جام جم سرا: آمار طلاق روز به روز در حال افزایش است. در خصوص دلایل این پدیده پر آسیب و راهکارهای کاهش آن با دکتر حسین محمودیان، دانشیار و مدیر گروه جمعیت شناسی دانشکده علوم اجتماعی تهران، به گفتوگو نشستیم.
* سن ازدواج در کشور ما و در طی سالهای اخیر چه روندی را در پیش گرفته است؟
سن ازدواج در ایران از دهه 40 به بعد در میان مردان افزایش چشمگیری نداشته است به این معنا که شاید در آن دههها مردان در سنین 25 سالگی یا پیش از آن تشکیل خانواده را تجربه میکردند و اکنون این تجربه به طور میانگین در سن 27سالگی محقق میشود اما سن ازدواج زنان نسبت به دهه 40 تفاوت قابل ملاحظهای داشته است چرا که در سالهای 1345 و قبل یا بعد آن شاهد ازدواج زنان در سنین 16 تا 19سالگی بودهایم که امروز این بازه سنی تغییر کرده و به 23 سال به بالا افزایش پیدا کرده است. اما با این حال سن ازدواج در کشور ما نسبت به سایر کشورهای غربی به طور کلی افزایش فاحش و چشمگیری نداشته است.
* پس چطور است که آمار طلاق و جدایی زوجین در کشورمان رو به فزونی است؟
با وجود اینکه سن ازدواج در کشور ما به طور قابل توجهی افزایش پیدا نکرده است اما متأسفانه موضوع طلاق در کشور ما همواره در حال افزایش بوده است خصوصاً در سالهای اخیر که این روند سیر صعودی به خود گرفته است تا جایی که آمارها حاکی از حدود 150 هزار مورد طلاق در کشور در سال 1391 بوده است که بیشترین موارد مربوط به زوجهای جوان است و از آنجا که در 4 سال اخیر ازدواجهای زیادی صورت نگرفته نسبت طلاق به ازدواج مدام در حال افزایش بوده است.
* به نظر شما شعاعهای دایره مشکلات زوجها که در نهایت آنها را به تصمیم طلاق ترغیب میکند چیست؟
طیف مشکلاتی که در نهایت منجر به طلاق میشود بسیار گسترده است اما به نظر میرسد مهمترین دلیل آن نداشتن آمادگی کافی برای شروع یک زندگی مشترک باشد. از سوی دیگر مردان با اوضاع نامناسب اقتصادی روبهرو هستند یا مواردی مثل بیکاری، اعتیاد و... دست به دست هم میدهند تا فرد شرایط مناسب برای شروع یک زندگی مشترک را نداشته باشد، البته علاوه بر اینها ابعاد فرهنگی- اجتماعی هم در قابلیت نداشتن افراد برای پذیرش یک زندگی مشترک دخیل هستند.
* منظور از این ابعاد فرهنگی – اجتماعی چیست؟
مقوله فردگرایی موضوعی است که از دل ابعاد فرهنگی - اجتماعی سر برمیآورد. افراد نسبت به گذشته فردگراتر شدهاند و بر همین اساس نسبت به طرف مقابل خود تعهدی را نمیپذیرند و تعهدات اخلاقی مترتب بر ازدواج را رعایت نمیکنند. در حالی که بعد از ازدواج تکالیفی بر افراد واجب میشود که همسر، جامعه و سایرین از آنها انتظار دارند و دیگر نمیتوانند در دنیای مجردی شان زندگی کنند.
این افراد فردگرا تعهدات و مسئولیتها را برنمیتابند و آنقدر به صورت شخصی کار کردهاند و سرگرم تکنولوژیهای نوین مثل لپ تاپ، آی پد، تلفن همراه و... بودهاند که با وارد شدن به یک زندگی مشترک و پذیرفتن برخی مسئولیتها دچار مشکل میشوند، در صورتی که با ازدواج باید این فردگراییها تقلیل و به انتظارات دیگران، همسر و خانوادههای دو طرف احترام گذاشته و رسیدگی شود.
* پیروی از فردگرایی نتیجه چه کوتاهیهایی از سوی خانواده است؟
به راحتی میتوان گفت در مورد افراد فردگرا، تربیت پذیری خوبی صورت نگرفته است و عمده مشکلات این افراد به نحوه تربیت آنها بازمیگردد. در گذشته افراد پیش از پذیرفتن نقش همسری در خانواده خود مسئولیتپذیری را میآموختند و به نوعی درگیر زندگی و مشکلات آن میشدند. بخشی از کارهای خانه، به عهده فرزندان قرار میگرفت و در همین فرآیند تربیتی تعهد و مسئولیت را تا حدی آموزش میدیدند اما امروزه نگرانی والدین نسبت به فرزندانشان این است که در نهایت رفاه و نپذیرفتن مسئولیت به درس خواندن و گذراندن زندگی بپردازند و این واقعیت است که چنین فرزندانی درگیر تجربیات زندگی نخواهند بود و از پذیرفتن نقش همسری در هراس هستند یا اینکه با پای گذاشتن به مسیر زندگی مشترک با مشکلاتی مواجه میشوند که آنها را به سمت و سوی طلاق سوق خواهد داد.
* آیا نداشتن صبر و شکیبایی جوانان امروز عاملی برای انتخاب راهحل طلاق از سوی آنها خواهد بود؟
به نظر من علاوه بر فاکتورهای اقتصادی، تربیتی، فرهنگی و اجتماعی موضوع مهمی که زوجها را به فکر جدایی از یکدیگر میاندازد تحمل نکردن یکدیگر است. در واقع جوانان امروز آموزش کافی ندیدهاند، پختگی لازم را ندارند و در وضعیتی نیستند که بتوانند یکدیگر را تحمل کنند و ازآنجا که نمیتوانند ارتباط خوبی با یکدیگر برقرار کنند توانایی حضور در جمع و پذیرش مسئولیتهای زندگی مشترک را ندارند.
* شیوهای که خانوادههای گذشته برای رشد فرزندان به کار میگرفتند با شیوههایی که خانوادههای امروزی دارند چه تفاوتهایی با هم داشته و چه پیامدهایی را در پی خواهد داشت؟
در گذشته خانوادهها هزینه چندانی را صرف فرزندان نمیکردند و فرزند همراه و همگام با والدین رشد میکرد و در تجربیاتی که آنها در مسیر زندگی کسب میکردند شریک بودند و البته از این تجربیات برای ساختن یک زندگی جدید استفاده میکردند و ازدواج موفقی را رقم میزدند. این به این معنا نیست که در گذشته به هیچ عنوان شاهد جدایی زوجین نبودیم اما بدیهی است میزان آن بسیار کمتر از حجمی که امروز با آن رو به رو هستیم بوده است. با این اوصاف در دنیای امروز نمیتوان فرزندان را رها کرد بلکه باید برای آنها هزینه و وقت صرف کرد تا در آینده زندگی با کیفیتی داشته باشند البته فراموش نشود که گاهی در کنار این هزینهها بخشی از الزامات زندگی از یاد میرود و کودکان در این مسیر از برخی تجربیات مهم و مؤثر غافل میمانند و اینجا است که خانوادهها باید چشمانداز وسیع تری داشته باشند تا علاوه بر صرف هزینههای مادی برای فرزندان، به هزینههای معنوی مورد نیاز آنها نیز رسیدگی کنند.
* بنابراین آیا باید گفت خانواده گذشته نسبت به خانواده امروز بهتر عمل میکرده است؟
نمیتوان به طور صرف این مهر تأیید را بر خانوادههای گذشته زد زیرا در گذشته بر اساس اقتضائات خاص آن زمان عمل میشده است و تربیت پذیری در خانوادهای که پشتیبان فرزند بوده است کمک میکرد تا فرد زندگی مشترک آرام و بیدغدغه تری را تجربه کند اما از آنجا که خانوادههای امروزی به مفهوم گذشته پشتیبان فرزند نبوده و نمیتوانند در تصمیمات او برای ازدواج مانند گذشته عمل کنند زیرا فرزند سعی میکند زندگی مشترکش را با کسی بسازد که خودش او را انتخاب کرده است بنابراین با کاهش پشتیبانی خانوادههای امروزی، تجربیات کمتر جوانان و افزایش فردگرایی آنها زمانی دو جوان تصمیم به ازدواج میگیرند که تجربه کافی برای شروع یک زندگی مشترک را ندارند و در اثر کوچکترین اتفاق قصد طلاق و جدایی از یکدیگر را خواهند کرد. البته ماهیت زندگیهای امروزی به گونهای است که برخلاف گذشته که حتی دورهمیها و شب نشینیها در فضای خانواده خلاصه میشد، اکنون افراد وابستگی زیادی نسبت به خانواده خود احساس نمیکنند از این رو موارد یاد شده دست به دست هم خواهند داد تا تحمل زوجین نسبت به یکدیگر کمتر و سختتر شود.
* در همین راستا راهکارها و نکاتی که سرانجام خوش را برای جوانان رقم خواهد زد کدامند؟
باید تلاش کرد تا کانون خانواده و پیوند میان افراد تقویت شود و افراد متوجه شوند وجودشان منوط به حضور دیگران است. از این رو خانوادههایی که منسجمتر هستند فرزندانی تربیت میکنند که در آینده با مشکلات کمتری رو به رو میشوند در حالی که اگر فرد بهره کمتری از نهاد خانواده ببرد این احتمال وجود دارد که در تجربههای بعدی و شکل دادن زندگی مشترک به خوبی عمل نکند و بر این اساس زندگی مشترک او در معرض فروپاشی قرار بگیرد.
از سوی دیگر اجتماعی شدن، زندگی با دیگران، مدارا و برخورد صحیح با آنها به فرد میآموزد در پذیرش یک زندگی مشترک و جدید چگونه عمل کند، در مواقع نیاز از موضع خود پایین بیاید و احترام اجتماعی را در زندگی خود به کار گیرد. بنابراین هرچه در جامعه روابط اجتماعی قویتر باشد سرمایه اجتماعی آن جامعه و تعلق افراد نسبت به هم بیشتر خواهد شد. البته نهاد آموزش و پرورش، رسانهها و تبلیغات کلی جامعه و دایره دوستان هم میتوانند در انتقال مفاهیم و الزامات خاص زندگی متأهلی به جوانان مؤثر باشند و آنها را با تعهدات لازم زندگی مشترک آشنا سازند.
* آیا وجود فاکتورهایی مانند مهریه بالا و شروطی که ضمن عقد تعیین میشود عاملی برای استحکام خانواده خواهد بود؟
تا زمانی که بودن با یکدیگر و حضور در هسته خانواده برای افراد مهم نشود نمیتوان به استحکام یک ارتباط اطمینان داشت چراکه هر لحظه و با رخ دادن هرگونه کاستی امکان گسسته شدن ارتباط مشترک میان افراد وجود دارد. به لحاظ فرهنگی و اجتماعی هم افراد باید از با هم بودن و حضور در کنار خانواده احساس لذت داشته باشند تا هر زمان امکان خدشه دار شدن ارتباطات آنها وجود نداشته باشد در غیر اینصورت فاکتورهایی که افراد برای خود در نظر میگیرند و احساس میکنند عواملی هستند که استحکام خانواده را به همراه خواهد داشت مثل درخواست مهریه بالا یا شروطی که ضمن عقد در نظر میگیرند هیچ ضمانتی برای ادامه پیدا کردن یک ارتباط یا استحکام آن نخواهد بود چرا که ممکن است مرد احساس کند حضور داشتن در جو نامناسب محیطی مانند زندان با خانهای که در آن عشق و علاقهای وجود ندارد برایش تفاوت خاصی نخواهد داشت.
* سهم دنیای مدرن را در طلاق و جدایی جوانان چقدر می دانید؟
مدرن شدن یکی از دلایلی است که انتخاب طلاق به عنوان یک راهحل را تسهیل میکند و شاید اگر جامعه ما هم عاری از سنتهای حاکم باشد و به سمت مدرن شدن پیش برود طلاق راحتتر از آنچه انتظار میرود مورد انتخاب زوجها قرار گیرد.
باید به این نکته توجه داشت که آستانه تحمل افراد در تمام دنیا کاهش پیدا کرده است و تنها مختص افراد یک جامعه خاص نیست از این رو باید برای بازسازی قدرت تحمل افراد کوشش جدی داشت و مسئولان جامعه ما هم باید به فکر باشند تا مناسبتها بازتعریف شوند، جایگاه و شأن مردان و زنان به خوبی حفظ شود و مساوات میان زن و شوهر مورد توجه قرار گیرد تا رضایت از زندگی فراهم شود و جوانان به فکر داشتن یک زندگی مشترک و پایدار باشند، تعامل و همکاری با یکدیگر را رعایت کنند و بدانند با ازدواج حقی از آنها ضایع نشده است بلکه به شرایط مطلوب تری دست پیدا کردهاند.
* با توجه به اینکه در عصر حاضر تفاوتهای سنی میان زوجین از یک الگوی تعریف شده تبعیت نمیکند آیا اختلاف سنی زوجین عاملی برای جدایی آنها خواهد بود؟
زندگی مشترک نیازمند یک بلوغ اجتماعی، اقتصادی و روانی است و البته بلوغ جنسی هم لازمه آغاز زندگی مشترک است اما معمولاً زودتر از نیازمندیهایی که مطرح شد به دست میآید از این جهت و از دیدگاه سلامت این موضوع مهم است که یک زن در سنین کمتر از 20 سالگی تجربه بارداری نداشته باشد چراکه علاوه بر نداشتن آمادگی لازم از بسیاری فعالیتهای مربوط به این سنین بازخواهد ماند از این رو بهترین زمان ازدواج برای زنان سنین 23 تا 28 سالگی است اما با وجود این نمیتوان فرمول خاصی برای تفاوت سنی زن و شوهر یا برگزیدن بهترین زمان برای ازدواج آنها در نظر گرفت.
برای نمونه زمانی که یک مرد تجربه کاری، استقلال مالی و قدرت پذیرفتن مسئولیتهای یک زندگی مشترک را پیدا کند وقت مناسبی است که به فکر ازدواج بیفتد به همین دلیل معمولاً پس از سن 25سالگی زمان مناسب ازدواج مردان خواهد بود. با این حال باید به این نکته اشاره کرد که اختلاف سنی کم یا زیاد دلیل اصلی جدایی زوجین از یکدیگر نخواهد بود ولی بدیهی است که اختلاف سنی معقول و درک متقابل از یکدیگر جزو فاکتورهای مهمی است که نوید حفظ بنیان یک خانواده را خواهد داد. (سهیلا نوری/ایران)
جام جم سرا به نقل از ایسنا:جراحان بیمارستان «سنت وینسنت» استرالیا برای نخستین بار در جهان یک قلب مرده را در سینه یک بیمار پیوند زدند. این اقدام شگفتانگیز جراحان استرالیایی میتواند شمار نجاتیافتگان جراحی پیوند قلب را 30 درصد افزایش دهد.
از عمل جراحی پیوند قلب مرده با عنوان «تغییر پارادایم» یاد میشود که موفقیت در انجام آن میزان موجودی قلب برای انجام پیوند را به شدت افزایش خواهد داد. تا پیش از این عمل پیوند قلب تنها با اهدای قلب بیماران مرگ مغزی که قلب آنها همچنان میتپید، امکانپذیر بود. اما تیمی از جراحان بخش پیوند قلب و ریه بیمارستان «سنت ونیسنت» امروز (جمعه) اعلام کردند تاکنون سه جراحی پیوند قلب با استفاده از قلبهای اهدایی بیمارانی که قلب آنها 20 دقیقه از کار افتاده بود را با موفقیت انجام دادهاند. از بین این سه بیمار که پیوند قلب دریافت کردهاند دو نفر به خوبی بهبود یافتهاند و نفر سوم نیز که به تازگی این پیوند روی او انجام شده همچنان تحت مراقبت ویژه قرار دارد.
به گزارش گاردین، «پیتر دونالد»، جراح متخصص قلب و رئیس بخش پیوند قلب و ریه بیمارستان «سنت ونیسنت» میگوید: حدود 20 سال است که روی این پروژه کار میکنیم.
وی افزود: به دنبال این بودیم که ببینیم قلب تا چه مدت پس از باز ایستادن از حرکت میتواند به حیات خود ادامه دهد. سپس با استفاده از تکنیکی به نام «قلب در جعبه ماشینی» آن را دوباره احیاء کردیم. در این تکنیک خون موجود در قلب را پیش از قرار دادن در داخل ماشین به کلی استخراج کردیم و سپس قلب را در داخل ماشین گرم کردیم که دوباره شروع به تپیدن کرد. هر یک از قلبها به مدت چهار ساعت داخل این ماشینها قرار گرفتند تا آماده پیوند باشند. این شیوه منحصربهفرد میتواند پیشرفت قابل توجهی برای فائق آمدن به کمبود قلب پیوندی باشد.
بد نیست کمی از خط قرمزها در این خصوص بدانیم، خط قرمزهایی که اگر رعایت شود رازهای میان همسران، همچنان راز باقی میماند و خانه امنترین مکان برای زندگی کردن میشود.
پس اگر زمانی دلتان گرفت یا حوصلهتان سر رفت و خواستید ساعاتی را با دوستان یا خانواده به گپ و گفت بگذرانید این چند نکته را برای حفظ آرامش در زندگیتان به خاطر بسپارید:
دلخوریهایتان را به هر کسی نگویید: اگر رفتار و کردار همسرتان شما را عصبانی کرده یا دو سه روزی است که با هم قهر کردهاید، کمی خوددار باشید و این مساله را فقط برای کسی بگویید که میتوانید روی کمکش حساب باز کنید. در غیر این صورت درددلهای شما در یاد دوست یا خانوادهتان میماند، اما وقتی آشتی میکنید و زندگیتان روال عادی خود را پی میگیرد دوستی که شنوای درددل شما بوده حرفهایتان را فراموش نمیکند، پس مراقب باشید ذهنیت دیگران را نسبت به همسرتان خراب نکنید.
میزان درآمدتان را برای کسی فاش نکنید: برخی از زوجهای جوان به دلیل رقابتی که با سایر زوجها دارند، میزان درآمد خود را برای آنها بازگو میکنند، حال آنکه دانستن این اطلاعات سبب میشود دیگران درباره زندگی شما قضاوت نادرستی کنند، ممکن است آنها شما را بسیار ثروتمند یا بسیار فقیر ببینند و نوع درآمد شما در رفتار و توقعات آنها تاثیرگذار باشد.
میزان بدهیها و وامهایتان را بازگو نکنید: همانطور که درآمد خانواده باید مثل راز بین زن و شوهر باشد، میزان بدهیها هم از همین قانون پیروی میکند، ضمن اینکه گاهی خانوادهها به خیال اینکه شما قرض زیادی دارید، گمان میکنند به اندازه کافی خوشبخت نیستید و مشکلاتتان زیاد است. در حالی که تمام زندگیها فراز و نشیب دارد، بنابر این با سکوت کردن درباره این مسائل به دیگران فرصتی برای قضاوت کردن درباره زندگی مشترکتان ندهید.
احساس همسرتان را نسبت به دوستانتان بازگو نکنید: اگر همسر شما نسبت به یکی از دوستانتان حس خوبی ندارد، لازم نیست این مساله را برای او یا حتی برای سایر دوستانتان بیان کنید. دانستن این مساله سبب میشود دوستانتان در ارتباط با شما محتاطتر شوند، یا خود را مزاحم زندگی شما بدانند و بتدریج ارتباطشان را با شما قطع کنند.
از خانواده همسرتان پیش کسی جز خودش گلایه نکنید: اگر با خانواده همسرتان اختلاف نظر دارید یا از هم دلخورید، بهتر است این مساله را فقط با همسرتان درمیان بگذارید. این اختلاف نظرها در اوایل ازدواج بیشتر خود را نشان میدهد و معمولا با گذر زمان و شناخت بیشتر، بسیاری از مسائل، خود به خود حل میشود اما حرف و حدیثهایش باقی میماند و حتی گاهی این حرف و حدیثها خودش سبب دعوایی دوباره میشود.
شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 08:58
جام جم سرا: یکی از سایتهای اینترنتی با انتشار عکسی توضیح داده است: «این عکس در زمانی گرفته شده که چرخ خیاطی سینگر بتازگی وارد بازار ایران شده بود». تصویر آن را در ادامه ببینید.
دکتر هاشمی افزود: وقتی طرح نظام سلامت در هئیت وزیران در دولت جدید پیشنهاد شد، اولین حلقهاش بیمه سلامت همگانی بود و خوشحالیم در قالب طرح تحول در نظام سلامت بدون تجمع منابع و اختیار بیمهها صورت گیرد.
وی ادامه داد: برای پیشرفت طرح تحول سلامت نیاز به زیر ساختهای دیگری مثل فناوری اطلاعات و it هم هست که در حال حاضر درصدد ایجاد آن هستیم بنابراین جشن بیمه سلامت به نوعی قدر دانی از اولین سیاست طرح تحول سلامت است. همگانی شدن بیمه برای ایرانیان یکی از قدمهایی بود که رئیس جمهوری طی تبلیغات انتخاباتیشان به مردم قول داده بودند و خوشحالیم که به تحقق پیوست و تمام ایرانیان زیر چتر بیمه همگانی سلامت پوشش داده میشوند. (باشگاه خبرنگاران)
447
شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 18:18
جام جم سرا: اولین نمایشگاه بینالمللی چای، قهوه و کافی شاپ، و نخستین دوره مسابقات ملی باریستای ایران از شب گذشته در تالار شهر جزیره کیش آغاز شد. لطفا گامهای چشمتان را روی تصاویر ادامه مطلب بگذارید و تا زمانی که ارسال عطر و بو نیز اینترنتی میشود در مخیلهتان عطرهای موجود در این نمایشگاه را بازسازی و خیالپردازی فرمایید!
«سامیه بلوچ زهی»، شهردار کلات (مرکز شهر سرباز) در استان سیستان و بلوچستان است و با اکثریت آرای اعضای شورای شهر این منطقه به عنوان شهردار سرباز انتخاب شده است. او که حالا تجربه یکسال شهردار بودن را دارد، از علمکرد یک سالهاش رضایت دارد و معتقد است تا پایان دوره چهارسالهاش برای خدمت به شهرش قدمهای بزرگی خواهدبرداشت.
درخواست کردند شهردار شوم
سامیه بلوچ زهی که حالا در سیستان و بلوچستان شهرت زیادی دارد در توصیف روند شهردار شدنش میگوید: «وقتی درسم تمام شد و از تهران به شهر خودم برگشتم از طرف شورای شهر با من تماس گرفتند و گفتند ما درباره تو تحقیق کردهایم و احساس میکنیم تو گزینه خوبی برای شهردارشدن هستی، من هم کمی تحقیق کردم و بعد برای انتخابات شهرداری کاندیدا شدم. جالب اینکه در روز رای گیری با اکثر آرا که پنج رای بود به عنوان شهردار انتخاب شدم.»
تنها شهردار خانم استان سیستان و بلوچستان معتقد است برای آشنا شدن با کار شهرداری به تهران آمده و با چند شهردار مناطق مختلف تهران صحبت کرده است: «در فاصله رای آوردن تا شروع کارم در شهرداری سرباز، به تهران آمدم و با چند نفر از شهرداران صحبت کردم و سعی کردم با کار جدیدم آشنا شوم.»
سامیه بلوچ زهی متولد سال ۶۶ و اکنون ۲۷ ساله است. با این حساب او جوانترین شهردار ایران است: «زمانی که کارم را در شهرداری آغاز کردم ۲۶ ساله بودم اما حالا یک سال از کارم گذشته و در حال حاضر کم سن و سال بودنم با واکنشهای متفاوتی از سوی همکارانم روبرو هستم. شهرداران مناطق بزرگ وقتی در جلسات با من روبرو میشوند از من حمایت میکنند و ضمن اینکه مسئولان استان هم به من لطف زیادی دارند. استاندار سیستان و بلوچستان، نماینده استان در مجلس شورای اسلامی و همه مسئولان به من کمک زیادی میکنند و تا جایی که بتوانند از کمک کردن به من دریغ نمیکنند هرچند در ابتدای کارم در شهرداری عدهای از کارمندان من را جدی نمیگرفتند و برایشان سخت بود که یک خانم کم سن و سال سمتی بالاتر از آنها داشته باشد. با این حال با گذشت این یک سال این مشکلات هم برطرف شده و در حال حاضر رابطه خوبی با همکارانم دارم.»
قبول مسئولیت در پست مهمی چون شهرداری در استان محرومی مثل سیستان و بلوچستان، قطعا مشکلات و محدودیتهایی برای شهردار ۲۷ ساله ایجاد میکند. خودش در توصیف این سختیها میگوید: «من طرحها و برنامههای مهمی برای آبادی شهرم دارم اما متاسفانه محدودیتها دست و پایم را میبندد. من برای تهیه و چاپ بنر در شهر خودم امکانات ندارم و هر بار مجبورم برای چاپ یک بنر به ایرانشهر بروم. از طرف دیگر شهر سرباز شهر بسیار کوچکی است و ما برای بسیاری از زیرساختها به مقدار کافی زمین نداریم».
او میافزاید: «با این حال در این یک سال موفق شدهام با وجود امکانات محدود یک زمین چمن مصنوعی فوتبال برای جوانها احداث کنم. کار مهم دیگری که به لطف خداوند در این یک سال انجام دادم، ایجاد یک مرکز دانشگاهی علمی- کاربردی در شهر کوچکمان بوده است. مردم از احداث این دانشگاه خوشحال هستند و مدام از من تشکر میکنند.»
قهرمان شهرم شدهام
میزان محبوبیت خانم شهردار جوان استان سیستان و بلوچستان به اندازهای است که او حالا به قهرمان شهرش تبدیل شده و خانوادهها حتی نام فرزندان دختر تازه متولد شدهشان را همنام او انتخاب میکنند.
«در سال اول کارم با یکی از پزشکان بیمارستان شهر صحبت میکردم. او میگفت مردم تو را دوست دارند و ما در بیمارستان شاهد این موضوع هستیم که وقتی نوزاد دختری به دنیا میآید خانوادهها میگویند میخواهیم اسمش را سامیه بگذاریم تا شاید او هم مثل خانم شهردار در آینده شهردار شود!»
هم الگو میگیرم هم ایده میدهم
شهردار خانم شهرستان سرباز معتقد است برای موفقیت علاوه بر اینکه باید ایدههای نو و تازه داشت، باید از تجربیات دیگران هم استفاده کرد: «در کار خودم ایدهها و طرحهای اختصاصی بسیاری دارم اما معتقدم باید از تجربیات شهرداران شهرهای بزرگ هم استفاده کرد. به همین دلیل زیاد به تهران میآیم و سعی میکنم از شهرداری تهران الگوبرداری کنم. در زمینه زیباسازی شهری به شکل کار مهندسی شهری تهران علاقه دارم و سعی میکنم در کنار ایدههایم از تجربیات تاثیرگذار شهردار تهران هم استفاده کنم.»
بجز سامیه، خواهرش طاهره بلوچ زهی هم عضو شورای شهر شهرستان سرباز است. با این حال سامیه میگوید خودش اولین زن شهر بوده که وارد کارهای اجرایی شده و راه را برای فعالیت سایر زنان شهر باز کرده است: «من اولین زنی هستم که در سرباز سمت اجرایی مهم گرفتم اما حالا در شهر، فرماندار، معاون استاندار، مدیرکل، عضو شورای شهر و بهیار خانم داریم. من همچنین برنامههای زیادی برای زندگی بهتر زنان شهرم دارم. میخواهم برایشان پارک و سالن بدنسازی احداث کنم و برنامههای جدی در این زمینهها دارم. با این حال همان طور که گفتم امکانات برای فعالیت ما محدود است و باید دوندگی زیادی در این زمینه داشته باشم. تا الان قرارداد احداث پارک بانوان را بستهام و به زودی پارک بانوان را افتتاح میکنیم.»
سامیه بلوچ زهی میگوید: «ما زنها برای موفقیت به حمایت نیاز داریم و مطمئنا در کارمان موفق میشویم. به جز تهران که چند شهردار خانم داشته و دارد، در شهرستانها من و یک خانم دیگر در استان گیلان شهردار هستیم.»
زنها میتوانند رئیس جمهور شوند!
او میخواهد بعد از کسب موفقیت در شهر کوچک خودش، تجربههای کاری کلان و بزرگتری در شهرها بزرگتر داشته باشد. او در این باره میگوید: «در طول فعالیت چهارسالهام میخواهم قدمهای بزرگی برای شهرم بردارم و بعد از اینکه دینم را به شهرم ادا کردم میخواهم تجربیات جدید در شهرهای بزرگ کسب کنم.»
سامیه شهردار ۲۷ ساله شهرستان سرباز حتی معتقد است زنان ایرانی میتوانند رئیس جمهورهای خوبی برای کشور باشند: «من با انتخاب رئیس جمهور زن موافقم. به نظر من خانمها در کارشان حساس و دقیق هستند و کارهایشان را با صبر و حوصله و دقت انجام میدهند. من هم آرزوهای بزرگی در سر دارم و شاید یک روز من اولین رئیس جمهور زن ایران شدم!»
اعضای خانوادهام شغل دولتی ندارند
شاید این تصور به وجود بیاید که انتخاب سامیه بلوچ زهی به عنوان تنها شهردار زن استان سیستان و بلوچستان به دلیل رابطههای خانوادگی او یا سفارش شدنش باشد؛ اما او میگوید هیچ کدام از اعضای خانوادهاش بجز خواهرش که عضو شورای شهر است، سمت دولتی ندارند: «سه خواهر هستیم و سه برادر داریم، اما بجز من و خواهرم هیچ کدام از اعضای خانواده ما شغل دولتی ندارند و همه در مشاغل آزاد فعالیت میکنند. خانوادهام در قبال مسئولیت حساس و مهمی که دارم از من حمایت میکنند و همیشه من را به کارهای بزرگتر تشویق میکنند.»
ارگان شهرداری به دلیل وسعت دامنه فعالیتی که دارد، معمولا با حواشی زیادی در زمینه تخلفات برخی از کارمندان رو به رو است. اما این شهردار جوان میگوید: «روز اولی که مراسم معارفه من در شهرداری برگزار شد با قدرت خطاب به همه کارمندان گفتم نه خلاف میکنم و نه اجازه تخلف به کسی میدهم. در این مدت هم پای حرفم ایستادهام و با جدیت مقابل تخلفات میایستم. خوشبختانه در شهرداری محل خدمت من تاکنون هیچ مورد تخلفی گزارش نشده و کار به قدری با همکاری و همدلی پیش میرود که رتبه شهرداری ما در این یک سال از رتبه یک به سه ارتقا پیدا کرده است.» (برترینها به نقل از دیدهبان)
795
چهارشنبه 12 فروردین 1394 ساعت 14:23
جام جم سرا- اولین جشنواره فرهنگ و آشپزی روز گذشته (سهشنبه) با حضور جمعی از مردم و مسئولان استان گلستان در روستای «آهنگرمحله» گرگان برگزار شد. تصاویری از این جشنواره را در ادامه ببینید.
آفتهای متعددی که در نواحی مختلف دهان ایجاد میشود، مرتب عود میکند و به راحتی درمان نمیشود از علایم مهم دیگر وجود ویروس ایدز در خون است.
ویروسهای مختلف به سلولها و بافتهای مختلفی از بدن حمله میکنند ولی ویروس ایدز یا HIV به سیستم ایمنی حمله میکند. سیستم ایمنی، گروهی از سلولها هستند که بدن را در برابر انواع عفونتها محافظت میکند و بدون آنها توانایی بدن برای مبارزه با انواع عفونتها تضعیف میشود. لذا وقتی ویروس HIV وارد بدن فردی شود، به تدریج قدرت دفاعی بدن وی ضعیف میشود و این فرد در برابر انواع بیماریها و عفونتها حتی آنهایی که در حالت عادی بیماریزا نیستند آسیبپذیر میشود.
این روند قابل رویت نیست و راهی وجود ندارد تا با نگاه کردن به افراد بگوییم که آیا به HIV مبتلا هستند یا خیر ولی آزمایش خون میتواند پس از چند ماه از اولین تماس، ویروس را در خون آشکار کند. افراد آلوده به HIV ممکن است سالها کاملا سالم بمانند و حتی خودشان ندانند که آلوده هستند. ولی در این دوره یا در دوره نهفته بیماری بعضی افراد میتوانند علایم دهانی خاصی داشته باشند که توجه به آنها در تشخیص به موقع این بیماری میتواند کمک کننده باشد. مثلا فرد دچار عفونت قارچی یا کاندیدایی در دهان شود.
منظور از کاندیدا ضایعات شیری رنگ یا سفید روی زبان، سطح داخلی گونهها و گاهی سقف دهان، لثهها و لوزهها میباشد.
از علایم بروز کاندیدا در دهان میتوان احساس طعم بد و سوزش در دهان را ذکر کرد. در ابتلای معمولی به کاندیدا درمانهای رایج میتواند جوابگو باشد ولی در فرد مبتلا به ایدز، درمان پاسخ نمیدهد.
علامت بعدی خطوط سفیدی است که در کناره زبان دیده میشود و ما اصطلاحا به آن لکوپلاکیای مویی میگوییم، که عامل اصلی به وجود آوردنده آن ویروس است. به محض مشاهده چنین ضایعهای باید فورا به متخصص بیماریهای دهان مراجعه کرد.
آفتهای متعددی که در نواحی مختلف دهان ایجاد میشود، مرتب عود میکند و به راحتی درمان نمیشود از علایم مهم دیگر وجود ویروس ایدز در خون است. از علایم دیگر تبخالهای مزمن و طولانی مدت چه در داخل دهان چه در لبهاست که به طور متعدد فرد را مبتلا میکند.
با مشاهده چنین علایمی دندانپزشک باید بیمار را مشکوک به ایدز فرض کند. البته باید توجه داشت که بسیاری از این علایم اختصاصی برای ایدز نیستند مثلا عفونت قارچی علل دیگرهم دارد؛ اما اگر به راحتی درمان نشود میتواند نشانگر ابتلا به ایدز باشد. همچنین آفت و تبخال معمولی در بسیاری از افراد دیده میشود اما اگر به صورت شدید در نواحی مختلف دهان و همراه با عود مکرر باشد میتواند نشانه ابتلا به ایدز باشد.
به هرحال در همه این موارد تشخیص پزشک ضروری است. در بعضی تحقیقات از بزاق دهان برای تشخیص ویروس ایدز استفاده میشود که با تایید این آزمایش میتوان به راحتی در مطب به بررسی وجود ویروس در بدن پرداخت و این اهمیت بزاق را در تایید تشخیص بعضی بیماریها نشان میدهد.
برای پیشگیری و احتیاط، اگر پوست دندانپزشک صدمه دیده نباید برای بیمار کار مستقیم دندانپزشکی انجام دهد. (صبحانه)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
225
البته میل به پیتزا فقط مربوط به ایرانیها نیست، بلکه در سراسر جهان مردم به خوردن این نوع غذا تمایل بسیاری دارند. شاید بارها به فکرمان افتاده باشد این غذای لذیذ چگونه و توسط چه کسی برای اولین بار درست شده است.
روایتهای مختلفی درباره تاریخچه این غذا مطرح است. متداولترین آن این است که پیتزا برای اولین بار در ناپلز ایتالیا در قرن هفدهم درست شد. در آن زمان پیتزا غذای مردم فقیر و ترکیبی از خمیر نان، گوجه تازه، پونه کوهی و پیاز و ریحان بود. این پیتزا در آن زمان توسط گاریهای دستی به ماهیگیرانی که خسته و گرسنه از ماهیگیری برمیگشتند، فروخته میشد. سرانجام آوازه این غذای ساده به بیرون از ناپلز رسید و مردم برای چشیدن این غذا به آنجا سفر کردند. پس از آن بود که بسیاری از مردم اطراف ناپلز یاد گرفتند پیتزا را در خیابانهای شهرشان بفروشند و سپس اولین رستوران پیتزافروشی در ناپلز افتتاح شد. از اینروست که پیتزافروشیهای این شهر همچنان معروف است.
روایت دیگری هم وجود دارد که میگوید پیتزا ابتدا متعلق به ایرانیان بوده است. سربازان داریوش نوعی نان پهن را روی سپرهای خود میپختند و روی آن را با پنیر و خرما میپوشاندند. یونانیها پختن چنین نانهایی را از ایرانیان آموختند. این نان از یونان به روم رفت و در جنوب ایتالیا معمول شد.
با وجود اینکه برخی اعتقاد دارند پیتزا از روم به جنوب ایتالیا راه یافت و تا مدتها آن را غذای فقیران مینامیدند، برخی نیز عنوان کردهاند این غذای بسیار خوشمزه قدمتی نسبتا طولانی دارد و به زمان اهالی یونانی ساکن در ماگناگریسیا در جنوب ایتالیا بازمیگردد.
همچنین گفته میشود رافائل اسپوزیتو که در نانواییای در شهر ناپل کار میکرد، به فکر درست کردن پیتزای مخصوصی افتاد و آن را به عنوان هدیه برای پادشاه امبرتو و ملکه مارگریتا برد.
این پیتزا شکلی بسیار میهنپرستانه داشت و مثل پرچم ایتالیا به رنگهای سفید و قرمز و سبز درست شده بود. ملکه از این پیتزا بسیار استقبال کرد و به احترام او نام این پیتزا را مارگریتا (یا همان پیتزای سبزیجات) گذاشتند. تا حدود سال ۱۸۳۰ پیتزاها در دکههای کنار خیابان به فروش میرسیدند و اولین پیتزافروشی واقعی به نام آنتیکاپورت آلبا در ناپلز باز شد. از آن پس پیتزا در بین ایتالیاییها بسیار محبوب شد و بزودی به صورت غذای محلی آنها درآمد. اما در آمریکا و دیگر کشورها چندان جایگاهی نداشت تا اینکه یک مهاجر ایتالیایی به نام جنارولمباردی مغازه کوچکی در محله ایتالیایینشین نیویورک باز کرد. شاگردش آنتوتیو توتونوپرو شروع به پختن پیتزا و فروش آن در مغازه کرد. طولی نکشید که پیتزاهای توتونوپرو بسیار پرطرفدار شد و لمباردی را به فکر باز کردن یک پیتزافروشی در سال ۱۹۰۵ انداخت. بعد از جنگ جهانی دوم مصرف پیتزا بین سربازان آمریکایی در ایتالیا بسیار پرطرفدار شد، به طوری که گاهی پیتزافروشیها نمیتوانستند جوابگوی تقاضای بیحد و مرز مشتریان آمریکایی خود باشند.
سربازان آمریکایی که از این غذای محلی خوششان آمده بود آن را با خود به خانه بردند. ایتالیاییها که بعد از جنگ اقتصادشان صدمه دیده بود با مهاجرت به سایر کشورهای اروپایی، پیتزا را در تمام اروپا رواج دادند.
با رشد جمعیت در دهه ۱۹۵۰ بخصوص در آمریکا کمکم رستورانهای زنجیرهای بوجود آمد؛ چون پیتزا نسبتا سریع و آسان تهیه میشد و حملش آسان بود.
رستورانها نیز به این فکر افتادندکه برای جلب مشتری بیشتر، قسمتی از کار خود را به حمل پیتزاهای سفارش داده شده به خانه مشتریانشان (به صورت مجانی) اختصاص دهند.
در ایران نیز سال 1347 رضا رئیسی، فارغالتحصیل کشاورزی از دانشگاه پلیتکنیک کالیفرنیا در سنت لوئیس ابیسپو، اولین پیتزافروشی را به نام «پیتزا پنتری» افتتاح کرد. البته برخی اعتقاد دارند اولین پیتزافروشی تهران، پیتزا داوود نام دارد که در خیابان نوفل لوشاتو قرار دارد و تا به امروز هم به مشتریان خود سرویس میدهد.
در مجموع میتوان گفت با تمام سلامت و رنگ و بوی عالی غذای ایران که بسیار تاثیرگذار بوده، نمیتوان از این مساله به آسانی گذشت که متاسفانه در چند سال گذشته ذائقه ایرانی بشدت فرنگی شده، تا آنجا که یکی از مهمترین تفریحات ایرانیان در این روزها رفتن به رستورانها و اغذیهفروشیهایی است که با نام فستفود شناخته میشود که البته این فرهنگ جدید خود پژوهشی جداگانه میطلبد.
سها روحانی / جامجم