کم آوردن مدعیان دموکراسی در دیالوگ و شانه خالی کردن از ادامه بحث، اتفاق تازه ای نیست. اغلب این طور بوده که مدعیان سرنانواز، سرنا را از سر گشادش نواخته اند و نتیجه اش هم که رسوایی نزد خلق الله است، پیش رویمان است…
در یکی از تازه ترین مصادیق این سرنا نوازی، باران کوثری بازیگری که در سه دهه و نیم عمرش بیش از هر چیز خود را اصلاح طلب و مدعی دموکراسی دانسته و مرتب سعی کرده از این بگوید که مخالفان جریان اصلاح طلبی علاقه ای به دیالوگ ندارند از امتداد یک دیالوگ ساده که درباره مضمون فیلمش هم بوده عاجز مانده و چاره ای ندیده جز بهانه جویی و گریز از دیالوگ.
ماجرا بر سر مضمون فیلم «لانتوری» بوده و اینکه برخی آن را در جهت زیر سوال بردن پدیده قصاص دانسته اند. این گروه التهاب پایانی فیلم را که نتیجه اجرای مناسک قصاص یک اسیدپاش است، تعمدی از جانب کارگردان دانسته اند که خواسته بدین گونه این امر شرعی را زیر سوال ببرد. یکی از نمایندگان چنین گروهی که اتفاقا یک جامعه شناس شناخته شده به نام محمد الستی است در نشستی فیلم را “مانیفستی درباره بخشیدن دانست و اینکه اثر قصد دارد آنها که نمی بخشند را ضعیف معرفی کند.”
این سخنان با این واکنش باران کوثری مواجه شد که گفت: «نباید جواب توحش را با توحش داد. باید نوک پیکان را به سمت قانون مملکت گرفت که راهی بهتر از قصاص پیش پای ما نمی گذارد.» و اینجا بود که جامعه شناس گفت: «من شما را بهترین بازیگر در بین زنان و مردان می دانم اما این باعث نمی شود به شما حق بدهم که با قصاص مخالف باشید چرا که از پیامدهای اجتماعی بخشیدن فرد اسیدپاش مطلع نیستید.»
همین نقد رودر رو که انتظار پاسخی درخور از سوی این بازیگر را می داد با ترک نشست از سوی وی روبرو شد!
نه فقط برای حاضران در این نشست بلکه برای مخاطبانی که بعدتر گزارش نشست را خواندند آنچه بیش از هر چیز دیگر گل درشت به نظر آمد این بود که چرا باران کوثری نشست را ترک کرده است؟ آیا این ترک نشست که در تناقض است با ادعاهای این بازیگر که مدام دم از دموکراسی می زند یک شوآف بود برای جنجال رسانه ای پیرامون فیلم یا آن که چون جامعه شناس به هدف زده بود کوثری برآشفته شد؟
باران رشته های کارگردان را پنبه کرد
به نظر می رسد اگر براساس رفتارهای قبلی که از این بازیگر سر زده به قضاوت دست زنیم باید به گزاره دوم رأی دهیم. باران کوثری شخصا بازیگری نیست که از شنیدن صدای مخالف لذت ببرد. تمامی آنها که تجربه گفتگو با وی را داشته اند می دانند کافیست فقط بیشتر از دو سوال یک مصاحبه در جهت چالش عملکرد وی باشد تا این بازیگر قید مصاحبه را بزند.
از آن طرف اما اگر در حین گفتگو سعی شود در کنار تمجید از کارنامه ایشان مجیز جریان سیاسی متبوعشان هم گفته شود نه تنها گفتگو زودتر از موعد به اتمام نمی رسد که می توان تا انتها پرسشها را امتداد داد.
باران کوثری در دیالوگ با جامعه شناسی مثل الستی کم می آورد چون الستی سخنی را گفته که خلاف میل وی است. البته که این سخن پیشتر در زمان جشنواره هم توسط منتقدان «لانتوری» گفته شده بود اما کارگردان که نویسنده فیلم هم بود سعی زیادی کرد که برای ایجاد شرایط اکران بی دردسر فیلمش چنین نقدی را نپذیرد و البته همین حربه ای شد برای خاموش کردن صدای مخالفان که فیلم نه تنها ضد قصاص نیست که بجایش می کوشد از بخشش و رأفت سخن گوید.
با این حال رکبی که الستی در نشست نقد و بررسی «لانتوری» زد و فرار باران کوثری از نشست نشان داد نه تنها آن نقد کاملا درست بوده که اصلا اساس تولید فیلم همین به چالش کشیدن قصاص بوده است.
خانم محترم! قصاص، توحش نیست
سیطره روشنفکرنمایی در میان بخشی از بدنه سینمای ما موجب آن شده است که روشنفکرنمایان نادانسته هر آنچه خاستگاه اسلامی یا شرعی دارد را به چالش بکشند. این چالش گاهی با سوءرفتارهایی رخ میدهد که در دورهمی های آن چنانی روی می دهد، گاهی با استفاده از پوششهایی نابهنجار که در محافل رسمی بروز پیدا می کند و گاهی نیز با انتقاد از برخی قوانین جزایی که اتفاقا عامل بازدارنده دارند.
سینماگر روشنفکرنمای ما البته که هیچ گاه پیشنهادی برای بهبود اوضاع ندارد و همین که یک قانون جزایی را زیر سوال ببرد برایش کافی است تا وظیفه خود را انجام دهد. دقیقا در همین جهت است که بازیگر روشنفکرنمای این سینما قصاص یک اسیدپاش را مصداق «توحش» می داند ولی نمی گوید به جای قصاص اسیدپاش چه باید کرد؟
ایشان البته خبر ندارد که در این سالها چه بر سر زنان و دخترانی رفته است که به چهره شان اسید پاشیده شده است. هزینه های درمانی را که کنار بگذاریم آنها که گرفتار چنین معضلی شده اند حتی در انجام ساده ترین امور روزانه شان هم با ده ها مشکل روبرویند. خانم کوثری البته که اگر حتی از حال و روز روحی بازیگری که در همین «لانتوری» نقش دختری که بهش اسید پاشیده را بازی کرده بود خبر داشت این گونه قصاص را توحش نمی دانست.
مریم پالیزبان بازیگر این نقش درباره سختیهای این کار گفته است:«خیلی تحت فشار بودم و احساس خفگی می کردم مثل اینکه زنده زنده زیر خاک باشید. موقعیت سنگین و سختی برای گروه بود چون حتی برای ناهار نمی توانستم این ماسک را کنار بگذارم؛ جایی را نمی دیدم و احتیاج داشتم دست مرا بگیرند.»
اگر باران کوثری همین حدود ۴۰ کلمه ای که همکارش در «لانتوری» درباره موقعیت تراژیک زن آسیب دیده از اسیدپاشی گفته را درک کند، محال است چنین بی احساس مسئولیت، یک قانون جزایی را زیر سوال ببرد.
اما مشکل همان بیماری روشنفکرنمایی است که باعث می شود به سادگی و بدون دادن راهکار تازه و حتی سنجش عمق فاجعه اسیدپاشی تا سخن مخالف می شنویم فرار را بر قرار ترجیح دهیم…