قیمت : 14800 تومان
اختلال یادگیری به معنی نارسایی در یک یا چند فرایند روانشناختی در زمینه فهمیدن و به کار بردن زبان اعم از کلامی یا نوشتاری است که به صورت نارسایی در زمینه گوش کردن، فکر کردن، صحبت کردن،هجی کردن یا خواندن، نوشتن و حساب کردن بروز میکند.
بسیارند کودکانی که ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی، قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است، هوش کم و بیش عادی دارند، به خوبی حرف می زنند و مانند سایر کودکان بازی می کنند، مثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار می کنند، در خانه نیز خود یاری های لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنها می سپارند، به خوبی انجام می دهند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. لیکن زمانی که به مدرسه میروند و میخواهند خواندن و نوشتن و حساب یاد بگیرند دچار مشکلات جدی میشوند. این کودکان به تدریج درمییابند که سایر کودکان از نظر وضع درسی بهتر از آنها هستند و احساس حقارت را تجربه میکنند و کم کم بیزاری از درس و مدرسه در آنها به وجود میآید. والدین آنها که اغلب از دلایل ناتوانی یادگیری آنها بی خبر هستند، مشکل را بیشتر میکنند و با فشارهایی که به کودک وارد میآورند، دشواری را چند برابر می کنند.
بدیهی است این کودکان در مراجعه به هر متخصصی، مشکلی تازه در خود مییابند. هر متخصص مشکل آنها را از دریچه چشم خود نگریسته و تنها بعدی از ابعاد پیچیده آن را زیر ذره بین تخصص خویش قرار میدهد. گفتنی است که در این میان، امر اساسی توجه به این نکته است که در این گونه موارد، ضرورتاً باید به جای تشخیصهای انفرادی، از شیوه نظام چند رشتهای سود جست که در آن معمولاً مجموعهای از تجربیات و تخصصها توأمان مورد استفاده قرار میگیرد. بدین معنی که با همگام شدن عدهای از متخصصان و یک سو و یک جهت شدن تلاش های مختلفی که از طرف صاحبان فن و تجربه صورت میگیرد، راهی برای تحلیل، تشخیص و درمان اساسی مسائل یادگیری گشوده می شود.
اصطلاح نارسایی در یادگیری به وسیله روانشناسان و متخصصین تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار میگیرد؛ در حالی که متخصصان پزشکی اختلال یادگیری را ترجیح می دهند. مثلاً بر طبق تعریف انجمن روان پزشکان آمریکا (1994) اختلال زمانی روی میدهد که پیشرفت درسی فرد بر اساس آزمونهای استاندارد فردی در خواندن، حساب کردن، نوشتن یا بیان به طور چشمگیری پایین تر از سطح مورد انتظار سنی، درسی، و یا هوشی وی باشد. اگر چه تلاش فراوانی برای یافتن یک تعریف جامع در زمینه اختلالات یادگیری انجام گرفته است، هنوز تعریف کاملی که مورد قبول همگان باشد وجود ندارد. شاید یکی از دلایل عمده آن این باشد که در بکار بردن اجزای اختلالات یادگیری هنوز ثبات چندانی وجود ندارد. بعضی سعی میکنند آنها را از همدیگر مجزا نمایند در حالی که بعضی دیگر نارسایی در یادگیری را به عنوان یک اصطلاح کلی مورد استفاده قرار میدهند که شامل تمام موارد یادگیری است و بعضی در این زمینه اظهار نظر قاطعی نمیکنند. از طرف دیگر تعاریف، بسته به این که نارسایی در چه حوزه ای تعریف می شود نیز تا اندازه ای فرق می کنند.
کمیته بین نهادی نارساییهای یادگیری (1987) که نمایندگی 12 نهاد در بخش خدماتی، بهداشتی و انسانی و بخش آموزش و پرورش را دارد جنبه های زیر را در تعریف خود از نارسایی ویژه در یادگیری مورد تأکید قرار می دهد:
کودکان با مشکل اختلال یادگیری گروه ناهمگنی را تشکیل میدهند که ویژگیهای بسیار متفاوتی دارند . اما باید در نظر داشت که همه کودکان با نارسایی در یادگیری ممکن است تمام این ویژگی ها را نداشته باشند و در عوض بعضی از افرادی که نارسایی ویژه در یادگیری ندارند ممکن است بعضی از این ویژگیها را داشته باشند. از این جهت که هر کودکی دارای ویژگی های منحصر به فرد برای خود میباشد ممکن است فقط بعضی از این ویژگیها در او وجود داشته باشد. افزون بر این بعضی از ویژگیهایی که در اینجا مورد بحث قرار میگیرد متناسب با سن و سطح رشدی هر کودک معین است که در صورت ادامه میتواند مشخصه این کودکان در نظر گرفته شود. علیرغم این ناهمگنی اغلب مشکلات کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری با همدیگر همانندی دارد و این ویژگیها را نمیتوان به راحتی از همدیگر تفکیک کرد. زیرا گاهی ممکن است رفتارهایی در رابطه با چندین ویژگی بطور همزمان مشاهده شود. از طرف دیگر داشتن مشکل در یک جنبه ممکن است جنبه های دیگر را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد. مثلاً داشتن مشکلات درک مطلب، در زمینه زبان بیانی فرد نیز مشکلاتی ایجاد میکند. بنابراین ارزیابی این کودکان فراتر از بررسی یک جنبه معین فرد است.
اگر چه نارسایی در درجه اول بر روی جنبه درسی کودکان تأثیر دارد اما باید در نظر داشت که حوزههای دیگر چون حوزههای اجتماعی و شغلی فرد هم به نوعی از آن تأثیر میگیرند و در بسیاری از موارد بر روی بهداشت روانی و عزت نفس اثر منفی میگذارند. افزون بر این مشکلات همایند چون اختلال نقص توجه بیش فعالی، افسردگی، و مشکلات عصبی نیز ممکن است در کنار آن وجود داشته باشد. بنابراین کودک ممکن است بیش فعال، بی توجه و در عین حال ناسازگار باشد. اما برای ساده شدن موضوع می توان این ویژگیها را در گروههای زیر طبقه بندی نمود:
کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری، الگوهای حرکتی متمایزی نسبت به بعضی از کودکان دیگر دارند که به برخی از مهمترین آنها در اینجا اشاره می شود:
این چنین رفتارهایی الزاماً نادرست نیستند بلکه تعداد دفعات آن بیش از اندازه و خارج از تناسب است. گرچه به نظر بعضی گاهی رفتار از نظر کیفی نیز متفاوت، تصادفی و با سازمان یافتگی کمتری است. باید در نظر داشت که گرچه بعضی از کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری این حالت را از خود نشان میدهند بسیاری از کسانی که نارسایی در یادگیری ندارند نیز ممکن است بیش فعال باشند.
برخلاف کودکان بیش فعال بعضی از کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری وجود دارند که به طور غیر طبیعی فعالیت حرکتی محدودی داشته و بیش از اندازه آرام و بی حال هستند. اما از جهت این که مشکلات رفتاری این گروه کودکان کمتر در مدرسه مورد شناسایی قرار می گیرد بندرت شناخته میشوند و در نتیجه کمتر جزو کودکان با نارسایی در یادگیری به حساب میآیند.
کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری انواع متفاوتی از اشکالات اجتماعی و عاطفی همچون خود پنداره پایین، تحمل کم نسبت به ناکامی، اضطراب، کناره گیری اجتماعی، طرد اجتماعی، اجتناب کردن از کار یا کند بودن در آن از خود نشان میدهند. این کودکان معمولاً در کار کردن و بازی کردن با کودکان دیگر از خود ناتوانی نشان می دهند و بیشتر اوقات در اثر ناکامیهای ناشی از آن، رفتارهای مداخله گری دارند.
اختلالات ادراکی یعنی ناتوانی در شناسایی، تمیز، و تعبیر و تفسیر کردن احساس که میباید با اشکالات مربوط به حواس فرق گذاشته شود. مثلاً یک کودک نابینا چون نمی تواند ببیند ادراک بینایی برایش ایجاد نمیشود اما در مورد اختلالات ادراکی کودک در عین حال که توانایی دیدن را دارد در حوزه های معینی مشکلات ادراکی از خود نشان میدهد. اختلالاتی همچون عدم ایجاد اشکال هندسی، تشخیص متن و زمینه، حروف وارونه و واژگون و مانند آن نشانه اختلال در ادراک بینایی، عدم تشخیص تن صدا و فرق نگذاشتن بین صداهای گوناگون نشانه اختلال در ادراک شنوایی، ناتوانی در شناخت اشیاء معمولی از طریق لمس کردن نشانه اختلال در ادراک لمسی و اشکال در هماهنگی، جهت یابی و تعادل نشانه اختلال در ادراک تعادل است. اما اختلال در ادراک بویایی و چشایی به نظر می رسد کمتر با نارسایی ویژه در یادگیری بستگی داشته باشد.
4- اختلالات نمادسازی
نماد سازی یکی از پیشرفته ترین تواناییهای ذهنی است که در آن مغز ادراکات، حافظه و حالتهای وابسته به آنها را برای بدست آوردن مهارتهای اساسی یادگیری به صورت یکپارچه در میآورد و از آنها یک زنجیره فکری یا فرآیند میسازد.
برای موفق شدن در یادگیری کودک باید توانایی توجه کردن به یک موضوع معین و به همین ترتیب در موقعیت مناسب جدا کردن توجه از یک موضوع و پرداختن به یک موضوع معین دیگر را داشته باشد.
اختلالات حافظه شامل اشکال در جذب، ذخیره سازی و باز شناسی اطلاعات در ارتباط با بینایی، شنوایی یا فرآیندهای دیگر یادگیری است. مشخص شده است که کودکان با نارسایی در یادگیری در باز شناسی، و همچنین یادآوری هم مستقیم و هم وارونه اعداد مشکل دارند. در این زمینه ناتوانی در به تصور در آوردن حروف، کلمات و یا ارقام نشانه اشکال در حافظه دیداری و ناتوانی در به وجود آوردن مجموعه یا ترتیب حروف، کلمات یا ارقام نشانه اشکال در حافظه شنیداری است. افزون بر این حافظه غیر کلامی کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری در رابطه با حافظه کوتاه مدت و دراز مدت نیز اشکالاتی دارند که شامل ضعف در حافظه، دامنه لغت ضعیف و اشکال در درک جملات است.
اختلالات زبانی و گفتاری یکی دیگر از ویژگیهای کودکان با نارسایی در یادگیری است که در حوزههایی همچون بیان شفاهی و درک مطلب شنیداری و مانند آن خود را نشان میدهد و از اشکالات گفتاری مانند اشکالات تلفظی، اشکالات صدایی مانند صدای گرفته و اشکال در روان بودن گفتار مانند لکنت زبان فرق گذاشته میشود. در این زمینه کسانی که نارسایی در زبان و گفتار به طور همزمان دارند احتمال بیشتری برای نارسایی در خواندن ایجاد میشود. تأخیر در زبان یکی از مشکلات رایج این کودکان است و معمولاً در سنینی که کودکان به طور معمول صحبت میکنند ممکن است اصلاً صحبت نکنند یا از زبان محدودی استفاده نمایند. لازم به ذکر است که معمولاً صحبت نکردن در سن 4 سالگی به عنوان تأخیر در زبان در نظر گرفته میشود.
علل احتمالی اختلالات یادگیری چیست؟
نظریات گوناگونی در اینکه چگونه اختلالات یادگیری به وجود می آید ابراز شده است که هر کدام این نظریات سعی کرده اند عوامل گوناگونی را برای آن در نظر بگیرند. منتهی باید در نظر داشت که به ندرت می توان یک عامل واحد را به عنوان ایجاد کننده نارسایی در نظر گرفت بلکه بهتر است گفته شود که پدیده پیچیده ای مانند اختلال یادگیری در اثر تعامل چندین عامل گوناگون به وجود می آید. بعضی از این عوامل به عنوان عامل اصلی نارسایی در نظر گرفته می شوند در حالیکه بعضی دیگر ممکن است عامل تسهیل کننده شرایط باشند و بنابراین هر کودکی باید در تمام زمینه ها مورد ارزیابی قرار گیرد تا اطمینان حاصل شود چه کسانی تحت این عنوان قرار می گیرند. عواملی را که در ایجاد نارسایی ویژه در یادگیری به صورت مستقیم یا به عنوان تسهیل کننده سهم دارند را به صورت زیر طبقه بندی می کند:
محیطهای متفاوتی که کودک با آنها سروکار دارد هر کدام به نوعی در چگونگی یادگیری و بر روی تمایل و انگیزه او برای یادگیری تأثیر میگذارند. این محیطها را میتوان به صورت زیر طبقه بندی نمود.
تجربیات محیطی کودک در 5 یا 6 سال اول زندگی تأثیر عمیقی بر روی رشد شناختی و هوشی او دارد و زبان به عنوان یکی از ملزومات عمده بشر، همبستگی نزدیکی با این تجربیات اولیه و مخصوصاً با والدین دارد. والدین نه تنها موقعیت مناسب را برای رشد کودک در زمینههای گوناگون به وجود میآورند، که میتوانند به نوبه خود در اکتساب این زبان مؤثر باشند، بلکه خود آنها الگوی مناسبی نیز برای یادگیری کودک به شمار میروند. بنابراین اساس کارآمدی کودک در زبان، به آن طوری که بعداً در مدرسه از او انتظار خواهد رفت، در خانه بنا نهاده میشود. کودکان با نارسائیهای یادگیری معمولاً از خانوادههایی هستند که فرزندان زیادی دارند. همچنین کودکانی که با یکی از والدین زندگی می کنند موارد بیشتری از مشکلات مانند نرفتن به مدرسه یا نارسایی یادگیری از خود نشان میدهند.
کودکان زمان قابل ملاحظه ای از ساعات بیداری خود را در مدرسه میگذرانند و بنابراین روابط آنها با گروه همسن و کارکنان مدرسه از معلم گرفته تا مدیر و معاون و خدمتگذار و دیگران، تأثیر چشمگیری بر روی تجربیات آنان دارد. از جهت این که کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری مشکلات زیادی در حوزه زبان و رفتار اجتماعی دارند نمیتوانند به راحتی روابط گروهی مناسبی با دیگران بر قرار نمایند و در نتیجه از طرف گروه همسن و معلمان طرد میشوند. افزون بر این در مدرسه برای کوششهای خود کمتر مورد تشویق و تقویت قرار میگیرند و بیشتر از دیگران مورد انتقاد واقع میشوند که به نوبه خود بر روی یادگیری آنان تأثیر می گذارد. معمولاً معلمان در کلاس توجه خود را بر روی چند شاگرد برگزیده و اغلب اوقات آنهایی که از نظر درسی وضعیت خوبی دارند، متمرکز کرده و در نتیجه به شاگردان دیگرتوجه کمتری می کنند به طوری که وقتی کودک با نارساییهای یادگیری به کلاس پنجم یا بالاتر میرسد بودن یا نبودن او در کلاس فرق چندانی نمی کند.
روابط اجتماعی کودک با دوستان و گروههای اجتماعی دیگر نوع رشد اجتماعی، شناختی و عاطفی او را تعیین میکند. اگر این رابطه خوشایند و موفقیت آمیز باشد احساس رضایت و اعتماد به نفس، و اگر ناموفق باشد حالت ملال آوری به وجود میآورد. عدم موفقیت در روابط اجتماعی ممکن است به علت اشکال در ایجاد روابط یا نداشتن مهارت های اجتماعی لازم باشد. معمولاً کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری آگاهی ندارند که هر رفتار معین آنها از طرف دیگران چگونه تلقی میشود و از همساز کردن خود با نقطه نظرهای دیگران ناتوان هستند و چون نیازهای دیگران در نظر گرفته نمیشود احتمال به وجود آمدن روابط مناسب با دیگران کاهش مییابد و در نتیجه همین تجربیات اجتماعی ناخوشایند ممکن است یادگیری آنان را تحت تأثیر قرار دهد. اعتقاد بر این است که همان ویژگی هایی که نارسایی درسی را به وجود می آورد نارسایی های اجتماعی را نیز ایجاد نماید.
در بیان رابطه بین نارساییهای یادگیری و مشکلات عاطفی نظریات متفاوتی وجود دارد. به اعتقاد بعضی، نارساییهای یادگیری در اثر اشکالات عاطفی به وجود میآیند و بنابراین باید از طریق روشهای روان شناختی اعتماد به نفس لازم را در کودکان ایجاد کرد؛ خود پنداره آنان را افزایش داد و علایق آنان را کشف نمود تا نارسایی های یادگیری ناشی از آنها نیز درمان شود. بعضی دیگر معتقد هستند مشکلات عاطفی در اثر نارسایی های یادگیری به وجود می آیند و بنابراین باید با به کار گرفتن روش آموزش مستقیم سعی در از بین بردن نارسایی یادگیری کرد تا عوامل عاطفی نیز به تدریج ضعیف شده از بین بروند.
بعضی از عوامل فیزیکی نیز به گونه ای با نارسایی های یادگیری ارتباط پیدا می کنند و بدین جهت باید اطمینان حاصل شود وجود نارسایی در اثر بودن این عوامل نباشد. عوامل عمدهای که در این زمینه دخالت دارند به قرار زیرند:
بعضی از کودکان به علت داشتن اشکالاتی در مکانیسم شنوایی اطلاعات و آموزش را به خوبی نمیشنوند و در نتیجه در یادگیری آنان اختلالاتی به وجود میآید. مثلاً پژوهشگران پیدا کردند که بعضی از این کودکان در یک پس زمینه صدایی قادر نیستند خوب بشنوند و باید در نظر داشت که در زمینه شنوایی حتی اختلالات بسیار جزئی نیز میتواند یادگیری کودک را تحت تأثیر قرار دهد. زیرا اولاً بر روی ارتباط بر قرار کردن کودک با معلم، گروه همسن و دیگران تأثیر دارد؛ ثانیاً شنوایی لازمهای اساسی برای یادگیری زبان است و اگر کسی در این زمینه اختلال داشته باشد در زمینه یادگیری نیز با اشکال روبرو خواهد شد. پژوهشگران دریافتهاند که وجود اشکال در گوش میانی می تواند اختلالات رشدی و درسی در کودکان ایجاد کند.
توانایی خوب دیدن از موارد لازم برای آموختن مهارتهای یادگیری است و بنابراین اختلال در این توانایی در یادگیری کودکان نارسایی به وجود میآورد. منتهی باید در نظر داشت که این اختلالات به تنهایی نمیتوانند به عنوان عامل اصلی در نظر گرفته شوند. افزون بر این درمان کردن مشکلات دیداری فقط بخش کوچکی از مشکلات خواندن را درمان میکند و نارسایی های زیر بنایی را که عامل بسیاری از نارسایی های یادگیری هستند را از بین نمی برد. گرچه تمرینهای چشمی به صورتی که در درمان بینایی مورد استفاده قرار می گیرند در زمینه نارسایی تأثیر داشته باشد، اما در هر حال معلم باید به نشانه هایی همچون چرخاندن سر، خم کردن سر به جلو، داشتن تنش در کارهایی که نیاز به دیدن از نزدیک دارد، نگاه کردن به دور، مالیدن بیش از اندازه چشم، اجتناب کردن از کار با اشیایی که به چشم نزدیک هستند، حالت نشستن و مانند آن توجه داشته باشد.
تحقیقات اولیه نشان دهنده این است که پسرها بیشتر از دخترها در معرض نارسایی های ویژه قرار میگیرند. در مروری که بر ادبیات تحقیق انجام گرفته است پیدا شده است که حتی زمانی که میزان خطا در این مطالعات به حداقل رسانده شود نیز این تفاوت هنوز وجود دارد. دامنه این تفاوت بین 2 تا 8 برابر است. پژوهشگران نارسایی های یادگیری را 1/84، نابهنجاریهای نوشتاری را 5/56 و اختلال نقص توجه بیش فعالی را 1/39 درصد در پسرها تخمین میزنند. واقعیت این است که مردهای بیشتری با نارساییهای یادگیری وجود دارند که ممکن است به نوعی در ارتباط با کروموزوم جنسی باشد. مثلاً (راتر و همکاران، 2004) پیدا کردهاند که مشکلات خواندن در پسرها بیشتر از دخترهاست. بنابراین جنسیت می تواند به عنوان یکی از عوامل به وجود آورنده نارسایی ویژه در یادگیری در نظر گرفته شود اما تحقیقات نشان می دهند که این تفاوت خیلی چشمگیر نیست.
منبع: مرکز درمانی آریان
در احادیث به خواندن دعای تقویت حافظه تاکید شده است. ذکر دعای تقویت حافظه باعث عدم فراوشی و همچنین تقویت حافظه و بهبود عملکرد مغز میگردد.
عوامل مختلفی در افزایش هوش و حافظه موثر هستند که از میان آنها میتوان به عوامل ژنتیکی و عوامل اکتسابی اشاره کرد. معمولا افراد با توجه به زمینه ارثی که دارند بهره هوشیشان مشخص میشود اما میتوان با داشتن یک تغذیه اصولی و مناسب و همچنین انجام کارهایی که برای تقویت حافظه توصیه شده است مثل انجام ورزشهای ذهنی و یا خواندن دعای تقویت حافظه به تقویت هوش و حافظه پرداخت. اگر بخواهیم تعریفی از حافظه داشته باشیم میتوان گفت که این اصطلاح مفهومی کلی دارد و به آن گروه از جریانات روانی که فرد را به ذخیره کردن تجارب و یادآوری مجدد آنها قادر میسازد، اطلاق میشود. حافظه یکی از اجزای تعیین کننده هوش افراد است.
در روایات آمده است: پنج چیز است که حافظه را زیاد میکند و بلغم را از بین میبرد:
1. مسواک کردن
2. روزه گرفتن
3. قرائت قرآن
4. عسل خوردن
5. کندر جویدن
از پیغمبر اکرم (صلیالله و علیه و آله) است که پنچ چیز حافظه را قوی میگرداند:
1. شیرینی
2. گوشت نزدیک گردن
3. عدس
4. نان سرد
5. خواندن آیةالکرسی
در این باب قرائت دعاهای زیر جهت افزایش و تقویت هوش و حافظه توصیه میگردد:
"اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و اکرمنی بنور الفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین”؛ خدایا مرا از تاریکیهای وهم و خیال بیرون آور و با نور فهم مرا گرامی دار، پروردگارا درهای رحمتت را بر ما بگشای و گنجینههای دانشات را بر ما بگستران! به رحمتت ای مهربانترین مهربانها”.[1]
"اللهم إنی أعوذ بک أن أضل أو أضل أو أزل أو أزل أو أظلم أو أظلم أو أجهل أو یجهل علی اللهم انفعنی بما علمتنی و علمنی ما ینفعنی و زدنی علما و الحمد لله على کل حال اللهم إنی أعوذ بک من علم لا ینفع و من قلب لا یخشع و من نفس لا تشبع و من دعاء لا یسمع”[6]؛ خدایا به تو پناه میبرم از این که گمراه کنم و یا گمراه گردم، بلغزانم و یا بلغزم، ستم کنم یا ستم بینم، به نادانی کشانم و یا خود دچار آن گردم. بار خدایا مرا با علمی که به من آموختی سودمند گردان و مرا به علمی رهنمون ساز که مرا سودمند افتد. خدایا بر مراتب علم و آگاهی من بیفزا . سپاس حقیقی در تمام حالات از آن خداوند متعال است. بار خدایا به تو پناه میبرم از علمی که سودمند نیست و از قلبی که خشوع و انعطاف در برابر حق، بدان راه ندارد و از هوسی که سیر و اشباع نمیگردد و از دعایی که اجابت نمیشود.[2]
دعای تقویت حافظه که پیغمبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) براى حافظه تعلیم نمود: «سبحان من لایعتدى على اهل مملکته، سبحان من لایأخذ اهل الارض بالوان العذاب، سبحان الرؤوف الرحیم، اللهم اجعل لى فى قلبى نورا و بصرا و فهما و علما انک على کل شىء قدیر».[3]
تذکر: لازم است که بدانیم هوش و حافظه و استعداد هر انسانى برآیندى از عوامل متعدد وراثتى و محیطى است که بعضى از این عوامل از قبیل آنچه در بالا گفته شد در اختیار ما است و بعضى از آنها مانند نقش عوامل ژنتیکى اجداد گذشته از حوزه اختیار انسان خارج است. بنابراین نباید توقع داشت که با انجام کارهاى فوق و خواندن دعای تقویت حافظه که قطعاً مؤثر هستند معجزه ایجاد شود که ناگهان بهره هوشى شخصی از 90 به 130 ارتقاء پیدا کند و اگر این چنین نشد اعتقاد به این توصیههایى که معصومان (ع) کردهاند کم شود.
منابع:
[1]. قمی، شیخ عباس، مفاتیحالجنان
[2]. منیةالمرید، ترجمه، حجتی، سید محمد باقر، آداب تعلیم و تعلم در اسلام
[3]. مفاتیحالجنان، فصل اول از باب اول، تعقیبات نماز
[4]. باقیات الصالحات
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
جام جم سرا: مدلول سخن فوق این است که کمتر کسی ممکن است آشغال یا ته سیگارش را بر فرش یا تراس خانهاش پرت کند؛ در صورتی که ما مکررا شاهد چنین رفتارهایی در سطح شهر هستیم. گرچه اقشاری هستند که فرهنگ بالایی دارند و شهر و کشور و حتی جهان را به مثابه محیط زندگی خود میدانند و همهجا و تحت هر شرایطی، همهچیز را رعایت میکنند.
در تمام دنیا، نهاد خانواده، ارتباط وثیقی با جامعه و شرایط آن دارد. یعنی خانوادهها در هر کشوری، متاثر از جامعه و شرایط اجتماعی- عرفی- فرهنگی آن هستند؛ لذا اگر در جامعه، قانون و احترام به آن و فرهنگ احترام به حقوق دیگران به درستی جا افتاده باشد، خانوادهها نیز از جامعه تأثیر گرفته و در تربیت فرزندانشان، چنین مواردی را دخیل میکنند و این مفاهیم را به آنها انتقال میدهند؛ و بهطور عکس، اگر در جامعه قانونگریزی و بیاعتنایی نسبت به حقوق دیگران غالب شده باشد، خانوادهها نیز از آن متاثر شده و فرزندانی که تربیت میکنند، دارای همان خصلتهایی میشوند که در جامعه، غالب شده است. لذا برای اینکه وضع تربیتی خانوادهها را مورد سنجش قرار دهیم، باید شرایط و وضع جامعه را در رعایت چنین مفاهیمی، مورد بررسی و تدقیق قرار دهیم.
حال باید بپرسیم که چرا جامعه ما، چنین وضعیتی را دارا است؟ به نظر میرسد، دلیل آن، این است که در تعلیم و تربیت زخمی کشور ما، چنین مفاهیمی در کتب درسی گنجانده نشده است. در همان سالهای ابتدایی و راهنمایی، چنین مباحثی مطرح و آموزش داده نشده است. بنابراین، ذهنها، آماده و پذیرای رفتارهای شهروندی نخواهد بود؛ تا جایی که فرد بالغی که ٤ دهه از عمرش میگذرد، نسبت به وظایف شهروندی خود ناآشناست.
خانوادهها، معمولا فقط خود را جدا از جامعه میبینند و تنها جایی که خیلی به آن عنایت و توجه دارند، محدوده محاصره شده میان دیوارهای خانهشان است و خارج از آن را محیط زندگی خود نمیدانند و لذا خود را موظف به رعایت حقوق شهروندی و مسئول در مقابل دیگران نمیدانند. البته باید توجه داشت که پدر و مادران کنونی، همان فرزندانی هستند که پیشتر در همین کشور، به مدرسه رفتهاند و تعلیم و تربیت رسمی همین جامعه را دیدهاند و آنها نیز آموزشهای لازم را ندیدهاند که بخواهند همانها را به فرزندانشان انتقال دهند. بنابراین، در ایران، همه نسلها از هم تقلید کردهاند و چیز جدیدی در این زمینه، یعنی تربیت شهروندی، به آنها اضافه نشده است.
در کشورهای توسعه نیافتهای مثل کشور ما، در صف انتظار ایستادن، همراه با مواردی مثل هلدادن، هجوم آوردن، جلو زدن و جا زدن و در بهترین حالت، غرغر کردن و نق زدن به افراد جلوی صف است که «زود باش دیگه!»، «چرا معطلی؟!» و...؛ در صورتی که در کشورهای توسعه یافته، هرچقدر هم که کار افراد به درازا بینجامد، افراد منتظر در صف، براحتی تحمل میکنند و شکیبایی نشان میدهند |
در کشورهای اروپایی و آمریکا، در درجه اول، حقوق شخصی افراد، به غایت مورد احترام است؛ تا این اندازه که اگر کسی حتی با نگاه، مزاحمتی برای دیگری ایجاد کند، آن فرد، این حق را پیدا میکند که از طرف مقابلش شکایت کند. اگر کسی حتی بخواهد دیگری را نصیحت کند، اول اجازه میگیرد که آیا شما به من اختیار این کار را میدهید یا خیر؟ و اگر آن فرد، پاسخ منفی بدهد، او از نصیحت خودداری میکند.
تفاوت دیگری که زندگی اروپاییها با زندگی ما دارد، این است که چون آنها به تدریج، مراحل صنعتی شدن را طی کردهاند و همه دورانهای تکامل صنعت را لمس کردهاند، با قوانین و مقررات، آشنا هستند و لزوم رعایت کردن حقوق شهروندی را به درستی میدانند و درک میکنند و یقین دارند که این قوانین و الزامات رفتارهای شهروندی، برای صیانت از حقوق آنهاست. اما در کشورهای توسعه نیافته مانند کشور ما، چون تغییرات صنعتی، یکباره رخ داده است و بهطور مثال خودرو، بهطور دفعی وارد کشورشان شده است و مراحل پیشین را تجربه نکردهاند، فکر میکنند که قوانین و مقررات، تنها یک رابطه عمودی از بالا به پایین است و لذا به آن تمکین نمیکنند.
شهروندان جوامع توسعه نیافته، رفتارهای مدنی و شهروندی را وقعی نمینهند و آنها را دست و پا گیر و بیارزش میدانند.
همانطور که در بالا ذکر کردم، خانوادهها در همه جای دنیا، متاثر از فرهنگ جامعه هستند. جامعه و شرایط فرهنگی- اجتماعی آن، به مثابه ابری است که روی تمام خانوادههای آن محدوده جغرافیایی، سایه انداخته و آن قوانین و فرهنگ، به خانوادهها سایه میافکند. لذا چون شرایط جوامع توسعهیافته در رعایت حقوق دیگران و رفتارهای شهروندی، بسیار منظم، دقیق و با کمترین خلل، تثبیت شده است، این شرایط به خانوادهها نیز تسری مییابد و آنها را در تربیت فرزندانشان با همان مشخصههای فرهنگی و شهروندی، بار میآورد.
گرچه موارد استثنا و نقضی وجود دارد که اینطور نیستند و رفتارهای مدنی شهروندی صحیحی ندارند، اما این موارد بسیار کم و ناچیزند. وقتی شما مقایسهای میکنید میان نحوه در صف ایستادن مردم دو کشور توسعه یافته و توسعه نیافته، میبینید که در کشورهای توسعه نیافتهای مثل کشور ما، در صف انتظار ایستادن، همراه با مواردی مثل هلدادن، هجوم آوردن، جلو زدن و جا زدن و در بهترین حالت، غرغر کردن و نق زدن به افراد جلوی صف است که «زود باش دیگه!»، «چرا معطلی؟!» و...؛ در صورتی که در کشورهای توسعه یافته، هیچگاه- تقریبا در اکثر موارد- شاهد چنین رفتارهایی یا حتی مشابه آن رفتارها نیستید؛ هرچقدر هم که کار افراد جلوی صف، به درازا بینجامد، افرادی که در صف، به حالت انتظار ایستادهاند، به راحتی تحمل میکنند و شکیبایی نشان میدهند.
به عنوان نکته آخر و راهکاری که میتوان در این زمینه ارایه داد، باید گفت که این، وظیفه همه ارکان و اقشار جامعه است تا در این پروژه فرهنگسازی، شرکت فعالانهای داشته باشند. باید نهاد صداوسیما با ساختن فیلمها و تیزرهای آموزشی، آموزش و تربیت رفتارهای شهروندی را انتقال بدهد؛ نهاد آموزش و پرورش، سهم خود را در این پروژه با مکتوب کردن مفاهیم و آموزههای شهروندی در کتب درسی کودکان، از همان آغازین سالهای ورود به دبستان، ادا کند. شهروندان در جامعه نیز با رعایت حقوق دیگران و همچنین رفتارهای صحیح مدنی و شهروندی، سعی در ترویج و توسعه این فرهنگ داشته باشند؛ بهطوری که هرکس حقوق شهروندی را رعایت نکرد، احساس حقارت و کمارزشی کند و برای حفظ عزت نفس خودش هم که شده، ناظر و کنترلگری درونی برای رفتارش داشته باشد. (مصطفی تبریزی - روانشناس و مشاور دانشآموزی/شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
یکی از مسائلی که در بین دانشآموزان دیده میشود مشکل در یادگرفتن یک یا چند ماده درسی است. در این حالت، دانشآموز در زمینه خاصی با مشکل مواجه شده و دیگر دروس خود را میتواند براحتی بیاموزد.
دانشآموزی که دچار اختلال یادگیری است از نظر هوشی مشکلی ندارد و در حد متوسط یا حتی بالاتر قرار دارد و مشکل جسمانی از لحاظ شنوایی، بینایی و مغزی نیز ندارد و از نظر رفتارهای سازگاری و عاطفی نیز نرمال است اما مساله اینجاست که با وجود این مسائل در برخی از فرآیندهای روانی پایه مانند ادراک دیداری، ادراک شنیداری و درک زبان مشکلی وجود دارد.
این اختلالات ممکن است در زمینه زبان گفتاری، زبان نوشتاری (دیکتهنویسی)، اختلال خواندن و اختلال ریاضی دیده شود.
اختلالات متابولیکی و حتی آسیب جزئی به دستگاه عصبی مرکزی نیز میتواند به ایجاد این اختلال منجر شود.
عوامل دیگری مانند تناسب نداشتن نوع خون مادر با جنین، اختلالات در ترشحات داخلی مادر، قرار گرفتن در برابر اشعه، استفاده از دارو در دوران بارداری، کم وزنی هنگام تولد، آسیب وارده بر سر، آمدن جفت پیش از نوزاد، تولد با پا، مسمومیت سرب، نارساییهای تغذیهای، محرومیتهای محیطی و تدریس ناکافی و ناصحیح میتواند در بروز این اختلال اثرگذار باشد.
همچنین مشخص شده که عوامل ارثی در بروز این اختلال نقش مهمی دارد و میتوان گفت در تعدادی موارد مشابه کودکی که در دیکتهنویسی یا روخوانی مشکل داشته در اقوام درجه یک او نیز این مشکلات وجود داشته است.
در پایان شش سالگی مشخص میشود کودک راست دست است یا چپ دست و در کودکانی که دچار اختلال یادگیری هستند معمولا برتری دست یا پا خیلی آشکار نیست.
برای تشخیص انواع اختلال یادگیری در پایه اول دبستان باید حداقل شش تا هشت ماه از شروع سال تحصیلی گذشته باشد و بعد در مورد کودک قضاوت کرد و بررسی دفتر دیکته، دفتر ریاضی و مشاهده شیوه خواندن کودک الزامی است و بهترین فردی که میتواند کمک کند معلم مدرسه است.
آنچه حائز اهمیت است اعتماد به نفس و خودباوری کودک است که بشدت طی این اختلال صدمه میخورد.
در فرآیند سوادآموزی ممکن است بسیاری از این مشکلات به چشم بخورد، اما چنانچه مشخص شود کودک دچار اختلال یادگیری است لازم است اقدامات لازم در این زمینه صورت گیرد. معلم مدرسه نقش بسیار مهمی در بهبود فرآیند درمان خواهد داشت و تشخیص بموقع بسیار حائز اهمیت است.
برای هر کدام از انواع اختلالات یادگیری راهکارهای درمانی مختلفی ارائه شده است. یکی از آنها درمانهای ادراکی ـ حرکتی است که در این شیوه موقعیتهایی برای کودک فراهم میشود تا بتواند اطلاعاتی را از محیط دریافت دارد، به یکدیگر ارتباط دهد و آنها را دریابد.
همچنین بازیهایی برای آموزش حرکت، تمرینات روی تخته سیاه برای رشد هماهنگی حرکت و ادراک دیداری و حل معما در این شیوه کاربرد دارد. همچنین از درمانهای رفتاری نیز استفاده میشود. در ستونهای آتی انواع اختلالات یادگیری و راهکارهای درمانی آن ارائه خواهد شد.
دکتر مهرنوش دارینی - روانشناس و مشاور
جام جم سرا به نقل از سلامت نیوز: در ادامه، مصاحبه دکتر تیرنگ نیستانی با مجله کدبانو را درباره نقش خوردن صبحانه در یادگیری دانش آموزان میخوانید:
خوردن صبحانه تا چه اندازه در میزان یادگیری دانش آموزان موثر است؟
اهمیت صبحانه از سایر وعدهها بیشتر است چون در وعدههای ابتدایی یا صبحانه یک بخش مهمی از انرژی و مواد مغذی و مورد نیاز بدن تامین میشود. بخصوص در بچهها که قرار است به مدرسه بروند، پشت میز بنشینند، و یادگیری داشته باشند، نیاز به تمرکز ذهنی دارند اهمیت آن دو چندان است.
مطالعات بسیاری نقش این وعده غذایی را در درازمدت نشان داده است. به طور مثال بچههایی که صبحانه نمیخورند درصد یادگیریشان کمتر است یا افزایش وزن در کودکانی که صبحانه نمیخورند بیشتر است.
آیا شیربا کورن فلکس یا شیرکاکائو با کیک برای صبحانه جایگزین خوبی برای نان و پنیر و گردو است؟
بدن بخش مهمی از کالری خود را باید از غلات به دست آورد. کورن فلکس نیز از ذرت تهیه میشود و میتواند به عنوان جایگزین نان مصرف شود، بنابراین غلات میتواند بخش مهمی از غلات صبحانه را تامین نماید.
بعد از ۶ ساعت درس خواندن در مدارس بهترین و پرانرژیترین ناهار برای دانش آموزان کدام گروه غذایی است؟
از هیچ گونه وعده غذایی نباید انتظار معجزه داشته باشیم و جمیع این گروههای غذایی در تعادل با هم میتوانند پاسخگوی نیاز بدن باشد، بنابراین ناهاری که برای کودک درست میشود باید دارای تمام گروههای غذایی باشد.
آیا دانش آموزان نیاز به آموزش دروس تغذیه در مدارس دارند؟
بله، فرهنگسازی چیزی است که از سن پایین شروع میشود تا تاثیرگذارتر باشد.
خوردن صبحانه و میان وعده به صورت دسته جمعی در مدارس بهتر است یا در منزل و به تنهایی؟
هر یک از این روشها فواید و ضررهایی دارد. خوبی آن این است که بچههایی که میل به صبحانه خوردن ندارند در جمع این میل درونشان به وجود میآید اما بدی آن این است که خوردن صبحانه به صورت دسته جمعی در بعضی موارد باعث پرخوری میشود؛ یعنی مقدارغذایی که ما در یک جمع مصرف میکنیم چه از لحاظ کالری و چه از لحاظ حجم میتواند خیلی متفاوت باشد. پیشنهاد ما خوردن صبحانه در جمع خانواده و با نظارت مادر است. مصرف صبحانه به صورت جمعی یا فرد هر یک میتواند تجربه خوبی برای بچهها باشد.
با توجه به علاقه شدید کودکان به فست فود (سوسیس و کالباس) بهترین جایگزین کدام است؟
داستان و مقوله فست فود ریشههای اجتماعی دارد. تعریف یکی از اساتید بنام از فست فود این است که میگوید: تغذیه یک فرآیند اجتماعی است که پیامدهای زیستی، فرهنگی و اقتصادی دارد. بنابراین به وجود آمدن فست فود ناشی از تغییرات اجتماعی است به ویژه در کشور ما، به دلیل اینکه در غذاهای ایرانی طبخ آن زمانبر است و با مناسبات اجتماعی فعلی ما اصلا امکانش نیست؛ یعنی من اطمینان دارم که اگر صنعت به کمک سفره ایرانی نمیآمد خیلی از غذاهایی که الان داریم مصرف میکنیم را نمیتوانستیم مصرف کنیم، بنابراین نمیتوان با آن مقابله کرد و ریشه در خیلی از مسائل اجتماعی و فرهنگی ما دارد ولی میتوان آن را اصلاحش کرد، میشود آن را به قسمت سلامت پیش برد و در کل الگوی مصرف آن را اصلاح کرد.
جام جم سرا: بدیهی است که درس خواندن با بعضی از شیوههایی که اکنون بین دانشآموزان رایج است، بجز وقت تلف کردن، ثمره دیگری ندارد. آنها باید بدانند درس خواندن هنری است که ظرافتهای خاص خود را دارد، در صورتی که این ظرافتها به کار گرفته شود، موفقیت حتمی است.
یکی از مهمترین این مهارتها مربوط به استفاده از فضای کلاس درس است، بر این اساس:
مهارت گوش دادن: شما حرفها و صداها را میشنوید، اما معنایش این نیست که آنها را درک میکنید. اگر بخواهید گوش بدهید، موضوع فرق میکند. هرچه بادقتتر گوش دهید، بیشتر موضوع را درک میکنید. به جرات میتوان گفت که ناتوانی و ضعف در گوش دادن، علت بسیاری از مشکلات ارتباطی و یادگیری است.
مهارت پرسیدن: پرسشهای شما نشاندهنده دقت، ظرافت، نکتهسنجی و مهارتتان در یادگیری است. پس از سوال پرسیدن نترسید و بموقع و بجا سوال بپرسید.
مهارت یادداشتبرداری: یادداشتبرداری مهارتی است که به درک بهتر مطلب و تکمیل دانستهها کمک میکند و با جزوهنویسی فرق دارد. درواقع یادداشتبرداری یعنی انتخاب و ثبت نکات کلیدی و مهم.
مهارت خلاصهنویسی: خلاصه یک مرور از مطلبی است که خواندهاید. درواقع بیان مجددی است از نکات اصلی به زبان خود شما. یک خلاصه نهتنها باید شامل نکات اصلی باشد؛ بلکه باید بیانکننده روابط میان نکات اصلی هم باشد. خلاصه باید از انسجام برخوردار باشد، یعنی ارتباط منطقی بین جملهها وجود داشته باشد و به زبان خود فرد نوشته شود.
عوامل فراگیری آسان
همیشه عوامل و شرایطی وجود دارد که یادگیری را آسان و برخی دیگر آن را مشکل و گاه غیرممکن میکند. به یقین برای شما مهم است که این عوامل را بشناسید:
ـ برای آنکه به نحو احسن بیاموزید، باید بدانید جزو کدام دسته از فراگیران هستید.
شما جزو بصریها، سمعیها یا لمسیها هستید؟ 80درصد از انسانها از دسته بصریها هستند؛ یعنی زمانی که موردی را ببینند، بیشترین تاثیر را از آن میپذیرند. دسته سمعیها زمانی که موردی را میشنوند، آن را بهتر به خاطر سپرده و موضوع آموزشی را با بلند خواندن و تکرار کردن یاد میگیرند. دسته لمسیها هم آنچه را پیش از این نوشتهاند، بهتر به خاطر میسپارند. واقعیت این است که بیشتر افراد مخلوطی از این گروهها هستند و به همین علت هم بسیار مهم است که دریابید به کدام دسته متعلق هستید تا بتوانید بهترین روشها را برای آموختن به کار گیرید.
ـ نکته بسیار مهم دیگر آن است که انسان دریابد در چه مکانی بهترین یادگیری را دارد. برای بسیاری از افراد اتاق شخصی خودشان در کنار میز تحریر، روی صندلی یا در تختخواب، بهترین جا برای فراگیری است. برخی هم در کتابخانه یا حتی در یک جای شلوغ بهتر یاد میگیرند. باید دریابید چه نوع محیطی به طور موثر روی یادگیری شما تاثیر دارد.
ـ از بالاترین میزان بازدهی خود استفاده کنید: یک عامل مهم دیگر که نباید به آن بیتوجه باشید، کیفیت زمان است. زمانهایی وجود دارد که میتوانیم بیشترین بازدهی را داشته باشیم و مقاطعی دیگر که طی آنها فقط میتوانیم کارهای معمولی و روزمره را انجام دهیم. بنابراین سعی کنید درک کنید که آیا طی روز یا شب بهترین بازدهی را دارید یا در چه زمانهایی از روز یا شب بیشترین توانایی برای یادگیری در وجود شما نهفته است؟ سعی کنید کارهای دشوار را در زمانهایی که بالاترین میزان بازدهی را دارید، انجام دهید.
ـ به سرمایه زمانی خود اهمیت دهید: کجا میتوانیم بیاموزیم که چگونه با زمان مقتصدانه رفتار کنیم؟ این توانایی به همان اندازه مهم است که هنر هدایت انسانها یا هنر سخنوری. توانایی استفاده درست از زمان تا اندازه زیادی در موفق شدن یا نشدن شما اثرگذار است، البته چگونگی رفتار با زمان را میتوان آموخت. بنابراین مراقب باشید که هیچکس زمان را از شما ندزدد. همیشه در اطراف ما افرادی وجود دارند که در هدردادن وقت دیگران قهار هستند. پس از سرمایه زمانی خود مراقبت کنید، زیرا زمانی که آن را هدر دادهاید، به طور غیرقابل بازگشتی از دست شما رفته و وقت فقط طلا نیست، بلکه زندگی است.
ـ از احساسات تخریبکننده دوری کنید: سعی کنید احساس ترس را در خود تعادل بخشید. وحشت در انسان باعث ترشح هورمونهای مکانیسم فرار و گریز میشود و بشدت توانایی یادگیری و تفکر را محدود میکند، همچنین احساسات مخرب دیگری مانند خشم، حسادت و نفرت نیز میتواند فرآیند یادگیری را مختل کند. سعی کنید از خودتان در برابر زمزمههای بازدارندهای مانند این موضوع خیلی پیچیده است، مراقبت کنید.
ـ گوش فرادادن را بیاموزید: یاد بگیرید به دقت گوش فرادهید. گوش دادن صحیح موهبتی است که فقط جذب اطلاعات غیرفعالانه نیست، بلکه بیشتر از آن نوعی فعالیت فکری فشرده است، در مقام یک شنونده آگاهانه تجربه میکنید که چگونه افقهای دید و آگاهی و تجربهتان را گسترش دهید. مطمئن باشید گوش دادن درست در بیشتر مواقع، بیشتر از سخن گفتن برای شما سودآور است.
اصول مطالعه موثر
برای بهبود و افزایش توان یادگیری باید اصولی را با دقت اجرا کنید؛ زیرا فقط با رعایت این اصول میتوانید بهتر بیاموزید و از وقت خود حداکثر استفاده را ببرید. برخی از این اصول عبارتند از:
تعیین هدف: شما باید قبل از مطالعه برای خودتان هدفی را مشخص کنید، به این معنی که این درس را به چه منظوری میخواهید مطالعه کنید، آیا فقط نکتههای اصلی درس را میخواهید یا قصد دارید همه مطالب کتاب را بفهمید.
تعیین مدت زمان مطالعه: باید معلوم کنید چه مقدار زمان میخواهید صرف مطالعه کنید. تعیین زمان و مقدار مطالعه به فراگیر آرامش میدهد و این آرامش موجب افزایش میزان یادگیری و سرعت مطالعه میشود.
مطالعه فعالانه داشته باشید: دانشآموزی که به منظور یادگیری و به صورت هدفدار مطالعه میکند، برای یادگیری بهتر باید مطالعه فعال داشته باشد. شما میتوانید با خلاصهبرداری، حل تمرین، علامتگذاری و گزینش نکتههای مهم، مطالعه خودتان را فعال کنید.
جدیت داشته باشید: وقتی تصمیم به مطالعه میگیرید، فورا شروع کنید و اجازه ندهید افکار مزاحم مانع شما شود. شخصی اگر در خواندن کمر همت ببندد و با فعالیتهای ذهنی خویش به درک بیشتری نائل شود، کار بزرگی انجام داده است.
به خودتان استراحت دهید: برای داشتن یک مطالعه مفید و به منظور داشتن درک بهتر مطالب باید پس از حدود 45 دقیقه مطالعه به خود استراحت کوتاهی (15 ـ 10 دقیقه) بدهید.
روش «پس ختام» را در پیش بگیرید
متخصصان روشهای مختلفی را برای مطالعه موثر عنوان کردهاند که یکی از بهترین و موثرترین روشهای مطالعه روش «پس ختام» است که شامل شش مرحله است؛ این مراحل عبارتند از:
پیشخوانی: اگر میخواهید مطالب یک کتاب یا فصلی از یک کتاب را یاد بگیرید، ابتدا بسرعت تمام آن فصل را یک بار از نظر بگذرانید تا یک برداشت کلی از موضوعها و مفاهیم آن فصل را به دست بیاورید. مرحله پیشخوانی به شما کمک میکند که علاوه بر یک آشنایی مقدماتی با موضوع، نکات اصلی و فرعی را تا حد بسیار زیادی تشخیص بدهید.
سوال کردن: بعد از پشت سر گذاشتن مرحله پیشخوانی و آشنایی کلی با مطالب فصل، سعی کنید در رابطه با موضوع مطالعه سوالهایی را طرح کنید. سوالگذاری ممکن است وقت شما را بگیرد و کمی مشکل باشد، ولی به طور چشمگیری تمرکز حواس، دقت و سرعت عمل شما را افزایش میدهد و موجب سهولت یادگیری شما میشود.
خواندن: همه ما وقتی درس میخوانیم، منظورمان این است که درس را یاد بگیریم، بفهمیم، حفظ کنیم و به خاطر بسپاریم، برای همین سعی میکنیم خط به خط کتاب و جزوه را بخوانیم، حفظ کرده و در ذهن خود تکرار کنیم. در حالی که هدف از مرحله خواندن یادگیری و به خاطر سپردن مطالب نیست؛ هدف از مرحله خواندن فقط فهمیدن و انتقال اطلاعات از کتاب به یادداشتهاست.
تفکر: سعی کنید هنگام خواندن در مورد مطالب و مثالها فکر کنید و از مطالب تصویرسازی ذهنی داشته باشید. همچنین سعی کنید بین آنچه از قبل در مورد این مطالب میدانستید و آنچه میخوانید ارتباط برقرار کنید.
از حفظ گفتن: پس از پشت سر گذاشتن دو مرحله قبل یعنی خواندن و تفکر سعی کنید مطالب مهم آن را برای خودتان بازگو کنید. مطالب مطالعه شده را به زبان خودتان و آنطور که راحتتر هستید، بازگو کنید. از حفظ گفتن به شما کمک میکند بخشهایی را که خوب یاد نگرفتهاید، تشخیص دهید و آنها را از نو بخوانید.
مرور کردن: وقتی تمام فصلها را خواندید، در فاصلههای مناسب مطالب مطالعه شده را مرور کنید. مهمترین قسمت مطالعه که سبب ثبت اطلاعات در لایههای زیرین ذهن میشود و جلوی فراموشی را میگیرد، مرور کردن است؛ به طوری که پیشینیان معتقد بودند درس یک بار و تکرار هزار بار.
به همان اندازه که استفاده از همه عوامل آسانکننده یادگیری مهم است، از میان برداشتن عوامل دشوارکننده یادگیری نیز اهمیت دارد. به همین علت باید نسبت به این عوامل آگاهی داشته باشیم.
ـ برای یادگیری باید درجه حرارت اتاق مناسب باشد. اگر اتاق بیش از اندازه سرد باشد، بیشترین توجه صرف جسم لرزان میشود تا به موضوع مورد نظر و برعکس اگر اتاق بیش از اندازه گرم باشد، انسان تنبل و بیحوصله میشود.
ـ عبارت «با شکم پر نمیشود درس خواند» را به یاد بسپارید، زیرا بعد از غذا مقدار زیادی خون جهت هضم از اختیار مغز خارج شده و به همین علت بازدهی مناسب مختل میشود. در این حالت انسان به نوعی با نیمی از نیروی خود کار میکند. در عین حال داشتن یک معده خالی و گرسنه هم به نفع برنامه یادگیری نیست.
ـ نور محیط هم نقش بسیار مهمی را بازی میکند. نور بسیار زیاد بر چشمها فشار وارد کرده و خیلی زود آنها را خسته میکند و نور بسیار کم هم به چشمها آسیب میرساند.
ـ طبیعی است هنگام یادگیری باید متوجه وجود اکسیژن کافی یعنی هوای تازه باشیم، زیرا مغز ما بزرگترین مصرفکننده اکسیژن در ارگانیسم بدن ماست. مغز برخلاف حجم کوچکی که دارد، تقریبا 20 درصد کل اکسیژنی را که در اختیار داریم، مصرف میکند. بنابراین اگر حین مطالعه خمیازه میکشید، به این دلیل است که اکسیژن کافی به بدنتان نمیرسد یا تحرک کافی ندارید.
ـ داشتن تغذیه صحیح را در نظر داشته باشید: میدانید رساندن ویتامینها، مواد معدنی و عناصر بنیادین به طور کافی تا چه اندازه برای عملکرد بدن اهمیت دارد. افرادی که کار بدنی زیاد میکنند، باید خوراکیهایی حاوی چربی و پروتئین فراوان استفاده کنند؛ در حالی که برای کسانی که کارهای فکری میکنند، سالاد، سبزیجات و میوهجات توصیه میشود.
تمرکز حواس داشته باشید
تمرکز حواس یعنی به حداقل رساندن عوامل حواسپرتی. شاید بتوان گفت مطالعه، جدیترین فعالیتی است که تمرکز در آن نقش اساسی و محوری دارد. شاید بارها حین مطالعه متوجه شدهاید که فقط چشمانتان از روی عادت روی کلمات و خطوط میدود، بدون آنکه حواستان به آن باشد. این موضوع ممکن است شما را خسته و کسل کرده و وقت زیادی را از شما گرفته یا اتفاق افتاده که گاهی به کلمهای خیره و در افکار خود غوطهور شدهاید. اینها همه نشانه پرش ذهن و عدم تمرکز است. اگر در تمرکز حواس مشکلی دارید، نباید این تصور را داشته باشید که با مسالهای غیرقابل حل مواجه شدهاید برای تقویت و افزایش تمرکز حواس نیز راهکارهایی وجود دارد:
کنترل اضطراب: اضطراب به خودی خود بد نیست. از نظر روانشناسی، وجود میزانی از اضطراب برای تحریک انگیزهها لازم است. مشکل زمانی شروع میشود که شدت اضطراب افزایش یابد. اضطراب زیاد نه فقط کمکی به یادگیری و موفقیت نمیکند؛ بلکه مانعی برای آن محسوب میشود.
تقویت روانی: میتوانید روشهایی را برای تقویت روانی و افزایش روحیه پیدا کنید. روحیه جسارت و جرات را در خود تقویت کنید، امیدوار و بااراده باشید تا میزان تسلط شما افزایش یابد.
کنترل افکار مزاحم: بین موانع تمرکز حواس افکار مزاحم نقش مهمتری دارند. معمولا این افکار منشأ ذهنی و درونی دارند که باید از آن دوری کرده و آنها را کنترل کرد. این عوامل شامل یادآوری خاطرات تلخ و شیرین یا غوطهور شدن در تخیلات یا مواردی مثل احساس درد، رنج، غم و غصه، نگرانی، گرسنگی و تشنگی یا سردی و گرمی، ترس، خشم و شادی، سردرد و... است.
یک یادگیرنده راهبردی باشید
آن دسته از دانشاموزان که همیشه موفقیتهای چشمگیری را نصیب خود میکنند، به عنوان یادگیرندگان موفق یا یادگیرندگان راهبردی از آنها یاد میشود که ویژگیهای خاص خود را دارند؛ از جمله اینکه:
ـ درباره چگونه مطالعه کردن اطلاعات زیادی دارند.
ـ از راهبردهای یادگیری و مطالعه استفاده میکنند.
ـ از مهارتهای فکر کردن استفاده میکنند.
ـ برای مهارتهای یادگیری و فکر کردن ارزش زیادی قائلند.
ـ علاقه کافی برای استفاده از این مهارتها دارند.
ـ باور دارند میتوانند این مهارتها را به کار بندند.
ـ میتوانند فعالیتهای مورد نظر خود را در یک زمان معقول به انجام رسانند.
ـ برای رسیدن به هدفهای خود برنامهریزی میکنند.
ـ بر رفتار و چگونگی پیشرفت خود نظارت میکنند.
ـ نتایج کار خود را در رابطه با اهداف خود و بازخورد حاصل از نظر معلم ارزیابی میکنند.
معصومه اسدی / جام جم
احساس اضطراب و دلهره در روزهای امتحان امری عادی و طبیعی به نظر میرسد ولی قطعاً با زیاد شدن غیرطبیعی این احساس ضررهای جبران ناپذیری به شخص وارد میشود. مصطفی آب روشن، عضو انجمن جامعهشناسی آموزش و پرورش ایران در این باره میگوید: «اگر نگرانیهای افراد در هر مقطع تحصیلی از حد طبیعی و نرمال خود خارج شود، نه تنها باعث مشکلات جسمی و روانی در فرد میشود بلکه تأثیری منفی در نتایج امتحانات گذاشته و مانعی برای پیشرفت به شمار میآید به عبارتی درجاتی از اضطراب لازم بوده و باعث بهبودی عملکرد ما میشود و این استرس سازنده ما را در حل مسائل پیش رو یاری میرساند اما استرسهایی که به علتهای نامعلوم، غیر واقعی و ذهنی برای شخص به وجود میآید نه تنها سازنده نیست بلکه به طور قطع، مخرب و زیان آور خواهد بود، زیرا اینگونه استرسها نوعی خود اشتغالی ذهنی را در افراد به وجود میآورد و اغلب باعث ارزیابی منفی و عدم تمرکز حواس و واکنشهای جسمانی نامطلوب میشود.»
او با اشاره به اینکه واکنشهای بیمارگونه رفتاری، در دختران بیش از پسران مشاهده میشود بیان میکند: «در واقع اضطراب و استرس قبل از امتحان پیامد نبود اعتماد به نفس است، این تصورات بیشتر دربین دانشآموزانی شایع هست که تسلط کافی بر محتوای درسی ندارند، گفتنی است این دست دانشآموزان و دانشجویان عملکرد درسیشان بشدت کاهش پیدا میکند، در مقابل مطالعه دقیق و عمیق مباحث درسی، برنامهریزی و تلاش مستمر برای یادگیری ازمتغیرهایی است که به افزایش مهارت درسی وکاهش اضطراب کمک میکند.»
به گفته آب روشن، دانشآموزان با سعی و تلاشی که متناسب با مطالب درسیشان است میتوانند با آرامش بیشتری در جلسه امتحان حضور داشته باشند به عبارتی همه این فشارها موقعی در قالب استرسهای شدید بر شخص تحمیل میشود که خواستههای مورد انتظار شخص متناسب با سعی و تلاشش نباشد به عبارتی هدف شخص نمره ۲۰ یا قبولی در دانشگاه و رشته بخصوصی است ولی برای رسیدن به موقعیتهای ستایش برانگیزی که در ذهن دارد تلاش شایستهای را انجام نداده است و از سوی دیگر دانشآموزانی را میتوان مثال زد که فقط به دنبال قبولی هستند و مشاهده میکنیم که با حداقل نمرهای که آنها را از سد امتحان برهاند احساس خوشایندی را تجربه میکنند.
والدین، عامل مهم استرس در دانشآموزان
ناگفته نماند که شیوه نگرش والدین نیز از عواملی است که برخی از دانشآموزان را دچار اضطراب قبل از امتحان میکند به عبارتی برخی از این استرسها به انتظاراتی بر میگردد که پدران و مادران به طور ناخواسته به دانشآموزان تحمیل میکنند. به اعتقاد آب روشن عدهای از والدین آرزوهای فرو خفته و برآورده نشده خودشان را در موفقیت فرزندشان میبینند و بدون توجه به استعداد و علایق فرزند خود آمال و آرزوهایی فراتر از ظرفیت و توان آنان را در سر میپرورانند که این سطح توقع بالا و غیر منطقی بهویژه در فصل امتحانات و شروع آزمون کنکور برای دانشگاه، شرایط حساس و ویژهای را در ذهن فرزندان حاکم میکند زیرا ترس از برچسب خوردن و از دست دادن منزلت خانوادگی و اجتماعی به علت عدم قبولی در رشته مورد نظر یا به دست نیاوردن نتیجه مورد انتظار، استرسهای مضاعفی را به فرزند تحمیل میکند.
وی در پایان میافزید: «از یک طرف انتظارموفقیتهای دستوری، اول شدن در امتحان و از سوی دیگر ترس از شکست احتمالی، سرزنش خانواده و انگزنی اقوام و فامیل از مسائل مهمی است که شخص را دچار استرس کرده و این نابسامانی ذهنی به طور قطع نتیجه امتحانات را تحت تأثیر قرار میدهد و ناخواسته شخص را به سوی نتیجهای که از آن میترسید و همان شکست در آزمون هست سوق میدهد زیرا بر اساس مطالعات به عمل آمده، استرسهای ناشی از امتحانات به میزان ۷۰ درصد سبب کاهش یادگیری در دانشآموزان مقطع راهنمایی و متوسطه میشود.» (ایران)
احساس اضطراب و دلهره در روزهای امتحان امری عادی و طبیعی به نظر میرسد ولی قطعاً با زیاد شدن غیرطبیعی این احساس ضررهای جبران ناپذیری به شخص وارد میشود. مصطفی آب روشن، عضو انجمن جامعهشناسی آموزش و پرورش ایران در این باره میگوید: «اگر نگرانیهای افراد در هر مقطع تحصیلی از حد طبیعی و نرمال خود خارج شود، نه تنها باعث مشکلات جسمی و روانی در فرد میشود بلکه تأثیری منفی در نتایج امتحانات گذاشته و مانعی برای پیشرفت به شمار میآید به عبارتی درجاتی از اضطراب لازم بوده و باعث بهبودی عملکرد ما میشود و این استرس سازنده ما را در حل مسائل پیش رو یاری میرساند اما استرسهایی که به علتهای نامعلوم، غیر واقعی و ذهنی برای شخص به وجود میآید نه تنها سازنده نیست بلکه به طور قطع، مخرب و زیان آور خواهد بود، زیرا اینگونه استرسها نوعی خود اشتغالی ذهنی را در افراد به وجود میآورد و اغلب باعث ارزیابی منفی و عدم تمرکز حواس و واکنشهای جسمانی نامطلوب میشود.»
او با اشاره به اینکه واکنشهای بیمارگونه رفتاری، در دختران بیش از پسران مشاهده میشود بیان میکند: «در واقع اضطراب و استرس قبل از امتحان پیامد نبود اعتماد به نفس است، این تصورات بیشتر دربین دانشآموزانی شایع هست که تسلط کافی بر محتوای درسی ندارند، گفتنی است این دست دانشآموزان و دانشجویان عملکرد درسیشان بشدت کاهش پیدا میکند، در مقابل مطالعه دقیق و عمیق مباحث درسی، برنامهریزی و تلاش مستمر برای یادگیری ازمتغیرهایی است که به افزایش مهارت درسی وکاهش اضطراب کمک میکند.»
به گفته آب روشن، دانشآموزان با سعی و تلاشی که متناسب با مطالب درسیشان است میتوانند با آرامش بیشتری در جلسه امتحان حضور داشته باشند به عبارتی همه این فشارها موقعی در قالب استرسهای شدید بر شخص تحمیل میشود که خواستههای مورد انتظار شخص متناسب با سعی و تلاشش نباشد به عبارتی هدف شخص نمره ۲۰ یا قبولی در دانشگاه و رشته بخصوصی است ولی برای رسیدن به موقعیتهای ستایش برانگیزی که در ذهن دارد تلاش شایستهای را انجام نداده است و از سوی دیگر دانشآموزانی را میتوان مثال زد که فقط به دنبال قبولی هستند و مشاهده میکنیم که با حداقل نمرهای که آنها را از سد امتحان برهاند احساس خوشایندی را تجربه میکنند.
والدین، عامل مهم استرس در دانشآموزان
ناگفته نماند که شیوه نگرش والدین نیز از عواملی است که برخی از دانشآموزان را دچار اضطراب قبل از امتحان میکند به عبارتی برخی از این استرسها به انتظاراتی بر میگردد که پدران و مادران به طور ناخواسته به دانشآموزان تحمیل میکنند. به اعتقاد آب روشن عدهای از والدین آرزوهای فرو خفته و برآورده نشده خودشان را در موفقیت فرزندشان میبینند و بدون توجه به استعداد و علایق فرزند خود آمال و آرزوهایی فراتر از ظرفیت و توان آنان را در سر میپرورانند که این سطح توقع بالا و غیر منطقی بهویژه در فصل امتحانات و شروع آزمون کنکور برای دانشگاه، شرایط حساس و ویژهای را در ذهن فرزندان حاکم میکند زیرا ترس از برچسب خوردن و از دست دادن منزلت خانوادگی و اجتماعی به علت عدم قبولی در رشته مورد نظر یا به دست نیاوردن نتیجه مورد انتظار، استرسهای مضاعفی را به فرزند تحمیل میکند.
وی در پایان میافزید: «از یک طرف انتظارموفقیتهای دستوری، اول شدن در امتحان و از سوی دیگر ترس از شکست احتمالی، سرزنش خانواده و انگزنی اقوام و فامیل از مسائل مهمی است که شخص را دچار استرس کرده و این نابسامانی ذهنی به طور قطع نتیجه امتحانات را تحت تأثیر قرار میدهد و ناخواسته شخص را به سوی نتیجهای که از آن میترسید و همان شکست در آزمون هست سوق میدهد زیرا بر اساس مطالعات به عمل آمده، استرسهای ناشی از امتحانات به میزان ۷۰ درصد سبب کاهش یادگیری در دانشآموزان مقطع راهنمایی و متوسطه میشود.» (ایران)
به گزارش جام جم آنلاین، سعیده میری در گفتوگو با ایسنا، افزود: خوردن صبحانه در افزایش یادگیری و خلاقیت کودکان تاثیرگذار است.
وی بیان کرد: توجه به تغذیه کودکان یک اصل مهم در زندگی است و تغذیه درست کودک از همان بدو تولد میتواند جلوی بروز بسیاری از اختلالات ذهنی و روانی کودکان را در سن بزرگسالی از بین ببرد.
وی افزود: در غذا دادن به کودکان باید اصولی را رعایت و برنامههای خاصی را تدوین و اجرا کرد؛ به گونهای که رعایت تنوع غذایی سالم و مقوی برای کودک بسیار موثر خواهد بود.
به گفته وی، در صورتی که کودکان نسبت به غذا خوردن بیاشتها باشند، سعی شود برای تشویق آنها به خوردن از غذای مورد علاقه آنها استفاده شود.
وی اظهار داشت: کودک را میتوان از طریق توجه و محبت بیشتر و همچنین با تغییر در ترکیب و مزه غذا به خوردن تشویق کرد.
میری در ادامه خاطرنشان کرد: با اجرای برنامههای آموزشی از طریق صدا و سیما و رسانههای مرتبط میتوان والدین را با نحوه تغذیه کودک که امری بسیار حیاتی است، آشنا کرد.
وی در پایان گفت: والدین باید به صبحانه فرزندان خود بیش از دیگر وعدههای غذایی دقت کنند. با تواناتر شدن کودک اجازه خوردن را با نظارت پدر و مادر به کودک بدهیم که این امر نیز در تغذیه کودکان بسیار حائز اهمیت است.