جام جم سرا: حاضر جوابی واژهای است که در فرهنگ ما به کسی اطلاق میشود که در هر ارتباط و موقعیتی جوابی در آستین دارد جوابی که متناسب با شرایط سنی و موقعیتی و... فرد مقابل نیست! اصطلاحا حاضرجواب کسی است که تحمل سکوت کردن و یا حتی پذیرش حرف دیگران را ندارد و میخواهد به هر نحوی شده، حرفی برای گفتن داشته باشد و کاری برای دیده شدن خود انجام دهد.
به نظر نمیرسد این ویژگی چندان مورد پسند مردم باشد و بتواند نقش موثری در برقراری ارتباط با دیگران داشته باشد. من فکر میکنم آن چیزی که شما به دنبال آن هستید جراتمندی در بیان احساسات و نظرات خودتان است و نه صرفا حاضرجواب بودن.
جراتمندی یعنی پافشاری بر حقوق خود و بیان مستقیم، صریح و صادقانه احساسات و افکار خود با احترام به حقوق دیگران. بهتر است باهم بررسی کنیم و ببینیم چه اتفاقی در درون شما و در افکار شما درحال رخ دادن است که وقتی میخواهید پاسخی در برابر گفتهها و شاید احیانا درخواستهای دیگران بدهید، مانعی در برابر بیان صریح خواستههایتان ایجاد میشود. بهترین منبع برای شناخت این مانع خود شما هستید. این موانع احتمالی میتواند مواردی از قبیل احساس از دست دادن روابط با افراد مهم و یا صدمه وارد شدن به این روابط، احساس گناه کردن از نه گفتن به دیگران، باور اشتباه مبنی بر اینکه باید همیشه دیگران را از خود راضی نگه داریم و حتی این باور که همیشه باید خواستههای دیگران را بر خواستههای خود ترجیح دهیم، باشد. درباره بعضی افراد فقط ترس از ابراز کردن خود و دیدن واکنش نامناسب دیگران وجود دارد. واکنشی که شاید فقط ساخته ذهنی آنها باشد و در واقعیت چنین چیزی وجود نداشته باشد.
شاید برای همه ما پیش آمده باشد که گاهی نگران رخ دادن واقعهای هستیم ولی وقتی اتفاق میافتد به تمام نگرانیهای گذشته خود لبخند میزنیم. وقتی نمیتوانید به هر دلیلی به موقع خودتان را ابراز کنید و نگران از این ابراز کردن هستید، به این فکر کنید که اگر خواستهتان را بیان میکردید چه پیامدهای خوشایند و ناخوشایندی در انتظار شما میبود. به ناخوشایندها بیشتر و عمیقتر فکر کنید. واقعا اگر بررسی کنید متوجه خواهید شد که هیچ فاجعهای رخ نخواهد داد!
در نهایت این شما هستید که به دیگران این چهره خود را نشان خواهید داد که آنها حق ندارند به حریم و خط قرمزهای شخصی شما وارد شوند و این یعنی احترام گذاشتن به حقوق شما. همه این موارد مستلزم بازبینی درونی و شناخت موانع ابراز وجود شماست که میتوانید در این مرحله از یک روانشناس نیز مشورت بخواهید. بعد از این مرحله سعی کنید گام به گام در روابط خود تمرین کنید و بتوانید این رفتار را به مرور به تمامی روابط خود تعمیم دهید.(آسیه امیدوار طهرانی- کارشناس ارشد روانشناسی/خراسان)
جام جم سرا: دکتر محمد زارع نیستانک با بیان اینکه راهکارهای مناسب سد ارتباطی میان والدین و فرزندان را میشکند ادامه داد: تمام اعضاء خانواده باید موافقت کنند تا یک ساعت از اوقات روزانه خود را برای انجام تمریناتی خاص اختصاص دهند.
وی گفت: هر یک از افراد باید پرسش و پاسخ احتمالی را که در شروع یک بحث ممکن است باشد، منصفانه و صادقانه بنویسد و آن را با صدای بلند بخواند. این پاسخها نه تنها میتواند اطلاعات مهمی را به دیگران منتقل کند، بلکه این تجربه میتواند باعث شود که آعضای خانواده ساعت خوش و لذت بخشی را در کنار یکدیگر بگذرانند.
این دکترای روانشناسی کودک و نوجوان یادآور شد: در ابتدا میتوان بحث را با پنج ویژگی مورد علاقه اعضاء خانواده و پنج خصوصیتی که قابل قبول نیست آغاز کرد. مثلا در مورد موضوعاتی که اعضاء با هم مخالفت دارند ولی تمایل به حل آن دارند، اغلب مواقع مشکل با گله شروع می شود. به کار بردن جملاتی مانند «تو هیچ وقت خونه نیستی» به فرد کمک میکند تا با کمترین دردسر، به یک راه حل مناسب دست پیدا کند.
وی تصریح کرد: در هنگام حل هر مشکل در خانواده، اعضاء باید توجه داشته باشند که وقت خاصی را تنظیم کنند و جلسهای با یکدیگر تشکیل دهند. شرایط را طوری فراهم کنند که هیچکس مجبور نباشد، جلسه را ترک کند.
در هنگام خشم برای حل مشکل تلاش نکنید
زارع نیستانک افزود: زمان هر جلسه باید محدود باشد و تنها به یک موضوع اختصاص داشته باشد و هرگز در اوج خشم و عصبانیت برای حل مشکل تلاش نشود.
وی یادآور شد: برای حل هر مشکل با گفتوگو با ذکر یک ویژگی مثبت آغاز شود و به جای عام نگری و عمومیت دادن در مورد مسائل، در مورد مشکلات به طور مشخص صحبت شود.
این دکترای روانشناسی کودک و نوجوان خاطر نشان کرد: برای حل مشکلات این نکته بسیار اهمیت دارد که هر فرد، بپذیرد که بخشی از مشکل تقصیر او بوده و هرگز سعی نکند پای مشکلات گذشته یا سایر رفتار نامناسب را به میان آورد. هنگام بحث، باید حرفهای طرف مقابل بازگو شود تا فرد دریابد که آیا توانسته منظور وی را دریابد و همچنین باید تلاش کند تا احساس طرف مقابل را درک کند.
زارع نیستانک در پایان گفت: در بعضی موارد به رغم تلاش افراد خانواده جهت رفع مشکل و بکارگیری تمامی مهارتهای ارتباطی، باز هم نمیتوانند سدهای محکمی را که بین آنان ایجاد شده، درهم شکنند، در این حالت باید از پزشک روانشناس کمک گیرند.(ایسنا)
خروسی بود بال و پرش رنگ طلـا ، انگاری پیرهنی از طلـا، به تن کرده بود ، تاج قرمز سرش مثل تاج شاهان خودنمایی می کرد .
خروس ما اینقدر قشنگ بود که اونو خروس زری پیرهن پری صدا می کردند .
خروس از بس مغرور و خوش باور بود همیشه بلـا سرش می آمد، برای همین
سگ همیشه مواظبش بود تا اتفاقی برای اون نیافته
یک روز سگ آمد پیش خروس زری پیرهن پری ،
بهش گفت : خروس زری جون .
خروسه گفت : جون خروس زری
سگ گفت : پیرهن پری جون
خروس : جون پیرهن پری
سگ : می خوام برم به کوه دشت ، برو تو لـانه ، نکنه بازم گول بخوری ، درو روی کسی باز نکنی؟
خروس گفت : خیالت جمع باشه ، من مواظب خودم هستم .
سگ رفت ، بی خبر از اینکه روباه منتظر دور شدن اون بود . همینکه سگ حسابی دور شد ،
روباه ناقلـا جلوی لـانه خروس زری آمد تا نقشه اش را عملی کند ،
جلوی پنجره ایستاد و شروع کرد به آواز خواندن :
ای خروس سحری
چشم نخود سینه زری
شنیدم بال و پرت ریخته
نذاشتن ببینم
نکنه تاج سرت ریخته
نذاشتن ببینم
خروس زری که به خوشگلی خودش افتخار میکرد خیلی بهش بر خورد ، داد زد:
نه بال و پرم ریخته ، نه تاج سرم ریخته .
روباه گفت اگه راست میگی ، بیا پنجره رو بازکن تا ببینمت .
خروس مغرور پنجره رو باز کرد و جلوی پنجره نشست و گفت :
بیا این بال و پرم ، اینم تاج سرم .
و همینکه خروس سرش رو خم کرد که تاجش و نشون بده ، روباه پرید و گردن خروس را گرفت .
خروس داد و فریاد زد کمک ، کمک که بلکه سگ به دادش برسه .
سگ با گوشهای تیزش صدای خروس را شنید و به طرف صدا دوید .
دوید و دوید تا به روباه رسید .
از روباه پرسید: آی روباه حقه باز خروس زری را ندیدی ؟
روباه که دهان خروس رو بسته بود و اونو توی کوله پشتی انداخته بود ،
شروع کرد به قسم خوردن که والـا ندیدم ، من از همه چیز بی خبرم ،
و پشت سر هم قسم می خورد . یکدفعه چشم سگ به کوله پشتی افتاد و گفت :
قسم روباه و باور کنم یا دم خروس را ؟
روباه تازه متوجه شد که دم خروس از کوله پشتی اش بیرون آمده ،
پس کوله پشتی رو انداخت و تا می توانست دوید تا از دست سگ نجات پیدا کند .
و خروس زری پیرهن پری هم همراه سگ به خانه برگشتند .
وقتی کسی دروغی میگه ، ولی نشانه ایی وجود داشته باشه
که حرف او را نقض کنه از این ضرب المثل استفاده می شود .
این مطلب مفید بود ؟ |
خروسی بود بال و پرش رنگ طلـا ، انگاری پیرهنی از طلـا، به تن کرده بود ، تاج قرمز سرش مثل تاج شاهان خودنمایی می کرد .
خروس ما اینقدر قشنگ بود که اونو خروس زری پیرهن پری صدا می کردند .
خروس از بس مغرور و خوش باور بود همیشه بلـا سرش می آمد، برای همین
سگ همیشه مواظبش بود تا اتفاقی برای اون نیافته
یک روز سگ آمد پیش خروس زری پیرهن پری ،
بهش گفت : خروس زری جون .
خروسه گفت : جون خروس زری
سگ گفت : پیرهن پری جون
خروس : جون پیرهن پری
سگ : می خوام برم به کوه دشت ، برو تو لـانه ، نکنه بازم گول بخوری ، درو روی کسی باز نکنی؟
خروس گفت : خیالت جمع باشه ، من مواظب خودم هستم .
سگ رفت ، بی خبر از اینکه روباه منتظر دور شدن اون بود . همینکه سگ حسابی دور شد ،
روباه ناقلـا جلوی لـانه خروس زری آمد تا نقشه اش را عملی کند ،
جلوی پنجره ایستاد و شروع کرد به آواز خواندن :
ای خروس سحری
چشم نخود سینه زری
شنیدم بال و پرت ریخته
نذاشتن ببینم
نکنه تاج سرت ریخته
نذاشتن ببینم
خروس زری که به خوشگلی خودش افتخار میکرد خیلی بهش بر خورد ، داد زد:
نه بال و پرم ریخته ، نه تاج سرم ریخته .
روباه گفت اگه راست میگی ، بیا پنجره رو بازکن تا ببینمت .
خروس مغرور پنجره رو باز کرد و جلوی پنجره نشست و گفت :
بیا این بال و پرم ، اینم تاج سرم .
و همینکه خروس سرش رو خم کرد که تاجش و نشون بده ، روباه پرید و گردن خروس را گرفت .
خروس داد و فریاد زد کمک ، کمک که بلکه سگ به دادش برسه .
سگ با گوشهای تیزش صدای خروس را شنید و به طرف صدا دوید .
دوید و دوید تا به روباه رسید .
از روباه پرسید: آی روباه حقه باز خروس زری را ندیدی ؟
روباه که دهان خروس رو بسته بود و اونو توی کوله پشتی انداخته بود ،
شروع کرد به قسم خوردن که والـا ندیدم ، من از همه چیز بی خبرم ،
و پشت سر هم قسم می خورد . یکدفعه چشم سگ به کوله پشتی افتاد و گفت :
قسم روباه و باور کنم یا دم خروس را ؟
روباه تازه متوجه شد که دم خروس از کوله پشتی اش بیرون آمده ،
پس کوله پشتی رو انداخت و تا می توانست دوید تا از دست سگ نجات پیدا کند .
و خروس زری پیرهن پری هم همراه سگ به خانه برگشتند .
وقتی کسی دروغی میگه ، ولی نشانه ایی وجود داشته باشه
که حرف او را نقض کنه از این ضرب المثل استفاده می شود .
این مطلب مفید بود ؟ |