این روزها بازاریابی تلفنی نیز به اندازه سایر روشهای بازاریابی رایج شده است، روشی که در آن شما به صورت رو در رو با مشتری مواجه نمی شوید اما با یک ارتباط تلفنی میتوانید در جذب مشتری به موفقیت برسید.
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ بازاریابی تلفنی نوعی از بازاریابی مستقیم است که در آن فروشنده از تلفن استفاده میکند تا با مشتری ارتباط برقرار نموده و بتواند به آنها اطلاعاتی ارائه کند، آنها را برای ارتباط با شرکت ترغیب نماید و نهایتاً بتواند محصولی را بفروشد
– – مخاطب مشتری احتمالی مشتری بالقوه مشتری بالفعل. در این نوع شیوهی فروش، مشتری، فروشنده را نمیبیند و نمیشناسد، ولی اگر فروشنده از شیوهی صحیح و حرفهای ارتباطی استفاده کند، مشتری میتواند با او ارتباط برقرار کند و به خرید کالا یا خدمات تمایل نشان دهد. این نوع بازاریابی جزو شیوههای مستقیم بازاریابی محسوب میشود و مشتری و فروشنده بهصورت همزمان و زنده با یکدیگر در ارتباط هستند.
– – یکی از مهمترین مزایای فروش تلفنی، صرفهجویی در هزینههاست. هزینه زمانی و مالیای که برای دعوت از مشتری برای حضور او در دفتر کار یا نمایندگی فروشتان یا برای حضور خودتان در محل کار مشتری صرف میکنید، ازجمله هزینهی پذیرایی و حضور کارکنان و زمانی که باید برای قرار ملاقات با او و انتظار برای از راه رسیدن او صرف کنید دهها برابر بیشتر از زمان و هزینهای است که برای برقراری تماس تلفنی با مشتریتان صرف میکنید. البته کارشناسان فروشی که از این شیوه استفاده میکنند بهخوبی میدانند که بازدهی این شیوه زمانی تثبیت و تضمین میشود که فرد در این زمینه آموزشدیده و با جزئیات و نقاط قوت و ضعف آن آشنایی کافی داشته باشد. در غیر این صورت، نهتنها از تماسهای تلفنی بیشماری که برقرار میشود، تعداد بسیار کمی به نتیجه و عقد قرارداد فروش منجر میشوند، بلکه هزینهی سنگینی هم ازلحاظ هزینهی تماس تلفنی با مشتریان به شرکت شما تحمیل خواهند کرد.
– – در ادامه این مقاله 13 تکنیک انحصاری و موفق را شرح میدهم؛ شما میتوانید از طریق این تکنیکها در بازاریابی تلفنی به دانش قابلتوجهی در این رشته دست پیدا کنید.
** بازاریابی تلفنی یکی از راههای اجرایی و زیرمجموعه بازاریابی مستقیم است. بازاریابی تلفنی ابعاد گستردهای دارد و در بسیاری از اوقات که امکان مراجعه حضوری وجود ندارد و یا مقرونبهصرفه نیست، کارایی بیشتری دارد.
متأسفانه بیشتر صاحبان کسبوکار ارزش بازاریابی تلفنی را دستکم میگیرند و برای آنوقت نمیگذارند. بسیاری از بازاریابها فکر میکنند که فقط مراجعه حضوری اثربخش است و بازاریابی تلفنی تلف کردن انرژی است. درصورتیکه در بسیاری از مواقع تماس تلفنی به همان اندازه مفید و حتی در مواردی نیز اولویت دارد.
برای برقراری ارتباط با افراد مهم مخصوصاً در دفعات اول، تماس تلفنی مفیدتر به نظر میرسد. توصیه میشود که تماسهای خود را در ابتدای صبح برقرار کنید. درواقع صبح زود و آخر وقت که منشیها رفتهاند زمانهای مناسبی برای تماس با یک مدیر است.
قبل از تماس تلفنی هدف خود را مشخص و مکتوب کنید. شما باید برای پاسخهای احتمالی طرف مقابل چندین راه و پیشنهاد جایگزین داشته باشید. ازآنجاکه بازاریابی تلفنی هم میتواند نوعی مذاکره باشد پس باید قبل از برقراری تماس برنامهریزی کنید و هدف داشته باشید. دقت کنید که پشت تلفن شما زمان زیادی را برای فکر کردن در اختیار ندارید به همین دلیل است که باید از قبل خود را برای جواب به هر جملهای آماده کنید.
همیشه یک کاغذ و قلم کنار تلفن آماده بگذارید با این کار علاوه بر اینکه میتوانید در حین صحبت نوت برداری کنید، درصورتیکه نیاز شد تا شماره یا آدرسی را یادداشت کنید، مشتری و مخاطب خود را معطل نکردهاید. منتظر نگهداشتن مشتری در پشت تلفن چندین برابر مخربتر از معطل نگهداشتن مخاطب بهصورت حضوری است.
درست است که در بازاریابی تلفنی مخاطب چهره و رفتار شمارا نمیبیند ولی سعی کنید در پشت تلفن از زبان بدن برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب استفاده کنید. از معایب عمده بازاریابی تلفنی عدم امکان برقراری تماس چشمی، لبخند و عدم کمک گرفتن از حرکات دستها برای متقاعدسازی است. عمده ابزار برای تماس تلفنی فقط همان صدا و لحن گفتگوکننده است. پس باید هرچه بیشتر با شور و هیجان و با لحن مثبت و پرانرژی صحبت کنید.
متنی را از قبل برای مفاد بازاریابی تلفنی خود آماده کنید. این متن باید شامل ویژگیهای محصولی که میخواهید معرفی کنید و مزیتهای رقابتی کالا و کسبوکارتان باشد. باید از این متن بهصورت حرفهای پشت تلفن استفاده کنید بهگونهای که مشتری متوجه روخوانی کردن شما و آماده بودن متن نشود.
اگر مذاکره تلفنی شما اهمیت بسیار بالایی دارد و یا با فرد مهمی برای اولین بار قرار است صحبت کنید سعی کنید تماس تلفنی شما بهصورت ایستاده باشد. در حالت ایستاده بدن آدرنالین بیشتری را وارد خون کرده و باعث میشود شما تسلط بیشتری را در مقایسه باحالت نشسته داشته باشید.
سعی کنید از انجام دادن کارهای جانبی و اضافی مثل خوردن خوراکی، سیگار کشیدن، ممنوع روزنامه خواندن و… در حین تماس خودداری کنید. این قبیل کارها حواسپرتی شمارا تشدید کرده و موجب تعلل در پاسخگویی به مخاطب میشود.
در صحبت کردن کاملاً باحوصله باشید. انحصار کلام را بشکنید و به مخاطب اجازه گفتگو کردن بدهید. ادب و نزاکت را رعایت کنید و به آداب و عقیده مشتری خود احترام بگذارید.
با سرعت مناسبی با مشتری صحبت و لحن خود را با مشتری هماهنگ کنید. اگر مخاطب شما از کوره در رفت و عصبانی شد شما باید بر اعصاب خود مسلط باشید و سعی نکنید که با او مقابلهبهمثل کنید. در چنین شرایطی توصیه میکنیم که از جای خود برخیزید تا تسلط بیشتری در کنترل فضا داشته باشید.
هدف اصلی بازاریابی تلفنی گرفتن وقت برای ملاقات حضوری است. پس از حاشیه رفتن و صحبت درباره همهچیز خودداری کنید. نکات ترغیبکننده را یادآور شوید و مواردی که نیاز به تأثیرگذاری حضوری است را به ملاقات حضوری موکول کنید.
اگر مخاطب شما در حال حاضر مشغله دارد یا به هر دلیلی خواستار صحبت کردن نیست. بهراحتی زمان تماس تلفنی را به زمان مناسبتری موکول کنید و برای وقت و زمان مشتری ارزش قائل شوید.
اگر مکالمه شما مهم است و یا در نوت برداری کند هستید میتوانید تماس تلفنی خود را ضبط کنید تا علاوه بر بهره گرفتن در آینده بتوانید ضعفهای مکالمهای خود را نیز بهبود ببخشید.
هنر مذاکره برای فروش را فرابگیرید و از آن در مکالمات خود استفاده کنید.
مراحل بازاریابی تلفنی این است که در ابتدا باید به معرفی خود و شرکت پرداخته و بعد به سراغ موضوع رفته و مزایا را بازگو کنید. در آخر با گرفتن قرار ملاقات حضوری گفتگو را پایان دهید.
نکته : دقت کنید که شما باید بعد از گذاشتن گوشی مخاطب خود، تماس را قطع کنید.
۱۶ بهترین اصول و فنون مذاکره که هر بازاریاب و مدیر باید بداند؛
چگونه در یک مذاکره مهم بازاریابی موفق و پیروز میدان باشیم؟ پاسخ آسان است فقط باید با اعتماد به نفس باشید و فنون و اصول مذاکره را بدانید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ حالا بیش از هر زمان و هر چیز دیگر تاکتیکهای مذاکرات موفق لازمهی بازاریابی، فروش، و راهبرد خلاقانه است؛ نه تاکتیکهای قدیمی و تاریخگذشتهی “آدمهای پشت میزنشین”. با این وجود، هنوز یک چیز در دنیای کسب و کار تغییر نکرده است؛ شما به آن چه سزاوار هستید نمیرسید، بلکه به چیزی خواهید رسید که بابت آن مذاکره میکنید. پس بروید و با مذاکره، آن چه را میخواهید بهدست آورید. در این جا ۱۶ بهترین اصول و فنون مذاکره که هر بازاریاب و مدیر باید بداند آورده شده است. با ما همراه باشید.
۱. خواسته یا نتیجهی مورد انتظار آن سوی مذاکره را دریابید و از آن با آغوش باز استقبال کنید.
۲. نمایندهی راستین همان بازاری باشید که محصولات اش را عرضه میکنید.
۳. بدانید وقت به نفع شما یا علیه شما میگذرد.
۴. هرگز میانگین تفاوت قیمت را پیشنهاد ندهید و نپذیرید.
۵. داستانتان(محصولتان) را بفروشید، نه ارزشهای(معرفی) خودتان را.
۶. وقتی به نظر میرسد دارید میبازید، چوب حراج نزنید، بلکه خلاق باشید.
۷. مذاکره اصلا به معنی عدالت یا انصاف نیست. فقط به معنی مذاکره است.
۸. گذشته را توضیح دهید ولی آینده را بفروشید.
۹. با درایت از بنبست خارج شوید.
۱۰. اولین پیشنهاد قیمت را شما بدهید.
۱۱. آدمها را سعی کنید به دقت بشناسید، نه مواضعشان را.
۱۲. مخالف و مخالفت را به سرعت خلع سلاح کنید.
۱۳. وقتی بحث شخصی میشود، سریع به موضوع مذاکره برگردید.
۱۴. حقیقت ناراحتکنندهی سنگربندی را بپذیرید.
۱۵. مذاکرات اصلا با ماموریت تحقیق و تخریب انجام نمیشوند.
۱۶. هنر رسیدن به توافق در واقع تمرکز روی نتیجه است.
اغلب مدیران و مالکان کسبوکارها ارزش سرمایهگذاری کردن در خدماتی از قبیل سئو (بهینهسازی نتایج موتورهای جستجو)، تبلیغات کلیکی، شبکههای اجتماعی و همچنین روشهای تبلیغی و ترفیعی مختلف غیر آنلاین مانند تبلیغات در رادیو و تلویزیون و بیلبورد و . . . را بهخوبی میدانند.
باوجودآنکه اغلب ما تصور میکنیم که ” بازاریابی ” یک باید غیرقابلچشمپوشی برای موفقیت است، اما شاید تاکنون به این موضوع توجه نکرده باشید که چگونه یکی از بزرگترین و موفقترین برندهای جهان بدون داشتن ذرهای بودجه برای بازاریابی خودش به چنین جایگاهی در جهان دستیافته است.
درحالیکه اغلب کسبوکارها سعی میکنند به هر شکل ممکن از رقبا خودشان پیشی بگیرند و یکی از اولین گزینههایی که برای این کار انتخاب میکنند تبلیغات مکرر است، شرکت اپل درواقع بدون ذرهای تبلیغات تمام آنها را پشت سر گذاشته به برند اول در تمام دنیا در صنعت موبایل و گوشیهای هوشمند تبدیلشده است.
شاید تصور کنید که این رفتار از طرف شرکتهای اپراتور رفتاری کاملاً احمقانه است، اما شما بگویید، آیا گزینه دیگری دارند؟ اپل هرسال در دنیا بهعنوان بهترین عرضهکننده گوشیهای هوشمند شناخته میشوند و یک اپراتور اگر خواهان داشتن بخشی از بازار استفادهکننده از گوشیهای اپل باشد، چارهای ندارد جز تن در دادن به شرایطی که شرکت اپل برای آنها تعیین میکند. شرکتهای اپراتوری هم که از این قوانین تبعیت نکنند در زمان توزیع گوشیهای جدید در اولویت دریافت موجودی گوشیهای جدید قرار نمیگیرند.
نکته: در این رابطه توجه به این نکته ضروری است که در این بازارها برخلاف بازار ایران گوشی اغلب همراه با خدمات سیمکارت ارائه میشود و شرکتهای اپراتور سعی میکنند از این بازار هم برای خود سهمی داشته باشند.
خوب وقتی شما برای توسعه کسبوکار خودتان نیاز به هزینه کردن برای تبلیغات و ترویج محصول و … دارید، چرا شرکت اپل برای گوشیهای خودش چنین نباید بکند؟ مگر قانون غیرازاین است که پول درآوردن باید پولخرجکنید؟ مطمئناً دلیل این کار کیفیت بسیار بالا و غیرقابلتصور گوشیهای تولیدی این شرکت نیست، چرا که اغلب خصوصیات این گوشیها درگوشیهای تولید شرکتهای سامسونگ و اچ تی سی و … هم دیده میشود.
راز این کار درواقع در استراتژی بازاریابی شرکت اپل نهفته است. آنها از اصلی استفاده میکنند که تحت عنوان اصل یا تکنیک منحصربهفرد بودن شناخته میشود که شاید قبلاً در جاهای دیگر شاهد آن بوده یا خودتان در مواردی از آن استفاده کرده باشید. مبنای شکلدهنده به این اصل یا تکنیک هم دادن یک خدمت یا امتیاز ویژه به بخشی مشخص از بازار است که دارای خصوصیات خاصی باشند. مثلاً دادن پیشنهادی خاص به برخی از مخاطبان خودمان که دنبال کننده صفحه اجتماعی ما در شبکه فیسبوک هستند.
البته تفاوت در این رابطه این است شرکت اپل بجای دادن پیشنهادی ویژه به بخشی از بازار مصرفکننده خودش، کل خط محصولات خودش در زمینه گوشیهای هوشمند را تحت این تکنیک عرضه کرده است و باوجود منحصربهفرد بودن این گوشیها، باز هم آنها را در جهان معروف ساخته است. اما ببینیم این شرکت این تکنیک را برای گوشیهای خودش به چه صورت بکار گرفته است؟ پاسخ خیلی ساده است: آنها از روی عمد توزیع گوشیهای تولیدی خودشان در بین عرضهکنندگان، اپراتورها و حتی مشتریان محدود کردهاند.
زمانی که اولین مدل از این گوشی در بازار عرضه شد، فقط و فقط به یک اپراتور عرضه شد و افرادی که خواهان داشتن این گوشی بودند در عمل باید از خدمات آن اپراتور استفاده میکردند. شیوه عرضه بر اساس دریافت خدمات به ترتیب ورود بود. یعنی افرادی که خواهان آن گوشی بودند باید در بیرون فروشگاه به صف میایستادند یا حتی در برخی از موارد در پشت در فروشگاه از روز قبل چادر میزدند و این کار موجب جلبتوجه رسانهها شده و خود بهصورت تبلیغات رایگان برای اپل عمل کرد.
آنهایی که موفق به خرید این دستگاه به این شیوه نمیشدند، با محدودیت موجودی مواجه میشدند و اغلب تا نوبت بعدی عرضه این گوشیها که گاهی چند هفته پس از عرضه اولیه بود باید صبر میکردند. این کار موجب ایجاد تنش بین آنهایی میشد که این گوشی را داشتند و آنهایی که میخواستند آن را تهیه کنند. این تنش در بین هواداران در فضای اینترنت پخش میشد و شدت مییافت.
اینگونه حتی افرادی که علاقهای به تهیه این گوشیها نداشتند نیز با خود تصور میکردند که "ای وای، عجب فرصتی را از دست دادم! اگر واقعاً گوشی خوبی است، چرا من هم نداشته باشم؟” و اینگونه این گوشی تبدیل به یک باید غیرقابلدسترس برای همه میشد.
به عبارتی حسی از خاص بودن به افرادی میدهد که این گوشی را دارند و حسی از حسادت در افرادی ایجاد میکند که این گوشی را تهیه نکرده و میخواهند تهیه کنند یا حتی تاکنون به آن فکر هم نکردهاند و با دیدن بقیه به فکر آن میافتند. این کار باعث میشود تا آنهایی که هنوز موفق به تهیه نشدهاند در عمل برای به دست آوردن این گوشی مصممتر شوند و از این طریق بهنوعی سطح استرس حاصل از این کمبود را برای خود کاهش دهند.
بازاریابی لازمه پیشرفت هر کسب و کاری است اما شاید شما بودجه کافی برای شروع بازاریابی را نداشته باشید تکلیف چیست؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ در این نوشتار سعی شده است روش های کمهزینهای برای بازاریابی موفق معرفی شوند که برای هرکسی در هرحرفه و شغلی میتواند مفید باشد.
بسیاری از مدیران بنا به ماهیت شغل و حرفهشان نمیتوانند از روشهای پرهزینهی بازاریابی و تبلیغاتی برای معرفی شرکت خود و محصولاتشان استفاده کنند. بر این ساس استفاده از روشهای کمهزینه برای مدیران بازاریابی این کسب و کارها یک ضرورت حیاتی است. در این اثر سعی شده روش های کمهزینهای معرفی شوند که برای هرکسی در هرحرفه و شغلی میتواند مفید باشد.
در ادامه ۹ روش مطمئن و کمهزینه برای بازاریابی موفق آمده است :
مشتریان کارتهایی را میخوانند که کوتاه و خلاصـه باشد. یک آگهی کوچک روی یک کارت پستال میتواند بازدیدکنندگان زیـادی را به وبسـایت شما بیاورد و این خـود میتـواند باعث افـزایش فـروش شـود. هزینهی این کار معمولاً زیاد نیست.
اگر متن آگهی شما عوض نشود مشتریان شما خسته میشوند، البته خود شما هم از این تکرار خسته خواهید شـد. بـازاریابی میتواند مفرح باشد اگر از مزیتهای اسـتفاده از روشهای متنوع بازاریابی برای برقراری ارتباط با مشتریان خود استفاده کنیـد. در انتخاب روشهای بازاریابی خـود دقت کنیـد. همیشه برای یک بازاریابی موفق باید بر اساس یک طرح بازاریابی عمل کرد. سعی کنید در طرح بازاریابی خود از روشهای متنوع استفاده کنید. همیشه نظـر مشـتریان خـود را در مورد روشهایی که به کار بردهاید جویا شوید. این نظریات میتوانند موفقیت طرح بازاریابی شما را تضمین کنند.
اگر میخواهید برای مشتری خـود بروشـور معرفی محصولات بفرستید، میتوانید بروشور یا کارت محصول یا خدماتی را بفرستید که فکر میکنید برای مشتری شما مفید است. این کار میتواند به مشتری شما در یافتن محصولات مناسب کمک زیادی بکند و مشتری شما را راضی نگه دارد. اگر نگران فروش محصول خود هستید، میتوانید قبل از این کار با تولید کنندهی آن محصول هماهنگی کنید و از این فرصت استفاده کنید. مثلاً درصدی از فروش را برای خود در نظر بگیرید یا اینکه تخفیف خاصی را برای مشتری خود از فروشنده بگیرید.
سعی کنید سفارشهای خاصی را در هر مکالمهی تلفنی، به مشتری ارائه کنید. به عنوان مثال میتوانید بگویید روز بخیر؛ من … هستم. از من دربارهی خدمـات جدید سؤال کنید. با این پیام، تلفنکننده با دریافت پیام، علاقهمند میشود یا ناگزیر است که از شما در مورد این خدمات سؤال کند. بیشتر شرکتها پیامهـایی از پیش ضبط شده دارنـد کـه وقـتی مشتری پشت خط میمانـد آن را بـرای مشـتری پخش میکنند. شما میتوانید این کار را خودتان انجام دهید. از نظر مشتری تفاوتی ندارد که این پیام از قبل ضبط شده یا اینکه زنده ارائه شده است.
برای استفاده از این روش مطمئن شوید که پیام شما برای مشتریان جذاب باشد. اگر مشتری شما از راه دور تماس میگیرد، با ارائه آگهیهای طولانی، وقت و پول مشتری خود را به هدر ندهید.
سعی کنید در تمام نامههایی که برای مشتری خود میفرستید، از دستنوشته و یا مُهرهای مخصوص یا برچسبهای خاص استفاده کنید. توجه داشته باشید که دست نوشتهی روی نامه در اولین بار که نامه دیده میشود خوانده میشوند. به خاطر داشته باشید این نوشتهها در صـورتی بـه طـور کـامل خوانـده میشوند که خلاصه و کوتاه باشند به طوریکه بیننده بتواند آن را درکمتر از ده ثانیه بخواند.
اگر به عنوان مثال مشتری شما لباسی از شما خریده است، میتوانید نامهای برای او بفرستید و ضمن تشکر از خرید قبلی به اطلاع او برسانید که برای خـرید بعـدی به طـور مثال از تخفیف ۲۰ درصدی برخوردار است. برای اینکه بتوانید این پیشنهاد را به فروش نزدیک کنید، برای پیشنهاد خود زمان تعیین کنید.
آیا میدانید هزینهی فروش به یک مشتری جدید شش برابر بیشتر از فروش به مشتری قدیمی است؟ شما با استفاده از خبرنامه میتوانید بازاریابی را بر روی مشتریان قدیمی خود متمرکز کنید. اگر هزینهی خبرنامهی چاپی برای شما زیاد است، میتوانید با استفاده از پست الکترونیک این کار را با هزینهی بسیار پایینی انجام دهید. در خبرنامه میتوانید همیشه پیشنهاد فروش ویژهای را به مشتری قبلی خود ارائه کنید.
اگر فکر میکنید به تنهایی قـادر بـه تحـمل هزینهی بـازاریابی نیستید، به دنبال شریکی باشیدکه محصول او هم مناسب مشتری شماست یا اینکه محصـولات شـما مکمل یکدیگرند. با ارائهی طرح بازاریابی مشترک میتوانید در هزینههای بازاریابی صرفهجویی کنید. علاوه بر این، با این روش خدمات بهتری را هم به مشتریان خود ارائه میکنید.
این کار هزینهی زیادی برای شما ندارد و شما از نتیجهی کار قطعاً متعجب خواهید شد که ببینید این پیشنهادهای شما به دست چه افرادی میرسد و سفارش خرید به شما میدهند.
اگر فکر میکنید به تنهایی قادر به تحمل هزینهی بازاریابی نیستید، به دنبال شریکی باشیدکه محصول او هم مناسب مشتری شماست یا اینکه محصولات شما مکمل یکدیگرند.
روش های بازاریابی خود را مرتب عوض کنید و در استفاده از این روشها خلاق باشید.
«مدیریت اجتماع» لقبی ست که مسئولیت های مختلفی به دنبال همراه دارد. بعضی از این مسئولیت ها از بقیه معقول تر هستند.
بازاریابی ارزشمند اسـت و اگر به درستی انجام شود در راستای توسعه ی کسب و کار نقش مهمی ایفا می کند. اما با اجتماع متفاوت اسـت.
چرا شرکت ها اصرار دارند کارمندانشان را مدیر اجتماع بنامند در حالیکه شغل اصلی آن ها بازاریابی ست؟ شاید چون اینطور بهتر به نظر می رسد که بگویید در حال تشکیل دادن یک اجتماع هستید تا اینکه بگویید در حال بکار گیری افراد در زمینه ی بازار یابی هستید.
اگر بخواهیم عادلانه به این قضیه نگاه کنیم می بینیم آن ها در حال ساختن یک اجتماع هستند و این کار را ابتدا از مخاطبان شروع می کنند که بعدا عضوی از این اجتماع می شوند. نمی توانید بدون مشتری، یک اجتماع از مشتریان تشکیل دهید.
اما مشکل اینجاست که بازار یابی و تشکیل اجتماع اهداف متفاوتی دنبال می کنند.
بازاریابی به معنای کشیده شدن مشتریان به طرف شرکتتان اسـت و روابط به معنای تجربه ی آن افراد اسـت وقتی به جمع شما اضافه شده اند.
اگر در حال ساخت اجتماع هستید یعنی قصد دارید به افراد حس تعلق و هویت القا کنید. شما موجب ایجاد تعامل و ساخت روابط بین افراد هستید.
حالا تصور کنید در جهت بازاریابی فعالیت دارید اما مطابق با قوانین اجتماع سنجیده می شوید یا یک اشتباه رایج تر ، یعنی در اجتماعات فعالیت دارید اما با ارزش ها و اهداف بازاریابی مقایسه می شوید. بعضی از معیارهای بازاریابی به راحتی قابل دسترس هستند در حالیکه رسیدن به معیار های اجتماع وقت گیر هستند. یعنی فهمیدن و دست یابی به آن ها پروسه ی وقت گیر و مشکلی ست.
واضح اسـت که مانند بقیه ی قسمت های کار تیمی، بازاریابی و اجتماع هم به هم مرتبط هستند. برند شرکت یک اعتقاد، فرهنگ و هویت را به دنبال می کشد. معمولا اعتقاد در پی فرهنگ و هویت به وجود می آید و همان اسـت که افراد گروه را در کنار هم نگه می دارد.
Lyft یک نمونه از شرکتی ست که بازار یابی ، فرهنگ و اجتماع را به خوبی باهم تراز کرده و در این راستا موفق هم بوده.
باید توجه داشته باشید که بازاریابی و اجتماع در رقابت و مسابقه در کنار هم قرار نمی گیرند اما ممکن اسـت زمانی که هرکدام برای بدست آوردن منابع با هم رقابت می کنند این گونه به نظر برسد. آیا سعی می کنید تعداد مخاطبان افزایش پیدا کند یا همین تعداد مخاطب با تجربه ی بیشتری باقی بمانند؟ این سوالی ست که هر کسب و کاری باید در جای جای مسیر اقتصادی پاسح گوی آن باشد.
– می توانید از اجتماع خودتان افرادی به عنوان سفیر انتخاب کنید تا در کمپ سفرا شرکت کنند و افراد بیشتری به حیطه ی کاری خود وارد کنید.
– بازار یابی ارجاعی با ساختن اجتماعات بهبود پیدا می کند و آن ها را تشویق می کند تا به اجتماعات دیگران هم رجوع کنند.
– اجتماع به محتوا کمک می کند و سپس برای پیشرفت بازاریابی هم موثر اسـت.
– بازار یابی و اجتماع هردو در پی برند شرکت ، به افراد حس هویت القا می کنند.
این قضیه که یک نفر هم می تواند برای اجتماع فعالیت داشته باشد هم برای بازار یابی درست اسـت. برای استارت آپ هایی که در اوایل فعالیت به سر می برند این موضوع بیشتر اتفاق می افتد یعنی یک فرد هر دو وظیفه را بر عهده دارد.
باید توجه داشته باشید این وظایف دو نقش متفاوت برای دو هدف متفاوت با معیار های مختلف هستند. حتی اگر یک نفر آن ها را انجام می دهد .
باید امیدوار بود روزی برسد که کسی نمانده باشد که تفاوت این دو مسئله را نداند. امروزه شرکت های زیادی برای اجرا شدن قوانین اجتماع در حال استخدام هستند. یعنی کم کم در حال فهمیدن اهمیت آن هستند.
بعد از ایجاد استراتژی بازاریابی خود باید به سمت شخصی سازی آن بروید تا علاوه تسریع فرآیند بازاریابی در بهبود و کاهش هزینههای آن نیز قدم گذاشته باشید.
به گزارش آلامتو و به نقل از پارسیش؛ بازاریابی یکی از ارکان مهم تجارت شماست. به عنوان یک بازاریاب باید این قابلیت را داشته باشید که به مخاطبان خود واکنش مناسب را در زمان مناسب با پیامی مناسب بدهید. عمل به این موضوع کار آسانی نیست. هم زمان شما محدود اســت و هم شما گوشهای از یک تیم کوچک هستید.
اما شاید بتوان با مد نظر قرار دادن چند نکته و عمل کردن به یک سری کارها از سنگینی بار این موضوع کم کرد.
همچنین بخوانید: چگونه یک استراتژی بازاریابی خوب داشته باشیم؟
شاید تا به حال به این فکر نکرده باشید که طراحی گرافیکی هم جزو شخصی سازی به حساب میآید. ظاهر و حس برند شما بیشتر از کلمات میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند: شخصیت و ارزشهای شما و داستانی که قرار اســت برای مخاطب خود بیان کنید. دلایل زیادی وجود دارد که توضیح میدهد چرا باید ویژگیهای بصری را در تجارت خود مهم بشمارید. شاید عقلانیترین و مهمترین دلیل این باشد:
مغز ما تصاویر را دوست دارد.
حدود ۹۰ درصد از اطلاعاتی که به مغز فرستاده میشود، تصاویر هستند و حتی تصاویر حدود ۶۰ هزار بار سریعتر از متن به مغز انتقال داده میشوند.
مشکلی که با طراحی وجود دارد این اســت که هزینهبر و وقتگیر اســت. از طرفی هم واقعا نمیتوان چیز دیگری را جایگزین آن کرد. هرچقدر هم که طراحی ما عالی باشد دلیل بر آن نمیشود که کاربردی باشد.
اما در زمانی به سر میبریم که همه چیز در حال تغییر و تحول اســت. حالا استارتاپی وارد بازار شده که انقلابی در دنیای طراحی ایجاد کرده اســت. تیم شرکت Canva پلت فرمی را راه اندازی کردها اســت که به کسانی از طراحی چیزی نمیدانند کمک کند طراحیهای زیبایی را در مدت زمان کوتاهی خلق کنند.
کافی اســت فقط یک طرح را انتخاب کنید و آن را آنطور که دوست دارید تغییر دهید. و فقط در عرض چند دقیقه طراحی شما آماده میشود.
بیشتر اوقات بازاریابان سلیقهی خودشان را برای تولید در نظر میگیرند؛ چه نوع وایت پیپیرهایی را تولید کنند و چه نوع تبلیغاتی را راه اندازی کنند. شاید آنها خیلی هم برای این کار زحمت بکشند و تلاش زیادی بکنند اما بگذارید صادقانه بگوییم، آنها وقتشان را تلف میکنند.
درست اســت که برایمان مهم اســت خیلی زود دست به کار شویم و سریعتر به مراحل اجرایی برسیم، اما در این مسیر ممکن اســت خیلی ساده انرژی خود را بیهدف از دست بدهیم و حتی منابع مالیمان هم تمام شود. برای تاثیر گذاری بیشتر میبایست مخاطبان خود را بهتر بشناسید. اگر میخواهید از سلیقهی آنها با خبر شوید، اگر میخواهید بدانید محصول شما چه جایگاهی در میان مخاطبانش دارد، اگر میخواهید بفهمید در آگهیهای خود باید چه چیزی بگویید بهتر اســت از آنها سوال بپرسید. این کار را حتی میتوان به روش سنتی هم انجام داد و تلفنی از نظرات آنها جویا شوید.
همچنین میتوانید ایمیلهای نظرسنجی نیز به مخاطبان خود ارسال کنید و از آنان بخواهید برای رسیدن به جواب سوالهایتان شما را یاری کنند.
امروزه سرویس تماس مشتریان بیشتر برای شنیدن مشکلات و نقاط ظعف محصول به کار میرود. اگر عقیدهی شما این اســت که شرکتتان را برای مشتریانتان بنا کردهاید پس زمانی را در نظر بگیرید تا ببینید آنها در مورد این شرکت چه میگویند، راجع به محصول شما چه نظری دارند، نقاط قوت و نقاط ضعف این محصول را چه میدانند.
نمونهی خوب انجام این کار شرکت Eventbrite اســت. آنها در این زمینه تعامل زیادی با مخاطبان خود دارند. و حتی بعضی از روزها تمام اعضای تیم به یک سری از تلفنهای مشتریان شخصا جواب میدهند تا مستقیما نظرات آنها را جویا شوند.
قرار نیست همه چیز در صفحات وب خلاصه شود. باید بتوانید بهترین ابزارها را پیدا کنید تا به کمک آن بفهمید در ذهن مخاطب شما چه میگذرد. باید از این اطلاعات استفاده کنید تا پیامهای بازاریابی خود را بدست آورید.
حتی ابزارهایی هم هستند که فرآیند پیدا کردن ابزارهای دیگر را سادهتر کردهاند. فقط باید چشم اندازی دقیقی از شرکت خود داشته باشید. همچنین باید بدانید دقیقا چه میخواهید.
بازاریابان معمولا خیل عظیمی از ابزارها و فرصتها را پیش روی خود دارند، اما گاهی اوقات بهترین تصمیم همان سادهترین گزینهای اســت که جلوی چشم ماست و ما آن را نادیده میگیریم. شاید روند انجام بازاریابی خوب پیچیده باشد، اما مطمئن باشید کار خیلی سختی نیست.
شاید شما هم خبرهای مربوط به کسب درآمدهای رویایی از طریق فروش اینستاگرامی را شنیده باشید، با گسترش روز افزون اینستاگرام شنیدن این خبرها روز به روز بیشتر میشود و ممکن اسـت بخواهید به عنوان یک بازاریاب فعالیت خود در اینستاگرام را شروع کنید اما چگونه میتوان در اینستاگرام بازاریابی داشت؟ در این مقاله به بررسی اشتباهات رایج بازاریابی اینستاگرامی میپردازیم.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ آیا تا به حال به بازاریابی در اینستاگرام فکر کرده اید. بی تردید اینستاگرام یکی از محبوبترین شبکههای اجتماعی در زمینهی به اشتراکگذاری تصاویر و ویدیو اسـت. اینستاگرام یک ابزار مهم که برای کارهای تبلیغاتی، بازاریابی و کارهای رسانهای هم از آن استفاده میشود.
بیش از ۳۰۰ میلیون کاربر از سرتاسر دنیا در این شبکه فعالیت میکنند. محتوای تصویری که در این شبکهی اجتماعی قرار میگیرند، باعث میشوند که بسیاری از شرکتها و افراد مختلف بتوانند محصولات خودشان را به نمایش در بیاورند و برای آنها بازاریابی کنند.
در حقیقت بسیاری از شرکتها سیاستهایی را برای جذب دنبالکننده در اینستاگرام در نظر میگیرند تا به وسیلهی آنها بتوانند محصول خودشان را بهتر معرفی کنند.
درحالحاضر این شبکهی اجتماعی از نظر تبلیغات و بازاریابی بسیار مهم اسـت؛ اما باید بتوانید بهخوبی از بازاریابی در اینستاگرام استفاده کنید تا نتیجهی درست بگیرید و محصول خودتان بهتر به مشتریان معرفی کنید.
برای اینکه مطمئن شوید کاری که در اینستاگرام انجام میدهید درست اسـت و شما را با مشکلی مواجه نمیکند، نباید 4 کاری که در ادامه به آنها اشاره میکنیم را انجام دهید.
محیط جذاب اینستاگرام خیلیها را معتاد خودش میکند و بسیاری از کاربران در طول روز پستهای زیادی را در پروفایل خودشان قرار میدهند.
این موضوع باعث ناراحت شدن کاربران خواهد شد و باعث میشود که آنها عکسهای شما را دنبال نکنند و واکنشی نسبت به آنها نشان ندهند. پستهایی که در اینستاگرام قرار میدهید باید در یک بازهی زمانی خاص باشند تا بتوانند تاثیر زیادی روی مردم بگذارند.
ابزارهای آنلاین مختلفی وجود دارند که به شما میگویند در چه زمانی باید در اینستاگرام پست قرار دهید تا بازدید بیشتری داشته باشد. اگر بیش از اندازه دربارهی محصولی که میخواهید بهفروش برسانید، تبلیغ کنید، کاربران از صفحه شما خارج میشوند و دیگر آن را دنبال نخواهند کرد.
محتوایی که در این شبکهی اجتماعی به اشتراک میگذارید، باید بسیار باکیفیت و مهم باشند. تمام نظرها به این محتوا جلب میشوند و به همین دلیل باید تصویری قرار دهید که بسیار واضح باشد و بتواند مردم را به سمت خودش جلب کند.
اگر تصاویر بیکیفیت قرار دهید، استقبال مردم را از دست خواهید داد. یک تصویر خوب میتواند تمام ویژگیهای محصول شما را به نمایش در بیاود تا مردم نسبت به خرید آن تشویق شوند.
بیشتر کاربران در قسمت Bio اطلاعات خوبی قرار نمیدهند. این موضوع برای افرادی که میخواهند محصول خودشان را به فروش برسانند بسیار مهم خواهد بود. این قسمت نخستین چیزی اسـت که کاربران آنرا مشاهده خواهند کرد.
باید اطلاعات مهمی را در این قسمت یادداشت کنید تا بتوانند نظر مخاطب را به سمت خودشان جلب کنند. این اطلاعات باعث میشود که مردم صفحهی شما را دنبال کنند و حتی بتوانند محصول را خریداری کنند.
به یاد داشته باشید که اینستاگرام یک شبکهی اجتماعی اسـت که به وسیله آن میتوانید کار خودتان را بهینه کنید. باید سعی کنید با افرادی که در این شبکه فعالیت میکنند در ارتباط باشید. افرادی که در حوزهی شما فعالیت میکنند را دنبال کنید.
روی مطلبهای مختلف کامنت بگذارید و افراد گوناگون را تگ کنید تا در ذهن مخاطب بمانید. توجه داشته باشید که این شبکهی اجتماعی برای کارهای تبلیغاتی بسیار مفید اسـت. در تعامل بودن با کاربران باعث میشود که نظر آنها نسبت به محصولی که به فروش میرسانید جلب شود.
هشتگ یک ویژگی بسیار مهم در بازاریابی در اینستاگرام اسـت. به وسیلهی آنها میتوان به موضوعات مشابه دسترسی داشت. با یک هشتگ درست میتوانید محصول خود را به یک برند شناخته شده تبدیل کنید.
بیش از ۹۱ درصد پستهایی که در اینستاگرام ارسال میشوند، شامل هشتگ هستند. البته در استفاده از آنها باید تعادل برقرار کنید و هشتگهایی را برای عکس خود انتخاب کنید که به آن ارتباط دارند.
هفته نامه شنبه: برای رسیدن به یک طرح بازاریابی موفق، باید به خوبی اجزای این طرح را شناخت و با یک ژرفنگری دقیق به آنها رسید.
همه افرادی که وارد فضای کسب و کار میشوند، به دنبال یافتن راهی برای تأثیرگذاری بیشتر روی مخاطبان هستند و بنابراین داشتن یک طرح تبلیغاتی موفق، میتواند کمک قابل توجهی به پیشبرد اهداف تجاری فعالیتهای اقتصادی در سطح جهان بکند. در ادامه سعی میکنیم اجزای اصلی یک بازاریابی موفق را معرفی کرده و عناصر کلیدی این روند را برشماریم.
برای شروع یک کسبوکار موفق، اولین قدم، شناختن بازار مصرف آن کسبوکار اسـت، هرچه شما بیشتر بتوانید نسبت به شناخت بازار خود اطلاعات کسب کنید، فرآیند تبلیغاتی موفقتری را به اجرا درخواهید آورد. به عنوان مثال، اگر یک رستوران دایر کردهاید، باید بدانید که مخاطبان اصلی شما چه کسانی هستند؛ بیشتر، خانوادهها به رستوران شما میآیند و یا شاغلان و کارمندان؟ یا اینکه حضور کودکان در رستوران شما تا چه اندازهای اسـت؟
تمرکز روی محصول
بعد از شناختن بازار، باید تمرکز اصلی را روی ارائه محصولات خود بگذارید، چراکه مهمترین وسیلهای که میتواند بازار مصرف را به سوی شما جلب کند، ارائه یک محصول خاص و باکیفیت اسـت. وقتی نیازهای مخاطبان خود را شناختید باید سعی کنید محصولی که ارائه میدهید مطابق با علایق آنها و از همه مهمتر، دارای کیفیت عالی نیز باشد.
در نظر گرفتن جزئیات قابل اندازهگیری
یک طرح بازاریابی موفق، طرحی اسـت که قابل اندازهگیری و بررسی باشد، به این معنا که شما بتوانید از میزان موفقیت خود باخبر شوید. به این معنا که باید بدانید تا چه اندازه در شناخت بازار و تمرکز روی محصولات خود موفق بودهاید.
مسئولیت و پاسخگویی
بعد از اندازهگیری سطح رضایتمندی مشتریان، روند بازاریابی شما متوقف نمیشود، احساس مسئولیت یکی از مهمترین قسمتهای یک طرح بازاریابی موفق اسـت. احساس مسئولیتپذیری یکی از ارکان مهم بازاریابی برای هر کسبوکاری اسـت، به این معنا که تمام افرادی که در یک فرآیند بازاریابی دخیل هستند، باید نسبت به فعالیتی که انجام میدهند احساس مسئولیت داشته باشند.
چنین احساسی باعث ارائه یک طرح موفقتر و بهینهتر خواهد شد؛ ضمن اینکه احساس مسئولیتپذیری، وظیفه مهمتری را نیز به دنبال خود دارد و آن هم پاسخگویی اسـت، روند بازاریابی شما باید به گونهای باشد که در مقابل تکتک اجزای آن، قادر به پاسخگویی باشید.
1- نوآوری
اولین ویژگی فیسبوک نوآوری آن اســت. برخی از شبکههای اجتماعی حتی پیش از فیسبوک هم حضور داشتند که ازجمله میتوان به اورکات و مای اسپیس اشاره کرد. بااینوجود، فیسبوک تجربه کاربری و ظاهری را به دنیای مجازی آورد که دنیای مجازی را با تحول فوقالعادهای روبرو ساخت. شکی در رشد غیرقابلباور فیسبوک در عرصه رسانههای آنلاین وجود ندارد و این تنها به دلیل نوآوری این شبکه در ظاهر و تجربه کاربری و همینطور الگوریتمهای آن اســت.
2- ارتباطات اهمیت بسیار زیادی دارد
مارک راکربرگ همیشه گفته که در ابتدا فیسبوک را راهاندازی کرده چراکه خواهان تجربه یک دانشکده در دنیای مجازی بهصورت همراه و در هرلحظه را داشته اســت و ارتباطات در این مورد اصل و درونمایه اصلی بوده اســت. مردمی که در دنیای واقعی همدیگر را میشناسند، بهراحتی میتوانند در محیط فیسبوک هم باهم دوست باشند و این تجربه دقیقاً همانند محیط یک دانشکده اســت. شما میخواهید با دوستان، خانواده و افراد همفکر خو در ارتباط باشید و فیسبوک این فرصت را برای شما فراهم آورده اســت.
3- همه باهم در زیر یک سقف شعار جدید اســت
فیسبوک، همانند خردهفروشان مدرن، از سیاست همهچیز و همهکس در زیر یک سقف پیروی کرده اســت. نهتنها فیسبوک یک شبکه اجتماعی بود، بلکه بازیهای آنلاین هم ارائه میداد، قابلیت به اشتراکگذاری ویدئو هم داشت، قابلیت توسعه اپلیکیشن هم داشت، از کسبوکارها حمایت میکرد و برای آن بازاریابی میکرد و درنهایت کیفیت در تمام این امور داشت. پس شعار همه باهم در زیر یک سقف واقعاً برازنده آن بود.
4- پیوستگی و تداوم در کار
یکی از سیاستهای فیسبوک این اســت که سرورهای آن هرگز خاموش نشده یا با مشکل فنی مواجه نمیشوند و در تمام مدت شبانهروز بهصورت 24 ساعته فعالیت دارند. بهطور مشابه، تجربه کاربر و ظاهر فیسبوک هم تقریباً همواره به یک صورت باقیمانده اســت و همواره بازخورد مناسبی برای گروه پشتیبانی و توسعه ارائه میکند. پس درس دیگر از این شرکت بزرگ ادامه راه و روند اصلی برای طولانیمدت بدون تغییر اســت، مگر آنکه نیاز به اجرای تغییری بزرگ در کل سیستم لازم و ضروری باشد.
5- موبایل و همراه بودن
زمانی که اندروید وارد دنیای آنلاین شده بود، فیسبوک بلافاصله با استفاده از یک اپلیکیشن وارد دنیای موبایل و همراه شد. اپ فیسبوک و پیامرسان فیسبوک در این عرصه برای داشتن عملکرد خوب و مطلوب زبان زد همه کاربران این شبکه اســت. فیسبوک بهخوبی متوجه شد که اگر بر روی گوشیهای هوشمند حضور نداشته باشد، خیلی زود با شکست بزرگی مواجه میشود و این شکست از جانب گوگل با زیرساخت اندروید آن خواهد بود.
6- داراییهای آینده را خریداری کنید
فیسبوک سابقه خریدهای فوقالعاده و بزرگی را دارد که دو مورد از بزرگترینهای آن واتس آپ و اینستاگرام اســت. فیسبوک خیلی زود فهمید که آینده خوبی در انتظار این شرکتهاست و با خرید زودهنگام این دو ابزار سرمایهگذاری خیلی خوبی برای تبدیلشدن به نام اول و شماره یک در بین رسانههای اینترنتی انجام داد. خریدن سرمایههایی از آینده هنری اســت که فیسبوک در آن حرف اول را میزند.
2- بله، یک طرح کسبوکار تقریباً همیشه شامل بخشی تحت عنوان بازاریابی میشود. اما میزان تمرکز بر این بخش از یک طرح کسبوکار به یک طرح دیگر متفاوت اســت، بهگونهای که خودم شخصاً شاهد طرحهای کسبوکاری بودهام که تمرکز آنها بیش از بخش بازاریابی بر بخشهایی از قبیل محصولات و خدمات متمرکز بوده اســت. اما این موارد معمول نبوده و در اغلب موارد استثناء هستند.
3- برخی از افراد تنها به طرح بازاریابی توجه داشته و بهطور کل طرح کسبوکار را فراموش میکنند، چراکه شغل آنها یا توجه آنها یا تمرکز آنها بجای کل کسبوکار تنها بر جنبه بازاریابی یک کسبوکار معطوف اســت.
چند روز پیش مقالهای خواندم با عنوان 5 مرحله برای تدوین یک طرح کسبوکار که سعی میکنم خلاصهای از آن را در ادامه برای شما بیاورم:
مرحله اول: هویت شما بهعنوان یک کسبوکار
فهرستهای مجزایی از نقاط ضعف و قوتها و اهداف خودتان تهیه کنید. در این فهرستها به همهچیز اشارهکنید و از طولانی شدن آن نگران نباشید. هیچچیز را ویرایش یا حذف نکنید. سپس در بین این نکات و موارد به دنبال اولویتها باشید. اگر این مرحله را بهصورت صحیح و کامل به اتمام رسانید، موارد بسیار زیادی برای کار کردن بر روی آنها در اختیاردارید که البته از لیست دیگر کسبوکارها مطمئناً کاملتر اســت. در این مرحله میتوانید برخی از موارد کماهمیتتر را از لیست حذف کنیم و موارد بااهمیت بیشتر را به ابتدای لیست انتقال دهید.
برای تکمیل کردن این فهرستها گاهی ممکن نیاز به بازخورد از مدیران بخشهای مختلف داشته باشید. مثلاً اگر سطح مدیریت سازمان شما تمایل به محافظهکاری بر هزینه کردن منابع دارد، این موضوع میتواند بهعنوان یک ضعف در نظر گرفته شود که البته شما چنین ضعفی ندارید. همین موضوع میتواند عاملی برای حذف شدن آن از لیست شما شود.
مرحله دوم: تمرکز بر بازارها
بهعنوان قدم بعدی شما نیاز به تهیه یک طرح کلی از رئوس فرصتها و تهدیدهای مرتبط با کسبوکار خوددارید که هم شامل عوامل داخلی و هم عوامل خارجی مرتبط با کسبوکار شما باشند – این عوامل عموماً قابلکنترل نبوده، ولی قابل پیشبینی هستند. فرصتها میتوانند شامل بازارهای جدید، محصولات جدید و روندهایی باشند که به نفع کسبوکار شما هستند. تهدیدها شامل رقابت و پیشرفتهایی در فنّاوری و فناوری میشوند که موجب شکلگیری یک وضع نامساعد برای شما میشوند.
همچنین فهرستی از افراد و سازمانهای جدید تهیه کنید که بهعنوان خریداران ایده آل یا بازار هدف برای کسبوکار شما مطرح میشوند. شما میتوانید هر یک از این افراد را بهعنوان یک شخصیت مستقل در نظر بگیرید، مثلاً مادربزرگی که بهتازگی با خدمات ایمیل آشنا شده اســت یا یک دانشجوی کالج که بهتازگی اولین کارت اعتباری خودش را دریافت کرده اســت. این افراد همگی نمادین و ایدهآل هستند و بهعنوان بهترین خریدار ممکن مطرح میباشند.
خودتان را بجای هر یک از این خریداران ایدهآل قرار دهید و سپس در مورد این فکر کنید که این مشتری بالقوه از چه رسانهای استفاده میکند و چه پیامی از طریق این رسانهها پیام شما به بهترین نحو به آنها انتقال میدهد؟
مرحله سوم: تمرکز بر استراتژی
حالا نوبت به جمعوجور کردن فهرستهای شما میرسد. در این مرحله باید در پی اشتراک هویت منحصربهفرد خود و بازار هدف خودتان باشید. در قالب پیشنهادهای ارائهشده از طرف کسبوکار خودتان، چه مواردی را میتوانید از لیست تهیهشده به دلیل عدم ماهیت استراتژیکی آن حذف کنید. سپس به حذف مواردی بی اندیشید که جزء بازار هدف شما قرار نمیگیرند.
بهعنوانمثال، یک کسبوکار فعال در حوزه رستوران که بر ارائه غذا ارگانیک و سالم متمرکزشده اســت ممکن اســت بیشتر در پی کسب مشتریان از بازار هدف خود باشد که تمایل به استفاده از مواد غذایی سبز (خامگیاهخواری) داشته باشند و ازاینرو در پی داشتن درآمد خالصی بیشازحد متوسط این صنعت باشد.بنابراین، به این منظور ممکن اســت افرادی را که تمایل بهصرف غذای فوری از قبیل انواع همبرگر و پیتزا دارند یا به دنبال مصرف وعدههای غذایی همراه با تخفیف زیاد هستند، را از بازار خود حذف کنند.
نتیجه مرحله سوم درواقع استراتژی اســت: تمرکز خود را باید بر مواردی قرار دهید که دارای بیشترین انطباق با هویت شما بوده و بیشترین تشابه را با بازار هدف شما دارند. به عبارت بر حوزههایی متمرکز شوید که مشترک در سه بخش اشارهشده در این مطلب هستند.
مرحله چهارم: تعیین اهداف قابلاندازهگیری
به جزئیاتی واقعی و قابلاندازهگیری بپردازید. استراتژی بازاریابی شما باید تبدیل به طرحی شود که شامل بازبینی ماهانه، پیگیری و اندازهگیری نتایج بهدستآمده، پیشبینی فروش، بودجههای مبتنی هزینه و معیارهای غیرمالی برای پیگیری نتایج شود. این معیارها میتواند شامل تعداد سرنخ، تعداد معرفی محصول، تعداد تماسهای انجامشده، لینکهای ایجادشده، محتوا منتشرشده در وبلاگها، تعداد بازدید از صفحات، نرخهای تبدیل مشتری بالقوه به مشتری و تعداد سفرهای انجامشده و پروپوزالهای ارائهشده شوند. برای این کار باید وظایف مهم به افراد مهم حاضر در تیم شما داده شود و مسئول موفقیت یا شکست وظایف محول شده به خودشان شناخته شوند.
مرحله پنجم: بازبینی و اصلاح طرح در بازههای زمانی مشخص
دقیقاً همانند یک طرح کسبوکار، طرح بازاریابی شما هم باید همراه با کسبوکار شما به توسعه و تکامل ادامه دهد. فرضیات اولیه شما مطمئناً تغییر میکنند، پس نیاز به انطباق با شرایط جدید بازار و صنعت خوددارید. برخی بخشهای طرح نیز ممکن اســت نسبت به بخشهای دیگر آن کارایی بهتری داشته باشند، بنابراین حتماً نیاز به بازبینی و اصلاح آن بهمنظور اضافه کردن آموختهها و تجربیات جدید خوددارید.