جام جم سرا: کیف را چطور پیدا کردی؟
من نیروی شهرداری هستم و معمولا ساعت پنج صبح سر کار میروم. پنجشنبه هفته پیش هم مثل هرروز کار خودم را شروع کرده بودم که حدود ساعت شش کیف را در جوی آب پیدا کردم.
چه نوع کیفی بود و آیا داخل کیف را دیدی؟
کیف جیبی مردانه بود. داخل آن را نگاه کردم. یکچک سفیدامضا، یکچک ۳۷میلیونتومانی حامل، یکچک ۳۲میلیونی و یکچک ۲۰میلیونی با هشتکارت عابربانک و یککارتملی داخل کیف بود.
بعد از آنکه داخل کیف را دیدی چه کردی؟
کیف را بردم و به خود آقای شهردار تحویل دادم.
وسوسه نشدی چکهای حامل و سفیدامضا را برای خودت برداری؟
نه. من از این کارها بلد نیستم. یکبار هم همسرم در بازار یکمیلیونو۶۰۰هزارتومان پیدا کرده بود که آن را هم به صاحبش پس دادیم.
آن ماجرا چه بود؟
همسرم به بازار رفته و دیده بود کیسه پلاستیک سیاهی روی زمین افتاده است، آن را باز کرد و دید داخل آن پر از اسکناس است. بعد که به خانه آمد چند نوشته اطراف جایی که پول را پیدا کرده بود، چسباندیم و صاحبش که پیدا شد و نشانی داد ما پول را پس دادیم.
این دفعه صاحب کیف پول را دیدی؟ آیا به شما مژدگانی داد؟
من کیف را به شهردار دادم و او خودش صاحب کیف را پیدا کرد. من اصلا صاحب کیف را ندیدم، فقط میدانم مرودشتی بود و با وانتش برای ماهیفروشی به شهر ما آمده بود که کیفش گم شد و من آن را پیدا کردم. مژدگانی هم به من نداد.
شهرداری از تو تقدیر و تشکر کرد؟
یکلوح تقدیر و ۵۰هزارتومان پاداش به من دادند.
وقتی این کار را کردی چه توقعی داشتی؟
هیچ توقعی نداشتم. فقط کیف را پیدا کردم و خواستم به دست صاحبش برسد. اگر باز هم چیزی پیدا کنم، همین کار را میکنم.
از زندگی خودت بگو.
تا دوم راهنمایی درس خواندهام و ششسال است ازدواج کردهام. یکبچه دارم و مستاجر هستم و ۶۵۰هزارتومان دستمزد میگیرم. بیمه هم نیستم.
با یکی، دو فقره از چکهایی که پیداکردی، میتوانستی تکانی به زندگیات بدهی.
نه، نمیتوانستم. با پول حرام که نمیشود. ما پول حلال خودمان را بهزور میخوریم.
درخواستت از مسوولان چیست؟
هیچ. فقط میخواهم بیمهام کنند. الان دو، سهسال است در شهرداری کار میکنم اما هنوز بیمه نیستم.(شرق)
جام جم سرا به نقل از ایران: مرتضی احمدی در گفتاری به مناسبت سالگرد تولدش نوشت: من در زندگی هرچه دارم، دستاورد توجه به دو نکته مهم بوده که پدرم به من آموزش داده است؛ یکی از آنها ورزش بود که از ۱۶ سالگی تا امروز آن را انجام دادهام؛ از زورخانه و زمین فوتبال و دو و میدانی شروع کردم تا همین سالهای اخیر که با عصا، روزی دو بار، هر بار ۳۰ دقیقه ورزش میکنم. دنبال چیزهایی هم نرفتهام که به سلامتیام آسیب بزنند. به عنوان مثال، مدتها است گوشت قرمز نخوردهام و غذاهایم در سالهای اخیر بیشتر حاضریهایی مانند هندوانه، نان و پنیر و گرمک و طالبی بودهاند.
او به سخنانش اضافه کرده: اصل دومی که پدر به من آموزش داد، این بود که نه روی کسی دست بلند کنم نه دل کسی را بشکنم. این کار را انجام دادم به همین دلیل هم تا امروز نشنیدم که کسی پشت سرم بد بگوید. بچههایم هم سالِمند. هیچ دغدغهای هم در زندگی شخصی ندارم. باور کنید پس از درگذشت همسرم در سال ۱۳۵۰، خانواده همسرم هنوز مرا رها نکردهاند. هیچ ناراحتی هم ندارم که غصهاش را بخورم.
احمدی توصیه کرده: ورزش را فراموش نکنید. سینه آدمها باید پاک باشد. باور کنید اصلاً دوست ندارم آدم عنق ببینم و هیچوقت هم با این گونه آدمها دوستی نکردهام. بزرگترین آرزویم هم در ۹۰ سالگی این است که بچههایم خوشبخت باشند.
در همین حال، محمدعلیی کشاورز، بازیگر پیشکسوت نیز به مناسبت نودمین سالروز تولد مرتضی احمدی (10 آبان) در مطلبی با عنوان «نجابت، اصالت و شرافت» نوشت: نخستین آشناییام با جناب «مرتضی احمدی» چند دهه پیش در تئاتر پارس رخ داد و از آن زمان تا به امروز، این دوستی ادامه داشته است و من از آن زمان تا امروز، از ارادتمندان او هستم. وقتی به کارهای ایشان رجوع میکنید، درخواهید یافت که ایشان تا چه اندازه در تئاتر ایران، حتی در روحوضی، منشأ خدمات شدهاند و تحقیقاتشان، چه در جوانی و چه حالا که در آستانه 90 سالگی هستند، مثمرثمر بوده است.
کشاورز اضافه کرده: مرتضی احمدی سه ویژگیای که هر هنرمند باید داشته باشد (نجابت، اصالت و شرافت) را توأمان و همیشه، همراه خود داشته و اگر به کارنامه کاریشان نگاه کنید، میبینید که حتی به لحاظ اخلاق اجتماعی و اخلاق حرفهای، هیچ وصلهای به ایشان نمیچسبد. من این روز را به ایشان تبریک می گویم و آرزومندم که دوباره سلامتی خود را بازیافته تا دوباره هنر ایران شاهد هنرنماییهای ایشان، در هر عرصه و حوزهای، باشد.
جام جم سرا به نقل از خراسان: تنها بودن وضعیتی است که میتواند گاهی سازنده و گاهی مخرب باشد. اگر تنهایی به تولید فکر، ایده، هنر و خلاقیت منجر شود هوشمندانه است، اما اگر این وضعیت به احساس تنهایی یا نداشتن دوست و همدم منجر شود، یک مشکل در زندگی محسوب میشود و رنج آور است. در ادامه علتهای احساس تنهایی در افراد مورد بررسی قرار میگیرد. شما میتوانید با کشف علت احساس تنهایی در خودتان به فکر راه حل باشید.
شاید به شما توجه نمیشود:
شاید احساس میکنید که مورد بیتوجهی دیگران قرار گرفتهاید. نداشتن مهارت بیان خواستهها و نیازها، باعث احساس تنهایی میشود. وقتی شما به خوبی نتوانید نیازها و احساسات مثبت یا منفی خود را در ارتباط با دیگران بخصوص همسرتان بیان کنید، احساس میکنید مورد بیتوجهی دیگران قرار گرفتهاید. در این وضعیت، شما احساس میکنید که فردی شما را نمیبیند یا به خاطر رفتارهای خوب از دیگران تایید یا قدردانی دریافت نمیکنید و همین باعث ناراحتیتان میشود.
شاید با مهارت ارتباط کلامی آشنا نیستید:
مهارت ارتباط کلامی موثر با دیگران نیز یکی از انواع مهارتهای مورد نیاز در زندگی است که اگر فاقد این مهارت باشیم، دچاراحساس تنهایی میشویم؛ چون نمیتوانیم به درستی در محافل خانوادگی و فامیلی جای خود را باز کنیم و مورد توجه و ارتباط دیگران قرار بگیریم؛ بنابراین تلاش کنید با کسب این مهارت، بیشتر در جمعهای فامیلی و دوستانه حاضر شوید.
شاید دوست یا همدم ندارید:
گاهی احساس تنهایی ناشی از نداشتن دوست یا همدم است. داشتن دوست در محیطهای اجتماعی، کاری، فرهنگی، مذهبی و ورزشی کمک میکند تا احساس تنها بودن نکنیم. وجود دوستان صمیمی در هر یک از این زمینهها، سبب میشود در هنگام سختیها و مشکلات دچار حس بیپناهی و تنهایی نشویم بلکه به حمایت دیگران امیدوار هم باشیم.
شاید افکار منفیتان را کنترل نمیکنید:
وجود برخی افکار منفی نیز، گاهی سبب احساس تنهایی در افراد میشود. افکاری مانند «هیچ فردی مرا دوست ندارد»، «هیچ فردی به من توجه نمیکند» یا «من همیشه تنها هستم» باعث میشود که احساس تنهایی در شما بیشتر شود. تا حد امکان به محض شکل گیری چنین افکاری در ذهنتان، محیط را ترک کنید یا با همسرتان ارتباط تلفنی برقرار کنید تا این حس در شما کاهش یابد.
با توجه به نکاتی که مطرح شد، دقت کنید در کدام زمینه دچار مشکل هستید. سپس به رفع مشکل خود بپردازید. در برقراری روابط عاطفی سالم با اطرافیان به خصوص همسر و فرزندتان تجدید نظر کنید تا بتوانید ارتباط بهتری برقرار کنید. همچنین با ایجاد برنامههای تفریحی، مذهبی و روابط فامیلی به همراه خانوادهتان بر احساس تنهایی خود در اجتماع غلبه کنید. (زهره حسینی - کارشناس ارشد مشاوره خانواده)
جام جم سرا:دکتر سیامند انوری افزود : دیشب سوزش چشم داشتم که پزشکان پس از معاینه ، بر روی چشمم عمل جراحی انجام دادند.
وی افزود: درد پوستم برطرف شده و آنتیبیوتیک مصرف میکنم. خدا را شکر این حادثه به خیر گذشت؛ زیرا میتوانست خیلی بدتر از این باشد. آرزو میکنم خدا عاملان اسیدپاشی را ببخشد، کینهای از کسی به دل ندارم و شکایتی هم ندارم حتی اگر بدانم که چه کسی بوده است،دعا میکنم خدا به راه راست هدایتشان کند.
رئیس بیمارستان ضیاییان تهران دیشب هنگام بازگشت به منزل توسط راکبین یک دستگاه موتور سیکلت مورد اسیدپاشی قرار گرفت.(فارس)
از گفتههای شما میتوان چنین استنباط کرد که از یک طرف دوست دارید با دیگران ارتباط برقرار و درد دل کنید و از آنان برای مشکلاتتان راه چاره و راهکار بگیرید و از طرف دیگر سخت نگران این هستید که دیگران وارد حریم شخصی شما بشوند و با پی بردن به اسرار درونیتان، شما را تحت کنترل و فشار قرار دهند و این خود عاملی میشود تا به دیگران اعتماد نداشته باشید. توجه داشته باشید که انتخاب فرد مناسب برای درد دل ضروری به نظر میرسد البته به این شرط که فرد قابل اعتمادی پیدا کنید.
قابل اعتماد باشید
توجه داشته باشید که ما در عین حال که به دیگران اعتماد میکنیم خود نیز باید فردی قابل اعتماد باشیم چرا که لازمه اعتماد به دیگران از مورد اعتماد بودن دیگران به دست میآید. زمانی اعتماد بین دو نفر شکل میگیرد که بهشناختی معمول و معقول درباره یکدیگر رسیده و همچنین حد و مرزهای مشخصی برای برقراری ارتباط و حفظ روابط موفقیت آمیز تعیین کرده باشند.
درباره دیگران پیش داوری نکنید
برای اعتماد به دیگران، هر زمانی که متوجه شدید درباره فردی پیش داوری میکنید، به خودتان یادآور شوید که ذهن ناخودآگاهتان میتواند این ذهنیت اشتباه را به شما ثابت کند حتی اگر حقیقت نداشته باشد. تنها راه پیدا کردن حقیقت درباره دیگران این است که از هرگونه تعصب دوری کنید آن موقع است که خواهید فهمید چه فردی واقعا قابل اعتماد است و چه فردی نیست.
هیچ وقت دروغ نگویید
با صداقتتان به دیگران اجازه دهید به شما اعتماد کنند. افرادی که مدام دروغ میگویند، معمولا خودشان هم در اعتماد کردن به دیگران مشکل دارند چون فکر میکنند که بقیه هم مثل خودشان هستند؛ بنابراین در حالت کلی تلاش کنید تمام عادتهای اخلاقی اشتباه خود را ترک کنید.
خودتان را قبول کنید
بالا بردن احساس ارزشمندی و پذیرش خود و تواناییهای بالقوهتان، گامی مهم برای برقراری ارتباط موثر توام با اعتماد به دیگران است. اگر شما از اعتماد به نفس بالایی برخوردار و به عبارت کلی خودتان را قبول داشته باشید، خیلی راحتتر میتوانید به دیگران اعتماد کنید.
لازم نیست به همه اعتماد کنید
با این حال توجه داشته باشید که لازم نیست به همه افراد اعتماد کنید فقط باید بدانید که افرادی وجود دارند که میتوان به آنها اعتماد کرد. طبیعتا پدر، مادر، برادر و خواهر بهترین افراد برای اعتماد کردن هستند البته در این زمینه هم کمی دقت ضروری به نظر میرسد. هرگز از روی احساسات عاطفی به فردی اعتماد نکنید چراکه ممکن است فردی با تاثیر گذاشتن روی احساس شما، از اعتمادتان سوء استفاه کند. شما باید با عقل و منطق بتوانید بر احساسات خود چیره شوید و در انتخاب افرادی که میخواهید با آنها درد دل کنید، حساسیتهای بجا و لازم را داشته باشید. (دکتر هادی صدری - مشاور خانواده/خراسان)
احساس خستگی و تمایل نداشتن برای انجام کاری خاص، هنگامی روی میدهد که ما دیگر به اطرافیان، اشیای اطراف خود و فعالیتهای روزمرهمان علاقهمند نباشیم و از آنها لذت نبریم. خستگی در واقع فقدان تنوع و انگیزه در زندگی است. یکی از خصوصیات انسان، تنوعطلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع رفتارهای بیرونی است و سازگاری حسی سبب میشود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم؛ برای مثال، پس از خرید یک تلفن همراه نو، شوق و ذوق فراوانی داریم اما پس از گذشت یک یا دو ماه، همان تلفن برایمان تکراری و ملالآور میشود چون با حضور آن وسیله سازگار شدهایم.
احساس بیفایده بودن نکنید
سعی کنید هر از چند گاهی در زندگی خود تغییراتی، هر چند جزئی، ایجاد کنید. همچنین حس پوچی و این باور که زندگی، شغل و فعالیتهای شما مانند آشپزیتان بیمعنی است، میتواند شما را تا مرز بیحوصلگی کامل از ادامه زندگی، پیش ببرد. بنابراین، نباید زندگی خود را یک دایره بیپایان و بیهدف بدانید. این وظیفه خود شماست که با تعیین هدفهایی درست به زندگی خود معنا ببخشید تا در انجام کارهایتان احساس اجبار نداشته باشید.
غذاهای جدید بیاموزید
هر روز یک موضوع جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید. به دنبال یادگیری غذاهای جدید باشید و به توانمندیهایتان ایمان داشته باشید. تکرار فعالیتهای روزمره از روی عادت، بسیار خستهکننده است. بنابراین دیگر ایدهها، گزینهها و احتمالات را هم انتخاب کنید؛ به طور مثال، هر روز برای صبحانه چای نخورید، یک روز هم قهوه یا شیر بخورید یا هر روز سر یک ساعت فعالیت خاصی را انجام ندهید.
کنجکاویتان را برانگیزید
اگر افکار منفی و احساس ضعف و خودکمبینی باعث کمحوصلگی شما شده است، با به خاطر آوردن تواناییها و استعدادها و موفقیتهای گذشتهتان و توجه به نقاط قوت زندگی، یأس و ناامیدی به آینده را، به امیدواری و خوشبینی تبدیل کنید. به یاد داشته باشید که هیچ چیز کسالتبار و خستهکننده نیست، بلکه این ذهن بیحوصله شماست که آنها را کسلکننده میبیند. بیحوصلگی امری نسبی و درونی است و با تغییر افکار خود میتوانید احساساتتان را نیز تغییر دهید. برای رسیدن به این هدف، میتوانید حس کنجکاوی خود را برانگیزید و به اطراف خود بیاعتنا نباشید. (نسیم احمدی - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
همه ما انسانها گاهی در زندگی روزمره خود دچار فشارهای روانی یا استرس میشویم. رویدادهای ناگواری چون مرگ یکی از نزدیکان، حوادث طبیعی، بیماریهای وخیم، شرکت در یک آزمون یا حتی گم کردن کیف دستی، موجب فشار روانی روی انسان میشود. از طرفی رویدادی که برای سلامت جسم یا روان مخاطره آمیز باشد، را تنش زا یا استرس زا میگویند؛ به طور مثال، قبول نشدن شما در آزمونهای استخدامی و پیدا نکردن کار برای شما به اتفاقی استرس زا تبدیل شده است.
باورهای غلطتان را اصلاح کنید
یکی از واکنشهای روانشناختی به فشارهای روانی، خمودگی و افسردگی است؛ به این معنی که وقتی شرایط تنش زا ادامه پیدا کند و شخص در حل و فصل آن موفقیتی کسب نکرده باشد، خمودگی در او عمیق میشود و به صورت افسردگی در میآید. در حال حاضر و با توجه به اینکه گفتهاید: «امید به زندگیام خیلی پایین آمده است»، به احتمال زیاد شما دچار نوعی افسردگی شدهاید. انسانهایی که در زندگی چند بار شکست را تجربه کردهاند، گاهی به حدی ترس تمام وجودشان را در بر میگیرد که هیچ گونه تلاش دوبارهای را در جهت رسیدن به موفقیت از خود نشان نمیدهند.
توصیه میشود که یک نکته مهم را فراموش نکنید و آن اینکه، هیچ شکستی وجود ندارد و همه اینها نوعی تجربه است. مادامی که شکستی نباشد موفقیتی نصیب انسان نمیشود چه بسا در یک قدمی موفقیت باشیم ولی به خاطر دست برداشتن از کوشش، خود را از یک موفقیت بزرگ محروم کرده باشیم. شما باید باور داشته باشید که توان حرکت و خلاقیت اینکه شرایط را تغییر دهید، دارید و این باور که کاری از شما ساخته نیست، باور غلطی است. اگر شما این باور غلط را تعمیم دهید و به این نتیجه برسید که مهارتهای لازم برای حل مسائل زندگیتان را ندارید، ممکن است به افسردگی شدیدتری مبتلا شوید. با این حال، در ادامه راهکارهایی برای غلبه بر احساس درماندگی مطرح میشود.
خلاقیت به خرج دهید
گام اول برای رهایی از درماندگی، این است که کارهای خود را به مراحل کوچک تری تقسیم کنید تا عظمت و سختی کار در چشم انداز ذهن شما ساده جلوه کند، به عنوان مثال، خواندن یک کتاب ۴۰۰ صفحهای ممکن است کار بسیار سختی باشد، اما اگر کتاب را به ۱۰ یا ۲۰ قسمت تقسیم کنید و سپس هر قسمت را مطالعه کنید، انجام کار راحتتر خواهد شد.
یادتان نرود که کمال گرایی به خرج ندهید و توقع زیادی از خود نداشته باشید. برای شما که احساس درماندگی میکنید، مطالعه ۲۰ صفحه از کتاب، کار ارزشمندی است که ارزش آن را داردکه به خاطر آن به خودتان پاداش بدهید؛ بنابراین برای شروع میتوانید کمی خلاقیت به خرج دهید و از یک کار ساده شروع کنید. همچنین در این مرحله بد نیست از پدر، برادر یا یکی از بزرگان فامیل هم کمک بگیرید.
موفقیتتان را به پشتکارتان ربط دهید
موفقیتهایی را که به دست میآورید، به توانایی و پشتکار خود ربط دهید. سعی کنید این تفکر را در خودتان دائمی کنید؛ زیرا پس از مدتی میتوانید چشم اندازی واقع بینانه از مشکلات و موفقیتهای زندگیتان داشته باشید. با این حال و اگر با انجام این کارها باز هم نتوانستید از شر درماندگی رها شوید، میتوانید به مراکز مشاوره مراجعه کنید و از متخصصان کمک بگیرید. (نسیم احمدی-کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
پاسخ مشاور: یعنی از ۱۵ سالگی وارد یک رابطه عاطفی شدهاید که علاوه بر ویژگیهای سنی نظیر هیجانخواهی، جستوجوگری و تمایل به ارتباط با جنس مخالف و... از بلوغ عقلانی و عاطفی خوبی نیز برخوردار نبودهاید. تمامی این شرایط، اوضاع را به سمتی سوق داده است که علاوه بر سردرگمی و ناراحتی از سرمایه گذاری عاطفی چند ساله در یک ارتباط، بار فشار ناشی از صمیمیت و رهایی از آن نیز مطرح است.
به رابطه خود خاتمه دهید
میتوان گفت در ارتباطهایی از این قبیل که یکی از طرفین تصمیم قاطعی به جدی شدن رابطه ندارد، نتیجهای که دلخواه طرف دیگر است به دست نخواهد آمد و قصد رسمی شدن ارتباط در آینده هم احتمال داده نمیشود، لذا مراقب باشید که با افزودن بر مدت ارتباط و ریشهدارتر شدن علایقتان، پایان دادن آن را سختتر و پرهزینهتر نکنید. بهتر است این رابطه را هرچه سریعتر پایان دهید.
به استقلال شخصی وی توجه کنید
تاکنون درباره شرایط و آمادگیهای لازم پیش از ازدواج مطالب زیادی ارائه شده است اما درباره شرایط خاص شما میتوان در رابطه با «استقلال شخصی فرد» صحبتی به میان آورد. به طور کلی داشتن استقلال برای مرد در شرایط ازدواج یکی از معیارهای اصلی و اساسی محسوب میشود. با توجه به اینکه وی به شما گفته است: «خانوادهام اجازه نمیدهند» این امر نداشتن استقلال او را در تصمیمگیری، در مسائل اقتصادی و... آشکار میکند و بیانگر آمادگی نداشتن وی برای اقدام به ازدواج است.
علاوه بر این معمولا در چنین مواردی که فرد مخالفت خانواده را مطرح میکند، دلایل بیان نشده و مهمتری نیز وجود دارد.
این کارها را انجام دهید
برای اینکه بتوانید با شرایط جدید وفق پیدا کنید و از قید این وابستگی رها شوید، بهتر است زمینههای رشد شخصی خود را شناسایی و برای رسیدن به آن تمرکز کنید:
*دوستان خوب همجنس پیدا کنید، ارتباط خود را با دوستانتان وسعت بخشید و لذت همراهی با آنها را تجربه کنید.
*بخش قابل توجهی از لذتها و نیازهای عاطفی ما در خانواده تامین میشود، بنابراین ارتباط خود را با اعضای خانواده نزدیکتر کنید.
*برای آینده خود برنامه ریزی کنید، شرایط موجود را بسنجید و بر اساس آن اهدافتان را مشخص کنید. زمانی را برای آغاز تعیین کنید و دست به کار شوید.
*خود و علایقتان را بیشتر بشناسید. با این شناخت خواهید توانست بخشی از لذت زندگی را این گونه تجربه کنید.
*مهمتر از همه، در صورتی که تمایل به ادامه تحصیل دارید، بهتر است فرصتهای خود را از دست ندهید. برای مطالعه و کسب آمادگی شرکت در کنکور برنامه ریزی کنید و موفقیتهای پایدار را برای خود رقم بزنید. (سیمین قربانی. کارشناس ارشد مشاوره /خراسان)
145
بهاره اضافه میکند: از ۱۶ تا ۲۲ سالگی ورزش میکردم. هفتهای ۳ بار ۳ تا ۴ ساعت به کوه میرفتم یا دوچرخه سواری میکردم اما همیشه عاشق موتور سواری بودم. زمانی که تمرین موتورسواران را دیدم، شروع به تحقیق از دوست و آشنا یا اینترنت کردم و هنگامیکه فهمیدم من هم میتوانم موتور سوار شوم و حتی در مسابقههای موتور سواری شرکت کنم از خوشحالی بال در آوردم. با هیجان و خوشحالی این موضوع را با خانوادهام در میان گذاشتم اما خوشحالی من دوامی نداشت؛ چراکه خانوادهام مخالف ۱۰۰ درصد این رشته بودند.
برادرم چند سال پیش با موتور تصادف کرده بود و دچار شکستگی پا شده بود به همین علت خانوادهام از موتورسواری خاطره خوبی در ذهنشان نداشتند. انگار هرچقدر که اصرارهای من طولانیتر میشد مخالفتهای خانوادهام نیز شدیدتر میشد.
مادرم تصور میکرد که قرار است من مانند تعدادی از موتورسوارانی که درخیابان با سرعت رانندگی میکنند و نکات ایمنی را رعایت نمیکنند در خیابانها ویراژ دهم. در صورتی که این طور نبود. تفاوت موتورسواری در خیابانها با موتورسواری در پیست از زمین تا آسمان است. به مادرم گفتم که این طور نیست و از تفاوت موتور سواری در خیابان و پیست برایش گفتم؛ تا حدودی قانع شد و رضایت داد که در پیست سوار موتور شوم اما تنها با حضور خودش.
موتوری به قیمت ۳۰ میلیون تومان خریداری کردم البته موتور سواری در پیست هزینههای جانبی بالایی نیز دارد. الان به خاطر ندارم حتی چطور بدون اینکه آموزش ببینم موتور را روشن کردم اما به صورت دقیق به خاطر دارم زمانی که سوار موتور شدم مدام از خوشحالی جیغ میکشیدم و مادرم مدام با صدای بلند میگفت: بهاره آرومتر مواظب باش دخترم. بعد از تمام شدن اولین تجربهام برای موتور سواری شروع به آموزش تخصصی این رشته کردم.
قرار گرفتن موتور سواری در برنامههای زندگیام
زمانی که در طول هفته برای موتور سواری به پیست میرفتم در یک شرکت حسابدار بودم. موتور سواری هیچ وقت لطمهای به کارم یا درسم نزده است، به خاطر اینکه همیشه در زندگی برنامهریزی داشتم و زمانهایم را در هفته مدیریت کردم. بعضی زمانها شده است که با خانوادهام به مسافرت نرفتم یا تفریح نکردم تا در پیست تمرین کنم؛ چراکه به دست آوردن مهارت در این رشته نیازمند تمرینهای بدون وقفه و پی در پی است.
من مخارج این رشته را بتنهایی پرداخت کردم و بعضی از مواقع نیز از خانوادهام کمک گرفتم. این رشته علاوه بر تأمین هزینههایش احتیاج به قدرت بدنی بالایی نیز دارد. من نیز به خاطر اینکه قبل از شروع رشته موتور سواری دوچرخه سواری میکردم یا میدویدم این مهارت را داشتم.
هیجان انگیزترین و بهترین لحظات زندگی
هیجان انگیزترین و بهترین لحظات زندگیام زمانی است که در پیست موتور سوار میشوم. تمام افراد به ورزش نیاز دارند تا زمانی هرچند کوتاه از دغدغههای زندگی خود عبور کنند و به آرامش برسند. حسی که در هنگام موتور سواری دارم وصفناپذیر است، نمیدانم که چطور توصیفش کنم. اما هر کسی زمانی میتواند آن را احساس کند که موتور سواری در پیست را تجربه کند. قبل از اینکه در پیست موتور سوار شوم در خیابانها به سرعت رانندگی میکردم اما پس از تجربه این ورزش دیگر با خونسردی خاصی رانندگی میکنم؛ چراکه تمام انرژی و هیجان خودم را در پیست تخلیه کردهام.
آسیب هنگام موتورسواری
از موتور سواری در پیست نمیترسم به خاطر اینکه اگر نکتههای ایمنی را در این ورزش رعایت کنی به هیچ عنوان دچار آسیب نمیشوی. اما اگر خودسرانه عمل کنی آسیب میبینی. هر ورزش دیگری نیز به این صورت است که اگر نکتههای ایمنی آن را رعایت نکنی دچار آسیب میشوی. ۶ ماه پیش در هنگام موتور سواری آسیب دیدم اما متاسفانه یک آمبولانس حتی در کنار پیست وجود نداشت. ما دچار کمبود امکانات درمانی در کنار پیستها هستیم. به جرأت میگویم بیاحتیاطی کردم و آسیب دیدم. هم اکنون در حال مداوا به آسیبی هستم که پای راستم هنگام موتور سواری دیده است؛ با این حال، برای دوباره سوارشدن روی موتورم لحظه شماری میکنم. (ایران بانو)