آتیلا حجازی Attila Hejazi (متولد ۱۲ خرداد ۱۳۵۵ قد : ۱۷۹ ) بازیکن بازنشسته و مربی فوتبال است. وی پسر ناصر حجازی میباشد. آتیلا خواهری به نام آتوسا دارد و در سال ۱۳۷۴ در دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد.
آتیلا از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ برای استقلال بازی کرد و سپس به استقلال رشت پیوست که پدرش ناصر سرمربی وقت آن بود.
پس از آن که مظلومی سرمربی استیلآذین زاگرس در فصل ۱۳۹۰-۹۱ لیگ برتر شد، آتیلا در ۱۹ مهر ۱۳۹۱ به عنوان دستیار به این تیم پیوست.
آتیلا حجازی پسر مرحوم ناصر حجازی مهمان برنامه دورهمی بود و از خاطرات دوران فعالیت پدرش در فوتبال ایران و تیم استقلال گفت.
آتیلا حجازی عنوان کرد: در حال حاضر ایران زندگی نمیکنم و این چند روز را در ایران هستم و سه روز آینده پیش خانوادهام برمیگردم.
وی در خصوص حضورش در فوتبال و نبودن در پست دروازهبانی گفت: من عاشق دروازهبانی بودم، اما پدرم همیشه میگفت: دروازه بان ها در تیررس خبرنگارها و فشارهای مردم هستند و اگر یک گل را خراب کنی و نگیری، فشار روحی و روانی زیادی را باید محتمل شوی و از مخالفان دروازهبانی من بود.
حجازی در ادامه به حضور خواهرش در تیم فوتبال بانوان اشاره کرد و درخصوص آن بیان کرد: خواهرم قبلا فوتسالیست بود و بعد ها به فوتبال راه پیدا کرد.
وی در ادامه از خاطرات دوران کودکی و همراهی پدر بر روی نیمکت استقلال گفت و با اشاره به اینکه گاهی قرمزها بیشتر هوادار خانواده ما بودند تا آبی ها، از هر دو تیم و همه مردم تشکر کرد.
در پایان حجازی به دنیای آلوده فوتبال اشاره کرد و در خصوص گفته پدرش درباره فوتبال پاک توضیح داد: پدرم سالها پیش می دانست که اگر بازیکنی برای رسیدن به تیم هر کاری را انجام دهد، یعنی آلوده شدن دنیای فوتبال و ورود ناپاکی ها به ورزش، به همین خاطر بود که دوران گذشته فوتبال را فوتبال پاک اسم گذاشت.
همچنین در این سری از برنامه، آتیلا حجازی پسر مرحوم ناصر حجازی، پیراهن بازی پدرش را در سال ۱۳۶۵ به موزه «دورهمی» برای مزایده و فروش به نفع خیریه اهدا کرد.
آتوسا حجازی و همسرش
*۸ ماهه به دنیا آمد
آتیلا زودتر از موعد به دنیا آمد. او ۸ ماهه به دنیا آمد و فقط یک کیلو و نهصد گرم وزن داشت. از این رو پزشکان اعلام کرده بودند که ممکن است نماند. با این حال خدا به دل ناصر و نازی نگاه کرد و او را سالم نگه داشت.
*امیرارسلانی که آتیلا شد
ناصر همراه تیمملی به سفر رفت و در غیاب او نازی شناسنامهاش را گرفت. نازی نام امیر ارسلان را برای آتیلا انتخاب کرد و در شناسنامه به ثبت رساند. ناصر که از سفر برگشت از این که نازی نام امیرارسلان را برای آتیلا انتخاب کرده بود ناراحت شد. او گفت: من از نوجوانی دوست داشتم نام فرزندم را آتیلا بگذارم و باید الان هم نام او را آتیلا بگذاریم. در نهایت پس از کش و قوس فراوان و رفت و آمدهای مداوم به ثبت احوال نام امیرارسلان به آتیلا تغییر کرد.
*پسر شیطونی که آرام نمینشست
شیطون بود و بازیگوش تا جایی که این شیطنتهای او نازی را مجبور به استعفا از کارش کند. نازی آن روزها مترجم گروههای سیاسی خارجی بود که به ایران میآمدند. شغل خوب و پردرآمدی داشت، اما آتیلای او چنان شیطون و بازیگوش بود که هیچ مهد کودکی او را قبول نمیکرد. نامش را در سه، چهار مهدکودک معتبر و خوب تهران نوشته بود، اما دو، سه روز که نمیگذشت با او تماس میگرفتند و میگفتند: خانم به دلیل شیطنتهای بیش از اندازه فرزندتان ما نمیتوانیم از او نگهداری کنیم. در نهایت نازی وقتی دید پسر ناآرامش آرام نمینشیند از کار خود استعفا داد تا خود او را نگهداری کند.
*ساکت و مظلوم در مدرسه
شیطنتهای آتیلا به یکباره در ۷ سالگی فروکش کرد. آن پسر شیطون و بازیگوش به بچهای آرام و مظلوم تبدیل شد که اینبار مدرسه نازی را به دلیل سکوت بیش از اندازه آتیلا میخواستند و به او میگفتند: آتیلا چه مشکلی دارد که این قدر ساکت است.
همسر و فرزندان ناصر حجازی
*بچه زرنگ
در درس و تحصیل موفق بود. آتیلا هر سال تحصیلی خود را با معدل بالا قبول شد. دلیل اصلی درس خواندن او این بود که بچه با آبرویی بود و از این که بلد نباشد درسی را جواب دهد میترسید و میگفت اگر درس بلد نباشم، آبرویم میرود. او پسر ناصر حجازی بود و به همین دلیل باید از اعتبار پدرش هم در مدرسه دفاع میکرد. مخصوصا این که مسئولان و معلمان مدرسه او را به این واسطه خیلی دوست داشتند.
*شروع فوتبال از دو سالگی
آتیلا خیلی زود فوتبال خود را شروع کرد. پدر شوق فوتبالیاش باعث شده بود تا از همان کودکی و در حالی که تازه راه افتاده بود با او فوتبال بازی کند. ناصر شوق فوتبالیست شدن آتیلا را داشت و به همین دلیل او را حمایت میکرد، با او بازی میکرد تا پسر کوچکش از کودکی استعداد خود را برای فوتبالیست شدن نشان دهد. آتیلا فقط یک سال و نیم سن داشت که فوتبال خود را آغاز کرد.
*۲سال حضور در استقلال
آتیلا سابقه دو سال حضور در استقلال را دارد. او از سال ۷۶ تا ۷۸ را به عنوان بازیکن در استقلال به میدان رفت. شاگرد پدرش بود و زیر نظر او در استقلال به میدان میرفت. آتیلا پنالتی زن اول استقلال هم بود و همیشه پنالتیهای خود را به گل تبدیل میکرد. با جدایی ناصر حجازی از استقلال او به همراه پدرش به ذوبآهن و استقلال رشت رفت.
*مربیگری
آتیلا بعد از پایان فوتبالش رو به مربیگری آورد. او به عنوان مربی در تیمهای استقلال، مس، گسترش فولاد تبریز و استیلآذین فعالیت کرد. در ابتدای فصل هم با پیشنهاد مربیگری در استقلال از سوی پرویز مظلومی مواجه شد، اما به دلیل سفر به ترکیه نتوانست این درخواست را بپذیرد.
*ازدواج با همکلاسی
آتیلا در سال ۸۶ با همکلاسیاش در دانشگاه یعنی نسترن ناصری ازدواج کرد. آنها در دانشگاه آزاد تهران شمال با هم درس میخواندند و علاقه آتیلا به نسترن باعث شد تا از او خواستگاری کرده و پیوند فرخندهشان رقم بخورد.
*مهریه ۱۴ سکه
مهریه آتیلا و همسرش ۱۴ سکه طلا است. ناصر و نازی برای آتوسا هم همین رقم مهریه را تعیین کرده بودند. آنها اعتقاد داشتند مهریه بالا دلیلی بر خوشبختی آدمها نیست. مهریه نازی و ناصر هم یک سکه طلا بوده است.
*جانان، جان بابا
ماحصل ازدواج آتیلا و نسترن یک دختر ۵ ساله به نام جانان است. نام جانان با پیشنهاد آتوسا صورت گرفت که همه اهل خانه هم از آن استقبال کردند. جانان همه جان بابا آتیلا است و او وابستگی خاصی به دخترش دارد و این وابستگی را در جانان هم میتوان دید. البته ناصر خان هم قبل از فوتش جانان کوچولوی خود را دید و علاقه خیلی زیادی به نوه خود داشت، اما این دیدار فقط چند ماهه بود تا ناصر حجازی خیلی زود آنها را تنها بگذارد. نکته قابل توجه بعد از فوت ناصر این بود که جانان در حالی که هنوز یک سالش نشده بود به محض دیدن عکس ناصر از خود شور و شوق نشان میداد.
*خوب و بد آتیلا
از مهمترین خصوصیت اخلاقی آتیلا میتوان به صداقت او اشاره کرد. او آدم صادق و رکی است و این صداقت و راستگویی را از پدرش به ارث برده تا نقطه قوت اخلاقی او باشد. نقطه ضعفش هم به عجول بودنش برمیگردد. وقتی او در به دنیا آمدن هم عجله داشته و ۸ ماهه به دنیا آمده، الان هم باید عجول باشد.
*مهاجرت به ترکیه
دو، سه ماهی از مهاجرت آتیلا به ترکیه گذشته است. او ترجیح داد زندگی خود را در کشور ترکیه دنبال کند. آتیلا در نظر دارد در این کشور کمپ بزرگی از ناصر حجازی را احداث کند تا بتواند فعالیت فوتبالی خود را در ترکیه دنبال کند.
*مطالعه نمیکند
اگر چه آدم تحصیلکردهای است اما علاقهای به مطالعه ندارد. آتیلا کمتر رغبت به کتاب خواندن دارد، اما با این حال تماشای فیلم و سریال از علایق او است. او وقت زیادی را برای تماشای فیلم میگذارد.
*تلخ و شیرین
بدترین اتفاق زندگیاش به فوت بابا ناصر برمیگردد. پدری که آتیلا وابستگی خیلی زیادی به او داشت و رفتنش کمر او را خم کرد تا بدترین اتفاق زندگیاش در ۲ خرداد سال ۹۰ رقم بخورد. شیرینترین روز زندگیاش هم وقتی بود که جانان کوچولوی او به دنیا آمد.
*بارسایی
آتیلا از بین تیمهای خارجی بیشتر طرفدار بارسلونا است. او بارسایی بودن را از پدرش به ارث برده و به همین دلیل همیشه بازیهای این تیم را تعقیب کرده و دوست دارد بارسلونا برنده بازیها باشد.
*مارکباز و خوشتیپ
به تیپ و لباسش اهمیت زیادی میدهد. به هر حال او پسر ناصر حجازی است و خوشتیپی را از پدرش یاد گرفته است. همیشه هم از یک برند معروف در لباس و کفشهایش استفاده میکند و بیشتر لباسهایش را به رنگهای سورمهای، قهوهای و مشکی انتخاب میکند.
*باوجدان
آتیلا در زندگیاش فقط از خدا ترس دارد. این که کاری نکند، حرفی نزند که خدا از او ناراحت شود. همیشه تلاش میکند رابطهای دوستانه با خدای مهربانیها داشته باشد. آدم باوجدانی هم است و اعتقاد دارد آدم هر کاری که میکند، باید وجدان خود را هم در نظر بگیرد.
*غذاهای مورد علاقه
حتی در انتخاب غذا هم به پدرش رفته و ذائقهاش کاملاً مثل ناصر خان است. آتیلا آدم خوشخوراکی است. علاقه زیادی به خوردن کلهپاچه دارد و اصولاً هفتهای یک بار کلهپاچه را میخورد. خورشت قیمه بادمجان و قورمه سبزی هم از دیگر غذاهای مورد علاقه او هستند.
*علاقه به مسی
لیونل مسی از جمله چهرههای مورد علاقه فوتبالی آتیلا است. او علاقه زیادی به مسی دارد. هر چند که این علاقه را میتوان نسبت به رونالدوی رئالی هم دید. در کل آتیلا علاقهمند به فوتبال خوب و ناب است.
*صدای مرتضی پاشایی
علاقه زیادی به صدای مرتضی پاشایی داشت. مخصوصا این که این خواننده با صدای خوب خود برای پدرش خواند تا بیشتر برای آتیلا و خانوادهاش خاطرهساز شود. طی مدت حیات پاشایی آتیلا و خانوادهاش با او دوستی و رفاقت داشتند و از این رو فوت این خواننده محبوب برای آنها تلخ بود و تحت تأثیر این پرواز غم انگیز قرار گرفتند.
*کار در خانه
زمانی که در تهران سکونت داشتند، آتیلا کمتر در خانه کار میکرد، اما الان با سکونت در ترکیه به دلیل تنهایی همسرش در خانه، آتیلا هم در کارهای خانه به او کمک میکند. بخش مهمی از روز آتیلا و همسرش با سپری کردن کلاسهای زبان در ترکیه و ورزش سپری میشود.
آتیلا حجازی در یک فیلم سینمایی شیفت شب در نقش همسر نیکی کریمی به ایفای نقش پرداخت.
پسر مرحوم حجازی درباره حضور در شفیت شب گفت: «من در این سال ها ۴ پیشنهاد برای بازیگری در سینما داشتم. حالا نمی خواهم اسم کارگردان ها را ببرم ولی در سالیان نسبتا دور، دو پیشنهاد داشتم که آن موقع در استقلال بازی می کردم ولی هر دو پیشنهاد را همان موقع رد کردم. ۵،۶ سال بعد هم یک پیشنهاد دیگر رسید.»
آتیلا حجازی در پاسخ به این سوال که چه زمانی با خانم کریمی کار را شروع کردید و چه شد این پیشنهاد را قبول کردید، گفت: «راستش نزدیک به سه سال قبل بود که خانم کریمی به من پیشنهاد دادند. ایشان با من تماس گرفتند و خواستند که چند سکانس کوتاه در فیلم شان حضور داشته باشم.»
گفتنی است کارگردانان بسیاری قبل و بعد از انقلاب نتوانستند ناصر حجازی را برای حضور در یک فیلم سینمایی قانع کنند اما آتیلا سرانجام به جمع سینمایی ها ملحق شد.
زندگی آتیلا حجازی در ترکیه
آتیلا حجازی دیگر در انظار عمومی دیده نمی شود. می گویند برای همیشه به ترکیه مهاجرت کرده است؛ یکی از بیزینسی که آنجا به راه انداخته، صحبت می کند و یکی از راه اندازی مدرسه فوتبال حجازی در یکی از شهرهای این کشور خبر می دهد.
بعد از مرگ ناصر حجازی، آتیلا روی نیمکت استقلال نشست. می گویند این خواست علی فتح الله زاده بوده که یادگار ناصرخان را نادیده نگیرند و به خاطر همین از اعضای هیات مدیره و کادر فنی خواسته که حتما پستی را برای او در نظر بگیرند.
آنالیزوری، مسئولیتی بود که به او سپرده شد. قلعه نویی که آمد، آتیلا از استقلال رفت. او در بازگشت مظلومی به استقلال بنا بر دلایلی با این تیم به توافق نرسید و بعدش از ایران رفت.
چند ماه قبل بود که آتیلا تصمیم گرفت به ترکیه برود. می گویند او با کمک مالی مادر، راهی آنتالیا شد تا در این شهر بیزینسی را برای خودش راه بیاندازد. امیر رفیعی، کسی که مستند حجازی را ساخته است، یکی از کسانی است که از آتیلا خبر دارد. او به «تماشاگران امروز» می گوید:«آتیلا یک مرکز خرید و فروش آپارتمان را مدیریت می کند. یکی از برنامه هایش هم این است که مدرسه فوتبال حجازی را در ترکیه هم بسط و گسترش دهد. البته هنوز برای راه اندازی این مدرسه کاری انجام نداده است.» حالا آتیلا از این می گوید که در ترکیه چه می کند:
زندگی جدید خوش می گذرد؟ زندگی کنار دریا!
– اینجا واقعا بهشت است؛ آرامش که داشته باشی دیگر برای زندگی چیزی کم نداری.
الان چه می کنی؟
– من دنبال آرامش بودم. در ایران یکسری تنش هایی داشتم، از این فوتبال و از حرف هایی که زده می شد، خسته شده بودم. متاسفانه مردم ما جوری هستند که دوست دارند پشت سر هم و راجع به هم حرف بزنند و اظهارنظر کنند. یکسری حسادت هایی وجود دارد که … ولی اینجا از این خبرها نیست و جز آرامش، من چیزی ندارم و هیچ چیزی من را ناراحت نمی کند. محیط خیلی خوبی است و زن و بچه ام راحت هستند و بچه ام مدرسه خوبی می رود.
چیزهایی که در تهران نمی توانست استفاده کند اینجا به راحتی استفاده می کند. همین هم برای من بس است چون خانواده برایم در درجه اول اهمیت هستند و وقتی دیدم آن محیط را دوست ندارند، گفتم برویم هر جا دوست دارید. چون قبلا به اینجا آمده بودیم و دیده بودیم. وقتی دیدم چقدر آدم ها با هم مهربان هستند و به هم احترام می گذارند، اینجا را انتخاب کردیم.
آلانیا هستید؟
– بله، ۱۳۰ کیلومتری آنتالیاست.
دقیقا چه کاری می کنی؟
– دنبال این هستم که مدرسه فوتبال تهرانم را اینجا به همان نام مدرسه فوتبال ناصر حجازی تاسیس کنم و الان دنبال کارهایش هستم. اینجا اینطور نیست که شب بخوابی صبح بیدار شوی یک مدرسه فوتبال دارا و سارا تاسیس کنی، قانون دارد و بی قانونی نیست. باید یکسری آیتم ها داشته باشی. باید مدرک مربیگری آ داشته باشیو زیر نظر یک باشگاه باشی. شهری که من در آن زندگی می کنم یک تیم لیگ یکی دارد که فصل گذشته در پلی آف نتوانست به سوپرلیگ بیاید.
رفتم و با آنها صحبت کردم. خیلی هم استقبال کردند و احترام گذاشتند و همین خیلی برای من اهمیت داشت. جایی که نه من را می شناسند و نه چیزی می دانند، همین که ما رفتیم صحبت کردیم و از رزومه مان گفتیم برخورد خوبی کردند. البته چون زبان انگلیسی ام خوب است و فوتبالیست بوده ام و مدرک آ مربیگری دارم و … خیلی راحت تر می توانم جذب کار شوم. یکسری صحبت ها انجام شده و امیدوارم بتوانم این مدرسه فوتبال را اینجا دایر کنم.
اینکه می گویند در کار مسکن هستی…
– بله، در یکی از پروژه هیا ساختمانی اینجا یک سرمایه گذاری کوچکی کرده ام و در کار خرید و فروش و ساخت ملک و آپارتمان و … هستم.
به نظر می رسد کار معاملات مسکن یک مقدار از روحیات ژنتیک شما دور است. خاندان حجازی، هم خودت، هم خدابیامرز ناصرخان یک مقدار از این کارها…
– وقتی فضای کار دیگری برای من وجود ندارد، نمی توانم بیکار بمانم. به من گفتند باید حقت را بگیری و مثل پدرت باشی. پدر من یک دونه بوده و دیگر تکرار نمی شود. از طرفی هم من نه دلال دارم، نه منیجر، نه مدیربرنامه، نه ایجنت، نه خبرنگار و … دوست خبرنگار زیاد دارم ولی هیچ وقت دنبال این نبوده ام که مثلا بگویم می شود برای من یک تیم درست کنی! الان واقعا به حرف پدرم رسیده ام که می گفت اگر می خواهی در فوتبال ایران موفق شوی، اگر آن راهی که من رفتم را بروی هیچ وقت موفق نمی شوی. راست می گفت. همیشه می گفت فوتبال ما ناپاک کاست، الان بعد از چند سال همه به این نتیجه رسیده اند که فوتبال ما پاک نیست.
به سعید رمضانی (همسر آتوسا دختر ناصر حجازی) گفتم تو در این فوتبال به هیچ جا نمی رسی، برای اینکه کسی فضایی به تو نمی دهد. دیدید که سه هفته هم تیم سیاه جامگان را به او ندادند. یک روز شخصی زنگ زد گفت آقای حجازی اگر می خواهی تیم داشته باشی باید به فلان جا برویم، من هم برای اولین بار در عمرم گفتم بروم ببینم چه خبر است. باورتان نمی شود، سه مربی آنجا دیدم، یک نفر با تلفن می گفت آقا فلانی خوب است برایت می فرستم ۷۰۰ تومان را بنویس ۹۰۰ تومان یا فلانی کم گرفته یا … فوتبال ما این مدلی است و این چیزی است که به چشم دیدم و کسی برایم تعریف نکرده. بعد اگر شما با این گروه گره نخوری هیچ کاری نمی توانی بکنی. آتیلا حجازی حالا مدرک مربیگری را بگذار در کوزه آبش را بخور.
فوتبالیست بودن را هم همینطور. چهل سال با کسی زندگی کردی یا بالاخره کمک بودی و … هم مهم نیست، تیم محلات را هم به شما نمی دهند. برای اینکه ارتباط نداری. والا چه کسی گفته من سواد ندارم؟ شما با سوادترین مربی ایران را بیاور، یک مناظره با او می گذارم ببین من کجا کم می آورم. ولی کسی این چیزها را نمی بیند. خدای معلومات باشی ولی ارتباط نداشته باشی، کاری نمی توانی بکنی. کسی نمی آید به ما میدان بدهد که اگر نتیجه نگرفتیم ردمان کند. اینطوری شد که تصمیم گرفتم بروم.
یک نگاه منفی درباره اینکه در آنجا وارد کار مسکن شده ای و … هست. اینکه می خواهند یک رؤیایی را به جوان های ایرانی بفروشند؛ مثل اتفاقاتی که در امارات افتاد.
– نه من ایرانی های بسیاری را می بینم که به اینجا می آیند و همه از زندگی راضی هستند. در همه جای دنیا خوب و بد وجود دارد. اینجا هم همینطور. ایران هم همینطور. اقلا خودم آدمی نیستم که بگذارم حق هموطنم را بخورند.
پس هیچ رؤیایی را به کسی نمی فروشی؟
– نه به هیچ وجه! من دنبال یک کار و سرمایه گذاری بودم و به نظرم این زندگی و این کار در این بازه زمانی که می خواستم در آرامش باشم، برایم بهترین کار بود.