خانواده پایهگذار بخش مهمی از سرنوشت ما اسـت و در تعیین سبک و خطمشی زندگی و آینده، اخلاق، صحت و سلامتروانیمان نقش بزرگی برعهده دارد. رشد عاطفی و سلامتروانی کودک به خانواده و محیط خانوادگی بستگی دارد.
در کانون خانوادههای نابسامان، خانوادههایی که از فروغ هرگونه محبت، گرم و روشن نشده اسـت، دشواری کودکان از شیطنتها و شلوغکردنهای ساده شروع میشود و به انواع بزهکاریها، طغیانها، انجامدادن اعمال شنیع و جنایات و عمل منافی عفت و دزدی منتهی میشود. محرومیت عاطفی که معمولا از تیرگی روابط خانوادگی به وجود میآید، یکی از علل مهم بزهکاری نوجوانان اسـت.
وضعیت مغشوش خانواده، ستیز و... اختلاف بین پدرومادر و رفتار خشونتآمیز والدین، از علل مهمی اسـت که جوانان را دچار نگرانی و ناامنی کرده، در خود فرو میبرد و به کنارهگیری دیگران بهویژه پدرومادر میکشاند. جوان در چنین شرایطی روابط خود را با والدین گسسته، گاه در نتیجه فشار یا خواست درونی ناچار میشود برای ارضای نیازهای مادی و معنوی خود یا انتقام گرفتن از والدین بهخاطر محرومیتها و سختگیریهای نابجای آنها دست به کارهای خلاف بزند.
گاهیاوقات خانوادههایی که در آن پدر و مادر از هم جدا نشدهاند، نسبت به خانوادههای گسسته اثر مخربتری روی فرزندان دارند، بدینمعنی که اگر اولیا با هم تجانس و توافق نداشته و همیشه درحال نزاع و مشاجره باشند، کودک احساس حقارت و ناامنی شدیدی خواهد کرد. اغلب اوقات منشأ اضطراب بزرگسالان را میتوان در اختلاف پدر و مادر آنها در زمان کودکی یافت.
البته باید متذکر شد که اختلاف والدین لزوما باعث ایجاد اختلالات روانی کودکان نمیشود، زیرا گاهی کودکانی بودهاند که با وجود خانواده ناآرام توانستهاند به خوبی با محیط خود سازش یابند و زندگی سالمی داشته باشند. ولی به طورکلی اغلب کودکانی که در خانوادههای غیرعادی پرورش پیدا میکنند، تحتتأثیر سوء آن قرار خواهند گرفت.
تعارض ازدواجی برای کودکان، پیامدهای بدی دارد. کودکان و نوجوانان والدینی که تعارض مکرر شدید دارند و آنها که مشکلات را به روش خصمانهای حل میکنند، مشکلات عاطفی و رفتاری بیشتری داشته و نسبت به کودکان خانوادههای متعادل، عزتنفس پایینتری دارند.
محققان پی بردهاند که ناسازگاری ازدواجی والدین با ناسازگاری ازدواجی فرزندانشان در سالهای بعدی رابطه دارد. وقتی والدین حسود، کجخلق، منتقد، سلطهگر و زود خشم هستند، بچههای آنها این روند را در روابط ازدواجی خودشان ادامه میدادند.
تعارض والدین برای رفاه عاطفی و رفتاری کودکان زیانبار اسـت. طبق تحقیقات انجام شده اگر والدین در تعارض قبل از طلاق باشند برای کودکان بهتر اسـت که آنها طلاق بگیرند تا به ازدواج ادامه دهند.
از هم گسیختگی یک خانواده معمولا تأثیر ژرفی در زندگی اعضای آن میگذارد و حتی گاهی آنها را به بیسازمانی شخصیتی یا بیسازمانی شخصیت که یکی از کجرویهای اجتماعی اسـت، سوق میدهد. محیط خانواده رابطه مستقیمی با بروز رفتار انحرافی و ارتکاب جرم دارد و از هم گسیختگی خانواده غالبا منجر به فرار کودکان از منزل، مدرسه و ولگردی میشود.
قبل از بچهدار شدن به نوع رابطه و چگونگی رفتار با فرزندانتان فکر کنید
شاید بتوان گفت که آمادهسازی برای پدر یا مادر شدن و ایفای چنین نقشی در طول زمان کودکی به وجود میآید، مراقبتی که از کودک صورت میگیرد، برای آمادهسازی عاطفی و دادن الگوی عینی جهت ایفای نقش والدینی کودک در آینده سودمند اسـت.
از نظر پارسونز، احساس ایمنی به دوران کودکی محدود میشود، در این دوران کودک، محبت بیقیدوشرط والدین را دریافت میکند. خانواده، اساسیترین نهاد «جامعهپذیرکردن» کودکان، بهویژه در سالهای حساس اولیه زندگی اسـت. خانواده، تحتشرایط صحیح، کودکان را آماده میسازد تا تواناییهای بالقوه خود را شناسایی کنند و بهعنوان افراد بالغ نقشهای سودمندی را درجامعه برعهدهگیرند.
کودکان در فرآیند جامعهپذیری در خانواده، امر و نهی والدین، تقلید و همانندسازی را که از مهمترین شیوههای انتقال ارزشها، هنجارها و سنتهای اجتماعی اسـت، یاد میگیرند. درحقیقت در خانواده اسـت که کودکان میآموزند چهچیزی درست یا چهچیزی غلط اسـت و چهچیزی خوب یا چهچیزی بد اسـت.
عدممراقبت دقیق والدین و بیتوجهی آنان به امر تعلیموتربیت فرزندانشان، اساس کجرویها را در کودکی پایهگذاری میکند که این امر در نوجوانی با شدت و حدت ظاهر میشود.
مهمترین عوامل موثر در بزهکاری فرزندان، روش تربیتی نارس یا اختلال در شبکه ارتباطی خانواده اسـت، والدینی که با کودکان خود مهربان نیستند بیشتر احتمال دارد که فرزندانی بزهکار داشته باشند.
افزایش احتمال بزهکاری در خانوادههایی وجود دارد که والدین از روشهای انضباطی بسیار سختگیرانه یا بسیار بیبندوبار و فریبنده استفاده میکنند یا شیوه انضباطی به جای آنکه مبتنیبر استدلال باشد مبتنیبر تنبیه بدنی اسـت یا والدین نسبت به فرزندان خود بهجای آنکه گرم و صمیمی و عاطفی باشند، بیتوجه، غافل و تمسخرکننده هستند.
بچه انسانی اسـت که اعمالی از او سر میزند، برای آنکه حس عزتنفس را در کودک تقویت کنید، باید بین بچه و اعمال او تفاوت گذاشت، بچهای شکست میخورد، شکست خورده نیست، بلکه انسانی اسـت با امکان و فرصت تازه برای رشد و شکوفایی بهتر.
فرزندان نیاز دارند تا والدینشان با آنها بنشینند و صحبت کنند و بهبازی و شوخی بپردازند. بعضی از والدین به این مسائل توجه نمیکنند آنها با این کار، نسبت به فرزندانشان غفلت میورزند. باید حد و حدودی برای خواسته فرزندان تعریف کرد. تفاوت بین رفتار درست و نادرست به آنها آموخته شود.
یکی از موثرترین عوامل توسعه روابط بین والدین و فرزندان، دلگرمکردن فرزندان اسـت. با این کار بر نقاط قوت و محاسن او تأکید میشود و اعتمادبهنفس و عزتنفس را در او بهوجود میآورد. برای اینکه کودکان به خودشان اعتقاد پیدا کنند، باید به آنان اعتقاد داشت. برای اینکه کودک احساس لیاقت کند، باید گاهگاهی او را تشویق کرد. هر کودکی برای داشتن احساس امنیت باید حداقل یک نفر را دوست داشته باشد و توسط یک نفر دوست داشته شود.
ایجاد عشق و علاقه بین فرزندان و والدین بستگی به نحوه بهوجودآوردن ارتباط بین آنان دارد. جو خانواده ممکن اسـت رقابتی یا همکارانه، خصمانه یا دوستانه، استبدادی یا اختیاردهنده، منظم یا توأم با هرج و مرج باشد. جو خانواده، مدلی از روابط انسانی را به کودکان عرضه میدارد.
فشار و خشونت رفتار والدین به نوبه خود موجب اختلال عصبی در کودکان و نوجوانان میشود، محیط و رفتار نامناسب خانواده یکی از انگیزههای بزهکاری در کودکان و نوجوانان اسـت. کودکانی که از عطوفت و محبت والدین برخودار نباشند به دشواریهای روانی دچار میشوند. پدران و مادران نخستین کسانی هستند که میتوانند اضطراب را در نوجوانان پدیدآورند.
روابط نادرست والدین با کودک از نظر مهرورزی و عاطفی و سختگیریهای افراطی آنها ازجمله عوامل انحراف نوجوان اسـت. روابط والدین با فرزند باید براساس عشق و علاقه و صمیمیت استوار باشد تا اعتمادبهنفس را در نوجوانان ایجاد کند. کانون سرد و بیفروغ و خالی از محبت و نوازش خانواده، اثر شومی در کودک بهجا میگذارد.
پرخاشگری، بزهکاری و سایر مشکلات رفتاری نمایانگر اختلالاتی در روابط بین والدین و نوجوانان اسـت. از آنجا که دلبستگی بهخانواده ارتباط معکوسی با دلبستگی به همسالان دارد، هر قدر نوجوان به دلیل احساس تعلق که در خانواده از آن محروم اسـت، به گروه همسالان جذب شود، خانواده بیشتر او را طرد میکند و او بیشتر جذب همسالان ناهنجار خود میشود.
مشکلات مالی و فقر میتواند بر آینده فرزندان تأثیر گذارد
فقر بیگمان به وجودآورنده سختیها و ناملایماتی اسـت که اگر نتوان در برابر آنها مبارزه کرد، خواه، ناخواه انسان را بهزانو درمیآورد. بیشتر محرومیتها و برآوردهنشدن تمایلات که باعث عدماطمینان اجتماعی میشود، متکی به عامل فقر اسـت و نمیتوان آن را نادیده گرفت. بحران اقتصادی و کاهش درآمدها و در نتیجه، فقر عمومی رابطه نزدیکی با جرایم نوجوانان دارد. ناکامی ناشی از فقر و تنگدستی کودک را به انحرافات گوناگون میکشاند.
آلفرد مارشال در کتاب «تئوریهای اقتصادی سرمایهداری» مینویسد: «در محیط فقر، بهویژه در مناطق پرجمعیت، فقر اقتصادی موجب از میان رفتن و پژمرده شدن استعدادهای انسانی میشود، جنایت، فحشا، فساد و رفتار خلاف اخلاق در درجه اول ناشی از فقر اسـت.»
به این ترتیب، کوشش او برای فقرزدایی چهبسا در مجاری غیرقانونی ضداجتماعی افتاده و به جنایت کشیده شود. تنگدستی در خانواده باعث میشود زنان برای تأمین موادغذایی و نیازهای زندگی از ایفای وظایف خود عاجز باشند به نحوی که تربیت فرزندان را رها ساخته و به کار در خارج از منزل بپردازند، همبستگی مثبت بین میزان طلاق و فقر وتنگدستی وجود دارد.
نداشتن مسکن مناسب برای خانوادهها، تفریحات سالم و پرکردن اوقات فراغت برای فرزندان و همچنین عدم توانایی این خانوادهها جهت محافظت فرزندان از مفاسد موجود در محیطهای ناسالم و معاشرت با افراد ناباب همگی ناشی از فقر و تهیدستی خانواده اسـت.
برخی جامعهشناسان فقر و بینوایی را از عوامل بهوجود آورنده جرم دانسته، میگویند که در فرد تهیدست عقده حقارت ایجاد میشود و او را به ارتکاب جرم وامیدارد، غالبا دخترانی که منحرف شدهاند از یکسو دارای زندگی محقر بوده؛ ولی از سوی دیگر، تمایل داشتهاند لباسهای فاخر و تجملات دیگر داشتهباشند.
جوانانی که باید در همان اتاق پدر و مادر خود یا سایر برادران و خواهران بزرگتر یا کوچکتر زندگی کنند و ناچارند هرگونه صدا، تمایل، سلیقه متضاد و دخالتهای بجا و بیجای دیگران را از نزدیک احساس و تحمل کنند، واجد آمادگی بیشتری برای ارتکاب جرم هستند. از نظر آسیبشناسی اجتماعی، بیکاری و فقر نیز میتواند عامل عمدهای در پیدایی نابسامانیهای رفتاری و روانی و در نتیجه موجب بالا رفتن انواع کجروییهای اجتماعی بهخصوص اعتیاد به مواد مخدر و حتی خودکشی باشد.
نابسامانیهای اقتصادی- اجتماعی از قبیل فقر، تورم، گدایی، بیکاری، فقدان امنیت مالی و حقوقی و دیگر عواملی که باعث محرومیت میشوند، زمینه مساعدی را برای انواع مختلف آسیبهای اجتماعی چون خودکشی، سرقت، اعتیاد به موادمخدر، الکلیسم، طلاق و گدایی و... فراهم میآورد.
آگاهی در مقابل وظایفی که نسبت به فرزندان باید داشت باشیم
خانواده مهمترین و اصیلترین رکن و اساس هر جامعه اسـت و هر شخص بسته به اینکه چه نوع تربیتی در خانواده به دست آورده، طبق همان یادگیری در جامعه عمل خواهد کرد. والدین شخصیت کودک را رنگ میدهند، خطمشی و رفتار او را در زندگی معین میکنند و براساس روش تربیتی خود، کودکی آرام یا متعادل میپرورانند.
نگهداری اطفال هم حق و هم تکلیف اسـت برای والدین (ماده1168ق.م) و هر فردی، شایسته احراز مقام پدری و مادری نیست، درست اسـت که بلوغ و رشد جسمی زمینه را برای ازدواج فراهم میکند اما قبل از ازدواج باید به وظایف خود آشنا و بهمسائل کلی تربیت آگاه و در قبال مسئولیت خود هوشیار باشند.
نقش والدین در شکلگیری شخصیت فرزندان بهخصوص در کودکی و نوجوانی و موفقیت آنان در مسیر زندگی بسیار مهم اسـت. والدین با تأمین فضای امن و پرمحبت و سازنده و ارایه الگوهای مثبت، بهترین تکیهگاه برای فرزندان بوده و سبب ایجاد و افزایش اعتماد به نفس در آنان میشوند.
90درصد ارزشها در 8سال اول کودکی شکل میگیرد. یعنی شخصیت انسان در این سالها، شکل میگیرد. اغلب مشکلات رفتاری ناشی از عدم توجه و پیشگیری از افتادن در دام مشکلات، مربوط به این مرحله سنی اسـت. هر رفتار نادرست کودک، نتیجه طبیعی بیتوجهی و سستی در تربیت او در این مرحله آغازین سنی اسـت.
باید قبل از بروز بعضی مشکلات رفتاری به فکر پیشگیری بود، چون اگر ظاهر شوند، علاجشان سخت خواهد بود. زیرا در وجود کودک نقش بسته و آنها را به دور از چشم والدین، تمرین کرده اسـت تا به صورت عادت و ملکه درآمدهاند؛ بنابراین در این صورت درمان آنها سخت خواهد بود.
فرزندان در کودکی بیش از هر مقطع دیگری تحتتأثیر تلقین و عادت قرار میگیرند. باید سعی کرد خیر به او تلقین شود و او را به انجام کارهای خیر عادت داد. کودک براساس آنچه والدین به او عادت دادهاند رشد و نمو میکند. باید به کودکان آموخته شود که با روحیه امیدوار و خوشبینی به مسائل نگاه کنند نه با روحیه یأس و بدبینی. اعتماد به نفس را باید به کودکان آموخت، باید به کودک آموخت که پیشنهاد و ابتکار داشته باشد.
وجود فرزندان برای ازدواج یک شمشیر دولبه اسـت برخی شواهد نشان میدهد که احتمال طلاق زوجهای دارای فرزند اندکی کمتر از زوجهای بدون فرزند اسـت. در نظر بگیرید که بیشتر زوجین مطلقه بچهدار بودهاند، بههرحال وجود فرزندان یک مانع اطمینانبخش برای جلوگیری از نابسامانی ازدواج نیست.
طلاق و ازهم پاشیدگی خانواده، زندگی و آینده فرزندان را تحتالشعاع قرار میدهد
هنگامی که طلاق زنجیره خانواده را از هم میگسلد، پدر و مادر هویت جداگانهای مییابند ولی آنکس که دیگر نامی ندارد و بیپناه و متزلزل در جامعه رها میشود، فرزند اسـت. جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زودگذر نیست؛ بلکه در تمام مراحل زندگی فرزندان اثرات منفی و زیانباری را برجای خواهد گذاشت.
پراکندهشدن اعضای خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین، پس از گسیختگی و از هم پاشیدگی خانواده، آنها را از داشتن مواهب و مزایای خانواده محروم و هویتفردی و خانوادگی فرزندانطلاق را مختل میکند.
آسیبشناسان اجتماعی بر این باورند که پس از جدایی والدین، مسائل روحی و روانی بسیاری برای فرزندان ایجاد میشود ازجمله بدبینی به جنس والد دیگر و بیخبرماندن از روحیات و ساختار وجودی او که آسیبهای آن بعدها در ازدواج چنین فرزندانی آشکار میشود. مشکلات روانی و جسمانی، تربیتی، احساس گناه و سردرگمی، اختلال در هویت و احتمال گرایش به بزهکاری را میتوان ازجمله آثار مخرب و زیانبار معنوی و مادی طلاق روی فرزندان برشمرد.
براساس مقایسهای که انجام شده، محققان به استدلالهایی فراوانی دست یافتهاند که فرزندان خانوادههای طلاق بیش از دیگران دچار مشکلات رفتاری، عاطفی، سلامتی و تحصیلی هستند و دوران نوجوانی، اوج آسیبپذیری آنان اسـت. علل مشکلات کودکان پس از طلاق متفاوت اسـت، شاید نخستین علت واکنشهای عاطفی کودکان نسبت به طلاق عدمآمادگی آنها برای جدایی والدین باشد و عوامل دیگری ازجمله بههمخوردن سبک زندگی بیپولی، غیبت یکی از والدین و ضعف سرپرستی میتواند در این امر موثر باشد.
وضع نامناسب خانواده که بر اثر جدایی و طلاق یا ناسازگاری پدرومادر یا غیبت ممتد پدر یا نقص تربیتی مادر و عدمتوجه آنان به تربیت فرزندانشان پیش میآید، میتواند در تربیت آنها اثرگذاشته و آنان را به سوی جرم سوق دهد. چون راهنمای اخلاقی، امر و نهی به خود او واگذار شده اسـت و درون وی نوعی کشمکش بین هوای نفسانی و وجدان نارسیده و ناپخته او جریانمییابد و رفع این کشمکش ممکن اسـت در خارج به صورت جرمی نمودار شود.
آنچه کودک یا نوجوان در خانواده بهعنوان یک جامعه کوچک میآموزد، در ساختار رفتاری او شکل میگیرد و ثبات پیدا میکند بعدها همین رفتار را در جامعه بزرگتر از خانواده یا اجتماع بهمرحله اجرا میگذارد.
طلاق به بچهها آسیب میزند، بچههایی که ناراحت میشوند ناراحتی خود را به شکلی نشان میدهند که بعضیاوقات این ناراحتی متوجه خودشان میشود، احساس ضایعه، ردشدن، ترکشدن، تنهایی، هراس، گناه، ترس و خشم بهشدت آسیبمیزند. بسیاری از صاحبنظران، رابطه مستقیم میان طلاق و افزایش بزهکاری، مصرف موادمخدر و اخراجشدن از مدارس میبینند.
در نیمی از بچههایی که با آنها صحبت شده، مشخص شده که خود را علت اصلی طلاق پدر و مادرشان میدانند. آنها با خود فکر میکنند «اگر رفتار بهتری میداشتم، اگر کارهای خانه را بیشتر انجام میدادم، اگر اتاقم را مرتب میکردم یا نمرات درسی بهتری میگرفتم» پدرومادرم با هم زندگی میکردند. اگر فرزند بهتری میبودم این اتفاقات نمیافتاد. این سرزنشکردن خویشتن سبب میشود که احساس خود ارزشمندی از دست برود. احساس امنیتخاطر تمام شود و افسردگی شکل گیرد.
از دست دادن والدین، چه بهصورت یتیمشدن و چه بهصورت طلاق و نیز داشتن خواهران و برادران ناتنی و داشتن نامادری و در هر حال کمتوجهی به نوجوانان از عوامل ناسازگاری اسـت که زمینه را برای ناکامی و ولگردی، عقبافتادگی در مدرسه و اجتماع فراهم میکند و باعث میشود در مواقعی که نیاز به تغییراتی در مسکن، وسایل و لوازمزندگی، زناشویی خود یا خواهر و برادرش به وجود آید، فرد توان تأمین و انجام آن را نداشته باشد لذا بهتناسب اهمیت مسائل و با توجه به شرایط، فرد مجبور میشود به بزهکاری روی آورد؛ خصوصا اگر پدر یا مادر وی اقدام به ازدواجمجدد کنند شرایط جدیدی بهوجود میآید که ارتکاب به بزهکاری را تشدید میکند.
یک مدرس حافظه و یادگیری گفت: طبق بررسیهای انجامگرفته، سن آلزایمر مرتب درحال پایین آمدن اسـت و اگر به آن توجه نشود روزی فرا خواهد رسید که در خیابان نمیدانیم درحال رفتن به محل کار هستیم یا برگشتن.
به گفته دکتر محمدرضا فهمیده، استرس، اضطراب، افسردگی، بی خوابی ، کمبود اکسیژن و آب باعث کم شدن حافظه و مختل شدن فعالیت مغز می شود و اگر این عارضه ها طولانی یا تکرارشود خیلی زود تبدیل به آلزایمر و فراموشی دائمی خواهد شد.
در واقع بیماری آلزایمر و دمانس نوعی از فراموشی اسـت که به علت تغییراتی که در مغز بروز می کند اتفاق می افتد، در این تغییرات سطح انتقال دهنده های عصبی یا پیام رسان های شیمیایی پایین می آید وباعث می شود مغز بدرستی کار نکند.
از نظر فیزیکی نیز این بیماری موجب کوچک شدن مغز و از بین رفتن غیرقابل برگشت سلول های سالم عصبی می شود.
گرچه به رغم تحقیقات فراوان تاکنون درمان قطعی برای آن پیدا نشده اما خوشبختانه برای جلوگیری از فراموشی های موقت روزانه و پیشگیری از آلزایمر راهکارهای وجود دارد.
طبق بررسی های انجام شده سن آلزایمر مرتب درحال پایین آمدن اسـت و اگر به آن توجه نشود روزی فرا خواهد رسید که در خیابان نمی دانیم درحال رفتن به محل کار هستیم و یا برگشتن!
فراموشی و تنبلی مغز درواقع خطری خاموش هست که باتوجه به افزایش مصرف داروهای آرام بخش، قرص های خواب آور، آلودگی هوا، افزایش آلاینده هایی نظیر سرب در فضای شهری که فراموش کردن را به امری عادی در جامعه بدل کرده اسـت، می توان پیش بینی کرد که این بیماری تهدید کننده، دغدغه نسل آینده بشر خواهد بودو اگر به دنبال جلوگیری نباشیم بزودی این مشکل بعد از بیماریهای قلبی و عروقی، به بزرگترین عارضه همه گیر جامعه شهری تبدیل می شود.
بحران فراموشی را باید با بحران کم آبی و خشکسالی مقایسه کرد و این زنگ خطر جدی اسـت.
همانگونه که برای صرفه جویی در مصرف آب فرهنگ سازی می شود باید کمپین های مطالعه و یادگیری در سطح کشور تشکیل شود تا همه افراد جامعه نسبت به یادگیری تکنیکها و روشهای تقوبت حافظه، فعال سازی هر دو نیمکره مغز و تقویت حافظه بیشتر تلاش کنند.
اگر حافظه را یک عضله فرض کنید، اگر یک پای سالم مدتی در گچ باشد عضلات تحلیل پیدا می کند بطوری که حتی احتمال شکستگی استخوان بالا می رود، مغز و حافظه نیز در اثر عدم فعالیت فکری و فقدان مطالعه و فعال سازی هر دو نیمکره مغز دچار تحلیل و چروکیدگی می شود، آمار بالای بیماری آلزایمر در میان کم سوادها نسبت به تحصیلکرده ها مصداق خوبی بر این امر اسـت.
نظم دادن به اطلاعات دریافتی مغز و بکار گرفتن مغز و به خاطر سپاری اطلاعات روزمره مانند حفظ شماره تلفن های جدید، حل جدول و حفظ اشعار، موسیقی ،تمرکز بر روی دستخط و تمرین برای گفتن جملات زیبا با دایره کلمات وسیع می تواند تکنیک هایی برای تمرکز حافظه باشد.
همین تکنیک های ساده مثل گوش دادن با دقت به رادیو، تمرکز بر روی رنگ، بو و مزه غذاها و آشامیدنی ها، پیاده روی روزانه، مطالعه مستمر، خواب کافی، دریافت آب و اکسیژن کافی از جمله اموری اسـت که باعث تقویت حافظه می شود.
باید نیمکره ای که غالب نیست بکار بگیریم مثلا افراد راست دست در طول روز تلاش کنند تا بخشی از امور روزانه مانند مسواک زدن، غذا خوردن، باز و بسته کردن در و تا حدودی نوشتن را با دست چپ انجام دهند تا بدین ترتیب نیمکره غیر فعال مغز تحریک شود و افراد چپ دست نیز همین تمرین ها را با دست مخالف خود انجام دهند، تکنیکی ساده ولی تاثیرگذار در بکار گیری هر دونیمکره مغز که باید جدی گرفته شود.
متاسفانه خانم های خانه دار چون کمتر فرصت پیاده روی و انجام فعالیت های بیرون از خانه را دارند، بیشتر در معرض ابتلا به آلزابمر و فراموشی هستند، این در حالی اسـت که یادگیری زبان دوم، حفظ شعر، مطالعه و حل جدول، انجام ورزش و تلاش برای پختن غذاهای جدید و تمرکز برای انجام صحیح آنها ، از جمله تمرینات ساده روزمره محسوب می شود که می تواند تنبلی مغز و خطر عارضه فراموشی را تاحد بسیاری کنترل می کند.
باید تاکید کنم که آلزایمر فقط مخصوص سالمندان نیست، علائم زوال عقل روز به روز گریبانگیر نسل جوان می شود چراکه تنبلی ، سستی و استرس و نگرانیهای بی مورد، وابستگی شدید به تکنولوژی ها در میان نسل کنونی ریشه دار شده اسـت.
تحقیقی نشان میدهد بچههایی که مورد توجه صحیح و مراقبت اصولی والدینشان قرار میگیرند، وضع بهتری در آینده از هر دو جنبه مادی و معنوی دارند.
منظور از آینده مساعد درآمد بالا ، احساس خوشبختی، موفقیت کاری و استحکام پایههای اخلاقی اســت.
دانشمندان برای بررسی سوابق افراد به طرح پرسشنامههایی پرداخته و آنها را در اختیار 5 هزار مرد و زن قرار دادند. در این پرسشنامهها از جملاتی مثل «پدر و مادرم به من اعتماد داشتند» یا «احساس میکردم خانواده به من علاقهای ندارد» استفاده شد و افراد باید به این جملات امتیاز میدادند.
با استفاده از دادههای بدست آمده چهار عامل اصلی شامل "علاقهمندی به فرزند"، "اعتماد به فرزند"، "قوانین خانه" و "استقلال فرزندان" به عنوان مولفههای تعیینکننده آینده فرزندان شناسایی شدند. محققان دو عامل "دورهمنشینیها" و "تحقیر فرزندان" را نیز به عنوان عوامل کلیدی برشمردند.
بر اساس نتایج بدست آمده 6 سبک فرزندداری در میان والدین به چشم میخورد که عبارتند از:
1.حامی و پشتیبان
به
سبکی از تربیت فرزندان گفته میشود که مستلزم استقلال متوسط یا بالای
فرزندان اســت. از ویژگیهای اصلی این شیوه فرزندداری میتوان به اعتماد،
توجه و کثرت زمان اختصاص داده شده به فرزند اشاره کرد.
2.سختگیرانه
استقلال
پایین، اعتماد متوسط رو به بالا، قوانین محدودکننده مختص این شیوه تربیت
فرزندان اســت. توجه زیاد به فرزند دیگر ویژگی این سبک محسوب میشود.
3. لوسکننده
در این شیوه، سطح اعتماد والدین به فرزندان بالا یا متوسط ارزیابی شده و زمان دورهمنشینیها متوسط یا بالای متوسط به حساب میآید.
4. آسانگیر
در
این شیوه توجه پایینی به فرزندان صورت میگیرد. والدین قوانین چندانی را
به فرزندان خود تحمیل نمیکنند و زمان کمی را به آنها اختصاص میدهند.
5.ناهنجار
تمام عوامل کلیدی مثل توجه والدین، استقلال فرزندان و اعتماد به آنان در پایینترین سطح خود قرار دارند.
6.میانه
همه مولفههای بالا در سطح متوسط قرار دارند.
نتایج تحقیقات نشان داد، والدینی که شیوه "پشتیبان" را برگزیدند، فرزندانی موفق از لحاظ مالی، تحصیلات و سطح رضایتمندی از زندگی به جامعه تحویل دادهاند. از طرف دیگر کسانی که با سبک "سختگیرانه" تربیت شدهاند، گرچه در زمینههای تحصیلی و مالی موفقیت بالایی برای آنان گزارش شد، اما احساس خوشبختی این افراد پایین و فشار روحیشان بالا ارزیابی میشود.
محققان این پژوهش در نظر دارند نتایج مطالعات خود را در "موسسه تحقیقاتی امور اقتصادی، بازرگانی و صنعتی" (اندیشکدهای موسوم به RIETI) منتشر کنند.
باشگاه خبرنگاران
رئیس اداره بهبود تغذیه وزارت بهداشت میگوید مصرف محصولات تراریخته ممکن است در دراز مدت باعث جهشهای ژنتیک، افزایش تومورهای سرطانی و حتی ناباروری شود.
حال اما برخی نهادهای مسئول همچنان در حال آزمون و خطا هستند و این بار مجوز واردات دانههای مبدل شده به روغنهای خوراکی در کشور را از بین تراریختههایی انتخاب کرده اند که برای اثبات بیضرر بودنشان، کشورهای پیشرفته دنیا نیز به سالها زمان نیاز دارند. محصولات تغییر ژنتیک یافتهای که ورودشان به سبد خانوار با سلامت 79میلیون شهروند ایرانی در ارتباط است.
کافی است سری به بازار فروش مواد غذایی و فروشگاههای سطح شهر بزنید تا متوجه شوید روغنهای توزیع شده در بازار، اکثرا و بنا به قولی، همگی از مواد اولیه تراریخته تولید شده اند! این خوشبینانهترین حالتی است که میتوان برای محصولات کشاورزی و مواد غذایی متصور بود و امیدوار بود که هیچ محصول تراریختهای غیر از روغنها در سبد غذایی ایرانیان جایگذاری نشده باشد.
این در حالی است که چندی پیش دکتر رسول دیناروند رئیس سازمان غذا و دارو تاکید کرده بود: تا جایی که وزارت بهداشت اطلاع دارد هیچ محصول تراریختهای در ایران کشت نمیشود و ما برنج دستکاری شده نداریم، فقط واردات ما در دو مورد ذرت و مشتقات آن و سویا (کنجاله و روغن) است.
واردات محصولات تراریخته در حالی از سوی سازمان غذا و دارو تایید میشود که بسیاری کشورهای جهان از جمله اتحادیه اروپا تولید محصولات دستکاری شده ژنتیک را کاملا ممنوع کرده اند و اطمینانی از فاقد عوارض بودن مصرف این مواد غذایی توسط انسان ندارند. با اینحال آنچه در برنامه ششم توسعه باعث تامل است، تاکید برنامه ریزان دولتی برای به زیر کشت بردن یک میلیون هکتار از زمینهای کشاورزی برای تولید محصولات دست کاری شده ژنتیکی است؛ محصولاتی که سلامتشان زودتر از تمام دنیا توسط مسئولان وزارت بهداشت تایید شدند و چندی پیش ملک زاده، معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت و حریرچی، قائم مقام وزیر بهداشت صراحتا سلامت محصولات دستکاری ژنتیک شده (تراریخته) را در کشور تایید کردند.
نگرانیمان را از بابت به خطر افتادن سلامت مردم، پس از مصرف محصولات کشاورزی تراریخته با دکتر زهرا عبداللهی رئیس اداره بهبود تغذیه وزارت بهداشت در میان می گذاریم.
عبدالهی به نکته جالبی اشاره می کند و آن به نتیجه رسیدن مطالعات صورت گرفته بر روی حیوانات مصرف کننده محصولات تراریخته و ناتمام بودن مطالعات بر روی انسانهاست.
او میگوید هنوز تحقیقات جهانی در خصوص تاثیر مصرف محصولات تراریخته بر روی سلامت جامعه انسانی نهایی نشده است و کل دنیا در حال آزمون و خطایی است که بسیاری از کشورها از آن برروی سلامت شهروندانشان حذر میکنند.
این مقام مسئول با اشاره به اینکه محصولات تراریخته با هدف مقاوم نمودن محصولات در برابر آفت ها و افزایش میزان تولید به نسبت سطح زیر کشت تولید می شوند، می گوید: هنوز مطالعه دقیقی بر تاثیر این محصولات بر سلامت انسان ها انجام نشده است و کارشناسان در مرحله آزمون و خطا قرار دارند.
دکتر عبدالهی با اشاره به تحقیقات کوتاه مدت صورت گرفته بر روی حیوانات میگوید: مطالعات باید در دراز مدت صورت گیرد تا مشخص شود که آیا محصولات تراریخته برای سلامت انسانها مشکل ایجاد خواهد کرد یا نه؟ به همین منظور مصرف این خوراکیها باید کنترل شده و محدود باشد چراکه ممکن است در دراز مدت باعث بروز جهشهای ژنتیکی در انسان و پس از آن افزایش تومورهای سرطانی و حتی ناباروری در جامعه شود.
رئیس اداره بهبود تغذیه وزارت بهداشت با تاکید بر اینکه تنها محصولات تراریخته با میزان تغییرات ژنتیکی کمتر از یک درصد اجازه ورود به کشور را دارند می گوید: وزارت بهداشت باید پس از اطمینان از این موضوع اجازه واردات را صادر کند. با اینحال بیضرر بودن همین مقدار تغییر ژنتیکی هم به اثبات نرسیده است.
به گزارش مشرق، سخنان این مقام مسئول در وزارت بهداشت درحالی است که در اغلب کشورهای قاره اروپا، واردات و مصرف محصولات دست کاری شده ژنتیک حتی با حد تراریختگی زیر یک درصد نیز تنها با برچسب گذاری و قوانین احتیاط آمیز مجاز است.
صحبتهای رئیس اداره بهبود تغذیه وزارت بهداشت در خصوص انجام آزمایشهای لازم بر روی محصولات وارداتی و از سوی دیگر تاکید مسئولان غذا و دارو بر سلامت این محصولات در حالی مطرح میشود که اصغر سلیمی عضو کمیسیون بهداشت مجلس نیز با رد ادعای مسئولان می گوید: هنوز کشور ما تکنولوژی مناسب نظارت بر محصولات تراریخته را ندارد و حتی در برخی موارد نظارت کافی روی محصولات داخلی هم نمیشود. آینده هم مشخص نیست که نشان دهد چه ضرری این محصولات خواهند داشت چون مطالعه بر روی آن به صورت کامل انجام نشده است.
سلیمی در گفتگو با خبرنگار جامعه مشرق می افزاید: ممکن است جهشهای ژنتیکی ناشی از استفاده از محصولات تراریخته باعث ایجاد انواع سرطانها شود و خیلی از مشکلات و بیماریهای ژنتیکی برای نسلهای آینده ما به دنبال داشته باشد.
افزایش 40درصدی تعرفه واردات روغن پالم
البته دکتر عبداللهی به عنوان یک مقام مسئول در وزارت بهداشت، از افزایش 40درصدی تعرفه واردات روغن پالم به کشور و با هدف کاهش تقاضای مصرف این روغن خبر میدهد و میگوید: روغنهای سرخ کردنی موجود در بازار از روغن سوپر پالم اولئین تهیه میشوند که میزان اسید چرب اشباع کمتری نسبت به روغن پالم دارند. در همین راستا تعرفه واردات نیز افزایش یافته تا برای استفاده در صنایع لبنی صرفه اقتصادی نداشته باشند!
دکتر محمود جباروند رئیس بیمارستان فوق تخصص چشم پزشکی فارابی در حاشیه برپایی این همایش، گفت: سلول های بنیادی در درمان بیماری شب کوری تا ۱۸ ماه آینده در بیمارستان فارابی به کار گرفته می شود.
وی افزود: بیمارستان فارابی با همکاری مرکز تحقیقات رویان و مرکز چشم پزشکی لبافی نژاد فعالیت تحقیقاتی مشترکی را در ارتباط با کشت و تکثیر سلول های رنگدانه شبکیه انجام داده که خوشبختانه نتایج آن با موفقیت روبرو بوده است.
جباروند افزود: با توجه به کیفیت بالای نتایج این آزمایش ها روی مدل حیوانی بعد از تکمیل این مطالعات در این فاز و رضایت کامل از نتایج آن در فاز بعدی که در ۱۸ ماه آینده انجام می شود، این مطالعات روی بیماران نیز انجام خواهد شد.
رئیس بیمارستان فارابی با اشاره به اینکه به کارگیری این روش در بیماران دچار شب کوری و بیمارانی که دچار نقص سلول های رنگدانه ای هستند، کاربرد دارد، تصریح کرد: از آنجا که اشخاص دچار شب کوری در شب دید ندارند و دید آنان در روز نیز محدود است، بهره گیری از این شیوه، می تواند، کمک شایانی به این بیماران کند.
وی ادامه داد: استفاده از محیط کشت جدید و شفاف برای رشد سلول های بنیادی و ترمیم بافت سطحی چشم نیز از دیگر کاربردهای جدید سلول های بنیادی بوده که در بیمارستان فارابی انجام شده است.
به گفته جباروند، بکارگیری محیط کشت جدید و شفاف علاوه بر آنکه باعث حفظ شفافیت و رشد سلول های پوششی قرنیه شده، سبب بهبود سطح انکساری چشم و در نهایت بهبود بینایی می شود.
در این همایش دکتر امیرعلی حمیدیه رئیس ستاد توسعه علوم و فناوری سلول های بنیادی نهاد ریاست جمهوری نیز گفت: در کشور با وجود رشد مناسب در زمینه های آموزشی و پژوهشی و افزایش تعداد مقالات در سطح بین الملل آن طور که شایسته کشورمان است تا کنون در فناوری تاثیرگذار نبوده ایم.
وی با اشاره به اینکه دانشگاه های ما دانشگاه های نسل سوم نیستند، یادآور شد: اعضای هیات علمی این دانشگاه ها به دلیل مشغله های پژوهشی، درمانی و آموزشی در حوزه تاسیس شرکت های دانش بنیان فعال نیستند که یکی از دلایل اینکه تولیدات علمی به ثروت تبدیل نمی شود، مربوط به همین مساله است.
حمیدیه ادامه داد: برای جهش بزرگ علمی نیازمند این تفکر هستیم که ایران را بین ۳ تا ۵ کشور مطرح دنیا قرار دهیم.
وی خاطر نشان ساخت: در حالی که بسیاری از مراکز بزرگ علمی بین المللی از اندیشمندان ایرانی بهره می گیرند، چرا از این امکان در داخل ایران نباید بهره ببریم؟
حمیدیه ادامه داد: به علت نبود آیین نامه در زمینه سلول های بنیادی، متاسفانه طی سال های گذشته در مقاطعی کشور در این زمینه سریع حرکت کرده تا جایی که این تندروی بی موقع در کنار مقاطعی که به دلیل جلوگیری از تندروی دچار کند روی شده ایم به این رشته ضربه وارد شده است.
وی با اشاره به اینکه وظیفه ستاد توسعه علوم و فناوری سلول های بنیادی نهاد ریاست جمهوری، ایجاد توازن و تنظیم در زمینه فعالیت و اطلاع رسانی صحیح متناسب با فعالیت های صورت گرفته در زمینه سلول های بنیادی است، تصریح کرد: این امر محقق نمی شود، مگر با همکاری علوم پایه و بالینی.
رئیس ستاد توسعه علوم و فناوری سلول های بنیادی نهاد ریاست جمهوری با تاکید بر اینکه امروزه مرزی بین علوم از قبیل نانو، بایو و... وجود ندارد، گفت: بحث علوم "همگرا" هم اینک در دنیا مطرح است و به همین دلیل در کشور هم مرز بین وزارت بهداشت و وزارت علوم در این حوزه از بین رفته است.
به گزارش جام جم سرا، روانشناسان معتقدند سالهای اولیه کودکی، نقش بسزایی در رشد شخصیت و آینده کودک دارد و بیشتر شناختهای او از خود، اطرافیان و محیط در این دوران شکل میگیرد و میزان سلامت جسمانی و روانی کودک، بسته به ارتباطی اسـت که خانواده با او دارند و اینکه تا چه حد تلاش میکنند نیازهای او را برآورده سازند.
بیشک واژه «تربیت» یکی از مهمترین دغدغههایی اسـت که خانوادهها با آن مواجه میشوند، زیرا همزمان با عصر فناوری و وجود انواع سیدیها و کارتونهای برگرفته از فرهنگ غیرایرانی که کودکان امروز را احاطه کرده اسـت، تربیت کمی دشوارتر از قبل به نظر میرسد. این دشواری برای خانوادههایی که فرزند پسر دارند، بیشتر اسـت و معمولا نگرانی این خانواده ها، آینده فرزندانشان را هم در بر میگیرد که چطور پسرمان را تربیت کنیم تا در آینده همسر و پدر خوبی باشد و بتواند تکیهگاه مطمئنی برای آنها شود؟
بنابراین یکی از نگرانیهای والدینی که به طور مرتب در جلسات مشاوره شرکت میکنند، دلواپسی آنها نسبت به آینده پسرانشان از لحاظ ایفای نقش و وظایف مردانه اسـت. این نگرانی بویژه در مواقعی که پسران در بازیهای گروهی زود اعتماد به نفس خود را از دست میدهند یا زمانی که ازطرف همسالان خود طرد میشوند یا با القابی مثل بچهننه و... مورد خطاب قرار میگیرند دو برابر میشود. پس مهمترین هدف از تربیت پسران، آموزش وظایف مردانه به آنهاست.
در فرهنگ ما رفتار مردانه چگونه رفتاری اسـت و چه عواملی در آن دخالت دارد؟! نقش والدین، خواهر و برادر، دوستان و همسالان در شکلگیری منش مردانه چگونه اسـت؟!
صفات و ویژگیهای مردانه کدام اسـت؟
منظور از صفات مردانه؛ خشن، سلطهجو، خودرای، زورگو و... بودن نیست، بلکه به معنای قاطعیت، مسئولیتپذیری، منطقی بودن و توانایی ایجاد تغییر در موقعیتهای سخت و دشوار اسـت. تحقیقات نشان داده اسـت رشد رفتار مردانه در پسران با تصور فرزند از پدر به عنوان تصمیمگیرنده، تربیت و ایجادکننده محدودیت معقول ارتباط دارد. پدری میتواند ویژگیهای مردانه خود را به پسرش منتقل کند که رفتاری توام با محبت و تشویق با فرزند خود داشته باشد، زیرا این رفتار بدون مهربانی، الگوی مردانه پدر را بیتاثیر میکند.
به عبارت دیگر، پدر مسئول و وظیفهشناس میتواند، امکان تقلید پسرش از رفتار مردانه خود را بهوجود آورد. این نکته مهم اسـت، خواستههای او باید با تواناییهای پسرش تناسب داشته باشد. پسر باید احساس کند که پدرش او را همانطور که هست، دوست دارد و برایش ارزش قائل اسـت؛ در واقع او نباید احساس کند که ارزش او ناشی از نحوه کار و فقط در گرو کسب موفقیت اوست، بلکه باید با تمام وجود محبت بی قید و شرط پدر خانواده را احساس کند. او میتواند با برخورد محترمانه در خانه عزت نفس پسرش را افزایش دهد و در دوره نوجوانی فرزندش نقش مشاور را ایفا کند، حرفهای او را کاملا گوش دهد و سپس او را راهنمایی کند.
فرزندان در جریان رشد خود رفتاری را که از والدین خود میبینند سرمشق و الگو قرار داده و با آن همانندسازی میکنند. همانندسازی چیزی بیشتر از تقلید اسـت، یعنی خود را بهجای آنها تصور کرده و از موفقیت آنها شاد و از شکست آنان غمگین میشوند، مانند این که این اتفاقات برای خود آنها روی داده اسـت. پسرها دوست دارند رفتار پدر خود را الگو قرار دهند. نکته قابل توجه این که تحقیقات نشان داده پسرانی که رابطه محبتآمیزی با پدران خود داشتهاند، ویژگیهای مردانهتری از خود بروز دادهاند و در خانوادههایی که مادران نقش غالب داشتهاند، پسران در همانندسازی نقش مردانه با مشکل مواجه شدهاند. بنابراین در روشهای تعلیم و تربیت، مهمترین عامل بحث «الگوسازی» اسـت.
فرزند پسری که وظایف مردانه را میآموزد و به آن عمل میکند، مرد میشود؛ اما پسری که این کار را نمیکند سالهای نوجوانی خود را تلف کرده و بعد نیز این مشکلات را به دهههای بعدی زندگی خود میبرد. نشان دادن خشونت، ناتوانی در قبال تعهد نسبت به خانواده، عزت نفس ضعیف و ادامهدار و... از مصادیق این نوع مشکلات اسـت. نکته مهم دیگر رابطه میان مسئولیت و امتیاز اسـت. نوجوانان باید بدانند وقتی امتیاز بیشتری دریافت خواهند کرد که از عهده مسئولیتهایشان برآیند. رابطه میان مسئولیت و امتیاز باید شفاف باشد و پدر و پسر هر دو برداشت یکسانی از آن داشته باشند.
پس باید به فرزند پسرمان بیاموزیم که:
نسبت به خانواده متعهد باشد.
استقلال شخصیت خود را بشناسد و به آن احترام بگذارد.
احساس وظیفه کند، نسبت به هر موضوعی که با او مرتبط اسـت.
منش اخلاقیاش را متناسب با آموزههای دینی و ساختار مورد پسند جامعه انتخاب کند.
در تصمیمگیریهایش ثبات و استحکام داشته باشد، تلاش کند.
برای سازگاری با اموری که مورد علاقهاش نیست.
در برابر بعضی برنامهها یا تصمیمگیریهای زندگی انعطافپذیری داشته باشد.
در آموزش این نکات علاوه بر این که مادر نقش همیشگی و مستمری در تربیت فرزندان دارد، اما جایگاه پدر نیز در این عرصه بسیار لازم و ضروری اسـت.
آماده کردن پسرها برای دوران بلوغ
در تربیت فرزندان پسر که به سن نوجوانی رسیدهاند، حضور پدر نقش اصلیتری دارد. فرزندان پسر از 9 تا 13سالگی دوران تحول را تجربه میکنند. این دوران زمانی اسـت که پدران باید بیش از هر زمان دیگری در کنار فرزندانشان باشند. در این سنین برای اوقات فراغت آنها باید طوری برنامهریزی کنیم که انرژیشان را در جهت مثبتی تخلیه کنند.
زمانی که آنها 10 ساله میشوند، لازم اسـت بیشتر از زمان قبل با فرزندمان صحبت کنیم، یعنی بگوییم «تو وارد دوران نوجوانی شدهای و دوران کودکیات را پشت سر گذاشتهای» این یعنی آماده کردن آنان برای این دوران، البته این کار میتواند خیلی ساده صورت گیرد. مثلا میتوانیم پسرمان را برای صرف شام به رستوران ببریم و با او درباره دوران نوجوانی، بلوغ و مردانه شدن حرف بزنیم. فهرست کارها و مسئولیتهای جدیدی را برای او در نظر بگیریم. همچنین با آرامش از او بخواهیم سوالاتی را که به جواب آنها احتیاج دارد، بپرسد. بهتر اسـت شرایط را طوری برایش فراهم کنیم که به یک سفر برود و این گونه به صورت غیرمستقیم به او گفتهایم که دوران کودکیاش تمام شده اسـت. اگر این روند را در پیش نگیریم پسرمان به آن حد بلوغ اجتماعی که لازمه مرد شدن و آینده اوست، نخواهد رسید. به این ترتیب یکی از مراحل مهم دوره نوجوانی و بلوغ، نحوه برخورد با و پذیرش آن اسـت. در این مرحله والدین باید توجه کافی به فرزندان خود داشته باشند تا آنها با موفقیت و بدون کمترین آسیب این دوران را پشت سر بگذارند.
در دوره نوجوانی و بلوغ پسر، وظیفه پدر نسبت به مادر بیشتر خواهد بود. آنها باید با بالا بردن سطح آگاهی خود و صرف وقت و حوصله کافی به فرزندشان کمک کنند تا این دوران را با سلامت طی کند. مهمترین مسالهای که باعث میشود، پدر رفتار درستی با پسر خود در این دوره داشته باشد، میزان آگاهیاش از ویژگیها و خصوصیات خلقی اوست؛ اما اگر آگاهی کافی نداریم، میتوانیم از پزشکان و مشاوران کمک بخواهیم. لازم اسـت با عادات و روشهایی که نوجوانان معمولا در زمان بلوغ در پیش میگیرند، آشنا باشیم تا مواجهه با آنها ما را غافلگیر نکند. والدین باید با شروع علائم بلوغ اطلاعات لازم را به آرامی و با مهربانی به فرزندشان بدهند. نحوه صحبت کردن با بچهها خیلی مهم اسـت. سعی کنیم لبخند بزنیم و با عصبانیت با آنها صحبت نکنیم. به هر حال این مرحله را جدی بگیرید تا در آینده فرزندتان بتواند نقش مهمی در زندگی خود داشته باشد. پسرها در این دوره حرف کمتری برای گفتن دارند، دیگر رازهایشان را با شما در میان نمیگذارند و بیشتر مایل هستند با همسالان خود ارتباط برقرار کنند. آنها دوست دارند بیشتر وقت خود را در اتاقشان تنها باشند، مرتبا ایراد میگیرند و لجبازی میکنند و... اما شما به عنوان یک پدر آگاه و مسئول باید با ورود پسرتان به سنین نوجوانی سعی کنید:
به او الگو بدهید و میان تواناییهای او و الگوی ارائهشده ارتباط برقرار کنید.
با او درباره اسطورهها، دانشمندان و افرادی که عمرشان مفید بوده، صحبت کنید.
باید به او مسئولیت بیشتری بدهید تا احساس کند فرد مفیدی در خانواده اسـت.
برای جوابگویی به سوالهایش باید سعی شود از رسانههایی که مورد علاقه اوست، استفاده کنید.
والدین بویژه پدر در این مرحله باید اشراف خوبی به آنچه پسرشان علاقه دارد؛ داشته باشند. باید بدانند به چه نوع فیلمهایی علاقه دارد یا چه نوع وسایل و سرگرمیهایی را میپسندد.
بهتر اسـت فعالیتهای ورزشی او را بالا ببرید. فعالیتهای ورزشی از تنشهای دوران نوجوانی و بلوغ میکاهد و باعث تعادل هورمونهای پسرانه میشود.
خانواده باید پس از گذشتن فرزندشان از مرحله نوجوانی و رسیدن او به مرحله جوانی بستر برخی فعالیتهای مفید و سازنده را فراهم کنند. در گذشته پسرانی که به 18 سالگی میرسیدند به عنوان یک مرد میتوانستند سرپرستی یک خانواده را به عهده بگیرند. اما امروزه به دلیل زمان زیادی که تحصیل و سربازی از آنها میگیرد و در پی آن، باز هم راه ادامه تحصیل و آماده شدن برای کنکور ارشد و دکتری و درنهایت بازار کار؛ آنها زمان لازم را برای «مَرد» شدن ندارند و لازم اسـت خانواده برای هویت بخشی و تربیت اجتماعی آنها بیش از پیش تلاش کنند.
به عنوان مثال تشویق او برای گرفتن گواهینامه و توصیه به معاشرت با آن دسته از دوستان و افرادی که مورد تائید خانواده هستند یا پیدا کردن یک کار نیمهوقت و همزمان با کار، ادامه تحصیل و در نهایت فارغالتحصیل شدن و تلاش برای پیدا کردن کار و شئون اجتماعی مناسبتر.
تجربه نشان داده پدر و مادرهایی که یک مسافرت مردانه برای نوجوانشان تدارک دیدهاند و در آن وظایفی را به پسرشان محول کردهاند، موفقیت تربیت خوب را در فرزندانشان احساس کردهاند!
با ورود پسرعزیزمان به سن جوانی، او با شکل گرفتن رشد فیزیولوژیکی، هورمون و شناخت خود مواجه میشود. مغزش شکل میگیرد و بدنش تغییر میکند. او در فاصله سنین 18 تا 21 سالگی میآموزد که بر خود مدیریت کند:
در این مرحله او کمتر مجذوب شخصیت اطرافیان میشود.
بیشتر در حالت تفکر میرود.
از یک سیستم اخلاقی شکل گرفته برخوردار اسـت.
خانوادهها باید در این مرحله به مرد جوان خانه، مسئولیتهای یک مرد رشد یافته را بدهند. او حالا در موقعیتی اسـت که میتواند از عهده هر کاری برآید.
در سن جوانی باید به او اجازه داد که سفرهای تنهایی را تجربه کند.
باید با تواضع با او برخورد کنید و در عین حال اختیار و اقتدار «والدین» بودن خود را حفظ کنید.
دوستانش را بشناسید و سعی کنید کنترل هایتان درباره دوستها و اطرافیانش به طور غیرمستقیم باشد، زیرا همسالان نقش مهمی در شکلگیری شخصیت نوجوان دارند هر چه ارتباط فرزند با گروه همسالان بیشتر باشد پدر نیز باید تماس خود را با فرزند بیشتر کند. از این رو پیشنهاد میشود امکان حضور دوستانش را در منزل فراهم و او را تشویق کنید که دوستانش را به خانه دعوت کند.
پدر در این مرحله باید محبت از جنس مردانه را به فرزندش بیاموزد و بهترین نوع آموزش در این زمینه رفتار پدر و مادر در منزل و با افراد خانواده اسـت.
باید به آنها مسئولیت و کار کردن برای خانواده را بیاموزید و باید آنها را برای پیدا کردن شغل مناسب تشویق و ترغیب کنید.
امور اقتصادی و تربیت پسرها
اقتصاد از مسائل مهم حیات انسان و از ضرورتهای زندگی اسـت. اهمیت اقتصاد در زندگی و سرنوشت آدمی ضروری اسـت و چه مناسب اسـت که پدر از همان کودکی به پایهگذاری و ایجاد شوق در این زمینه در کودک بپردازد.
فرزندان پسر که کمکم بزرگ میشوند باید با شغل پدر و دشواری آن آشنا شوند و شغل پدر باید بر اساس ارزش و تقوایی که در آن وجود دارد مورد بررسی قرار گیرد نه بر اساس مقام و درآمد و این خود درسی برای آنهاست. از مسائل مهم در جنبه اقتصاد و تربیت اقتصادی آموزش ارزش پول، هدف و مقصد بهدست آوردن آن اسـت و پسرها باید بدانند که در سایه چه مقدار از کار و تلاش، میتوانند چه مقدار پول دریافت کرده و با آن تا چه حد میتوانند خرید کنند. همچنین آنها باید احتیاجات عمومی و مشترک خانواده را تشخیص داده و یاد بگیرند از بعضی نیازهای خود برای رفع نیازهای دیگر افراد خانواده صرفنظر کنند.
این نکته مهم اسـت اگر خانوادهای به دلایل مختلف نیازهای خود را به زحمت برآورده میکند، آنان باید بدانند که انسانها در تلاش و کوشش بیشتر برای معاش حلال و بهبود زندگی بیشتر احساس غرور میکنند در چنین خانوادههایی باید بردباری، تلاش در راه آیندهای بهتر، گذشت و مساعدت را تبلیغ کرد و پرورش داد.
و در پایان، فرزندان به طور ناخودآگاه از زندگی و رفتار پدر و مادرشان میآموزند و رفتار خوب والدین با هم در خانه موقعیت مناسبی برای آموزشهای غیرمستقیم به فرزندان بویژه به فرزندان پسر اسـت.
چاردیواری
رسیدن به موفقیت های بسیار در زندگی فرایندی تدریجی و مداوم اســت. عطش موفقیت برای خیلی از ما تا سر حد جنون پیش می رود و حتی فکر شکست در این مسیر نیز غیر قابل تحمل اســت. از آنجایی که این طرز تفکر می تواند تمام هوش و حواس شما را به پیروز شدن معطوف کند، عدم توانایی در هضم شکست های احتمالی، بزرگ ترین مانع برای درس گرفتن و ادامه ی راهی خواهد شد که در آن قدم گذاشته اید و این می تواند زندگی هر کسی را برای همیشه تغییر دهد.
خیلی ها با علم به اینکه شکست های احتمالی و نا امیدی جزئی از مسیر موفقیت هستند قدم در این راه می گذارند، با این حال در مواجهه ی حقیقی با این شکست ها خود را می بازند و نمی دانند قدم بعدی شان چه باید باشد. اما، شکست، با تمام درد و رنجی که برای انسان دارد، می تواند ناباورانه سبب ساز حرکت به سمت جلو و رسیدن به موفقیت های بزرگ تر باشد.
تمایلی که به بازیابی سریع از آثار و تبعات شکست های بزرگ و مهم در درون افراد وجود دارد طبیعی و قابل درک اســت. اما لازم اســت با اتفاقاتی که در پی یک شکست مهم در زندگی انسان رخ می دهند با صبر و فراست برخورد کرد. صبر و تفکر منطقی، دو عنصری هستند که برای پشت سر گذاشتن موانع و آثار مخرب شکست، به شدت مورد نیاز خواهند بود.
در ادامه توصیه هایی را از نظر خواهید گذراند که به شما کمک می کنند هنگام مواجهه با شکست، خود را نبازید و برای شروعی دوباره و رسیدن به موفقیت آماده شوید:
بسیاری از کسانی که با شکست مواجه می شوند بلافاصله تلاش مجدد را شروع می کنند و به دنبال راه های جایگزین برای ادامه ی راه از همان نقطه ی شکست، و حتی معجزه ای می گردند که بتواند اوضاع را به شرایط مطلوب بازگرداند. این مرحله، مرحله ی انکار اســت و باعث می شود نتوانید درک درستی از موقعیت حقیقی خود داشته باشید. در عوض برای هضم اتفاقی که افتاده و موقعیت فعلی به خودتان زمان بدهید؛ این کار برای آغاز فرایند بازیابی شما لازم اســت.
پذیرفتن نا امیدی و اتفاقاتی که علی رغم میل شما در مسیر رسیدن به نتیجه ی دلخواهتان رخ داده، در درازمدت بسیار مفید خواهد بود. لازم اســت در کنار این پذیرش به خودتان یادآور شوید اگر این بار و به این شکل به نتیجه نرسیده اید، به معنای آن نیست که تمام آنچه انجام داده اید بی نتیجه مانده اســت. آنچه که روی داده را بپذیرید، خود را در مسیر تلاش مجدد قرار دهید، و این تجربه را پشت سر بگذارید.
برنامه ی استراتژیک شما در پی شکست می تواند دو حالت داشته باشد: یک اینکه چیزی شبیه همان برنامه ی قبلی باشد، و دو اینکه برنامه ای بریزید که به طور اخص علت شکست برنامه ی قبلی تان را برطرف کرده باشد. برنامه ریزی قبلی شما آنطور که می خواستید پیش نرفت، و این یعنی باید همه چیز را با جزئیات بیشتر بازنگری کنید. با کمی تحقیق و صداقت (به ویژه با خودتان) به راحتی می توانید نقطه ای که همه چیز از آنجا به بیراهه رفته را شناسایی کنید.
می توانید در این مرحله طرح کوتاه مدتی را دنبال کنید تا اوضاع کمی به حالت عادی برگردد و در عین حال، تصویر بزرگ تری در ذهن خود مجسم کنید که در نهایت شما را به هدف نهایی تان برساند.
راهنمایی گرفتن از یک راهنمای دارای صلاحیت، به ویژه در زندگی حرفه ای های خودساخته نقش پر رنگی دارد. اگر کسی را ندارید که راهنمایی تان کند، حتماً به فکر پیدا کردنش باشید. یک راهنمای کارآزموده و با تجربه، اکثر اشتباهاتی که ممکن اســت در این برهه از زندگی خود مرتکب شده باشید را پشت سر گذاشته اســت. راهنمای خود را در جریان امور قرار دهید تا او نیز بتواند راهنمایی درستی به شما ارائه کند.
اینکه فرصتی خارق العاده برای تحقق خواسته ها و آرزوهایتان پیدا کنید، اما اوضاع آنطور که می خواهید پیش نرود، معنایش این نیست که دنیا به آخر رسیده اســت. از درهایی که به رویتان باز می شود بهره بگیرید و آنها را نقطه ی آغاز یادگیری خود قرار دهید. با این کار می توانید نقاط ضعف و ایرادات نقشه ی قبلی تان را شناسایی و برطرف کنید.
پشتکار همیشه به نفع شما عمل می کند؛ با پشتکار، تلاش کافی، ذهنی باز، اعتماد به نفس و نگرشی مثبت می توان هر پاسخ منفی را به مثبت تبدیل کرد.
تقریباً تمام کارآفرینان و حرفه ای هایی که به موفقیت های بزرگ رسیده اند، در برهه یا برهه هایی از زندگی خود با شکست روبرو شده اند و فشار و نا امیدی ناشی از آن را تجربه کرده اند. گفتنش آسان تر از انجام دادنش اســت، اما به خاطر داشته باشید که بدون تلاش و زحمت، پیشرفتی حاصل نمی شود.
مسیر پیش روی شما ممکن اســت هنگام تجربه ی شکست، برایتان مبهم و نامشخص باشد. اما با تلاش، امید، پشتکار، و البته کمی اقبال، همه چیز تغییر خواهد کرد.
مجله دیجی کالا - مجید نوردوست: شایعات به این موضوع اشاره میکنند که اپل قصد دارد در آیفون ۸ یا آیفونی که در سال ۲۰۱۷ راهی بازار میشود، از صفحه نمایش OLED استفاده کند. اکنون شایعات به این موضوع اشاره میکنند که اپل در حال ساخت یکسری صفحه نمایش LED جدید با نام MicroLED است و در سالهای آینده از این نوع نمایشگرها در محصولات خودش استفاده خواهد کرد. حتی قبلا مشخص شده بود که این نوع صفحههای نمایش به شکل مرموزی در یکی از کارخانههای کشور تایوان در حال ساخت است.
شایعات میگویند که آیفون ۸ همانند گلکسی اس ۷ اج و نوت ۷ صفحه نمایش خمیده خواهد داشت. همچنین از آنجایی که منابع محدودی برای تولید صفحههای نمایش OLED وجود دارد، اپل قطعا در تولید این مدل نمایشگرها با مشکل مواجه میشود.
همین موضوع باعث شده که اپل خودش به فکر ساخت صفحه نمایشهای OLED با نام MicroLED بیافتد. این نمایشگرهای جدید برتریهایی هم نسبت به OLED دارند و روشنایی آن بیشتر از LCD خواهد بود؛ اما تولید نمایشگرهای MicroLED هزینه بیشتری دارد و زمان بیشتری برای تولید آن صرف میشود.
به گزارش جام جم کلیک ، خانواده ها و علاقه مندان به رایانه می توانند از تاریخ 19 تا 22 مرداد ، در محل مصلی بزرگ امام خمینی (ره) از این نمایشگاه بازدید به عمل آورند.
همچینین فروشندگان و عرضه کنندگان برای ایجاد غرفه در این نمایشگاه می توانند با صنف مربوطه ارتباط برقرار کنند.