بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO) سلامت روانی عبارت اســت از: «قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور عادلانه، منطقی و مناسب.»
محمدرضا ولدخانی، روانشناس، وجود سلامت روانی در فرد را با بروز ویژگیهایی در او قابل شناسایی میداند و میگوید: «یکی از ویژگیهای مهم سلامت روانی، داشتن آرامش و احساس امنیت نسبت به خود اســت، در تأمین بهداشت روان فرزندان، خانواده و بویژه والدین نقش اساسی دارند؛ بدین معنا که تا والدین در ایجاد یک خانواده سالم موفق نباشند و در رفتار بین خود نکات لازم را رعایت نکنند قادر به تأمین بهداشت روان فرزندشان نخواهند بود، اما در صورت رفتار صحیح بین والدین و فرزندان و نیز فراهم کردن محیطی سالم و صمیمی درخانه، سلامت روانی فرزندان بخوبی تأمین خواهد شد.»
نشانههایی برای تشخیص سلامت و ضعف روانی در افراد وجود دارد که این روانشناس به اختصار به برخی علائم ضعف روانی اشاره میکند: «احساس نگرانی دائم، غمگین بودن در بیشتر مواقع بدون هیچ دلیلی، بیخوابی، آشفتگی زندگی، تحمل نکردن فرزندان، عصبی بودن و پشیمانی بعد از آن بهطور دائمی، دائماً حق را به جانب خود دانستن و دیگران را ناحق دانستن، احساس درد و شکایتهای بدنی به صورت بیشمار به طوری که علتی برای آن پیدا نمیشود.»
بعضی والدین به گمان اینکه بچه نمیفهمد، در حضور کودک نوزاد خود براحتی هر رفتاری از خود بروز میدهند. این روانشناس مشاور خانواده درباره این قبیل پدر و مادرها میگوید: «وقتی والدین در حضور کودک خردسال یا حتی نوزاد خود با هم دعوا میکنند یا همه گونه مشاجرهای را بین خود انجام میدهند و حتی به همدیگر ناسزا میگویند، در هر لحظه آن کودک در حال ضبط دقیق دیدههای خود و ثبت آنها در ذهن خودش اســت. حالا دیگر این در میان روانشناسان یک عقیده متداول اســت که تفاوت درک کودک از جهان پیرامونی با بزرگسالان، تنها در میزان تجربه آنهاست و از لحاظ درک و فهم ذهنی و حسی تفاوتی با هم ندارند.»
ولدخانی در خاتمه، محبت و صمیمیت در خانواده را زیربنای تشکیل یک خانواده سالم ارزیابی میکند و میافزاید: «در خانوادهای که در آن والدین با یکدیگر و با فرزندان یکدل و یکرنگ و صمیمی هستند، امکان بروز خلاقیتها و شکوفا شدن استعدادها، بیشتر بهوجود میآید و این خانواده قدم به قدم موفقیتهای روزافزون را تجربه خواهد کرد.»
توجه به این نکته ضروری اســت که بسیاری از عکسالعملهای پرخاشگرانه و نامناسب فرزندان نسبت به والدین و جامعه، به خاطر اشکالات رفتاری والدین و سهلانگاری در تربیت بموقع فرزندان اســت.
رفتار صحیح و ارضای نیازهای عاطفی فرزندانمان باعث وقار و وجهه اجتماعی آنها و خودمان میشود.
شاید این جمله را بارها شنیده باشید که کودکان آیینه رفتاری پدر و مادرشان هستند. آنها از ریزترین جزئیات رفتاری والدینشان الگوبرداری میکنند. از این لحاظ، بحث رفتار والدین با فرزندان، در مباحث روانشناسی کودک از جایگاه ویژهای برخوردار اســت. همانگونه که فرزندان نمیتوانند هرگونه رفتاری با والدینشان داشته باشند، والدین هم نمیتوانند هر گونه رفتاری داشته باشند.
ما در این نوشتار بر آنیم که نوع رفتاری والدین را مورد بررسی قرار دهیم. باید بدانیم که زندگی هر فردی وقتی موفقیتآمیز خواهد بود که بتواند میان نیازهای عاطفی خود، تعادل برقرار کند و به شیوههای مطلوب آنها را ارضا کند. از این رو، شناخت و ارضای مطلوب این نیازها از وظایف مهم والدین اســت.
اگر به این نیازها اجازه بروز و شکوفایی داده نشود، در بزرگسالی فرزندانمان باید منتظر اقداماتی غیرمنتظره و کارهایی باشیم که ریشه در یک عقده نهفته در درون آنها دارد. ممکن اســت کودکان ما مورد سوءاستفاده افرادی واقع شوند که با شناسایی نیازهای نهفته در آنها به دنبال اغفال آنها باشند، اما در مقابل، رفتار صحیح و ارضای نیازهای عاطفی فرزندانمان باعث وقار و وجهه اجتماعی آنها و خودمان میشود. توجه به این نکته ضروری اســت که بسیاری از عکسالعملهای پرخاشگرانه و نامناسب فرزندان نسبت به والدین و جامعه، به خاطر اشکالات رفتاری والدین و سهلانگاری در تربیت بموقع فرزندان اســت.
آنها زمان مناسب در تربیت فرزندانشان را رها کرده و میخواهند موقعی که شخصیت و اسکلت اخلاقی فرزندانشان شکل گرفته اســت، او را تربیت کنند. بنابراین، دانستن زمان تربیت و نحوه رفتار در آن دوره اهمیت ویژهای دارد.
کودک از روی فطرت میل دارد آزاد باشد، هر چه میخواهد بکند، به همه چیز دست بزند و هیچ کس سد راه او نشود، ولی این کار به صلاح کودک نیست، زیرا او نیک و بد را نمیشناسد و خیر و شر خود را نمیفهمد. همه کودکان احتیاج به توجه و محبت والدین دارند، ولی بعضی کودکان به طور مداوم و بدون وقفه از والدینشان توجه و محبت میخواهند.
در بیشتر موارد علت این اســت که کودک از جانب یکی از والدینش مورد لطف، محبت و توجه کافی قرار نگرفته اســت. علت دیگر این مساله، احساس ناامنی و وابستگی شدید اســت، ولی اصلیترین دلیل این مشکل، گوش به فرمان بودن والدین به فرمایشات اوست.
به این ترتیب، کودک میآموزد که همیشه باید به خواستههایش عمل شود و به رفتارش توجه شود.
پدر و مادر خوب کسی اســت که عاقلانه خواهشهای طفل را تعدیل کند و هر جا خواسته کودک به اصلاح اوست با مهربانی و عطوفت عمل کند. آنجا که خواهشهای کودک به صلاح وی نیست، در کمال اقتدار با یک نگاه تند یا بیاعتنایی، او را از خواسته نابجایش منع کند.
بعضی از پدران و مادران ناآگاه، کمترین توجهی به خیر و مصلحت کودک ندارند. هدفشان، تنها راضی کردن کودک و برآورد خواستههای اوست. آنان عملا خود را مطیع و فرمانبردار و کودک را مطاع و فرمانروا میسازند و به این ترتیب، هر روز که از عمر کودک میگذرد، خودخواهتر میشود و استبداد و خودستیزی در فکرش ریشه میدواند.
این قبیل والدین، ناآگاهانه و با دوستی و محبت، ریشههای سعادت فرزند خود را میخشکانند و با عواطف نابجا و محبتهای بیحد و حصرشان، آنها را به بدبختی سوق میدهند.
روانشناسان راجع به محبت بیش از اندازه والدین میگویند که زیادی محبت بیش از نامهربانی و کمتوجهی اثر زیانبخش دارد. هرچه کودک بزرگتر میشود، والدین باید در عین ابزار محبت، به او بفهمانند که این محبت و توجه تا آخر زندگی ادامه نخواهد داشت و او در آینده باید خودش به حل مشکلاتش بپردازد و استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد.
برای این که کودک بتدریج استقلال پیدا کند و خود را از وجود والدین بینیاز سازد و بتواند مستقل زندگی کند، باید هر عمل کوچکی که انجام میدهد و اعتماد به نفس او را آشکار میکند، مورد تشویق والدین قرار گیرد.
آثار محبت زیاد
درهم شکستن اعتماد به نفس و از بین رفتن حس استقلال، حس مسوولیت و اعتماد به نفس، یکی از بزرگترین ارکان سعادت فرد اســت.
والدین باید دقت داشته باشند که یکی از نیازهای کودکان و نوجوانان، نیاز به استقلال اســت و کودک این نیاز خود را وقتی آشکار میکند که میخواهد کفشهایش را خودش به پا کند، لباسش را خودش بپوشد و... نوجوان میخواهد خودش راهنمای خودش باشد و دیگر از طرف والدین راهنمایی نشود. او از دخالت والدین در کارهایش عصبانی میشود.
او برای پاسخگویی به این نیاز، تلاش و کوشش میکند، ولی مساعدتی که از خارج به شخص میرسد، پشتکار و مجاهدت او را ضعیف میکند، زیرا در این صورت انسان علتی برای سعی و کوشش خود نمییابد، بخصوص در صورتی که مساعدتهای خارجی از حد لزوم تجاوز کند در این هنگام عزم و اراده و قدرت پشتکار خود را از دست خواهد داد.
نحوه گفتن «نه» به کودک
فرزندان
ما ممکن اســت خواستههایی داشته باشند که برآورده کردن آنها به صلاح نباشد.
با چنین فرزندانی چه برخوردی باید داشته باشیم و چگونه میتوانیم آنها را
قانع کنیم؟ در این مواقع شما چه برخوردی با آنها دارید؟ باید بدانید که
درخواست فرزندان براساس میل و نیاز آنهاست، اما در برخی مواقع، برآورده
کردن این میل و نیاز ممکن اســت به مصحلت نباشد.
ارضای خواستهها و نیازها باید به گونهای باشد که راه را برای رشد شخصیت فرد باز کند. به این معنی که اگر همیشه همه خواستههای ما بدون کوچکترین مانعی برآورده شوند، از وضعیت موجود احساس رضایت میکنیم و هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمیدهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود.
اصولا پیدایش نیازها و خواستههای تازه که محرکی برای حرکت رو به جلو اســت، نتیجه آن اســت که به برخی از خواستههای خود نرسیدهایم. بنابراین ما در حالی که نیاز فرزندان خود را برآورده میکنیم، باید آنها را آماده کنیم که از لحاظ شخصیتی، اجتماعی و روانی به پلههای بالاتری دست پیدا کنند.
پلکانی برای بالا رفتن کودکان
خواستههای
معقول باید ارضا شود، چون محرومیت و ناکامی در دستیابی به خواستهها، شخص
را در آینده از لحاظ شخصیتی و زندگی فردی با مشکل مواجه میکند. دوم این که
ارضا و پاسخگویی به این خواستهها باید نسبی باشد. در مباحث روانشناسی،
ناکامی بهینه به معنای این اســت که در برخی موارد واقعا صلاح نیست به
نیازهای فرزندمان پاسخ دهیم. سوال این اســت که چگونه باید این کار را انجام
دهیم؟
فرزندان ما هنگامی شخصیت سالمی دارند که ۲ خصوصیت در آنها وجود داشته باشد. خصوصیت اول، شناخت واقعیتها و شناسایی محدودیتها و فرصتهایی اســت که وجود دارد. یعنی آموزش این نکته که در زندگی موانع و ناکامیهایی وجود دارد، خودش میتواند یک هدف تربیتی باشد و به فرزند ما کمک کند که واقعنگر بار بیاید و به قول معروف لوس و دردانه نشود. بچههای لوس بچههایی هستندکه «نه» نشنیدهاند.
خصوصیت دوم مربوط به تفکر فرزند اســت. به این معنی که باید متوجه شود دست دیگری نیز در کار اســت که ممکن اســت بر وفق مراد او نباشد و او باید راهحل مناسب را پیدا کند تا اوضاع را به نفع خودش تغییر دهد. تقویت این روحیه در کودک مهم اســت.
چگونگی تقویت روحیه
بچهها
از ما یک تصویر ذهنی به دست میآورند که این تصویر، معلول روش ماست. مثلا
اگر از کودکی بپرسید که پدر و مادرت چه رفتاری دارند، ممکن اســت بگوید تا
حرفی به آنها میزنم، داد میزنند یا برعکس، بگوید خیلی حوصله دارند.
برخورد ما در مقابل فرزندانمان، وقتی نمیخواهیم خواست آنها را برآورده
کنیم، باید همراه با اعتماد و صمیمیت باشد و در عین حال باید این رابطه
نشانههایی از جدیت و گفتگوهای دوطرفه داشته باشد.
والدین نباید احکام خود را بستهبندی کنند و تحویل فرزندانشان بدهند. ما باید برای هر رفتار خود توضیح قانعکننده داشته باشیم. در این صورت فرزندمان یاد میگیرد که با محیط اطراف نیز به شیوهای عاقلانه و تحلیلگرانه برخورد کند. احکام بستهبندی شده باعث میشود بچهها دنیا را سیاه و سفید ببینند. در دنیای امروز که بچهها مجراهای ارتباطی زیادی دارند، نمیتوان به صورت تحکمی برخورد کرد بلکه باید با قدرت استدلال و ارتباط عاطفی برخورد کنیم.
گاهی خواسته فرزند ما معقول اســت، اما توان پاسخگویی به آن را نداریم. در این حالت باید چه رفتاری داشته باشیم؟
بیشتر
ما در چنین مواقعی سعی میکنیم صورت مساله را پاک کنیم و خواسته فرزندمان
را نامعقول و غیرموجه جلوه دهیم. این بدترین شیوه برخورد اســت و فرزند نیز
این موضوع را متوجه میشود و همین شیوه برخورد، باعث پیچیده شدن موضوع
میشود.
در این حالت، باید به عدم توانایی خود اعتراف کنیم و دلیل آن را نیز برایش توضیح دهیم. وقتی پدر و مادر توانایی برآورده کردن نیاز فرزندان خود را ندارند، همدلی فرزندان با آنها بسیار مهم اســت. ممکن اســت وضعیت مالی خانواده مناسب نباشد.
فرزند را باید با این شرایط آشنا کرد و همراهیاش را به دست آورد. بعد باید از او بخواهیم که با هم برای رسیدن به آن خواسته تلاش کنیم. نباید خودمان را نسبت به خواسته فرزندمان بیتفاوت نشان دهیم. اینکه فرزندمان احساس کند برای خواستههای او ارزش قائل هستیم، در او آرامش و احساس اطمینان ایجاد میکند.
برای دانستن اینکه کی و چگونه و به چه اندازه به کودک توجه کنید و اجتناب از بارآوردن کودکی بیش از حد متوقع، راهکارهای زیر را به شما پیشنهاد میکنیم:
وقتی کودک توقع توجه زیاد ندارد، شما به او توجه و محبت کنید.هر روز زمان خاصی را فقط به خود کودک اختصاص دهید.
استقلال کودک را تقویت کنید. اگر یک
بار صبر کرد تا شما کارتان تمام شود و بعد به او توجه کنید، او را تحسین
کنید و به او پاداش دهید.
قاطعیت داشته باشید؛ هرگاه به اندازه کافی برای کودک وقت گذاشتهاید و حالا میخواهید به کارهای خودتان مشغول شوید، هر چند بار هم که کودکتان درخواست توجه کرد نادیده بگیرید و از او بخواهید تا تمام شدن کار، صبر کند.
هرگاه کودک بخواهد توجه شما را جلب کند، به راحتی و به خوبی میداند که چه رفتاری را در چه زمانی انجام دهد تا شما بیشتر آزرده شوید، اگر شما در این مواقع، اینگونه رفتارهای کودکتان را نادیده بگیرید، این رفتارها به طوری حساب شده ترک خواهند شد. نادیده گرفتن رفتار، باید سنجیده و حسابشده باشد و هم به روش کلامی، هم به روش غیرکلامی انجام شود.
اگر کودک با نادیده گرفتن شما مقابله کند و رفتارش را تشدید کند، در این زمان شما باید ادامه دهید و تسلیم نشوید.
رفتارهای درست و دلخواه خود را تقویت کنید.مراقب باشید که در بیتوجهی، افراط نکنید.
اگر کودک احساس حسادت، ترس، نگرانی، غم و انده و... دارد، به او کمک کنید تا احساساتش را بیان کند.
اگر کودک بداند که بالاخره پاسخ مثبت خواهید داد، دیگر توجهی به «نه» گفتن شما ندارد. اگر این «نه» را ۱۰۰ بار هم تکرار کنید، آنقدر نق میزند یا رفتار نامطلوب خود راتکرار میکند تا شما راضی شوید و عمل دلخواهش را انجام دهید.
کودک باید متوجه باشد که نظر شما در این مواقع، هرگز تغییر نخواهد کرد.
منظورتان را کامل و واضح و صریح برای کودک بیان کنید. بارها شده که منظور شما از گفتن کلمه «نه» مفهوم «بعدا» بوده اســت. این مساله کودک شما را دچار سردرگمی میکند.
هرگاه کودک پاسخ «نه» شما را پذیرفت و همکاری کرد، حتما او را تحسین کنید و به او پاداش دهید تا رفتارش تقویت شود.
منبع:روان آگاهی
1. بگذارید پسر باشد
پسرها شیطنت بسیاری دارند. آنها وسایل خانه را خراب می کنند، کارهای خطرناک می کنند، جوک های بی مزه می گویند و … این فرصت ها را از او نگیرید. اجازه دهید پسرتان بچگی کند. بگذارید دنیای اطراف خود را کشف کند و از آن لذت ببرد.
2. تواضع و فروتنی را به او بیاموزید
هرگز پسر خود را خیلی مغرور و از خودراضی بار نیاورید. خیلی هم اعتمادبهنفس را از او نگیرید. سعی کنید با مطالعه و کمک گرفتن از مشاوران پسری تربیت کنید که در عین ادب و تواضع، شخصیت و غرور خود را نیز حفظ می کند.
3. هدایای او را دوست داشته باشید
هر هدیه ای که پسرتان به شما می دهد را با همه وجود قبول کنید و عشق و خوشحالی خود را به او نشان دهید. این هدیه می تواند یک بیسکوئیت ساده یا کاردستی زیبایی باشد که خودش برای شما ساخته اسـت. با این کار، خود را در دل او جا می کنید و همیشه دوستتان خواهد داشت.
4. به پدر او احترام بگذارید
اگر با پدر پسرتان در یک خانه زندگی می کنید، با عشق و احترام با او رفتار کنید. اگر به هر دلیلی از هم جدا شده اید، باز همچنان با احترام در مورد او صحبت کنید. وقتی پسرتان این محبت و احترام را از طرف شما می بینند، آن را می آموزند و در آینده روحیه و اخلاق بهتری خواهند داشت.
5. غذاخوردن پشت میز را به او بیاموزید
از همان سن پایین درست غذا خوردن پشت میز را به او بیاموزید. باید آداب تشکر، درخواست، غذاخوردن و بلند شدن از پشت میز را به او بیاموزید. این کار بسیار دشوار اسـت زیرا پسرها سرسخت هستند، اما با تکرار و گذشت زمان می توانید از عهده این کار بر بیایید. این برای آینده فرزندتان بسیار مهم اسـت.
6. او را با زنان قوی احاطه کنید
پسر خود را با حضور زنان قوی و باهوش همچون مادربزرگ، عمه، خاله، دوستان و حتی معلم ها احاطه کنید. وقتی پسرتان در طول رشد خود شاهد این باشد که زنان می توانند کارها بزرگی در زندگی انجام دهند و مهارت ها و استعدادهای بیشماری دارند، به تدریج در ناخودآگاه خود برای زنان ارزش و احترام بسیاری قایل خواهد شد و زن را موجودی ضعیف نخواهد دانست.
7. رفتار با زنان را به او بیاموزید
رفتار صحیح با زنان را از همان نوجوانی به پسر خود بیاموزید. احترام به زنان و نحوه برخورد صحیح و درک درست از نیازهای زن داشتن را از سن پایین و به طور مرتب و پیگیر به پسر خود بیاموزید تا هنگام بزرگسالی بهترین رفتار را با همسر یا نامزد خود داشته باشد.
8. اجازه دهید گریه کند
چه کسی گفته اسـت، مرد گریه نمی کند؟ به پسر خود اجازه دهید هر زمان احساس ناراحتی یا غمگینی داشت به راحتی گریه کند و از این کار خجالت نکشد. پسرها هم انسان هستند و باید بغض خود را اشک کنند.
9. کارهای خانه را به او بیاموزید
پسرها هم باید مراقبت از خود را بیاموزند. باید بدانند وقتی در خانه تنها هستند، چطور از عهده کارهایشان بر بیایند. باید به او تمیز کردن خانه، پختن غذا و انجام کارهای شخصی و بهداشتی را بیاموزید.
10. به او اجازه دهید شما را شیفته خود کند
پسرها برخی از کارها همچون شانه کردن موهای مادر خود را دوست دارند. شاید پسر کوچک شما خیلی سفت موهایتان را شانه کند و سرتان درد بگیرد یا موهای زیادی لای شانه باقی بماند اما به او اجازه دهید به این ترتیب عشق زیاد خود را به شما نشان دهد و ما را شیفته خود کند.
11. غذای خوب به او بدهید
پسرها رشد سریعی دارند و باید تغذیه درستی داشته باشند تا بدن سالم و قوی پیدا کنند. تا حد امکان برای پسر خود غذاها مقوی و سرشار از ویتامین و پروتئین تهیه کنید.
12. از او تعریف کنید
با تعریف کردن از شخصیت پسرتان به او اعتمادبهنفس بدهید. البته این تعریف ها نباید بیهوده باشند. هر زمان شجاعت، از خود گذشتگی، مهربانی، ادب، صداقت یا سختکوشی از او می بینید، حتما از او تعریف کنید تا این صفات را بیش از پیش در خود تقویت و تکرار کند.
13. نقش پدر را در تربیت او پررنگ کنید
برای اینکه پسرتان با همه موقعیت ها و مسایل مردانه آشنا بشود، بخشی از بار تربیت او را به پدرش بسپارید. پدرها درس های مهمی می توانند به پسران خود بیاموزند.
14. با او صادق باشید
گاهی در زندگی مشکلاتی وجود دارد که نمی توان از دیگران مخفی کرد. پسر شما نیز از این قاعده مستثنی نیست. با فرزند خود صادق باشید و اگر مشکلی هست او را نیز در اندازه درکش در جریان بگذارید.
15. استفاده از بروشور را به او بیاموزید
به پسر خود روش ساخت وسایل گوناگون از روی بروشور را بیاموزید. لازم نیست او خود به تنهایی تختخواب ساختنی خود را بسازد. به او کمک کنید، اما نحوه استفاده از دفترچه راهنما را نیز به او بیاموزید تا در آینده کار خودتان راحت تر باشد.
16. از او تقدیر کنید
وقتی پسر شما کار خوب یا موفقیتی کسب می کند از او تقدیر کنید. این باعث می شود تا این کارها را بیشتر و بهتر انجام دهد.
17. به او آزادی بدهید
به پسر خود آزادی های لازم را بدهید. بگذارید آزادانه بازی کند، بدود، سوال بپرسد، مشکلات را حل کند و برای خواسته های خود تلاش کند.
18. به او شهامت حرف زدن بدهید
جامعه اصولا به پسرها اجازه نمی دهد تا احساسات خود را بیان کند. اما اگر مساله ای باعث آزار فرزند شما شد به او این شهامت را بدهید تا بتواند آزادانه حرف هایش را به شما بگوید. بیان احساسات به هیچ عنوان رفتاری زنانه نیست. این موهبت را از پسر خود نگیرید.
19. برای نظرات او ارزش قایل شوید
در طول رشد فرزند خود، او نظرات بسیاری بیان خواهد کرد. برای نظراتش ارزش قایل شوید. وقتی واقعا حرف هایش را بشنوید و او نیز این مساله را درک کند، هر روز ایده های بهتر و ارزشمندتری ارایه خواهد کرد و به تدریج، ذهنی خلاق و مبتکر پیدا خواهد کرد.
پس از تولد فرزند دوم مادر درگیر شیر دادن، تعویض پوشک، مهمانان و شبهای بی خوابی اسـت و ممکن اسـت از توجه به فرزند اول غافل شود. رفتار فرزند دوم با توجه به بازه سنی او و همجنس بودن نوزاد جدید متفاوت خواهد بود. اگر اختلاف سنی بین فرزندان کمتر از سه سال اسـت، اطمینان حاصل کنید که وقت کافی در اختیار فرزند اول قرار میدهید تا او احساس کمبود پیدا نکند. بخصوص که او نیاز خواهد داشت اوقات زیادی را با پدرش به تنهایی به سر ببرد و احساس نیاز به توجه را با وقت گذراندن با پدر برآورده سازد.
انواع واکنش فرزند اول عبارتند از:
زودرنجی و حساسیت، لجبازی کردن، قشقرق راه انداختن، چسبندگی بیشتر به مادر، مشکلات مربوط به توالت رفتن (امتناع از رفتن به دستشویی)، مشکلات خواب، شب ادراری، مشکلات مربوط به غذا خوردن، ابراز رفتار بچگانه مانند خوردن پستانک و شیشه، تحریکپذیری و کنترل نکردن خشم، ابراز رفتار خشن نسبت به نوزاد (محکم بغل کردن، گاز گرفتن، نیشگون گرفتن و ضربه زدن) و کودکانه صحبت کردن و تقلید از نوزاد.
برای این که با این مشکلات مقابله و فرزند اولتان را برای ورود نوزاد جدید آماده سازید، توصیه میشود:
کتابهای مربوط به نوزاد برای او بخوانید و در باره طفل داخل شکمتان با او صحبت کنید.
چهار تا شش هفته قبل از به دنیا آمدن نوزاد جدید، تغییرات دکور و لوازم اتاق را آماده سازید تا برای ورود فرزند جدید آماده شود.
متناسب با سن فرزند اولتان چند اسباب بازی ویژه و مخصوص برایش بخرید.
فرزند اول را تشویق کنید که بعد از به دنیا آمدن نوزاد به شما کمک کند.
درباره مزایای خواهر یا برادر بزرگتر بودن با او گفتوگو کنید.
فرزند اول را درگیر فعالیتهایی کنید که قادر به انجامشان اسـت.
او را در آغوش بگیرید.
برایش کتاب بخوانید و عکسهای کودکیاش را به او نشان دهید.
با فرزند اولتان وقت بگذرانید و متناسب با سنش با او بازی کنید.
درباره تواناییهایی که دارد و در دوران نوزادی نداشت، با او صحبت کنید.
پس از تولد نوزاد به هر دو فرزند توجه کنید.
اجازه دهید فرزند اولتان وقتی دومی را شیر میدهید، کنار شما باشد.
مراقب باشید، اطرافیان فقط به نوزاد توجه نکنند و برای فرزند اولتان نیز هدیهای همراه بیاورند.
به فرزند اول اجازه دهید، نوزاد را در آغوش بگیرد.
اگر فرزند اولتان قصد صدمهزدن جدی به نوزاد دارد، قاطعانه با او برخورد کنید و در عین حال زمانی که رفتار مناسبی با نوزاد دارد، او را مورد تشویق قرار دهید تا رفتار مثبت او تقویت شود.
دکتر مهرنوش دارینی
روانشناس و مشاور