چکیده
قاعده «امر بین الأمرین» برای نخستین بار از جانب امام ششم شیعیان در حلّ رابطه اعمال اختیاری انسان و تقدیر خداوند صادر و میان اصحاب امامان معروف گردید؛ اما تبیین این قاعده همواره درمیان اصحاب امامان مورد توجه و سؤال بوده است. آنان همواره در پی دریافت تبیین عقلی از سوی امامان بودهاند. اگر چه قاعده «امر بین الأمرین» در نفی جبر و تفویض راهیمیانه گشود، اما این قاعده نیاز به تبیین چگونگی انجام فعل خاصی در رابطه با اراده الهی و اراده انسان دارد.1. مقدمه
چگونه دو اصل قدرت و اراده مطلق الهی با قدرت و اراده آزاد انسان هم سازند؟ این پرسش به لحاظ تاریخی اولین بار در متن و بافت دین رخ نمایاند و از مسائل مهمی است که همواره ذهن متکلمان مسلمان را به خود متوجه ساخته است. نقطه نهایی این مسئله در رابطه با اراده الهی و افعال اختیاری انسان قرار دارد. اگر همه چیز در اختیار اراده خداوند است، پس انسان قادر به تغییر نخواهد بود و اگر نتوانیم تغییری ایجاد کنیم، پس مختار نیستیم، مگر این که خداوند اراده و قدرت انجام فعل را به ما واگذار کرده باشد. مسئله مورد اختلاف از نیز دقیقتر است و آن این که هنگام وقوع فعل اختیاری، آیا انسان با قدرت و اراده خود و به طور مستقل، آن فعل را انجام میدهد، یا خداوند قدرت و اراده را در ما ایجادمی کند و فعل با قدرت و اراده الهی انجام میپذیرد و یا این که امر دیگری در کار است.2. أمر بین الأمرین و تبیینهای فلسفی و عرفانی
هیچ یک از دو مکتب فکری جبر و تفویض نتوانست بر نظر طرف مقابل چیره گردد. ورود خلافتهای اموی و عباسی به این نزاع کلامی، بر حساسیت و درگیری پیروان آن دو نیز دامن زد و هم چنان مسئله را لاینحل باقی گذاشت. پیشوایان شیعه که همواره بر صیانت از شیعیان و عقاید آنان همت داشتند، علاوه بر دور نگاه داشتن شیعیان از این درگیریها راهی بین جبر واختیار برای پیروان شان گشودند.الف - تبیین فلسفی
ابن سینا در پاسخ به این پرسش که «آیا انسان در افعال خویش مجبور است، یا افعال اختیاری انسان به وی تفویض شده است و از سیطره قدرت و مشیت الهی خارج است؟» چنین میگوید:ب- تبیین عرفانی
از دیدگاه عرفان، با پذیرش وحدت شخصیه وجود، امکان تبیین اصل علّیت وجود ندارد و اصل علیت و کثرت وجود که از مبانی نظری فلاسفه است، مخدوش میگردد. هم چنین در این صورت، فاعلیت قریب و بعید و فاعلیت طولی نیز توجیه صحیحی از واقع نخواهد داشت. عبدالرحمان جامی در مورد دیدگاه عارفان چنین میگوید:3. تحلیل الأمر بین الامرین» در روایات رضوی
درمیان پیشوایان معصوم شیعه، امام هشتم (علیه السلام) در موضوع جبر و تفویض و تحلیل «أمر بین الأمرین» از جایگاه ویژهای در تاریخ کلام شیعه برخوردار است، چرا که روایات امام رضا (علیه السلام) در تحلیل و تبیین نظر شیعه در مورد رابطه اختیار انسان با قدرت و اراده الهی، نهاییترین تبیینها را به نمایش گذاشته است. در حقیقت همانگونه که بسیاری از نظریههای کلامی شیعه مانند نظریه امامت، در دوران امام رضا (علیه السلام) به بلوغ خود دست یافت، در مورد رابطه افعال انسان با قدرت مطلق الهی نیز در دوره امام هشتم، بلوغ و گسترش این مباحث دیده میشود، چرا که به پشتوانه بیش از یک قرن تلاش امامان در ارتقای فرهنگ شیعی، اصحاب امامان درمسائل کلامی از دقت و تیزبینی خاصی بهرهمند گشتند و با موشکافی مسائل کلامی را پیگیری میکردند. از این رو میتوان آخرین تحلیلها و تبیینها از دیدگاه امامان در مورد مسئله جبر و تفویض را در آثار عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) جست. به همین دلیل تحلیلهای امام از رابطه افعال اختیاری انسان و قدرت و اراده الهی، نه پیش از آن حضرت سابقه داشته است و نه پس از امام هشتم تحلیل جدیدی از آن به چشم میخورد، به گونهای که امامان پس از آن حضرت نیز در این موضوع از همان تحلیلها در پاسخ به اصحاب خود بهره میبرند.الف -اصل رضوی در تبیین «امر بین الأمرین»
اگر چه در روایت گذشته، امام رضا (علیه السلام) تبیینی تشریعی از أمر بین الأمرین ارائه فرمود، اما تبیین تکوینی از رابطه اراده الهی و افعال اختیاری انسان نیز در روایات آن حضرت مورد غفلت واقع نگردیده است. در روایتی امام برای حل این مشکل، اصلی را بیان میدارد که بر اساس آن، نوعی جدید از رابطه میان افعال اختیاری انسان و اراده الهی تبیین میگردد:ب- تحلیل مالکیت دوسویه خدا وانسان
آیا مراد از عبارت «هُوَ المَالِک لِمَا مَلَّکَهُم» شراکت در مالکیت و قدرت بر انجام فعل است، به صورتی که هر یک از خدا وانسان، قدرت بر انجام فعل داشته باشند؟ به طور قطع، قدرت و اراده انسان، قدرت و ارادهای مستقل از قدرت و اراده خداوند نیست، بلکه تابعی از آن است، اما آیا در این صورت فعل را باید به خداوند نسبت دهیم؟نتیجهگیری
رابطه افعال اختیاری انسان و اراده الهی در نهایت به رابطه قدرت و اراده انسان و قدرت و اراده الهی باز میگردد. این رابطه را میتوان به دو صورت تشریعی و تکوینی تصویر کرد. روایات أمر بین الأمرین هر دو صورت را مورد تحلیل قرار دادهاند. اراده تشریعی خداوند در طاعت، با امر به فعل و رضایت بر انجام آن حاصلمیگردد. اما اراده تشریعی خداوند در معصیت، نهی از فعل و عذاب و خذلان است.پینوشتها:
1. علامه حلی، کشف المراد، ص 308؛ دغیم، سمیح، موسوعة مصطلحات الامام الفخر الرازی، ص 616.
2. همان؛ طوسی خواجه نصیر، تلخیص المحصل، ص 325.
3. میرداماد محمدباقر، مصنفاتمیرداماد، ص 226؛ خواجه نصیرالدین طوسی، همان. برای توضیحات بیشتر، ر.ک: علامه حلی، معارج الفهم، ص 408 و 409؛ همو، کشف الفوائد، ص 60-62.
4. الکافی، ج1، ص 389.
5. ابن سینا، التعلیقات، ص 53. مانند همین کلام را میرداماد در کتاب القبسات ص 444 آورده است. هم چنین ملاصدرا نیز به همین نظر اعتقاد دارد ر.ک: الحکمة المتعالیه فی الأسفار العقلیة الأربعه، ج6، ص 312).
6. این سخن، توضیح عبارت معروف فلاسفه است که: «الوجوب بالاختیار لاینافی الاختیار». برای مطالعه بیشتر ر. ک: میرداماد، القبسات، ص 54 و 472؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج6، ص 349؛ خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیصالمحصل، ص 445.
7. برای توضیح بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج3، ص 86-99.
8. مرتضی مطهری، همان، ص 174.
9. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج6، ص 373؛ مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ص 274.
10. عبدالرحمان جامی، الدرة الفاخرة، ص 221.
11. اعیان ثابته در اصطلاح سالکان، صور اسمای الهی را گویند که صور معقوله در علم حقاند و اعیان ثابته دو اعتبار دارند: یکی آن که صور اسماءاند؛ دوم آن که حقایق اعیان خارجیاند (سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج1، ص 247).
12. کلینی، الکافی، ج1، ص 382؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 143.
13. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 309؛ حسین بن محمدبن حسن بن نصر حلوانی، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 131.
14. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 124.
15. فضای تشریعی به معنای حکم خداوند به احکام شرعی و هم چنین حکم خداوند به این است که انسانها به کیفر و پاداشی که به دلیل اعمالشان مستحق آناند، برسند. دراین باره، ر.ک: رضا برنجکار، کلام و عقاید، ص 157.
16. صدوق، توحید، ص 361؛ همو، عیون أخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص 144؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 289؛ حسن بن سلیمان حلی، مختصر البصائر، ص 351 و 352؛ مفید، الاختصاص، ص 195.
17. ابن شعبه حرانی، تحفالعقول، ص 231.
چکیده
یکی از شاخصهای قرآنی در روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، مسئله توحید است. پرداختن به چنین موضوعی با توجه به مسائل اعتقادی دوران حضرت رضا (علیه السلام) و انحراف بعضی فرق و مکاتب، بیان گر موقعیتشناسی آن حضرت است؛ چرا که چنین انحرافات عقیدتی فراوانی، جامعه اسلامی آن روز را تهدید میکرده است. ایشان تفسیر آیاتی را که مستمسک گمراهان قرار گرفته بود، سرلوحه کار خود قرار داد و فعالانه در جلسات شرکت جست و به تبیین و آموزش مسائل توحیدی پرداخت.1. مقدمه
تدریس، ارائه طرح درس و مطالعه و بررسی روشهای تدریس در سالهای متمادی، باعث شد که در مواجهه با روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، شیوه آموزشی بسیار کاربردی ایشان، توجهم را به خود جلب کند. حضرت در آن بازه زمانی، در آموزش و تبیین مسائل توحیدی، بسیار دقیق عمل کرده و به مدیریت و برنامهریزی آموزشی، احاطه کامل داشته است.2. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات قبل از آموزش
الف - مخاطبشناسی
حضرت امام رضا (علیه السلام) در بحث توحید، یادآور میشود که باید با مردم به اندازه عقل و معرفت و درک آنها سخن گفت. (1) این همان مخاطبشناسی است که از ارکان تبلیغ و تدریس بوده، در همه گفتگوها و بحثها حائز اهمیت است. حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در تبیین شیوه پاسخگویی به پرسشهای توحیدی، خطاب به محمد بن عبید میفرماید:ب- موقعیتشناسی و توجه به مقتضیات زمانه
با توجه به مشکلات اعتقادی در عصر حضرت رضا (علیه السلام) و انحراف بعضی فرق و مکاتب، تبیین و آموزش مسائل توحیدی توسط آن حضرت، بیانگر نیازسنجی و موقعیتشناسی ایشان است. حضرت امام رضا (علیه السلام) از هر فرصتی استفاده مینمود و به تبیین دقیق توحید میپرداخت. ایشان تفسیر آیاتی را که مستمسک گمراهان قرار گرفته بود، سرلوحه کار خود قرار داده و با استفاده از فرصتهای طلایی و شرکت در جلسات مناظره، مسائل توحیدی را تبیین و شبهات موجود در این حوزه را رفع نمود؛ مثلاً حضرت در بیان پیوند توحید با ولایت، از موقعیت مناسبی که به درخواست اهالی علم در جمع مردم نیشابور ایجاد شده بود، استفاده کرد و حدیث سلسلة الذهب را ایراد فرمود.ج - انتخاب شیوه آموزشی مناسب
چهره به چهره و گروهی:
حضرت رضا (علیه السلام) از شیوه آموزشی چهره به چهره، بیش از دیگر شیوهها بهره برد. این شیوه، بهترین، ماندگارترین، کاراترین و اثرگذارترین شیوه آموزشی به شمار میرود.حضوری و غیر حضوری (مکاتبهای):
حضرت به صورت حضوری به آموزش افراد همت میگماشت، ولی آن جا که مانعی چون بُعد مسافت، ترس از دشمنان و ... وجود داشت، مشتاقان را از درک علوم رضوی بیبهره نمیگذاشت و با مکاتبه، جان تشنه آنان را از علم سرشار خود سیراب مینمود. (10) از این امر نتیجه میگیریم که تعلیم و تعلم به ویژه در مسائل اعتقادی، به هیچ وجه تعطیل بردار نیست.خصوصی و عمومی:
امام رضا (علیه السلام) در هر فرصت مناسبی به آموزش و تبیین مسائل توحیدی میپرداختند. گاهی به افراد، اجازه ملاقات (11) خصوصی میداد و گاه با شرکت در جلسات و مناظرات، به آموزش عمومی افراد میپرداخت.استاد محور و پرسش و پاسخ:
حضرت در بعضی جلسات آموزشی، به صورت استاد محور عمل میفرمود؛ مانند خطبه توحیدیه. ایشان در بعضی جلسات نیز در قالب پرسش و پاسخ، به آموزش و تبیین مسائل توحیدی میپرداخت. (12)3. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات حین آموزش
الف - شروع مناسب
امام رضا (علیه السلام) در تبیین و آموزش مسائل توحیدی، خطبه توحیدیه را با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیه السلام) آغاز فرمود. (13) یاد و نام باری تعالی (14) و حمد و ثنای الهی (15) در آغاز دیگر روایات حضرت نیز دیده میشود.ب- آماده کردن اذهان
حضرت رضا (علیه السلام) با طرح پرسشهای توحیدی هدفمند و برنامهریزی شده، ذهن افراد را فعال وآماده مینمود؛ به عنوان نمونه میفرماید: «اگر کسی بگوید: چرا بر مردم واجب است که اقرار کنند چیزی مثل خداوند نیست، باید گفته شود که ...» (16) و «چنانچه فردی بگوید: چرا اقرار به یکتایی خداوند و شناختن وحدانیت او بر خلق واجب است، گفته میشود...» (17) هم چنین آن حضرت در تبیین شیئیت خداوند، به محمد بن عیسی بن عبید فرمود: «اگر به تو گفته شود: خداوند چیزی است یا هیچ چیز نیست، چه میگویی؟» (18)ج- دستهبندی مطالب
دستهبندی مطالب، سرعت و دقت آموزش به دنبال دارد. حضرت امام رضا (علیه السلام) بسیار ماهرانه، به دستهبندی مطالب میپرداخت و زمینه یادگیری بهتر و بیشتر را برای افراد فراهم میفرمود. نمونههای دستهبندی در کلام ایشان را میتوان در بیان نظم موجود در هستی و قدرت لایزال الهی، در تبیین آیه (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً) (20) و توضیح انواع باران، (21) در تشریح جهات مختلف ضرورت اقرار به یکتایی خداوند (22) و در تبیین گرایشهای سه گانه در باب توحید (23) مشاهده کرد.د - تفهیم مطلب
حضرت با بیان شیوا و بهرهگیری از آیات و روایات نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) (24) و ائمه اطهار (علیه السلام)، (25) معنای لغوی، (26) عقل، (27) حقایق علمی، (28) مصادیق اتم واکمل، (29) و مثال، (30) به تفهیم مطلب خود میپرداخت.5. مجاب کردن افراد
ابوصلت هروی در بیان علم والای حضرت امام رضا (علیه السلام) و قدرت ایشان در مجاب کردن افراد میگوید:و- تکرار مطلب با توجه به اهمیت آن
حضرت رضا (علیه السلام) در پاسخ به پرسشهای توحیدی ابوقره، با استفاده از دلایل عقلی و نقلی، هرگونه مشابهتی را از ذات باری تعالی، نفی مینماید. تکرار عبارت قرآنی (لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ) توسط حضرت، حاکی از اهمیت تفهیم عدم مشابهت غیر خداوند با اوست. (40)ز- طولانی و کوتاه نمودن پاسخها با توجه به زمان
امام رضا (علیه السلام) در جلسات آموزش توحید، آن جا که صلاح میدانست، با تفصیل به تبیین مطالب میپرداخت و آنجا که مصلحت میدید، به پاسخ اجمالی بسنده میفرمود، اما در هر صورت، به مدیریت زمان توجه داشت؛ مثلاً در مناظره با سلیمان مروزی (متکلم خراسان) آن جا که تشخیص داد او زمان را با تکرار بیجای مطلب، تلف میکند، چند بار به صورت جدی تذکر داد: «وَیلَکَ! کَم تَرَدَّدُ فِی هَذِهِ المَسئَلَة؟» (41) و «کَم تُرَدِّد؟» (42)ح- صبر و حوصله در آموزش مطالب
صبر و حوصله فراوان حضرت در تبیین و آموزش مسائل توحیدی، در پاسخ طولانی به پرسشهای توحیدی ابوقره، (44) پاسخ تفصیلی به پرسشهای فراوان مأمون و پاسخ به حسین بن بشار (45) کاملاً هویداست. گاهی افراد حاضر در جلسه از صبر و حوصله ایشان، کاسه صبرشان لبریز شده، زبان به اعتراض میگشودند؛ مثلاً در جلسه مناظره حضرت با سلیمان مروزی، مأمون خطاب به سلیمان فریاد زد و گفت: آیا با چنین کسی مکابره میکنی و جواب سربالا میدهی؟ انصاف را از دست نده. آیا نمیبینی که در اطرافت از اهل نظر و بحث نشستهاند؟ (46)ط- استفاده از ابزار تشویق و تنبیه
حضرت در حین آموزش و تبیین مسائل توحیدی، در صورت مصلحت، به تشویق یا تنبیه مخاطب میپرداخت؛ به عنوان نمونه برای تشویق حسین بن خالد، فرمود: «خداوند به تو خیر عطا کند.» (50) نیز برای تنبیه ابوقره، به او فرمود:ی- استفاده از وسایل کمک آموزشی
امام رضا (علیه السلام) در آموزش، از سادهترین و در دسترسترین چیزها به عنوان وسایل کمک آموزشی استفاده میفرمود. استفاده از بدن، دستان و انگشتان، حین آموزش و تبیین مسائل توحیدی، در روایات زیر مشاهده میشود.ک – رعایتشأن ظاهری افراد
امام رضا (علیه السلام) در جلسات تبیین مسائل توحیدی، شأن ظاهری افراد را رعایت مینمودند؛ مثلاً در مجلس مناظرهای که مأمون با بزرگان دیگر ادیان ترتیب داده بود، زمان نماز که رسید، حضرت رو به مأمون کرد و فرمود: «وقت نماز شده است». ایشان این گونه احترام او را مقابل دیگران رعایت کرد و سپس مجلس را برای ادای نماز ترک نمود. حضرت احترام عمران را هم رعایت کرد و وقتی گفت: «مولای من! سؤال مرا قطع نکن. دلم نرم شده است!» حضرت فرمود: «نماز میخوانیم و بر میگردیم.» (60)ل – صراحت و قاطعیت و عدم تسامح و تساهل
امام رضا (علیه السلام) در آموزش و تبیین مسائل توحیدی قاطعانه و با صراحت فرمود:4. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات بعد از آموزش
الف – ارائه تکلیف
از امام رضا (علیه السلام) در مورد توحید سؤال شد؛ آن بزرگوار فرمود:ب- برپایی جلسات نقد و بررسی محتوای آموزشی
اباصلت هروی میگوید:ج – ارائه راهکار اساسی
امام رضا (علیه السلام) در کنار نقد و بررسی محتوای آموزشی، راهکار اساسی را هم به شاگردان مکتب خود میآموخت. ایشان بسیار آگاهانه، چراغی فرا روی افراد زمانه خود و دیگر نسلهای بشری قرار میدهد تا در وادی روایات جعلی، سرگردان نمانند و به بیراهه نروند.نتیجهگیری
حضرت رضا (علیه السلام) در تبیین مسائل توحیدی، آن هم در آن بازه زمانی، با مدیریت و برنامهریزی آموزشی دقیق، موقعیت و نیاز وسطح فکر مخاطب را در نظر میگرفت و بسیار دقیق و کارشناسانه عمل میکرد. ایشان در حین آموزش، با صبر و حوصله و مدیریت زمان، با توجه به محیط اموزشی، از تمام امکانات موجود (تکنولوژی آموزشی) استفاده میفرمود و مطالب توحیدی را به مخاطب، تفهیم و او را مجاب مینمود. حضرت حتی پس از آموزش نیز شاگردان مکتب خود را رها نمی کرد و با نقد و بررسی محتوای آموزشی و با ارائه بهترین راهکار عملی، مانع از انحراف وکج فهمی آنها میشدند.پینوشتها:
1. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ص 331.
2. توحید، آیهی 1-4.
3. شورا، آیهی 11.
4. بقره، آیهی 137.
5. صدوق، التوحید، ص 95.
6. مثل ایراد خطبه طولانی توحیدیه و مناظره با بزرگان ادیان، مانند عمران صابی. (ر.ک: ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص 423)
7. مردی به خدمت امام رضا (ع) آمد و عرض کرد: «آیا پروردگارت میتواند آسمانها و زمین و آنچه در میانه اینهاست را در تخم مرغی قرار دهد؟» حضرت فرمود: «آری ودر کوچک تر از تخم مرغ نیز. او آنها را در چشم تو قرار داده و آن کمتر از تخم مرغی است، زیرا هرگاه آن را بگشایی، آسمان و زمین و آنچه در میانه آنهاست را میبینی و اگر میخواست، تو را از آنها کور میگردانید تا آنها را نبینی.» (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین ، ج1، ص 39)
8. اسحاق بن راهویه میگوید: حضرت رضا (علیه السلام) در جمع مردم نیشابور، به نقل از پدر و اجداد پاکش، به نقل از رسول خدا (ص) فرمود: «من از جبرئیل شنیدم که میفرمود: از خدای جل جلاله شنیدم که میفرمود: کلمه لا اله الا الله (توحید) حصار من است. پس هر که در حصار من داخل شود، از عذاب من ایمن باشد.» اسحق بن راهویه میگوید: چون حیوان سواری آن حضرت گذشت، ما را ندا داد: «با شروط آن و من از جمله شروط آن هستم.» (صدوق، الأمالی، ص 235؛ همو، توحید، ص 25؛ همو، معانی الاخبار، ص 371؛ علی رضا صابری یزدی و محمدرضا انصاری محلاتی، الحکم الزاهره، ترجمه انصاری، ص 89).
9. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 313.
10. از حمدان بن سلیمان روایت شده است: «به حضرت رضا (ع) نوشتم و از آن جناب سؤال کردم که آیا افعال و کردار بندگان آفریده شده یا آفریده نشده است؟ در جواب من نوشت: «افعال و کردار بندگان، دوهزار سال پیش از آفریدن آنان در علم خدا مقدر بود.» (تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، ج1، ص 752 و ج4، ص 3)
محمدبن عبید میگوید: «به حضرت رضا (ع) نامه نوشتم و درباره دیدن خدا و آنچه عامه و خاصه روایت کردهاند، سؤال کردم و خواستم که این مطلب را برایم شرح دهد...» (الکافی، ترجمه: مصطفوی، ج1، ص 129؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 755)
شخصی به نام جعفر میگوید: خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا (ع) نامه نوشتم و از او در مورد توحید خداوند سؤال کردم. پس آن حضرت پاسخی را به خط خود به من نوشت و فردی به نام فتح، آن نامه را برای من آورد و من آن را خواندم... (صدوق، التوحید، ص 56)
11. طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 405-407؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 753 و 575 و ج3، ص 413.
12. حضرت در تبیین علم خداوند به تمام آنچه که در بهشت و دوزخ است، به سلیمان فرمود: «ای سلیمان! آیا خداوند به تمام آنچه که در بهشت و دوزخ است، علم دارد؟» سلیمان گفت: بله. حضرت فرمود: «آیا آنچه را که خداوند میداند که در آینده ایجاد خواهد شد، ایجاد خواهد شد؟» گفت: بله. حضرت فرمود: «حال اگر موجود شد به گونهای که دیگر چیزی باقی نماند، آیا باز هم خداوند میتواند چیزهای دیگری به آنها بیفزاید یا صرف نظر میکند؟» (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 494 و 495)
13. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 150.
14. جعفر بن محمد اشعری از فتح بن یزید جرجانی، نقل کرده که گفت: «به خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا (ع) نامه نوشتم و از او درباره توحید خدا سؤال کردم. پس به خط خود به من نامه نوشت.» جعفر میگوید: «فتح آن نامه را به من نشان داد و من آن را خواندم. خط امام رضا (ع) بود که: بسم الله الرحمن الرحیم، سپاس و ستایش برای خداست که ستایش را به بندگانش الهام فرموده...» (همو، التوحید، ص 56)
15. همو، علل الشرائع، ج1، ص 9 و 10؛ عزیزالله، عطاردی، مسند الإمام الرضا (ع)، ج1، ص 21.
16. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 103؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 560 و ج5، ص 391.
17. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج5، ص 707 و 708.
18. همان، ج1، ص 706.
19. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 150.
20. بقره، آیه 22.
21. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 41.
22. همان، ج5، ص 707 و 708.
23. همان، ج4، ص 562 و صدوق، التوحید، ص 107.
24. صدوق، همان، ص 25.
25. همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص 12؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 45 و 46.
26. صدوق، همان، ج1، ص 201؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 261 و ج3، ص 449 و 450.
27. عبدالله بن قیس میگوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم میفرمود: (بَل یداهُ مَبسوطتان). عرض کردم: خداوند مانند ما دو دست دارد؟ فرمود: «خیر، اگر چنین بود که از به شمار میرفت.» (عطاردی، عزیزالله، اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع) ).
28. عبد علی بن جعبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج4، ص 195 و ج5، ص 121 و 366؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، حضرت در توجه دادن به آفاق، به آفرینش هفت آسمان و هفت زمین و وابستگی زمین و آسمان به یک دیگر و آسمان بدون ستون دیدنی اشاره میفرماید که حاکی از احاطه علمی ایشان است. ایشان با تفسیر آیه و تبیین آسمان بدون ستون دیدنی، پرده از حقیقتی علمی بر میدارد که در زمان نزول آیات، بر کسی آشکار نبود. (علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 328)
29. ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج5، ص 370؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 747؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 118، ج4، ص 495 و ج5، ص 664.
30. حضرت فرمود: «او قائم است، اما نه به معنای ایستادن روی پا با زحمت و سختی و خستگی، مثل ایستادن سایر اشیاء. وقتی میفرماید: خدا قائم است، معنایش این است که حافظ و قیم اشیاست؛ مثل این که گفته میشود:
فلانی قائم به امر فلانی است، یعنی کارهای او به دست فلانی است...». (الکافی، ج1، ص 121؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 298؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج2، ص 508 و ج5، ص 580.)
31. طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 328.
32. خاطرم را آسوده کردی ای اباالحسن! خداوند خاطرت را آسوده نماید. (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج2، ص 336)
33. آفرین بر شماای ابالحسن! (همان، ج3، ص 449 و 450، ج4، ص 443 و ج5، ص 57؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 201 و 202)
34. (همان، ص 128) صدوق.
35. قَالَ صَفوَانُ: «فَتَحَیر َاَبوقُرَّة وَ لَم یحِر جَوَاباً حَتَّی قَامَ وَ خَرَج.» (طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص 408)
36. سلیمان در مجلس مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: «اراده همان قدرت است». حضرت رضا (ع) فرمود: «خداوند (عجل الله) بر آنچه اراده نکند هم قادر است و این مطلب قطعی است، چون خداوند فرموده: «وَ لئن شِئنا لَنذهَبَنَّ بِالَّذِی أوحَینا إلَیکَ» اگر اراده همان قدرت میبود، خداوند اراده کرده بود که آن را ببرد، چرا که قدرت بر این کار را داشت.» سلیمان در جواب درماند. مأمون گفت: «ای سلیمان! او عالمترین هاشمی است.» سپس حاضران مجلس را ترک کردند، (صدوق، همان، ج1، ص 191؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان ج3، ص 220)
37. صدوق، همان، ج1، ص 183.
38. همان، ترجمه: علیاکبر غفاری وحمیدرضا مستفید، ج1، ص 316.
39. عَن أَبِی الصَّلتِ الهَرَوِی قَالَ: کَانَ الرَّضَا (ع) یکَلِّمُ النَّاسَ بِلغَاتِهِم وَ کَانَ و اللهِ اَفصَحَ النَّاسِ و أعلَمَهُم بِکُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ: فَقُلتُ لَهُ یوماً: یا ابنَ رَسُولِ الله! إنِّی لَاَعجَبُ مِن مَعرِفَتِک بِهَذِهِ اللَّغَاتِ عَلَی اختِلَافِهَا. فَقَالَ: یااَبَا الصَّلتِ! أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَی خَلقِهِ وَ مَا کَانَ اللهَ لِیتَّخذَ حُجَّةً عَلَی قَومٍ وَ هُوَ لَا یعرِفُ لُغَاتِهِم. أوَ مَا بَلَغَک قَولُ أَمِیرِالمُؤمِنِینَ: اُوتِینَا فَصلَ الخِطابِ؟ فَهَل فَصلُ الخِطَابِ إلَّا مَعرِفَةُ اللُّغَات؟ (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 228).
40. طبرسی، الإحتجاج علی اهل اللجاج، ج2، ص 405-407.
41. وای بر تو! چقدر این مطلب را تکرار میکنی؟ (صدوق، همان ج1، ص 187؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 145)
42. صدوق، همان.
43. همان، ص 172.
44. طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج2، ص 405 – 407؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 575 و 753 و ج3، ص 413.
45. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 53 و 54 و ج5، ص 6.
46. صدوق، همان، علیاکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 370.
47. همان، ص 380.
48. همان، ص 372.
49. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 187.
50. همان، ص 146؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 751.
51. طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص 408.
52. همان، ج2، ص 405؛ همان، ترجمه بهراد جعفری، ج2، ص 393 و 394.
53. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 318.
54. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 187.
55. همان، ص 189.
56. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 15 و 424 و ج5، ص 124.
57. «به آسمان آراسته سوگند.» (ذاریات، آیهی 7) سوگند به آسمان که دارای راههاست. (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، ص 110).
58. «خدا همان کسی است که آسمانها را بدون ستونی که ببینید، برافراشته». (رعد، آیهی 2)
59. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 328؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی. همان، ج4، ص 195 و ج5، ص 121 و 366؛ ناصر مکارم شیرازی، همان.
60. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 172.
61. همان، ص 188.
62. همان، ص 154.
63. «فقط کسانی دروغ را میسازند که آیههای خدا را باور ندارند و آنها خودشان دروغگویانند». (نحل، آیه 105)
64. فضل بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 9؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 87؛ شهید اول، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة، ترجمه عبدالهادی مسعودی، ص 36؛ بحارالانوار، ج75، ص 353.
65. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج3، ص 130 و ج5، ص 155.
66. صدوق، التوحید، ص 251.
67. همان، ترجمه: محمدعلی اردکانی، ص 103؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 753.
68. مفید، تصحیح الاعتقاد، ج1، ص 99.
69. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 133؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا(ع)، ج1، ص 42.
70. «هرکس رسول را اطاعت کند، خداوند را اطاعت کرده است». (نساء، آیه 80)
71. «[ای رسول!] کسانی که با تو بیعت کردهاند و دست خدا بالای دست خلق است [و چون دست خلق نیست]» (فتح، آیهی 10)
72. صدوق، همان، ج1، ص 116؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 521 و ج5، ص 60.
73. صدوق، همان، ترجمه: علیاکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 240 و 241.
74. همان، ص 254 و 255.
75. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع)، ص 265.
چکیده
وقف به عنوان یک سیستم پویا و بازوی نیرومند، کارکردی مؤثر در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مذهبی و کالبدی جامعه برعهده گرفته اســت. بهره گیری بهینه از منابع و توانمندی های این نهاد مردمی، که نشئت گرفته از اعتقادهای دینی انسان اســت، می تواند منجر به رشد و توسعه ی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه شود که نتیجه ی نهایی آن به یقین دستیابی به عدالت اجتماعی خواهد بود. موقوفات، در هر زمان و مکانی، تقریباً همه ی نیازهای جامعه را پوشش می دهند؛ به صورتی که در هر زمانی، خلأی در بخشی از جامعه به وجود می آید، واقفان خیراندیش و آگاه در صدد پرکردن این خلأ، موقوفات جدید را ساماندهی می کنند. نهاد وقف علاوه بر آثار فرهنگی، مذهبی، آموزشی، اقتصادی و اجتماعی، آثار جغرافیایی مهمی را نیز همراه دارد. در سرتاسر سرزمین های اسلامی بسیاری از عناصر کالبدی و چشم اندازهای جغرافیای، درنتیجه اعتقاد به پدیده ی وقف پدیدار گشته اند.مقدمه
انسان برای کسب رضای خدا و رسیدن به کمال و جانشینی خداوند در روی زمین باید طبق تعالیم خداوند هرچه بیشتر از جان و مال خویش در راه او بگذرد همین اعتقاد او را به ایثار و از خودگذشتگی و احساس جاوادنگی سوق می دهد(1).وقف
معنای لغوی وقف: وقف در لغت به معنای ایستادن، به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن اســت(3). و نیز به معنای نگه داشتن و حبس کردن چیزی اســت و در اصطلاح به معنای حبس کردن عین مال و ملکی که منافع آن در امور عام المنفعه مصرف شود.اقسام وقف
وقف را می توان از جهات متعددی تقسیم بندی کرد، از آن جمله می توان بر اساس موقوف علیه، به وقف عام و خاص تقسیم کرد:ارکان وقف
وقف چهار رکن اساسی دارد که عبارت اند از:سیر تحولات وقف در ایران
از میان ملل قدیم اقوام آریایی نژاد، خاصه ایرانیان که از زمان های بسیار قدیم به پیروی از آیین و کیش خود به کارهای نیک و آبادانی و دستگیری از درماندگان و بینوایان توجه بسیار می داشتند، به یقین موقوفات و نذوراتی بسیار برای نگهداری معابد و آتشکده های خود داشته اند که پاره ای از آن ها در بعضی از شهرستان های ایران از قبیل یزد و کرمان هنوز در نزد زرتشیان باقی و دایراست(15).وضعیت اوقاف پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مسؤولان و دست اندرکاران موقوفات درصدد برآمدند تا اقدامی در جهت بازپس گیری اراضی وقفی به فروض، انجام دهند، تا اینکه قانون ابطال اسناد و فروش رقبات، آب و اراضی موقوفه را در تاریخ 1363/1/28 به تصویب مجلس رساندند. در تاریخ 1371/12/25 نیز اصلاحیه ی قانون یاد شده از تصویب مجلس گذشت؛ ماده واحده این قانون مقرر داشت که :وقف در قرآن و احادیث
در قرآن مجید آیه ای که در آن عیناً کلمه ی وقف به کار رفته باشد، وجود ندارد؛ ولی در آیاتی متعدد به کلماتی از قبیل انفاق، احسان، تعاون، صدقه و قرض الحسنه اشاره کرده اســت.تأثیر وقف در توسعه ی امور اقتصادی جامعه
وقتی سخن از تأثیر وقف در استقلال اقتصادی و رشد و توسعه مطرح می شود هرگز به این معنا نیست که وقف به تنهایی می تواند همه ی ابعاد و زوایای گوناگون اقتصاد یک ملت را دربر گیرد به طوری که اقتصاد کشور به منابع مالی دیگر نیازی نباشد؛ بلکه منظور این اســت که وقف به عنوان یک سرمایه ی عظیم مالی می تواند در این سمت و سو تأثیری سازنده و شایان توجه داشته باشد.تأثیر وقف در توسعه ی امور اجتماعی و بهداشتی - درمانی جامعه
نهاد وقف به عنوان یکی از نهادهای نشئت گرفته از تعالیم انبیا، دارای دو بعد اجتماعی اســت؛ بعد اول آن خوددوستی اســت تا از این طریق نام انسان و مالکیت اموال و دارایی های او تا ابد تضیمن گردد. انسان از این طریق می تواند به وجودی فناناپذیر تبدیل شود. و دومین بعد اجتماعی وقف، غیرخواهی و هم نوع دوستی اســت که از مظاهر عینی آن در جامعه می توان به این مورد اشاره کرد:تأثیر وقف در توسعه ی امور آموزشی و فرهنگی و مذهبی جامعه
درآمدهای بالقوه و بالفعل موقوفات، منبعی مناسب اســت برای تأمین هزینه طرح های آموزشی و علمی برای کشف و پرورش استعدادهای شکوفای جوانان. تربیت و تقویت استعدادهای درخشان، خود عاملی در جهت توسعه ی فرهنگی کشور اســت؛ زیرا از این طریق می توان استعدادهای درخشان را شناسایی کرد و امکانات لازم را در جهت رشد و ارتقای علمی آنها به کار برد تا به این وسیله از پدیده ی فرار مغزها به کشورهای غربی جلوگیری کرد. از طریق شناسایی این استعدادهای هوشمند می توانید شاهد توسعه ی علمی و نهایتاً توسعه ی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه باشیم.نتیجه گیری
وقف که در آن اصل مال و ملک می ماند و از بهره و منفعت آن در راه خدا استفاده می شود به عنوان یک سیستم پویا و متحرک دارای تأثیری سازنده در جامعه می باشد. وقف از دوران باستان در میان ایرانیان جایگاهی ویژه داشته اســت و بعد از ورود اسلام به ایران، وقف تأثیری پررنگ تر در جامعه به خود گرفته اســت. وقف از جمله اصول و سنن اسلامی اســت که به عنوان محور توسعه مد نظر قرار می گیرد. در رویکرد اقتصادی وقف، علاوه بر توزیع عادلانه ی ثروت در بین کلیه ی سطوح جامعه، فقرزدایی و کاهش موثر وقف در حل بزرگ ترین مشکل جامعه یعنی اشتغال، مورد بررسی قرار می گیرد.پیشنهادهای راهبردی برای بهینه سازی عملکرد وقفی
1. احیا و شناسایی موقوفات؛پی نوشت ها :
1. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، فی تفسیر القرآن، ترجمه ی محمد جواد حجتی، ج2، کانون انتشارات محمدی، تهران 1363.
2. خسروی، محمد علی، «سهم موقوفات در ساختار فرهنگی کشور»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، پاییز 1385، ش55، ص5-10.
3. حسن، عمید، فرهنگ فارسی عمید، ابن سینا، 1361.
4. لغتنامه ی دهخدا.
5. رصافی، محمد، «مروری بر وضعیت وقف در جهان اسلام»، فصلنامه ی میراث جاویدان، بهار 1385، ش 53، ص61-70.
6. امام جمعه زاده، سید جواد، «نقش وقف در بهبود اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1379، ش 30، ص 70-77.
7. احمد بن سلیمان، ابوسعید، مقدمه ای بر فرهنگ وقف، سازمان اوقاف.
8. علی اکبر، شهابی، تاریخچه ی وقف در اسلام، اداره کل اوقاف، 1343.
9. سلیمی فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اجتماعی - اقتصادی آن، آستان قدس رضوی، 1370.
10. عطائی، محمد رضا، «وقف در فقه و حقوق»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، بهار 1383، ش45، ص 49-65.
11. مقدمه ای بر فرهنگ وقف، ص100.
12. تاریخچه ی وقف در اسلام، ص 3.
13. وقف در فقه و حقوق، ص55.
14. نگاهی به وقف و آثار اجتماعی و اقتصادی آن، ص22.
15. تاریخچه ی وقف در اسلام، ص 2.
16. مقدمه ای بر فرهنگ وقف، ص 54و 55.
17. شفقی، سیروس، «وقف در اصفهان پراکندگی جغرافیایی موقوفات و آثار اجتماعی - اقتصادی، فرهنگی آن»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، 1376، ش 19و 20، ص 32-47.
18. زینعلی، معصومه، «نظری بر فرهنگ و تاریخچه ی وقف در برخی از مساجد و تکایای زنجان»، فصلنامه ی فرهنگ زنجان، بهار 1380، ش 5، ص 33-52.
19. نگاهی به وقف و آثار اجتماعی و اقتصادی آن، ص91.
20. لسان الملک سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ، کتابفروشی اسلامیه، تهران 1396هـ.
21. فیض الاسلام، علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران.
22. برگرفته از سایت اینترنتی سازمان اوقاف .www. awqaf.ir
23. «سخنان استاد ایرج افشار در چهارمین نشست علمی، پژوهشی وقف»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1384، ش50، ص64.
24. «سهم موقوفات در ساختار فرهنگی کشور»، ص9.
25. مؤمنی، مصطفی، مشکینی، ابوالفضل، «بحثی در جغرافیای جهان بینی جایگاه سازمان فضایی موقوفات عبدالله میرزا در زنجان»، فصلنامه ی فرهنگ زنجان، تابستان 1379، ش 2، ص 111-136.
26. محمدی، محمود، «تحلیل نقش متقابل وقف و شهرسازی - برنامه ریزی فضایی کالبدی راهبردی جدید در توسعه و بهره وری موقوفات»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1379، ش30، ص94-105.
چکیده
معنویت دینی به زندگی انسان معنا میبخشد و انسان را به هدفی عالی رسانده و حلال مشکلات و برطرف کننده نارساییها در نظام خانواده و اجتماع اسـت. معنویت دینی نقش بهسزایی در کامیابی و سعادت یک زندگی خانوادگی دارد و هیچ خانوادهای نمیتواند برای مدتی طولانی، بدون معنویت زنده بماند. در اسلام بنیادیترین واحد جامعه خانواده اسـت و اهمیت ویژهای به آن داده شده و مایه آرامش انسانها دانسته شده اسـت و مناسبترین محل برای اندیشه، ذکر، یادآوری احکام خدا و ذکر حکمتهای الهی اسـت بگونهای که گام برداشتن در مسیر اصول معنویت و تلاش جهت حصول آن، موجبات تأمین مصالح همگانی و تضمین خانوادهای سالم خواهد بود.تبیین مسأله، اهمیت و ضرورت
بدون شک قرن 21 قرن معنویتگرایی اسـت و بشر برای حل مشکلات فراروی خود ناگزیر از رجوع به معنی و معنویتگرایی و بنیانگذاری یک نظام گفتمانی بر مبنای معنویت و شاخصهای آن اسـت. معنویت زبانی جهانی و تنها زبان مشترک بین تمام انسانها اسـت و نیاز به آموزش ندارد. استعداد آن در تمامی آدمیان با همه اختلاف نژادها و مکانها و زمانها به طور مساوی نهفته اسـت.هدف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر عبارتست از تلاش در جهت مفهومسازی و تبیین جایگاه معنویت در سبک زندگی اسلامی که بتواند پایه تحقیقات بنیادی و نظریهپردازی بعدی در عرصه سبک زندگی اسلامی قرار گیرد همچنین این تحقیق درصدد اسـت، نشان دهد چگونه گفتمان معنوی میتواند مبنای گفتگو و در نتیجه سبک زندگی اسلامی شود.روش تحقیق
با توجه به منطق تقسیمبندی روشهای تحقیق کمی و کیفی، تحقیق حاضر از منظر هدف و ماهیت با توجه به خلاء مفهومی و دانشی که در خصوص معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی وجود دارد و اینکه چگونگی و چراییِ معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی را مورد بررسی قرار میدهد از نوع تحقیقات توصیفی، کاربردی و تبیینی محسوب میگردد. تحقیق حاضر برای توصیف، تبیین و ارزشیابی معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی از روشهای تحقیق کیفی استفاده کرده اسـت. شیوه گردآوری اطلاعات، توصیفی و با استفاده از مطالعات کتابخانهای و اسنادی بوده و برای تهیه مبانی نظری از آنها استفاده شده اسـت. از آنجایی که تجزیه و تحلیل دادهها در یک پژوهش کیفی، اساساً شامل ترکیب کردن اطلاعات حاصل از منابع مختلف به صورت یک توصیف پیوسته از آنچه مشاهده یا کشف کرده اسـت، میباشد از روش تجزیه و تحلیل اسنادی بهرهگیری شده اسـت.سؤالات تحقیق
معنویت و سبک زندگی چیست؟ و معنویت دینی چه جایگاهی در سبک زندگی اسلامی دارد؟مفهومشناسی معنویت
از آنجا که واژه معنویت در زمینههای گوناگونی به کار میرود، توصیف آن چندان آسان نیست. آندر هیل در کتاب زندگی معنوی، به این نکته اشاره میکند:معنی لغوی معنویت
معنویت از ماده «عنی یعنی، معنی» اسـت یعنی آنچه که از لفظ اراده شده اسـت. معنویت یعنی شناخت و باور داشتن حقیقت بیانتهای هستی و هماهنگی و تنظیم همه حرکات و رفتارها براساس آن واقعیت اصیلمعنی اصطلاحی معنویت
معنویت شیوهای اسـت که در آن، شخص بافت تاریخی خویش را در مییابد و در آن زندگی میکند. جستوجویی برای انسان شدن و آگاهی در زندگی میباشد.نگاهی به پیشینه معنویت
از لحاظ تاریخی، معنویت ریشه در دین دارد. اما کاربردهای رایج آن ممکن اسـت با یک سنت دینی خاص همراه نباشد. تقریباً از نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپا و در غرب به طور کلی اعم از اروپای، باختر و آمریکا و کانادا بحثی تحت عنوان معنویت مطرح و گفته شد که همه نظامهای اجتماعی در چیزی تحت عنوان معنویت مشترک هستند و با این که به ادیان و مذاهب مختلف تعلق خاطر دارند در معنویت اشتراک دارند (فری، 727-693).مفهومشناسی سبک زندگی
معادل واژه «سبک» در زبان عربی تعبیر «اسلوب» و در زبان انگلیسی «style» اسـت. عبارت «سبک زندگی» در شکل نوین آن (life style) اولین بار توسط «آلفرد آدلر» در روانشناسی در سال 1929 میلادی ابداع شد. این عبارت به منظور توصیف ویژگیهای زندگی آدمیان مورد بهرهبرداری قرار گرفت. در کتابهای لغت انگلیسی، این واژه در معانی کم و بیش مشابهی به کار برده شده اسـت: «سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در بر میگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، آگهیها، همه و همه، تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم میکنند.» (www.wikipedia.90/5/15) «روش نوعی زندگی فرد، گروه یا فرهنگ را سبک زندگی گویند.» (وبستر، 672) «روشی که یک فرد یا گروهی از مردم براساس آن کار و زندگی میکنند: یک زندگی سالم و راحت.» (آکسفورد، 743)رابطه دین و سبک زندگی
سبک زندگی هر فرد و جامعهای متأثر از نوع باورها و ارزشهای حاکم بر آن فرد و جامعه اسـت. جهانبینی مادی و ارزشهای لذتگرایانه و سودمحورانه طبیعتاً سبک زندگی خاصی را پدید میآورند. همان طور که جهانبینی الهی و ارزشهای کمالگرایانه و سعادتمحورانه سبک خاصی از زندگی را شکل میدهند. بنابراین دین در گام نخست با ارائهی جهانبینی و ایدئولوژی ویژهای زیربنای شکلدهی به زیست دیندارانه را میسازد. در مرحلهی بعد دین با ارائهی آداب و دستورالعملهای خاصی برای همهی ابعاد زندگی انسان در حقیقت به دنبال شکلدهی به نوع خاصی از زیست انسانی اسـت. دستورالعملهای اخلاقی و حقوقی و فقهی دین، در واقع به منظور ارائهی الگویی از زیست دینی و خداپسندانه اسـت. دستورالعملهایی که در حوزهی پوشش، خوراک، آرایش، رفتار با خانواده، رفتار با همسایگان، رفتار با همکیشان و غیر همکیشان و تعاملات و ارتباطات بین الادیانی و بینالمذاهبی در دین مطرح شده اسـت همگی برای ساختن سبک زندگی دینی اسـت. (شریفی، 33-32)شاخصهها و ویژگیهای خانواده معنوی
هنگامی که از معنویت در خانواده و سبک زندگی سخن به میان میآید بدون شک باید از خانواده معنوی سخن به میان آورد. لذا باید به چیستی خانواده معنوی پرداخت. خانواده معنوی همیشه درصدد شناخت خود اسـت و به وجود انضمامی خود بیشتر توجه میکند تا وجود انتزاعی لذا بیش از آن که به دنبال این باشد که دیگران چگونه او را میشناسند یا تصور میکنند که دیگران چگونه او را میشناسد، جامعنگر بوده و دنیا را به همراه آخرت مینگرد و منافع اخروی را بر منافع دنیوی ترجیح میدهند. خانواده معنوی، آنگونه که واقعیت دارد، خود را مینمایاند و از ظاهر و باطن یکسانی برخوردار اسـت و از نفاق دوری میگزینند. خانواده معنوی، با شناخت حضوری و واقعی که از خود دارند همواره در حال سیر صعودی و تکاملی خویش اسـت. خانواده معنوی میان خود واقعی و حقیقی خویش و داراییها و ثروت و سرمایههای مادی و مالی خویش تمایز قایل اسـت. خانواده معنوی دائماً در حال مراقبه و محاسبه خود اسـت. خانواده معنوی آخرتگراست نه دنیاگرا لذا خانواده معنویتگرای دیندارانه به همه جهات حیات و هستی توجه دارد. لذا شاخصهای زندگی معنوی از شاخصهای زندگیای که بر مبنای معنویت شکل نگرفتهاند متمایز و متفاوت اسـت.معنویت و تأمین سبک زندگی اسلامی
معنویت به زندگی انسان معنا میبخشد، معنویت انسان را به هدفی عالی میرساند و حلال مشکلات و برطرف کننده نارساییها در نظام خانواده و اجتماع اسـت. معنویت نقش بهسزایی در کامیابی و سعادت یک زندگی خانوادگی دارد. ازدواجهایی که معنویت در آن اصل قرار میگیرد، از شیرینی و حلاوت بیشتری برخوردار خواهد بود. ایمان و معنویت، جاذبه و کشش نیرومند و قوی میان طرفین را به عزت و انسانیت سوق میدهد. (مبینی، 1)کارکردهای معنویت در سبک زندگی
معنویت دارای کارکردهای مهمی در سبک زندگی بویژه زندگی دینگرا و دینمحور برعهده دارد. شاید سادهترین مسیر نیز در تحلیل جایگاه معنویت و سبک زندگی، مشخص کردن این کارکردها اسـت. اگر کارکردها را اقدامات اساسی در نظر بگیریم. معنویت میتواند در سبک زندگی نقشهای زیر را ایفا نماید.1. کارکردهای اجتماعی معنویت
- برخورداری از احترام
منشأ احترام به هر چیزی را باید در نحوه ارتباط آن با خدا دانست. هر چیزی که انتساب آن به خدا قویتر و نزدیکتر باشد از احترام بیشتری برخوردار اسـت. به عنوان نمونه انسان از آن جا ارزش و اعتبار و احترام فزونتری دارد که انتساب آن به خدا از دیگر آفریدهها بیشتر اسـت؛ زیرا انسان تنها موجودی اسـت که روح خدایی خاصی دارد و این امکان را به وی بخشیده اسـت تا از همه اسمای خدا برخوردار گردد و به همین سبب خلافت الهی را به عهده گیرد. در حقیقت احترام انسانها، برخورداری ایشان از کرامت الهی اسـت که در آیه 70 سوره اسراء به آن اشاره کرده و فرموده اسـت: وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ (آقاخانی، 1392/11/29). لذا خانواده مبتنی بر معنویت دارای کرامت اسـت و دیگران به ایشان احترام گذارده و ایشان را تکریم مینمایند.- قابل اعتماد بودن
بزرگترین توانایی، قابل اعتماد بودن اسـت که میتواند از طریق معنویت دینی حاصل شود. معنویت دینی به طور طبیعی جلب اعتماد دیگران (اعم از اعضای خانواده، بستگان و...) را به دنبال دارد. قابل اعتماد بودن عبارت اسـت از: عدم تضعیف پذیرش، جبرا متقابل، پشتیبانی و تقویت رابطه. بنابراین تعریف، ما در عین حال که به دیگران اعتماد میکنیم خود نیز باید فردی قابل اعتماد باشیم. چرا که اعتماد، از مورد اعتماد بودن بر میخیزد، اگر شما فردی قابل اعتماد باشید اما طرف مقابلتان فاقد این ویژگی باشد، به راحتی آن رابطه اعتمادآمیز از بین میرود. در نتیجه به طور کلی میتوان گفت که اعتماد یعنی اطمینان از اینکه طرف مقابل در روابطش با شما، قصد ضربه زدن ندارد. اطمینان از این که او نیز شما را دوست دارد. اعتماد شامل دستیابی به شناختی معمول و معقول درباره افراد، و هم چنین تعیین حد و مرزهای مشخص برای برقراری و حفظ روابط موفقیتآمیز اسـت که پیامد طبیعی معنویت دینی اسـت.- مصونیت از آسیبهای اجتماعی
تقویت ایمان و معنویت مهمترین راهبرد در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی خانواده اسـت. توجه به آسیبهای اجتماعی امری اجتنابناپذیر اسـت. اگرچه آسیبهای اجتماعی میتواند بسیار گسترده باشد لیکن میتوان با توسل به معنویت دینی دامنه آن را تا حد بسیار زیادی کاهش داد.2. کارکردهای فردی معنویت
- ایجاد الگوی گفتمان (گفتمانسازی)
داستان معروف «نزاع چهار نفر بر سر خرید انگور» را هم شنیدهاند، غرض از این داستان این اسـت که معنویت چنین نقشی دارد. زبان معنویت، زبان مشترکی اسـت که همه انسانها با وجود آراء و عقاید مختلف بر سر آن اتفاق نظر دارند.- تفاهم
تفاهم عبارت اسـت از: همدیگر را فهمیدن و علت رفتارهای همدیگر را درک کردن و به دیگری در سلیقهها و باورها و رفتارهای شخصیاش حق دادن. در زندگی برای رسیدن به تفاهم باید عوامل و شرایطی مهیا باشد که قبل از ازدواج، زن و مرد با توجه و عنایت کافی به آنها تفاهم هرچه بیشتر را در زندگی فراهم آورند. زن و مرد باید به غم تفاوتهای فردی خود (که حاصل عوامل ارثی، محیطی و رشد در طول زمان اسـت) یکدیگر را درک کنند، زبان یکدیگر را بفهمند، تفاوت در سلیقهها را بشناسند و در عین تلاش برای خودسازی و تکامل، یکدیگر را همانگونه که هستند بپذیرند. (علوی، 9)- قرنطینهسازی محیط خانه و خانواده از گناه
بالاترین هنر اعضای یک خانه، حفظ محیط خانه و اعضای خانواده از حرام الهی اسـت تا همیشه و در همه حال ارتباط خانواده و اعضای آن با عالم ملکوت برقرار باشد. و این هنری اسـت که در سایه معنویت میتواند ایجاد شود.- متصف شدن به صفات اخلاقی به جای رذایل
معنویت نفس خانواده را از قید و بند و سلطهی دیگران آزاد میکند چرا که آنچه که مانع حرکت و پیشرفت بشریت شده و او را از ترقی و تکامل باز داشته اسـت تسلیم در برابر استبداد میباشد اسلام این نوع اسارت و بندگی را الغا نمود و انسان را از سیطره زور نجات داده اسـت.3. کارکردهای روانی معنویت
- معنایابی زندگی
هر فرد میبایست معنی و هدف زندگی خود را در لحظات مختلف دریابد. هیچ معنای انتزاعی که انسان عمری را صرف یافتنش نماید وجود ندارد، بلکه هر یک از ما دارای وظیفه و رسالتی ویژه در زندگی اسـت که میبایست بدان تحقق بخشد. (رجبنژاد، 2) زمانی که جهانبینی افراد مشخص شود برای رسیدن به هدف ابزاری لازم اسـت و ابزار آن معنویت دینی اسـت. معنویت به زندگی معنا میدهد و موجب آرامش روانی خانواده و در نتیجه سبک زندگی اسلامی میشود.- امنیت روانی و کاهش فشار روانی
معنویت میتواند موجب تحلیل و تقلیل فشار روانی در خانواده شود و سبک زندگی آرامشبخشی را ترسیم نماید. مبانی و مصادیق مختلفی در آیات و روایات وجود دارد که فرد و خانواده معنویتگرا با استناد به آن میتوانند زندگی آرامبخشی را برای خود ترسیم نمایند که برای نمونه به برخی از آنها اشاره میکنیم:- آرامش خاطر در زندگی
اطمینان قلبی و آرامش روحی محصول معنویت دینی و الهی اسـت. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آن کسانی که ایمان میآورند و دلهایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا میکند. بدرستی که دلها با یاد خدا آرام میگیرند» (رعد: 28).- خوشبینی نسبت به زندگی
خوشبینی نسبت به اعضای خانواده، فرزندان و مردم یکی از ارزشهای بزرگ انسانی اسـت که حس انساندوستی را در نهاد آدمی شکوفا میکند و انسان را همواره نسبت به یکدیگر مهربان میسازد. پژوهشها نشان داده منشاء تمام بیماریهای روحی و ناراحتیهای فکری بدبینی اسـت. اگر همه اشیا را خوب بنگرد و با دیده توحیدی نگاه کند به دشمنانش نیز در موقع غلبه گذشت خواهد کرد. حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند: هر وقت بر دشمن غلبه کردی به شکرانه این پیروزی او را عفو کن.- روشندلی نسبت به زندگی
معنویت در زندگی موجب میشود بدبینی در آن رسوخ نکند و اعضای خانواده همیشه نسبت وضعیت حال و آینده روشندل باشد و این تصور را داشته باشند که آینده بسیار خوب خواهد بود. یکی از آثار مهم معنویت و ایمان، تولید بهجت، سرور و انبساط در روان آدمی اسـت. معنویت و ایمان در انسان حالتی را به وجود میآورد که از جهان احساس لذت و سرور میکند. بهجت و انبساط، آثار و نشانههایی دارد که از جمله حالت روشندلی اسـت. انسان همین که به حکم معنویت و ایمان دینی جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشنبینی، فضای روح او را روشن میکند و در حکم چراغی میشود که در درونش روشن شده باشد. برخلاف یک فرد بیایمان که جهان در نظرش پوچ و تاریک اسـت، به همین سبب خانه دل خودش هم در این تاریکخانه که خود فرض کرده اسـت. (آرمان امروز، شماره 238، 11)- امیدواری نسبت به زندگی
امید و رجا، حالت انتظار رسیدن به خیر و خوبی و رسیدن به نتیجه خوب تلاشهای روزمره و نتیجه معنویت اسـت. قرآن در وصف مؤمنان میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان اسـت» (بقرة: 218)- احساس لذت معنوی نسبت به زندگی
خانواده مبتنی بر معنویت دینی، لذتی پایدار دارد، از یک شور و شعف باطنی برخوردار اسـت. خانواده مبتنی بر معنویت دینی با عبادتش و در هنگام ارتباط با خدا غرق در لذت میشود، گویی با حقیقت مرتبط شده که او را از همه امور دیگر منصرف نموده اسـت، حاضر نیست لحظههای از آن حالت را با ساعتها و روزها معامله کند. امام سجاد (علیهالسلام) میفرماید: خدایا چه کسی اسـت که شیرینی محبت تو را چشیده باشد اما چیز دیگری را جانشین آن کند؟ و چه کسی اسـت که با تو مأنوس شده اما رو به سوی دیگری کند؟ (آرمان امروز، شماره 238، 11)نتیجهگیری
بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران معتقدند جهان امروز در بحران معنویت به سر میبرد این بحران خلاقی و معنوی سبب شده که بشر معیارهایی برای خوبی و بدی نداشته باشد. این مشکل امروزه گریبان تمامی ملل را گرفته اسـت و سبک زندگی خانوادهها را در معرض تهدید قرار داده اسـت. به نحوی که روابط اعضای خانواده سست و متزلزل اسـت و از صفا و صمیمیت و در همه آرامش و سکون واقعی خبری نیست، اعضای خانواده در کنار یکدیگرند ولی همچون بیگانگانند، اعضای خانواده مهر و عطوفت لازم را از خانوادهها بدست نمیآورند و در نتیجه اغلب زودرنج و زودشکن و بیعاطفهاند. بزهکاری رو به افزایش و تزاید اسـت. میزان ازدواج کاهش پیدا کرده اسـت و... لذا در هیچ عصر و دورهای سبک زندگی تا این اندازه در رابطه با خانواده دچار سقوط و انحطاط نشده و در هیچ عصری خلاء معنویت در زندگی احساس نمیشود. معنویت ضمن آنکه به سبک زندگی معنا، روح و هدف میبخشد سبک زندگی را در مسیری از کمال قرار میدهد زندگی که منطبق با معنویت اسـت، مسیر زندگی و هدف آن مشخص بوده و در این مسیر، بن بست و آخر خطی وجود ندارد این امر یک حرکت خود آگاه و اختیاری را در رودخانهی پرتلاطم زندگی مادی بوجود میآورد به گونهای که هدایت الهی را شامل حال انسان امروزی میکند. معنویت، سبک زندگی را در پندار، گفتار و رفتار متعادل میکند و مبنایی برای گفتمانسازی خانواده، آرامش خاطر خانواده، خوشبینی خانواده نسبت به زندگی، روشندلی نسبت به زندگی، امیدواری نسبت به زندگی، بهبود روابط زوجین و اعضای خانواده، کاهش ناراحتیها، خدامحوری، ایثار و انفاق خانوادگی، پاک نگهداری محیط خانه و خانواده از گناه، متصف شدن به صفات اخلاقی به جای رذایل، تحلیل فشار روانی در خانواده و تفاهم در خانواده و... میشود.پینوشتها:
1. عضو هیأت علمی آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی.
منابع تحقیق :منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات دومین همایش ملی سیره و معارف رضوی «معنویت» (جلد اول)، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول.
چکیده
وقف به عنوان یک سیستم پویا و بازوی نیرومند، کارکردی مؤثر در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مذهبی و کالبدی جامعه برعهده گرفته اســت. بهره گیری بهینه از منابع و توانمندی های این نهاد مردمی، که نشئت گرفته از اعتقادهای دینی انسان اســت، می تواند منجر به رشد و توسعه ی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه شود که نتیجه ی نهایی آن به یقین دستیابی به عدالت اجتماعی خواهد بود. موقوفات، در هر زمان و مکانی، تقریباً همه ی نیازهای جامعه را پوشش می دهند؛ به صورتی که در هر زمانی، خلأی در بخشی از جامعه به وجود می آید، واقفان خیراندیش و آگاه در صدد پرکردن این خلأ، موقوفات جدید را ساماندهی می کنند. نهاد وقف علاوه بر آثار فرهنگی، مذهبی، آموزشی، اقتصادی و اجتماعی، آثار جغرافیایی مهمی را نیز همراه دارد. در سرتاسر سرزمین های اسلامی بسیاری از عناصر کالبدی و چشم اندازهای جغرافیای، درنتیجه اعتقاد به پدیده ی وقف پدیدار گشته اند.مقدمه
انسان برای کسب رضای خدا و رسیدن به کمال و جانشینی خداوند در روی زمین باید طبق تعالیم خداوند هرچه بیشتر از جان و مال خویش در راه او بگذرد همین اعتقاد او را به ایثار و از خودگذشتگی و احساس جاوادنگی سوق می دهد(1).وقف
معنای لغوی وقف: وقف در لغت به معنای ایستادن، به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن اســت(3). و نیز به معنای نگه داشتن و حبس کردن چیزی اســت و در اصطلاح به معنای حبس کردن عین مال و ملکی که منافع آن در امور عام المنفعه مصرف شود.اقسام وقف
وقف را می توان از جهات متعددی تقسیم بندی کرد، از آن جمله می توان بر اساس موقوف علیه، به وقف عام و خاص تقسیم کرد:ارکان وقف
وقف چهار رکن اساسی دارد که عبارت اند از:سیر تحولات وقف در ایران
از میان ملل قدیم اقوام آریایی نژاد، خاصه ایرانیان که از زمان های بسیار قدیم به پیروی از آیین و کیش خود به کارهای نیک و آبادانی و دستگیری از درماندگان و بینوایان توجه بسیار می داشتند، به یقین موقوفات و نذوراتی بسیار برای نگهداری معابد و آتشکده های خود داشته اند که پاره ای از آن ها در بعضی از شهرستان های ایران از قبیل یزد و کرمان هنوز در نزد زرتشیان باقی و دایراست(15).وضعیت اوقاف پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مسؤولان و دست اندرکاران موقوفات درصدد برآمدند تا اقدامی در جهت بازپس گیری اراضی وقفی به فروض، انجام دهند، تا اینکه قانون ابطال اسناد و فروش رقبات، آب و اراضی موقوفه را در تاریخ 1363/1/28 به تصویب مجلس رساندند. در تاریخ 1371/12/25 نیز اصلاحیه ی قانون یاد شده از تصویب مجلس گذشت؛ ماده واحده این قانون مقرر داشت که :وقف در قرآن و احادیث
در قرآن مجید آیه ای که در آن عیناً کلمه ی وقف به کار رفته باشد، وجود ندارد؛ ولی در آیاتی متعدد به کلماتی از قبیل انفاق، احسان، تعاون، صدقه و قرض الحسنه اشاره کرده اســت.تأثیر وقف در توسعه ی امور اقتصادی جامعه
وقتی سخن از تأثیر وقف در استقلال اقتصادی و رشد و توسعه مطرح می شود هرگز به این معنا نیست که وقف به تنهایی می تواند همه ی ابعاد و زوایای گوناگون اقتصاد یک ملت را دربر گیرد به طوری که اقتصاد کشور به منابع مالی دیگر نیازی نباشد؛ بلکه منظور این اســت که وقف به عنوان یک سرمایه ی عظیم مالی می تواند در این سمت و سو تأثیری سازنده و شایان توجه داشته باشد.تأثیر وقف در توسعه ی امور اجتماعی و بهداشتی - درمانی جامعه
نهاد وقف به عنوان یکی از نهادهای نشئت گرفته از تعالیم انبیا، دارای دو بعد اجتماعی اســت؛ بعد اول آن خوددوستی اســت تا از این طریق نام انسان و مالکیت اموال و دارایی های او تا ابد تضیمن گردد. انسان از این طریق می تواند به وجودی فناناپذیر تبدیل شود. و دومین بعد اجتماعی وقف، غیرخواهی و هم نوع دوستی اســت که از مظاهر عینی آن در جامعه می توان به این مورد اشاره کرد:تأثیر وقف در توسعه ی امور آموزشی و فرهنگی و مذهبی جامعه
درآمدهای بالقوه و بالفعل موقوفات، منبعی مناسب اســت برای تأمین هزینه طرح های آموزشی و علمی برای کشف و پرورش استعدادهای شکوفای جوانان. تربیت و تقویت استعدادهای درخشان، خود عاملی در جهت توسعه ی فرهنگی کشور اســت؛ زیرا از این طریق می توان استعدادهای درخشان را شناسایی کرد و امکانات لازم را در جهت رشد و ارتقای علمی آنها به کار برد تا به این وسیله از پدیده ی فرار مغزها به کشورهای غربی جلوگیری کرد. از طریق شناسایی این استعدادهای هوشمند می توانید شاهد توسعه ی علمی و نهایتاً توسعه ی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه باشیم.نتیجه گیری
وقف که در آن اصل مال و ملک می ماند و از بهره و منفعت آن در راه خدا استفاده می شود به عنوان یک سیستم پویا و متحرک دارای تأثیری سازنده در جامعه می باشد. وقف از دوران باستان در میان ایرانیان جایگاهی ویژه داشته اســت و بعد از ورود اسلام به ایران، وقف تأثیری پررنگ تر در جامعه به خود گرفته اســت. وقف از جمله اصول و سنن اسلامی اســت که به عنوان محور توسعه مد نظر قرار می گیرد. در رویکرد اقتصادی وقف، علاوه بر توزیع عادلانه ی ثروت در بین کلیه ی سطوح جامعه، فقرزدایی و کاهش موثر وقف در حل بزرگ ترین مشکل جامعه یعنی اشتغال، مورد بررسی قرار می گیرد.پیشنهادهای راهبردی برای بهینه سازی عملکرد وقفی
1. احیا و شناسایی موقوفات؛پی نوشت ها :
1. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، فی تفسیر القرآن، ترجمه ی محمد جواد حجتی، ج2، کانون انتشارات محمدی، تهران 1363.
2. خسروی، محمد علی، «سهم موقوفات در ساختار فرهنگی کشور»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، پاییز 1385، ش55، ص5-10.
3. حسن، عمید، فرهنگ فارسی عمید، ابن سینا، 1361.
4. لغتنامه ی دهخدا.
5. رصافی، محمد، «مروری بر وضعیت وقف در جهان اسلام»، فصلنامه ی میراث جاویدان، بهار 1385، ش 53، ص61-70.
6. امام جمعه زاده، سید جواد، «نقش وقف در بهبود اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1379، ش 30، ص 70-77.
7. احمد بن سلیمان، ابوسعید، مقدمه ای بر فرهنگ وقف، سازمان اوقاف.
8. علی اکبر، شهابی، تاریخچه ی وقف در اسلام، اداره کل اوقاف، 1343.
9. سلیمی فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اجتماعی - اقتصادی آن، آستان قدس رضوی، 1370.
10. عطائی، محمد رضا، «وقف در فقه و حقوق»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، بهار 1383، ش45، ص 49-65.
11. مقدمه ای بر فرهنگ وقف، ص100.
12. تاریخچه ی وقف در اسلام، ص 3.
13. وقف در فقه و حقوق، ص55.
14. نگاهی به وقف و آثار اجتماعی و اقتصادی آن، ص22.
15. تاریخچه ی وقف در اسلام، ص 2.
16. مقدمه ای بر فرهنگ وقف، ص 54و 55.
17. شفقی، سیروس، «وقف در اصفهان پراکندگی جغرافیایی موقوفات و آثار اجتماعی - اقتصادی، فرهنگی آن»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، 1376، ش 19و 20، ص 32-47.
18. زینعلی، معصومه، «نظری بر فرهنگ و تاریخچه ی وقف در برخی از مساجد و تکایای زنجان»، فصلنامه ی فرهنگ زنجان، بهار 1380، ش 5، ص 33-52.
19. نگاهی به وقف و آثار اجتماعی و اقتصادی آن، ص91.
20. لسان الملک سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ، کتابفروشی اسلامیه، تهران 1396هـ.
21. فیض الاسلام، علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران.
22. برگرفته از سایت اینترنتی سازمان اوقاف .www. awqaf.ir
23. «سخنان استاد ایرج افشار در چهارمین نشست علمی، پژوهشی وقف»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1384، ش50، ص64.
24. «سهم موقوفات در ساختار فرهنگی کشور»، ص9.
25. مؤمنی، مصطفی، مشکینی، ابوالفضل، «بحثی در جغرافیای جهان بینی جایگاه سازمان فضایی موقوفات عبدالله میرزا در زنجان»، فصلنامه ی فرهنگ زنجان، تابستان 1379، ش 2، ص 111-136.
26. محمدی، محمود، «تحلیل نقش متقابل وقف و شهرسازی - برنامه ریزی فضایی کالبدی راهبردی جدید در توسعه و بهره وری موقوفات»، فصلنامه ی وقف میراث جاویدان، تابستان 1379، ش30، ص94-105.
پینوشتها
1- استادیار دانشگاه امام صادق (علیه السلام).
2- Analytical -Review
3- حجرات/13.
4- حجر/21.
5- یونس/64.
6- روم/30.
7- یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ (یونس/57): ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و درمانی برای آنچه در سینههاست (درمانی برای دلهای شما) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان.
8- البته این به آن معنا نیست که بهرهی همگان از قرآن و زبان وحی یکسان است؛ بلکه براساس روایتی که از اهل بیت (علیهم السلام) منقول است: معارف قرآن دارای مراتبی است و هرکس به میزان ظرفیت و استعداد وجودی خود از آن بهرهمند میگردد. متن حدیث مذکور چنین است: «کتاب الله عزّوجلّ على اربعه أشیاء: علی العباره و الاشاره و اللطائف و الحقایق؛ فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطائف للاؤلیاء و الحقایق للأنبیاء: کتاب خدا مشتمل بر چهار مرتبه است: عبارت، اشاره، لطایف و حقایق؛ عبارت برای عموم و اشاره آن برای خواص و لطایف برای اولیاء و حقایق از آن انبیا است. («بحارالانوار»، ج75، ص278). بنابراین انسانها به میزانی که فطرت خود را پاک و دور از آلودگی نگاه دارند بهرهمندی ایشان از زبان وحی بیشتر است؛ زیرا مخاطب قرآن فطرت آدمیان است.
9- حضرت آیت الله جوادی آملی در این باره میفرماید:
زبان دین با زبان همگان هماهنگ و برای همه انسانها قابل فهم است. زبان دین معماگونه و رمزگونه نیست تا کسی آن را نفهمد؛ زیرا دین برای هدایت توده مردم آمده است پس باید معارف و حقایق را به گونهای بیان کند تا همگان حق و صدق بودن آن را بفهمند و نیز برتری آن را در مقایسه با سایر افکار و آرا یافته و آن را بپذیرند. اگر زبان دین رمزی و معماگونه باشد، هدف در این هدایت و انتخاب و ترجیح، تحقق پیدا نخواهد کرد.
همچنین ایشان در جای دیگر این گونه بیان میکنند:
چون زبان دین باید برای همگان قابل فهم باشد؛ اول اینکه انبیای الهی به زبان قوم خودشان مبعوث شدند: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ» (ابراهیم/4) ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق را برای آنان بیان کرده. دوم اینکه پیامبران با زبان مردم احتجاج کرده، به سؤالهای آنان پاسخ میدادند و مردم نیز آن احتجاجها را پس از فهم، یا میپذیرفتند یا احیاناً رد میکردند. سوم اینکه از رهآورد انبیاء به نام «بینات» یاد شده است. بینات یعنی حقایقی که بین و روشن است. اگر مقصود از بینات معجزه باشد، دارای زبان گویا و روشن است و اگر مراد کتابهای آسمانی باشد باز هم دلالت متون آن روشن است «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ» (حدید/25) (دینشناسی، ص77 و 78)
استاد شهید مطهری نیز در ارتباط با این مسئله میفرماید:
قرآن مَثل بعضی کتابهای مذهبی نیست که یک سلسله مسائل رمزگونه در مورد خدا و خلقت و تکوین مطرح کرده باشد و حداکثر یک سلسله اندرزهای اخلاقی را هم ضمیمه کرده باشد و بس؛ به طوری که مؤمنین ناچار باشند دستورها و اندیشهها را از منابع دیگر أخذ کنند. قرآن اصول معتقدات و افکار و اندیشههایی را که برای انسان به عنوان یک موجود با ایمان و صاحب عقیده لازم و ضروری است و همچنین اصول تربیت و اخلاق و نظامات اجتماعی و خانوادگی را بیان کرده و تنها توضیح و تفسیر و تشریح و احیاناً اجتهاد و تطبیق اصول بر فروع را بر عهده سنت و یا بر عهده اجتهاد گذاشته است. این است که استفاده از هر منبع دیگر، موقوف به شناخت قبلی قرآن است. قرآن مقیاس و معیار همه منابع دیگر است. («آشنایی با قرآن»، ج1، ص10).
10- حیدر تهرانی، «رشحات المعارف»، جزوه دوم، ص43 و44.
11- یکی از قائلین به نمادین بودن زبان دین در میان دانشمندان غربی «تیلیش» میباشد. برجستهترین دلیلی که تیلیش و دیگران بر اساس آن، زبان دین را نمادین خواندهاند، پیچیدگی متعلق نماد است. تیلیش، سرّ نمادین بودن زبان دین را فوق درک انسانی تلقی کردن خداوند و عدم امکان سخن گفتن دربارهی آن به زبان حقیقی و آن را غیرنمادین میداند. از طرف دیگر، وی اعتقاد دارد که دین، مساوی ایمان، و متعلق ایمان، دلبستگی واپسین و بیقید و شرط است (179-180.Horden. P)
وی میگوید:
دلبستگی واپسین انسان را باید به طور نمادین مطرح کرد؛ زیرا تنها زبان نمادین میتواند نهایی و واپسین را بیان کند. (تیلیش، «ماهیت زبان دینی»، ص57)
آلستون نیز در تبیین نظریهی تیلیش و نقد آن، به این نکته اشاره دارد که دلیل اصلی تیلیش برای نمادین خواندن زبان دین، پیچیدگی درک خداوند و متعلق دلبستگی بیقید و شرط انسان است. «فاوست» و «وات» نیز دلیل اصلی نمادین بودن زبان دین را پیچیدگی موضوعات دینی؛ یعنی فراتر از دانش ظاهری و محسوس انگاری آن میدانند.
Fawcett. The symbolic language of Religion. P.30) (W. Montgomery watt. Islam and Christianity Today A contribution to Dialogue London Rutledge & Kegan Paul1983). P25-27).).
ر. ک: ابوالفضل ساجدی، «زبان دین و قرآن».
12- از جمله پیروان این نظریه آقای مجتهد شبستری است. وی زبان گزارههای دینی را نمادین میداند و در این رابطه تفکیکی میان گزارهها بیان نکرده است. عبارت او گویای نمادین دانستن تمام محتویات متون دینی است. وی چنین اظهار میدارد:
آنچه در کتاب و سنت و روایات داریم دادههای تاریخی است که به گونهای نمادین از واقعیات حکایت میکنند. (کیان، ش52، ص11/ به نقل از: ابوالفضل ساجدی، «زبان دین و قرآن»، ص346)
دین شناسی جدید عبارت است از شناختن دستگاهها و نمادهای رمزی دین. در دین شناسی جدید، زبان دین رمزی است. شناخت هر دین عبارت است از شناخت مجموعه رمزی زبانی. اسلام به عنوان یک قرائت، در درجه اول از مباحث هرمنوتیک سود میجوید که مباحث دانش فهم و تفسیر متن است. براساس این دانش، متون دینی به عنوان نمادهای رمزی مانند هر متن دیگر فهم و تفسیر میشود؛ خواه آن متن کتاب باشد یا هنر اسلامی و یا چیزهای دیگر.... در واقع، اسلام به عنوان یک قرائت از متون دینی، توضیحی رمزگونه و نمادین ارائه میدهد. «شبستری، نقدی به قرائت رسمی از دین »، ص368)
دکتر سروش نیز از دیگر پیروان این نظریه است. او در این باره عبارتهای متفاوتی دارد. گاه زبان قرآن را نمادین تلقی کرده، گاه آن را زبان حیرت مینامد. گاه نیز زبان قرآن را زبان قوم معرفی کرده است. آنجا که زبان دین را زبان حیرت و معما میداند، چنین میگوید:
دین امری رازآلود و حیرتافکن است و این ضدّ قشریت است و آن وضوح و دقت و قشریتی که از یک ایدئولوژی میخواهند، در دین وجود ندارد. (عبدالکریم سروش، «فربهتر از ایدئولوژی»، ص126 و 165)
کسان دیگری همچون دکتر شریعتی و ثینیا ماکینو نیز بر نمادین بودن زبان قرآن تأکید دارند. (ابوالفضل ساجدی، «زبان دین و قرآن»، ص348).
13- «مفاتیح الجنان»، دعای نماز امام موسی کاظم (علیه السلام).
14- شوری/11.
15- انفال/ 24.
16- ق/16.
17- در تأیید این مطلب، آیات بسیاری در قرآن کریم ذکر شده است از جمله: سورهی شعراء آیات 193-195:"نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ * بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ": روح الامین آن را بر قلبت نازل کرد تا از هشداردهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن (یعنی عربی که خود آشکار است و چیزهای دیگر را هویدا میکند). و سوره احقاف آیهی12: «ه?ذَا کِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَاناً عَرَبِیّاً لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرَى لِلْمُحْسِنِینَ»: این کتاب، هماهنگ با نشانههای تورات است، درحالی که به زبان عربی و فصیح و گویاست تا ظالمان را بیم دهد و برای نیکوکاران بشارتی باشد.
18- ابراهیم/4.
19- در ارتباط با این مسئله، آیت الله جوادی آملی میفرمایند:
خداوند، قرآن را (همانند دیگر کتابهای آسمانی) برای هدایت انسانها نازل کرده است. از این رو باید زبان آن برای همه قابل فهم باشد؛ البته چون بعثت در فضای عرب زبانان صورت گرفت و رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرب بود، قرآن به زبان عربی نازل شد، و چون حوزهی رهنمود قرآن، همهی انسانها در هر عصر و زمان و مکان است، زبان آن جهانی است؛ یعنی مطالب آن جهان شمول و قابل فهم در همهی اعصار است و در بهرهمندی از معارف قرآن نه استفاده از فرهنگ خاصی شرط است تا بدون آن، نیل به اسرار قرآنی میسر نباشد، نه تمدن ویژهای مانع است تا عدهای بر اثر نداشتن آن از لطایف قرآن محروم شوند. («دین شناسی»، صص78 و 79).
20- روم/30.
21- «رشحات البحار» (کتاب: الانسان والفطره)، ص19 و 20.
22- یکی از نمونههای بارز آن، داستان حضرت موسی (علیه السلام) و درخواست ایشان از درگاه خداوند متعال است که شرح آن در سوره طه آیات 25 تا 28 چنین آمده: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی»: پروردگارا سینهام را گشاده کن و کارم را آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
همچنین دستوراتی که خداوند دربارهی شیوهی ابلاغ دین به حضرت موسی (علیه السلام) و دیگر پیامبران میدهد همه بیانگر اهمیت همین مسئله است. برای نمونه به برخی از این دستورات اشاره میکنیم: «فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى»: به نرمی با او سخن بگویید شاید متذکر شود، یا از خدا بترسد. (طه/44)، «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»: با مردم به نیکی سخن بگویید. (بقره/83)، «قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»: با آنها به شایستگی سخن بگویید. (نساء/5)، «قُولُوا قَوْلاً سَدِیداً»: سخن حق بگویید. (احزاب/70)
23- خداوند چه نیکو، حال این گم کردگان طریق هدایت را توصیف میکند؛ آنجا که میفرماید: «أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ»: (حال کافران و گمراهان) همچون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری و بر فراز آن ابری تاریک است؛ ظلمتهایی است یکی بر فراز دیگری، آنگونه که هرگاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری بر او نیست. ( نور/40)
24- در اهمیت مسئله مخاطب شناسی همین بس که خداوند در قرآن پیامبر خود را نسبت به آن امر میکند و اینگونه میفرماید: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»: با حکمت و اندرز به راه پروردگارت دعوت کن و با آن شیوهای که نیکوتر است مجادله نما، پروردگارت از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه گمراه شده است و او به هدایت یافتگان داناتر است. (نحل/125)
با دقت در آیهی فوق درمییابیم که پیامبر بنابر امر الهی ملزم است تا متناسب با حال مخاطبانش بهترین روش را برای رویارویی با ایشان برگزیند تا کلامش مؤثر واقع شود؛ زیرا مخاطبان همگی در یک سطح نمیباشند.
چنین در این باره روایتی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده که هنر تبلیغاتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین توصیف میکند: «طبیبٌ دوّارٌ بطبّه، قد أحکم مراهمه و أحمی مواسمه، یضع ذلک حیث الحاجه إلیه من قلوب عمى و أذانٍ صمّ، و السنهٍ بُکم، متتبعٌ بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیوه»: پیامبر (همچون) طبیبی است که [در میان بیماران] میگردد تا درد آنان را درمان کند. دارو و مرهمهای خود را مهیا کرده است و ابزار جراحی خویش را گداخته است تا هر زمان نیاز افتاد آن را بر دلهای نابینا و گوشهای ناشنوا و زبانهای ناگویا بگذارد، با داروهای خود در پی یافتن غفلتزدگان است یا سرگشتگان وادی ضلالت. (نهج البلاغه، خطبه107/ «عیون الحکم والمواعظ» : 319/ 5564)
امام علی (علیه السلام) در ارتباط با مسئله مخاطب شناسی در حدیث دیگری میفرمایند: «مروا الأحاث بالمِراء و الجدال، و الکهول بالفکر، و الشیوخ بالصمت»: نوجوانان را به مجادله و مباحثه فرمان دهید، میانسالان را به تفکر و کهنسالان را به سکوت. («شرح نهج البلاغه»، 20/ 285/ 260)
25- «وَ لَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»: ما برای مردم در این قرآن از هر نوع مثلی زدیم شاید متذکر شوند. (زمر/27)
«تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»: اینها مثالهایی است که برای مردم میزنیم، شاید در آن بیندیشند. (حشر/21)
یکی از مثالهای بسیار زیبای قرآن که مطابق با قوانین تجربی نیز میباشد، دربارهی مسئلهی انفاق و نتایج حاصل از آن است که خداوند چنین میفرماید: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»: کار کسانى که اموال خود را برای خشنودی خدا و تثبیت (ملکات انسانی) در روح خود انفاق میکنند، همچون باغی است که در نقطهی بلندی باشد و بارانهای درشت به آن برسد و ( از هوای آزاد و نور آفتاب به حد کافی بهره گیرد) و میوهی خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است) و اگر باران درشت به آن نرسد بارانی نرم به آن میرسد و خداوند به آنچه انجام میدهد بیناست. (بقره/ 265)
«سیوطی» تمثیلهای قرآن را به دو دستهی ظاهری و مخفی تقسیم میکند. در نوع اول واژهی مثل در آیه مذکور است یا در قالب تشبیه آمده و به نحوی حرف «ک» مورد تصریح قرار گرفته است. در نوع دوم واژهی مثل در آیه نیامده است. (سیوطی، «الاتقان»، ص413-415)
علامه طباطبایی در این باره میفرماید:
امثالی که در قرآن آمده است، گرچه دارای معانی ظاهری عام و قابل فهمی برای عامهی مردم میباشد، کشف حقیقت معانی و مقصود نهایی آنها برای کسانی فهم میشود که اهل دانش و خرد هستند و دربارهی حقایق امور میاندیشند و به معانی ظاهری آنها جمود ندارند. (طباطبایی، «المیزان»، ج16، ص132)
علاوه بر استفاده از روش تمثیل در آیات قرآنی، این مسئله در کلام اهل بیت (علیهم السلام) نیز مشاهده میشود. برای نمونه به حدیثی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اشاره میکنیم؛ ایشان در این حدیث برای اینکه مسئله زودگذر بودن لحظات عمر را مطرح کنند به کمک تمثیل چنین میفرمایند: «الفرصه تمرّ مرّ السحاب فانتهزوا فرص الخیر»: فرصت مثل ابر از افق زندگی میگذرد. مواقعی که فرصتهای خیری پیش میآید غنیمت شمارید و از آنها استفاده کنید. ( غرر و دررآمدی، ص340).
همچنین ایشان در جای دیگر میفرمایند: «لاهل الاعتبار تضرب الامثال»: امثال برای کسانی بیان میشود که اهل عبرت گرفتن هستند. (غررالحکم، ص60)
26- عنکبوت/ 45؛.
27-فصلت/ 53.
28- فتح/ 4.
29- «رشحات البحار» (کتاب الانسان و الفطره)، صص25و 26.
30- «مفاتیح الجنان»، دعای عرفه.
31- در ارتباط با این موضوع، حضرت امام خمینی (رحمهالله)؛ شاگرد برجسته و بینظیر آیت الله شاهآبادی چنین مینویسد:
آن عارف که حقیقت امر را کشف نموده و آن مرد الهی که در راه معارف قدم برمیدارد، همیشه دارای دو چشم است و هر دو چشمش راست. که با یکی از آن دو به ارتباط میان خالق و مخلوق و استهلاک خلق در عالم بلکه نفی غیریت و کثرت نگاه میکند و با دیگر چشم به نفی ارتباط و حصول احکام کثرت نظر میکند. (امام خمینی، «مصباح الهدایه»، ص27)
آب آناناس طعم بسیار خوبی داشته و همیشه به عنوان یک نوشیدنی محبوب در میان مردم در نظر گرفته می شود. این ادامه ...
غلات برای دیابتی هاغلات حاوی فیبر بالا دارای فواید سلامتی متعددی می باشند. با این حال، همه ی انواع غلات برای افراد دیابتی ادامه ...
غذاهای سالم برای افراد مبتلا به دیابت نوع 2دیابت نوع 1 و 2 دو نوع اصلی دیابت می باشند. سطوح غیر طبیعی گلوکز خون علامت مشخص بیماری دیابت می باشد. ادامه ...
عوارض جانبی ملوکسیکامملوکسیکام یا موبیک یک داروی غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAID) بوده که عمدتا برای درمان درد، سفتی و کاهش ادامه ...
عوارض جانبی مصرف طولانی مدتNSAIDداروهای غیر استروئیدی ضد التهابی که به عنوان NSAIDs نیز شناخته می شود، به منظور کاهش درد و التهاب مورد ادامه ...
عوارض جانبی لووتیروکسین که باید بدانید.افرادی که داروی لووتیروکسین مصرف می کنند، احتمال توسعه ی مشکلات استخوانی مانند پوکی استخوان در آن ها ادامه ...
عوارض جانبی گلیکوزیدهای قلبیگلیکوزیدهای قلبی عمدتا برای درمان بی نظمی و نارسایی قلب تجویز می شود. این مقاله اطلاعاتی را درباره ی ادامه ...
عوارض جانبی کرم کتوپروفنکاربرد کرم کتوپروفن می تواند باعث احساس خارش ناخوشایند و منجر به تشکیل جوش گردد. حساسیت به نور یکی دیگر ادامه ...
عوارض جانبی سیمواستاتیندر صورتی که سطوح کلسترول شما بالا باشد، احتمالا پزشک ممکن است داروی سیمواستاتین را برای شما تجویز کند. ادامه ...
جنگ جهانی اول در سال 1914 تا 1918 میلادی، نقطه عطفی در سرنوشت ملل غرب بود. هنگامی که ناقوس جنگ جهانی ادامه ...
نتایج عملکرد فرانسه و انگلیس در خاورمیانهیکی از نتایج مصیبت بار استعمار در خاورمیانه، تبدیل فلسطین به پایگاهی جهت حفظ منافع آنها بود. اروپاییان، ادامه ...
تحکیم و سلطه قدرتهای اروپایی در خاورمیانهبه طور حتم، مورخین، تلاش و اقدامهای کشورهای اروپایی در جهت مستعمره کردن و تحت سلطه در آوردن کشورهای ادامه ...
سلفیگری و نظام بین المللی؛ چالشها و راهکارهادر تاریخ تحولات جهان اسلام، اهل سنت و شیعیان، سلفیگری را به عنوان جریانی ضد عقل و تعقل و متکی به ظواهر ادامه ...
بررسی گفتمان سید قطب و تأثیر آن بر شکل گیری جریانهای تکفیری مصرجریانهای تکفیری یکی از خطرناکترین جریانهای دوران معاصر است که سهم عمدهای در ایجاد اسلام هراسی دارد. ادامه ...
سلفیگری اخوان المسلمین و تقریباخوان المسلمین مصر، که خود را سلفی معرفی میکند، جریانی است که در اصل سلفیگری با سایر سلفیه مشترک است، ادامه ...
فتاوای تکفیری، چالشی در برابر نهاد افتاء: بازخوانی برخی شرایط افتاع از منظر مذاهب اسلامیبه شهادت آیات و روایات فراوان، یکی از شئون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مقام افتاء بوده است. ادامه ...
چیستی نسبت پدیده تکفیر با آموزه کرامت انسانی اسلامکرامت یا شرافت انسان، در بافت فلسفی بر خصلت والایی (شرافت) او از دیگر موجودات دلالت میکند و در بافت ادامه ...
صنعانی؛ سلفی تکفیری یا سلفی میانهروابن الامیر صنعانی یکی از علمای زیدی سلفی در قرن دوازدهم به شمار میآید. دیدگاههای اعتقادی او در مسئله ادامه ...
وضعیت تربیت نیروی انسانی بازیهای رایانهای در کشور و چشمانداز مطلوب این صنعت برای دانشجویان و اساتید دانشگاه آزاد اسلامی تبیین شد.
وضعیت تربیت نیروی انسانی بازیهای رایانهای در کشور و چشمانداز مطلوب این صنعت برای دانشجویان و اساتید دانشگاه آزاد اسلامی تبیین شد.
وی افزود: از جمله مهمترین این همافزاییها دانشگاهها و مراکز آموزش عالی است که بنیاد علاوه بر برنامههایی همچون تجهیز آزمایشگاه بازی دانشگاههای برتر به عنوان قطبهای بازیسازی، حمایت از برگزاری نشستهای تخصصی در حوزه بازیهای رایانهای را نیز در دستور کار دارد.
در این خصوص معاونت حمایت بنیاد با توجه به فرا رسیدن هفته پژوهش در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی اقدام به برگزاری کارگاهها، سخنرانیها و نشستهایی را نموده است. این کارگاهها در مراکز برتر دانشگاه آزاد اسلامی در حال اجرا و برگزاری است. ما معتقد هستیم یکی از روشهای موثر در راستای تبیین برنامه تربیت نیروی انسانی، برگزاری جلسات توجیهی و کارگاهها در دانشگاههای برتر کشور به منظور آشنا نمودن اساتید و دانشجویان با این مقوله است.
همچنین دکتر محمدحسین رضوانی، مسئول ارتباطات دانشگاهی بنیاد در این خصوص افزود: برنامههای بنیاد برای هفته پژوهش در سطح دانشگاههای آزاد با اجرای سخنرانی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال آغاز گردیده است. در این نشست به تبیین وضعیت موجود نیروی انسانی در صنعت بازیسازی پرداخته شد و سپس چشمانداز مطلوب در افق ۱۴۰۴ که مستلزم تربیت حدود ده هزار نیروی حرفهای بازیساز در کشور است برای اساتید و دانشجویان دانشکده فنی و مهندسی این دانشگاه تبیین گردید.
رضوانی افزود: از دیگر برنامههایی که بنیاد در هفته پژوهش برگزار خواهد کرد میتوان به برگزاری یک کارگاه آموزشی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب اشاره کرد که با موضوع مدیریت تیمهای بازیسازی و چالشهای آن برگزار خواهد گردید. همچنین یک دوره کارگاه آموزشی موتور بازیسازی یونیتی در دانشگاه آزاد اسلامی قزوین توسط دانشکده برق و کامپیوتر این دانشگاه در هفته پژوهش برگزار خواهد گردید.
چکیده
یکی از شاخصهای قرآنی در روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، مسئله توحید است. پرداختن به چنین موضوعی با توجه به مسائل اعتقادی دوران حضرت رضا (علیه السلام) و انحراف بعضی فرق و مکاتب، بیان گر موقعیتشناسی آن حضرت است؛ چرا که چنین انحرافات عقیدتی فراوانی، جامعه اسلامی آن روز را تهدید میکرده است. ایشان تفسیر آیاتی را که مستمسک گمراهان قرار گرفته بود، سرلوحه کار خود قرار داد و فعالانه در جلسات شرکت جست و به تبیین و آموزش مسائل توحیدی پرداخت.1. مقدمه
تدریس، ارائه طرح درس و مطالعه و بررسی روشهای تدریس در سالهای متمادی، باعث شد که در مواجهه با روایات تفسیری حضرت رضا (علیه السلام)، شیوه آموزشی بسیار کاربردی ایشان، توجهم را به خود جلب کند. حضرت در آن بازه زمانی، در آموزش و تبیین مسائل توحیدی، بسیار دقیق عمل کرده و به مدیریت و برنامهریزی آموزشی، احاطه کامل داشته است.2. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات قبل از آموزش
الف - مخاطبشناسی
حضرت امام رضا (علیه السلام) در بحث توحید، یادآور میشود که باید با مردم به اندازه عقل و معرفت و درک آنها سخن گفت. (1) این همان مخاطبشناسی است که از ارکان تبلیغ و تدریس بوده، در همه گفتگوها و بحثها حائز اهمیت است. حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در تبیین شیوه پاسخگویی به پرسشهای توحیدی، خطاب به محمد بن عبید میفرماید:ب- موقعیتشناسی و توجه به مقتضیات زمانه
با توجه به مشکلات اعتقادی در عصر حضرت رضا (علیه السلام) و انحراف بعضی فرق و مکاتب، تبیین و آموزش مسائل توحیدی توسط آن حضرت، بیانگر نیازسنجی و موقعیتشناسی ایشان است. حضرت امام رضا (علیه السلام) از هر فرصتی استفاده مینمود و به تبیین دقیق توحید میپرداخت. ایشان تفسیر آیاتی را که مستمسک گمراهان قرار گرفته بود، سرلوحه کار خود قرار داده و با استفاده از فرصتهای طلایی و شرکت در جلسات مناظره، مسائل توحیدی را تبیین و شبهات موجود در این حوزه را رفع نمود؛ مثلاً حضرت در بیان پیوند توحید با ولایت، از موقعیت مناسبی که به درخواست اهالی علم در جمع مردم نیشابور ایجاد شده بود، استفاده کرد و حدیث سلسلة الذهب را ایراد فرمود.ج - انتخاب شیوه آموزشی مناسب
چهره به چهره و گروهی:
حضرت رضا (علیه السلام) از شیوه آموزشی چهره به چهره، بیش از دیگر شیوهها بهره برد. این شیوه، بهترین، ماندگارترین، کاراترین و اثرگذارترین شیوه آموزشی به شمار میرود.حضوری و غیر حضوری (مکاتبهای):
حضرت به صورت حضوری به آموزش افراد همت میگماشت، ولی آن جا که مانعی چون بُعد مسافت، ترس از دشمنان و ... وجود داشت، مشتاقان را از درک علوم رضوی بیبهره نمیگذاشت و با مکاتبه، جان تشنه آنان را از علم سرشار خود سیراب مینمود. (10) از این امر نتیجه میگیریم که تعلیم و تعلم به ویژه در مسائل اعتقادی، به هیچ وجه تعطیل بردار نیست.خصوصی و عمومی:
امام رضا (علیه السلام) در هر فرصت مناسبی به آموزش و تبیین مسائل توحیدی میپرداختند. گاهی به افراد، اجازه ملاقات (11) خصوصی میداد و گاه با شرکت در جلسات و مناظرات، به آموزش عمومی افراد میپرداخت.استاد محور و پرسش و پاسخ:
حضرت در بعضی جلسات آموزشی، به صورت استاد محور عمل میفرمود؛ مانند خطبه توحیدیه. ایشان در بعضی جلسات نیز در قالب پرسش و پاسخ، به آموزش و تبیین مسائل توحیدی میپرداخت. (12)3. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات حین آموزش
الف - شروع مناسب
امام رضا (علیه السلام) در تبیین و آموزش مسائل توحیدی، خطبه توحیدیه را با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیه السلام) آغاز فرمود. (13) یاد و نام باری تعالی (14) و حمد و ثنای الهی (15) در آغاز دیگر روایات حضرت نیز دیده میشود.ب- آماده کردن اذهان
حضرت رضا (علیه السلام) با طرح پرسشهای توحیدی هدفمند و برنامهریزی شده، ذهن افراد را فعال وآماده مینمود؛ به عنوان نمونه میفرماید: «اگر کسی بگوید: چرا بر مردم واجب است که اقرار کنند چیزی مثل خداوند نیست، باید گفته شود که ...» (16) و «چنانچه فردی بگوید: چرا اقرار به یکتایی خداوند و شناختن وحدانیت او بر خلق واجب است، گفته میشود...» (17) هم چنین آن حضرت در تبیین شیئیت خداوند، به محمد بن عیسی بن عبید فرمود: «اگر به تو گفته شود: خداوند چیزی است یا هیچ چیز نیست، چه میگویی؟» (18)ج- دستهبندی مطالب
دستهبندی مطالب، سرعت و دقت آموزش به دنبال دارد. حضرت امام رضا (علیه السلام) بسیار ماهرانه، به دستهبندی مطالب میپرداخت و زمینه یادگیری بهتر و بیشتر را برای افراد فراهم میفرمود. نمونههای دستهبندی در کلام ایشان را میتوان در بیان نظم موجود در هستی و قدرت لایزال الهی، در تبیین آیه (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً) (20) و توضیح انواع باران، (21) در تشریح جهات مختلف ضرورت اقرار به یکتایی خداوند (22) و در تبیین گرایشهای سه گانه در باب توحید (23) مشاهده کرد.د - تفهیم مطلب
حضرت با بیان شیوا و بهرهگیری از آیات و روایات نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) (24) و ائمه اطهار (علیه السلام)، (25) معنای لغوی، (26) عقل، (27) حقایق علمی، (28) مصادیق اتم واکمل، (29) و مثال، (30) به تفهیم مطلب خود میپرداخت.5. مجاب کردن افراد
ابوصلت هروی در بیان علم والای حضرت امام رضا (علیه السلام) و قدرت ایشان در مجاب کردن افراد میگوید:و- تکرار مطلب با توجه به اهمیت آن
حضرت رضا (علیه السلام) در پاسخ به پرسشهای توحیدی ابوقره، با استفاده از دلایل عقلی و نقلی، هرگونه مشابهتی را از ذات باری تعالی، نفی مینماید. تکرار عبارت قرآنی (لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ) توسط حضرت، حاکی از اهمیت تفهیم عدم مشابهت غیر خداوند با اوست. (40)ز- طولانی و کوتاه نمودن پاسخها با توجه به زمان
امام رضا (علیه السلام) در جلسات آموزش توحید، آن جا که صلاح میدانست، با تفصیل به تبیین مطالب میپرداخت و آنجا که مصلحت میدید، به پاسخ اجمالی بسنده میفرمود، اما در هر صورت، به مدیریت زمان توجه داشت؛ مثلاً در مناظره با سلیمان مروزی (متکلم خراسان) آن جا که تشخیص داد او زمان را با تکرار بیجای مطلب، تلف میکند، چند بار به صورت جدی تذکر داد: «وَیلَکَ! کَم تَرَدَّدُ فِی هَذِهِ المَسئَلَة؟» (41) و «کَم تُرَدِّد؟» (42)ح- صبر و حوصله در آموزش مطالب
صبر و حوصله فراوان حضرت در تبیین و آموزش مسائل توحیدی، در پاسخ طولانی به پرسشهای توحیدی ابوقره، (44) پاسخ تفصیلی به پرسشهای فراوان مأمون و پاسخ به حسین بن بشار (45) کاملاً هویداست. گاهی افراد حاضر در جلسه از صبر و حوصله ایشان، کاسه صبرشان لبریز شده، زبان به اعتراض میگشودند؛ مثلاً در جلسه مناظره حضرت با سلیمان مروزی، مأمون خطاب به سلیمان فریاد زد و گفت: آیا با چنین کسی مکابره میکنی و جواب سربالا میدهی؟ انصاف را از دست نده. آیا نمیبینی که در اطرافت از اهل نظر و بحث نشستهاند؟ (46)ط- استفاده از ابزار تشویق و تنبیه
حضرت در حین آموزش و تبیین مسائل توحیدی، در صورت مصلحت، به تشویق یا تنبیه مخاطب میپرداخت؛ به عنوان نمونه برای تشویق حسین بن خالد، فرمود: «خداوند به تو خیر عطا کند.» (50) نیز برای تنبیه ابوقره، به او فرمود:ی- استفاده از وسایل کمک آموزشی
امام رضا (علیه السلام) در آموزش، از سادهترین و در دسترسترین چیزها به عنوان وسایل کمک آموزشی استفاده میفرمود. استفاده از بدن، دستان و انگشتان، حین آموزش و تبیین مسائل توحیدی، در روایات زیر مشاهده میشود.ک – رعایتشأن ظاهری افراد
امام رضا (علیه السلام) در جلسات تبیین مسائل توحیدی، شأن ظاهری افراد را رعایت مینمودند؛ مثلاً در مجلس مناظرهای که مأمون با بزرگان دیگر ادیان ترتیب داده بود، زمان نماز که رسید، حضرت رو به مأمون کرد و فرمود: «وقت نماز شده است». ایشان این گونه احترام او را مقابل دیگران رعایت کرد و سپس مجلس را برای ادای نماز ترک نمود. حضرت احترام عمران را هم رعایت کرد و وقتی گفت: «مولای من! سؤال مرا قطع نکن. دلم نرم شده است!» حضرت فرمود: «نماز میخوانیم و بر میگردیم.» (60)ل – صراحت و قاطعیت و عدم تسامح و تساهل
امام رضا (علیه السلام) در آموزش و تبیین مسائل توحیدی قاطعانه و با صراحت فرمود:4. توجه امام رضا (علیه السلام) به نکات بعد از آموزش
الف – ارائه تکلیف
از امام رضا (علیه السلام) در مورد توحید سؤال شد؛ آن بزرگوار فرمود:ب- برپایی جلسات نقد و بررسی محتوای آموزشی
اباصلت هروی میگوید:ج – ارائه راهکار اساسی
امام رضا (علیه السلام) در کنار نقد و بررسی محتوای آموزشی، راهکار اساسی را هم به شاگردان مکتب خود میآموخت. ایشان بسیار آگاهانه، چراغی فرا روی افراد زمانه خود و دیگر نسلهای بشری قرار میدهد تا در وادی روایات جعلی، سرگردان نمانند و به بیراهه نروند.نتیجهگیری
حضرت رضا (علیه السلام) در تبیین مسائل توحیدی، آن هم در آن بازه زمانی، با مدیریت و برنامهریزی آموزشی دقیق، موقعیت و نیاز وسطح فکر مخاطب را در نظر میگرفت و بسیار دقیق و کارشناسانه عمل میکرد. ایشان در حین آموزش، با صبر و حوصله و مدیریت زمان، با توجه به محیط اموزشی، از تمام امکانات موجود (تکنولوژی آموزشی) استفاده میفرمود و مطالب توحیدی را به مخاطب، تفهیم و او را مجاب مینمود. حضرت حتی پس از آموزش نیز شاگردان مکتب خود را رها نمی کرد و با نقد و بررسی محتوای آموزشی و با ارائه بهترین راهکار عملی، مانع از انحراف وکج فهمی آنها میشدند.پینوشتها:
1. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ص 331.
2. توحید، آیهی 1-4.
3. شورا، آیهی 11.
4. بقره، آیهی 137.
5. صدوق، التوحید، ص 95.
6. مثل ایراد خطبه طولانی توحیدیه و مناظره با بزرگان ادیان، مانند عمران صابی. (ر.ک: ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص 423)
7. مردی به خدمت امام رضا (ع) آمد و عرض کرد: «آیا پروردگارت میتواند آسمانها و زمین و آنچه در میانه اینهاست را در تخم مرغی قرار دهد؟» حضرت فرمود: «آری ودر کوچک تر از تخم مرغ نیز. او آنها را در چشم تو قرار داده و آن کمتر از تخم مرغی است، زیرا هرگاه آن را بگشایی، آسمان و زمین و آنچه در میانه آنهاست را میبینی و اگر میخواست، تو را از آنها کور میگردانید تا آنها را نبینی.» (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین ، ج1، ص 39)
8. اسحاق بن راهویه میگوید: حضرت رضا (علیه السلام) در جمع مردم نیشابور، به نقل از پدر و اجداد پاکش، به نقل از رسول خدا (ص) فرمود: «من از جبرئیل شنیدم که میفرمود: از خدای جل جلاله شنیدم که میفرمود: کلمه لا اله الا الله (توحید) حصار من است. پس هر که در حصار من داخل شود، از عذاب من ایمن باشد.» اسحق بن راهویه میگوید: چون حیوان سواری آن حضرت گذشت، ما را ندا داد: «با شروط آن و من از جمله شروط آن هستم.» (صدوق، الأمالی، ص 235؛ همو، توحید، ص 25؛ همو، معانی الاخبار، ص 371؛ علی رضا صابری یزدی و محمدرضا انصاری محلاتی، الحکم الزاهره، ترجمه انصاری، ص 89).
9. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 313.
10. از حمدان بن سلیمان روایت شده است: «به حضرت رضا (ع) نوشتم و از آن جناب سؤال کردم که آیا افعال و کردار بندگان آفریده شده یا آفریده نشده است؟ در جواب من نوشت: «افعال و کردار بندگان، دوهزار سال پیش از آفریدن آنان در علم خدا مقدر بود.» (تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، ج1، ص 752 و ج4، ص 3)
محمدبن عبید میگوید: «به حضرت رضا (ع) نامه نوشتم و درباره دیدن خدا و آنچه عامه و خاصه روایت کردهاند، سؤال کردم و خواستم که این مطلب را برایم شرح دهد...» (الکافی، ترجمه: مصطفوی، ج1، ص 129؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 755)
شخصی به نام جعفر میگوید: خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا (ع) نامه نوشتم و از او در مورد توحید خداوند سؤال کردم. پس آن حضرت پاسخی را به خط خود به من نوشت و فردی به نام فتح، آن نامه را برای من آورد و من آن را خواندم... (صدوق، التوحید، ص 56)
11. طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 405-407؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 753 و 575 و ج3، ص 413.
12. حضرت در تبیین علم خداوند به تمام آنچه که در بهشت و دوزخ است، به سلیمان فرمود: «ای سلیمان! آیا خداوند به تمام آنچه که در بهشت و دوزخ است، علم دارد؟» سلیمان گفت: بله. حضرت فرمود: «آیا آنچه را که خداوند میداند که در آینده ایجاد خواهد شد، ایجاد خواهد شد؟» گفت: بله. حضرت فرمود: «حال اگر موجود شد به گونهای که دیگر چیزی باقی نماند، آیا باز هم خداوند میتواند چیزهای دیگری به آنها بیفزاید یا صرف نظر میکند؟» (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 494 و 495)
13. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 150.
14. جعفر بن محمد اشعری از فتح بن یزید جرجانی، نقل کرده که گفت: «به خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا (ع) نامه نوشتم و از او درباره توحید خدا سؤال کردم. پس به خط خود به من نامه نوشت.» جعفر میگوید: «فتح آن نامه را به من نشان داد و من آن را خواندم. خط امام رضا (ع) بود که: بسم الله الرحمن الرحیم، سپاس و ستایش برای خداست که ستایش را به بندگانش الهام فرموده...» (همو، التوحید، ص 56)
15. همو، علل الشرائع، ج1، ص 9 و 10؛ عزیزالله، عطاردی، مسند الإمام الرضا (ع)، ج1، ص 21.
16. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 103؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 560 و ج5، ص 391.
17. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج5، ص 707 و 708.
18. همان، ج1، ص 706.
19. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 150.
20. بقره، آیه 22.
21. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 41.
22. همان، ج5، ص 707 و 708.
23. همان، ج4، ص 562 و صدوق، التوحید، ص 107.
24. صدوق، همان، ص 25.
25. همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص 12؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 45 و 46.
26. صدوق، همان، ج1، ص 201؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 261 و ج3، ص 449 و 450.
27. عبدالله بن قیس میگوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم میفرمود: (بَل یداهُ مَبسوطتان). عرض کردم: خداوند مانند ما دو دست دارد؟ فرمود: «خیر، اگر چنین بود که از به شمار میرفت.» (عطاردی، عزیزالله، اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع) ).
28. عبد علی بن جعبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج4، ص 195 و ج5، ص 121 و 366؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، حضرت در توجه دادن به آفاق، به آفرینش هفت آسمان و هفت زمین و وابستگی زمین و آسمان به یک دیگر و آسمان بدون ستون دیدنی اشاره میفرماید که حاکی از احاطه علمی ایشان است. ایشان با تفسیر آیه و تبیین آسمان بدون ستون دیدنی، پرده از حقیقتی علمی بر میدارد که در زمان نزول آیات، بر کسی آشکار نبود. (علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 328)
29. ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج5، ص 370؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 747؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 118، ج4، ص 495 و ج5، ص 664.
30. حضرت فرمود: «او قائم است، اما نه به معنای ایستادن روی پا با زحمت و سختی و خستگی، مثل ایستادن سایر اشیاء. وقتی میفرماید: خدا قائم است، معنایش این است که حافظ و قیم اشیاست؛ مثل این که گفته میشود:
فلانی قائم به امر فلانی است، یعنی کارهای او به دست فلانی است...». (الکافی، ج1، ص 121؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 298؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج2، ص 508 و ج5، ص 580.)
31. طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 328.
32. خاطرم را آسوده کردی ای اباالحسن! خداوند خاطرت را آسوده نماید. (عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج2، ص 336)
33. آفرین بر شماای ابالحسن! (همان، ج3، ص 449 و 450، ج4، ص 443 و ج5، ص 57؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 201 و 202)
34. (همان، ص 128) صدوق.
35. قَالَ صَفوَانُ: «فَتَحَیر َاَبوقُرَّة وَ لَم یحِر جَوَاباً حَتَّی قَامَ وَ خَرَج.» (طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص 408)
36. سلیمان در مجلس مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: «اراده همان قدرت است». حضرت رضا (ع) فرمود: «خداوند (عجل الله) بر آنچه اراده نکند هم قادر است و این مطلب قطعی است، چون خداوند فرموده: «وَ لئن شِئنا لَنذهَبَنَّ بِالَّذِی أوحَینا إلَیکَ» اگر اراده همان قدرت میبود، خداوند اراده کرده بود که آن را ببرد، چرا که قدرت بر این کار را داشت.» سلیمان در جواب درماند. مأمون گفت: «ای سلیمان! او عالمترین هاشمی است.» سپس حاضران مجلس را ترک کردند، (صدوق، همان، ج1، ص 191؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان ج3، ص 220)
37. صدوق، همان، ج1، ص 183.
38. همان، ترجمه: علیاکبر غفاری وحمیدرضا مستفید، ج1، ص 316.
39. عَن أَبِی الصَّلتِ الهَرَوِی قَالَ: کَانَ الرَّضَا (ع) یکَلِّمُ النَّاسَ بِلغَاتِهِم وَ کَانَ و اللهِ اَفصَحَ النَّاسِ و أعلَمَهُم بِکُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ: فَقُلتُ لَهُ یوماً: یا ابنَ رَسُولِ الله! إنِّی لَاَعجَبُ مِن مَعرِفَتِک بِهَذِهِ اللَّغَاتِ عَلَی اختِلَافِهَا. فَقَالَ: یااَبَا الصَّلتِ! أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَی خَلقِهِ وَ مَا کَانَ اللهَ لِیتَّخذَ حُجَّةً عَلَی قَومٍ وَ هُوَ لَا یعرِفُ لُغَاتِهِم. أوَ مَا بَلَغَک قَولُ أَمِیرِالمُؤمِنِینَ: اُوتِینَا فَصلَ الخِطابِ؟ فَهَل فَصلُ الخِطَابِ إلَّا مَعرِفَةُ اللُّغَات؟ (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 228).
40. طبرسی، الإحتجاج علی اهل اللجاج، ج2، ص 405-407.
41. وای بر تو! چقدر این مطلب را تکرار میکنی؟ (صدوق، همان ج1، ص 187؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 145)
42. صدوق، همان.
43. همان، ص 172.
44. طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج2، ص 405 – 407؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 575 و 753 و ج3، ص 413.
45. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 53 و 54 و ج5، ص 6.
46. صدوق، همان، علیاکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 370.
47. همان، ص 380.
48. همان، ص 372.
49. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 187.
50. همان، ص 146؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 751.
51. طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص 408.
52. همان، ج2، ص 405؛ همان، ترجمه بهراد جعفری، ج2، ص 393 و 394.
53. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ص 318.
54. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 187.
55. همان، ص 189.
56. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 15 و 424 و ج5، ص 124.
57. «به آسمان آراسته سوگند.» (ذاریات، آیهی 7) سوگند به آسمان که دارای راههاست. (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، ص 110).
58. «خدا همان کسی است که آسمانها را بدون ستونی که ببینید، برافراشته». (رعد، آیهی 2)
59. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 328؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی. همان، ج4، ص 195 و ج5، ص 121 و 366؛ ناصر مکارم شیرازی، همان.
60. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 172.
61. همان، ص 188.
62. همان، ص 154.
63. «فقط کسانی دروغ را میسازند که آیههای خدا را باور ندارند و آنها خودشان دروغگویانند». (نحل، آیه 105)
64. فضل بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 9؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 87؛ شهید اول، الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة، ترجمه عبدالهادی مسعودی، ص 36؛ بحارالانوار، ج75، ص 353.
65. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج3، ص 130 و ج5، ص 155.
66. صدوق، التوحید، ص 251.
67. همان، ترجمه: محمدعلی اردکانی، ص 103؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، همان، ج1، ص 753.
68. مفید، تصحیح الاعتقاد، ج1، ص 99.
69. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 133؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا(ع)، ج1، ص 42.
70. «هرکس رسول را اطاعت کند، خداوند را اطاعت کرده است». (نساء، آیه 80)
71. «[ای رسول!] کسانی که با تو بیعت کردهاند و دست خدا بالای دست خلق است [و چون دست خلق نیست]» (فتح، آیهی 10)
72. صدوق، همان، ج1، ص 116؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 521 و ج5، ص 60.
73. صدوق، همان، ترجمه: علیاکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج1، ص 240 و 241.
74. همان، ص 254 و 255.
75. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع)، ص 265.