انواع طلاق دارای ارکان چهارگانه می باشند که در انواع طلاق این چهار باید وجود داشته باشد. برای انواع طلاق وجود دو شاعد عادل مرد ضرورت دارد.
طلاق
شوم ترین سرنوشتی است که ممکن است برای یک خانواده رقم بخورد. با این وجود گاه گریزی
از آن باقی نمیماند. با طلاق رشته ازدواج میان زن و شوهر قطع میشود و از آن پس
برای باز کردن گره و علقه میان آن دو باید برخی اقدامات انجام شود
طلاق دارای چهار رکن اساسی است که عبارتند از:
اول) طلاق دهنده: درباره طلاقدهنده که همان مرد است چهار شرط معتبر است که باید در زمان طلاق وجود داشته باشد:
اختیار
در انواع طلاق ها شرعا و قانونا بر اساس حدیث نبوی شریف «الطلاق ... و من اخذ
بالساق» بر عهده شوهر است اما بر اساس قانون شوهر نمیتواند خودسرانه دست به طلاق
بزند بلکه باید برای طلاق به دادگاه مراجعه کند و در نهایت هم آن را ثبت کند در غیر
این صورت مرتکب جرم شده است. به نظر میرسد با توجه به این که اکنون طلاق بدون
موافقت دادگاه واقع نمیشود اگر کسب موافقت دادگاه نیز به عنوان رکن پنجم طلاق به
شمار آید بی وجه نیست
دوم) طلاق گیرنده: درباره مطلَّقه که همان زن طلاق داده شده است نیز پنج شرط باید در زمان طلاق وجود داشته باشد تا انواع طلاق از اعتباربرخوردار باشد:
سوم) صیغه طلاق: طلاق به خاطر آثار و پیامدهای خاصی که در جامعه دارد دارای شرایط و تشریفات خاصی است که حتما باید رعایت شود. از جمله اینکه باید صیغه طلاق خوانده شود. در صیغه نیز شروطی معتبر است که عبارتند از این که صیغه مخصوصه برای ازاله قید نکاح «هی طالقٌ یا فُلانَة طالقٌ یا اَنتِ طالقٌ» باشد. گفته میشود که طلاق به غیر عربی واقع نمیشود و با اشاره هم واقع نمیشود مگر کسی که عاجز از حرف زدن باشد.
سایر شرایط:
چهارم) شاهد گرفتن: شاهد گرفتن دو یا چند نفر مرد عادل بر وقوع انواع طلاق ضرورت دارد. بنابراین دو شرط در شاهد گرفتن بر طلاق حتما باید مورد توجه قرار گیرد:
در تقسیم بندی انواع طلاق باید بدانیم که بعضی از طلاقها حرام هستند. بنابراین اولین دسته بندی عبارت است از:
طلاق بدعی به معنای بدعت حرام: منظور ما از طلاق بدعی آن دسته طلاقهایی است که برخلاف احکام شریعت باشد. طبیعی است که اگر این نوع طلاق واقع شود باطل است. طلاق
سنی به معنای سنت مشروعه: به آن دسته طلاقهایی گفته میشود که مطابق مقررات و با
رعایت کامل شرایط شرعی انجام شده باشد و خود بر دو نوع است: |
1) طلاق باین که مرد در آن حق رجوع ندارد. بنابراین اگر کسی همسر خود را با طلاق باین مطلقه کرد حق رجوع نخواهد داشت و برای رجوع نیاز به عقد مجددی هست.
2) طلاق رجعی که مرد در آن حق رجوع در زمان عده را دارد. بنابراین اگر شخصى زن خود را با طلاق رجعی مطلقه کرد، پس از آن اختیار دارد در زمان عده زن، بدون عقد جدید به همسرش رجوع کند و دوباره او را عیال خود کند. بنابراین همانطور که از نام این نوع طلاق معلوم است، طلاق رجعی، طلاقی است که در آن مرد حق رجوع دارد؛ خواه رجوع بکند یا نکند.
در مواردی که طلاق، برابر قانون مدنی باین نباشد رجعی است. در طلاق رجعی، تا موقعیکه عده زن منقضی نشده است، رابطه نکاح کاملاً قطع نشده است. بنابراین در ایام عده رجعیه، حقوق و تکالیف زوجیت تا آن جا که با ماهیت طلاق سازگار باشد، به حکم قانون باقی میماند؛ نفقه زن به عهده شوهر است و دادگاه در صورت اختلاف باید میزان این نفقه را تعیین کند و اگر یکی از زوجین فوت کند، دیگری از او ارث میبرد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
طلاق بائن به طلاقی گفته می شود که مرد در زمان عده حق رجوع به زن را ندارد. در طلاق بائن مرد بعد از زمان عده می تواند مجددا با او ازدواج کند.
طلاق به معنای گشودن گره و رها کردن است. همچنین طلاق از نظر لغوی در معنای ترک کردن نیز آمده است و در اصطلاح عبارت از پایاندادن زناشوئى بهوسیله زن یا شوهر است. باید توجه داشت که اساساً طلاق در عقد ازدواج دائم مطرح میشود؛ ماده ۱۱۳۹ قانون مدنی در این باره مقرر داشته است: طلاق مخصوص عقد دائم است و زن در منقطعه با انقضای مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج میشود.
از حیث ماهیت طلاق در فقه و حقوق باید گفت که طلاق یکی از اعمال حقوقی است و از آنجا که با یک اراده (خواه اراده زوج باشد یا نماینده قانونی) محقق میشود، در ذیل ایقاعات قرار میگیرد.
طلاق بائن بدان معنی است که در زمان عده، زوج حق رجوع به زوجه را ندارد و چنانچه خواستار زندگی مجدد با زوجه مطلقهاش باشد، باید تا انقضای مدت عده صبر کرده و بعد از آن با عقد نکاج مجدد او را به همسری درآورد. |
بائن به معنی جدائی است و طلاق بائن را
از آن رو به این نام گفتهاند که در آن حق رجوع برای شوهر شناخته نشده است و با
وقوع طلاق رابطه نکاح به طور قطعی منحل میشود
قطع کامل
رابطه زوجیت، اگر طلاق بائن باشد، رابطه نکاح از تاریخ وقوع آن منحل میشود. بر
اثر طلاق، زن و شوهر از قید زناشویی آزاد میشوند؛ شوهر پس از این طلاق میتواند
بدون اشکال ازدواج کند، اما زوجه، اگر از آن دسته از زنان نباشد که عده طلاق
ندارد، باید عده نگه دارد و نمیتواند در ایام عده با دیگری ازدواج کند و این تنها
اثری است که بعد از طلاق بائن در ایام عده از ازدواج سابق باقی میماند. بنابراین
با وقوع طلاق بائن، حقوق و تکالیفی که زن و شوهر نسبت به یکدیگر داشتند ساقط میگردد.
اقامتگاه زن دیگر تابع شوهر نیست، بقای نام خانوادگی شوهر برای زن منوط به اجازه
شوهر است. زنی که در عده طلاق بائن است، مستحق نفقه ایام عده نیست، مگر آن که آبستن
باشد
انواع طلاق بائن به شرح زیر است:
چنانکه گذشت قانون مدنى اختیار طلاق را به شوهر داده و او را بدون هیچ قید و شرطى مختار در طلاق زن دائمه خود کرده است. زنهائى که از ادامه زناشوئى ناراضى هستند، گاه براى رهائى از آن حاضر میشوند مالى به شوهر بدهند تا طلاق داده شوند و شوهر هم قبول میکند و در مقابل آن زن را طلاق میدهد؛ مال مزبور را فدیه گویند.
طلاق خلع
خلع به معنى کندن است در اصطلاح حقوقى چنان که ماده «1146» قانون مدنی میگوید: «طلاق خلع نوعی طلاق بائن است که زن به واسطه کراهتى که از شوهر خود دارد، در مقابل مالى که به شوهر میدهد طلاق بگیرد، اعم از این که مال مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.» علاوه بر شرائط عمومى که براى صحت طلاق گذشت، در طلاق خلع شرایط زیر نیز ضرورى است:
1 - کراهت زن از شوهر
بنا بر صریح ماده بالا طلاق خلع زمانى محقق میگردد که زن از شوهر خود کراهت داشته باشد و براى رهائى خود مالى به شوهر بذل کند تا شوهر او را طلاق بائن دهد.
2- مقدار فدیه
هر مقدارى که بین زن و شوهر توافق شود، ممکن است زن در مقابل طلاق خلع به شوهر خود بذل کند. بنابراین ممکن است فدیه، عین مهر یا معادل آن یا بیشتر و یا کمتر باشد.
3- صیغه طلاق خلع
طلاق
اگر چه ایقاع است و براى انعقاد آن احتیاج به موافقت و قبول زن ندارد، ولى هرگاه
به صورت خلع باشد، به اعتبار آن که طلاق در مقابل بذل مالى که زن میدهد واقع میشود،
مانند عقد داراى دو طرف است که یکى زن و دیگر شوهر است و به توافق دو اراده که ایجاب
و قبول است، محقق میگردد. بنابر قولى که اقوى شمرده شده است، صیغه طلاق خلع ممکن
است مشتق از کلمه طلاق یا از کلمه خلع باشد، که پس از بذل مال از طرف زن (به منظور
تحقق طلاق خلع) اجرا میگردد. مثلاً چنانکه زن به شوهر بگوید: فلان مقدار به تو میدهم
که تو مرا طلاق خلع دهى، و شوهر در جواب بگوید: خلعتک على کذا یا آنکه بگوید: انت
مختلعه على کذا؛ کافى است. چنانچه پس از عبارت مزبور نیز شوهر بگوید: انت طالق على
کذا، تأکیدى بیش نیست، همچنانکه شوهر میتواند در جواب زن بگوید: انت طالق على
کذا و هرگاه پس از آن بگوید انت مختلعه على کذا تأکیدى کردی است. عدهاى از فقها
معتقدند که گفتن صیغه طلاق پس از خلع لازم است و خلعتک على کذا، به تنهایى براى
تحقق طلاق کافى نیست
طلاق مبارات
مبارات مشتق از برائت و به معنى مفارقت است و چون زوجین به وسیله طلاق مزبور از یکدیگر مفارقت میکنند، آن را طلاق مبارات گویند. در اصطلاح حقوقى در باره این نوع طلاق بائن چنان که ماده «1147» ق. م میگوید: «طلاق مبارات آن است که که کراهت از طرفین باشد، ولى در این صورت عوض باید زائد بر میزان مهر نباشد.» براى انعقاد طلاق مبارات علاوه بر شرایط اساسى مختص به طلاق که شرح آن مفصلاً گذشت، شرائط زیر نیز ضرورى است:
1- کراهت زوجین از یکدیگر؛
2- مقدار فدیه؛ بنابر صریح ماده بالا در طلاق مبارات عوضى که زن در مقابل طلاق به شوهر میدهد نباید زائد بر میزان مهر باشد.
3- صیغه
طلاق مبارات
چنانکه در طلاق خلع گذشت، طلاق مبارات به اعتبار آن که در مقابل بذل مال از طرف زن واقع میشود، مانند عقد داراى دو طرف است و توافق دو اراده را لازم دارد.
صیغه طلاق مبارات ممکن است به کلمه مشتق از طلاق گفته شود، چنان که زن بگوید: مهرم را به تو میدهم که تو مرا طلاق مبارات دهى، شوهر در جواب او بگوید: انت طالق على کذا. چنانچه به کلمه مشتق از مبارات شوهر طلاق گوید، ناچار متعاقب آن باید کلمه انت طالق على کذا گفته شود، مثلاً چنانچه شوهر بگوید: بارأتک على کذا، باید آن را به عبارت انت طالق على کذا تکمیل کند، زیرا کلمات مشتق از مبارات صریح در طلاق نیست.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
طلاق خلع توسط زن درخواست می شود. در طلاق خلع زوجه با دادن مالی به شوهر او را راضی به طلاق می کند. در طلاق خلع فقط زن خواستار طلاق است.
بر اساس ماده 1146 قانون مدنی، «طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به وی میدهد، طلاق بگیرد؛ اعم از اینکه مال مزبور عین مهر یا معادل آن یا بیشتر یا کمتر از مهر باشد.»
طلاق به معنای انحلال عقد نکاح دائم است که پس از اجرای صیغه طلاق صورت میگیرد و از آن پس رابطه زوجیت بین زن و شوهر منقطع میشود، اما با توجه به نوع طلاق آثار حاصله از آنها متفاوت خواهد بود.
طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی،در «طلاق بائن» برای شوهر حق رجوع وجود ندارد و با اجرای صیغه طلاق رابطه زوجیت بین زوجین به طور کامل قطع خواهد شد.طلاق بائن خود به چند دلیل حاصل میشود که یکی از این دلایل، کراهتی است که زن از شوهر دارد یا هر دو از یکدیگر دارند. در صورتی که کراهت طرفینی باشد، طلاق از نوع مبارات است و اگر کراهت یکطرفه زن از شوهر باشد، طلاق از نوع خلع خواهد بود.
طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست و مهر یا مال دیگر خود را به او می بخشد که طلاقش دهد را «خلع» گویند. به بیانی روشن تر؛ طلاق خلع آن است که زن به هر علتى نخواهد با شوهرش به زندگى ادامه دهد و شوهر هم مایل به طلاق دادن او نباشد، ولى زن براى راضى کردن او به طلاق، مقدارى مال به او بدهد تا راضى شود او را طلاق دهد.
طلاق خلع قوانین،خصوصیات و شرایطی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. در این طلاق تا زمانی که زن مال بخشیده به شوهر خود را مطالبه نکند، شوهر نمی تواند به او رجوع نماید. 2. مرد نباید زن خود را مجبور به انجام طلاق خلع کند. 3. باید صیغه طلاق خلع خوانده شود، به این صورت که مثلاً مرد به زن خود بگوید: « ...خالعتک»؛ یعنی ... «...تو را طلاق خلع دادم». 4. زن باید بلافاصله قبول را بگوید. 5. در طلاق خلع باید آزردگی و بی میلی فقط از طرف زن باشد و اگر بی میلی هر دو طرف باشد، به آن طلاق مبارات گویند، نه طلاق خلع. 6. صیغه و لفظ خلع را باید دو مرد عادل بالغ بشنوند. |
لازم به ذکر است که ویژگی اصلی این نوع طلاق، کراهت زوجه نسبت به زوج است.
«خلع» به معنای جدا کردن و کندن آمده و چون در قرآن کریم، هر یک از زن و مرد (مادامی که رابطه زوجیت بین آنها برقرار است) لباس دیگری قلمداد شدهاند، جدایی آنها از یکدیگر به منزله در آوردن لباس و کندن آن است.در بیان روایات و کلام فقیهان و مسلمانان، این جدایی با شرایط خاصی «خلع» نامیده شده است. البته در قرآن از این جدایی با شرایط خاصی به افتدا تعبیر شده است اما مفاد آیهای که مستند جواز این نوع جدایی است، در روایات و به تبع آن در کلام فقیهان «خلع» نامیده شده است. در اصطلاح فقه و حقوق، خلع آن است که زوجه به دلیل کراهتی که نسبت به زوج خویش دارد و بیم مخالفت و نافرمانی شدید او میرود، با توافق زوج، مالی را به او میبخشد تا از قید زوجیت رها شود.
طلاق خلع مبتنی بر دو رکن است:
1. تنفر و کراهت داشتن زوجه نسبت به زوج خویش، به گونهای که دوام زندگی را برای او یا هر دو مشکل ساخته است و منجر به نافرمانی، معصیت و بیتوجهی به تکالیف شرعی و قانونی و نیز احساسات و عواطف انسانی میشود.
2. دادن مالی از سوی زن به مرد در مقابل انجام طلاق، تا وی را از زوجیت رها سازد؛ به گونهای که (زوج) در زمان عده حق رجوع نداشته باشد.
به مالی که زوجه میبخشد اصطلاحاً فداء یا فدیه میگویند و میتواند عین، دین یا منفعت باشد. در خصوص مقدار آن نیز ضابطه مشخصی وجود ندارد و به نحوه توافق طرفین بستگی دارد که در این صورت ممکن است همان مهریه یا غیر آن یا مالی به ارزش کمتر یا بیشتر از مقدار مهریه باشد، همچنین نفقه که در ذمه شوهر است یا اجرت شیر دادن فرزند در مدت معین میتواند فدیه قرار گیرد.
در قانون مدنی ایران نیز طلاق خلع به همین نحو تعریف شده است، ماده 1146 قانون مدنی مقرر میدارد: «طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد؛ اعم از اینکه مال مزبور عین مهر یا معادل آن یا بیشتر یا کمتر از مهر باشد.» بنابراین به طور مسلم برای تحقق طلاق خلع، زوجه باید عوض را پرداخت کند و نیز باید تنفر و کراهت وجود داشته باشد.
به دلیل اینکه طلاق خلع از اقسام طلاق بائن است، پس از تحقق آن مرد نمىتواند در زمان عده به همسر خود رجوع کند؛ این در حالی است که زن مىتواند به فدیه پرداختى به شوهرش در زمان عده رجوع کند و آن را پس بگیرد، هرچند مرد ناخشنود باشد. در این صورت، زوج مىتواند به همسرش رجوع کند.در این که جواز رجوع زن مشروط به امکان صحت رجوع مرد است یا نه، اختلاف وجود دارد. بنا بر قول نخست، در صورت عدم امکان رجوع مرد (مانند آن که زن عده نداشته یا سه طلاقه باشد) رجوع زن نیز صحیح نیست. همچنین در این که صحت رجوع زن مشروط به آگاهى شوهر از آن است یا نه، اختلاف وجود دارد.
البته باید توجه داشت که رجوع به بذل عمل حقوقی یک طرفهای است که به طور صرف به اراده زوجه واقع میشود اما با وجود یک جانبه بودن آن باید دارای شرایطی باشد:از جمله اینکه زوجه فقط در ایام عده میتواند به فدیه رجوع کند و دیگر اینکه زوج باید در ایام عده از رجوع زوجه به بذل آگاهی یابد تا بتواند به طور متقابل حق خود را اعمال کند. واضح است چنانچه زوج از این امر (رجوع زوجه به بذل) آگاهی نداشته باشد، رجوع زوجه به بذل باطل خواهد بود. رجوع باید به گونهای باشد که زوج نیز توانایی رجوع به نکاح را داشته باشد.
با رجوع زوجه به بذل، وصف بائن بودن طلاق زائل شده و در این صورت طلاق رجعی میشود و شوهر میتواند در ایام عده به زوجه رجوع کند. بنابراین در طلاق خلع، اگر زوجه نسبت به بذل رجوع کند، طلاق رجعی میشود و زوج میتواند به زوجه رجوع کند، هر چند زوجه راضی به این امر نباشد و اگر راضی به رجوع باشد، زوج میتواند رجوع کند، حتی اگر زوجه نسبت به بذل رجوع نکرده باشد.در این فرض، در واقع زوجه بذل را به زوج هبه غیر معوض کرده، چون راضی شده است که زوج بدون باز پس دادن بذل به او رجوع کند. با رجوع زوج، همان ازدواج قبلی احیا میشود و همان مهریه ثابت خواهد بود. لازم به ذکر است که مهریه جدید، منوط به عقد جدید پس از انقضای عده است.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
عده طلاق با توجه به شرایط زن متفاوت است. عده طلاق در زن یائسه و زن نابالغ وجود ندارد. مدت عده طلاق در قرآن چهار ماه و ده روز بیان شده است.
در قرآن کریم آمده: «والذین یتوفّون منکم و یذرون أزواجا بأنفسهّن أربعة أشهر و عشراً» (بقره، 234)؛ «کسانی از شما که فوت میکنند و همسرانی از آنها باقی میمانند باید چهار ماه و ده روز عده نگه دارند».
عده عبارت است از مدت زمانی که زن پس از جدایی یا مرگ شوهرش باید از ازدواج خودداری کند. |
این مدت با توجه به نوع پایان ازدواج (مرگ همسر یا طلاق یا فسخ نکاح)، نوع ازدواج (دائم یا موقت) و شرایط باروری زن یا بارداری او متغیر است. فلسفه قرار دادن عده برای زن، جلوگیری از اختلاط نسل و احترام به رابطه زناشویی سابق و تعبد است.
در صورتی که زن در هنگام عده با مردی ازدواج
کند ازدواج آنان باطل است و در صورت آگاهی از حکم عده، ازدواج آن مرد و زن با یکدیگر
برای همیشه حرام است.
شوهر در هنگام عده طلاق رجعی حق دارد از طلاق رجوع کند. به طور کلی در عده طلاق رجعی حقوق و تکالیف زن و شوهر نسبت به یکدیگر همچنان برقرار است؛ مثلاً شوهر باید به زن نفقه بدهد، در صورت مرگ یکی، دیگری از او ارث میبرد و اگر در زمان عده طلاق رجعی رابطه جنسی خارج از چارچوب ازدواج با شخصی از جنس مخالف برقرار کنند در صورت وجود شرایط احصان (امکان تمتع در هر زمان) به حد زنای محصنه یعنی سنگسار محکوم خواهند شد.
عده یا عدت در لغت به معنی شمار و جماعت
و گروه است و از العدة عربی گرفته شده که از رِیشه عَدَّ به معنی شمردن میآید. در
اصطلاح فقه عده به مدتی گفته میشود که زن باید برای ازدواج مجدد صبر کند.
عده مرگ شوهر بنا بر مشهور چهار ماه و ۱۰ روز است. نظر خلاف مشهور و نادر نصف این مدت یعنی دو ماه و ۵ روز است. اگر زن آبستن باشد عده او طولانیترین زمان بین مدت عده یا وضع حمل اوست. (یعنی حداقل رعایت مدت چهار ماه و 10 روز و گاهی بیشتر)
عده وفات عام است چه برای ازدواج دائم یا موقت، حتی زن یائسه یا زنی که بین او و شوهر نزدیکی واقع نشده، عده وفات دارند.
در طول مدت عده وفات، زینت برای زن ممنوع است.
عده طلاق در ازدواج دائم سه طهر (پاکشدن از حیض) است و در مورد زنی که قاعده نمیشود ولی به سن یائسگی نرسیده ۳ ماه می باشد.
عده طلاق در عقد موقت در صورت حیض نشدن در سن حیض یک ماه و نیم (۴۵ روز) است. در صورت حیض شدن عده بنا بر مشهور، دو حیض است. سه قول نادر نیز در این زمینه وجود دارد: یک حیض، یک حیض و نیم، دو طهر (پاکی از حیض). در قوانین ایران بر خلاف نظر مشهور، نظر دو طهر به عنوان قانون تعیین شده است.
زن یائسه، پا به سن گذاشته که عادات ماهیانه ندارد و زن نابالغ، حتی اگر با شوهرش آمیزش جنسی داشته باشد، پس از طلاق عده ندارند.
عده زن حامله چه در ازدواج دائم و چه در موقت و چه در طلاق یا فسخ یا مرگ همسر تا زمان زایمان است. تنها در مورد مرگ همسر اگر مدت زمان باقیمانده تا زایمان کمتر از ۴ ماه و ۱۰ روز باشد زن باید تا پایان ۴ ماه و ۱۰ روز عده را نگه دارد. در صورت سقط شدن بچه قبل از زایمان هم عده در هنگام مرگ فرزند به پایان میرسد.
مطابق ماده 1011 ق.م. غائب مفقودالاثر به کسی اطلاق میشود که از غیبت او مدت طولانی گذشته باشد و از وی به هیچوجه خبری نباشد. برای زوج غایب مفقودالاثر چند حالت قابل تصور است:
الف) اثبات مرگ زوج: در این حالت زوجه باید از زمانی که به موت زوج غائبش اطلاع پیدا میکند، عده وفات نگهدارد.
ب) اثبات حیات زوج: اگر خبر حیات شوهر به همسر واصل شود، ولی مکان زوج معلوم نباشد، در این صورت زوجه باید صبر کند تا زوج او را طلاق دهد یا بمیرد؛ هر چند که غیبت وی طولانی شود. در این حال هرگاه شوهر مالی داشته باشد، نفقه زن از آن اموال تأدیه میشود و اگر زوج مالی نداشته باشد، باید از بیتالمال نفقه زوجه پرداخت شود.
ج) عدم اثبات حیات یا مرگ زوج: در این حالت مشهور فقها معتقدند در صورتیکه به هیچ طریقی تأمین نفقه زوجه از اموال فرد غائب یا نزدیکان او ممکن نباشد، زن میتواند به حاکم شرع مراجعه کند و حاکم شرع به زن چهار سال مهلت میدهد، تا تفحص و جستجوی لازم صورت گیرد. اگر وضعیت حیات یا مرگ زوج معلوم نگردد، حاکم شرع، حکم به طلاق زن داده و همسر غائب پس از طلاق باید عده وفات نگاه دارد.
در ازدواج موقت عده زن باردار مثل نکاح دائم تا زایمان و عده مرگ همسر ۴ ماه و ۱۰ روز است. اما عده پایان فسخ یا بذل مدت کمتر از نکاح دائم یعنی دو بار قاعدگی و پاک شدن است. در زنانی که با وجود عدم یائسگی عادت نمیبینند هم این مدت ۴۵ روز است.
مبحث سوم در قانون مدنی مشتمل بر ۸ ماده، قوانین عده را بیان میکند:
ماده ۱۱۵۰- عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمیتواند شوهر دیگر اختیار کند.
ماده ۱۱۵۱- عده طلاق و عده فسخ نکاح سه طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است.
ماده ۱۱۵۲- عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد نکاح منقطع در غیر حامل دو طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادتزنانگی نبیند که در این صورت چهل و پنج روز است.
ماده ۱۱۵۳- عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است.
ماده ۱۱۵۴- عده وفات چه در دائم و چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است مگر این که زن حامل باشد که در این صورت عده وفات تاموقع وضع حمل است مشروط بر این که فاصله بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر باشد و الا مدت عده همان چهار ماه و ده روزخواهد بود.
ماده ۱۱۵۵- زنی که بین او و شوهر خود نزدیکی واقع نشده و همچنین زن یائسه نه عده طلاق دارد و نه عده فسخ نکاح ولی عده وفات در هر دومورد باید رعایت شود.
ماده ۱۱۵۶- زنی که شوهر او غایب مفقودالاثر بوده و حاکم او را طلاق داده باشد باید از تاریخ طلاق عده وفات نگاهدارد.
ماده ۱۱۵۷- زنی که به شبهه با کسی نزدیکی کند باید عده طلاق نگاه دارد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
صیغه طلاق در حضور دو شاهد عاقل و بالغ خوانده می شود. صیغه طلاق باید به بیان عربی خوانده شود. یک بار گفتن صیغه طلاق برای جاری شدن طلاق کافیست
سرمایه اصلی یک ازدواج محبت و عشق و علاقه بین زن و شوهر است. اگر خدای نکرده زن و شوهر یکدیگر را دوست نداشته باشند زندگی به کام آنان تلخ خواهد شد و همگان وظیفه دارند تا این محبت را بین زن و شوهر ایجاد و تقویت کنند. اما اگر کار به جایی برسد که چاره ای جز طلاق نباشد می توان به آن اقدام کرد.
اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه است مى گوید: «زَوْجَتِى فاطِمَه طالِقٌ» (یعنى همسرم فاطمه از همسرى رهاست) و اگر دیگرى را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: «زَوْجَه مُوَکلِى فاطِمَه طالِقٌ» (یعنى همسر موکل من رهاست). |
طلاق از ایقاعات است؛ یعنی انشاء و ایجاد آن یک طرفه و از طرف مرد است و نیاز به رضایت و مداخله زن ندارد. بنابراین مرد میتواند با شرایطی به طور یک طرفه همسر خود را طلاق دهد.
زن باید هنگام طلاق از خون حیض و نفاس پاک باشد و نیز شوهرش در آن پاکى با او نزدیکى نکرده باشد. اگر خانم باکره ای ازدواج کند و نزدیکی رخ نداده باشد طلاق در ایام حیض اشکال ندارد.
علاوه بر متن صیغه طلاق که خوانده می شود حضور دو مرد عادل به عنوان شاهد نیز لازم است.
احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق خلع به صورت زیر باشد:
اگر خود شوهر مى خواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن مثلاً «فاطمه» است مى گوید: «زَوْجَتِى فاطِمَه خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ» یعنی زنم فاطمه را در برابر چیزى که بخشیده است طلاق دادم، او رهاست و اگر وکیل او بخواهد صیغه را بخواند احتیاط واجب آن است که یک نفر از طرف زن وکیل شود و دیگرى از طرف مرد، چنانچه مثلاً اسم شوهر «محمد» و اسم زن «فاطمه» است، وکیل زن مى گوید: «عَنْ مُوَکلَتِى فاطِمَه بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکلِکَ مُحَمَّد لِیخْلَعَها عَلَیهِ» پس از آن وکیل مرد بدون فاصله مى گوید: «زَوْجَه مُوَکلِى خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ» (و اگر زن چیز دیگرى غیر از مهر را به شوهر ببخشد باید نام همان را در موقع خواندن صیغه ببرد).
احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق مبارات را به طریق زیر بخوانند:
اگر خود شوهر صیغه را مى خواند و مثلاً اسم زن «فاطمه» است مى گوید: «بَارَأْتُ زَوْجَتى فاطَمَه عَلى ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ» یعنى مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رها است (و اگر چیزى غیر مهر را مى دهد باید آن را نام ببرد) و در صورتى که وکیل مرد بخواهد صیغه را بخواند مى گوید: «بَارَأْتُ زَوْجَه مُوَکلى فاطِمَه عَلى ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ» البته قبلاً باید زن مهر خود بلکه چیزى کمتر از آن را به شوهر در برابر طلاق مبارات بخشیده باشد.
الف) شوهر بعد از ازدواج با او نزدیکى نکرده باشد.
ب) زن باردار باشد.
ج) زن غایب باشد و مرد نتواند، یا برایش مشکل باشد، که پاک بودن زن را بفهمد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
رجوع بعد از طلاق در انواع طلاق ها فرق دارد. رجوع بعد از طلاق رجعی اگر قبل از سرآمدن زمان عده باشد بدون انجام عقد دوباره زن و شوهر خواهند بود
گاهی زوجین کمی پس از طلاق گرفتن، پشیمان میشوند و تصمیم می گیرند که زندگی مشترک خودشان را از نو شروع کنند. با توجه به این که تأکید الهی بر حفظ بنیان خانواده است، در چارچوبی خاص و با شرایطی ویژه، اجازه مراجعت و رجوع به زندگی مشترک به زوجین داده شده است.
در قانون شرع اسلام، در بین انواع طلاق، طلاق رجعی وجود دارد که اگر زوجین پیش از سرآمدن عده ٣ ماه و ١٠ روزه به هم برگردند، بدون عقد دوباره زن و شوهر هستند. در واقع این موضوع میتواند از بسیاری پیامدهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و... پیشگیری کند و تلاش برای تفاهم مجدد را موجب شود.
رجوع بعد از طلاق رجعی دارای شرایط خاصی است و به این معنا نیست که مرد هر زمان که بخواهد میتواند زن را به زندگی برگرداند، اقدام به بازگشت زن باید حتما در دوران عده زن باشد. اقدام به بازگشت تنها به اراده شوهر واقع میشود و اگر زن بخواهد اقدام به بازگشت کند، اراده او هیچ تاثیری نخواهد داشت. اقدام به بازگشت زن توسط مرد میتواند با سخن و کلام باشد مثل اینکه به زنش بگوید من به تو رجوع کردهام یا اینکه با رفتار و اعمالی باشد که عرف از آن رفتار، پشیمانی مرد را از جدایی فهم کند مانند رفتار محبتآمیز مرد به زنش. در طلاق رجعی تا زمانی که زن در دوران عده بهسر میبرد به نوعی هنوز بهعنوان همسر مرد شناخته شده و مرد باید به او نفقه بپردازد و در صورتی که مرد خواهان ازدواج دوباره باشد، باید به دادگاه رفته و از او اجازه بگیرد. در طلاق رجعی، زن و شوهر از هم ارث میبرند، مرد حق ندارد تا زمانی که مدت عده به پایان نرسیده است، مطلقه رجعیه خود را از محل سکونتش یعنی منزل خود خارج کند.
رجوع بعد از طلاق رجعی به دو قسم است؛ اول این که حرفی بزند که معنایش این باشد که او را دوباره زن خود قرار داده است. دوم این که کاری کند که از آن بفهمند رجوع کرده است
در رجوع بعد از طلاق بائن مرد نمیتواند اقدامی برای بازگشت زنش داشته باشد و در صورتی که خواهان برگرداندن زنش باشد باید حتما او را طبق تشریفات قانونی و شرعی دوباره به عقد خود درآورد. یکی از آثار مهم طلاق بائن، جدایی کامل دو همسر از یکدیگر است و بر اثر این طلاق، زن و شوهر بهکلی از هم جدا شده و مرد میتواند بیاجازه دادگاه ازدواج کند و هیچ تکلیفی هم به پرداخت نفقه به زن سابق خود ندارد. در این نوع طلاق زن و مرد از هم ارث نمیبرند و زن باید خانه شوهر را بعد از طلاق ترک کند و اگر عده نداشته باشد میتواند بلافاصله ازدواج کرده و اقامتگاه و نامخانوادگی واقعی خود را استفاده کند. یعنی میتواند به دلخواه خود زندگی کند. اگر شوهر در حال بیماری، زن خود را طلاق دهد و بعد بر اثر آن بیماری بمیرد، زن از او ارث میبرد اگرچه طلاق بائن باشد ولی به شرط آنکه زن شوهر نکرده باشد.
آیا در خلع، رجوع به بذل صحیح و نافذ است؟ در هر حال، اگر رجوع به بذل حاصل شود، آیا احکام مطلقه رجعیه جارى مى شود، یا احکام دیگرى دارد؟
مردى زوجه خود را به طلاق خلع مطلقه کرده، زوجه در زمان عده پشیمان شده و رجوع بعد از طلاق کرده است؛ لکن زوج مالى که گرفته پس نداده است. آیا این رجوع موجب حلیت و بازگشت به نکاح اول هست یا خیر؟
برای رجوع کردن لازم نیست مرد یک شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است
مردی که زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح کند که دیگر به او رجوع نکند، حق رجوع از بین نمی رود.
اگر زنی را دوبار طلاق دهد و به او رجوع بعد از طلاق کند یک یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش کنند، بعد از طلاق سوم، آن زن بر او حرام است، ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر کند، با چهار شرط به شوهر اول حلال می شود، یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید.
اول: آن که عقد شوهر دوم همیشگی باشد و اگر مثلاً یک ماه یا یک ساله او را صیغه کند، بعد از آن که از او جدا شد، شوهر اول نمی تواند او را عقد کند، دوم: شوهر دوم بالغ باشد و با او نزدیکی و دخول کند، و بنابراحتیاط واجب باید انزال شود. سوم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد. چهارم: عدّه طلاق یا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود. |
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
شاید بیشتری آسیب طلاق یک زوج را فرزندان شان متحمل شوند در حالی که خود زوج عمق این مسئله را درک نمیکنند.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ آیا شما پدر یا مادری هستید که به تازگی از همسرتان جدا شدهاید؟ فرزند شما چندساله است؟ آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهاید که در آستانه بازگشایی مدارس و پسازآن، فرزندتان با چه چالشهایی روبهرو خواهد شد؟ آیا میدانید که برای رویارویی با چالشهای احتمالی چه کارهایی باید انجام دهید؟
طلاق و جدایی والدین برای کودکان و نوجوانان بویژه در سنین مدرسه، تجربهای دردناک است. برخلاف بزرگسالان، کودکان نمیتوانند آینده را درست پیشبینی کنند و حدس بزنند که زندگی بدون پدر یا مادر چگونه خواهد بود. آنها نمیدانند که از این به بعد چطور و چگونه باید نیازهای خود را برآورده کنند؛ چه کسی به آنها کمک خواهد کرد و روال زندگی و آینده آنها چگونه خواهد بود.
کودکان دبستانی، در سنین ۶ تا ۸ سال، در فعالیتهای مدرسه، در فکر موفقیت و در ارتباط با همسالان، در فکر رشد روابط هستند. این کودکان بعد از طلاق والدین ممکن است در انجام دادن تکالیف و وظایف مدرسه با مشکل روبهرو شوند. آنها معمولاً از فعالیتهای اجتماعی کنارهگیری میکنند و در ارتباط با همسالان خود مشکلات بسیاری را تجربه خواهند کرد.
بیشتر کودکان ۹ تا ۱۲ ساله، با والدینشان مخالفت میکنند. این کودکان بسیار آسیبپذیرند و به دقت رفتارهای والدینشان را زیر نظر دارند تا رفتارهای خود را شکل دهند. هر چند در این دوره کودکان علل جدایی را بهتر از قبل درک میکنند، اما ممکن است آن را درست یا نادرست ارزیابی کنند. پژوهشها نشان داده است که تقریباً ۲۵ درصد این کودکان، یکی از والدین را به عنوان «والد خوب» و دیگری را به عنوان «والد بد» مینامند. توانایی این کودکان از درک وضعیت روحی والدینشان باعث میشود تا به جای آنکه به دنبال کارهای خود و فعالیتهای درس و مدرسه بروند، ناچار مسئولیت مراقبت روانی از والدینشان را به عهده بگیرند؛ به این ترتیب ممکن است در مدرسه عملکرد ضعیفی داشته باشند و رفتارهای مشکلساز و پرخطر از خود نشان دهند. مقاومت در برابر نظم و انضباط نیز در این کودکان بسیار دیده میشود.
در سن ۱۳ تا ۱۷ سالگی، درخواست نوجوان برای خودنظمدهی، شروع رفتارهای خودمختارانه، کسب موفقیتهای تحصیلی و حرفهای و شکلدهی رفتارهای صمیمانه با دیگران، ممکن است دستخوش بحران شود و این بحرانها ممکن است به ناسازگاری نوجوان بیانجامد (هترینگتون و همکاران، ۱۹۹۹). نوجوانانی که طلاق والدین را تجربه میکنند، ممکن است به نظم و محدودیت واکنش بیشتری نشان دهند، بیشتر وقتشان را با دوستان و همسالان بگذرانند و نتوانند به آسانی روی تکالیف درسی خود تمرکز داشته باشند.
برای پیشگیری از مشکلات کودکان و نوجوانان در این شرایط، پدر و مادرها باید نکاتی را در نظر بگیرند:
در سنین ۶ تا ۱۲ سالگی، کودکان نظراتی خاص برای حضور در خانه هرکدام از والدین دارند. آنها معمولاً تمایل دارند که به صورت مساوی در خانه هرکدام از والدین باشند، اما این امکانپذیر نیست. پژوهشها نشان دادهاند برای کودکانی که به مدرسه میروند، جابهجای زیاد، به آشفتگی در برنامهریزی میانجامد و در عملکرد تحصیلی آنها اختلال ایجاد میکند.
استفاده از کودکان ۶ تا ۱۲ ساله به عنوان پیامرسان یکی از خطرات بزرگی است که ممکن است در این دوره روی دهد، چراکه فرزندان آنقدر بزرگ هستند که بتوانند پیام والدین را به یکدیگر منتقل کنند و نیز آنقدر کوچک هستند که نمیتوانند در مقابل پدر یا مادرشان نه بگویند. استفاده از کودک به عنوان ابزاری برای این کار میتواند روی تمرکز و توجه او آثار منفی و جبرانناپذیری داشته باشد.
نوجوانان به دلایل گوناگون ممکن است بخواهند از هر دو والد دوری کنند و بدین ترتیب از درس و مدرسه هم فاصله بگیرند. در چنین شرایطی سعی کنید آنها را درک کنید و از یک روانشناس بخواهید به فرزندتان کمک کند تا فاصله او با شما بیشتر از این نشود.
در سنین نوجوانی، تصمیمگیری برای حضور در خانه هرکدام از والدین باید با مشورت نوجوان باشد. برخی از نوجوانان ترجیح میدهند بیشتر در خانه یکی از والدین باشند تا از این طریق راحتتر بتوانند با دوستان و همکلاسان خود ارتباط برقرار کنند.
نکته: توجه به این نکته ضروری است که برخی از نوجوانان موضوع حضور در خانه هر کدام از والدین را تبدیل به موضوعی برای تحتفشار قراردادن والد دیگر میکنند تا از این طریق بتوانند به خواستههایشان برسند. والدین باید مراقب باشند که در این دام نیفتند.
اشتغال ذهنی به جدایی والدین و مشکلات پس از جدایی، عامل مهمی برای کاهش توجه و تمرکز کودکان و نوجوانان پس از جدایی است. در صورت وجود مشکلات تحصیلی، والدین باید فرزندان خود را درک کنند، از انتظار خود نسبت به آنها بکاهند و با کمک به درس و همزمان حمایت عاطفی، آنها را یاری کنند تا بتوانند مرحله دشوار سازگاری پس از طلاق را با کمترین خطر و آسیبی سپری کنند.
اطلاع دادن به مربی و مسئولان مدرسه نیز مهم است. اگر مربیان از وضعیت روانی و مشکلات خانوادگی کودک باخبر باشند، نه تنها از انتظارات خود میکاهند، بلکه میکوشند بیشتر از کودک حمایت کنند. درک، توجه، محبت و مهربانی مسئولان مدرسه نسبت به این کودکان باعث میشود که آنها انگیزه بیشتری برای حضور در مدرسه و پیگیری فعالیتهای درسی پیدا کنند.
کمک! من میخواهم از یک فرد خودشیفته طلاق بگیرم؛
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ تقاضاهای خودشیفته همـواره غیرواقعی اســت، به لحاظ احساسی هیچ گونه وابستگی به فرزندانش ندارد، ممکن اســت دیگران را از نظر عاطفی یا حتی بدتر مورد سوءاستفاده قرار دهد، اما این فرد تا آخر برای انتقامجویی و یا نزاع بر سر منافع و نیازهایش خواهد جنگید.
بگذارید بحث را با یک مثال شروع کنیم. مارک و مارسی سالهاست که ازدواج کردهاند. آنها دو فرزند دارند. مارک همیشه و در طول مهر و مومهای ازدواجشان مارسی و کودکانشان را مورد سوء استفاده قرار داده بود. او هیچ ارتباط عاطفیای با بچهها نداشت و بچهها نیز وابستگیای به او نداشتند. مارسی همواره نقش مادر و پدر را همزمان برای فرزندانش بازی کرده بود؛ اما سرانجام به این نتیجه رسیده بود که دیگر تحمل کردن فایدهای ندارد ،این بود که درخواست طلاق داد. مارک نمیتوانست موضوع طلاق را باور کند. او نمیتوانست تصور کند که چرا مارسی قصد دارد زندگی او را به ویرانی بکشد؛زیرا نسبت به رفتارهای بدش آگاهی نداشت.
مارک برای هر چیزی بهانهای دارد و دیگران را به خاطر رفتارهایش سرزنش میکند و مقصر میداند. او عادت دارد از دیگران برای پاسخگویی به نیازهایش استفاده کند، اما حالا وحشت زده اســت چون دیگر قدرت اعمال نفوذی نخواهد داشت. او دیگر نمیتواند قابلاعتماد باشد؛ پس بیشک مارک هرگز به مارسی اجازه نخواهد داد که او را به زمین بزند. راه نجات او برای بازیابی قدرتش ایجاد اختلال اساسی در فرآیند طلاق اســت و برای این کار از حضور بچهها و اهمیتی که آنها برای مارسی دارند سوءاستفاده میکند؛ بنابراین همهچیز در رابطه با طلاق به او تعلق دارد: «اینها فرزندان من هستند، این پول من اســت، من ساعتهای” پدری کردن”ام را میخواهم.» مادر و فرزندان میگویند … او هرگز درگیر مسائل ما نبوده اســت… او رفتار بدی نسبت به ما داشته … نسبت به ما بیتوجه بوده… او حتی ما را نمیشناسد. حالا تکلیف چیست؟
(توجه داشته باشید که این مثال میتواند برای هر یک از دو جنس اتفاق بیفتد)
و اما در مورد موضوع خودشیفتگی؛ باید بررسی کرد و دید که چه اتفاقی میافتد اگر با فردی خودشیفته ازدواج کرده باشید که بهجای در نظر گرفتن مصلحت کودکان ، تنها مسائل مربوط به خودش را مهم تلقی میکند؟ تقاضاهای خودشیفته همواره غیرواقعی اســت، به لحاظ احساسی هیچ گونه وابستگی به فرزندانش ندارد، ممکن اســت دیگران را از نظر عاطفی یا حتی بدتر مورد سوءاستفاده قرار دهد، اما این فرد تا آخر برای انتقامجویی و یا نزاع بر سر منافع و نیازهایش خواهد جنگید. این جنگیدن میتواند مبنای اقتصادی داشته باشد یا مربوط به آن چیزی باشد که زخم خودشیفتگی نامیده میشود. چنین فردی هیچگاه فراموش نمیکند که او را ترک کردهاند و همواره برای سختتر کردن زندگی همسر سابق و فرزندانش تلاش خواهد کرد. اگر شما با چنین فردی طرف باشید چه میکنید؟
در تجربۀ درمانی من، بیشتر آنهایی که با فردی خودشیفته ازدواج کرده و اکنون فرآیند طلاق را دنبال میکنند، خود را در شرایطی مییابند که برای حمایت از فرزندانشان باید اقدام قاطعانهای انجام دهند. آنها خود را در موقعیتی میبینند که باید در بررسیها و نزاعهای پس از طلاق شرکت کنند و ترس از این دارند که به این دلیل در گروه”همسران با درگیری بالا” طبقهبندی شوند. در چنین مواردی خطر این اســت که اگر تشخیص خودشیفتگی داده نشود، به احتمال زیاد، منافع کودکان در نظر گرفته نشود. این واقعیت دارد که یک بیمار خودشیفته قادر اســت بهطور یکجانبه باعث ایجاد درگیریهای جدی شود که فرد مقابل را به حالت دفاعی برای حمایت از خود و فرزندانش بکشاند. با توجه به اینکه اثبات سوءاستفادههای عاطفی بسیار دشوار اســت و بسیاری از دادگاهها در کشورهای مختلف به آن توجهی نمیکنند، جنگ میان همسرانی که یکی از آنها سعی در ایجاد آشوب دارد و دیگری برای دفاع و حمایت از فرزندان میکوشد، همچنان فرساینده ادامه خواهد داشت؛ اما آیا این بدین معناست که هردوی این والدین از لحاظ روانی دچار مشکل هستند؟ پاسخ این اســت که لزوماً همیشه اینگونه نیست.
درمجموع اگر با فردی خودشیفته ازدواج کردید و سپس از وی طلاق گرفتید، باید بدانید که خودشیفته نه میبخشد و نه فراموش میکند. آنها مدام تکرار میکنند که: «چطور توانستی مرا ترک کنی یا چنین کاری با من بکنی»؛ خشم خودشیفتهها برای دوران طولانی باقی خواهد ماند. تصور اینکه فردی میتواند از طریق طلاق دوستانه و توافقی با یک فرد خودشیفته، ناآرامیها را برطرف کند و بعد از طلاق به شیوهای عاقلانه، دوست ، پدر یا مادر باقی بمانند، چندان واقعگرایانه نیست.
افراد خودشیفته ممکن اســت دست به اقداماتی همچون بیاعتبار کردن دیگری، اتهام زنیهای ناعادلانه و خودداری از حمایت مالی کودکان بزنند ؛زیرا انها فکر میکنند این پول را نه برای فرزندانشان ، بلکه برای همسر سابقشان می پردازند. آنها نمیتوانند به منافع فرزندانشان فکر کنند. خودشیفتهها تنها میتوانند بهترین شرایط را در این بازی برد و باخت برای خودشان در نظر بگیرند. «این ساعت،زمان من اســت که از فرزندانم مراقبت کنم.» «مادرتان (پدرتان) پول مرا برای خودش میگیرد.»
اینکه چرا افراد تصمیم میگیرند با یک فرد خودشیفته ازدواج کنند، پاسخ پیچیدهای ندارد؛ خودشیفته میتواند جذاب، فریبنده و متعهد باشد و قادر اســت در آغاز یک رابطه،چهرۀ خوبی از خودش به نمایش بگذارد. شما تنها زمانی میتوانید آنها را بشناسید که با آنها زندگی کرده باشید و در خلال آن با واقعیت خودشیفتگی آنها آشنا شوید؛ اما اگر تصمیم به طلاق از چنین فردی دارید، حتماً برای کمک گرفتن از روان شناسان کارشناس اقدام کنید. مطمئن باشید که شما و فرزندانتان ارزشش را دارید.
اگر برای گرفتن طلاق از همسر خود مصمم هستید احتمالا درمورد اطلاع دادن آن به بقیه دچار مشکلاتی خواهید شد! در این مقاله قصد داریم به این موضوع بپردازیم.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ تردیدی وجود ندارد که تصمیم به طلاق موجب آشوب و پریشانی روانی میشود. در این زمان دشوار، شما به حمایت خانواده و دوستانتان بیش از هر زمان دیگری نیاز دارید. اما باید چگونه به آنها خبر دهید که زندگی مشترکتان به پایان رسیده اسـت بدون آنکه استرس بیش از حدی به آنها یا خودتان وارد شود؟ چه موقع و چقدر باید به همکارانتان در این مورد اطلاعات دهید؟
میخواهید طلاق بگیرید. با همسرتان در این مورد صحبت کردهاید و به توافق رسیدهاید. با یک روانشناس باتجربه نیز در این مورد مشورت کردهاید و او پس از چند جلسه مشاوره با شما و همسرتان به این نتیجه رسیده که باید از هم جدا شوید. اکنون چگونه باید به بچهها، دوستان و خانوادهتان اطلاع دهید؟ آیا باید به همکاران و رئیستان هم این خبر را بگویید؟ کنستانس آرونس، نویسندة کتاب «طلاق خوب»، 5 مرحله را در فرایند طلاق مشخص کرده اسـت. مراحل یک تا سه عبارتند از؛ تصمیم، اعلام تصمیم و جدایی که موجب بیشتری آشفتگی و ناآرامی میشود. او در این کتاب مینویسد: «تصمیم به طلاق، گفتن آن به همسر و خانواده، و ترک زندگی مشترک هستة هیجانی طلاق اسـت. این سه مرحله با تردید، ابهام، جنگ قدرت، تعمق و استرس مشخص میشود.»
باید توجه داشته باشید که هیچ قاعدة صریحی وجود ندارد که شما از آن تبعیت کنید در زمانی که میخواهید خبر طلاقتان را اعلام کنید. آنچه در زیر ارائه میشود، نکات بنیادی اسـت که برای راهنمایی شما در این مرحله ارائه میشود.
هنگامی که قصدتان را برای ازدواج با فردی که دوستش دارید به خانواده و دوستانتان اعلام میکنید، احتمالاً تصور خوبی از نحوة واکنش آنها دارید: شادی، هیجان و تبریک. خانواده و دوستانتان احتمالاً منتظر آینده نیستند که از شکست در زندگی مشترکتان بشنوند و به همین دلیل واکنش شان به خبر طلاق احتمالاً غیرقابل پیشبینی خواهد بود، مگر اینکه همسرتان فردی نامطلوب و نامناسب باشد.
لاری نیسان، مدیر انستیتو رواندرمانی تورنتو، اشاره میکند: «اگر جداییتان غیرخصمانه اسـت، شما و همسرتان با همدیگر به نزد خانواده هایتان بروید و به آنها در مورد طلاقتان بگویید. اما اگر اختلافتان شدید اسـت، نباید با همدیگر این خبر را اطلاع دهید زیرا این میتواند به دعوای دیگری بین شما و همسرتان در جلوی خانوادههایتان منجر شود و آنها را از هر دوی شما دلخور و ناراحت کند.»
خواه شما به تنهایی این خبر را به خانوادهتان اطلاع دهید یا همراه با همسرتان، این ایده خوبی اسـت که قبلاً تمرین کنید که چه چیزی را باید بگویید و چگونه. تصمیم بگیرید چه میزان از جزئیات برای گفتن به آنها مناسب اسـت، سپس سعی کنید که به ارائه اطلاعات اضافی نپردازید. ارائه اطلاعات بیش از حد در مورد مشاجرات و پیمانشکنیهای زندگی مشترک می تواند موجب شود شنوندگانتان خشمگین و افسرده رها شوند و اگر شما سرانجام با همسرتان آشتی کردید، همه این جزئیات شرمآور میتواند باور یا پذیرش اینکه به زندگی مشترکتان برگشتهاید را برای آنها دشوار سازد.
هنگامی که میخواهید این خبر را به خانوادهتان بگویید، آرام باشید اما با یک مقدمه طولانی شروع نکنید. اگر این خبر را بدون مقدمه طولانی بگویید و سپس موقعیت را تا آنجا که ممکن اسـت با ظرافت برای آنها تبیین کنید، مقداری از اضطراب آنها کم خواهد شد.
دکتر نیسان معتقد اسـت که با فردی که به شما نزدیکتر اسـت شروع کنید، خواه این فرد برادرتان باشد یا مادرتان. او میگوید: «شروع با افرادی که بیشتر حمایتکننده هستند، به شما کمک خواهد کرد تا از این دورة دشوار عبور کنید. انتظار هیچ پاسخ مشخصی از آنها نداشته باشید؛ تضمینی وجود ندارد که افراد مختلف چگونه در مواجهه با این خبر واکنش نشان میدهند. در وهلة اول، ممکن اسـت شوکه و ناراحت شوند اما معمولاً بعد از این حالت شگفتی اولیه، با عشق و حمایت به فرد واکنش نشان میدهند.
اگر ازدواجتان از ابتدا با فرد مناسبی نبوده اسـت، دوستان و خانوادهتان ممکن اسـت به صورتی مثبت به این خبر واکنش نشان دهند. اما مناسب بودن در این مورد واژهای نسبی اسـت. اگر آنها از همسرتان خوششان نیاید، فکر میکنند اتفاق بسیار خوبی در زندگی شما افتاده اسـت. در این مواقع، شما که احتمالاً با این تردید دست و پنجه نرم می کنید که آیا کار درستی کردهاید یا نه، پذیرش آسان آنها ممکن اسـت شوکهتان کند.
اگر خانوادهتان رابطه خوبی با همسرتان داشته باشند، بین وفاداری شان به شما و ارتباط خوبشان با او سرگردان میمانند. سعی نکنید که از خانوادهتان بخواهید که همه روابطشان با او را قطع کنند، مگر اینکه همسر سابقتان در زندگی مشترک به صورتی پنهان از خانوادهتان از شما سوءاستفاده کرده باشد.
اگر دارای فرزند هستید، از هر تلاشی برای داشتن یک رابطه مثبت با همسر سابقتان فروگذار نکنید و خانوادهتان را نیز به رابطه خوب با او ترغیب کنید. بچههایتان از این روابط مثبت منافع زیادی را کسب میکنند.
اگر به نظر میرسد که اعضای خانواده در برابر اتفاقی که برای شما افتاده اسـت بیاحساس هستند، به آنها بگویید که چه احساس ناگواری دارید و به آنها این امکان را بدهید که بر نگرششان دوباره تأمل کنند.
ممکن اسـت قادر نباشید که واکنش دوستانتان را در هنگامی که خبر طلاقتان را اطلاع میدهید به درستی پیشبینی کنید. برخی از دوستان ممکن اسـت از شما جدا شوند، برخی ممکن اسـت دوستان وفادارای برای همسر سابقتان باقی بمانند و برخی ممکن اسـت هر زمان که با شما صحبت میکنند احساس بدی داشته باشند که صحبت شما با آنها اغلب کمتر و کمتر خواهد شد.
دکتر مل کرانتزلر، روانشناس و نویسندة کتاب «مدیریت طلاق»، میگوید: «اگر این اتفاق افتاد، سعی کنید آن را به این صورت حل کنید: نگاهی دقیقتر به ماهیت رابطهتان با افرادی داشته باشید که به عنوان دوست شما هستند و اکنون غیبشان زده اسـت. این زمان مناسبی اسـت که دوباره روابطتان با آنها را ارزیابی کنید. از خودتان بپرسید که چه تعداد از آنها تنها آشنایی معمولی هستند؛ اشخاصی که شما آنها را به این دلیل میشناسید که همسایه تان بودهاند و یا به دلیل متأهل بودن یا بچهداربودنشان سبک زندگی شبیه به شما را داشتهاند. اینها افرادی هستند که شما هرگز افکار درونیترتان را به آنها نگفتهاید یا احساس نمیکنید که عمیقاً نگرانتان هستند. از دست دادن آنها در واقع از دست دادن یک عادت قدیمی اسـت به جای آنکه از دست دادن یک دوست واقعی باشد.»
طلاق مسئلهای شخصی اسـت و شما متعجب هستید که چرا نیاز اسـت به رئیستان و همکارنتان در مورد آن اطلاع دهید. اما گفتن این خبر به افراد مناسبی همچون سرپرستتان مزایایی دارد؛ برنامة کاری شما ممکن اسـت به دلیل قرارهایی که با وکیل یا مشاورتان دارید، تغییر کند و سرپرستتان اگر در مورد این موضوع اطلاع داشته باشد ممکن اسـت حمایت بیشتری از شما کند. همچنین اگر او در طول چند ماه با کاهش بهرهوری شما به دلیل احساس پریشانی یا افسردگی ناشی از طلاق مواجه شود، شما را بیشتر درک خواهد کرد. این ایدة خوبی اسـت که به بخش مددکاری سازمان متبوعتان مراجعه کنید و آنها را از طلاقتان مطلع سازید یا در صورت فقدان چنین بخشی، به بخش نیروی انسانی مراجعه کنید. ممکن اسـت برای برخی از کمکها از سوی آنها واجد شرایط تشخیص داده شوید و این به عبور شما از این دورة دشوار کمک خواهد کرد. ممکن اسـت شما تمایل داشته باشید این خبر را به برخی از همکارانتان اطلاع دهید. در این باره دکتر اسکات فاگان، مشاور و مدیر مرکز مشاوره وارن شپل تورنتو، میگوید: «مراقب باشید که به چه فردی یا افرادی این خبر را اطلاع میدهید.» او میگوید: «برخی از دوستان نزدیک ممکن اسـت از همکارانتان باشند، اما هر فردی که با شما در محل کار ارتباط دارد، نباید جزئیات زندگی شما را بشنود، بنابراین آنچه را میخواهید، اطلاع دهید محدود کنید. این یک مسئله کاری نیست بلکه مسئلهای شخصی اسـت مگر اینکه بر کارتان تأثیر بگذارد.»
فاگان میگوید: «اگر برخی سخن چینیها و شایعات در محل کار شما را آزار میدهد، با افرادی که این گونه شایعات را رواج میدهند صحبت کنید و مشکلتان را تا آنجا که ممکن اسـت صریح بیان کنید. به آنها بگویید که طلاقتان مسئلهای شخصی اسـت و به آنها مربوط نیست. از سوی دیگر، منتظر باشید که آنها نیز صحبت کنند. بر آنچه که برایتان مهم اسـت تمرکز کنید و متوجه باشید که احساس شما حساستر از زمان عادی اسـت. اگر به کارتان یا آبرویتان آسیب نرساند، به این شایعات اهمیتی ندهید.»
جان سینکلیر، مددکار اجتماعی و مشاور خانواده، معتقد اسـت: «نحوة مطلع ساختن بچهها بستگی به سن و میزان رشدشان دارد. برای مثال، بچه های کوچک بین سنین 3 تا 5 سال نیاز به اطلاعات واقعی و عینی دارند. آنها نیاز دارند بدانند که از آنها در هر صورتی مراقبت میشود و ایمن هستند، اسباب بازیهایشان با آنها هست و نیازهایشان مورد توجه قرار خواهد گرفت. به یاد داشته باشید که این مسئله را برای آنها ساده نگهدارید. بچه های شما نیاز ندارند که میزان زیادی از جزئیات شخصی طلاقتان مطلع شوند و اگر هم به آنها این جزئیات را بگویید، متوجه نخواهند شد. بنابراین به آنها اطلاعات غیرضروری ندهید. این بدان معنا نیست که شما میخواهید چیز ی را از آنها پنهان کنید، بلکه تنها به آنها مواردی را خواهید گفت که نیاز دارند بدانند.»
نحوه مدیریت این بحث دشوار با بچه هایتان از سوی شما و همسرتان، نشانهای مناسب از نحوه مشارکت والدینی اسـت. سینکلر میگوید: «این موضوع ممکن اسـت دشوار باشد، اما اگر شما بتوانید همچون یک تیم با همدیگر این خبر را به بچه ها بدهید، به آنها نشان میدهید که میتوانید برای همیشه به عنوان والدین آنها باقی بمانید.» گفتن خبر طلاق به بچهها نیاز به میزان زیادی همکاری دارد. توجه بچهها عمدتاً به مسائل عملی اسـت: آنها تمایل دارند بدانند که کجا و با کدام یک از والدینشان زندگی خواهند کرد، آیا مدرسهشان تغییر خواهد کرد یا نه و غیره. قبل از اینکه به بچهها اطلاع دهید که میخواهید از هم جدا شوید، محل زندگی آیندهتان را انتخاب کنید. تا جایی که امکان دارد اتاقی برای بچههایتان در مکان جدید آماده کنید که به آنها کمک میکند تا در تنظیم زندگی آیندهشان راحتتر باشند.
استن بنر، روانشناس و مشاور خانواده، تاکید میکند: «به دفعات به بچهها اطمینان بدهید که دوستشان دارید. این بهترین روشی اسـت که خبر طلاق را برای آنها قابل هضم میکند. به بچههایتان بگویید که علاقهتان به آنها تغییری نخواهد کرد.»
این یک دوره دشوار برای شما اسـت. احساس میکنید که مجبور هستید یا همهچیز در مورد موقعیتتان را به همه بگویید یا به هیچ کس نگویید. به یاد داشته باشید که اطلاع خبر طلاق با روشی ملایم و آرام به افرادی که شما را دوست دارند سبب می شود از حمایت و علاقه مثبت آنها برخوردار شوید، نه اینکه با دیگران برای نزاع و مشاجره با همسر سابقتان متحد شوید. طلاق یک مرحلة گذار بزرگ اسـت و دیگران برای شما نگران هستند، بنابراین به خودتان و آنها فرصت بدهید تا این خبر را پردازش کنند و با تغییراتی که اتفاق خواهد افتاد کنار بیایند. این آسان نیست اما صبر، حمایت و صداقت میتواند عبور از این مرحله را برای هر فردی آسانتر کند.
مجله سیب سبز - بهاره اسلامی: درست چند روز بعد از زمانی که بن افلک و همسرش جنیفر گارنر شمع دهمین سالگرد ازدواجشان را فوت کردند، خبر جدایی این زوج در رسانهها پیچید. این زوج هالیوودی پس از 10سال زندگی مشترک تصمیم به جدایی گرفتند و اعلام کردند: «پس از اندیشه بسیار در رابطه با این موضوع و درنظر گرفتن تمام زوایای این مسئله، به این نتیجه رسیدیم که جدا از یکدیگر به زندگیمان ادامه دهیم.» افلک و گارنر در سال2005 با هم ازدواج کرده و حاصل زندگی 10سالهشان سه فرزند اسـت.
گذشته از این، اگر شرایط بعد از طلاق بهتر از شرایطی باشد که کودک در زمان با هم بودن والدینش تجربه میکرده، میتوانیم بگوییم که طلاق آسیبهای کمتری را به زندگی کودک زده اسـت. بچههایی که هنگام زندگی در کنار پدر و مادرشان خشونت خانگی و کودک آزاری را تجربه میکردند اما بعد از طلاق به خانهای آرام وارد شدهاند، از این جدایی آسیب اندکی میبینند، درحالی که در صورت با هم بودن والدینشان میتوانستند شرایط آسیبزاتری را تجربه کنند.
به سوالهایشان پاسخ دهید
از آنجا که تغییر ناگهانی سبک زندگی برای کودکان استرسزاست و سوالهایی را در ذهنشان ایجاد میکند که بیجواب ماندنشان به آنها آسیب میزند، والدین باید برای پاسخ دادن به سوالات کودک، هوشمندی بیشتری به خرج دهند. متاسفانه اغلب بچهها این سوالها را به زبان نمیآورند و وقتی هم که میپرسند، جواب مناسبی دریافت نمیکنند. اما برای محافظت از کودکان در جریان طلاق، والدین باید آنها را به پرسیدن سوالهایشان تشویق کنند و از کودکشان بخواهند که احساسات منفی یا مثبتی که تجربه میکند را به زبان بیاورد.
آنها باید برای گفتوگو با کودکشان وقت بگذارند و با گفتن جملاتی مثل «وقتی بزرگ شدی در این مورد حرف میزنیم!» یا «این چیزها به تو مربوط نمیشود، به آن فکر نکن!» ذهن فرزندانشان را درگیر این سوالهای بیجواب نکنند. بچهها وقتی پاسخ مناسبی ازسوی بزرگترها دریافت نمیکنند، خودشان برای پیدا کردن جواب دست به کار میشوند و متاسفانه اغلب پاسخهای نادرست و آسیبزنندهای برای سوالهایشان پیدا میکنند.
روی موارد حساس دست نگذارید
جوابی که به سوالهای کودک درمورد جدایی میدهید، باید متناسب با شرایط سنی و روانی او باشد. شما حق ندارید وقت پاسخ دادن به سوالهایش دروغ بگویید اما میتوانید جوابی را انتخاب کنید که تنها بخشی از واقعیت که برای کودک قابلپذیرش اسـت را در خود داشته باشد. وقتی کودک میپرسد چرا پدر ما را ترک کرده، نباید بگویید او زن دیگری را بیشتر از ما دوست داشت و به ما خیانت کرده، چراکه حتی در صورت درست بودن چنین جوابی، شما ذهنیت منفی نسبت به پدرش در ذهن او ایجاد میکنید و با بدبین کردنش به یکی از مهمترین آدمهای زندگیاش، تا پایان عمر او را با مشکلات مختلفی درگیر میکنید.
در جواب به چنین پرسشی، میتوانید بگویید همانطور که خودت میدیدی، ما با هم خوشبخت نبودیم و مشکلات زیادی داشتیم که تصمیم گرفتیم برای بهتر و خوشبختتر زندگی کردن با کمی فاصله از هم زندگی کنیم. چنین جوابی گویای همه واقعیت نیست، اما دروغ هم نیست و کودک توانایی درک کردنش را هم دارد.
متنفر شدن کودک از یکی از والدین، عواقب منفی بسیاری را بهدنبال دارد و از جنبههای مختلف تا پایان زندگی او تاثیر مخربی میگذارد. در این شرایط والدین باید توضیح دهند که مشکلات پیشآمده مربوط به من و پدرت اسـت اما هر دوی ما تو را دوست داریم و برای خوشبخت بودنت تلاش میکنیم. والدینی که همسرشان آنها را ترک کرده، بهجای اینکه به کودک بگویند بابا یا مامان تو را دوست نداشت، باید بگویند او نیاز داشت کمی تنها باشد تا مشکلاتی که دارد را حل کند.
درواقع در همه این شرایط، نباید شما احساسات خود را به بچه انتقال دهید و به او یاد دهید که به شیوه شما این شرایط را قضاوت کند. یادتان نرود که پدر و مادر و اعضای فامیل مثل اعضای پیکرکودک شما هستند و نباید هیچ یک را تنها به خواست خود از کودک جدا کنید. پس هرگز بعد از طلاق با کودک درمورد آنچه گذشته و احساساتی که تجربه کردهاید، درددل نکنید. شما در جریان این درددل کردن، ممکن اسـت اطلاعاتی به کودکتان دهید که برای او قابل هضم نباشد.
کودک آزاری نکنید
بعد از جدایی، کودکتان را پستچی قرار ندهید و از او نخواهید اخبار خانه والد دیگر را برای شما بیاورد. چنین رفتاری مصداق دقیق کودک آزاری اسـت و به فرزند شما آسیب زیادی میزند. وقتی کودکتان را ابزار جاسوسی قرار میدهید، در او احساس گناه ایجاد میکنید و این احساس در آینده میتواند به افسردگی و اضطراب تبدیل شود. بعد از جدایی اگر خواستید چیزهایی را به همسر سابقتان بگویید، خودتان یا یک واسطه بزرگسال را برای انتخاب پیام درنظر بگیرید.
نباید خودتان را قربانی کنید
شما حق دارید بعد از طلاق زندگی تازهای را شروع کنید و دوباره ازدواج کنید، اما نباید موضوع را از فرزندتان پنهان کنید. بچهها ماهها قبل از اینکه خبر ازدواج شما را بشنوند، باید از رخ دادنش آگاه شوند. شما قرار نیست باتوجه به نظر فرزندتان این کار را انجام دهید و مخالفت یا موافقت او را ملاک تصمیمگیریتان قرار دهید اما میتوانید برایش مسئله را توضیح دهید و حتی از طرق بازی، او را آرامآرام با این تصمیم و البته با فردی که قرار اسـت در کنارش زندگی کند، آشنا کنید.
حتما باید به کودک توضیح دهید که من قصد دارم ازدواج کنم اما تو همچنان مهمترین فرد زندگی منی و با تمام وجود بعد از ازدواجم هم از تو محافظت کرده و برای خوشبخت بودنت تلاش میکنم. به کودک بگویید فرد تازهوارد قرار نیست پدر یا مادرش باشد و لزومی ندارد که حتما او را دوست داشته باشد، اما باید به او احترام بگذارد. چند بار سه نفره بیرون رفتن با هم میتواند به آماده شدن کودکتان کمک کند.
به فرزندتان هم بگویید اگر دوست داشت میتواند این تازه وارد را پدر یا مادر خطاب کند اما مجبور نیست چون خودش پدر و مادر دارد و این فرد نیامده تا جای آنها را اشغال کند. کودکتان را آگاه کنید که در صورت وجود هرگونه مشکل و اختلافی با همسرتان میتواند شما را در جریان بگذارد و روی کمکتان حساب کند.
همه چیزش را همزمان از او نگیرید
شما میتوانید با شبیه کردن سبک زندگی کودکتان به زندگی قبل از طلاق، آسیبهای این اتفاق را کم کنید. کودک شما یک فقدان بزرگ را تجربه میکند پس با گرفتن دیگر ابعاد دوست داشتنی زندگیاش از او، تحمل این اتفاق را برایش دشوارتر نکنید. اگر کودکتان قبل از جدایی اتاق مستقل داشته، همه تلاشتان را به خرج دهید تا بعد از طلاق هم همین شرایط را برایش فراهم کنید. یادتان نرود که تغییر مدرسه و جدا شدن از هممحلهایها و دوستان بعد از طلاق میتواند آسیبهای جبرانناپذیری را به فرزند شما بزند.