مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

اعضای جدید خانواده: وایبر و واتس‌اپ و تانگو!

با وجود شبکه‌های اجتماعی مانند وایبر و واتس آپ و... کانون خانواده و صفا و صمیمیت و گفتمان اعضای خانواده باهم، تحت تاثیر قرار گرفته، به عنوان مثال از زمانی که آقای خانه از محل کار به محیط خانه می‌آید، سرش بر روی موبایلش است، تا زمانی که چندین بار برای شام صدا زده شود و شاید حتی، تلفن همراه خود را به سر سفره شام آورد، و بدین ترتیب، همسرش را ناراحت کند، خانم خانه هم همین است، در حال غذا درست کردن، رسیدگی به درس و مشق فرزندان و شاید حتی هنگامی که فرزندانش را در آغوش کشیده، در تمام این مدت، تلفن همراهش دستش است و دائم با آن مشغول.
در این میان بقیه اعضای خانواده، مثل مادر و پدر و همسر و شاید هم فرزندان، از این کار او شاکی می‌شوند و این شاکی شدن زمانی بیشتر می‌شود که یک یا دو نفر از اهل خانه، اهل این شبکه‌ها نباشند و شاید هم بلد نباشند و امکاناتش را نداشته باشند، آن وقت است که حتی با شنیدن صدای زنگ و یا آهنگِ آمدن پیامک تلفن همراه، شاکی شده و محیط خانه پر از تنش می‌شود.
پیام‌هایتان را در کنار خانواده چک کنید و باهم بخندید، اگر مطلب جالب و یا خنده داری به شما می‌رسد، چه اشکالی دارد که آن را برای بقیه اعضای خانه هم بخوانید، در این صورت هم همه شاد می‌شوند و هم اوقات دلپذیری باهم خواهید داشت

آیا تا به حال مثال چاقو را شنیده‌اید؟ هم می‌توان از آن برای پوست کندن میوه و بریدن کیک استفاده کرد و هم استفاده ناشایست، تکنولوژی هم مثل چاقوست، می‌توان با استفاده درست از شبکه‌های اجتماعی، اطلاعات خود را به روز کنیم، بخندیم و با دوستان قدیمی در ارتباط باشیم و هم می‌توان با استفاده نادرست، نارضایتی و کدورت در خانواده ایجاد کرد.


توصیه هایی برای استفاده درست

۱- وقتی به خانه برمی گردید و یا همسرتان به خانه می‌آید، تلفن همراه خود را به کناری بگذارید ، مطمئن باشید در این چند دقیقه، رئیس جمهور به شما پیامک نخواهد داد و مذاکرات هسته‌ای به نقطهٔ تاریکی کشیده نخواهد شد، به طور کلی اول به خانواده خود اهمیت دهید و سپس به شبکه‌های اجتماعی.


۲- تلفن همراه خود را در حالت بی‌صدا قرار دهید، حال اگر هزار پیامک هم داشته باشید، هیچ‌کسی نمی‌فهمد که بخواهد شاکی شود.


۳- پیام‌هایتان را در کنار خانواده چک کنید و باهم بخندید، اگر مطلب جالب و یا خنده داری به شما می‌رسد، چه اشکالی دارد که آن را برای بقیه اعضای خانه هم بخوانید، در این صورت هم همه شاد می‌شوند و هم اوقات دلپذیری باهم خواهید داشت و هم کسی از اینکه سر شما داخل تلفنتان است، شاکی نمی‌شود.

۴- ساعاتی خاص برای چک کردن پیام‌هایتان در نظر بگیرید، و تمام وقت روی تلفنتان خم نشوید، مثلا هنگامی که درون اتوبوس هستید و یا موقعی که در ترافیک مانده‌اید، این‌ها زمان مردهٔ شما هستند که می‌توانید به نحو احسن از آن استفاده کنید.


۵- احترام سالخوردگان را داشته باشید، مخصوصا هنگامی که به خانه پدربزرگ ومادربزرگتان می‌روید، معمولا این عزیزان از تکنولوژی به دور هستند و با دیدن شما که همش سرتان روی تلفن همراه‌تان است، ناامیدی و احساس حقارت، مه‌مان دل‌های نازکشان می‌شود، پس دل مهمانانی که چند صباحی بیشتر در کنارتان نیستند را نشکانید.

۶- درست است که مطالب خنده دار و طنز، حجم بالایی از پیامک‌های اجتماعی را پوشش می‌دهد، اما باید سعی کنید که با استفاده از این شبکه‌ها، اطلاعاتتان افزایش پیدا کند و فقط هجویات نباشد، در این صورت است که هم احساس خانواده‌تان بهتر می‌شود، هم از این وقت گذاری بار بیشتری به دست خواهید آورد.
در پایان باید خاطر نشان کرد که تکنولوژی، برای راحتی انسان‌ها و مبادلهٔ آسان‌تر اطلاعات و برای شما ساخته شده، تکنولوژی باید در دست شما باشد، نه اینکه انسان را اسیر خود کند و او را از تمام روابط و علایق انسانی خویش باز دارد.(تبیان)


ادامه مطلب ...

یک روان‌شناس خانواده: خوش باشید حتی با جیب خالی

دکتر علی شیخ الاسلامی، روان‌شناس به اتفاق همکارانش تاکنون در مرکزشان، مشکلات صد‌ها زوج را بررسی کرده‌اند و به آن‌ها برای رفع چالش‌هایشان آموزش داده‌اند و حالا حاصل همه این پژوهش‌ها دکتر را متقاعد کرده است که با یک برنامه‌ریزی مناسب برای پر کردن فراغت نوروزی، نه تنها چالش‌های خانوادگی به صفر می‌رسد بلکه پیوند عاطفی اعضای خانواده هم مستحکمتر می‌شود.
شیخ الاسلامی تأکید می‌کند که حتی با جیب خالی هم می‌شود یک فراغت گذرانی لذت بخش را در نوروز تجربه کرد. باور نمی‌کنید؟ این گفت‌وگو را بخوانید.


شما هم زوج‌هایی را دیده‌اید که بیشتر وقتشان در طول تعطیلات نوروز به مشاجره با هم می‌گذرد؟ به نظرتان علت چیست؟
*بله. من هم مشاهده کرده‌ام که برخی زوج‌ها به جای استفاده از تعطیلات نوروز به عنوان فرصتی برای کنار هم بودن و افزایش پیوندهای عاطفی، با هم درگیر می‌شوند و روز‌هایشان در مجاورت هم به تلخی می‌گذرد. علت این است که ما برنامه‌ریزی ضعیفی برای استفاده از اوقات فراغتمان در خانواده داریم. جامعه ما، جامعه‌ای در حال گذار است؛ پس نه کاملاً سنتی است و نه مدرن. در جامعه سنتی، زن و مرد نقش‌هایی جداگانه و تفکیک شده داشتند. در آن جامعه، زن معمولاً تابع شوهرش بود و مرد تصمیمگیری‌های اصلی را انجام می‌داد اما در جامعه ما زن و مرد نقش‌هایی شبیه به هم پیدا کرده‌اند و بسیاری از وظایفشان با یکدیگر همپوشانی دارند به همین علت تعارض‌ها بیشتر به چشم می‌آیند و اگر زن و مرد نظرهای مختلفی داشته باشند و نخواهند این اختلاف را با گذشت و به شکل منطقی حل کنند، درگیر چالش و تنش می‌شوند.
به‌طور کلی علت چنین درگیری‌هایی نداشتن مشارکت برابر در زندگی است. هرکس به دنبال به کرسی نشاندن حرف خودش است و همفکری وجود ندارد. در تعطیلات این مشکل بیشتر می‌شود چون خانواده باید برای چگونگی گذراندن فراغت تصمیم‌گیری کنند پس اگر ما بلد باشیم برای تعطیلاتمان در نوروز، خوب برنامه‌ریزی کنیم مانع درگیری و چالش می‌شویم و از فرصت دو هفته‌ایمان برای رسیدن به شادکامی و ساختن خاطره‌های خوش در کنار اعضای خانواده استفاده می‌کنیم.


در صحبت‌هایتان اشاره کردید که برای فراغت گذرانی خانوادگی، نیاز به برنامه‌ریزی قوی داریم. ویژگی‌های یک برنامه خانوادگی موفق چیست؟
*در یک برنامه‌ریزی موفق خانوادگی، باید شرایط مالی اقتصادی و اجتماعی خانواده در نظر گرفته شود و علاوه بر این اعضا، باید این مراحل را بگذرانند:
اول، باید اهداف مختلفشان را روی کاغذ بیاورند مثلاً خانم خانه می‌نویسد که دلش می‌خواهد در تعطیلات به سفر شمال بروند و آرامش فکری داشته باشند. همسرش می‌نویسد که دید و بازدیدهای عید برایش اهمیت دارند اما دلش یک مسافرت به جنوب هم می‌خواهد.
دوم، زوج تصمیم می‌گیرند که برای رسیدن به اهدافشان چه راه حل‌هایی وجود دارد. خانم خانه معتقد است که بهترین راه این است که از همین حالا ملزومات سفر شمال را فراهم کنند. همسرش فکر می‌کند هم باید برای دید و بازدید حاضر شوند و هم برای سفر به جنوب.
در این مرحله زوج باید هزینه و فایده رسیدن به اهدافشان را در هر مرحله بسنجند. به عنوان مثال خانم حساب و کتاب می‌کند که چقدر هزینه برای سفر شمال لازم است و شوهرش هم هزینه‌های دید و بازدید و سفر جنوب را محاسبه می‌کند.
سوم، آن‌ها نتایج فکریشان را با هم در میان می‌گذارند. بر سر ایده‌های مشترک توافق می‌کنند. نقطه مشترک ایده‌های این خانم و آقا، سفر رفتن است اما بخش‌هایی از خواسته‌های آن‌ها با هم متفاوت است مثل مسأله دید و بازدید و مقصد سفرشان.
وقتی آقا درباره علل رعایت رسم دید و بازدید در فامیل از دیدگاه خودش توضیح می‌دهد خانم این دیدگاه را به شکل منطقی می‌پذیرد و قرار می‌گذارند که بعد از دید و بازدید‌ها به سفر بروند اما آن‌ها هنوز درباره مقصد سفر توافق نکرده‌اند. اگر آن‌ها بخواهند رسم دید و بازدید را به جا بیاورند پس باید هزینه‌ای را صرف خرید ملزومات میهمانی‌های نوروزی کنند. در این قسمت خانم شرح می‌دهد که چون مسلماً در دید و بازدید‌ها بخشی از پس اندازشان را خرج می‌کنند پس بهتر است به سفری ارزان بروند. هزینه سفر به شمال کمتر از سفر به جنوب است پس بهتر است شمال را به عنوان مقصد نهایی انتخاب کنند.
توضیح خانم برای همسرش قانع کننده است و آن‌ها تصمیم می‌گیرند که مسافرت جنوب را به پاییز سال بعد موکول کنند و امسال به شمال بروند.
در این برنامه‌ریزی کسی خودخواهی و تکروی نمی‌کند چون این رفتار‌ها به گارد گرفتن طرف مقابل یا دفاع یا حمله‌اش منجر می‌شود پس همه به نظر هم احترام می‌گذارند و عاقلانه تصمیم می‌گیرند و برای رسیدن به اهدافشان با یکدیگر همفکری و همکاری می‌کنند.


وقتی به خانواده‌ها پیشنهاد می‌کنیم برای فراغتشان برنامه‌ریزی کنند آن‌ها می‌گویند لازمه فراغت گذرانی، داشتن پول فراوان است و آن‌ها نمی‌توانند در نوروز چنین هزینه‌ای را صرف تفریح کنند.
*این ایده درست نیست. به نظرم تعریف ما از فراغت اشکال دارد. وقتی می‌گوییم قرار است در اوقات فراغت تفریح کنیم منظورمان دقیقاً چیست؟ با چه هدفی تفریح می‌کنیم؟ چگونه از وقتمان برای تفریح استفاده می‌کنیم؟ متأسفانه، خیلی وقت‌ها ما پاسخ به این پرسش‌ها را فراموش می‌کنیم. بیشتر مردم خیال می‌کنند برای آنکه تمام و کمال تفریح کنند باید هزینه زیادی بپردازند مثلاً برای سفر باید حتماً با بهترین هواپیما به مقصد برسند، در هتلی ۵ ستاره اقامت کنند، بهترین غذا‌ها رو بخورند و خلاصه حسابی بریز و بپاش کنند. آن‌ها خیال می‌کنند نمی‌توانند از یک مسافرت کوتاه، نقل و انتقال با وسیله نقلیه‌ای ارزان مثل اتوبوس، اقامت در چادر مسافرتی و خوردن غذاهای عادی هم لذت ببرند. همین پیش شرط‌های کلیشه‌ای است که کار را خراب می‌کند و فشار روانی زیادی را به خانواده تحمیل می‌کند و تنش زا می‌شود.


اما برخلاف عقیده آن‌ها، فراغت را می‌شود ارزان و زیبا هم گذراند. آنچه می‌گویم شعار نیست. جالب است بدانید که من و همسرم هم از روش‌هایی مشابه برای فراغت گذرانی آسان و ارزان استفاده کرده‌ایم و از اوقات با هم بودنمان لذت برده‌ایم. چند سال پیش ما برای نوروز به سفری سه روزه رفتیم. روز اول و روز آخر سفر، همه وقتمان در جاده گذشت و آنطور که انتظار داشتیم از سفر لذت نبردیم. این شد که سال بعد برنامه دیگری ریختیم. هدف ما کنار هم بودن و لذت بردن از طبیعت و زیبایی‌های بهار بود پس تصمیم گرفتیم در نوروز به تهرانگردی‌های یک روزه برویم و از جاذبه‌های گردشگری داخل شهر دیدن کردیم.
یک روش برای فراغت گذرانی ارزان قیمت هم، حضور در جمع است. زمانی که کوچک بودیم منزلمان نزدیک منزل پدربزرگ و مادربزرگم بود. خیلی از شب‌ها به خانه آن‌ها می‌رفتیم و ما، نوه‌ها با هم بازی می‌کردیم و بزرگتر‌ها با یکدیگر گپ می‌زدند.
راه دیگر فراغت گذرانی این است که خانواده وعده‌های غذاییشان را در پارک بخورند. حضور در طبیعت، به اعضا آرامش می‌دهد و احساسات منفیشان را می‌کاهد ضمن این‌که با این روش تحرک دارند، پیاده روی کرده‌اند و اوقاتشان را در کنار هم گذرانده‌اند.

شماری از مردم صفای کنار هم بودن را فدای رقابت بر سر تجمل‌گرایی حتی در پذیرایی از میهمان‌ها کرده‌اند و به مرور زمان آنقدر فشار روانی این رفتار بر آن‌ها زیاد می‌شود که لذت دید و بازدید در نظرشان محو می‌شود


چندی پیش پیامکی دریافت کردم که به نظرم بسیار زیبا بود و جان کلام من هم هست. ارزشمند‌ترین چیز‌ها در زندگی ما مجانی‌اند مثل در آغوش گرفتن عزیزانمان، عشق و محبتشان که نثارمان می‌کنند، شادی و خنده، خواب، دوستان خوب، ورزش و تحرک، گوش کردن به موسیقی و.... این‌ها،‌‌ همان ارزش‌هایی هستند که هزینه‌ای صرفشان نمی‌کنیم. اما از آن‌ها لذت می‌بریم و با این حال خیلی وقت‌ها از یاد می‌بریمشان.


به نظرتان چرا ما همیشه فکر می‌کنیم برای یک فراغت گذرانی حسابی باید پول کلان خرج کنیم؟
*چون جزئی از جامعه‌ای هستیم که به سمت مصرف‌گرایی در حرکت است. مردم تحت تأثیر تبلیغات به این نتیجه رسیده‌اند که اگر خرج نکنند نمی‌توانند شاد باشند. در حالی که این تصور غلط است اما سرمایه دار‌ها برای فروش بیشتر، خرج کردن را به عنوان پیش شرط خوشبختی به مردم معرفی می‌کنند. حال آنکه در حقیقت، ممکن است کسانی سر سفره‌ای با ماست و نان حس کنند خوشبخت هستند و دیگرانی سر سفره‌ای با بوقلمون احساس بدبختی کنند.


شما گفتید در جمع بودن بخصوص اگر آن جمع فامیل باشند باعث ایجاد صمیمیت و گذراندن فراغت به شیوه‌ای لذت بخش می‌شود اما قبول دارید که بخشی از دعواهای خانوادگی در نوروز هم در جریان همین رفت و آمد‌ها، چشم و هم‌چشمی‌های فامیلی است؟
*این را قبول دارم. خیلی از ما مسیرمان را گم کرده‌ایم. تقریباً یک دهه پیش، مردم وقتی به خانه هم می‌رفتند بی‌هیچ خجالتی یکدیگر را در خوشی‌های کوچکشان شریک می‌کردند، آن‌ها اگرچه فقیر بودند، با ساده‌ترین امکانات از میهمان‌هایشان پذیرایی می‌کردند. حالا اما روابط به معامله‌های پایاپای تبدیل شده است. برخی مردم می‌خواهند از دیگران اشرافی و خاص پذیرایی کنند و انتظار دارند آن‌ها هم به همین شیوه پاسخ میهمان‌نوازیشان را بدهند و اگر غیر از این باشد گمان می‌کنند به آن‌ها توهین شده است.
در واقع به نظر می‌آید شماری از مردم صفای کنار هم بودن را فدای رقابت بر سر تجمل‌گرایی حتی در پذیرایی از میهمان‌ها کرده‌اند و شک نکنید که به مرور زمان آنقدر فشار روانی این رفتار بر آن‌ها زیاد می‌شود که لذت دید و بازدید در نظرشان محو می‌شود و این کار به یک رفع تکلیف اجباری در زندگیشان تبدیل می‌شود.


برخی زوج‌ها بهانه می‌گیرند که علت دلخوری‌های نوروزیشان از یکدیگر، خستگی ناشی از خانه تکانی و میهمان‌داری است به نظرتان این دلیل قانع کننده است؟
*وقتی زوجی با هم در خانه‌تکانی و پذیرایی از میهمان‌ها و برنامه‌ریزی برای گذران اوقات فراغت شریک باشند هرچقدر هم که کار‌هایشان زیاد و مسئولیت‌هایشان سنگین باشد، احساس خستگی و فرسودگی نمی‌کنند و تنشی بینشان پیش نمی‌آید بلکه از انجام فعالیت‌های مشترک، لذت می‌برند و راضی‌اند. در واقع آنچه برای هر یک از زوجین خستگی ایجاد می‌کند احساس نبود همراهی و مشارکت طرف دیگر در کار‌ها و برنامه‌ریزی‌های خانوادگی است. (آنا اسفندیاری/ایران بانو)

37


ادامه مطلب ...

خشونت و اعتیاد زیرزمینی، مشکل پیش روی جامعه و خانواده

سال‌هاست که سمت‌های مختلفی در حوزه آسیب‌های اجتماعی و اعتیاد بر عهده داشته، از مدیرکلی درمان اعتیاد بهزیستی گرفته تا ستاد مبارزه با مواد مخدر و حالا هم سمت ریاست دبیرخانه ستاد ملی سالمندان را بر عهده‌اش گذاشته‌اند.
«فرید براتی سده» نامی آشنا برای کنشگران حوزه اجتماعی است. به سراغش رفتیم تا درباره شایع‌ترین آسیب‌های اجتماعی کشور در سال ۱۳۹۴، روند‌های رو به‌ افزایش و مهارنشدنی آسیب‌های اجتماعی، کم‌کاری‌ها و اقدامات انجام‌شده و بایدهاونبایدهای این حوزه پرس‌وجو کنیم:


ارزیابیتان از وضعیت آسیب‌های اجتماعی در کشور چیست؟
*مسایل اجتماعی و به‌دنبال آن آسیب‌های اجتماعی در کشور همواره در حاشیه مسایل دیگر قرار دارد و بحث این دولت و آن دولت هم نیست. هنوز برنامه‌ جدی اجتماعی که مبتنی بر سیاست مشخصی باشد وجود ندارد. این نگرانی وجود دارد که در برنامه ششم هم مانند برنامه پنجم در مورد مباحث اجتماعی غفلت شود و مسایل اجتماعی در حاشیه قرار گیرد حال آنکه آنچه در جامعه اتفاق می‌افتد نشان می‌دهد که مسایل اجتماعی مسایل عمده مردم است و مردم آن را با پوست و گوشتشان لمس می‌کنند.

متاسفانه تحمل‌پذیری مردم پایین آمده است. کوچک‌ترین ناکامی و مشکل، خود را به شکل پرخاشگری و تندی‌ در خانواده‌ها بین همسران و فرزندان نشان می‌دهد و این موضوع به خشونت‌های خیابانی و مسایل دیگر کشیده‌ می‌شود


موضوع مهم دیگر در حوزه اجتماعی آسیب برنامه‌ای است. یک آسیب برنامه‌ای، بی‌توجهی به بحث مسایل اجتماعی است و آسیب دیگر نبود آمار است. به‌عنوان مثال در مورد زنان کارتن‌خواب تهران چندین آمار وجود دارد و در مورد بقیه مسایل هم همین مشکلات وجود دارد. نبود آمار اجازه برنامه‌ریزی را هم نمی‌دهد.


به نظر شما شایع‌ترین آسیب‌های اجتماعی کشور در سال جدید کدام آسیب‌ها هستند؟
*اصلی‌ترین مشکل و آسیب اجتماعی خشونت خواهد بود که هر روز نمونه‌هایش در جامعه و برخورد افراد با هم دیده می‌شود؛ حال چرا خشونت این میزان زیاد شده است؛ به نظر می‌رسد بخشی از آن حداقل به دلیل تحمل پایین است که مردم دچارش شده‌اند.
شرایط اقتصادی و شرایط کلان جامعه خودش را در تحمل‌پذیری افراد در برابر فشارها و استرس‌ها نشان می‌دهد و متاسفانه تحمل‌پذیری مردم پایین آمده است. کوچک‌ترین ناکامی و مشکل، خود را به شکل پرخاشگری و تندی‌ در خانواده‌ها بین همسران و فرزندان نشان می‌دهد و این موضوع به خشونت‌های خیابانی و مسایل دیگر کشیده‌ می‌شود یا بحثی مانند اسیدپاشی که فاجعه است.


یعنی مشکلات اقتصادی مهم‌ترین عامل در بروز خشونت است؟
*بله، وضعیت اقتصادی، نظامات درون خانواده را تحت تاثیر قرار خواهد داد. به‌ویژه برای قشرهایی از خانواده‌ها خود را جدی‌تر نشان خواهد داد و احتمالا سیستم‌های خانواده ما بیش از آنچه الان هست تحت‌تاثیر قرار خواهد گرفت و متاسفانه ما برای خانواده‌ها کاری انجام نداده‌ایم.


چه کار باید انجام شود؟
*باید برنامه‌ریزی شود. حداقل اینکه باید آموزش می‌دادیم. درست است که می‌گوییم جوان‌ها نمی‌توانند ازدواج کنند یا خانواده دچار مشکل است اما برای اینکه این خانواده را از مشکل رها کنیم چه کاری انجام داده‌ایم؟ هیچ کاری. به طور قطع سال آینده آمار طلاق بیش از ٢٠درصد خواهد بود؛ چون شرایط اجتماعی و روانی افراد به جایی می‌رسد که بهترین وضعیت برایشان دوری‌کردن از هم خواهد بود به عنوان یک مکانیزم که بتوانند از خودشان مراقبت کنند نه از سیستم خانواده‌شان.
به‌همین‌دلیل همسران با هم صحبت نمی‌کنند و فرزندان با هم و با والدین کاری ندارند و خودبه‌خود خانواده در آستانه فروپاشی قرار می‌گیرد.


کدام نهادها در بحث خانواده باید فعال شوند؟
*سه نهاد مسوولیت اصلی را بر عهده دارند؛ یکی معاونت زنان ریاست‌جمهوری، دیگری سازمان بهزیستی و کمیته امداد. اینها باید برای خانواده‌هایی که تحت پوشش دارند برنامه خاص داشته باشند اما برنامه‌هایمان برای این اقشار هم، برنامه‌های خانواده‌محور نیست. جالب است بدانید در برنامه چهارم قرار بود برنامه‌های خانواده‌محور در راس باشد تا برنامه‌های فردمحور اما اصلا کاری انجام نشد، باید حداقل برای خانوارهای زن‌سرپرست کاری انجام می‌شد.


مصداقی می‌گویید چه کارهایی می‌توان انجام داد؟
*هر مرکز مشاوره باید مسوول چند خانواده باشد و هزینه‌هایش را هم یک سازمان برعهده بگیرد. وزارت رفاه، بهزیستی، وزارت ورزش و...
دولت باید این تسهیلات را قایل شود که خانواده‌ها برای دریافت خدمات به این مراکز مشاوره مراجعه کنند. با افزایش میزان هزینه‌های زندگی، تعداد مراجعان به مراکز مشاوره دولتی به حد بی‌سابقه‌ای افزایش پیدا کرده و از طرف دیگر تعداد مراجعان به مراکز خصوصی کم شده است. الان باید دولت بیمه خدمات روانشناسی را در سیستم می‌گنجاند. وزارت بهداشت در طرح تحول سلامت باید این بخش را می‌دید اما این اتفاق رخ نداد. اینها مواردی است که فقدانش در جامعه‌ احساس می‌شود و جامعه از آن رنج می‌برد.


در مورد خشونت چه کارهایی می‌توان انجام داد؟
*در مورد خشونت، بخشی از کارها سیاست‌گذاری‌های کلان است و ایجاد مرکز کنترل خشم در تهران یا استان‌های دیگر خوب است و ممکن است اثربخش باشد. اما اینها اقدامات سطح دوم است.
اقدامات سطح اول سیاست‌گذاری‌های کلان است که باید در حیطه‌های مختلف انجام شود. به‌هرحال برخی از مردم تحت فشار هستند؛ مانند چوبی که کاملا خم شده و هر لحظه امکان شکستنش وجود دارد.
مسوولان باید به این نکته توجه کنند که ممکن است از جایی، مشکلات جدی برای خانواده‌ها پیش بیاید. مردی که فرزند یا همسرش را به قتل می‌رساند نشان می‌دهد که این فرد دیگر نمی‌تواند تحمل کند و کشش ندارد. در جلسات، مطرح کردیم که درحال‌حاضر باید دنبال ایده‌های جدید بود. اگر معتقدیم اجتهاد در دین ما پویاست اینجا باید کمک‌کننده باشد. اگر با دیدگاه‌های قدیمی نگاه شود نمی‌توان کاری انجام داد. واقعیت این است که کارهای موردی، پاسخگو نیست و نیاز به اقدامات هماهنگ دستگاه‌ها و نهادهاست و این هم یک مساله خیلی مهم است.
در مورد طلاق، دستگاه‌های مختلف فعالیت‌های مختلف انجام می‌دهند. مثلا بهزیستی مدتی پیش طرح بشیر را مطرح کرده است. یا قوه‌قضاییه و وزارت ورزش‌وجوانان که در مورد مسایل ازدواج جوانان و بحث پیشگیری از طلاق کار می‌کنند. اینها باید در جایی ساماندهی شود. برنامه ششم در حال نگارش است. هیچ زمانی در کشور ما حتی در بهترین و طلایی‌ترین برنامه که برنامه، سوم بود، به مسایل اجتماعی توجه نشده بود، متولی مباحث اجتماعی مشخص نشده بود؛ یعنی آسیب‌های اجتماعی هیچ متولی‌ای نداشته و ندارد و الان هم وضعیت همین‌طور است.

به نظر می‌رسد در سال‌های آینده اعتیاد به آمفتامین‌ها شدیدتر می‌شود و مصرف چندگانه مواد که درحال‌حاضر هم وجود دارد تا سال‌های آینده ادامه می‌یابد. این روند در حال زیرزمینی‌شدن است


آسیب بعدی اعتیاد است. سال‌های آینده با وضعیت شدیدتری در مورد اعتیاد روبه‌رو خواهیم بود. این هم یک مساله است. با این وضعیت با توجه به متغیرهای بزرگ‌تری که روی اعتیاد تاثیرگذار هستند همچون طلاق در خانواده، بیکاری، شرایط اجتماعی، اینکه هیچ جایگزینی برای نبود شادی در کشور وجود ندارد و اجازه نمی‌دهند این جایگزین‌ها عمل کند، اعتیاد کم نمی‌شود. اعتیاد با ورد و فوت کاهش نمی‌یابد.


به نظر شما کدام نوع اعتیاد در سال آینده تشدید می‌شود؟
*به نظر می‌رسد در سال‌های آینده اعتیاد به آمفتامین‌ها شدیدتر می‌شود و مصرف چندگانه مواد که درحال‌حاضر هم وجود دارد تا سال‌های آینده ادامه می‌یابد. البته مواد خفیف‌تری هم مثل حشیش و الکل وجود دارد. الکل همواره مساله بوده و هست و خواهد بود؛ چراکه یکی از چیزهایی است که افراد راحت‌تر می‌توانند در زیرزمین استفاده کنند. در واقع این روندها در حال زیرزمینی‌شدن هستند، چون می‌توانند به‌راحتی استفاده شوند بنابراین مواد زیرزمینی که به طور سنتی هم استفاده می‌شدند مانند حشیش و الکل بیشتر استفاده خواهند شد.


اگر به عملکرد سیستم گذشته برگردیم چه کارهایی را باید انجام می‌دادیم که ندادیم؟
*اگر واقعیت را بخواهید تا سال‌های قبل مساله اعتیاد مساله مسوولان و دستگاه‌ها نبود. از گذشته برنامه‌ریزی استراتژیکی در مورد اعتیاد وجود نداشته است. مساله اعتیاد امروز برای مسوولان، همان مساله‌ای است که سال‌ها پیش در مورد اعتیاد داشتند. من هم معتقدم معتادان خیابانی معضل هستند اما با چه روش و سیستمی باید به اینها نگاه کرد. هیچ‌گاه قبول نکرده‌ایم که یک فرد معتاد خیابانی هم یک انسان است و باید خدمات انسانی بگیرد. هیچ‌گاه نخواسته‌ایم بپذیریم در زمینه پیشگیری کارهای موثری انجام نداده‌ایم. چندین سال پیش، در دهه ٧٠، آقای فلاح دبیرکل ستاد گفته بود که ما به بن‌بست رسیده‌ایم. ما به این وجه قضیه باید توجه کنیم که برنامه‌ریزی نداشته‌ایم. به نوعی تحت فشارهای مردم و مجلس مجبور بوده‌ایم همیشه ضربتی عمل کنیم. این کار با سیستماتیک‌عمل‌کردن خیلی متفاوت است. تنها جایی که سیستمی عمل کردیم، کاهش آسیب بوده که خوب پیش رفت اما آن هم در ادامه با مشکلاتی روبه‌رو شده است.


سیستم پیشگیری‌مان چه مشکلاتی داشته است؟
*همه معتقدند کارهایی برای پیشگیری انجام داده‌اند؛ حال سوال این است که اگر این‌طور است چرا به چنین وضعیتی دچار شده‌ایم؟ پیشگیری باید اثربخش باشد، در هر فعالیت پیشگیرانه، باید بلافاصله پس از اجرا، ارزشیابی انجام شود اما هیچ‌گاه ارزشیابی انجام نشده است. کدام‌یک از طرح‌ها سنجیده‌ شده‌اند تا ببینم این برنامه‌ها چقدر اثربخش بوده؟


به نظرتان چه باید کرد؟
*مقررات و ضوابطی وجود دارد اما چندان اجرا نمی‌شود؛ به عنوان مثال در اعتیاد سند پیشگیری وجود دارد اما خیلی به این قضیه توجه نمی‌شود. این سند برای اجراشدن به پول نیاز دارد. نکته بعدی این است که در سیاست‌های کلان کشور همچون برنامه ششم باید فصلی به عنوان فصل آسیب‌های اجتماعی وجود داشته باشد. بنابراین پیش از هر اقدامی متولی آسیب‌ها باید مشخص شود. ممکن است نمایندگان بگویند همه مسوولیت را به یک دستگاه نسپاریم. اشکالی ندارد. هر بخش با ذکر نام به یک دستگاه واگذار شود تا مشخص باشد کدام نهاد، باید چه کاری انجام دهد. درصورتی‌که هم نتوانست، باید پاسخگو باشد. برنامه‌ها باید اسناد داشته باشند و هر ارگانی ادعا کرد کاری انجام می‌دهد، این کار ارزشیابی شود و دستگاه‌های نظارتی باید جدی‌تر بر مسایل اجتماعی نظارت کنند. (شرق)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

راهنمای زوج‌های جوان: عوامل فروپاشی خانواده

طلاق آسیب‌های اجتماعی فراوانی را به جامعه تحمیل می‌کند که در این زمینه باید به طور جدی در کاهش طلاق در جامعه گام برداشت. برخی از عوامل مخرب براحتی کانون خانواده را فرو می‌پاشد که عمده این عوامل ریشه‌های روان‌شناختی دارد اما به دلیل عدم شناخت عوامل توسط زوجین شاهد افزایش طلاق در جامعه هستیم.
رویا‌پردازی، آرمانگرایی و بلندپروازی از عوامل مخربی است که متاسفانه تبعات بدی در ایجاد فاصله میان زوجین دارد به طوری که‌گاه زوجین با چنین دیدگاه رویایی دیگر جایی برای تحمل مشکلات باقی نمی‌گذارند. زوجین باید با واقعیات زندگی خود کنار بیایند و در کنار هم در جهت حل مشکلات گام بردارند و به جای آرمان گرایی تلاش کنند زندگی خود را با داشته‌هایشان بسازند.
بی‌توجهی به خواسته‌های یکدیگر نیز از عوامل مخرب است. زوجین‌گاه در زندگی مشترک خواسته‌هایی دارند که منطقی و معقول و طبیعی است اما این خواسته‌ها با بی‌مهری و بی‌توجهی طرفین مواجه می‌شود. زوجین باید فرصتی را برای شناخت نیاز‌ها و خواسته‌های یکدیگر اختصاص دهند و ارزش و بهای کافی به خواسته‌های یکدیگر بدهند و بی‌توجه از کنار آن عبور نکنند.
سکوت و کم حرفی هم از عوامل بسیار مخرب در خانواده محسوب می‌شود. با وجود مشغله‌های زندگی متاسفانه فرصت برای سخن گرفتن و بیان دیدگاه‌ها در زندگی به شدت کاهش یافته و در این میان تلویزیون و یا فضای مجازی بهترین و ناب‌ترین فرصت‌ها را برای گفت‌و‌گو میان زوجین از میان برده است. سخت‌گیری در زندگی و همچنین سهل‌گیری‌های بیجا نیز از عوامل مخربی است که باید بشدت از آن پرهیز کرد؛ گاهی زوجین در مقابل کوچک‌ترین موضوع سخت گیری بی‌جایی دارند و یا از کنار یک موضوع مهم و اساسی بی‌توجه می‌گذرند و سهل گیری بی‌جایی از خود نشان می‌دهند که هر دوی این عوامل می‌تواند مخرب باشد.
در ابتدای تشکیل خانواده، زوجین توجه ویژه و خاصی به ظاهر و آراستگی دارند اما به مرور توجه به ظاهر در محیط خانه رنگ می‌بازد و‌ گاه زوجین تنها بیرون از منزل به آراستگی و وضعیت ظاهری توجه دارند. وقتی قرار است با شخصیت مهمی دیدار و گفت‌و‌گو داشته باشیم بهترین نوع پوشش را انتخاب می‌کنیم و با ظاهری مناسب به ملاقات می‌رویم این در حالی است که‌گاه توجهی به شریک زندگی نداریم و برایمان مهم نیست که با چه نوع ظاهری با او مواجه خواهیم شد این موضوع می‌تواند عشق و علاقه را تا حدود زیادی از میان ببرد.
حسادتهای بی‌جا عامل خطرناک و تهدید کننده دیگر است. گاهی این میزان حسادت‌های بی‌جا را از جانب زنان در زندگی می‌بینیم که به شدت مخرب کننده است و می‌تواند حتی منتهی به شک و تردید شود باید در مواجهه با عشق و علاقه، منطق را نیز در نظر گرفت.
بی‌اعتمادی نیز یکی از عوامل مخرب است به طوری که زوجین در مقابل اشتباهات همسر همواره قضاوت نا‌به جایی از او دارند و به نوعی بی‌اعتمادی را پیشه می‌کنند این رویکرد بسیار مخرب می‌باشد و می‌تواند خانواده‌ها را از هم فرو پاشد.
بی‌احترامی به خانواده همسر نیز از دیگر عوامل مخرب است. هیچ‌گاه زوجین تلاش نکنند سدی میان همسر و خانواده او باشند بی‌احترامی به خانواده همسر نقش مهمی در افزایش اختلاف‌ها دارد و می‌تواند به راحتی زندگی را به سمت طلاق سوق دهد. متاسفانه گاهی بانوان به دلایل مختلف از همسران خود می‌خواهند که با خانواده‌هایشان قطع ارتباط کنند؛ باید دانست این روش تنها بی‌وفایی و بی‌قیدی نسبت به خانواده را به همسر می‌آموزد و می‌تواند در طولانی مدت آثار بدی بر زندگی زناشویی داشته باشد.
بحث و جدل نیز یکی دیگر از عوامل مخرب است تا جایی که زوجین زندگی خود را با دعوا‌ها و بحث‌های بی‌مورد مسموم و غیر قابل تحمل می‌سازند.
فقدان یک برنامه‌ریزی مناسب در زندگی، مقایسه کردن زندگی خود با دیگران، مادی گرایی و تجمل گرایی، گلایه، خستگی‌های روحی و جسمی ناشی از مشغله‌های فراوان، خودخواهی، دخالت‌های بی‌جای اطرافیان، بی‌نیاز دانستن خود از مشورت با دیگران و غیره از عواملی است که باید به شدت از آن‌ها در زندگی اجتناب کرد. (دکتر جاوید ثمودی - روان‌شناس اجتماعی)


ادامه مطلب ...

روش‌های مواجهه با ذهنیت منفی عروس به خانواده شوهر

پاسخ مشاور: شما باید قبل از هر چیزی درباره دلایل شکل‌گیری افکار همسرتان بررسی بیشتری کنید و ببینید که چقدر می‌توانید حق را به او بدهید. با این حال توجه به موارد زیر می‌تواند به شما در حل مشکلتان کمک کند.


همیشه حق را به خانواده‌تان ندهید

هیچ‌گاه سعی نکنید همه کارهای مادر، برادر و خواهرتان را توجیه کنید؛ زیرا این عمل باعث خواهد شد که همسرتان، شما را نیز در جبهه مقابل خود و در کنار مادرتان ببیند بنابراین با منطق و صبوری به عنوان میانجی عمل کنید و گاهی نیز حق را به همسرتان بدهید تا احساس همدلی در او بیشتر شود.


بیشتر به خواسته‌های همسرتان توجه کنید

به خواسته‌های همسرتان توجه داشته باشید. اگر شما در زندگی کمتر به وی و خواسته‌هایش توجه کنید ممکن است همسرتان علت این امر را در خانواده‌تان جست‌و‌جو کند و ضمن مقصر دانستن آن‌ها یک ذهنیت منفی درباره خانواده شما داشته باشد.


در تلاش برای متقاعد کردن همسرتان دقت کنید

گاهی ممکن است واقعا مادرتان یا دیگر اعضای خانواده شما ناخواسته رفتاری داشته باشند که با ذهنیت منفی همسرتان مطابقت داشته باشد و از نظر او تبعیض‌آمیز جلوه کند. در این مواقع، به جای دفاع بناحق از آن‌ها باید سعی کنید به همسرتان توضیح دهید که همه گاهی اشتباه می‌کنند و او می‌تواند با بزرگواری از اشتباهات دیگران بگذرد. در شرایطی هم دست از تلاش برای متقاعد کردن همسرتان بردارید و در زمان‌های دیگر و در صورتی که تصورات اشتباهی داشت، به او تذکر بدهید.


عواقب مقایسه‌های بیجا را به همسرتان تذکر دهید

عواقب ناخوشایند مقایسه کردن شما با برادرتان را به همسرتان تذکر دهید. گاهی لازم است به همسرتان توضیح دهید که شرایط و روحیات افراد کاملا متفاوت است و شیوه افکار و عملکرد آن‌ها نیز قرار نیست یکسان باشد. بنابراین مقایسه کردن، باعث سلب آرامش روحی از هر فردی می‌شود. همچنین به همسرتان توضیح دهید که هنگام مقایسه باید همه جوانب مانند شرایط برادرتان، شرایط زندگی خودتان و اینکه آیا مادرتان می‌تواند آن کار را برای همه پسرانش انجام دهد و علت اینکه بعضی کار‌ها را برای برادرتان انجام داده است و خیلی موارد دیگر را باید مد نظر داشته باشد.


مثبت نگری را در ذهن همسرتان نهادینه کنید

گفت‌و‌گوی منطقی و نهادینه کردن مثبت نگری در ذهن همسرتان هم ضروری به نظر می‌رسد. بدون تردید بسیاری از حسادت‌ها و کدورت‌ها در اثر منفی نگری و پیش داوری‌های نادرست افراد به وجود می‌آید و اگر شما بتوانید از طریق یک گفت‌و‌گوی صمیمی اعتماد همسرتان را ترمیم و مثبت اندیشی را در وی تقویت کنید، بسیاری از مشکلاتتان حل خواهد شد. (حسین محرابی - کار‌شناس ارشد روان‌شناسی/ خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

29


ادامه مطلب ...

اقتصاد خانواده: چگونه ۸ زندگیمان را از گرو ۹ درآوریم؟

حتی اگر شما درآمدی بالا داشته باشید، بازهم باید توجه خود را به مخارج ریز و درشت زندگی معطوف کنید زیرا خرج‌های غیرضروری و ناصحیح باعث می‌شود نتوانید به امور اصلی زندگی برسید و اگر موردی اورژانسی مانند مخارج بیمارستان یا خرابی خانه یا وسایل لازم پیش بیاید، آهی در بساط نداشته باشید و به این ترتیب، روزگارتان را با اضطراب بگذرانید.


ادامه مطلب ...

نگاهی به تفاوت‌های فرهنگی در پوشاک خانواده

الگوی پوشش و کیفیت لباس در هر جامعه، بیش از آن که از شرایط اقلیمی، موقعیت تمدنی، اوضاع اقتصادی، نظام سیاسی، موقعیت سنی، جنسی و شغلی افراد، خواسته‌های شخصی و زیباشناختی افراد اثر بپذیرد، از ساختار باورها، ارزش‌ها، هنجارها، ایدئولوژی‌ها، الگوها، آداب و عادت‌ها و سلیقه‌های گروهی اثر می‌پذیرد.

لباس، نشان‌دهنده ناخودآگاه فرهنگی جامعه است. لباس پوشیدن، نشانه اجتماعی بودن انسان است و مانند دیگر جنبه‌های اجتماعی‌بودن انسان براساس ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی و انتظارات جمعی، شکل می‌یابد. ضرورت همنوایی با اقتضاهای فرهنگ غالب و رعایت انتظارات جمعی، کمترین هزینه‌ای است که زندگی اجتماعی در ساحت‌های مختلف بر افراد تحمیل می‌کند. این همنوایی برخلاف تصویر خام و ابتدایی آن، به معنای پذیرش قطعی اشکال متعین و تمکین بی‌چون و چرا در برابر الزامات انعطاف‌ناپذیر و تسلیم‌شدن در برابر اراده و خواست جمعی نیست، بلکه به معنای همنوایی صوری، تشبه و هم‌آوایی ظاهری و تخلف نکردن آشکار از حداقل‌های هنجاری جامعه است. در حوزه پوشش نیز جامعه، انتظار خویش را نه در چارچوب قالب‌های معین، بلکه در قالب گزینه‌های متنوعی مطرح ساخته است که امکان اعمال گزینش‌های فردی همواره وجود خواهد داشت.
پوشاک بارزترین سمبل فرهنگی، مهم‌ترین و مشخص‌ترین مظهر قومی و سریع‌الانتقال‌ترین نشانه فرهنگی است که به سرعت تحت‌تأثیر پدیده‌های فرهنگ‌پذیری در بین جوامع گوناگون انسانی قرار می‌گیرد، حتی عده‌ای را عقیده بر آن است که استیلای فرهنگی و سلطه‌پذیری در وهله اول از طریق انتقال پوشاک صورت می‌گیرد و حتی می‌توان با تغییر پوشاک یک جامعه، نوع معیشت و شیوه تولید آنها را نیز دچار دگرگونی کرد و تغییرات و تحولاتی در ساختار زندگی اجتماعی آن جامعه ایجاد کرد.
شناخته شده‌ترین این اقوام عباتند از آذربایجانی‌ها، بلوچی‌ها، بختیاری‌ها، ترکمن‌ها، قزاق‌ها، خراسانی‌ها، قشقایی‌ها، کردها، گیلانی‌ها، لرها، مازندرانی‌ها و جنوبی‌ها، ضمنا همان‌طور که گفته شده پوشاک در هر منطقه‌ای زمینه بسیار مناسبی برای تأثیر و تأثر فرهنگی به حساب می‌آید. مثلا پوشاک زنان جنوب ایران که به پوشاک‌بندری معروف است، متاثر از پوشش ساکنان کشورهای همجوار و شیخ‌نشین‌های حاشیه خلیج‌فارس است، زیرا مردم ناحیه جنوب ایران از دیرباز تاکنون ارتباطات دریایی با مردم کشورهای همجوار داشته یا دریانوردانی از ملل مختلف به‌دلایل گوناگون در این ناحیه مستقر بوده‌اند، لذا پوشاک زنان و منطقه تا حد زیادی متاثر از نشانه‌های فرهنگی اقوام و ملل همجوار است، حتی نشانه‌هایی از پوشاک زنان هند و پاکستان را نیز در لباس زنان این منطقه می‌توان مشاهده کرد و بازمانده نشانه‌ای از ابتکار زنان پرتغالی را برای ممانعت از سوخت صورت و نوک بینی بر اثر تابش شدید نور آفتاب در پوشش زنان بندری می‌توان ملاحظه کرد. بنابراین پوشاک یکی از نشانه‌های بارز فرهنگی است که همواره در معرض تغییر و تحولات قرار دارد.


در شکل‌گیری و ترکیب پوشاک محلی هر قومی عوامل عمده زیر دخالت دارند:
- مذهب
- شرایط و عوامل طبیعی
- نوع معیشت مسلط و فعالیت‌های جنبی تولید
- منزلت اجتماعی
مذهب مردم شهرها


روستاییان و عشایر ایران معتقد به دین اسلام بوده و به ارزش آن سخت پایبند هستند به‌طوری که هریک از آحاد جامعه، کلیه اعمال و رفتارهای فردی و اجتماعی و حتی ظواهر خود را ازجمله «پوشاک» با آن موازین هماهنگ می‌کنند. خط مشی و دستورات اسلام درمورد پوشاک افراد و به‌خصوص جامعه نسوان کاملا مشخص است و لباس زنان پوشیده و بلند است تا حدی که به پشت پایشان می‌رسد. پیراهن آنان با دکمه بسته می‌شود که در مواردی تا یقه ادامه دارد.
عموما آن دسته از زنان ایرانی که در جوامع کوچک و به‌صورت سنتی زندگی می‌کنند به‌جای روسری یا مقنعه از سربند یا لچک برای پوشش موهای سر استفاده می‌کنند، لباس‌ها نیز گشاد و راحت است و از پارچه‌های ضخیم دوخته می‌شود. روی پوشاک زنان معمولا زیورها و پیرایه‌هایی نیز بسته می‌شود.


شرایط و عوامل طبیعی
عمده‌ترین جنبه کاربری پوشاک، علاوه‌بر بعد مذهبی و پوششی آن، حفاظت تن در مقابل عوارض آب و هوایی و نیز خطرات و ضربه‌ها و تماس‌های ناشی از فعالیت‌های روزمره است؛ لذا لباس‌های سنتی درقالب کاربردی آنها عمدتا ساده و بی‌پیرایه هستند و فقط به جنبه کاربردی آنها توجه می‌شود، مثلا مردم مناطق کوهستانی، از پتاوه استفاده می‌کنند تا پا را از خطر نیش گزندگان، ضربه سنگ‌ها، پیچ خوردگی و ... مصون سازند یا چوپان‌ها به این دلیل پستک (نمدین) با خود به کوهستان می‌برند تا در مقابل باد و باران و برف و سرما و حتی تابش شدید نور خورشید از خود محافظت کنند.

ضمنا جنس و نوع پارچه به‌کار رفته در پوشاک و حتی تعداد آنها در هر منطقه‌ای با شرایط و عوامل طبیعی مطابقت دارد، به‌طوری که در هر فصلی از‌سال پوشاک ویژه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد و اساسا بلندی و کوتاهی لباس و رنگ آنها در ارتباط مستقیم با نوع آب و هوای هر منطقه است. مثلا شلوار مرد بلوچ بلند و گشاد و به رنگ روشن است تا مانع نفوذ گرمای تابستان به بدن شود.

در مناطق کوهستانی نیز که هوا سرد و متغیر است، برای محافظت از سرما از پوشاک پشمی استفاده می‌کنند اگرچه به مقتضای هر فصل به تعداد پوشاک افزوده یا کاسته می‌شود.


در کوهستان‌های سرسبز شمال و مزارع چای زنان غالبا رنگ لباس خود را طوری انتخاب می‌کنند که تضاد شدیدی با رنگ محیط داشته باشد تا از فاصله دور هم در معرض دید باشند. همین امر درمورد زنان ساکن کوهستان‌های خشک نیز صادق است و رنگ پوشاک زنان تضاد شدیدی با رنگ مسلط محیط دارد.


شیوه معیشت مسلط و فعالیت‌های تولیدی
معیشت مسلط جامعه دو نوع تأثیر کاربردی روی پوشاک ساکنان هر منطقه دارد. اولا، بیشتر مواد اولیه‌ای که در پوشاک بومی و سنتی منطقه به‌کار می‌رود، از تولیدات محلی تأمین می‌شود، ثانیا، نوع فعالیت مردم، پوشاک‌های ویژه‌ای را اقتضا می‌کند، لذا معیشت، هم در کیفیت پوشاک مردم تأثیر می‌گذارد و هم در شکل ظاهری و در تعداد قطعات آن موثر واقع می‌شود. بنابراین مردمی که معیشت مسلط آنها دامداری است، مواد اولی و اصلی پوشاک آنها را پشم تشکیل می‌دهد (یا پشم به‌صورت پیچیده و ریسیده و تابیده، بافته شده یا این‌که به‌صورت پوست و پوستین و...) یا این‌که پشم‌های در هم تنیده شده به صورت لباس‌های نمدین.

ضمنا گشاد یا چسبان بودن لباس و ضخیم یا نازک بودن آن هم با شیوه معیشت مسلط هر منطقه تناسب دارد. مثلا دامداران معمولا جوراب‌های پشمی ضخیم، شلوار و کلاه پشمی و کفش‌های محکم پوستی می‌پوشند. در گذشته نه‌چندان دور کلیه پوشاک مردم در محل تولید و استفاده می‌شد به جز آن دسته از افراد که به علت رفت و آمد زیاد به شهر و تأثیرپذیری از فرهنگ شهرنشینی، ترجیحا بعضی از پوشاک مثل کلاه، کفش یا شال را از سایر مناطق تهیه می‌کردند، کیفیت پوشاک مردان و مواد آنها غالبا در ارتباط با نوع معیشت و حاصل از آن است، ولی در مورد پوشاک زنان معمولا چنین نیست و بخشی از درآمد خانواده همیشه صرف خریدن پارچه برای پوشاک زنان می‌شده است، همین موضوع نیز عاملی ابتدایی برای ایجاد ارتباط بین گروه‌های قومی منزوی با مراکز اقتصادی و تجاری نزدیک آن بوده است.


منزلت‌های اجتماعی
همان‌گونه که تنوع پوشاک مناطق گوناگون به منزله علامت و نشانه خاص برای معرفی اقوام مختلف است، جنس، رنگ و شکل لباس و زیورها و ضمایم آن هم به پوشنده لباس منزلت اجتماعی ویژه‌ای می‌بخشد، زیورآلات زنان در گذشته جز جنبه‌های نمایش و زیبایی، دلایل اقتصادی و مالی نیز در پس‌انداز خانواده داشته است. زن در کلیه گروه‌های قومی و جوامع انسانی موجود در ایران یکی از محارم است و از یک مصونیت اجتماعی ویژه برخوردار است، لذا در کشمکش‌های قومی و قبیله‌ای از هر آسیبی درامان بوده، بنابراین زیورهای زنان به‌ویژه در گذشته پشتوانه اقتصادی هر خانواده به حساب می‌آمد، زیرا همه اموال منقول و غیرمنقول می‌توانست به تاراج رود جز زیورآلات که توسط زنان استفاده و حمل می‌شد و این به‌خاطر همان احترام و قداستی بود که زنان داشتند، بنابراین مرد خانواده ترجیح می‌داد که بیشترین پس‌انداز خود را تبدیل به زیورهای گرانقیمت کرده و به زن خود هدیه کند. درواقع به یک کرشمه دو کار انجام می‌دهد و علاوه‌بر جنبه‌های محکم اقتصادی در کسب وجهه بقیه نقش داشته است.

کسب منزلت اجتماعی از طریق پوشاک در بین مردان نیز وجود دارد. ضمن این‌که هر قطعه‌ای از پوشاک ممکن است بیانگر قشر، طبقه، رفاه و تحول خاصی باشد همچنین، می‌تواند بیانگر میزان دانش، سفر، سیاحت و زیارت نیز به حساب آید. (شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

همدلی با خانواده همسر

همزبانی و همدلی با خانواده‌ای که باهم در یک خانه زندگی می‌کنیم چیزی است که برای آرامش در زندگی به آن نیاز داریم و خودمان از ایجاد آن نفع مستقیم می‌بریم، اما برخی همدلی‌ها کمی سخت‌تر است! همدلی با افراد نزدیکی که به خاطر القای فرهنگی و پیش‌زمینه‌های فکری، از همان ابتدا گمان می‌کنیم باید علیه آنها شمشیرمان را از رو ببندیم و آنها هر چه می‌گویند و هرکاری می‌کنند، ‌ علیه ماست! حال فکر کنید قرار باشد به سمتی حرکت کنید که با این افراد به همدلی برسید، کار چندان راحتی نیست.

اگر هنوز متوجه نشدید منظورم همدلی و همزبانی با چه کسانی است، مجبورم خیلی واضح بگویم: می‌خواهم به فنون همدلی و همزبانی با خانواده همسر بپردازم. همان مادر شوهر و مادر زن معروف! جاری و باجناق! خواهر شوهر و برادر زن و خلاصه تمام افرادی که جزو خانواده همسرمان محسوب می‌شوند و ما فکر می‌کنیم اگر با آنها دچار مشکل نشویم یعنی داماد و عروس خوبی هستیم، اما من امروز می‌خواهم یک قدم جلوتر بردارم و بگویم ما زمانی وارد خانواده همسرمان می‌شویم و عضو جدیدی از آنها خواهیم بود که بتوانیم همدل آنها باشیم و البته برای موفقیت در این کار، یک همزبانی خوب و بدون حاشیه هم داشته باشیم.

سال‌های قبل یکی از دوستانم بعد از ازدواج با خانواده همسرش دچار مشکل شد. او می‌گفت‌ مادر شوهرش نمی‌تواند او را دوست داشته باشد و طوری رفتار می‌کند که گویی برای دزدیدن پسرش آمده است. به خاطر این رفتار از او ناراحت بود و دوستش نداشت. دلش می‌خواست هر چه کمتر او را ببیند و من مطمئن هستم هر قدر هم که سعی در پنهان کردن این حس داشت، باز هم مادر همسرش متوجه شده بود. ما آدم‌ها از نگاه هم دوست داشتن و دوست نداشتن را متوجه می‌شویم، اما اولین چیزی که من از دوستم سوال کردم این بود که مادر همسر او شرایط زندگی‌اش چگونه بوده است؟ کمی در مورد گذشته و حال او برایم تعریف کرد.

وقتی همسر او خیلی کم سن و سال بوده است، پدرش فوت شده و مادر او به تنهایی او را بزرگ کرده است. در زمان نوجوانی همسرش، مادر گرفتار بیماری سرطان شده و بعد از سال‌ها درمان بالاخره بهبود‌ پیدا کرده و تمام این سال‌ها او و پسرش با هم تنها بودند. زحمت زیادی برای تحصیل او کشیده و حالا پسر او یک آقای دکتر است که ازدواج کرده و اولین عید را با همسرش به مسافرت رفته است. از نگاه همه افراد، این زوج جوان حق داشتند تا با هم به تنهایی به مسافرت بروند، اما اگر از نگاه مادر او به قضیه بنگرید، چنین حقی را با قاطعیت می‌دهید یا می‌توانید تصور کنید کنار سفره هفت سین، اولین سالی که پسر او ازدواج کرده و با همسرش در یک جزیره زیبا به سر می‌برد، تنهایی چه فکر‌هایی به ذهنش خطور کرده؟

او تمام سال‌هایی را که به تنهایی پسرش را بزرگ کرده به یاد می‌آورد، موقعیت‌های ازدواجی را که رد کرده است تا پسرش احساس نکند‌کسی به جای پدر او آمده. البته این به معنی درست بودن این تصمیم نیست، اما در هر صورت مادر همسر او چنین لحظاتی را پشت‌سر گذاشته و حال عروسش به او زنگ زده تا عید را تبریک بگوید. اگر مادر شوهر، کمی صدایش سرد و خشک است یا اگر خیلی با اصطلاح عروس تازه را تحویل نگیرد، چه تحلیلی می‌کنید؟ آیا کمی به او حق نمی‌دهید؟

در مورد تمام افراد خانواده همسرتان این داستان صدق می‌کند. مادرزنی که خود از شوهرش اذیت‌های زیادی دیده و حالا شما با کوچک‌ترین برخوردی که با همسرتان دارید و اختلافی که بین‌تان پیش می‌آید، او گمان می‌کند شما هم همچون همسر خودش هستید و دخترش زندگی سختی را در پیش رو خواهد داشت.

به دلیل این ‌که ما نمی‌دانیم، افرادی که بتازگی جزئی از خانواده‌مان شده‌اند چه گذشته‌ای دارند و از چه دیدگاهی به زندگی و موضوعات نگاه می‌کنند، نمی‌توانیم خوب آنها را درک کنیم و بیشتر اختلافات به همین دلیل خودنمایی می‌کند. اما اگر اولین شرط همدلی را رعایت کنیم و خودمان را در موقعیت آنها بگذاریم و بگوییم: اگر من جای او بودم چه رفتاری می‌کردم، آن وقت بسیاری از دلخوری‌ها پیش نمی‌آید. البته مهم است که جواب این سوال را واقعی بدهید نه جوابی که امروز دوست دارید طرف مقابل به این سوال بدهد بلکه واقعگرا بودن می‌تواند در همدل شدن با خانواد‌ه همسر کمک بزرگی بکند.

برای این ‌که به جای افسانه‌های اختلاف و دعوا یک واقعیت شیرین در ارتباط باخانواده همسرتان بسازید، نیاز دارید تا همزبان خوبی برای آنها باشید. یک همزبانی ساده، صمیمی و همراه با احترام. هیچ وقت صمیمیت را بهانه‌ای برای برداشتن مرزهای احترام قرار ندهید، اما در این همزبانی‌ها شناخت خوبی حاصل می‌شود. ما تا یکدیگر را نشناسیم نمی‌توانیم دنیا را از دریچه نگاه هم ببینیم. همدلی با خانواده همسر علاوه بر این ‌که شما را به سمتی سوق می‌دهد که یک خانواده جدید و نزدیک داشته باشید؛ بلکه در ارتباط با همسرتان هم تاثیر خوبی می‌گذارد. دل‌هایمان را کنار هم بگذاریم، آنها خوب می‌توانند زبان یکدیگر را ترجمه کنند و با هم همراه شوند. (جام جم سرا/ ندا داوودی/ چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

درمان معلولیت به روش خانواده چینی: پسری با قلاده! [عکس]

سال‌هاست که خانوادۀ «ژی گوبیائو» او را با طناب می‌بندند. معلولیت ذهنی در این پسر زمانی که بسیار کم سن و سال بود، تشخیص داده شد. او از وقتی که حدوداً شش سال داشت، از خانه بیرون می‌رفت و به اموال همسایه‌ها خسارت می‌زد. خویشاوندانش که چایکارانی فقیرند، مجبور شدند درآمدِ نزدیک به یک سال خودشان را برای جبران خسارتهایی که این پسر به بار آورده بود، صرف کنند. حال آن‌ها ظاهراً راهکار دیگری جز بستن او پیدا نکرده‌اند.
پدربزرگ گوبیائو می‌گوید که نوه‌اش هنگام تولد دچار آسیب مغزی شد. آن روز به دلیل رانش زمین، رساندن مادر به بیمارستان برای زایمان میسر نبود. وقتی گوبیائو بزرگ شد خانوادۀ او که از رفتارش به تنگ آمده‌ بودند، پول‌هایشان را جمع کردند تا او را پیش پزشکان محلی ببرند.
پدربزرگ گوبیائو ادامه می‌دهد تنها کاری که پزشکان کردند این بود که توصیه کنند پسر را به پکن یا شانگهای ببرند تا درمانهای تخصصی‌تری برایش انجام شود؛ سفری که خانوادۀ او امکان مالی انجامش را نداشت.
هر روز صبح که ژی جانتو (پدربزرگ) از خواب برمی‌خیزد، نوه‌اش را به ستون می‌بندد. البته او می‌گوید قصد آزار پسر را ندارد، بلکه هدفش حفظ سلامتی وی و جلوگیری از ورشکستگی خانواده است.


وقتی که اولین بار، گوبیائو را دهکده‌اش دیدم، به نظر یک پسربچۀ ۱۱ سالۀ معمولی می‌رسید. با این تفاوت که یک طناب مانع از آن می‌شد که از جایی که به آن بسته شده بود بیش از چند قدم فاصله بگیرد.
جانتو توضیح داد که خانواده باید هر بار که او برای بازی به گوشه‌ای از دهکده می‌رفت، زمان زیادی را صرف یافتنش می‌کردند. رفتارهای او همچنین خرج زیادی روی دست خانواده می‌گذاشت. آن‌ها مجبور بودند خسارت شیشه‌ها و کاشی‌هایی که گوبیائو می‌شکست را بپردازند. چنان که تا ۱۱ سالگی مجبور به پرداخت ۱۶۰۰ دلار خسارت شده بودند. این میزان پول تقریباً برابر با درآمد یک سال خانواده است. از نظر آن‌ها چارۀ دیگری جز محدود کردن تحرک گوبیائو وجود نداشت.
در دهکدۀ ۲۰۰ نفره‌ای که این پسر و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کنند، کار اغلب ساکنان کشاورزی است. بستن گوبیائو به سایر اعضای این خانوادۀ شش نفره اجازه می‌دهد به کارشان در مزارع چای بپردازند. پدربزرگ و مادربزرگ گوبیائو چای‌کار هستند. این خانواده یک بار موفق شدند ۱۵۰ دلار پس انداز کنند و گوبیائو را به دکتر ببرند اما پزشکان او را در بیمارستان نپذیرفتند و توصیه کردند که پسر را به پکن یا شانگهای ببرند.
جانتو گاهی مجبور است پسر را به کمر خود ببندد. او می‌گوید که بزرگ‌ترین کابوسشان این است که گوبیائو خودش را از طناب خلاص کند: «اوضاع بد‌تر و بد‌تر می‌شود؛ ما پیر می‌شویم و او روز به روز بزرگ‌تر و قوی‌تر می‌شود.»
یکی و دو سال دیگر، گوبیائو قوی‌تر از آن خواهد شد که بتوان با طناب کنترلش کرد. پدربزرگ نمی‌داند که آن وقت چه باید بکند. (عکس: ویلیام هانگ/ فرادید به نقل از رویترز)


ادامه مطلب ...

خانواده خواستگارم، از ازدواج ناموفق قبلی‌ام بی‌اطلاعند

پاسخ مشاور: برخی از تجربیات گذشته،‌ گاه ناخوشایند است و احساس آشفتگی زیادی را برای تصمیم‌گیری‌های آینده افراد ایجاد خواهد کرد، اما این‌گونه احساسات نباید مانع از گفتن حقیقت شود. زندگی با اضطراب و نگرانی دائمی علاوه بر ریسک بالا، عواقب پیش بینی نشده‌ای نیز به همراه دارد که تمامی این عوامل میزان رضایت از زندگی را پایین می‌آورد.
برای شروع زندگی مشترک اعتماد داشتن طرفین به همدیگر در اولویت است. در این مسئله جوانب مختلفی مطرح است که به تفکیک به آن‌ها می‌پردازم.


با حقیقت کنار بیایید:

احساس شما درباره تجربه قبلی خود، بسیار حائز اهمیت است. دیدگاه شما درباره تجربه‌تان به میزان زیادی دیدگاه اطرافیانتان را نیز جهت می‌دهد. اگر این موضوع را امتیازی منفی می‌دانید، دیگران نیز آن را منفی تلقی خواهند کرد. این حقیقت که شما چنین تجربه‌ای دارید جزئی از زندگی شماست و همان طور که در دیگر مسائل نیز عنوان شده است پذیرفتن حقیقت و کنار آمدن با آن، می‌تواند فرد را در ادامه راه بیشتر کمک کند.


خود‌شناسی را تقویت کنید:

برای یک شروع خوب، لازم است درگیری فکری در خصوص زندگی قبلی خود نداشته باشید. همچنین از تجربه قبل خود به عنوان راهی برای خود‌شناسی بیشتر استفاده کنید. در ازدواج دوم موفقیت در گرو انگیزه‌های سالم و بررسی صحیح معیارهای شخصی است.


به خودتان زمان بدهید:

در سوالتان مطرح نکرده‌اید که چه مدت از جدایی شما می‌گذرد؟ زیرا این مسئله بسیار مهم و حیاتی است. در صورتی که برای بازیابی احساسات به خود فرصت کافی نداده باشید، این موضوع ممکن است انتخاب کنونی شما را نیز تحت تاثیر قرار داده باشد. برای اجتناب از افتادن در دام مقایسه، ضروری است از کمک متخصص بهره بگیرید.
گفته‌اید که خواستگارتان از تجربه قبلی شما اطلاع دارد ولی به علت ترس از مخالفت، موضوع را با خانواده مطرح نکرده است. بهتر است دلایل دیگر این مسئله نیز توسط مشاور به دقت بررسی شود.


از بیان جزئیات بپرهیزید:

در رابطه با برخورد خانواده‌ها با این مسئله، دیدگاه‌های مختلفی مطرح است. به عنوان مثال: یا از کنار مسئله می‌گذرند، یا حساسیت ویژه‌ای از خود بروز می‌دهند، برخی نیز شایستگی‌های دیگر فرد را در نظر می‌گیرند و بر نکات مثبت او تاکید می‌کنند. به هرحال با توجه به اینکه نمی‌توان برخورد خانواده خواستگارتان را پیش بینی کرد بهتر است مسئله بازگو شود. برای این کار به گفتن جزئیات نیازی نیست و مطرح کردن موضوع به طور کلی کفایت می‌کند. به یاد داشته باشید نباید از همسر سابق خود یک دیو بسازید. بیان اختلاف آن هم به طور خلاصه کافی است.


صداقت خود را نشان دهید:

میزان نگرانی و دشواری بیان این مسئله قابل پیش بینی و درک است، ولی قطعا این تجربه نمی‌تواند تمامی ویژگی‌های مثبت شما را زیر سوال ببرد. مطرح کردن این موضوع بیانگر میزان صداقت شما و همچنین اعتماد به انتخاب کنونیتان است. (سیمین قربانی- کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/ خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...