جام جم سرا: در گزارشی که در ادامه خواهید خواند بیشتر، بخشهایی را از گفتوگوی فرزاد حسنی و اعضای خانوادهاش با مجری ویتامین ۳، آوردهایم با موضوعات جام جم سرا تطابق بیشتری دارد:
فرزاد حسنی در ابتدای برنامه گفت: «من با موتور خودم را سر برنامه رساندم، چون برنامه علی زاهدی عزیز است که خودم را همیشه مدیون او میدانم».
علی مرادی، مجری ویتامین ۳ از مادر فرزاد حسنی پرسید در این سالها از چه چیزهایی به خاطر فرزندانتان گذشتید؟ مادر فرزاد حسنی گفت: «به خاطر بچهها و همسرم از همه چیزم گذشتم. از همه خوشیهای دنیا و مهمانیها و جوانیام گذشتم تا بچههایم به یک جایی برسند.»
مرادی همچنین از مادر فرزاد حسنی پرسید «آیا از فرزاد راضی هستید؟» ایشان جواب داد: «مگر میشود راضی نباشم؟» حسنی نیز بعد از شنیدن این جمله گفت: «این روزها به همچین روحیههایی خیلی نیاز دارم...»
مجری ویتامین ۳ در ادامه برنامه گفت: «برای من کنار فرزاد حسنی ایستادن باعث افتخار است، چون فرزاد حسنی بیهیچ خساستی همه چیز را به من و امثال من و کوچکترها یاد میدهد و خیلی چیزها را از او یاد گرفتهام.»
اواسط برنامه، بخشهایی از کوله پشتی با اجرای فرزاد حسنی از شبکه سه سیما پخش شد و بعد از برگشتن دوباره دوربین به استودیو و صحبتهای حسنی که از دیدن آن تصاویر هیجان زده شده بود، تازه عروس خانواده حسنی به همراه پدر (مرتضی) و برادر (فرشاد) فرزاد حسنی وارد استودیو شدند. مجری از فرزاد حسنی خواست اعضای خانوادهاش را معرفی کند. او گفت: «آقا مرتضی که پدرم هستند، فرشاد هم که تازه داماد است ایشان هم تازه عروس خانواده ما هستند که امید همه خانواده است، چون ما خواهر نداریم، مادر هم خواهری ندارد. ایشان چند زبان زنده دنیا را بلد هستند و مهمتر از همه اینکه زبون قلب آدمها را بلد است...»
علی مرادی از پدر حسنی پرسید که فرزاد بیشتر به شما رفته یا مادرش؟ آقا مرتضی حسنی گفت: «فرزاد بیشتر به مادرش رفته. در واقع زبان و قلبش به مادرش رفته و تنها یک سومش به من!» سپس فرزاد حسنی درباره رابطه خود با پدرش گفت: «من خیلی با آقام رفیقم. ما خیلی با هم خوشیم. از بچگی هم همه چیز بین ما رفاقتی بود. بین ما سه برادر خوشتیپمان فرهاد است، حرفزنمان من هستم و عاقلمان فرشاد!»
تازه عروس خانواده حسنی نیز در بخش دیگری از این برنامه طی صحبتی کوتاه گفت: «خیلی خوشحالم که با ازدواجم با فرشاد، من صاحب دو برادر خوب شدم، چون خودم از داشتن نعمت برادر محروم بودم. البته رابطهام با فرهاد صمیمیتر است چون آقا فرزاد را کمتر میبینیم.»
مادر فرزاد نیز گفت: «من از هر سه تا پسرم راضیام. فرشاد از این دوتا ساکتتر و قانعتر است، ولی فرهاد و فرزاد از پس خودشان برمی آیند.»
فرشاد گفت: «مامان، فرزاد را بیشتر از ما دو تا دوست دارد، چون پسر بزرگ خانواده بود و همیشه اولین نفری بود که افتخارات را به دست میآورد! او بود که اول از همهمان به دانشگاه رفت و به خاطر سنش کارهای دیگر را زودتر از ما انجام میداد. من خانه را به دو بخش تقسیم کردم؛ بخش فرهنگی–هنری که فرزاد است و بخش ورزشی هم فرهاد. علاقهام به سینما و فیلم را با فرزاد تامین میکنم و در بخش ورزش هم که فرهاد ورزشکار خوبی است!»
فرهاد حسنی دیگر برادر فرزاد گفت: «فرزاد همیشه جاده صاف کن من و فرشاد بود. مثلا ما اگر پول تو جیبی یا هر چیزی از بابا میخواستیم، فرزاد را میفرستادیم جلو!»
فرزاد نیز گفت: «بله، من کتکخور گروه بودم و همیشه من را میانداختند جلو! (خنده) البته روابط بابا همیشه با ما خوب بود، بجز اواخر سال و نزدیکهای اسفند که دیگر روابطش با ما تیره میشد! (خنده) آخر نزدیک عید که میشد و باید پول میداد ما خرید کنیم، هر جور شده بهانه میگرفت! مثلا میگفت چرا نمرهات شده ۱۹/۵؟! میگفتم بابا حالا به خاطر نیم نمره؟ یا میگفت چرا اومدی خونه دیر سلام کردی؟! یا عموت زنگ زده گفته فرزاد رو فلان جا دیدم! خلاصه که هر بهانهای میآورد تا خرید نکند! (خنده)»
آنگاه مادر فرزاد در قامت دفاع از همسرش گفت: «پدرتان واقعا در حق شما پدری کرد... او هر روز بچهها را به مدرسه میبرد و برشان میگرداند. کمتر پدری از این کارها میکند... من به تحصیلات بچهها بیشتر از ثروت اهمیت میدهم، البته که پدر خودم به دلیل سن بالایشان اجازه ندادند من به دانشگاه بروم و تا دیپلم درس خواندم اما تحصیلات مهمترین رکن من برای بچهها بود. هیچ وقت یادم نمیرود که با چه عشقی کتابهایشان را جلد میکردم.»
در پایان این برنامه فرزاد حسنی گفت: «من بومی و اهلی رادیو هستم. هنگام دلتنگیهایم به رادیو پناه میبرم و در تلویزیون شادیهایم را نشان میدهم. ممنون از همه کسانی که من و خانوادهام را به این برنامه دعوت کردند.» (شهرخبر)
جام جم سرا: یکی از دغدغههای هر خانوادهای برای داشتن فرزند دوم تصمیمگیری درخصوص فاصله سنی، شیوههای برخورد با کودک اول و حسادتهای او و این که آیا والدین به دلیل افزایش وظایف و نقشهایی که با تولد فرزند دوم بر دوششان دارند، عملکرد مطلوبی خواهند داشت یا نه، است.
دکتر شیوا دولتآبادی، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در گفتوگو با جامجم، درباره کارهایی که باید قبل از به دنیا آمدن فرزند دوم انجام داد، میگوید: اولین اقدام، قبل از به دنیا آمدن فرزند دوم، آماده کردن عاطفی فرزند اول برای اضافه شدن نوزاد به خانواده است، که این کار میتواند با تعریف داستان در این باره با خوشحالی و انتقال یک نوع مسئولیت عاطفی به فرزند اول باشد.
وی میافزاید: بعد از به دنیا آمدن فرزند دوم هم، باید والدین با کودک بالای سه سال گفتوگوی صادقانهای داشته باشند؛ وقتی به فرزند اول با صداقت بگویند که این فرزند تازه متولد شده نیاز به توجه دارد، باید تو هم در تعویض لباس و کارهای مربوط به او کمک کنی، کودک اول بسیار راحتتر میتواند این مساله را بپذیرد و با اهمیت دادن به او و سپردن کارهایی از قبیل لالایی خواندن و گفتن قصه برای کودک دوم میتوان حس مهم بودن و مفید بودن را به فرزند اول القا کرد و همین طور کودک میتواند به درک متفاوتتر و لطیفتری نسبت به وقتی که توسط والدین بویژه مادر از او گرفته و صرف فرزند کوچکتر میشود، برسد.
وقت بیشتری برای فرزند اول بگذارید
به طور قطع زمانی که فرزند دوم در خانوادهای به دنیا میآید، مادر به دلیل ناتوانی این نوزاد و نیاز به زمان زیاد برای برطرف کردن نیازهای او، وقت کمتری را میتواند برای کودک بزرگتر که زمانی مادر، تمام وقت در اختیار او بوده است، صرف کند که همین مساله اگر به طور صحیح مدیریت و برنامهریزی نشود، میتواند مشکلات بسیار زیادی را همراه داشته باشد.
دکتر شیوا دولتآبادی، روانشناس میگوید: وقتی مادر وقت کمتری را برای فرزند اول دارد یعنی به نسبت گذشته زمان کمتری را میتواند صرف فرزند اول کند، بهتر است این زمانهای کم را از نظر کیفی تقویت کند و با دل دادن، توجه، دقت بیشتر و صحبت کردنهای عاطفی در آن زمانهای کم، کیفیت این رابطه را بالاتر ببرد و با کمک پدر و توجه بیش از پیش او به فرزند اول، این کم شدن وقت برای وی جبران شود.
دکتر دولتآبادی میافزاید: اگر به این مساله توجه شود و توجه کیفی و گفتوگو، جایگزین کمتوجهی و صرف وقت کم از سوی مادر برای فرزند اول شود میتوانیم شاهد کم شدن مشکلات ناشی از به دنیا آمدن فرزند دوم و اضافه شدن یک فرد جدید به خانواده باشیم.
اگر منتظر فرزند دوم هستید
تولد فرزند دوم، علاوه بر فرزند اول روی بقیه اعضای خانواده و حتی خویشاوندان نزدیک تاثیراتی را دارد و این تاثیر بیشتر از همه روی مادر مشهود است، اگر تا قبل از به دنیا آمدن دومین فرزند مادر فقط به دنبال رفع خواستههای تنها فرزندش بوده است، اما اکنون باید علاوه بر کارها و وظایف قبلی، به رفع نیازهای کودک تازه متولد شده، از قبیل شیردهی و تعویض پوشک که در ماههای اول تولد، بدون کمک و همکاری بسیار سخت است، اقدام کند.
اما از همه مهمتر این است که در این زمان پدر و مادر و اطرافیان نکاتی را رعایت کنند؛ اول از همه مادر باید مراقب باشد کودک اول از جانب او دچار کمتوجهی و کمبود محبت نشود؛ دقت کنید، اگر وقت کمی در این باره دارید میتوانید از کارهایی استفاده کنید که موجب نزدیک شدن او به خودتان در زمان رفع نیازهای کودک دوم، میشود مثلا اگر مایل است، او را در زمان شیردهی در کنار خودتان نگه دارید.
مراقب باشید که اطرافیان فقط به نوزاد تازه متولد شده توجه نکنند و اگر هدیهای برای به دنیا آمدن نوزاد تازه متولد شده میآورند حتما برای کودک اول هم هدیهای در نظر بگیرند.
پدرها نیز دقت کنند که میتوانند با سرگرم کردن فرزند اول هم به مادر کمک کنند و هم از حس کودک در این مورد که کسی دیگر او را دوست ندارد، بکاهند. (ضمیمه چاردیواری)
الهام طباطبایی
جام جم سرا: چرا بیشتر ما درسهای آن روزها را، خوب یاد نگرفتیم و در خانوادههایمان، اعضا روز به روز بیشتر از یکدیگر فاصله گرفتند و آنقدر از هم دور شدند که بعضی خانهها فقط به خوابگاهی برای استراحت تبدیل شد و کمترین زمان را هم از خانواده برای همدلی و صحبت با هم دریغ کردیم؟ خانوادههای بزرگ قدیمی چه شدند که سفرههای گسترده، اما ساده پهن میکردند و دور تا دور آن مینشستند و بزرگ خانواده هم همیشه جایی در بالای سفره داشت؛ خانوادههایی که حتی عمه و عمو و خاله و دایی، و بویژه پدربزرگ و مادربزرگ را در خود جای میداد.
خانوادههای امروزی علاوه بر کوچک شدن، صفا و صمیمیت خود را نیز تا حدی از دست دادهاند؛ امروز در بیشتر خانوادهها، هرکدام از اعضا به فکر کار خود هستند و کمترین زمان ممکن را در کنار دیگر افراد خانواده میگذرانند، که البته همان زمان کم هم، به گذراندن وقت با تلفنهای همراه و برنامههای موجود در آن یا گشتن در فضای مجازی اینترنت میگذرد؛ اما اگر به اهمیت وجود خانواده و سهم آن در جلوگیری از مشکلات فردی و اجتماعی پی ببریم، حتما برای حفظ خانوادههایی که حتی اگر کوچک هستند، اما انسجام و بنیانی قوی دارند، تلاش میکنیم.
از اولین قدمها در توجه به خانواده و سعی در زنده نگه داشتن خانواده اسلامی ایرانی، نامگذاری یک روز از سال، به نام روز خانواده بوده است.
از سال 1386، روز خانواده در تقویم رسمی کشور ثبت شده؛ علت انتخاب این روز، شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان است که راجع به خانواده و استحکام پایههای آن عنوان شده است، این آیه در روز بیست و پنجم ذیالحجه در شان اهل بیت پیامبر(ص) نازل شد که پس از سه روز، روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.
خانوادههای قدیم، خانوادههای امروزی
خانواده سنتی ایرانی بر مبنای دورهمنشینی و دور هم زندگی کردن تعریف شده است، بزرگ خاندان در راس است و بقیه در شکلی دایرهای، گرد او زندگی میکنند، یا همه در یک خانه بزرگ و یا در یک محله که خانههای فامیل نزدیک به هم است و با هم در ارتباط هستند؛ اما خانواده امروزی اینگونه نیست.
امروزه ساختار خانواده از حالت هرمی که یک نفر راس قدرت بوده و به ترتیب سایر اعضا در پایین هرم قرار میگرفتند، تغییر یافته و در واقع قدرت در سطح نسبتاً یکسان بین اعضای خانواده مشاهده میشود.
نرگس رازقی، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه، در گفتوگو با چاردیواری، ضمن اشاره به این موضوع میافزاید: خیلی خوب است که به عقیده فرزندان احترام بگذاریم اما اقتدار و حریم والدین باید در عین صمیمیت حفظ شود.
وی میگوید: تغییرات بسیار زیادی در خانواده از قدیم تاکنون ایجاد شده است، اما شاید مهمترین آنها این باشد که تعاملات و پیوستگیهای درون اعضا کمتر شده و این مساله حتی در مورد اینکه خانواده سر یک سفره غذا بخورند و با هم فعالیتهای مشترک داشته باشند، کاهش قابل توجهی یافته است. اما توجه کنید که حتما یک وعده از غذا را در کنار هم صرف کنید و حداقل هفتهای یک بار، بازی یا دیدن فیلم یا هر فعالیت مشترک دیگر داشته باشید.
اما دکتر شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و استاد دانشگاه با اشاره به شکل خانواده در گذشته و امروز میگوید: برخلاف تصور عمومی، به طور عمده خانواده در ایران، به شکل هستهای بوده است و حتی طبق سرشماری سال 1345، بیشتر خانوادههای ایرانی، از زن و شوهر و فرزندان تشکیل شده بودند و در بعضی موارد یکی از والدین زن، یا شوهر به همراه این خانواده زندگی میکردند و یا در موارد دیگر فقط بعضی از فرزندان این خانوادهها بعد از ازدواج، نزد پدر و مادر ساکن میشدند.
وی میافزاید: اما تفاوت عمده خانواده قدیم و امروزی، در تعداد فرزندان و بزرگتر بودن خانواده، است، در گذشته تعداد فرزندان زیاد بوده، اما امروزه تعداد فرزندان خانوادهها کم شده و خانوادهها کوچکتر شدهاند. نکته دیگر در مورد تفاوت خانوادههای قدیم و امروزی این است که در گذشته، فرزندان خیلی زودتر از اکنون ازدواج میکردند و خانواده تشکیل میدادند، اما امروزه با بالاتر رفتن سن ازدواج، گاهی دختر تا 25 سال و بالاتر و پسر تا 30 سال و بالاتر در خانواده پدری میماند که همین مساله شکل خانوادهها را تغییر داده است.
دکتر کاظمیپور همچنین به تغییر مساله اقتصادی در خانوادهها اشاره میکند و میگوید: در گذشته جریان ثروت از فرزندان به والدین بوده است، یعنی فرزندان در سن کم نهتنها برای خانواده خرج خیلی زیادی نداشتند، بلکه با کار در مزرعه و یا همکاری در شغل پدر، در اقتصاد خانواده مشارکت میکردند؛ اما امروزه به طور عمده جریان ثروت از والدین به فرزندان است یعنی تا زمانی که فرزندان در خانواده پدری هستند، تمام مخارج آنها به عهده پدر است و اگر حتی درآمدی هم داشته باشند، به طور معمول صرف خواستههای درجه 2 و 3 خودشان میکنند.
وی در ادامه میگوید: از نظر اجتماعی هم در خانواده قدیم، سلسله مراتب از پدر به فرزندان بوده، اما اکنون فرزندسالاری است و فرزندان تصمیمگیرنده اصلی در خانواده هستند، از طرفی حتی مدیریت هم که در گذشته فقط به عهده پدر خانواده بوده، امروز میان اعضای خانواده تقسیم شده و به طور معمول همه خانواده در مورد مسائل مربوط به اعضا با هم تصمیمگیری میکنند.
نرگس رازقی، روانشناس نیز میافزاید: در خانوادههایی که چند نسل کنار هم زندگی میکردند، به لحاظ تکاملی به سلامت روانی ما نزدیکتر بودند، یعنی ما تعاملات بیشتر و الگوهای مختلفی برای انتخاب (خاله و عمه و مادربزرگها و...) داشتیم؛ افراد زیادی کنار کودک بودند و بر اساس یک سنت نسبتا ثابت عمل میکردند. وی توصیه میکند؛ ارتباطات با خانواده گسترده را از دست ندهید و طعم شیرین این روابط را به کودک بچشانید.
خانواده سپید، زندگی سیاه
روزی که لیلا برای رفتن به دانشگاه، از شهر خودشان به پایتخت آمد، پدرش فقط برای ثبتنام اولیه در دانشگاه و خوابگاه دانشجویی او را همراهی کرد و بعد از آن همه کارهایش را به عهده خودش گذاشت. بعد از دو سال رفت و آمد در دانشگاه، تغییرات زیادی در لیلا از نظر اعتقادی و فکری ایجاد شد، او به هر بهانهای از رفتن به خوابگاه سر باز میزد و ابتدا چند شبی در خانه مجردی چند همکلاسیاش میماند، اما بعد با پیشنهاد همخانه شدن با یکی از پسران دانشگاه روبهرو شد که ظاهرا از وضع مالی مناسبی برخوردار بود و فقط به خاطر تنها نماندن، هیچ وجهی بابت اجارهخانه هم از او طلب نکرد! این در حالی بود که خانواده لیلا، بدون پیگیری کارهای او، هنوز تصور میکردند او در خوابگاه دانشجویی به سر میبرد...
با گذشت سالهای تحصیل، لیلا با دل بستن به همخانهاش به تصور طولانی کردن زندگی با او و تشویق پسر به ازدواج با خود، به ادامه تحصیل و یافتن شغلی برای کمک به مخارج خانه پرداخت.حال شش سال از زندگی آنها که تمام همسایهها تصور میکنند زن و شوهر واقعی هستند، میگذرد، در حالی که خانواده لیلا خبر از زندگی پنهانی او ندارند؛ بدترین نکته ماجرا این بود که پسر بعد از شش سال عذر او را خواست و با این دلیل که در شرف ازدواج با دختری پاک و نجیب است او را از خانه بیرون کرد! اکنون لیلا که خواستگاران خود را در این سالها برای او جواب کرده، با افسردگی شدید دست و پنجه نرم میکند و بارها به خودکشی اقدام کرده است...
همباشی یا ازدواج سپید، معضلی است که چند سالی از ظهور آن که خاموش و پنهانی در حال رشد قارچ گونه در گوشه و کنار شهر است، میگذرد، در حالی که از نظر قانونی و شرعی غیرقابل پذیرش است و مهمتر از همه اینکه در این زندگیهای پنهانی و ازدواجهای سیاه، بیشتر از همه دختران آسیب میبینند.
دکتر شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس، در مورد ازدواج سپید میگوید: این شکل از ازدواج، پدیدهای است که در کشورهای غربی وجود داشته، و حتی در مواردی با فرهنگ همان کشورها هم به طور کامل سازگاری ندارد و به این شکل است که افراد بدون اینکه ازدواج کنند، با هم زندگی میکنند؛ البته در غرب چون بحث شرعیات و منع ارتباط جنسی قبل از ازدواج مطرح نیست، آنها بیشتر زیر یک سقف زندگی میکنند تا زمانی که بتوانند اعتماد یکدیگر را جلب کنند و در صورت تداوم علاقه بعد از چند سال زندگی مشترک تصمیم میگیرند با هم ازدواج کنند و بچهدار شوند، اما در کشور ما در سالهای اخیر موارد بسیار نادری از این نوع زندگیها مشاهده شده، اما تحقیقات در این زمینه نشان داده است، از آنجا که این مساله کاملا با فرهنگ، قانون و شرع ما، در تضاد است حتی کمتر از 5 درصد این رابطهها به ازدواج قانونی و شرعی ختم نمیشود و فقط باعث بیبندوباری و بیمسئولیتی جوانان و بهدنبال آن به خطر افتادن سلامت روانی آنها میشود.
خانههای مجردی، جدا شدن از خانوادهها
مدتها در این فکر این بود که مساله را چطور با خانواده سنتی خود مطرح کند، مطمئن بود آنها هیچ گاه نمیپذیرند که او بدون ازدواج کردن از خانواده، جدا شود و به تنهایی زندگی کند، اما بالاخره با بهانه گرفتن و راه انداختن یک دعوای ساختگی، بهانه جدا شدن از خانواده و مجردی زندگی کردن را پیدا کرد و به همراه دو نفر از دوستانش، خانهای کوچک در محلهای نسبتا خوب اجاره کردند، اما این فقط اول ماجرا بود...
پیدا شدن سر و کله دوستان رنگارنگ همخانهایهایش و در بعضی مواقع پهن شدن بساط دود و دم، گاهی او را از جدا شدن از خانوادهاش پشیمان میکرد، اما کمکم به این وضع عادت کرد و خودش هم جزئی از رنگارنگی این دوستان شد!
در گذشتهای نه چندان دور، زندگی مجردی، در بیشتر موارد با دانشجو بودن فرد در شهری غیر از محل سکونت والدینش معنا میشد، که حتی این مساله هم چندان قابل پذیرش نبود و والدین ترجیح میدادند در صورت قبولی فرزندشان در شهر دیگر، او در خوابگاه ساکن شود تا خیالشان بابت امنیت و سلامت او راحتتر باشد؛ این مساله حتی در تمایل نداشتن افراد به اجاره دادن خانهشان به افراد مجرد هم قابل مشاهده بود، اما در سالهای اخیر وضع به طور کامل تغییر کرده است و حتی اگر فردی برای تحصیل به شهر دیگری میرود بخصوص اگر به شهری بزرگتر از محل زندگی خود برود، دیگر حاضر نیست نزد والدین برگردد و به هر بهانهای مثل ادامه تحصیل یا اشتغال در آن شهر و به صورت مجردی زندگی میکند.از سوی دیگر حتی افرادی هم هستند که به بهانه نداشتن آزادی در خانه پدری و یا داشتن اختلاف نظر با خانواده، خانه را به قصد ساختن یک زندگی مجردی ترک میکنند، اما نکته غمانگیز و قابل تامل این است که آمارها نشان میدهد امروزه دختران هم پابهپای پسران، زندگی مجردی را به زندگی در کنار خانواده ترجیح میدهند که به طور قطع، آسیبهای ناشی از این زندگیها در مورد دختران، بسیار بیشتر از پسران است.
نرگس رازقی، عضو هیات علمی دانشگاه در این باره میگوید: فاصله گرفتن جوانان از خانواده و تمایل به زندگی مجردی نهتنها معلول عوامل جامعهشناختی (گذار از مرحله سنتی و ورود به مدرنیته) است که برخی از آنها اجتنابناپذیر است، بلکه معلول عدم رشد صحیح و سبکهای فرزندپروری نامساعد است.
وی میافزاید: بهتر است کمی به عقبتر برگردیم، از خود سوال کنیم من به عنوان پدر یا مادر چقدر صمیمیت واقعی را به فرزندم منتقل کردم که او پیرو ارزشهای خانوادهمان باشد؟ چقدر حس امنیت را از کودکی در او ایجاد کردم؟ چقدر خانه را پایگاه امن خودش میداند؟ چقدر الگوی شایستهای بودم که به همانندسازی با من به عنوان والد ببالد و احساس غرور کند؟ چقدر زیباییهای سنت و آداب و مذهب را به او نشان دادم؟ چقدر به او اجازه اظهار نظر دادم؟ جوانانی که حس امنیت را در خانواده به عنوان پایگاه امن و محکم تجربه میکنند، آنهایی که دوست داشتن و دوست داشته شدن را در درون خانواده لمس میکنند، آنهایی که صمیمیت واقعی را با والدین خویش حس میکنند، آنهایی که احساس ارزشمندی را درون خانواده یافتهاند و آنهایی که احساس تعلقی دوستداشتنی و لذتبخش نسبت به خانواده دارند در همه مراحل زندگی، خانواده برایشان یک ارزش بوده، هست و خواهد بود.
قصه پرغصه طلاق
قصه خانواده، زمانی پرغصه میشود، که به هر دلیلی زن و شوهر از یکدیگر جدا و خانواده متلاشی شود؛ که اگر فرزندی نداشته باشند به طور معمول به سوی خانواده قبلی خود بازمیگردند و اگر دارای فرزند باشند، فرزند با هر کدام از والدین زندگی کند، یک خانواده تکوالد را تشکیل میدهند که به طور قطع خانواده معمولی و کاملی نخواهد شد.
اما واقعا چرا این روزها آنقدر جدا شدن و به هم زدن خانوادهای که شاید برای تشکیل آن علاوه بر هزینههای زیاد، زحمت زیادی کشیده شده، راحت شده است؟ شاید هنوز ما دقیقا نمیدانیم که کارکرد اصلی خانواده، رسیدن به تکامل روحی و معنوی انسان است؛ تکاملی که انسان را در جایگاه مرد به عنوان پشتیبان قدرت و ثروت، زن به عنوان پناهگاه عاطفی و روحی، و زن و شوهر به عنوان پدر و مادر قرار میدهد. مرتبه اخیر انسان را یک مرحله از خود دورتر میکند و بالاترین مسئولیت اجتماعی یعنی تداوم جامعه و بقای نسل را بر دوش وی میگذارد.
دکتر نرگس رازقی، روانشناس، در این باره میگوید: آمار بالای طلاق در جامعه امروزی به نسبت گذشته میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ تحمل نکردن ناکامی و حل مساله ضعیف، میتواند موثر باشد، فقدان مهارتهای لازم برای زندگی زناشویی و روابط بین فردی نیز عامل مهمی مطرح شده که البته این دلایل باید بر اساس مستندات علمی دقیقتر، در سطح فراتحلیل بررسی شود.
تهدید مشکلات اقتصادی
نقش اقتصاد بر خانواده و تاثیر مسائل اقتصادی بر فرد، خانواده و بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی، یک اصل پذیرفته شده است در این حوزه مساله پراهمیت این است که در فضای پرالتهاب اقتصادی، خانواده چه نوع عملکردی را داشته باشد تا کمترین آسیب را از این نوسانات اقتصادی ببیند.
دکتر لیلا زعفرانچی، دکترای اقتصاد و کارشناس مسائل اقتصادی خانواده، در گفتوگو با چاردیواری با اشاره به نقش مهم آموزش و اطلاعرسانی به خانواده در شرایط رکود اقتصادی، میگوید: معمولا در این شرایط که بازار کار به نسبت افراد آماده به کار کم است و دولت از نظر اقتصادی توان ایجاد شغل برای همه افراد بیکار را ندارد، بهتر است خانوادهها از طریق کارآفرینی و خوداشتغالی که بهترین گزینه برای شرایط موجود است، برای اعضای خانواده و اطرافیان شغل ایجاد کنند.
وی میافزاید: دولت هم به عنوان کمک به آنها برای ایجاد شغل باید مراحل اداری را کم و ایجاد مشاغل خانگی را تسهیل کند تا کمی از فشار اقتصادی وارد شده بر خانوادهها کاسته شود.
دکتر زعفرانچی به مقوله تولید و مصرف به عنوان مهمترین زوایای بحث اقتصاد خانواده، اشاره میکند و میگوید: در حوزه مصرف، خانواده باید بین درآمد و نیازها و هزینههای خود، مدیریت صحیحی را اعمال کند، به این معنی که نیازهای اصلی خود را از نیازهای کاذب جدا کند و هزینههایی را که قرار است بر اساس درآمد خود به این نیازها اختصاص دهد، ردهبندی کند.
وی میافزاید: مهمترین مساله در حوزه مدیریت مصرف، این است که خانواده باید منابع درآمدی خود را بخوبی بشناسد، معمولا درآمدی که همه خانوادهها به مصرف نیازهایشان میرسانند؛ از محل دستمزد و دریافت حقوق تامین میشود، اما ممکن است خانوادهها اطلاع نداشته باشند اگر سرمایه یا پسانداز کوچکی هم دارند، به طور معمول، قابلیت سرمایهگذاری و کسب درآمد از آن طریق هم وجود دارد، مثل سرمایهگذاری در سهام، خرید اوراق بهادار و...که در این مورد نیاز به یک اطلاع رسانی برای خانوادهها احساس میشود.
اما از نظر تولید، متاسفانه به طور معمول به جنبه مصرفی خانوادهها دقت میشود و مساله تولید در خانواده جدی تلقی نمیشود؛ علاوه بر تولیداتی که در خانواده، میتواند هزینههای خانواده را کاهش دهد، مهمترین تولیدات خانواده آنهایی است که قابلیت فروش در فضای بازاری ندارد؛ مثل تربیت فرزند توسط مادر که قابلیت جایگزین ندارد و با وجود اینکه قابل عرضه در بازار نیست، اما پرورش نیروی انسانی، یک تولید خانوادگی محسوب میشود و از این نظر اقتصادی است که آن زمان صرف شده از سوی مادر میتوانست به کار بازاری اختصاص پیدا کند و به دریافت دستمزد منجر شود، اما این زمان صرف یک کار با اولویت بیشتر، یعنی پرورش یک نیروی انسانی شده است. (ضمیمه چاردیواری)
الهام طباطبایی
پوجام جم سرا به نقل از ایسکانیوز: احتمالا شما هم خانوادههایی را میشناسید که با وجود درآمد معمولی و در سایه یک مدیریت آگاهانه با برنامهریزی صحیح علاوه بر تأمین نیازهای روزانه زندگی بخشی از درآمد خود را نیز پس انداز میکنند. مدیریت در خانواده ابعاد اجتماعی عاطفی، تربیتی، فرهنگی و البته اقتصادی دارد و باید به مدیریت صحیح و اصولی آن توجه داشت.
حمید فتاحی جامعهشناس معتقد است که این روزها مدیریت دخل و خرج تبدیل به یک فن شده و از فنونی است که باید همه مردم بدانند و برای خانوادهها یکی ازمهمترین اطلاعات به شمار میرود؛ مخصوصا در شرایط کنونی که نوسان شدید قیمتها سرسام آور است برخورداری از چنین دانشی برای برقراری موازنه اقتصادی- اجتماعی در زندگی کمک زیادی میکند.
ریخت و پاش به بحران خانوادگی میانجامد
برخی از کارشناسان علوم اقتصادی عدم رقابت در مسیر چشم و همچشمیها، اعتدال در هزینهها و تشریک مساعی والدین و چگونگی هزینه کردنها را ازمهمترین راهکارهای دست یابی به این نوع مدیریت عنوان میکنند.
میلاد مشایخی راد کارشناس ارشد اقتصاد در مورد این راهکارها میگوید: «جلوگیری از ریخت و پاشها کهگاه منجر به ایجاد بحران در زندگی خانوادگی میشود و در مواردی کانون گرم خانواده را به فروپاشی تهدید میکند و درک اولویتهای زندگی که با مدیریت اقتصادی در خانواده میتوان بیش از ۵۰ درصد مشکلات مالی راکاهش داد از جمله این راهکارها است.»
مشایخی با اشاره به اینکه مدیریت صحیح هزینهها حتی از میزان درآمد خانواده هم مهمتر است میگوید: «در خانوادههایی که میزان درآمدشان بیشتر از هزینههای جاری است مدیریت کمتر است و اسراف بیداد میکند اما بدون شک مدیریت صحیح در هزینه، نظم اقتصادی و سلامت خانواده را تضمین میکند.»
شما یادتان نمیآید
مشایخی اضافه میکند: شاید یادتان نیاید اما در گذشتههای نه چندان دور فقط مردها مسئول تامین هزینههای زندگی بودند و مثل امروز نبود که زنان همدوش و حتی جلوتر از مردان تحصیلات عالیه داشته باشند و در پستهای مهم مشغول کارشوند اما این مشارکت در عرصههای اقتصادی جامعه و همچنین افزایش هزینههای زندگی نمیتواند باعث شود که مدیریت هزینهها را نادیده گرفت وباید هزینهها را هدفمند کرد.
این کارشناس ارشد اقتصاد در مورد مدیریت هزینههای خانواده میگوید: «تنظیم درآمد خانواده با سبد خانوار شامل غذا، پوشاک، تحصیل، مسکن، بهداشت، مسافرت و پس انداز را مدیریت هزینههای خانواده میگویند اما چشم و هم چشمیها و افزایش قیمتها گاهی کار را سخت میکند چرا که هر خانواده، سازمان و بنگاه اقتصادی کوچکی است که نیاز به مدیریت بر منابع دارد که در بخش مدیریت اقتصادی به شرایط عادی، غیرعادی و بحرانی تقسیم میشود. درهر مجموعه برای رسیدن به اهداف مشخص شده، ضرورت برنامه ریزی دقیق و منظم به خوبی احساس میشود و خانواده نیز به عنوان مجموعهای متشکل از والدین و فرزندان با نیازهای متعدد و متنوع نیاز به برنامه ریزی و مدیریت به ویژه در عرصه اقتصادی برای اداره و مدیریت صحیح در آن دارد.»
تاثیر زنان درنحوه مصرف خانواده
قبول کنید یا نه، زنان در اقتصاد خانواده نقش کلیدی بازی میکنند و معمولا این نقش را به بهترین شکل در ساماندهی و مدیریت منابع خانه ایفامیکنند.
اگرخانواده را سازمانی بدانیم که تولید و توزیع کالاهای مورد نیاز را بر عهده دارد زنان به عنوان یکی از دو رکن اساسی خانواده در این سازماندهی و مدیریت، نقش اساسی را بازی میکنند و جایگاه مادری و همسری بیشترین منابع مصرفی را به زن میسپارد و او میتواند با سازماندهی و مدیریت صحیح بین درآمد و مصرف، توازن برقرار کند و با برنامه ریزی و اجرای صحیح در رشد و توسعه اقتصاد خانواده نقش مؤثرتری را ایفا کند و اگر مردان جبهه گیری نکنند میتوان گفت که زنان در واقع نقش کلیدی در استفاده بهینه از منابع را برعهده دارند.
مصرف به یک رفتار اجتماعی تبدیل شده
لیلا حسینی کارشناس اقتصاد وزرات دارایی میگوید: «درگذشته مصرف فقط یک رفتار اقتصادی عنوان میشد و افراد پولدار به دلیل داشتن درآمد بالا کالاهای بیشتری هم مصرف میکردند در حالی که امروزه مصرف تبدیل به وسیلهای شده که افراد شخصیت خود را با آن به دیگران نشان میدهند و مصرف به یک رفتار اجتماعی تبدیل شده است.»
حسینی به جایگاهی که زن در خانواده بهعنوان مادر دارد و همچنین به عنوان فردی که در انتقال ارزشهای اخلاقی به نسل بعد مؤثر است و میتواند در اصلاح الگوی مصرف نقشی بسیار مهمی داشته باشد اشاره میکند و میگوید: «اگر در خانوادهای مصرف و استفاده از کالاهای مصرفی توسط مادر خانواده مدیریت نشود اقتصاد خانواده دچار مشکل میشود اگر کمی به گذشته بر گردیم میبینیم همانطور که نقش زن دربحث قناعت در جامعه سنتی بسیار چشمگیر بوده در جوامع مدرن هم در گرایش یا عدمگرایش افراد خانواده به مصرف گرایی بسیار مؤثر است.»
قناعت راجدی بگیرید
بارها از بزرگان خواندهایم آنچه باعث آسایش و راحتی جسم و روح انسانی است قناعت و بیتوجهی به امور دنیاست و فردی هم که دارای مناعت طبع و عزت نفس است پیش همه مردم عزیز و سربلند است.
آیات بسیاری در قرآن مجید بر ضرورت اعتدال و میانه روی در حوزههای مختلف تأکید میکند از جمله این حوزهها، اقتصاد و اعتدال در چگونگی هزینه کردها است.
در خانواده و مدیریت دخل و خرج نیز اصل را باید بر اساس قناعت قرار داد و به اندازه درآمد خرج کرد زیاد و کم بودن درآمدها فرق چندانی نمیکند مهم تنظیم هزینهها است که باعث میشود محیط خانه به دور از هرگونه اضطراب و تشویش روحی و روانی باشد و آرامش خانه برهم نخورد.
از این هم نباید گذشت که زن با استفاده از جایگاه ویژهای که از لحاظ احساسات و عواطف در خانواده دارد نیز میتواند روی الگوی مصرف و نظام اقتصادی خانواده تأثیر مستقیم داشته باشد.
جام جم سرا به نقل از شرق: ادامه تحصیل در شهری دیگر، ازدواج، اشتغال به کار، توانایی گذران زندگی به تنهایی و استقلالطلبی، عوامل و انگیزههای این جدایی را تشکیل میدهد.
دستیابی فرزند به خودکفایی و استقلال طبعا موجب شادی، رضایت و احساس غرور میشود، ولی بههرحال جدایی از فرزندی که سالها وابسته به والدین و در کنار آنها بوده بهطور همزمان احساس غمزدگی و اندوه را بههمراه خواهد داشت. در مواردی که این احساسات منفی، شدت یا مدت بیش از حد داشته باشد با حالتی به نام نشانگان کاشانه خالی (empty nest syndrome) روبهرو میشویم که یک شرایط بالینی و کلینیکی محسوب نمیشود ولی تمام والدین در معرض آن قرار دارند. حالتهایی مانند احساس فقدان، غمگینی، بیهدفی، احساس طردشدگی، تهیبودگی، اضطراب و نگرانی در مورد آینده فرزند تجربه میشود.
در افراد سالم و در یک زمینه ارتباطی بهنجار تجربه این حالتها، زودگذر و سطحی خواهد بود. ولی در موارد شدید یا طولانیمدت میتواند منجر به افسردگی تمامعیار شود و مداخله حرفهای را طلب کند. وجود سوابقی از اختلالات رفتاری و شخصیتی، تعارضات زناشویی و رابطه، ازدواجی ناپایدار و ناراضیکننده، اعتیاد به الکل و مواد، احساس سرزنش بنیادی خود بهعنوان والد یا همانندسازی بیش از حد با هویت والد و مشکل عدم پذیرش هرگونه تغییر بهطور کلی از عواملی هستند که در بروز حالتهای بیمارگونه نقش بازی میکنند.
این نشانگان در مادران شیوع بیشتری دارد. نباید فراموش کرد که مشکلات همزمانی مانند یائسگی، مرگ همسر، مراقبت از والدین سالخورده و بازنشستگی در تشدید آن موثر است.
در مقابله با این وضعیت، چالش اصلی استقرار رابطهای جدید و متفاوت با فرزند است. بهترین راه برخورد با این چالش استمرار تماس با آنهاست. خوشبختانه امروزه امکانات فناوری ارتباطی پیشرفته برای تماس با فرزندان وجود دارد.
با نگاه مثبت به این مرحله گذار میتوان آن را فرصت مناسبی برای تجدید و تعمیق رابطه با همسر، پیگیری علایق شخصی نادیدهگرفته، روابط دوستانه جدید، گسترش روابط قبلی و استفاده مفید از اوقات فراغت دانست.
پژوهشهای اخیر تصویر تیره قبلی این وضعیت را تغییر داده است. یافتهها نشان میدهد که با تولد فرزندان شادی و رضایت ازدواج کاهش مییابد. حضور فرزندان علاوه بر فشار مالی موجب محدودیتهای زمانی و افزایش وظایف خانهداری والدین، بهخصوص مادران میشود. اوقاتی که همسران میتوانند با هم صرف کنند یکسوم زمانی است که قبل از تولد و حضور فرزندان داشتهاند، بنابراین تغییر میتواند مثبت باشد.
نتایج یک تحقیق انجامشده در آمریکا در سال2010 روی دو هزار زوج که فرزندانشان بهتازگی خانه را ترک کرده بودند نشان داد که اکثر آنها احساس میکردند 10سال جوانتر شدهاند. وضع مالی مناسبتر، افزایش تعداد دوستان، سرگرمیهای بیشتر و روابط بهتر با همسر نیز توسط این زوجها گزارش شد. این امر در جوامعی مانند کشور ما که الگوهای خانوادگی فرزندمحور به نحو مبالغهآمیزی دنبال میشود، میتواند بامعناتر باشد.
از سوی دیگر برخی واقعیتهای اجتماعی روند خروج فرزندان از خانواده را برعکس کرده و تصویر نشانگان کاشانه خالی را تغییر داده است.
در دهه اخیر از گروهی از فرزندان با عنوان نسل بومرنگ (boomerang generation) نام برده میشود. بومرنگ آلت پرنده بومیان استرالیایی است که پس از پرواز به جای قبلی خود بازمیگردد. نسل بومرنگ به بالغین جوانی گفته میشود که بر اثر عواملی مانند آمار بالای بیکاری، محدودیتهای شغلی، مسایل مالی، طلاق و سوءمصرف الکل و مواد به خانه پدری خود بازمیگردند. عاری از طنز نیست که در برخی از واژهنامهها معادل فارسی «تف سربالا» در برابر لغت بومرنگ به کار رفته است.
در مواردی هم بعضی از فرزندان اصلا راضی به ترک خانه پدری نمیشوند. ظاهرا این افراد میخواهند با مسوولیتهای محدود فرزندی سرکنند و از طرف دیگر بهطور همزمان از حقوق ویژه بزرگسالی بهرهمند شوند.
برخی آمارها در آمریکا نشان میدهد که در گروه سنی 18 تا 34سال، 34درصد فرزندان هنوز در منزل والدین خود زندگی میکنند در حالی که در یکدهه قبل از آن این نسبت برای مردان 15درصد و برای زنان هشتدرصد بود. در برخی از کشورها مانند ایران از سویی الگوهای ارتباطی قبیلهای مربوط به خانواده گسترده هنوز در شهرها دنبال میشود و از سوی دیگر تفکیک فردی و شخصیتی اعضای خانواده که لازمه رشد و استقلال فردی است با مشکل روبهروست. طبیعی است در چنین جوامعی واقعیتهای فوق رنگ بومی و محلی گرفته و در مواردی با شدت بیشتری ظاهر میشود.(دکتر غلامحسین معتمدی - روانپزشک)
جام جم سرا به نقل از شهروند: گروگانگیران برای اینکه پسر خانواده پولدار را بربایند نقشهای عجیب کشیدند. آنها با فرستادن پیامکهای عاشقانه پسر جوان را به محل قرار کشاندند و با گروگان گرفتن او برای آزادیاش درخواست یک میلیارد و ٥٠٠میلیون تومان پول کردند.
برگ اول این پرونده زمانی نوشته شد که مرد ثروتمند قمی با حضور در کلانتری ٣٤ مهدیه از ناپدید شدن فرزندش به نام ابراهیم خبر داد. پس از شکایت مرد ثروتمند پروندهای در این زمینه در پلیس آگاهی قم تشکیل شد و کارآگاهان اداره آگاهی تحقیقات خود را برای به دست آوردن ردی از ابراهیم به دست آوردند.
کارآگاهان پلیس در تحقیقات اولیه خود با توجه به اینکه مرد شاکی از وضع مالی خوبی برخوردار بود احتمال وقوع آدمربایی را پررنگتر از سایر احتمالات دانستند، به همین دلیل پرونده حساسیت بیشتری پیدا کرد.
جستوجوها برای پیدا کردن ردی از ابراهیم ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان اداره آگاهی متوجه شدند مردی ناشناس با خانواده فرد ربودهشده تماس گرفته و در ازای آزادی فرزند آنها مبلغ یکمیلیارد و ٥٠٠میلیون تومان درخواست کرده است.
با تماس گروگانگیر، کارآگاهان دور جدیدی از تحقیقات خود را آغاز کردند تا ردی از آدمربایان به دست آورند. شماره فرد تماسگیرنده توسط کارآگاهان ردیابی شد و ماموران پلیس نحوه صحبت دوباره با آدمربایان را به پدر ابراهیم آموزش دادند تا شاید از این طریق بتوانند مخفیگاه آدمربایان را شناسایی کنند اما هنوز تحقیقات به سرانجام نرسیده بود که آدمربایان ابراهیم را در یکی از خیابانهای فرعی شهر قم رها کرده و پا به فرار گذاشتند.
ابراهیم به پلیس آگاهی منتقل شد و توسط کارآگاهان مورد پرسوجو قرار گرفت. وی به ماموران آگاهی گفت: ٢ هفته پیش از طریق پیامک تلفنی با دختری به نام آرزو آشنا شدم. آرزو با ارسال پیامکهای عاشقانه من را شیفته خودش کرد تا اینکه پس از مدتی درخواست کردم تا همدیگر را ببینیم. آرزو هم درخواست من را قبول کرد و قرار شد در مکان خلوتی اطراف شهرک پردیسان با یکدیگر قرار بگذاریم. وقتی آن روز به محل قرار رفتم ناگهان دو مرد جوان درحالیکه در دست هر کدامشان یک چاقو بود به طرفم حملهور شدند و درحالیکه من را با چاقو تهدید به مرگ میکردند سوار خودرو شدیم و به قلعه خرابهای که در بیرون شهر بود رفتیم.
ابراهیم در ادامه گفت: یکی از آدمربایان در قلعه خرابه، من را مورد آزار و اذیت قرار داد و سپس مرا به زیرزمین یک خانه بردند و در آنجا حبس کردند. همه پیامکهایی که از آرزو دریافت میکردم یک نقشه از پیش تعیینشده بود و قربانی یک آدمربایی شده بودم. من چند روز در همان زیرزمین حبس بودم تا اینکه دوباره مرا به یک خانه دیگر بردند اما نمیدانم چه اتفاقی رخ داد که بین آدمرباها اختلافی به وجود آمد. همین اختلاف باعث شد تصمیم بگیرند من را آزاد کنند به همین خاطر درخیابانهای فرعی بردند و آزادم کردند.
اظهارات ابراهیم کافی بود تا کارآگاهان پلیس آگاهی قم، پس از چهرهنگاری دقیق آدمربایان یکی از آنان را به نام ناصر شناسایی کنند. وقتی کارآگاهان سوابق ناصر را مورد بررسی قرار دادند متوجه شدند وی از افراد سابقهدار بوده و ٣ بار به دلیل ایراد ضرب و جرح با چاقو پشت میلههای زندان را تجربه کرده است.
با شناسایی ناصر، کارآگاهان محل زندگی وی را تحت نظر قرار دادند تا اینکه در یک عملیات غافلگیرانه پلیسی ناصر در مخفیگاه خود محاصره و دستگیر شد. ناصر پس از دستگیری به اداره آگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. ناصر که ابتدا خود را بیگناه معرفی میکرد وقتی شواهد و مدارک بهدستآمده توسط کارآگاهان را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و پرده از راز آدمربایی خانواده ثروتمند قمی و آزار و اذیت او در خرابه با دو همدستش برداشت.
با دستگیری ناصر کارآگاهان عملیات تازهای را برای دستگیری دو همدست وی آغاز کردند. تنها کسی که میتوانست از مخفیگاه دو عضو دیگر باند آدمربایان به ماموران اطلاعات دهد ناصر بود اما وی برای دستگیری همدستانش از دادن اطلاعات به ماموران خودداری کرد و به ماموران گفت که آنها را فقط در قهوهخانه ملاقات میکرده و از محل سکونتشان هیچ آدرسی ندارد.
او ادعا میکرد که حتی نمیداند اسم واقعی آنان چیست. اما وقتی وی توسط کارآگاهان مورد بازجویی فنی قرار گرفت در نهایت از محل اختفای دو همدست خود نیز اطلاعاتی در اختیار ماموران قرار داد. اعترافات جدید ناصر باعث شد ماموران پلیس آگاهی متوجه فرد دیگری به نام احسان از اقوام پسر گروگان شوند که او نیز در جریان این گروگانگیری نقش داشته است.
احسان توسط کارآگاهان دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او که هیچ سوء پیشینه کیفری در پرونده خود نداشت در ابتدا خود را بیگناه میدانست تا اینکه وقتی کارآگاهان در بازرسی از خانه وی خط و گوشی همراهی که با آن ابراهیم را فریب داده بودند، کشف کردند لب به اعتراف گشود و به ماموران گفت: مدتی پیش در قهوهخانه با ناصر و فرد دیگری به نام افشین آشنا شدم. نیاز مالی شدیدی داشتیم. به همین خاطر پیشنهاد دادم تا ابراهیم را به گروگان بگیریم و از خانوادهاش برای آزادی او درخواست پول کنیم.
با اعترافات احسان، تحقیقات برای دستگیری افشین ادامه پیدا کرد تا اینکه کارآگاهان متوجه شدند افشین در یک کارخانه تولید فرآوردههای گوشتی مشغول است. با به دست آمدن این اطلاعات ماموران با کشف مخفیگاه افشین وی را نیز در جریان یک کار عملیاتی بهطور غافلگیرانه محاصره و دستگیر کردند.
افشین که دارای دو سابقه کیفری حمل مواد مخدر بود در بازجوییهای پلیسی گفت: احسان طراح نقشه آدمربایی بود و از وضع مالی پدر «ابراهیم» خبر داشت و مدعی بود که او پسرعمویش است و با یکدیگر اختلاف حساب دارند و همگی آنها میتوانند با ربودن او به ثروت زیادی دست پیدا کنند و تا آخر عمر به خوشگذرانی بپردازند. هر سه متهم با قرار قانونی بازداشت موقت روانه زندان شدند تا پای میز محاکمه قرار بگیرند.
جام جم سرا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دولت: علیرضا جدایی اظهارکرد: روز گذشته متاسفانه در حادثهای باور نکردنی دانش آموز یکی از دبیرستانهای شهرستان بروجرد دبیر فیزیک مدرسهٔ خود را مورد حمله قرار داد که متاسفانه بر اثر ضربه چاقوی این دانش آموز معلم بروجردی در بیمارستان درگذشت.
به گزارش جام جم سرا به نقل از مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش وپرورش، رئیس مرکز اطلاع رسانی وروابط عمومی وزارت آموزش وپرورش درباره جزئیات این حادثه افزود: براساس بررسیهای اولیه صورت گرفته این دانش آموز به همراه ولی خود به مدرسه مراجعه میکند و با مشاهده نمره درس فیزیک، به کلاس درسی معلم که در حال تدریس بود رفته و با ضربه چاقو به وی حمله میکند.
وی از پی گیری این حادثه به صورت ویژه به منظور روشن شدن ابعاد قضیه و صیانت از حقوق این معلم خبرداد، خاطرنشان کرد: انتظار میرود مراجع انتظامی و قضایی نسبت به واکاوی ابعاد مختلف حادثه وپی گیری حقوق این همکار شایسته فرهنگی در کوتاهترین زمان، اقدامات جدی به عمل آورند.
جدایی تصریح کرد: به دستور وزیر آموزش وپرورش معاونت حقوقی این وزارتخانه مامور شده است در همه مراحل رسیدگی به این پرونده حمایت قضایی ویژه از خانواده مرحوم محسن خشخاشی را معمول نماید.
رئیس مرکز اطلاع رسانی وروابط عمومی وزارت آموزش وپرورش با اشاره به اهمیت اخبار آموزش وپرورش و تاثیر آن در سطح جامعه از اصحاب رسانه خواست همانند گذشته، در تنظیم و توزیع اخبار دقیق این حادثه دقت و صحت را مورد عنایت ویژه قرار دهند.
وی، درگذشت این معلم گرامی را به جامعه فرهنگیان فرهیخته استان لرستان و شهر بروجرد و خانواده معزز آن مرحوم تسلیت و تعزیت گفت. خبر اولیه این اتفاق را که امروز در جام جم سرا منتشر شد با کلیک بر روی لینک «ضربه چاقوی دانش آموز، جان معلم بروجردی را گرفت» میتوانید بخوانید.
(عکس: فرهاد داوودوندی)
جام جم سرا: این سومین هفته بود که گروه معارف سیما، برنامه این شبها را با موضوع «خانواده در بحران» تدارک دید، موضوعی که به بررسی چالشهای امروزی خانواده میپردازد و امشب نیز با همین موضوع ادامه خواهد یافت.
مهمان این شبها، این بار دکتر محمد سمیعی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و نویسنده کتاب «خانواده در بحران» بود که در بحثهایش هم به اشتغال و تحصیل زنان اشاره کرد و هم از کتابهای درسی دانشآموزان انتقادی نرم کرد. انتقاد سمیعی از این بابت بود که در کتابهای درسی مدارس سهم ناچیزی به موضوع خانواده اختصاص یافته، آن هم در شرایطی که توجه به خانواده از نیازیهای اساسی این روزهای ماست.
وی میگوید: کمتر از یک درصد مواد آموزشی آموزش و پرورش به نقش پراهمیت پدر بودن و مادر بودن میپردازد و اصولاً به جای آماده کردن فرزندان برای نقشآفرینی در خانواده و آگاهیبخشی به آنان درباره مفاهیمی نظیر فرزندآوری، همسرداری و زشتی طلاق و پیامدهای آن، به آموزش شیمی آلی و معدنی و مانند آن مشغول است! دانش آموز باید بداند طلاق یعنی چه؟ این مفهوم را بشناسد، خطرات آن را بداند و نظام آموزشی ما مسئول دادن این آگاهیهاست.
این عضو هیات علمی دانشگاه از آموزش و پرورش نقبی هم به آموزش عالی زد و گفت اگر قبول کنیم که وظیفه آموزش عالی تربیت نیروی ماهر و متخصص برای رفع نیازهای بازار کار است، چطور باید قبول کنیم که بیش از 60 درصد دانشجویان کشور خانم باشند ولی کمتر از 20 درصد از آنها موفق به پیدا کردن شغل شوند.
او این دو عدد را این گونه توضیح داد که وقتی بیش از ٦٠ درصد از دختران وارد دانشگاه میشوند، معنی آن ظلم به زنان جامعه ماست، چون این طور که رایج است به نظر میرسد زنان باید بار سنگین مسئولیت کار و اشتغال در نسل بعدی را به دوش بکشند، در حالی که وظایف و مسئولیت سخت مادری نیز در وجودشان جریان دارد و خودشان به طور عاطفی، علاقه مند به انجام آن هستند.
سمیعی معتقد است اشتغال زنان جزو وظایف اصلی آنها نیست، اما چون بانوان آزادند اولویتهای زندگی خود را مدیریت کنند به بازار کار راه مییابند. مهمان برنامه این شبها از اشتغال زنان یک تفسیر هم ارائه داد و گفت وظیفه اصلی زنان ایفای نقشهای همسری و مادری است که البته به علت نبود توازن در الگوی امروزی جامعه (در اولویت قرار گرفتن اقتصاد و معاش) به تاخیر میافتد.
این استاد دانشگاه نقش رسانهها بر افکار عمومی و ساخت الگو برای آنها را نیز در این مسیر موثر دانست و توضیح داد که ماهواره و اینترنت دارای نفوذ نرم هستند که البته نرم هم باید با آن مقابله شود که این نرمش نیز از مسیر تفهیم و اقناع به دست میآید، آن هم به کمک صدا و سیما که جزو تاثیرگذارترین ابزارهای آگاهکننده در کشور است.
خانواده نهادی و دلبرانه
چالشی که از دید محمد سمیعی، رسانهها در تولید آن نقش دارند، تقسیم خانوادهها به دو شکل نهادی و دلبرانه است که در خانواده نهادی، زن و مرد با تعهد و مسئولانه در خوشی و ناخوشی به انجام وظایف و حفظ نقشهای خود میپردازند و خانوادهای سالم و حامی را میسازند و در عوض در خانواده دلبرانه، زن و مرد در فضایی ناپایدار فقط میخواهند خوش باشند در حالی که خوشی به معنای دلبری، پاینده و پایدارنده نیست.
این استاد دانشگاه البته بخش مهمی از این اتفاقات را به نظام سرمایهداری ربط میدهد که با نهاد خانواده کاری کرد که رابطه عاشقانه در آن به هوس تبدیل شود و الگوی خانواده دلبرانه و خوشگذران را جایگزین خانواده نهادی کرد، اتفاقی که به باور او اگر در جامعه جا بیفتد دیگر کسی دنبال ازدواج و الگوی نهادی خانواده که با مسئولیت و مشکلات همراه است، نمیرود.
خانواده، قربانی تحصیل و اشتغال
او با بیان این مقدمه بار دیگر به موضوع اشتغال زنان اشاره کرد و گفت: من نه با تحصیلات دانشگاهی و نه با اشتغال بانوان مخالفم، آنچه با آن موافق نیستم این است که خانمها آن قدر به تحصیلات و اشتغال بپردازند که نقش مادری و خانوادگی خود را فدای آن کنند، یعنی همان چیزی که دیدگاههای فمینیستی به آن اعتقاد دارد و میگوید هر انسانی باید در درجه اول به خوشبختی خودش فکر کند نه به چیزهای دیگر.
در واقع او معتقد است خانوادههای امروزی قربانی تحصیل و اشتغال شده اند و حتی نظام آموزشی کشور نیز در همین مسیر قرار گرفته است. این نویسنده و استاد دانشگاه تاکید دارد که کمتر از یک درصد از مواد آموزشی در آموزش و پرورش به تبیین نقش پدری و مادری میپردازد و به جای آماده کردن فرزندان برای نقشآفرینی در خانواده و آگاهی بخشی به آنان درباره مفاهیمی نظیر فرزندآوری، همسرداری و پیامدهای طلاق، به آموزش شیمی آلی و معدنی و مانند آن مشغول است.
وی از دکتر گلزاری، روان شناس و معاون وزارت ورزش و جوانان نقل قولی میآورد که گفته است: بین ٣٥ تا ٤٠ درصد ازدواجها در شهر تهران در همان چهار سال اول به طلاق منجر میشود، این در حالی است که در آمریکا یا دیگر کشورهای غربی، زنان، حمایتهای زیادی را پس از طلاق دریافت میکنند؛ مثلا در انگلستان برای خانمی که طلاق میگیرد، بیمه، خانه، مشاوره رایگان وجود دارد، اما با وجود نبود این خدمات در ایران، نرخ طلاق در حال رشد است.
دکتر سمیعی تاکید میکند: باید بدانیم پیشرفت غرب به بهای قربانی شدن خانواده به دست آمده است و این موضوع با وجود اعتراف متفکران غربی در سریالها پنهان میشود؛ به طوری که در پشت صحنه این سریالها و مطالعه زندگی شخصی بازیگران سریالهای ماهوارهای که دارند سنتهای ما را میشویند و میبرند، تهوعآور است.
وی در این برنامه اشارهای هم به ژاپنیها داشت و تفاوتهایی که میان جامعه ما با آنها وجود دارد. او گفت: ژاپنیها حواسشان به نقش مادری زنان شاغل هست، بنابراین وقتی زنان زایمان میکنند مرخصی طولانی و بعد از آن نیز کار پاره وقت را برای زنان کارمند برقرار میکنند، در حالی که ما کمتر چنین میکنیم.
نویسنده کتاب «خانواده در بحران» تاکید میکند: کارشناسان میگویند از تولد تا شش سالگی، سن طلایی برای نهادینه کردن ارزشهای اساسی در وجود کودک است و کودک در محیط امن خانواده که همه او را دوست دارند و دلسوزانه با او رفتار میکنند، آینده روشنی دارد و این نقش را مدرسه، دانشگاه و رسانه نمیتواند جبران کند؛ خانواده مهم ترین فضا برای نهادینه شدن ارزشهاست و البته نه برای تضمین و گارانتی آن، در سنین بالاتر هم دولت و هم دانشگاهها موظفند کار تربیت کودک را به نحو احسن انجام دهند.
به همین علت او تاکید کرد که خانواده و زندگی خانوادگی باید در سیاستگذاریها دیده شود و اولویت، در آنها خانواده باشد نه اشتغال و کسب درآمد. سمیعی میگوید: در چهار برنامه اول توسعه پنج ساله کشور، خبری از توجه به خانواده نبود و در برنامه پنجم نیز فقط نامی از آن برده شده، بدون آن که برنامه مدونی برای توجه عملی به این نهاد مهم در نظر گرفته شده باشد.
امشب تماشای برنامه «این شبها» را که به بررسی موضوع خانواده به عنوان بستر دینداری میپردازد، از دست ندهید. (روزنامه جام جم)
جام جم سرا: اکنون این سوال مطرح میشود، با توجه به اینکه مرد و زن هر دو از ازدواج به طور یکسان بهره میگیرند و ازدواج پیوندی است بر اساس منافع متقابل دوطرف، با این حال چه دلیلی دارد که مرد مبلغ کم یا زیادی به عنوان مهر به زن بپردازد؟ آیا این موضوع، شکل خرید و فروش به ازدواج نمیدهد؟
حجتالاسلام علی فروتن کارشناس ارشد روانشناسی، در پاسخ به این سوال میگوید: مرد و زن هر دو از زندگی مشترک به طور یکسان سود میبرند ولی باید قبول کرد که در صورت جدایی زن و شوهر، زن متحمل خسارت بیشتری خواهد شد. همچنین با توجه به اینکه معمولا مردها کسب درآمد میکنند، مهریه برای خانمها نوعی پشتوانه برای جلوگیری از تضییع حقوق آنهاست.
وی در ادامه درباره چرایی پرداخت مهریه و میزان مناسب آن بیشتر توضیح میدهد:
مهریه مانع تضییع حقوق زن میشود
از نظر فقهی، خانمها مالک مهریهشان هستند و مردها هم موظف به پرداخت مهریه هستند. در خور یادآوری است که در صورت طلاق، مردها برای انتخاب همسر مجدد بخت بیشتری دارند ولی زنان به ویژه با افزایش سنشان، بخت کمتری برای ازدواج مجدد خواهند داشت. بنابراین در حقیقت مهریه چیزی است به عنوان جبران خسارت برای زن و وسیلهای برای تامین زندگی آینده او تا در صورت طلاق از حقوق زن، چیزی تضییع نشود.
مهریه نباید خیلی کم و خیلی زیاد باشد
متاسفانه بعضی دخترها تصور میکنند که مهریه بالا، اهرم فشاری برای شوهر است تا از طلاق منصرف شود. در دستورهای دینی درباره مهریه بر این نکته تاکید شده است که میزان مهریه نباید خیلی کم یا خیلی زیاد باشد. همچنین میزان مهریه باید با توافق مرد و زن باشد هرچند گاهی مرد یا زن بدون رضایت و از روی اجبار، میزان مهریه را قبول میکنند که این درست نیست. میزان مهریه به هیچ وجه نباید از توان مالی مرد بیشتر باشد به عبارت دیگر میزان مهریه نباید آن اندازه باشد که مرد توان پرداخت آن را نداشته باشد.
مهریه مناسب باعث خوش بینی میشود
مهریه مناسب باعث خوش بینی و اعتماد بیشتر زن و شوهر به یکدیگر میشود. زمانی که در جلسات خواستگاری، دخترها و خانوادهشان درخواست مهریه بالایی داشته باشند مردها هم درخواست جهیزیه بهتری خواهند داشت در نتیجه نگاه پسر و دختر به ازدواج، نگاه معاملهگری میشود. در چنین وضعیتی، آرامش و آسایش در زندگی کمرنگتر میشود چراکه مردها مدام نگران این هستند که مبادا روزی همسرشان مهریهاش را به اجرا بگذارد و نتوانند پول آن را فراهم کنند.
تعیین مهریه بالا به جای تحقیق از داماد
همچنین یکی دیگر از علتهای اصلی که دخترها و خانوادههایشان مهریهها را بالا قرار میدهند این است که بدرستی درباره داماد تحقیق نمیکنند. به دلیل همین کمکاری، بعضی خانوادهها مهریه دخترشان را بالا مطرح میکنند تا خیالشان از خوشبختی او در آینده مطمئنتر شود و توجه نمیکنند که شاید روزی برسد که حاضر شوند برای گرفتن طلاق دخترشان، تمام مهریهاش را به داماد ببخشند تا زودتر طلاق بگیرند. بنابراین تحقیق از داماد و خانوادهاش اهمیت بسیار زیادی دارد و باعث میشود تا داماد مجبور نباشد مهریه بالایی که پرداخت آن در توان مالیاش نیست را قبول کند.
مهریه بالا مانع احساس رضایت مالی
یک عامل دیگر در بالا رفتن میزان مهریهها، قرار گرفتن دخترها و خانوادههایشان در یک رقابت ناصحیح به نام چشم و هم چشمی است. زندگی در چنین وضعیتهایی باعث میشود که زن و شوهر در آینده هم درگیر چشم و هم چشمی شوند و معمولا در زندگیشان طعم رضایت مالی را نخواهند چشید. (مجید حسین زاده/خراسان)
جام جم سرا: «علیرضا سلیمپور» پدر نوزاد که امروز (یکشنبه) به دفتر ایرنا در دزفول رفته بود، گفت: در حالی برای این نوزاد دختر گواهی فوت صادر شد که او نفس میکشید و گریه میکرد.
وی افزود: در ساعت سه بامداد ۲۸ آبان ماه همسرم که شش ماهه حامله بود به دلیل درد زودهنگام زایمان به بیمارستان دزفول منتقل شد اما پس از زایمان اعلام شد که نوزاد مرده متولد شده است.
سلیمپور افزود: پس از صدور گواهی فوت برای فرزندم از سوی پزشک بخش زایمان، نوزاد را درون کیسهای از بخش زایمان تحویل گرفته و در حالی که عازم قبرستان برای خاکسپاری بودیم صدای گریه نوزاد ما را متوجه خود کرد.
وی اظهار داشت: نوزاد را در حالی که درون کیسه دست و پا میزد و گریه میکرد مجددا تحویل بخش زایمان دادیم که به بخش مراقبتهای ویژه و در اتاق شیشهای ویژه نوزادان منتقل شد اما پس از حدود ۱۰ ساعت مجددا جسد بیجان نوزاد را تحویل دادند و گواهی دفن برای آن صادر کردند.
سلیمپور افزود: در اعتراض به اهمال کارکنان بخش زایمان به ریاست بیمارستان بزرگ دزفول مراجعه کردم اما پاسخ قانع کنندهای دریافت نکردم.
وی هدف از رسانهای کردن این موضوع را جلوگیری از تکرار چنین حوادث تاثر برانگیز در بیمارستانها و مراکز درمانی عنوان کرد.
رییس بیمارستان بزرگ دزفول نیز به خبرنگار ایرنا گفت: جنین یاد شده در ۲۳ هفتگی (شش ماهگی) سقط شده که به دلیل تکامل نیافتن اعضای بدن شانس زنده ماندن نداشت.
«منصور ترابی نیا» افزود: نوزاد تقریبا مرده به دنیا آمده و به دلیل اینکه تکامل پیدا نکرده بود سقط شد.
وی گفت: در این حادثه هیچ گونه سهل انگاری از طرف پرسنل بیمارستان صورت نگرفته اما میبایست حداقل پنج ساعت پس از فوت، جسد نوزاد تحویل خانواده میشد.
ترابی نیا افزود: به دلیل جوان بودن اعضای بدن نوزاد ممکن است قلب نوزاد بر اثر ضربه دوباره به تپش در آمده و دوباره ایست کند اما به هرحال این نوزاد زنده نمیماند.
وی اظهار کرد: برای اینکه چنین اتفاقی مجددا رخ ندهد به کارکنان بخش زایمان بیمارستان تذکر داده شده تا از این پس بعد از ۱۰ ساعت از زمان فوت، جسد را تحویل دهند.
رییس بیمارستان بزرگ دزفول گفت: به دنبال بروز این حادثه و به منظور دقت بیشتر مقرر گردید از این پس گواهی فوت نیز با تایید دو پزشک صادر شود. (ایرنا)