چطور میشود با احساس تنهایی بعد از طلاق مقابله کرد؟
مطمئناً طلاق برای هیچ یک از طرفین ساده نیست اما بعد از طلاق هم زندگی ادامه دارد و باید سعی کنید در سریع ترین زمان ممکن به روال عادی زندگی خودتان برگردید.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ این زمان فردی که سالها با همسرش زیر یک سقف زندگی کرده است ناگهان احساس میکند بهشدت تنهاست. روابط اجتماعی گذشتهاش تا حدودی محدود میشود و اگر مشکل شایع افسردگی به سراغش بیاید، از نظر روحی و جسمی در شرایط نامناسبی قرار میگیرد. به همین دلیل روانشناسان همواره به افراد توصیه میکنند پس از طلاق خودشان را از اجتماع دور نکنند و برای غلبه بر تنهاییشان به دنبال راههای مفید و سالمی باشند. در این صورت میتوانند شرایط زندگیشان را پایدار و راههای تازهای را برای خوشحالی و خوشبختی پیدا کنند.
در ازدواج بخش عمدهای از نیازهای هر فرد تأمین میشود؛ اما وقتی فرد به هر دلیلی از این رابطه بیرون میآید و طلاق میگیرد، احساس تنهایی به سراغش میآید که طبیعی است اینگونه باشد. برخی از مشکلات هم براساس همین احساس تنهایی ایجاد میشوند؛ بهطور مثال ممکن است گروهی از افراد درگیر روابط ناسالمی شوند و برای تنظیم هیجاناتشان به روابط نامشخص و الگوهایی روی بیاورند که پیامدهای مخرب دیگری را به همراه داشته باشد. مصرف مواد مخدر و اعتیاد میتوانند از جملهٔ این پیامدها باشد. بخشی از پیچیدگیهای طلاق به احساس تنهایی مربوط میشود. اصولاً بیشتر افراد بعد از طلاق این احساس را تجربه میکنند. درواقع طلاق نوعی فقدان است و فرد باید مراحل سوگواری را طی کند. بعضی از افراد به دلیل باورها و نگرشهای خاصی که نسبت به تنهایی دارند در پذیرش آن دچار مشکل میشوند. بهتر است این افراد به این موضوع فکر کنند که طلاق تجربهای است که به رشد انسانها کمک میکند. پس باید آن را بپذیرند.
برای مقابله با تنهایی بعد از طلاق روشهای گوناگونی وجود دارد که افراد میتوانند با کمک آنها بر احساس تنهایی غلبه کنند و رفتارهای سالمتری داشته باشند. برخی از این تکنیکها شامل آموزش روشهای تحمل پریشانی یا تنهایی است. اگر افرادی که طلاق گرفتهاند طلاق را بهعنوان بخشی از تجارب زندگی بپذیرند این تنهاییها برایشان آشفتهساز نخواهند بود. یکی دیگر از روشهای مهم مقابله با تنهایی برخورداری از شبکهٔ اجتماعی سالم و مطلوب است. افراد خانواده مانند پدر، مادر، خواهر، برادر، دوستان یا سایر افراد فامیل میتوانند دراین شبکه قرار گیرند و برخی از نیازهای فرد را برآورده کنند تا کمتر درگیر تنهایی شود. بدین ترتیب فرد با کسب مهارتهای اجتماعی و استفاده از شبکهٔ ارتباطی مناسب میتواند از بند تنهایی رها شود.
مشارکت در فعالیتهای اجتماعی خلاقانه و سالم هم اقدام مفید دیگری است که میتواند حمایتهای اجتماعی و فیدبکهای مثبت و تعیینکنندهای را به همراه داشته باشد و برای غلبه بر تنهایی به افراد کمک کند. مطالعات مختلف نشان میدهد هر چقدر میزان فعالیتهای سازندهٔ افراد بعد از طلاق بیشتر باشد فرصت کمتری برای تفکر منفی و نشخوار فکری باقی میماند. بنابراین پیشنهاد میشود افراد پس از طلاق، خودشان را با کارهای لذتبخشی مشغول کنند که برایشان پاداش مثبتی به همراه دارد. انجام این قبیل کارها به افراد کمک میکند بدون درگیری با خودشان با تنهایی پس از طلاق کنار بیایند که این موضوع فیدبک اجتماعی خوبی برایشان به ارمغان میآورد.
گروهی از مطالعات نشان میدهد بسیاری از افرادی که طلاق میگیرند فاقد مهارتهای اجتماعی لازم هستند. در نتیجه این موضوع سبب جدایی آنها میشود. بعد از طلاق هم نداشتن این مهارتها به مشکلات و تنهایی آنها دامن میزند و این دور باطل همچنان ادامه پیدا میکند.
متأسفانه بیشتر خانمها و آقایان بعد از طلاق گرفتار تفکرات منفی زنجیروار میشوند که به آنها «نشخوارهای فکری» میگویند. آنها مدام از خودشان میپرسند، چرا این اتفاق پیش آمد؟ چرا برای من اتفاق افتاد؟ این افراد بارها و بارها به گذشته و اتفاقات آن فکر میکنند. در نتیجه دچار افسردگی میشوند یا احساس خستگی و بیحوصلگی به سراغشان میآید. در چنین وضعیتی برای ایجاد روابط پایدار اجتماعی انگیزهٔ لازم را ندارند که همهٔ اینها تنهایی را بیشتر میکند. بنابراین یکی از راههای مقابله با تنهایی و افسردگی بعد از طلاق این است که به این افراد یاد بدهیم چطور باید از نشخوارهای فکری دوری کنند و افکار منفی را به تعویق بیندازند. یکی از بهترین کارها برای مبارزه با نشخوارهای منفی این است که هر وقت با این افکار روبهرو شدند به خودشان بگویند «الان نمیخواهم به این موضوعات فکرکنم. بعداً فکر میکنم.» با این روش چرخهٔ فکرکردن به افکار منفی به تعویق میافتد و نشان میدهد کنترلشدنی است؛ چون برخی از افراد بر این باورند که فکرکردن به این موضوعات دست خودشان نیست و افکار منفی خودبهخود به ذهنشان هجوم میآورد، درصورتیکه اینطور نیست و نشخوارهای منفی را میتوان کنترل کرد.
بسیاری از افراد تلاش میکنند پس از طلاق گذشته را فراموش کنند؛ اما این کار شدنی نیست، چراکه نمیتوانند اتفاقات گذشته را پاک کنند. مطالعات گوناگون نشان میدهد این کار نتایج رضایتبخشی ندارد. بههرحال این گذشته وجود دارد و فراموش نمیشود، اما در این فرایند «پذیرش» مهم است. افرادی که طلاق گرفتهاند باید به خودشان بگویند، من این تصمیم را گرفتهام، طلاق انجام شده است و حالا میخواهم برای زندگی تازه آماده شوم و از زندگی لذت ببرم. تکنیکهای ذهن آگاهی به این افراد کمک میکند با آگاهی از افکار منفی و پذیرفتن وضعیت از درگیریهای ذهنی دور بمانند و مدام به خودشان نگویند من چه گناهی کرده بودم، چرا این بلا سر من آمد و… . این احساسات منفی افسردگی را تشدید میکند و سبب تنهایی بیشتر میشود.
کسب مهارتهای تفکرات مثبت نسبت به تنهایی و کسب مهارتهای مناسب برای داشتن روابط سالم از جمله کارهایی است که میتواند برای غلبه بر تنهایی بعد از طلاق مؤثر باشد. درواقع فرد میتواند به طلاق بهعنوان فرصتی برای خودشناسی و یافتن جنبههای خوب و مثبت خودش نگاه کند. بهتر است در کارهای سازندهای شرکت کند که احساس خوبی را در او ایجاد میکنند. هر چند در اوایل طلاق، ممکن است این کارها کمی دشوار باشند، بههرحال افراد باید این برنامهها را به زندگیشان راه دهند. یکی از پیامدهای معمول بعد از طلاق افسردگی است که داشتن چنین تفکراتی به کاهش احتمال بروز افسردگی کمک میکند.
گاهی اوقات پیش میآید که برخی از افراد بلافاصله بعد از طلاق به دنبال یافتن روابط تازه هستند یا خیلی زود به ازدواج مجدد فکر میکنند. این موضوع یکی از مسائل حادی است که شاید بعد از طلاق پیش بیاید. بهعبارتدیگر هنوز جوهر طلاق خشک نشده، فرد طلاقگرفته به دنبال یافتن شریک زندگی دیگری است. این کار نوعی فرار است و بهطور معمول همان مشکلاتی که در روابط قبلی وجود داشتهاند، باز هم تکرار میشوند.
واقعیت این است که طلاق نوعی سوگ است و افراد پس از طلاق باید مانند سوگواری مراحلی را پشت سر بگذارند. متأسفانه میبینیم برخی از افراد هنوز از رابطهٔ قبلی فارغ نشده، در فکر شروع رابطهٔ تازهای هستند. درواقع سیستم روانی باید پروندهٔ قبلی را ببندد و این کار زمان میخواهد. حداقل شش تا هفتماه طول میکشد تا این روند طی و پرونده بسته شود. در این مدت فرد به گذشته فکر میکند؛ اما در نهایت به انطباق میرسد. تا وقتی به این مرحله نرسیده است اگر رابطهٔ تازهای را شروع کند، دچار مشکل میشود. البته این موضوع به نوع طلاق هم بستگی دارد؛ اما بهشدت توصیه میشود فرد به خودش فرصت بدهد تا تنهایی را لمس کند و با زندگی نجنگد. باید به انطباق نسبی برسد و وقتی احساس کرد آمادگی دارد، روابط تازهای را شروع و به ازدواج مجدد فکر کند.
خبرگزاری آریا -
بعضی از افراد طلاق گرفته، یا حاضر نیستند هیچ حمایت فکری و عاطفی بگیرند یا به تله حمایت های نامناسب می افتند.
متاسفانه بر اساس تازه ترین آمارهای سازمان ثبت اسناد در سال گذشته به ازای هر 5 ازدواج یک واقعه تلخ طلاق در کشور به ثبت رسیده است. این آمار نشان می دهد بسیاری از زوج ها که بیشترین آن ها جوان هستند با پدیده شوم طلاق دست و پنجه نرم می کنند. پدیده ای که آسیب های روانی و اجتماعی بی شماری در پی دارد. از هجوم آسیب هایی چون افسردگی، استرس، بی اعتمادی و بدبینی گرفته تا بسترسازی برای بسیاری از بزهکاری های اجتماعی که در کمین افراد طلاق گرفته و حتی کودکان طلاق است. اما چطور می توان روزهای پس از طلاق را با آسیب های کمتری سپری کرد؟!
در اینجا به بیان راه حل هایی در این باره پرداخته ایم که بخشی از آن را در ادامه می خوانید.
1 – علت واقعی طلاق را بشناس!
در هیچ طلاقی یک نفر صد در صد مقصر و یک نفر کاملا بی گناه نیست. طلاق حاصل انتخابی غلط یا شیوه ارتباطی نادرست است. بنابراین دو نفر در این ماجرا سهم دارند. این که به عنوان یک فرد مطلقه بتوانیم سهم خودمان را در طلاق معلوم کنیم و شیوه های ارتباط غلط مان را بشناسیم، قدم اول را برای تغییر برداشته ایم. تا وقتی دیگری را صد در صد مقصر می دانیم در یک کینه همیشگی باقی می مانیم و لزومی برای تغییر نمی بینیم. وقتی هم کاملا سهم خودمان را صد در صد می دانیم تا آخر عمرمان فقط احساس گناه می کنیم و اعتماد به نفس و عزت نفس مان کاهش می یابد. کشف این که کجای راه را غلط رفته ایم البته چیز ساده ای نیست. یک مشاوره خانواده که در مشاوره بعد از طلاق تخصص دارد حتما در این زمینه می تواند کمک های بسیار ی ارائه دهد.
2 – شرایط بعد از طلاق را بشناس
هر کسی بعد از طلاق شرایط خاص خود را دارد. یک خانم ممکن است به زندگی با خانواده پدری برگردد، یکی ممکن است مستقل با فرزندانش زندگی کند، مردی ممکن است زندگی مجردی در پیش گیرد. هر کدام از این ها شرایط خاص خودش را دارد. اگر این شرایط را نشناسیم، ممکن است هر ناکامی ریز و درشت را به طلاق ربط دهیم. اما شناخت شرایط باعث می شود آن را مدیریت کنیم و زندگی کمتر روی بدش را به ما نشان دهد.
3 – مستقل باش
بعضی ها قبل از ازدواج هم با خودشان مشکل حل ناشده ای داشته اند که در زندگی مشترک بروز کرده و نقش مهمی در بروز طلاق هم بازی کرده است. هچنین کسی که قبل از طلاق نسبت به تنهایی، طرد دیگران یا نه شنیدن حساس باشد بعد از طلاق هم دوباره با این مشکلات دست و پنجه نرم می کند. کسی که هنوز به استقلال مالی (درآمد مستقل بر پایه شغل)، استقلال عاطفی (وابستگی نداشتن به خانواده چه به شکل وابستگی و چه به شکل کینه) و استقلال فکری (عقاید مستقل برای خود که انتخاب خود فرد است نه خانواده) نرسیده باشد، بعد از طلاق مشکلات بیشتری خواهد داشت. اما در صورتی که فرد از همان ابتدا استقلال داشته یا حداقل در ماه های ابتدایی ازدواج به این استقلال رسیده باشد، بعد از طلاق هم با مشکلات کمتری دست و پنجه نرم می کند. یادتان باشد وابستگی عاطفی یا مالی یا فکری می تواند بعد از ازدواج از والدین به همسر هم منتقل شود و کسی که همه چیزش به همسرش منوط بوده است بعد از طلاق ناگهان با یک خلاء بزرگ رو به رو می شود. اما برعکس کسی که استقلال عاطفی و مالی و فکری دارد بعد از طلاق می تواند گلیم خودش را از آب بکشد.
4 – حمایت مناسب بگیر!
بعضی از افراد طلاق گرفته، یا حاضر نیستند هیچ حمایت فکری و عاطفی بگیرند یا به تله حمایت های نامناسب می افتند. در صورتی که دوستان یا خانواده فرد اصول حاکم بر روابط زوجین را بدانند یا حداقل خودشان افراد موفق و آگاهی در این زمینه باشند، احتمال حمایت خوب بیشتر است. البته بهترین حمایت فکری را یک روان شناس یا مشاور می تواند ارائه دهد. اما اگر برای فرد حمایتی وجود نداشته باشد یا خودش نخواهد از دیگران حمایت بگیرد، گذشتن از دوره سوگ بعد از طلاق بسیار سخت می شود. از همه بدتر زمانی است که دیگران حمایت های نامناسب می کنند. مثلا تقصیر را کاملا به گردن همسر سابق، دوست یا عضو خانواده شان می گذارند. وقتی خود فرد طلاق گرفته را کاملا مقصر می دانند و با جملاتی مثل «اون که زن/ مرد خوبی بود چرا طلاق گرفتین؟» یا «خوشی زده بود زیر دلت» بیشتر باعث آزار روحی می شوند تا حمایت عاطفی و فکری. این که فرد طلاق گرفته بداند شرایطش به گونه ای است که حتی با وجود استقلال بهتر است از یک متخصص باتجربه درباره مشکلاتش راهنمایی بگیرد و از مشکلاتش بگوید و هیجان هایش را خالی کند، عبور از روزهای بعد از طلاق را راحت تر می کند.
5 – با معنا زندگی کن!
جمله مشهوری وجود دارد که «هر کسی چرایی برای زندگی خود دارد با هر چگونه ای خواهد ساخت.» کسانی که معنایی برای زندگی خود نیافته اند بعد از طلاق بیشتر از همیشه می توانند به وادی بی معنایی بیفتند.
منبع : سپیده دانایی
تحمل طلاق برای هر بچه ها مشکل است. هر چند برخی از مردم معتقدند که نوجوانان بهتر از بچه های کوچک می توانند ..
تاثیرات مخرب طلاق بر نوجوانان ,تحمل طلاق برای هر بچه ها مشکل است. هر چند برخی از مردم معتقدند که نوجوانان بهتر از بچه های کوچک می توانند با این بحران خانوادگی کنار بیایند. تحقیقات نیز نشان می دهد که همیشه این طور نیست. طلاق برای خیلی از نوجوانان، به تلخی مرگ یکی از اعضای خانواده است.
جلوگیری از طلاق گاه امکان پذیر نیست و وقتی خوب یا بد طلاق رخ می دهد واکنش یک نوجوان به عوامل متعددی بستگی دارد، از جمله:
-چگونگی ثبات روحی و احساسی، هم در والدی که در خانه مانده است و هم در والدی که جدا شده است
-مشکلات مالی جدید که بعد از طلاق ایجاد می شود و …
در خلال مراحل اولیه بعد از طلاق، نوجوان سعی می کند راههایی برای تطابق پیدا کند، و این امر می تواند مشکلات والدینی را که با آنها زندگی می کنند، افزایش دهد. برخی از نوجوانها پرخاشگر می شوند و در خانه با پدر یا مادرشان به خوبی برخورد نمی کنند. برخی ساکت و منزوی می شوند و خودشان را از والدین، خواهر و برادران جدا نگه می دارند. خیلی ها همواره فکر ازدواج مجدد والدین هستند و اغلب احساس گناه می کنند و معتقدند که رفتارهای آنها باعث طلاق شده است.
نکته ای که در مورد نوجوانان در مواجهه با طلاق والدین نباید از نظر دور داشت این است که آنها در بدبین کردن والدین نسبت به هم مهارت خاصی دارند به این شکل که در مورد وقایع یک روز ملاقات، یا مشکلات مالی یا محدودیتهایی که یک والد به ان تحمیل می کند، دروغ هایی می گویند و باعث می شوند که دشمنی بین والدین بیشتر شود. البته گاه هم نوجوانان تلاش می کنند والدین را آشتی دهند که در نتیجه مشکلاتی ایجاد می کنند.
باید به نوجوان تاکید کنید که تصمیم طلاق را خودتان یا همسرتان گرفته اید و بچه ها مسبب و باعث طلاق نیستند و همچنین تاکید کنید که این امر خاتمه یافته محسوب می شود گاهی اوقات هم والدین شان را گول می زنند تا بتوانند به چیزهایی که می خواهند دست پیداکنند به این منظور بین والدین در این زمینه رقابت ایجاد می کنند که کدام والد بهتری است یا کدام فرزندش را بیشتر دوست دارد. این رقابت برای همه اعضای خانواده آثار بدی به جای می گذارد.
البته همه نوجوانان مثل هم نیستند و واکنش آنها نسبت به طلاق والدین شبیه به هم نیست. هر چند تحقیقات در زمینه آثار طلاق هنوز در اوایل راه است اما برخی از یافته ها به ثبات لازم رسیده است مثلا یافته ها شان می دهد که:
-وقوع طلاق در خانواده باعث می شود که اکثرا نوجوانان از ایجاد یک رابطه مبتنی بر عشق در آینده بترسند. آنها فکر می کنند که اگر خودشان را از لحاظ احساسی از دیگران دور نگه دارند، می توانند از صدمات و ناراحتی های بعدی در امان باشند.
-نوجوانانی که قربانی طلاق والدین هستند انتظارات و توقعاتشان را از دیگران و حتی از زندگی آینده خود کاهش پیدا می کند و در برابر اصلاح مسایل و امور، احساس ناتوانی می کنند.
-همچنین روابط جدیدی که والدین بعد از طلاق برقرار می کنند، بر نوجوان تاثیر زیادی دارد مثلا ازدواج مجدد والدین می تواند سازگاری نوجوانها را مختل کند و آنها را به سمت رفتارهای مخاطره آمیز بکشاند.
دکتر موریس گورین که متخصص اطفال است و در مورد رفتارها و نیازهای روحی بچه ها و نوجوانان مطالعه انجام داده است، پیشنهادهایی برای والدین در آستانه طلاق ذکر کرده است.
-باید به نوجوان تاکید کنید که تصمیم طلاق را خودتان یا همسرتان گرفته اید و بچه ها مسبب و باعث طلاق نیستند و همچنین تاکید کنید که این امر خاتمه یافته محسوب می شود.
-به نوجوان تاکید کنید که نیازهای او برآورده خواهد شد.(اگر واقعا چنین امکانی وجود دارد)
-اطمینان حاصل کنید که نوجوان می داند و می فهمد که هر دو والد او را دوست دارند و در آینده هر دو، ارتباط نزدیکی با آنها خواهد داشت.
-اگر پدر در آینده در دسترس نباشد بیشتر وقتها سودمند است که یکی از بستگان مرد یا فردی که نوجوان قبولش دارد در تماس باقی بماند.
-تا جایی که امکان دارد، نوجوان را از محیط آشنا و دوستان و مدرسه جابجا نکنید.
-اگر امکان پذیر است فرزندتان باید همیشه اوقات خاصی را به طور اختصاصی با هر کدام از والدین بگذراند.
-دنبال بهانه ای نباشید که بر اساس آنها به نوجوان بگویید نمی تواند یا نباید با والد دیگر ملاقات کند.
-تلاش جدی داشته باشید که روزهای تولد یا عیدها را به خاطر بسپارید
و سعی کنید به همه مسایلی که برای نوجوان مهم است توجه کنید.
-برای سوال های زیادی که به دفعات از شما پرسیده خواهد شد و برای پاسخ های تکراری آماده باشید.
-اگر همسر سابقتان از این دستورالعمل ها پیروی نمی کند،
به هر حال شما هر کاری را که از دست تان بر می آید،
انجام دهید و برای هر مشکل یا هر موردی که دچار شک و تردید می شوید، دنبال گرفتن کمک باشید.
طلاق برای خیلی از نوجوانان، به تلخی مرگ یکی از اعضای خانواده است
نوجوانان گه گاه تحت تاثیر مشکلات خانوادگی و طلاق والدین ،دچار افسردگی می شوند حال اگر این افسردگی به شکل موثری رفع نشود، ممکن است به خودشان آسیب بزنند. پسرها بیشتر از دختران دست به خودکشی می زنند اما در هر حال هیچکس در امان نیست.
اینکه چرا در سالهای اخیر آمار خودکشی در نوجوانان و جوانان افزایش یافته است،
شاید به این دلیل باشد که اولا امروزه ابزارهای خودکشی فراوانی در دسترس نوجوانان قرار دارد
اما شاید این نکته مهمتر باشد که محققان اعتقاد دارند فشارهای زندگی مدرن بیشتر از گذشته ها است.
خصوصا فقدان علاقه از سوی والدین، ممکن است مشکل مهم دیگری باشد. بسیاری از بچه ها در خانه هایی که با طلاق مواجه بوده اند، بزرگ می شوند و در این دست خانواده ها چون عمدتا تک سرپرست هستند و مشغله های رسیدگی به زندگی زیاد است، خانواده برای گذراندن ساعات خاصی در کنار هم فرصتهای بسیار محدودی دارد و لذا احساس طرد شدگی در نوجوانان این دست خانواده ها زیاد به چشم می خورد.
نوجوانان این دست خانواده ها بر این باور هستند که خانواده هایشان آنها را درک نمی کنند و وقتی آنها تلاش می کنند در مورد احساسات، ناراحتی ها، شکستها و ناکامی های خود با والدین شان ارتباط برقرار کنند پدر و مادر نظر آنها را رد می کند و با آنها مخالفت می نماید.
لذا اگر شما فرزند نوجوانی در خانه دارید که دوره هایی از افسردگی را گذرانیده
و یا شرایط خانوادگی نابسامانی دارید
و از لحاظ روحی موقعیت با ثباتی را برای فرزندتان مشاهده نمی کنید
و حتی احتمال می دهید که نوجوان تان در مورد خودکشی فکرهایی دارد ساکت نمانید.
شما باید تهدیدها و ژستهای خودکشی را بسیار جدی بگیرید.
-مستقیما از نوجوان تان در این مورد سوال کنید. از گفتن کلمه خودکشی نهراسید.
برخی از والدین تصور می کنند اگر این موضوع را مطرح کنند نوجوان شان را تشویق به خودکشی می کنند
اما بر عکس اگر نوجوانی در فکر خودکشی باشد
و بفهمد والدین و اطرافیان وی ناله او برای دریافت کمک را شنیده اند،
احساس رهایی می کند. به او بگویید که دوستش دارید
و از او بخواهید در مورد احساساتش برای تان صحبت کند.
-به نوجوان تان تاکید کنید که هر قدر هم که مشکلاتش بزرگ باشد باز هم می تواند
برای حل آن تلاش کند و شما در این امر به او کمک خواهید کرد.
منتظرنمانید مشکلات خودش رفع شود بلکه دست به کار شوید
و حتما کمک تخصصی از یک متخصص و روان شناس هم بگیرید.
-شما به عنوان والدینی که از هم جدا شده اید باید کشف کنید
که چه اشتباهاتی وجود داشته و برای اصلاح یا بهتر شدن اوضاع برنامه ریزی هایی کنید
و حتی از پزشک نوجوان تان کمک بگیرید تا احتمال بروز خودکشی در فرزندتان را از بین ببرید.
البته منظور این نیست که هر نوجوانی که طلاق والدین را تجربه می کند
در معرض خطر خودکشی قرار دارد اما نکته مهم این است
که والدینی که وارد جریان طلاق می شوند،
باید به سلامت روان فرزندان خود خصوصا فرزندان نوجوان توجه خاص داشته باشند.
افسردگی های طولانی مدت و یا رفع نشده عمدتا عامل خطر مهمی است
و باید مورد توجه جدی والدین قرار گیرد و حتما از کمکهای تخصصی بهره برند.
تبیان
خبرگزاری آریا -
تحمل طلاق برای هر بچه ها مشکل است
تحمل طلاق برای هر بچه ها مشکل است. هر چند برخی از مردم معتقدند که نوجوانان بهتر از بچه های کوچک می توانند با این بحران خانوادگی کنار بیایند. تحقیقات نیز نشان می دهد که همیشه این طور نیست. طلاق برای خیلی از نوجوانان، به تلخی مرگ یکی از اعضای خانواده است.
جلوگیری از طلاق گاه امکان پذیر نیست و وقتی خوب یا بد طلاق رخ می دهد واکنش یک نوجوان به عوامل متعددی بستگی دارد، از جمله:
-علت طلاق چه بوده است؟
-چگونگی ثبات روحی و احساسی، هم در والدی که در خانه مانده است و هم در والدی که جدا شده است
-مشکلات مالی جدید که بعد از طلاق ایجاد می شود و ...
روزهای اول بعد از طلاق
در خلال مراحل اولیه بعد از طلاق، نوجوان سعی می کند راههایی برای تطابق پیدا کند، و این امر می تواند مشکلات والدینی را که با آنها زندگی می کنند، افزایش دهد. برخی از نوجوانها پرخاشگر می شوند و در خانه با پدر یا مادرشان به خوبی برخورد نمی کنند. برخی ساکت و منزوی می شوند و خودشان را از والدین، خواهر و برادران جدا نگه می دارند. خیلی ها همواره فکر ازدواج مجدد والدین هستند و اغلب احساس گناه می کنند و معتقدند که رفتارهای آنها باعث طلاق شده است.
نکته ای که در مورد نوجوانان در مواجهه با طلاق والدین نباید از نظر دور داشت این است که آنها در بدبین کردن والدین نسبت به هم مهارت خاصی دارند به این شکل که در مورد وقایع یک روز ملاقات، یا مشکلات مالی یا محدودیتهایی که یک والد به ان تحمیل می کند، دروغ هایی می گویند و باعث می شوند که دشمنی بین والدین بیشتر شود. البته گاه هم نوجوانان تلاش می کنند والدین را آشتی دهند که در نتیجه مشکلاتی ایجاد می کنند.
باید به نوجوان تاکید کنید که تصمیم طلاق را خودتان یا همسرتان گرفته اید و بچه ها مسبب و باعث طلاق نیستند و همچنین تاکید کنید که این امر خاتمه یافته محسوب می شود گاهی اوقات هم والدین شان را گول می زنند تا بتوانند به چیزهایی که می خواهند دست پیداکنند به این منظور بین والدین در این زمینه رقابت ایجاد می کنند که کدام والد بهتری است یا کدام فرزندش را بیشتر دوست دارد. این رقابت برای همه اعضای خانواده آثار بدی به جای می گذارد.
تاثیرات طلاق بر نوجوانان
البته همه نوجوانان مثل هم نیستند و واکنش آنها نسبت به طلاق والدین شبیه به هم نیست. هر چند تحقیقات در زمینه آثار طلاق هنوز در اوایل راه است اما برخی از یافته ها به ثبات لازم رسیده است مثلا یافته ها شان می دهد که:
-وقوع طلاق در خانواده باعث می شود که اکثرا نوجوانان از ایجاد یک رابطه مبتنی بر عشق در آینده بترسند. آنها فکر می کنند که اگر خودشان را از لحاظ احساسی از دیگران دور نگه دارند، می توانند از صدمات و ناراحتی های بعدی در امان باشند.
-نوجوانانی که قربانی طلاق والدین هستند انتظارات و توقعاتشان را از دیگران و حتی از زندگی آینده خود کاهش پیدا می کند و در برابر اصلاح مسایل و امور، احساس ناتوانی می کنند.
-همچنین روابط جدیدی که والدین بعد از طلاق برقرار می کنند، بر نوجوان تاثیر زیادی دارد مثلا ازدواج مجدد والدین می تواند سازگاری نوجوانها را مختل کند و آنها را به سمت رفتارهای مخاطره آمیز بکشاند.
پیشنهاداتی برای والدین در آستانه طلاق
دکتر موریس گورین که متخصص اطفال است و در مورد رفتارها و نیازهای روحی بچه ها و نوجوانان مطالعه انجام داده است، پیشنهادهایی برای والدین در آستانه طلاق ذکر کرده است.
برای مثال :
-باید به نوجوان تاکید کنید که تصمیم طلاق را خودتان یا همسرتان گرفته اید و بچه ها مسبب و باعث طلاق نیستند و همچنین تاکید کنید که این امر خاتمه یافته محسوب می شود.
-به نوجوان تاکید کنید که نیازهای او برآورده خواهد شد.(اگر واقعا چنین امکانی وجود دارد)
-اطمینان حاصل کنید که نوجوان می داند و می فهمد که هر دو والد او را دوست دارند و در آینده هر دو، ارتباط نزدیکی با آنها خواهد داشت.
-اگر پدر در آینده در دسترس نباشد بیشتر وقتها سودمند است که یکی از بستگان مرد یا فردی که نوجوان قبولش دارد در تماس باقی بماند.
-تا جایی که امکان دارد، نوجوان را از محیط آشنا و دوستان و مدرسه جابجا نکنید.
-اگر امکان پذیر است فرزندتان باید همیشه اوقات خاصی را به طور اختصاصی با هر کدام از والدین بگذراند.
-دنبال بهانه ای نباشید که بر اساس آنها به نوجوان بگویید نمی تواند یا نباید با والد دیگر ملاقات کند.
-تلاش جدی داشته باشید که روزهای تولد یا عیدها را به خاطر بسپارید و سعی کنید به همه مسایلی که برای نوجوان مهم است توجه کنید.
-برای سوال های زیادی که به دفعات از شما پرسیده خواهد شد و برای پاسخ های تکراری آماده باشید.
-اگر همسر سابقتان از این دستورالعمل ها پیروی نمی کند، به هر حال شما هر کاری را که از دست تان بر می آید، انجام دهید و برای هر مشکل یا هر موردی که دچار شک و تردید می شوید، دنبال گرفتن کمک باشید.
طلاق برای خیلی از نوجوانان، به تلخی مرگ یکی از اعضای خانواده است
تبعات طلاق و ایجاد افسردگی در برخی نوجوانان
نوجوانان گه گاه تحت تاثیر مشکلات خانوادگی و طلاق والدین ،دچار افسردگی می شوند حال اگر این افسردگی به شکل موثری رفع نشود، ممکن است به خودشان آسیب بزنند. پسرها بیشتر از دختران دست به خودکشی می زنند اما در هر حال هیچکس در امان نیست.
اینکه چرا در سالهای اخیر آمار خودکشی در نوجوانان و جوانان افزایش یافته است، شاید به این دلیل باشد که اولا امروزه ابزارهای خودکشی فراوانی در دسترس نوجوانان قرار دارد اما شاید این نکته مهمتر باشد که محققان اعتقاد دارند فشارهای زندگی مدرن بیشتر از گذشته ها است.
خصوصا فقدان علاقه از سوی والدین، ممکن است مشکل مهم دیگری باشد. بسیاری از بچه ها در خانه هایی که با طلاق مواجه بوده اند، بزرگ می شوند و در این دست خانواده ها چون عمدتا تک سرپرست هستند و مشغله های رسیدگی به زندگی زیاد است، خانواده برای گذراندن ساعات خاصی در کنار هم فرصتهای بسیار محدودی دارد و لذا احساس طرد شدگی در نوجوانان این دست خانواده ها زیاد به چشم می خورد.
نوجوانان این دست خانواده ها بر این باور هستند که خانواده هایشان آنها را درک نمی کنند و وقتی آنها تلاش می کنند در مورد احساسات، ناراحتی ها، شکستها و ناکامی های خود با والدین شان ارتباط برقرار کنند پدر و مادر نظر آنها را رد می کند و با آنها مخالفت می نماید.
لذا اگر شما فرزند نوجوانی در خانه دارید که دوره هایی از افسردگی را گذرانیده و یا شرایط خانوادگی نابسامانی دارید و از لحاظ روحی موقعیت با ثباتی را برای فرزندتان مشاهده نمی کنید و حتی احتمال می دهید که نوجوان تان در مورد خودکشی فکرهایی دارد ساکت نمانید. شما باید تهدیدها و ژستهای خودکشی را بسیار جدی بگیرید.
برای مثال:
-مستقیما از نوجوان تان در این مورد سوال کنید. از گفتن کلمه خودکشی نهراسید. برخی از والدین تصور می کنند اگر این موضوع را مطرح کنند نوجوان شان را تشویق به خودکشی می کنند اما بر عکس اگر نوجوانی در فکر خودکشی باشد و بفهمد والدین و اطرافیان وی ناله او برای دریافت کمک را شنیده اند، احساس رهایی می کند. به او بگویید که دوستش دارید و از او بخواهید در مورد احساساتش برای تان صحبت کند.
-به نوجوان تان تاکید کنید که هر قدر هم که مشکلاتش بزرگ باشد باز هم می تواند برای حل آن تلاش کند و شما در این امر به او کمک خواهید کرد.منتظرنمانید مشکلات خودش رفع شود بلکه دست به کار شوید و حتما کمک تخصصی از یک متخصص و روان شناس هم بگیرید.
-شما به عنوان والدینی که از هم جدا شده اید باید کشف کنید که چه اشتباهاتی وجود داشته و برای اصلاح یا بهتر شدن اوضاع برنامه ریزی هایی کنید و حتی از پزشک نوجوان تان کمک بگیرید تا احتمال بروز خودکشی در فرزندتان را از بین ببرید.
البته منظور این نیست که هر نوجوانی که طلاق والدین را تجربه می کند در معرض خطر خودکشی قرار دارد اما نکته مهم این است که والدینی که وارد جریان طلاق می شوند، باید به سلامت روان فرزندان خود خصوصا فرزندان نوجوان توجه خاص داشته باشند. افسردگی های طولانی مدت و یا رفع نشده عمدتا عامل خطر مهمی است و باید مورد توجه جدی والدین قرار گیرد و حتما از کمکهای تخصصی بهره برند.
منبع: تبیان
کاهش اعتمادبهنفس، اختلالات روانی، گوشهگیری و انزوا، بروز رفتارهای پرخاشگرانه، احساس حقارت نسبت به سایر دوستان و افزایش احتمال بزهکاری در آنان از مهمترین ویژگیهای فرزندان طلاق اسـت.
وی افزود: بهطورکلی طلاق در دو دوره از زندگی رخ میدهد، نخستین دوره حساس برای طلاق هفت سال اول زندگی اسـت بهطوریکه نیمی از کل طلاقها در این دوره اتفاق میافتد، دومین دوره حساس طلاق نیز میانسالی اسـت یعنی زمانی که زوجها فرزند نوجوان دارند.
این کارشناس اجتماعی با تأکید براینکه زن و شوهرها معمولاً به این دلیل که یکی از آنها یا هر دو نفر فکر میکنند که پایان دادن به زندگی مشترکشان آنها را آزاد میکند و میتوانند زندگی شادتر و از نظر احساسی سالمتری برای خود و فرزندانشان فراهم آورند از هم جدا میشوند خاطرنشان کرد: خیانت یا عهدشکنی زناشویی یکی از علل طلاق اسـت.
وی با بیان اینکه مشکلات اقتصادی، تجملگرایی، بیماریهای جسمی و روحی، اعتیاد همسر، بیتوجهی به اصول دینی و مذهبی یکی از زوجین از دیگر علتهای طلاق اسـت، تصریح کرد: فرزندان طلاق دید خوبی نسبت به زندگی و آینده خود ندارند و کاهش اعتمادبهنفس، اختلالات روانی، گوشهگیری و انزوا، بروز رفتارهای پرخاشگرانه، احساس حقارت نسبت به سایر دوستان و افزایش بزهکاری در آنان از مهمترین ویژگیهای فرزندان طلاق اسـت.
این کارشناس اجتماعی مشورت جوانان با خانوادههای خود و مراجعه به مراکز مشاوره ازدواج پیش از ازدواج، شناخت هر دو طرف از خصوصیات روانی و شخصیتی یکدیگر پیش از ازدواج، ایجاد کلینیکهای تخصصی در زمینهٔ تربیت و آموزش و درمان مسائل جنسی، روشن کردن اهداف و ارزشها و بیان انتظارات هر یک از طرفین برای دیگری، آموزش مهارتهای برقراری رابطه مؤثر برای زوجین، تعیین اولویتها و برنامهریزی امور خانواده و شغل، کنترل فشار روانی توسط زوجین، مشورت کردن با همسر، ازدواج باهم قشر و همطبقه خود، گذشت و بخشش مهمترین راهکارهای پیشگیری از طلاق دانست.
ایسنا
همه من را به عنوان فردی شکستخورده و بیچاره خواهند شناخت
هر چقدر افراد دربارهٔ زندگی بعد از طلاق خود، احساس سردرگمی بیشتری کرده و در واقع برنامهٔ مشخصی برای این موضوع نداشته باشند، احتمال بیشتری دارد که بخواهند آن را مخفی سازند. این مساله بیشتر در زنان دیده میشود؛ البته دلیل این امر نیز چندان پیچیده نیست؛ چرا که در بسیاری نمونهها، زن تا پیش از طلاق سر کار نمیرفته، اما بعد از طلاق از او انتظار میرود به دنبال کسب درآمد باشد. در این شرایط، شاید افراد ترجیح بدهند تا وقتی موقعیت ثابتی ندارند، اعلام طلاق به نزدیکان را به تعویق بیندازند و آن را زمانی برملا کنند که به افراد نشان دهند که بعد از طلاق توانستهاند روی پای خود بایستند، موقعیتهای جدیدی برای خود دست و پا کنند و خلاصه اینکه اگر در بخشی از زندگی شکست را تجربه کردهاند، در بخشهای دیگر توانستهاند به موفقیت دست پیدا کنند.
اما واقعیت این است که احساس سردرگمی بعد از طلاق، تنها با سرِکاررفتن و یا کارهایی از این دست، حلوفصل نخواهد شد. در واقع پژوهشهای روانشناسی نشان داده است که هویت افراد ممکن است تحت تاثیر وقایع مهم زندگی تغییر کند. یکی از وقایعی هم که به طور قطع، ممکن است بر هویت افراد تاثیرگذار باشد، طلاق است. در واقع بعد از این تجربه، افراد نیاز دارند تا بتوانند خودشان را دوباره بازیافته و تعریف جدیدی از خود پیدا کنند؛ اما اگر قرار باشد این فرآیند به درستی طی نشود یا فرد نتواند به جمعبندی برسد، به احتمال زیاد اضطراب مربوط به اعلام موضوع طلاق نیز در سطح بالایی حفظ شده و باعث اکراه فرد از بیان آن خواهد شد.
هیچ لزومی به اعلام طلاق به همه دوستان و آشنایان نیست. این امر به ویژه برای زنان اهمیت بیشتری دارد؛ چراکه متاسفانه برخی افراد نسبت به زنان مطلقه، دیدگاهی منفی دارند و همین ممکن است، باعث واکنشهایی آزاردهنده از سوی آنها شود.
اگر شما نیز در چنین وضعیتی قرار دارید، بد نیست این سردرگمی خود را با فرد مطمئن و معتمدی در میان بگذارید. در این وضعیت والدین، خواهروبرادر یا روانشناسی مجرب، احتمالاً گزینههای بسیار مناسبی باشند. توجه داشته باشید که ماندن در این برزخ و نداشتن تعریفی مشخص از خود و آیندهٔ خود، میتواند گاهی اوقات باعث تصمیمگیریهایی عجولانه، اشتباه و نادرست شود، پس برای این موضوع وقت بگذارید.
این تجربهٔ مشترک برای افراد است؛ بعد از طلاق و در زمان مرور زندگی مشترک، افراد در کمال تعجب متوجه میشوند که حجم قابل توجهی از خاطرات خوشایند مربوط به همسر سابق، دائم به ذهن آنها هجوم میآورد و البته همین خاطرات نیز آنها را دچار این شک و دودلی میکند که شاید در تصمیم به طلاق عجله کردهاند. این ذهنیت گاهی به اشکال دیگر نیز خود را نمایان میسازد، اینکه فرد هر روز بیشتر از قبل تصور میکند: «اگر کسی از طلاق من خبردار شود، حتماً من را محکوم کرده و تصمیم من را نادرست و اشتباه میداند.»
این وضعیت گاهی حتی در شرایطی خود را نشان میدهد که فرد از کسی جدا شده است که ایرادات او بسیار مشخص بوده و سابق بر این نیز، همه به او توصیه جداشدن کردهاند؛ اما حتی در این شرایط نیز علیرغم ایرادات قابلتوجه همسر سابق، باز هم این تصور که دیگران تصمیم آنها را به چالش خواهند کشید، به سراغ افراد میآید.
این شک و دودلی، بین افراد طلاقگرفته بسیار شایع است؛ پس اگر شما نیز به تازگی طلاق گرفتهاید و دچار چنین احساساتی هستید، لازم نیست برآشفته شوید. شاید در این شرایط، یکی از بهترین راهحلها کمکگرفتن از متخصصی بیطرف، مانند روانشناس است، تا به شما کمک کند هم از میزان درستی تصمیم خود آگاه شوید و هم بتوانید از عهده مدیریت احساساتی چون حس گناه و تقصیر که در این روزها به سراغ شما آمده، بربیایید. زمانی که بتوانید از درون احساس گناه خود را کاهش دهید، ترس از واکنش دیگران نیز کاهش پیدا می کند.
کنترلی بر صحبت دیگران درباره خودم ندارم
اینکه شما نمیتوانید مانع کنجکاویهای بیپایان دیگران شوید و به صورتی مودبانه از دیگران بخواهید که داستان زندگی شما را زیرورو نکرده و نخواهند از همه چیز سر در بیاورند، تا حدی میتواند نشانگر ناتوانی شما در بیان خواستههای خود به صورت کارآمد باشد. یادتان باشد که ما خواستههای خود را به هر صورت بیان میکنیم، با این تفاوت که گاهی به شکلی بسیار ناکارآمد و به عنوان مثال با اوقات تلخی، کنارهگرفتن از دیگران یا با واکنشهای هیجانی و شدید نشان میدهیم و گاهی به صورتی کارآمد و با بیانی خلاصه و تاثیرگذار. سعی کنید برای اینکه از واکنش دیگران کمتر آسیبدیده و اذیت شوید، روشهای مناسب برای بیان خواستهها و البته احساسات خود را تمرین کرده و به کار ببرید.
در نهایت توجه داشته باشید که اعلام موضوع طلاق به منزلهٔ بیان آن در جلسهٔ عمومی نیست، بلکه میشود این کار را در صحبت کوتاه و خصوصی شما یا والدین شما با افرادی که لازم میدانید از این موضوع مطلع باشند، خلاصه کرد. علاوه بر اینکه بیان عدمتمایل شما به صحبت و اشاره به این موضوع و یا پخششدن این خبر هم ممکن است تا حدی از عوارض احتمالی بکاهد.
نکتهٔ پایانی اینکه درست است که اعلام طلاق به ویژه به دوستان و اقوام نزدیک در غالب نمونهها احتمالاً برای شما آرامشآفرین خواهد بود؛ اما یادتان باشد هیچ لزومی به اعلام طلاق به همه دوستان و آشنایان نیست. این امر به ویژه برای زنان اهمیت بیشتری دارد؛ چراکه متاسفانه برخی افراد نسبت به زنان مطلقه، دیدگاهی منفی دارند و همین ممکن است، باعث واکنشهایی آزاردهنده از سوی آنها شود. از سوی دیگر برخی مردان نیز ممکن است به دنبال سوءاستفاده از موقعیت این زنان باشند؛ پس به ویژه در محیطهای کاری، با دقت نظر بیشتری موضوع طلاق خود را تنها با افرادی که لازم و ضروری میدانید در میان بگذارید.
چرا طلاق در جوامع مختلف سطوح مختلفی از واکنش های احساسی را در بر دارد؟ آیا می توان بدون هیچگونه حس خاصی به راحتی طلاق گرفت؟
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ شاید شما هم یکی از همانهایی هستید که مدتی است به طلاق فکر میکنید یا بهتازگی از همسرتان جداشدهاید و روزهای سخت پس از طلاق را سپری میکنید یا برای طلاق اقدام کردهاید و مراحل قانونی آن را پشت سر میگذارید. تابهحال به این موضوع فکر کردهاید که کدام واکنشهای شما در ماههای اخیر، در پاسخ به طلاق ایجاد شده است؟
ما در پاسخ به طلاق، واکنشهای مختلفی از خود نشان میدهیم. این واکنشها شبیه واکنشهایی هستند که ما نسبت به بحرانها و استرسهای بزرگ زندگی مانند مرگ، بیماری بدخیم یا ورشکستگی از خود نشان میدهیم.
کوبلر راس معتقد است که آدمها از چند مرحله میگذرند تا بتوانند طلاق را بپذیرند و با آن سازگار شوند. این مراحل عبارتاند از: انکار، خشم، افسردگی، چانهزنی و پذیرش.
در این نوشته بهتفصیل به شرح این مراحل میپردازیم.
انکار واقعیت یکی از دفاعهای ناپخته، اما رایج در همسران در آستانهٔ طلاق است. کسانی که از این دفاع استفاده میکنند بهنوعی خودشان را فریب میدهند. آنها طلاق را جدی نمیگیرند و به خودشان میگویند:
«نه چنین چیزی نمیتواند برای من رخ دهد»، «نه، درست نیست»، «امکان ندارد ما از هم جدا شویم» و… . اگر با چنین افکاری دستوپنجه نرم میکنید، سعی نکنید نسبت به آنها بیاعتنا باشید. باید با این افکار و بیاعتناییها به درستی روبهرو شوید. از خودتان بپرسید که تعجبآور نیست اینقدر بیاعتنا به نظر میرسید؟ دریابید که چه احساسی دارید. با یک کارشناس در مورد طلاق صحبت کنید و برونریزی داشته باشید. برخی از افراد حتی بعد از طلاق قانونی هم باورشان نمیشود از همسرشان جدا شدهاند. این افراد علاوه بر انکار، دست به توجیه هم میزنند و با خود میگویند: «اینطور نیست، همسرم اصلاً تمایلی به جدایی از من نداشت» یا «او تحت تأثیر فشار خانواده این کار را کرد». این افراد حتی پس از طلاق قانونی هم حلقهٔ ازدواج خود را دارند؛ چراکه هنوز خودشان را نسبت به همسرشان متعهد میدانند.
جزو هرکدام از افراد که باشید برای ذوب شدن یخ انکار، کارهای زیر را انجام دهید:
بیشتر افراد به دنبال طلاق، احساس رنجش، آزردگی، خشم، حقارت، اضطراب و نفرت را تجربه میکنند. به خاطر داشته باشید که تجربهٔ احساسات منفی در چنین وضعیت دشواری کاملاً طبیعی است. روی روشهای صحیح ابراز خشم کار کنید. فعالیتهای جسمانی، ورزش، گریستن، درددل با یک دوست و مشاوره با روانشناس، از جمله روشهای سالم برای ابراز خشم است. برای نمونه، به همسر یا کسی که از او خشمگین و آزرده هستید نامه بنویسید. نامهای که هرگز پست نمیشود. در آن نامه در مورد احساسات خود حرف بزنید و دلایل خشم و نفرت و آزردگی خود را بیان کنید. به خودتان فرصت دهید و انرژی منفی خشم را به مسیر مثبتی هدایت کنید.
پس از ذوبشدن یخ انکار و برونریزی خشم، کسی که برای جدایی آمادگی ندارد، مضطرب و وحشتزده میشود و به هر دری میزند تا جلوی طلاق را بگیرد. متوسل شدن به اقوام و دوستان و آشنایان یکی از این راههاست.
طلاق واقعیت تلخی است. واکنشهای شما نشانهٔ این است که تغییراتی در حال رخدادن است و شما بهتنهایی توانایی رویارویی با آنها را ندارید. تحمل شرایط پس از طلاق دشوار است و بسیاری برای فرار از آن، همهٔ تلاش خود را به کار میگیرند. برای حل مشکلات خود وکیل بگیرید. در صورت نیاز به روانشناس مراجعه کنید و از خانواده و دوستان باتجربه کمک بگیرید.
افسردگی محصول فقدان بسیاری از چیزها از جمله در زندگی زناشویی است. اگر احساس میکنید افسرده شدهاید، از یک کارشناس کمک بگیرید. درخواست کمک از کارشناسان، درصورتیکه به آن نیاز دارید نشانهٔ ضعف نیست؛ بلکه نقطهٔ قوت شماست. شما باید در این شرایط، کارشناس را بهعنوان یک دوست در کنار خود داشته باشید و توصیههای او را جدی گرفته و اجرا نمایید.
آخرین مرحله در فرآیند طلاق، پذیرش است. پذیرش، شفا و بهبودی را با خود به همراه میآورد. اندیشیدن به زندگی پس از طلاق محصول پذیرش است و تا زمانی که نتوانید جدایی را بپذیرید، نمیتوانید برای زندگی جدید خود برنامهریزی کنید. اشتباهات خود را بپذیرید و آنها را بهعنوان فرصتی برای یادگیری در نظر بگیرید. از خودتان بپرسید:
بهراستی برنامهام پس از طلاق چه خواهد بود؟
نشانههایی که نشاندهندهٔ نرسیدن به پذیرش هستند، به شرح زیر است:
به گزارش ستاره ها؛ زمانی که والدین تصمیم به جدایی می گیرند کودکان می بایست کاملاً از تصمیم آنان آگاهی داشته باشند.
زمانی که والدین تصمیم به جدایی می گیرند کودکان می بایست کاملاً از تصمیم آنان آگاهی داشته باشند. هدف از تدوین این مقاله این است که میزان درک و احساس کودکان هنگام جدایی والدین را متوجه شویم نکات ظریفی را پیشنهاد می کنیم تا چطور با کودکان راجع به طلاق صحبت کنید .
● صحبت با کودکان درباره طلاق
● به کودکان چه بگویید
والدین می توانند از طریق رفتار و صحبت به فرزندانشان دلگرمی بدهند که همیشه و در هر شرایطی آنها را دوست خواهند داشت .
والدین می بایست به فرزندانشان متذکر شوند که زمانی که آنها از یکدیگر جدا شوند دیگر هیچ امیدی به زندگی مشترک نداشته باشند که روزی مثل قبل همه با هم زندگی کنند زیرا رویای بازگشت والدین در کودکان همیشگی خواهد بود .
بیشتر کودکان فکر می کنند که بخاطر اشتباهات آنها و یا بخاطر اینکه نمره درسی آنها پایین بوده پدر و مادرشان از یکدیگر جدا شده اند . آنها ممکن است از این جدایی احساس گناه نمایند، بنابراین باید با آنها صحبت کرد و به آنها دلگرمی داد که به خاطر اشتباهات آنها نبوده است و آنها هیچ مسوولیتی در قبال این جدایی ندارند .
به خاطر داشته باشید، درباره ترس و نگرانی که کودکان از مساله طلاق دارند با آنها صحبت کنید و به آنها اجازه دهید تا درباره طلاق و تغییراتی که به وجود خواهد آمد فکر کنند و در ملاقات بعدی به سوالات جدیدشان جوابهای منطقی بدهید .
کودکان دوست دارند بدانند که والدینشان از تاثیر طلاق بر زندگی آنها مطلع هستند . به درد دل آنها گوش دهید و به آنها نشان دهید که شما هم نگران و دلواپس هستید.
نمی توانید احساسی را که فرزندتان دارد، تغییر دهید اما بهتر است که به آنها نشان دهید آنها را درک می کنید، مثلاً اگر یک روز نمی تواند پدرش را ببیند و عصبانی هست اینگونه به آنها نشان دهید که آنها را درک می کنید: می دانم که خیلی ناراحت و عصبانی هستی که نمی توانی امروز پدرت را ببینی .
پدر و مادر من از شما انتظار دارم که حتی اگر با من زندگی نمی کنید ارتباط خودتان را با من قطع نکنید مثلاً برایم نامه بنویسید و به من تلفن بزنید و نسبت به تفریحاتم و کارهایی که انجام می دهم اهمیت قائل شوید در غیر این صورت احساس پوچی و بی کسی می کنم .
دست از جنگ و دعوا بکشید و برای رقابت با یکدیگر آنقدر سخت کار نکنید . لطفاً سعی کنید راجع به موضوعاتی که مربوط به من می شود با هم توافق کنید زمانی که با یکدیگر بر سر من دعوا می کنید فکر می کنم که یک کار اشتباهی کرده ام و من مقصر هستم .
من هر دو شما رادوس تدارم و می خواهم که از لحظاتی که با شما هستم لذت ببرم پس هر کدام از شما هستم بدی یکدیگر را نگویید در این صورت مرا مجبور می کنید که طرف یکی از شما را بگیرم .
لطفاً حرفهایتان را خودتان به یکدیگر بگویید من را واسطه قرار ندهید که پیغامهای شما را برسانم .
وقتی که از یکدیگر جلوی من صحبت می کنید یا اینکه فقط خوبیهای یکدیگر را بگویید یا اینکه اصلاً راجع به هم صحبت نکنید، اگر اینگونه رفتار نکنید فکر می کنم که انتظار دارید طرف یکی از شما را بگیرم.
فراموش نکنید که من به هر دو شما احتیاج دارم و روی هر دو شما حساب می کنم، به من یاد دهید که چه چیزهایی مهم هستند و همینطور زمانیکه با مشکلی مواجه می شوم به من کمک کنید.
هنگام توضیح دلیل برای جدایی از علل های اقواگرانه به کودکان خودداری کنید، مثلاً پدرتان به دلیل اعتیاد یا …. ما را ترک کرد.
تصویر یکدیگر را در برابر هم خراب نکنید .
اجازه دهید کودک خودش تصمیم در کنار ماندن شما را بگیرد مثلاً آخر هفته با پدر باشد یا مادر .
کودک طلاق در معرض محدودیتهایی قرار می گیرد مثلاً فقدان یک والد، پدربزرگ و مادربزرگ ، دوستان ، همسایه و غیره. تلاش نمایید این محدودیتها به حداقل برسد.
بهتر است یکی از مسوولین مدرسه یا مهد کودک را که اعتماد بیشتری به وی دارید مللع سازید.
این عوامل بسیار زیاد اسـت که امور زیر از مهمترین آنها اسـت:
طلاق از نظر قرآن
الف: توقعات نامحدود زن یا مرد یکى از مهمترین عوامل جدایى اسـت، و اگر هر کدام دامنه توقع خویش را محدود سازند، و از عالم رؤیا و پندار بیرون آیند، و طرف مقابل خود را به خوبى درک کنند، و در حدودى که ممکن اسـت توقع داشته باشند، جلوى بسیارى از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب: حاکم شدن روح تجمل پرستى و اسراف و تبذیر بر خانواده ها عامل مهم دیگرى اسـت که مخصوصا زنان را در یک حالت نارضایى دائم نگه مى دارد، و با انواع بهانه گیریها راه طلاق و جدایى را صاف مى کند.
ج: دخالتهاى بیجاى اقوام و بستگان و آشنایان در زندگى خصوصى زوجین، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم دیگرى محسوب مى شود.
تجربه نشان داده اسـت که اگر هنگام بروز اختلافات در میان زوجین آنها را به حال خود رها کنند و با جانبدارى از این یا از آن دامن به آتش این اختلاف نزنند چیزى نمى گذرد که خاموش مى شود، ولى دخالت اطرافیان که غالبا با تعصب و محبت هاى ناروا همراه اسـت کار را روز به روز مشکلتر و پیچیده تر مى سازد. البته این به آن معنا نیست که نزدیکان همیشه خود را از این اختلافات دور دارند، بلکه منظور این اسـت که آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها کنند، ولى هرگاه اختلاف به صورت کلى و ریشه دار درآمد با توجه به مصلحت طرفین ، و اجتناب و پرهیز از هر گونه موضع گیرى یکجانبه و تعصب آمیز دخالت کنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د: بى اعتنایى زن و مرد به خواسته های یکدیگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمى گردد، مثلا هر مردى انتظار دارد که همسرش پاکیزه و جذاب باشد، همچنین هر زن نیز چنین انتظارى از شوهرش دارد، ولى این از امورى اسـت که غالبا حاضر به اظهار آن نیستند، اینجا اسـت که بى اعتنایى طرف مقابل و نرسیدن به وضع ظاهر خویش و ترک تزیین لازم ، و ژولیده و کثیف بودن ، همسر او را از ادامه چنین زندگی ای بازمیدارد، مخصوصا اگر در محیط زندگانى آنها افرادى باشند که این امور را رعایت کنند و آنها بى اعتنا از کنار این مساله بگذرند.لذا در روایات اسلامى اهمیت زیادى به این معنى داده شده ، چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : لا ینبغى للمرئة ان تعطل نفسها: (سزاوار نیست که زن بدون زینت و آرایش براى شوهرش بماند و در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) آمده اسـت که فرمود: و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهیئة ازواجهن ! زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز این نداشت که مردان آنها به خودشان نمى رسیدند)!
ه: عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحیات زن و مرد با یکدیگر نیز یکى از عوامل مهم طلاق اسـت ، و این مساله اى اسـت که باید قبل از اختیار همسر دقیقا مورد توجه قرار گیرد که آن دو علاوه بر اینکه ((کفو شرعى )) یعنى مسلمان باشند، (کفو فرعى ) نیز باشند، یعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در میان آن دو رعایت شود، در غیر این صورت باید از بهم خوردن چنین ازدواجهایى تعجب نکرد.
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه228 و 229
مطالب مرتبط :
از سرعت طلاق بکاهید!!
آیا بازگشت بعد از طلاق درست اسـت یا نه؟
درخواست طلاق زن به خاطر تیپ نزدن شوهر!
زندگی پس از طلاق چگونه اسـت؟
شما هم از همسرتان طلاق جنسی گرفته اید؟
خبرگزاری آریا -
بعضی از افراد طلاق گرفته، یا حاضر نیستند هیچ حمایت فکری و عاطفی بگیرند یا به تله حمایت های نامناسب می افتند.
متاسفانه بر اساس تازه ترین آمارهای سازمان ثبت اسناد در سال گذشته به ازای هر 5 ازدواج یک واقعه تلخ طلاق در کشور به ثبت رسیده است. این آمار نشان می دهد بسیاری از زوج ها که بیشترین آن ها جوان هستند با پدیده شوم طلاق دست و پنجه نرم می کنند. پدیده ای که آسیب های روانی و اجتماعی بی شماری در پی دارد. از هجوم آسیب هایی چون افسردگی، استرس، بی اعتمادی و بدبینی گرفته تا بسترسازی برای بسیاری از بزهکاری های اجتماعی که در کمین افراد طلاق گرفته و حتی کودکان طلاق است. اما چطور می توان روزهای پس از طلاق را با آسیب های کمتری سپری کرد؟!
در اینجا به بیان راه حل هایی در این باره پرداخته ایم که بخشی از آن را در ادامه می خوانید.
1 – علت واقعی طلاق را بشناس!
در هیچ طلاقی یک نفر صد در صد مقصر و یک نفر کاملا بی گناه نیست. طلاق حاصل انتخابی غلط یا شیوه ارتباطی نادرست است. بنابراین دو نفر در این ماجرا سهم دارند. این که به عنوان یک فرد مطلقه بتوانیم سهم خودمان را در طلاق معلوم کنیم و شیوه های ارتباط غلط مان را بشناسیم، قدم اول را برای تغییر برداشته ایم. تا وقتی دیگری را صد در صد مقصر می دانیم در یک کینه همیشگی باقی می مانیم و لزومی برای تغییر نمی بینیم. وقتی هم کاملا سهم خودمان را صد در صد می دانیم تا آخر عمرمان فقط احساس گناه می کنیم و اعتماد به نفس و عزت نفس مان کاهش می یابد. کشف این که کجای راه را غلط رفته ایم البته چیز ساده ای نیست. یک مشاوره خانواده که در مشاوره بعد از طلاق تخصص دارد حتما در این زمینه می تواند کمک های بسیار ی ارائه دهد.
2 – شرایط بعد از طلاق را بشناس
هر کسی بعد از طلاق شرایط خاص خود را دارد. یک خانم ممکن است به زندگی با خانواده پدری برگردد، یکی ممکن است مستقل با فرزندانش زندگی کند، مردی ممکن است زندگی مجردی در پیش گیرد. هر کدام از این ها شرایط خاص خودش را دارد. اگر این شرایط را نشناسیم، ممکن است هر ناکامی ریز و درشت را به طلاق ربط دهیم. اما شناخت شرایط باعث می شود آن را مدیریت کنیم و زندگی کمتر روی بدش را به ما نشان دهد.
3 – مستقل باش
بعضی ها قبل از ازدواج هم با خودشان مشکل حل ناشده ای داشته اند که در زندگی مشترک بروز کرده و نقش مهمی در بروز طلاق هم بازی کرده است. هچنین کسی که قبل از طلاق نسبت به تنهایی، طرد دیگران یا نه شنیدن حساس باشد بعد از طلاق هم دوباره با این مشکلات دست و پنجه نرم می کند. کسی که هنوز به استقلال مالی (درآمد مستقل بر پایه شغل)، استقلال عاطفی (وابستگی نداشتن به خانواده چه به شکل وابستگی و چه به شکل کینه) و استقلال فکری (عقاید مستقل برای خود که انتخاب خود فرد است نه خانواده) نرسیده باشد، بعد از طلاق مشکلات بیشتری خواهد داشت. اما در صورتی که فرد از همان ابتدا استقلال داشته یا حداقل در ماه های ابتدایی ازدواج به این استقلال رسیده باشد، بعد از طلاق هم با مشکلات کمتری دست و پنجه نرم می کند. یادتان باشد وابستگی عاطفی یا مالی یا فکری می تواند بعد از ازدواج از والدین به همسر هم منتقل شود و کسی که همه چیزش به همسرش منوط بوده است بعد از طلاق ناگهان با یک خلاء بزرگ رو به رو می شود. اما برعکس کسی که استقلال عاطفی و مالی و فکری دارد بعد از طلاق می تواند گلیم خودش را از آب بکشد.
4 – حمایت مناسب بگیر!
بعضی از افراد طلاق گرفته، یا حاضر نیستند هیچ حمایت فکری و عاطفی بگیرند یا به تله حمایت های نامناسب می افتند. در صورتی که دوستان یا خانواده فرد اصول حاکم بر روابط زوجین را بدانند یا حداقل خودشان افراد موفق و آگاهی در این زمینه باشند، احتمال حمایت خوب بیشتر است. البته بهترین حمایت فکری را یک روان شناس یا مشاور می تواند ارائه دهد. اما اگر برای فرد حمایتی وجود نداشته باشد یا خودش نخواهد از دیگران حمایت بگیرد، گذشتن از دوره سوگ بعد از طلاق بسیار سخت می شود. از همه بدتر زمانی است که دیگران حمایت های نامناسب می کنند. مثلا تقصیر را کاملا به گردن همسر سابق، دوست یا عضو خانواده شان می گذارند. وقتی خود فرد طلاق گرفته را کاملا مقصر می دانند و با جملاتی مثل «اون که زن/ مرد خوبی بود چرا طلاق گرفتین؟» یا «خوشی زده بود زیر دلت» بیشتر باعث آزار روحی می شوند تا حمایت عاطفی و فکری. این که فرد طلاق گرفته بداند شرایطش به گونه ای است که حتی با وجود استقلال بهتر است از یک متخصص باتجربه درباره مشکلاتش راهنمایی بگیرد و از مشکلاتش بگوید و هیجان هایش را خالی کند، عبور از روزهای بعد از طلاق را راحت تر می کند.
5 – با معنا زندگی کن!
جمله مشهوری وجود دارد که «هر کسی چرایی برای زندگی خود دارد با هر چگونه ای خواهد ساخت.» کسانی که معنایی برای زندگی خود نیافته اند بعد از طلاق بیشتر از همیشه می توانند به وادی بی معنایی بیفتند.
منبع : سپیده دانایی