مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

جیب‌بر ١٨ساله: ماهی ۱۰ میلیون تومان درآمد دارم

متهم، سوژه‌های موردنظرشان را به‌عنوان مسافر سوار خودرو می‌کردند و سپس دست به سرقت می‌زدند. یکی از اعضای این باند جوانی ١٨ساله به‌نام محمدعلی است که پدرش نیز از جیب‌برهای شناخته‌شده تهران محسوب می‌شود.
پدر محمدعلی به‌نام علی‌حیدر آخرین‌بار سال٩٠ توسط پلیس دستگیر و به ٤٠ سال زندان محکوم شد. او اکنون دوران محکومیتش را سپری می‌کند و محمدعلی در این مدت جای پدر را گرفته و سرقت‌های متعددی انجام داده؛ به‌گونه‌ای که بازپرس پرونده برای شناسایی شاکیان خواستار انتشار تصویر بدون پوشش او شده است. این جوان در مصاحبه‌ای داستان زندگی‌اش را شرح داده است:


‌اولین‌باری که مرتکب جرم شدی چه زمانی و جرمت چه بود؟
دوسال پیش بود. گواهینامه جعل کردم.


‌ چرا و چطور این کار را انجام دادی؟
آن‌موقع سنم کم بود و عشق ماشین بودم. می‌‌خواستم پشت فرمان بنشینم، برای همین به یک‌نفر ٢٠٠هزارتومان دادم و برایم گواهینامه جعل کرد اما بعد از مدتی که پشت فرمان نشستم، ‌گیر افتادم.


‌ چه شد که جیب‌بر شدی؟
پدر و عمویم هم جیب‌بر هستند. یکی از دوستان پدرم هم در درگیری با پلیس گلوله خورد و کشته شد.


‌ یعنی جیب‌بری را از آنها یاد گرفتی؟
نه. از فامیل‌هایمان یاد گرفتم و بعد هم با همان‌ها می‌رفتم جیب‌بری. البته اول من راننده بودم، بعد که کار را یاد گرفتم جیب‌بری کردم. این مربوط به سابقه قبلی‌ام است.


‌چطور شد، فهمیدی که پدرت جیب‌بری می‌کند؟
از بچگی می‌دانستم پدرم خلاف می‌کند. او همیشه زندان بود. الان هم زندان است. ٤٠سال حبس دارد. سه، چهارسال پیش بود که فهمیدم جیب‌بر است.


‌ چقدر سابقه داری؟
با این دفعه می‌شود سه فقره.


‌ یعنی قبل از این دو بار زندان بودی؟
بله، یک‌بار به‌خاطر جعل و یک‌بار به‌دلیل جیب‌بری.


‌چقدر درس خوانده‌ای؟
تا اول راهنمایی.


‌بعد از آن سر کار رفتی؟
نه. هیچ‌کاری نمی‌کردم. تنها منبع درآمد من و شغلم، جیب‌بری بود.


‌آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟
دوماه پیش. من جیب‌بری را از ١٦ یا ١٧سالگی شروع کردم.


‌بعد از آن دوباره جیب‌بری را شروع کردی؟
بله، البته هرروز برای سرقت نمی‌رفتیم. هفته‌ای دو، سه‌روز می‌رفتیم و روزانه جیب چهار یا پنج‌نفر را می‌زدیم.


‌شگردتان برای سرقت چه بود؟
معمولا سه‌نفری و گاهی هم چهارنفری می‌رفتیم. یکی راننده بود؛ یکی جلو و یکی هم عقب می‌نشست، و من کار اصلی را می‌کردم. دستم را آتل می‌بستم و به مسافری که سوار می‌شد، می‌گفتم دستش را بگذارد پشت من که به دست من نخورد. بعد به بهانه اینکه در باز است خودم را به او نزدیک می‌کردم و در فرصتی که حواسش به در بود، جیبش را می‌زدم.


‌از چندنفر با این روش دزدی کردی؟
دقیق نمی‌دانم. شاید ١٠٠نفر. الان ٣٠شاکی دارم.


‌آیا در این ١٠٠ مورد پیش آمد کسی متوجه شود؟
آره، چندنفری فهمیدند. اگر کسی می‌فهمید معمولا در را باز و او را از ماشین به بیرون پرت می‌کردیم. گاهی هم مجبور می‌شدیم پول او را بدهیم. در این صورت راننده خودش را به آن راه می‌زد و وانمود می‌کرد ما را نمی‌شناسد. گاهی هم از اسپری اشک‌آور استفاده می‌کردیم که درواقع زورگیری بود نه جیب‌بری.


‌همدستانت را از کجا پیدا کردی؟
من که از زندان آزاد شدم، خودشان سراغم آمدند.


‌آنها چندسال دارند؟
سه نفرشان هم‌سن من هستند و نفر چهارم هم ٤٠ساله است. آن سه‌نفر بچه‌محلم هستند و آن یکی هم راننده آژانس محل است. چون ماشین داشت سراغش رفتیم.


‌سردسته چه کسی بود؟
سردسته نداشتیم اما من از بقیه واردتر بودم و کار اصلی را هم من می‌کردم.


‌چرا تعداد را کم نکردید تا سهم‌تان بیشتر شود؟
اگر تعداد کم بود کسی سوار نمی‌شد و تازه برای مسافر جا باز می‌شد و کار من سخت بود.


‌سهم‌ها مساوی بود یا چون تو کارت مهم‌تر بود، سهم بیشتری داشتی؟
سهم من بیشتر بود؛ چون اصل کار را من می‌کردم.


موقع دزدی استرس نداشتی؟
نه، خیلی راحت بود.


‌چقدر درآمد داشتی؟
شاید ماهی ١٠میلیون‌تومان. حساب و کتاب نداشت. گاهی خوب بود گاهی بد، مثلا روزی که دستگیر شدیم از ساعت شش شروع کردیم و تا ٩ صبح که دستگیر شدیم سه‌میلیون‌تومان کار کرده بودیم.


‌این پول‌ها را چه کردی؟
خرج شد. من خرجی و کرایه خانه را می‌دادم. یک خواهر و یک برادر دارم. تازه پدرم هم یک زن دیگر دارد.


‌خرج همسر دوم پدرت را هم تو می‌دادی؟
نه، اما این را گفتم که بدانی پدرم که زندان است، نمی‌توانست خرج ما را بدهد. آن زن پدرم، جدا از ما زندگی می‌کند.


‌حالا چطور می‌خواهی پول شاکیان را پس بدهی؟
نمی‌دانم. باید در زندان بمانم و بدبختی بکشم، البته در این بین هم افرادی هستند که الکی رقم سرقت را بالا می‌برند؛ مثلا یک آقایی می‌گوید دو تکه الماس از او دزدیده‌ایم اما ما اصلا سنگ ندزدیده‌ایم.


‌آیا خواهر و برادرت می‌دانستند دزدی می‌کنی؟
آنها دبستانی هستند و این چیزها سرشان نمی‌شود.


‌ مادرت چطور، نمی‌گفت تو این همه پول را از کجا می‌آوری؟
فهمیده بود خلاف می‌کنم اما نمی‌دانست جیب‌بری می‌کنم، اما هر دفعه که سر پول حرف می‌شد به بهانه‌ای حرف را عوض می‌کردم.


‌چرا دنبال کار آبرومندانه نرفتی؟
نادان بودم. طمع کردم، الان هم باید بدبختی‌اش را بکشم.


‌حالا می‌خوای چه کار کنی؟
الان باید تا آخر عمرم در زندان بمانم.


‌ اگر از این ماجرا نجات پیدا کردی، چه می‌کنی؟
دور خلاف را خط می‌کشم و توبه می‌کنم،


اگر دستگیر نمی‌شدی همچنان ادامه می‌دادی؟
بله.


‌خب، پس چه تضمینی وجود دارد که این‌بار هم مثل دو بار قبل وقتی آزاد شدی خلاف نکنی؟
این‌بار فرق دارد. این بار نوع برخورد فرق داشت. این‌بار فهمیدم که الکی نیست. شاکیان هم برخورد بدتری با من کردند.


‌ مگر پدرت را ندیدی که ٤٠سال حبس دارد؟
از بدبختی و ناچاری این کار را کردم. چاره دیگری نداشتم. (شرق)

108


ادامه مطلب ...

پدرم هر چه خواستگار دارم رد می‌کند!

پاسخ مشاوره: اگرچه اطلاعات کمی در اختیار ما قرار داده‌اید، ابتدا علل احتمالی رفتار پدرتان را دسته‌بندی و در ‌‌نهایت راهکار پیشنهادی را بیان می‌کنیم. البته در این‌جا فرض را بر این گذاشتیم که شرایط خواستگارانتان مناسب شماست و پدرتان بدون دلیل منطقی به آن‌ها پاسخ منفی می‌دهد.


علل سختگیری والدین در ازدواج

۱- اولین عاملی که ممکن است باعث بروز چنین رفتاری از سوی پدرتان شود، «وابستگی» او به شماست. بخصوص اگر روابط پدر و مادرتان چندان مطلوب نباشد و یا تک فرزند باشید، رفتن شما از منزل پدری به معنای تنهایی وی خواهد بود.


۲- گاهی اوقات والدین، فرزندان خود را جزو مایملک خود می‌دانند! در صورتی که شخصیت پدر شما خودمحور باشد و فکر کند که برای تصمیمگیری درباره فرزندش، به مشورت (حتی با خود او) نیاز ندارد؛ چنین شرایطی بروز می‌کند. در واقع والدین خود محور از سلیقه خود بهره می‌برند و داماد یا عروس باید بیشتر مورد پسند آن‌ها باشد تا فرزندشان.


۳- در صورتی که والدین، شخصیتی سختگیر وکمال‌گرا داشته باشند نیز نمی‌توانند مورد ایده آل خود برای ازدواج با فرزندشان را به راحتی پیدا کنند.


۴- عامل دیگری که باعث بروز این رفتار می‌شود، «ترس» است. افزایش آمار طلاق در جامعه و مشاهده شکست اطرافیان در حوزه زناشویی، احتمالاً موجب ترس پدرتان از ازدواج شما شده است. به همین دلیل سعی می‌کند با اجتناب یا به تأخیر انداختن ازدواج شما، احتمال بروز طلاق را کاهش دهد.


۵- گاهی مشکلات مالی و هزینه‌های ازدواج، باعث ترس و دوری گزیدن والدین از امر ازدواج فرزندان می‌شود.


۶- عامل مهم دیگری که ممکن است باعث امتناع پدرتان از ازدواج شما شود، این است که پدر استحکام روانی و رفتاری مورد نیاز برای ازدواج را در فرزندش نمی‌بیند؛ به عبارت دیگر، به دلیل وجود نپختگی در رفتار‌هایتان، او شما را آماده رویارویی با چالش‌های ازدواج نمی‌داند؛ برخی از این رفتار‌ها می‌تواند شامل وابستگی شما به خانواده، مسئولیت پذیری پایین، زود رنجی و حساسیت عاطفی بالا، نداشتن توانمندی در برخی مهارت‌های خانه‌داری و... باشد که حتماً باید توسط شما اصلاح شود.


چه باید کرد؟

بهترین رفتار این است که کاملاً محترمانه و با حفظ حریم‌ها، این موضوع را با پدرتان در میان بگذارید. علت امتناع وی را جویا شوید و در یک گفت‌و‌گوی صمیمی پدر را متقاعد کنید که راهکارهای بهتری نیز برای حل مسائل وجود دارد.
چنانچه صحبت درباره ازدواج از طرف یک دختر در خانواده شما پسندیده نیست، توصیه می‌شود از افرادی که با پدرتان ارتباط بهتر و راحت‌تری دارند (از نظر انتقال مطلب و نفوذ کلام) مانند مادر، برادر، عمه و یا عمو کمک بگیرید. البته بهتر است انتخاب هر کدام از این افراد با اطلاع مادرتان باشد.
همچنین لازم است قبل از گفت‌و‌گو، مطالبی که احتمالاً بین شما و یا شخص مدنظر و پدرتان پیش خواهد آمد، از نظر نحوه شروع گفت‌و‌گو، هدف‌گزینی، نتیجه‌گیری و حتی مکان و زمان مناسب را بررسی کنید و در صورت لزوم برای تنظیم مطالب از کمک یک مشاور بهره گیرید. (مریم اسودی - کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

102


ادامه مطلب ...

پسری را دوست دارم که می‌گوید: قصد ازدواج ندارم

پاسخ مشاور: یعنی از ۱۵ سالگی وارد یک رابطه عاطفی شده‌اید که علاوه بر ویژگی‌های سنی نظیر هیجانخواهی، جست‌و‌جوگری و تمایل به ارتباط با جنس مخالف و... از بلوغ عقلانی و عاطفی خوبی نیز برخوردار نبوده‌اید. تمامی این شرایط، اوضاع را به سمتی سوق داده است که علاوه بر سردرگمی و ناراحتی از سرمایه گذاری عاطفی چند ساله در یک ارتباط، بار فشار ناشی از صمیمیت و رهایی از آن نیز مطرح است.


به رابطه خود خاتمه دهید

می‌توان گفت در ارتباط‌هایی از این قبیل که یکی از طرفین تصمیم قاطعی به جدی شدن رابطه ندارد، نتیجه‌ای که دلخواه طرف دیگر است به دست نخواهد آمد و قصد رسمی شدن ارتباط در آینده هم احتمال داده نمی‌شود، لذا مراقب باشید که با افزودن بر مدت ارتباط و ریشه‌دار‌تر شدن علایقتان، پایان دادن آن را سخت‌تر و پرهزینه‌تر نکنید. بهتر است این رابطه را هرچه سریع‌تر پایان دهید.


به استقلال شخصی وی توجه کنید

تاکنون درباره شرایط و آمادگی‌های لازم پیش از ازدواج مطالب زیادی ارائه شده است اما درباره شرایط خاص شما می‌توان در رابطه با «استقلال شخصی فرد» صحبتی به میان آورد. به طور کلی داشتن استقلال برای مرد در شرایط ازدواج یکی از معیارهای اصلی و اساسی محسوب می‌شود. با توجه به اینکه وی به شما گفته است: «خانواده‌ام اجازه نمی‌دهند» این امر نداشتن استقلال او را در تصمیمگیری، در مسائل اقتصادی و... آشکار می‌کند و بیانگر آمادگی نداشتن وی برای اقدام به ازدواج است.
علاوه بر این معمولا در چنین مواردی که فرد مخالفت خانواده را مطرح می‌کند، دلایل بیان نشده و مهمتری نیز وجود دارد.


این کار‌ها را انجام دهید

برای اینکه بتوانید با شرایط جدید وفق پیدا کنید و از قید این وابستگی‌‌ رها شوید، بهتر است زمینه‌های رشد شخصی خود را شناسایی و برای رسیدن به آن تمرکز کنید:


*دوستان خوب همجنس پیدا کنید، ارتباط خود را با دوستانتان وسعت بخشید و لذت همراهی با آن‌ها را تجربه کنید.
*بخش قابل توجهی از لذت‌ها و نیازهای عاطفی ما در خانواده تامین می‌شود، بنابراین ارتباط خود را با اعضای خانواده نزدیک‌تر کنید.
*برای آینده خود برنامه ریزی کنید، شرایط موجود را بسنجید و بر اساس آن اهدافتان را مشخص کنید. زمانی را برای آغاز تعیین کنید و دست به کار شوید.
*خود و علایقتان را بیشتر بشناسید. با این شناخت خواهید توانست بخشی از لذت زندگی را این گونه تجربه کنید.
*مهم‌تر از همه، در صورتی که تمایل به ادامه تحصیل دارید، بهتر است فرصت‌های خود را از دست ندهید. برای مطالعه و کسب آمادگی شرکت در کنکور برنامه ریزی کنید و موفقیت‌های پایدار را برای خود رقم بزنید. (سیمین قربانی. کار‌شناس ارشد مشاوره /خراسان)

145


ادامه مطلب ...

از کجا بدانم آمادگی ازدواج دارم یا نه؟

پاسخ مشاور: بیشتر ازدواج‌هایی که این روز‌ها به طلاق منجر می‌شود از نداشتن اطلاعات کافی هر یک از زوجین درباره دیگری ناشی می‌شود. دوست داشتن یکدیگر برای داشتن یک زندگی موفق کافی نیست، اینکه بدانیم چرا می‌خواهیم با یک نفر ازدواج کنیم، مهم‌ترین پیش نیاز ازدواج است. حال چگونه بفهمیم زمان ازدواجمان به راستی فرا رسیده است و به عبارت بهتر، آماده پذیرش نقش همسری هستیم؟


شناخت خود

اولین قدم، آن است که خودمان را خوب بشناسیم. اینکه چه خصوصیات اخلاقی، چه مهارت‌ها و چه توانمندی‌هایی برای مدیریت یک زندگی داریم بسیار ضروری است. باید به طور کامل شخصیت خود و شخصیت مکمل خود را بشناسیم. اینکه از نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشیم، بدانیم چه موقع از کوره در می‌رویم، چه موقع ناراحت می‌شویم و چه موقع صبرمان تمام می‌شود و اگر تمام شود چگونه واکنش نشان می‌دهیم، بسیار مهم است.


انعطاف پذیری

اگر خشک و غیر منعطف رفتار می‌کنید یا در برخورد با دیگران اغلب دچار تعارض و کشمکش می‌شوید یا در صورتی که مورد انتقاد قرار بگیرید، تحمل شنیدن نظرات مخالف درباره خودتان را نداشته باشید، بهتر است برای ازدواج عجله نکنید، چرا که داشتن روحیه منعطف و برخورداری از شخصیتی انعطاف‌پذیر لازمه پذیرفتن نقش همسری است و بدون آن زندگی سراسر درد و رنج خواهد بود. لذا اگر ازدواج می‌کنید تا زندگی کامل‌تر، آرام‌تر و با کیفیت‌تری برای خود بسازید و در عین حال از روحیه نقدپذیری برخوردار نیستید بهتر است پیش از هر چیز آن را در خود رشد دهید و تقویت کنید سپس به فکر تشکیل زندگی باشید.


پذیرش تفاوت‌ها

هر یک از ما منحصر به فردیم و با دیگری تفاوت داریم. بزرگ‌ترین اشتباه زوجینی که زندگی مشترک آن‌ها به جدایی و طلاق منجر شده، این بوده است که از‌‌ همان ابتدا سعی در تغییر دادن یکدیگر داشته‌اند. این کار محال است، چرا که اگر بسیار هم موفق باشید در ‌‌نهایت فقط خواهید توانست خودتان را تغییر دهید، نه هیچ فرد دیگری را. این طرز تفکر مطرود است و محکوم به شکست. هیچ فردی تغییر نمی‌کند، مگر به این نکته آگاه شود که رفتارش به واقع پیامدهایی دارد که او یا دیگران را دچار مشکلات جدی می‌کند. لذا پذیرفتن تفاوت‌ها و اینکه هیچ یک از ما کامل نیستیم و کاستی‌های مخصوص به خود را داریم، یکی از اصولی است که باور به آن ما را برای ورود به یک زندگی آرام یاری خواهد داد.


ازدواج به عنوان ارزش

در ‌‌نهایت به عنوان چهارمین و البته مهم‌ترین نکته باید گفت که یک ازدواج زمانی برای همیشه با کیفیت و ماندگار باقی خواهد ماند که برای هر یک از زوجین، به یک «ارزش» تبدیل شده باشد. اگر رسیدن به یکدیگر، تشکیل زندگی مشترک، دوست داشتن یکدیگر و تلاش برای داشتن یک زندگی ایده‌آل برای هر دو نفر یک ارزش محسوب شود، می‌توان اطمینان داشت که آن زندگی تا ابد پابرجا بماند. (پریسا غفوریان – دانشجوی دکترای روان‌شناسی/ خراسان)


ادامه مطلب ...

گفت‌وگو با نیوشا ضیغمی: دوست دارم مادر شوم

این روزها نیوشا ضیغمی را در حوزه بازیگری با فیلم «ایران‌برگر» روی پرده سینما می‌توان دید اما عمده فعالیتش را به کلینیک زیبایی خود اختصاص داده است. او امسال چهارمین سالگرد ازدواجش را جشن گرفت و از تجربه مادر شدن و شغلی که دوست دارد بچه‌اش داشته باشد می‌گوید. او همچنین در اینستاگرام صفحه‌ای دارد که از این شبکه به عنوان یک مرکز جامعه‌شناسی یاد می‌کند و یادآور می‌شود همین شبکه دلخوری‌هایی هم برایش به وجود آورده است. ضیغمی در صحبت‌هایش از فعالیتی که برایش دلچسب و مهم است (کلینیک زیبایی‌اش) نیز سخن گفته است. با نیوشا ضیغمی و دغدغه‌هایش بیشتر آشنا شوید:


خانواده برایم مهم‌تر است

روزی که ازدواج کردم همه می‌گفتند در این سن و با این موقعیت چرا می‌خواهی ازدواج کنی؟! نمی‌ترسی موقعیتت را از دست بدهی؟ در حالی که من معتقد بودم این دو بحث هیچ ربطی به هم ندارند. در ضمن چرا بازیگر باید بخش مهمی از زندگی‌اش که خانواده و مادر شدن است را از خودش بگیرد؛ از ترس اینکه شهرتش از دست برود؟
من ازدواج کردم؛ الان هم چهار سال گذشته؛ نمی‌خواهم بگویم لحظه لحظه زندگی‌ام پر از خوشحالی و شادی بود. زندگی من هم در عین اینکه پر از عشق و خوبی بوده، سختی‌های خودش را هم داشته است اما نمی‌توان از خوشی‌ها به دلیل وجود برخی سختی‌ها گذشت چون اگر بخواهم طبیعتی‌ترین چیزهای زندگی را از خودم سلب کنم، وقتی به 50 سالگی برسم، می‌بینم که نه شهرت دارم، نه شوهر و نه بچه. هیچ چیز ندارم. آن وقت من مانده‌ام و خودم و تنهایی‌ام وچروک‌های صورتم! حالا چه کار کنم؟! برای همین اگر به خودمان به عنوان انسان نگاه کنیم، زندگیمان را جوری تعریف می‌کنیم که بتوانیم با چنین شرایطی چگونه کنار بیایم.


از مادر شدن نمی‌ترسم

هیچ‌وقت از مادر شدن نمی‌ترسم. نمی‌دانم ما از چه چیز پیروی می‌کنیم. در سینمای هالیوود که اندام و فیزیک زنان نقش مهمی در مسیر بازیگری‌شان دارد، هیچ‌وقت مادر شدن را فراموش نمی‌کنند. حتی هر کدام بیش از 2 یا 3 فرزند دارند. اینکه کسی نعمت مادر شدن را از خودش بگیرد به خودش ظلم کرده است. این جزو طبیعت زندگی هر انسانی است. من هم چنین تجربه‌ای را دوست دارم و هیچ‌وقت از آن فراری نیستم.


دوست دارم بچه‌ام بازیگر شود

من این روزها مشغول اداره مرکز زیبایی‌ام هستم، مرکزی که دوستش دارم و علاقه‌مندم فعالیت‌هایم را در این زمینه گسترش دهم. فکر می‌کنم در خوشبینانه‌ترین حالت، نیوشا ضیغمی 60 ساله، 10 تا کلینیک زیبایی دارد (می‌خندد). احتمالاً آن موقع دیگر بازی نمی‌کنم و بیشتر در زمینه تولید فیلم فعالیت دارم. البته نه در زمینه کارگردانی چون فکر نمی‌کنم هیچ‌وقت کارگردان شوم ولی تهیه و تولید فیلم را دوست دارم و قطعاً در آن سن پیشرفت زیادی در این زمینه کرده‌ام و حتی بازیگر جدید وارد سینما خواهم کرد. در زمینه خانوادگی هم قطعاً بچه‌ام بزرگ شده است. شاید او هم بازیگر شده باشد، چون خیلی دوست دارم بازیگر شود.


با هر کسی که پولدار، زیبا و موفق است بد هستیم

اینستاگرام شبکه اجتماعی جالبی است چراکه ما بدون هیچ واسطه و فیلتری با مخاطبانمان در ارتباطیم. حتی می‌توان گفت مکانی برای جامعه‌شناسی است چون از هر قشری و هر شهری مخاطب داریم و حرف‌هایشان را می‌شنویم ولی آنچه در صفحه خودم و همکارانم می‌بینم، این است که جامعه ما کم‌کم به سمتی پیش می‌رود که یک مقدار با همدیگر نامهربان شده‌ایم. هر کسی موفق است را می‌خواهیم سرکوب کنیم. هر کسی چیزی دارد، می‌گوییم چرا ما نداریم و بنوعی عقده‌گشایی می‌کنیم. هر کسی هر چیزی هست و هر جایگاهی دارد مطمئناً برای رسیدن به آن تلاش کرده است.

سال گذشته که طوفان عجیبی در تهران آمد، 3 نفر فوت کردند و من در صفحه‌ام به خانواده‌های این عزیزان تسلیت گفتم ولی برخی کامنت‌ها شوکه‌ام کرد. یکی نوشته بود: «بهتر است همه شماها که در تهران هستید بمیرید»! چه بلایی به سرمان آمده که چنین احساسی به همنوع خود داریم؟!


الان که به گذشته برمی‌گردم و به سال‌هایی که وارد سینما شدم نگاه می‌کنم و آن را با نسل جدید مقایسه می‌کنم، می‌بینم نصف سختی‌ای که ما کشیدیم را نسل امروز نمی‌کشد. قطعاً سختی‌های ما نسبت به نسل قبل از ما هم خیلی کمتر بود ولی در حال حاضر برخی هستند که می‌خواهند در خانه بنشینند و جایگاه‌های بالا را دودستی تقدیمشان کنند. این‌گونه نمی‌شود و متاسفانه این معضل نسل جوان جامعه ماست. می‌خواهند بدون هیچ تلاشی به همه چیز برسند و این امری محال است. ما با هر کسی که پولدار، زیبا و موفق است بد هستیم. چرا؟!


چه بلایی بر سرمان آمده است؟!

شبکه‌های اجتماعی هم معضل خودش را دارد. درباره هر عکس نظرهایی می‌دهند که نمی‌دانیم چه پاسخی به آن بدهیم. چاق باشی می‌گویند چرا چاقی؟ لاغر می‌شوی می‌گویند چرا اینقدر لاغر شده‌ای؟ با همسرت عکس می‌اندازی می‌گویند چقدر با همسرت عکس می‌گذاری، عکس تکی می‌گذاری، سریع برایت حاشیه درست می‌کنند که حتماً اختلاف دارید. در صورتی که می‌توانند به جای بحث درباره حریم شخصی آدم‌ها، انتقادهایی سازنده داشته باشند. امروز در صفحه یکی از روان‌شناسان خواندم که چقدر خوب است بیاموزیم حریم خصوصی چیست؟ لزومی ندارد بدون اینکه نظری از ما بخواهند اظهار نظر کنیم. مدتی است در حال تمرین دادن خودم هستم. به خودم می‌گویم حتی از خواهر خودم هم نباید خیلی از سوال‌ها را بپرسم چون قطعاً خودش صلاح می‌داند به من چیزی نگوید.
من آدم صبوری هستم ولی در برهه‌ای از زمان کم آوردم و صفحه‌ام را بستم در حالی که درس اول بازیگری را این می‌دانم که موظف هستم به مخاطبم جواب بدهم با هر سلیقه، نژاد، مذهب و هر کشوری اما گاهی به جایی می‌رسید که از حد و توانتان خارج است. یک لحظه احساس کردم برای چه کسی این کار را انجام می‌دهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم دیگر نشنوم و نبینم اطرافم چه اتفاقی می‌افتد و در دنیای نادانسته‌هایم خوشحال باشم بنابراین از دنیای مجزای خداحافظی کردم؛ ولی بعد از آن دوستان و مخاطبان کم سن و سالم از من درخواست کردند به این فضا بازگردم و واقعاً دلم برایشان لرزید و احساس کردم شاید کارم خودخواهانه بوده است.
الان هم که صفحه‌ام را بروز می‌کنم، اذیت می‌شوم ولی سعی می‌کنم بگذرم. بالاخره ما هم انسانیم و دلمان از این همه نامهربانی می‌گیرد. به‌طور مثال خاطرم است سال گذشته که طوفان عجیبی در تهران آمد، 3 نفر فوت کردند و من هم در صفحه‌ام به خانواده‌های این عزیزان تسلیت گفتم ولی برخی کامنت‌ها را که می‌دیدم شوکه‌ام کرد. مثلاً یکی نوشته بود: «بهتر است همه شماها که در تهران هستید بمیرید!» چه بلایی به سرمان آمده که چنین احساسی به همنوع خود داریم؟!


حق گرفتنی است؛ نه دادنی!

متاسفانه جامعه ما به جایی رسیده که همیشه در انتظار یک اتفاق است که همه چیز برایش خوب شود. در صورتی که این خودمان هستیم که اتفاق خوب را رقم می‌زنیم. در تمام جوامع بشری آدم‌ها خودشان حقشان را می‌گیرند. تا زمانی که بنشینیم که حقمان را بدهند، هیچ کس برایمان چنین کاری نمی‌کند. نمی‌گویم در جامعه ما مشکلات وجود ندارد ولی یقیناً دلیل حدود 50 درصد از مشکلات ما به خودمان و رفتارمان برمی‌گردد. برخی خیلی راحت می‌توانند حقشان را بگیرند ولی نمی‌گیرند چون غیر از پدر و مادر تمام اتفاقات زندگی‌مان اختیاری است و می‌توانیم آینده‌ای خوب برای خودمان بسازیم ولی ما همیشه دیگران را مقصر می‌دانیم.


بحران بزرگی به نام کودکان کار

حدود 8-7 ماهی است که در انجمن حامیان کودک کار و خیابان به صورت مستمر فعالیت دارم. بچه‌های کار مساله‌ای پیچیده در جامعه کنونی ماست و بحران بزرگ اجتماعی محسوب می‌شوند. این بچه‌ها در سن کودکی و نوجوانی، با آسیب‌های زیادی روبرو هستند. آن‌ها در نهایت نسل آینده جامعه ما هستند که با تعداد بی‌شماری از بحران‌های خانوادگی و اجتماعی بزرگ می‌شوند و وارد جامعه می‌شوند. به همین دلیل فکر می‌کنم، مردم باید با این مجموعه آشنا شوند و بدانند کودک کار چیست و چرا وجود دارد.
همکاری من هم بیشتر برای شناساندن این معضل مستمر شد. تمام تلاشم این است که این انجمن را به مردم بشناسانم و هر کمکی از دستم بربیاید چه در راستای فرهنگ‌سازی و چه مالی دریغ نکنم ولی فکر می‌کنم این معضل بیشتر از اینکه به کمک مالی نیاز داشته باشد، به حمایت فرهنگی نیاز دارد تا جامعه از این موضوع آگاه شود. اگر بچه سرخورده‌ای که قرار است در آینده به یک بزهکار تبدیل شود از دوران کودکی حداقل آموزش‌هایی را ببیند، می‌تواند مهارت‌هایی را فرابگیرد و حداقل شغلی داشته باشد.
متاسفانه این کودکان نه خانواده باسوادی دارند و نه خودشان سواد دارند، به همین دلیل تشخیص خوب و بد برایشان سخت است. فقط به شکل ناخواسته، به بزهکاری کشیده می‌شوند.


چرا کلینیک؟

ایده راه‌اندازی موسسه زیبایی به 6 سال پیش برمی‌گردد. شاید دلیل علاقه‌مندی‌ام به تأسیس این موسسه، این بود که شخصاً یکی از مراجعان مراکز پوست و زیبایی بودم چون معتقدم ابزار بازیگران و افرادی که کار تصویر می‌کنند، بدن و بیان و در نهایت سلامت جسم و روان است. به نظرم پوست هر آدمی نشان‌دهنده، درون آدم است. اولین بار که به این مراکز مراجعه کردم 23 ساله بودم. آن زمان سر فیلمبرداری فیلم شوریده بودم و از آنجایی که گریم آن کار خیلی سنگین بود، گریمور فیلم مرا به این مراکز معرفی کرد و واقعاً ممنون ایشان هستم که مرا در این زمینه راهنمایی کردند چون از آن زمان آموختم باید به پوست اهمیت داد. (سمیرا جعفری/ زندگی مثبت)


ادامه مطلب ...

تیروئید دارم یا نه؟

غده تیروئید تولیدکننده هورمون تیروئید است که دمای بدن، سوخت و ساز و ضربان قلب را تنظیم می‌کند. فعالیت بیشتر یا کمتر از حد آن مشکل‌آفرین می‌شود. معمولا عوامل ژنتیک، حملات خودایمنی، بارداری، استرس، کمبود مواد مغذی یا برخی سموم محیطی در بدن می‌تواند باعث شروع اختلالات تیروئیدی باشد.

خستگی همیشگی

معمولا احساس خستگی و نداشتن انرژی لازم برای انجام فعالیت‌های روزمره نشانه‌ای است که در بسیاری از بیماری‌ها مشترک است ولی با کم‌کاری تیروئید ارتباط نزدیکی دارد که در آن، هورمون‌های تیروئید بسیار کم ترشح می‌شود. بنابراین، اگر صبح‌ها یا تمام طول روز
با وجود خواب کامل شبانه احساس خستگی می‌کنید، ممکن است نشانه کم‌کاری تیروئید باشد. وجود هورمون تیروئید به میزان اندک در جریان خون و سلول‌ها به این معناست که ماهیچه‌ها، سیگنال‌های کافی دریافت نمی‌کند و همیشه خسته است.

احساس افسردگی

ناراحتی و احساس افسردگی معمولا از نشانه‌های پر‌کاری تیروئید است. تولید مقدار پایین هورمون تیروئید روی میزان ترشح سروتونین در مغز که احساس خوبی را به همراه دارد، اثر می‌گذارد و میزان این هورمون را در مغز کاهش می‌دهد و فرد مستعد ابتلا به افسردگی می‌شود.

اضطراب و عصبانیت

اضطراب و عصبی بودن با پر‌کاری تیروئید در ارتباط است که در خلال آن، غده تیروئید هورمون بالایی را تولید می‌کند.

تغییر اشتها یا غدد بزاقی

افزایش اشتها یکی از علائم پرکاری تیروئید است به طوری که ترشح بیش از حد هورمون تیروئید باعث می‌شود فرد همواره احساس گرسنگی داشته باشد. ولی در این میان، این اختلال، جذب کالری ناشی از مصرف زیاد مواد غذایی را جبران کرده و فرد با اضافه وزن مواجه نمی‌شود. در کم‌کاری تیروئید حس چشایی و بویایی مختل می‌شود.

کاهش تمایلات جنسی

افرادی که از اختلال تیروئید رنج می‌برند معمولا یا هرگز به برقراری رابطه جنسی تمایلی نشان نمی‌دهند یا نسبت به این مقوله بی‌انگیزه‌اند. کاهش ترشح هورمون تیروئید به این تمایل نداشتن منجر می‌شود که با اضافه وزن، انرژی پایین و دردهای بدنی همراه است.

تپش قلب

تپش قلب یا افزایش تعداد دفعات ضربان قلب که معمولا در ناحیه قفسه سینه، گلو و گردن احساس می‌شود غالبا یکی از نشانه‌های ترشح بیش از حد هورمون تیروئید به شمار می‌رود.

خشکی پوست

خشک شدن پوست و خارش از جمله علائم کم‌کاری تیروئید است. تغییر در بافت و ظاهر پوست ممکن است به دلیل افت سوخت و ساز بدن باشد که با کاهش ترشح هورمون‌های تیروئیدی رخ می‌دهد و باعث کاهش تعریق می‌شود. از این رو، پوست رطوبت خود را از دست داده و سریع خشک و فلسی ‌می‌شود.

فشار خون بالا

فشار خون بالا نیز یکی از علائم ابتلا به اختلال تیروئید به شمار می‌رود. در مبتلایان به کم‌کاری تیروئید، خطر ابتلا به فشار خون بالا بین دو تا سه برابر بیشتر می‌شود. برخی محققان معتقدند که مقدار کم هورمون تیروئید ضربان قلب را کاهش می‌دهد که می‌تواند روی قدرت پمپاژ خون و انعطاف‌پذیری دیواره عروق خونی اثر بگذارد که در نهایت هر دو ممکن است باعث بالا رفتن فشار خون شود.

احساس سرما کردن

احساس سرما کردن و لرز داشتن با کم‌کاری تیروئید مرتبط است. با ترشح کمتر هورمون‌های تیروئیدی، انرژی کمتری توسط سلول‌ها سوزانده و در نتیجه حرارت پایین‌تری تولید می‌شود و فرد احساس سرما می‌کند. از سوی دیگر، تیروئید پرکار هم تولید انرژی را در سلول‌ها افزایش می‌دهد به همین دلیل، افراد مبتلا همیشه احساس گرما می‌کنند و تعریق زیادی دارند.

خشن شدن صدا

تغییر در صدا یا ایجاد برجستگی در ناحیه گلو که نشانه التهاب غده تیروئید است، یکی از علائم اختلال تیروئید به شمار می‌رود و در صورت مشاهده باید توسط پزشک معاینه شود.

به هم خوردن برنامه خواب

اگر تمام روز احساس خواب‌آلودگی دارید، ممکن است مبتلا به کم‌کاری تیروئید شده باشید. تیروئید کم‌کار می‌تواند عملکردهای بدن را کاهش دهد که همین امر باعث خواب‌آلودگی حتی در طول روز می‌شود. از سوی دیگر، پرکاری تیروئید با ایجاد اضطراب و بالا بردن ضربان قلب، خوابیدن را دشوار می‌کند و حتی ممکن است فرد را در نیمه‌های شب از خواب بیدار کند.

اضافه وزن

اضافه وزن ممکن است به دلایل مختلفی رخ دهد که یکی از شایع‌ترین آن، اختلال تیروئیدی است و به‌ویژه در زنان مشکل شایعی به‌شمار می‌رود. این نوع اضافه وزن معمولا با کم خوردن و تحرک داشتن بهبود نمی‌یابد و به دلیل کم‌کاری تیروئید ایجاد می‌شود. از سوی دیگر، کاهش وزن ناگهانی نیز ممکن است به دنبال پرکاری تیروئید و افزایش هورمو‌ن‌های تیروئیدی به وجود آید.

باریکی و ریزش مو

باریک شدن رشته‌های مو یا ریزش آن می‌تواند یکی از علائم ابتلا به کم‌کاری تیروئید باشد. پایین بودن هورمون‌های تیروئیدی، چرخه رشد مو را مختل کرده و بسیاری از فولیکول‌های مو را در حالت خفته قرار می‌دهد که در نتیجه ریزش مو را به دنبال دارد.‌

ندا اظهری - چاردیواری


ادامه مطلب ...

برنامه دارم که بعد از بازنشستگی همسرم را طلاق دهم!

برنامه دارم که بعد از بازنشستگی همسرم را طلاق دهم!

چند سال پیش دایی‌ام بازنشسته شد و اولین کاری که کرد این بود که زنش را طلاق بدهد! زندگی خوبی هم داشت. عادت کرده بود صبح زود وقت نماز بزند بیرون و شب برگردد. همسرش هم به خانه و بچه‌ها می‌رسید و خرید و مدیریت مالی هم با او بود.

اخبار طلاق

سخت است. ۳۰ سال تمام به ندیدن هم عادت کرده‌اید. نمی‌دانید با حضور دائمی یکدیگر چه کنید؟ فکرش را بکن! یک روز به آدم می‌گویند خوش آمدی. از فردا نیا سر کار و بمان پیش همسرت. خب معلوم است چه وضعی پیش می‌آید.
– یکی از آشناهای ما هم همین طور شد. البته تا آستانه طلاق رفتند و شکر خدا برگشتند. خانمش می‌گفت از روزی که بازنشسته شده، زندگی ما را به هم ریخته. صبح علی‌الطلوع بیدار می‌شود و تا شب غر می‌زند. داد می‌زند چقدر می‌خوابید، گندیدید. این بنده خدا، اصفهان آبدارچی بود. ۳۰ سال تمام صبح خروسخوان بیدار می‌شد می‌رفت اداره سماورها را روشن می‌کرد و صبحانه درست می‌کرد و از این حرف‌ها. روزهای تعطیل هم یا از خانه بیرون نمی‌آمد یا یکسره اداره بود. بعد از ۳۰ سال گفته بودند فردا ساعت ۱۰ بیا امضا بگیر و به سلامت. پسرش می‌گفت آن روز وقتی به خانه برگشته بود گفته بود اصفهان چقدر فرق کرده!
این‌ها بخشی از گفت‌و‌گوی دو مسافر تاکسی بود. من و راننده هم گوش می‌دادیم و لبخند می‌زدیم. هنوز هم واقعیت‌های تلخ و شیرین جامعه را نه در رسانه‌ها، بلکه در همین تاکسی‌ها و گفت‌و‌گوهای روزانه شهروندان در کوچه و بازار می‌شود لمس کرد و یکی از این واقعیت‌های تلخ، طلاق بعد از بازنشستگی یا تغییر مسیر خانواده از یک زندگی آرام به رنجش و تلخی و تلاطم است. انگار زخمی ناشناخته به یکباره سر باز می‌کند و آدم‌هایی که یاد نگرفته‌اند چگونه در کنار هم باشند، غیاب یکدیگر را می‌جویند. دل‌شان برای نبود هم تنگ می‌شود، اقتدارشان را که تا آن روز در تنهایی و سکوت یگانه خود یافته‌اند از دست رفته می‌بینند و اگر به سلامت نگذرند فاجعه در کمین نشسته است؛ بیرون راندن محترمانه از خانه: «برو پارک شب بیا»، جست و جوی کار دوم، سرگرمی‌های بیهوده و در بدترین شکل خود طلاق.
مرور برخی شکایات که گاه و بی‌گاه از سوی دادگاه خانواده رسانه‌ای می‌شود جالب است. در یکی از این درخواست‌ها برای جدایی، از زبان بانوی ۶۵ ساله‌ای می‌خوانیم که شوهرش در خانه کاری جز خوابیدن ندارد. او صبح بیدار می‌شود، صبحانه می‌خورد، کمی تلویزیون تماشا می‌کند و دوباره می‌خوابد. زن ۵۰ ساله دیگری از قاضی می‌خواهد او را از دست همسرش نجات دهد. او به قاضی می‌گوید همسرش همیشه عادت به غر زدن داشته اما سال‌ها رفتارش را با این امید که شب‌ها به خاطر خستگی زود می‌خوابد و هر صبح مجبور است زود بزند بیرون تحمل کرده است اما حالا که مرد بازنشسته شده، خانه را یکسره به جهنم تبدیل کرده است. او نمی‌خواهد با هیچ وعده و وعیدی و با هیچ قیمتی به خانه برگردد و زندگی را از سر بگیرد.
در شکایت دیگری می‌خوانیم زن به این امید سال‌های پر مشقت دوری از همسرش را تحمل کرده و یک تنه بار زندگی و مدیریت خانه و تربیت بچه‌ها را به دوش کشیده که روزی بازنشسته شود و در کنار مرد خانه زندگی آرامی را بگذراند. وظایف تقسیم شود و حضور مرد به جمع خانه گرمی مضاعفی ببخشد اما حالا مرد صبح که بیدار می‌شود با دوستان و همکاران سابق‌اش این طرف و آن طرف می‌رود و خوش می‌گذراند تا شب که دیرتر از زمان کار به خانه برمی‌گردد.
عکس این موضوع کمتر مصداق دارد. بانویی که ۳۰ سال دور از جمع خانواده به کار بیرون از منزل پرداخته حالا نه تنها مسئولیت خود را به دوش دیگران نمی‌اندازد، بلکه بخشی از مسئولیت دیگران را هم به دوش می‌کشد. این را به سادگی از دلایل مطرح شده در دادگاه‌های خانواده برای طلاق و نیز گفت‌و‌گوهای روزانه می‌شود فهمید.
آمار توزیع سنی زوجین در زمان طلاق مربوط به سال ۹۲ نشان می‌دهد بیشترین رقم با ۱۷ هزار و ۱۹۹ مورد میان مردان ۲۵ تا ۲۹ساله‌ای بوده که همسرانی ۲۰ تا ۲۴ ساله داشته‌اند. اگر این نسبت را در نظر نگیریم مردان ۲۵ تا ۲۹ ساله در کل ۴۱ هزار و ۱۳۶ مورد طلاق به نام شان ثبت شده که این رقم برای زنان ۲۰ تا ۲۴ سال، ۳۴ هزار و ۲۴۴ مورد بوده است.
حال این اعداد و ارقام را با آمار طلاق در میان مردانی که به سن بازنشستگی رسیده‌اند مقایسه کنید. این رقم در سال ۹۲ برای مردان ۵۵ تا ۵۹ سال ۳ هزار و ۲۶۴ مورد، برای مردان ۶۰ تا ۶۴ سال هزار و ۷۸۱ مورد، برای مردان ۶۵ تا ۶۹ سال هزار و ۸۴ مورد، برای مردان ۷۰ تا ۷۴ سال ۷۵۴ مورد و برای مردان بیش از ۷۵ سال هزار و ۸۴ مورد بوده است.
مقایسه آمار طلاق مردان در سن بازنشستگی با صدر جدول که در اختیار مردان ۲۵ تا ۲۹ ساله است نشان می‌دهد تقریباً به ازای هر ۱۳ طلاق برای جوانان یک طلاق هم برای مردان بازنشسته یا در آستانه بازنشستگی ثبت شده است که با توجه به سال‌های زندگی جای تأمل دارد. از سوی دیگر اعداد و ارقام به زبانی ساده برای ما توضیح می‌دهند که در صورت عبور از بحران بازنشستگی در سال‌های بعد این رقم لااقل تا ۵۰ درصد فروکش می‌کند.
در این میان برخی کارشناسان هشدار می‌دهند سن طلاق از جوانی به میانسالی رسیده که یکی از دلایل آن می‌تواند فشار اقتصادی خانواده‌ها باشد. فشار اقتصادی همراه با بحران میانسالی که از سن ۵۰ سالگی به بعد آغاز می‌شود و برخی را در دوره طولانی‌تری درگیر می‌کند، همچنین افسردگی بازنشستگی که پدیده‌ای جهانی است از جمله عوامل بحران‌های عاطفی میان همسران، طلاق عاطفی یا طلاق ثبت شده است. وضعیتی که دکتر سیمین حسینیان نویسنده «اخلاق در مشاوره و روانشناسی» آن را «وضعیت ناشناخته تعریف می‌کند».
به گفته وی، فرد پس از بازنشستگی از وضعیتی تثبیت شده‌ به وضعیتی ناشناخته عبور می‌کند و به یکباره دچار بحران می‌شود.
او پیشنهاد می‌دهد سازمان‌ها، کارکنان در آستانه بازنشستگی خود را آرام آرام با موقعیت جدید آشنا کنند. به عنوان مثال در سال‌های آخر خدمت ساعت‌های کاری کارکنان را کم کنند تا فرد اوقات بیشتری را با خانواده بگذراند و آهسته‌تر با وضعیت جدید رو به رو شود.
برخی روانشناسان و مشاوران خانواده نیز به زوج‌های جوان پیشنهاد می‌کنند برای جلوگیری از آسیب روحی فرزندان، برنامه طلاق را چند سال عقب بیندازند.
حمید عباس‌زاده روانشناس و مشاور خانواده در این زمینه می‌گوید: «البته به مشاوران خانواده توصیه شده که تا حد امکان آسیب‌های طلاق برای زوج‌های جوان تشریح شود. اما گاهی آسیب زندگی بیشتر از طلاق است و ما هم ناچاریم به این وضعیت تن بدهیم.
از سوی دیگر سن بچه‌ها خیلی مهم است. بچه‌های یک و دو ساله و همین‌طور بچه‌هایی که در دوران جوانی یا اواخر نوجوانی هستند آسیب کمتری می‌بینند. یعنی یا زمانی که درکی از مفاهیم انتزاعی ندارند و زمانی که کاملاً در این زمینه پخته شده‌اند. برای همین ممکن است برخی مشاوران به زوج‌ها پیشنهاد بدهند که طلاق را به تعویق بیندازند.»
با این حساب بخشی از طلاق دوران میانسالی می‌تواند ریشه در طلاق عاطفی پیش از این دوران باشد. در این وضعیت زوج‌ها در یک سند نانوشته قرار طلاق را برای سال‌هایی می‌گذارند که بچه‌ها از آب و گل درآمده باشند و وضعیت مالی تا حدودی تثبیت شده باشد. همچنان که بخش دیگری از این پدیده ریشه در اضطراب میانسالی و افسردگی پس از بازنشستگی دارد.(محمد مطلق/روزنامه ایران)

اخبار طلاق


ادامه مطلب ...

ژیلا امیرشاهی: فکر می‌کردم صدای جذاب‌تری دارم +عکس همسرش

ژیلا امیرشاهی: فکر می‌کردم صدای جذاب‌تری دارم +عکس همسرش

«خیلی علاقه‌مندم برنامه‌‌هایی که مخصوص بانوان است را تهیه کنم، به‌عنوان مثال در مورد خانم‌‌هایی که فرهنگی، کارآفرین و… هستند.»

به گزارش خبرگزاری صبا، مجری یکی از پر مخاطب‌ترین برنامه سیماست، برنامه‌ای خانواده‌محور با سال‌ها سابقه، ژیلا امیرشاهی یکی از مجریان برنامه «به خانه برمی‌گردیم» است که دراین گفت‌وگو در مورد موضوعات گوناگونی پیرامون اجرا و برنامه‌های خانواده‌محور صحبت کرده‌‌ایم. در ادامه پاسخ‌های خواندنی او را می‌خوانید.
همسر مجریان همسر مجری زن همسر ژیلا امیرشاهی فرزندان ژیلا امیرشاهی بیوگرافی سید جمال الدین طبسی نژاد بیوگرافی ژیلا امیرشاهی
ژیلا امیرشاهی متولد فصل بهار در تهران می باشد
ژیلا امیرشاهی با نقاش مشهور سید جمال الدین طبسی نژاد ازدواج کرده است و حاصل آن ازدواج ۳ فرزند دختر می باشد.

بیوگرافی سید جمال الدین طبسی نژاد

جمال الدین طبسی نژاد متولد ۱۳۳۳ در کرمانشاه نقاش است

اصالتا  اهل طبس  و ساکن کانادا می باشد و نمایشگاه های انفرادی و گروهی فراوانی در اقصی نقاط دنیا برگزار نموده است و صاحب یک گالری بنام طبس در تهران  نیز می باشد

اجرا در حوزه خانواده و حضور برای سالیان متمادی در برنامه «به‌ خانه برمی‌گردیم» بنا بر علاقه خودتان بود یا این‌که به پیشنهاد دوستان و همکاران وارد این عرصه شدید و در آن باقی ماندید؟

من به پیشنهاد یکی از دوستان به این سمت‌وسو کشیده شدم، سال‌ها در رادیو گوینده برنامه‌های ادبی بودم و قصد آمدن به تلویزیون را هم نداشتم اما به‌واسطه اولین پیشنهاد حضور در برنامه «نغمه‌ها» که قرار بود گل‌های رادیو را به‌صورت تصویری به‌نمایش درآورند وارد تلویزیون شدم، بعد از این برنامه «حافظه برتر» را تجربه کردم که برنامه‌ای کاملا علمی و تخصصی بود، سپس به دعوت آقای پورمحمدی که در آن زمان تهیه‌کننده برنامه «سیمای خانواده» بودند و اصرار همکارم آقای شجاعی‌مهر به این برنامه رفتم؛ نه این‌که میلی به حضور در این برنامه‌ها نداشتم، نه! به‌طور‌حتم علاقه‌مندی وجود داشت که این حوزه را انتخاب کردم اما انتخاب خودم نبود و درواقع از جانب آن‌ها به این سمت کشیده شدم. حدود هفت‌ماه و کمتر از یک‌سال در «سیمای خانواده» بودم و بنا به دلایلی با اختیار خودم از آن بیرون آمده و وارد برنامه«به خانه برمی‌گردیم» شدم.

چند سال است که در «به خانه برمی‌گردیم» حضور دارید و مردم شما را به‌عنوان مجری این برنامه می‌شناسند؟

تاریخ دقیقی را نمی‌توانم بگویم، شاید ۱۷ سال از حضورم در این برنامه بگذرد اما هیچ‌وقت به‌خاطرم نمانده است که بخواهم زمان مشخصی را به شما بگویم، به‌طور قطع اواخر دهه ۷۰ بود که وارد «به خانه برمی‌گردیم» شدم.

طبق گفته خودتان حضور چندین ساله در «به خانه برمی‌گردیم» باعث نمی‌شود به تجربه دیگر حوزه‌های برنامه‌ای علاقه‌مند باشید؟

البته لازم است اشاره کنم که درحال‌حاضر در شبکه سلامت هم مشغول هستم. خیلی علاقه‌مندم برنامه‌‌هایی که مخصوص بانوان است را تهیه کنم، به‌عنوان مثال در مورد خانم‌‌هایی که فرهنگی، کارآفرین و… هستند. ساخت برنامه‌‌هایی از جنس زنان را در ذهن دارم اما تا به‌حال این فرصت در اختیار من قرار نگرفته است، اگر این اتفاق رخ دهد با کمال میل از تجربیات و علایقم که به‌طور قطع در وجود سایر همکارانم نیز وجود دارد استفاده می‌کنم. باور دارم بعد از سال‌ها تجربه و کار کردن می‌شود این تجربیات را در زمینه‌های دیگری به‌کار گرفت اما باید پیشنهاداتی در این راستا مطرح شود و راه را برای ما هموار کنند که هنوز این اتفاق روی نداده است.

با توضیحاتی که در مورد برنامه‌سازی ارائه کردید تا به‌حال طرحی را آماده داشته‌اید که برای ساخت آن اقدام کنید؟

درحال‌حاضر شرایط سازمان به‌علت بودجه‌بندی‌ای که وجود دارد در صورت پیشنهاد طرح و تولید یک برنامه باید اسپانسر معرفی شود. من با شرایط هنری‌تر پیش می‌روم و چندان برایم قشنگ نیست که بخواهم به دنبال اسپانسر باشم، البته نه این‌که تابه‌حال پیشنهادی در این خصوص مطرح نکرده باشم، خیر! شاید سال‌ها پیش این کار را کرده باشم اما در شرایط کنونی برنامه‌سازی مقداری به بودجه‌بندی سازمان مربوط می‌شود، از این نظر ترجیح دادم که جلو نروم و از طرفی فکر می‌کنم سیاست‌های سازمان صداوسیما قائدتا باید به‌گونه‌ای باشد که با تجربه‌ای که خودشان هزینه کرده و ما را به‌جایگاه کنونی رسانده‌اند (البته لیاقت‌های خود افراد و تلاش‌های آن‌ها را نیز نباید نادیده گرفت) می‌توان این پیشنهادات را مطرح و از وجود افراد باتجربه استفاده کرد اما عملا شاهد این اتفاق نبوده‌‌ایم.

همسر مجریان همسر مجری زن همسر ژیلا امیرشاهی فرزندان ژیلا امیرشاهی بیوگرافی سید جمال الدین طبسی نژاد بیوگرافی ژیلا امیرشاهی

شما با اجرای همزمان مجریان خانم و آقا در برنامه‌ها موافقید؟

صد‌درصد؛ هر دو صورت اجرا خوب بوده و دارای حال‌وهوای مخصوص به خود است، مسئله مهم این است که گروهی که با یکدیگر همکاری دارند چقدر بده‌بستان‌های کاری را می‌دانند و از پس کارهای گروهی به‌خوبی بر‌می‌آیند. مقصودم این است که هر مجری‌ای نخواهد در اصطلاح ساز خود را بزند، فرض کنید یک روز در برنامه من و همکارم آقای بی‌نیاز به‌دلیل نیامدن یکی از کارشناسان برنامه دو بخش را با گفت‌وگو گذراندیم، نه من مشکلی با ایشان دارم و نه آقای بی‌نیاز با من، فکر می‌کنم هر دوی ما کار گروهی را بلد باشیم و برهمین اساس توانستیم برنامه‌ای در خور را اجرا کنیم اما اگر قرار باشد مجری مرد، ساز خود را بزند و مجری زن هم همین‌طور در نتیجه نمی‌توانند با هم کنار بیایند، مهم تعامل در کار گروهی است که بایستی در یک برنامه تلویزیونی دو طرف با هم به چگونگی نحوه اجرا واقف باشند، در‌صورتی‌که این فاکتورها را بدانند، برنامه بسیار جذاب خواهد بود، بازهم می‌گویم اگر هرکس ساز خودش را بزند نه برنامه خوبی را شاهد خواهیم بود و نه بیننده از تماشای آن لذت کافی خواهد برد

پوشش ظاهری برای یک مجری چقدر حائز اهمیت است؟ شما جزو آن دسته از مجریان زن هستید که بسیار به پوشش خود توجه می‌کنید؛ چرا این موضوع برای شما اهمیت دارد؟

من به تنوع در لباس مجری باور زیادی دارم؛ اجازه دهید خاطره‌ای را در همین مورد برای شما بگویم، زمانی که در رادیو بودم نوع پوشش متفاوت بود اما اولین برنامه‌ای که قبل از «نغمه‌ها» به من پیشنهاد شد برنامه‌ای بود به‌عنوان «صدا در سیما» که پشت‌صحنه برنامه‌های رادیویی را به تصویر می‌کشید، خاطرم هست که در آن زمان اصرار می‌کردم به شرطی این برنامه را می‌پذیرم که هر ۱۳ قسمت برنامه را با یک دست لباس اجرا کنم، هرچه خانم تهیه‌کننده اصرار می‌کرد که تلویزیون با رادیو متفاوت است من در جواب می‌گفتم ما هویت برنامه‌های رادیویی را نشان می‌دهیم باید با همان پوشش ظاهر شوم و درنهایت هر ۱۳ قسمت را با همان یک دست لباس سورمه‌ای اجرا کردم اما بعدها که پا به تلویزیون گذاشتم، متوجه شدم عرصه تصویر بسیار فرق می‌کند و بیننده با جذابیت رنگ، تنوع لباس و پوشش البته از نوع اسلامی و با رعایت خط‌قرمزهایی که همه ما برای عفت و مرتب بودن یک خانم مدنظر داریم مواجه است. بنابراین باور زیادی به تنوع در رنگ و پوشش لباسی که انتخاب می‌کنم دارم چرا که می‌توان از آن الگو بردای کرد، همین‌طور تنوع رنگ‌ها و مدل‌ها می‌تواند به بیننده کمک کند تا منتظر چیز جدیدی باشد؛ هم حرف‌های تازه‌تر و هم پوشش و آراستگی بهتر.

خانواده در زمینه کاری چقدر همراه شما هستند؟

برای شروع کارم کمک‌های خانواده بسیار موثر بود، به‌خصوص در زمان فعالیتم در رادیو، صدای من را ضبط می‌کردند و من گوش می‌کردم، باورم نمی‌شد که صدای خودم را می‌شنوم فکر می‌کردم صدای جذاب‌تری دارم (باخنده) هم‌اکنون مثل هر موقعیت دیگری خانواده‌ام به همه این اتفاقات عادت کرده‌اند و من هم راه خود را پیدا کرده‌ام. طبق آمارهای موجود «به خانه برمی‌گردیم» بین تمام برنامه‌های خانواده و غیرخانواده پربیننده‌ترین برنامه رسانه ملی است؛ بنابراین شاید خانواده من مختص به همسر و دخترانم نیست بلکه بزرگ‌تر شده، من خانواده بزرگی به‌نام ایران دارم و به‌هیچ‌وجه این جمله را شعارگونه نمی‌گویم.

بازخوردهای مخاطبان چطور است؟

در مواقع معمول زندگی، در کوچه و خیابان افرادی را می‌بینم که با عشق و لبخند به‌سراغ من می‌آیند. این برخورد به معنای این است که من سرجای خودم هستم، چرا که با دیدن من روی خود را برنمی‌گردانند و به‌هرحال به‌عنوان کسی که هویت این برنامه است، با دیدن این برخوردها حس خوبی به من دست می‌دهد.

ویژگی اصلی «به خانه برمی‌گردیم» چیست که توانسته پر مخاطب‌ترین برنامه تلویزیون باشد؟

اولین تهیه‌کننده برنامه عقیده داشت که این کار باید یک دایره‌المعارف سیار و جامع باشد و بر‌همین اساس برنامه‌ها را با تنوع زیادی چیده بود؛ ورق زدن برنامه در بخش‌های متنوع، سرزندگی، شادابی و انتظار را برای بیننده به‌همراه داشت. جاری بودن یکی از نکات قوی و مثبت این برنامه است.

خودتان پیگیر برنامه‌های خانواده‌محور شبکه‌های دیگر سیما هستید؟

متاسفانه خیر، زیرا من سه روز در هفته صبح‌ها در شبکه سلامت هستم و از دیدن برنامه‌های صبح معذورم، سه روز هم در برنامه «به خانه برمی‌گردیم» اجرا دارم که برنامه‌های عصر را نمی‌توانم تماشا کنم. زمان‌‌هایی که منزل هستم را به تحقیق و مطالعه در مورد برنامه اختصاص می‌دهم، امکان ندارد بدون تحقیق در برنامه حاضر شوم. درباره برنامه تفکر می‌کنم، چراکه بسیار برایم باارزش است.

رابطه شما خارج از حیطه کاری با کدام‌یک از مجریان «به خانه برمی‌گردیم» صمیمی‌تر است؟

با هیچ‌کدام از آن‌ها روابط خارج از حوزه کاری ندارم اما در اجرا با آقای بی‌نیاز بسیار راحت هستم، ما هر دو قزوینی هستیم و به فضای ادبی علاقه‌مندیم، با او راحت‌تر برنامه اجرا می‌کنم.

ژیلا امیرشاهی با انتشار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت:

همسر مجریان همسر مجری زن همسر ژیلا امیرشاهی فرزندان ژیلا امیرشاهی بیوگرافی سید جمال الدین طبسی نژاد بیوگرافی ژیلا امیرشاهی

چقدر من دیدنت را دوست دارم در خواب در غروب در همیشه ی هر جا هرجایی که بتوان تو را دید صدا کرد و از انعکاسِ نامت کِیف کرد ! چقدر من دیدنِ تو را دوست دارم. در نمایشگاه نقاشی خانم پریچهر سعودی همسر آقای دکتر دولتی متخصص پوست و مو که سالهاست از هنرجوهای همسرم هستند

بیوگرافی ژیلا امیرشاهی بیوگرافی سید جمال الدین طبسی نژاد فرزندان ژیلا امیرشاهی همسر ژیلا امیرشاهی همسر مجری زن همسر مجریان


ادامه مطلب ...

بازیگر لیسانسه‌ها: عاشق پدر همسرم هستم ،بهترین خواهر دنیا را دارم که نامش «فیروزه» است

بازیگر لیسانسه‌ها: عاشق پدر همسرم هستم ،بهترین خواهر دنیا را دارم که نامش «فیروزه» است

مخاطبان تلویزیون امیرحسین رستمی را در سریال‌های مختلف همچون شمس‌العماره، نون و ریحون، وضعیت سفید، یه تیکه زمین، سه پنج دو، دختران حوا، دودکش، پادری، پژمان، آخرین بازی و… دیده‌اند. او این روزها سریال تلویزیونی لیسانسه‌ها را در حال پخش از شبکه سه دارد. رستمی در این سریال نقش مسعود را بازی می‌کند که درگیر ماجراهای مختلف می‌شود.

 همسر امیر حسین رستمی فرزند امیر حسین رستمی خانواده بازیگران خانواده امیر حسین رستمی بیوگرافی امیر حسین رستمی
در سریال‌هایی که اخیرا از رستمی پخش شده، او هم تجربه نقش‌های جدی را داشته و هم نقش‌های طنز را. یکی از ویژگی‌های رستمی این است که خودش را محدود به نقش خاصی نمی‌کند و ترجیح می‌دهد نقش هایش متنوع باشد. در آستانه ورود این بازیگر به ۴۱ سالگی و به بهانه بازی‌اش در سریال لیسانسه‌ها در یکی از روزهای زمستانی میزبان او شدیم.

شما معمولا در مجموعه‌های تلویزیون ایفاگر کاراکترهای ساده، مهربان و دوست داشتنی هستید، اما در سریال لیسانسه‌ها نقش مسعود را بازی می‌کنید که تا حدودی شخصیتش شارلاتان است! این قالب جدید برایتان چقدر هیجان انگیز بود و تا چه میزان شما را نگران می‌کرد؟

بخش عمده سختی این قالب به‌عهده سروش صحت و ایمان صفایی بود. تجربه نشان داده فیلمنامه جذاب روی کاغذ خودش را نشان می‌دهد و من با خواندن پنج قسمت از فیلمنامه می‌خندیدم و متوجه شدم لیسانسه‌ها کار درجه یکی می‌شود. حتی روی کاغذ می‌توان فهمید که مخاطب عام با کدام کاراکتر ارتباط بیشتری برقرار می‌کند یا کار کدام کاراکتر راحت‌تر و سخت‌تر است. از این‌رو این قالب جدید برای خودم هم هیجان‌انگیز بود.

ضمن این‌که بعد از انتخاب بازیگران سریال لیسانسه‌ها متوجه شدم من باید در گروهی کار کنم که ۷۰ درصد آنها برای مخاطب عام چهره نیستند. البته همین۷۰ درصد حتما جزو بهترین‌ها بوده‌اند که سروش صحت آنها را انتخاب کرده بود. در مجموع من، هم نگران درآمدن کاراکتر مسعود بودم و هم این که بین آن و دیگر کاراکترها توازن وجود داشته باشد. البته ایمان داشتم که سروش صحت باهوش ترین و بهترین‌ها را انتخاب کرده، اما قبل از کلید خوردن نگران بودم که بعد از پخش و دیدن بازخورد مردمی برطرف شد.

چندی پیش نقد یکی از خبرگزاری‌ها را سروش صحت به من نشان داد که برایم جالب بود. در این نقد تاکید شده بود امیرحسین رستمی مثل یک فوتبالیست جاافتاده و باهوش است که می‌داند در چه فرصت‌هایی باشد یا درچه موقعیت‌هایی نباشد؛ او مثل کاپیتان عمل می‌کند.

تعادل در بازی شما و دو بازیگر دیگر هوتن شکیبا و امیر کاظمی که نقش‌های محوری سریال لیسانسه‌ها را بازی می‌کنند، رعایت شده است. چطور به این تقسیم‌بندی و تعادل رسیدید؟

این مساله به طراحی سروش صحت و ایمان صفایی در فیلمنامه برمی‌گردد. همیشه تاکید کرده‌ام برای این‌که یک سریال آبرومند شود و نظر مخاطبان را جلب کند، باید به سه مورد توجه کرد و آن هم متن، متن و متن است و بعد از آن بازیگران و کارگردان اهمیت دارند. از ابتدا قرار شد بار کمدی و فانتزی قصه به‌عهده حبیب باشد؛ درام قصه هم روی شخصیت مازیار استوار شود و مسعود هم کاپیتان گروه و در مسیر رفت و برگشت بین فانتزی و درام است.

شخصیت مسعود نخ تسبیح قصه لیسانسه‌هاست. این مساله برایتان نگران‌کننده نبود؟

تکلیف کاراکترهای مازیار و حبیب مشخص بود، اما مسعود، هم نخ تسبیح بود و هم این که باید بین این دو کاراکتر رفت و آمد می‌کرد. راستش در ابتدا واهمه داشتم که نخ تسبیح هستم، اما به مرور و بعد از بازخورد خوبی که دریافت کردیم، برطرف شد.

این موضوع را تا چه میزان مدیون تجربه‌تان در ایفای نقش‌های طنز و جدی می‌بینید؟

وقتی مسعود پیش مازیار می‌رود که بخش درام و تلخ قصه را به‌عهده دارد و گریه می‌کند، مخاطب پس نمی‌زند، چون گریه امیرحسین رستمی را در سریال شهرزاد و خنده‌هایش را در کارهای دیگرش تماشا کرده است. از سوی دیگر، یکی از ویژگی‌های مسعود را خیلی دوست دارم که سروش صحت و ایمان صفایی برای او طراحی کرده‌اند و این که برای همه وظیفه اجتماعی تعریف می‌کند. به عنوان مثال اگر خانه ندارد و پدرزنش خانه دارد، فکر می‌کند باید پدرزنش به او خانه بدهد. یا اگر ماشین ندارد، می‌تواند بدون اجازه از ماشین دوستش استفاده کند. همین شخصیت مسعود را جذاب کرده، چراکه بچه پررو است و فکر می‌کند همه باید به او لطف کنند.

با توجه به این‌که این ویژگی مسعود را دوست داشتید، پیشنهادهایی برای کاراکتر دادید؟

متن کامل بود و اگر دوستی من و سروش صحت را کنار بگذارید، ما با کارگردانی در این مجموعه طرف بودیم که دیکتاتور دموکرات است. دموکرات از این لحاظ که می‌شنود و دیکتاتور از این نظر که همانی را که خودش می‌خواهد، انجام می‌دهد.

یعنی اجازه اظهارنظر به شما نمی‌داد؟

سروش صحت به پیشنهادها گوش می‌دهد، اما همان کاری را انجام می‌دهد که خودش فکر می‌کند درست است. البته به حرف‌های من درباره بخش‌های مختلف سریال غیر از شخصیت مسعود گوش می‌دهد و موافقت هم می‌کند، اما درباره شخصیت مسعود فقط نظر خودش را اعمال می‌کند.

حالا این را دوست داشتید یا نه؟

برخی مواقع موافق با سروش صحت هستم و بعضی وقت‌ها نه. به عنوان مثال سکانسی در زندان داریم که من در بازی‌ام، بداهه داشتم و به نظرم بهترین واکنش را برای مسعود در این صحنه نشان دادم، اما سروش صحت موافقت نکرد. البته هیچ وقت در دیالوگ‌هایم بداهه ندارم، مگر آن که از قبل با نویسنده و کارگردان هماهنگ کرده باشم. یا در صحنه‌ای دیگر من دیالوگ‌های مسعود را با حرص گفتم، اما باز هم کارگردان مخالفت کرد. به هر حال کارگردان سریال این طور صلاح می‌داند.

شما تجربه بازی در سریال‌های جدی و طنز را دارید. به کدام یک از آنها علاقه مند هستید؟

متن و کارگردان برایم اهمیت دارد. اگر هر دوی این موردها قوی باشند و یکی درام بوده و دیگری کمدی، حتما کمدی را انتخاب می‌کنم؛ چون حالم با بازی در یک کار کمدی بهتر می‌شود. ضمن این که گریاندن مردم کار راحتی است و خنداندن‌شان سخت!

با این که در کارهای مختلف بازی می‌کنید، اما خیلی گریم تان متفاوت نیست. خودتان موافق نیستید که خیلی گریم شوید؟

نه، من به هیچ وجه در گریم دخالت نمی‌کنم. اتفاقا با هر کارگردان که کار کردم، همکاری مان به بار دوم یا سوم هم کشیده است. با حسین سهیلی‌زاده سه بار، محمدحسین لطیفی دو مرتبه، سروش صحت دو دفعه، سامان مقدم چندین بار و… همکاری داشتم.

با توجه به این‌که در آستانه ورود به ۴۱ سالگی هستید، چند سوال هم در این باره بپرسیم. در این سن نگاهتان به زندگی چگونه است و چه آرزوهایی دارد؟

در این لحظه که جلوی شما نشستم و مصاحبه می‌کنم، برای خودم دیگر هیچ آرزویی ندارم. حالم خوب است، به خاطر این‌که بهترین بچه دنیا و همسر نازنینی دارم. سایه پدر و مادرم بالای سرم هست و وقتی می‌خندند دنیا را به من می‌دهند. وقتی پدرم را بغل می‌کنم انگار جهان را در آغوش دارم. عاشق پدر همسرم هستم و یکی از بهترین مادرزن‌های دنیا را دارم. برادرزنی دارم که آرزو دارم پسرم «ارشیا» مثل او شود. دلم می‌خواهد پسرم به اندازه ۹۹ درصد شبیه دایی «کیومرث» اش شود و یک درصد به من برود.

بهترین خواهر دنیا را دارم که نامش «فیروزه» است. او دختر درجه یک و تحصیلکرده است. البته او را بخشیده‌ام! بچه که بودم، فکر می‌کرد به جای مادرم وظیفه‌اش تربیت کردن من است، به همین دلیل فلفل در دهان من می‌ریخت، چون بزرگ‌تر بود! من بهترین شوهر خواهر و خواهرزاده دنیا را دارم. نام خواهرزاده‌ام «امیر ارشان» است. نمی‌دانم برای خواهرزاده‌ام دایی خوبی هستم یا نه، اما او را خیلی دوست دارم. خوشبختانه مردم مرا دوست دارند.

در این حرفه‌ای که هستم، هرگز کار دستوری انجام نداده‌ام و نترسیده‌ام از این که بخواهند مرا در کارم محروم کنند. خودم را نفروختم. خدا را شاکرم که در بزنگاه‌هایی که به پول نیاز هم داشتم، قرار داشتم، اما حاضر نشدم هر کاری انجام بدهم. معتقدم مردم بهترین منتقد هستند. خدا را شکر می‌کنم که نان به نرخ روز خور نبودم و به هیچ وجه به‌به و چه‌چه کسی را نکردم. همیشه در دوراهی انتخاب پول و موقعیت دستور یا مردم، سمت مردم سرزمینم ایستاده‌ام.

همسر امیر حسین رستمی فرزند امیر حسین رستمی خانواده بازیگران خانواده امیر حسین رستمی بیوگرافی امیر حسین رستمی

چقدر از هدیه دادن و گرفتن هدیه لذت می‌برید؟

من از هدیه گرفتن حالم بد می‌شود، اما عاشق هدیه دادن هستم. راستش همیشه از هدیه گرفتن واهمه داشته‌ام، زیرا می‌ترسم روزی هدیه بماند، اما آن دوست دیگر حضور نداشته باشد. منظورم این نیست که در دنیا نباشد، بلکه دیگر در حلقه دوستی‌ام نباشد و آن کادو، مرا به یاد روزهای خوب بیندازد. جالب است برایتان بگویم زمانی که بچه بودم دوست نداشتم عکس بگیرم، چون احساس می‌کردم برایم بدشانسی می‌آورد. به همین دلیل در عکس‌های دوران کودکی یا زیر مبل هستم یا فقط دست یا پایم مشخص است.

پس با این حساب خاطره‌ای از بهترین هدیه‌ای که گرفته‌اید، ندارید؟

اتفاقا بهترین هدیه زندگی‌ام را از پسرم ارشیا گرفتم که فکر می‌کنم دیگر تکرار هم نمی‌شود. ارشیا تازه باسواد شده بود و یک نامه برای من نوشته بود و از آنجا که می‌دانست صبح قرار است کدام یک از کفش‌هایم را بپوشم، نامه را داخل کفشم گذاشته بود. در این نامه نوشته بود بابا جان من تو را به اندازه همه خوراکی‌های خوشمزه دوست دارم. در این نامه نام همه خوراکی‌هایی را که دوست داشت، نوشته بود.

دوست دارید پسرتان هم بازیگر شود؟

راستش دوست ندارم، البته اجازه می‌دهم پسرم خودش راهش را انتخاب کند. خوشبختانه پسرم هم بازیگری را دوست ندارد. به عنوان پدر برایم سخت است که فرزندم بازیگر شود و بعد شاهد این باشم که در دمای منفی چهار درجه سه بار توی استخر برود تا برای ۱۰ ثانیه مردم را بخنداند. درحالی که همه گروه پتو دور خودشان کشیده و جلویشان بخاری بود اما من فقط با یک پیراهن و شلوار باید داخل استخر می‌رفتم و درحالی که روی آب خوابیده بودم دیالوگ هم می‌گفتم. خدا نکند ارشیا در این موقعیت قرار بگیرد!

خانواده‌تان از ابتدا موافق کار بازیگری شما بودند؟

خانواده من خیلی امروزی هستند و فقط هنگام مهاجرت مانع من شدند. درسم تمام شده بود و می‌خواستم از ایران بروم، اما مادرم طوری پازل را طراحی کرد که مانع من برای رفتن از ایران شود. مادرم به من گفت که سریع به دانشگاه بروم و تسویه حساب کنم. این درحالی بود که اگر دیرتر به دانشگاه می‌رفتم، پدرم ۶۵ ساله می‌شد و چون من تک‌پسر بودم، از سربازی معاف می‌شدم. در آن لحظه خیلی ناراحت شدم و به دوستان تاکید کردم که من مهندسی‌ام را شش ترمه تمام کردم و باید به من جایزه بدهید. حالا که به این موضوع فکر می‌کنم، احساس می‌کنم مادرم این کار را انجام داد تا من دیگر به فکر مهاجرت نباشم. خوشبختانه خانواده‌ام در مقوله کار و ازدواج هیچ وقت نظرشان را به من تحمیل نکردند.

منبع : جام جم آنلاین

بیوگرافی امیر حسین رستمی خانواده امیر حسین رستمی خانواده بازیگران فرزند امیر حسین رستمی همسر امیر حسین رستمی


ادامه مطلب ...

وزیر ارتباطات: دغدغه حفظ اشتغال را دارم

[ad_1]

در حالی که وزیر ارتباطات از دغدغه‌اش برای حفظ اشتغال موجود در حوزه ICT سخن می‌گوید؛ مخاطبان صفحه شخصی‌اش امضای وزیر پای تعدیل نیروهای شرکتی مخابرات را به او یادآور می‌شوند.

به گزارش مشرق، محمود واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در صفحه شخصی‌اش نوشته است: در جلسه کنترل پروژه شبکه ملی اطلاعات با حضور مدیران همه اپراتورها و شرکتهای فعال حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات اشاره کردم که حفظ اشتغال و ایجاد اشتغال جدید یکی از مهمترین دغدغه‌های بنده در طی سالهای اخیر بوده است.
 
وزیر در ادامه نوشته است: همواره در برنامه‌های وزارت ارتباطات و شرکتهای تابعه به این موضوع اشاره داشته‌ام و به همه فعالان این حوزه برای تحقق این امر تاکید کرده‌ام و تاکنون تمام تلاش خود را برای حفظ امنیت شغلی شاغلان این حوزه و ایجاد کسب و کارهای نو در این حوزه به کار برده ام.
 
در حالی که کانال رسمی وزارت ارتباطات از این مطلب به عنوان «واکنش اینستاگرامی وزیر ارتباطات به سوءبرداشت و سوء تفاهم برخی کارکنان شرکتی مخابرات» تعبیر شده است اما برخی مخاطبان صفحه اجتماعی وزیر، وضعیت نیروهای شرکتی مخابرات را خواستار شده و تاکید کرده‌اند: امضای شما پای نامه تعدیل نبروهای شرکتی مخابرات هنوز خشک نشده چطور که دغدغه حفظ و نگهداشت نیرو دارید؟
 
نامه وزیر ارتباطات به وزیر کار در این زمینه یکی دیگر از مواردی بود که اعتراض مخاطبان را به دنبال داشت.  
 
نیروهای شرکتی مخابرات ایران طی دو روز گذشته با تجمع مقابل مجلس خواستار استخدام رسمی یا عقد قرارداد مستقیم با این شرکت شده‌اند اما وزیر ارتباطات و شرکت مخابرات با این درخواست مخالفت کرده و آن را امکانپذیر نمی‌دانند.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

گزارش فارس از متن و حاشیه رأی اعتماد به وزرای …گزارش فارس از متن و حاشیه رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی فرصت مجلس به روحانی در ماه گزارش کامل فارس از جلسه رای اعتماد به وزرای …بعد از جلسه صبح و عصر مجلس درباره بررسی صلاحیت سه وزیر پیشنهادی، در نهایت فانی و فرجی دفاع جانانه وزیر بهداشت از پزشکان کارانه نباشد، …دفاع جانانه وزیر بهداشت از پزشکان کارانه نباشد، هزینه‌های مردم ۵ برابر می‌شود و اخبار سیاسی روزهای بروجردوب سایت خبری تحلیلی روزهای بروجرد وی بابیان اینکه متأسفانه ورق ورشو در کشور تولید دغدغه‌های دانشجویان رشته مدیریت خدمات بهداشتی و …دغدغه‌های دانشجویان رشته مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی؛ رشته مدیریت ردیف استخدامی نیوزهاب نشریه روزانه گروه مپنانضال قرموشه معاون وزیر برق سوریه در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری تسنیم در دمشق از تلاش اخبار امروز خبرگزاری فارس اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریثبت نام هزار زائر اربعینی گیلان در سایت سماح سازمان رسانه ای هنری اوج همکاری با میل حقوق و دستمزد سال ۹۵ کلیه اخبار استخدامحقوقودستمزدسالحقوق و دستمزد سال ۹۶ کلیه اخبار دانلود بخشنامه دستمزد و حقوق ۹۵ ۶ آذر ۹۵ افزایش ۱۰ هنوز نطفه زرتشت در دریاچه چیچسته است این سوداگران شعرک های خود را نوازش می کنند خبرگزاری بولتن اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریاحتمال محکوم شدن رونالدو به ۶ سال زندان برف و سرما مدارس اردبیل را تعطیل کرد سقوط استخدام شرکت ملی نفت سال استخدام وزیر …استخدامشرکتنفتسالخبر ۲۹ مهر ۹۳ استخدام دولت مجوز استخدام پذیرفته‌شدگان آزمون وزارت نفت را صادر کردالف نیاز جنسی را به رسمیت بشناسیمعده ای با اهداف خاص ، این ناهنجاری ها را به فقر نسبت می دهند، در حالی که عمده این شهریور ۸٧ زیتونجملات بسیار زیباازدخترایرونی روی این جملات فکر کنیم دل تنها عضوی است بیانات در دیدار اقشار مختلف مردمپایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ایپاسخ آیت الله مکارم شیرازی به سئوالاتی پیرامون …سلام منم کلیه ی مشکلاتی رو که تا حالا خانووما بیان کردن رو دارم تازه اعتیاد رو هم بهش خبرگزاری تسنیم بذر تراریخته عقیم کننده و …به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، دغدغه ناشی از آزادسازی بی محابای واردات و ایسنا خبرگزاری دانشجویان ایرانجدیدترین اخبار و رویدادهای ورزشی، حوادث، سیاسی و اقتصادی ایران و سایر مناطق جهان را اخبار روابط عمومی مقالات روابط عمومیبا توجه به نقش فراگیر و عمیق روابط عمومی‌ها در سازمانها، شرکتها و تأثیرگذاری آنها فن بیان و سخنرانی دوره رایگان آموزش فن بیان و …فنبیانبرای ثبت نام رایگان و دانلود فایل ها کافیست نام و ایمیل خود را در کادر زیر وارد کنید


ادامه مطلب ...