روانشناسی بالینی یکی از از پرکاربرد ترین حوزه های روانشناسی است که به تشخیص و درمان بیماری های روانی با روش های مخصوص به خود مانند شناخت درمانی و بدون تجویز دارو می پردازد.
روانشناسی شامل شاخههای متفاوتی مانند روانشناسی عمومی، روانشناسی صنعتی سازمانی، روانشناسی کودک، روانشناسی کودکان استثنایی، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی بالینی میباشد.
روانشناسی بالینی شاخهای است که به درک، پیشبینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیستشناختی، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری کمک میکند و از عمر آن به عنوان یک رشته تخصصی و مستقل حدود 90 سال میگذرد. تاریخ آن با تکامل روانشناسی مرضی آمیخته است و گذشته آن به زمان انسان اولیه میرسد؛ زمانی که بشر نخستین امراض روانی را پدیدهای ماورءالطبیعه میدانست.
روانشناسی بالینی بزرگترین حوزه در بین حوزههای روانشناسی است و خصوصاً در ایران بیشترین شمار روانشناسان در این رشته کار میکنند، یعنی رشتهای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری مانند بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، اعتیاد، کشمکشهای زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات سازگاری است.
روانشناسی بالینی خود دارای چند رشته تخصصی است که از آن میان میتوان به سلامت روانی کودکان، سلامت روانی بزرگسالان، اختلالات هیجانی، سوء مصرف دارو، ناتوانیهای یادگیری و روانشناسی سلامت اشاره کرد.
نقشهای تعریف شده برای روانشناسی بالینی را میتوان ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار رواندرمانگرها و همچنین پژوهش و مدیریت دانست.
یک روانشناس بالینی با توجه به علاقه و تواناییاش میتواند در هر یک از چهار زمینه زیر به فعالیت بپردازد: کشف ماهیت بیماریهای روانی و روش درمان افراد مبتلا (در مواردی این کار با مشارکت روانپزشک انجام میشود چرا که در مواردی با تجویز دارو روند درمان بهتر پیش میرود و تجویز دارو بر عهده روانپزشک میباشد)، روانشناس بالینی برای روان درمانی از رویکردهای متفاوتی مانند رفتار درمانی، روانکاوی، شناخت درمانی و ... استفاده میکند.
اندازهگیری خصوصیات افراد بوسیله تستهای روان شناسی، تحقیق و آزمایش خصوصیات بیماران روانی و تلاش تجربی برای کشف علل ، علائم و طرق درمان بیماریها. روانشناسان معتقدند که آگاهی از تمام این روشها برای آمادهساختن روانشناسی بالینی ضروری است و روانشناس بدون آشنایی با آنها نمیتواند به نحو موثری انجام وظیفه نماید.
روان شناس بالینی ممکن است در بیمارستانهای روانی، مراکز مشاوره و روان درمانی، زندانها، بیمارستانها، مدارس، دانشگاهها، پرورشگاهها، کودکستانها، مراکز نگهداری از سالمندان، کارخانهها و انواع دیگر موسسات انجام وظیفه کند و بادادگاههای کودکان یا سازمانهای نظارت بر بزهکاران، درمانگاههای بهداشت روانی، نهادهای ویژه با روانپزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.
در نهایت سر و کار روانشناسان بالینی در اکثر موارد با افراد یا رفتارهای نابهنجار بوده و از این رو یک روانشناس بالینی برای درمان این نابهنجاریها لازم است علاوه بر یک دید جامع نگر، دارای قدرت روحی بالایی باشد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
جام جم سرا به نقل از ایران: زبانش هرچه هست ناآشناست؛ به زبان بیگانههای فضایی میماند؛ شاید هم زبان از ما بهتران... همانطور که وردخوانی را ادامه میدهد خنجرش را بر میدارد و آستینها را بالا میزند و بعد هم مثل فرفره میچرخد دور آنکه دو زانو روی زمین وسط گل فرش چنبره زده. دولادولا میچرخد و با نوک خنجر دور تا دور آنکه روی زمین نشسته خطی میاندازد روی فرش تا یک حصار دایرهای شکل بگیرد. میخواند و حصار میاندازد، میخواند و حصار میاندازد، میخواند و...
پرزهای فرش از خط حصار به هوا بلند میشوند و در نور کم جانی که از پشت پرده زنبوری خود را زورکی به درون اتاق کشانده، به شور و غلیان درمیآیند. بعد نوبت میرسد به سطل آب. سطل را میگذارد روی زمین جلوی آنکه وسط حصار است. بازهم شروع میکند به چرخیدن و خواندن. میخواند و به زن اشاره میکند فندکی که کنارش است بردارد و کاغذی را که کنار سطل است آتش میزند و فرو میکند در آب. کاغذ آتش گرفته جیز جیز کنان در آب خاموش میشود. دیگر نمیچرخد. خودش هم مینشیند روی زمین مقابل زن.
بینشان سطل است. آستینش را بالاتر میبرد و دست میکند در سطل و میچرخاند. «آها... پیدایش کردم» این را میگوید و مشت پرش را بیرون میآورد. قفل را میگذارد جلوی زن. یک قفل زنگ زده که انگار بیست سی سالی میشود باز نشده. میگذاردش جلوی زن که هاج و واج مانده و چشم گرد شدهاش را از قفل بر نمیدارد.
«کار، کار خواهر شوهر کوچیکته. ورپریده این قفله رو همون شب عروسی تون برات زده... میشه چقدر؟ ها. تقریباً همون ده پانزده سال پیش. البته یا کار، کار اونه یا جاری کوچیکتره یا خاله کوچیکه شوهرت. خلاصه یکی از این سه نفردیگه. غیر از این نمیتونه باشه. خودت به کدوم مشکوکی؟»
زن مردد مانده که کدام یکی را مجرم اصلی بداند؟ مجرمی که باعث شده شوهرش با او سرد باشد و مدام کارشان بکشد به جنگ و دعوا. از یک طرف رابطهاش با هیچکدامشان خوب نیست و با هر سه شان کارد و پنیر است. از یک طرف فکر میکند پس چرا آقای رمال اسم مادر شوهرش را نیاورده؟ او که بیشتر از همه دوست دارد کارشان به طلاق و طلاق کشی بکشد. بعد فکرش را بلند میگوید «حتماً ننش به یکی از این سه تا مأموریت داده برن واسمون قفل بزنن. الهی خدا به زمین گرمت بزنه زن... الهی...»
آقای رمال هم دور بر میدارد و حرفهایی میزند که زن بیچاره را حسرت به دل کند و آه عمیقی به دلش بگذارد: «اگر زودتر میآمدی کارت به اینجا نمیکشید این قفلی که برایت زدهاند خیلی قدیمی است. موکلم با سختی بیرون کشیدش. موکل؟ همان از ما بهترانی که دستیار آقای رمال است و کمک میکند تا طلسمها و قفلها باطل شوند یا برعکس کمک میکند تا کسی را طلسم کنند و برایش قفل بزنند.
کار که تمام میشود آقای رمال چند نسخه تجویز میکند که رابطه زن را با شوهرش بهبود ببخشد و به قول خودشان به مردش رجوع کند.
«این 5 تا کاغذ رو بگیر و هر شب یکیشون رو همراه اسفند بسوزون. همون موقع که میسوزونی هم بگو به نام شوهرم و مادرش. یادت نره اسمشو بگیها. اینا شوهرتو بیقرار میکنه»
زن خوشحال کاغذها را میگیرد و محکم در مشتش میفشارد جوری که انگار زندگی از دست رفتهاش را به چنگ آورده. آقای رمال چند کاغذ بقچه پیچ هم میدهد دست زن که برود در یک خرابه خاک کند: «اینارم بگیر که زبون مادر شوهرتو ببندی که دیگه فضولی نکنه تو زندگیتون. یکی دیگم هست. اینم زبون بند خواهر شوهر و جاری و هر کی که شر و شور درست کرده. بگیر برو خیالت راحت.»
حالا میرسد نوبت به حساب و کتاب. دستمزد آنکه زندگی ات را نجات داده و با چند تا کاغذ و ورد عجیب و غریب، شوهرت را واله و شیدا کرده و پای همه را از زندگی تان بریده، چقدر میشود؟ آقای رمال شروع میکند به چرتکه انداختن «قفلت که میشه 50 هزار تومن. دو سومش سهم موکله برای همین نمیتونم تخفیف بدم. دهن بند و ورد برای بیقرار شدن شوهرت هر کدام 6 هزار تومن. یعنی سرجمع میکنه 98 هزار تومن. با تخفیف 95 تومن. برو به سلامت اما هفته دیگه دوباره بیا که یه چکت کنم ببینم قفلی چیزی باز نزده باشن. چون ممکنه بفهمن قفل باز شده.» زن با چهرهای بشاش راهی میشود تا بر ویرانههای زندگی بر باد رفته اش، خانهای آباد بسازد. خانهای روی آب. خانهای بر پایه چند ورد و قفل و زبان بند و باطل السحر و طلسم و...
آقای رمال روزانه حدود بیست سی نفری را راه میاندازد و پولی که از مشتریها میگیرد بستگی به مورد طرف دارد و گاهی خیلی بیشتر از این حرفهاست. آقا جمال صدایش میزنند و سن وسالی هم ندارد. در خانهای که در خیابان نظام آباد است. در کوچهای تنگ و باریک. آدرس که می دهند می گویند، در قهوهای یک. در قهوهای زنگار گرفته که آدمهای چاق ممکن است به چارچوب باریکش گیر کنند. خانهای کوچک و نمور که با دیدن در و دیوار رنگ پریدهاش نخستین سؤالی که به ذهن میدود این است که آقای رمال با داشتن یک موکل مشکل گشا و همه فن حریف و این در آمد آنچنانی، چرا به وضع خودش سرو سامانی نمیدهد؟ شغل پدر و پدربزرگش هم همین بوده. البته او غیر از موکلش یک دستیار دیگر هم دارد، خانمش. در را او باز میکند و با خوشرویی مشتریها را دعوت میکند، تا از حیاط دو سه متری عبور کنند و بروند داخل. بیشتر مشتریها زن هستند برای همین هم بهتر است یک خانم باشد که امور را رتق و فتق کند و بتواند به درد دل مشتریها گوش بسپارد و بازار را گرم نگه دارد. خانم آقای رمال که همه مشتریها زری صدایش میکنند و با او رابطه گرمی دارند، میگوید: «اکثر مشتریامون خانوما هستن. بینشون تک و توک مرد هم هست. اما خانوما خیلی بیشترن. اکثرشونم یا میخوان مشکلشون رو با شوهراشون و خانواده شوهرشون حل کنن یا دخترایی هستن که بختشون بسته شده و میان که بختشون وا شه...»
رمالها و راههای میانبر کاذب به سوی خوشبختی
از تحقیقات اینگونه برمیآید که ۹۵ درصد مراجعهکنندگان به رمالان را زنان تشکیل میدهند و دیگر اینکه حدود ۷۵ درصد مراجعان، تحصیلکردههایی هستند که تفکرات امروزی دارند و خود را روشنفکر میدانند. اما دلیل این مراجعههای زنان به رمالان و دعانویسها و البته فالگیرانی که آنها را به به سمت رمالان سوق میدهند، چیست؟ چرا زنان حاضرند برای بهبود روابط خود با همسرشان و دیگران این راه را برگزینند و پول هنگفتی بپردازند اما کمتر پیش میآید که به جای دست به دامن رمال شدن، به یک مشاور روانشناس مراجعه کنند تا مشکلاتشان را از راهی منطقی حل کنند.
دکتر اسماعیل مرادی، روانشناس ـ مشاور معتقد است برای این مسأله میتوان علتها و ریشههای متعددی در نظر گرفت که یکی از آنها تاریخچه و پیشینه اینجور کارها نزد ایرانیان و ملل کهن است اما اگر از این پیشینههای تاریخی بگذریم و به حال کنونی اکتفا کنیم دلایل زیادی پیدا میشود: «یکی از دلایل این مسأله آن است که زنان به دلیل یکسری ناملایمات اجتماعی که ریشه در سالیان دراز دارد، گاهی از اعتماد به نفس اجتماعی بالایی برخوردار نیستند و در مقابل مسائل پیچیده، بویژه مسائلی که با روابط عاطفی شان گره خورده، مستأصل و عاجز میشوند و دنبال یک راه میانبر میگردند تا هرچه سریعتر از شر فکرهای عذاب آور و مشکلاتشان خلاص شوند. اینگونه میشود که منطق رنگ میبازد و خرافه به جای او مینشیند.»
سؤال دیگری که پیش میآید این است که زنان حرفهای رمالها را باور میکنند یا اینکه دوست دارند باور کنند؟
به اعتقاد دکتر مرادی، عدهای از زنان زود باور هستند و هر چه رمال میگوید باور میکنند بویژه اگر یکی دوبار به صورت اتفاقی یا هر دلیل دیگری، چند کار کوچک از این شیادان ببینند. در این صورت به دام رمالها گرفتار میشوند و معتاد وارانه نزدشان میروند. عدهای دیگر از مشتریان رمالان هم شاید اطمینان کامل به حرفهای رمال نداشته باشند و پولی که میدهند با اکراه باشد اما همین کورسوی امید هم برایشان غنیمت است. در واقع آنها دوست دارند خبرهای خوش و انرژیهای مثبت را هر چند با ضریب اطمینان پایین، باور کنند.
به گفته این روانشناس- مشاور، یکی دیگر از دلایل مهم مراجعات زنان به رمالها طرز تفکر غلطی است که در بین عدهای از زنان رواج دارد. حکایت دعوای کهنه عروس و مادر شوهر... همین دعواهای خانوادگی وعجز برای حل منطقی آنها پای زنان زیادی را به اینجور جاها باز میکند. در واقع این افراد توانایی مدیریت بحرانهای زندگی را ندارند و مهارتهای حل مشکلات و رویارویی منطقی با آنها را نیاموختهاند. آنها طعمه خوبی برای رمالان هستند.
خانههای زیادی هستند مانند خانه آقا جمال و زری خانم که درشان به روی مشتریهای همیشگی شان باز است. مشتریانی که ترجیح دادهاند آقای رمال را به عنوان مشاور روانشناسشان برگزینند و کرور کرور پول بیزبان را بدهند دست رمال تا گره از کارشان باز شود. بیآنکه لازم باشد خودشان قدم از قدم بر دارند و اندکی تلاش کنند برای رهایی از باتلاق مشکلاتشان. (شیرین مهاجری)
در این زمانه، سوالی که مطرح میشود این است: بازی با نور در دکوراسیون محل زندگی و کار چه تاثیری بر روحیه ما دارد؟ آیا نورها میتوانند فضایی شادتر برای ما ایجاد کنند یا برعکس، گاهی باعث بیحوصلگی و کسالت میشوند؟ هرایر دانلیان (کارشناس ارشد روانشناسی بالینی) در این زمینه توضیح میدهد:
*از نورهای طبیعی شروع کنیم، آیا نور خورشید و مهتاب میتواند باعث سرزندگی شود و نبودشان سلامت روان ما را تهدید میکند؟
بهطور حتم نور روی قوای روانی و حتی جنسی انسان تاثیر میگذارد اما اینکه بگوییم مردمی که در مناطق کم آفتابتر زندگی میکنند الزاما افسردهتر یا ناشادتر از کسانی هستند که در مناطق آفتابی زندگی میکنند، ریشه علمی ندارد. با این حال فردی که همواره در شهری آفتابی زندگی کرده است وقتی به هر دلیلی به منطقهای که آفتاب کمی دارد نقل مکان میکند ساعت بیولوژیکی بدنش به هم میخورد و به دنبال تاثیرات هورمونی، احتمالا خلقش پایین میآید.
*برخی از افراد محیطهای کم نور را ترجیح میدهند و اغلب در خانه نور کمی دارند، آیا این امر میتواند نشانه خلق پایینتر این افراد باشد؟
نه الزاما. اگر از دیدگاه بالینی به این امر نگاه کنیم باید سایر ویژگیهای این فرد را نیز درنظر بگیریم. در صورتی که این فرد، کمتر غذا بخورد، کمتر تحرک داشته باشد و ... شاید نشانه افسردگی او باشد اما در اغلب موارد انتخاب نور کم فقط یک سلیقه شخصی است. ممکن است نور کم به فرد احساس امنیت بدهد و در این صورت این نوع نور حال فرد را بهتر میکند. برخی هم دوست دارند بعد از یک روز پر مشغله در محیطی با نور نه چندان زیاد استراحت کنند.
*توصیه شما به عنوان یک روانشناس چیست؟ به نظر شما بهتر است خانه یا اتاق پرنوری داشته باشیم یا برعکس کمنور؟
ترکیب هر دو خوب است. نور زیاد و شدید، ذهن را فعال و تحریک میکند. همچنین تمرکز را کاهش میدهد، اما نور کم نتیجهای معکوس دارد. بنابراین بهتر است هر فرد بنا به شرایط فردی و موقعیت زمانی و مکانی خود، نور محیط را تنظیم کند. با این حال بهترین گزینه برای خانه استفاده از نور متعادل است. جالب است بدانید در بیمارستانهای روانی هم از نور برای کمک به بیماران استفاده میشود. بهطور مثال وقتی فردی خسته است و به آرامش نیاز دارد نور را کم میکنند اما زمانی که فرد خلق پایینی دارد برای افزایش شادابی او، نور را بیشتر میکنند.
*نظرتان درمورد استفاده از آباژورها و بهطور کلی نورهایی که از کنار تابیده میشوند، چیست؟
نور آباژورها، تزیینی و کمکی است و نباید از آنها به عنوان نور اصلی خانه استفاده کرد چرا که بدن ما عادت کرده است نور از بالای سرمان به پایین تابیده شود، همانطور که آفتاب و مهتاب از بالا به زمین میتابند بنابراین اگر به مدت طولانی از نور آباژور به عنوان نور اصلی خانه استفاده کنیم، میتواند آزاردهنده باشد چرا که ذهن را درگیر میکند.
*چه رنگ نوری برای خانه خوب است؟
نور آفتاب و مهتاب طبیعیترین و آشناترین نورها برای انسان و ناخودآگاه اوست. بنابراین بهترین نورها برای استفاده دائم آفتابی و مهتابی هستند. استفاده از نورهای رنگی باید مقطعی و کوتاهمدت باشد و نمیتوان به عنوان نور دائم از آنها استفاده کرد. با این حال هر نوری آثاری دارد بهطور مثال رنگ قرمز و نور قرمز میتواند منجر به برانگیختگی و تحریک جنسی شود. همچنین در برخی فرهنگها رنگهای خاص حامل پیامهای خاصی هستند مثلا رنگ سبز سیدی برای ایرانیها آشنا، مقدس و قابلاعتماد است.
*نظرتان درمورد نورهای نئون چیست؟
این نورها خیلی براق و آسیبزننده هستند. نورهای نئون به نوعی تداعیکننده فضای بیمارستان و ادارههای دولتی هستند و بهتر است در منزل استفاده نشوند. برای خانه همان لامپهای حبابیشکل گزینه مناسبتری هستند.
توصیه آخر شما چیست؟
نور و شکل با یکدیگر رابطه تعریفشدهای دارند؛ نور روی عواطف ما تاثیر میگذارد و فرم و شکل، روی افکار ما. همانطور که وقتی یک غذا را به شکل جالبی تزئین میکنیم، از یک سو فرم و ظاهر غذا و سوی دیگر رنگ غذا اشتهایمان را تحریک میکنند، نورها هم با شکل ارتباط دارند، اینکه ما از یک لامپ هالوژنی استفاده کنیم که نورش مستقیم میتابد یا چراغی که نور را پخش میکند در افکار و احساسات ما تاثیر خواهد داشت. (کتایون ضیایی/زندگی مثبت)
خبرگزاری آریا -
همه ی مردم در مراحلی از زندگی، شرایط دشواری را تجربه می کنند. غم و اندوه، استرس و از دست دادن بخشی از زندگی هر فرد است، در بیشتر موارد ما می توانیم احساسات خود را در این مواقع مدیریت کنیم، با این حال مواردی نیز پیش می آید که صحبت کردن و مشورت کردن با دیگری را انتخاب می کنیم، حال این دیگری می تواند دوست باشد و یا یک فرد متخصص.
اما آیا می دانید چه موقع باید با دوست مشورت کرد و کی بهتر است از کمک یک فرد متخصص بهره بگیرید؟
- آن زمان که شما احساسات را با شدت خیلی زیادی بروز می دهید.
همه ی ما گاهی اوقات خشمگین می شویم و یا غصه می خوریم. اما سوال این است که شما چه موقع و به چه شدتی این احساسات را نشان می دهید؟ اگر کسی هستید که حتی برای فعالیت های روزمره ای که طبق روال پیش نمی رود بیش از حد عصبانی می شوید، باید بدانید با مشکلی اساسی روبرو هستید. یا شاید شما کسی هستید که هر چیز کوچک را به یک فاجعه بدل می کنید. اینها نشانه های اضطراب است. نشانه ی اینکه چیزی درست نیست. بنابراین بهتر است از یک روانشناس برای یادگیری مدیریت بهتر احساسات خود کمک بگیرید.
- شما از یک واقعه ای جان سالم بدر بردید اما نمی توانید فکر کردن در باره آن حادثه یا واقعه را متوقف کنید.
شاید دوستی را از دست داده اید، یا ضرر مالی دیده اید، فکر در رابطه با این موضوعات وقت زیادی را از شما می گیرد و زندگی روزمره شما را مختل کرده است. مردم احساس می کنند احساس غم اندوه به مرور زمان خود به خود بر طرف می شود، اما باید بدانید همیشه اینطور نیست، همیشه زمان به نفع ما کار نمی کند. درد از دست دادن کسی یا کاری می تواند به مرور زمان مشکلات خواب، به هم خوردن روابط و گرایش به الکل و مواد را به همراه داشته باشد. اگر شما کسی هستید که منتظرید دوست یا عضوی از خانواده ی شما با مرور زمان فراموش کند بهتر است از یک فرد متخصص کمک بگیرید تا با بهترین روشها برای متوقف کردن درد و برگشتن هرچه سریعتر به روال عادی زندگی شما را راهنمائی کند.
- سر درد مداوم که توضیحی برای آن ندارید، درد معده و از دست دادن ایمنی بدن
زمانی که با شرایط عاطفی متفاوتی روبرو می شویم ،بدن هم جسمی و هم روانی به آن مورد واکنش نشان می دهد. مطالعات متعدد نشان می دهد که استرس می تواند با بیماریهای جسمی، اعم از سر درد، مشکلات معده، سرماخوردگی های مکرر و حتی فقدان میل جنسی همراه باشد. بعلاوه عده ای هم از درد عضلانی مکرر شکایت دارند که در واقع می تواند به دلیل مشکلات عاطفی باشد. اگر درد های جسمی شما در شرایطی است که موضوعی عاطفی شما را رنج می دهد، یک روانشناس می تواند به شما کمک کند تا با مشکلات روحی و فشار و استرس ناشی از آن به روشی مناسب مقابله کنید.
- زمانی که می خواهید وابستگی به الکل و مواد را درمان کنید.
اگر شما اغلب مستید و مواد مصرف می کنید، باید بدانید که تلاش می کنید از چیزی فرار کنید، یا شاید در یک مقطع زمانی زیاد غذا می خورید و یا بی اشتها هستید، باز باید بدانید اینها مواردی است که نشان می دهد چیزی غیر عادی در جریان است. اینها می تواند نشان دهنده ی افسردگی و یا استرس مزمن باشد.
منبع: سلامت نیوز
روانشناسی بالینی یکی از از پرکاربرد ترین حوزه های روانشناسی است که به تشخیص و درمان بیماری های روانی با روش های مخصوص به خود مانند شناخت درمانی و بدون تجویز دارو می پردازد.
روانشناسی شامل شاخههای متفاوتی مانند روانشناسی عمومی، روانشناسی صنعتی سازمانی، روانشناسی کودک، روانشناسی کودکان استثنایی، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی بالینی میباشد.
روانشناسی بالینی شاخهای است که به درک، پیشبینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیستشناختی، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری کمک میکند و از عمر آن به عنوان یک رشته تخصصی و مستقل حدود 90 سال میگذرد. تاریخ آن با تکامل روانشناسی مرضی آمیخته است و گذشته آن به زمان انسان اولیه میرسد؛ زمانی که بشر نخستین امراض روانی را پدیدهای ماورءالطبیعه میدانست.
روانشناسی بالینی بزرگترین حوزه در بین حوزههای روانشناسی است و خصوصاً در ایران بیشترین شمار روانشناسان در این رشته کار میکنند، یعنی رشتهای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری مانند بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، اعتیاد، کشمکشهای زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات سازگاری است.
روانشناسی بالینی خود دارای چند رشته تخصصی است که از آن میان میتوان به سلامت روانی کودکان، سلامت روانی بزرگسالان، اختلالات هیجانی، سوء مصرف دارو، ناتوانیهای یادگیری و روانشناسی سلامت اشاره کرد.
نقشهای تعریف شده برای روانشناسی بالینی را میتوان ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار رواندرمانگرها و همچنین پژوهش و مدیریت دانست.
یک روانشناس بالینی با توجه به علاقه و تواناییاش میتواند در هر یک از چهار زمینه زیر به فعالیت بپردازد: کشف ماهیت بیماریهای روانی و روش درمان افراد مبتلا (در مواردی این کار با مشارکت روانپزشک انجام میشود چرا که در مواردی با تجویز دارو روند درمان بهتر پیش میرود و تجویز دارو بر عهده روانپزشک میباشد)، روانشناس بالینی برای روان درمانی از رویکردهای متفاوتی مانند رفتار درمانی، روانکاوی، شناخت درمانی و ... استفاده میکند.
اندازهگیری خصوصیات افراد بوسیله تستهای روان شناسی، تحقیق و آزمایش خصوصیات بیماران روانی و تلاش تجربی برای کشف علل ، علائم و طرق درمان بیماریها. روانشناسان معتقدند که آگاهی از تمام این روشها برای آمادهساختن روانشناسی بالینی ضروری است و روانشناس بدون آشنایی با آنها نمیتواند به نحو موثری انجام وظیفه نماید.
روان شناس بالینی ممکن است در بیمارستانهای روانی، مراکز مشاوره و روان درمانی، زندانها، بیمارستانها، مدارس، دانشگاهها، پرورشگاهها، کودکستانها، مراکز نگهداری از سالمندان، کارخانهها و انواع دیگر موسسات انجام وظیفه کند و بادادگاههای کودکان یا سازمانهای نظارت بر بزهکاران، درمانگاههای بهداشت روانی، نهادهای ویژه با روانپزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.
در نهایت سر و کار روانشناسان بالینی در اکثر موارد با افراد یا رفتارهای نابهنجار بوده و از این رو یک روانشناس بالینی برای درمان این نابهنجاریها لازم است علاوه بر یک دید جامع نگر، دارای قدرت روحی بالایی باشد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره