تشخیص ایدز:
از آنجا که بیشتر نوجوانان مبتلا به عفونت HIV بدون علامت و نشانهاند، تشخیص این عفونت بیشتر اوقات بر اساس وجود پادتنهایی در خون فردی که رفتارهای خطرآفرین داشته اسـت، صورت میگیرد. از آنجا که ممکن اسـت این پادتنها ششماه بعد از ابتلا به عفونت HIV به وجود آیند، انجام آزمایشهای مکرر اغلب ضرورت دارد، بویژه اگر نوجوان در رفتارهای خطرآفرین درگیر باشد. روش تشخیص، شامل فرایند دومرحلهای اسـت که در مرحلهی اول، خود فرد از نظر وجود پادتن خاصی مورد آزمایش قرار میگیرد، سپس نمونههای مثبت از طریق تجزیهی شیمیایی الککتروفورتیکی تأیید میشوند.پینوشتها:
1. Stiffman & Earls
2. Diclemente, Hansen & Ponton
3. Lympocyte
4. antiretroviral
5. zidovudin
6. pneumocystis carinii
7. Prophylaxis
آیا اگر کسی به هویت مناسبی دست بیابد همواره آن را حفظ خواهد کرد؟
به نظر می رسد که این وضعیت ها ثابت و غیرقابل تغییر نیستند و از توالی خاصی پیروی نمی کنند، زیرا تحقیقات در این زمینه نشان داده که پنجاه و هفت درصد از افرادی که در اواخر دوره ی نوجوانی در وضعیت کسب هویت ارزیابی شده بودند، یعنی مرحله ی بحران هویت را پشت سر گذاشته و به یک هویت کامل دست یافته بودند، شش سال بعد به وضعیت های قبلی شکل گیری هویت، یعنی تفویض اختیار برگشتند، بدین معنا که مجدداً باورهای خود را بر اساس باورهای افراد مهم زندگی خود و نه بررسی های شخصی انتخاب کردند. مرحله ای که انتظار می رود قبل از ورود به بحران هویت اتفاق بیفتد. هم چنین بیست و نه درصد از افرادی که در وضعیت تعلیق ارزیابی شده بودند، یعنی در وضعیت کاوش و بررسی باورهای خود قرار داشتند، به جای آن که به مرحله ی بعدی یعنی رسیدن به یک هویت پخته برسند، در وضعیت قبلی یعنی وضعیت تفویض اختیار دیده شدند.
دانش > پزشکی - ایرنا نوشت: یک محقق نوجوان انگلیسی ادعا می کند که یک روش درمانی برای یکی از خطرناک ترین انواع سرطان سینه ابداع کرده است.
'کرتین نیتیانداندام' از منطقه 'سوری' در انگلیس معتقد است که روشی برای تبدیل کشنده ترین شکل سرطان سینه سه گانه منفی به یک نوع سرطان سینه قابل درمان، کشف کرده است.
سرطان سینه سه گانه منفی (Triple Negative Breast Cancer) یک حالت خاص است که هیچکدام از گیرنده های استروژن و پروژسترون و یا ژن HER2 را ندارد. این حالت به طور متوسط در 20 درصد موارد سرطان سینه دیده می شود.
این نوجوان که سال 2015 نیز جایزه 'نمایشگاه علم گوگل' را به دلیل ابداع آزمایشی برای تشخیص بیماری آلزایمر کسب کرد، فعالیت در زمینه روش درمانی ابداعی خود را در آزمایشگاه مدرسه انجام داد.
وی در گفت و گو با تلگراف یادآور شد: بیشتر تومورهای سرطانی گیرنده هایی بر سطح خود دارند که به داروهای درمانی مانند تاموکسیفن Tamoxifen می چسبند اما سرطان سینه سه گانه منفی فاقد گیرنده است و بنابراین داروها بر این بیماری تاثیری ندارند.
وی ادامه داد: این چشم انداز برای زنان مبتلا به (سلول های) سرطانی تمایز نیافته ( که در آن سلول ها در یک شکل تهاجمی خطرناک گیر کرده اند) بسیار خوب نیست بنابراین هدف بازگرداندن سرطان به وضعیتی است که قابل درمان باشد.
به گفته نیتیانداندام، پروتیین ID4 در واقع سلول های بنیادی تمایز نیافته سرطان ها را از متمایز شدن (وضعیتی که سلول ها تمایل به رشد و تکثیر آهسته دارند) باز می دارد، بنابراین برای اینکه سلول های سرطانی بتواند متمایز شود باید این پروتیین را مسدود کرد.
این محقق نوجوان ادعا می کند که روشی برای مسکوت نگاه داشتن ژن های تولید کننده پروتیین ID4 کشف کرده است که سرطان را به وضعیت کمتر خطرناک بازمی گرداند.
وی امیدوار است که روش ابداعی وی توجه جامعه دانشمندان را جلب کند تا تحقیقات بیشتری در این زمینه انجام شود.
برآوردها نشان می دهد که سالانه حدود یک میلیون مورد ابتلا به سرطان سینه در سراسر جهان تشخیص داده می شود که از این میان، 175 هزار مورد سرطان سینه سه گانه منفی هستند.
۵۴۵۴
به گزارش شفاف، نام ویروس پاپیلومای انسانی یا همان HPV این روزها بیشتر از قبل شنیده میشود. پزشکان میگویند زنگ خطر ابتلا به بیماریهای ناشی از این ویروس به صدا درآمده و لازم است آگاهیهای بیشتری به افراد جامعه به ویژه زنان داده شود. اما این ویروس چیست و به چه بیماریهایی منجر میشود؟ برای پیشگیری و درمان آن چه باید کرد و چه افرادی بیشتر در معرض ابتلا به آن هستند؟ اینها سوالاتی است که دکتر آمنه حقگویان، متخصص زنان و زایمان، در گفتوگو با خبرآنلاین به آنها پاسخ داده است.
ویروس پاپیلومای انسانی چه ویروسی است؟
پاپیلومای انسانی (HPV) ویروسی است که عامل 99.9 درصد سرطانهای دهانه رحم است که این سرطان، دومین سرطان شایع زنان در دنیاست. مثل ویروس آنفلوانزا که انواع مختلفی دارد و به شکلهای جدیدی از بیماری منجر میشود، نزدیک صد نوع ویروس اچپیوی داریم که همه آنها پرخطر نیستند؛ 14 نوع این ویروس پرخطر محسوب میشود که مدل 16 و 18 آن از همه خطرناکتر است. این ویروس با سرکوب سیستم ایمنی دهانه رحم، سرطان دهانه رحم را به وجود میآورد. یکی از انواع این ویروس هم، عامل زگیل تناسلی است. زگیل تناسلی، لزوما به معنای سرطان دهانه رحم نیست، بلکه نشان دهنده این است که چنین ویروسی در بدن وجود دارد و البته این ویروس، گاهی نمود بیرونی هم ندارد.
وقتی تظاهر بیرونی وجود ندارد، چطور باید از ابتلا به این ویروس مطلع شد؟
در مراحل پیشرفته، این ویروس از طریق زگیلهای تناسلی خودش را نشان میدهد اما در موارد بسیاری، این ویروس در بدن افراد است و تنها راهی که میتوانند آن را شناسایی کنند مراجعه به پزشک و انجام آزمایشهای لازم است. گاهی نوع این ویروس کمخطر است و گاهی پرخطر، با تشخیص پزشک، این تستها گاهی لازم است هر چند ماه یک بار تکرار شود که معمولا این زمان بین 6 تا 12 ماه است. بسیاری از افرادی که این تستها را انجام میدهند و این ویروس را دارند، اگر شرایط ایمنی بدنشان خوب باشد، ظرف دو سال اغلب ویروسها از بدنشان خارج میشود اما اگر دیر اقدام کنند و ویروس وارد فاز تغییرات سلولی شده باشد، شرایط درمان سختتر است.
اچپیوی چطور منتقل میشود؟
انتقال این ویروس ارتباط مستقیمی به ارتباط جنسی دارد و در افرادی که چند شریک جنسی دارند یا راههای محافظتی مانند استفاده از کاندوم را در نظر نمیگیرند بیشتر است. البته باید بگویم استفاده از کاندوم هم تاحدودی میتواند از انتقال این ویروس پیشگیری کند و کاملا کارساز نیست چون از طریق تماس پوستی با سایر نقاط آلوده در نواحی تناسلی هم امکان ابتلا وجود دارد. این ویروس همچنین در کسانی که رابطه جنسی در سن کمتر از 16 سال دارند، مصرف دخانیات داشته یا سطح ایمنی بدنشان پایین است بیشتر خطرزاست. متاسفانه در بعضی افرادی که مراجعه میکنند و ارتباط جنسی هم ندارند، این ویروس دیده میشود.
چطور بدون رابطه جنسی به اچ پی وی مبتلا شدهاند؟
در پرسوجو از آنها میفهمیم ناشی از سالنهای اپیلاسیون یا لیزر بوده؛ از آنجا که این ویروس از طریق پوست هم قابل سرایت است، وقتی این افراد در سالنهایی با وسایل آلوده یا در معرض دست آلوده قرار گرفتهاند، به این بیماری مبتلا شدهاند.
در چه سنی احتمال ابتلا بیشتر است؟
سن متوسط ابتلا 40 تا 47 سال است و دو نقطه اوج دارد که 35 تا 39 سال و 60 تا 65 سال است؛ اگر افراد تا 65 سال، دچار اچپیوی نشده باشند، احتمال ابتلای آنها بسیار ضعیف است و دیگر به انجام تستهای پاپ اسمیر برای غربالگری این موضوع به صورت منظم نیازی نیست.
راهی هم برای پیشگیری هست؟
واکسنی هست که افراد را در برابر ویروس پاپیلومای انسانی، مصون میکند. پیش از این گفته میشد فقط در 9 تا 26 سال و قبل از داشتن اولین رابطه جنسی، لازم است واکسن اچ پی وی تزریق شود اما در حال حاضر تحقیقات نشان داده میتوان مرز سنی را کنار گذاشت و در سنین مختلف و حتی بعد از مواجهه جنسی، این واکسن سهدورهای را تزریق کرد و در مصونیت افراد موثر است. این واکسن میتواند شامل حال مردان هم بشود چون سرطان آلت تناسلی و مقعد در مردان و سرطان دهانه رحم در زنان ناشی از انواع خطرناک این ویروس است.
اخیرا نام این ویروس بیشتر از قبل شنیده میشود. ا چپیوی شیوع بیشتری پیدا کرده؟
بله در چند سال اخیر با افزایش گسترده ابتلای مراجعان به اچ پی وی و زگیل تناسلی مواجهیم. قبلا این موارد کمتر بود ولی شاید به دلیل تغییر سبک زندگی و ارتباطهای جنسی خارج از چارچوب خانواده است که میبینیم اینطور گسترده و نگران کننده شده است. ما الان در نوجوانها هم شاهد این بیماری هستیم که نشان میدهد باید بیشتر به فکر پیشگیری و درمان باشیم.
با توجه به این شیوع، باید چه کار کرد؟
در درجه اول باید آگاهی مردم را نسبت به این ویروس بیشتر کرد، باید به افراد روشهای محافظت در رابطه جنسی را آموزش داد و برای داشتن روابط سالم جنسی فرهنگسازی کرد. در مرحله بعد از نهادهای مرتبط انتظار میرود نسبت به واکسیناسیون ملی در برابر ویروس اچ پی وی اقدام کنند، این کاری است که در بیشتر کشورهای اروپایی هم انجام میشود و حتی به صورت اجباری از دوران مدرسه افراد را در برابر این ویروس واکسینه میکنند. تا زمان واکسیناسیون ملی، با توجه به قیمت بالای این واکسن، کاهش قیمت، حداقل کاری است که میتوان از وزارت بهداشت و بیمهها انتظار داشت تا افراد بیشتری برای واکسن زدن اقدام کنند. در عین حال، همانطور که گفتم بسیاری از دلایل ابتلا، این است که این ویروس از آرایشگاهها و سالنهای زیبایی اپیلاسیون و لیزر منتقل میشود بنابراین نظارت جدی و دائمی بر این فضاها ضروری است. فرهنگ مراجعه به متخصص زنان و انجام تستها و چکاپ هم باید در بین زنان کشورمان مخصوصا افرادی که رابطه جنسی دارند ترویج شود، لازم است آموزش داده شود که زنان باید هر چند ماه یک بار به متخصص زنان مراجعه کرده و بدانند بسیاری از بیماریها را که علائم خاصی ندارند اما خطرناک هستند، در مراحل سادهتر میتوان تشخیص داد و با هزینه کمتر، درمان کرد.
خبرگزاری آریا -
مشاوره خانواده - بعضی ها معتقدند: «چه اشکالی دارد یک نوجوان درمسیر دست یابی به اهدافش در مواردی هم دچار خطا شود؟ دنیا، دنیای سعی و خطاست. همانطور که یک کودک وقتی می خواهد شنا یاد بگیرد دو جرعه آب هم می خورد، یا وقتی می خواهد دوچرخه سوار شود دو بار هم به زمین می افتاد. همین خطاها باعث می شود وی یاد بگیرد که باید چه کند. پس چرا باید جلوی خطا کردن یک نوجوان را بگیریم؟» خطا کردن، پشتوانه ی تجربی برای وی ایجاد می کند برای آن که هرگز به سراغ خطا نرود.
در پاسخ به این اشکال ، سه نکته را تذکر می دهیم:
نکته ی اول:
در برخی موارد تجربه وسیله ی خوبی برای آزمودن و عبرت گرفتن است. (مثال آب خوردن برای یادگیری شنا و زمین خوردن برای یادگیری دوچرخه سواری) اما تجربه تنها راه یادگیری نیست. راه های دیگری هم برای یاد گرفتن وجود دارد یک راه این است که تجربه های آفت خیز دیگران را ببینیم و عبرت بگیریم.
امیرمنان (علیه السلام) می فرمایند: التجربة تثمر الاعتبار:عبرت گرفتن میوه ی تجربه است.
این رویکرد نسبت به مضرّات آن تجربه آگاهمان می کند. راه دیگر، الهامات عقلانی و تعالیم وحیانی است که نتیجه ی برخی تجربه ها را پیشاپیش برای ما نمایان می کند. در این موارد برای پای بند بودن به نتیجه، نیازی به آزمون شخصی نیست بلکه نتایج، قبلاً مشخّص است. عاقل نیز برای آزمودن چیزی که نتیجه اش معلوم است دوباره دست به تجربه نمی زند.
عقل حکم می کند که اولا تجارب دیگران را فرا بگیریم، ثانیاً آن ها را به کار بندیم و در یک کلام از آن ها پند بگیریم. بنابراین روش آزمون و خطا را نمی توان یک راهبرد اصلی تلقی کرد.
نکته ی دوم:
تجربه و آزمودن گاه هزینه های سنگینی را در پی دارد. حسن تجربه این است که طریقی بشود، پلی بسازد و ما را نسبت به آفت های وسیع تر مصون بدارد. اما همه ی تجربه ها چنین نیستند. برخی تجربه ها انسان را در تار و پود خود گرفتار می کنند. انسان نمی تواند خود را از آن ها بر کند. در این گونه موارد، تجربه ها خود موضوعیّت پیدا می کنند و انسان نمی تواند آن ها را به چشم یک مرحله ی «گذار» بنگرد بلکه در متن تجربه دربند می شود.
بسط این نکته را از زبان متّقی وارسته- مرحوم علامه ی کرباسچیان(رحمه الله) می شنویم:
با پیش رفت علوم تجربی، عدّه ای تصوّر کرده اند که هر دانشی باید از راه تجربه ی شخصی به دست آید و تنها راه کسب علم و دانش، تجربه و آزمایش خود انسان است. بعضی این فرضیّه را به همه ی ابعاد زندگی سرایت داده و می گویند: ما تا چیزی را خودمان امتحان نکنیم و سود و زیانش را نسنجیم، نمی پذیریم.
بدون شکّ، تجربه وسیله ی به دست آوردن برخی دانش های بشری است؛ امّا آیا تنها راه شناخت آدمی، تجربه ی شخصی اوست؟ آیا وحی و گفتار انبیای الاهی به انسان معرفتی برتر نمی دهد؟ آیا عقل و تدبّر بر شناخت آدمی نمی افزاید؟ آیا مشورت و استفاده از فکر دیگران دانش او را رشد نمی دهد؟ آیا عبرت گیری از تجربه ی دیگران، علم او را بالا نمی برد؟
آری، وسایل شناخت، متعدّد است و انسان باید از هر کدام آن ها در موارد متناسب استفاده کند و علم و دانش خود را رشد دهد و در غیر راه خود به کار بندد، نه تنها به هدف نمی رسد، بلکه ممکن است جان خود را از دست بدهد؛ مثلاً اگر بنا باشد هر کس برای آن که از خطرناک بودن سموم آگاه شود، آن را بخورد تا با تجربه ی شخصی چنین شناختی پیدا کند، دیگر کسی نمی ماند تا نتیجه ی این آزمایش را ببیند. همه ی امتحان ها مجانی نیست؛ بعضی به قیمت جان آدمی تمام می شود.
در بعضی موارد هم وضع انسان قبل و بعد از امتحان یک سان نیست و او نمی تواند از راهی که آمده برگردد؛ مثلاً اگر قرار باشد کسی اعتیاد را تجربه کند، دیگر شرایط بعد از اعتیادش با وضع قبل از آن یکسان نخواهد بود تا مجالی برای عبرت و درس گرفتن باقی بماند.
یکی از نتایج دین و دستورهای انبیاء دانستن مسائلی است که امتحانشان مجانی نیست و به بهای موجودیت انسان و جامعه تمام می شود. محرّمات الهی از جمله ی اموری است که خداوند عالم، نتیجه ی آن ها را مشخص کرده و بسیاری از آن ها قابل تجربه و آزمودن در این دنیا نیستند.
دیگر نباید در روابط زن و مرد به دنبال تجربه ی شخصی بروند؛ زیرا مفاسد معنوی و روحی آن وحشتناک خواهد بود. برای خداوند عالم، حقایق آشکار است و نتیجه ی این تجربه ها را می داند. بعضی می گویند: خوب است روابط زن و مرد را آزاد بگذاریم و نتیجه ی آن را تجربه کنیم! باید گفت: چنین تجربه ای ارزان تمام نمی شود؛ چنان که جوامع غربی در این مورد دچار مشکلات اخلاقی و اجتماعی فراوانی شده اند و راه بازگشت هم ندارند.
آیا ممکن است چاقوی تیز را در اختیار بچه قراردهیم تا خود با تجربه آن را بشناسد؟
آیا ممکن است اجازه دهیم بچه ای به سیم برق دست بزند تا خودش برق گرفتگی را امتحان کند؟
چنین تجربه هایی با پشیمانی و گاهی با نیستی آدمی همراه است. بنابراین، آیا صحیح است اجازه دهیم جوانان دوستی با جنس مخالف را آزمایش کنند و هنگامی که به هزاران مصیبت و فساد و آلودگی مبتلا شدند، از این راه برگردند؟
با این تفاصیل باید پذیرفت که همه ی خطاها مانند «دو جرعه آب خوردن در هنگام یادگیری شنا» نیست. برخی خطاها، گناه هستند و ارتکاب گناه عقلاً و شرعاً جایز نیست. نظام ارزش مدار تربیت آرمانی حتّی اجازه ی « یک بار» مرتکب شدن این خطاها را نمی دهد.
نکته ی سوم:
همان طور که در مورد سمّ مهلک و اعتیاد چنین محکم و استوار می ایستیم و متربّی را محافظت می کنیم باید در قبال گناه هم چنین نگرشی داشته باشیم. مومنان بالیده در مکتب تربیت علوی، گناه را مهلک تر از سمّ می دانند و اعتیاد به آن را خطرآفرین تر از مواد مخدّر می شناسند. تنها تفاوت این جاست که اثر سمّ و مواد مخدّر محسوس است اما فهم اثر سوء گناه دلی بیدار و قلبی خاشع می خواهد.
ارتباط با جنس مخالف، نوجوان
درست است که گناهان غالباً در دنیا آزمون پذیر نیستند اما اثر وحشتناک اخروی آن را متن کتاب و سنّت برای ما روشن نموده است. پس حداقل باید به اندازه ی مواد مخدر از گناه ترسید.
یقین داشته باشیم متربّی ای که طعم لذیذ گناه را می چشد پیش و پس از تجربه، موضع یکسانی نسبت به آن ندارد. پیش از تجربه، بازداشتن او از گناه بسیار آسان تر است.
متربّی ای را در نظر بگیرید که از هم نشینی با جنس مخالف لذت برده، از نگاه آلوده به جنس مخالف لذت برده، از تماس و رابطه با جنس مخالف لذت برده و... کندن چنین کسی از ارتباط با جنس مخالف، بسیار دشوارتر از حفظ نمودن کسی است که اساساً این طعم را نچشیده است. چشیدن طعم این ارتباط، ترک آن را برای وی بسیار دشوار می کند.
بحث ما همین است که تجربه ی این گونه امور، علاقه به ارتقا یافتن و توسعه ی آن ها را بیشتر می کند نه آن که آدمی را از خود زده کند و پشتوانه ای برای ترک ایجاد نماید. بله درست است که اگر متعلم بخواهد میوه پوست کندن یاد بگیرد ناگزیر یک بار هم ناشیانه دست خود را می برد. اگر بخواهد دوچرخه سواری یاد بگیرد باید دوبار هم به زمین بخورد یا اگر بخواهد شنا یاد بگیرد ممکن است دو جرعه آب هم از گلویش پایین برود. اما مقایسه ای این تجربه های لذیذ (مثل ارتباط با جنس مخالف) قیاسی مع الفارق است. در مثال های مذکور تجربه ی تلخ مایه ی عبرت می شود و فرد حذر دارد که دوباره به آن ها مبتلا شود چون اثر محسوس آن ها را بر جسم خود مشاهده می کند. اما در سنخ دوم چنین نیست. اثر مخرب ارتباط با جنس مخالف محسوس نیست بلکه بر عکس چه بسا ممکن است مطلوب هم جلوه کند. نفس امّاره و شیطان هم در تزیین و توجیه این رویکرد دائما دست به کارند به این ترتیب «یک بار تجربه» کردن این امور نه تنها مقاومت افزایی نمی کند بلکه باعث سست تر شدن فرد می شود. نه تنها باعث حذر کردن وی نمی شود بلکه موضع دفاعی وی را آرام آرام باز می کند. با این توجه توصیه به تجربه گرایی در مواردی از این دست، حکایت از نوعی مغالطه و بی دقّتی دارد.
منبع: تربیت آرمانی. نوشته سید محمدبنی هاشم
نوجوانبودن حس خوبیه. نوجوانی یعنی شور و هیجان برای انجام کارهای تازه. نوجوانی مثل آببازی توی هوای گرمه یا خوندن یه کتاب که خیلی دوستش داری.
نوجوانی خیلی خوشمزه است؛ گاهی شیرین مثل آبنبات چوبی و کیک شکلاتی، گاهی هم ترش، مثل لواشک سیب و آلو.
پس نوجوان باش و نوجوانی کن. کفش کتانی به پا کن و کولهات را پر کن از کتابهای تازه و خوراکیهای خوشمزه و سوار بر دوچرخه سفر کن و از این روزهای نوجوانی که بو و مزه و حس و حال دیگری دارند، لذت ببر.
پریسا سادات مناجاتی، 14 ساله
خبرنگار افتخاری از کرج
اسمش دوچرخه است، دوچرخهای که با رکابهایش حرف میزند و همه میتوانند سوارش شوند و رکاب بزنند. جالب است نه؟!
صدای این دوچرخه شاید در صدای بوق ماشینها گم شود، اما رنگهای نقشبسته بر بدنهاش آن را در برابر چشمهایمان آشکار میکند!
خیلی هم خوب همدست نور خورشید میشود! میدانی چگونه؟ پنجشنبههایی که خورشید در حال خودنمایی است و گرمایش را گُله به گُله روی سرمان خالی میکند، میرویم یک بطری آب بخریم، اما ناگهان دوچرخه جلو میآید و میگوید: کافی است چشمهایت را باز کنی تا سوارت کنم و تو را از این دنیای خستهکننده بیرون ببرم.
سعی میکنیم قلپی آب بنوشیم. فکر میکنیم بر اثر گرماست که این چیزها را میبینیم. غافل از آنکه این دوچرخه تا مقدار کمی پول به مغازهدار ندهی و آن را نخری، بیخیالت نمیشود!
میرسی خانه و میبینی که یک مجلهی خوشآبورنگ در میان خبرهای تصادف و ساخت و ساز و... خودنمایی میکند.
آنقدر میخوانی که احساس میکنی که پاهایت روی دوچرخه رکاب نمیزنند، بلکه خود دوچرخه دارد تو را به عمق دنیایش میبرد؛ دنیایی که در آن همیشه کسی هست که به حرفهایت گوش کند و تو کلی حرف داری، برای غصههای بزرگ و کوچک نوجوانیات...
آتنا شیدایی، 15 ساله
خبرنگار افتخاری از تهران
قدیمترها این فکر توی سرم میچرخید که یک روز (حالا هرچهقدر هم که دور باشد) باید باغی داشته باشم تا وقتی در آن قدم میزنم از عطر سبزهها و گلها سرمست شوم و چرت کوتاهی زیر درختانش با لالایی پرندهها همراه باشد! بزرگتر که شدم فهمیدم عملیکردن رؤیایی که در سر دارم آنقدرها هم ساده نیست.
اینروزها که در شهرهای خاکستری و آپارتمانهایی کوچک محصور شدهایم، داشتن یک باغ شیشهای کوچک هم نعمت است. آستینهایم را بالا زدم و دست به کار شدم.
چند روز پیش رؤیای کودکیام در قابی کوچک جوانه زد...! با باغ واقعی از زمین تا آسمان فرق دارد و صدای روح نواز پرندهها را نمیتوان در آن جا داد، اما همین که در شهری بدون اکسیژن نفس بکشد، کافی است!
صدای لودرها در باغهای شهر میپیچد و من فکر میکنم شاید روزی پرندگان شهر به باغ شیشهایام کوچ کنند!
عکس و متن: صبا عدالتی مغرور، 13ساله
خبرنگار افتخاری از تهران
اگر لطف و مهربانی درختها نبود و برگهایشان را به پاییز قرض نمیدادند، پاییز توی دستهای سردش چه داشت؟ اگر مهربانیِ کلاه و شالگردن و عشقِ کاپشن نبود، چه میکرد تا به دل شاعرها بنشیند؟
دریا اخلاقی، 16 ساله
خبرنگار افتخاری از تهران
پاییز قشنگ و آذر زیبایم، ممنون که با آمدنت دل آسمان را آب کردی و صورت خاکستری رنگش را با دانههای مرواریدت صیقل دادی!
دانهدانه برف که میبارد، غبار دلتنگیهایم هم زیر همین مرواریدها دفن میشود و من هم به امید رفع دلتنگیهایم لحظهلحظه برای باریدنت روزی هزاربار دست به دعا میشوم!
دانههای کوچک من، ببارید تا دلتنگیهایم زیر این سقف کوچک زیبا نپوسد!
حدیث بابایی، 15 ساله
خبرنگار افتخاری از تهران
عکس: زهرا امیربیک، خبرنگار جوان از شهرری
نوجوانان یا انقدر پرخوری می کنند که چاق و قربه می شوند و یا انقدر بی اشتها می شوند که به طور کلی غذا را کنار می گذارند. بسیاری از نوجوانان در دوره های کوتاهی وزنشان از حد معمول کمتر یا بیشتر می شود. البته، همین که رشد به وضعیت ثابتی رسید، غالب نوجوانان وزنشان را به کمک رژیم مرتب اصلاح می کنند؛ البته گروه کمی چنین نمی کنند.
در بعضی از موارد پرخوری زیاد منجر به چاقی مفرط می شود. در سایر موارد، رژیم طولانی و مفرط ممکن است به نحوی منجر به کم شدن وزن شود که این، زندگی نوجوان را تهدید می کند. این وضعیت که به آن بی اشتهایی عصبی می گویند معمولاً در دوران نوجوانی است و در میان زنان بیشتر معمول است تا مردان.جوانانی که به چاقی مفرط یا بی اشتهایی مفرط دچارند غالباً نمی توانند از خود هویتی به عنوان فردی جدا و مجزا از دیگران داشته باشند که قادر به تعیین اهداف و به ثمر رساندن آن است.
بی اشتهایی وضعیت به خصوص عجیبی است، زیرا نوجوان تصور نادرستی از بدن خود دارد. بسیاری از زنانی که دچار بی اشتهایی مفرط اند، بسیار لاغرند و ظاهراً جز مشتی پوست و استخوان ندارند، ولی با وجود این نگران اند که مبادا بیش از حد وزن شان زیاد شود.
هنوز دربارۀ این بیماری چیزهای زیادی هست که نمی دانیم، هر چند که این بیماری نسبتاً نادر است، ولی روز به روز بر تعداد آن افزوده می شود، به خصوص در میان جوانان مرفه. عوامل زیست شناسی (احتمالاً اختلال در عملکرد غدۀ هیپوفیز قدامی در پایۀ مغز) ممکن است تاثیراتی داشته باشد، ولی عوامل روانی اهمیت بسیاری دارند.
والدین غالباً از شروع این بیماری متعجب می شوند، زیرا فرزندشان همیشه بهنجار به نظر می رسیده است. بزرگسالانی که دچار این بیماری هستند در دوران کودکی بچه های خیلی خوبی یوده اند – ساکت، مطیع و همیشه وابسته و مشتاق جلب رضایت دیگران بوده اند.
وقتی که به این پدیده به دقت می نگریم چندان چیز روشنی جلوی رویمان نیست. غالب جوانانِ بی اشتها، دست کم به طور ناخودآگاه، احساس می کنند که به آنان این اجازه داده نشده که عهده دار زندگی خود باشند و نتوانسته اند از خود هویتی بیابند.
شاید این واکنشی است که به صورت نیازی وسواس آمیز به کنترل همۀ جوانب زندگی ظاهر می شود، به خصوص کنترل بدن خودشان. در عین حال ممکن است احساس کنند که نمی توانند خود را با تغییرات ناشی از بلوغ جنسی تطبیق دهند.
اجتناب مفرط از غذا خودن که ممکن است باعث قطع قاعدگی شود و جلوی بروز خصوصیات ثانوی جنسی را بگیرد، شاید به طور ناخودآگاه وسیله ای باشد که نوجوان برای اجتناب از بزرگ شدن از آن استفاده می کند.مطالعات مربوط به والدین دختران نوجوانی که مبتلا به بی اشتهایی هستند نشان می دهد
که در دوران کودکیِ دخترشان آن چنان او را کنترل می کردند که نمی توانست احساس هویت و اعتماد به نفس لازم برای گرفتن تصمیمات کسب کند. این گونه والدین فرزندان خود را تشویق می کنند که کمال گرا و بیش از حد به دنبال موفقیت باشند.
بیماری دیگری در ارتباط با غذا خوردن وجود دارد که در میان دختران نوجوان روز به روز شایع تر می شود و به آن جوع می گویند. ای بیماری ترکیبی است از بی اشتهایی و پرخوری.بیمار پرخوری می کند و بعد با فرو کردن انگشت در حلقش غذا را بالا می آورد یا از داروهای ضد یبوست استفاده می کند.
هرچند با این کار سلامتی به خطر می افتد و گاهی هم به شدت به خطر می افتد، بیمار وزن معمول خود را حفظ می کند و به همین دلیل به دشواری می توان پی به بیماری برد.این گونه افراد می ترسند که مبادا نتوانند جلوی این نوع خوردن خود را بگیرند. غالباً خلق و خوی افسرده دارند و بعد از پرخوری احساس بدی نسبت به خود پیدا می کنند.
آشکار است که اضافه وزنی و کم وزنی و نیز گرسنگی شدید غیرطبیعی گاهی اوقات آنچنان مشکلات جسمانی پدید می آورد که نیاز به مراقبت پزشکی حیاتی می شود.البته در طولانی مدت درمان روانی به کمک متخصصان نیز اهمیت دارد. و از آنجا که روابط مختل بین فرزند و والدین
(از جمله مشکلات مربوط به استقلال و بلوغ جنسی) در بیماری های مربوط به خوردن نقش مهمی دارد، برنامه ای که از لحاظ درمانی برای نوجوانان به درستی طرح ریزی شده باشد تقریباً همیشه نیاز به مشارکت فعال والدین دارد.
نوجوانی و جوانی پیامبر در شرایطی سپری شد که پدر، مادر و پدربزرگ ایشان از دنیا رفته بودند. پیامبر در دوران نوجوانی و جوانی نزد ابوطالب بود.
دوران نوجوانی
هنگامی که پیامبر (ص) شش ساله شدند، مادر گرامیشان تصمیم گرفتند که ایشان را برای دیدن اقوام و خویشان و نیز زیارت قبر پدر، به یثرب ببرند. آنها یک ماه در یثرب ماندند. در هنگام بازگشت به مکه، حضرت آمنه (س)بیمار شده و در بین راه درگذشتند.
پس از مرگ مادر، عُبّدالمطلّب، جد ایشان که بزرگ قریش بوده، شکوه پادشاهان و هیبت پیامبران را داشت، سرپرستی رسول خدا (ص) را به عهده گرفت. هنگامی که پیامبر (ص) هشت ساله شدند، عبدالمطلب نیز از دنیا رفت که رسول خدا (ص) از این واقعه بسیار اندوهگین شدند.
پس از آن سرپرستی پیامبر (ص) به ابوطالب
(ع) عموی گرامی ایشان و بزرگ قریش رسید. ابوطالب (ع) نیز پیوسته مراقب و مواظب ایشان
بود. با اینکه ابوطالب (ع) وضع مالی نسبتا خوبی نداشت، خود و همسر گرامی شان فاطمه
بنت اسد (مادر گرامی حضرت علی (ع)) در خدمت و نگهداری ایشان کوشا بودند. حضور پیامبر
اکرم (ص) در خانه عمو عادی نبود. آنجا نیز نشانههای بزرگی ایشان همه جا دیده میشد
و خیر و برکت به خانه ابوطالب (ع) آمده بود.
ملاقات با بحیرا
بازرگانان قریش برای تجارت طبق معمول، هر سال یکبار به سوی شام و یکبار به سوی یمن میرفتند. ابوطالب (ع)، شیخ قریش، نیز گاهی در این سفرهای تجارتی شرکت میکردند. هنگامی که پیامبر (ص) دوازده ساله بودند به همراه عمویشان در یکی از این سفرهای تجارتی شرکت نمودند. کاروان هنوز به مقصد خویش نرسیده بود که در بیرون شهر "بصری" توقف کوتاهی کرد. سالیان درازی بود که راهبی به نام "بُحیرا" که دانشمند مذهب حضرت مسیح (ع) بود و اطلاعات وسیع و دقیقی از آن داشت، در صومعه خود در این سرزمین زندگی میکرد. بُحیرا هنگام عبور این کاروان برخلاف سالیان گذشته از صومعه خود بیرون آمد و آنها را به غذا دعوت کرد. او در تمام مدت پذیرایی از میهمانان، در جستجوی چیزی بود و سر انجام گمشده خود را در محمد نوجوان (ص) یافت.
او با دقت فراوان حرکات و اعمال و سیمای
ایشان را مینگریست و بعد از غذا، هنگامی که همه رفتند، نزد پیامبر (ص) آمد و از ایشان
سوالاتی در مورد حالات و زندگانی آن حضرت به عمل آورد. آنگاه به پشت شانه پیامبر (ص)
نگاه کرد، و در میان دو کتف ایشان به جستجوی یک خال که بعدها مهر نبوت نام گرفت، پرداخت
و آن را بدان شکل که انتظار داشت یافت. سپس به ابوطالب (ع) گفت که این نوجوان در آینده
شأنی عظیم خواهد یافت. |
پیمان جوانمرادان
یکی دیگر از وقایع مهم زنگی پیامبر (ص) قبل از بعثت، شرکت ایشان در پیمانی بنام "پیمان جوانمردان" است. قبیلههای ساکن در مکه با یکدیگر خویشاوند بودند و پیمانهایی در میانشان وجود داشت. به این دلیل و دلایل دیگر، هر قبیله از تعرض قبیله دیگر مصون بود. اما اگر غریبی به شهر میآمد و به او ستمی میرسید، هیچ مدافع و فریادرسی نداشت. از این رو چند تن از جوانان قریش در خانه یکی از بزرگان خود جمع شدند و پیمانی بستند که به موجب آن نگذارند به هیچ غریبی در شهر مکه ستمی برسد و در برابر هر ستم آن قدر بایستند تا حق به حقدار بازگردد و نام این پیمان حلف الفضول قرار داده شد. پیامبر (ص) نیز در این پیمان شرکت کردند.
ازدواج پیامبر
حضرت خدیجه (س) که از بزرگترین ثروتمندان قریش به شمار میرفتند، به تجارت میپرداختند. بدین صورت که افرادی را با اموال خویش به شهرهای دیگر چون یمن میفرستادند و آن مردان به داد و ستد پرداخته و در سود این تجارت با حضرت خدیجه (س) شریک میشدند.
چون حضرت خدیجه (س) از راستگویی و امانتداری و صفات پسندیده رسول خدا (ص) (که زبانزد خاص و عام بود) اطلاع یافتند به ایشان پیشنهاد دادند که برای تجارت به سوی شام رفته و سهمی بیشتر از تاجران دیگر برگیرند. پیامبر (ص) نیز پذیرفتند و به همراه میسره (غلام مخصوص حضرت خدیجه (س)) و مقداری کالای گرانبها عازم شام شدند.
پس از اینکه حضرت خدیجه (س) از این جریانات
مطلع گشتند شخصی را نزد رسول خدا (ص) فرستاده و توسط او پیغام دادند که به علت شرف
و نسب والای پیامبر (ص) در میان قومشان و خصایصی چون امانتداری، راستگویی و نیکخویی،
مایل به ازدواج با ایشان میباشند. چون پیامبر (ص) از این موضوع با خبر شدند، عموهای
خویش را خبر کرده و آنها را به خواستگاری حضرت خدیجه فرستادند. در این زمان پیامبر
(ص) 25 سال و بنا به گفته اکثر مورخان حضرت خدیجه (س) 40 سال داشتهاند.
نصب حجر الاسود
حادثه مهم دیگری که پیش از بعثت رسول خدا (ص) رخ داد که موقعیت ایشان را در دیده مردم مکه نشان میدهد، داستان نصب حجر الاسود است. همانطور که در تاریخ آمده است قبل از بعثت، خانه خدا مورد احترام و تقدس اعراب بود و پیامبر (ص) و برخی اجداد ایشان به دور این مکان طواف میکردند. یک سال سیلی در مکه جاری شد که باعث ویرانی دیوارهای خانه خدا گشت و قریش که زمامداری کعبه را به عهده داشتند، تصمیم به مرمت آن گرفتند.
آنها دیوارها را بالا بردند و هنگامی که خواستند حجر الاسود که سنگ مقدسی است در سر جای خود نصب کنند، بین اینکه افتخار نصب این سنگ مقدس نصیب چه قبیلهای شود میان آنها اختلاف پیش آمد و کار بالا گرفت تا جایی که نزدیک بود میان آنها جنگ خونینی در بگیرد. بالاخره پیرمرد سالخوردهای که مورد احترام قریش بود، پیشنهاد کرد که هر کسی را که ابتدا از در مسجد وارد شود به داوری بپذیرند که این پیشنهاد مورد استقبال همه قرار گرفت. در این هنگام بود که پیامبر (ص) از در مسجد وارد شدند و بزرگان قریش امانتداری ایشان را تصدیق کرده و داوری ایشان را پذیرفتند. رسول اکرم (ص) نیز دستور دادند تا جامهای روی زمین پهن کنند. سپس ایشان حجرالاسود را میان آن جامه قرار داده و گفتند تا رئیس هر قبیله یک گوشه از جامه را بردارد. چون جامه را برداشتند و آن را بالا بردند، شخص پیامبر (ص) سنگ را برداشتند و آن را بر جای خود قرار دادند و با این داوری خردمندانه از خونریزی بزرگی جلوگیری میکردند.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ رابطهٔ دوستی و صمیمیت یعنی توانایی در میان گذاشتن افکار و احساسات با یک دوست. در یک رابطه صمیمی، فرد احساس راحتی میکند و اطلاعاتی راجع به خود در اختیار دیگری قرار میدهد. گونهای از این رابطه دوستی و صمیمیت مربوط به جنس مخالف میشود. رویکردهای گوناگون، تلاشهایی برای تبیین دلایل و عوامل زمینهساز گرایش به جنس مخالف داشته و هر یک از منظری به این مسئله نگاه کردهاند، اما آنچه میتوان در همه این رویکردها و نظریهها یافت، بیان این است که «گرایش به جنس مخالف امری کاملاً طبیعی و سالم است». با این حال در این مقاله سعی خواهیم داشت از منظر روانشناسی دلایل گرایش به جنس مخالف را برای شما شرح دهیم.
عشق، پدیدهای هیجانی و اعجابانگیز است که بیشتر مردم جهان را درگیر خود میکند. دلباختگی و عشق برای اولینبار در دوران بلوغ، احساس و معمولاً با یک نگاه شروع میشود. از این رو، خاطرخواهی و تمایل به غیرهمجنس در نوجوانی طبیعی است و نوجوانان با فشار زیادی برای داشتن رابطه با غیرهمجنس روبهرو هستند. بسیاری از آنان، ساعتها درباره خاطرخواهی که حتی او را هم نمیشناسند، به خیالبافی میپردازند و این خاطرخواهی را به عنوان عشق قلمداد میکنند؛ درحالیکه این دلباختگی احساس درازمدت و پایداری نخواهد بود.
از دوران نوجوانی، احساسات جنسی با تأکید بیشتری نسبت به سنین قبلی افزایش مییابد و نوجوان میل شدیدی برای برقراری رابطه صمیمی و عموماً با غیرهمجنس پیدا میکند. البته این گرایش در پسران و دختران متفاوت است؛ بهطوری که پسران احساسات و تمایل روابط جنسی شدیدتری دارند و بهسرعت تحریک میشوند و در روابط دوستی با غیرهمجنس بر جنبههای روابط جنسی تأکید میکنند؛ درحالیکه نوجوانان دختر، تمایل زیادی به نشانههای عاطفی دارند.
دوره نوجوانی و جوانی پر از هیجان است، هیجاناتی که گاهی مانند افسردگی و اضطراب جنبه منفی دارند. برخی از مشاوران سلامت روان، فرض میکنند افسردگی و اضطراب با گرایش به جنس مخالف ارتباط دارد. مطالعهای در این زمینه نشان داد، افسردگی در تعدادی از دختران و مصرف مواد مخدر در تعدادی از پسران عامل خطرناکی برای تجربه جنسی در رابطه با غیرهمجنس است. در واقع برخی از نوجوانان و جوانان برای کنترل اضطراب و افسردگی به سمت برقراری رابطه با جنس مخالف رومیآورند و این روابط راه فراری برای آنان میشود.
در اواخر نوجوانی و اوایل جوانی، فرد به دنبال کسب هویتی است که متناسب با جنسیت خود باشد. گرایش به جنس مخالف ممکن است برای هر دو جنس احساس هویت مردانگی و زنانگی را تقویت کند. در تحقیقی، انتخاب دوستِ دختر و پسر در نوجوانانی که به دنبال هویت بودهاند، اتفاقیتر و تصادفی صورت میگیرد؛ اما نوجوانانی که ایدههای نسبتاً روشنی از هویت خود داشتهاند، بیشتر به دنبال صمیمیت و اعتماد در روابط بودهاند.
برخی از افراد، بهخصوص دختران، صرفاً برای ایجاد زمینههای شناخت بیشتر که منجر به ازدواج و رابطهای متعهدانه و بلندمدت شود، به سمت برقراری ارتباط با جنس مخالف میروند. در این نمونهها، دختر و پسر با طرح مسئله ازدواج با یکدیگر رفاقت میکنند و سعی میکنند نیازهای عاطفی همدیگر را برآورده کنند و به شناخت بیشتر یکدیگر مبادرت ورزند؛ گرچه در شرایط کنونی جامعه ما، بسیاری از این روابط با مخالفت خانواده، در نهایت منجر به ازدواج نخواهد شد.
در سنین نوجوانی و جوانی برای هر دو جنس فشار زیادی از طرف دوستان و همسالان برای برقراری رابطه نزدیک با غیرهمجنس ایجاد میشود. بهطوری که دختران داشتن دوستِ پسر را نشانه جذابیت و پسران داشتن دوستِ دختر را نشانه قدرت و احساس مردانگی میدانند.
در تحقیقات مشخص شده است گاهی صرف نمایش مکرر یک محرک معین، رفتهرفته نگرش خوشایندتری نسبت به آن پدیده به وجود میآورد. شاید به وجود آمدن بیشتر زمینههای آشنایی، مجاورت، اوقات خوش، دیدن مداوم و طولانی افراد در طی یک دوره و … یکی از دلایل به وجود آمدن و بهخصوص شیوع علاقه و گرایش به جنس مخالف باشد. البته این بدان معنا نیست که به وجود آمدن زمینههای حضور زنان و دختران در عرصههای اجتماعی مانند مردان، بد و نکوهیده است؛ بلکه بدین معناست که در روند طبیعی این موضوع، گرایش به جنس مخالف، به دلیل فراهم شدن زمینههای مناسب، شیوع مییابد.
نوع روابط با غیرهمجنس در نوجوانی و جوانی، رابطه نزدیکی با پیوند بین والدین و نوجوان در کودکی دارد: اگر فرد در کودکی حضور فعال، حساس و همیشگی والدین را تجربه کند، بر روابط نوجوانی او تأثیر مطلوبی میگذارد. در یک پژوهش در امریکا نشان داده شد، حمایت والدین از نوجوانان خود و درگیرشدن در زندگی آنها، تأثیر مهمی بر رفتار دوستی نوجوان دارد. در بین نوجوانانی که میگویند آنها هرگز درباره مشکلات خود با اعضای خانواده بحث و گفتوگو نمیکنند، احتمال گرایش به جنس مخالف و اعمال رفتارهای پرخطر جنسی شایعتر است. نوجوانان پسر، که حمایت عاطفی بسیاری از والدین خود دریافت میکنند و دخترانی که با مادرانشان صحبت میکنند، کمتر در معرض خطر برقراری روابط خطرناک با غیرهمجنس قرار دارند. نوجوانی که در دوره کودکی خود پاسخهای مناسبی به نیازهای عاطفی و جسمیاش از سوی والدین دریافت نکرده، ممکن است به دلیل احساس طرد از سوی والدین در صورت ارتباط با غیرهمجنس بهسرعت در روابط درگیر شود، تا احساس کند به دوستِ پسر یا دختر خود بسیار نزدیک است.
همچنین نداشتن علاقه برای تشکیل خانواده، بالا رفتن سن ازدواج، کمبود محبت، نیاز به همدلی و ابراز عاطفه، زندگی در خانواده با روابط ضعیف عاطفی، ناآگاهی از خود و جنس مخالف، چشموهمچشمی و … از جمله عوامل تأثیرگذار بر افزایش گرایش به روابط احساسی بین دختر و پسر در این دوران است.
وبسایت کودک آنلاین: بسیاری از نوجوانان در دوره های کوتاهی وزنشان از حد معمول کمتر یا بیشتر می شود. البته، همین که رشد به وضعیت ثابتی رسید، غالب نوجوانان وزنشان را به کمک رژیم مرتب اصلاح می کنند؛ البته گروه کمی چنین نمی کنند.
در بعضی از موارد پرخوری زیاد منجر به چاقی مفرط می شود. در سایر موارد، رژیم طولانی و مفرط ممکن است به نحوی منجر به کم شدن وزن شود که این، زندگی نوجوان را تهدید می کند. این وضعیت که به آن بی اشتهایی عصبی می گویند معمولاً در دوران نوجوانی است و در میان زنان بیشتر معمول است تا مردان.
جوانانی که به چاقی مفرط یا بی اشتهایی مفرط دچارند غالباً نمی توانند از خود هویتی به عنوان فردی جدا و مجزا از دیگران داشته باشند که قادر به تعیین اهداف و به ثمر رساندن آن است.
بی اشتهایی وضعیت به خصوص عجیبی است، زیرا نوجوان تصور نادرستی از بدن خود دارد. بسیاری از زنانی که دچار بی اشتهایی مفرط اند، بسیار لاغرند و ظاهراً جز مشتی پوست و استخوان ندارند، ولی با وجود این نگران اند که مبادا بیش از حد وزن شان زیاد شود.
هنوز دربارۀ این بیماری چیزهای زیادی هست که نمی دانیم، هر چند که این بیماری نسبتاً نادر است، ولی روز به روز بر تعداد آن افزوده می شود، به خصوص در میان جوانان مرفه. عوامل زیست شناسی (احتمالاً اختلال در عملکرد غدۀ هیپوفیز قدامی در پایۀ مغز) ممکن است تاثیراتی داشته باشد، ولی عوامل روانی اهمیت بسیاری دارند.
والدین غالباً از شروع این بیماری متعجب می شوند، زیرا فرزندشان همیشه بهنجار به نظر می رسیده است. بزرگسالانی که دچار این بیماری هستند در دوران کودکی بچه های خیلی خوبی یوده اند – ساکت، مطیع و همیشه وابسته و مشتاق جلب رضایت دیگران بوده اند.
وقتی که به این پدیده به دقت می نگریم چندان چیز روشنی جلوی رویمان نیست. غالب جوانانِ بی اشتها، دست کم به طور ناخودآگاه، احساس می کنند که به آنان این اجازه داده نشده که عهده دار زندگی خود باشند و نتوانسته اند از خود هویتی بیابند.
شاید این واکنشی است که به صورت نیازی وسواس آمیز به کنترل همۀ جوانب زندگی ظاهر می شود، به خصوص کنترل بدن خودشان. در عین حال ممکن است احساس کنند که نمی توانند خود را با تغییرات ناشی از بلوغ جنسی تطبیق دهند.
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
اجتناب مفرط از غذا خودن که ممکن است باعث قطع قاعدگی شود و جلوی بروز خصوصیات ثانوی جنسی را بگیرد، شاید به طور ناخودآگاه وسیله ای باشد که نوجوان برای اجتناب از بزرگ شدن از آن استفاده می کند.
مطالعات مربوط به والدین دختران نوجوانی که مبتلا به بی اشتهایی هستند نشان می دهد که در دوران کودکیِ دخترشان آن چنان او را کنترل می کردند که نمی توانست احساس هویت و اعتماد به نفس لازم برای گرفتن تصمیمات کسب کند. این گونه والدین فرزندان خود را تشویق می کنند که کمال گرا و بیش از حد به دنبال موفقیت باشند.
بیماری دیگری در ارتباط با غذا خوردن وجود دارد که در میان دختران نوجوان روز به روز شایع تر می شود و به آن جوع می گویند. ای بیماری ترکیبی است از بی اشتهایی و پرخوری.
بیمار پرخوری می کند و بعد با فرو کردن انگشت در حلقش غذا را بالا می آورد یا از داروهای ضد یبوست استفاده می کند. هرچند با این کار سلامتی به خطر می افتد و گاهی هم به شدت به خطر می افتد، بیمار وزن معمول خود را حفظ می کند و به همین دلیل به دشواری می توان پی به بیماری برد.
این گونه افراد می ترسند که مبادا نتوانند جلوی این نوع خوردن خود را بگیرند. غالباً خلق و خوی افسرده دارند و بعد از پرخوری احساس بدی نسبت به خود پیدا می کنند.
آشکار است که اضافه وزنی و کم وزنی و نیز گرسنگی شدید غیرطبیعی گاهی اوقات آنچنان مشکلات جسمانی پدید می آورد که نیاز به مراقبت پزشکی حیاتی می شود.
البته در طولانی مدت درمان روانی به کمک متخصصان نیز اهمیت دارد. و از آنجا که روابط مختل بین فرزند و والدین (از جمله مشکلات مربوط به استقلال و بلوغ جنسی) در بیماری های مربوط به خوردن نقش مهمی دارد، برنامه ای که از لحاظ درمانی برای نوجوانان به درستی طرح ریزی شده باشد تقریباً همیشه نیاز به مشارکت فعال والدین دارد.