طلاق بائن به طلاقی گفته می شود که مرد در زمان عده حق رجوع به زن را ندارد. در طلاق بائن مرد بعد از زمان عده می تواند مجددا با او ازدواج کند.
طلاق به معنای گشودن گره و رها کردن است. همچنین طلاق از نظر لغوی در معنای ترک کردن نیز آمده است و در اصطلاح عبارت از پایاندادن زناشوئى بهوسیله زن یا شوهر است. باید توجه داشت که اساساً طلاق در عقد ازدواج دائم مطرح میشود؛ ماده ۱۱۳۹ قانون مدنی در این باره مقرر داشته است: طلاق مخصوص عقد دائم است و زن در منقطعه با انقضای مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج میشود.
از حیث ماهیت طلاق در فقه و حقوق باید گفت که طلاق یکی از اعمال حقوقی است و از آنجا که با یک اراده (خواه اراده زوج باشد یا نماینده قانونی) محقق میشود، در ذیل ایقاعات قرار میگیرد.
طلاق بائن بدان معنی است که در زمان عده، زوج حق رجوع به زوجه را ندارد و چنانچه خواستار زندگی مجدد با زوجه مطلقهاش باشد، باید تا انقضای مدت عده صبر کرده و بعد از آن با عقد نکاج مجدد او را به همسری درآورد. |
بائن به معنی جدائی است و طلاق بائن را
از آن رو به این نام گفتهاند که در آن حق رجوع برای شوهر شناخته نشده است و با
وقوع طلاق رابطه نکاح به طور قطعی منحل میشود
قطع کامل
رابطه زوجیت، اگر طلاق بائن باشد، رابطه نکاح از تاریخ وقوع آن منحل میشود. بر
اثر طلاق، زن و شوهر از قید زناشویی آزاد میشوند؛ شوهر پس از این طلاق میتواند
بدون اشکال ازدواج کند، اما زوجه، اگر از آن دسته از زنان نباشد که عده طلاق
ندارد، باید عده نگه دارد و نمیتواند در ایام عده با دیگری ازدواج کند و این تنها
اثری است که بعد از طلاق بائن در ایام عده از ازدواج سابق باقی میماند. بنابراین
با وقوع طلاق بائن، حقوق و تکالیفی که زن و شوهر نسبت به یکدیگر داشتند ساقط میگردد.
اقامتگاه زن دیگر تابع شوهر نیست، بقای نام خانوادگی شوهر برای زن منوط به اجازه
شوهر است. زنی که در عده طلاق بائن است، مستحق نفقه ایام عده نیست، مگر آن که آبستن
باشد
انواع طلاق بائن به شرح زیر است:
چنانکه گذشت قانون مدنى اختیار طلاق را به شوهر داده و او را بدون هیچ قید و شرطى مختار در طلاق زن دائمه خود کرده است. زنهائى که از ادامه زناشوئى ناراضى هستند، گاه براى رهائى از آن حاضر میشوند مالى به شوهر بدهند تا طلاق داده شوند و شوهر هم قبول میکند و در مقابل آن زن را طلاق میدهد؛ مال مزبور را فدیه گویند.
طلاق خلع
خلع به معنى کندن است در اصطلاح حقوقى چنان که ماده «1146» قانون مدنی میگوید: «طلاق خلع نوعی طلاق بائن است که زن به واسطه کراهتى که از شوهر خود دارد، در مقابل مالى که به شوهر میدهد طلاق بگیرد، اعم از این که مال مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.» علاوه بر شرائط عمومى که براى صحت طلاق گذشت، در طلاق خلع شرایط زیر نیز ضرورى است:
1 - کراهت زن از شوهر
بنا بر صریح ماده بالا طلاق خلع زمانى محقق میگردد که زن از شوهر خود کراهت داشته باشد و براى رهائى خود مالى به شوهر بذل کند تا شوهر او را طلاق بائن دهد.
2- مقدار فدیه
هر مقدارى که بین زن و شوهر توافق شود، ممکن است زن در مقابل طلاق خلع به شوهر خود بذل کند. بنابراین ممکن است فدیه، عین مهر یا معادل آن یا بیشتر و یا کمتر باشد.
3- صیغه طلاق خلع
طلاق
اگر چه ایقاع است و براى انعقاد آن احتیاج به موافقت و قبول زن ندارد، ولى هرگاه
به صورت خلع باشد، به اعتبار آن که طلاق در مقابل بذل مالى که زن میدهد واقع میشود،
مانند عقد داراى دو طرف است که یکى زن و دیگر شوهر است و به توافق دو اراده که ایجاب
و قبول است، محقق میگردد. بنابر قولى که اقوى شمرده شده است، صیغه طلاق خلع ممکن
است مشتق از کلمه طلاق یا از کلمه خلع باشد، که پس از بذل مال از طرف زن (به منظور
تحقق طلاق خلع) اجرا میگردد. مثلاً چنانکه زن به شوهر بگوید: فلان مقدار به تو میدهم
که تو مرا طلاق خلع دهى، و شوهر در جواب بگوید: خلعتک على کذا یا آنکه بگوید: انت
مختلعه على کذا؛ کافى است. چنانچه پس از عبارت مزبور نیز شوهر بگوید: انت طالق على
کذا، تأکیدى بیش نیست، همچنانکه شوهر میتواند در جواب زن بگوید: انت طالق على
کذا و هرگاه پس از آن بگوید انت مختلعه على کذا تأکیدى کردی است. عدهاى از فقها
معتقدند که گفتن صیغه طلاق پس از خلع لازم است و خلعتک على کذا، به تنهایى براى
تحقق طلاق کافى نیست
طلاق مبارات
مبارات مشتق از برائت و به معنى مفارقت است و چون زوجین به وسیله طلاق مزبور از یکدیگر مفارقت میکنند، آن را طلاق مبارات گویند. در اصطلاح حقوقى در باره این نوع طلاق بائن چنان که ماده «1147» ق. م میگوید: «طلاق مبارات آن است که که کراهت از طرفین باشد، ولى در این صورت عوض باید زائد بر میزان مهر نباشد.» براى انعقاد طلاق مبارات علاوه بر شرایط اساسى مختص به طلاق که شرح آن مفصلاً گذشت، شرائط زیر نیز ضرورى است:
1- کراهت زوجین از یکدیگر؛
2- مقدار فدیه؛ بنابر صریح ماده بالا در طلاق مبارات عوضى که زن در مقابل طلاق به شوهر میدهد نباید زائد بر میزان مهر باشد.
3- صیغه
طلاق مبارات
چنانکه در طلاق خلع گذشت، طلاق مبارات به اعتبار آن که در مقابل بذل مال از طرف زن واقع میشود، مانند عقد داراى دو طرف است و توافق دو اراده را لازم دارد.
صیغه طلاق مبارات ممکن است به کلمه مشتق از طلاق گفته شود، چنان که زن بگوید: مهرم را به تو میدهم که تو مرا طلاق مبارات دهى، شوهر در جواب او بگوید: انت طالق على کذا. چنانچه به کلمه مشتق از مبارات شوهر طلاق گوید، ناچار متعاقب آن باید کلمه انت طالق على کذا گفته شود، مثلاً چنانچه شوهر بگوید: بارأتک على کذا، باید آن را به عبارت انت طالق على کذا تکمیل کند، زیرا کلمات مشتق از مبارات صریح در طلاق نیست.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
رجوع بعد از طلاق در انواع طلاق ها فرق دارد. رجوع بعد از طلاق رجعی اگر قبل از سرآمدن زمان عده باشد بدون انجام عقد دوباره زن و شوهر خواهند بود
گاهی زوجین کمی پس از طلاق گرفتن، پشیمان میشوند و تصمیم می گیرند که زندگی مشترک خودشان را از نو شروع کنند. با توجه به این که تأکید الهی بر حفظ بنیان خانواده است، در چارچوبی خاص و با شرایطی ویژه، اجازه مراجعت و رجوع به زندگی مشترک به زوجین داده شده است.
در قانون شرع اسلام، در بین انواع طلاق، طلاق رجعی وجود دارد که اگر زوجین پیش از سرآمدن عده ٣ ماه و ١٠ روزه به هم برگردند، بدون عقد دوباره زن و شوهر هستند. در واقع این موضوع میتواند از بسیاری پیامدهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و... پیشگیری کند و تلاش برای تفاهم مجدد را موجب شود.
رجوع بعد از طلاق رجعی دارای شرایط خاصی است و به این معنا نیست که مرد هر زمان که بخواهد میتواند زن را به زندگی برگرداند، اقدام به بازگشت زن باید حتما در دوران عده زن باشد. اقدام به بازگشت تنها به اراده شوهر واقع میشود و اگر زن بخواهد اقدام به بازگشت کند، اراده او هیچ تاثیری نخواهد داشت. اقدام به بازگشت زن توسط مرد میتواند با سخن و کلام باشد مثل اینکه به زنش بگوید من به تو رجوع کردهام یا اینکه با رفتار و اعمالی باشد که عرف از آن رفتار، پشیمانی مرد را از جدایی فهم کند مانند رفتار محبتآمیز مرد به زنش. در طلاق رجعی تا زمانی که زن در دوران عده بهسر میبرد به نوعی هنوز بهعنوان همسر مرد شناخته شده و مرد باید به او نفقه بپردازد و در صورتی که مرد خواهان ازدواج دوباره باشد، باید به دادگاه رفته و از او اجازه بگیرد. در طلاق رجعی، زن و شوهر از هم ارث میبرند، مرد حق ندارد تا زمانی که مدت عده به پایان نرسیده است، مطلقه رجعیه خود را از محل سکونتش یعنی منزل خود خارج کند.
رجوع بعد از طلاق رجعی به دو قسم است؛ اول این که حرفی بزند که معنایش این باشد که او را دوباره زن خود قرار داده است. دوم این که کاری کند که از آن بفهمند رجوع کرده است
در رجوع بعد از طلاق بائن مرد نمیتواند اقدامی برای بازگشت زنش داشته باشد و در صورتی که خواهان برگرداندن زنش باشد باید حتما او را طبق تشریفات قانونی و شرعی دوباره به عقد خود درآورد. یکی از آثار مهم طلاق بائن، جدایی کامل دو همسر از یکدیگر است و بر اثر این طلاق، زن و شوهر بهکلی از هم جدا شده و مرد میتواند بیاجازه دادگاه ازدواج کند و هیچ تکلیفی هم به پرداخت نفقه به زن سابق خود ندارد. در این نوع طلاق زن و مرد از هم ارث نمیبرند و زن باید خانه شوهر را بعد از طلاق ترک کند و اگر عده نداشته باشد میتواند بلافاصله ازدواج کرده و اقامتگاه و نامخانوادگی واقعی خود را استفاده کند. یعنی میتواند به دلخواه خود زندگی کند. اگر شوهر در حال بیماری، زن خود را طلاق دهد و بعد بر اثر آن بیماری بمیرد، زن از او ارث میبرد اگرچه طلاق بائن باشد ولی به شرط آنکه زن شوهر نکرده باشد.
آیا در خلع، رجوع به بذل صحیح و نافذ است؟ در هر حال، اگر رجوع به بذل حاصل شود، آیا احکام مطلقه رجعیه جارى مى شود، یا احکام دیگرى دارد؟
مردى زوجه خود را به طلاق خلع مطلقه کرده، زوجه در زمان عده پشیمان شده و رجوع بعد از طلاق کرده است؛ لکن زوج مالى که گرفته پس نداده است. آیا این رجوع موجب حلیت و بازگشت به نکاح اول هست یا خیر؟
برای رجوع کردن لازم نیست مرد یک شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است
مردی که زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح کند که دیگر به او رجوع نکند، حق رجوع از بین نمی رود.
اگر زنی را دوبار طلاق دهد و به او رجوع بعد از طلاق کند یک یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش کنند، بعد از طلاق سوم، آن زن بر او حرام است، ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر کند، با چهار شرط به شوهر اول حلال می شود، یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید.
اول: آن که عقد شوهر دوم همیشگی باشد و اگر مثلاً یک ماه یا یک ساله او را صیغه کند، بعد از آن که از او جدا شد، شوهر اول نمی تواند او را عقد کند، دوم: شوهر دوم بالغ باشد و با او نزدیکی و دخول کند، و بنابراحتیاط واجب باید انزال شود. سوم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد. چهارم: عدّه طلاق یا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود. |
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
وی افزود: بر همین اساس، این افراد باید در کمترین زمان ممکن تحت درمان قرار گیرند تا بیماریشان کنترل شود.
این فوق تخصص غدد در پاسخ به این پرسش که آیا افراد مبتلا به دیابت میتوانند در ماه رمضان روزه بگیرند یا خیر؟، تصریح کرد: تشخیص این موضوع با پزشک متخصصی است که هر یک از افراد مبتلا به دیابت به آن مراجعه میکنند.
جهانی ادامه داد: بیماری دیابت در کنار آن دسته از بیماریها که مبتلایان به آن به هیچ وجه مجاز به روزه گرفتن نیستند قرار نگرفته و در برخی مواقع این افراد میتوانند روزه بگیرند.
وی با اشاره به وضعیت بیماران دیابتی که شرایط روزه گرفتن برای آنها آسانتر است خاطرنشان کرد: بیماران دیابتی که قند خونشان کنترل شده و بیماری دیابت هنوز به برخی از اندامهای آنها از جمله کلیه ها، قلب و چشمها آسیب وارد نکرده اند در لیستی قرار میگیرند که قادر به گرفتن روزه هستند.
این فوق تخصص غدد در خصوص عوارضی که میتواند سلامت افراد مبتلا به دیابت را در صورت روزه داری تهدید کند اظهارکرد: در صورتی که گرفتن روزه بدون مشورت با پزشک صورت گیرد ممکن است یک فرد مبتلا به بیماری دیابت دچار افت شدید قند خون شده و همین موضوع میتواند منجر به مرگ افراد شود.
جهانی در رابطه با علائم افت شدید قند خون اذعان کرد: بی حالی، تپش قلب، تاری دید، عرق کردن و لرزش بدن از جمله علائم افت شدید قند خون در افراد مبتلا به بیماری دیابت است.
این فوق تخصص غدد با ارائه توصیهای به بیماران دیابتی که قصد گرفتن روزه در ایام ماه مبارک رمضان را دارند اظهارکرد: در صورتی که پزشک اجازه گرفتن روزه را به فرد مبتلا به دیابت داد، آن فرد باید حتما سحری خورده و این وعده را از برنامههای خود حذف نکند.
به گزارش جام جم انلاین به نقل از سلامت آنلاین، دکتر اعظم خانجانیخانی در گفتگو با سلامت آنلاین افزود: در صورتی که مادر باردار، بیماری زمینهای مانند، دیابت، افت فشارخون، افت قند خون، محدودیت مصرف برخی غذاها نداشه باشد و همچنین در صورتی که مجبور به مصرف دارو در طول سحر تا افطار نباشد، با مشورت پزشک میتواند روزه بگیرد.
وی اظهار کرد:علاوه بر آن باید بررسی شود که آیا مادر در حاملگیهای قبلی مشکل خاصی نداشته و یا جنین دچار کم وزنی نبوده است، و یا در بارداری فعلی مادر از لحاظ جسمی قدرت روزه گرفتن دارد که اگر مادر توان کافی نداشته باشد روزه گرفتن برای این مادر باردار جایز نخواهد بود.
دکتر خانجانیخانی با اشاره به اینکه فرد روزهدار ساعتهای طولانی نمیتواند آب بخورد، گفت: این مساله در مورد یک مادر بارداری که قصد گرفتن روزه دارد از اهمیت ویژهای برخوردار است چرا که باید بررسی شود آیا مایع دور جنین به اندازه کافی است در غیر این صورت ممکن است پزشک روزه گرفتن را به خاطر این مسئله ممنوع کند.
این متخصص زنان و زایمان در مورد روزه گرفتن در ماههای ابتدایی بارداری، توضیح داد: البته در مادران بارداری که در سه ماه اول بارداری هستند و معمولا در این دوره ویار بارداری زیاد است و مادران اشتهایی برای خوردن غذا ندارند، اگر بخواهند روزه بگیرند چون ساعتهای طولانی نیز قادر به غذاخوردن نیستند باید در مورد این افراد احتیاط لازم به عمل آید در صورتی که مشکلی پیش نیاید بتوانند روزه بگیرند.
وی در ماههای اول بارداری بررسی کتون موجود در ادرار را بسیار حائز اهمیت دانست و افزود: در صورت بالا بودن کتون در ادرار، این مساله برای مادر و اثرگذاری بر رشد جنین خطرآفرین خواهد بود، بنابراین باید در این زمینه آزمایشات و بررسیهای لازم انجام شود.
دکتر خانجانیخانی اظهار داشت: در ماههای آخر بارداری نیز به دلیل وزن گیری جنین باید بررسیهای لازم در مورد وزن جنین حتما انجام شود، مادرانی که وزن جنینشان طبیعی نبوده و دچار کم وزنی شده باشد، روزه گرفتن این مادران باردار صلاح نیست.
این متخصص زنان با بیان این که تمامی موارد ذکر شده در مورد مادران باردار به صورت موردی بررسی میشود و این بررسیها با توجه به شرایط متفاوت مادران، متغیر خواهد بود، تاکید کرد: مادر باردار واجد شرایط روزه گرفتن، باید توصیههای تغذیهای که پزشک در زمان روزهداری به او میدهد را رعایت کند و سبزی و میوه بیشتری مصرف کنند تا بتوانند به راحتی روزه بگیرند، ضمن آن که در زمان روزهداری باید تحت نظرپزشک باشد تا اطمینان از بلا مانع بودن روزهداری برای مادر باردار حاصل شود.
مسافرت خانم های باردار با چه شرایطی باید باشد؟ مسئول سايت Rating: 5.0 out of 5
معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از قطع یارانه دارویی بیماران خاص در صورت ثبت نام نکردن در سایت www.samanerefah.ir خبر داد.
طلاق بائن به طلاقی گفته می شود که مرد در زمان عده حق رجوع به زن را ندارد. در طلاق بائن مرد بعد از زمان عده می تواند مجددا با او ازدواج کند.
طلاق به معنای گشودن گره و رها کردن است. همچنین طلاق از نظر لغوی در معنای ترک کردن نیز آمده است و در اصطلاح عبارت از پایاندادن زناشوئى بهوسیله زن یا شوهر است. باید توجه داشت که اساساً طلاق در عقد ازدواج دائم مطرح میشود؛ ماده ۱۱۳۹ قانون مدنی در این باره مقرر داشته است: طلاق مخصوص عقد دائم است و زن در منقطعه با انقضای مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج میشود.
از حیث ماهیت طلاق در فقه و حقوق باید گفت که طلاق یکی از اعمال حقوقی است و از آنجا که با یک اراده (خواه اراده زوج باشد یا نماینده قانونی) محقق میشود، در ذیل ایقاعات قرار میگیرد.
طلاق بائن بدان معنی است که در زمان عده، زوج حق رجوع به زوجه را ندارد و چنانچه خواستار زندگی مجدد با زوجه مطلقهاش باشد، باید تا انقضای مدت عده صبر کرده و بعد از آن با عقد نکاج مجدد او را به همسری درآورد. |
بائن به معنی جدائی است و طلاق بائن را
از آن رو به این نام گفتهاند که در آن حق رجوع برای شوهر شناخته نشده است و با
وقوع طلاق رابطه نکاح به طور قطعی منحل میشود
قطع کامل
رابطه زوجیت، اگر طلاق بائن باشد، رابطه نکاح از تاریخ وقوع آن منحل میشود. بر
اثر طلاق، زن و شوهر از قید زناشویی آزاد میشوند؛ شوهر پس از این طلاق میتواند
بدون اشکال ازدواج کند، اما زوجه، اگر از آن دسته از زنان نباشد که عده طلاق
ندارد، باید عده نگه دارد و نمیتواند در ایام عده با دیگری ازدواج کند و این تنها
اثری است که بعد از طلاق بائن در ایام عده از ازدواج سابق باقی میماند. بنابراین
با وقوع طلاق بائن، حقوق و تکالیفی که زن و شوهر نسبت به یکدیگر داشتند ساقط میگردد.
اقامتگاه زن دیگر تابع شوهر نیست، بقای نام خانوادگی شوهر برای زن منوط به اجازه
شوهر است. زنی که در عده طلاق بائن است، مستحق نفقه ایام عده نیست، مگر آن که آبستن
باشد
انواع طلاق بائن به شرح زیر است:
چنانکه گذشت قانون مدنى اختیار طلاق را به شوهر داده و او را بدون هیچ قید و شرطى مختار در طلاق زن دائمه خود کرده است. زنهائى که از ادامه زناشوئى ناراضى هستند، گاه براى رهائى از آن حاضر میشوند مالى به شوهر بدهند تا طلاق داده شوند و شوهر هم قبول میکند و در مقابل آن زن را طلاق میدهد؛ مال مزبور را فدیه گویند.
طلاق خلع
خلع به معنى کندن است در اصطلاح حقوقى چنان که ماده «1146» قانون مدنی میگوید: «طلاق خلع نوعی طلاق بائن است که زن به واسطه کراهتى که از شوهر خود دارد، در مقابل مالى که به شوهر میدهد طلاق بگیرد، اعم از این که مال مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.» علاوه بر شرائط عمومى که براى صحت طلاق گذشت، در طلاق خلع شرایط زیر نیز ضرورى است:
1 - کراهت زن از شوهر
بنا بر صریح ماده بالا طلاق خلع زمانى محقق میگردد که زن از شوهر خود کراهت داشته باشد و براى رهائى خود مالى به شوهر بذل کند تا شوهر او را طلاق بائن دهد.
2- مقدار فدیه
هر مقدارى که بین زن و شوهر توافق شود، ممکن است زن در مقابل طلاق خلع به شوهر خود بذل کند. بنابراین ممکن است فدیه، عین مهر یا معادل آن یا بیشتر و یا کمتر باشد.
3- صیغه طلاق خلع
طلاق
اگر چه ایقاع است و براى انعقاد آن احتیاج به موافقت و قبول زن ندارد، ولى هرگاه
به صورت خلع باشد، به اعتبار آن که طلاق در مقابل بذل مالى که زن میدهد واقع میشود،
مانند عقد داراى دو طرف است که یکى زن و دیگر شوهر است و به توافق دو اراده که ایجاب
و قبول است، محقق میگردد. بنابر قولى که اقوى شمرده شده است، صیغه طلاق خلع ممکن
است مشتق از کلمه طلاق یا از کلمه خلع باشد، که پس از بذل مال از طرف زن (به منظور
تحقق طلاق خلع) اجرا میگردد. مثلاً چنانکه زن به شوهر بگوید: فلان مقدار به تو میدهم
که تو مرا طلاق خلع دهى، و شوهر در جواب بگوید: خلعتک على کذا یا آنکه بگوید: انت
مختلعه على کذا؛ کافى است. چنانچه پس از عبارت مزبور نیز شوهر بگوید: انت طالق على
کذا، تأکیدى بیش نیست، همچنانکه شوهر میتواند در جواب زن بگوید: انت طالق على
کذا و هرگاه پس از آن بگوید انت مختلعه على کذا تأکیدى کردی است. عدهاى از فقها
معتقدند که گفتن صیغه طلاق پس از خلع لازم است و خلعتک على کذا، به تنهایى براى
تحقق طلاق کافى نیست
طلاق مبارات
مبارات مشتق از برائت و به معنى مفارقت است و چون زوجین به وسیله طلاق مزبور از یکدیگر مفارقت میکنند، آن را طلاق مبارات گویند. در اصطلاح حقوقى در باره این نوع طلاق بائن چنان که ماده «1147» ق. م میگوید: «طلاق مبارات آن است که که کراهت از طرفین باشد، ولى در این صورت عوض باید زائد بر میزان مهر نباشد.» براى انعقاد طلاق مبارات علاوه بر شرایط اساسى مختص به طلاق که شرح آن مفصلاً گذشت، شرائط زیر نیز ضرورى است:
1- کراهت زوجین از یکدیگر؛
2- مقدار فدیه؛ بنابر صریح ماده بالا در طلاق مبارات عوضى که زن در مقابل طلاق به شوهر میدهد نباید زائد بر میزان مهر باشد.
3- صیغه
طلاق مبارات
چنانکه در طلاق خلع گذشت، طلاق مبارات به اعتبار آن که در مقابل بذل مال از طرف زن واقع میشود، مانند عقد داراى دو طرف است و توافق دو اراده را لازم دارد.
صیغه طلاق مبارات ممکن است به کلمه مشتق از طلاق گفته شود، چنان که زن بگوید: مهرم را به تو میدهم که تو مرا طلاق مبارات دهى، شوهر در جواب او بگوید: انت طالق على کذا. چنانچه به کلمه مشتق از مبارات شوهر طلاق گوید، ناچار متعاقب آن باید کلمه انت طالق على کذا گفته شود، مثلاً چنانچه شوهر بگوید: بارأتک على کذا، باید آن را به عبارت انت طالق على کذا تکمیل کند، زیرا کلمات مشتق از مبارات صریح در طلاق نیست.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
رجوع بعد از طلاق در انواع طلاق ها فرق دارد. رجوع بعد از طلاق رجعی اگر قبل از سرآمدن زمان عده باشد بدون انجام عقد دوباره زن و شوهر خواهند بود
گاهی زوجین کمی پس از طلاق گرفتن، پشیمان میشوند و تصمیم می گیرند که زندگی مشترک خودشان را از نو شروع کنند. با توجه به این که تأکید الهی بر حفظ بنیان خانواده است، در چارچوبی خاص و با شرایطی ویژه، اجازه مراجعت و رجوع به زندگی مشترک به زوجین داده شده است.
در قانون شرع اسلام، در بین انواع طلاق، طلاق رجعی وجود دارد که اگر زوجین پیش از سرآمدن عده ٣ ماه و ١٠ روزه به هم برگردند، بدون عقد دوباره زن و شوهر هستند. در واقع این موضوع میتواند از بسیاری پیامدهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و... پیشگیری کند و تلاش برای تفاهم مجدد را موجب شود.
رجوع بعد از طلاق رجعی دارای شرایط خاصی است و به این معنا نیست که مرد هر زمان که بخواهد میتواند زن را به زندگی برگرداند، اقدام به بازگشت زن باید حتما در دوران عده زن باشد. اقدام به بازگشت تنها به اراده شوهر واقع میشود و اگر زن بخواهد اقدام به بازگشت کند، اراده او هیچ تاثیری نخواهد داشت. اقدام به بازگشت زن توسط مرد میتواند با سخن و کلام باشد مثل اینکه به زنش بگوید من به تو رجوع کردهام یا اینکه با رفتار و اعمالی باشد که عرف از آن رفتار، پشیمانی مرد را از جدایی فهم کند مانند رفتار محبتآمیز مرد به زنش. در طلاق رجعی تا زمانی که زن در دوران عده بهسر میبرد به نوعی هنوز بهعنوان همسر مرد شناخته شده و مرد باید به او نفقه بپردازد و در صورتی که مرد خواهان ازدواج دوباره باشد، باید به دادگاه رفته و از او اجازه بگیرد. در طلاق رجعی، زن و شوهر از هم ارث میبرند، مرد حق ندارد تا زمانی که مدت عده به پایان نرسیده است، مطلقه رجعیه خود را از محل سکونتش یعنی منزل خود خارج کند.
رجوع بعد از طلاق رجعی به دو قسم است؛ اول این که حرفی بزند که معنایش این باشد که او را دوباره زن خود قرار داده است. دوم این که کاری کند که از آن بفهمند رجوع کرده است
در رجوع بعد از طلاق بائن مرد نمیتواند اقدامی برای بازگشت زنش داشته باشد و در صورتی که خواهان برگرداندن زنش باشد باید حتما او را طبق تشریفات قانونی و شرعی دوباره به عقد خود درآورد. یکی از آثار مهم طلاق بائن، جدایی کامل دو همسر از یکدیگر است و بر اثر این طلاق، زن و شوهر بهکلی از هم جدا شده و مرد میتواند بیاجازه دادگاه ازدواج کند و هیچ تکلیفی هم به پرداخت نفقه به زن سابق خود ندارد. در این نوع طلاق زن و مرد از هم ارث نمیبرند و زن باید خانه شوهر را بعد از طلاق ترک کند و اگر عده نداشته باشد میتواند بلافاصله ازدواج کرده و اقامتگاه و نامخانوادگی واقعی خود را استفاده کند. یعنی میتواند به دلخواه خود زندگی کند. اگر شوهر در حال بیماری، زن خود را طلاق دهد و بعد بر اثر آن بیماری بمیرد، زن از او ارث میبرد اگرچه طلاق بائن باشد ولی به شرط آنکه زن شوهر نکرده باشد.
آیا در خلع، رجوع به بذل صحیح و نافذ است؟ در هر حال، اگر رجوع به بذل حاصل شود، آیا احکام مطلقه رجعیه جارى مى شود، یا احکام دیگرى دارد؟
مردى زوجه خود را به طلاق خلع مطلقه کرده، زوجه در زمان عده پشیمان شده و رجوع بعد از طلاق کرده است؛ لکن زوج مالى که گرفته پس نداده است. آیا این رجوع موجب حلیت و بازگشت به نکاح اول هست یا خیر؟
برای رجوع کردن لازم نیست مرد یک شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است
مردی که زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح کند که دیگر به او رجوع نکند، حق رجوع از بین نمی رود.
اگر زنی را دوبار طلاق دهد و به او رجوع بعد از طلاق کند یک یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش کنند، بعد از طلاق سوم، آن زن بر او حرام است، ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر کند، با چهار شرط به شوهر اول حلال می شود، یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید.
اول: آن که عقد شوهر دوم همیشگی باشد و اگر مثلاً یک ماه یا یک ساله او را صیغه کند، بعد از آن که از او جدا شد، شوهر اول نمی تواند او را عقد کند، دوم: شوهر دوم بالغ باشد و با او نزدیکی و دخول کند، و بنابراحتیاط واجب باید انزال شود. سوم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد. چهارم: عدّه طلاق یا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود. |
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره