موهانداس کارامچاند گاندی ملقب به ماهاتما گاندی در دوم اکتبر ۱۸۶۹ میلادی متولد شد و در ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸ چشم از جهان فرو بست (۱۰ مهر ۱۲۴۸ – ۹ بهمن ۱۳۲۶). وی رهبر اصلی جنبش استقلال طلبی مردم هند بود.
جام جم سرا: برخی کارشناسان بهرغم اینکه اعتقاد به فال حافظ را برای یک انسان قرن بیست و یکمی منطقی نمیدانند اما آنرا وسیلهای میدانند برای بازخوانی و دوبارهخوانی شعر حافظ، فراموش نشدن این کتاب، زنده نگه داشتن زبان فارسی و حفظ سنتهای ایرانی.
محمد بقایی ماکان هم بر این اعتقاد است. این نویسنده، پژوهشگر و مترجم حوزه ادبیات فلسفه و اقتباسشناسی؛ با شرحی اجمالی از سنتهای ایرانی در شب یلدا، به بررسی رسم تفال به دیوان خواجه حافظ شیرازی که هنوز در طولانیترین شب ایرانیان انجام میشود، میپردازد.
بیدارنشینی ایرانیان و برآمدن خورشید؛ احترام به نور
بقایی ماکان میگوید: سنتهای ایرانی در مناسبتهای مختلف خود را مینمایانند که یلدا یکی از آنهاست. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مینویسد؛ بسیاری از سنتهای ایرانی همچنان در طول تاریخ راه پیمودهاند و تا امروز در میان جامعه ایرانی بهصورتهای نوین مورد توجه قرار دارند که از جمله آنها یلداست. به عقیدهی ویل دورانت میترائیسم همچنان خود را بر صورت خورشید بر گرد صورت قدسیان مینماید.
بقایی، مشخصترین میوههای سفره این شب را انار و هندوانه میداند که هر دو سرخ رنگند. سرخی نهفته در وداع میترا با آفریدگان.
او همچنین بیدارنشینی ایرانیان را تا سپیدهدم و برآمدن خورشید را احترامی میداند که فرهنگ ایرانی به نور میگذارد چراکه لطیفترین عنصر در تشبیه به ذات خالق جهان است و در همه ادیان بزرگ؛ این تشبیه بیان شده است. سهروردی نیز در حکمت اشراق عالیترین نور را «نورالانوار» مینامد که درواقع برگردان ترکیب «شیدان شید» در فرهنگ ایران باستان است.
بقایی بنا به همین اعتبار میگوید: سنتهای ایرانی در جریان هزارهها به صورتی نو تغییر شکل دادهاند که هسته مرکزی آنها همان باورها، دیدگاهها و اسطورههای کهن است؛ آنچه نمونههای دیگرش را در آیینهای نوروزی دیدهایم.
یلدا؛ زیباترین نماد هویت ایرانی
تغییر سنتها در طول تاریخ همیشه جریان داشته است. چیزی که این نویسنده اینگونه تعبیرش میکند: براساس تحولات فرهنگی؛ تغییراتی در سنتها ایجاد شده و شاخ و برگهای تازهای بر تنه اصلی آنها اضافه میشود که درواقع با مذاق انسانهای جدیدتر سازگارتر میشود. از آنجا که حافظ فقط نماد شعر فارسی و درواقع بخشی از هویت ایرانیست نه تنها در شب یلدا بلکه در میان جامعه ایرانی حضوری والا و مشخص دارد و در هر محفلی به نوعی مطرح است. شب یلدا یکی از زیباترین آنهاست.
غزل حافظ وقف روح و روان انسان و مکنونات قلبی
بقایی درباره اینکه چرا به دیوان خواجه شیراز تفال میزنند؛ میگوید: غالب غزل شامل ابیات مستقلی است که در هریک مضمون و اندیشهای متفاوت مطرح میشود که بهطور طبیعی میتواند در یک جمع؛ شامل احوال افراد مختلف شود. از سوی دیگر غزل حافظ؛ وقف روح و روان انسان و مکنونات قلبی اوست و به قول خواجه؛ هرکسی به قدر دانش خود از آن ادراک میکند: «تو را چنان که تویی هر نفس کجا بیند/ به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک»
از بهانهای برای شیرین کردن محفل تا عاملی در پیوند اقوام
دیوان حافظ در شبی که اعضای خانواده یک به یک گردهم آمده و میوههای سرخ را در میانه سفرههای محرمانه خود میچینند و لب به داستانسرایی و گاه زمزمه میگشایند؛ بیشترین عنصر هماهنگکننده فرهنگهاست.
بقایی این راز را چنین توصیف میکند: برای برخی که اعتقادی به تفأل ندارند؛ حافظ بهانهایست برای شیرین کردن محفل و مذاقها. این رسم به تنهایی عامل مهمی در پیوند اقوام ایرانیست تا در شبی طولانی در میانه همه شبهای سال؛ ایرانیان را با هر عقیده و مسلک و اندیشهای بههم پیوند بزند. از پیرمرد پابرهنهای که در سواحل گرم خلیجفارس سر میکند تا زنان پا به سن گذاشتهای که در شالیزارهای لنگرود و رودسر میانهی آب؛ برنج نشاء میکنند یا دخترکان دستار بهسر بسته ترکمن و صحرانشینان چوخهپوش. همگی با حافظ پیوند میخورند. این همان تاثیری است که ما در دیگر سنتهای ایرانی مانند سیزدهم نوروز، سفره هفتسین و دیگر موارد نیز شاهدیم.
اصلیترین شکل تفال
مترجم حوزه ادبیات؛ فلسفه و اقتباسشناسی؛ شکل اصلی تفال را جستجوگری میان غزلهای حافظ میداند و معتقد است شکلهای دیگر تفال به حافظ مثل فال کوزه بیشتر جنبه امروزیتر داشته و چیزیست که بیشتر نسل جوان از رسانههایی مثل تلویزیون یاد گرفتهاند. رفتاری ابتداییتر و بازاریتر با غزلهای حافظ که میتواند جنبه تفریح و شوخی داشته باشد.
از گوته تا مردم کوچه و بازار
میگویند بعداز کتاب آسمانی در خانهی هر ایرانی، حتما نسخهای از دیوان حافظ وجود دارد. اقبالی که ایرانیان به مناسبتهای مختلف به دیوان حافظ دارند نشان از علاقه و توجه ایرانیان به این کتاب است. بقایی، این توجه را خواستهای والا تعبیر میکند که ریشه در معانی عمیق و اندیشههای همیشه ماندنی حافظ دارد و هر کسی را در هر سطح آگاهی و دانش، مجذوب خود میکند. از گوته که یکی از پنج غول تفکر در تاریخ بشریت است تا مردم کوچه و بازار که از خواندن حافظ لذت میبرند گو اینکه چندان درک عمیقی از آن برایشان ممکن نباشد.
آن گونه که بقایی ماکان میگوید، انسانی که در قرن بیست و یکم زندگی میکند، گاه نیازمند گفتگوی میان دل خود با اهل دلیست که به او ایمان دارد. پارهای اوقات گفتههایش را میخواند تا در آن تعقل کند و پارهای اوقات آن را میخواند تا دل ناآرامش را با آن آرام کند و این هر دو ارزشمند است. گروه دوم همان سنتی را زنده نگاه میدارند که در شب یلدا و آغازین روزهای بهاری رسم است. رسمی که با دید و بازدید و ابراز محبت و هدیه دادن همراه است. (ایلنا)
فرزندانی قد و نیمقد و معصوم که حاصل این پیوند ناکام هستند، نمیدانند به کدام سو باید بروند و به کدام آینده چشم بدوزند. بعد از مدتی کش و قوس سرانجام مهر طلاق روی شناسنامهها میخورد و خلاص.
خلاص؟ نه. شاید پدر و مادر از دست هم خلاص شوند اما برای فرزندان این تازه اول ماجرا است. آنان حالا یک عنوان تازه دارند: «فرزندان طلاق»؛ و مساله همین جا است.
کارشناسان و روانشناسان، فرزندان طلاق را به سه گروه سنیِ از تولد تا سه سالگی، از سه سالگی تا ۱۳ سالگی و از ۱۳ سالگی تا ۱۸ سالگی تقسیم میکنند.
افزون بر سن، آثار طلاق و جدایی والدین دسته بندیهایی جداگانه از آنان ایجاد میکند؛ کودکانی که به خاطر فقدان محبت خانوادگی و ناقص بودن بافت خانواده دچار آسیبهای روحی روانی و اجتماعی مختلفی میشوند که تا پایان عمر بر نحوهٔ زندگی خصوصی و اجتماعی آنان نیز تاثیر خواهد گذاشت.
از نگاه «مهرانگیز پیوسته گر» روانشناس و استاد دانشگاه، ردهٔ سنی کودکان در آثار و عوارضی که طلاق بر آنان میگذارد بسیار مهم است. به گفتهٔ او کودک زیر سه سال به هیچ عنوان متوجه اتفاقی که برایش افتاده نیست اگر چه عوارض روانی و پیامدهای آن را در زندگی آینده درک میکند. کودک در این سن، به این دلیل که محکوم به ماندن در کنار یکی از والدین است، دچار عارضهٔ متغیر جنسیت میشود به این معنا که پسر میخواهد با پدر همانند سازی کند و دختر با مادر اما با مُهر جدایی و طلاق این آرزو میسر نخواهد شد.
پیوسته گر توضیح داد: کودکان سه سال به بالا به طور معمول خود را در این جدایی مقصر میدانند و از اینکه نتوانستهاند جلوی این اتفاق را بگیرند، احساس عذاب وجدان و گناه میکنند. فرزندان نوجوان این خانوادهها در بیشتر موارد دچار مشکلات درون ریزانه و برون ریزانه میشوند که دستهٔ نخست به خصوص در میان دختران، عامل افسردگی، خودخوری، کنارگیری و در میان پسران زمینه ساز پرخاشگری، دیگر آزاری، اعتیاد میشود. به عبارتی باید گفت معضل طلاق بر نوجوان بیشترین آسیب را وارد میآورد چرا که به اقتضای سن نوجوانی مشکلات بلوغ و طلاق والدین با هم گره میخورد.
کودکان زندگی در یک خانه به همراه پدر و مادر را به عنوان یک اصل کاملا طبیعی میشناسند و هرگونه رخدادی که به این باور لطمه بزند به ویژه اتفاق ناگواری همچون طلاق، موجب جوانه زدن و رشد نوعی محرومیت و کمبود در بافت شخصیتی آنان خواهد شد. کودکان، مرگ یکی از والدین را راحتتر میپذیرند و با آن کنار میآیند اما جدایی آنها را سر دوراهی قرار میدهد. آنها چه با مادر زندگی کنند و چه با پدر، همواره کمبود دیگری را حس میکنند و در جمع همسالان از اینکه همیشه فقط با یکی از والدین دیده شوند، رنج میبرند.
«امان الله قرایی مقدم» جامعهشناس و استاد دانشگاه از طلاق به عنوان آسیب بزرگ اجتماعی نام برد که تشعشعات آن تمام جامعه را دربرمیگیرد و فرزندان این خانوادههای از هم گسسته، در فرورفتن به منجلاب آسیبهای اجتماعی از قبیل اعتیاد، روسپیگری، فرار از خانه و انواع جرایم دیگر آسیب پذیرتر هستند.
از نگاه این آسیبشناس اجتماعی، خانواده فقط مکان ارضای نیازهای جنسی والدین نیست بلکه شخصیت اساسی فرد در خانواده شکل میگیرد بنابراین وقتی طلاق عامل از هم پاشیده شدن این پیوند میشود، فرزندان به دلیل این از هم پاشیدگی، هرگز آن وابستگی و پیوستگی به جامعه را نخواهند داشت و به دلیل دلمردگی نمیتوانند مانند سایر افراد در جامعه حضور پیدا کنند. آنان از نظر شخصیتی و رفتاری با مشکلات بزرگی روبه رو هستند و در اُفت تحصیلی و ترک تحصیل هم گوی سبقت را از دیگران میربایند.
باید این نکته را مورد توجه جدی قرار داد که این کودکان بیشتر از سایر اعضای جامعه در برابر تهدیدها و آسیبهای اجتماعی ضربه پذیر هستند و به علت مشکلات گوناگون در بافت کلی زندگی آنان، خیلی سریعتر از دیگران گرفتار باندهای قاچاق موادمخدر، سرقت و دیگر بزهکاریهای اجتماعی میشوند.
«طلاق عاطفی» و آسیبزایی آن
کارشناسان براین باورند که درگیری و جدالهایی که بین والدین صورت میگیرد هیچ وقت از ذهن بچهها پاک نمیشود و یادآوری آن خاطرات تلخ در بزرگسالی، زمینه ساز افسردگی میشود. بنابر این،گاه فقط ثبت طلاق زن و مرد در دفترخانهها نیست که فرزندان را میآزارد بلکه برعکس ادامهٔ زندگی پرجنجال یا سرد و بیروحی که طلاق عاطفی نامیده شده، آسیبهایی سهمگینتر از جدایی رسمی والدین برای فرزندان به بار میآورد.
قرایی مقدم با تقسیم خانوادهها به سه دستهٔ خانوادهٔ سالم، تک سرپرست یا بیسرپرست و خانوادهٔ بدسرپرست اظهار کرد: آسیب رسانی خانوادهٔ بدسرپرست که پدرو مادر به طور دایم با هم در تضاد و اختلاف هستند و به اصطلاح طلاق عاطفی بر سر این خانواده سایه افکنده است، بیش از آسیبهای طلاق و جدایی کامل است و خانوادههایی که فرزندان آنها همیشه درنگرانی و اضطراب بسر میبرند ازسلامت روحی و روانی برخوردار نیستند.
بنا بر تحقیق و بررسی این جامعهشناس بر روی ۱۰۰ دختر فراری در استان البرز، یکی از عوامل مهم فرار فرزندان، طلاق عاطفی والدین بوده است.
پیوسته گر هم دراین باره معتقد است طلاق آثار و عوارض روانی بر فرزندان به جای میگذارد اما در برخی موارد طلاقهای عاطفی، درگیریها و ناسازگاریهای پدران و مادران آسیبهای سنگینتری به بار میآورد و دیده شده با جدایی والدین، فرزند در شرایط بهتری قرارگرفته است.
جدایی مسالمت آمیز برای حفظ سلامت روحی فرزندان
آنچه مشخص است اینکه طلاق آخرین و در عین حال نامطلوبترین راه حل برای پایان دادن به اختلافات زناشویی است که زندگی مشترک را ناممکن ساخته است؛ رخدادی که در سالهای گذشته در جامعهٔ ما رشدی فزاینده داشته و از این رو نگرانیهای بسیاری را برانگیخته است.
نامطلوبی و آسیبهای ناشی از فروپاشی آشیان زندگی زناشویی تا بدانجا است که در آموزههای دینی و فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی از طلاق به عنوان «ناپسندترین حلال خداوند» یاد میشود، با این حالگاه اختلافات و ناسازگاریهای زن و مرد در یک خانواده تا بدانجا است که راهی جز جدایی باقی نمیماند. با توجه به آنچه گفته شد در چنین شرایطی سرنوشت و مسالهٔ چگونگی جلوگیری از صدمات پیش روی فرزندان طلاق اهمیتی فراوان مییابد.
تحلیلگران اجتماعی و روانشناسان معتقدند طلاق زمانی کمترین پیامدهای منفی را روی فرزندان به جای خواهد گذاشت که والدین با آگاهی از موقعیت خود و فرزندانشان به طور توافقی و آگاهانه از آسیب زدن به سلامت روحی اعضای خانوادهٔ متلاشی شده بپرهیزند.
«مگی گالاگر» روزنامه نگار آمریکایی و فعال حقوق اجتماعی در کتاب «یک جدایی مسالمت آمیز» آورده است: طلاق به عنوان راه حلی برای پایان بخشیدن به درگیریها و تنشها پیشنهاد میشود اما آیا واقعا طلاق موجب خاتمه یافتن درگیری بین زوجین میشود؟ آمارها نشان میدهد تنها ۱۲ درصد از زوجها پس از طلاق رابطه یی مسالمت آمیز و بدون درگیری با یکدیگر دارند و میتوانند برای تامین خواستهٔ فرزندشان یا ایجاد آرامش برای وی، رابطه یی به نسبت آرام و دوستانه داشته باشند، اما ۵۰ درصد از زوجها پس از طلاق با یکدیگر رفتاری تندتر دارند و مشاجره و درگیریهای آنها با شدت بیشتر و اغلب در حضور فرزندان صورت میگیرد. این روابط با گذشت مدت زمانی حدود ۵ سال از تاریخ طلاق به یک کینه و دشمنی دیرینه بدل میشود و کودکان را وارد یک میدان جنگ میکند. حال این سوال پیش میآید که آیا طلاق باعث کاهش درگیریها و تنشها در خانواده میشود و آرامش را به کودکان آن خانوادهها باز میگرداند؟
پیوسته گر در این باره معتقد است بزرگترین چالش فرزندان طلاق، تضاد و تعارضی است که بعد از جدایی پدر و مادر به وجود میآید به این معنا که پدر یا خانوادهٔ پدری سعی در بدجلوه دادن و تخریب شخصیت مادر دارند و مادر هم همینطور. این در حالی است که کودک هرگز تمایلی به قضاوت میان این ۲ ندارد چرا که هم پدر را دوست دارد و هم مادر را و زمانی که یکی از والدین وی زیر سوال میروند احساس میکند درواقع وی زیر سوال رفته است؛ موضوعی که خود آغاز مرحلهٔ تنش، خودخوری و پرخاشگری مضاعف است.
این روانشناس تاکید کرد والدین پیش از طلاق باید با فرزند یا فرزندان خود صحبت و رخداد را تفهیم کنند. بهتر است پیش از جدایی، والدین با فرزند خود صحبت کنند که طلاق ما طلاق و جدایی تو از ما نیست، اگر ما از هم جدا میشویم پدر پدر تو و مادر هم مادر تو خواهد بود و این ارتباط را با هر ۲ نفر خواهی داشت. به این ترتیب کودک با اضطراب کمتری روبرو خواهد بود.
راههایی برای کاهش آسیبهای کودکان طلاق
متاسفانه در بسیاری از موارد، زن و شوهری که در آستانهٔ جدایی از یکدیگر قرار دارند، پای کودکان را نیز به مشاجرههای هر روزهٔ خود باز و آنان را قربانی خودخواهی میکنند. این روند پس از طلاق هم ادامه دارد، به نحوی که کودک همچنان در معرض سوء استفاده قرار میگیرد و از حقوق اولیهٔ خود مانند ملاقات به موقع با پدر یا مادر محروم میشود. این در حالی است که والدین جدا شده باید با گذشت و فداکاری مقدمات هر چه کمتر آسیب دیدن فرزندان حاصل از ازدواج ناکام خود را فراهم آورند تا از آسیبهای آیندهٔ آنان جلوگیری کنند.
آموزشهای بعد از طلاق یکی از راهکارهای است که قرایی مقدم برای کاهش آسیبهای طلاق مطرح کرد و گفت: حفظ احترام والدین در حضور فرزند بسیار مهم است چرا که کودک نقشهای پدرو مادر بودن را از رابطهٔ پدرو مادر یاد میگیرد بنابراین آموزش جلوگیری از تخریب الگوها یکی از برنامههایی است که پس از طلاق باید مورد توجه قرار گیرد. پیش از آن باید زوجهای جوان را از اهمیت انتخاب آگاهانه و ازدواج مسوولانه آگاه کرد. آنها باید بدانند اشتباهات آنها در زندگی زناشویی تنها خودشان را متضرر نمیسازد بلکه عواقب ناخوشایند آن تا سالها و حتیگاه تا پایان عمر گریبان فرزندانشان را خواهد گرفت و آیندهٔ آنها را به خطر خواهد انداخت.
پیوسته گر هم حفظ ارتباط سالم میان والدین را راهکاری برای کاهش آسیبها بر فرزندان عنوان کرد و گفت: پژوهشها نشان میدهد فرزندانی که پس از جدایی والدین بتوانند با آنان ارتباط نزدیک داشته باشند و نزد هر ۲ احساس امنیت و آرامش کنند کمترین آسیب را میبینند. طبق آمارهای موجود، درصد شکست رفتاری در این قشر، کمتر از فرزندان والدینی است که پس از جدایی هنوز مشاجرات پی درپی دارند و نتوانستهاند به آرامش لازم دست پیدا کنند. والدین باید متوجه این نکته باشند که پرورش دادن فرزندانی سالم، قوی، دارای اعتماد به نفس بالا و موفق درگروی محیطی امن، آرام و صمیمی درخانواده است. بدین ترتیب کسب آموزشهای لازم دراین زمینه با هدف توجه به بهداشت روح و روان فرزندان بسیار ضروری است. (ایرنا)
پنج شنبه 30 بهمن 1393 ساعت 08:39
جام جم سرا: ترافیک و دود، دو ویژگی اصلی به شمار میرود که وقتی صحبت از شهر تهران میشود، بسیاری از ما بیدرنگ و به عنوان اولین ویژگیها به ذهنمان میآوریم. یک عکاس احتمالا برای اینکه ما را بدعادت کند تصاویری اندکی متفاوت از این شهر ثبت کرده که در ادامه میبینید.
قدمت سیزده بهدر
یک خلا درازمدت در خصوص بررسی دیرینگی جشن سیزده بهدر در اسناد و منابع مکتوب وجود دارد. در همین راستا برخی پژوهشگران معتقدند که این جشن و دیرینگیاش بیش از یک یا دو سده ندارد. اما برخی دیگر معتقدند به موجب وجود کتیبههای باستانی سومری و بابلی آیینهای سال نو در سومر و در بابل با نامهای دیگری وجود داشته است بدین ترتیب سیزده بهدر دارای سابقهای بالغ بر چهار هزار ساله است.
برگزاری سیزده بهدر
سیزده به در به دلایل مختلفی برگزار میشود که از جمله آن میتوان اشاره کرد به اینکه آخرین روز از جشنهای نوروزی است و سابقهای بالغ بر چهار هزار سال دارد و در این روز عملا نیمسال دوم زراعی آغاز میشد و در آخر اینکه سیزدهم فروردین، نخستین «تیشتر روز» سال است.
برگزاری مراسم خاص درسیزدهمین روز سال نو
بخشی از آیین سیزده به در را، باورهایی تشکیل میدهد که به نوعی با «تقدیر و سرنوشت» درپیوند است، نمونهای از این باورها عبارت است از: فال گوش ایستادن، فال گیری (به ویژه فال کوزه)، گره زدن سبزه و بخت گشایی (به ویژه در سمرقند و بخارا رایج است) و نمونههای بسیار دیگر در همین راستا بازیهای گروهی، خواندن ترانه به صورت دسته جمعی، گردآوری گیاهان صحرایی، خوراک پزیهای عمومی، بادبادک پرانی، سوار کاری، نمایشهای شاد، آب پاشی و آب بازی بخشی دیگر از آیینهای سیزده به در است.
ارتباط بین سیزده به در و باور غلط نحس بودن این روز
درباورهای کهن ایرانی هریک از روزهای ماه خورشیدی مرتبط با یکی از ایزدان است و تمامی روزهای سال خجسته و فرخنده هستند. نحس بودن عدد سیزده، ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد و متعلق به جوامع غربی و اروپایی است و پس از آشنایی و گسترش روابط ایرانیان با اروپاییان از عصر صفوی به بعد، به ایران راه یافته است. البته باور به نحس بودن عدد ۱۳ علی رغم پیشرفتهای همه جانبهٔ علمی و تکنولوژیکی هنوز هم در غرب متداول است. البته عدد سیزده نزد ایرانیان و جوامع کهن، به خاطر بخش ناپذیری آن، عددی «بدقلق» شناخته شده است و این درحالی است که عدد ۱۲ از قابلیت بخش پذیری بسیار بالایی برخوردار است و هنگام بیان کردن عدد ۱۳ را به زبان نیاورده و درعوض از لغظ ۱۲+۱ استفاده میشد.
انتخاب سیزده به در به عنوان روز طبیعت
انتخاب سیزده به در، برای جشن ایرانیان، نه به دلیل نحس بودن آن بلکه به دلیل اینکه روز سیزدهم هر ماه خورشیدی درگاه شماری ایرانی مختص ایزد «نیشتر» ایزد آورندهٔ باران و سال خوب است در همین راستا ایرانیان این روز ار برای خجستگی بسیار آن انتخاب کردهاند و اینکه در برخی نواحی نیز که سیزده به در را در روز چهارشنبه برگزار میکنند هم به همین دلیل بوده است چراکه روز چهارشنبه در ایران باستان با نام «نیشترشید» شناخته میشد که در نتیجه پیوندی میان چهارشنبه و روز سیزدهم فروردین ماه بود.
سیزده بهدر و احترام به طبیعت
بسیاری از ایرانیان در گذشته سبزههای نوروزی خود را دراین روز به صحرا میبردند و برای احترام به زمین و گیاه آن را در آغوش زمین میکاشتند و این روز در کنار یکدیگر و با برگزاری بسیاری از بازیها و سرگرمیهایی که هیچ صدمهای به محیط اطراف و طبیعت وارد نمیکرد، میگذراندند اما متاسفانه امروزه ما سبزههای کاشته شده را دراین روز به سوی یکدیگر پرتاب میکنیم و تکه تکهاش میکنیم، سیزدهمین روز از فروردین ماه برای گذشتگان ما، روزی برای ستایش و دعا برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاکیزگی طبیعت و مظاهر آن و زیست بوم مقدس آنها بوده است و درحالی که امروزه شاهد هستیم این روز به روز ویرانی و تباهی طبیعت تبدیل شده است. (باشگاه خبرنگاران)
25
الگوی پوشش و کیفیت لباس در هر جامعه، بیش از آن که از شرایط اقلیمی، موقعیت تمدنی، اوضاع اقتصادی، نظام سیاسی، موقعیت سنی، جنسی و شغلی افراد، خواستههای شخصی و زیباشناختی افراد اثر بپذیرد، از ساختار باورها، ارزشها، هنجارها، ایدئولوژیها، الگوها، آداب و عادتها و سلیقههای گروهی اثر میپذیرد.
لباس، نشاندهنده ناخودآگاه فرهنگی جامعه است. لباس پوشیدن، نشانه اجتماعی بودن انسان است و مانند دیگر جنبههای اجتماعیبودن انسان براساس ارزشها و هنجارهای اجتماعی و انتظارات جمعی، شکل مییابد. ضرورت همنوایی با اقتضاهای فرهنگ غالب و رعایت انتظارات جمعی، کمترین هزینهای است که زندگی اجتماعی در ساحتهای مختلف بر افراد تحمیل میکند. این همنوایی برخلاف تصویر خام و ابتدایی آن، به معنای پذیرش قطعی اشکال متعین و تمکین بیچون و چرا در برابر الزامات انعطافناپذیر و تسلیمشدن در برابر اراده و خواست جمعی نیست، بلکه به معنای همنوایی صوری، تشبه و همآوایی ظاهری و تخلف نکردن آشکار از حداقلهای هنجاری جامعه است. در حوزه پوشش نیز جامعه، انتظار خویش را نه در چارچوب قالبهای معین، بلکه در قالب گزینههای متنوعی مطرح ساخته است که امکان اعمال گزینشهای فردی همواره وجود خواهد داشت.
پوشاک بارزترین سمبل فرهنگی، مهمترین و مشخصترین مظهر قومی و سریعالانتقالترین نشانه فرهنگی است که به سرعت تحتتأثیر پدیدههای فرهنگپذیری در بین جوامع گوناگون انسانی قرار میگیرد، حتی عدهای را عقیده بر آن است که استیلای فرهنگی و سلطهپذیری در وهله اول از طریق انتقال پوشاک صورت میگیرد و حتی میتوان با تغییر پوشاک یک جامعه، نوع معیشت و شیوه تولید آنها را نیز دچار دگرگونی کرد و تغییرات و تحولاتی در ساختار زندگی اجتماعی آن جامعه ایجاد کرد.
شناخته شدهترین این اقوام عباتند از آذربایجانیها، بلوچیها، بختیاریها، ترکمنها، قزاقها، خراسانیها، قشقاییها، کردها، گیلانیها، لرها، مازندرانیها و جنوبیها، ضمنا همانطور که گفته شده پوشاک در هر منطقهای زمینه بسیار مناسبی برای تأثیر و تأثر فرهنگی به حساب میآید. مثلا پوشاک زنان جنوب ایران که به پوشاکبندری معروف است، متاثر از پوشش ساکنان کشورهای همجوار و شیخنشینهای حاشیه خلیجفارس است، زیرا مردم ناحیه جنوب ایران از دیرباز تاکنون ارتباطات دریایی با مردم کشورهای همجوار داشته یا دریانوردانی از ملل مختلف بهدلایل گوناگون در این ناحیه مستقر بودهاند، لذا پوشاک زنان و منطقه تا حد زیادی متاثر از نشانههای فرهنگی اقوام و ملل همجوار است، حتی نشانههایی از پوشاک زنان هند و پاکستان را نیز در لباس زنان این منطقه میتوان مشاهده کرد و بازمانده نشانهای از ابتکار زنان پرتغالی را برای ممانعت از سوخت صورت و نوک بینی بر اثر تابش شدید نور آفتاب در پوشش زنان بندری میتوان ملاحظه کرد. بنابراین پوشاک یکی از نشانههای بارز فرهنگی است که همواره در معرض تغییر و تحولات قرار دارد.
در شکلگیری و ترکیب پوشاک محلی هر قومی عوامل عمده زیر دخالت دارند:
- مذهب
- شرایط و عوامل طبیعی
- نوع معیشت مسلط و فعالیتهای جنبی تولید
- منزلت اجتماعی
مذهب مردم شهرها
روستاییان و عشایر ایران معتقد به دین اسلام بوده و به ارزش آن سخت پایبند هستند بهطوری که هریک از آحاد جامعه، کلیه اعمال و رفتارهای فردی و اجتماعی و حتی ظواهر خود را ازجمله «پوشاک» با آن موازین هماهنگ میکنند. خط مشی و دستورات اسلام درمورد پوشاک افراد و بهخصوص جامعه نسوان کاملا مشخص است و لباس زنان پوشیده و بلند است تا حدی که به پشت پایشان میرسد. پیراهن آنان با دکمه بسته میشود که در مواردی تا یقه ادامه دارد.
عموما آن دسته از زنان ایرانی که در جوامع کوچک و بهصورت سنتی زندگی میکنند بهجای روسری یا مقنعه از سربند یا لچک برای پوشش موهای سر استفاده میکنند، لباسها نیز گشاد و راحت است و از پارچههای ضخیم دوخته میشود. روی پوشاک زنان معمولا زیورها و پیرایههایی نیز بسته میشود.
شرایط و عوامل طبیعی
عمدهترین جنبه کاربری پوشاک، علاوهبر بعد مذهبی و پوششی آن، حفاظت تن در مقابل عوارض آب و هوایی و نیز خطرات و ضربهها و تماسهای ناشی از فعالیتهای روزمره است؛ لذا لباسهای سنتی درقالب کاربردی آنها عمدتا ساده و بیپیرایه هستند و فقط به جنبه کاربردی آنها توجه میشود، مثلا مردم مناطق کوهستانی، از پتاوه استفاده میکنند تا پا را از خطر نیش گزندگان، ضربه سنگها، پیچ خوردگی و ... مصون سازند یا چوپانها به این دلیل پستک (نمدین) با خود به کوهستان میبرند تا در مقابل باد و باران و برف و سرما و حتی تابش شدید نور خورشید از خود محافظت کنند.
ضمنا جنس و نوع پارچه بهکار رفته در پوشاک و حتی تعداد آنها در هر منطقهای با شرایط و عوامل طبیعی مطابقت دارد، بهطوری که در هر فصلی ازسال پوشاک ویژهای مورد استفاده قرار میگیرد و اساسا بلندی و کوتاهی لباس و رنگ آنها در ارتباط مستقیم با نوع آب و هوای هر منطقه است. مثلا شلوار مرد بلوچ بلند و گشاد و به رنگ روشن است تا مانع نفوذ گرمای تابستان به بدن شود.
در مناطق کوهستانی نیز که هوا سرد و متغیر است، برای محافظت از سرما از پوشاک پشمی استفاده میکنند اگرچه به مقتضای هر فصل به تعداد پوشاک افزوده یا کاسته میشود.
در کوهستانهای سرسبز شمال و مزارع چای زنان غالبا رنگ لباس خود را طوری انتخاب میکنند که تضاد شدیدی با رنگ محیط داشته باشد تا از فاصله دور هم در معرض دید باشند. همین امر درمورد زنان ساکن کوهستانهای خشک نیز صادق است و رنگ پوشاک زنان تضاد شدیدی با رنگ مسلط محیط دارد.
شیوه معیشت مسلط و فعالیتهای تولیدی
معیشت مسلط جامعه دو نوع تأثیر کاربردی روی پوشاک ساکنان هر منطقه دارد. اولا، بیشتر مواد اولیهای که در پوشاک بومی و سنتی منطقه بهکار میرود، از تولیدات محلی تأمین میشود، ثانیا، نوع فعالیت مردم، پوشاکهای ویژهای را اقتضا میکند، لذا معیشت، هم در کیفیت پوشاک مردم تأثیر میگذارد و هم در شکل ظاهری و در تعداد قطعات آن موثر واقع میشود. بنابراین مردمی که معیشت مسلط آنها دامداری است، مواد اولی و اصلی پوشاک آنها را پشم تشکیل میدهد (یا پشم بهصورت پیچیده و ریسیده و تابیده، بافته شده یا اینکه بهصورت پوست و پوستین و...) یا اینکه پشمهای در هم تنیده شده به صورت لباسهای نمدین.
ضمنا گشاد یا چسبان بودن لباس و ضخیم یا نازک بودن آن هم با شیوه معیشت مسلط هر منطقه تناسب دارد. مثلا دامداران معمولا جورابهای پشمی ضخیم، شلوار و کلاه پشمی و کفشهای محکم پوستی میپوشند. در گذشته نهچندان دور کلیه پوشاک مردم در محل تولید و استفاده میشد به جز آن دسته از افراد که به علت رفت و آمد زیاد به شهر و تأثیرپذیری از فرهنگ شهرنشینی، ترجیحا بعضی از پوشاک مثل کلاه، کفش یا شال را از سایر مناطق تهیه میکردند، کیفیت پوشاک مردان و مواد آنها غالبا در ارتباط با نوع معیشت و حاصل از آن است، ولی در مورد پوشاک زنان معمولا چنین نیست و بخشی از درآمد خانواده همیشه صرف خریدن پارچه برای پوشاک زنان میشده است، همین موضوع نیز عاملی ابتدایی برای ایجاد ارتباط بین گروههای قومی منزوی با مراکز اقتصادی و تجاری نزدیک آن بوده است.
منزلتهای اجتماعی
همانگونه که تنوع پوشاک مناطق گوناگون به منزله علامت و نشانه خاص برای معرفی اقوام مختلف است، جنس، رنگ و شکل لباس و زیورها و ضمایم آن هم به پوشنده لباس منزلت اجتماعی ویژهای میبخشد، زیورآلات زنان در گذشته جز جنبههای نمایش و زیبایی، دلایل اقتصادی و مالی نیز در پسانداز خانواده داشته است. زن در کلیه گروههای قومی و جوامع انسانی موجود در ایران یکی از محارم است و از یک مصونیت اجتماعی ویژه برخوردار است، لذا در کشمکشهای قومی و قبیلهای از هر آسیبی درامان بوده، بنابراین زیورهای زنان بهویژه در گذشته پشتوانه اقتصادی هر خانواده به حساب میآمد، زیرا همه اموال منقول و غیرمنقول میتوانست به تاراج رود جز زیورآلات که توسط زنان استفاده و حمل میشد و این بهخاطر همان احترام و قداستی بود که زنان داشتند، بنابراین مرد خانواده ترجیح میداد که بیشترین پسانداز خود را تبدیل به زیورهای گرانقیمت کرده و به زن خود هدیه کند. درواقع به یک کرشمه دو کار انجام میدهد و علاوهبر جنبههای محکم اقتصادی در کسب وجهه بقیه نقش داشته است.
کسب منزلت اجتماعی از طریق پوشاک در بین مردان نیز وجود دارد. ضمن اینکه هر قطعهای از پوشاک ممکن است بیانگر قشر، طبقه، رفاه و تحول خاصی باشد همچنین، میتواند بیانگر میزان دانش، سفر، سیاحت و زیارت نیز به حساب آید. (شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
آمار طلاق روزبهروز در کشور بالاتر میرود. دلایل بسیاری از این طلاقها عجیبوعجیب و گاهی خندهدار است. اگر سری به علت طلاقهای یک سال اخیر کشور بزنیم، مشاهده میکنیم که بسیاری از این طلاقها به علتهای سطحی و لجبازیهای زوجین اتفاق افتادهاند.
شوهرم برای مادرش خرید می کند
مهر نوشت: زن جوان زمانیکه دید شوهرش هنوز هم برای مادرش خرید میکند، راهی دادگاه خانواده شد و درخواست طلاق داد. دلیل این خانم برای طلاق گرفتن این است که هر بار همسرش برای خانه خرید میکند، برای مادرش هم خرید میکند! او درباره دلیل طلاق میگوید: «شوهرم هنوز هم تصور میکند در خانه مادرش زندگی میکند و باید تمام مسئولیت خانه مادرش بر عهده او باشد.»
همسرم خوشتیپ است
یکی دیگر از زوجهایی که پایشان به دادگاه خانواده باز شده، زوجی هستند که به خاطر خوشتیپی آقا قصد طلاقگرفتن دارند! مرد جوان درباره دلیل طلاق به قاضی گفته که چک کردنهای مدام همسرم مرا خسته کرده است. زن هم در پاسخ گفت: «شوهر من مرد خوشتیپ و پولداری است و طبیعی است که زنان زیادی در آرزوی بدست آوردن او باشند. من هم دست خودم نیست، هربار که او از خانه بیرون میرود مدام این فکر به سراغم میآید که حتماً زنان زیادی برای بدست آوردن او دست به کارهایی بزنند و شوهرم را اغفال کنند.»
خوشتیپی همسر آنقدر ذهن این خانم را درگیر کرده که او را وادار به درخواست طلاق کرده است. «با اینکه عاشق شوهرم هستم، ولی اینطوری نمیشود زندگی کرد.»
طلاق به خاطر اعتیاد پدرزن
مرد جوانی هم که از اعتیاد پدرزنش خسته شده بود، تصمیم به جدایی از همسرش گرفت! او با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درباره آن به قاضی گفته بود: «هربار با همسرم به خانه آنها میرویم پدرزنم خانه را به پاتوق معتادان تبدیل کرده و در حال مصرف مواد است. از همسرم خواستم که ارتباطش را با پدرش قطع کند و دیگر به آنجا نرود ولی او قبول نکرد. من هم نمیتوانم دیگر به رفت و آمد با پدرزنم ادامه دهم و اجازه بدهم همسرم به خانه پدرش برود. برای همین تصمیم خودم را گرفتم و میخواهم از این زن جدا شوم تا دیگر پدرزنم را نبینم. من میدانم که این مرد برای زندگی ما دردسرساز میشود.»
طلاق به خاطر لجبازی با برادرزن
این خانم هم وقتی شاهد کلکل هر روزه بین برادر و همسرش میشود، طلاق را بر ادامه زندگی مشترک ترجیح میدهد. او در این مورد به قاضی میگوید: «شوهرم هرکاری که برادرم کرده را مسخره می کند و سعی می کند خودش برعکس آن کار را انجام دهد. او از صبح تا شب به فکر لجبازی با برادرم است و زندگی خودمان یادش رفته است. او هر روز در حال حرص خوردن از دست برادرم است و من حتی جرات ندارم اسم برادرم را به زبان بیاورم. همیشه هم عصبانیتش را سر من خالی می کند و مرتب به من سرکوفت می زند که برادرم اخلاقش بد است و با او لجبازی می کند.»
این لجبازی بچگانه داماد و برادرزن، یک زندگی را تا مرز ازهمپاشیدن کشاند.
همسرم سر مزار شوهر سابقش میرود!
این زوج هم به خاطر سر زدنِ مدامِ خانم به مزار همسر سابق، دچار اختلاف شدند. خانم جوان میگوید که باید هر هفته یا هر ماه به مزار همسر سابق برود و شوهرش این اجازه را به او نمیدهد. شوهر این خانم در دفاع از خود به قاضی گفته: «من نمی گویم سر خاک شوهر سابقش نرود، فقط می گویم هر زمان که وقت داشتی و سرت خلوت بود برو، نه اینکه هر هفته کار و زندگیات را تعطیل کنی و سر خاک بروی. بارها شده ما می خواستیم جایی برویم اما همسرم تنها به خاطر اینکه باید به قبرستان می رفت قرار را کنسل کرده و سر خاک شوهر سابقش رفته است.» البته ماجرای این زوج، ختم به خیر شده و با صحبتهای قاضی به این نتیجه رسیدهاند دلیلشان برای طلاق محکمهپسند نیست و آشتی کردهاند.
موهای بلند شوهرم مرا خجالتزده میکند
زن جوان وقتی دید که شوهرش موهایش را کوتاه نمیکند تصمیم به جدایی از او گرفت! و برای توجیه دلیل طلاق به قاضی دادگاه گفت: «هرجا میرویم احساس میکنم که موی بلند شوهرم باعث میشود دیگران مسخرهمان کنند، از بیرون رفتن با شوهرم خجالت میکشم و سعی میکنم کمتر در فامیل و دوستانم ظاهر شوم. اصلا اینکار شوهرم را دوست ندارم و هرچه سعی کردم نتوانستم با آن کنار بیایم برای همین تصمیم به جدایی گرفتم.»
به خاطر طلاق برادرم، طلاق میگیرم
این زوج هم زندگی خوبی داشتند تا اینکه برادر آقا با خواهر خانم با هم ازدواج میکنندو برادرها با هم باجناق میشوند؛ اما زندگی برادر کوچکتر به خوبی برادر بزرگتر نبود. دعواهای خانوادگی برادر کوچکتر بالا میگیرد تا اینکه منجر به طلاق میشود اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود. «از وقتی برادرم و همسرش از هم جدا شدند، هرچه فکر می کنم می بینم من هم نمی توانم به زندگی با همسرم ادامه دهم. بعد از طلاق، همسرم ارتباطش را با خانواده من قطع کرده و من هم به خاطر برادرم مجبور به قطع ارتباط با خانواده همسرم شدم. خودمان هم که مرتب با هم دعوا و درگیری داریم و نمی توانیم این موضوع را تحمل کنیم. کنار آمدن با این موضوع برای هردویمان سخت است برای همین تصمیم گرفتم به دادگاه بیایم و به زندگی مشترکمان پایان دهم.»
شوهرم پنهانکاری میکند
این زن جوان وقتی میبیند که شوهرش همه چیز را از او پنهان میکند راهی دادگاه خانواده میشود تا از او جدا شود. پنهانکاریهای همسر آنقدر زیاد بوده که خانم احساس میکند از طرف همسر نادیده گرفته میشود. «راستش از اینکه شوهرم اصلا به من اهمیتی نمیدهد و همیشه پنهان کاری میکند خسته شدم. احساس میکنم او مرا نادیده میگیرد. این کارهایش باعث شده به او مشکوک بشوم و همیشه در حال چک کردن او باشم تا مبادا باز هم پنهانی از من کاری را انجام دهد. برای همین تصمیم به جدایی از این مرد گرفتم.»
من زودتر طلاق میگیرم!
این خانم هم وقتی درد و دل همسر خود با دوستش را میشنود، تصمیم به طلاق میگیرد. شوهر این خانم به دوستش میگوید که از زندگی با او خسته شده و قصد دارد همسرش را طلاق بدهد. این درددلهای پنهانی باعث میشود که خانم پیشدستی کند و خود زودتر درخواست طلاق بدهد. «وقتی حرف هایش را شنیدم اول تصمیم گرفتم که با او صحبت کنم و دلیل حرف هایش را بپرسم. ولی بعد پشیمان شدم و با خودم گفتم حالا که شوهرم از من خسته شده صحبت کردن هم فایده ای نداره و باید خودم دست به کار شوم. من تصمیم گرفتم قبل از شوهرم درخواست طلاق بدهم و کار او را آسانتر کنم.»
هرچند همه ما با محصولاتی که گیتس و یارانش در مایکروسافت طراحی و تولید کردهاند آشنا هستیم، متأسفانه از زندگی وی و نقاط عطف اساسی در طول عمر گیتس، چندان آگاهی نداریم.
در این اینفوگراف ما تلاش کردهایم، نگاهی سریع به زندگی بیل گیتس و مهمترین نقاط عطف تاریخ مایکروسافت داشته باشم.
برای دیدن جزییات بر روی عکس کلیک نمایید .
بورانی بادمجان غذایی است که اگر جلوی هرکسی بگذارند قطعا با شور خاصی از آن خواهد خورد. بورانی بادمجان از کجا آمده است؟ بعضی منابع بورانی را به پوران دخت یا بوران دخت، فرزند خسروپرویز ساسانی و عده ای هم آن را به پوران یا بوران بنت حسن بن سهل، همسر مامون عباسی نسبت داده اند.
پیش از این به عرض شما رسانده ام که به نظر من پخت و پز از لحظه خرید و در دکان بقالی و سبزی و میوه فروشی آغاز می شود. وقتی با خود بر سر «چه خواهیم پخ؟» به تفاهم رسیدیم، تهیه فهرستی از لوازم کار، شرط عقل است. به اندازه خریدن، هنری است که باتجربه به دست می آید
و به راستی که همین اصلِ «به اندازه مصرف روزانه خریدن» می تواند نقشی بسزا در اقتصاد شخصی و حتی در ابعاد بزرگتر، در اقتصاد ملی بازی کند.طبق آمارهای فائو (سازمان خواربار ملل متحد) ما ایرانیان سالانه خوارک پانزده میلیون نفر را روانه سطل زباله آشپزخانه مان می کنیم!
و تقریبا برابر آنچه خرج می کنیم تا مایحتاج خود را از جهان وارد کنیم، به همان میزان آن ها را دور می ریزیم! نمی خواهم با آمار حوصله تان را سر ببرم اما ارقام به راستی حیرت انگیز و نگران کننده هستند: نیمی از سبزیجات و میوه ها و یک سوم نان هایمان را به زباله تبدیل می کنیم.
با دقت و وسواس در خرید به راحتی می توانیم پول این نان و سبزی و میوه را در جیب نگه داریم یا به مصرف مفیدتری برسانیم و برای اقتصاد ملی و محیط زیست کشورمان هم دردسر تازه ای تولید نکنیم. بعد از پسری کردن ساعات دراز در محل کار، خریدکردن برای تدارک سفره می تواند کاری مفرح و شادی آور باشد.
البته عمل بیع و شرکاء، کاری است دوطرفه و اگر از بخت بد، فروشنده فردی بداخلاق و بی حوصله باشد، می تواند تمام شوق و ذوق خرید و آشپزی مان را یکسره نابود کند.حدیث شریف نبوی «الکاسبُ حبیب الله» بی گمان در حق کاسب خوش اخلاق و بامعرفتِ شیرین رفتار و راست کردار صادر شده،
وگرنه کاسب ترشرویی که در پاسخ به سلام از یک علیک بی قابلیت دریغ دارد، از دایره ادب بیرون است و خداوند بی ادبان را به دوستی نمی گیرد. حال که گام به گام و دشانه به شانه آفاق آشپزی ایرانی را سیر می کنیم، بیایید با هم پیمان ببندیم: اول به اندازه مصرف همان روز مواد خوردنی بخریم و رسم تازه خوری و به اندازه خریدن را مبدل به عادت کنیم.
دوم از کاسب بداخلاق بی حوصله خرید نکنیم که نانمان را بی برکت و اوقاتمان را تلخ و حظ خرید دودانه خیار و گوچه و پیاز و دو قرص نان را مبدل به شکنجه ای جانکاه می کند. پس طباخان جهان متحد شوید و جز از کاسب محترم خندان لب مودب خرید نکنید و اگر خود کاسب هستید،
جز به طریق مهر و دوستی با خلایق سلوک نکنید. حال که جنبش های خودجوش مردمی از هر سو برای اصلاح رفتار اجتماعی به راه افتاده، شایسته است اهل مطبخ نیز با راه اندازی «جنبش تازه خوردن و به اندازه خریدن» و «جنبش از کاسب بداخلاق خرید نکردن» سهم خود را از مسئولیت اجتماعی ادا کنند. البته کهن به اندازه خریدن به معنی امساک و دست خشکی و ضایفت نکردن نیست. بلکه مقصود آن است،
به اندازه ای بخریم که تعدادی میهمان را اطعام کنیم و پس از آن خوراکی برای دور ریختن در سفره نباشد. ما ایرانیان گرفتار سنت نادرست سفره های مملو از خوراک شده ایم. بیایید خوان های ساده و خوشمزه بگستریم.
ساختن و پرداختن خوراکی تاریخی و خوشمزه و سبک و تابستانی حظ خرید را تکمیل می کند، نان بربری دوآتشه یا نان تافتان جوین و بشقابی سبزی پاکیزه، به راستی که خوانی باشکوه می سازد. یکی از خوراک های قدیمی، بلکه باستانی ایران همانا بورانی است. بعضی منابع آن را به پوران دخت یا بوران دخت، فرزند خسروپرویز ساسانی و عده ای به پوران یا بروان بنت حسن بن سهل، همسر مامون عباسی نسبت داده اند.
در قدیم بورانی به سان خوراکی که به تنهایی خورش نان بوده به عنوان یک وعده غذا صرف می شده است و امروزه به عنوان کنار خوراک یا پیش غذا بر سر سفره اش می نهند. از درآمیختن بسیاری از سبزیجات و سیفی جات پخته با ماست، می شود بورانی ساخت. از این میان لطیف ترین و لذیذترینش،
بورانی بادمجان است. این بورانی چنان خوراکی است که شیخ اطعمه، شاعر بزرگوار مطبخ ابواسحاق شیرازی در حقش می فرماید: «پس از سی سال بر بُسحاق شد مکشوف این معنی که بورانی است بادنجان و بادنجان است بورانی». پس بهترین بورانی، بادمجان است و نیکوترین خوراکی که بادمجان در آن است، بورانی است.
یکی، دو بادمجان و یک حبه سیر و سطلی ماست برای این بورانی بس است. بادمجان ها را پوست گرفته و از درازا برش دهید، نمک بزنید و بیست دقیقه ای به حال خود رهایش کنید و پس از آن بفشارید و تلخ آبش را بگیرید و در روغن تفتیده سرخ کنید: «خوالگیر استاد باید که بادنگان نسوزد و تباه نگردد و همه پارچه ها به یک اندازه سرخ گردد» (نادرمیرزا).
برای عمل آوری بادمجان سرخ کرده، بدون ریخت و ریز راهی یافته ام که به زودی عرض خواهم کرد. بادمجان ها را به هم بیامیزید یا قطعه قطعه کنید، مختارید. سیر خامی را نرم بکوبید یا رنده کنید و با ماستِ البته غیر کارخانه ای مرغوب بیامیزید و نمک و فلفل بزنید.
افزودن نعنای تفت خورده و خوردنش با نان هایی که وصفشان رفت سزاوار است. در طبخ و آماده سازی بورانی بادمجان اختلاف روش و سلیقه زیاد است ولی همه دستورات کم و بیش نتیجه ای یکسان به دست می دهد.
حال کمی به حاشیه های آشپزی مان بیندیشیم. میان هنرهای ملی ایران نسبتی شیرین و دوست داشتنی برقرار است. قوس طاق ها و گنبدهای معماری ایرانی و بته جقه ها و گل های شاه عباسی و شمسه ها و گردش و رقص اسلیمی ها در نگارگری و کاشیکاری و فرش بافی ایرانی با تحریرها و دزاب ها و فراز
و فرودهای موسیقی ردیفی و عطر و بوی زعفران و زردچوبه و بهار نارنج در آشپزی ایرانی آهنگ بی مانند شعر و کلام پارسی انس و الفتی است که اگر نیک بنگرید و ژرف احساسش کنید، از این که ایرانی به دنیا آمده اید، بیش از گذشته شاکر خواهیدشد، چرا که درک این نسبت و کامجویی از آن تنها و تنها از ایرانی بر می آید.
جسارت می کنم و پیشنهاد می دهم هنگام پخت و پز و دور هم نشستن با همسفرگان نازنین، آهنگی فاخر از ساخته های استادان موسیقی ایران بشنوید و لذتی وصف ناشدنی ببرید و از نسبت طعم و مزه و رایحه و رنگ خوراک ایرانی با عطر و رنگ موسیقایی آهنگ ایرانی غرق حیرت و لذت شوید.
برای این بار ساخته سترگ استاد عظیم الشان و بی مانند موسیقی و هنر ایران روح الله خالقی، به نام «آهنگ آذربایجان» را شنوید. اثری که به مناسبت بازگشت آذرآبادگان عزیز به مادر میهن ساخته شده است. مایه اش شور است و صدای آسمانی بنان و ارکستر بزرگ گلها زیبایی این آهنگ را هزار برابر کرده اند. خدایشان بیامرزاد و یادشان هماره بزرگ باد.
درست کردن بورانی زحمت و ریخت و پاش چندانی ندارد جز آن که سرخ کردن بادمجان، اجاق را چرب و لکه دار می کند، بر شماست که آشپزی را تمام کرده و اجاق را به زور اولش بازگردانید. برای حفظ آرامش و حظ بردن از پاکیزه کردن، پیانوی محجوبی بزرگ یا سنتور تنهای استاد فرامرز پایور البته توصیه می شود.
با محیا شدن شرایط برای حضور خودروسازان برتر جهان در ایران، اشکودا نیز بهزودی با خودروهای خود در ایران حاضر خواهد شد. اکتاویا یکی از محصولات پرطرفدار این برند محسوب میشود که از سال ۱۹۹۶ عرضه آن شروع شد و همواره دچار تغییرات مثبت شده است. قبل از معرفی مدل ۲۰۱۷ اکتاویا، مدل ۲۰۱۲ این خودرو سالها بر روی خط تولید قرار داشت و در مدلهای سدان و هاچبک ۳ درب و ۵ درب عرضه شده بود. اکنون مدل جدید اکتاویا در دل هواداران شور و شوق زیادی را بهپا کرده که در اواسط سال ۲۰۱۶، در ۲ مدل سدان و واگن، معرفی شد. بروزرسانی اکتاویا باعث شد این محصول از یک خودرو کامپکت اقتصادی مانند فولکسواگن گلف دور شود و شکل و شمایلی لوکستر بهخود بگیرد.
فیسلیفت این خودرو بسیار خوب شده مخصوصا چراغهای ۲ تکه جلو که شبیه به خودروهای مرسدس است. نوارهای LED بکار رفته در چراغ جلو نیز بسیار ماهرانه بوده است. جلوپنجره اکتاویا نیز مانند سایر خودروهای اشکودا از زبان طراحی این شرکت بهره میبرد. این جلوپنجره در تمام خودروهای جدید اشکودا دچار تغییرات شده که در اکتاویا نیز آن را مشاهده میکنیم. بخشهای کرومی در نمای جلویی خودرو نیز باعث لوکستر شدن ظاهر خودرو شده است. در نمای جانبی اکتاویا نیز هیچچیز بدی وجود ندارد و چرخهای ۱۶ اینچی، جای خود را بهلاستیکهای ۱۸ اینچی دادهاند. اما زمانی که به پشت این خودرو دقت میکنیم، دیگر از ظاهر پر زرق و برق نمای جلویی خبری نیست و این بخش سادگی زیادی دارد. البته این بهمعنای زشت بودن نیست و جذابیت اکتاویا نیز حفظ شده است.
در داخل کابین اکتاویا همه چیز در سرجای خود قرار دارد و نسبت به مدل قبلی تغییرات زیادی نکرده و فقط چند بخش جدید به آن اضافه شده. مهمترین بخش اضافه شده، سیستم سرگرمی آن است. صفحهنمایش ۹.۲ اینچی با قابلیت لمس چند نقطه از کیفیت فوقالعادهای برخوردار است. این سیستم از بخش هایی مانند قابلیت اتصال از طریق WLAN و نصب سیمکارت نیز بهره میبرد. تریم داخلی اکتاویا، از بخش هایی براق تشکیل شده که در زیبایی کابین بی اثر نیستند و جنس کابین نیز از مواد باکیفیت تشکیل شده. فضای داخلی هر ۲ نسخه سدان و واگن، جادار و مناسب است و شما با کمبود فضا روبرو نخواهید شد.
در اکتاویا از ۴ موتور استفاده شده. اولین گزینه موتور بنزینی ۱.۰ لیتری است که توانایی تولید ۱۱۵ اسببخار قدرت را دارد. گزینه بعدی موتور ۱.۴ لیتری ۴ سیلندر با ۱۵۰ اسببخار قدرت خواهد بود و انتخاب سوم نیز موتور ۱.۶ لیتری دیزلی و انتخاب چهارم موتور ۲.۰ لیتری دیزلی هستند. همه نسخهها بطور استاندارد به گیربکس ۶ سرعته دستی متصل هستند اما گیربکس ۶ و ۷ سرعته اتومات نیز در دسترس است.
اشکودا در این بخش پیشرفتهای زیادی داشته. سیستم دستیار کمک پارک و حفاظت از عابران پیاده، به اکتاویا اضافه شده است. همچنین، رادار عقب، سنسور تشخیص نقطه کور، دوربین دید عقب و جند آپشن ایمنی دیگر نیز در اختیار راننده قرار داده شده. خریداران اکتاویا از لحاظ ایمنی مشکلی نخواهند داشت و با آپشنهای متعدد تمام محیط اطراف را میتوانند کنترل کنند.
هنوز قیمت رسمی اشکودا اکتاویا مدل ۲۰۱۷ اعلام نشده است اما انتظار می رود قیمت این خودرو از ۱۷.۰۰۰ دلار آغاز شود. بنابراین مدل پایه این خودرو در حدود ۵۱ میلیون تومان قیمت خواهد داشت و این بدون احتساب شرایط گمرکی ایران است.
فولکسواگن جتا و تویوتا کرولا بهعنوان رقبای اکتاویا ناخته میشوند.