مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

اصل رضوی در تبیین «أمر بین الأمرین»

[ad_1]

چکیده

قاعده «امر بین الأمرین» برای نخستین بار از جانب امام ششم شیعیان در حلّ رابطه اعمال اختیاری انسان و تقدیر خداوند صادر و ‌میان اصحاب امامان معروف گردید؛ اما تبیین این قاعده همواره در‌میان اصحاب امامان مورد توجه و سؤال بوده است. آنان همواره در پی دریافت تبیین عقلی از سوی امامان بوده‌اند. اگر چه قاعده «امر بین الأمرین» در نفی جبر و تفویض راهی‌میانه گشود، اما این قاعده نیاز به تبیین چگونگی انجام فعل خاصی در رابطه با اراده الهی و اراده انسان دارد.
اصل رضوی «هُوَ المَالِک لِمَا مَلَّکَهُم» در صدد تقریب نوعی از اختیار به ذهن است که در آن علاوه بر حفظ حریت انسانی در انجام عمل، اراده و قدرت الهی نیز وجود داشته باشد. امام هشتم (علیه السلام) در مورد رابطه ملکیت‌میان انسان و خدا، از اصلی با عنوان «ملکیت تبعی و وکالتی» سخن‌ می‌گوید. براساس این اصل، اراده و قدرت انجام افعال و تصرف در جهان که خداوند به انسان‌ها، واگذار کرده است، از اراده، قدرت و ملکیت خداوند خارج نمی‌گردد.

1. مقدمه

چگونه دو اصل قدرت و اراده مطلق الهی با قدرت و اراده آزاد انسان هم سازند؟ این پرسش به لحاظ تاریخی اولین بار در متن و بافت دین رخ نمایاند و از مسائل مهمی است که همواره ذهن متکلمان مسلمان را به خود متوجه ساخته است. نقطه نهایی این مسئله در رابطه با اراده الهی و افعال اختیاری انسان قرار دارد. اگر همه چیز در اختیار اراده خداوند است، پس انسان قادر به تغییر نخواهد بود و اگر نتوانیم تغییری ایجاد کنیم، پس مختار نیستیم، مگر این که خداوند اراده و قدرت انجام فعل را به ما واگذار کرده باشد. مسئله مورد اختلاف از نیز دقیق‌تر است و آن این که هنگام وقوع فعل اختیاری، آیا انسان با قدرت و اراده خود و به طور مستقل، آن فعل را انجام ‌می‌دهد، یا خداوند قدرت و اراده را در ما ایجاد‌می کند و فعل با قدرت و اراده الهی انجام‌ می‌پذیرد و یا این که امر دیگری در کار است.
در جهان اسلام بیشترین و تأثیرگذارترین اختلافات، بر سر همین مسئله رخ داده است. معتزلیان به عنوان متولیان نظریه اختیار، بر اراده آزاد انسان تأکید داشتند و علی‌رغم اشاعره که اراده الهی را منشأ تمام افعال اختیاری انسان‌ می‌دانستند، بر استقلال انسان در فاعلیت و تأثیر اصرار ‌می‌ورزیدند.
مسئله جبر و اختیار، پیوندی ناگسستنی با مسئله قضا و قدر نیز دارد، تا آن جا که اشاعره، به دلیل اعتقاد به این مسئله، از قبول اختیار و آزادی انسان سرباز زده، او را مقهور سرنوشت خود دانسته اند، اگر چه به دلیل ایرادهایی که بر نظریه جبر وارد بود، به جایگزینی نظریه کسب روی آوردند. بر اساس این نظریه، خداوند قدرت و مقدور را همراه هم به وجود ‌می‌آورد. این مقارنت قدرت و مقدور، «کسب» نامیده ‌می‌شود و همین اندازه در کیفر و پاداش دادن به بندگان کافی است. (1) برخی از آنان نیز اعتقاد دارند ذات فعل، به قدرت خداوند پدید ‌می‌آید، ولی وصف طاعت و معصیت را بندگان با قدرت خود ایجاد ‌می‌نمایند. (2) گروهی دیگر معتقدند کسب به معنای وقوع فعل بندگان با دو قدرت خداوند و انسان است. (3)
وجود اختلاف در مسئله جبر و اختیار در جامعه اسلامی، به جمع شیعیان نیز راه یافت و اصحاب امامان (علیه السلام) را به این نزاع کلامی علاقه‌مند کرد و بر آن داشت تا پاسخ این مسئله را از پیشوایان خود مطالبه کنند. پرسش اصحاب از زمان اولین امام شیعیان آغاز ‌می‌گردد و تا زمان امام عسکری (علیه السلام) ادامه ‌می‌یابد.

2. أمر بین الأمرین و تبیین‌های فلسفی و عرفانی

هیچ یک از دو مکتب فکری جبر و تفویض نتوانست بر نظر طرف مقابل چیره گردد. ورود خلافت‌های اموی و عباسی به این نزاع کلامی، بر حساسیت و درگیری پیروان آن دو نیز دامن زد و هم چنان مسئله را لاینحل باقی گذاشت. پیشوایان شیعه که همواره بر صیانت از شیعیان و عقاید آنان همت داشتند، علاوه بر دور نگاه داشتن شیعیان از این درگیری‌ها راهی بین جبر واختیار برای پیروان شان گشودند.
قاعده «أمر بین الأمرین» برای نخستین بار از جانب امام ششم شیعیان در حل رابطه اعمال اختیاری انسان و تقدیر خداوند صادر و‌میان اصحاب امامان معروف گردید؛ اما تبیین این قاعده همواره در ‌میان اصحاب امامان مورد توجه و سؤال بوده است. روایت زیر نشان‌می دهد که از زمان صدور قاعده‌ی أمر بین الأمرین، این قاعده چندان برای اصحاب روشن و واضح نبوده و آنان همواره در پی دریافت تبیین عقلی از سوی امامان بوده‌اند.
عَن أَبی عَبدِالله (علیه السلام) قالَ: «لَا جَبرَ و لا تفویضَ وَ لَکِن أَمرٌ بَینَ أَمرینِ.» قَالَ: قُلتُ: وَ مَا أَمرٌ بَینَ أَمرینِ؟ قَالَ: «مَثَلُ ذَلِک رَجُلٌ رَأیتهُ عَلَی مَعصِیةٍ فَنَهَیتَهُ فَلَم ینتَهِ فَتَرَکتَهُ فَفَعَلَ تِلک المَعصیةَ. فَلَیسَ حَیثُ لَم یقبَل مِنک فَتَرَکتَهُ کُنتَ أَنتَ الَّذی أَمرتَهُ بِالمَعصیة». (4)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «نه جبر است و نه تفویض، لکن امری است‌میان این دو». گفتم: أمر بین الأمرین چیست؟ فرمود: «مَثَل آن مانند مردی است که تو او را در حال معصیت ‌می‌بینی و او را از آن نهی ‌می‌کنی، اما او از آن دست نمی‌کشد، پس او را ترک‌ می‌کنی و او آن گناه را انجام‌ می‌دهد. این گونه نیست که وقتی او از تو نپذیرفت و تو او را رها کردی، تو او را به گناه امر کرده باشی.»
اگر چه قاعده «أمر بین الأمرین» در نفی جبر و تفویض راهی‌میانه گشود، اما همان‌گونه که از روایات فوق نیز مشخص است، نیاز به تبیین چگونگی انجام فعل خاصی در رابطه با اراده الهی و اراده انسان دارد. هر دسته از عالمان شیعه به فراخور تخصصی که در رشته علمی خود داشته‌اند، اقدام به تحلیل این قاعده کرده‌اند. در این‌میان، تحلیل‌های فلسفی، کلامی و عرفانی مورد توجه بیشتری بوده‌اند. متأسفانه تحلیل‌های حدیثی کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند و اگر تبیینی نیز از احادیث ارائه شده، با توجه به مبانی فلسفی و عرفانی صورت پذیرفته است. در حقیقت، شروح روایات در این باب، بیشتر با رویکرد عرفانی و فلسفی است و کمتر به روایات به گونه مستقل و اصیل توجه شده است، بلکه روایات به صورت فرعی و به عنوان شاهد بر استدلال‌های فلسفی و عرفانی تنزل یافته‌اند.
در این جا لازم است تا با تبیین‌های فلسفی و عرفانی آشنا شویم و سپس به تحلیل روایات و نقاط تمایز آنها با سایر تبیین‌ها بپردازیم.

الف - تبیین فلسفی

ابن سینا در پاسخ به این پرسش که «آیا انسان در افعال خویش مجبور است، یا افعال اختیاری انسان به وی تفویض شده است و از سیطره قدرت و مشیت الهی خارج است؟» چنین‌ می‌گوید:
نفس مضطر است، اما به صورت مختار و حرکات آن مانند حرکات طبیعی، تسخیری است. حرکات نفس بر اساس اغراض و دواعی به وجود می‌آید. بنابراین نفس انسان در تسخیر آن اغراض و دواعی است. تنها فرقی که‌میان نفس و طبیعت وجود دارد، این است که نفس، اغراض خود را ادراک‌ می‌نماید، در حالی که طبیعت، اغراض خود را درک نمی‌کند و افعال اختیاری در حقیقت جز در مورد خداوند، صحیح نیست. (5)
براساس نظر حکمای اسلامی، انسان، مضطر و مجبور است، اما این اجبار از سنخ جبر ادعایی اشاعره که افعال انسانی را بدون واسطه به خداوند نسبت ‌می‌دهند، نیست؛ بلکه انسان با وجود اختیار، اجبار دارد. بنابر دیدگاه فلاسفه، اختیار انسان به دست خود انسان نیست، بلکه انسان مختار آفریده شده است و مراد از این که انسان با وجود اختیار، مجبور است، این است که خداوند در اتمام فاعلیت انسان، دخالت دارد؛ به این معنا که انسان، فعل خود را از روی استقلال و بدون انگیزه زاید بر ذاتش انجام نمی‌دهد. هم چنین فلاسفه، اعتقاد معتزله را در باب مختار بودن انسان رد ‌می‌کنند، چرا که انسان را به طور مطلق، خالق افعال خود نمی‌دانند. بنابراین انسان نه مجبور مطلق است و نه مختار مطلق و چیزی است ‌میان این دو و این چیزی نیست جز تحلیلی فلسفی از «امر بین الامرین».
براساس دیدگاه بوعلی و سایر فلاسفه پس از وی، حرکات نفس، تسخیری است. بدین ترتیب نفس، فاعل مسخّر دانسته ‌می‌شود. فاعل مسخّر، فاعلی است که خود او و فعلش در تسخیر فاعل دیگری باشد. تنها تفاوتی که فاعلیت نفس با فاعل‌های طبیعی دارد، این است که فاعل طبیعی نسبت به اغراض و انگیزه‌ها درک و علمی ندارد، در حالی که نفس انسان نسبت به اغراض و دواعی، از علم و ادراک برخوردار است. البته از نظر فلاسفه، واجب بودن فعل به دلیل وجود داعی، با قادر بودن انسان تنافی نخواهد داشت؛ زیرا صدور فعل با وجود داعی بر آن، از هر قادری حتی خداوند، ضروری است. (6)
مبنای این دیدگاه را باید در اصل علیت و ضرورت علّی و معلولی فلاسفه جستجو کرد. قانون علیت و معلولیت عبارت است از این که هر شیء یا حادثه ای که پدید ‌می‌آید، احتیاج به پدیدآورنده‌ای دارد و به دیگر سخن، هر چیزی که هویت آن فعل و حادثه باشد، آن چیز، فاعل و پدیدآورنده ‌می‌خواهد. یکی از احکام و فروع قانون علیت و معلولیت، ضرورت‌دهندگی علت به معلول است. اگر علت، ضرورت‌دهنده نباشد، وجود دهنده نیز نخواهد بود؛ زیرا معلول با قطع نظر از علت، امکان وجود دارد و البته امکان وجود به تنهایی برای موجودیت چیزی کافی نیست.
نظام هستی، نظامی ضروری است و استثنا نمی‌پذیرد، اما در عین حال انسان در افعال خود، مختار و آزاد است و این اختیار و آزادی با ضرورت نظام هستی سازگاری دارد؛ زیرا هر معلولی که ضرورت‌ می‌یابد، با علت تامه‌اش ضرورت پیدا‌ می‌کند. افعال انسان نیز با پیدایش علت ‌تامه آنها، ضروری ‌می‌شوند. علت تامه فعل انسان از مجموع غرایز، تمایلات، عواطف، سوابق ذهنی، قوه عقل، سنجش و قدرت اراده ترکیب شده است. هر فعلی که از انسان صادر ‌می‌شود، باید مطلوبی را برای انسان در بر داشته باشد؛ یعنی باید با یکی از تمایلات و غرایز انسا، توافق داشته باشد. هر فعلی را که تصور ‌می‌کنیم، در صورتی که هیچ مطلوبی در بر نداشته باشد و نفس، فایده‌اش را تصدیق نکند، قوای فعاله انسان به سوی آن روانه نخواهد شد. (7) البته جزء اخیر علت تامه انسان، قدرت اراده انسان است.
به دلیل عمومیت و شمول اصل علیت، باید این اصل را در اجزای علت تامه نیز در نظر گرفت. به عبارت دیگر هر یک از مبادی فعل انسان، خود علت جزء دیگر است و به آن ضرورت‌می بخشد. غرایز و تمایلات انسان، عواطف را تحریک ‌می‌کنند و عواطف، عقل را به تکاپو وا می‌دارند و عقل، شوق به انجام فعل را ایجاد‌ می‌کند و سپس انسان چیزی را اراده ‌می‌کند و پس از آن، فعل ایجاد ‌می‌گردد. بنابراین انسان، فاعل با اراده است. البته از آن جا که داعی انسان، خارج از ذات او نیست، او «مجبور» نامیده نمی‌شود و انسان «مُکرَه»، انسانی است که داعی خارج از ذات او باشد. اما باید اعتراف کرد که انسان، فاعل مریدی است که اختیار او محصور در دو محیط است: از یک سو محصور در دایره اراده الهی است و از سوی دیگر محصور در نوع آفرینش خود و قانون علیت و ضرورت آن. شهید مطهری در این باره چنین‌ می‌گوید:
در مسئله جبر و اختیار، نظر صحیح همانا نظریه أمر بین الأمرین است؛ زیرا از جنبه فلسفی، افعال صادره از انسان در عین این که از نظری امکان شدن و امکان نشدن دارد، از نظر دیگری آنچه شدنی است، شدنی است و آنچه نشدنی است، نشدنی؛ یعنی نه ضرورت به طور مطلق حکم‌فرماست و نه امکان، بلکه امری است بین امرین و از نظری ضرورت و وجوب حکم فرماست و از نظر دیگر، امکان. (8)
مبنای دیگر نظریه فلاسفه در مورد أمربین الأمرین، قاعده الواحد است که بر اساس آن، از علت واحد، جز معلول واحد صادر نمی‌شود. بنابراین ممکن نیست که از خداوند که حقیقت بسیط است، معلول‌های متعدد صادر شود.
خواجه نصیرالدین طوسی در این باره چنین‌ می‌گوید:
در صورتی که به اسباب قدرت و اراده نظر کنیم، در اصل، [قدرت واراده] از جانب خداوند است و زمانی که قدرت و اراده وجود داشت، فعل واجب‌ می‌شود و در صورت عدم قدرت و اراده، فعل ممتنع است و اما اگر به فعل توجه کنیم، از جانب انسان است و با قدرت و اراده او ‌می‌باشد. از این رو گفته شده: نه جبر و نه تفویض، بلکه امری است‌میان آن دو. بنابراین اختیار حق است و نسبت دادن فعل به خداوند نیز حق است و فعل با یکی از آن دو، بدون دیگری تمام نیست.
براساس دیدگاه خواجه، خداوند و انسان هر دو فاعل افعال اختیاری انسان‌اند، اما همان‌طور که گذشت، فلاسفه وقوع فعل واحد با دو فاعل را غیر ممکن ‌می‌دانند. با این پیش فرض، لازم است فلاسفه وقوع افعال اختیاری را از سوی خدا و انسان تبیین نمایند. فلاسفه این مشکل را با علل طولی حل‌می کنند. بر این اساس، افعال انسانی ازآن جهت که تحت اراده و اختیار انسان واقع‌ می‌گردد، حقیقتاً به انسان منسوب ‌می‌شودو‌ می‌توان گفت انسان این اعمال را انجام داده است، اما از آن جهت که خداوند خالق همه موجودات جهان از جمله انسان قادر و مرید است، فاعل اعمال اختیاری انسان نیز هست. در این فرض، فاعلیت انسان در طول فاعلیت خداوند مطرح ‌می‌گردد. خداوند و انسان در عرض هم و یا با مشارکت یکدیگر، اعمال را انجام نمی‌دهند، بلکه در طول یک دیگر فاعلیت دارند. از این رو افعال اختیاری انسان از یک حیث منسوب به انسان و از حیث دیگر منسوب به خداوند است.
براساس دیدگاه خواجه، باید به این پرسش پاسخ داده شود که در علل طولی، نقش اراده و قدرت الهی در انجام فعل چیست؟ آیا خداوند از آن جا که آفریننده انسان با اراده و قادر است، فاعل فعل اختیاری انسان نیز هست؟ این تحلیل جز تفویض را نشان نمی‌دهد، زیرا این تحلیل به این معناست که خداوند به انسان قدرت و اراده بخشیده است. بنابراین خداوند مانند مخترعی در نظر گرفته ‌می‌شود که وسیله‌ای را ابداع کرده، به گونه‌ای که آن وسیله، فعل یا افعال خاصی را بدون ارتباط با مخترع خود انجام‌ می‌دهد. در این صورت، خداوند حقیقتاً فاعل آن اعمال دانسته نمی‌شود، گر چه به وی نیز مستند است، اما این استناد، استناد غیر مباشری و به تبع فعل انسان است.
براساس نظریه خواجه، فاعلیت مستقیم خداوند به دو صورت تصور‌ می‌شود: یکی این که فعل، با مشارکت خداوند و انسان انجام شده باشد که این همان علل عرضی است. دیگر این که انسان تنها ویژگی ابزاری داشته باشد و مرید حقیقی، خداوند باشد که این نیز همان نظریه جبر است. اگر اطلاق فاعل به انسان و خداوند، از جهت توجه به عامل باشد (همان‌گونه که خواجه بیان کرده است) در صورتی که در فعل خاصی به خداوند نظر کنیم، فاعل را خداوند می‌بینیم و اگر به انسان نظر کنیم، انسان را فاعل‌ می‌بینیم. این امری اعتباری و حیثیتی است و با امر واقعی و خارجی، ارتباطی ندارد. بنابراین علل طولی نیز مشکلی را حل نخواهد کرد.
نظر نهایی ملاصدرا با دیدگاه فلاسفه پیش از وی نظیر ابن سینا و ‌میرداماد، بسیار متفاوت و با دیدگاه عارفان، هم‌خوان است. وی دیدگاه خود را نظر «راسخان در علم» دانسته، ‌می‌گوید:
موجودات با تمام تفاوت مراتب شان در وجود، اختلاف در ذات و تباین در صفات وآثار، در یک حقیقت الهی بسیط، با تمام حقایق و درجات و طبقات آن جمع‌اند. با این که آن حقیقت در نهایت بساطت و احدیت است، اما نور او در جمیع موجودات در آسمان‌ها و زمین نفوذ داردو ذره ای از ذرات موجودات نیست، مگر این که نورالانوار بر آن محیط است و بر آن غلبه دارد. این همان چیزی است که علاوه بر شهود بالبصیرة و العیان، برهان نیز بر آن اقامه‌ می‌شود. بدین ترتیب فعلی نیست، جز این که فعل خداست. (9)
این که در عالم هستی «فعلی نیست، جز این که فعل خداست» به این معنا نیست که فعل انسان، صادر از انسان نیست، بلکه فعل انسان با وجود این که واقعاً و نه مجازاً فعل انسان است، در عین حال فعل خداوند است. بنابراین نسبت دادن فعل و ایجاد به انسان صحیح است، همان‌گونه که وجود و سایر حواس و صفات و افعال، از همان جهتی که به انسان نسبت داده‌ می‌شود، شأنی از شئون حق نیز هست.
این تفسیر ملاصدرا از رابطه افعال انسان با خداوند، همان نظریه «لا مؤثر فی الوجود الا الله» را به ذهن‌ می‌آورد که عارفان به آن معتقدند. بنابراین فرض، گر چه وجود، حواس، صفات و افعال به انسان نسبت داده‌ می‌شود، اما این نسبت، نسبت حقیقی نیست، بلکه اعتباراً به انسان اطلاق ‌می‌گردد و آن که این امور اصالتاً و حقیقتاً به او باز می‌گردد، خداوند است. ادله عارفان در این نظر در بخش تبیین عرفانی مورد بررسی قرار ‌می‌گیرد.

ب- تبیین عرفانی

از دیدگاه عرفان، با پذیرش وحدت شخصیه وجود، امکان تبیین اصل علّیت وجود ندارد و اصل علیت و کثرت وجود که از مبانی نظری فلاسفه است، مخدوش ‌می‌گردد. هم چنین در این صورت، فاعلیت قریب و بعید و فاعلیت طولی نیز توجیه صحیحی از واقع نخواهد داشت. عبدالرحمان جامی در مورد دیدگاه عارفان چنین ‌می‌گوید:
عارف را دو نظر است: نظر توحید و نظر تکثیر. اگر به نظر توحید در موجودات نظر کند، غیر از حق و صفات ذاتیه حق چیزی را نبیند و گوید: «لا مؤثّر فی الوجود الاّ الله و هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم.» پس به این ملاحظه و این نظر، نه عبادی باقی ماند و نه قدرت‌های آنها، چه جای آن که منشأ آثار باشند به مدخلیت یا استقلال. اگر به نظر تکثّر موجودات را ملاحظه کند، همه اشیا را مشاهده نماید و آثار هر یک را به خودشان نسبت دهد و افعال‌شان را صادر به قدرت و اختیار خودشان بیند و این افعال را منشأ ثواب و عقاب یابد. پس نه جبر باشد، چنانچه اشاعره گویند و نه تفویض، چنانچه معتزله، بلکه امری است برزخی و بین بین و متوسّط بین‌الأمرین. (10)
همان‌گونه که از بیان جامی مشخص ‌می‌شود، بر اساس دیدگاه عارفان، انتساب افعال به انسان، اعتباری است و واقعیتی ندارد و أمر بین الأمرین نیز امری اعتباری است و نه واقعی. به اعتبار توحید، افعال، افعال خدای‌اند و انسان هیچ دخالتی - نه حقیقی و نه مجازی – در آنها ندارد و به اعتبار تکثر، افعال به انسان انتساب ‌می‌یابند و از خداوند نفی ‌می‌شوند. با این بیان باید گفت در حقیقت، أمر بین الامرین هم جبر است و هم تفویض؛ به اعتباری جبر و به اعتباری تفویض است. البته هم چنان که عرفا توحید را عین کثرت و کثرت را عین وحدت‌ می‌دانند، باید اذعان نمود که عارفان، فعل انسان را عین فعل خدا‌ می‌دانند، اما چگونگی اختیار انسان در فعل انجام شده را به شکل زیر تبیین‌ می‌نمایند.
از دیدگاه عرفانی حقیقت هستی، واحد است، اما احکام آن مختلف؛ زیرا احکام و تعیّنات وجود، به اعیان ثابته باز‌ می‌گردد (11) و اختیار به عنوان یکی از ویژگی‌های اعیان ثابته محسوب شده است. عین واحده وجود به صورت‌های مختلفی ظهور ‌می‌کند و موجودات امکانی در حقیقت پرتو ذات حق و مظهر اسما و صفات الهی‌اند. از آن جا که اعیان ثابته، لوازم اسما و صفات حق اند، در نهایت تمام پدیده‌ها و افعال به حق منسوب ‌می‌گردد. اسما و صفات، علل و مبادی افعال انسان هستند و مکلف چه هنگام اطاعت و چه در زمان مخالفت، منقاد حق است. انقیاد مکلف دراطاعت خداوند، مشکلی در بر ندارد، اما در مخالفت، ذات مکلف یکی از دو امر را طلب ‌می‌کند: یا عفو و رحمت را و یا مؤاخذه را که در اسم منتقم و قهار ظهور ‌می‌یابد. بنابراین مکلف در صورت مخالفت نیز منقاد رب است.

3. تحلیل الأمر بین الامرین» در روایات رضوی

در‌میان پیشوایان معصوم شیعه، امام هشتم (علیه السلام) در موضوع جبر و تفویض و تحلیل «أمر بین الأمرین» از جایگاه ویژه‌ای در تاریخ کلام شیعه برخوردار است، چرا که روایات امام رضا (علیه السلام) در تحلیل و تبیین نظر شیعه در مورد رابطه اختیار انسان با قدرت و اراده الهی، نهایی‌ترین تبیین‌ها را به نمایش گذاشته است. در حقیقت همان‌گونه که بسیاری از نظریه‌های کلامی شیعه مانند نظریه امامت، در دوران امام رضا (علیه السلام) به بلوغ خود دست یافت، در مورد رابطه افعال انسان با قدرت مطلق الهی نیز در دوره امام هشتم، بلوغ و گسترش این مباحث دیده ‌می‌شود، چرا که به پشتوانه بیش از یک قرن تلاش امامان در ارتقای فرهنگ شیعی، اصحاب امامان درمسائل کلامی از دقت و تیزبینی خاصی بهره‌مند گشتند و با موشکافی مسائل کلامی را پیگیری ‌می‌کردند. از این رو ‌می‌توان آخرین تحلیل‌ها و تبیین‌ها از دیدگاه امامان در مورد مسئله جبر و تفویض را در آثار عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) جست. به همین دلیل تحلیل‌های امام از رابطه افعال اختیاری انسان و قدرت و اراده الهی، نه پیش از آن حضرت سابقه داشته است و نه پس از امام هشتم تحلیل جدیدی از آن به چشم‌ می‌خورد، به گونه‌ای که امامان پس از آن حضرت نیز در این موضوع از همان تحلیل‌ها در پاسخ به اصحاب خود بهره‌ می‌برند.
در‌میان روایات امام هشتم، هم روایاتی در نفی جبر و تفویض به چشم‌ می‌خورد، (12) هم روایاتی در اثبات أمر بین الأمرین (13) و هم روایاتی درتحلیل این قاعده. از جمله روایاتی که از امام رضا (علیه السلام) در تحلیل أمر بین الأمرین صادر گردیده است،‌ می‌توان به روایت زیر اشاره کرد:
عَن بُریدِ بنِ عُمَیر بنِ مُعَاوِیةَ الشَّامِی قَالَ: دَخَلتُ عَلَی عَلِی بنِ موسی الرِّضَا بِمَروَ، فَقُلتُ لَهُ: یا ابنَ رَسُولِ اللهِ!... فَمَا أَمرٌ بَینَ أمرَینِ؟ فَقالَ: «وُجُودُ السَّبیل إلَی إِتیانِ مَا أمِرُوا بِهِ و تَرک ما نُهُوا عَنهُ.» فَقُلتُ لَهُ: فَهَل لِلَّه (عجل الله) مَشِیةٌ و إِرادَةٌ فِی ذلکَ؟ فَقالَ: «فَأَمَّا الطَّاعاتُ، فَإِرادَةُ اللهِ و مَشیتُهُ فِیها الأَمرُ بِهَا و الرِّضَا لَهَا وَ المُعَاوَنَةُ عَلَیهَا وَ إِرادَتُهُ و مَشِیتُهُ فِی المَعَاصِی، النَّهی عَنهَا وَ السَّخطُ لَهَا و الخِذلانُ عَلَیها.» قُلتُ: فَهَل لِلَّهِ فِیهَا القُضَاءُ؟ قَالَ: «نَعَم، مَا مِن فِعلٍ یفعَلُهُ العِبادُ مِن خَیرٍ أَو شَرِّ إلّا وَ لِلهِ فیهِ قَضاءٌ.» قُلتُ: مَا مَعنی هَذا القَضاء؟ قال: «الحُکمُ عَلَیهم بِما یستَحِقُّونَهُ عَلَی أَفعالِهِم مِنَ الثَّوابِ وَ العِقَابِ فی‌الدُّنیا و الآخِرةِ»؛ (14)
بریدبن معاویه ‌می‌گوید: در مرو به خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدم و به ایشان گفتم: ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! أمر بین الامرین چیست؟ فرمود: «راهی است به انجام آنچه به آن امر شده و ترک کردن آنچه از آن نهی شده است.» پس به او گفتم: آیا خداوند در آن عمل، اراده و مشیت دارد؟ فرمود: «اما در طاعت، اراده و مشیت خدا در آنها امر و رضایت و یاری دادن به آنهاست و اراده و مشیت خداوند در معاصی، نهی از آنها و سخط و عذاب بر آنهاست». گفتم: آیا برای خدا در این اعمال قضایی هست؟ فرمود: «بله، هیچ فعلی از افعال خیر و شر نیست که بنده انجام دهد، مگر این که خداوند در آن قضایی دارد.» گفتم: معنای این قضا چیست؟ فرمود: «حکم بر بندگان به آنچه به سبب اعمال شان مستحق آن هستند، اعم از ثواب و عقاب در دنیا و آخرت».
این روایت به روشنی دقت راوی را در بحث أمر بین‌الامرین نشان‌ می‌دهد، زیرا مفهوم اراده و اختیار – که در این بحث، مفهومی کلیدی است و گره این معما را خواهد گشود - و هم چنین رابطه افعال با قضا و قدر، مورد پرسش راوی قرار گرفته است؛ نکته‌ای که در راویان و اصحاب متکلم امامان، پیش‌تر مورد توجه نبوده است. بر اساس این روایت، راوی ابتدا از تأثیر یا عدم تأثیر مشیت و اراده خداوند در افعال اختیاری انسان‌ می‌پرسد. در پاسخ، امام (علیه السلام) مشیت و اراده الهی را در نوع تشریعی آن پاسخ ‌می‌دهد؛ به این ترتیب که اراده خداوند در طاعت، با امر به فعل و رضایت بر انجام آن حاصل ‌می‌گردد. در معصیت نیز اراده تشریعی خداوند، نهی از فعل و عذاب و خذلان است. راوی از اراده تکوینی خداوند در معاصی‌ می‌پرسد و امام نیز تأیید‌ می‌فرماید که هر پدیده‌ای در جهان، با اراده تکوینی الهی حاصل ‌می‌گردد.
از آن جا که قضا در مراحل فعل الهی پس از مشیت، اراده و قدر قرار دارد، این اشکال مطرح است که بنابراین در معاصی و اساساً در هر فعل اختیاری، خداوند علاوه بر مشیت و اراده، تقدیر نیز دارد و سپس آن مقدّر، مورد قضا واقع‌ می‌گردد و تحقق‌ می‌یابد. بدین ترتیب بنده نمی‌تواند در انجام فعل، اراده و اختیاری داشته باشد؛ زیرا تمامی مراحل فعل الهی، کامل است و فعل محقق گردیده است. از این رو بریدبن عمیر از معنای قضا سؤال‌ می‌کند، امام (علیه السلام) که ‌می‌داند هدف از این سؤال چیست، بدین ترتیب پاسخ ‌می‌دهد که مراد از قضا، حکم بر آن فعل است به ترتیبی که بنده بر اساس آن، استحقاق ثواب و عقاب در دنیا و آخرت را پیدا‌ می‌کند. (15) این پاسخ، بسیار هوشمندانه است، چرا که بدین وسیله، امام تبعیت اراده خداوند از اراده انسان را تأیید نمی‌نماید. این مطلب نیاز به توضیح بیشتری دارد.
رابطه افعال اختیاری انسان و اراده الهی، در نهایت به رابطه قدرت و اراده انسان و قدرت و اراده الهی باز می‌گردد. این رابطه را‌ می‌توان به چند شکل تصور کرد: صورت اول همان علل عرضی است، به این ترتیب که هر دو اراده به صورت جزء العلة، سبب انجام فعل گردند. این صورت چیزی جز مشارکت انسان و خدا در انجام فعل نیست که علاوه بر اشکال فلسفی، از نظر کلامی و روایی نیز مورد تأیید نیست.
صورت دوم این است که فعل حقیقتاً با یکی از این دو قدرت به وقوع‌ می‌پیوندد و دیگری یا مجازاً فاعل نامیده‌ می‌شود و یا فاعلیت وی اعتباری است. در این صورت نیز اگر فاعل حقیقی خداوند باشد، همان نظریه جبر تأیید گردیده است و اگر انسان باشد، نظریه تفویض مورد قبول واقع گردیده است.
صورت دیگر، فاعلیت طولی است. در این صورت انسان، فاعل مباشر و خداوند، فاعل بعید دانسته شده است. در این نظریه آیا‌ می‌توان اراده انسان را نیز در طول اراده الهی در نظر گرفت؟ قائلان به این نظریه آن را به چند شکل تحلیل کرده‌اند: یکی این که فعل با قدرت و اراده انسان محقق‌ می‌شود، اما قدرت و اراده‌ای که خداوند به وی بخشیده است. اگر انسان را فاعل فعل با قدرت و اراده‌ای که خداوند به وی بخشیده بدانیم و ظهور اراده الهی در همین حد باشد، این در حقیقت چیزی جز تفویض نیست و همان رابطه بنّا و بنا را بیان ‌می‌کند که بر اساس آیات و روایات و مبانی فلسفی و عقلی، مردود دانسته شده است.
شکل دیگر اِعمال اراده الهی از طریق اراده انسان است؛ یعنی خداوند اراده خود را از مجرای اراده انسان اعمال‌می کند. در این صورت نیز یا اراده انسان چیزی مانند ابزار است و نقشی در وقوع فعل ندارد که همان نظریه جبر است و یا اراده انسان نیز نقش ایفا ‌می‌کند که چگونگی و کیفیت آن مورد پرسش است.
تصور نوع دیگری نیز ممکن است و آن تبعیت اراده یکی از دیگری است. در این نوع اگر اراده انسان تابع اراده خداوند باشد، همان جبر است و اگر اراده خداوند تابع اراده انسان باشد، تفویض است. این فرض نیز ممکن است که خداوند از روی اختیار، اراده خود را تابع اراده انسان قرار دهد. این نظر گر چه امکان‌پذیر است، اما همان نظریه تفویض را در دایره‌ای محدودتر بیان‌ می‌دارد، زیرا نظریه تفویض نیز همین فرض را که خداوند انسان را خلق کرده واختیار اعمالش را به وی واگذار کرده و خود در آنها اعمال اراده نمی‌کند، تقویت‌ می‌نماید. در این فرض، خداوند با اختیار - نه به اجبار و اکراه - از اراده خود صرف نظر‌ می‌نماید و روایات پیشوایان شیعه همین فرض در تفویض را رد ‌می‌کنند.
امام هشتم در این روایت، «أمر بین الأمرین» را تنها با مشیت و اراده و قضای تشریعی تبیین‌ می‌نماید. علاوه بر اراده، تعریفی که حضرت از قضا ارائه‌ می‌دهند نیز تعریفی تشریعی از قضاست، چرا که قضا را حکم کردن به ثواب و عقاب دنیوی و اخروی تعریف‌ می‌فرماید. بر پایه این روایت، خداوند در هر فعل اختیاری انسان، هم مشیت و هم اراده و هم قضا دارد و هیچ عملی را به صورت مهمل رها نکرده است. حتی در معاصی نیز خداوند دارای اراده تشریعی است، ولی این اراده به نهی عذاب تعلق گرفته است.

الف -اصل رضوی در تبیین «امر بین الأمرین»

اگر چه در روایت گذشته، امام رضا (علیه السلام) تبیینی تشریعی از أمر بین الأمرین ارائه فرمود، اما تبیین تکوینی از رابطه اراده الهی و افعال اختیاری انسان نیز در روایات آن حضرت مورد غفلت واقع نگردیده است. در روایتی امام برای حل این مشکل، اصلی را بیان‌ می‌دارد که بر اساس آن، نوعی جدید از رابطه ‌میان افعال اختیاری انسان و اراده الهی تبیین‌ می‌گردد:
ذُکِرَ عِندَهُ (علیه السلام) الجَبرُ و التَّفوِیضُ، فَقَالَ: «أَلَا أُعطِیکُم فِی هَذَا أَصلاً لَا تَختَلِفونَ فِیهِ وَ لَا تُخَاصِمُونَ عَلَیهِ أحَداً إلَّا کَسَرتُمُوهُ؟» قُلنا: إنَّ رَأَیتَ ذَلِکَ. فَقَالَ: «إنَّ الله لَم یَطع بِإکرَاهٍ و َلَم یعصَ بِغلَبَةٍ وَ لَم یهمِلِ العِباَدَ فِی مُلکِه. هُوَ المَالِک لِمَا مَلَّکَهُم و القادِرُ عَلَی مَا أقدَرَ هُم عَلَیهِ. فَإنِ اتتَمَرَ العِبَادُ بِطَاعَتِهِ، لَم یکُنِ اللهُ عَنهَا صَادّاً و لَا مِنهَا مَانِعاً وَ إنِ اتُتَمرُوا بِمَعصِیِتِه فَشَاءَ أَن یحُولَ بَینَهُم وَ بَینَ ذَلِکَ، فَعَلَ وَ إن لَم یحُل وَ فَعَلُوهُ، فَلَیسَ هَوَ الَّذِی أَدخَلَهُم فِیهِ.» ثُمَّ قَالَ: (علیه السلام) «مَن یضبِط حُدُودَ هَذَا الکَلَامِ، فَقَد خَصَمَ مَن خَالَفَه»؛ (16)
در حضور امام رضا (علیه السلام) سخن از جبر و تفویض به ‌میان آمد. حضرت فرمود: «آیا‌ می‌خواهید به شما اصلی را بگویم که در آن اختلاف نکنید و هر کس با شما به مخاصمه پرداخت، او را شکست دهید». گفتیم: هر چه نظر شماست. حضرت فرمود: «خداوند با اکراه، اطاعت نمی‌شود و با غلبه، معصیت نمی‌گردد و بندگان را در ملک خود رها نکرده است. او مالک همه چیزهایی است که آنان مالک آن هستند و قادر بر آن چیزهایی است که آنان بر آن قدرت دارند. اگر بندگان به طاعت خداوند اقدام کنند، خدا آنان را از اطاعت باز نمی‌دارد و مانع از آن نمی‌شود، ولی اگر به معصیت اقدام کنند، پس اگر خدا بخواهد ‌میان آنها و آن فعل حائل شود، این کار را انجام ‌می‌دهد و اگر حائل نشد و آنها آن فعل را انجام دادند، خداوند در انجام فعل با آنان دخالت نکرده است.» سپس فرمود: «هرکس حدود این کلام را ضبط نماید، ‌می‌تواند با مخالفش مخاصمه کند.»
در این روایت، امام هشتم (علیه السلام) از اصلی یاد‌ می‌کند که ‌می‌توان آن را نوع متمایزی از مالکیت دانست. بر اساس اصل تملیک و تملک ‌میان انسان‌ها، هرگاه شخصی چیزی را به دیگری ببخشد، ملکیت آن شیء را از اختیار خود خارج و در اختیار آن دیگری قرار ‌می‌دهد و از حق تصرف خود در قبال آن شی دست شسته و این حق را در دیگری ثابت می‌گرداند؛ اما امام (علیه السلام) در مورد رابطه ملکیت میان انسان و خدا، از اصلی با عنوان ملکیت تبعی و وکالتی سخن‌ می‌گوید.
بر اساس این اصل، آنچه خداوند به انسان‌ها از اراده و قدرت انجام افعال و تصرف در جهان واگذار کرده است، از اراده، قدرت و ملکیت خداوند خارج نمی‌گردد. به عبارت دیگر، همان‌گونه که یک وکیل در تصرفات خود در موضوع وکالت، دارای اذن تشریعی از سوی موکل خویش است، انسان نیز در افعال اختیاری خود از سوی خداوند، دارای اذن تشریعی است، اما این اذن تشریعی یا تفویض تشریعی به تکوین سرایت نمی‌کند. به عبارت دیگر، تفویض تشریعی به انسان سبب نمی‌گردد که از نظر تکوینی انسان در انجام فعل اختیاری خود از ملکیت خداوند خارج شود.

ب- تحلیل مالکیت دوسویه خدا وانسان

آیا مراد از عبارت «هُوَ المَالِک لِمَا مَلَّکَهُم» شراکت در مالکیت و قدرت بر انجام فعل است، به صورتی که هر یک از خدا وانسان، قدرت بر انجام فعل داشته باشند؟ به طور قطع، قدرت و اراده انسان، قدرت و اراده‌ای مستقل از قدرت و اراده خداوند نیست، بلکه تابعی از آن است، اما آیا در این صورت فعل را باید به خداوند نسبت دهیم؟
نکته‌ای در روایت «لَا جَبرَ و لَا تَفوِیضَ وَلکِن أَمرٌ بَینَ أَمرَینِ» وجود دارد که در تحلیل این روایات، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در تمامی تحلیل‌های فلسفی و عرفانی گذشته، جبر و تفویض به عنوان متناقضین در نظر گرفته‌ می‌شوند. ویژگی متناقضین این است که در یک موضوع جمع نمی‌شوند و همچنین از یک موضوع رفع نیز نمی‌گردند. وجود و عدم، مثال معروف متناقضین هستند. بر اساس اصل تناقض، یک شی نمی‌تواند هم وجود داشته باشد و هم نداشته باشد. هم چنین نمی توان وجود و عدم را از چیزی رفع کرد.
اما آنچه از ظاهر روایات أمر بین الأمرین بر می‌آید، این است که جبر و تفویض متضاد در نظر گرفته شده‌اند. ویژگی دو امر متضاد این است که در یک شیء جمع نمی‌شوند، ولی امکان رفع آن دو از یک شیء امکان‌پذیر است. معنای این سخن این است که ‌می‌توان موردی را یافت که نه جبر باشد و نه تفویض، اگر چه موردی که هم جبر باشد و هم تفویض، امکان‌پذیر نباشد. تصور امری که نه جبر باشد و نه تفویض به سادگی ممکن نیست، اما اصل رضوی «هُوَ المَالِک لِمَا مَلَّکَهُم» درصدد تقریب چنین موردی به ذهن است. ‌می‌توان این موردی را نوعی از اختیار تصور کرد که در آن علاوه بر حفظ حریت انسانی در انجام عمل، اراده و قدرت الهی نیز وجود داشته باشد. در این نوع منحصر به فرد از اختیار (اختیار انسا که شق سوم جبر و تفویض است)، خداوند مالکیت حقیقی و ذاتی دارد. این مالک حقیقی، ملکیت خود را به دیگری تملیک‌ می‌کند، اما در عین حال این ملکیت از تملک وی خارج نمی‌گردد. امام مجتبی (علیه السلام) در پاسخ به سؤال حسن بصری در همین رابطه، این نوع از ملکیت را چنین تشریح‌ می‌نماید:
إِنّ اللهَ لَم یطَع مُکرِهاً وَ لَم یعصَ مَغلُوباَ وَ لَم یِهمِلِ العِبَادَ سُدًی مِنَ المَملَکَةِ، بَل هُوَ المَالِک لِمَا مَلَّکَهُم وَ القَادِرُ عَلَی مَا عَلَیه أقدَرَهُم، بَل أمَرَهُم تَخییراً وَ نَهَاهُم تَحذِیراً. فَإنِ ائتَمروُا بِالطَّاعةِ، لَم یجِدُوا عَنهَا صاداً وَ إن انتَهَوا إِلَی مَعصِیةٍ فَشَاءَ أن یمُنَّ عَلَیهِم بِأن یحُولَ بَینَهُم و بَینَهَا، فَعَلَ وَ إِن لَم یفعَل، فَلَیسَ هُوَ الَّذِی حَمَلَهُم عَلَیهَا جَبراً وَ لَا الزِمُوهَا کَرهاً، بَل مَنَّ عَلَیهِم بِأَن بَصَّرَهُم وَ عَرَّفَهُم وَ حَذَّرَهُم وَ أَمَرَهُم وَ نَهَاهُم، لَا جَبلاً لَهُم عَلَی مَا أَمَرَهُم بِهِ فَیکُونُوا کَالمَلَائِکَةِ وَ لَا جَبراً لَهُم عَلَی مَا نَهَاهُم عَنهُ»؛ (17)
خداوند از روی اکراه، اطاعت نمی‌شود و به دلیل مغلوب بودن، سرپیچی نمی‌گردد و بندگان را به دلیل خروج آنان از مملکت خود رها نکرده است، بلکه او مالک چیزهایی است که آنان مالک آن هستند و قادر بر آن چیزهایی است که آنان بر آن قدرت دارند. او آنان را به صورت متخیّر، امر کرده است و برای بر حذر داشتن، نهی نموده. بنابراین اگر بندگان به طاعت خداوند اقدام کنند، خدا آنان را از اطاعت باز نمی‌دارد و مانع از آن نمی‌شود، ولی اگر به معصیت اقدام کنند، پس اگر خدا بخواهد بر آنان منت گذارد و‌ میان آنها و آن فعل حائل شود، این کار را انجام ‌می‌دهد، ولی اگر حائل نشد [و آنها آن فعل را انجام دادند]، خداوند آنان را در انجام آن فعل مجبور نساخته است و آنان را از روی اکراه، ملزم نکرده است، بلکه بر آنان منت نهاده است به این که آنان را [بر آن عمل] بینا ساخته و به آنان شناسانده و آنان را بر حذر داشته و آنان را از امر و نهی کرده است، نه این که آنان را مانند ملائکه بر آنچه امر کرده، مفطور نموده باشد و یا بر آنچه نهی کرده، مجبور نموده باشد.
بر پایه این روایت، در افعال اختیاری انسان که طاعت خداوند به شمار‌ می‌روند، خداوند علاوه بر اراده تشریعی، از اراده تکوینی نیز برخوردار است. هم چنین خداوند در مورد معصیت، دارای اراده تشریعی است، اما اراده تشریعی خداوند بر نهی و عذاب قرار گرفته است. در این افعال، اراده تکوینی خداوند یا برحائل شدن‌میان بنده و فعل تعلق‌ می‌گیرد و یا به صورت مجبور نساختن بنده بر فعل و قضا نمودن شر از سوی خداوند، محقق‌می گردد.

نتیجه‌گیری

رابطه افعال اختیاری انسان و اراده الهی در نهایت به رابطه قدرت و اراده انسان و قدرت و اراده الهی باز‌ می‌گردد. این رابطه را‌ می‌توان به دو صورت تشریعی و تکوینی تصویر کرد. روایات أمر بین الأمرین هر دو صورت را مورد تحلیل قرار داده‌اند. اراده تشریعی خداوند در طاعت، با امر به فعل و رضایت بر انجام آن حاصل‌می‌گردد. اما اراده تشریعی خداوند در معصیت، نهی از فعل و عذاب و خذلان است.
امام هشتم علاوه بر اراده، تعریفی که از قضا ارائه‌ می‌دهد نیز تعریفی تشریعی از قضاست، چرا که قضا را حکم به ثواب و عقاب دنیوی و اخروی از سوی خداوند تعریف ‌می‌کند. بر این اساس، خداوند در هر فعل اختیاری انسان، هم مشیت و هم اراده و هم قضا دارد و هیچ عملی را به صورت مهمل رها نکرده است. حتی در معاصی نیز خداوند دارای اراده تشریعی است، ولی این اراده به نهی و عذاب تعلق گرفته است.
اما امام رضا (علیه السلام) در رابطه با اراده تکوینی خداوند در فعل اختیاری انسان، از اصلی پرده بر می‌دارد که‌ می‌توان آن را نوع متمایزی از مالکیت دانست. بر اساس این اصل، آنچه خداوند به انسان‌ها از اراده و قدرت انجام افعال و تصرف در جهان واگذار کرده است، نوعی ملکیت است که از اراده، قدرت و ملکیت خداوند خارج نمی‌گردد.
هم چنین روایات أمر بین الأمرین، جبر و تفویض را دو امر متضاد در نظر گرفته‌اند که در یک شیء جمع نمی‌شوند، ولی امکان رفع آن دو از یک شیء امکان‌پذیر است. بنابراین موردی را‌ می‌توان یافت که نه جبر باشد و نه تفویض، اگر چه موردی که هم جبر باشد و هم تفویض امکان‌پذیر نیست. بر اساس این نوع از اختیار، در افعالی که طاعت خداوند هستند، هم اراده تکوینی و هم اراده تشریعی خداوند وجود دارد، اما در مورد معصیت، اراده تشریعی خداوند بر نهی و عذاب قرار‌ می‌گیرد و اراده تکوینی خداوند یا بر حائل شدن‌ میان بنده و فعل تعلق ‌می‌یابد و یا به صورت مجبور نساختن بنده بر فعل و قضا نمودن شر از سوی خداوند، محقق ‌می‌گردد.

پی‌نوشت‌ها:

1. علامه حلی، کشف المراد، ص 308؛ دغیم، سمیح، موسوعة مصطلحات الامام الفخر الرازی، ص 616.
2. همان؛ طوسی خواجه نصیر، تلخیص المحصل، ص 325.
3. ‌میرداماد محمدباقر، مصنفات‌میرداماد، ص 226؛ خواجه نصیرالدین طوسی، همان. برای توضیحات بیشتر، ر.ک: علامه حلی، معارج الفهم، ص 408 و 409؛ همو، کشف الفوائد، ص 60-62.
4. الکافی، ج1، ص 389.
5. ابن سینا، التعلیقات، ص 53. مانند همین کلام را ‌میرداماد در کتاب القبسات ص 444 آورده است. هم چنین ملاصدرا نیز به همین نظر اعتقاد دارد ر.ک: الحکمة المتعالیه فی الأسفار العقلیة الأربعه، ج6، ص 312).
6. این سخن، توضیح عبارت معروف فلاسفه است که: «الوجوب بالاختیار لاینافی الاختیار». برای مطالعه بیشتر ر. ک: ‌میرداماد، القبسات، ص 54 و 472؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج6، ص 349؛ خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص‌المحصل، ص 445.
7. برای توضیح بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج3، ص 86-99.
8. مرتضی مطهری، همان، ص 174.
9. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج6، ص 373؛ مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ص 274.
10. عبدالرحمان جامی، الدرة الفاخرة، ص 221.
11. اعیان ثابته در اصطلاح سالکان، صور اسمای الهی را گویند که صور معقوله در علم حق‌اند و اعیان ثابته دو اعتبار دارند: یکی آن که صور اسماءاند؛ دوم آن که حقایق اعیان خارجی‌اند (سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج1، ص 247).
12. کلینی، الکافی، ج1، ص 382؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 143.
13. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 309؛ حسین بن محمدبن حسن بن نصر حلوانی، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 131.
14. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 124.
15. فضای تشریعی به معنای حکم خداوند به احکام شرعی و هم چنین حکم خداوند به این است که انسان‌ها به کیفر و پاداشی که به دلیل اعمال‌شان مستحق آن‌اند، برسند. دراین باره، ر.ک: رضا برنجکار، کلام و عقاید، ص 157.
16. صدوق، توحید، ص 361؛ همو، عیون أخبار‌الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 144؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 289؛ حسن بن سلیمان حلی، مختصر البصائر، ص 351 و 352؛ مفید، الاختصاص، ص 195.
17. ابن شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص 231.

منابع تحقیق :
1. ابن سینا، حسین بن عبدالله، التعلیقات، تحقیق: عبدالرحمان البدوی، مکتبة الاعلام الاسلامیة، بیروت 1404 ق.
2. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمّة، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، نشر بنی‌هاشمی، تبریز 1381 ق، چاپ اول.
3. برنجکار، رضا، کلام و عقاید (توحید و عدل)، انتشارات سمت، دانشکده علوم حدیث، تهران 1387 ش.
4. جامی، عبدالرحمان، الدرة الفاخرة، مؤسسه مطالعات اسلامی، تهران 1358 ق.
5. حرانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف‌العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، جامعه مدرسین، قم 1363 ق، چاپ دوم.
6. حلوانی، حسین بن محمدبن حسن بن نصر، نزهةالناظر و تنبیه الخاطر، انتشارات مدرسه امام مهدی (عج)، قم 1408 ق، چاپ اول.
7. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر.
8. حلّی (علامه)، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف القوائد فی شرح القواعد العقائد، انتشارات مکتب اسلام، تبریز 1360 ش.
9. ـــــــــــ ، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیق: حسن حسن‌زاده آملی، موسسه النشر الاسلامی، قم 1413 ق، چاپ چهارم.
10. ـــــــــــ ، معارج الفهم فی شرح النظم، تحقیق عبدالحلیم عوض الحلی، انتشارات دلیل ما، قم 1386 ش، چاپ اول.
11. دغیم، سمیح، موسوعة مصطلحات الامام الفخر الرازی، مکتبه ناشرون، بیروت 2001، چاپ اول.
12. سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، انتشارات داشگاه، تهران 1373ش، چاپ سوم.
13. الشمس، السید حسین، الأمر بین الأمرین، موسسه بوستان کتاب، قم 1385 ش.
14. صدرالمتألهین، محمدبن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، داراحیاء التراث، بیروت 1981م، چاپ سوم .
15. ـــــــــــ ، مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، تحقیق و تصحیح: حامد ناجی اصفهانی، انتشارات حکمت، تهران 1375 ش، چاپ اول.
16. صدوق، محمدبن علی بن حسین بن بابویه، التوحید، تحقیق و تصحیح: ‌هاشم حسینی، انتشارات جامعه مدرسین، قم 1398ق، چاپ اول.
17. ــــــــــــ ، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، نشر جهان، تهران، 1378 ق، ج1، ص 124، چاپ اول.
18. طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، دارالاضواء، بیروت 1405 ق، چاپ دوم.
19. العاملی النباطی البیاضی، علی بن محمد بن یونس، عصرة المنجود فی علم الکلام، تحقیق: حسین التنکابنی، موسسه امام صادق (علیه السلام)، قم 1428 ق.
20. فیاض لاهیجی، ملاعبدالرزاق، گوهر مراد، موسسه الهادی، قم 1383 ش، چاپ اول.
21. کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق، الکافی، انتشارات دارالحدیث، قم 1429 ق، چاپ اول.
22. مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا، قم بی‌تا.
23. مفید، محمدبن نعمان، الاختصاص.
24. الموسوی البحرانی، السید عبدالله السید حسن، حدیث حول الجبر و التفویض، موسسه الاعلمی، بیروت 1406 ق، چاپ اول.
25.‌میرداماد، محمدباقر، القبسات، انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1367 ش، چاپ دوم.
26. ـــــــــــــ ، منصفات‌میرداماد، انتشارات انجمن آثار ومفاخر فرهنگی، تهران 1385 ش، چاپ اول.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
باز

عبارات مرتبط با این موضوع

نقش انسان در اعمال خود بخش اول اندیشه فخر رازی در …چکیده نقش انسان در افعال خود، از مباحث مهم کلامی و تفسیری است فخر رازی همه اعمال جستار آزاداندیشی خیلى از این حرفهایى که دوستان در اینجا گفتند، حرفهایى است که تکلیف آنها باید در خود مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان دیدنی های ایتالیا، مناطق دیدنی ایتالیادیدنی های ایتالیاایتالیامناطق دیدنی ایتالیاجاذبه های گردشگری ایتالیامراکز نقش انسان در اعمال خود بخش اول اندیشه فخر رازی در مصاف با چکیده نقش انسان در افعال خود، از مباحث مهم کلامی و تفسیری است فخر رازی همه اعمال انسان را جستار آزاداندیشی خیلى از این حرفهایى که دوستان در اینجا گفتند، حرفهایى است که تکلیف آنها باید در خود جلسات مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به دیدنی های ایتالیا، مناطق دیدنی ایتالیا دیدنی های ایتالیاایتالیامناطق دیدنی ایتالیاجاذبه های گردشگری ایتالیامراکز گردشگری


ادامه مطلب ...

علم النفس فلسفی؟ مدیریت و برنامه‌ریزی آموشی حضرت رضا (ع) در تبیین مسائل توحیدی

[ad_1]

چکیده

یکی از شاخص‌های قرآنی در روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، مسئله توحید است. پرداختن به چنین موضوعی با توجه به مسائل اعتقادی دوران حضرت رضا (علیه السلام) و انحراف بعضی فرق و مکاتب، بیان گر موقعیت‌شناسی آن حضرت است؛ چرا که چنین انحرافات عقیدتی فراوانی، جامعه اسلامی آن روز را تهدید می‌کرده است. ایشان تفسیر آیاتی را که مستمسک گم‌راهان قرار گرفته بود، سرلوحه کار خود قرار داد و فعالانه در جلسات شرکت جست و به تبیین و آموزش مسائل توحیدی پرداخت.
با بررسی روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، با شیوه آموزشی حضرت در تبیین مسائل توحیدی آشنا می‌شویم و در می‌یابیم که ایشان در آموزش، از شیوه‌ای که امروزه «شیوه آموزشی سنتی و کلاسیک» نامیده می‌شود، بهره برده و به روان‌شناسی آموزش و مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی، احاطه کامل داشته است. تصریح می‌شود که این شیوه را قرن‌ها پیش، حضرت رضا (علیه السلام)، در تعامل با مردم زمانه خویش به کار برده است.
این نوشتار در سه فصل تنظیم می‌گردد: «توجه حضرت رضا (علیه السلام) به نکات قبل از آموزش»، «توجه حضرت رضا (علیه السلام) به نکات حین آموزش» و «توجه حضرت رضا (علیه السلام) به نکات بعد از آموزش».

1. مقدمه

تدریس، ارائه طرح درس و مطالعه و بررسی روش‌های تدریس در سال‌های متمادی، باعث شد که در مواجهه با روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، شیوه آموزشی بسیار کاربردی ایشان، توجهم را به خود جلب کند. حضرت در آن بازه زمانی، در آموزش و تبیین مسائل توحیدی، بسیار دقیق عمل کرده و به مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی، احاطه کامل داشته است.
شایان ذکر است که این مقاله، برگرفته از پایان نامه سطح 3 این جانب، با عنوان «توحید ذاتی و توحید صفاتی در روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)» است.

2. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات قبل از آموزش

الف - مخاطب‌شناسی

حضرت امام رضا (علیه السلام) در بحث توحید، یادآور می‌شود که باید با مردم به اندازه عقل و معرفت و درک آنها سخن گفت. (1) این همان مخاطب‌شناسی است که از ارکان تبلیغ و تدریس بوده، در همه گفتگوها و بحث‌ها حائز اهمیت است. حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در تبیین شیوه پاسخ‌گویی به پرسش‌های توحیدی، خطاب به محمد بن عبید می‌فرماید:
به عباسی بگو که از سخن گفتن درباره توحید و غیر آن خودداری کند و با مردم در مورد آنچه می‌شناسند، سخن گوید و از آنچه انکار می‌نمایند و نمی‌دانند، باز ایستد. هنگامی که از تو درباره توحید سؤال می‌کنند، چنان که خدای فرموده، بگو: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (2) و چون از تو در مورد کیفیت و چگونگی (ذات خداوند) سؤال می‌کنند، بگو چنان که خدای فرموده: « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ » یعنی، چیزی در ذات و صفات، مانند او نیست و وقتی از او درباره شنیدن خدا سؤال کردند، چنان که خدای فرموده، بگو: « وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‌ » (4) یعنی او شنوای داناست و با مردمان به آنچه می‌شناسند، سخن بگو. (5)
بنابراین از دیدگاه حضرت، در نظر گرفتن سطح فهم و درک افراد برای پاسخ‌گویی به سؤالات توحید، اهمیت فراوانی دارد. ایشان با ایراد بیانات کوتاه یا طولانی، (6) و دادن پاسخ انتزاعی به بعضی افراد (7) و پاسخ متقن و دقیق و برهانی به برخی دیگر، در آموزش و تبیین مسائل توحیدی، توجه شایانی به سطح درک و فهم مخاطب داشت.

ب- موقعیت‌شناسی و توجه به مقتضیات زمانه

با توجه به مشکلات اعتقادی در عصر حضرت رضا (علیه السلام) و انحراف بعضی فرق و مکاتب، تبیین و آموزش مسائل توحیدی توسط آن حضرت، بیانگر نیازسنجی و موقعیت‌شناسی ایشان است. حضرت امام رضا (علیه السلام) از هر فرصتی استفاده می‌نمود و به تبیین دقیق توحید می‌پرداخت. ایشان تفسیر آیاتی را که مستمسک گم‌راهان قرار گرفته بود، سرلوحه کار خود قرار داده و با استفاده از فرصت‌های طلایی و شرکت در جلسات مناظره، مسائل توحیدی را تبیین و شبهات موجود در این حوزه را رفع نمود؛ مثلاً حضرت در بیان پیوند توحید با ولایت، از موقعیت مناسبی که به درخواست اهالی علم در جمع مردم نیشابور ایجاد شده بود، استفاده کرد و حدیث سلسلة الذهب را ایراد فرمود.
نکته قابل توجه این است که حضرت در لحظه حساس وداع، ولایت را به عنوان شرط توحید بیان نمود، (8) چرا که معمولاً افراد به سخنان لحظه خداحافظی، توجه بیشتری دارند و همین مطلب موقعیت‌شناسی ایشان را برای ما کاملاً روشن می‌کند. هم چنین حضرت از موقعیت طلایی ایجاد شده در مجلس مأمون و حضور علما و بزرگان گروه‌های مختلف، مثل جاثلیق (عالم بزرگ نصارا)، رأس الجالوت (عالم بزرگ یهود)، رؤسای صابئین، هربذ بزرگ (عالم بزرگ زردشتیان)، عالم رومیان و سایر متکلمان، نهایت استفاده را کرد و با مدیریت و برنامه‌ریزی دقیق، به آموزش و تبیین مسائل توحیدی پرداخت. (9)

ج - انتخاب شیوه آموزشی مناسب

چهره به چهره و گروهی:

حضرت رضا (علیه السلام) از شیوه آموزشی چهره به چهره، بیش از دیگر شیوه‌ها بهره برد. این شیوه، بهترین، ماندگارترین، کاراترین و اثرگذارترین شیوه آموزشی به شمار می‌رود.

حضوری و غیر حضوری (مکاتبه‌ای):

حضرت به صورت حضوری به آموزش افراد همت می‌گماشت، ولی آن جا که مانعی چون بُعد مسافت، ترس از دشمنان و ... وجود داشت، مشتاقان را از درک علوم رضوی بی‌بهره نمی‌گذاشت و با مکاتبه، جان تشنه آنان را از علم سرشار خود سیراب می‌نمود. (10) از این امر نتیجه می‌گیریم که تعلیم و تعلم به ویژه در مسائل اعتقادی، به هیچ وجه تعطیل بردار نیست.

خصوصی و عمومی:

امام رضا (علیه السلام) در هر فرصت مناسبی به آموزش و تبیین مسائل توحیدی می‌پرداختند. گاهی به افراد، اجازه ملاقات (11) خصوصی می‌داد و گاه با شرکت در جلسات و مناظرات، به آموزش عمومی افراد می‌پرداخت.

استاد محور و پرسش و پاسخ:

حضرت در بعضی جلسات آموزشی، به صورت استاد محور عمل می‌فرمود؛ مانند خطبه توحیدیه. ایشان در بعضی جلسات نیز در قالب پرسش و پاسخ، به آموزش و تبیین مسائل توحیدی می‌پرداخت. (12)

3. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات حین آموزش

الف - شروع مناسب

امام رضا (علیه السلام) در تبیین و آموزش مسائل توحیدی، خطبه توحیدیه را با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیه السلام) آغاز فرمود. (13) یاد و نام باری تعالی (14) و حمد و ثنای الهی (15) در آغاز دیگر روایات حضرت نیز دیده می‌شود.

ب- آماده کردن اذهان

حضرت رضا (علیه السلام) با طرح پرسش‌های توحیدی هدف‌مند و برنامه‌ریزی شده، ذهن افراد را فعال وآماده می‌نمود؛ به عنوان نمونه می‌فرماید: «اگر کسی بگوید: چرا بر مردم واجب است که اقرار کنند چیزی مثل خداوند نیست، باید گفته شود که ...» (16) و «چنانچه فردی بگوید: چرا اقرار به یکتایی خداوند و شناختن وحدانیت او بر خلق واجب است، گفته می‌شود...» (17) هم چنین آن حضرت در تبیین شیئیت خداوند، به محمد بن عیسی بن عبید فرمود: «اگر به تو گفته شود: خداوند چیزی است یا هیچ چیز نیست، چه می‌گویی؟» (18)
حضرت گاهی نیز با توجه به موقعیت مجلس و مخاطب، با سکوت و مکث به آمادگی اذهان کمک می‌کرد، چنان که قاسم بن أیوب می‌گوید:
وقتی مأمون خواست حضرت رضا (علیه السلام) را به ولایت عهدی منصوب کند، بنی هاشم (بنی‌عباس) را جمع کرد و به آنان گفت: «من تصمیم دارم پس از خود، رضا را به خلافت برگزینم.» بنی‌عباس از روی حسادت گفتند: «آیا می‌خواهی مردی نادان را که هیچ آشنایی با خلافت و سیاست ندارد، ولی عهد خود کنی؟! کسی را نزد او بفرست تا به این جا بیاید و نمونه‌هایی از جهالت او را که دلیل خوبی علیه او خواهد بود، ببینی.» مأمون نیز حضرت را فراخواند. بنی‌عباس گفتند: «یا اباالحسن! به منبر برو و ما را راهنمایی کن تا خداوند را به طور صحیح شناخته و بر آن اساس، عباد نماییم.» حضرت بر منبر رفته، سر به زیر انداخت و بدون این که صحبتی کند، مدتی به همان حالت نشست. سپس حرکتی کرد و از جای برخاست و حمد و ثنای الهی را به جای آورد و بر پیامبر اکرم و اهل بیتش درود فرستاد... (19)
سر به زیر انداختن و سکوت قبل از تبیین مسائل توحیدی، باعث کنجکاوی و اشتیاق افراد شده، آنها را آماده استماع مطالب بسیار مهم توحیدی می‌نماید. شاید حضرت با سر به زیر افکندن می‌خواست تأسف خود را از سطح تفکر مخاطبان نشان دهد و با زبان بی‌زبانی اعلام فرماید که آزموده را آزمودن خطاست. جالب این جاست که حضرت با وجود این که از پذیرش ولایت عهدی مأمون، اکراه داشت و خود را در بین حسودان و معاندان می‌دید، از تبیین و آموزش توحید سرباز نزد و حتی به خطبه‌ای کوتاه بسنده نکرد، بلکه خطبه‌ای طولانی و رسا و مناسب با زمان و موقعیت فراهم شده، ایراد فرمود؛ خطبه‌ای اعتقادی که پس از گذشت قرن ها، بسیار راه‌گشا و کاربردی است.

ج- دسته‌بندی مطالب

دسته‌بندی مطالب، سرعت و دقت آموزش به دنبال دارد. حضرت امام رضا (علیه السلام) بسیار ماهرانه، به دسته‌بندی مطالب می‌پرداخت و زمینه یادگیری بهتر و بیشتر را برای افراد فراهم می‌فرمود. نمونه‌های دسته‌بندی در کلام ایشان را می‌توان در بیان نظم موجود در هستی و قدرت لایزال الهی، در تبیین آیه (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً) (20) و توضیح انواع باران، (21) در تشریح جهات مختلف ضرورت اقرار به یکتایی خداوند (22) و در تبیین گرایش‌های سه گانه در باب توحید (23) مشاهده کرد.

د - تفهیم مطلب

حضرت با بیان شیوا و بهره‌گیری از آیات و روایات نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) (24) و ائمه اطهار (علیه السلام)، (25) معنای لغوی، (26) عقل، (27) حقایق علمی، (28) مصادیق اتم واکمل، (29) و مثال، (30) به تفهیم مطلب خود می‌پرداخت.

5. مجاب کردن افراد

ابوصلت هروی در بیان علم والای حضرت امام رضا (علیه السلام) و قدرت ایشان در مجاب کردن افراد می‌گوید:
من داناتر از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را ندیدم و هر دانشمندی هم که با وی مجالست می‌کرد، این مطلب را تصدیق می‌نمود. مأمون علمای ادیان و فقهای شرایع را در مجلسی گرد می‌آورد و حضرت رضا را دعوت می‌کرد تا با آنان گفتگو کند. حضرت همه آنها را مجاب می‌کرد، و همگان فضل و دانش وی را می‌ستودند و به عجز و ناتوانی خود اعتراف می‌کردند. (31)
در پایان اغلب پرسش‌های مأمون از حضرت رضا (علیه السلام)، عبارات (فَرَّجتَ عَنِّی یا أباالحسنِ فَرَّج اللهُ عَنک)(32) و (دَرُّک یا أَبَاالحَسَنِ یا الله درک یا ابالحسن) (33) مشاهده می‌شود. این دلیلی بر علم گسترده آن حضرت و موفقیت ایشان در تفهیم علم خود به افراد است، به طوری که طرف مقابل، جواب سؤال خود را دریافت می‌کرد.
فتح بن یزید جرجانی نیز در گفتگوی توحیدی با حضرت، بیان داشت: (جُعِلتُ فِدَاک فَرَّجتَ عَنِّی، فَرَّجَ اللهُ عَنک.) (34) گاهی نیز افراد از پاسخ‌های آن حضرت متحیر و مبهوت شده، (35) به علم بسیار بالای ایشان اعتراف می‌کردند. (36) هم‌چنین در جلسه مناظره امام رضا (علیه السلام) با سلیمان مروزی در موضوع بداء، سلیمان به مأمون گفت: «از امروز به بعد به خواست خدا، بداء را انکار نخواهم کرد و آن را دروغ نخواهم پنداشت.» (37)
امام رضا (علیه السلام) درباره مجاب کردن مأمون و در پاسخ به این سؤال خود، که «آیا می‌خواهی بدانی مأمون چه زمان پشیمان می‌شود؟»، خطاب به نوفلی می‌فرماید:
زمانی که ببیند با اهل تورات با تورات‌شان و با اهل انجیل با انجیل‌شان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه‌ای از علما به زبان خودشان بحث و همه را مجاب می‌کنم و در بحث بر همگی پیروز می‌شوم و همه آنان سخنان مرا می‌پذیرند، مأمون خواهد دانست آنچه که در صددش است، شایسته او نیست؛ در این موقع است که مأمون پشیمان خواهد شد. (38)
از این روایت دانسته می‌شود که حضرت رضا (علیه السلام) به تمام زبان‌ها تسلط داشته، چنان که در دیگر روایت‌ها نیز به این مطلب اشاره شده است. (39)

و- تکرار مطلب با توجه به اهمیت آن

حضرت رضا (علیه السلام) در پاسخ به پرسش‌های توحیدی ابوقره، با استفاده از دلایل عقلی و نقلی، هرگونه مشابهتی را از ذات باری تعالی، نفی می‌نماید. تکرار عبارت قرآنی (لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ) توسط حضرت، حاکی از اهمیت تفهیم عدم مشابهت غیر خداوند با اوست. (40)

ز- طولانی و کوتاه نمودن پاسخ‌ها با توجه به زمان

امام رضا (علیه السلام) در جلسات آموزش توحید، آن جا که صلاح می‌دانست، با تفصیل به تبیین مطالب می‌پرداخت و آنجا که مصلحت می‌دید، به پاسخ اجمالی بسنده می‌فرمود، اما در هر صورت، به مدیریت زمان توجه داشت؛ مثلاً در مناظره با سلیمان مروزی (متکلم خراسان) آن جا که تشخیص داد او زمان را با تکرار بی‌جای مطلب، تلف می‌کند، چند بار به صورت جدی تذکر داد: «وَیلَکَ! کَم تَرَدَّدُ فِی هَذِهِ المَسئَلَة؟» (41) و «کَم تُرَدِّد؟» (42)
حضرت با مدیریت زمان و برنامه‌ریزی صحیح، نماز اول وقت را حتی در جلسات آموزش توحید، به تعویق نمی‌انداخت، چنان که مناظره مهم ایشان با بزرگان دیگر ادیان، به محض فرارسیدن زمان نماز، قطع شد، طوری که عمران گفت: «مولای من! سؤال مرا قطع نکن. دلم نرم شده است!» حضرت فرمود: «نماز می‌خوانیم و بر می‌گردیم.» (43)

ح- صبر و حوصله در آموزش مطالب

صبر و حوصله فراوان حضرت در تبیین و آموزش مسائل توحیدی، در پاسخ طولانی به پرسش‌های توحیدی ابوقره، (44) پاسخ‌ تفصیلی به پرسش‌های فراوان مأمون و پاسخ به حسین بن بشار (45) کاملاً هویداست. گاهی افراد حاضر در جلسه از صبر و حوصله ایشان، کاسه صبرشان لبریز شده، زبان به اعتراض می‌گشودند؛ مثلاً در جلسه مناظره حضرت با سلیمان مروزی، مأمون خطاب به سلیمان فریاد زد و گفت: آیا با چنین کسی مکابره می‌کنی و جواب سربالا می‌دهی؟ انصاف را از دست نده. آیا نمی‌بینی که در اطرافت از اهل نظر و بحث نشسته‌اند؟ (46)
در ادامه جلسه نیز مأمون گفت: وای بر تو‌ای سلیمان! چقدر این حرف غلط را تکرار می‌کنی؟!
این سخن را قطع کن و به سراغ مطلب دیگری برو، چون نمی‌توانی جواب دیگری بدهی.
حضرت فرمود: «رهایش کن ‌ای امیرمؤمنین! صحبتش را قطع نکن.» (47)
در همین جلسه، بعد از یکی از پاسخ‌های سلیمان، مأمون و اطرافیان خندیدند و حضرت رضا (علیه السلام) نیز خندید و فرمود: «بر متکلّم خراسان سخت نگیرید و او را اذیت نکنید» (48) و با وجود طولانی شدن جلسه، با صبوری فراوان به سلیمان فرمود: «لَا بَأسَ، أَتمِم مَسألتک.» (49)

ط- استفاده از ابزار تشویق و تنبیه

حضرت در حین آموزش و تبیین مسائل توحیدی، در صورت مصلحت، به تشویق یا تنبیه مخاطب می‌پرداخت؛ به عنوان نمونه برای تشویق حسین بن خالد، فرمود: «خداوند به تو خیر عطا کند.» (50) نیز برای تنبیه ابوقره، به او فرمود:
وای بر تو! چطور جرأت می‌کنی پروردگار خود را به تغیر از حالی به حالی دیگر وصف کنی و همان را که بر مخلوقین جاری می‌شود، بر حضرت حقّ جاری سازی؟ (51)
در جایی دیگر هم به ابوقره فرمود:
سبحان الله از این طرز تفکّر! پناه بر خدا از شباهت او به خلق، یا تکلّم او هم چون سخنرانان. هیچ چیزی مانند او نیست، نه گوینده‌ای و نه عمل کننده‌ای. (52)
هم چنین در تبیین مسائل توحیدی به او فرمود: «آیا حیا نمی‌کنید؟!»
امام رضا (علیه السلام) در تبیین تفویض علم الهی به انبیا و ائمه (علیه السلام) خطاب به علی بن جهم می‌فرماید:
وای بر تو‌ای علی! از خدا بترس. این عمل‌های شنیع را به پیغمبران خدا نسبت مده وکتاب خدا را برای خود تفسیر مکن.» (53)
هم چنین آن حضرت در آموزش مسائل توحیدی به سلیمان می‌فرماید: «یا خُراسَانِی! مَا أَکثَرَ غَلَطَک» (54) و در ادامه همین جلسه، او را با لفظ «جاهل» مورد خطاب قرار می‌دهد. (55)

ی- استفاده از وسایل کمک آموزشی

امام رضا (علیه السلام) در آموزش، از ساده‌ترین و در دست‌رس‌ترین چیزها به عنوان وسایل کمک آموزشی استفاده می‌فرمود. استفاده از بدن، دستان و انگشتان، حین آموزش و تبیین مسائل توحیدی، در روایات زیر مشاهده می‌شود.
از محمدبن عبدالله خراسانی خادم حضرت رضا (علیه السلام) روایت شده است:
مردی از زنادقه بر حضرت رضا (علیه السلام) وارد شد، در حالتی که جماعتی نزد آن بزرگوار حضور داشتند... شخص دهری عرض کرد: مرا اخبار کن که خدای شما چه زمان بوده است. حضرت فرمود: «تو مرا اخبار کن که چه زمان نبوده تا من اخبار کنم که چه زمان بوده است.» دهری عرض کرد: دلیل آن را بفرما؟ آن بزرگوار فرمود: «چون که من نظر می‌کنم به بدن خود که ممکن نیست خود را در عرض یا در طول، کم و زیاد کنم و برای من ممکن نیست خود را در عرض یا در طول، کم و زیاد کنم و برای من ممکن نیست که ناخوشی‌ها را از بدن خود دفع کنم و هر چه برای آن منفعت دارد، یعنی خوبی را جلب کنم. پس می‌دانم که برای این بنیان، بنا کننده‌ای هست و کسی وجود دارد که این بنیان را درست کرده است...» (56)
حسین بن خالد می‌گوید:
از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: مقصود از «وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ‌ » (57) چیست؟ آن حضرت فرمود: «آسمان‌ها وابسته به زمین‌اند» و انگشتان خود را درهم کرد. گفتم: چگونه وابسته به زمین‌اند، با این که خدا می‌فرماید: (ا رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا)؟ (58) فرمود: «سبحان الله! آیا نمی‌فرماید بی‌ستون دیدنی؟» گفتم: چرا. فرمود: «پس ستونی هست، ولی دیده نمی‌شود». گفتم: قربانت! این چگونه است؟ آن حضرت دست چپ خود را گشود و دست راستش را بر آن نهاد و فرمود: «این زمین دنیاست که آسمان دنیا بالایش گنبد است و زمین دوم، بالای آسمان دنیاست و آسمان دوم بالایش گنبد است و زمین سوم بالای آسمان دوم است...» (59)
حضرت در این دو روایت، به زیبایی از ساده‌ترین وسایل کمک آموزشی، یعنی بدن و دست، انگشتان بهره می‌برد و مطلب مورد نظر خود را تبیین می‌فرماید.

ک – رعایت‌شأن ظاهری افراد

امام رضا (علیه السلام) در جلسات تبیین مسائل توحیدی، شأن ظاهری افراد را رعایت می‌نمودند؛ مثلاً در مجلس مناظره‌ای که مأمون با بزرگان دیگر ادیان ترتیب داده بود، زمان نماز که رسید، حضرت رو به مأمون کرد و فرمود: «وقت نماز شده است». ایشان این گونه احترام او را مقابل دیگران رعایت کرد و سپس مجلس را برای ادای نماز ترک نمود. حضرت احترام عمران را هم رعایت کرد و وقتی گفت: «مولای من! سؤال مرا قطع نکن. دلم نرم شده است!» حضرت فرمود: «نماز می‌خوانیم و بر می‌گردیم.» (60)
حضرت با قبول دعوت مأمون جهت شرکت در جلسات مناظره نیز شأن ظاهری او را مقابل بزرگان دیگر ادیان رعایت فرمود و حتی در جلسه مناظره با سلیمان مروزی، مأمون را با لقب «امیرالمؤمنین» مورد خطاب قرار داد. (61)

ل – صراحت و قاطعیت و عدم تسامح و تساهل

امام رضا (علیه السلام) در آموزش و تبیین مسائل توحیدی قاطعانه و با صراحت فرمود:
لا إِلَه إِلَّا اللُ العَلی العَظیمُ، کَذَبَ العَادِلُونَ و ضَلُّوا ضَلالاً بعیداً و خَسِرُوا خُسراناً مُبِیناً؛ (62)
معبودی جز الله نیست که بزرگ و بلند مرتبه است. کسانی که خدا را با دیگر موجودات یکسان می‌دانند، دروغ گفته‌اند و به ضلالت بزرگی دچار گشته اند و آشکارا زیان دیده‌اند.
در جایی دیگر می‌فرماید:
هر که خدا را به آفریده‌اش تشبیه کند، مشرک است و هر که او را به جا و مکان وصف کند، کافر است و هر که به او نسبت دهد آنچه را که از آن نهی فرموده، دروغ‌گوست.
سپس این آیه را تلاوت می‌کند: (إِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ أُول?ئِکَ هُمُ الْکَاذِبُونَ ) (63) (64)
هم چنین خطاب به احمد بزنطی که قائل به صورت برای خداوند بود، فرمود: «این کار را رها کن...» (65) زمانی هم که یکی از زنادقه از امام رضا (علیه السلام) پرسید: «مرا آگاه فرما که او چگونه است و کجاست؟» فرمود:
وای بر تو! به راه اشتباه و غلط رفته‌ای. او مکان را آفریده و او بوده است و مکانی نبوده. او کیفیت را ایجاد کرده و بوده، زمانی که کیفیت نبوده. پس با کیفیت و مکان و حواس شناخته نمی‌شود و به هیچ چیزی مقایسه نمی‌گردد. (66)
ابوهاشم جعفری می‌گوید:
از آن حضرت سؤال کردم: آیا خدای وصف می‌شود: یعنی روا باشد که او را وصف کنند و نشان دهند؟ حضرت فرمود: «آیا نمی‌توانی قرآن را بخوانی یا آن را نمی‌خوانی؟» (67)
حضرت بسیار مدبرانه، راه را بر غالیان سد کرد و در عین حال به دشمنان اهل بیت (علیه السلام) اجازه سوء استفاده نداد و مکرر در دعای خود می‌فرمود:
پروردگارا! من از آن کسانی که درباره ما سخنی را می‌گویند که ما در خود ندانسته‌ایم، به سوی تو تبری می‌جویم. پروردگارا! من بیزارم از آن کسانی که برای ما چیزی را ادعا می‌کنند که حق ما نیست. (68)

4. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات بعد از آموزش

الف – ارائه تکلیف

از امام رضا (علیه السلام) در مورد توحید سؤال شد؛ آن بزرگوار فرمود:
کلّ من قرأ (قُل هُوَ اللهُ أَحَدٌ) و آمن بها، فقد عرف التوحید» (69)
هر کس سوره توحید را بخواند در حالی که به آن ایمان داشته باشد، توحید را شناخته است.
بر اساس این روایت، خواندن توحید و ایمان به آن، یکی از تکالیف توحیدی به شمار می‌رود.

ب- برپایی جلسات نقد و بررسی محتوای آموزشی

اباصلت هروی می‌گوید:
به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) عرض کردم: یا ابن رسول الله! در مورد روایتی که اهل حدیث آن را نقل کرده‌اند، مبنی بر این که «مؤمنان در بهشت از منزل‌های خود خداوند را زیارت می‌کنند، چه می‌فرمایید؟ حضرت فرمود:
ای اباصلت! خدای تبارک و تعالی پیغمبر گرامی خود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر جمیع خلق، اعم از پیغمبران و ملائکه، فضیلت داد و طاعت از او را اطاعت از خود و پیروی از او را پیروی از خود و زیارت او را در دنیا و آخرت، زیارت خود قرار داد و فرمود: (مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) (70) و فرمود: (إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ) (71) و پیغمبر مکرم فرمود: «هر کس در زمان حیات من یا بعد از مرگم، مرا زیارت کند، خداوند را زیارت کرده است.» درجه پیغمبر در بهشت، بلندترین درجات است و کسی که از منزل خود در بهشت، آن جناب را در درجه او زیارت کند، خداوند تبارک و تعالی را زیارت کرده است. (72)
از حسین بن خالد نقل شده است: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: مردم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی نقل می‌کنند که حضرت فرموده: «خداوند، آدم را به شکلش (شکل خدا) آفرید.» امام (علیه السلام) در جواب فرمود:
خدا آنها را بکشد! اول حدیث را حذف کرده‌اند. روزی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از مقابل دو تن که به یکدیگر دشنام می‌دادند، می‌گذشت. یکی از آن دو به دیگری می‌گفت:
خدا چهره تو و چهره هر کس را که به تو شبیه است، زشت گرداند! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: «ای بنده خدا! این سخن را به برادرت نسبت مده، زیار خداوند آدم (علیه السلام) را به شکل او آفرید.» (73)
ابراهیم بن ابی محمود نیز می‌گوید:
به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم: نظر شما درباره حدیثی که مردم از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کنند، چیست که حضرت فرمود: «خداوند تبارک و تعالی هر شب جمعه به آسمان دنیا فرود می‌آید؟» امام (علیه السلام) فرمود:
خداوند لعنت کند کسانی را که کلمات را از محلّ خود جابه جا و تحریف می‌کنند. به خدا قسم، رسول خدا چنین سخنی نگفته است، بلکه فرمود: «خداوند تعالی در ثلث آخر هر شب و در هر شب جمعه از اوّل شب، فرشته‌ای را به آسمان دنیا می‌فرستد و آن فرشته به فرمان خداوند ندا می‌کند: آیا درخواست کننده‌ای هست تا خواسته‌اش را برآورده کنم؟ آیا توبه کننده‌ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا استغفار کننده‌ای هست تا او را بیامرزم؟ ‌ای که طالب خیر هستی! به این سو بیا.‌ ای که به دنبال شرّ هستی! دست نگه‌دار. این فرشته تا طلوع فجر این ندا را ادامه می‌دهد و چون فجر طلوع کرد، به محل خود در ملکوت آسمان باز می‌گردد.» این حدیث را پدرم از جدّم و او از پدرانش از قول رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برایم نقل کرد. (74)
پس شاگردان با عرضه حدیث بر معلم بزرگ زمانه خویش، حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، در کلاس درس ایشان به نقد و بررسی احادیث و روایات، یا همان «محتوای آموزشی» می‌پرداختند.

ج – ارائه راهکار اساسی

امام رضا (علیه السلام) در کنار نقد و بررسی محتوای آموزشی، راهکار اساسی را هم به شاگردان مکتب خود می‌آموخت. ایشان بسیار آگاهانه، چراغی فرا روی افراد زمانه خود و دیگر نسل‌های بشری قرار می‌دهد تا در وادی روایات جعلی، سرگردان نمانند و به بیراهه نروند.
آن بزرگوار می‌فرماید:
هرگاه روایات با قرآن مخالفت داشت، من آن اخبار را تکذیب می‌کنم، زیرا مسلمین اجماع کرده‌اند که با علم ودانش نمی‌توان خداوند را دریافت، و با دیدگان ظاهر نمی‌توان او را دید و خداوند را به هیچ چیزی نمی‌توان تشبیه کرد.» (75)
آری، حضرت با ارائه راهکار عرضه روایات بر قرآن، اطمینان از سلامتی و صحت محتوای آموزشی را برای شاگردان خود به ارمغان آورد.

نتیجه‌گیری

حضرت رضا (علیه السلام) در تبیین مسائل توحیدی، آن هم در آن بازه زمانی، با مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی دقیق، موقعیت و نیاز وسطح فکر مخاطب را در نظر می‌گرفت و بسیار دقیق و کارشناسانه عمل می‌کرد. ایشان در حین آموزش، با صبر و حوصله و مدیریت زمان، با توجه به محیط اموزشی، از تمام امکانات موجود (تکنولوژی آموزشی) استفاده می‌فرمود و مطالب توحیدی را به مخاطب، تفهیم و او را مجاب می‌نمود. حضرت حتی پس از آموزش نیز شاگردان مکتب خود را رها نمی کرد و با نقد و بررسی محتوای آموزشی و با ارائه بهترین راهکار عملی، مانع از انحراف وکج فهمی آنها می‌شدند.
شایان توجه است که حضرت رضا (علیه السلام) قرن‌ها پیش در تعامل با مردم زمانه خویش، با امکانات محدود و تحت نظارت دشمنان، چنین مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی را ارائه می‌نماید. حال باید پرسید امروزه با توجه به امکانات و تکنولوژی پیشرفته، چه مقدار در امر آموزش موفق بوده‌ایم؟ آیا قبل از هر برنامه‌ریزی آموزشی، نیازسنجی صورت می‌گیرد؟ آیا موقعیت‌شناسی و مخاطب‌شناسی را مبنای برنامه‌ریزی‌های آموزشی قرار می‌دهیم؟ آیا به محتوای آموزشی که با روح مخاطب سروکار دارد، اهمیت می‌دهیم؟ آیا پس از دوره‌های آموزشی، شاگردان زیر بال و پر اساتید خبره، رشد می‌کنند؟ یا آن که اخذ مدرک به معنای خداحافظی استاد با شاگرد است؟

پی‌نوشت‌ها:

1. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ص 331.
2. توحید، آیه‌ی 1-4.
3. شورا، آیه‌ی 11.
4. بقره، آیه‌ی 137.
5. صدوق، التوحید، ص 95.
6. مثل ایراد خطبه طولانی توحیدیه و مناظره با بزرگان ادیان، مانند عمران صابی. (ر.ک: ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص 423)
7. مردی به خدمت امام رضا (ع) آمد و عرض کرد: «آیا پروردگارت می‌تواند آسمان‌ها و زمین و آنچه در میانه این‌هاست را در تخم مرغی قرار دهد؟» حضرت فرمود: «آری ودر کوچک تر از تخم مرغ نیز. او آنها را در چشم تو قرار داده و آن کمتر از تخم مرغی است، زیرا هرگاه آن را بگشایی، آسمان و زمین و آنچه در میانه آنهاست را می‌بینی و اگر می‌خواست، تو را از آنها کور می‌گردانید تا آنها را نبینی.» (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین ، ج1، ص 39)
8. اسحاق بن راهویه می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) در جمع مردم نیشابور، به نقل از پدر و اجداد پاکش، به نقل از رسول خدا (ص) فرمود: «من از جبرئیل شنیدم که می‌فرمود: از خدای جل جلاله شنیدم که می‌فرمود: کلمه لا اله الا الله (توحید) حصار من است. پس هر که در حصار من داخل شود، از عذاب من ایمن باشد.» اسحق بن راهویه می‌گوید: چون حیوان سواری آن حضرت گذشت، ما را ندا داد: «با شروط آن و من از جمله شروط آن هستم.» (صدوق، الأمالی، ص 235؛ همو، توحید، ص 25؛ همو، معانی الاخبار، ص 371؛ علی رضا صابری یزدی و محمدرضا انصاری محلاتی، الحکم الزاهره، ترجمه انصاری، ص 89).
9. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 313.
10. از حمدان بن سلیمان روایت شده است: «به حضرت رضا (ع) نوشتم و از آن جناب سؤال کردم که آیا افعال و کردار بندگان آفریده شده یا آفریده نشده است؟ در جواب من نوشت: «افعال و کردار بندگان، دوهزار سال پیش از آفریدن آنان در علم خدا مقدر بود.» (تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، ج1، ص 752 و ج4، ص 3)
محمدبن عبید می‌گوید: «به حضرت رضا (ع) نامه نوشتم و درباره دیدن خدا و آنچه عامه و خاصه روایت کرده‌اند، سؤال کردم و خواستم که این مطلب را برایم شرح دهد...» (الکافی، ترجمه: مصطفوی، ج1، ص 129؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 755)
شخصی به نام جعفر می‌گوید: خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا (ع) نامه نوشتم و از او در مورد توحید خداوند سؤال کردم. پس آن حضرت پاسخی را به خط خود به من نوشت و فردی به نام فتح، آن نامه را برای من آورد و من آن را خواندم... (صدوق، التوحید، ص 56)
11. طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 405-407؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 753 و 575 و ج3، ص 413.
12. حضرت در تبیین علم خداوند به تمام آنچه که در بهشت و دوزخ است، به سلیمان فرمود: «ای سلیمان! آیا خداوند به تمام آنچه که در بهشت و دوزخ است، علم دارد؟» سلیمان گفت: بله. حضرت فرمود: «آیا آنچه را که خداوند می‌داند که در آینده ایجاد خواهد شد، ایجاد خواهد شد؟» گفت: بله. حضرت فرمود: «حال اگر موجود شد به گونه‌ای که دیگر چیزی باقی نماند، آیا باز هم خداوند می‌تواند چیزهای دیگری به آنها بیفزاید یا صرف نظر می‌کند؟» (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 494 و 495)
13. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 150.
14. جعفر بن محمد اشعری از فتح بن یزید جرجانی، نقل کرده که گفت: «به خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا (ع) نامه نوشتم و از او درباره توحید خدا سؤال کردم. پس به خط خود به من نامه نوشت.» جعفر می‌گوید: «فتح آن نامه را به من نشان داد و من آن را خواندم. خط امام رضا (ع) بود که: بسم الله الرحمن الرحیم، سپاس و ستایش برای خداست که ستایش را به بندگانش الهام فرموده...» (همو، التوحید، ص 56)
15. همو، علل الشرائع، ج1، ص 9 و 10؛ عزیزالله، عطاردی، مسند الإمام الرضا (ع)، ج1، ص 21.
16. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 103؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 560 و ج5، ص 391.
17. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج5، ص 707 و 708.
18. همان، ج1، ص 706.
19. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 150.
20. بقره، آیه 22.
21. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 41.
22. همان، ج5، ص 707 و 708.
23. همان، ج4، ص 562 و صدوق، التوحید، ص 107.
24. صدوق، همان، ص 25.
25. همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص 12؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 45 و 46.
26. صدوق، همان، ج1، ص 201؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 261 و ج3، ص 449 و 450.
27. عبدالله بن قیس می‌گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم می‌فرمود: (بَل یداهُ مَبسوطتان). عرض کردم: خداوند مانند ما دو دست دارد؟ فرمود: «خیر، اگر چنین بود که از به شمار می‌رفت.» (عطاردی، عزیزالله، اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع) ).
28. عبد علی بن جعبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج4، ص 195 و ج5، ص 121 و 366؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، حضرت در توجه دادن به آفاق، به آفرینش هفت آسمان و هفت زمین و وابستگی زمین و آسمان به یک دیگر و آسمان بدون ستون دیدنی اشاره می‌فرماید که حاکی از احاطه علمی ایشان است. ایشان با تفسیر آیه و تبیین آسمان بدون ستون دیدنی، پرده از حقیقتی علمی بر می‌دارد که در زمان نزول آیات، بر کسی آشکار نبود. (علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 328)
29. ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج5، ص 370؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 747؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 118، ج4، ص 495 و ج5، ص 664.
30. حضرت فرمود: «او قائم است، اما نه به معنای ایستادن روی پا با زحمت و سختی و خستگی، مثل ایستادن سایر اشیاء. وقتی می‌فرماید: خدا قائم است، معنایش این است که حافظ و قیم اشیاست؛ مثل این که گفته می‌شود:
فلانی قائم به امر فلانی است، یعنی کارهای او به دست فلانی است...». (الکافی، ج1، ص 121؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 298؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج2، ص 508 و ج5، ص 580.)
31. طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 328.
32. خاطرم را آسوده کردی ‌ای اباالحسن! خداوند خاطرت را آسوده نماید. (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج2، ص 336)
33. آفرین بر شما‌ای ابالحسن! (همان، ج3، ص 449 و 450، ج4، ص 443 و ج5، ص 57؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 201 و 202)
34. (همان، ص 128) صدوق.
35. قَالَ صَفوَانُ: «فَتَحَیر َاَبوقُرَّة وَ لَم یحِر جَوَاباً حَتَّی قَامَ وَ خَرَج.» (طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص 408)
36. سلیمان در مجلس مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: «اراده همان قدرت است». حضرت رضا (ع) فرمود: «خداوند (عجل الله) بر آنچه اراده نکند هم قادر است و این مطلب قطعی است، چون خداوند فرموده: «وَ لئن شِئنا لَنذهَبَنَّ بِالَّذِی أوحَینا إلَیکَ» اگر اراده همان قدرت می‌بود، خداوند اراده کرده بود که آن را ببرد، چرا که قدرت بر این کار را داشت.» سلیمان در جواب درماند. مأمون گفت: «ای سلیمان! او عالم‌ترین هاشمی است.» سپس حاضران مجلس را ترک کردند، (صدوق، همان، ج1، ص 191؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان ج3، ص 220)
37. صدوق، همان، ج1، ص 183.
38. همان، ترجمه: علی‌اکبر غفاری وحمیدرضا مستفید، ج1، ص 316.
39. عَن أَبِی الصَّلتِ الهَرَوِی قَالَ: کَانَ الرَّضَا (ع) یکَلِّمُ النَّاسَ بِلغَاتِهِم وَ کَانَ و اللهِ اَفصَحَ النَّاسِ و أعلَمَهُم بِکُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ: فَقُلتُ لَهُ یوماً: یا ابنَ رَسُولِ الله! إنِّی لَاَعجَبُ مِن مَعرِفَتِک بِهَذِهِ اللَّغَاتِ عَلَی اختِلَافِهَا. فَقَالَ: یااَبَا الصَّلتِ! أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَی خَلقِهِ وَ مَا کَانَ اللهَ لِیتَّخذَ حُجَّةً عَلَی قَومٍ وَ هُوَ لَا یعرِفُ لُغَاتِهِم. أوَ مَا بَلَغَک قَولُ أَمِیرِالمُؤمِنِینَ: اُوتِینَا فَصلَ الخِطابِ؟ فَهَل فَصلُ الخِطَابِ إلَّا مَعرِفَةُ اللُّغَات؟ (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 228).
40. طبرسی، الإحتجاج علی اهل اللجاج، ج2، ص 405-407.
41. وای بر تو! چقدر این مطلب را تکرار می‌کنی؟ (صدوق، همان ج1، ص 187؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 145)
42. صدوق، همان.
43. همان، ص 172.
44. طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج2، ص 405 – 407؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 575 و 753 و ج3، ص 413.
45. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 53 و 54 و ج5، ص 6.
46. صدوق، همان، علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 370.
47. همان، ص 380.
48. همان، ص 372.
49. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 187.
50. همان، ص 146؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 751.
51. طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص 408.
52. همان، ج2، ص 405؛ همان، ترجمه بهراد جعفری، ج2، ص 393 و 394.
53. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 318.
54. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 187.
55. همان، ص 189.
56. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 15 و 424 و ج5، ص 124.
57. «به آسمان آراسته سوگند.» (ذاریات، آیه‌ی 7) سوگند به آسمان که دارای راه‌هاست. (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، ص 110).
58. «خدا همان کسی است که آسمان‌ها را بدون ستونی که ببینید، برافراشته». (رعد، آیه‌ی 2)
59. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 328؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی. همان، ج4، ص 195 و ج5، ص 121 و 366؛ ناصر مکارم شیرازی، همان.
60. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 172.
61. همان، ص 188.
62. همان، ص 154.
63. «فقط کسانی دروغ را می‌سازند که آیه‌های خدا را باور ندارند و آنها خودشان دروغ‌گویانند». (نحل، آیه 105)
64. فضل بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 9؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 87؛ شهید اول، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة، ترجمه عبدالهادی مسعودی، ص 36؛ بحارالانوار، ج75، ص 353.
65. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج3، ص 130 و ج5، ص 155.
66. صدوق، التوحید، ص 251.
67. همان، ترجمه: محمدعلی اردکانی، ص 103؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 753.
68. مفید، تصحیح الاعتقاد، ج1، ص 99.
69. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 133؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا(ع)، ج1، ص 42.
70. «هرکس رسول را اطاعت کند، خداوند را اطاعت کرده است». (نساء، آیه 80)
71. «[ای رسول!] کسانی که با تو بیعت کرده‌اند و دست خدا بالای دست خلق است [و چون دست خلق نیست]» (فتح، آیه‌ی 10)
72. صدوق، همان، ج1، ص 116؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 521 و ج5، ص 60.
73. صدوق، همان، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 240 و 241.
74. همان، ص 254 و 255.
75. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع)، ص 265.

منابع تحقیق :
1. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة مؤسسة البعثة، بنیاد بعثت، تهران 1416 ق، چاپ اول.
2. حرانی، حسن بن علی ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، جامعه مدرسین 1404 ق، چاپ دوم.
3. شهید اول، شمس‌الدین محمدبن مکی، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، انتشارات زائر، 1379ش، چاپ اول.
4. صابری یزدی، علی رضا و انصاری، محمدرضا، الحکم الزاهرة، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، قم 1375 ش، چاپ دوم.
5. صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، الأمالی، اعلمی، بیروت، 1400 ق، چاپ پنجم.
6. ــــــــــــ ، التوحید، جامعه مدرسین، قم 1398 ق، چاپ اول.
7. ــــــــــــ ، ترجمه: محمدعلی اردکانی، علمیه اسلامیه، تهران، بی‌تا، چاپ اول.
8. ـــــــــــــ ، علل الشرائع، داوری، بی‌تا، چاپ اول.
9. ـــــــــــــ ، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، نشر جهان، تهران، 1378 ق، چاپ اول.
10. ـــــــــــــ ، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، نشر صدوق، تهران 1372ش، چاپ اول.
11. ـــــــــــــ ، کمال‌الدین و تمام النعمة، اسلامیه، تهران 1395ق، چاپ دوم.
12. ـــــــــــــ ، معانی الأخبار، جامعه مدرسین، قم 1403 ق، چاپ اول.
13. طبرسی، احمدبن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مرتضی، مشهد 1413 ق، چاپ اول.
14. ــــــــــــــ ، الإحتجاج علی أهل اللحاج، ترجمه: بهراد جعفری، اسلامیه، تهران 1381 ش، چاپ اول.
15. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیه، 1390 ق، چاپ سوم.
16. طبرسی، فضل بن حسن، مشکاة الأنوار فی غررالأخبار، حیدریه، نجف 1385ق، چاپ دوم.
17. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، اسماعیلیان، قم 1415 ق، چاپ چهارم.
18. عطاردی، عزیزالله، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، انتشارات کتابخانه صدر، تهران 1397 ق، چاپ اول.
19. ـــــــــــــــ، مسند الإمام الرضا (علیه السلام)، آستان قدس رضوی، مشهد 1406 ق، چاپ اول.
20. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: حسین اعلمی، صدر، تهران 1415 ق، چاپ دوم.
21. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق: سیدطیب موسوی جزایری، دارالکتاب، قم 1367 ش.
22. ـــــــــــــ ، الکافی، اسلامیه، تهران 1362 ش، چاپ دوم.
23. محمدبن یعقوب، کلینی، الکافی، ترجمه: سید جواد مصطفوی، کتاب‌فروشی علمیه اسلامیه، تهران بی‌تا، چاپ اول.
24. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، اسلامیه، تهران.
25. معارف، زهره، توحید ذاتی و توحید صفاتی در روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام) (پایان نامه سطح 3)، جامعة الزهرا (علیهما السلام)، قم 1392 ش.
26. مفید، محمدبن نعمان، تصحیح الاعتقاد، کنگره شیخ مفید، قم 1414 ق، چاپ دوم.
27. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، تهران 1374 ش، چاپ اول.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

علم النفس فلسفی؟ مدیریت و برنامه‌ریزی آموشی حضرت رضا ع در تبیین مسائل توحیدی علم النفس فلسفی؟ مدیریت و برنامه‌ریزی آموشی حضرت رضا ع در تبیین مسائل توحیدی


ادامه مطلب ...

تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز

[ad_1]

چکیده

وقف به عنوان یک سیستم پویا و بازوی نیرومند، کارکردی مؤثر در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مذهبی و کالبدی جامعه برعهده گرفته اســت. بهره گیری بهینه از منابع و توانمندی های این نهاد مردمی، که نشئت گرفته از اعتقادهای دینی انسان اســت، می تواند منجر به رشد و توسعه ی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه شود که نتیجه ی نهایی آن به یقین دستیابی به عدالت اجتماعی خواهد بود. موقوفات، در هر زمان و مکانی، تقریباً همه ی نیازهای جامعه را پوشش می دهند؛ به صورتی که در هر زمانی، خلأی در بخشی از جامعه به وجود می آید، واقفان خیراندیش و آگاه در صدد پرکردن این خلأ، موقوفات جدید را ساماندهی می کنند. نهاد وقف علاوه بر آثار فرهنگی، مذهبی، آموزشی، اقتصادی و اجتماعی، آثار جغرافیایی مهمی را نیز همراه دارد. در سرتاسر سرزمین های اسلامی بسیاری از عناصر کالبدی و چشم اندازهای جغرافیای، درنتیجه اعتقاد به پدیده ی وقف پدیدار گشته اند.
در این مقاله نگارنده سعی دارد به تبیین آثار و جایگاه وقف در کلیه ی ابعاد جامعه بپردازد.

مقدمه

انسان برای کسب رضای خدا و رسیدن به کمال و جانشینی خداوند در روی زمین باید طبق تعالیم خداوند هرچه بیشتر از جان و مال خویش در راه او بگذرد همین اعتقاد او را به ایثار و از خودگذشتگی و احساس جاوادنگی سوق می دهد(1).
وقف در واقع عملی اســت که انسان به انتخاب خود و در کمال صحت و سلامت، اموال و دارایی خود را از مالکیت مجازی اش خارج می کند و به مالکیت حقیقی آن، یعنی خداوند بر می گرداند تا در راه رضای خدا، به همنوعان خود ببخشد. انسان به این وسیله اول، به تزکیه ی روح و روان خویش پرداخته و روحیه ی مال اندوزی و دنیاپرستی را از خود دور کرده اســت؛ دوم، از طریق وقف می تواند به حل بسیاری از معضلات جامعه ی خود کمک کند و همچنین از اختلافات طبقاتی موجود در جامعه جلوگیری کند. بی تردید اگر به مقوله ی وقف به طور همه جانبه نگریسته شود و اهمیت این سنت نبوی آشکار شود، تأثیری عمده در تحول ساختار فرهنگی و توسعه ی کشور خواهد داشت.(2)

وقف

معنای لغوی وقف: وقف در لغت به معنای ایستادن، به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن اســت(3). و نیز به معنای نگه داشتن و حبس کردن چیزی اســت و در اصطلاح به معنای حبس کردن عین مال و ملکی که منافع آن در امور عام المنفعه مصرف شود.
وقف بر وزن حبس و قطع - از باب ضرب - یعنی نگه داشتن و حبس کردن چیزی. وقف به معنای مصدری بر وزن «موقوف» و به معنای مفعولی بر وزن اوقاف، جمع بسته می شود.
در اصطلاح فقهی وقف عبارت اســت از: نگه داشتن و حبس کردن عین ملکی، بر ملک واقف آن، نه ملک خدا، و مصرف کردن منفعت آن در راه خدا(4).
در کتب فقهی، وقف را با این عبارت تعریف می کنند «الوقف تحبیس المال و تسبیل المنفعه» یعنی وقف آن اســت که مالی حفظ شود و درآمدهای آن در اهداف معین مصرف شود(5).
حسن بانک یوسف حلی معروف به علامه حلی (648-726ق) در کتاب تبصره المتعلمین می گوید: وقف آن اســت که اصل مال را نگه دارند و تا هست منافع آن را در راه خیر مصرف کنند.(6)
معنای مدنی وقف: تعریف وقف در قانون مدنی (ماده ی 55) عبارت اســت از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.
به عبارتی، وقف نگهداری از اصل مال و ملک، و استفاده از بهره و منفعت آن در راه خدا می باشد که گاهی از آن با عنوان صدقه ی جاریه نیز یاد می شود. منظور از آن صدقه ای اســت که دائماً ادامه دارد، به طوری که اصل آن ثابت و منافعش در تداوم اســت.

اقسام وقف

وقف را می توان از جهات متعددی تقسیم بندی کرد، از آن جمله می توان بر اساس موقوف علیه، به وقف عام و خاص تقسیم کرد:
وقف عام: وقفی اســت که در آن مقصود، امور خیریه اســت و مخصوص گروه یا طبقه ای معین نیست؛ مانند وقف بر فقرا، روضه خوانی، وقف بر طلاب و مدارس و مساجد، کمک به نیازمندان و احداث بیمارستان.
وقف خاص: درحالی که در وقف خاص، مقصود اشخاص و گروه معین می باشد همانند وقف بر اولاد یا افراد یا طبقه ای خاص از مردم.
وقف را از نظر کسب منافع و عواید نیز می توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف. وقف انتفاع که در آن مقصود واقف، تحصیل درآمد مادی نیست، در این وقف، واقف اهدافی همانند احداث مسجد، مدرسه یا حسینیه را مد نظر دارد.
ب. وقف منفعت: مقصود واقف، کسب درآمد مادی اســت برای اینکه در مواقعی مشخص هزینه شود. برای مثال واقف مغازه ای را وقف می کند تا منافع آن صرف نگهداری و تعمیر مسجد شود.
از جمله تقسیم های دیگر وقف، تقسیم آن به سه نوع خیری، دینی و ذری می باشد. در وقف دینی، هدف عبادت خداوند و اعمال دینی اســت و در وقف ذری، واقف مالی را برای اولاد خود وقف می کند.

ارکان وقف

وقف چهار رکن اساسی دارد که عبارت اند از:
1. صیغه: بنابر قول اکثر فقها بیان لفظ «وقفت» در وقف کافی به نظر می رسد. اعتبار صیغه در وقف از آن جهت اســت که وقف را نوعی از تملیکات می دانند و هر تملیکی نیاز به صیغه دارد ولی در صیغه ی وقف، لفظ یا الفاظی خاص ضرورت ندارد.(7)
در وقف لازم نیست صیغه به زبان عربی خوانده شود؛ بلکه، مثلاً اگر بگوید: «زمینی را وقف کردم» و موقوف علیه یا وکیل بگوید: «قبول کردم»، وقف صحیح می باشد. حتی اگر جایی به قصد مسجد بودن ساخته شود و در اختیار نمازگزاران گذاشته شود وقفیت محقق می شود. در موقوفات عامه مثل مسجد یا مدرسه یا چیزی که برای عموم وقف می شود، قبول کردن کسی در صحت وقف لزومی ندارد.
2 واقف: واقف کسی اســت که خود در زمان حیات، مال یا ملکی را وقف کند یا وصیت نماید که بعد از مرگش، دیگری ملکی از وی را وقف کند(8).
واقف باید بالغ، عاقل، مختار و غیرمحجور باشد. پس وقف بچه، گو اینکه به ده سال رسیده باشد، - بنابر اقوا - صحیح نیست. بلی چون وصیت بچه ده سال بنابر اقوا، صحیح اســت اگر بر وقف وصیت کند، وقف وصی او صحیح اســت. و نیز امام خمینی شرایط وقف را این گونه بیان می کند: واقف باید بالغ، عاقل، مختار و غیر محجور (به علت افلاس وسفاهت) باشد و ممنوعیتی از تصرف در مالی که وقف می کند نداشته باشد و لازم نیست که واقف مسلمان باشد بلکه وقف کافر هم در چیزی که از مسلمان صحیح اســت - بنابر اقوا - صحیح می باشد و نیز وقف در چیزی که بنا بر مذهب او صحیح اســت درست می باشد، چون فقه اسلامی مقررات مذهبی او را اعتراف می کند(9).
3. موقوف: چیزی که وقف می شود باید چهار شرط داشته باشد:
1. عین باشد. (یعنی دین خدا نباشد)
2. مملوک باشد (یعنی قابلیت تملک داشته باشد) و متقوّم باشد.
3. با باقی ماندن عین آن، انتفاغ پذیر باشد.
4. به تصرف دادن آن صحیح باشد.(10)
امام خمینی در تحریرالوسیله می فرماید: «آنچه که وقف می شود باید قابل تملک و دارای منافع حلال باشد به طوری که بشود با بقای اصل ملک به مدت قابل توجهی از آن منفعت برد. ولی لازم نیست که هم اکنون قابل بهره برداری باشد (و بلکه کافی اســت که بعد از مدتی قابل انتفاع شود پس وقف چهارپای کوچک و نهال های کاشته شده ای که تا چند سال بعد میوه نمی دهند صحیح اســت) و نیز وقف ملکی که در اجاره باشد صیحح اســت و اجاره به همان حال باقی می ماند. وقف منافع و دیون و وقف چیزی که انتفاع از آن مستلزم اتلاف آن اســت مانند غذاها و میوه ها و وقف چیزی که انتفاع مقصود از آن منحصر در حرام اســت مانند آلات لهو و قمار صحیح نیست و...»(11).
4. موقوف علیه: درآمد هر موقوفه ای موافق نظر واقف باید به مصرف اشخاص از قبیل فقرا و ایتام، اولاد واقف، زوار و طالبان علم یا مؤسسات و اماکن مانند مدارس، مساجد حمام ها، پل ها، آب انبارها، قنوات و نظایر آن ها برسد. هر فرد از موارد مصرف را «موقوف علیه» می گویند(12).
علامه حلی سه شرط را بر موقوف علیهم بیان می دارد:
1. موقوف علیهم باید اهمیت تملک داشته باشند؛ یعنی باید از کسانی باشند که بتوانند مالک شوند.
2. موقوف علیهم باید معلوم باشند.
3. اینک وقف کردن به حرام نباشد. یعنی مسلمان نمی تواند چیزی را بر کافر حربی وقف کند اگر چه رحم او باشد ولی بر کافر (غیر حربی) هرچند کافر بیگانه باشد می تواند وقف کند(13).
بعضی از وقفها پنج شرط را بر موقوف علیهم قائل اند:
1. موقوف علیهم باید در زمان وقف موجود باشند. یعنی وقف بر طفلی که بعداً متولد می شود از نظر فقهای امامیه، شافعیه، و حنبلیه صحیح نیست ولی مالکیه آن را جایز دانسته اســت.
3 وقف بر معصیت خدا نباشد. مانند وقف بر مجالس قمار و شراب خواری؛ ولی وقف بر کافر ذمی را اتفاق علما جایز دانسته اند.
4. موقوف علیه باید معیّن و غیرمجهول باشد؛ پس وقف بر زن و مرد غیر مشخص باطل اســت.
5. امامیه و شافعیه و مالکیه معتقدند وقف بر خود یا شریک قرار دادن خود با موقوف علیه صحیح نیست - حنابله و حنفیه آن را صحیح می دانند - ولی اگر بعد از وقف، واقف شرایط موقوف علیهم پیدا کند می تواند از وقف انتفاع ببرد(14).
اگرچه تاریخ پیدایش اوقاف و نذورات و چگونگی آن در میان ملل و اقوام قدیم به خوبی روشن نیست، از قراین و شواهد تاریخی می توان استنباط کرد که از آغاز پیدایش ادیان آسمانی و ظهور کاهنان و بعثت انبیا و ساختمان معبدها و آتشکده ها و قربانگاه ها صدقات جاری و نذورات مستعمره ای مانند اوقاف وجود داشته که به مصارف خیریه و عمران و آبادی آن می رسیده اســت و کاهنان و موبدان و هیربدان و کشیشان و کاتبان از درآمد آن ها امرار معاش می کرده اند.

سیر تحولات وقف در ایران

از میان ملل قدیم اقوام آریایی نژاد، خاصه ایرانیان که از زمان های بسیار قدیم به پیروی از آیین و کیش خود به کارهای نیک و آبادانی و دستگیری از درماندگان و بینوایان توجه بسیار می داشتند، به یقین موقوفات و نذوراتی بسیار برای نگهداری معابد و آتشکده های خود داشته اند که پاره ای از آن ها در بعضی از شهرستان های ایران از قبیل یزد و کرمان هنوز در نزد زرتشیان باقی و دایراست(15).
در دوره ی هخامنشیان، زمین ها از طرف پادشاه یا بزرگان و زمین داران بزرگ به پرستشگاه ها و معابد هدیه می شد. کشاورزانی که در این زمین ها به کشت و زرع مشغول بودند سهم مالکانه را به هیربد یا کاهن بزرگ می دادند.
با ورود مسلمانان به ایران درپی تصرف ایران به دست سپاه اسلام، در سال 31ق/651م زمین های ایران، جزو اراضی موقوفه محسوب شد. زمین های ایران موقع انضمام - مانند هر کشور دیگری - به سه دسته تقسیم می شد:
الف. قسمت هایی که به دست ایرانیان پیش از اسلام، حیازت شده و کشاورزی به عمل آورده و موقع فتح مسلمانان، آباد بوده اســت. این گونه اراضی دایر «خراجیه» نامیده می شد، زیرا از آنانی که روی زمین آن ها کار می کردند مالیاتی یا مال الاجاره ای یا حق الاراضی تحت عنوان «خراج» گرفته می شد.
ب. زمین هایی که موقع فتح، میته بوده اســت. (زمین هایی که بالاصل مرده بوده اســت).
ج. زمین هایی که موقع فتح بالطبع- با فاعلیت احدی - آباد بوده اســت؛ مانند جنگل ها و مراتع طبیعی(16).
ملکیت اراضی دسته های «ب» و «ج» در اختیار دولت قرار داشته اســت و برای احیاکننده حقی به وجود می آمد؛ ولی امر می توانست مالیاتی از وی دریافت کند.
در نیمه ی دوم قرن چهارم هجری، دیوان اوقاف در ایران تشکیل شد که به کار مساجد و اراضی موقوفه رسیدگی می کرد.
در عصر سلاجقه (429-711) به ویژه در دوران حکومت ملک شاه و آلب ارسلان، موقوفات بسیاری در زمینه ی احداث مدارس و نظامیه ها صورت گرفت و وزیر دانشمند آن زمان، یعنی خواجه نظام الملک، بناهایی بسیار را احداث کرد و وقف امور خیریه نمود.
در دوره ی حکومت مغولان بر ایران، بسیاری از اراضی موقوفه، به دست ایلخانیان تصرف شد و به صورت املاک خالصه درآمد؛ حاکمان مغولی، بعد از مسلمان شدن، اراضی وقفی را در کشور بسط و گسترش دادند. وزیر دانشمند ایرانی، خواجه رشید الدین، کارهای مثمر ثمری در جهت گسترش امور وقفی انجام داد. تأسیس شهرک ربع رشیدی در نزدیکی تبریز از جمله ی این اقدام ها بود.
در عصر صفویه، علاوه بر موقوفاتی که از سابق باقی مانده بود، وقف، رشدی چشم گیر یافت؛ خصوصاً از سلطنت شاه عباس به بعد جهشی خاص برای توسعه ی موقوفات صورت گرفت. اغلب اعیان و مالکان به وقف اموال خود پرداختند و در رأس همه ی آن ها شاه عباس قرار داشت که سرمشق امرا و بزرگان بود و در سال 1016ق کل املاک خاصه ی خود، از رساتیق و خانات و قیصریه و چهارباغ و حمامات و غیره، را به چهارده قسمت تقسیم کرد و بر چهارده معصوم وقف کرد.
در این دوره، دیوان محاسبات موقوفات که مرجع مهم رسیدگی به کلیه ی اموال بوده اســت، دفتر موقوفات نام داشته اســت که کلیه ی مستوفیان، متولیان و مباشران موقوفات جهت حسابرسی و ممیزی به آن دفتر مراجعه می کردند.
مطالعه ی منابع تاریخی برای ما روشن می سازد که مسئوولان اوقاف به چند دسته تقسیم می شدند که عبارت بودند از:
1. صدر خاصه یا مسؤول امور پادشاهان؛
2. صدر عامه یا ناظر کل موقوفات در سراسر کشور؛
3. مستوفی موقوفات یا رئیس دفترخانه ی موقوفات که ضمن ثبت و ضبط جزئیات مساحت زمین ها، طرز کشت و کاشت و داشت و برداشت را اداره می کرده اســت.
4. متصدی موقوفات؛
5. وزیر موقوفات. (17)
در دوره ی نادرشاه، اوقاف محدود شد؛ به گونه ای که در سال های آخر سلطنت نادرشاه، طی فرمان همه ی اوقاف به صورت املاک خالصه درآمد. بنابراین از زمان نادر شاه حرمت و قداست اوقاف از بین رفت و درواقع از آن تاریخ به بعد اوقاف هیچ گاه، جایگاه قبلی خود را پیدا نکرد.
اما آغاز تشکیلات اوقاف در ایران در دوره ی حکومت های پس از مشروطیت می رسد؛ در این دوره، قانون تشکیلات وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه تصویب شد. این قانون در سال 1289ش تصویب و امور وقف بر عهده ی مسؤولانی در ادارات شهرستان ها گذاشته شد. در سال های بعد قوانینی در مجلس برای رسیدگی بهتر به امور موقوفات تصویب و به مورد اجرا گذارده شد، تا سال 1328ش مسؤولیت رسیدگی به هر اوقاف بر عهده ی اداره ی فرهنگ بود؛ ولی از این سال با تصویب قانونی، اداره ی فرهنگ از اداره ی اوقاف جدا شد(18).
در زمان اصلاحات ارضی، اراضی مزروعی موقوفه نیز مورد نظر واقع شد و اوقاف عامه بعد از اوقاف خاصه مشمول قانون گردید. در لایحه ی اصلاحات اراضی درباره ی اوقاف خاصه این چنین آمده اســت: «در مورد املاکی که تا تاریخ 1338/9/14 وقف خاص شده اســت برای هر یک از موقوف علیهم تا میزان مقرر در این ماده، کماکان به صورت وقف باقی بوده و وجوه حاصل از فروش مازاد موقوفات مزبور و با نظارت اداره ی اوقاف، اختصاص به خرید مال دیگری می شود، تا طبق ماده ی 90قانون مدنی مورد عمل قرار گیرد، در مورد موقوفات خاص وظایفی که طبق این قانون بر عهده ی مالک گذارده شده اســت با متولیان یا قائم مقام آنان می باشد».
در این لایحه چیزی راجع به موقوفات عام به نظر نرسید؛ ولی در ماده 12 مواد الحاقی چنین مقرر شده اســت: «املاک موقوفه عام با در نظر گرفتن منابع و وقف به اجاره ی طویل المدت 99ساله به زارعین همان موقوفه اجاره ی نقدی داده می شود اجاره بها هر پنج سال یک مرتبه قابل تجدید نظر اســت. اوقاف خاصه در صورت اقتضا بر طبق قانون مدنی به منظور تبدیل به احسن از طرف دولت خریداری و بین زارعین تقسیم می شود، وجوه حاصل از فروش این گونه املاک به وسیله ی تولیت وقف به خرید مال دیگری اختصاص داده می شود تا طبق ماده ی 90قانون مدنی مورد عمل قرار گیرد».
آیین نامه اصلاحات ارضی در اول مرداد ماه 1343 و مواد الحاقی به آن در اردیبهشت 1346 تصویب شد. در این مرحله بنا بر نوشته ای تعداد 11085 رقبه از رقبات موقوفات عام به مدت 99سال به اجاره ی 124065 زارع واگذار گردید و تعداد 1005 رقبه از موقوفات خاص به مدت 30سال به اجاره داده شد. بالاخره در تاریخ 1350/1/21 قانون اجازه تبدیل به احسن و واگذاری دهات و مزارع موقوفه (عام) تصویب شد.
از سال 1354 که قانون جدید اوقاف به تصویب رسید تا پیروزی انقلاب اسلامی تغییری در قوانین و مقررات مربوط به اوقاف به وجود نیامد.(19)

وضعیت اوقاف پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران

بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مسؤولان و دست اندرکاران موقوفات درصدد برآمدند تا اقدامی در جهت بازپس گیری اراضی وقفی به فروض، انجام دهند، تا اینکه قانون ابطال اسناد و فروش رقبات، آب و اراضی موقوفه را در تاریخ 1363/1/28 به تصویب مجلس رساندند. در تاریخ 1371/12/25 نیز اصلاحیه ی قانون یاد شده از تصویب مجلس گذشت؛ ماده واحده این قانون مقرر داشت که :
«از تاریخ تصویب این قانون، کلیه موقوفاتی که بدون مجوز شرعی به فروش رسیده و یا به صورتی به ملکیت درآمده باشد، به وقفیت خود برمی گردد و اسناد مالکیت صادره، باطل و از درجه ی اعتبار ساقط اســت».
همچنین در دی ماه سال 1363 قانون جدید تشکیلات و اختیارات سازمان اوقاف در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. و بر طبق آن قانون، حج و امور خیریه نیز به این سازمان اضافه شد و به «سازمان حج و اوقاف و امور خیریه» تغییر نام یافت.
طبق مصوبه ی شورای عالی اداری، از تاریخ 1370/8/15، عنوان سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، به سازمان اوقاف و امور خیریه تغییر یافت.

وقف در قرآن و احادیث

در قرآن مجید آیه ای که در آن عیناً کلمه ی وقف به کار رفته باشد، وجود ندارد؛ ولی در آیاتی متعدد به کلماتی از قبیل انفاق، احسان، تعاون، صدقه و قرض الحسنه اشاره کرده اســت.
«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ماتنفقوا من شیء فان الله به علیم» (آل عمران: 92) : شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید مگر اینکه از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق کنید. محققاً خدا بر آن آگاه اســت.
«لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله و الیوم الاخر و الملائکه و الکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب»(بقره: 177): نیکوکاری به آن نیست که روی به جانب مشرق و مغرب کنید، چه این چیز بی اثری اســت( این آیه بر یهود و نصاری اســت) لیکن نیکوکار کسی اســت که به خدای عالم و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آرد و دارایی خود را در راه دوستی خدا به خویشان و یتیمان و فقیران و رهگذران و گدایان بدهد و هم در آزاد کردن بندگان صرف کند.
«المال و البنون زینه الحیاه و الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا» (کهف: 46): مال و فرزند، زیب و زینب حیات دنیاست (ولیکن) اعمال صالح که تا قیامت باقی اســت (مانند نماز و ذکر خدا و صدقات جاری چون بنای مسجد و مدرسه) نزد پروردگار بهتر و نیکوتر اســت.
«ویزید الله الذین اهتدوا هدی و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر مردا» (مریم: 76): و خدا هدایت یافته گان را بر هدایت می افزاید و اعمال صالحی که اجرش نعمت ابدی اســت نزد پروردگار تو بهتر (از مال و جاه فانی دنیا) اســت، هم از جهت ثواب و هم از جهت حسن عاقبت.
«فاما من اعطی و اتقی و صدق بالحسنی» (لیل: 5و6): هرکس عطا و احسان کرد و خداترس و پرهیزگار شد. و به نیکویی (که در قرآن بیان شده) تصدیق کرد.
«یسالونک ماذا ینفقون قل ما انفقتم من خیر فللوالدین و الاقربین و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و ما تفعلوا من خیر فان الله به علیم» (بقره:215): ای پیغمبر از تو سؤال کنند، در راه خدا چه انفاق کنیم؟ بگو هرچه از مال خود انفاق کنید درباره ی پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و فقیران و رهگذاران رواست و هر نیکویی کنید خدا بر آن آگاه اســت.
«مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مئه حبه و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم» (بقره: 261): مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند به مانند دانه ای اســت که از یک دانه هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا از این مقدار نیز بر هر که خواهد بیفزاید چه خدا را رحمت بی منتهاست و بر همه چیز احاطه ی کامل دارد.
«وانفقوا من ما رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول رب لولا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق واکن من الصالحین» (منافقون: 10): و انفاق کنید در راه خدا از آنچه روزی شما کردیم، پیش از آنکه مرگ بر یکی از شما فرارسد در آن حال( به حسرت) بگوید، پروردگارا اجل مرا اندکی تأخیر انداز تا احسان و صدقه ی بسیار کنم و از نیکوکاران شوم.
«والذین فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم» (معارج: 24و25): و آنان که در مال و دارای خود حقی معین و معلوم گردانند تا به فقیران سائل و فقیران آبرومند محروم برسانند.
همچنین احادیث و روایاتی متعدد درباره ی توصیه به وقف و انفاق از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار (ع) روایت شده که بهتر اســت به چند مورد اشاره شود:
- پیامبر اکرم در ترغیب مردم به انفاق می فرماید: خوشا آنکه عیوبش او را از عیوب مردم مشغول دارد و از مالی که بدون معصیت به دست آورده انفاق کند.... .
- هربار که خورشید طلوع می کند، دو فرشته از دو سوی آن گویند خدایا انفاق گر را زودتر عوض ده و بخیل را زودتر آفتی ده.
- از جمله اعمال و نیکی های مومن که بعد از مرگ به او می رسد، دانشی اســت که منتشر کرده باشد و فرزند پارسایی اســت که به خدا گذاشته باشد و قرآنی اســت که به ارث گذاشته باشد یا مسجدی که بنا کرده باشد یا خانه ای که برای کاروانیان به پاکرده باشد یا نهری که به کمک او جریان یافته باشد یا مالی که در دوران صحت و حیات از مال خویش جدا کرده باشد، همه ی اینها پس از مرگ به او می رسند.
- وقتی انسان بمیرد دنباله ی کارهای او بریده شود جز سه چیز، صدقه ی جاری و دانشی که کسان از آن بهره ور شوند و فرزند درستکاری که برای او دعا کند.(20)
حضرت علی(علیه السلام)می فرماید:
- کسی که به دست کوتاه (مال و دارایی خود را هرچند اندک باشد در راه خدا) ببخشد و دست دراز (از جانب خدا) بخشش می یابد.
- ای فرزند آدم تو خود وصی خویش باش، (پیش از مرگ) از مال و دارایی ات بده آنچه را که می خواهی پس از (مردن) تو بدهند.(21)

تأثیر وقف در توسعه ی امور اقتصادی جامعه

وقتی سخن از تأثیر وقف در استقلال اقتصادی و رشد و توسعه مطرح می شود هرگز به این معنا نیست که وقف به تنهایی می تواند همه ی ابعاد و زوایای گوناگون اقتصاد یک ملت را دربر گیرد به طوری که اقتصاد کشور به منابع مالی دیگر نیازی نباشد؛ بلکه منظور این اســت که وقف به عنوان یک سرمایه ی عظیم مالی می تواند در این سمت و سو تأثیری سازنده و شایان توجه داشته باشد.
حقیقت این اســت که می توان سرمایه های عظیم وقف را نیز همانند دیگر سرمایه ها با رعایت همه ی جوانب وقف، موازین، شرع، اهداف واقفان را در فعالیت های تولیدی و خدماتی قرار داد و آن ها را از حالت رکود به حالت تحرک و پویایی هدایت کرد تا به این وسیله به رشد و توسعه و استقلال اقتصادی و (سیاسی) کشور کمک شایان توجهی شود. همچنین بر سرمایه های اوقاف افزوده شود که این امر یقیناً در جهت اهداف واقفان می باشد.(22)
وقف به عنوان رکنی اساسی در اقتصاد جامعه می باشد. وقف به عنوان یک سرمایه و منبع بزرگ درآمدی و اقتصادی می تواند بسیاری از مشکلات اقتصادی را حل کند و در تعادل و توازن بخشی به امور اقتصادی و اجتماعی جامعه سهم شایان توجهی را به خود اختصاص دهد؛ این تعادل خود عاملی اســت در رسیدن به عدالت اجتماعی و رفاه عمومی که هدف غایی اکثر کشورهای در حال توسعه می باشد. از آثار عینی وقف در توسعه ی امور اقتصادی جامعه می توان به این موارد اشاره نمود:
1. توزیع عادلانه ی ثروت در بین همه ی قشرهای جامعه: تراکم امکانات و سرمایه های مالی در دست قشری از جامعه مانع از توزیع عادلانه آن می شود. با غنی شدن قشر اقلیت جامعه (ثروتمندان)، قشر اکثریت جامعه (طبقه ی فقیر) هر روز فقیرتر می شوند و این سیر باعث تشدید شکاف طبقاتی و اجتماعی در جامعه می شود. نهاد وقف با فرامین الهی خود، می تواند از ادامه ی این دور باطل جلوگیری کند و عاملی بسیار مهم در جلوگیری از تجمع و تمرکز ثروت در جامعه شود و سبب توزیع عادلانه ی ثروت در جامعه خواهد شد و نیز باعث بالا آمدن سطح زندگی طبقات پایین جامعه می شود و درنتیجه در سایه ی عامل وقف در جامعه، شاهد تحقق عدالت اجتماعی خواهیم بود.
2. تبدیل مالکیت خصوصی به مالکیت عمومی؛
3. کمک به بخش عمومی در انجام بعضی از وظایف دولت: امروز در دوره ای هستیم که تشکیلات اداری و دیوانی مملکت آن قدر وسعت دارد که هرکار ضروری را یکی از دستگاه های دولتی انجام می دهد؛ ولی در دنیای قدیم احتیاجات سراسر به دست دولت ها انجام نمی شد، بلکه بسیاری از این امور را نهاد وقف انجام می داد(23). نهاد وقف امروز نیز می تواند به عنوان یک ابزار مالی، باری از دوش دولت بردارد و بخشی از وظایف دولت را نیز بر عهده گیرد.
4. کارآفرینی و اشتغال: می توان گفت امروز جمعی کثیر از نیروهای فعال جامعه در املاک، تأسیسات، اماکن متبرکه؛ مستغلات بازرگانی صنعتی و ادارات اوقاف شهرها به کار اشتغال دارند. به عبارتی می توان گفت، از طریق بسط و گسترش این نهاد در جامعه می توان بزرگ ترین معضل جامعه ی امروز، یعنی بیکاری، را ریشه کن کرد.
5. تأمین مساکن ارزان قیمت برای مردم فقیر، و نیز واگذاری زمین های وقفی با اجاره ی طولانی مدت، اجاره دادن مغازه ها و کارگاه های با اجاره بهای ارزان تر؛
6. فقر زدایی.

تأثیر وقف در توسعه ی امور اجتماعی و بهداشتی - درمانی جامعه

نهاد وقف به عنوان یکی از نهادهای نشئت گرفته از تعالیم انبیا، دارای دو بعد اجتماعی اســت؛ بعد اول آن خوددوستی اســت تا از این طریق نام انسان و مالکیت اموال و دارایی های او تا ابد تضیمن گردد. انسان از این طریق می تواند به وجودی فناناپذیر تبدیل شود. و دومین بعد اجتماعی وقف، غیرخواهی و هم نوع دوستی اســت که از مظاهر عینی آن در جامعه می توان به این مورد اشاره کرد:
کمک به مستمندان، کمک به نابینایان، دستگیری از آوارگان و سالخوردگان، کمک به مقروضان، حمایت از دور افتادگان از وطن و مسافران گرفتار، تأمین زندگی کودکان بی سرپرست و خانواده زندانیان، ارائه کمک های نقدی برای آزادسازی زندانیان بی گناه، احداث بیمارستان، احداث مدرسه، تأسیس کتابخانه و دیگر مراکز علمی و پژوهشی، ارائه کمک های مالی برای تهیه ی جهیزیه، تأسیس دارالایتام و... .
تأمین مخارج بهداشت و درمان از جمله مواردی اســت که واقفان آگاه و خیراندیش به آن توجهی وافر داشته اند؛ احداث بیمارستان و نظارت بر اداره ی آنها، ایجاد درمانگاه ها، احداث دانشکده های پزشکی، تأمین مخارج دانشجویان پزشکی، تأمین مخارج بیمارستان، اختصاص درآمد موقوفات در جهت درمان بیماران نیازمند و... .

تأثیر وقف در توسعه ی امور آموزشی و فرهنگی و مذهبی جامعه

درآمدهای بالقوه و بالفعل موقوفات، منبعی مناسب اســت برای تأمین هزینه طرح های آموزشی و علمی برای کشف و پرورش استعدادهای شکوفای جوانان. تربیت و تقویت استعدادهای درخشان، خود عاملی در جهت توسعه ی فرهنگی کشور اســت؛ زیرا از این طریق می توان استعدادهای درخشان را شناسایی کرد و امکانات لازم را در جهت رشد و ارتقای علمی آنها به کار برد تا به این وسیله از پدیده ی فرار مغزها به کشورهای غربی جلوگیری کرد. از طریق شناسایی این استعدادهای هوشمند می توانید شاهد توسعه ی علمی و نهایتاً توسعه ی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه باشیم.
از جمله خدمات فرهنگی، وقف در جامعه می توان به این موارد اشاره کرد:
تأسیس دانشگاه ها، مدارس، مراکز تحقیقاتی، مراکز پژوهشی، کتابخانه ها، توسعه ی کتاب و کتابخوانی، ایجاد و توسعه نهادهای فرهنگی، برگزاری همایش ها و سمینارها و نمایشگاه ها، فرهنگ سازی از طریق ایجاد و پخش مجموعه های تلویزیون و فیلم های سینمایی و تئاترها، چاپ نشریات و مجلات در جهت آشناسازی مردم با نهاد وقف، حفاظت و حراست و تعمیر و بازسازی اماکن تاریخی و متبرکه، احداث خوابگاه های دانشجویی و خوابگاه های شبانه روزی برای محصلان و طلاب، احداث آزمایشگاه های مجهز علمی، احداث صندوق های قرض الحسنه و ارائه وام به نیازمندان.
وقف را می توان ضامن بقای پایگاه های عبادتی و تعظیم شعائر دینی جامعه دانست، بیشترین درآمد موقوفات ایران طبق نیات واقفان در جهت پاسداشت شعائر دینی و نشر معارف اسلامی صرف می شود. استفاده از عواید موقوفات برای ساخت مساجد و تجهیز آن ها، ساخت تکایا و حسینیه ها ، اداره ی مجالس عزاداری ائمه(علیه السلام)، برگزاری کنگره ی جهانی حج، مسابقات قرآن کریم در سطح داخلی و بین المللی، چاپ و نشر قرآن کریم و کتب دینی از کارکردهای فرهنگی وقف اســت. بیش از 60هزار مسجد در شهرها و روستاها و بیش از پنج هزار امامزاده و بقعه ی متبرکه در ایران همه از طریق سنت نبوی وقف احداث و احیا شده اند.(24)
تاثیر وقف در توسعه ی فضاهای جغرافیایی
تأثیر جهان بینی منتج از دین یعنی جهان بینی دینی بر خلق چشم اندازهای جغرافیایی به ویژه در شهرهای ایران اسلامی از اهمیتی خاص برخوردار اســت. شهر بر پایه ی جهانی بینی ساخته می شود و عالی ترین نمود اشغال و تصرف فضا بر مبنای عقیده و ایده می باشد.(25) علت وجودی و تکوینی بسیاری از چشم اندازهای جغرافیایی همچون مساجد، بیمارستان ها، کاروانسراها، رصد خانه ها، آب انبارها، قنات ها، حمام ها، خانقاه ها، و دانشگاه ها در شهرهای ایران اسلامی را می توان در پدیده ی وقف ریشه یابی کرد. در سرتاسر سرزمین های اسلامی بسیاری از عناصر کالبدی و چشم اندازهای جغرافیایی درنتیجه ی اعتقاد به پدیده ی وقف پدیدار گشته اند.
با نگاهی گذرا به سیما و بافت کالبدی شهرهای ایران بسیاری از عناصر و اجزای شهری را که تأثیری عمده در عملکرد و حیات شهری دارند می توان مشاهده کرد که نظام وقف در ایجاد آن تأثیری بسزا داشته اســت. از نظر کالبدی تأثیر وقف را می توان در ایجاد و احداث خردترین عناصر کالبدی شهر نظیر مساجد، مدارس، حمام ها، آب انبارها، سقاخانه ها، روشنایی معابر و بازارچه ها تا ایجاد و تولید کلان ترین فضاهای شهری نظیر بازارها و مجموعه های وقفی مشاهده و پی گیری کرد.(26)
علاوه بر آثار و تک بناهای شاخص در شهرها، شاهد مجموعه های کالبدی پیوسته ای در مقیاس های بزرگ، از مقیاس یک محله تا یک شهر باشیم. از آن جمله می توان به مجموعه های شنب غازان خان و ربع رشیدی در تبریز، مجموعه میدان نقش جهان در اصفهان و مجموعه ی زندیه ی شیراز اشاره کرد.

نتیجه گیری

وقف که در آن اصل مال و ملک می ماند و از بهره و منفعت آن در راه خدا استفاده می شود به عنوان یک سیستم پویا و متحرک دارای تأثیری سازنده در جامعه می باشد. وقف از دوران باستان در میان ایرانیان جایگاهی ویژه داشته اســت و بعد از ورود اسلام به ایران، وقف تأثیری پررنگ تر در جامعه به خود گرفته اســت. وقف از جمله اصول و سنن اسلامی اســت که به عنوان محور توسعه مد نظر قرار می گیرد. در رویکرد اقتصادی وقف، علاوه بر توزیع عادلانه ی ثروت در بین کلیه ی سطوح جامعه، فقرزدایی و کاهش موثر وقف در حل بزرگ ترین مشکل جامعه یعنی اشتغال، مورد بررسی قرار می گیرد.
در رویکرد اجتماعی وقف علاوه بر جاودانه ساختن اموال و دارایی ها و باقی ماندن نام نیک از شخص، هم نوع دوستی و غیرخواهی نیز مطرح می شود. در این بعد، رویکرد اجتماعی وقف و عملکردهای عینی آن در جامعه عبارت اند از: حمایت از مستمندان؛ تأمین زندگی کودکان بی سرپرست، تأسیس دارالایتام، کمک به مقروضان، تهیه ی جهیزیه برای زوج های جوان نیازمند.... .
در رویکرد فرهنگی وقف، تأسیس مدارس، دانشگاه ها و مراکز آموزشی و تحقیقاتی، و ارائه خدمات به دانشجویان و دانش آموزان و پروش استعدادهای درخشان و موارد دیگر می تواند آثاری اساسی در توسعه ی علمی جامعه ایجاد کند.
جهان بینی دینی (وقف) در ایجاد و تشکل فضاها و ساختارهای شهری تأثیری بسزا داشته باشد و همه ی این موارد می تواند آثاری شگرف در توسعه و رشد جامعه داشته باشد.

پیشنهادهای راهبردی برای بهینه سازی عملکرد وقفی

1. احیا و شناسایی موقوفات؛
2. تجلیل از نیکوکاران و تشویق متمکنان برای احسان و انفاق،
3. ارائه ی راهکارهای جدید برای رشد و توسعه ی موقوفات؛
4. تبیین برکات و نتایج وقف برای مردم در جامعه؛
5. ارائه ی برنامه ها، طرح ها و سیاست های مناسب برای احیا و بازسازی موقوفات؛
6. تأسیس بانک وقف؛
7. سرمایه گذاری در جهت توسعه و عمران موقوفات؛
8. توانمندسازی مراکز وقفی و اماکن مذهبی و دارای جاذبه برای جذب گردشگران داخلی و خارجی؛
9. تبیین خلاهای موجود در جامعه و هدایت نیات واقفان در جهت پرکردن این خلاها؛
10. برپایی همایش، سخنرانی و سمینار؛
11. ایجاد نظارت و کنترل برساخت و ساز اماکنی که موقوفه هستند و پی گیری مسائل شهرسازی آن ها از لحاظ مکان یابی مناسب، کاربردهای مناسب، و سازگاری با محیط؛
12. ایجاد مراکز مشاوره در جهت راهنمایی کسانی که قصد وقف اموال خود را دارند.

پی نوشت ها :

1. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، فی تفسیر القرآن، ترجمه ی محمد جواد حجتی، ج2، کانون انتشارات محمدی، تهران 1363.
2. خسروی، محمد علی، «سهم موقوفات در ساختار فرهنگی کشور»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، پاییز 1385، ش55، ص5-10.
3. حسن، عمید، فرهنگ فارسی عمید، ابن سینا، 1361.
4. لغتنامه ی دهخدا.
5. رصافی، محمد، «مروری بر وضعیت وقف در جهان اسلام»، فصلنامه ی میراث جاویدان، بهار 1385، ش 53، ص61-70.
6. امام جمعه زاده، سید جواد، «نقش وقف در بهبود اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1379، ش 30، ص 70-77.
7. احمد بن سلیمان، ابوسعید، مقدمه ای بر فرهنگ وقف، سازمان اوقاف.
8. علی اکبر، شهابی، تاریخچه ی وقف در اسلام، اداره کل اوقاف، 1343.
9. سلیمی فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اجتماعی - اقتصادی آن، آستان قدس رضوی، 1370.
10. عطائی، محمد رضا، «وقف در فقه و حقوق»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، بهار 1383، ش45، ص 49-65.
11. مقدمه ای بر فرهنگ وقف، ص100.
12. تاریخچه ی وقف در اسلام، ص 3.
13. وقف در فقه و حقوق، ص55.
14. نگاهی به وقف و آثار اجتماعی و اقتصادی آن، ص22.
15. تاریخچه ی وقف در اسلام، ص 2.
16. مقدمه ای بر فرهنگ وقف، ص 54و 55.
17. شفقی، سیروس، «وقف در اصفهان پراکندگی جغرافیایی موقوفات و آثار اجتماعی - اقتصادی، فرهنگی آن»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، 1376، ش 19و 20، ص 32-47.
18. زینعلی، معصومه، «نظری بر فرهنگ و تاریخچه ی وقف در برخی از مساجد و تکایای زنجان»، فصلنامه ی فرهنگ زنجان، بهار 1380، ش 5، ص 33-52.
19. نگاهی به وقف و آثار اجتماعی و اقتصادی آن، ص91.
20. لسان الملک سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ، کتابفروشی اسلامیه، تهران 1396هـ.
21. فیض الاسلام، علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران.
22. برگرفته از سایت اینترنتی سازمان اوقاف .www. awqaf.ir
23. «سخنان استاد ایرج افشار در چهارمین نشست علمی، پژوهشی وقف»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1384، ش50، ص64.
24. «سهم موقوفات در ساختار فرهنگی کشور»، ص9.
25. مؤمنی، مصطفی، مشکینی، ابوالفضل، «بحثی در جغرافیای جهان بینی جایگاه سازمان فضایی موقوفات عبدالله میرزا در زنجان»، فصلنامه ی فرهنگ زنجان، تابستان 1379، ش 2، ص 111-136.
26. محمدی، محمود، «تحلیل نقش متقابل وقف و شهرسازی - برنامه ریزی فضایی کالبدی راهبردی جدید در توسعه و بهره وری موقوفات»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1379، ش30، ص94-105.

منبع: گروهی از نویسندگان، مجموعه مقالات مسابقات بین المللی قرآن کریم- جلد سوم، انتشارات اسوه، چاپ اول، (1387).

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


15 ا کتبر 2013 ... وقف به عنوان یک سیستم پویا و بازوی نیرومند، کارکردی مؤثر در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مذهبی و کالبدی جامعه برعهده ...در اين مقاله نگارنده سعي دارد به تبيين آثار و جايگاه وقف در كليه ي ابعاد جامعه بپردازد. مقدمه. انسان براي كسب رضاي خدا و رسيدن به كمال و جانشيني خداوند در روي زمين ...تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز .... جایگاه و نقش وقف درتوسعه فرهنگی. امروز .... در ارتباط با تأثیر وقف در بهبود اوضاع اقتصادی جامعه می توان به موارد بسیار ...تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز. وقف به عنوان یک سیستم پویا و بازوی نیرومند، کارکردی مؤثر در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مذهبی و ...تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز ... بدين معنا که سنت وقف، همواره و براي همه ي اقشار جامعه، قابل دسترس است و در ... نقش وقف در حل مشکلات اقتصادي جامعه:.... عراق نزدیک است و تحت تاثير فارسی و گویشهای محلی خوزستان قرار گرفته است. ..... جالب اینجاست که حتی ما فکر میکنیم که از همسایه هامون جایگاه بالاتری داریم.1) تبيين جايگاه و اهّميّت وقف: ... افزايش آگاهي مردم از اهّميّت وقف و تأثير آن در رفع نيازهاي اجتماعي و همچنين پاداشهاي ... 2) بهرهگيري از روش هاي مناسب و تأثيرگذار: ... هرچند شايد، امروز برخي از اين مصارف، مصداق خويش را از دست داده باشند، اما همچنان تازگي ...امام رضا علیهالسلام: هر که در روز عاشورا کار و کسب خود را فرو گذارد، خداوند حاجتهاى دنیا و آخرت او را برآورده سازد. علل الشرائع، ص227. مسیر جاری : صفحه اصلی/چندرسانه ...تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز باراسخون وقف به عنوان یک سیستم .... لزوماً باید بررسی کرد چرا جامعه امروز به وقف نیازمند است ؟در تبیین فرهنگ وقف نقش ...بررسی نقش آموزش عالی در ارتقا جایگاه وقف و شناسایی چالش های این حوژه با ارایه راهکارهای عملیاتی برای حل آن. 10. ارایه مدلی برای افزایش تاثیرات متقابل وقف و ...


کلماتی برای این موضوع

جایگاه ممتاز معلم در اندیشه امام خامنه‌ایکودک ما فرابگیرد که فکر کند فکر صحیح، فکر منطقی و برای فکر کردن درست راهنمایی بشود قزوین امروزقزوین امروز سایتی است خبری و مبتنی بر وب دو که بر اساس تولید محتوای همگانی فعالیت می خبرگزاری فارس صفحه اصلی افسر سابق سیا اذعان کرد موساد، سیا و منافقین در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران منشور حقوق و مسئولیت های زنان در نظام جمهوری …فصل چهارم حقوق و مسئولیت های سیاسی زنان الف حقوق و مسئولیت های زنان در سیاست دا خلیانسان شناسی و فرهنگ انسان‌شناسی، علمی‌ترین …ساسکیا ساسـِـن را در ایران غالبا به واسطه کتاب جامعه شناسی جهانی شدن می شناسند، اگر ویژگی های شاهد در محاکم شهادت شهود از قرن ها پیش و در همه نظام های حقوقی به عنوان یکی از ادله اثبات دعوی همواره اسلام و دموکراسی، سازگاری یا ناسازگاری؟ محسن کدیوراسلام و دموکراسی، سازگاری یا ناسازگاری؟ اسلام یکی از ادیان زنده جهان معاصر است و بیش اسلام و مسأله تعلیم و تربیتاشاره مطالعات و تحقیقات علمای تعلیم و تربیت نشان از اهمیت و جایگاه فوق‌العاده امر خشونت در نظرگاه انتقادی اسلاوی ژیژک فلسفه نوکیانوش دل زنده مقدمه تغییر و تحول در ساز وکار قدرت خصوصا از نیمه دوم قرن بیست، و همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و …اولین کنفرانس بین المللی نوآوری و تحقیق در علوم انسانی، مدیریت و معارف اسلامی


ادامه مطلب ...

بررسی و تبیین نقش و جایگاه معنویت دینی در سبک زندگی اسلامی

[ad_1]

چکیده

معنویت دینی به زندگی انسان معنا می‌بخشد و انسان را به هدفی عالی رسانده و حلال مشکلات و برطرف کننده نارسایی‌ها در نظام خانواده و اجتماع اسـت. معنویت دینی نقش به‌سزایی در کامیابی و سعادت یک زندگی خانوادگی دارد و هیچ خانواده‌ای نمی‌تواند برای مدتی طولانی، بدون معنویت زنده بماند. در اسلام بنیادی‌ترین واحد جامعه خانواده اسـت و اهمیت ویژه‌ای به آن داده شده و مایه آرامش انسان‌ها دانسته شده اسـت و مناسب‌ترین محل برای اندیشه، ذکر، یادآوری احکام خدا و ذکر حکمت‌های الهی اسـت بگونه‌ای که گام برداشتن در مسیر اصول معنویت و تلاش جهت حصول آن، موجبات تأمین مصالح همگانی و تضمین خانواده‌ای سالم خواهد بود.
این مقاله تلاشی برای فهم جایگاه معنویت دینی و کارکردهای آن در شکل‌گیری سبک زندگی اسلامی اسـت و با تأکید بر شاخص‌های معنویت به موضوع پرداخته اسـت.
تحقیق حاضر با هدف مفهوم‌سازی و تبیین جایگاه معنویت دینی در سبک زندگی اسلامی انجام شده اسـت و قصد دارد نشان دهد گفتمان معنوی هویت‌بخش اسـت و می‌تواند مبنای گفتگو و در نتیجه بهبود سبک زندگی اسلامی شود. این تحقیق درصدد پاسخگویی به این سؤال اسـت که معنویت دینی چه جایگاهی در سبک زندگی اسلامی دارد؟
تحقیق حاضر از نوع تحقیقات توصیفی، کاربردی و تبیینی اسـت و برای توصیف، تبیین و ارزشیابی معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی از روش‌های تحقیق کیفی استفاده کرده اسـت. شیوه گردآوری اطلاعات، توصیفی و با استفاده از مطالعات کتابخانه‌ای و اسنادی بوده و از روش تجزیه و تحلیل کیفی و اسنادی استفاده شده اسـت.
یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد، سبک زندگی معنویت بنیان، حداقل در دو جوزه می‌تواند دخیل باشد: الف: حوزه باور و بینش معنوی که به ایجاد یک گفتمان دینی به عنوان زبان مشترک اعضای خانواده می‌انجامد ب: سلوک معنوی؛ که موجب تثبیت و بالندگی خلقیات و ملکات روحی در زندگی می‌شود.

تبیین مسأله، اهمیت و ضرورت

بدون شک قرن 21 قرن معنویت‌گرایی اسـت و بشر برای حل مشکلات فراروی خود ناگزیر از رجوع به معنی و معنویت‌گرایی و بنیان‌گذاری یک نظام گفتمانی بر مبنای معنویت و شاخص‌های آن اسـت. معنویت زبانی جهانی و تنها زبان مشترک بین تمام انسان‌ها اسـت و نیاز به آموزش ندارد. استعداد آن در تمامی آدمیان با همه اختلاف نژاد‌ها و مکان‌ها و زمان‌ها به طور مساوی نهفته اسـت.
امروزه ساختار خانواده در جهان با مشکلات متعددی دست به گریبان اسـت، آمار بالای طلاق، زندگی زوجین در چارچوب‌های خارج از دایره‌ی ازدواج، عدم وفاداری زوجین به یکدیگر، بی‌بندوباری فرزندان، سطح بالای حاملگی دختران جوان، و بالا رفتن تعداد کودکان و نوجوانانی که در خانواده‌های بدون پدر و یا مادر، بزرگ می‌شوند و... پایداری خانواده‌ها را در جوامع بسیاری با خطر مواجه ساخته اسـت. (بختیاری، 1)
شاید وضعیت امروزی غرب با وجود برخورداری آن‌ها از تمامی امکانات مادی و رفاهی نمونه‌ای کامل از مشکلات فوق اسـت که آن‌ها را دچار نوعی اضطراب و تحیر نموده و احساس آرامش ندارند و در یک کلام به دنبال معنویت هستند.
امروزه سوای اهمیت پرداختن به نقش دین و معنویت در زندگی، توجه به «معنویت و ارزش‌های معنوی» به ویژه برای آموزش مهارت‌های زندگی معنوی و شیوه زندگی سالم امری اسـت که باید زیاد به آن پرداخت.
لذا، معنویت گرچه نقش کلیدی در تحول تمدن و جامعه بشری داشته اسـت اما هنوز جایگاه آن در سبک زندگی اسلامی به درستی تبیین نشده اسـت. همچنین، علیرغم تمامی مشکلات پیش آمده و کم‌رنگ شدن نقش خانواده در عرصه‌های مختلف، خانواده هنوز سرچشمه عواطف بشری، راهنمایی‌ها و آرامش بشر تلقی می‌شود.

هدف تحقیق

هدف از تحقیق حاضر عبارتست از تلاش در جهت مفهوم‌سازی و تبیین جایگاه معنویت در سبک زندگی اسلامی که بتواند پایه تحقیقات بنیادی و نظریه‌پردازی بعدی در عرصه سبک زندگی اسلامی قرار گیرد هم‌چنین این تحقیق درصدد اسـت، نشان دهد چگونه گفتمان معنوی می‌تواند مبنای گفتگو و در نتیجه سبک زندگی اسلامی شود.

روش تحقیق

با توجه به منطق تقسیم‌بندی روش‌های تحقیق کمی و کیفی، تحقیق حاضر از منظر هدف و ماهیت با توجه به خلاء مفهومی و دانشی که در خصوص معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی وجود دارد و اینکه چگونگی و چراییِ معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی را مورد بررسی قرار می‌دهد از نوع تحقیقات توصیفی، کاربردی و تبیینی محسوب می‌گردد. تحقیق حاضر برای توصیف، تبیین و ارزشیابی معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی از روش‌های تحقیق کیفی استفاده کرده اسـت. شیوه گردآوری اطلاعات، توصیفی و با استفاده از مطالعات کتابخانه‌ای و اسنادی بوده و برای تهیه مبانی نظری از آن‌ها استفاده شده اسـت. از آنجایی که تجزیه و تحلیل داده‌ها در یک پژوهش کیفی، اساساً شامل ترکیب کردن اطلاعات حاصل از منابع مختلف به صورت یک توصیف پیوسته از آنچه مشاهده یا کشف کرده اسـت، می‌باشد از روش تجزیه و تحلیل اسنادی بهره‌گیری شده اسـت.

سؤالات تحقیق

معنویت و سبک زندگی چیست؟ و معنویت دینی چه جایگاهی در سبک زندگی اسلامی دارد؟
چه ارتباطی بین دین و سبک زندگی وجود دارد؟
خانواده معنوی دارای چه شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی می‌باشد؟ چگونه معنویت به تأمین سبک زندگی اسلامی کمک می‌کند؟
کارکردهای معنویت دینی در سبک زندگی اسلامی کدامند؟

مفهوم‌شناسی معنویت

از آن‌جا که واژه معنویت در زمینه‌های گوناگونی به کار می‌رود، توصیف آن چندان آسان نیست. آندر هیل در کتاب زندگی معنوی، به این نکته اشاره می‌کند:
«در حالی که از یک سو ناگزیریم از ابهام و انتزاع بسیار جلوگیری کنیم، از سوی دیگر باید مانعِ تعاریف سخت و شتابزده شویم، چرا که هیچ واژه‌ای در زبان انسانی ما در مورد واقعیت‌های معنوی مناسب و صحیح نیستند» در نظر باومن تعاریف معنویت بیش از آن‌که این مفهوم را شفاف سازد آنرا بیشتر پیچیده می‌کند. باومن در ادامه می‌گوید که اگر ما در ارائه تعریفی عقلانی با شکست مواجه شویم، وارد دنیای پسامدرن خواهیم شد که در این صورت برای پژوهش‌های علمی آمادگی نخواهیم داشت» (عابدی جعفری، 104)
با این همه، برخی از نویسندگان کوشیده‌اند برای معنویت تعاریفی ارائه دهند که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

معنی لغوی معنویت

معنویت از ماده «عنی یعنی، معنی» اسـت یعنی آنچه که از لفظ اراده شده اسـت. معنویت یعنی شناخت و باور داشتن حقیقت بی‌انتهای هستی و هماهنگی و تنظیم همه حرکات و رفتار‌ها براساس آن واقعیت اصیل
لغتنامه دهخدا ابتدا کلمه «معنوی» را مبسوطاً توضیح می‌دهد و سپس معنای کلمه «معنویت» را به آن ارجاع می‌دهد. وی در ذیل کلمه معنوی چنین آورده: «منسوب به معنا مقابل مادی، صوری، ظاهری و لفظی» و از ناظم الاطباء نقل می‌کند که معنوی یعنی «حقیقی، اصلی، مطلق و روحانی» و همچنین از جرجانی که می‌گوید: «معنایی که فقط به وسیله قلب شناخته می‌شود و زبان را بهره‌ای در آن نیست.» (لغتنامه دهخدا، 18711/13)
معنویت «Spirituality» از واژه لاتین اسپیریتوس به معنای نقش زندگی یا «روشی برای بودن» و «تجربه کردن اسـت» که با آگاهی یافتن از یک بُعد غیرمادی به وجود می‌آید و ارزش‌های قابل تشخیص، آن را معین می‌سازد. این ارزش‌ها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوط‌اند، و به هر چیزی که فرد به عنوان غایی قلمداد می‌کند، اطلاق می‌شوند. (1388-12-01-08-25-26/www.namaava.com/spirituality

معنی اصطلاحی معنویت

معنویت شیوه‌ای اسـت که در آن، شخص بافت تاریخی خویش را در می‌یابد و در آن زندگی می‌کند. جست‌وجویی برای انسان شدن و آگاهی در زندگی می‌باشد.
معنویت تلاش در جهت ایجاد حساسیت نسبت به خویشتن، دیگران، نیروی برتر (خدا)، کندوکاو در جهت آن چه برای انسان شدن مورد نیاز اسـت، و جست‌وجو برای رسیدن به انسانیت کامل اسـت. (عابدی جعفری، 104)
معنویت به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خودشناسی می‌شود بیلوتا معتقد اسـت معنویت، نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خودمان اسـت، این آگاهی ممکن اسـت منجر به تجربه‌ای شود که فراتر از خودمان اسـت. (غباری بناب و همکاران، 128)
معنویت نحوه‌ای از مواجهه با جهان هستی اسـت که نتیجه‌اش این اسـت که حالت‌های نفسانی نامطلوبی مانند غم و اندوه، ناامیدی، دلهره و اضطراب، احساس سرگشتگی و سردرگمی، احساس بی‌معنایی و بی‌هدفی و... تا آنجا که امکان‌پذیر اسـت در انسان پدید نمی‌آید این نحوه مواجهه موجب رضایت باطن می‌شود. (ملکیان، 7)
لذا معنویت، عبور از ظواهر هستی به باطن دنیاست. معنویت، نگاهی ژرف به جهان پر رمز و راز اسـت. معنویت، توحید محض اسـت. عالم را محضر خدا دیدن، و در محضر او از معصیت پروا کردن اسـت. معنویت، تسلیم محض در برابر خدا بودن اسـت. و در این صورت، معنویت صحیح، فقط در صورت اطاعت از دستورهای الهی و در سایه دین داری به دست می‌آید. یاد خدا، برترین حالت معنویت اسـت که برای رشد همه جانبه آن در اسلام برنامه‌ریزی شده اسـت.

نگاهی به پیشینه معنویت

از لحاظ تاریخی، معنویت ریشه در دین دارد. اما کاربردهای رایج آن ممکن اسـت با یک سنت دینی خاص همراه نباشد. تقریباً از نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپا و در غرب به طور کلی اعم از اروپای، باختر و آمریکا و کانادا بحثی تحت عنوان معنویت مطرح و گفته شد که همه نظام‌های اجتماعی در چیزی تحت عنوان معنویت مشترک هستند و با این که به ادیان و مذاهب مختلف تعلق خاطر دارند در معنویت اشتراک دارند (فری، 727-693).

مفهوم‌شناسی سبک زندگی

معادل واژه «سبک» در زبان عربی تعبیر «اسلوب» و در زبان انگلیسی «style» اسـت. عبارت «سبک زندگی» در شکل نوین آن (life style) اولین بار توسط «آلفرد آدلر» در روان‌شناسی در سال 1929 میلادی ابداع شد. این عبارت به منظور توصیف ویژگی‌های زندگی آدمیان مورد بهره‌برداری قرار گرفت. در کتاب‌های لغت انگلیسی، این واژه در معانی کم و بیش مشابهی به کار برده شده اسـت: «سبک‌های زندگی مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چیزی را در بر می‌گیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، آگهی‌ها، همه و همه، تصور‌ها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم می‌کنند.» (www.wikipedia.90/5/15) «روش نوعی زندگی فرد، گروه یا فرهنگ را سبک زندگی گویند.» (وبستر، 672) «روشی که یک فرد یا گروهی از مردم براساس آن کار و زندگی می‌کنند: یک زندگی سالم و راحت.» (آکسفورد، 743)
برداشت «گیدنز» از مقوله سبک زندگی عبارت اسـت از: تلاش برای شناخت مجموعه منظمی از رفتار‌ها یا الگویی از کنش‌ها که افراد آن‌ها را انتخاب کرده و کنش‌های آن‌ها در زندگی روزمره به واسطه آن‌ها هدایت می‌شود. (خوشنویس، 11)
سبک زندگی را می‌توان به مجموعه‌ای از رفتار‌ها تعبیر کرد که فرد آن‌ها را به کار می‌گیرد زیرا نه تنها نیازهای جاری او را برآورده می‌کنند، بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت فردی خود برگزیده اسـت در برابر دیگران مجسم می‌سازند (گیدنز، 143). سبک زندگی مجموعه‌ای نسبتاً منسجم از همه رفتارها و فعالیت‌های یک فرد معین در جریان زندگی روزمره اسـت که مستلزم مجموعه‌ای از عادت‌ها و جهت‌گیری‌هاست، بنابراین از نوعی وحدت برخوردار اسـت (گیدنز، 121) سبک زندگی بیان مادی هویت اسـت (گیبینز و بوریمر، 104)

رابطه دین و سبک زندگی

سبک زندگی هر فرد و جامعه‌ای متأثر از نوع باور‌ها و ارزش‌های حاکم بر آن فرد و جامعه اسـت. جهان‌بینی مادی و ارزش‌های لذت‌گرایانه و سودمحورانه طبیعتاً سبک زندگی خاصی را پدید می‌آورند. همان طور که جهان‌بینی الهی و ارزش‌های کمال‌گرایانه و سعادت‌محورانه سبک خاصی از زندگی را شکل می‌دهند. بنابراین دین در گام نخست با ارائه‌ی جهان‌بینی و ایدئولوژی ویژه‌ای زیربنای شکل‌دهی به زیست دین‌دارانه را می‌سازد. در مرحله‌ی بعد دین با ارائه‌ی آداب و دستورالعمل‌های خاصی برای همه‌ی ابعاد زندگی انسان در حقیقت به دنبال شکل‌دهی به نوع خاصی از زیست انسانی اسـت. دستورالعمل‌های اخلاقی و حقوقی و فقهی دین، در واقع به منظور ارائه‌ی الگویی از زیست دینی و خداپسندانه اسـت. دستورالعمل‌هایی که در حوزه‌ی پوشش، خوراک، آرایش، رفتار با خانواده، رفتار با همسایگان، رفتار با هم‌کیشان و غیر همکیشان و تعاملات و ارتباطات بین الادیانی و بین‌المذاهبی در دین مطرح شده اسـت همگی برای ساختن سبک زندگی دینی اسـت. (شریفی، 33-32)
کسی که تقرب به خدا و لقاءالله را هدف نهایی خود می‌بیند، همه‌ی شؤون زندگی خود، از نماز و عبادت تا کسب و کار، تحصیل، تفریح، معاشرت، بهداشت، خوراک، معماری، هنر، سخن گفتن، تولید، مصرف، آراستگی ظاهری و امثال آن را در مسیر این هدف قرار می‌دهد. یعنی به همه‌ی جزئیات زندگی خود صبغة الهی می‌بخشد. مسلمان نه فقط در مسجد که در خانه، بازار، کلاس درس، مدرسه، محل کار و خیابان نخست به رضای خدا می‌اندیشد. (شریفی، 34)

شاخصه‌ها و ویژگی‌های خانواده معنوی

هنگامی که از معنویت در خانواده و سبک زندگی سخن به میان می‌آید بدون شک باید از خانواده معنوی سخن به میان آورد. لذا باید به چیستی خانواده معنوی پرداخت. خانواده معنوی همیشه درصدد شناخت خود اسـت و به وجود انضمامی خود بیشتر توجه می‌کند تا وجود انتزاعی لذا بیش از آن که به دنبال این باشد که دیگران چگونه او را می‌شناسند یا تصور می‌کنند که دیگران چگونه او را می‌شناسد، جامع‌نگر بوده و دنیا را به همراه آخرت می‌نگرد و منافع اخروی را بر منافع دنیوی ترجیح می‌دهند. خانواده معنوی، آن‌گونه که واقعیت دارد، خود را می‌نمایاند و از ظاهر و باطن یکسانی برخوردار اسـت و از نفاق دوری می‌گزینند. خانواده معنوی، با شناخت حضوری و واقعی که از خود دارند همواره در حال سیر صعودی و تکاملی خویش اسـت. خانواده معنوی میان خود واقعی و حقیقی خویش و دارایی‌ها و ثروت و سرمایه‌های مادی و مالی خویش تمایز قایل اسـت. خانواده معنوی دائماً در حال مراقبه و محاسبه خود اسـت. خانواده معنوی آخرت‌گراست نه دنیاگرا لذا خانواده معنویت‌گرای دین‌دارانه به همه جهات حیات و هستی توجه دارد. لذا شاخص‌های زندگی معنوی از شاخص‌های زندگی‌ای که بر مبنای معنویت شکل نگرفته‌اند متمایز و متفاوت اسـت.

معنویت و تأمین سبک زندگی اسلامی

معنویت به زندگی انسان معنا می‌بخشد، معنویت انسان را به هدفی عالی می‌رساند و حلال مشکلات و برطرف کننده نارسایی‌ها در نظام خانواده و اجتماع اسـت. معنویت نقش به‌سزایی در کامیابی و سعادت یک زندگی خانوادگی دارد. ازدواج‌هایی که معنویت در آن اصل قرار می‌گیرد، از شیرینی و حلاوت بیشتری برخوردار خواهد بود. ایمان و معنویت، جاذبه و کشش نیرومند و قوی میان طرفین را به عزت و انسانیت سوق می‌دهد. (مبینی، 1)
در فضای معنوی طرفین خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال، رفتار و گفتارشان می‌دانند، در صحبت‌هایشان صداقت دارند و رؤیاهایشان از زندگی آینده صادقانه بیان می‌شود، در صورت برخورد با مشکلات عمیق‌تر و منطقی‌تر برخورد می‌کنند، ارتباطات آن‌ها عمیق و صمیمی‌تر اسـت، در چنین فضایی همدلی بیشتری وجود دارد و سنت‌های غلط و تجملات از بین می‌رود و سیر پرورش شخصیت افراد به سمت تکامل اسـت و فضایل اخلاقی و انسانی در رأس قرار می‌گیرد. (مبینی، 1)
معنویت، محصول مواجهه جان آدمی با نشئه قدسی جهان و جهان قدسی اسـت. این مواجهه موجب پرورش جان آدمی، و برترین نیاز درونی او اسـت. به سخن دیگر، جهان سرشار از پدیده‌ها و حوادثی اسـت که خاصیت معنویت‌زایی دارند؛ همچنان که مملو از امور معنویت‌زدا و ایمان‌کُش اسـت. معنویت، اعتراض انسان معنوی به جهانِ غایب از خدا اسـت. روحِ معنویت‌گرا غیبت خدا را باور ندارد و همه جا را خانه او می‌بیند:
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق اسـت، چه مسجد چه کنشت
همه آنچه انسان را نیازمند دین و ایمان می‌کند، در معنویت نیز وجود دارد. در متون دینی و نصوص نخستین، کلمه یا اصطلاح ویژه‌ای که بتوان آن را به «معنویت» ترجمه کرد، وجود ندارد؛ اما مجموعه‌ای از کلیدواژه‌ها و کلمات مهم در متون مقدس دینی به چشم می‌خورد که مراد و مفاد آن‌ها دور از معنای معنویت نیست. «ایمان»، «پرهیزگاری»، «باوربندی»، «فضیلت‌گرایی» و «پای‌بندی به احکام و مناسک دینی»، روح و کالبد معنویت‌اند و تفکیک آن‌ها از هم ممکن نیست. یعنی نمی‌توان پرهیزگار یا باورمند نبود، اما دعوی معناگرایی داشت. (بابایی، 114)
اینکه معنویت چگونه در تأمین سبک زندگی اسلامی کمک می‌کند نظریات زیادی می‌تواند مطرح شود. اما شایع‌ترین تبیین‌ها به این شرح اسـت: معنویت موجب دادن هادی در تصمیم‌گیری‌ها و فشار‌ها می‌گردد، به داشتن پاسخ برای پرسش‌های بزرگ و فلسفه غایت جهان کمک می‌کند، برای معتقدان خود حمایت اجتماعی در جنبه‌های انسانی و الهی تأمین می‌کند، مثبت‌نگری و خوش‌بینی ایجاد کرده، معنا و هدفداری در زندگی ایجاد می‌کند، امیدواری و انگیزش در افراد و پیروان خود ایجاد می‌کند، توان‌مندی فردی را افزایش داده، احساس تسلط داشتن، الگوی پذیرش و تحمل رنج و نیز سازگاری با استرس‌ها و مشکلات را می‌افزاید. همه این‌ها که از پیامد دینداری و گرایش به زندگی معنوی اسـت.
لذا می‌توان گفت سبک زندگی معنویت بنیان حداقل در دو حوزه می‌تواند دخیل باشد؛
الف: حوزه باور و بینش معنوی و در نتیجه ایجاد یک گفتمان دینی به عنوان زبان مشترک؛ بینش معنوی بر سه پایه توحید، خردورزی و مسئولیت‌محوری استوار اسـت. این سه محور، مهم‌ترین ارکانِ بینش معنوی را تشکیل می‌دهند (www.rasanews.ir). لذا در خانواده‌ای که برمبنای معنویت شکل گرفته یا می‌گیرد، توحید، خردورزی و مسئولیت‌محوری نگرش و رفتار خانواده را از خود متأثر می‌سازد.
ب: سلوک معنوی؛ مجموع کنش‌هایی اسـت که انسان معنوی (خانوادهِ معنوی)، برای کسبِ تعالی به کار گرفته و در دو حوزه‌ی خلقیات و رفتار (عملی) تعقیب می‌کند. رفتار معنوی اگرچه با وجهه فردی، توصیه شده‌اند؛ اما خاصیت اصلی آن در تثبیت و بالندگی خلقیات و ملکات روحی اسـت. هم‌چنان که مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند؛ «در بخش عملیِ، معنوی و فردی پرهیز از معاصی، خشت اول اسـت. بخش مهمی از معنویت در اسلام عبارت اسـت از اخلاق، دوری از گناه، دوری از تهمت، دوری از سوءظن، دوری از غیبت، دوری از بد دلی، دوری از جداسازی دل‌ها از یکدیگر. (1390/3/14)». و در جایی دیگر می‌فرمایند: هدفِ سلوک عملی دوری از منیت و خودبینی و غرور شیطانی اسـت. همه مفاسد عالم، ظلم‌ها، تبعیض‌ها ناشی از منیت انسان‌هاست. از این روست که غایت سیر معنوی و روحی انسان‌ها کنار گذاشتن این خصیصه منفی اسـت. (69/1/30) (www.rasanews.ir). ایشان در جایی دیگر به برخی از خلقیات معنوی اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: خلقیات مثل انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامه‌ریزی، ادب اجتماعی، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران، کرامت انسان، احساس مسئولیت، اعتماد به نفس ملی، شجاعت شخصی و شجاعت ملی و قناعت، امانت، درستکاری، حق‌طلبی، زیبایی‌طلبی؛ یعنی به دنبال زیبایی بودن، زندگی را زیبا کردن؛ هم ظاهر زندگی را و هم باطن زندگی را؛ محیط خانواده، محیط بیرون، محیط خیابان، محیط پارک و محیط شهر، نفی مصرف‌زدگی، عفت، احترام و ادب به والدین و به معلم. (83/9/11)
لذا سلوک معنوی در خانواده مبتنی بر معنویت به خلقیات و رفتار خانواده جهت می‌دهد. در سبک زندگی مبتنی بر ایمان به خداوند شریعت که مجموعه احکام و دستورات دین اسـت که شرط لازم دینداری اسـت، طریقت که راه رسیدن به خداست یعنی پس از ایمان زبانی از راه دل به خدا برسیم، طریقت شرط لازم و کافی ایمان به خداست و سوم هم عقل و نه عقل منفعت‌طلب بلکه عقل پایان بین، عقلی که ما را به قرب الهی نزدیک کند این سه در سبک زندگی انسان مؤمن تأثیر می‌گذارند و او را آماده رسیدن به حق و حقیقت می‌کنند. (www.jahadgar.com)

کارکردهای معنویت در سبک زندگی

معنویت دارای کارکردهای مهمی در سبک زندگی بویژه زندگی دین‌گرا و دین‌محور برعهده دارد. شاید ساده‌ترین مسیر نیز در تحلیل جایگاه معنویت و سبک زندگی، مشخص کردن این کارکرد‌ها اسـت. اگر کارکرد‌ها را اقدامات اساسی در نظر بگیریم. معنویت می‌تواند در سبک زندگی نقش‌های زیر را ایفا نماید.

1. کارکردهای اجتماعی معنویت

- برخورداری از احترام

منشأ احترام به هر چیزی را باید در نحوه ارتباط آن با خدا دانست. هر چیزی که انتساب آن به خدا قوی‌تر و نزدیک‌تر باشد از احترام بیش‌تری برخوردار اسـت. به عنوان نمونه انسان از آن جا ارزش و اعتبار و احترام فزون‌تری دارد که انتساب آن به خدا از دیگر آفریده‌ها بیشتر اسـت؛ زیرا انسان تنها موجودی اسـت که روح خدایی خاصی دارد و این امکان را به وی بخشیده اسـت تا از همه اسمای خدا برخوردار گردد و به همین سبب خلافت الهی را به عهده گیرد. در حقیقت احترام انسان‌ها، برخورداری ایشان از کرامت الهی اسـت که در آیه 70 سوره اسراء به آن اشاره کرده و فرموده اسـت: وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ (آقاخانی، 1392/11/29). لذا خانواده مبتنی بر معنویت دارای کرامت اسـت و دیگران به ایشان احترام گذارده و ایشان را تکریم می‌نمایند.

- قابل اعتماد بودن

بزرگترین توانایی، قابل اعتماد بودن اسـت که می‌تواند از طریق معنویت دینی حاصل شود. معنویت دینی به طور طبیعی جلب اعتماد دیگران (اعم از اعضای خانواده، بستگان و...) را به دنبال دارد. قابل اعتماد بودن عبارت اسـت از: عدم تضعیف پذیرش، جبرا متقابل، پشتیبانی و تقویت رابطه. بنابراین تعریف، ما در عین حال که به دیگران اعتماد می‌کنیم خود نیز باید فردی قابل اعتماد باشیم. چرا که اعتماد، از مورد اعتماد بودن بر می‌خیزد، اگر شما فردی قابل اعتماد باشید اما طرف مقابل‌تان فاقد این ویژگی باشد، به راحتی آن رابطه اعتمادآمیز از بین می‌رود. در نتیجه به طور کلی می‌توان گفت که اعتماد یعنی اطمینان از اینکه طرف مقابل در روابطش با شما، قصد ضربه زدن ندارد. اطمینان از این که او نیز شما را دوست دارد. اعتماد شامل دستیابی به شناختی معمول و معقول درباره افراد، و هم چنین تعیین حد و مرزهای مشخص برای برقراری و حفظ روابط موفقیت‌آمیز اسـت که پیامد طبیعی معنویت دینی اسـت.

- مصونیت از آسیب‌های اجتماعی

تقویت ایمان و معنویت مهم‌ترین راهبرد در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی خانواده اسـت. توجه به آسیب‌های اجتماعی امری اجتناب‌ناپذیر اسـت. اگرچه آسیب‌های اجتماعی می‌تواند بسیار گسترده باشد لیکن می‌توان با توسل به معنویت دینی دامنه آن را تا حد بسیار زیادی کاهش داد.

2. کارکردهای فردی معنویت

- ایجاد الگوی گفتمان (گفتمان‌سازی)

داستان معروف «نزاع چهار نفر بر سر خرید انگور» را هم شنیده‌اند، غرض از این داستان این اسـت که معنویت چنین نقشی دارد. زبان معنویت، زبان مشترکی اسـت که همه انسان‌ها با وجود آراء و عقاید مختلف بر سر آن اتفاق نظر دارند.
بزرگترین مشکل زوج‌های جوانی که در آستانه ازدواج قرار دارند، یا خانواده‌هایی که در معرض فروپاشی قرار دارند، از «نداشتن زبان مشترک» سرچشمه می‌گیرد. چیزی که گاهی در یکی دو سال اول زندگی، ازدواج را به کام زوج‌های جوان تلخ می‌کند یا موجب جدایی والدین از یکدیگر می‌شود. چرا خانواده‌ها زبان مشترک ندارند؟ چطور به زبان مشترک برسیم؟ چه چیزی می‌تواند به عنوان زبان مشترک خانواده نقش ایفا کند؟ و ده‌ها سؤال دیگر که ما در این مقاله قصد پرداختن به تک تک آن‌ها را نداریم فقط به این اندازه به آن اشاره می‌کنیم که معنویت می‌تواند مبنایی برای ایجاد یک زبان مشترک در زندگی قرار گیرد.

- تفاهم

تفاهم عبارت اسـت از: همدیگر را فهمیدن و علت رفتارهای همدیگر را درک کردن و به دیگری در سلیقه‌ها و باور‌ها و رفتارهای شخصی‌اش حق دادن. در زندگی برای رسیدن به تفاهم باید عوامل و شرایطی مهیا باشد که قبل از ازدواج، زن و مرد با توجه و عنایت کافی به آن‌ها تفاهم هرچه بیشتر را در زندگی فراهم آورند. زن و مرد باید به غم تفاوت‌های فردی خود (که حاصل عوامل ارثی، محیطی و رشد در طول زمان اسـت) یکدیگر را درک کنند، زبان یکدیگر را بفهمند، تفاوت در سلیقه‌ها را بشناسند و در عین تلاش برای خودسازی و تکامل، یکدیگر را همان‌گونه که هستند بپذیرند. (علوی، 9)
زن و مرد، یک عمر شریک هم در زندگی هستند و اکثر اوقات را با هم می‌گذرانند. پس تحت تأثیر عقاید و افکار و اخلاق یکدیگر قرار خواهند گرفت. بدون تردید، مرد یا زن معتقد و دیندار و پایبند به اخلاق (و معنویت)، نه تنها همسر خود را به دینداری، تقوا و پیشرفت تشویق می‌کند، بلکه می‌تواند فضای خانواده را به محیطی امن، با نشاط و دور از گناه یا درگیری و تنش، تبدیل کند. (علوی، 9) لذا معنویت مبنایی منطقی و زمینه‌ساز در ایجاد تفاهم در زندگی محسوب می‌شود.

- قرنطینه‌سازی محیط خانه و خانواده از گناه

بالاترین هنر اعضای یک خانه، حفظ محیط خانه و اعضای خانواده از حرام الهی اسـت تا همیشه و در همه حال ارتباط خانواده و اعضای آن با عالم ملکوت برقرار باشد. و این هنری اسـت که در سایه معنویت می‌تواند ایجاد شود.

- متصف شدن به صفات اخلاقی به جای رذایل

معنویت نفس خانواده را از قید و بند و سلطه‌ی دیگران آزاد می‌کند چرا که آنچه که مانع حرکت و پیشرفت بشریت شده و او را از ترقی و تکامل باز داشته اسـت تسلیم در برابر استبداد می‌باشد اسلام این نوع اسارت و بندگی را الغا نمود و انسان را از سیطره زور نجات داده اسـت.
خداوند متعال می‌فرمایند؛ «قُل لاَأَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلاَ ضَرّاً إِلَّا مَا شَاءَ اللّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»، «بگو من مالک سود و زیانی برای خود نیستم مگر آن مقداری که خدا بخواهد و اگر غیب می‌دانستم منافع فراوانی نصیب خود می‌کردم و اصلاً شر و بلا به من می‌رسید من کسی جز بیم دهنده و مژده دهنده‌ی مؤمنان نمی‌باشم». (اعراف: 188)
معنویت موجب می‌شود افراد خانواده به جای عیب‌جویی، دنبال حُسن‌های دیگران می‌روند و دیگران را تخریب نمی‌کنند. درباره‌ی دیگران نه گمان بد می‌زنند و نه تجسس می‌کنند. خداوند در قرآن می‌فرمایند؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلاَ تَجَسَّسُوا وَلاَ یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضاً أَیُحِبُ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ؛‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان‌ها گناه اسـت؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه‌پذیر و مهربان اسـت!» (حجرات: 12)
از سایر این کارکرد‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.
- بهبود روابط زوجین و اعضای خانواده
- اصل خدامحوری و عبادت خانوادگی
- اصل ایثار و انفاق خانوادگی
- و...

3. کارکردهای روانی معنویت

- معنایابی زندگی

هر فرد می‌بایست معنی و هدف زندگی خود را در لحظات مختلف دریابد. هیچ معنای انتزاعی که انسان عمری را صرف یافتنش نماید وجود ندارد، بلکه هر یک از ما دارای وظیفه و رسالتی ویژه در زندگی اسـت که می‌بایست بدان تحقق بخشد. (رجب‌نژاد، 2) زمانی که جهان‌بینی افراد مشخص شود برای رسیدن به هدف ابزاری لازم اسـت و ابزار آن معنویت دینی اسـت. معنویت به زندگی معنا می‌دهد و موجب آرامش روانی خانواده و در نتیجه سبک زندگی اسلامی می‌شود.
والتر تی استیس می‌گوید: «آشفتگی و سرگردانی انسان در جهان مدرن، ناشی از فقدان ایمان او و دست برداشتن از خدا و دین اسـت. بنجامین فرانکل در این زمینه می‌نویسد: اقوام و ملل وحشی و نیمه وحشی، خیلی بیشتر از مردم متمدن، شادکام و با نشاط بودند و افراد آن‌ها، خیلی بیشتر از افراد ملل از این مائده آسمانی بهره می‌بردند. (رجب‌نژاد، 2)

- امنیت روانی و کاهش فشار روانی

معنویت می‌تواند موجب تحلیل و تقلیل فشار روانی در خانواده شود و سبک زندگی آرامش‌بخشی را ترسیم نماید. مبانی و مصادیق مختلفی در آیات و روایات وجود دارد که فرد و خانواده معنویت‌گرا با استناد به آن می‌توانند زندگی آرام‌بخشی را برای خود ترسیم نمایند که برای نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
خداوند کریم می‌فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَی‌ءٍ عَلِیمٌ؛ هیچ مصیبتی رخ نمی‌دهد مگر به اذن خدا! و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت می‌کند؛ و خدا به هر چیز داناست!» (تغابن: 11).
با این زمینه‌هاست که مؤمن (خانواده معنوی) در برابر مصیبت اظهار می‌دارد: «إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» (بقره: 156) و می‌داند هر کجا که باشد خداوند با اوست (حدید: 4) و از رگ گردن آدمی به او نزدیک‌تر اسـت (ق: 16).
همچنین درست اسـت که آدمی اختیار دارد، ولی مشیت الهی بر جهان حاکم اسـت «قُل لَن یُصِیبَنَا إِلَّا مَاکَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (توبه، 51). پس مؤمنان باید به جای اضطراب و فشار روانی، به خداوند توکل کنند و بدانند تصمیم‌های بشری تا به تقدیر الهی نرسد عملی نخواهد شد «وَلاَ تَقُولَنَّ لِشَیْ‌ءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذلِکَ غَداً * إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ...» (کهف، 24-23)
لذا در خانواده‌ای که معنویت بر آن حاکم اسـت اعضای خانواده در می‌یابند که:
1- گرچه زندگی نوعی میدان مسابقه اسـت، ولی به جز علل عادی، راه‌های دیگری نیز ممکن اسـت برای انسان گشوده شود.
2- هر انسان خود را در محضر خدا می‌بیند و می‌داند که «عالم محضر خداست و نباید در محضر خدا معصیت نماید»، پس خود را کنترل می‌کند.
3- در مقابل بلا‌ها صبور بوده، احساس شکست نخواهد کرد.
4- انسان می‌فهمد که نقشه‌های وی صددرصد پیاده نخواهد شد و در موقع شکست احساس اضطراب و ناآرامی نمی‌کند، لذا خود را مکلف به وظیفه می‌بیند نه رسیدن به نتیجه، (حسینی کوهساری، 208-207)
5- از طریق ایجاد توکل نوعی سرپرستی خداوند را در زندگی خویش حاکم نموده، شکست را احساس نخواهد نمود «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ» (توبه: 52).

- آرامش خاطر در زندگی

اطمینان قلبی و آرامش روحی محصول معنویت دینی و الهی اسـت. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آن کسانی که ایمان می‌آورند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند. بدرستی که دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرند» (رعد: 28).
«هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَاناً مَعَ إِیمَانِهِمْ؛ خداست که به دل‌های مؤمنان آرامش و اطمینان خاطر داده اسـت تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند.» (فتح: 4).
اگر دل و روح، سکون و آرامش پیدا کند انسان خنکی آسایش را در خود احساس و لذت و شیرینی ایمان و یقین را با جان خود می‌چشد با شجاعت و شهامت تمام در مقابل سختی‌ها و مشکلات طاقت‌فرسا، مقاومت و ایستادگی می‌نماید. و می‌داند که خدا قادر اسـت هر نوع مشکل و گره سخت و پیچیده‌ای را بگشاید بنابراین بی‌تابی نکرده و به هیچ‌وجه یأس و ناامیدی به خود را نمی‌دهد. (بختیاری، 4)
و در جایی دیگر می‌فرماید: «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛ خداوند متولی وعده‌دار امور کسانی اسـت که ایمان آورده‌اند ایشان را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون می‌آورد و کسانی که کفر ورزیده‌اند طاغوت سرپرست ایشان اسـت آنان را از نور بیرون آورده و به سوی تاریکی‌ها می‌کشانند اینان اهل آتش‌اند و در آنجا جاودانه می‌مانند». (بقره: 257)

- خوش‌بینی نسبت به زندگی

خوش‌بینی نسبت به اعضای خانواده، فرزندان و مردم یکی از ارزش‌های بزرگ انسانی اسـت که حس انسان‌دوستی را در نهاد آدمی شکوفا می‌کند و انسان را همواره نسبت به یکدیگر مهربان می‌سازد. پژوهش‌ها نشان داده منشاء تمام بیماری‌های روحی و ناراحتی‌های فکری بدبینی اسـت. اگر همه اشیا را خوب بنگرد و با دیده توحیدی نگاه کند به دشمنانش نیز در موقع غلبه گذشت خواهد کرد. حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر وقت بر دشمن غلبه کردی به شکرانه این پیروزی او را عفو کن.
در نتیجه انسان خوش‌بین و خوشبخت در شادی و خوشحالی نزدیکان خویش را شریک می‌کند و هیچ‌گاه غم و اندوه و غصه را به خود راه نمی‌دهد نعمت حیات و زندگانی که خالق هستی‌بخش آن را به ما بخشوده اسـت با نیکی و زیبایی توأم اسـت. معنویت مانعی اسـت جدی در مقابل وارد شدن هرگونه فشار و انقباض در روان آدمی. (آرمان امروز، شماره 238، 11)

- روشن‌دلی نسبت به زندگی

معنویت در زندگی موجب می‌شود بدبینی در آن رسوخ نکند و اعضای خانواده همیشه نسبت وضعیت حال و آینده روشن‌دل باشد و این تصور را داشته باشند که آینده بسیار خوب خواهد بود. یکی از آثار مهم معنویت و ایمان، تولید بهجت، سرور و انبساط در روان آدمی اسـت. معنویت و ایمان در انسان حالتی را به وجود می‌آورد که از جهان احساس لذت و سرور می‌کند. بهجت و انبساط، آثار و نشانه‌هایی دارد که از جمله حالت روشن‌دلی اسـت. انسان همین که به حکم معنویت و ایمان دینی جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشن‌بینی، فضای روح او را روشن می‌کند و در حکم چراغی می‌شود که در درونش روشن شده باشد. برخلاف یک فرد بی‌ایمان که جهان در نظرش پوچ و تاریک اسـت، به همین سبب خانه دل خودش هم در این تاریک‌خانه که خود فرض کرده اسـت. (آرمان امروز، شماره 238، 11)

- امیدواری نسبت به زندگی

امید و رجا، حالت انتظار رسیدن به خیر و خوبی و رسیدن به نتیجه خوب تلاش‌های روزمره و نتیجه معنویت اسـت. قرآن در وصف مؤمنان می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده‌اند، آن‌ها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان اسـت» (بقرة: 218)

- احساس لذت معنوی نسبت به زندگی

خانواده مبتنی بر معنویت دینی، لذتی پایدار دارد، از یک شور و شعف باطنی برخوردار اسـت. خانواده مبتنی بر معنویت دینی با عبادتش و در هنگام ارتباط با خدا غرق در لذت می‌شود، گویی با حقیقت مرتبط شده که او را از همه امور دیگر منصرف نموده اسـت، حاضر نیست لحظه‌های از آن حالت را با ساعت‌ها و روز‌ها معامله کند. امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرماید: خدایا چه کسی اسـت که شیرینی محبت تو را چشیده باشد اما چیز دیگری را جانشین آن کند؟ و چه کسی اسـت که با تو مأنوس شده اما رو به سوی دیگری کند؟ (آرمان امروز، شماره 238، 11)

نتیجه‌گیری

بسیاری از اندیشمندان و صاحب‌نظران معتقدند جهان امروز در بحران معنویت به سر می‌برد این بحران خلاقی و معنوی سبب شده که بشر معیارهایی برای خوبی و بدی نداشته باشد. این مشکل امروزه گریبان تمامی ملل را گرفته اسـت و سبک زندگی خانواده‌ها را در معرض تهدید قرار داده اسـت. به نحوی که روابط اعضای خانواده سست و متزلزل اسـت و از صفا و صمیمیت و در همه آرامش و سکون واقعی خبری نیست، اعضای خانواده در کنار یکدیگرند ولی همچون بیگانگانند، اعضای خانواده مهر و عطوفت لازم را از خانواده‌ها بدست نمی‌آورند و در نتیجه اغلب زودرنج و زودشکن و بی‌عاطفه‌اند. بزهکاری رو به افزایش و تزاید اسـت. میزان ازدواج کاهش پیدا کرده اسـت و... لذا در هیچ عصر و دوره‌ای سبک زندگی تا این اندازه در رابطه با خانواده دچار سقوط و انحطاط نشده و در هیچ عصری خلاء معنویت در زندگی احساس نمی‌شود. معنویت ضمن آنکه به سبک زندگی معنا، روح و هدف می‌بخشد سبک زندگی را در مسیری از کمال قرار می‌دهد زندگی که منطبق با معنویت اسـت، مسیر زندگی و هدف آن مشخص بوده و در این مسیر، بن بست و آخر خطی وجود ندارد این امر یک حرکت خود آگاه و اختیاری را در رودخانه‌ی پرتلاطم زندگی مادی بوجود می‌آورد به گونه‌ای که هدایت الهی را شامل حال انسان امروزی می‌کند. معنویت، سبک زندگی را در پندار، گفتار و رفتار متعادل می‌کند و مبنایی برای گفتمان‌سازی خانواده، آرامش خاطر خانواده، خوش‌بینی خانواده نسبت به زندگی، روشن‌دلی نسبت به زندگی، امیدواری نسبت به زندگی، بهبود روابط زوجین و اعضای خانواده، کاهش ناراحتی‌ها، خدامحوری، ایثار و انفاق خانوادگی، پاک نگه‌داری محیط خانه و خانواده از گناه، متصف شدن به صفات اخلاقی به جای رذایل، تحلیل فشار روانی در خانواده و تفاهم در خانواده و... می‌شود.
این‌که معنویت چگونه در تأمین سبک زندگی اسلامی کمک می‌کند نظریات زیادی می‌تواند مطرح شود. اما شایع‌ترین تبیین‌ها به این شرح اسـت: معنویت موجب دادن هادی در تصمیم‌گیری‌ها و فشار‌ها می‌گردد، به داشتن پاسخ برای پرسش‌های بزرگ و فلسفه غایت جهان کمک می‌کند، برای معتقدان خود حمایت اجتماعی در جنبه‌های انسانی و الهی تأمین می‌کند، مثبت‌نگری و خوش‌بینی ایجاد کرده، معنا و هدفداری در زندگی ایجاد می‌کند، امیدواری و انگیزش در افراد و پیروان خود ایجاد می‌کند، توانمندی فردی را افزایش داده، احساس تسلط داشتن، الگوی پذیرش و تحمل رنج و نیز سازگاری با استرس‌ها و مشکلات را می‌افزاید. همه این‌ها که از پیامد دینداری و گرایش به زندگی معنوی اسـت.
لذا می‌توان گفت سبک زندگی معنویت بنیان حداقل در دو حوزه می‌توان دخیل باشد؛ الف: حوزه باور و بینش معنوی و در نتیجه ایجاد یک گفتمان دینی به عنوان زبان مشترک؛ ب: سلوک معنوی، که دو حوزه‌ی خلقیات و رفتار (عملی) تعقیب می‌کند و خاصیت اصلی آن در تثبیت و بالندگی خلقیات و ملکات روحی اسـت.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیأت علمی آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی.

منابع تحقیق :
قرآن کریم
آرمان امروز، رمزی رای خوشبین بودن در زندگی، دوشنبه 1392/10/30، ش 238
آقاخانی، خلیل، «هنجارشناسی احترام در آموزه‌های قرآن»، کیهان، (1392/11/29)
بابایی، رضا، آسیب‌شناسی معنویت، ش 16، تابستان 1387.
بختیاری، آمنه، «گذری به منابع اسلامی»، معنویت در خانواده، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1385.
خامنه‌ای (مقام معظم رهبری)، سیدعلی (آذر 1383)؛ 1383/09/11؛ (گفتارهای مقام معظم رهبری از نرم افزار حدیث ولایت که توسط مؤسسه انقلاب اسلامی تولید شده، با ذکر تاریخ سخنرانی‌ها اخذ شده اسـت)
خامنه‌ای (مقام معظم رهبری)، سیدعلی (خرداد 1390)؛ 14 /3 /1390؛ (گفتارهای مقام معظم رهبری از نرم‌افزار حدیث ولایت که توسط مؤسسه انقلاب اسلامی تولید شده، با ذکر تاریخ سخنرانی‌ها اخذ شده اسـت)
خامنه‌ای (مقام معظم رهبری)، سیدعلی (خرداد 1369)؛ 30 /1 /1369؛ (گفتارهای مقام معظم رهبری از نرم‌افزار حدیث ولایت که توسط مؤسسه انقلاب اسلامی تولید شده، با ذکر تاریخ سخنرانی‌ها اخذ شده اسـت)
خوشنویس، ناهید، «رسانه و سبک زندگی»، ماهنامه روابط عمومی، ش 73، مهر 1389، تهران، انجمن روابط عمومی ایران، 1389.
دانش، حسین، روان‌شناسی معنوی، ترجمه: نورالدین رحمانیان، تهران، نسل نواندیش، 1380.
دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، مؤسسه لغت‌نامه دهخدا، 1388
رجب‌نژاد، محمدرضا، «سبک زندگی و ضرورت آموزش شیوه زندگی»، مجله سبک زندگی اسلامی با محوریت سلامت، سال اول، ش 2، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخی پزشکی، طب اسلامی و مکمل، دانشگاه علوم پزشکی تهران، 1391.
شریفی، احمدحسین، اخلاق و سبک زندگی اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، 1391.
عابدی جعفری، حسن و رستگار، عباسعلی، «ظهور معنویت در سازمان‌ها؛ مفاهیم، تعاریف، پیش‌فرض‌ها، مدل مفهومی»، فصلنامه علوم مدیریت ایران، سال دوم، ش 5، 1386.
عزیزی، فریدون، «جایگاه، تعریف و دشواری‌های پایه‌ریزی مفهوم سلامت معنوی در جامعه ایرانی اسلامی»، فصلنامه اخلاق پزشکی، سال چهارم، ش 14، زمستان 1389.
علوی، ریحانه، «زمینه‌ها و روش‌های تفاهم در زندگی مشترک»، مجله حدیث زندگی، ش 33، 1385.
غباری بناب و دیگران، «هوش معنوی»، فصلنامه علمی - پژوهشی اندیشه‌ی نوین دینی، سال سوم، ش 10، پاییز 1386.
فونتانا، دیوید، روان‌شناسی،ت دین و معنویت، ترجمه الف ساوار، قم، نشر ادیان، 1385.
گیبینز، جان آربوریمر، سیاست پست مدرنیته، ترجمه منصور انصاری، تهران، نشر گام نو، 1381.
گیدنز، آنتونی، تجدد و تشخص (جامعه و هویت شخصی در عصر جدید)، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، 1382.
مبینی، مهدی، «ماه رمضان و کاهش آسیب‌های اجتماعی»، مجله طوبی، ویژه ماه مبارک رمضان، شهریور 1388.
ملکیان، مصطفی، «معنویت و محبت چکیده همه ادیان اسـت»، روزنامه آفتاب یزد، 1379.
موسوی، سید اسماعیل، «اعجاز معنویات»، پگاه حوزه، هفدهم خرداد 1382، ش 95.
مهدوی کنی، سعید، دین و سبک زندگی، تهران، دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، 1387.
نارویی نصرت، رحیم، «دین و معنویت، نگاهی دینی و روان‌شناختی»، مبانی نظری مقیاس‌های دینی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1384.
نوایی، علی اکبر، «بازگشت به معنویت و اخلاق»، فصلنامه پژوهش‌های اجتماعی اسلامی، ش 55، آذر و دی 1384.
وست، ویلیام، روان درمانی و معنویت، ترجمه: شهریار شهیدی و سلطان علی شیرافکن، تهران، انتشارات رشد، 1383.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات دومین همایش ملی سیره و معارف رضوی «معنویت» (جلد اول)، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول.
 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

محمد رضا انواری بخش اول نقش رسانه در تبیین هویت دینیمحمد رضا انواری بخش اول نقش رسانه در تبیین هویت دینیپژوهش های معنوی معنویت گرایی جدیدسبک زندگی و …حیات طیبه، سبک زندگی قرآنی سبک زندگی صحیح در قرآن بر‌اساس توحید‌مداری است یک زندگی همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و …کنفرانس های دینی و مذهبی سال کنفرانس های دینی و مذهبی سال های گذشته اطلاع رسانی رزومه علمی دکتر حسین علی احمدی جشفقانی دانشگاه علم و دانشگاه علم و صنعت ایران دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاعنقش دین در زندگی انسان سایت پژوهه پژوهشکده …نقشدیندرزندگیانسانپیامبرى و پیشوایى انسان به طور فطرى عاشق کمال مطلق است و خداوند از نوع انسان پیمانى همایش های حقوق و امنیت همایش ها ، کنفرانس ها و …دومین همایش ملی جامعه بینا، شهروند نابینا، با محوریت تشکل های مدنی و کیفیت زندگی جشنواره علامه حلیره اسامی برگزیدگان دوره‌های …نام نام خانوادگی جنسیت نام اثر گروه علمی استان شهر مدرسه نوع انتخاب زهرا کلهر آرشیو مستند و سخنرانی مذهبی، سیاسی و اجتماعی با …آرشیو مستند و سخنرانی مذهبی، سیاسی و اجتماعی با لینک مستقیم دانلودشاخصه های سبک زندگی اسلامی و غربی کدام است؟شاید مهمترین و راهبردی ترین فراز و بخش سفر رهبر انقلاب اسلامی به استان خراسان شمالی


ادامه مطلب ...

تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز

[ad_1]

چکیده

وقف به عنوان یک سیستم پویا و بازوی نیرومند، کارکردی مؤثر در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مذهبی و کالبدی جامعه برعهده گرفته اســت. بهره گیری بهینه از منابع و توانمندی های این نهاد مردمی، که نشئت گرفته از اعتقادهای دینی انسان اســت، می تواند منجر به رشد و توسعه ی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه شود که نتیجه ی نهایی آن به یقین دستیابی به عدالت اجتماعی خواهد بود. موقوفات، در هر زمان و مکانی، تقریباً همه ی نیازهای جامعه را پوشش می دهند؛ به صورتی که در هر زمانی، خلأی در بخشی از جامعه به وجود می آید، واقفان خیراندیش و آگاه در صدد پرکردن این خلأ، موقوفات جدید را ساماندهی می کنند. نهاد وقف علاوه بر آثار فرهنگی، مذهبی، آموزشی، اقتصادی و اجتماعی، آثار جغرافیایی مهمی را نیز همراه دارد. در سرتاسر سرزمین های اسلامی بسیاری از عناصر کالبدی و چشم اندازهای جغرافیای، درنتیجه اعتقاد به پدیده ی وقف پدیدار گشته اند.
در این مقاله نگارنده سعی دارد به تبیین آثار و جایگاه وقف در کلیه ی ابعاد جامعه بپردازد.

مقدمه

انسان برای کسب رضای خدا و رسیدن به کمال و جانشینی خداوند در روی زمین باید طبق تعالیم خداوند هرچه بیشتر از جان و مال خویش در راه او بگذرد همین اعتقاد او را به ایثار و از خودگذشتگی و احساس جاوادنگی سوق می دهد(1).
وقف در واقع عملی اســت که انسان به انتخاب خود و در کمال صحت و سلامت، اموال و دارایی خود را از مالکیت مجازی اش خارج می کند و به مالکیت حقیقی آن، یعنی خداوند بر می گرداند تا در راه رضای خدا، به همنوعان خود ببخشد. انسان به این وسیله اول، به تزکیه ی روح و روان خویش پرداخته و روحیه ی مال اندوزی و دنیاپرستی را از خود دور کرده اســت؛ دوم، از طریق وقف می تواند به حل بسیاری از معضلات جامعه ی خود کمک کند و همچنین از اختلافات طبقاتی موجود در جامعه جلوگیری کند. بی تردید اگر به مقوله ی وقف به طور همه جانبه نگریسته شود و اهمیت این سنت نبوی آشکار شود، تأثیری عمده در تحول ساختار فرهنگی و توسعه ی کشور خواهد داشت.(2)

وقف

معنای لغوی وقف: وقف در لغت به معنای ایستادن، به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن اســت(3). و نیز به معنای نگه داشتن و حبس کردن چیزی اســت و در اصطلاح به معنای حبس کردن عین مال و ملکی که منافع آن در امور عام المنفعه مصرف شود.
وقف بر وزن حبس و قطع - از باب ضرب - یعنی نگه داشتن و حبس کردن چیزی. وقف به معنای مصدری بر وزن «موقوف» و به معنای مفعولی بر وزن اوقاف، جمع بسته می شود.
در اصطلاح فقهی وقف عبارت اســت از: نگه داشتن و حبس کردن عین ملکی، بر ملک واقف آن، نه ملک خدا، و مصرف کردن منفعت آن در راه خدا(4).
در کتب فقهی، وقف را با این عبارت تعریف می کنند «الوقف تحبیس المال و تسبیل المنفعه» یعنی وقف آن اســت که مالی حفظ شود و درآمدهای آن در اهداف معین مصرف شود(5).
حسن بانک یوسف حلی معروف به علامه حلی (648-726ق) در کتاب تبصره المتعلمین می گوید: وقف آن اســت که اصل مال را نگه دارند و تا هست منافع آن را در راه خیر مصرف کنند.(6)
معنای مدنی وقف: تعریف وقف در قانون مدنی (ماده ی 55) عبارت اســت از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.
به عبارتی، وقف نگهداری از اصل مال و ملک، و استفاده از بهره و منفعت آن در راه خدا می باشد که گاهی از آن با عنوان صدقه ی جاریه نیز یاد می شود. منظور از آن صدقه ای اســت که دائماً ادامه دارد، به طوری که اصل آن ثابت و منافعش در تداوم اســت.

اقسام وقف

وقف را می توان از جهات متعددی تقسیم بندی کرد، از آن جمله می توان بر اساس موقوف علیه، به وقف عام و خاص تقسیم کرد:
وقف عام: وقفی اســت که در آن مقصود، امور خیریه اســت و مخصوص گروه یا طبقه ای معین نیست؛ مانند وقف بر فقرا، روضه خوانی، وقف بر طلاب و مدارس و مساجد، کمک به نیازمندان و احداث بیمارستان.
وقف خاص: درحالی که در وقف خاص، مقصود اشخاص و گروه معین می باشد همانند وقف بر اولاد یا افراد یا طبقه ای خاص از مردم.
وقف را از نظر کسب منافع و عواید نیز می توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف. وقف انتفاع که در آن مقصود واقف، تحصیل درآمد مادی نیست، در این وقف، واقف اهدافی همانند احداث مسجد، مدرسه یا حسینیه را مد نظر دارد.
ب. وقف منفعت: مقصود واقف، کسب درآمد مادی اســت برای اینکه در مواقعی مشخص هزینه شود. برای مثال واقف مغازه ای را وقف می کند تا منافع آن صرف نگهداری و تعمیر مسجد شود.
از جمله تقسیم های دیگر وقف، تقسیم آن به سه نوع خیری، دینی و ذری می باشد. در وقف دینی، هدف عبادت خداوند و اعمال دینی اســت و در وقف ذری، واقف مالی را برای اولاد خود وقف می کند.

ارکان وقف

وقف چهار رکن اساسی دارد که عبارت اند از:
1. صیغه: بنابر قول اکثر فقها بیان لفظ «وقفت» در وقف کافی به نظر می رسد. اعتبار صیغه در وقف از آن جهت اســت که وقف را نوعی از تملیکات می دانند و هر تملیکی نیاز به صیغه دارد ولی در صیغه ی وقف، لفظ یا الفاظی خاص ضرورت ندارد.(7)
در وقف لازم نیست صیغه به زبان عربی خوانده شود؛ بلکه، مثلاً اگر بگوید: «زمینی را وقف کردم» و موقوف علیه یا وکیل بگوید: «قبول کردم»، وقف صحیح می باشد. حتی اگر جایی به قصد مسجد بودن ساخته شود و در اختیار نمازگزاران گذاشته شود وقفیت محقق می شود. در موقوفات عامه مثل مسجد یا مدرسه یا چیزی که برای عموم وقف می شود، قبول کردن کسی در صحت وقف لزومی ندارد.
2 واقف: واقف کسی اســت که خود در زمان حیات، مال یا ملکی را وقف کند یا وصیت نماید که بعد از مرگش، دیگری ملکی از وی را وقف کند(8).
واقف باید بالغ، عاقل، مختار و غیرمحجور باشد. پس وقف بچه، گو اینکه به ده سال رسیده باشد، - بنابر اقوا - صحیح نیست. بلی چون وصیت بچه ده سال بنابر اقوا، صحیح اســت اگر بر وقف وصیت کند، وقف وصی او صحیح اســت. و نیز امام خمینی شرایط وقف را این گونه بیان می کند: واقف باید بالغ، عاقل، مختار و غیر محجور (به علت افلاس وسفاهت) باشد و ممنوعیتی از تصرف در مالی که وقف می کند نداشته باشد و لازم نیست که واقف مسلمان باشد بلکه وقف کافر هم در چیزی که از مسلمان صحیح اســت - بنابر اقوا - صحیح می باشد و نیز وقف در چیزی که بنا بر مذهب او صحیح اســت درست می باشد، چون فقه اسلامی مقررات مذهبی او را اعتراف می کند(9).
3. موقوف: چیزی که وقف می شود باید چهار شرط داشته باشد:
1. عین باشد. (یعنی دین خدا نباشد)
2. مملوک باشد (یعنی قابلیت تملک داشته باشد) و متقوّم باشد.
3. با باقی ماندن عین آن، انتفاغ پذیر باشد.
4. به تصرف دادن آن صحیح باشد.(10)
امام خمینی در تحریرالوسیله می فرماید: «آنچه که وقف می شود باید قابل تملک و دارای منافع حلال باشد به طوری که بشود با بقای اصل ملک به مدت قابل توجهی از آن منفعت برد. ولی لازم نیست که هم اکنون قابل بهره برداری باشد (و بلکه کافی اســت که بعد از مدتی قابل انتفاع شود پس وقف چهارپای کوچک و نهال های کاشته شده ای که تا چند سال بعد میوه نمی دهند صحیح اســت) و نیز وقف ملکی که در اجاره باشد صیحح اســت و اجاره به همان حال باقی می ماند. وقف منافع و دیون و وقف چیزی که انتفاع از آن مستلزم اتلاف آن اســت مانند غذاها و میوه ها و وقف چیزی که انتفاع مقصود از آن منحصر در حرام اســت مانند آلات لهو و قمار صحیح نیست و...»(11).
4. موقوف علیه: درآمد هر موقوفه ای موافق نظر واقف باید به مصرف اشخاص از قبیل فقرا و ایتام، اولاد واقف، زوار و طالبان علم یا مؤسسات و اماکن مانند مدارس، مساجد حمام ها، پل ها، آب انبارها، قنوات و نظایر آن ها برسد. هر فرد از موارد مصرف را «موقوف علیه» می گویند(12).
علامه حلی سه شرط را بر موقوف علیهم بیان می دارد:
1. موقوف علیهم باید اهمیت تملک داشته باشند؛ یعنی باید از کسانی باشند که بتوانند مالک شوند.
2. موقوف علیهم باید معلوم باشند.
3. اینک وقف کردن به حرام نباشد. یعنی مسلمان نمی تواند چیزی را بر کافر حربی وقف کند اگر چه رحم او باشد ولی بر کافر (غیر حربی) هرچند کافر بیگانه باشد می تواند وقف کند(13).
بعضی از وقفها پنج شرط را بر موقوف علیهم قائل اند:
1. موقوف علیهم باید در زمان وقف موجود باشند. یعنی وقف بر طفلی که بعداً متولد می شود از نظر فقهای امامیه، شافعیه، و حنبلیه صحیح نیست ولی مالکیه آن را جایز دانسته اســت.
3 وقف بر معصیت خدا نباشد. مانند وقف بر مجالس قمار و شراب خواری؛ ولی وقف بر کافر ذمی را اتفاق علما جایز دانسته اند.
4. موقوف علیه باید معیّن و غیرمجهول باشد؛ پس وقف بر زن و مرد غیر مشخص باطل اســت.
5. امامیه و شافعیه و مالکیه معتقدند وقف بر خود یا شریک قرار دادن خود با موقوف علیه صحیح نیست - حنابله و حنفیه آن را صحیح می دانند - ولی اگر بعد از وقف، واقف شرایط موقوف علیهم پیدا کند می تواند از وقف انتفاع ببرد(14).
اگرچه تاریخ پیدایش اوقاف و نذورات و چگونگی آن در میان ملل و اقوام قدیم به خوبی روشن نیست، از قراین و شواهد تاریخی می توان استنباط کرد که از آغاز پیدایش ادیان آسمانی و ظهور کاهنان و بعثت انبیا و ساختمان معبدها و آتشکده ها و قربانگاه ها صدقات جاری و نذورات مستعمره ای مانند اوقاف وجود داشته که به مصارف خیریه و عمران و آبادی آن می رسیده اســت و کاهنان و موبدان و هیربدان و کشیشان و کاتبان از درآمد آن ها امرار معاش می کرده اند.

سیر تحولات وقف در ایران

از میان ملل قدیم اقوام آریایی نژاد، خاصه ایرانیان که از زمان های بسیار قدیم به پیروی از آیین و کیش خود به کارهای نیک و آبادانی و دستگیری از درماندگان و بینوایان توجه بسیار می داشتند، به یقین موقوفات و نذوراتی بسیار برای نگهداری معابد و آتشکده های خود داشته اند که پاره ای از آن ها در بعضی از شهرستان های ایران از قبیل یزد و کرمان هنوز در نزد زرتشیان باقی و دایراست(15).
در دوره ی هخامنشیان، زمین ها از طرف پادشاه یا بزرگان و زمین داران بزرگ به پرستشگاه ها و معابد هدیه می شد. کشاورزانی که در این زمین ها به کشت و زرع مشغول بودند سهم مالکانه را به هیربد یا کاهن بزرگ می دادند.
با ورود مسلمانان به ایران درپی تصرف ایران به دست سپاه اسلام، در سال 31ق/651م زمین های ایران، جزو اراضی موقوفه محسوب شد. زمین های ایران موقع انضمام - مانند هر کشور دیگری - به سه دسته تقسیم می شد:
الف. قسمت هایی که به دست ایرانیان پیش از اسلام، حیازت شده و کشاورزی به عمل آورده و موقع فتح مسلمانان، آباد بوده اســت. این گونه اراضی دایر «خراجیه» نامیده می شد، زیرا از آنانی که روی زمین آن ها کار می کردند مالیاتی یا مال الاجاره ای یا حق الاراضی تحت عنوان «خراج» گرفته می شد.
ب. زمین هایی که موقع فتح، میته بوده اســت. (زمین هایی که بالاصل مرده بوده اســت).
ج. زمین هایی که موقع فتح بالطبع- با فاعلیت احدی - آباد بوده اســت؛ مانند جنگل ها و مراتع طبیعی(16).
ملکیت اراضی دسته های «ب» و «ج» در اختیار دولت قرار داشته اســت و برای احیاکننده حقی به وجود می آمد؛ ولی امر می توانست مالیاتی از وی دریافت کند.
در نیمه ی دوم قرن چهارم هجری، دیوان اوقاف در ایران تشکیل شد که به کار مساجد و اراضی موقوفه رسیدگی می کرد.
در عصر سلاجقه (429-711) به ویژه در دوران حکومت ملک شاه و آلب ارسلان، موقوفات بسیاری در زمینه ی احداث مدارس و نظامیه ها صورت گرفت و وزیر دانشمند آن زمان، یعنی خواجه نظام الملک، بناهایی بسیار را احداث کرد و وقف امور خیریه نمود.
در دوره ی حکومت مغولان بر ایران، بسیاری از اراضی موقوفه، به دست ایلخانیان تصرف شد و به صورت املاک خالصه درآمد؛ حاکمان مغولی، بعد از مسلمان شدن، اراضی وقفی را در کشور بسط و گسترش دادند. وزیر دانشمند ایرانی، خواجه رشید الدین، کارهای مثمر ثمری در جهت گسترش امور وقفی انجام داد. تأسیس شهرک ربع رشیدی در نزدیکی تبریز از جمله ی این اقدام ها بود.
در عصر صفویه، علاوه بر موقوفاتی که از سابق باقی مانده بود، وقف، رشدی چشم گیر یافت؛ خصوصاً از سلطنت شاه عباس به بعد جهشی خاص برای توسعه ی موقوفات صورت گرفت. اغلب اعیان و مالکان به وقف اموال خود پرداختند و در رأس همه ی آن ها شاه عباس قرار داشت که سرمشق امرا و بزرگان بود و در سال 1016ق کل املاک خاصه ی خود، از رساتیق و خانات و قیصریه و چهارباغ و حمامات و غیره، را به چهارده قسمت تقسیم کرد و بر چهارده معصوم وقف کرد.
در این دوره، دیوان محاسبات موقوفات که مرجع مهم رسیدگی به کلیه ی اموال بوده اســت، دفتر موقوفات نام داشته اســت که کلیه ی مستوفیان، متولیان و مباشران موقوفات جهت حسابرسی و ممیزی به آن دفتر مراجعه می کردند.
مطالعه ی منابع تاریخی برای ما روشن می سازد که مسئوولان اوقاف به چند دسته تقسیم می شدند که عبارت بودند از:
1. صدر خاصه یا مسؤول امور پادشاهان؛
2. صدر عامه یا ناظر کل موقوفات در سراسر کشور؛
3. مستوفی موقوفات یا رئیس دفترخانه ی موقوفات که ضمن ثبت و ضبط جزئیات مساحت زمین ها، طرز کشت و کاشت و داشت و برداشت را اداره می کرده اســت.
4. متصدی موقوفات؛
5. وزیر موقوفات. (17)
در دوره ی نادرشاه، اوقاف محدود شد؛ به گونه ای که در سال های آخر سلطنت نادرشاه، طی فرمان همه ی اوقاف به صورت املاک خالصه درآمد. بنابراین از زمان نادر شاه حرمت و قداست اوقاف از بین رفت و درواقع از آن تاریخ به بعد اوقاف هیچ گاه، جایگاه قبلی خود را پیدا نکرد.
اما آغاز تشکیلات اوقاف در ایران در دوره ی حکومت های پس از مشروطیت می رسد؛ در این دوره، قانون تشکیلات وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه تصویب شد. این قانون در سال 1289ش تصویب و امور وقف بر عهده ی مسؤولانی در ادارات شهرستان ها گذاشته شد. در سال های بعد قوانینی در مجلس برای رسیدگی بهتر به امور موقوفات تصویب و به مورد اجرا گذارده شد، تا سال 1328ش مسؤولیت رسیدگی به هر اوقاف بر عهده ی اداره ی فرهنگ بود؛ ولی از این سال با تصویب قانونی، اداره ی فرهنگ از اداره ی اوقاف جدا شد(18).
در زمان اصلاحات ارضی، اراضی مزروعی موقوفه نیز مورد نظر واقع شد و اوقاف عامه بعد از اوقاف خاصه مشمول قانون گردید. در لایحه ی اصلاحات اراضی درباره ی اوقاف خاصه این چنین آمده اســت: «در مورد املاکی که تا تاریخ 1338/9/14 وقف خاص شده اســت برای هر یک از موقوف علیهم تا میزان مقرر در این ماده، کماکان به صورت وقف باقی بوده و وجوه حاصل از فروش مازاد موقوفات مزبور و با نظارت اداره ی اوقاف، اختصاص به خرید مال دیگری می شود، تا طبق ماده ی 90قانون مدنی مورد عمل قرار گیرد، در مورد موقوفات خاص وظایفی که طبق این قانون بر عهده ی مالک گذارده شده اســت با متولیان یا قائم مقام آنان می باشد».
در این لایحه چیزی راجع به موقوفات عام به نظر نرسید؛ ولی در ماده 12 مواد الحاقی چنین مقرر شده اســت: «املاک موقوفه عام با در نظر گرفتن منابع و وقف به اجاره ی طویل المدت 99ساله به زارعین همان موقوفه اجاره ی نقدی داده می شود اجاره بها هر پنج سال یک مرتبه قابل تجدید نظر اســت. اوقاف خاصه در صورت اقتضا بر طبق قانون مدنی به منظور تبدیل به احسن از طرف دولت خریداری و بین زارعین تقسیم می شود، وجوه حاصل از فروش این گونه املاک به وسیله ی تولیت وقف به خرید مال دیگری اختصاص داده می شود تا طبق ماده ی 90قانون مدنی مورد عمل قرار گیرد».
آیین نامه اصلاحات ارضی در اول مرداد ماه 1343 و مواد الحاقی به آن در اردیبهشت 1346 تصویب شد. در این مرحله بنا بر نوشته ای تعداد 11085 رقبه از رقبات موقوفات عام به مدت 99سال به اجاره ی 124065 زارع واگذار گردید و تعداد 1005 رقبه از موقوفات خاص به مدت 30سال به اجاره داده شد. بالاخره در تاریخ 1350/1/21 قانون اجازه تبدیل به احسن و واگذاری دهات و مزارع موقوفه (عام) تصویب شد.
از سال 1354 که قانون جدید اوقاف به تصویب رسید تا پیروزی انقلاب اسلامی تغییری در قوانین و مقررات مربوط به اوقاف به وجود نیامد.(19)

وضعیت اوقاف پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران

بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مسؤولان و دست اندرکاران موقوفات درصدد برآمدند تا اقدامی در جهت بازپس گیری اراضی وقفی به فروض، انجام دهند، تا اینکه قانون ابطال اسناد و فروش رقبات، آب و اراضی موقوفه را در تاریخ 1363/1/28 به تصویب مجلس رساندند. در تاریخ 1371/12/25 نیز اصلاحیه ی قانون یاد شده از تصویب مجلس گذشت؛ ماده واحده این قانون مقرر داشت که :
«از تاریخ تصویب این قانون، کلیه موقوفاتی که بدون مجوز شرعی به فروش رسیده و یا به صورتی به ملکیت درآمده باشد، به وقفیت خود برمی گردد و اسناد مالکیت صادره، باطل و از درجه ی اعتبار ساقط اســت».
همچنین در دی ماه سال 1363 قانون جدید تشکیلات و اختیارات سازمان اوقاف در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. و بر طبق آن قانون، حج و امور خیریه نیز به این سازمان اضافه شد و به «سازمان حج و اوقاف و امور خیریه» تغییر نام یافت.
طبق مصوبه ی شورای عالی اداری، از تاریخ 1370/8/15، عنوان سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، به سازمان اوقاف و امور خیریه تغییر یافت.

وقف در قرآن و احادیث

در قرآن مجید آیه ای که در آن عیناً کلمه ی وقف به کار رفته باشد، وجود ندارد؛ ولی در آیاتی متعدد به کلماتی از قبیل انفاق، احسان، تعاون، صدقه و قرض الحسنه اشاره کرده اســت.
«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ماتنفقوا من شیء فان الله به علیم» (آل عمران: 92) : شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید مگر اینکه از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق کنید. محققاً خدا بر آن آگاه اســت.
«لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله و الیوم الاخر و الملائکه و الکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب»(بقره: 177): نیکوکاری به آن نیست که روی به جانب مشرق و مغرب کنید، چه این چیز بی اثری اســت( این آیه بر یهود و نصاری اســت) لیکن نیکوکار کسی اســت که به خدای عالم و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آرد و دارایی خود را در راه دوستی خدا به خویشان و یتیمان و فقیران و رهگذران و گدایان بدهد و هم در آزاد کردن بندگان صرف کند.
«المال و البنون زینه الحیاه و الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا» (کهف: 46): مال و فرزند، زیب و زینب حیات دنیاست (ولیکن) اعمال صالح که تا قیامت باقی اســت (مانند نماز و ذکر خدا و صدقات جاری چون بنای مسجد و مدرسه) نزد پروردگار بهتر و نیکوتر اســت.
«ویزید الله الذین اهتدوا هدی و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر مردا» (مریم: 76): و خدا هدایت یافته گان را بر هدایت می افزاید و اعمال صالحی که اجرش نعمت ابدی اســت نزد پروردگار تو بهتر (از مال و جاه فانی دنیا) اســت، هم از جهت ثواب و هم از جهت حسن عاقبت.
«فاما من اعطی و اتقی و صدق بالحسنی» (لیل: 5و6): هرکس عطا و احسان کرد و خداترس و پرهیزگار شد. و به نیکویی (که در قرآن بیان شده) تصدیق کرد.
«یسالونک ماذا ینفقون قل ما انفقتم من خیر فللوالدین و الاقربین و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و ما تفعلوا من خیر فان الله به علیم» (بقره:215): ای پیغمبر از تو سؤال کنند، در راه خدا چه انفاق کنیم؟ بگو هرچه از مال خود انفاق کنید درباره ی پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و فقیران و رهگذاران رواست و هر نیکویی کنید خدا بر آن آگاه اســت.
«مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مئه حبه و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم» (بقره: 261): مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند به مانند دانه ای اســت که از یک دانه هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا از این مقدار نیز بر هر که خواهد بیفزاید چه خدا را رحمت بی منتهاست و بر همه چیز احاطه ی کامل دارد.
«وانفقوا من ما رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول رب لولا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق واکن من الصالحین» (منافقون: 10): و انفاق کنید در راه خدا از آنچه روزی شما کردیم، پیش از آنکه مرگ بر یکی از شما فرارسد در آن حال( به حسرت) بگوید، پروردگارا اجل مرا اندکی تأخیر انداز تا احسان و صدقه ی بسیار کنم و از نیکوکاران شوم.
«والذین فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم» (معارج: 24و25): و آنان که در مال و دارای خود حقی معین و معلوم گردانند تا به فقیران سائل و فقیران آبرومند محروم برسانند.
همچنین احادیث و روایاتی متعدد درباره ی توصیه به وقف و انفاق از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار (ع) روایت شده که بهتر اســت به چند مورد اشاره شود:
- پیامبر اکرم در ترغیب مردم به انفاق می فرماید: خوشا آنکه عیوبش او را از عیوب مردم مشغول دارد و از مالی که بدون معصیت به دست آورده انفاق کند.... .
- هربار که خورشید طلوع می کند، دو فرشته از دو سوی آن گویند خدایا انفاق گر را زودتر عوض ده و بخیل را زودتر آفتی ده.
- از جمله اعمال و نیکی های مومن که بعد از مرگ به او می رسد، دانشی اســت که منتشر کرده باشد و فرزند پارسایی اســت که به خدا گذاشته باشد و قرآنی اســت که به ارث گذاشته باشد یا مسجدی که بنا کرده باشد یا خانه ای که برای کاروانیان به پاکرده باشد یا نهری که به کمک او جریان یافته باشد یا مالی که در دوران صحت و حیات از مال خویش جدا کرده باشد، همه ی اینها پس از مرگ به او می رسند.
- وقتی انسان بمیرد دنباله ی کارهای او بریده شود جز سه چیز، صدقه ی جاری و دانشی که کسان از آن بهره ور شوند و فرزند درستکاری که برای او دعا کند.(20)
حضرت علی(علیه السلام)می فرماید:
- کسی که به دست کوتاه (مال و دارایی خود را هرچند اندک باشد در راه خدا) ببخشد و دست دراز (از جانب خدا) بخشش می یابد.
- ای فرزند آدم تو خود وصی خویش باش، (پیش از مرگ) از مال و دارایی ات بده آنچه را که می خواهی پس از (مردن) تو بدهند.(21)

تأثیر وقف در توسعه ی امور اقتصادی جامعه

وقتی سخن از تأثیر وقف در استقلال اقتصادی و رشد و توسعه مطرح می شود هرگز به این معنا نیست که وقف به تنهایی می تواند همه ی ابعاد و زوایای گوناگون اقتصاد یک ملت را دربر گیرد به طوری که اقتصاد کشور به منابع مالی دیگر نیازی نباشد؛ بلکه منظور این اســت که وقف به عنوان یک سرمایه ی عظیم مالی می تواند در این سمت و سو تأثیری سازنده و شایان توجه داشته باشد.
حقیقت این اســت که می توان سرمایه های عظیم وقف را نیز همانند دیگر سرمایه ها با رعایت همه ی جوانب وقف، موازین، شرع، اهداف واقفان را در فعالیت های تولیدی و خدماتی قرار داد و آن ها را از حالت رکود به حالت تحرک و پویایی هدایت کرد تا به این وسیله به رشد و توسعه و استقلال اقتصادی و (سیاسی) کشور کمک شایان توجهی شود. همچنین بر سرمایه های اوقاف افزوده شود که این امر یقیناً در جهت اهداف واقفان می باشد.(22)
وقف به عنوان رکنی اساسی در اقتصاد جامعه می باشد. وقف به عنوان یک سرمایه و منبع بزرگ درآمدی و اقتصادی می تواند بسیاری از مشکلات اقتصادی را حل کند و در تعادل و توازن بخشی به امور اقتصادی و اجتماعی جامعه سهم شایان توجهی را به خود اختصاص دهد؛ این تعادل خود عاملی اســت در رسیدن به عدالت اجتماعی و رفاه عمومی که هدف غایی اکثر کشورهای در حال توسعه می باشد. از آثار عینی وقف در توسعه ی امور اقتصادی جامعه می توان به این موارد اشاره نمود:
1. توزیع عادلانه ی ثروت در بین همه ی قشرهای جامعه: تراکم امکانات و سرمایه های مالی در دست قشری از جامعه مانع از توزیع عادلانه آن می شود. با غنی شدن قشر اقلیت جامعه (ثروتمندان)، قشر اکثریت جامعه (طبقه ی فقیر) هر روز فقیرتر می شوند و این سیر باعث تشدید شکاف طبقاتی و اجتماعی در جامعه می شود. نهاد وقف با فرامین الهی خود، می تواند از ادامه ی این دور باطل جلوگیری کند و عاملی بسیار مهم در جلوگیری از تجمع و تمرکز ثروت در جامعه شود و سبب توزیع عادلانه ی ثروت در جامعه خواهد شد و نیز باعث بالا آمدن سطح زندگی طبقات پایین جامعه می شود و درنتیجه در سایه ی عامل وقف در جامعه، شاهد تحقق عدالت اجتماعی خواهیم بود.
2. تبدیل مالکیت خصوصی به مالکیت عمومی؛
3. کمک به بخش عمومی در انجام بعضی از وظایف دولت: امروز در دوره ای هستیم که تشکیلات اداری و دیوانی مملکت آن قدر وسعت دارد که هرکار ضروری را یکی از دستگاه های دولتی انجام می دهد؛ ولی در دنیای قدیم احتیاجات سراسر به دست دولت ها انجام نمی شد، بلکه بسیاری از این امور را نهاد وقف انجام می داد(23). نهاد وقف امروز نیز می تواند به عنوان یک ابزار مالی، باری از دوش دولت بردارد و بخشی از وظایف دولت را نیز بر عهده گیرد.
4. کارآفرینی و اشتغال: می توان گفت امروز جمعی کثیر از نیروهای فعال جامعه در املاک، تأسیسات، اماکن متبرکه؛ مستغلات بازرگانی صنعتی و ادارات اوقاف شهرها به کار اشتغال دارند. به عبارتی می توان گفت، از طریق بسط و گسترش این نهاد در جامعه می توان بزرگ ترین معضل جامعه ی امروز، یعنی بیکاری، را ریشه کن کرد.
5. تأمین مساکن ارزان قیمت برای مردم فقیر، و نیز واگذاری زمین های وقفی با اجاره ی طولانی مدت، اجاره دادن مغازه ها و کارگاه های با اجاره بهای ارزان تر؛
6. فقر زدایی.

تأثیر وقف در توسعه ی امور اجتماعی و بهداشتی - درمانی جامعه

نهاد وقف به عنوان یکی از نهادهای نشئت گرفته از تعالیم انبیا، دارای دو بعد اجتماعی اســت؛ بعد اول آن خوددوستی اســت تا از این طریق نام انسان و مالکیت اموال و دارایی های او تا ابد تضیمن گردد. انسان از این طریق می تواند به وجودی فناناپذیر تبدیل شود. و دومین بعد اجتماعی وقف، غیرخواهی و هم نوع دوستی اســت که از مظاهر عینی آن در جامعه می توان به این مورد اشاره کرد:
کمک به مستمندان، کمک به نابینایان، دستگیری از آوارگان و سالخوردگان، کمک به مقروضان، حمایت از دور افتادگان از وطن و مسافران گرفتار، تأمین زندگی کودکان بی سرپرست و خانواده زندانیان، ارائه کمک های نقدی برای آزادسازی زندانیان بی گناه، احداث بیمارستان، احداث مدرسه، تأسیس کتابخانه و دیگر مراکز علمی و پژوهشی، ارائه کمک های مالی برای تهیه ی جهیزیه، تأسیس دارالایتام و... .
تأمین مخارج بهداشت و درمان از جمله مواردی اســت که واقفان آگاه و خیراندیش به آن توجهی وافر داشته اند؛ احداث بیمارستان و نظارت بر اداره ی آنها، ایجاد درمانگاه ها، احداث دانشکده های پزشکی، تأمین مخارج دانشجویان پزشکی، تأمین مخارج بیمارستان، اختصاص درآمد موقوفات در جهت درمان بیماران نیازمند و... .

تأثیر وقف در توسعه ی امور آموزشی و فرهنگی و مذهبی جامعه

درآمدهای بالقوه و بالفعل موقوفات، منبعی مناسب اســت برای تأمین هزینه طرح های آموزشی و علمی برای کشف و پرورش استعدادهای شکوفای جوانان. تربیت و تقویت استعدادهای درخشان، خود عاملی در جهت توسعه ی فرهنگی کشور اســت؛ زیرا از این طریق می توان استعدادهای درخشان را شناسایی کرد و امکانات لازم را در جهت رشد و ارتقای علمی آنها به کار برد تا به این وسیله از پدیده ی فرار مغزها به کشورهای غربی جلوگیری کرد. از طریق شناسایی این استعدادهای هوشمند می توانید شاهد توسعه ی علمی و نهایتاً توسعه ی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه باشیم.
از جمله خدمات فرهنگی، وقف در جامعه می توان به این موارد اشاره کرد:
تأسیس دانشگاه ها، مدارس، مراکز تحقیقاتی، مراکز پژوهشی، کتابخانه ها، توسعه ی کتاب و کتابخوانی، ایجاد و توسعه نهادهای فرهنگی، برگزاری همایش ها و سمینارها و نمایشگاه ها، فرهنگ سازی از طریق ایجاد و پخش مجموعه های تلویزیون و فیلم های سینمایی و تئاترها، چاپ نشریات و مجلات در جهت آشناسازی مردم با نهاد وقف، حفاظت و حراست و تعمیر و بازسازی اماکن تاریخی و متبرکه، احداث خوابگاه های دانشجویی و خوابگاه های شبانه روزی برای محصلان و طلاب، احداث آزمایشگاه های مجهز علمی، احداث صندوق های قرض الحسنه و ارائه وام به نیازمندان.
وقف را می توان ضامن بقای پایگاه های عبادتی و تعظیم شعائر دینی جامعه دانست، بیشترین درآمد موقوفات ایران طبق نیات واقفان در جهت پاسداشت شعائر دینی و نشر معارف اسلامی صرف می شود. استفاده از عواید موقوفات برای ساخت مساجد و تجهیز آن ها، ساخت تکایا و حسینیه ها ، اداره ی مجالس عزاداری ائمه(علیه السلام)، برگزاری کنگره ی جهانی حج، مسابقات قرآن کریم در سطح داخلی و بین المللی، چاپ و نشر قرآن کریم و کتب دینی از کارکردهای فرهنگی وقف اســت. بیش از 60هزار مسجد در شهرها و روستاها و بیش از پنج هزار امامزاده و بقعه ی متبرکه در ایران همه از طریق سنت نبوی وقف احداث و احیا شده اند.(24)
تاثیر وقف در توسعه ی فضاهای جغرافیایی
تأثیر جهان بینی منتج از دین یعنی جهان بینی دینی بر خلق چشم اندازهای جغرافیایی به ویژه در شهرهای ایران اسلامی از اهمیتی خاص برخوردار اســت. شهر بر پایه ی جهانی بینی ساخته می شود و عالی ترین نمود اشغال و تصرف فضا بر مبنای عقیده و ایده می باشد.(25) علت وجودی و تکوینی بسیاری از چشم اندازهای جغرافیایی همچون مساجد، بیمارستان ها، کاروانسراها، رصد خانه ها، آب انبارها، قنات ها، حمام ها، خانقاه ها، و دانشگاه ها در شهرهای ایران اسلامی را می توان در پدیده ی وقف ریشه یابی کرد. در سرتاسر سرزمین های اسلامی بسیاری از عناصر کالبدی و چشم اندازهای جغرافیایی درنتیجه ی اعتقاد به پدیده ی وقف پدیدار گشته اند.
با نگاهی گذرا به سیما و بافت کالبدی شهرهای ایران بسیاری از عناصر و اجزای شهری را که تأثیری عمده در عملکرد و حیات شهری دارند می توان مشاهده کرد که نظام وقف در ایجاد آن تأثیری بسزا داشته اســت. از نظر کالبدی تأثیر وقف را می توان در ایجاد و احداث خردترین عناصر کالبدی شهر نظیر مساجد، مدارس، حمام ها، آب انبارها، سقاخانه ها، روشنایی معابر و بازارچه ها تا ایجاد و تولید کلان ترین فضاهای شهری نظیر بازارها و مجموعه های وقفی مشاهده و پی گیری کرد.(26)
علاوه بر آثار و تک بناهای شاخص در شهرها، شاهد مجموعه های کالبدی پیوسته ای در مقیاس های بزرگ، از مقیاس یک محله تا یک شهر باشیم. از آن جمله می توان به مجموعه های شنب غازان خان و ربع رشیدی در تبریز، مجموعه میدان نقش جهان در اصفهان و مجموعه ی زندیه ی شیراز اشاره کرد.

نتیجه گیری

وقف که در آن اصل مال و ملک می ماند و از بهره و منفعت آن در راه خدا استفاده می شود به عنوان یک سیستم پویا و متحرک دارای تأثیری سازنده در جامعه می باشد. وقف از دوران باستان در میان ایرانیان جایگاهی ویژه داشته اســت و بعد از ورود اسلام به ایران، وقف تأثیری پررنگ تر در جامعه به خود گرفته اســت. وقف از جمله اصول و سنن اسلامی اســت که به عنوان محور توسعه مد نظر قرار می گیرد. در رویکرد اقتصادی وقف، علاوه بر توزیع عادلانه ی ثروت در بین کلیه ی سطوح جامعه، فقرزدایی و کاهش موثر وقف در حل بزرگ ترین مشکل جامعه یعنی اشتغال، مورد بررسی قرار می گیرد.
در رویکرد اجتماعی وقف علاوه بر جاودانه ساختن اموال و دارایی ها و باقی ماندن نام نیک از شخص، هم نوع دوستی و غیرخواهی نیز مطرح می شود. در این بعد، رویکرد اجتماعی وقف و عملکردهای عینی آن در جامعه عبارت اند از: حمایت از مستمندان؛ تأمین زندگی کودکان بی سرپرست، تأسیس دارالایتام، کمک به مقروضان، تهیه ی جهیزیه برای زوج های جوان نیازمند.... .
در رویکرد فرهنگی وقف، تأسیس مدارس، دانشگاه ها و مراکز آموزشی و تحقیقاتی، و ارائه خدمات به دانشجویان و دانش آموزان و پروش استعدادهای درخشان و موارد دیگر می تواند آثاری اساسی در توسعه ی علمی جامعه ایجاد کند.
جهان بینی دینی (وقف) در ایجاد و تشکل فضاها و ساختارهای شهری تأثیری بسزا داشته باشد و همه ی این موارد می تواند آثاری شگرف در توسعه و رشد جامعه داشته باشد.

پیشنهادهای راهبردی برای بهینه سازی عملکرد وقفی

1. احیا و شناسایی موقوفات؛
2. تجلیل از نیکوکاران و تشویق متمکنان برای احسان و انفاق،
3. ارائه ی راهکارهای جدید برای رشد و توسعه ی موقوفات؛
4. تبیین برکات و نتایج وقف برای مردم در جامعه؛
5. ارائه ی برنامه ها، طرح ها و سیاست های مناسب برای احیا و بازسازی موقوفات؛
6. تأسیس بانک وقف؛
7. سرمایه گذاری در جهت توسعه و عمران موقوفات؛
8. توانمندسازی مراکز وقفی و اماکن مذهبی و دارای جاذبه برای جذب گردشگران داخلی و خارجی؛
9. تبیین خلاهای موجود در جامعه و هدایت نیات واقفان در جهت پرکردن این خلاها؛
10. برپایی همایش، سخنرانی و سمینار؛
11. ایجاد نظارت و کنترل برساخت و ساز اماکنی که موقوفه هستند و پی گیری مسائل شهرسازی آن ها از لحاظ مکان یابی مناسب، کاربردهای مناسب، و سازگاری با محیط؛
12. ایجاد مراکز مشاوره در جهت راهنمایی کسانی که قصد وقف اموال خود را دارند.

پی نوشت ها :

1. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، فی تفسیر القرآن، ترجمه ی محمد جواد حجتی، ج2، کانون انتشارات محمدی، تهران 1363.
2. خسروی، محمد علی، «سهم موقوفات در ساختار فرهنگی کشور»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، پاییز 1385، ش55، ص5-10.
3. حسن، عمید، فرهنگ فارسی عمید، ابن سینا، 1361.
4. لغتنامه ی دهخدا.
5. رصافی، محمد، «مروری بر وضعیت وقف در جهان اسلام»، فصلنامه ی میراث جاویدان، بهار 1385، ش 53، ص61-70.
6. امام جمعه زاده، سید جواد، «نقش وقف در بهبود اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1379، ش 30، ص 70-77.
7. احمد بن سلیمان، ابوسعید، مقدمه ای بر فرهنگ وقف، سازمان اوقاف.
8. علی اکبر، شهابی، تاریخچه ی وقف در اسلام، اداره کل اوقاف، 1343.
9. سلیمی فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اجتماعی - اقتصادی آن، آستان قدس رضوی، 1370.
10. عطائی، محمد رضا، «وقف در فقه و حقوق»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، بهار 1383، ش45، ص 49-65.
11. مقدمه ای بر فرهنگ وقف، ص100.
12. تاریخچه ی وقف در اسلام، ص 3.
13. وقف در فقه و حقوق، ص55.
14. نگاهی به وقف و آثار اجتماعی و اقتصادی آن، ص22.
15. تاریخچه ی وقف در اسلام، ص 2.
16. مقدمه ای بر فرهنگ وقف، ص 54و 55.
17. شفقی، سیروس، «وقف در اصفهان پراکندگی جغرافیایی موقوفات و آثار اجتماعی - اقتصادی، فرهنگی آن»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، 1376، ش 19و 20، ص 32-47.
18. زینعلی، معصومه، «نظری بر فرهنگ و تاریخچه ی وقف در برخی از مساجد و تکایای زنجان»، فصلنامه ی فرهنگ زنجان، بهار 1380، ش 5، ص 33-52.
19. نگاهی به وقف و آثار اجتماعی و اقتصادی آن، ص91.
20. لسان الملک سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ، کتابفروشی اسلامیه، تهران 1396هـ.
21. فیض الاسلام، علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران.
22. برگرفته از سایت اینترنتی سازمان اوقاف .www. awqaf.ir
23. «سخنان استاد ایرج افشار در چهارمین نشست علمی، پژوهشی وقف»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1384، ش50، ص64.
24. «سهم موقوفات در ساختار فرهنگی کشور»، ص9.
25. مؤمنی، مصطفی، مشکینی، ابوالفضل، «بحثی در جغرافیای جهان بینی جایگاه سازمان فضایی موقوفات عبدالله میرزا در زنجان»، فصلنامه ی فرهنگ زنجان، تابستان 1379، ش 2، ص 111-136.
26. محمدی، محمود، «تحلیل نقش متقابل وقف و شهرسازی - برنامه ریزی فضایی کالبدی راهبردی جدید در توسعه و بهره وری موقوفات»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1379، ش30، ص94-105.

منبع: گروهی از نویسندگان، مجموعه مقالات مسابقات بین المللی قرآن کریم- جلد سوم، انتشارات اسوه، چاپ اول، (1387).

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


15 ا کتبر 2013 ... وقف به عنوان یک سیستم پویا و بازوی نیرومند، کارکردی مؤثر در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مذهبی و کالبدی جامعه برعهده ...در اين مقاله نگارنده سعي دارد به تبيين آثار و جايگاه وقف در كليه ي ابعاد جامعه بپردازد. مقدمه. انسان براي كسب رضاي خدا و رسيدن به كمال و جانشيني خداوند در روي زمين ...تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز .... جایگاه و نقش وقف درتوسعه فرهنگی. امروز .... در ارتباط با تأثیر وقف در بهبود اوضاع اقتصادی جامعه می توان به موارد بسیار ...تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز. وقف به عنوان یک سیستم پویا و بازوی نیرومند، کارکردی مؤثر در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مذهبی و ...تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز ... بدين معنا که سنت وقف، همواره و براي همه ي اقشار جامعه، قابل دسترس است و در ... نقش وقف در حل مشکلات اقتصادي جامعه:.... عراق نزدیک است و تحت تاثير فارسی و گویشهای محلی خوزستان قرار گرفته است. ..... جالب اینجاست که حتی ما فکر میکنیم که از همسایه هامون جایگاه بالاتری داریم.1) تبيين جايگاه و اهّميّت وقف: ... افزايش آگاهي مردم از اهّميّت وقف و تأثير آن در رفع نيازهاي اجتماعي و همچنين پاداشهاي ... 2) بهرهگيري از روش هاي مناسب و تأثيرگذار: ... هرچند شايد، امروز برخي از اين مصارف، مصداق خويش را از دست داده باشند، اما همچنان تازگي ...امام رضا علیهالسلام: هر که در روز عاشورا کار و کسب خود را فرو گذارد، خداوند حاجتهاى دنیا و آخرت او را برآورده سازد. علل الشرائع، ص227. مسیر جاری : صفحه اصلی/چندرسانه ...تبیین جایگاه و تاثیر وقف در جامعة امروز باراسخون وقف به عنوان یک سیستم .... لزوماً باید بررسی کرد چرا جامعه امروز به وقف نیازمند است ؟در تبیین فرهنگ وقف نقش ...بررسی نقش آموزش عالی در ارتقا جایگاه وقف و شناسایی چالش های این حوژه با ارایه راهکارهای عملیاتی برای حل آن. 10. ارایه مدلی برای افزایش تاثیرات متقابل وقف و ...


کلماتی برای این موضوع

جایگاه ممتاز معلم در اندیشه امام خامنه‌ایکودک ما فرابگیرد که فکر کند فکر صحیح، فکر منطقی و برای فکر کردن درست راهنمایی بشود قزوین امروزقزوین امروز سایتی است خبری و مبتنی بر وب دو که بر اساس تولید محتوای همگانی فعالیت می خبرگزاری فارس صفحه اصلی افسر سابق سیا اذعان کرد موساد، سیا و منافقین در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران منشور حقوق و مسئولیت های زنان در نظام جمهوری …فصل چهارم حقوق و مسئولیت های سیاسی زنان الف حقوق و مسئولیت های زنان در سیاست دا خلیانسان شناسی و فرهنگ انسان‌شناسی، علمی‌ترین …ساسکیا ساسـِـن را در ایران غالبا به واسطه کتاب جامعه شناسی جهانی شدن می شناسند، اگر ویژگی های شاهد در محاکم شهادت شهود از قرن ها پیش و در همه نظام های حقوقی به عنوان یکی از ادله اثبات دعوی همواره اسلام و دموکراسی، سازگاری یا ناسازگاری؟ محسن کدیوراسلام و دموکراسی، سازگاری یا ناسازگاری؟ اسلام یکی از ادیان زنده جهان معاصر است و بیش اسلام و مسأله تعلیم و تربیتاشاره مطالعات و تحقیقات علمای تعلیم و تربیت نشان از اهمیت و جایگاه فوق‌العاده امر خشونت در نظرگاه انتقادی اسلاوی ژیژک فلسفه نوکیانوش دل زنده مقدمه تغییر و تحول در ساز وکار قدرت خصوصا از نیمه دوم قرن بیست، و همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و …اولین کنفرانس بین المللی نوآوری و تحقیق در علوم انسانی، مدیریت و معارف اسلامی


ادامه مطلب ...

تبیین دین به زبان روز

[ad_1]

چکیده

این مقاله با روش مروری، تحلیلی (2) و استنباطی کوشیده است به سؤالات ذیل پاسخ دهد:
1. مراد از زبان چیست؟ 2. زبان روز به چه معنا است؟ 3. چگونه می‌توان برای روشن کردن آموزه‌های دینی از زبان روز بهره برد؟
زبان ابزار ارتباط انسان‌ها و از الطاف الهی است. گوناگونی زبان‌ها دال بر ظهور این لطف است که در صورت‌های مختلف به نمایش گذاشته شده است و به مرور زمان تغییراتی در آن ایجاد گردیده است. مراد از تبیین دین به زبان روز نه این است که زبان دین قدیمی و کهنه است و نه اینکه آموزه‌های دینی غیرقابل فهم است؛ بلکه مراد این است که آموزه‌های دینی به گونه‌ای بیان شود که نیازها و مقتضیات زمان را روشن نماید.
در تبیین دین به زبان روز، عالم دین می‌کوشد تا بنا بر مقتضیات زمان و نیازهای جدید، اصول عمیق بیان شده در دین را روشن و بازنماید و انجام این امر مستلزم توجه به اموری است از جمله: مسئله شناسی و نیازسنجی، آشنایی با قابلیت‌های زبان و آگاهی از سطح دانسته‌های مخاطب و...

زبان از الطاف الهی برای انسان

«زبان» ابزار ارتباط انسان‌ها است که به واسطه آن مقصود یکدیگر را دریافت می‌کنند. به بیانی، یکدیگر را می‌فهمند و نیازهای‌شان را می‌گویند و با این وسیله برطرف می‌سازند.
در حقیقت زبان ابزار رشد است؛ به واسطه ارتباط، انسان‌ها رشد می‌کنند و تعالی می‌یابند. ارتباط صحیح، سازنده است. خداوند زبان را برای انسان‌ها آفرید تا یکدیگر را بشناسند و فکر هم را دریافت کنند و راهی به درون هم بیابند. پس زبان از الطاف الهی است به انسان.
همچنین گوناگونی زبان‌ها، دال بر ظهور لطف الهی است. خداوند این لطف را در صورت‌های مختلف به نمایش گذاشته است و دلیل آن را راهی برای شناخت معرفی می‌کند:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا... (3):
‌ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها (مختلف ) قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.
با گذشت زمان و در نتیجه، اعصار مختلف؛ زبان دچار تغییراتی شده است که نمی‌توان صرفاً آنها را رشد زبان تلقی کرد بلکه به مرور زمان برخی کلمات اضافه یا کاسته شده است و یا صورت‌های تلفظ آن تغییر یافته است.

زبان وحی، امروزی و دیروزی ندارد

اگر مراد از تبیین دین به زبان روز این باشد که دین با زبان کهن بیان شده و حال باید با زبان امروزی بیان شود، چنین فرضی صحیح نیست؛ زیرا زبان وحی، امروزی و دیروزی ندارد و اساسا کهنگی بردار نیست، بلکه حقیقتی ثابت است که از خزانه غیب الهی برای هدایت افراد زمینی نازل شده است، آن چنان که پروردگار می‌فرماید:
وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‌ (4)
هر چیزی خزینه‌اش نزد خداوند است و جز اندازه معینی نازل نشده است.
بنابراین بر مبنای «وَلاَ تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ » (5) و همچنین «لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» (6) آنچه نزد خدا است ثابت است، پس از این نگاه، زبان دین کهنه نمی‌شود و مراد از تبیین دین به زبان روز این مسئله نیست.
وحی الهی جاودان است؛ به این معنا که مخاطب آن، مردم تمام اعصار و ادوار می‌باشند. مخاطب وحی الهی به قوم و ملیت خاصی محدود نمی‌شود. آنچه که خداوند برای هدایت انسان می‌فرستد برای هر طالب هدایتی سودمند است و پیام هدایت و رشد را برای او در بردارد. همچنین مسئله مذکور با این نکته تعارضی ندارد که؛ خداوندی که هادی عالمیان و رب العالمین است در مقاطع مختلف زمانی، قومی خاص را مخاطب هدایت قرار داده و ایشان را تبشیر و انذار نموده باشد، بلکه به این معنا است که آن نکته‌های هدایتی که از جانب رب العالمین نازل شده است، همیشه در جهت هدایت انسان‌هایی که دردمند هدایت‌اند کارآمد و مؤثر می‌باشد. (7)
بنابراین قرآن هادی و راهنمای بشر است و از آنجا که امر هدایت تعطیل‌بردار نیست، بنابراین زبان وحی هدایتگر بشر در هر عصر و دوره‌ای است و تنها مختص عصر پیامبر نیست و اگر برخی از آیات قرآن اشاره به فرهنگ عرب دارد تنها به لحاظ تشبیه و تمثیل است نه انحصار حکم!

زبان وحی قابل فهم بوده و هست و خواهد بود

ممکن است برخی این گونه پندارند که مراد از تبیین دین به زبان روز این است که باید مسائل و آموزه‌های دینی را قابل فهم کرد. این گروه بر این باورند که زبان دین قابل فهم نیست و باید آن را قابل فهم کرد.
این فرضیه نیز دارای اشکال است؛ زیرا زبان وحی قابل فهم بوده و قابل فهم هست و قابل فهم خواهد بود.
خداوند با بشر آن چنان سخن گفته است که او بفهمد و راه را بشناسد و حرکت کند و به مقصد برسد. بنابراین زبان دین قابل فهم است و عموم مخاطبان وحی می‌توانند از آن بهره برند و پیام هدایت را دریافت کنند. (8)
خداوند انسان را آفرید و او را هدایت نمود؛ به بیان دیگر، او را آفرید تا هدایت شود و به قرب برسد. از این رو، با او به گونه‌ای سخن می‌گوید تا پیام هدایت را دریافت کند. بنابراین اگر خداوند در هاله‌ای از ابهام سخن گوید و یا مراد خود را به روشنی بیان نفرماید، این مسئله امر هدایت را پیچیده و غیرممکن می‌سازد و این، خلاف غرض آفرینش است و او که «سبحانه و تعالی» و حکیم علی الاطلاق است، برخلاف غرضش کاری انجام نمی‌دهد. (9)
در ارتباط با این مسئله آیت الله شاه‌آبادی می‌فرماید:
قرآن بیان علم حق است که از مرتبه شامخ وجود که عین ذات است بر قلب مبارک محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نزول یافته و از مرتبه غیب هویت، تنزل نموده تا به اضعف مراتب که صورت کتابت و خط است درآمده برای اینکه بشر، دست به این حبل المتین و عروةالوثقی گیرد و از حضیض خاک به اوج افلاک رسد. (10)
تعالیمی که در قرآن آمده است علاوه بر اینکه معنایی قابل فهم برای همگان دارد، معانی عمیق‌تری نیز دارد که انسان‌ها به میزان رشد خود در مسیر عبودیت حق، می‌توانند به درک آن مفاهیم نائل شوند و این مسئله با نمادین بودن و رمزگونه بودن زبان وحی، به آن صورت که میان دانشمندان غربی (11) و پیروان (12) ایشان مطرح است، تفاوت دارد؛ زیرا آنها بر این باورند که زبان وحی به دلیل آنکه از منبعی متعالی (Transendence) صادر می‌شود رمزگونه و دست نیافتنی است و با فهم زمینی نمی‌توان به آن دست یافت. در حالی که پروردگار بنا بر فرمایش امام کاظم (علیه‌ السلام): «عالٍ فی دنوّه و دانٍ فی علوّه» (13) است؛ یعنی؛ همچنان که در اوج علّو و بلندمرتبگی است، در اوج دنو و نزدیکی نیز می‌باشد. بنابراین ضعف فهم این افراد عمدتاً به درک نادرست از توحید (بویژه توحید افعالی و ربوبیت پروردگار) برمی‌گردد؛ زیرا همان‌طور که بیان شد خداوند متعالی است، «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ» (14) اما در عین حال «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (15) و «أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» (16) نیز هست. جمع بین این دو مقام، هنر موحدان حقیقی عالم؛ یعنی انبیاء عظام و اوصیاء بر حق ایشان است. سراسر قرآن آموزش این نوع توحید است. با چنین نگرشی بنیان این گونه اعتقادات نادرست درباره وحی، از قبیل؛ رمزگونه بودن و نامفهوم بودن آن و... برچیده می‌شود.
نکته‌ی قابل توجه دیگر اینکه؛ عربی بودن قرآن کریم به هیچ‌وجه در تعارض با قابل فهم بودن آن برای همگان نیست، (17) بلکه خداوند برای امر هدایت بشر در هر عصر و دوره‌ای لسان قوم نبی آن زمان را در نظر گرفته و این مسئله به آن جهت است که مردم آن عصر به سهولت و بدون اتلاف وقت پیام الهی را دریافت کنند و عمر را از دست ندهند. هم چنان که به این نکته در قرآن نیز اشاره شده است، آنجا که می‌فرماید:
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ (18):
ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش نفرستادیم؛ تا (حقایق را) برای آنها آشکار سازد.
بنابراین در ارتباط با قرآن کریم نیز چنین است؛ یعنی از آنجا که قوم پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرب زبان بودند، خداوند پیام خود را از طریق فرستاده‌اش به زبان ایشان نازل کرد و به این ترتیب کار را برای ایشان آسان نمود تا هدایت شوند.
همچنین باید در نظر داشت که این مسئله به معنای آن نیست که افراد غیرعرب زبان، پیام هدایت را درک نمی‌کنند؛ بلکه ایشان نیز می‌توانند پیام هدایت را بفهمند (19) و امام معصوم هر عصری نقش هادی مطلق را در آن زمان ایفا می‌کند و پیام هدایت پروردگار را به مردم می‌رساند.

توجه به نیازها و مقتضیات زمان

اگر مراد از تبیین دین به زبان روز این باشد که باید آموزه‌های دین به گونه‌ای بیان شود که نیازها و مقتضیات زمان را روشن نماید، این نظریه پذیرفته است.
به عبارت دیگر، دین اصول را بیان می‌کند و برای تبیین دین به زبان روز، عالم دین باید تلاش کند تا بنا بر مقتضیات زمان و نیازهای جدید، آن اصول را روشن نماید.
در این ارتباط، نکات حائز اهمیتی که بدون در نظر گرفتن آنها، تبیین دین به زبان روز ناممکن است، عبارت است از:
الف. عالم دین باید دین را به عنوان یک مجموعه‌ی منسجم و مرتبط با هم بشناسد.
ب. از نیازهای زمان کاملاً آگاه باشد.
ج. با زبان و قابلیت‌های آن آشنایی کامل داشته باشد.
بنابراین زبان انعطاف‌پذیر است؛ پس می‌توان با آن بازی کرد و آن را به استخدام گرفت. اگر انسان به واقع کاربرد زبان را بشناسد، می‌تواند از این مهارت برای انتقال مفاهیم استفاده نماید. از این رو عالم دین، که در صدد تبیین دین به زبان روز است، باید این مسائل را مورد توجه قرار داده و مهارت کافی کسب نماید.

ضرورت تبیین دین به زبان روز

توجه به دین به عنوان برنامه‌ی کمال انسان از ضروریات است؛ خداوند در قرآن کریم این مسئله را این‌گونه تصریح می‌نماید و چنین می‌فرماید:
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا (20):
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسان‌ها را بر آن آفریده است.
عارف کامل حضرت آیت الله شاه‌آبادی نیز درباره لزوم اقامه‌ی وجه به سمت دین می‌فرماید:
دین مصحح حیات انسان است در تمام عوالم از ملک و برزخ و ملکوت و جبروت، نه غیر آن؛ زیرا غیر دین از کمالات علمی و عملی فقط می‌تواند مصحح حیات ملکی باشد، آن هم مشروط و منوط به إعمال قواعد دین و إلاّ مخرّب زندگانی فردی و اجتماعی است. (21)
بنابراین بر مبنای آخرین تعریف، تبیین دین به زبان روز از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است و اگر عالم دین نتواند نیازسنجی کند و مقتضیات زمان را بشناسد، ظلمی عظیم در حق خود و جامعه‌ی خویش روا داشته است و در حقیقت به نعمات الهی بی‌توجهی کرده است؛ زیرا خداوند نعمت هدایت را به انسان عنایت کرده و از این رو انسان باید این نعمت را بشناسد و از آن بهره‌مند گردد.
ظهور این هدایت، کاری بسی مهم است که انبیاء و اوصیای خدا (علیه‌ السلام) به انجام رسانده‌اند و پس از آنان، عالمان دین عهده‌دار آن شدند.
از سیره پیامبران و جانشینان آنان، دعوت افراد به دین الهی، با زبانی نرم و قابل فهم است (22)، از این رو شاگردان آنان نیز باید چنین باشند.
نرمش در گفتار و سخن قابل فهم به این معنا است: عالم دین نیاز مخاطبان را بشناسد و بداند سؤالات آنان چیست؟ دانسته‌های آنان در چه حد است و سپس با عنایت به معلومات و دانسته‌های آن‌ها، چنان سخن گوید که مسائل و نقاط مبهم ذهنی افراد زایل شود. سیره‌ی انبیاء و اولیاء الهی بر این اساس است.
بی‌توجهی به این مسئله مهم، صدمات بسیاری به بار می‌آورد که مهم‌ترین آن، دوری از هدایت است که ثمره‌ی آن ظلم و جهالت می‌باشد.
اگر جامعه از هدایت الهی فاصله گیرد، در دام‌های گسترده شیطان گرفتار می‌شود که این گرفتاری به اشکال متفاوتی نمایان می‌شود و ماحصل تمام آن‌ها غفلت و تاریکی است. (23)
از این رو عالم دین باید این مسئله را جدی تلقّی کرده و برای آن برنامه‌ریزی داشته باشد.

برنامه‌ریزی برای امر هدایت

برنامه‌ریزی در این راستا مستلزم چند امر است. پیش از هر کار باید مسئله شناسی کرد. به این معنا که ابتدا نیازها را شناخت، و آنها را اولویت‌بندی کرد، سپس از عالمانی که با زبان مخاطب به خوبی آشنا هستند و قابلیت‌های زبانی را می‌دانند، تقاضا کرد تا آن مسئله را تبیین نمایند.
به طور معمول گره‌ها در مرحله‌ی دوم شکل می‌گیرند؛ یعنی نیازها شناخته می‌شوند، اما زبان شناسی ضعیف است و یا اینکه سطح معلومات مخاطب روشن نیست؛ برای نمونه در شرایط کنونی جامعه‌ی ایران، عده‌ای از جوانان ما در برابر به برخی مسائل دینی از جمله؛ پوشش اسلامی، ارتباط با جنس مخالف، موسیقی، حدود دوستی و احترام به والدین و... با ابهاماتی مواجه هستند و در اجرای حدود الهی دچار مشکل می‌باشند و به تعبیر صحیح‌تر تسلیم امر الهی نیستند.
عالمان دین مسئله را می‌دانند. گام بعدی در جهت تبیین دین به زبان روز، شناخت معلومات مخاطب است.
به طور عمده آن دسته از جوانانی که با چنین ابهاماتی مواجه‌اند، از اطلاعات کافی در زمینه‌ی مسائل فلسفی، کلامی و یا علوم قرآنی و روایات برخوردار نیستند، اما همین قشر جوان از علوم ارتباطات و فناوری روز مطّلع هستند و حتی در بسیاری از موارد، گامی فراتر از عالمان دین برمی‌دارند.
به طور معمول این گروه از، جوان با رایانه آشنایی دارند و از اینترنت بهره‌مند می‌شوند. نکته همین جا است، با این دسته از مخاطبان، با دانشی در این سطح، چگونه باید برخورد کرد؟ و کدام‌یک از قابلیت‌های زبان در ارتباط با این افراد کارایی لازم را دارد تا در پایان، مسئله‌ی خود را حل شده پندارند و ابهام‌شان برطرف شود.
به طور معمول خطا در همین مرحله صورت می‌گیرد؛ زیرا عالمان دین اغلب با زبانی سخن می‌گویند که برای این گروه از مخاطبان ملموس نیست و با آن آشنایی کافی ندارند و همین، مسئله کار را دشوار می‌سازد و رشته ارتباط این دو قشر را قطع می‌کند.
بنابراین اگر بخواهیم برای جوانی با این سطح از دانش (همان‌گونه که توصیف شد)، پوشش اسلامی را توضیح دهیم، نمی‌توانیم تنها با تمسک به آیات و روایات، ضرورت و حدود حجاب را برای او روشن کنیم و اگر به این حد اکتفا کنیم به طور یقین با ناکامی و عدم پذیرش مخاطب مواجه می‌شویم؛ زیرا مخاطب جوان ما در همین گام اول، دچار مشکل شده؛ یعنی هنوز با آیات و روایات به عنوان منابعی قابل اعتماد ارتباط برقرار نکرده تا راه زندگی‌اش را به واسطه‌ی آن‌ها بیابد و از آنها الگو بگیرد. بنابراین باید به گونه‌ای دیگر، مسئله را روشن کنیم، به نحوی که:
الف- در سطح فهم و دانش او باشد.
ب. استفاده از منابع و ابزاری که با ان انس و ارتباط بیشتری داشته باشد؛ را اینها همه از هنر گوینده است که حال مخاطب خود را به خوبی درک کند و به مقتضای حال او سخن بگوید.
قرآن و عترت نیز بیانگر آن است که مخاطبان انسان همه در یک سطح نیستند و باید با هرکدام به مقتضای سطح فکرشان رفتار کرد و شیوه‌ی متناسب را برگزید. (24)

تبیین مسائل با تکیه بر محسوسات

از آنجا که معمولاً جوانان بیش از هر چیز با امور محسوس در ارتباط هستند، بنابراین استفاده از محسوسات برای پاسخگویی به مسائل ایشان بسیار مؤثر است. به عنوان مثال برای تبیین مسئله پوشش دینی می‌توان گفت: پوشش دینی برای محافظت تو قرار داده شده است. در حقیقت خداوند با تعیین حدود پوشش، تو را از آسیب محافظت می‌کند، چون او از همه به تو مهربان‌تر است.
مهربانی خدا بی‌منت است. او مهربانی صمیمی و نزدیک‌ترین وجود به تو است. و در قبال این مهربانی، هیچ انتظاری ندارد؛ جز اینکه تو قدر خود بدانی. خدا دلسوزترین دوست تو است، از این رو به هدایت تو مشتاق است. او دوست ندارد تو گم کرده راه باشی، به همین دلیل با تعیین حدود پوششی، تو را در این راه حفظ می‌کند.
آیا در برابر سرما و گرما پوشش مناسبی انتخاب می‌کنی؟ پس این مسیر هم پوشش مناسب خود را دارد؛ یعنی مسیر رشد و هدایت، پوشش خاص خود را می‌طلبد. حجاب زنان و حدود پوشش مردان، تجهیزات لازم تو را در این راه مهیا می‌کند.
از آنجا که مخاطب با این نحوه‌ی بیان آشنا است، این نکته را می‌فهمد و تأیید می‌کند و در پی اطلاعات دیگر می‌رود. او با این زبان آشنا است؛ زبانی که با تکیه بر محسوسات سخن می‌گوید و مطالب را روشن می‌کند. بنابراین عالم دین می‌تواند از این راه وارد شود و با جوان ارتباط برقرار کند و با تکیه بر محسوسات و نکات قابل پذیرش از سوی مخاطب، ابهام‌زدایی کند و مسئله را حل نماید.
بنابراین لازمه شناخت تبیین دین به زبان روز و رسیدن به آن، نیازسنجی مخاطب و سپس شناسایی معلومات و علایق او و بعد هم سخن گفتن با زبانی قابل فهم او است که ما را به هدف مورد نظر می‌رساند.

استفاده از مثال بسیار کارآمد است

بیان تمثیلی، در واقع تشبیه معقول به محسوس است که در محاورات عرفی و عقلایی روشی رایج است و مانند روش نمادین، سبب پیچیدگی فهم موضوع نمی‌شود، بلکه مطلب را روشن‌تر می‌کند. بنابراین از آنجا که ذهن عموم با ادراکات حسی مأنوس‌تر است، قرآن نیز با به کارگیری این روش به تفهیم تعالیم خود می‌پردازد. (25)
به کار بردن مثال‌هایی مناسب با فرهنگ مخاطب نقش مهمی در فرآیند تبیین دین دارد و بسیار کارآمد است. بنابراین عالم دین باید مثال‌ها را به خوبی بشناسد و آنها را در کنار نیازها و معلومات مخاطب قرار دهد. در حقیقت هدف این است که ابزار دیگر علوم را نیز برای تبیین دین به استخدام بگیریم.
برای نمونه؛ امروزه بیشتر جوانان با رایانه آشنا هستند و یکی از کارهای رایج میان آنان، کنترل مرتب سیستم رایانه‌ای است که احیاناً مبتلا به ویروس نشده باشد؛ همچنین دائماً از آنتی ویروس‌های قوی استفاده می‌کنند تا سیستم خود را بهینه نگاه دارند. خوب! نکته همین جا است! یعنی می‌توان از این مسئله استفاده کرد و این گونه مثال زد که پوشش دینی برای دختران مانند آنتی ویروس عمل می‌کند و اجازه نمی‌دهد دشمن وارد شود و سیستم را مختل کند.

شناخت طبیعت و بهره‌گیری از آن

شناخت طبیعت و افعال پروردگار، گام مهمی در بیان مسائل دینی است. به عنوان مثال برای محافظت سطوح مختلف طبیعت پوشش‌های طبیعی وجود دارد از جمله: پوشش پرچم گل، گلبرگ است و پوشش گلبرگ، کاسبرک، پوشش ریشه، خاک است و پوشش آوندهای گیاه، پوسته‌ی آن. پوشش پوست بدن پرندگان، پر است و در حیوانات دیگر نیز به تناسب آفرینش آنان پوششی برای پوست بدنشان وجود دارد. پوشش چشم که آن را از آسیب دور نگه دارد پلک است و...
اینها همه سنت الهی است که در عالم، محافظت اعضا را برعهده‌ی یکدیگر قرار داده است همین طور در رابطه با مسائل معنوی نیز چنین است. به این معنا که؛ محافظت انسان از روحش در عالم قرار داده شده است. انسان با نماز از روحش محافظت می‌کند و آن را از آسیب دور نگه می‌دارد، همان‌طور که خداوند در قرآن می‌فرماید:
إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ: (26)
نماز انسان را از زشتی‌ها و گناه باز‌می‌دارد.
همچنین برای زنان و مردان (به طور خاص) محافظ‌هایی تعریف شده است. پوششی که خداوند برای زنان قرار داده است محافظ سلامت روحی آنان است. در حقیقت زنان با حفظ پوشش دینی از آسیب محفوظ می‌مانند، بنابراین نکته قابل تأمل اینکه؛ محافظت و ایمنی، کاهش آسیب‌های احتمالی را به همراه دارد.
امروزه بسیاری از جوامع غربی در پی راه‌حلی برای کاهش آسیب‌هایی هستند که زنان در معرض آن قرار می‌گیرند.
تمام عالم، آیتی است که خدا را نشان می‌دهد
سراسر عالم در نظر عارف بالله، آیت الهی است که او را نشان می‌دهد و به سوی او رهنمون می‌کند. عارفان حقیقی خدا را در تمام عرصه‌های زندگی سود می‌بینند. آنان با توحید زندگی می‌کنند. توحید ناب قرآن سرلوحه‌ی کارهای عارفان است، بنابراین مصداق این آیه از قرآن قرار می‌گیرند:
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ (27):
به زودی نشانه‌های خود را در اطراف جهان و درون جانشان به آنها نشان می‌دهیم تا برایشان آشکار شود که او حق است.
بنابراین عارفان به عنایت الهی، حقیقت عالم را درک می‌کنند و به تمام اجز‌ای عالم به عنوان آیت الهی می‌نگرند. از این رو به خوبی درمی‌یابند که زبان نیز از مظاهر پروردگار است و همچنین می‌دانند که چگونه از این مظهر الهی ‌برای هدایت مظاهر دیگر می‌توان استفاده کرد؟ و بنا بر آیه‌ی «لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» (28) کل عالم را سپاه الهی می‌دانند که در امر هدایت یاری‌رسان آنان خواهند بود.
از دیدگاه عارفان، عالم وحدتی منسجم و یکپارچه دارد و هرگونه بی‌ثباتی و بی‌نظمی را دور می‌کند.
در این رابطه عارف وارسته آیت الله شاه‌آبادی، با ذکر حدیث: «خلقتک لاجلی و خلقت الاشیاء لاجلک»؛ یعنی تو را برای خود آفریدم ولی اشیاء و موجودات را برای تو، چنین می‌فرماید: و البته چنین عبدی، مُدرِک مولا شود به عقلش و محب و عاشق مولا گردد به قلبش و تمام حرکات و سکناتش بر اساس دید مولا و معشوق حقیقی خود باشد و همین است حقیقت دین، چنانچه از ائمه اطهار وارد شده: «هل الدین الا الحبّ»: یعنی دین غیرمحبت و عشق به ذات مقدس حق تعالی چیز دیگری نیست و کارش به جایی رسد که تمام موجودات و اشیاء را ظهور و جلوه‌ی معشوق حقیقی ببیند و به این ظهور استدلال نماید بر حقّ ظاهر و این مقام، آخرین مرتبه‌ی اسلام است. (29)
توحید عارف جایی برای غیر باقی نمی‌گذارد. همچنان که اباعبدالله الحسین (علیه‌ السلام) در دعای عرفه می‌فرمایند:
ألغیرک من الظهور ما لیس لک (30)
مگر غیر تو را ظهوری هست که از آن تو نباشد.
از این دیدگاه در نگاه عارف، عالم یک سیستم واحد است که تمام اجزاء آن بهترین هستند و تمام آنها ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند و یک ارتباط بسیار دقیق بین اجزاء این سیستم برقرار است. (31)
همه‌ی عالم در نظر عارف، آیت مظهر و تجلی الهی است. از این رو، تمام آیات الهی می‌توانند به کمک یکدیگر بیایند. انسان‌ها آیت الهی‌اند و طبیعت نیز چنین است، بنابراین از طبیعت به عنوان آیت الهی برای هدایت انسان که آیت دیگر خداوند است می‌توان بهره برد؛ زیرا تمام آیات الهی طالب هدایت هستند و به مصداق آیه: «ألا الی الله تصیر الامور» در آفرینش همه به دنبال حق‌اند. و چون وحدت و یکپارچگی بر عالم حاکم است، بنابراین همه در امر هدایت معین یکدیگرند، و همان‌طور که این مسئله در آفرینش عالم لحاظ شده است، در امر دعوت به هدایت نیز می‌تواند موردتوجه قرار گیرد و براساس آن برنامه‌ریزی شود.
از آنجا که عارف بالله یکپارچگی عالم را در توحید دریافته است، نگاه او به عالم، نگاه محبت‌آمیز است و دردِ عالم را در دوری از پروردگار می‌بیند؛ درد کردگان را می‌داند و راه و راهبر را هم می‌شناسد، از این رو برنامه‌ریزی او برای هدایت دیگران با توجه به انسجام و وحدت صورت می‌گیرد. او مشترکات را به خوبی درمی‌یابد و با تکیه بر آنها دعوت به هدایت می‌کند. و باید این نکته‌ی بسیار مهم در امر هدایت مورد توجه قرار گیرد.

نتیجه

خداوند که هادی مطلق عالم است، با انسان به زبانی سخن گفته که آدمی آن را می‌فهمد. او- سبحانه وتعالی- مشتاق رشد و تعالی انسان است و از دادن چیزی به او دریغ نمی‌کند.
بنابراین هر آنچه لازم است انسان بداند تا حقیقت را دریابد و به آن سو رهنمون شود، به روشنی در دین آورده شده است و زبان دین، زبانی قابل فهم و روشن است.
پس تبیین دین به زبان روز برای افرادی که دغدغه دین دارند این است:
الف. باید دین را به خوبی بشناسند.
ب. مخاطب و نیازهای او را شناسایی کنند.
ج. با زبانی قابل فهم و با تکیه بر اصولی که در دین آمده است به نیازهای افراد پاسخ دهند و ابهامات را برطرف سازند.
اینکه؛ انسان دیندار بتواند با استفاده از قابلیت‌های زبان، حقایق را به آسانی بیان نماید، (همچنان که سیره انبیاء عظام و ائمه‌ی اطهار (علیهم‌ السلام) چنین بوده است) یک مهارت است.
ساده‌گویی هنر است. اینکه عالم دین بتواند حقایق را متناسب با فهم مخاطب با به کار بردن تمثیل و یا مهارت‌های دیگر، آسان و قابل فهم نماید، هنر با ارزشی است.

پی‌نوشت‌ها

1- استادیار دانشگاه امام صادق (علیه‌ السلام).
2- Analytical -Review
3- حجرات/13.
4- حجر/21.
5- یونس/64.
6- روم/30.
7- یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ‌ (یونس/57): ‌ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست (درمانی برای دلهای شما) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان.
8- البته این به آن معنا نیست که بهره‌ی همگان از قرآن و زبان وحی یکسان است؛ بلکه براساس روایتی که از اهل بیت (علیهم‌ السلام) منقول است: معارف قرآن دارای مراتبی است و هرکس به میزان ظرفیت و استعداد وجودی خود از آن بهره‌مند می‌گردد. متن حدیث مذکور چنین است: «کتاب الله عزّوجلّ على اربعه أشیاء: علی العباره و الاشاره و اللطائف و الحقایق؛ فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطائف للاؤلیاء و الحقایق للأنبیاء: کتاب خدا مشتمل بر چهار مرتبه است: عبارت، اشاره، لطایف و حقایق؛ عبارت برای عموم و اشاره آن برای خواص و لطایف برای اولیاء و حقایق از آن انبیا است. («بحارالانوار»، ج75، ص278). بنابراین انسان‌ها به میزانی که فطرت خود را پاک و دور از آلودگی نگاه دارند بهره‌مندی ایشان از زبان وحی بیشتر است؛ زیرا مخاطب قرآن فطرت آدمیان است.
9- حضرت آیت الله جوادی آملی در این باره می‌فرماید:
زبان دین با زبان همگان هماهنگ و برای همه انسان‌ها قابل فهم است. زبان دین معماگونه و رمزگونه نیست تا کسی آن را نفهمد؛ زیرا دین برای هدایت توده مردم آمده است پس باید معارف و حقایق را به گونه‌ای بیان کند تا همگان حق و صدق بودن آن را بفهمند و نیز برتری آن را در مقایسه با سایر افکار و آرا یافته و آن را بپذیرند. اگر زبان دین رمزی و معماگونه باشد، هدف در این هدایت و انتخاب و ترجیح، تحقق پیدا نخواهد کرد.
همچنین ایشان در جای دیگر این گونه بیان می‌کنند:
چون زبان دین باید برای همگان قابل فهم باشد؛ اول اینکه انبیای الهی به زبان قوم خودشان مبعوث شدند: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ» (ابراهیم/4) ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق را برای آنان بیان کرده. دوم اینکه پیامبران با زبان مردم احتجاج کرده، به سؤال‌های آنان پاسخ می‌دادند و مردم نیز آن احتجاج‌ها را پس از فهم، یا می‌پذیرفتند یا احیاناً رد می‌کردند. سوم اینکه از ره‌آورد انبیاء به نام «بینات» یاد شده است. بینات یعنی حقایقی که بین و روشن است. اگر مقصود از بینات معجزه باشد، دارای زبان گویا و روشن است و اگر مراد کتاب‌های آسمانی باشد باز هم دلالت متون آن روشن است «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ» (حدید/25) (دین‌شناسی، ص77 و 78)
استاد شهید مطهری نیز در ارتباط با این مسئله می‌فرماید:
قرآن مَثل بعضی کتاب‌های مذهبی نیست که یک سلسله مسائل رمزگونه در مورد خدا و خلقت و تکوین مطرح کرده باشد و حداکثر یک سلسله اندرزهای اخلاقی را هم ضمیمه کرده باشد و بس؛ به طوری که مؤمنین ناچار باشند دستورها و اندیشه‌ها را از منابع دیگر أخذ کنند. قرآن اصول معتقدات و افکار و اندیشه‌هایی را که برای انسان به عنوان یک موجود با ایمان و صاحب عقیده لازم و ضروری است و همچنین اصول تربیت و اخلاق و نظامات اجتماعی و خانوادگی را بیان کرده و تنها توضیح و تفسیر و تشریح و احیاناً اجتهاد و تطبیق اصول بر فروع را بر عهده سنت و یا بر عهده اجتهاد گذاشته است. این است که استفاده از هر منبع دیگر، موقوف به شناخت قبلی قرآن است. قرآن مقیاس و معیار همه منابع دیگر است. («آشنایی با قرآن»، ج1، ص10).
10- حیدر تهرانی، «رشحات المعارف»، جزوه دوم، ص43 و44.
11- یکی از قائلین به نمادین بودن زبان دین در میان دانشمندان غربی «تیلیش» می‌باشد. برجسته‌ترین دلیلی که تیلیش و دیگران بر اساس آن، زبان دین را نمادین خوانده‌اند، پیچیدگی متعلق نماد است. تیلیش، سرّ نمادین بودن زبان دین را فوق درک انسانی تلقی کردن خداوند و عدم امکان سخن گفتن درباره‌ی آن به زبان حقیقی و آن را غیرنمادین می‌داند. از طرف دیگر، وی اعتقاد دارد که دین، مساوی ایمان، و متعلق ایمان، دلبستگی واپسین و بی‌قید و شرط است (179-180.Horden. P)
وی می‌گوید:
دلبستگی واپسین انسان را باید به طور نمادین مطرح کرد؛ زیرا تنها زبان نمادین می‌تواند نهایی و واپسین را بیان کند. (تیلیش، «ماهیت زبان دینی»، ص57)
آلستون نیز در تبیین نظریه‌ی تیلیش و نقد آن، به این نکته اشاره دارد که دلیل اصلی تیلیش برای نمادین خواندن زبان دین، پیچیدگی درک خداوند و متعلق دلبستگی بی‌قید و شرط انسان است. «فاوست» و «وات» نیز دلیل اصلی نمادین بودن زبان دین را پیچیدگی موضوعات دینی؛ یعنی فراتر از دانش ظاهری و محسوس انگاری آن می‌دانند.
Fawcett. The symbolic language of Religion. P.30) (W. Montgomery watt. Islam and Christianity Today A contribution to Dialogue London Rutledge & Kegan Paul1983). P25-27).).
ر. ک: ابوالفضل ساجدی، «زبان دین و قرآن».
12- از جمله پیروان این نظریه آقای مجتهد شبستری است. وی زبان گزاره‌های دینی را نمادین می‌داند و در این رابطه تفکیکی میان گزاره‌ها بیان نکرده است. عبارت او گویای نمادین دانستن تمام محتویات متون دینی است. وی چنین اظهار می‌دارد:
آنچه در کتاب و سنت و روایات داریم داده‌های تاریخی است که به گونه‌ای نمادین از واقعیات حکایت می‌کنند. (کیان، ش52، ص11/ به نقل از: ابوالفضل ساجدی، «زبان دین و قرآن»، ص346)
دین شناسی جدید عبارت است از شناختن دستگاه‌ها و نمادهای رمزی دین. در دین شناسی جدید، زبان دین رمزی است. شناخت هر دین عبارت است از شناخت مجموعه رمزی زبانی. اسلام به عنوان یک قرائت، در درجه اول از مباحث هرمنوتیک سود می‌جوید که مباحث دانش فهم و تفسیر متن است. براساس این دانش، متون دینی به عنوان نمادهای رمزی مانند هر متن دیگر فهم و تفسیر می‌شود؛ خواه آن متن کتاب باشد یا هنر اسلامی و یا چیزهای دیگر.... در واقع، اسلام به عنوان یک قرائت از متون دینی، توضیحی رمزگونه و نمادین ارائه می‌دهد. «شبستری، نقدی به قرائت رسمی از دین »، ص368)
دکتر سروش نیز از دیگر پیروان این نظریه است. او در این باره عبارت‌های متفاوتی دارد. گاه زبان قرآن را نمادین تلقی کرده، گاه آن را زبان حیرت می‌نامد. گاه نیز زبان قرآن را زبان قوم معرفی کرده است. آنجا که زبان دین را زبان حیرت و معما می‌داند، چنین می‌گوید:
دین امری رازآلود و حیرت‌افکن است و این ضدّ قشریت است و آن وضوح و دقت و قشریتی که از یک ایدئولوژی می‌خواهند، در دین وجود ندارد. (عبدالکریم سروش، «فربه‌تر از ایدئولوژی»، ص126 و 165)
کسان دیگری همچون دکتر شریعتی و ثینیا ماکینو نیز بر نمادین بودن زبان قرآن تأکید دارند. (ابوالفضل ساجدی، «زبان دین و قرآن»، ص348).
13- «مفاتیح الجنان»، دعای نماز امام موسی کاظم (علیه‌ السلام).
14- شوری/11.
15- انفال/ 24.
16- ق/16.
17- در تأیید این مطلب، آیات بسیاری در قرآن کریم ذکر شده است از جمله: سوره‌ی شعراء آیات 193-195:"نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ‌ * بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ": روح الامین آن را بر قلبت نازل کرد تا از هشداردهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن (یعنی عربی که خود آشکار است و چیزهای دیگر را هویدا می‌کند). و سوره احقاف آیه‌ی12: «ه?ذَا کِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَاناً عَرَبِیّاً لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرَى لِلْمُحْسِنِینَ»: این کتاب، هماهنگ با نشانه‌های تورات است، درحالی که به زبان عربی و فصیح و گویاست تا ظالمان را بیم دهد و برای نیکوکاران بشارتی باشد.
18- ابراهیم/4.
19- در ارتباط با این مسئله، آیت الله جوادی آملی می‌فرمایند:
خداوند، قرآن را (همانند دیگر کتاب‌های آسمانی) برای هدایت انسان‌ها نازل کرده است. از این رو باید زبان آن برای همه قابل فهم باشد؛ البته چون بعثت در فضای عرب زبانان صورت گرفت و رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرب بود، قرآن به زبان عربی نازل شد، و چون حوزه‌ی رهنمود قرآن، همه‌ی انسان‌ها در هر عصر و زمان و مکان است، زبان آن جهانی است؛ یعنی مطالب آن جهان شمول و قابل فهم در همه‌ی اعصار است و در بهره‌مندی از معارف قرآن نه استفاده از فرهنگ خاصی شرط است تا بدون آن، نیل به اسرار قرآنی میسر نباشد، نه تمدن ویژه‌ای مانع است تا عده‌ای بر اثر نداشتن آن از لطایف قرآن محروم شوند. («دین شناسی»، صص78 و 79).
20- روم/30.
21- «رشحات البحار» (کتاب: الانسان والفطره)، ص19 و 20.
22- یکی از نمونه‌های بارز آن، داستان حضرت موسی (علیه‌ السلام) و درخواست ایشان از درگاه خداوند متعال است که شرح آن در سوره طه آیات 25 تا 28 چنین آمده: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی‌ * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی‌* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی‌ * یَفْقَهُوا قَوْلِی‌»: پروردگارا سینه‌ام را گشاده کن و کارم را آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
همچنین دستوراتی که خداوند درباره‌ی شیوه‌ی ابلاغ دین به حضرت موسی (علیه‌ السلام) و دیگر پیامبران می‌دهد همه بیانگر اهمیت همین مسئله است. برای نمونه به برخی از این دستورات اشاره می‌کنیم: «فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى»: به نرمی با او سخن بگویید شاید متذکر شود، یا از خدا بترسد. (طه/44)، «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»: با مردم به نیکی سخن بگویید. (بقره/83)، «قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»: با آنها به شایستگی سخن بگویید. (نساء/5)، «قُولُوا قَوْلاً سَدِیداً»: سخن حق بگویید. (احزاب/70)
23- خداوند چه نیکو، حال این گم کردگان طریق هدایت را توصیف می‌کند؛ آنجا که می‌فرماید: «أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ»: (حال کافران و گمراهان) همچون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری و بر فراز آن ابری تاریک است؛ ظلمت‌هایی است یکی بر فراز دیگری، آن‌گونه که هرگاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری بر او نیست. ( نور/40)
24- در اهمیت مسئله مخاطب شناسی همین بس که خداوند در قرآن پیامبر خود را نسبت به آن امر می‌کند و این‌گونه می‌فرماید: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ‌»: با حکمت و اندرز به راه پروردگارت دعوت کن و با آن شیوه‌ای که نیکوتر است مجادله نما، پروردگارت از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه گمراه شده است و او به هدایت یافتگان داناتر است. (نحل/125)
با دقت در آیه‌ی فوق درمی‌یابیم که پیامبر بنابر امر الهی ملزم است تا متناسب با حال مخاطبانش بهترین روش را برای رویارویی با ایشان برگزیند تا کلامش مؤثر واقع شود؛ زیرا مخاطبان همگی در یک سطح نمی‌باشند.
چنین در این باره روایتی از امیرالمؤمنین علی (علیه‌ السلام) نقل شده که هنر تبلیغاتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین توصیف می‌کند: «طبیبٌ دوّارٌ بطبّه، قد أحکم مراهمه و أحمی مواسمه، یضع ذلک حیث الحاجه إلیه من قلوب عمى و أذانٍ صمّ، و السنهٍ بُکم، متتبعٌ بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیوه»: پیامبر (همچون) طبیبی است که [در میان بیماران] می‌گردد تا درد آنان را درمان کند. دارو و مرهم‌های خود را مهیا کرده است و ابزار جراحی خویش را گداخته است تا هر زمان نیاز افتاد آن را بر دل‌های نابینا و گوش‌های ناشنوا و زبان‌های ناگویا بگذارد، با داروهای خود در پی یافتن غفلت‌زدگان است یا سرگشتگان وادی ضلالت. (نهج البلاغه، خطبه107/ «عیون الحکم والمواعظ» : 319/ 5564)
امام علی (علیه‌ السلام) در ارتباط با مسئله مخاطب شناسی در حدیث دیگری می‌فرمایند: «مروا الأحاث بالمِراء و الجدال، و الکهول بالفکر، و الشیوخ بالصمت»: نوجوانان را به مجادله و مباحثه فرمان دهید، میان‌سالان را به تفکر و کهن‌سالان را به سکوت. («شرح نهج البلاغه»، 20/ 285/ 260)
25- «وَ لَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ‌»: ما برای مردم در این قرآن از هر نوع مثلی زدیم شاید متذکر شوند. (زمر/27)
«تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ‌»: اینها مثال‌هایی است که برای مردم می‌زنیم، شاید در آن بیندیشند. (حشر/21)
یکی از مثال‌های بسیار زیبای قرآن که مطابق با قوانین تجربی نیز می‌باشد، درباره‌ی مسئله‌ی انفاق و نتایج حاصل از آن است که خداوند چنین می‌فرماید: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»: کار کسانى که اموال خود را برای خشنودی خدا و تثبیت (ملکات انسانی) در روح خود انفاق می‌کنند، همچون باغی است که در نقطه‌ی بلندی باشد و باران‌های درشت به آن برسد و ( از هوای آزاد و نور آفتاب به حد کافی بهره گیرد) و میوه‌ی خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است) و اگر باران درشت به آن نرسد بارانی نرم به آن می‌رسد و خداوند به آنچه انجام می‌دهد بیناست. (بقره/ 265)
«سیوطی» تمثیل‌های قرآن را به دو دسته‌ی ظاهری و مخفی تقسیم می‌کند. در نوع اول واژه‌ی مثل در آیه مذکور است یا در قالب تشبیه آمده و به نحوی حرف «ک» مورد تصریح قرار گرفته است. در نوع دوم واژه‌ی مثل در آیه نیامده است. (سیوطی، «الاتقان»، ص413-415)
علامه طباطبایی در این باره می‌فرماید:
امثالی که در قرآن آمده است، گرچه دارای معانی ظاهری عام و قابل فهمی برای عامه‌ی مردم می‌باشد، کشف حقیقت معانی و مقصود نهایی آنها برای کسانی فهم می‌شود که اهل دانش و خرد هستند و درباره‌ی حقایق امور می‌اندیشند و به معانی ظاهری آنها جمود ندارند. (طباطبایی، «المیزان»، ج16، ص132)
علاوه بر استفاده از روش تمثیل در آیات قرآنی، این مسئله در کلام اهل بیت (علیهم‌ السلام) نیز مشاهده می‌شود. برای نمونه به حدیثی از امیرالمؤمنین علی (علیه‌ السلام) اشاره می‌کنیم؛ ایشان در این حدیث برای اینکه مسئله زودگذر بودن لحظات عمر را مطرح کنند به کمک تمثیل چنین می‌فرمایند: «الفرصه تمرّ مرّ السحاب فانتهزوا فرص الخیر»: فرصت مثل ابر از افق زندگی می‌گذرد. مواقعی که فرصت‌های خیری پیش می‌آید غنیمت شمارید و از آن‌ها استفاده کنید. ( غرر و دررآمدی، ص340).
همچنین ایشان در جای دیگر می‌فرمایند: «لاهل الاعتبار تضرب الامثال»: امثال برای کسانی بیان می‌شود که اهل عبرت گرفتن هستند. (غررالحکم، ص60)
26- عنکبوت/ 45؛.
27-فصلت/ 53.
28- فتح/ 4.
29- «رشحات البحار» (کتاب الانسان و الفطره)، صص25و 26.
30- «مفاتیح الجنان»، دعای عرفه.
31- در ارتباط با این موضوع، حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)؛ شاگرد برجسته و بی‌نظیر آیت الله شاه‌آبادی چنین می‌نویسد:
آن عارف که حقیقت امر را کشف نموده و آن مرد الهی که در راه معارف قدم برمی‌دارد، همیشه دارای دو چشم است و هر دو چشمش راست. که با یکی از آن دو به ارتباط میان خالق و مخلوق و استهلاک خلق در عالم بلکه نفی غیریت و کثرت نگاه می‌کند و با دیگر چشم به نفی ارتباط و حصول احکام کثرت نظر می‌کند. (امام خمینی، «مصباح الهدایه»، ص27)

منابع تحقیق :
* قرآن کریم (ترجمه‌ی آیت الله مکارم شیرازی)
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء التراث، بیروت، اطبعه الثانیه، 1387 هـ. ق.
- سید ناصح الدین ابوالفتح عبدالواحد التیمیمی، غرر و دررآمدی، دفتر تبلیغات حوزه علمیه‌ی قم، چاپ اول، یک جلدی.
- غررالحکم و دررالکلم؛ لعبدالواحد الآمدی التیمیمی (ت550 ه.ق)، تحقیق: میر سیدجلال الدین المحدث الأرموی، جامعه طهران، الطبعه الثالثه، 1360هـ. ش.
- تیلیش، پل، ماهیت زبان دینی، ترجمه‌ی مراد فرهادپور و فضل الله پاکزادف کیان. شماره32.
- تهرانی، حیدر، رشحات المعارف (درس‌هایی از آیت الله میرزا محمد علی شاه‌آبادی)، انتشارات پیام آزادی، چاپ اول.
- امام خمینی، روح الله، مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ترجمه سیداحمد فهری، انتشارات پیام آزادی، تهران، 1360.
- جوادی آملی، عبدالله، دین شناسی، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1381.
- ساجدی، ابوالفضل، زبان دین و قرآن، قم، مرکز انتشارات مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم 1385.
- سروش، عبدالکریم، فربه‌تر از ایدئولوژی، مؤسسه فرهنگی صراط.
- سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دار ابن کثیر، 1996م.
- شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تهران، انتشارات نهضت زنان مسلمان، 1360.
- طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، جامعه مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم، دفتر اشارات اسلامی.
- قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ترجمه استاد مهدی الهی قمشه‌ای.
- اللیثی الواسطی، ابی الحسن علی بن محمد (قرن 6 هـ. ق)، تحقیق: حسین الحسنی البیرجندی، دارالحدیث، قم، الطبعه الاولی، 1376ش.
- مجتهد شبستری، محمد، نقدی به قرائت رسمی از دین (بحران‌ها، چالش‌ها، راه‌حل‌ها) طرح نو، 1379ش.
- مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، انتشارات صدرا.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (علیهم‌ السلام)، مؤسسه الوفاء، بیروت الطبعه الثانیه، 1403هـ ق.
- نهج البلاغه، ما اختاره أبوالحسن الشریف الرضی محمدبن الحسین بن موسی الموسوی من کلام أمیرالمؤمنین (علیه السلام)، ت406 هـ.ق.
منابع لاتین:
-Horden, Wiliam, Philosophy of religio, New york, Collier Book,
1986.
- Fawcett, T homa, The symbolic language of Religion, Minnesota: Augsburg Publishing House, 1971.
- Watt. Montgomery, Islam and Christianity Today A Contribution to Dialogu, Londan Routledge & Kegan Paul, 1983.".

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

سایت سازمان صدا و سیما مرجع پخش زنده و جدول پخش …اکسیر ین برنامه ترکیبی در قسمت دقیقه ای به آموزش واطلاع رسانی و با هدف اصلاح سبک پاسخ به سؤالات شرعی مخاطبان درباره مسائل …تنبیه بدنی دانش آموزان و مزاح با ایشان توسط اساتید فیلم پاسخ به سوالات تنبیه بدنی هند ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادهندهند دومین کشور پرجمعیت دنیا است و نزدیک به یک ششم جمعیت جهان را در خود جای داده‌استدین فطری موسسه به سوی بی نهایتبسمه تعالی مؤسسه فرهنگی به سوی بی نهایت پس از برگزاری دوره های حضوری آموزش دین سایت موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیانتراژدی سرریز شده نگاهی به لاک قرمز به کارگردانی سید جمال ساداتیان که این روزها بر آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل ایسنا خبرگزاری دانشجویان ایرانرئیس‌جمهور در دیدار اعضای کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با فرافکنی و بی‌تدبیری زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین …هر آیین و تمدنی روی آیینها و تمدنهای پیشین خود می تواند برخیزد و رشد نماید در شمال شرق رهبر معظم انقلاب در حرم امام ره هر کسی به آمریکا …هر کسی به آمریکا اعتماد کند سیلی می‌خورد خطوط فاصل با دشمن کمرنگ نشود آمریکا در اسلام کوئست مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی پاسخ به سؤالات شرعی مخاطبان درباره مسائل تحصیلی آیا به کتب درسی خمس تعلق می­گیرد؟ کتاب­های درسی مورد نیاز خمس ندارد، یعنی اگر کتاب مورد دین فطری موسسه به سوی بی نهایت معاونت تولید مؤسسه فرهنگی به سوی بی نهایت در مصاحبه با خبرنگار سایت دین فطری اعلام کرد از رهبر معظم انقلاب در حرم امام ره هر کسی به آمریکا اعتماد رهبر معظم انقلاب در حرم امام ره هر کسی به آمریکا اعتماد کند سیلی می‌خورد خطوط فاصل با زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین زرتشت جانان هر آیین و تمدنی روی آیینها و تمدنهای پیشین خود می تواند برخیزد و رشد نماید در شمال شرق ایران جدول ۱۲ وظیفه تشکل‌های دانشجویی انقلابی اوّلین توصیه‌ای که ما به تشکّلها میکنیم، این است که حضور داشته باشند؛ حضور مقصود فقط حضور رابطه علم و دین با تکیه بر دیدگاه شهید مطهری بررسی تاریخی نسبت میان «عقل و دین» و تعامل بین داده های دینی و یافته های بشری و تبیین حوزة هر جامعه‌شناسی دین ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد جامعه‌شناسی دین یکی از حوزه‌های جامعه‌شناسی است که به نقش دین در جامعه می‌پردازد روز پزشک مبارک باد پزشکان ایران روز پزشک مبارک باد پیام تبریک مشترک سایت پزشکان بدون مرز و سایت پزشکان فارسی زبان به مناسبت هند ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد هند هند دومین کشور پرجمعیت دنیا است و نزدیک به یک ششم جمعیت جهان را در خود جای داده‌است نکات کلیدی و کنکوری دین و نکات کلیدی و کنکوری دین و زندگی ۳ سال سوم متوسطه نکات کنکوری درس اول ۱ دغدغه و درد متعالی تغییر دین به مسیحی اصول دین به ترتیب عه ینه دین به رنامه ى دل به ری دین به ر به نام دین به کام مخفی


ادامه مطلب ...

تبیین نظریه‌ی مهاجرت امام رضا (ع) و امامزادگان (ع) در راستای سنت الهی استبدال

[ad_1]
فواید آب آناناس

فواید-آب-آناناس آب آناناس طعم بسیار خوبی داشته و همیشه به عنوان یک نوشیدنی محبوب در میان مردم در نظر گرفته می شود. این ادامه ...

غلات برای دیابتی ها

غلات-برای-دیابتی-ها غلات حاوی فیبر بالا دارای فواید سلامتی متعددی می باشند. با این حال، همه ی انواع غلات برای افراد دیابتی ادامه ...

غذاهای سالم برای افراد مبتلا به دیابت نوع 2

غذاهای-سالم-برای-افراد-مبتلا-به-دیابت-نوع-2 دیابت نوع 1 و 2 دو نوع اصلی دیابت می باشند. سطوح غیر طبیعی گلوکز خون علامت مشخص بیماری دیابت می باشد. ادامه ...

عوارض جانبی ملوکسیکام

عوارض-جانبی-ملوکسیکام ملوکسیکام یا موبیک یک داروی غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAID) بوده که عمدتا برای درمان درد، سفتی و کاهش ادامه ...

عوارض جانبی مصرف طولانی مدتNSAID

عوارض-جانبی-مصرف-طولانی-مدتNSAID داروهای غیر استروئیدی ضد التهابی که به عنوان NSAIDs نیز شناخته می شود، به منظور کاهش درد و التهاب مورد ادامه ...

عوارض جانبی لووتیروکسین که باید بدانید.

عوارض-جانبی-لووتیروکسین-که-باید-بدانید افرادی که داروی لووتیروکسین مصرف می کنند، احتمال توسعه ی مشکلات استخوانی مانند پوکی استخوان در آن ها ادامه ...

عوارض جانبی گلیکوزیدهای قلبی

عوارض-جانبی-گلیکوزیدهای-قلبی گلیکوزیدهای قلبی عمدتا برای درمان بی نظمی و نارسایی قلب تجویز می شود. این مقاله اطلاعاتی را درباره ی ادامه ...

عوارض جانبی کرم کتوپروفن

عوارض-جانبی-کرم-کتوپروفن کاربرد کرم کتوپروفن می تواند باعث احساس خارش ناخوشایند و منجر به تشکیل جوش گردد. حساسیت به نور یکی دیگر ادامه ...

عوارض جانبی سیمواستاتین

عوارض-جانبی-سیمواستاتین در صورتی که سطوح کلسترول شما بالا باشد، احتمالا پزشک ممکن است داروی سیمواستاتین را برای شما تجویز کند. ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

تبیین نظریه‌ی مهاجرت امام رضا ع و امامزادگان ع در راستای سنت الهی استبدال تبیین نظریه‌ی مهاجرت امام رضا ع و امامزادگان ع در راستای سنت الهی استبدال


ادامه مطلب ...

تبیین مساله شر در تفکر استاد جوادی آملی

[ad_1]
جنگ جهانی اول و دوم در خاورمیانه

جنگ-جهانی-اول-و-دوم-در-خاورمیانهجنگ جهانی اول در سال 1914 تا 1918 میلادی، نقطه عطفی در سرنوشت ملل غرب بود. هنگامی که ناقوس جنگ جهانی ادامه ...

نتایج عملکرد فرانسه و انگلیس در خاورمیانه

نتایج-عملکرد-فرانسه-و-انگلیس-در-خاورمیانهیکی از نتایج مصیبت بار استعمار در خاورمیانه، تبدیل فلسطین به پایگاهی جهت حفظ منافع آن‌ها بود. اروپاییان، ادامه ...

تحکیم و سلطه قدرت‌های اروپایی در خاورمیانه

تحکیم-و-سلطه-قدرت‌های-اروپایی-در-خاورمیانهبه طور حتم، مورخین، تلاش و اقدام‌های کشورهای اروپایی در جهت مستعمره کردن و تحت سلطه در آوردن کشورهای ادامه ...

سلفی‌گری و نظام بین المللی؛ چالش‌ها و راهکارها

سلفی‌گری-و-نظام-بین-المللی-چالش‌ها-و-راهکارهادر تاریخ تحولات جهان اسلام، اهل سنت و شیعیان، سلفی‌گری را به عنوان جریانی ضد عقل و تعقل و متکی به ظواهر ادامه ...

بررسی گفتمان سید قطب و تأثیر آن بر شکل گیری جریان‌های تکفیری مصر

بررسی-گفتمان-سید-قطب-و-تأثیر-آن-بر-شکل-گیری-جریان‌های-تکفیری-مصرجریان‌های تکفیری یکی از خطرناک‌ترین جریان‌های دوران معاصر است که سهم عمده‌ای در ایجاد اسلام هراسی دارد. ادامه ...

سلفی‌گری اخوان المسلمین و تقریب

سلفی‌گری-اخوان-المسلمین-و-تقریباخوان المسلمین مصر، که خود را سلفی معرفی می‌کند، جریانی است که در اصل سلفی‌گری با سایر سلفیه مشترک است، ادامه ...

فتاوای تکفیری، چالشی در برابر نهاد افتاء: بازخوانی برخی شرایط افتاع از منظر مذاهب اسلامی

فتاوای-تکفیری-چالشی-در-برابر-نهاد-افتاء-بازخوانی-برخی-شرایط-افتاع-از-منظر-مذاهب-اسلامیبه شهادت آیات و روایات فراوان، یکی از شئون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مقام افتاء بوده‌ است. ادامه ...

چیستی نسبت پدیده تکفیر با آموزه کرامت انسانی اسلام

چیستی-نسبت-پدیده-تکفیر-با-آموزه-کرامت-انسانی-اسلامکرامت یا شرافت انسان، در بافت فلسفی بر خصلت والایی (شرافت) او از دیگر موجودات دلالت می‌کند و در بافت ادامه ...

صنعانی؛ سلفی تکفیری یا سلفی میانه‌رو

صنعانی-سلفی-تکفیری-یا-سلفی-میانه‌روابن الامیر صنعانی یکی از علمای زیدی سلفی در قرن دوازدهم به شمار می‌آید. دیدگاه‌های اعتقادی او در مسئله ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بخش اول روان‌شناسی شخصیت سالم از منظر قرآنویژگی‌های شخصیت سالم در قرآن مجید در سه بعد عقل، قلب و رفتار بیان و تبیین شده استپرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیشرایط زندگی انسان‌ها نسبت به سال پیش تغییر کرده است در دنیای متمدن و متجدد امروزی آنچه درباره سید مجتبی خامنه ای باید بدانیم …ساندیس خور هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زندماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی … روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ فراموش و به یاد آوری حقی٢ آسودگى برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناکدانلود کتب فرهنگی مذهبینوشته شده در جمعه ۲۸ مهر۱۳۹۱ساعت توسط چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ …چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان پایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذبمرتاض ها از جن و شیاطین کمک می‌گیرند حضرت آیت الله جوادی آملی گفت کار مرتاض‌ها با تیر سیر الی الله یکی از علمای اخلاق ایران برای استاد نقل کردند در مشهد در قسمت بالا سر حضرت مشغول بخش اول روان‌شناسی شخصیت سالم از منظر قرآن ویژگی‌های شخصیت سالم در قرآن مجید در سه بعد عقل، قلب و رفتار بیان و تبیین شده است شخصیت پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی ضمن گرامیداشت حق طلبی و مقاومت ضداستبدادی جنبش دانشجویی در روز دانشجو، فهرست مطالبی که در آنچه درباره سید مجتبی خامنه ای باید بدانیم ساندیس خور ساندیس خور هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه س ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چه بوده است و در کدام برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناک دانلود کتب فرهنگی مذهبی نوشته شده در سه شنبه ۱۲ شهریور۱۳۹۲ساعت توسط چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ شهر سوال چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به پایگاه تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذب مرتاض ها از جن و شیاطین کمک می‌گیرند حضرت آیت الله جوادی آملی گفت کار مرتاض‌ها با کمک جن و فرهنگ آموزش قرآن در آموزش و پرورش ایران طرح و پیشنهاد « نخبه گرایی » یـا « آموزش عمومی » در وزارت آموزش و پرورش اشاره


ادامه مطلب ...

تبیین وضعیت آموزش نیروی انسانی در صنعت بازی‌های رایانه‌ای در کشور

[ad_1]

وضعیت تربیت نیروی انسانی بازی‌های رایانه‌ای در کشور و چشم‌انداز مطلوب این صنعت برای دانشجویان و اساتید دانشگاه آزاد اسلامی تبیین شد.

وضعیت تربیت نیروی انسانی بازی‌های رایانه‌ای در کشور و چشم‌انداز مطلوب این صنعت برای دانشجویان و اساتید دانشگاه آزاد اسلامی تبیین شد.

تبیین وضعیت آموزش نیروی انسانی در صنعت بازی‌های رایانه‌ای در کشور جوان:به گزارش روابط عمومی بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای، هادی جعفری منفرد، معاون حمایت بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای ضمن اعلام این خبر افزود: برنامه ملی بازی‌های رایانه‌ای مصوب شورای عالی فضای مجازی فرصت مطلوبی را در جهت هم‌افزایی دستگاه‌های مختلف کشور با محوریت بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای فراهم کرده است.

وی افزود: از جمله مهم‌ترین این هم‌افزایی‌ها دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی است که بنیاد علاوه بر برنامه‌هایی همچون تجهیز آزمایشگاه بازی دانشگاه‌های برتر به عنوان قطب‌های بازی‌سازی، حمایت از برگزاری نشست‌های تخصصی در حوزه بازی‌های رایانه‌ای را نیز در دستور کار دارد.

در این خصوص معاونت حمایت بنیاد با توجه به فرا رسیدن هفته پژوهش در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی اقدام به برگزاری کارگاه‌ها، سخنرانی‌ها و نشست‌هایی را نموده است. این کارگاه‌ها در مراکز برتر دانشگاه آزاد اسلامی در حال اجرا و برگزاری است. ما معتقد هستیم یکی از روش‌های موثر در راستای تبیین برنامه تربیت نیروی انسانی، برگزاری جلسات توجیهی و کارگاه‌ها در دانشگاه‌های برتر کشور به منظور آشنا نمودن اساتید و دانشجویان با این مقوله است.

همچنین دکتر محمدحسین رضوانی، مسئول ارتباطات دانشگاهی بنیاد در این خصوص افزود: برنامه‌های بنیاد برای هفته پژوهش در سطح دانشگاه‌های آزاد با اجرای سخنرانی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال آغاز گردیده است. در این نشست به تبیین وضعیت موجود نیروی انسانی در صنعت بازی‌سازی پرداخته شد و سپس چشم‌انداز مطلوب در افق ۱۴۰۴ که مستلزم تربیت حدود ده هزار نیروی حرفه‌ای بازی‌ساز در کشور است برای اساتید و دانشجویان دانشکده فنی و مهندسی این دانشگاه تبیین گردید.

رضوانی افزود: از دیگر برنامه‌هایی که بنیاد در هفته پژوهش برگزار خواهد کرد می‌توان به برگزاری یک کارگاه آموزشی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب اشاره کرد که با موضوع مدیریت تیم‌های بازی‌سازی و چالش‌های آن برگزار خواهد گردید. همچنین یک دوره کارگاه آموزشی موتور بازی‌سازی یونیتی در دانشگاه آزاد اسلامی قزوین توسط دانشکده برق و کامپیوتر این دانشگاه در هفته پژوهش برگزار خواهد گردید.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بنیاد ملی بازی های رایانه ای بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای تنها نهاد متولی بازی‌های رایانه‌ای تحت نظر وزارت دکتر جلالی دانشگاه علم و صنعت ایران پژوهشکده …درجه مدرک رشته تحصیلی سال اخذ نام موسسه آموزش عالی محل اخذ مدرک دکتری برق روش تحقیق گاهی بازی های رایانه ای باتوجه به محتوای آنهامی تواندخطرناک باشد؟ خیلی مخالفم مطالب قدیمی‌تر روش تحقیقموضوع بررسی عوامل موثر در میزان موفقیت دانش آموزان راه یافته به دانشگاه تهرانهمایش های برق و الکترونیک همایش ها ، کنفرانس ها و …هفتمین همایش ملی پژوهش های نوین در علوم و فناوری آذر ماه محورهای همایش درصد جمعیت شیعیان در چند کشور اسلامیهدف این پژوهش، تبیین و تحلیل ژئوپلیتیک شیعه و جایگاه آن در تحولات جهانی و منطقه‌ای تسخیر سفارت آمریکا منطبق بر قواعد بین‌المللی …تسخیرسفارتآمریکبه مناسبت آبان و حضور او در جمع دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا، البته پس از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاعهمایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها …همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی دی ماه پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیشرایط زندگی انسان‌ها نسبت به سال پیش تغییر کرده است در دنیای متمدن و متجدد امروزی بنیاد ملی بازی های رایانه ای بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای تنها نهاد متولی بازی‌های رایانه‌ای تحت نظر وزارت فرهنگ و روش تحقیق روش تحقیق وبلاگ کلاسی درس روش تحقیق گاهی بازی های رایانه ای باتوجه به محتوای آنهامی دکتر جلالی دانشگاه علم و صنعت ایران پژوهشکده الکترونیک مطالب قدیمی‌تر روش تحقیق موضوع بررسی عوامل موثر در میزان موفقیت دانش آموزان راه یافته به دانشگاه تهران همایش های برق و الکترونیک همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها هفتمین همایش ملی پژوهش های نوین در علوم و فناوری آذر ماه محورهای همایش درصد جمعیت شیعیان در چند کشور اسلامی هدف این پژوهش، تبیین و تحلیل ژئوپلیتیک شیعه و جایگاه آن در تحولات جهانی و منطقه‌ای، به تسخیر سفارت آمریکا منطبق بر قواعد بین‌المللی است احمدی‌نژاد تسخیرسفارت به مناسبت آبان و حضور او در جمع دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا، البته پس از پایان بخش کتابستان منتشر کرد ۲۷ کتاب مهدوی برای شناخت بیش‌تر موعود پایگاه اینترنتی کتابستان در ادامه معرفی سیر مطالعاتی خود در حوزه‌‌های مختلف، این بار در همایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی دی ماه کهنه سربازایرانی آموزش نظامی اطلاعاتی این نوع جنگ از ارتباط چهره به چهره تا اجتماعات بزرگ و کوچک را در بر می‌گیرد؛ با این حال


ادامه مطلب ...

مدیریت و برنامه‌ریزی آموشی حضرت رضا (ع) در تبیین مسائل توحیدی

[ad_1]

چکیده

یکی از شاخص‌های قرآنی در روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، مسئله توحید است. پرداختن به چنین موضوعی با توجه به مسائل اعتقادی دوران حضرت رضا (علیه السلام) و انحراف بعضی فرق و مکاتب، بیان گر موقعیت‌شناسی آن حضرت است؛ چرا که چنین انحرافات عقیدتی فراوانی، جامعه اسلامی آن روز را تهدید می‌کرده است. ایشان تفسیر آیاتی را که مستمسک گم‌راهان قرار گرفته بود، سرلوحه کار خود قرار داد و فعالانه در جلسات شرکت جست و به تبیین و آموزش مسائل توحیدی پرداخت.
با بررسی روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، با شیوه آموزشی حضرت در تبیین مسائل توحیدی آشنا می‌شویم و در می‌یابیم که ایشان در آموزش، از شیوه‌ای که امروزه «شیوه آموزشی سنتی و کلاسیک» نامیده می‌شود، بهره برده و به روان‌شناسی آموزش و مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی، احاطه کامل داشته است. تصریح می‌شود که این شیوه را قرن‌ها پیش، حضرت رضا (علیه السلام)، در تعامل با مردم زمانه خویش به کار برده است.
این نوشتار در سه فصل تنظیم می‌گردد: «توجه حضرت رضا (علیه السلام) به نکات قبل از آموزش»، «توجه حضرت رضا (علیه السلام) به نکات حین آموزش» و «توجه حضرت رضا (علیه السلام) به نکات بعد از آموزش».

1. مقدمه

تدریس، ارائه طرح درس و مطالعه و بررسی روش‌های تدریس در سال‌های متمادی، باعث شد که در مواجهه با روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، شیوه آموزشی بسیار کاربردی ایشان، توجهم را به خود جلب کند. حضرت در آن بازه زمانی، در آموزش و تبیین مسائل توحیدی، بسیار دقیق عمل کرده و به مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی، احاطه کامل داشته است.
شایان ذکر است که این مقاله، برگرفته از پایان نامه سطح 3 این جانب، با عنوان «توحید ذاتی و توحید صفاتی در روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)» است.

2. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات قبل از آموزش

الف - مخاطب‌شناسی

حضرت امام رضا (علیه السلام) در بحث توحید، یادآور می‌شود که باید با مردم به اندازه عقل و معرفت و درک آنها سخن گفت. (1) این همان مخاطب‌شناسی است که از ارکان تبلیغ و تدریس بوده، در همه گفتگوها و بحث‌ها حائز اهمیت است. حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در تبیین شیوه پاسخ‌گویی به پرسش‌های توحیدی، خطاب به محمد بن عبید می‌فرماید:
به عباسی بگو که از سخن گفتن درباره توحید و غیر آن خودداری کند و با مردم در مورد آنچه می‌شناسند، سخن گوید و از آنچه انکار می‌نمایند و نمی‌دانند، باز ایستد. هنگامی که از تو درباره توحید سؤال می‌کنند، چنان که خدای فرموده، بگو: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (2) و چون از تو در مورد کیفیت و چگونگی (ذات خداوند) سؤال می‌کنند، بگو چنان که خدای فرموده: « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ » یعنی، چیزی در ذات و صفات، مانند او نیست و وقتی از او درباره شنیدن خدا سؤال کردند، چنان که خدای فرموده، بگو: « وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‌ » (4) یعنی او شنوای داناست و با مردمان به آنچه می‌شناسند، سخن بگو. (5)
بنابراین از دیدگاه حضرت، در نظر گرفتن سطح فهم و درک افراد برای پاسخ‌گویی به سؤالات توحید، اهمیت فراوانی دارد. ایشان با ایراد بیانات کوتاه یا طولانی، (6) و دادن پاسخ انتزاعی به بعضی افراد (7) و پاسخ متقن و دقیق و برهانی به برخی دیگر، در آموزش و تبیین مسائل توحیدی، توجه شایانی به سطح درک و فهم مخاطب داشت.

ب- موقعیت‌شناسی و توجه به مقتضیات زمانه

با توجه به مشکلات اعتقادی در عصر حضرت رضا (علیه السلام) و انحراف بعضی فرق و مکاتب، تبیین و آموزش مسائل توحیدی توسط آن حضرت، بیانگر نیازسنجی و موقعیت‌شناسی ایشان است. حضرت امام رضا (علیه السلام) از هر فرصتی استفاده می‌نمود و به تبیین دقیق توحید می‌پرداخت. ایشان تفسیر آیاتی را که مستمسک گم‌راهان قرار گرفته بود، سرلوحه کار خود قرار داده و با استفاده از فرصت‌های طلایی و شرکت در جلسات مناظره، مسائل توحیدی را تبیین و شبهات موجود در این حوزه را رفع نمود؛ مثلاً حضرت در بیان پیوند توحید با ولایت، از موقعیت مناسبی که به درخواست اهالی علم در جمع مردم نیشابور ایجاد شده بود، استفاده کرد و حدیث سلسلة الذهب را ایراد فرمود.
نکته قابل توجه این است که حضرت در لحظه حساس وداع، ولایت را به عنوان شرط توحید بیان نمود، (8) چرا که معمولاً افراد به سخنان لحظه خداحافظی، توجه بیشتری دارند و همین مطلب موقعیت‌شناسی ایشان را برای ما کاملاً روشن می‌کند. هم چنین حضرت از موقعیت طلایی ایجاد شده در مجلس مأمون و حضور علما و بزرگان گروه‌های مختلف، مثل جاثلیق (عالم بزرگ نصارا)، رأس الجالوت (عالم بزرگ یهود)، رؤسای صابئین، هربذ بزرگ (عالم بزرگ زردشتیان)، عالم رومیان و سایر متکلمان، نهایت استفاده را کرد و با مدیریت و برنامه‌ریزی دقیق، به آموزش و تبیین مسائل توحیدی پرداخت. (9)

ج - انتخاب شیوه آموزشی مناسب

چهره به چهره و گروهی:

حضرت رضا (علیه السلام) از شیوه آموزشی چهره به چهره، بیش از دیگر شیوه‌ها بهره برد. این شیوه، بهترین، ماندگارترین، کاراترین و اثرگذارترین شیوه آموزشی به شمار می‌رود.

حضوری و غیر حضوری (مکاتبه‌ای):

حضرت به صورت حضوری به آموزش افراد همت می‌گماشت، ولی آن جا که مانعی چون بُعد مسافت، ترس از دشمنان و ... وجود داشت، مشتاقان را از درک علوم رضوی بی‌بهره نمی‌گذاشت و با مکاتبه، جان تشنه آنان را از علم سرشار خود سیراب می‌نمود. (10) از این امر نتیجه می‌گیریم که تعلیم و تعلم به ویژه در مسائل اعتقادی، به هیچ وجه تعطیل بردار نیست.

خصوصی و عمومی:

امام رضا (علیه السلام) در هر فرصت مناسبی به آموزش و تبیین مسائل توحیدی می‌پرداختند. گاهی به افراد، اجازه ملاقات (11) خصوصی می‌داد و گاه با شرکت در جلسات و مناظرات، به آموزش عمومی افراد می‌پرداخت.

استاد محور و پرسش و پاسخ:

حضرت در بعضی جلسات آموزشی، به صورت استاد محور عمل می‌فرمود؛ مانند خطبه توحیدیه. ایشان در بعضی جلسات نیز در قالب پرسش و پاسخ، به آموزش و تبیین مسائل توحیدی می‌پرداخت. (12)

3. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات حین آموزش

الف - شروع مناسب

امام رضا (علیه السلام) در تبیین و آموزش مسائل توحیدی، خطبه توحیدیه را با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیه السلام) آغاز فرمود. (13) یاد و نام باری تعالی (14) و حمد و ثنای الهی (15) در آغاز دیگر روایات حضرت نیز دیده می‌شود.

ب- آماده کردن اذهان

حضرت رضا (علیه السلام) با طرح پرسش‌های توحیدی هدف‌مند و برنامه‌ریزی شده، ذهن افراد را فعال وآماده می‌نمود؛ به عنوان نمونه می‌فرماید: «اگر کسی بگوید: چرا بر مردم واجب است که اقرار کنند چیزی مثل خداوند نیست، باید گفته شود که ...» (16) و «چنانچه فردی بگوید: چرا اقرار به یکتایی خداوند و شناختن وحدانیت او بر خلق واجب است، گفته می‌شود...» (17) هم چنین آن حضرت در تبیین شیئیت خداوند، به محمد بن عیسی بن عبید فرمود: «اگر به تو گفته شود: خداوند چیزی است یا هیچ چیز نیست، چه می‌گویی؟» (18)
حضرت گاهی نیز با توجه به موقعیت مجلس و مخاطب، با سکوت و مکث به آمادگی اذهان کمک می‌کرد، چنان که قاسم بن أیوب می‌گوید:
وقتی مأمون خواست حضرت رضا (علیه السلام) را به ولایت عهدی منصوب کند، بنی هاشم (بنی‌عباس) را جمع کرد و به آنان گفت: «من تصمیم دارم پس از خود، رضا را به خلافت برگزینم.» بنی‌عباس از روی حسادت گفتند: «آیا می‌خواهی مردی نادان را که هیچ آشنایی با خلافت و سیاست ندارد، ولی عهد خود کنی؟! کسی را نزد او بفرست تا به این جا بیاید و نمونه‌هایی از جهالت او را که دلیل خوبی علیه او خواهد بود، ببینی.» مأمون نیز حضرت را فراخواند. بنی‌عباس گفتند: «یا اباالحسن! به منبر برو و ما را راهنمایی کن تا خداوند را به طور صحیح شناخته و بر آن اساس، عباد نماییم.» حضرت بر منبر رفته، سر به زیر انداخت و بدون این که صحبتی کند، مدتی به همان حالت نشست. سپس حرکتی کرد و از جای برخاست و حمد و ثنای الهی را به جای آورد و بر پیامبر اکرم و اهل بیتش درود فرستاد... (19)
سر به زیر انداختن و سکوت قبل از تبیین مسائل توحیدی، باعث کنجکاوی و اشتیاق افراد شده، آنها را آماده استماع مطالب بسیار مهم توحیدی می‌نماید. شاید حضرت با سر به زیر افکندن می‌خواست تأسف خود را از سطح تفکر مخاطبان نشان دهد و با زبان بی‌زبانی اعلام فرماید که آزموده را آزمودن خطاست. جالب این جاست که حضرت با وجود این که از پذیرش ولایت عهدی مأمون، اکراه داشت و خود را در بین حسودان و معاندان می‌دید، از تبیین و آموزش توحید سرباز نزد و حتی به خطبه‌ای کوتاه بسنده نکرد، بلکه خطبه‌ای طولانی و رسا و مناسب با زمان و موقعیت فراهم شده، ایراد فرمود؛ خطبه‌ای اعتقادی که پس از گذشت قرن ها، بسیار راه‌گشا و کاربردی است.

ج- دسته‌بندی مطالب

دسته‌بندی مطالب، سرعت و دقت آموزش به دنبال دارد. حضرت امام رضا (علیه السلام) بسیار ماهرانه، به دسته‌بندی مطالب می‌پرداخت و زمینه یادگیری بهتر و بیشتر را برای افراد فراهم می‌فرمود. نمونه‌های دسته‌بندی در کلام ایشان را می‌توان در بیان نظم موجود در هستی و قدرت لایزال الهی، در تبیین آیه (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً) (20) و توضیح انواع باران، (21) در تشریح جهات مختلف ضرورت اقرار به یکتایی خداوند (22) و در تبیین گرایش‌های سه گانه در باب توحید (23) مشاهده کرد.

د - تفهیم مطلب

حضرت با بیان شیوا و بهره‌گیری از آیات و روایات نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) (24) و ائمه اطهار (علیه السلام)، (25) معنای لغوی، (26) عقل، (27) حقایق علمی، (28) مصادیق اتم واکمل، (29) و مثال، (30) به تفهیم مطلب خود می‌پرداخت.

5. مجاب کردن افراد

ابوصلت هروی در بیان علم والای حضرت امام رضا (علیه السلام) و قدرت ایشان در مجاب کردن افراد می‌گوید:
من داناتر از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را ندیدم و هر دانشمندی هم که با وی مجالست می‌کرد، این مطلب را تصدیق می‌نمود. مأمون علمای ادیان و فقهای شرایع را در مجلسی گرد می‌آورد و حضرت رضا را دعوت می‌کرد تا با آنان گفتگو کند. حضرت همه آنها را مجاب می‌کرد، و همگان فضل و دانش وی را می‌ستودند و به عجز و ناتوانی خود اعتراف می‌کردند. (31)
در پایان اغلب پرسش‌های مأمون از حضرت رضا (علیه السلام)، عبارات (فَرَّجتَ عَنِّی یا أباالحسنِ فَرَّج اللهُ عَنک)(32) و (دَرُّک یا أَبَاالحَسَنِ یا الله درک یا ابالحسن) (33) مشاهده می‌شود. این دلیلی بر علم گسترده آن حضرت و موفقیت ایشان در تفهیم علم خود به افراد است، به طوری که طرف مقابل، جواب سؤال خود را دریافت می‌کرد.
فتح بن یزید جرجانی نیز در گفتگوی توحیدی با حضرت، بیان داشت: (جُعِلتُ فِدَاک فَرَّجتَ عَنِّی، فَرَّجَ اللهُ عَنک.) (34) گاهی نیز افراد از پاسخ‌های آن حضرت متحیر و مبهوت شده، (35) به علم بسیار بالای ایشان اعتراف می‌کردند. (36) هم‌چنین در جلسه مناظره امام رضا (علیه السلام) با سلیمان مروزی در موضوع بداء، سلیمان به مأمون گفت: «از امروز به بعد به خواست خدا، بداء را انکار نخواهم کرد و آن را دروغ نخواهم پنداشت.» (37)
امام رضا (علیه السلام) درباره مجاب کردن مأمون و در پاسخ به این سؤال خود، که «آیا می‌خواهی بدانی مأمون چه زمان پشیمان می‌شود؟»، خطاب به نوفلی می‌فرماید:
زمانی که ببیند با اهل تورات با تورات‌شان و با اهل انجیل با انجیل‌شان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه‌ای از علما به زبان خودشان بحث و همه را مجاب می‌کنم و در بحث بر همگی پیروز می‌شوم و همه آنان سخنان مرا می‌پذیرند، مأمون خواهد دانست آنچه که در صددش است، شایسته او نیست؛ در این موقع است که مأمون پشیمان خواهد شد. (38)
از این روایت دانسته می‌شود که حضرت رضا (علیه السلام) به تمام زبان‌ها تسلط داشته، چنان که در دیگر روایت‌ها نیز به این مطلب اشاره شده است. (39)

و- تکرار مطلب با توجه به اهمیت آن

حضرت رضا (علیه السلام) در پاسخ به پرسش‌های توحیدی ابوقره، با استفاده از دلایل عقلی و نقلی، هرگونه مشابهتی را از ذات باری تعالی، نفی می‌نماید. تکرار عبارت قرآنی (لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ) توسط حضرت، حاکی از اهمیت تفهیم عدم مشابهت غیر خداوند با اوست. (40)

ز- طولانی و کوتاه نمودن پاسخ‌ها با توجه به زمان

امام رضا (علیه السلام) در جلسات آموزش توحید، آن جا که صلاح می‌دانست، با تفصیل به تبیین مطالب می‌پرداخت و آنجا که مصلحت می‌دید، به پاسخ اجمالی بسنده می‌فرمود، اما در هر صورت، به مدیریت زمان توجه داشت؛ مثلاً در مناظره با سلیمان مروزی (متکلم خراسان) آن جا که تشخیص داد او زمان را با تکرار بی‌جای مطلب، تلف می‌کند، چند بار به صورت جدی تذکر داد: «وَیلَکَ! کَم تَرَدَّدُ فِی هَذِهِ المَسئَلَة؟» (41) و «کَم تُرَدِّد؟» (42)
حضرت با مدیریت زمان و برنامه‌ریزی صحیح، نماز اول وقت را حتی در جلسات آموزش توحید، به تعویق نمی‌انداخت، چنان که مناظره مهم ایشان با بزرگان دیگر ادیان، به محض فرارسیدن زمان نماز، قطع شد، طوری که عمران گفت: «مولای من! سؤال مرا قطع نکن. دلم نرم شده است!» حضرت فرمود: «نماز می‌خوانیم و بر می‌گردیم.» (43)

ح- صبر و حوصله در آموزش مطالب

صبر و حوصله فراوان حضرت در تبیین و آموزش مسائل توحیدی، در پاسخ طولانی به پرسش‌های توحیدی ابوقره، (44) پاسخ‌ تفصیلی به پرسش‌های فراوان مأمون و پاسخ به حسین بن بشار (45) کاملاً هویداست. گاهی افراد حاضر در جلسه از صبر و حوصله ایشان، کاسه صبرشان لبریز شده، زبان به اعتراض می‌گشودند؛ مثلاً در جلسه مناظره حضرت با سلیمان مروزی، مأمون خطاب به سلیمان فریاد زد و گفت: آیا با چنین کسی مکابره می‌کنی و جواب سربالا می‌دهی؟ انصاف را از دست نده. آیا نمی‌بینی که در اطرافت از اهل نظر و بحث نشسته‌اند؟ (46)
در ادامه جلسه نیز مأمون گفت: وای بر تو‌ای سلیمان! چقدر این حرف غلط را تکرار می‌کنی؟!
این سخن را قطع کن و به سراغ مطلب دیگری برو، چون نمی‌توانی جواب دیگری بدهی.
حضرت فرمود: «رهایش کن ‌ای امیرمؤمنین! صحبتش را قطع نکن.» (47)
در همین جلسه، بعد از یکی از پاسخ‌های سلیمان، مأمون و اطرافیان خندیدند و حضرت رضا (علیه السلام) نیز خندید و فرمود: «بر متکلّم خراسان سخت نگیرید و او را اذیت نکنید» (48) و با وجود طولانی شدن جلسه، با صبوری فراوان به سلیمان فرمود: «لَا بَأسَ، أَتمِم مَسألتک.» (49)

ط- استفاده از ابزار تشویق و تنبیه

حضرت در حین آموزش و تبیین مسائل توحیدی، در صورت مصلحت، به تشویق یا تنبیه مخاطب می‌پرداخت؛ به عنوان نمونه برای تشویق حسین بن خالد، فرمود: «خداوند به تو خیر عطا کند.» (50) نیز برای تنبیه ابوقره، به او فرمود:
وای بر تو! چطور جرأت می‌کنی پروردگار خود را به تغیر از حالی به حالی دیگر وصف کنی و همان را که بر مخلوقین جاری می‌شود، بر حضرت حقّ جاری سازی؟ (51)
در جایی دیگر هم به ابوقره فرمود:
سبحان الله از این طرز تفکّر! پناه بر خدا از شباهت او به خلق، یا تکلّم او هم چون سخنرانان. هیچ چیزی مانند او نیست، نه گوینده‌ای و نه عمل کننده‌ای. (52)
هم چنین در تبیین مسائل توحیدی به او فرمود: «آیا حیا نمی‌کنید؟!»
امام رضا (علیه السلام) در تبیین تفویض علم الهی به انبیا و ائمه (علیه السلام) خطاب به علی بن جهم می‌فرماید:
وای بر تو‌ای علی! از خدا بترس. این عمل‌های شنیع را به پیغمبران خدا نسبت مده وکتاب خدا را برای خود تفسیر مکن.» (53)
هم چنین آن حضرت در آموزش مسائل توحیدی به سلیمان می‌فرماید: «یا خُراسَانِی! مَا أَکثَرَ غَلَطَک» (54) و در ادامه همین جلسه، او را با لفظ «جاهل» مورد خطاب قرار می‌دهد. (55)

ی- استفاده از وسایل کمک آموزشی

امام رضا (علیه السلام) در آموزش، از ساده‌ترین و در دست‌رس‌ترین چیزها به عنوان وسایل کمک آموزشی استفاده می‌فرمود. استفاده از بدن، دستان و انگشتان، حین آموزش و تبیین مسائل توحیدی، در روایات زیر مشاهده می‌شود.
از محمدبن عبدالله خراسانی خادم حضرت رضا (علیه السلام) روایت شده است:
مردی از زنادقه بر حضرت رضا (علیه السلام) وارد شد، در حالتی که جماعتی نزد آن بزرگوار حضور داشتند... شخص دهری عرض کرد: مرا اخبار کن که خدای شما چه زمان بوده است. حضرت فرمود: «تو مرا اخبار کن که چه زمان نبوده تا من اخبار کنم که چه زمان بوده است.» دهری عرض کرد: دلیل آن را بفرما؟ آن بزرگوار فرمود: «چون که من نظر می‌کنم به بدن خود که ممکن نیست خود را در عرض یا در طول، کم و زیاد کنم و برای من ممکن نیست خود را در عرض یا در طول، کم و زیاد کنم و برای من ممکن نیست که ناخوشی‌ها را از بدن خود دفع کنم و هر چه برای آن منفعت دارد، یعنی خوبی را جلب کنم. پس می‌دانم که برای این بنیان، بنا کننده‌ای هست و کسی وجود دارد که این بنیان را درست کرده است...» (56)
حسین بن خالد می‌گوید:
از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: مقصود از «وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ‌ » (57) چیست؟ آن حضرت فرمود: «آسمان‌ها وابسته به زمین‌اند» و انگشتان خود را درهم کرد. گفتم: چگونه وابسته به زمین‌اند، با این که خدا می‌فرماید: (ا رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا)؟ (58) فرمود: «سبحان الله! آیا نمی‌فرماید بی‌ستون دیدنی؟» گفتم: چرا. فرمود: «پس ستونی هست، ولی دیده نمی‌شود». گفتم: قربانت! این چگونه است؟ آن حضرت دست چپ خود را گشود و دست راستش را بر آن نهاد و فرمود: «این زمین دنیاست که آسمان دنیا بالایش گنبد است و زمین دوم، بالای آسمان دنیاست و آسمان دوم بالایش گنبد است و زمین سوم بالای آسمان دوم است...» (59)
حضرت در این دو روایت، به زیبایی از ساده‌ترین وسایل کمک آموزشی، یعنی بدن و دست، انگشتان بهره می‌برد و مطلب مورد نظر خود را تبیین می‌فرماید.

ک – رعایت‌شأن ظاهری افراد

امام رضا (علیه السلام) در جلسات تبیین مسائل توحیدی، شأن ظاهری افراد را رعایت می‌نمودند؛ مثلاً در مجلس مناظره‌ای که مأمون با بزرگان دیگر ادیان ترتیب داده بود، زمان نماز که رسید، حضرت رو به مأمون کرد و فرمود: «وقت نماز شده است». ایشان این گونه احترام او را مقابل دیگران رعایت کرد و سپس مجلس را برای ادای نماز ترک نمود. حضرت احترام عمران را هم رعایت کرد و وقتی گفت: «مولای من! سؤال مرا قطع نکن. دلم نرم شده است!» حضرت فرمود: «نماز می‌خوانیم و بر می‌گردیم.» (60)
حضرت با قبول دعوت مأمون جهت شرکت در جلسات مناظره نیز شأن ظاهری او را مقابل بزرگان دیگر ادیان رعایت فرمود و حتی در جلسه مناظره با سلیمان مروزی، مأمون را با لقب «امیرالمؤمنین» مورد خطاب قرار داد. (61)

ل – صراحت و قاطعیت و عدم تسامح و تساهل

امام رضا (علیه السلام) در آموزش و تبیین مسائل توحیدی قاطعانه و با صراحت فرمود:
لا إِلَه إِلَّا اللُ العَلی العَظیمُ، کَذَبَ العَادِلُونَ و ضَلُّوا ضَلالاً بعیداً و خَسِرُوا خُسراناً مُبِیناً؛ (62)
معبودی جز الله نیست که بزرگ و بلند مرتبه است. کسانی که خدا را با دیگر موجودات یکسان می‌دانند، دروغ گفته‌اند و به ضلالت بزرگی دچار گشته اند و آشکارا زیان دیده‌اند.
در جایی دیگر می‌فرماید:
هر که خدا را به آفریده‌اش تشبیه کند، مشرک است و هر که او را به جا و مکان وصف کند، کافر است و هر که به او نسبت دهد آنچه را که از آن نهی فرموده، دروغ‌گوست.
سپس این آیه را تلاوت می‌کند: (إِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ أُول?ئِکَ هُمُ الْکَاذِبُونَ ) (63) (64)
هم چنین خطاب به احمد بزنطی که قائل به صورت برای خداوند بود، فرمود: «این کار را رها کن...» (65) زمانی هم که یکی از زنادقه از امام رضا (علیه السلام) پرسید: «مرا آگاه فرما که او چگونه است و کجاست؟» فرمود:
وای بر تو! به راه اشتباه و غلط رفته‌ای. او مکان را آفریده و او بوده است و مکانی نبوده. او کیفیت را ایجاد کرده و بوده، زمانی که کیفیت نبوده. پس با کیفیت و مکان و حواس شناخته نمی‌شود و به هیچ چیزی مقایسه نمی‌گردد. (66)
ابوهاشم جعفری می‌گوید:
از آن حضرت سؤال کردم: آیا خدای وصف می‌شود: یعنی روا باشد که او را وصف کنند و نشان دهند؟ حضرت فرمود: «آیا نمی‌توانی قرآن را بخوانی یا آن را نمی‌خوانی؟» (67)
حضرت بسیار مدبرانه، راه را بر غالیان سد کرد و در عین حال به دشمنان اهل بیت (علیه السلام) اجازه سوء استفاده نداد و مکرر در دعای خود می‌فرمود:
پروردگارا! من از آن کسانی که درباره ما سخنی را می‌گویند که ما در خود ندانسته‌ایم، به سوی تو تبری می‌جویم. پروردگارا! من بیزارم از آن کسانی که برای ما چیزی را ادعا می‌کنند که حق ما نیست. (68)

4. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات بعد از آموزش

الف – ارائه تکلیف

از امام رضا (علیه السلام) در مورد توحید سؤال شد؛ آن بزرگوار فرمود:
کلّ من قرأ (قُل هُوَ اللهُ أَحَدٌ) و آمن بها، فقد عرف التوحید» (69)
هر کس سوره توحید را بخواند در حالی که به آن ایمان داشته باشد، توحید را شناخته است.
بر اساس این روایت، خواندن توحید و ایمان به آن، یکی از تکالیف توحیدی به شمار می‌رود.

ب- برپایی جلسات نقد و بررسی محتوای آموزشی

اباصلت هروی می‌گوید:
به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) عرض کردم: یا ابن رسول الله! در مورد روایتی که اهل حدیث آن را نقل کرده‌اند، مبنی بر این که «مؤمنان در بهشت از منزل‌های خود خداوند را زیارت می‌کنند، چه می‌فرمایید؟ حضرت فرمود:
ای اباصلت! خدای تبارک و تعالی پیغمبر گرامی خود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر جمیع خلق، اعم از پیغمبران و ملائکه، فضیلت داد و طاعت از او را اطاعت از خود و پیروی از او را پیروی از خود و زیارت او را در دنیا و آخرت، زیارت خود قرار داد و فرمود: (مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) (70) و فرمود: (إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ) (71) و پیغمبر مکرم فرمود: «هر کس در زمان حیات من یا بعد از مرگم، مرا زیارت کند، خداوند را زیارت کرده است.» درجه پیغمبر در بهشت، بلندترین درجات است و کسی که از منزل خود در بهشت، آن جناب را در درجه او زیارت کند، خداوند تبارک و تعالی را زیارت کرده است. (72)
از حسین بن خالد نقل شده است: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: مردم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی نقل می‌کنند که حضرت فرموده: «خداوند، آدم را به شکلش (شکل خدا) آفرید.» امام (علیه السلام) در جواب فرمود:
خدا آنها را بکشد! اول حدیث را حذف کرده‌اند. روزی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از مقابل دو تن که به یکدیگر دشنام می‌دادند، می‌گذشت. یکی از آن دو به دیگری می‌گفت:
خدا چهره تو و چهره هر کس را که به تو شبیه است، زشت گرداند! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: «ای بنده خدا! این سخن را به برادرت نسبت مده، زیار خداوند آدم (علیه السلام) را به شکل او آفرید.» (73)
ابراهیم بن ابی محمود نیز می‌گوید:
به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم: نظر شما درباره حدیثی که مردم از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کنند، چیست که حضرت فرمود: «خداوند تبارک و تعالی هر شب جمعه به آسمان دنیا فرود می‌آید؟» امام (علیه السلام) فرمود:
خداوند لعنت کند کسانی را که کلمات را از محلّ خود جابه جا و تحریف می‌کنند. به خدا قسم، رسول خدا چنین سخنی نگفته است، بلکه فرمود: «خداوند تعالی در ثلث آخر هر شب و در هر شب جمعه از اوّل شب، فرشته‌ای را به آسمان دنیا می‌فرستد و آن فرشته به فرمان خداوند ندا می‌کند: آیا درخواست کننده‌ای هست تا خواسته‌اش را برآورده کنم؟ آیا توبه کننده‌ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا استغفار کننده‌ای هست تا او را بیامرزم؟ ‌ای که طالب خیر هستی! به این سو بیا.‌ ای که به دنبال شرّ هستی! دست نگه‌دار. این فرشته تا طلوع فجر این ندا را ادامه می‌دهد و چون فجر طلوع کرد، به محل خود در ملکوت آسمان باز می‌گردد.» این حدیث را پدرم از جدّم و او از پدرانش از قول رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برایم نقل کرد. (74)
پس شاگردان با عرضه حدیث بر معلم بزرگ زمانه خویش، حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، در کلاس درس ایشان به نقد و بررسی احادیث و روایات، یا همان «محتوای آموزشی» می‌پرداختند.

ج – ارائه راهکار اساسی

امام رضا (علیه السلام) در کنار نقد و بررسی محتوای آموزشی، راهکار اساسی را هم به شاگردان مکتب خود می‌آموخت. ایشان بسیار آگاهانه، چراغی فرا روی افراد زمانه خود و دیگر نسل‌های بشری قرار می‌دهد تا در وادی روایات جعلی، سرگردان نمانند و به بیراهه نروند.
آن بزرگوار می‌فرماید:
هرگاه روایات با قرآن مخالفت داشت، من آن اخبار را تکذیب می‌کنم، زیرا مسلمین اجماع کرده‌اند که با علم ودانش نمی‌توان خداوند را دریافت، و با دیدگان ظاهر نمی‌توان او را دید و خداوند را به هیچ چیزی نمی‌توان تشبیه کرد.» (75)
آری، حضرت با ارائه راهکار عرضه روایات بر قرآن، اطمینان از سلامتی و صحت محتوای آموزشی را برای شاگردان خود به ارمغان آورد.

نتیجه‌گیری

حضرت رضا (علیه السلام) در تبیین مسائل توحیدی، آن هم در آن بازه زمانی، با مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی دقیق، موقعیت و نیاز وسطح فکر مخاطب را در نظر می‌گرفت و بسیار دقیق و کارشناسانه عمل می‌کرد. ایشان در حین آموزش، با صبر و حوصله و مدیریت زمان، با توجه به محیط اموزشی، از تمام امکانات موجود (تکنولوژی آموزشی) استفاده می‌فرمود و مطالب توحیدی را به مخاطب، تفهیم و او را مجاب می‌نمود. حضرت حتی پس از آموزش نیز شاگردان مکتب خود را رها نمی کرد و با نقد و بررسی محتوای آموزشی و با ارائه بهترین راهکار عملی، مانع از انحراف وکج فهمی آنها می‌شدند.
شایان توجه است که حضرت رضا (علیه السلام) قرن‌ها پیش در تعامل با مردم زمانه خویش، با امکانات محدود و تحت نظارت دشمنان، چنین مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی را ارائه می‌نماید. حال باید پرسید امروزه با توجه به امکانات و تکنولوژی پیشرفته، چه مقدار در امر آموزش موفق بوده‌ایم؟ آیا قبل از هر برنامه‌ریزی آموزشی، نیازسنجی صورت می‌گیرد؟ آیا موقعیت‌شناسی و مخاطب‌شناسی را مبنای برنامه‌ریزی‌های آموزشی قرار می‌دهیم؟ آیا به محتوای آموزشی که با روح مخاطب سروکار دارد، اهمیت می‌دهیم؟ آیا پس از دوره‌های آموزشی، شاگردان زیر بال و پر اساتید خبره، رشد می‌کنند؟ یا آن که اخذ مدرک به معنای خداحافظی استاد با شاگرد است؟

پی‌نوشت‌ها:

1. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ص 331.
2. توحید، آیه‌ی 1-4.
3. شورا، آیه‌ی 11.
4. بقره، آیه‌ی 137.
5. صدوق، التوحید، ص 95.
6. مثل ایراد خطبه طولانی توحیدیه و مناظره با بزرگان ادیان، مانند عمران صابی. (ر.ک: ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص 423)
7. مردی به خدمت امام رضا (ع) آمد و عرض کرد: «آیا پروردگارت می‌تواند آسمان‌ها و زمین و آنچه در میانه این‌هاست را در تخم مرغی قرار دهد؟» حضرت فرمود: «آری ودر کوچک تر از تخم مرغ نیز. او آنها را در چشم تو قرار داده و آن کمتر از تخم مرغی است، زیرا هرگاه آن را بگشایی، آسمان و زمین و آنچه در میانه آنهاست را می‌بینی و اگر می‌خواست، تو را از آنها کور می‌گردانید تا آنها را نبینی.» (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین ، ج1، ص 39)
8. اسحاق بن راهویه می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) در جمع مردم نیشابور، به نقل از پدر و اجداد پاکش، به نقل از رسول خدا (ص) فرمود: «من از جبرئیل شنیدم که می‌فرمود: از خدای جل جلاله شنیدم که می‌فرمود: کلمه لا اله الا الله (توحید) حصار من است. پس هر که در حصار من داخل شود، از عذاب من ایمن باشد.» اسحق بن راهویه می‌گوید: چون حیوان سواری آن حضرت گذشت، ما را ندا داد: «با شروط آن و من از جمله شروط آن هستم.» (صدوق، الأمالی، ص 235؛ همو، توحید، ص 25؛ همو، معانی الاخبار، ص 371؛ علی رضا صابری یزدی و محمدرضا انصاری محلاتی، الحکم الزاهره، ترجمه انصاری، ص 89).
9. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 313.
10. از حمدان بن سلیمان روایت شده است: «به حضرت رضا (ع) نوشتم و از آن جناب سؤال کردم که آیا افعال و کردار بندگان آفریده شده یا آفریده نشده است؟ در جواب من نوشت: «افعال و کردار بندگان، دوهزار سال پیش از آفریدن آنان در علم خدا مقدر بود.» (تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، ج1، ص 752 و ج4، ص 3)
محمدبن عبید می‌گوید: «به حضرت رضا (ع) نامه نوشتم و درباره دیدن خدا و آنچه عامه و خاصه روایت کرده‌اند، سؤال کردم و خواستم که این مطلب را برایم شرح دهد...» (الکافی، ترجمه: مصطفوی، ج1، ص 129؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 755)
شخصی به نام جعفر می‌گوید: خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا (ع) نامه نوشتم و از او در مورد توحید خداوند سؤال کردم. پس آن حضرت پاسخی را به خط خود به من نوشت و فردی به نام فتح، آن نامه را برای من آورد و من آن را خواندم... (صدوق، التوحید، ص 56)
11. طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 405-407؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 753 و 575 و ج3، ص 413.
12. حضرت در تبیین علم خداوند به تمام آنچه که در بهشت و دوزخ است، به سلیمان فرمود: «ای سلیمان! آیا خداوند به تمام آنچه که در بهشت و دوزخ است، علم دارد؟» سلیمان گفت: بله. حضرت فرمود: «آیا آنچه را که خداوند می‌داند که در آینده ایجاد خواهد شد، ایجاد خواهد شد؟» گفت: بله. حضرت فرمود: «حال اگر موجود شد به گونه‌ای که دیگر چیزی باقی نماند، آیا باز هم خداوند می‌تواند چیزهای دیگری به آنها بیفزاید یا صرف نظر می‌کند؟» (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 494 و 495)
13. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 150.
14. جعفر بن محمد اشعری از فتح بن یزید جرجانی، نقل کرده که گفت: «به خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا (ع) نامه نوشتم و از او درباره توحید خدا سؤال کردم. پس به خط خود به من نامه نوشت.» جعفر می‌گوید: «فتح آن نامه را به من نشان داد و من آن را خواندم. خط امام رضا (ع) بود که: بسم الله الرحمن الرحیم، سپاس و ستایش برای خداست که ستایش را به بندگانش الهام فرموده...» (همو، التوحید، ص 56)
15. همو، علل الشرائع، ج1، ص 9 و 10؛ عزیزالله، عطاردی، مسند الإمام الرضا (ع)، ج1، ص 21.
16. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 103؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 560 و ج5، ص 391.
17. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج5، ص 707 و 708.
18. همان، ج1، ص 706.
19. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 150.
20. بقره، آیه 22.
21. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 41.
22. همان، ج5، ص 707 و 708.
23. همان، ج4، ص 562 و صدوق، التوحید، ص 107.
24. صدوق، همان، ص 25.
25. همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص 12؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 45 و 46.
26. صدوق، همان، ج1، ص 201؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 261 و ج3، ص 449 و 450.
27. عبدالله بن قیس می‌گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم می‌فرمود: (بَل یداهُ مَبسوطتان). عرض کردم: خداوند مانند ما دو دست دارد؟ فرمود: «خیر، اگر چنین بود که از به شمار می‌رفت.» (عطاردی، عزیزالله، اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع) ).
28. عبد علی بن جعبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج4، ص 195 و ج5، ص 121 و 366؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، حضرت در توجه دادن به آفاق، به آفرینش هفت آسمان و هفت زمین و وابستگی زمین و آسمان به یک دیگر و آسمان بدون ستون دیدنی اشاره می‌فرماید که حاکی از احاطه علمی ایشان است. ایشان با تفسیر آیه و تبیین آسمان بدون ستون دیدنی، پرده از حقیقتی علمی بر می‌دارد که در زمان نزول آیات، بر کسی آشکار نبود. (علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 328)
29. ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج5، ص 370؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 747؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 118، ج4، ص 495 و ج5، ص 664.
30. حضرت فرمود: «او قائم است، اما نه به معنای ایستادن روی پا با زحمت و سختی و خستگی، مثل ایستادن سایر اشیاء. وقتی می‌فرماید: خدا قائم است، معنایش این است که حافظ و قیم اشیاست؛ مثل این که گفته می‌شود:
فلانی قائم به امر فلانی است، یعنی کارهای او به دست فلانی است...». (الکافی، ج1، ص 121؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 298؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج2، ص 508 و ج5، ص 580.)
31. طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 328.
32. خاطرم را آسوده کردی ‌ای اباالحسن! خداوند خاطرت را آسوده نماید. (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج2، ص 336)
33. آفرین بر شما‌ای ابالحسن! (همان، ج3، ص 449 و 450، ج4، ص 443 و ج5، ص 57؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 201 و 202)
34. (همان، ص 128) صدوق.
35. قَالَ صَفوَانُ: «فَتَحَیر َاَبوقُرَّة وَ لَم یحِر جَوَاباً حَتَّی قَامَ وَ خَرَج.» (طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص 408)
36. سلیمان در مجلس مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: «اراده همان قدرت است». حضرت رضا (ع) فرمود: «خداوند (عجل الله) بر آنچه اراده نکند هم قادر است و این مطلب قطعی است، چون خداوند فرموده: «وَ لئن شِئنا لَنذهَبَنَّ بِالَّذِی أوحَینا إلَیکَ» اگر اراده همان قدرت می‌بود، خداوند اراده کرده بود که آن را ببرد، چرا که قدرت بر این کار را داشت.» سلیمان در جواب درماند. مأمون گفت: «ای سلیمان! او عالم‌ترین هاشمی است.» سپس حاضران مجلس را ترک کردند، (صدوق، همان، ج1، ص 191؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان ج3، ص 220)
37. صدوق، همان، ج1، ص 183.
38. همان، ترجمه: علی‌اکبر غفاری وحمیدرضا مستفید، ج1، ص 316.
39. عَن أَبِی الصَّلتِ الهَرَوِی قَالَ: کَانَ الرَّضَا (ع) یکَلِّمُ النَّاسَ بِلغَاتِهِم وَ کَانَ و اللهِ اَفصَحَ النَّاسِ و أعلَمَهُم بِکُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ: فَقُلتُ لَهُ یوماً: یا ابنَ رَسُولِ الله! إنِّی لَاَعجَبُ مِن مَعرِفَتِک بِهَذِهِ اللَّغَاتِ عَلَی اختِلَافِهَا. فَقَالَ: یااَبَا الصَّلتِ! أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَی خَلقِهِ وَ مَا کَانَ اللهَ لِیتَّخذَ حُجَّةً عَلَی قَومٍ وَ هُوَ لَا یعرِفُ لُغَاتِهِم. أوَ مَا بَلَغَک قَولُ أَمِیرِالمُؤمِنِینَ: اُوتِینَا فَصلَ الخِطابِ؟ فَهَل فَصلُ الخِطَابِ إلَّا مَعرِفَةُ اللُّغَات؟ (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 228).
40. طبرسی، الإحتجاج علی اهل اللجاج، ج2، ص 405-407.
41. وای بر تو! چقدر این مطلب را تکرار می‌کنی؟ (صدوق، همان ج1، ص 187؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 145)
42. صدوق، همان.
43. همان، ص 172.
44. طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج2، ص 405 – 407؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 575 و 753 و ج3، ص 413.
45. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 53 و 54 و ج5، ص 6.
46. صدوق، همان، علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 370.
47. همان، ص 380.
48. همان، ص 372.
49. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 187.
50. همان، ص 146؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 751.
51. طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص 408.
52. همان، ج2، ص 405؛ همان، ترجمه بهراد جعفری، ج2، ص 393 و 394.
53. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 318.
54. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 187.
55. همان، ص 189.
56. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 15 و 424 و ج5، ص 124.
57. «به آسمان آراسته سوگند.» (ذاریات، آیه‌ی 7) سوگند به آسمان که دارای راه‌هاست. (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، ص 110).
58. «خدا همان کسی است که آسمان‌ها را بدون ستونی که ببینید، برافراشته». (رعد، آیه‌ی 2)
59. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 328؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی. همان، ج4، ص 195 و ج5، ص 121 و 366؛ ناصر مکارم شیرازی، همان.
60. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 172.
61. همان، ص 188.
62. همان، ص 154.
63. «فقط کسانی دروغ را می‌سازند که آیه‌های خدا را باور ندارند و آنها خودشان دروغ‌گویانند». (نحل، آیه 105)
64. فضل بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 9؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 87؛ شهید اول، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة، ترجمه عبدالهادی مسعودی، ص 36؛ بحارالانوار، ج75، ص 353.
65. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج3، ص 130 و ج5، ص 155.
66. صدوق، التوحید، ص 251.
67. همان، ترجمه: محمدعلی اردکانی، ص 103؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 753.
68. مفید، تصحیح الاعتقاد، ج1، ص 99.
69. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 133؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا(ع)، ج1، ص 42.
70. «هرکس رسول را اطاعت کند، خداوند را اطاعت کرده است». (نساء، آیه 80)
71. «[ای رسول!] کسانی که با تو بیعت کرده‌اند و دست خدا بالای دست خلق است [و چون دست خلق نیست]» (فتح، آیه‌ی 10)
72. صدوق، همان، ج1، ص 116؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 521 و ج5، ص 60.
73. صدوق، همان، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 240 و 241.
74. همان، ص 254 و 255.
75. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع)، ص 265.

منابع تحقیق :
1. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة مؤسسة البعثة، بنیاد بعثت، تهران 1416 ق، چاپ اول.
2. حرانی، حسن بن علی ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، جامعه مدرسین 1404 ق، چاپ دوم.
3. شهید اول، شمس‌الدین محمدبن مکی، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، انتشارات زائر، 1379ش، چاپ اول.
4. صابری یزدی، علی رضا و انصاری، محمدرضا، الحکم الزاهرة، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، قم 1375 ش، چاپ دوم.
5. صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، الأمالی، اعلمی، بیروت، 1400 ق، چاپ پنجم.
6. ــــــــــــ ، التوحید، جامعه مدرسین، قم 1398 ق، چاپ اول.
7. ــــــــــــ ، ترجمه: محمدعلی اردکانی، علمیه اسلامیه، تهران، بی‌تا، چاپ اول.
8. ـــــــــــــ ، علل الشرائع، داوری، بی‌تا، چاپ اول.
9. ـــــــــــــ ، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، نشر جهان، تهران، 1378 ق، چاپ اول.
10. ـــــــــــــ ، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، نشر صدوق، تهران 1372ش، چاپ اول.
11. ـــــــــــــ ، کمال‌الدین و تمام النعمة، اسلامیه، تهران 1395ق، چاپ دوم.
12. ـــــــــــــ ، معانی الأخبار، جامعه مدرسین، قم 1403 ق، چاپ اول.
13. طبرسی، احمدبن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مرتضی، مشهد 1413 ق، چاپ اول.
14. ــــــــــــــ ، الإحتجاج علی أهل اللحاج، ترجمه: بهراد جعفری، اسلامیه، تهران 1381 ش، چاپ اول.
15. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیه، 1390 ق، چاپ سوم.
16. طبرسی، فضل بن حسن، مشکاة الأنوار فی غررالأخبار، حیدریه، نجف 1385ق، چاپ دوم.
17. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، اسماعیلیان، قم 1415 ق، چاپ چهارم.
18. عطاردی، عزیزالله، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، انتشارات کتابخانه صدر، تهران 1397 ق، چاپ اول.
19. ـــــــــــــــ، مسند الإمام الرضا (علیه السلام)، آستان قدس رضوی، مشهد 1406 ق، چاپ اول.
20. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: حسین اعلمی، صدر، تهران 1415 ق، چاپ دوم.
21. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق: سیدطیب موسوی جزایری، دارالکتاب، قم 1367 ش.
22. ـــــــــــــ ، الکافی، اسلامیه، تهران 1362 ش، چاپ دوم.
23. محمدبن یعقوب، کلینی، الکافی، ترجمه: سید جواد مصطفوی، کتاب‌فروشی علمیه اسلامیه، تهران بی‌تا، چاپ اول.
24. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، اسلامیه، تهران.
25. معارف، زهره، توحید ذاتی و توحید صفاتی در روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام) (پایان نامه سطح 3)، جامعة الزهرا (علیهما السلام)، قم 1392 ش.
26. مفید، محمدبن نعمان، تصحیح الاعتقاد، کنگره شیخ مفید، قم 1414 ق، چاپ دوم.
27. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، تهران 1374 ش، چاپ اول.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت و برنامه‌ریزی آموشی حضرت رضا ع در تبیین مسائل توحیدی مدیریت و برنامه‌ریزی آموشی حضرت رضا ع در تبیین مسائل توحیدی


ادامه مطلب ...