احساسگناه برای ما نامعلوم است، تمام هم نمیشود. احساسگناه دوم ربطی به طلاق ندارد و طلاق فقط آن را آشکار کرده است و برای رفع آن حتماً باید به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید.
وقتی احساسگناه سراغتان میآید به این فکر کنید که «طلاق راهحلی منطقی بود. راهحلی که به نفع شما و همسر سابقتان تمام شد.»
وقتی احساسگناه میکنیم به دنبال راهی برای مجازات خودمان میگردیم تا آرام شویم. ممکن است خودمان را از لذتهای معمولی مثل خوبخوردن یا تفریحکردن محروم کنیم. یادتان باشد احساسگناه شما واقعی نیست؛ بنابراین نباید خودتان را به خاطر گناه نکرده تنبیه کنید.
احتمالاً شما هم مثل خیلی از آدمهای دیگر برای خودتان زندگی ایدهآلی تصور کرده بودید که حالا فرو ریخته است. احتمالاً شما هم حفظ زندگی زناشویی را یکی از مهمترین عاملها برای اینکه خودتان را موفق بدانید میدانستید؛ اما حالا حس میکنید نتوانستهاید موفق باشید. حس میکنید در زندگی مردود شدهاید و به همین دلیل احساسگناه میکنید؛ اما هیچکس کامل نیست. شما دانشآموزی هستید که فقط در یک درس تجدید آوردهاید. به درسهای دیگر زندگی که آنها را پاس کردهاید نگاه کنید. درسهایی مثل شغل، روابط با دوستان، تحصیل، رابطه با خانواده پدری و بخشهای دیگر زندگی. زندگی تمام نشده است
بامداد – در بیان آیه «من یتق الله…» هر کس تقوای الهی پیشه کند و از گناه دوری نماید ، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد و هر کس بر خدا توکل نماید ، خدا او را کفایت می کند و خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای داده است.
شصت و پنجمین سوره قرآن کریم است که ۱۲ آیه دارد و در مدینه نازل شده است.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت است: هر کس سوره طلاق را قرائت نماید. در حال بقا و پایداری بر سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم خواهد مرد. ۱
فضیلت و خواص سوره طلاق
در سخنی از امام صادق علیه السلام روایت شده است: هر کس سوره طلاق و تحریم را در نمازهای خود قرائت کند خداوند در روز قیامت او را از ترس و خوف و حزن و اندوه در امن می دارد و از افتادن در آتش معاف می دارد و او را به خاطر تلاوت این دو سوره وارد بهشت می کند و این دو سوره او را حفظ می کنند. زیرا متعلق به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می باشند.۲
آثار و برکات سوره طلاق
۱) بهبود بیماری و ادای قرض و بدهکاری
روایت شده است که قرائت این سوره برای بهبود بیماری و ادای قرض و بدهکاری مفید است.۳
۲) برای تحبیب
به نیت محبت ۲۱ مرتبه این سوره را بخوانند. ۴
۳) برای وسعت رزق ۳ مرتبه این سوره خوانده شود. ۵
ختومات مجرب سوره طلاق
۱) وسعت رزق و روزی
برای وسعت رزق و روزی و رسیدن به مال، آیه ۲-۳ سوره طلاق را به این شکل ختم نماید: ابتدای ختم جمعه یا پنج شنبه یا دوشنبه باشد و اگر جمعه باشد بهتر است. تا چهل روز هر روز ۱۵۹ مرتبه آیه شریفه رابخواند و بهتر است بعد از نماز صبح باشد . فقط در روز چهلم ۱۷۹ مرتبه باشد و در ابتدای ختم برای استجابت حاجت، غسل حاجت نموده دو رکعت نماز بخواند و صد مرتبه صلوات بفرستد (در روز اول) و روز آخر بعد از اتمام، صد صلوات بفرستد.
شک نکند و ناامید نشود و اگر بار اول به نتیجه نرسید تکرار کند که انشاءالله به مراد می رسد.۶
در سخنی از امام صادق علیه السلام روایت شده است: هر کس سوره طلاق و تحریم را در نمازهای خود قرائت کند خداوند در روز قیامت او را از ترس و خوف و حزن و اندوه در امن می دارد و از افتادن در آتش معاف می دارد و او را به خاطر تلاوت این دو سوره وارد بهشت می کند و این دو سوره او را حفظ می کنند. زیرا متعلق به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می باشند
۲) گشایش کارها
به تجربه رسیده است که هرکس هر روز به خواندن آیه مبارکه «من یتق الله…» «آیات ۳-۲» سوره طلاق همت کند مهمات و گشایش امورات بسته خود را خواهد دید. ۶
۳) جهت رفع گرفتاری
یک هفته هر شب بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز بدین کیفیت بخواند . در رکعت اول بعد از حمد آیه «من یتق الله» آیه ۳-۲ سوره طلاق را ۲۵ بار بخواند. ۷
خاصیت آیه «من یتق الله…»
هر کس تقوای الهی پیشه کند و از گناه دوری کند ،خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد و هر کس بر خدا توکل نماید خدا او را کفایت می کند و خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای داده است.
این آیه از امید بخش ترین آیات قرآن کریم است که تلاوت آن دل را صفا و و جان را نور می بخشد در حدیثی از ابوذر غفاری نقل شده که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من آیه ای را در قرآن می شناسم که اگر تمام انسانها دست به دامن آن زنند برای حل مشکلات آنها کافی است پس آیه فوق را سه مرتبه با تکرار تلاوت فرمود.
و در حدیث دیگر فرمود: خداوند پرهیزگاران را از شبهات دنیا و حالات سخت مرگ و شدائد روز قیامت رهایی بخشید. البته مفهوم آیه این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بکشد.
چنانچه حضرت صادق علیه السلام فرمود: وقتی آیه فوق نازل شد عده ی درها را به روی خود بسته و رو به عبادت آوردند و گفتند خداوند روزی ما را عهد ه دار شد. این خبر به گوش پیغمبر رسید کسی را نزد آنها فرستاد که چرا چنین کرده اید هر کس چنین کاری کند دعای او مستجاب نمی شود بر شما باد بر کار و تلاش همراه با تقوا.۸
پی نوشت ها :
(۱) مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۶
(۲) ثواب الاعمال، ص۱۱۸
(۳) مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۲۹۰
(۴) درمان با قرآن،ص ۱۲۰
(۵) همان
(۶) قرآن درمانی روحی و جسمی، ص۲۶۰
(۶) همان
(۷) درمان با قرآن، ص۱۲۱
(۸) قرآن درمانی روحی و جسمی،ص۲۶۱
منبع:tebyan.net
نوشته آثار و برکات سوره طلاق اولین بار در بامداد پدیدار شد.
مفهوم طلاق در جامعه به شکلی نادرست جا افتاده است و متاسفانه آمار طلاق روز به روز در حال افزایش است در این مقاله می خواهیم در مورد برخی از رایج ترین باورهای غلط درمورد طلاق صحبت کنیم:
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ بسیاری از افراد در مورد طلاق باورهایی دارند که تحقیقات روانشناسان آنها را غیرواقعی میداند. این باورهای اشتباه که ما آنها را افسانه مینامیم، ممکن است بسیار زیادتر از آن چیزی باشند که ما در زیر آوردهایم؛ ولی به نظر میرسد افسانههایی که بیشتر افراد در اغلب کشورهای دنیا از جمله جامعه خودمان به آنها اعتقاد دارند، نمونههای زیر هستند و افسانههای دیگر که روانشناسان غربی در تحقیقاتشان به آنها دست یافتهاند مربوط به فرهنگ غربی باشد که ارتباطی با فرهنگ ایرانی و اسلامی ما ندارد. ما در اینجا تنها به افسانههایی اشاره میکنیم که در این تحقیقات به دست آمدهاند و با فرهنگ ما نیز در تناقض نیست و میتوان در میان مردم جامعهمان نیز آنها را دید.
در سالهای اخیر ما تغییری سریع در فراوانی طلاق داریم و در کنار آن تغییر نگرشش نسبت به طلاق نیز داریم؛ حتی نگرشمان نسبت به ازدواج هم تغییر یافته است. در طول قرنها، ازدواج و طلاق مسئلهای بود که تنها بر اساس اقتصاد و جایگاه اجتماعی افراد صورت میگرفت؛ اما از شروع قرن ۲۰ میلادی، بنیان دو پدیده ازدواج و طلاق بر اساس عشق قرار گرفته است. از آن زمان تا امروز، انتظار افراد از ازدواج و زندگی زناشویی به عنوان یک منبع رضایت شخصی، عشق و صمیمیت شد؛ اما وقتی که ما انتظار داریم در ازدواج همه نیازهایمان را برآورده کنیم، اگر اینچنین نشود، کمتر تحمل میکنیم.
از طرف دیگر، اکنون دلایل عمده طلاق عبارتند از صمیمیت کمتر، احساس بیاعتمادی، ملال و تفاوتها در سبک زندگی و ارزشهای دو فرد. امروزه نهتنها احتمال بیشتری دارد که ما بهدلایلی طلاق بگیریم که برای مادربزرگها و پدربزرگهایمان مسخره مینمود، بلکه ما سریعتر از آنها از هم طلاق میگیریم. بیشتر نمودارهای طلاق در اغلب کشورها نشان میدهد بزرگترین زمان خطر وقوع طلاق، نقطه اوج، در حدود سال چهارم زندگی مشترک است. این نمودارها به معنای این است که عشق اولیه هرچند قوی است، اما اساسی سست برای ازدواج بلندمدت است. در ازدواجهایی که تنها بر اساس عشق صورت میگیرد، عشق اغلب بعد از مدتی ناپدید میشود و جای آن را نقشهای جنسیتی همچون کار در بیرون و سرپرستی خانواده برای مردان و مادری و مراقبت از کودکان و همسر برای زنان میگیرد و بعد از به دنیا آمدن کودک، همهچیز این نوع زندگیها بر محور کودک قرار میگیرد.
درصد بالایی از همسران در سنین بالا و سابقه بالای زندگی مشترک از هم جدا میشوند. این میزان بالا به این معناست که برخی افراد در ابتدای زندگی مشترکشان وقتی با مشکلات غیرقابل حل مواجه میشوند، تنها به این دلیل که طلاق برایشان بهمثابه یک تابو است و آن را شرمآور میدانند، به این کار اقدام نمیکنند؛ اما بعد از چند سال زندگی مشترک که با افزایش مشکلاتشان مواجه میشوند، به این نتیجه میرسند که چارهای جز طلاق برایشان باقی نمانده است.
دوستی پیش از ازدواج در زمان حاضر در سراسر دنیا مسئله رایجی است. این مسئله با این توجیه تبیین میشود که اگر دوستی پیش از ازدواج وجود داشته باشد، طلاق کمتر اتفاق خواهد افتاد. از جمله دلایلی که برای این پیشبینی ذکر میکنند، آشنا شدن دو طرف با همدیگر است. اما محققان دریافتهاند که دوستی میان دختر و پسر نهتنها احتمال طلاق را کاهش نمیدهد، بلکه آن را افزایش میدهد. ازدواج مسئلهای است که دو طرف تا به آن وارد نشده باشند نمیتوانند با هیچ جایگزین دیگری آن را امتحان کنند و مسئلهای است که به گفته اغلب روانشناسان حوزه خانواده، شبیهسازیپذیر نیست. محققان در سالهای اخیر تلاش کردهاند تا به این پرسش مهم پاسخ بدهند که چرا دوستی قبل از ازدواج طلاق را افزایش میدهد. یک فرضیه محققان این است که عموماً افرادی که به دوستی با جنس مخالف اقدام میکنند، نسبت به افرادی که این کار را نمیکنند از لحاظ دینی و اخلاقی ضعیفتر و سهلگیرترند و کمتر احتمال دارد که بر اساس قواعد اجتماعی عمل کنند. تابوی طلاق برای این افراد شکنندهتر و نرمتر است. روانشناسان معتقدند که افراد در زمان دوستی قبل از ازدواج نیز همان مسائلی که موجب طلاق افراد میشود تجربه میکنند، مسائلی از قبیل مشکلات ارتباطی، تفاوت در ارزشها، تفاوت خلق و خود و صفات شخصیتی و سطح پایین تعهد نسبت به یکدیگر. بیشتر این افراد انتظار دارند که این مشکلات با ازدواج برطرف شود. علاوه بر این مشکل، موضوع دیگر این است که این افراد دوستیشان را بهعنوان عشق به هم توجیه میکنند، در حالیکه این توجیه همچون توجیه ازدواج فقط بر مبنای عشق، یک مسئله کاملاً خیالی است و پایداری ندارد.
به این افسانه افرادی اعتقاد دارند که طلاق برایشان دردناک و توجیهناپذیر است. این افراد برای آنکه بتوانند وضعیت خودشان را عادی جلوه دهند و کینه و خشمشان را نسبت به همسر سابقشان فرو بنشانند، تلاش میکنند تا به خود و دیگران بقبولانند که این اتفاق یک خیانت بوده است. جملاتی از قبیل «همسر سابقم از اول هم نمیخواست با من زندگی کند و دلش پیش فرد دیگری بود» یا «او با جداشدن از من از زیر بار مسئولیت همسری و والدینی شانه خالی کرد»، در حرفهای این افراد تقریباً رایج است و بهوفور میتوان آنها را شنید.
شواهد نشان میدهند که در اغلب کشورها از جمله کشور ما، قوانین سختگیرانهای که ماهیتش جلوگیری از افزایش آمار طلاق است، تنها برای مدتی کوتاه مؤثر است و در بلندمدت نمیتواند تأثیر چندانی بر رشد آمار طلاق بگذارد. افرادی که به تصمیم طلاق میرسند، در صورتی که با سختگیری قوانین برای طلاق مواجه شوند، سعی میکنند با دور زدن قوانین و یا خودداری از زندگی مشترک، به هدفشان که طلاق است، دست یابند. شواهد باز هم نشان میدهد که معمولاً موفق هم میشوند.
انواع طلاق دارای ارکان چهارگانه می باشند که در انواع طلاق این چهار باید وجود داشته باشد. برای انواع طلاق وجود دو شاعد عادل مرد ضرورت دارد.
طلاق
شوم ترین سرنوشتی است که ممکن است برای یک خانواده رقم بخورد. با این وجود گاه گریزی
از آن باقی نمیماند. با طلاق رشته ازدواج میان زن و شوهر قطع میشود و از آن پس
برای باز کردن گره و علقه میان آن دو باید برخی اقدامات انجام شود
طلاق دارای چهار رکن اساسی است که عبارتند از:
اول) طلاق دهنده: درباره طلاقدهنده که همان مرد است چهار شرط معتبر است که باید در زمان طلاق وجود داشته باشد:
اختیار
در انواع طلاق ها شرعا و قانونا بر اساس حدیث نبوی شریف «الطلاق ... و من اخذ
بالساق» بر عهده شوهر است اما بر اساس قانون شوهر نمیتواند خودسرانه دست به طلاق
بزند بلکه باید برای طلاق به دادگاه مراجعه کند و در نهایت هم آن را ثبت کند در غیر
این صورت مرتکب جرم شده است. به نظر میرسد با توجه به این که اکنون طلاق بدون
موافقت دادگاه واقع نمیشود اگر کسب موافقت دادگاه نیز به عنوان رکن پنجم طلاق به
شمار آید بی وجه نیست
دوم) طلاق گیرنده: درباره مطلَّقه که همان زن طلاق داده شده است نیز پنج شرط باید در زمان طلاق وجود داشته باشد تا انواع طلاق از اعتباربرخوردار باشد:
سوم) صیغه طلاق: طلاق به خاطر آثار و پیامدهای خاصی که در جامعه دارد دارای شرایط و تشریفات خاصی است که حتما باید رعایت شود. از جمله اینکه باید صیغه طلاق خوانده شود. در صیغه نیز شروطی معتبر است که عبارتند از این که صیغه مخصوصه برای ازاله قید نکاح «هی طالقٌ یا فُلانَة طالقٌ یا اَنتِ طالقٌ» باشد. گفته میشود که طلاق به غیر عربی واقع نمیشود و با اشاره هم واقع نمیشود مگر کسی که عاجز از حرف زدن باشد.
سایر شرایط:
چهارم) شاهد گرفتن: شاهد گرفتن دو یا چند نفر مرد عادل بر وقوع انواع طلاق ضرورت دارد. بنابراین دو شرط در شاهد گرفتن بر طلاق حتما باید مورد توجه قرار گیرد:
در تقسیم بندی انواع طلاق باید بدانیم که بعضی از طلاقها حرام هستند. بنابراین اولین دسته بندی عبارت است از:
طلاق بدعی به معنای بدعت حرام: منظور ما از طلاق بدعی آن دسته طلاقهایی است که برخلاف احکام شریعت باشد. طبیعی است که اگر این نوع طلاق واقع شود باطل است. طلاق
سنی به معنای سنت مشروعه: به آن دسته طلاقهایی گفته میشود که مطابق مقررات و با
رعایت کامل شرایط شرعی انجام شده باشد و خود بر دو نوع است: |
1) طلاق باین که مرد در آن حق رجوع ندارد. بنابراین اگر کسی همسر خود را با طلاق باین مطلقه کرد حق رجوع نخواهد داشت و برای رجوع نیاز به عقد مجددی هست.
2) طلاق رجعی که مرد در آن حق رجوع در زمان عده را دارد. بنابراین اگر شخصى زن خود را با طلاق رجعی مطلقه کرد، پس از آن اختیار دارد در زمان عده زن، بدون عقد جدید به همسرش رجوع کند و دوباره او را عیال خود کند. بنابراین همانطور که از نام این نوع طلاق معلوم است، طلاق رجعی، طلاقی است که در آن مرد حق رجوع دارد؛ خواه رجوع بکند یا نکند.
در مواردی که طلاق، برابر قانون مدنی باین نباشد رجعی است. در طلاق رجعی، تا موقعیکه عده زن منقضی نشده است، رابطه نکاح کاملاً قطع نشده است. بنابراین در ایام عده رجعیه، حقوق و تکالیف زوجیت تا آن جا که با ماهیت طلاق سازگار باشد، به حکم قانون باقی میماند؛ نفقه زن به عهده شوهر است و دادگاه در صورت اختلاف باید میزان این نفقه را تعیین کند و اگر یکی از زوجین فوت کند، دیگری از او ارث میبرد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
طلاق بائن به طلاقی گفته می شود که مرد در زمان عده حق رجوع به زن را ندارد. در طلاق بائن مرد بعد از زمان عده می تواند مجددا با او ازدواج کند.
طلاق به معنای گشودن گره و رها کردن است. همچنین طلاق از نظر لغوی در معنای ترک کردن نیز آمده است و در اصطلاح عبارت از پایاندادن زناشوئى بهوسیله زن یا شوهر است. باید توجه داشت که اساساً طلاق در عقد ازدواج دائم مطرح میشود؛ ماده ۱۱۳۹ قانون مدنی در این باره مقرر داشته است: طلاق مخصوص عقد دائم است و زن در منقطعه با انقضای مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج میشود.
از حیث ماهیت طلاق در فقه و حقوق باید گفت که طلاق یکی از اعمال حقوقی است و از آنجا که با یک اراده (خواه اراده زوج باشد یا نماینده قانونی) محقق میشود، در ذیل ایقاعات قرار میگیرد.
طلاق بائن بدان معنی است که در زمان عده، زوج حق رجوع به زوجه را ندارد و چنانچه خواستار زندگی مجدد با زوجه مطلقهاش باشد، باید تا انقضای مدت عده صبر کرده و بعد از آن با عقد نکاج مجدد او را به همسری درآورد. |
بائن به معنی جدائی است و طلاق بائن را
از آن رو به این نام گفتهاند که در آن حق رجوع برای شوهر شناخته نشده است و با
وقوع طلاق رابطه نکاح به طور قطعی منحل میشود
قطع کامل
رابطه زوجیت، اگر طلاق بائن باشد، رابطه نکاح از تاریخ وقوع آن منحل میشود. بر
اثر طلاق، زن و شوهر از قید زناشویی آزاد میشوند؛ شوهر پس از این طلاق میتواند
بدون اشکال ازدواج کند، اما زوجه، اگر از آن دسته از زنان نباشد که عده طلاق
ندارد، باید عده نگه دارد و نمیتواند در ایام عده با دیگری ازدواج کند و این تنها
اثری است که بعد از طلاق بائن در ایام عده از ازدواج سابق باقی میماند. بنابراین
با وقوع طلاق بائن، حقوق و تکالیفی که زن و شوهر نسبت به یکدیگر داشتند ساقط میگردد.
اقامتگاه زن دیگر تابع شوهر نیست، بقای نام خانوادگی شوهر برای زن منوط به اجازه
شوهر است. زنی که در عده طلاق بائن است، مستحق نفقه ایام عده نیست، مگر آن که آبستن
باشد
انواع طلاق بائن به شرح زیر است:
چنانکه گذشت قانون مدنى اختیار طلاق را به شوهر داده و او را بدون هیچ قید و شرطى مختار در طلاق زن دائمه خود کرده است. زنهائى که از ادامه زناشوئى ناراضى هستند، گاه براى رهائى از آن حاضر میشوند مالى به شوهر بدهند تا طلاق داده شوند و شوهر هم قبول میکند و در مقابل آن زن را طلاق میدهد؛ مال مزبور را فدیه گویند.
طلاق خلع
خلع به معنى کندن است در اصطلاح حقوقى چنان که ماده «1146» قانون مدنی میگوید: «طلاق خلع نوعی طلاق بائن است که زن به واسطه کراهتى که از شوهر خود دارد، در مقابل مالى که به شوهر میدهد طلاق بگیرد، اعم از این که مال مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.» علاوه بر شرائط عمومى که براى صحت طلاق گذشت، در طلاق خلع شرایط زیر نیز ضرورى است:
1 - کراهت زن از شوهر
بنا بر صریح ماده بالا طلاق خلع زمانى محقق میگردد که زن از شوهر خود کراهت داشته باشد و براى رهائى خود مالى به شوهر بذل کند تا شوهر او را طلاق بائن دهد.
2- مقدار فدیه
هر مقدارى که بین زن و شوهر توافق شود، ممکن است زن در مقابل طلاق خلع به شوهر خود بذل کند. بنابراین ممکن است فدیه، عین مهر یا معادل آن یا بیشتر و یا کمتر باشد.
3- صیغه طلاق خلع
طلاق
اگر چه ایقاع است و براى انعقاد آن احتیاج به موافقت و قبول زن ندارد، ولى هرگاه
به صورت خلع باشد، به اعتبار آن که طلاق در مقابل بذل مالى که زن میدهد واقع میشود،
مانند عقد داراى دو طرف است که یکى زن و دیگر شوهر است و به توافق دو اراده که ایجاب
و قبول است، محقق میگردد. بنابر قولى که اقوى شمرده شده است، صیغه طلاق خلع ممکن
است مشتق از کلمه طلاق یا از کلمه خلع باشد، که پس از بذل مال از طرف زن (به منظور
تحقق طلاق خلع) اجرا میگردد. مثلاً چنانکه زن به شوهر بگوید: فلان مقدار به تو میدهم
که تو مرا طلاق خلع دهى، و شوهر در جواب بگوید: خلعتک على کذا یا آنکه بگوید: انت
مختلعه على کذا؛ کافى است. چنانچه پس از عبارت مزبور نیز شوهر بگوید: انت طالق على
کذا، تأکیدى بیش نیست، همچنانکه شوهر میتواند در جواب زن بگوید: انت طالق على
کذا و هرگاه پس از آن بگوید انت مختلعه على کذا تأکیدى کردی است. عدهاى از فقها
معتقدند که گفتن صیغه طلاق پس از خلع لازم است و خلعتک على کذا، به تنهایى براى
تحقق طلاق کافى نیست
طلاق مبارات
مبارات مشتق از برائت و به معنى مفارقت است و چون زوجین به وسیله طلاق مزبور از یکدیگر مفارقت میکنند، آن را طلاق مبارات گویند. در اصطلاح حقوقى در باره این نوع طلاق بائن چنان که ماده «1147» ق. م میگوید: «طلاق مبارات آن است که که کراهت از طرفین باشد، ولى در این صورت عوض باید زائد بر میزان مهر نباشد.» براى انعقاد طلاق مبارات علاوه بر شرایط اساسى مختص به طلاق که شرح آن مفصلاً گذشت، شرائط زیر نیز ضرورى است:
1- کراهت زوجین از یکدیگر؛
2- مقدار فدیه؛ بنابر صریح ماده بالا در طلاق مبارات عوضى که زن در مقابل طلاق به شوهر میدهد نباید زائد بر میزان مهر باشد.
3- صیغه
طلاق مبارات
چنانکه در طلاق خلع گذشت، طلاق مبارات به اعتبار آن که در مقابل بذل مال از طرف زن واقع میشود، مانند عقد داراى دو طرف است و توافق دو اراده را لازم دارد.
صیغه طلاق مبارات ممکن است به کلمه مشتق از طلاق گفته شود، چنان که زن بگوید: مهرم را به تو میدهم که تو مرا طلاق مبارات دهى، شوهر در جواب او بگوید: انت طالق على کذا. چنانچه به کلمه مشتق از مبارات شوهر طلاق گوید، ناچار متعاقب آن باید کلمه انت طالق على کذا گفته شود، مثلاً چنانچه شوهر بگوید: بارأتک على کذا، باید آن را به عبارت انت طالق على کذا تکمیل کند، زیرا کلمات مشتق از مبارات صریح در طلاق نیست.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
طلاق خلع توسط زن درخواست می شود. در طلاق خلع زوجه با دادن مالی به شوهر او را راضی به طلاق می کند. در طلاق خلع فقط زن خواستار طلاق است.
بر اساس ماده 1146 قانون مدنی، «طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به وی میدهد، طلاق بگیرد؛ اعم از اینکه مال مزبور عین مهر یا معادل آن یا بیشتر یا کمتر از مهر باشد.»
طلاق به معنای انحلال عقد نکاح دائم است که پس از اجرای صیغه طلاق صورت میگیرد و از آن پس رابطه زوجیت بین زن و شوهر منقطع میشود، اما با توجه به نوع طلاق آثار حاصله از آنها متفاوت خواهد بود.
طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی،در «طلاق بائن» برای شوهر حق رجوع وجود ندارد و با اجرای صیغه طلاق رابطه زوجیت بین زوجین به طور کامل قطع خواهد شد.طلاق بائن خود به چند دلیل حاصل میشود که یکی از این دلایل، کراهتی است که زن از شوهر دارد یا هر دو از یکدیگر دارند. در صورتی که کراهت طرفینی باشد، طلاق از نوع مبارات است و اگر کراهت یکطرفه زن از شوهر باشد، طلاق از نوع خلع خواهد بود.
طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست و مهر یا مال دیگر خود را به او می بخشد که طلاقش دهد را «خلع» گویند. به بیانی روشن تر؛ طلاق خلع آن است که زن به هر علتى نخواهد با شوهرش به زندگى ادامه دهد و شوهر هم مایل به طلاق دادن او نباشد، ولى زن براى راضى کردن او به طلاق، مقدارى مال به او بدهد تا راضى شود او را طلاق دهد.
طلاق خلع قوانین،خصوصیات و شرایطی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. در این طلاق تا زمانی که زن مال بخشیده به شوهر خود را مطالبه نکند، شوهر نمی تواند به او رجوع نماید. 2. مرد نباید زن خود را مجبور به انجام طلاق خلع کند. 3. باید صیغه طلاق خلع خوانده شود، به این صورت که مثلاً مرد به زن خود بگوید: « ...خالعتک»؛ یعنی ... «...تو را طلاق خلع دادم». 4. زن باید بلافاصله قبول را بگوید. 5. در طلاق خلع باید آزردگی و بی میلی فقط از طرف زن باشد و اگر بی میلی هر دو طرف باشد، به آن طلاق مبارات گویند، نه طلاق خلع. 6. صیغه و لفظ خلع را باید دو مرد عادل بالغ بشنوند. |
لازم به ذکر است که ویژگی اصلی این نوع طلاق، کراهت زوجه نسبت به زوج است.
«خلع» به معنای جدا کردن و کندن آمده و چون در قرآن کریم، هر یک از زن و مرد (مادامی که رابطه زوجیت بین آنها برقرار است) لباس دیگری قلمداد شدهاند، جدایی آنها از یکدیگر به منزله در آوردن لباس و کندن آن است.در بیان روایات و کلام فقیهان و مسلمانان، این جدایی با شرایط خاصی «خلع» نامیده شده است. البته در قرآن از این جدایی با شرایط خاصی به افتدا تعبیر شده است اما مفاد آیهای که مستند جواز این نوع جدایی است، در روایات و به تبع آن در کلام فقیهان «خلع» نامیده شده است. در اصطلاح فقه و حقوق، خلع آن است که زوجه به دلیل کراهتی که نسبت به زوج خویش دارد و بیم مخالفت و نافرمانی شدید او میرود، با توافق زوج، مالی را به او میبخشد تا از قید زوجیت رها شود.
طلاق خلع مبتنی بر دو رکن است:
1. تنفر و کراهت داشتن زوجه نسبت به زوج خویش، به گونهای که دوام زندگی را برای او یا هر دو مشکل ساخته است و منجر به نافرمانی، معصیت و بیتوجهی به تکالیف شرعی و قانونی و نیز احساسات و عواطف انسانی میشود.
2. دادن مالی از سوی زن به مرد در مقابل انجام طلاق، تا وی را از زوجیت رها سازد؛ به گونهای که (زوج) در زمان عده حق رجوع نداشته باشد.
به مالی که زوجه میبخشد اصطلاحاً فداء یا فدیه میگویند و میتواند عین، دین یا منفعت باشد. در خصوص مقدار آن نیز ضابطه مشخصی وجود ندارد و به نحوه توافق طرفین بستگی دارد که در این صورت ممکن است همان مهریه یا غیر آن یا مالی به ارزش کمتر یا بیشتر از مقدار مهریه باشد، همچنین نفقه که در ذمه شوهر است یا اجرت شیر دادن فرزند در مدت معین میتواند فدیه قرار گیرد.
در قانون مدنی ایران نیز طلاق خلع به همین نحو تعریف شده است، ماده 1146 قانون مدنی مقرر میدارد: «طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد؛ اعم از اینکه مال مزبور عین مهر یا معادل آن یا بیشتر یا کمتر از مهر باشد.» بنابراین به طور مسلم برای تحقق طلاق خلع، زوجه باید عوض را پرداخت کند و نیز باید تنفر و کراهت وجود داشته باشد.
به دلیل اینکه طلاق خلع از اقسام طلاق بائن است، پس از تحقق آن مرد نمىتواند در زمان عده به همسر خود رجوع کند؛ این در حالی است که زن مىتواند به فدیه پرداختى به شوهرش در زمان عده رجوع کند و آن را پس بگیرد، هرچند مرد ناخشنود باشد. در این صورت، زوج مىتواند به همسرش رجوع کند.در این که جواز رجوع زن مشروط به امکان صحت رجوع مرد است یا نه، اختلاف وجود دارد. بنا بر قول نخست، در صورت عدم امکان رجوع مرد (مانند آن که زن عده نداشته یا سه طلاقه باشد) رجوع زن نیز صحیح نیست. همچنین در این که صحت رجوع زن مشروط به آگاهى شوهر از آن است یا نه، اختلاف وجود دارد.
البته باید توجه داشت که رجوع به بذل عمل حقوقی یک طرفهای است که به طور صرف به اراده زوجه واقع میشود اما با وجود یک جانبه بودن آن باید دارای شرایطی باشد:از جمله اینکه زوجه فقط در ایام عده میتواند به فدیه رجوع کند و دیگر اینکه زوج باید در ایام عده از رجوع زوجه به بذل آگاهی یابد تا بتواند به طور متقابل حق خود را اعمال کند. واضح است چنانچه زوج از این امر (رجوع زوجه به بذل) آگاهی نداشته باشد، رجوع زوجه به بذل باطل خواهد بود. رجوع باید به گونهای باشد که زوج نیز توانایی رجوع به نکاح را داشته باشد.
با رجوع زوجه به بذل، وصف بائن بودن طلاق زائل شده و در این صورت طلاق رجعی میشود و شوهر میتواند در ایام عده به زوجه رجوع کند. بنابراین در طلاق خلع، اگر زوجه نسبت به بذل رجوع کند، طلاق رجعی میشود و زوج میتواند به زوجه رجوع کند، هر چند زوجه راضی به این امر نباشد و اگر راضی به رجوع باشد، زوج میتواند رجوع کند، حتی اگر زوجه نسبت به بذل رجوع نکرده باشد.در این فرض، در واقع زوجه بذل را به زوج هبه غیر معوض کرده، چون راضی شده است که زوج بدون باز پس دادن بذل به او رجوع کند. با رجوع زوج، همان ازدواج قبلی احیا میشود و همان مهریه ثابت خواهد بود. لازم به ذکر است که مهریه جدید، منوط به عقد جدید پس از انقضای عده است.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
عده طلاق با توجه به شرایط زن متفاوت است. عده طلاق در زن یائسه و زن نابالغ وجود ندارد. مدت عده طلاق در قرآن چهار ماه و ده روز بیان شده است.
در قرآن کریم آمده: «والذین یتوفّون منکم و یذرون أزواجا بأنفسهّن أربعة أشهر و عشراً» (بقره، 234)؛ «کسانی از شما که فوت میکنند و همسرانی از آنها باقی میمانند باید چهار ماه و ده روز عده نگه دارند».
عده عبارت است از مدت زمانی که زن پس از جدایی یا مرگ شوهرش باید از ازدواج خودداری کند. |
این مدت با توجه به نوع پایان ازدواج (مرگ همسر یا طلاق یا فسخ نکاح)، نوع ازدواج (دائم یا موقت) و شرایط باروری زن یا بارداری او متغیر است. فلسفه قرار دادن عده برای زن، جلوگیری از اختلاط نسل و احترام به رابطه زناشویی سابق و تعبد است.
در صورتی که زن در هنگام عده با مردی ازدواج
کند ازدواج آنان باطل است و در صورت آگاهی از حکم عده، ازدواج آن مرد و زن با یکدیگر
برای همیشه حرام است.
شوهر در هنگام عده طلاق رجعی حق دارد از طلاق رجوع کند. به طور کلی در عده طلاق رجعی حقوق و تکالیف زن و شوهر نسبت به یکدیگر همچنان برقرار است؛ مثلاً شوهر باید به زن نفقه بدهد، در صورت مرگ یکی، دیگری از او ارث میبرد و اگر در زمان عده طلاق رجعی رابطه جنسی خارج از چارچوب ازدواج با شخصی از جنس مخالف برقرار کنند در صورت وجود شرایط احصان (امکان تمتع در هر زمان) به حد زنای محصنه یعنی سنگسار محکوم خواهند شد.
عده یا عدت در لغت به معنی شمار و جماعت
و گروه است و از العدة عربی گرفته شده که از رِیشه عَدَّ به معنی شمردن میآید. در
اصطلاح فقه عده به مدتی گفته میشود که زن باید برای ازدواج مجدد صبر کند.
عده مرگ شوهر بنا بر مشهور چهار ماه و ۱۰ روز است. نظر خلاف مشهور و نادر نصف این مدت یعنی دو ماه و ۵ روز است. اگر زن آبستن باشد عده او طولانیترین زمان بین مدت عده یا وضع حمل اوست. (یعنی حداقل رعایت مدت چهار ماه و 10 روز و گاهی بیشتر)
عده وفات عام است چه برای ازدواج دائم یا موقت، حتی زن یائسه یا زنی که بین او و شوهر نزدیکی واقع نشده، عده وفات دارند.
در طول مدت عده وفات، زینت برای زن ممنوع است.
عده طلاق در ازدواج دائم سه طهر (پاکشدن از حیض) است و در مورد زنی که قاعده نمیشود ولی به سن یائسگی نرسیده ۳ ماه می باشد.
عده طلاق در عقد موقت در صورت حیض نشدن در سن حیض یک ماه و نیم (۴۵ روز) است. در صورت حیض شدن عده بنا بر مشهور، دو حیض است. سه قول نادر نیز در این زمینه وجود دارد: یک حیض، یک حیض و نیم، دو طهر (پاکی از حیض). در قوانین ایران بر خلاف نظر مشهور، نظر دو طهر به عنوان قانون تعیین شده است.
زن یائسه، پا به سن گذاشته که عادات ماهیانه ندارد و زن نابالغ، حتی اگر با شوهرش آمیزش جنسی داشته باشد، پس از طلاق عده ندارند.
عده زن حامله چه در ازدواج دائم و چه در موقت و چه در طلاق یا فسخ یا مرگ همسر تا زمان زایمان است. تنها در مورد مرگ همسر اگر مدت زمان باقیمانده تا زایمان کمتر از ۴ ماه و ۱۰ روز باشد زن باید تا پایان ۴ ماه و ۱۰ روز عده را نگه دارد. در صورت سقط شدن بچه قبل از زایمان هم عده در هنگام مرگ فرزند به پایان میرسد.
مطابق ماده 1011 ق.م. غائب مفقودالاثر به کسی اطلاق میشود که از غیبت او مدت طولانی گذشته باشد و از وی به هیچوجه خبری نباشد. برای زوج غایب مفقودالاثر چند حالت قابل تصور است:
الف) اثبات مرگ زوج: در این حالت زوجه باید از زمانی که به موت زوج غائبش اطلاع پیدا میکند، عده وفات نگهدارد.
ب) اثبات حیات زوج: اگر خبر حیات شوهر به همسر واصل شود، ولی مکان زوج معلوم نباشد، در این صورت زوجه باید صبر کند تا زوج او را طلاق دهد یا بمیرد؛ هر چند که غیبت وی طولانی شود. در این حال هرگاه شوهر مالی داشته باشد، نفقه زن از آن اموال تأدیه میشود و اگر زوج مالی نداشته باشد، باید از بیتالمال نفقه زوجه پرداخت شود.
ج) عدم اثبات حیات یا مرگ زوج: در این حالت مشهور فقها معتقدند در صورتیکه به هیچ طریقی تأمین نفقه زوجه از اموال فرد غائب یا نزدیکان او ممکن نباشد، زن میتواند به حاکم شرع مراجعه کند و حاکم شرع به زن چهار سال مهلت میدهد، تا تفحص و جستجوی لازم صورت گیرد. اگر وضعیت حیات یا مرگ زوج معلوم نگردد، حاکم شرع، حکم به طلاق زن داده و همسر غائب پس از طلاق باید عده وفات نگاه دارد.
در ازدواج موقت عده زن باردار مثل نکاح دائم تا زایمان و عده مرگ همسر ۴ ماه و ۱۰ روز است. اما عده پایان فسخ یا بذل مدت کمتر از نکاح دائم یعنی دو بار قاعدگی و پاک شدن است. در زنانی که با وجود عدم یائسگی عادت نمیبینند هم این مدت ۴۵ روز است.
مبحث سوم در قانون مدنی مشتمل بر ۸ ماده، قوانین عده را بیان میکند:
ماده ۱۱۵۰- عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمیتواند شوهر دیگر اختیار کند.
ماده ۱۱۵۱- عده طلاق و عده فسخ نکاح سه طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است.
ماده ۱۱۵۲- عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد نکاح منقطع در غیر حامل دو طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادتزنانگی نبیند که در این صورت چهل و پنج روز است.
ماده ۱۱۵۳- عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است.
ماده ۱۱۵۴- عده وفات چه در دائم و چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است مگر این که زن حامل باشد که در این صورت عده وفات تاموقع وضع حمل است مشروط بر این که فاصله بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر باشد و الا مدت عده همان چهار ماه و ده روزخواهد بود.
ماده ۱۱۵۵- زنی که بین او و شوهر خود نزدیکی واقع نشده و همچنین زن یائسه نه عده طلاق دارد و نه عده فسخ نکاح ولی عده وفات در هر دومورد باید رعایت شود.
ماده ۱۱۵۶- زنی که شوهر او غایب مفقودالاثر بوده و حاکم او را طلاق داده باشد باید از تاریخ طلاق عده وفات نگاهدارد.
ماده ۱۱۵۷- زنی که به شبهه با کسی نزدیکی کند باید عده طلاق نگاه دارد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
صیغه طلاق در حضور دو شاهد عاقل و بالغ خوانده می شود. صیغه طلاق باید به بیان عربی خوانده شود. یک بار گفتن صیغه طلاق برای جاری شدن طلاق کافیست
سرمایه اصلی یک ازدواج محبت و عشق و علاقه بین زن و شوهر است. اگر خدای نکرده زن و شوهر یکدیگر را دوست نداشته باشند زندگی به کام آنان تلخ خواهد شد و همگان وظیفه دارند تا این محبت را بین زن و شوهر ایجاد و تقویت کنند. اما اگر کار به جایی برسد که چاره ای جز طلاق نباشد می توان به آن اقدام کرد.
اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه است مى گوید: «زَوْجَتِى فاطِمَه طالِقٌ» (یعنى همسرم فاطمه از همسرى رهاست) و اگر دیگرى را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: «زَوْجَه مُوَکلِى فاطِمَه طالِقٌ» (یعنى همسر موکل من رهاست). |
طلاق از ایقاعات است؛ یعنی انشاء و ایجاد آن یک طرفه و از طرف مرد است و نیاز به رضایت و مداخله زن ندارد. بنابراین مرد میتواند با شرایطی به طور یک طرفه همسر خود را طلاق دهد.
زن باید هنگام طلاق از خون حیض و نفاس پاک باشد و نیز شوهرش در آن پاکى با او نزدیکى نکرده باشد. اگر خانم باکره ای ازدواج کند و نزدیکی رخ نداده باشد طلاق در ایام حیض اشکال ندارد.
علاوه بر متن صیغه طلاق که خوانده می شود حضور دو مرد عادل به عنوان شاهد نیز لازم است.
احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق خلع به صورت زیر باشد:
اگر خود شوهر مى خواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن مثلاً «فاطمه» است مى گوید: «زَوْجَتِى فاطِمَه خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ» یعنی زنم فاطمه را در برابر چیزى که بخشیده است طلاق دادم، او رهاست و اگر وکیل او بخواهد صیغه را بخواند احتیاط واجب آن است که یک نفر از طرف زن وکیل شود و دیگرى از طرف مرد، چنانچه مثلاً اسم شوهر «محمد» و اسم زن «فاطمه» است، وکیل زن مى گوید: «عَنْ مُوَکلَتِى فاطِمَه بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکلِکَ مُحَمَّد لِیخْلَعَها عَلَیهِ» پس از آن وکیل مرد بدون فاصله مى گوید: «زَوْجَه مُوَکلِى خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ» (و اگر زن چیز دیگرى غیر از مهر را به شوهر ببخشد باید نام همان را در موقع خواندن صیغه ببرد).
احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق مبارات را به طریق زیر بخوانند:
اگر خود شوهر صیغه را مى خواند و مثلاً اسم زن «فاطمه» است مى گوید: «بَارَأْتُ زَوْجَتى فاطَمَه عَلى ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ» یعنى مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رها است (و اگر چیزى غیر مهر را مى دهد باید آن را نام ببرد) و در صورتى که وکیل مرد بخواهد صیغه را بخواند مى گوید: «بَارَأْتُ زَوْجَه مُوَکلى فاطِمَه عَلى ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ» البته قبلاً باید زن مهر خود بلکه چیزى کمتر از آن را به شوهر در برابر طلاق مبارات بخشیده باشد.
الف) شوهر بعد از ازدواج با او نزدیکى نکرده باشد.
ب) زن باردار باشد.
ج) زن غایب باشد و مرد نتواند، یا برایش مشکل باشد، که پاک بودن زن را بفهمد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
رجوع بعد از طلاق در انواع طلاق ها فرق دارد. رجوع بعد از طلاق رجعی اگر قبل از سرآمدن زمان عده باشد بدون انجام عقد دوباره زن و شوهر خواهند بود
گاهی زوجین کمی پس از طلاق گرفتن، پشیمان میشوند و تصمیم می گیرند که زندگی مشترک خودشان را از نو شروع کنند. با توجه به این که تأکید الهی بر حفظ بنیان خانواده است، در چارچوبی خاص و با شرایطی ویژه، اجازه مراجعت و رجوع به زندگی مشترک به زوجین داده شده است.
در قانون شرع اسلام، در بین انواع طلاق، طلاق رجعی وجود دارد که اگر زوجین پیش از سرآمدن عده ٣ ماه و ١٠ روزه به هم برگردند، بدون عقد دوباره زن و شوهر هستند. در واقع این موضوع میتواند از بسیاری پیامدهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و... پیشگیری کند و تلاش برای تفاهم مجدد را موجب شود.
رجوع بعد از طلاق رجعی دارای شرایط خاصی است و به این معنا نیست که مرد هر زمان که بخواهد میتواند زن را به زندگی برگرداند، اقدام به بازگشت زن باید حتما در دوران عده زن باشد. اقدام به بازگشت تنها به اراده شوهر واقع میشود و اگر زن بخواهد اقدام به بازگشت کند، اراده او هیچ تاثیری نخواهد داشت. اقدام به بازگشت زن توسط مرد میتواند با سخن و کلام باشد مثل اینکه به زنش بگوید من به تو رجوع کردهام یا اینکه با رفتار و اعمالی باشد که عرف از آن رفتار، پشیمانی مرد را از جدایی فهم کند مانند رفتار محبتآمیز مرد به زنش. در طلاق رجعی تا زمانی که زن در دوران عده بهسر میبرد به نوعی هنوز بهعنوان همسر مرد شناخته شده و مرد باید به او نفقه بپردازد و در صورتی که مرد خواهان ازدواج دوباره باشد، باید به دادگاه رفته و از او اجازه بگیرد. در طلاق رجعی، زن و شوهر از هم ارث میبرند، مرد حق ندارد تا زمانی که مدت عده به پایان نرسیده است، مطلقه رجعیه خود را از محل سکونتش یعنی منزل خود خارج کند.
رجوع بعد از طلاق رجعی به دو قسم است؛ اول این که حرفی بزند که معنایش این باشد که او را دوباره زن خود قرار داده است. دوم این که کاری کند که از آن بفهمند رجوع کرده است
در رجوع بعد از طلاق بائن مرد نمیتواند اقدامی برای بازگشت زنش داشته باشد و در صورتی که خواهان برگرداندن زنش باشد باید حتما او را طبق تشریفات قانونی و شرعی دوباره به عقد خود درآورد. یکی از آثار مهم طلاق بائن، جدایی کامل دو همسر از یکدیگر است و بر اثر این طلاق، زن و شوهر بهکلی از هم جدا شده و مرد میتواند بیاجازه دادگاه ازدواج کند و هیچ تکلیفی هم به پرداخت نفقه به زن سابق خود ندارد. در این نوع طلاق زن و مرد از هم ارث نمیبرند و زن باید خانه شوهر را بعد از طلاق ترک کند و اگر عده نداشته باشد میتواند بلافاصله ازدواج کرده و اقامتگاه و نامخانوادگی واقعی خود را استفاده کند. یعنی میتواند به دلخواه خود زندگی کند. اگر شوهر در حال بیماری، زن خود را طلاق دهد و بعد بر اثر آن بیماری بمیرد، زن از او ارث میبرد اگرچه طلاق بائن باشد ولی به شرط آنکه زن شوهر نکرده باشد.
آیا در خلع، رجوع به بذل صحیح و نافذ است؟ در هر حال، اگر رجوع به بذل حاصل شود، آیا احکام مطلقه رجعیه جارى مى شود، یا احکام دیگرى دارد؟
مردى زوجه خود را به طلاق خلع مطلقه کرده، زوجه در زمان عده پشیمان شده و رجوع بعد از طلاق کرده است؛ لکن زوج مالى که گرفته پس نداده است. آیا این رجوع موجب حلیت و بازگشت به نکاح اول هست یا خیر؟
برای رجوع کردن لازم نیست مرد یک شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است
مردی که زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح کند که دیگر به او رجوع نکند، حق رجوع از بین نمی رود.
اگر زنی را دوبار طلاق دهد و به او رجوع بعد از طلاق کند یک یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش کنند، بعد از طلاق سوم، آن زن بر او حرام است، ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر کند، با چهار شرط به شوهر اول حلال می شود، یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید.
اول: آن که عقد شوهر دوم همیشگی باشد و اگر مثلاً یک ماه یا یک ساله او را صیغه کند، بعد از آن که از او جدا شد، شوهر اول نمی تواند او را عقد کند، دوم: شوهر دوم بالغ باشد و با او نزدیکی و دخول کند، و بنابراحتیاط واجب باید انزال شود. سوم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد. چهارم: عدّه طلاق یا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود. |
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره