دکتر هادی صدر، کارشناس و مشاور خانواده در ادامه نکاتی را مطرح میکند تا اگر شما پدر یا مادر هستید یا خواهر و برادر کوچکتر از خودتان دارید، بهترین عکس العمل را در زمان دیدن دعوای فرزندتان با بچههای دیگران از خود نشان دهید.
دلایل دعوای بچهها را نمیدانید
اگر والدین بدانند چرا بچهها با هم دعوا میکنند، میتوانند به آنها کمک کنند تا بدانند چه کاری را باید انجام دهند تا این تنشها کاهش یابد و روابط دوستانه تری بین بقیه بچهها و فرزندشان حاکم شود. توجه داشته باشید که بچهها به دلایل مختلفی با هم دعوا میکنند. معمولا والدین نمیدانند چه زمان باید اجازه دهند دعوای فرزندشان روند عادی خودش را طی کند و چه زمان دخالت کنند و وارد عمل شوند و از ادامه دعوا جلوگیری کنند.
توجه به فرزند به محض شروع دعوا
بچهها به دلایل مختلفی با هم بحث و دعوا میکنند و باعث اذیت هم میشوند. گاهی آنها خسته و عصبی و گرسنه هستند، گاهی نیز به دنبال جلب توجه هستند، گاهی میخواهند قدرت خود را اثبات کنند و گاهی نیز دنبال یک همبازی و همراه هستند.
بعضی اوقات برای اینکه بچهها بتوانند توجه والدینشان را جلب کنند، وارد یک عادت بد و چرخه معیوب میشوند چراکه تا زمانی که آنها ساکت، آرام و منطقی هستند و با دوستهایشان همکاری و بازی میکنند، شما سرگرم کارهای خودتان هستید و هیچ توجهی به آنها ندارید اما بلافاصله که جنگ و دعوا را با هم شروع میکنند، شما به سراغ فرزندتان میروید، با او حرف میزنید و حتی او را حمایت و نصیحت میکنید و برای او وقت میگذارید.
اگر چنین رفتارهایی در واکنشهای شما دیده میشود، وقت آن است که با یک برنامه ریزی صحیح و تجدید نظر در برنامههای گذشته تصمیم بگیرید که زمانی که فرزندان شما رفتار خوب و مناسب دارند، به آنها توجه کنید و آنها را تشویق و تحسین کنید.
خونسرد نبودن و مراقبت همیشگی از کودک
شما به عنوان پدر و مادر یا یک بزرگتر باید گاهی سعی کنید نسبت به دعواها و جر و بحثهای کوچک بیتوجه باشید، گویی نه چیزی میبینید و نه چیزی میشنوید. شما باید سرگرم کار خودتان شوید، خونسرد و آرام بمانید و از نگاه کردن به آنها اجتناب کنید. بعضی مواقع لازم است کارهای بچهها را نادیده بگیرید البته مشروط به اینکه هیچ کدام از آنها در معرض آسیب و خطر نباشند.
اگر میبینید اوضاع خارج از کنترل نیست، ممکن است ترک کردن اتاق برای شما مفید باشد. چشم پوشی و نادیده گرفتن، زمانی اثر بهتری دارد که شما سعی میکنید زمانی که بچهها رفتارهای خوب و مناسب دارند به آنها توجه کنید و آنها را تحسین و تشویق کنید. به بچهها بیاموزید که توجه را به روش مثبتی بطلبند و با رفتارهای منفی متوسل به جلب توجه نشوند.
مقایسه کردنهای آگاهانه و ناآگاهانه
مقایسه کردن کودکان با یکدیگر، یکی دیگر از دلایل دعوای آنها با یکدیگر است. گاهی شما متوجه نیستید ولی ممکن است به دلایل مختلف بچهها را با یکدیگر مقایسه کنید و شاید فکر میکنید چنین مقایسهای کودک را شرمنده میکند و انگیزهای میشود تا او بهتر عمل کند اما برعکس، مقایسه کردن باعث ایجاد حسادت در بچهها میشود و روابط آنها را با هم خراب میکند. بنابراین از مقایسه کودکان با یکدیگر اجتناب و به آسیبهای آن فکر کنید.
آموزش ندادن مهارت برقراری ارتباط موثرتر به فرزند
عصر ایران نیز در همین باره مینویسد که به نظر میرسد بعضی بچهها توانایی خاصی برای جذب بقیه بچهها به بازی دارند ولی عدهای از بچهها در این زمینه مشکل دارند و زود به این نتیجه میرسند که باید با بحث و دعوا دیگران را درگیر بازی کنند؛ یعنی هدف اصلی آنها این است که با بچه دیگری بازی کنند، اما نمیدانند چگونه باید شروع کنند و این کار را انجام دهند. شما میتوانید به فرزندتان بیاموزید که چگونه با دیگران ارتباط بهتر و موثرتری برقرار کند تا این مشکل را رفع کنید.
تشویق فرزند به کتک کاری
پدر و مادرها نباید کتک زدن و دعوا را به فرزندشان بیاموزند چراکه خشونت روش خوبی برای حل مشکلات نیست و لازم است این مسئله را کاملا به کودک فهماند. به او یاد دهید کتک زدن دوستان نه تنها کار درستی نیست، بلکه میتواند خطرناک هم باشد.
نباید سیلی را با سیلی جواب داد حتی اگر فرزند شما خشن است و عادت به زدن دوستانش دارد، بهتر است او را تهدید کنید که در صورت تکرار این عمل، تنبیه خواهد شد.
شاید بپرسید که اگر به فرزندم بگویم کتک نزن یا دعوا نکن، پس چگونه از خود دفاع کردن را به او بیاموزم؟ پاسخ این است که به او بگویید اگر دیگران به او حمله کردند فورا یکی از بزرگترها را باخبر کند.
متاسفانه گاهی والدین به این موضوع بیتوجهند و حتی وقتی کودک از یکی از دوستان به آنها گله میکند، اهمیتی به اصل ماجرا نمیدهند و میگویند اشکالی ندارد. روش صحیح در این مواقع این است که دلیل دعوا را جویا شوید و به فرزندتان بیاموزید چگونه با کودکی که او را زده، برخورد کند.
منظور آموزش سیلی در مقابل سیلی نیست بلکه باید رفتار درست را به او بیاموزید؛ به طور مثال به کودک بگویید به کسی که تو را زد با جدیت بگو: «تو دیگر دوست من نیستی و من دیگر با تو بازی نخواهم کرد.»
شرط دخالت والدین در دعوای کودکان
با این حال و اگر کودکی به تنهایی موفق به مدیریت دعوایش نشد، شما میتوانید با کودکی که او را کتک زده است، مستقیم صحبت کنید. بهترین روش، بیان این جمله است: «اگر دست از کار زشتت برنداری، با من طرف خواهی بود» توجه داشته باشید که کودک تا ۸ سالگی به حمایت والدین نیاز دارد و باید بفهمد که میتواند روی کمک آنها حساب کند. به این ترتیب اعتماد به نفس او بالاتر میرود و در آینده رفتارهای بهتری از خودش نشان خواهد داد. (خراسان)
در اسلام نیز به عنوان آخرین و کاملترین آیین الهی تأکید فراوانی نسبت به این مسأله شده است. اهمیت این مسأله در فرهنگ قرآن آنچنان والا است که خداوند بلافاصله پس از مهمترین دستور خود به بشر، فرمان به ارج نهادن به جایگاه والدین را صادر نموده است.
بنابراین واضح است که در دستگاه الهی جایگاه والدین در بالاترین و ارزشمندترین جایگاهها قرار دارد و خداوند به مقام و منزلت پدر و مادر اهمیتی ویژه داده است. به همین خاطر است که خداوند درخواست آنها را پذیرا است و دعای ایشان را در حق فرزندانشان در اولویت استجابت قرار میدهد. گویا که دعای والدین را با پست پیشتاز به عرش میبرند و در آنجا اگر مانعی جدّی وجود نداشت با سرعتی هر چه تمامتر به هدف استجابت میرسانند.
بنابراین انسان تیز هوش و نکته سنج کسی است که از این مسیر میانبر بهترین استفاده را داشته باشد و خود را در رودخانه پرسرعت دعای والدین بیاندازد. از سوی دیگر، بیچاره و بدبخت و بیدست و پا کسی است که نتواند از این آب روانی که خداوند در دسترس اکثر قریب به اتفاق ما گذاشته استفادهای شایسته داشته باشد. از پیامبر خدا (ص) در این باره نقل شده که فرمود:و خاک بر بینی آن کس که پدر و مادرش نزد او پیر شوند و او را به بهشت نبرند.»
حقیقتا اگر کسی نتواند از در مهرورزی و نیکی به پدر و مادر، خود را به داخل بهشت برین بیاندازد و به وسیله دعای خالصانه آنها مسیر موفقیت را طی کند، آنچنان خوار و ذلیل خواهد شد که گویی هیچگاه رنگ خوشبختی را نخواهد دید.
چنین کسی همانند فرد کودنی است که بر سر سفره پر نعمتی مینشیند و از هیچ یک از غذاهای رنگارنگ و خوش طعم آن نمیخورد.
بنابراین شایسته آن است که دل والدین را چنان به دست آوریم که دعای خیرشان به صورت خود جوش از اعماق قلبشان شامل حالمان شود و خیر عاقبت را برایمان تضمین کند.
البته باید در نظر داشت که در مواقع سختی و درماندگی هم یکی از بهترین مسیرها برای رهایی از گرفتاریها و مشکلات روزمره، دعای آن دو گل خوشبو ست. کمتر کسی است که در دنیای امروز مشکلی نداشته باشد و دچار سختی و گرفتاری نباشد. پس باید همیشه این کلید مشکل گشا را در دست داشت و به آن توجهی ویژه نکرد.
حتی آنان که والدینشان به سرای باقی شتافتهاند و هم اکنون از این نعمت خوب خدا محروم هستند نیز میتوانند با ارسال بهترین هدایا به آن دنیا از دعای آنان بهرهمند شوند.
دعا درخواستی خالصانه از حضرت پروردگار است که از عمق دل برمی آید و پس از پروازی شگفت، بر عرش الهی فرود میآید. با این حال همه دعاها به هدف اجابت نمیرسند و برخی از آنها بنابر مصالحی مستجاب نمیگردند و به جای آن در قیامت جایگزینی والاتر به صاحب دعا اهدا میگردید.
اما بنابر فرمایش امیر مؤمنان علی (ع) قدرت برخی از دعاها آنچنان زیاد است که خود را به هدف استجابت نزدیک میکند و خواسته خود را از عرش الهی برداشت مینماید. حضرت امیر در این باره میفرماید: «دعای چهار گروه رد نمی شود: (اول) دعای پیشوای دادگر در حقّ ملّتش. (دوم) دعای پدر صالح در حقّ فرزندش. (سوم) دعای فرزند صالح در حقّ پدرش و (چهارم) دعای ستمدیده.»
امام سجاد علیه السلام میفرماید: مردی خدمت پیامبر خدا آمد و به ایشان عرض کرد: «هیچ کار زشتی نیست که نکرده باشم و هیچ گناهی نیست که مرتکب آن نشده باشم. آیا راه توبه و بازگشت برایم وجود دارد؟» پیامبر خدا در پاسخ به او فرمود: «آیا از پدر و مادرت کسی زنده هست؟»
او پاسخ داد: «آری، پدرم.» حضرت فرمود: برو و به او نیکی کن. امام سجاد علیه السلام در ادامه می فرماید: هنگامی که آن مرد رفت پیامبر خدا فرمود: «کاش مادرش میبود.» (بحارالأنوار، ج ۷۴، ص۸۲)
بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که نَفَس مادر و دعای خیر او نیز در عرش الهی چیزی از دعای پدر در حق فرزندانش کم ندارد و اگر بیش از آن نباشد حداقلّ همان گیرایی و کارایی را خواهد داشت.(تبیان)
337
علی راکی با بیان اینکه مسائل روانی و روحی کودک بعد از جدایی یا مرگ والدین مشکلات خاص خود را دارد، اظهار کرد: در حالتی که والدین کودکان خود را رها میکنند احساس منفی که ممکن است به وجود آید از مرگ هم بیشتر ایجاد مشکل کند.
وی افزود: والدینی که کودکان خود را رها میکنند این احساس را در کودکان به وجود میآورند که آنها بیارزش هستند. کودک در مواجه با مرگ والدین احساس منفی کمتری دارد، پس از مرگ یکی و یا هر دو والد کودک میپذیرد که مرگ یکی از واقعیتهای زندگی است اما پذیرش این واقعیت نیازمند شرایطی است.
راکی ادامه داد: شرط نخست این است که یک مدیریت تربیتی مناسب بعد از مرگ یا جدایی صورت گیرد و البته لازم است که پدر یا مادر بازمانده بتواند خود به زودی از سوگ مرگ فارغ شوند و به تربیت کودک و برطرف کردن نیازهای او بپردازند.
وی با بیان اینکه پدر یا مادر بازمانده نباید به مدت طولانی سوگوار باشند، اضافه کرد: مادر یا پدر هر کدام مسئول نگهداری کودک هستند و بعد از اینکه سوگ تمام شد باید بدانند که وظیفه آنها برطرف کردن نیازمندیها و مراقبتهای ویژه از فرزندشان است.
این روان شناس کودک خاطر نشان کرد: آنها نباید سوگ را به مدت طولانی ادامه دهند بلکه باید به برطرف کردن جایگزینی برای کودک از طریق ازدواج مجدد اقدام کنند، اما نباید رفتارهایی انجام گیرد که به کودک آسیب وارد شود.
راکی با بیان اینکه سن کودک برای جایگزین کردن فرد تازه وارد بسیار مهم است، ادامه داد: در صورتی که کودک کمتر از سه سالگی باشد به دلیل نیازها و دلبستگیها کودکانه لازم است پدربزرگ یا مادربزرگ حداقل به رفع نیازهای کودک بپردازند چراکه در این سن کودک نیازمند حمایت والدین است.
وی با اشاره به اینکه معمولا بهتر است تا سه سالگی کودک، مادر یا پدر برای ازدواج مجدد صبر کنند، خاطر نشان کرد: کودکان تا سن دو سالگی یا حتی یک سالگی مادر یا پدر خود را درک کردهاند بنابراین جایگزین کردن شخص تازه وارد کمی مکانیسم سختی را در پیش دارد به ویژه اگر کودک به مرحله درک رسیده باشد.
این روان شناس کودک با بیان اینکه در مراحل رشد این دسته کودکان باید با مسئله فقدان مادر یا پدر کنار بیایند یعنی مفهوم مرگ برای آنها توضیح داده شود، اضافه کرد: برای توضیح مفهوم مرگ میتوان مثالهایی از مرگ گیاهان و حیوانات بکار ببریم و سپس این مفاهیم را به انسان نزدیک کنیم.
باید پذیرفت که هرچه تلاش کنیم نمیتوانیم آسیبهای فقدان را جبران کنیم و اگر والد بازمانده قصد ازدواج دارد باید به این نکته توجه کند که فرد تازه وارد و جایگزین شده با کودک رفتار مناسبی داشته باشد |
راکی با تاکید براینکه برای درک مفهوم مرگ میتوان از کمک یک مشاور استفاده کرد، گفت: توصیه میشود مادر یا پدر بازمانده، حتماً کمک مشاوره را برای تعبیر مرگ برای کودک در نظربگیرند.
وی با بیان اینکه والدین باید در سنین بالاتر حتماً یک شیوه تربیتی سالم برای کودک در نظر گیرند، تصریح کرد: پس از مرگ یکی از والدین باید شیوه تربیتی برای کودک انتخاب شود که در آن ارتباط قوی و رابطهای سالم وجود دارد چراکه بزرگترین آسیبها این است که بعد از فوت یکی از والدین کودکان را رها کنیم.
این روان شناس کودک خاطر نشان کرد: پدر یا مادر بازمانده نه تنها نباید کودک را رها کنند بلکه مسئولیتهای آنها از لحاظ ارتباطی و عاطفی و اینکه بتوانند نیازهای کودکان را برآورده کنند بیشتر میشود.
راکی با بیان اینکه کودکان باید تجربیات شادی را در دوران سوگ تجربه کنند، ادامه داد: تا جایی که امکان دارد از به همراه بردن مرتب کودکان در گورستان، مزار و مراسم عزاداری جلوگیری شود، البته تا حدودی لازم است که کودک مفهوم مرگ و فقدان را درک کند اما حضور هر هفته کودک در این مکانها ضروری نیست.
وی با بیان اینکه اطرافیان و فامیل نباید رفتارهای محبت آمیز به کودک خود را مقابل کودک سوگوار انجام دهند، افزود: از فامیل و اطرافیان درخواست شود تا جایی که امکان دارد از انجام این گونه رفتارها اجتناب کنند.
این روان شناس کودک ادامه داد: باید پذیرفت که هرچه تلاش کنیم نمیتوانیم آسیبهای فقدان را جبران کنیم و اگر والد بازمانده قصد ازدواج دارد باید به این نکته توجه کند که فرد تازه وارد و جایگزین شده با کودک رفتار مناسبی داشته باشد.
راکی خاطر نشان کرد: از طریق کمک گرفتن از مشاور، شرکت در جلسات تربیت فرزند، گرفتن حمایت دیگران و هم چنین برنامهریزی دائمی برای تربیت کودک میتوانیم تا حتی الامکان آسیبهای فقدان را کاهش دهیم. (ایسنا)
263
بریا پنج دلیل را سبب افزایش بیادبی در کودکان و در نتیجه حرف گوش نکردن آنها میداند:
۱-الگوی خوبی نبودید:
شما باید الگوی خوبی در زمینه گوش کردن باشید. به کودک نشان دهید که شنونده خوبی هستید تا او هم به حرفهای شما گوش دهد.
۲-جملاتتان با کلماتی مثل اگر، تو و چرا شروع میشود:
وقتی جمله را با این ۳ کلمه شروع میکنید در واقع کودک تمایلی به شنیدن ندارد و از شما رویگردان میشود به این علت که این کلمات تهدید آمیز هستند؛ به طور مثال، اگر غذایت را نخوری، کتک میخوری!
۳-بدون اینکه توجهش را جلب کنید صحبت میکنید:
گاهی بچه به شما گوش نمیکند یا به حرفهای شما توجهی نشان نمیدهد، چون تمرکز ندارد. وقتی میخواهید با او صحبت کنید ابتدا مطمئن شوید که توجه او را جلب کردهاید. برای این کار با مهربانی و به آرامی صورت او را بالا نگه دارید که به چشمان شما نگاه کند و در ابتدای صحبت کردن از جملاتی نظیر این استفاده کنید: «لطفا به من گوش کن.»
۴-به جای حرف زدن از او سوال میپرسید:
اگر میخواهید بچه از قوانین خانه و خانواده شما اطاعت کند درخواست خود را صریح و بدون سوالی کردن آن به کار ببرید؛ به طور مثال به جای اینکه بگویید: «میخواهی حمام کنی؟» بگویید: «الان وقت حمام کردن است، لطفا برو حمام.»
۵-نتیجه و پیامدهای کارش را مشخص نمیکنید:
اگر مطمئن هستید که بچه درخواست شما را شنیده، اما هنوز میخواهد آن را نادیده بگیرد لازم است در چنین مواقعی پیامد کارش را برایش توضیح دهید. شما میتوانید درخواست خود را با نتیجه و پیامدش همراه کنید. به طور مثال بگویید: «میدانم میخواهی بروی بیرون بازی کنی، اما اول باید غذایت را تمام کنی.» اگر همچنان به بیرون رفتن اصرار کرد بدون اینکه به حرف شما گوش کند، میتوانید بگویید: «متاسفم تو کل غذایت را هنوز نخوردهای» بنابراین این اصرار شما به او نشان میدهد که از او انتظار دارید حتما به حرفتان گوش کند. (خراسان به نقل از ایسنا)
910
اثر طلاق بر کودکان برخلاف تصور بسیاری، از همان ماههای اولیه آغاز میشود؛ در زمانی که شاید خیلیها تصور میکنند کودک چیزی متوجه نمیشود.
ازتولد تا ۲ سالگی
کودکان در چنین سنی از همان ماههای اولیه، به رفتارها و واکنشهای والدین خود حساسند. آنها اول از همه چهره مادر خود را تشخیص میدهند و در حال تاثیر گرفتن از والدین خود، رفتارها، گفتار و ابراز احساسات آنها هستند.
والدین فکر میکنند نوزاد چیزی متوجه نمیشود، اما برعکس، او احساسات مختلف مانند خشم، ناراحتی، شادی و ابراز محبت را میفهمد، اما نمیتواند درک کند که مخاطب این احساسات، خود او است یا شخص یا موضوع دیگری، برای همین همه را به خود میگیرد و زود از احساسات منفی والدینش دچار ترس و اضطراب میشود. چنین کودکی فکر میکند که پدر و مادرش او را دوست ندارند یا او را نمیخواهند.
نوزادانی که محبت دریافت نمیکنند، ممکن است به نوعی افسردگی دچار شوند که با پرهیز کودک از خوردن شیر بروز میکند. در این رده سنی، توجه به نکاتی که در پی میآید ضروری به نظر میرسد.
*در حضور نوزاد خود، آرام و مهربان باشید حتی اگر بسیار ناراحت و عصبانی هستید. اگر نمیتوانید، از او فاصله بگیرید تا به او احساس بد انتقال ندهید.
*حواستان به مشکلات خوردن و خوابیدن او باشد چون در این سن، ناراحتیاش را این طور نشان میدهد.
*هم مادر و هم پدر، باید کودک را در آغوش بگیرید، او را نوازش کنید و با او صحبت کنید. نوزادی زمانی است که احساس امنیت بنیادی در ارتباط با محیط و دنیای پیرامون در فرد شکل میگیرد. وقتی فردی باشد که پاسخگوی خواستهها و نیازهای کودک باشد و به علاوه نوعی نظم در برخورد با او وجود داشته باشد، کودک کم کم به دنیایی که در آن پا گذاشته عادت میکند و احساس امنیت بنیادی در او شکل میگیرد.
*برنامه نوزاد را بر هم نزنید. اگر پیش مادر یا پدر میرود یا فرد دیگری از او نگهداری میکند، دقت کنید ساعت خواب و تغذیه و استراحت او در همه جا یکی باشد.
*بر سر مسائل مهم مانند سلامتی، وسایلی که باید برایش تهیه شود، تغذیه سالم و... فقط سود او را در نظر بگیرید و با والد دیگر هماهنگ باشید.
*فراموش نکنید او نمیتواند از خودش مراقبت یا دفاع کند. بنابراین وقتی مشغول مشاجره یا در حالت قهر هستید او را در معرض سروصدای زیاد، گرما و شرایط کلافه کننده و... قرار ندهید.
کودکان ۲ تا ۳ سال
کودک در این دوره کوتاه، توانمندیهای زیادی را با سرعتی شگفت انگیز به دست میآورد. حرف زدن، راه رفتن، برقراری ارتباط با دیگران و... به کودک کمک میکند به طور مستقل در دنیای محیطی خود کنجکاوی کند.
اینکه کودک در این سن چه قدر دست به کشف دنیای محیطی خود بزند، به اعتمادی بستگی دارد که به محیط و اطرافیان نزدیک خود دارد. کودکی که در هر قدم سرزنش شود، تحقیر شود، تنها رها شود، کودکی که در محیط آسیب ببیند و والدی نباشد که از این آسیب پیشگیری کند دچار ترس از محیط و روبه رو شدن با تازهها خواهد بود. در آینده هم، او پذیرای موقعیتهای جدید، نخواهد بود یا برای تغییر، دلهره زیادی خواهد داشت.
در یک خانواده بدون مشکل هم کنجکاویها، شیطنتها و خواستههای یک فرزند نوپا میتواند طاقت فرسا باشد چه برسد به شرایط بعد از طلاق. به خاطر خودتان و به خاطر فرزندتان دست به وضع قوانین بیش از حد و تنبیههای آن چنانی نزنید.
*سعی کنید قوانین کم، اما روشنی داشته باشید. به علاوه سعی کنید روی کارهای مثبت تاکید کنید و کمتر با او درگیر شوید.
*موفقیتها و پیشرفتهایش را نادیده نگیرید و تشویق دائم و ابراز محبت به او را فراموش نکنید. نشان بدهید چقدر از داشتن او خوشحال هستید.
*مراقب خشم و نگرانیهایش باشید. کودکان در این دوران سنی، جدا شدن از والدین را درک میکنند و در واکنش به آن، خشمگین میشوند. البته ممکن است خشم خود را به صورت کج خلقی، بیقراری یا رفتارهایی مثل قهر و گاز گرفتن نشان دهند، رفتارهایی که به پای خشم او از جدا شدن از والدینش گذاشته نشود.
*با او درباره طلاق صحبت کنید. به او کمک کنید احساسی را که تجربه میکند اما هنوز با آن زیاد آشنا نیست بشناسد و بیان کند: «فکر کنم تو از اینکه من بعضی وقتها تو رو خونه مادربزرگ میگذارم نگران میشی اما مطمئن باش، من همیشه کنارت هستم»
*زمان با هم بودن را سنگین و شلوغ نکنید. فقط شما و فقط بازیهای ساده. هدف با هم بودن و لذت بردن است.
*برای تقسیم زمان دیدار والدین در این سن، بهتر است کودک والدی را که با او زندگی نمیکند چند بار در هفته، برای زمانهای کوتاه ببیند تا اینکه یک بار در ماه و چند روز کامل.
*اگر شرایط بحرانی است و کودکتان اضطراب را تجربه میکند اصلا دوره خوبی برای آموزش توالت رفتن به او نیست.
کودکان ۳ تا ۵ سال
در این سن کودک در حال رشد و پیشرفت در مهارتهای مختلف است؛ به طور مثال خودش لباس میپوشد، درباره احساسات بقیه حرف میزند و خیالپردازی میکند. در این سن، او رفتارهای والدین را به خود نسبت میدهد.
معمولا کودک در این سن، این احساسها را به طور هوشیارانه نمیشناسد و به آنها آگاه نیست، همچنین نمیتواند درباره آنها حرف بزند، اما تصویری در ذهن او ساخته میشود که برای همیشه باقی میماند و حتی در آینده، او به دنبال کسی خواهد بود که این تصویر به وجود آمده، در این سن را تایید کند.
*به کودکتان اطمینان بدهید هر دو والد، همیشه از او حمایت خواهند کرد و همیشه او را دوست خواهند داشت.
*شرایطی را فراهم کنید که کودک در آن احساس امنیت کامل داشته باشد. نگذارید بابت اینکه چه فردی بالاخره مراقب او خواهد بود، نگران شود یا اینکه احساس کند زیادی است.
*اجازه بدهید کودک با هر ۲ والد ارتباط خوبی داشته باشد. وقتی با والد دیگر است، برایش قیافه نگیرید و بگذارید از لذت داشتن پدر و مادر بهره ببرد.
*یادتان باشد شاید معنای غیر ممکن را نفهمد. موضوع مهم در این سن، این است که کودک معنای غیر ممکن را نمیفهمد. آرزوها و افکارش با واقعیت فرقی ندارد و خودش را محور همه چیز میبیند. در همین راستا، ممکن است برای خیلی از موارد خود را مقصر بداند و احساس گناه کند.
*به کودک خود اطمینان بدهید در طلاق و جدایی شما یا دعواهایتان تقصیری ندارد.
*برایش توضیح دهید که فکر، رفتار یا احساس او باعث طلاق شما نشده است بلکه رفتار والدین یا خواستههایشان، طلاق را به وجود آورده است.
*وقتی سعی میکند با خیالپردازی یا بیان یک جمله، به خیال خودش واقعیت را تغییر بدهد، ممکن است واقعیت را انکار کند. احساسش را درک کنید و برایش توضیح دهید چنین اتفاقی نخواهد افتاد. به طور مثال، به او بگویید: «میدونم دوست داری بابا امشب خونه باشه، اما او امشب خونه نمیاد». (خراسان)
393
دکتر حسین اصفهانی گفت: گاهی اوقات برخی کودکان دچار زردی میشوند بنابراین احتمال بروز کم خونی در این کودکان بسیار بیشتر است و توصیه میشود مادران از سن چهار ماهگی به بعد قطره آهن را برای کودکانشان شروع کنند و آن را تا سن یک سالگی ادامه دهند و حتی گاهی اگر لازم شد دادن قطره آهن را تا دو سالگی ادامه دهند.
وی افزود: کم خونی فیزیولوژیکی در بیش از ۵۰ درصد کودکان بروز میکند و بعد از آن دوره تنها ۱۵ درصد کودکان دچار کم خونی میشوند که احتمال ابتلا به کم خونی در کودکان دختر و پسر یکسان است.
اصفهانی تصریح کرد: کودکانی که مجبور به استفاده از شیر خشک هستند کمتر دچار کم خونی میشوند چرا که شیرهای خشک دارای مواد غنی از آهن بوده بنابراین احتمال بروز کم خونی در آنها بسیار کمتر است. کودکانی که از شیر گاو استفاده میکنند بیشتر در معرض کم خونی قرار دارند و بهتر است از چهار ماهگی خوردن قطرههای آهن را شروع کنند و زمانی که کودک توانایی مصرف غذاهای گوشتی را پیدا میکند احتمال بروز کم خونی در او کاهش مییابد.
این پزشک اضافه کرد: علامت کم خونی در کودکان شامل بیحوصلگی، بیحالی و افزایش گریههای کودک است اما در برخی موارد متاسفانه علامت ندارد.
وی خاطرنشان کرد: در نوجوانی قدرت جذب آهن بدن در پسران افزایش مییابد بنابراین احتمال بروز کم خونی در آنها بسیار کاهش مییابد اما در دوره نوجوانی قدرت دفع آهن در دختران بالا میرود بنابراین دختران نوجوان بیشتر در معرض کم خونی قرار میگیرند. (ایسنا)
419
گاهی خود همسران هستند که به صورت غیرمستقیم والدین را به دخالت کردن در زندگیشان دعوت میکنند. در واقع برخی همسران بیشتر در معرض دخالتهای اطرافیان هستند. خصوصیات شخصیتی و رفتاری آنان باعث میشود دیگران و به ویژه والدیشان نتوانند به این افراد اعتماد کنند و در نتیجه تصور میکنند بهتر از آنان صلاحشان را تشخیص میدهند.
همسران میتوانند با به کار گیری روشهایی از میزان دخالت والدین در زندگی مشترکشان بکاهند. در اوایل ازدواج معمولاً خانوادهها هنوز اطمینان لازم را به همسران جوان پیدا نکردهاند، در نتیجه ممکن است بیشتر دخالت کنند؛ که البته در طول زمان و با پیدا کردن اطمینان تا حد بسیاری این دخالتها میتواند کاهش یابد.
در ابتدای ازدواج همسران معمولاً حساسیت بیشتری دارند، چرا که خودشان هم میدانند هنوز به اندازه کافی مستقل نشدهاند و در نتیجه، به صورت ناخودآگاه، هر لحظه منتظرهستند اطرافیان برایشان تصمیم بگیرند و به نوعی در زندگی آنان دخالت کنند البته این موضوع در افرادی که در سنین پایین ازدواج کردهاند، بیشتر دیده میشود.
همسرانی که برای کوچکترین کاری با والدین خود مشورت میکنند به صورت غیر مستقیم از خانوادههای خود برای دخالت کردن در زندگی مشترکشان دعوت میکنند. این همسران در کوتاه مدت غالباً نمیتوانند تغییری در وضعیت خود ایجاد کنند؛ چرا که این موضوع علاوه بر اینکه برایشان عادت شده است، به مسائل دیگری نیز بر میگردد. از جمله اینکه این همسران غالباً از مهارتهای مهمی چون مهارت حل مسئله آگاه نیستند و در نتیجه اگر هم بخواند به خودشان فشار بیاورند که کمتر با والدین خود تماس بگیرند، ممکن است تصمیمات اشتباهی بگیرند و اعتماد والدینشان را کم کنند.
به این دسته از همسران توصیه میکنم نقطه ضعفهای خودشان را که باعث میشود دائم به دنبال مشورت گرفتن از والدین خود باشند شناسایی و آنها را برطرف کنند.
گاهی اوقات یکی از همسران اعتماد به نفس ضعیفی دارد یا اصلا هر دو آنان دچار این مشکل هستند. این گروه از همسران هر تصمیمی که میگیرند نیاز دارند تایید دیگران را بگیرند و در نتیجه ممکن است به دنبال تماس با مادر، خواهر یا پدر خود باشند. این نقطه ضعف البته احتمال تصمیمات اشتباه را هم میتواند افزایش دهد چرا که افرادی که اعتمادبه نفس ضعیفی دارند غالباً تصمیمات خود را خیلی سریع تغییر میدهند و ممکن است تصمیمی را عملی کنند که چندان به آن نیندیشیده و نقط ضعف احتمالی را شناسایی نکرده باشند.
غالباً این گروه از همسران در مقابل دخالتهای احتمالی دیگران بسیار آسیب پذیرند و اذیت میشوند؛ پس اگر تصور میکنید به این گروه تعلق دارید زودتر برای رفع مشکل دست به کار شوید.
به دلایل گوناگونی ممکن است همسران بعد از ازدواج به خانوادههای پدری خود از نظر اقتصادی وابسته باشند. دانشجو بودن، سربازی رفتن یا زیر بار قسطهای گوناگون قرار داشتن میتواند باعث شود همسران مورد حمایت مالی به صورت ماهیانه و ثابت خانوادههای خود قرار بگیرند. در این وضعیت که خانواده جدید هنوز کاملا مستقل نشده است و به خانوادههای اصلی خود وابسته هستند، احتمال دخالت کردن خانواده بیشتر از شرایط عادی است.
اگر در آستانه تشکیل خانواده هستید و نیازمند کمک دیگران، حتی الامکان سعی کنید این کمک را در یک نوبت دریافت کنید و نه به صورت مستمر و دائمی و اگر هم در حال کمک گرفتن هستید تلاش کنید تا حدامکان زودتر مستقل شوید. (نرگس عزیزی - کارشناس ارشد مشاوره خانواده/ سپیده دانایی)
98
والدین باید توجه داشته باشند که اولین و مهمترین قدم برای تضمین موفقیت فرزندشان، آموزش مهارتهای زندگی به او است.
اهمیت آموزش مهارتهای زندگی به کودکان
در دوره کودکی، تعارضها و کشمکشها جلوه چندانی ندارد، اما با افزایش سن و مواجهه با دشواریهای ویژه سنین نوجوانی و جوانی، کشمکشهای درونی و بیرونی همزمان با رشد جسمانی و روانی، انتظار جامعه و خانواده از فرد نوجوان و جوان افزایش مییابد به طوری که نوجوان میپذیرد به دلیل زندگی اجتماعی، بخشی از تمایلات خود را محدود یا جهت دهی کند و در چارچوب هنجارهای اجتماعی و گروهی قرار گیرد.
نوجوانان و جوانانی که شیوههای صحیح رفتار هیجانی و مهارتهای لازم را برای تطبیق دادن خود با خانواده و جامعه نیاموخته باشند و ظرفیتهای روانشناختی آنها ارتقا نیافته باشد با آسیبهای جدی و متعددی روبه رو خواهند شد که عواقب آن هم دامنگیر خودشان میشود و هم دیگران و در صورتی که رفتارهای ضد اجتماعی در آنها شکل گیرد و از خود واکنشهای منفی بروز دهند یا توان مدیریت این واکنشهای منفی را نداشته باشند، این امر باعث ایجاد آسیبهای روانشناختی در شخص و کژرویها و ناهنجاریهایی در اجتماع خواهد شد. به طور مثال، نوجوانی که نمیتواند مشکلات خود را حل کند یا به هر دلیلی به سمت اعتیاد کشیده میشود، نمونه بارز فردی است که در کودکی و در زمان مناسب با مهارتهای زندگی آشنا نشده است.
سن مناسب برای آموزش مهارتهای زندگی
در آموزش مهارتهای زندگی به کودک، هدف اصلی حذف رفتارهای مخرب و جایگزین کردن رفتارها و واکنشهای سازنده است. آموزش این مهارتها باید توسط والدین و از دوران پیش دبستانی یعنی ۵ سالگی شروع شود و به نوعی در مدرسه، سربازی، دانشگاه و حتی مراحل بعدی زندگی در اجتماع، مداوم آموزش و بازآموزی انجام گیرد اما متاسفانه به دلیل ناآگاهی والدین از اصول فرزندپروری و اهمیت ندادن به این جنبه بسیار مهم آموزشی از سنین پیش از دبستان، این مهارتها از کودکی در کودکان نهادینه نمیشود و امکان یادگیری آسان آنها در کودکی از بین میرود.
در آموزش و پرورش هم متاسفانه بیشترین تمرکز بر قسمت آموزش و کسب مهارتهای ابزاری و شناختی یا همان سواد است تا ابعاد دیگر پرورش روانی و اجتماعی مثل آموزش مهارتهای زندگی که حقیقتا مهم و در آینده کودکان تاثیرگذار است.
به بیان دیگر، مهارتهای زندگی شبیه جعبه ابزار با ابزارهای مختلف مثل انبردست، آچار و... هستند. حال اگر جعبه ابزار یک کودک به جای مجهز بودن به ابزار مختلف فقط شامل چند ابزار محدود و ناکارآمد باشد، در مواجهه با پیچهای زندگی توان انتخاب زیادی نخواهد داشت و فقط به صورت غریزی و ابتدایی برای حل مشکلات تلاش خواهد کرد مانند گریه کردن برای به دست آوردن همه چیز، داد و بیدادکردن، عصبانی شدن، قهر کردن، کتک زدن و...
مهارتهایی که باید به کودکان آموزش داده شود
در صورتی که والدین با ۱۰ مهارت اصلی برای داشتن زندگی خوب، آشنا باشند میتوانند در تربیت فرزندانشان، این مهارتها را به آنها آموزش دهند. مهارتهایی که هرکدامشان از دیگری مهمتر است و نباید از آموزش هیچ کدامشان غفلت کرد. با این حال، مهارتهایی که باید آموزش آنها از کودکی به بچهها شروع شود، عبارت است از:
۱ - مهارت تصمیمگیری:
در این مهارت افراد میآموزند که بهترین نحوه تصمیم گیری و مراحل آن چیست و متوجه میشوند موفقیت در زندگی در گروی تصمیم درست و به موقع است.
۲ - مهارت حل مسئله:
این مهارت عبارت است از تعریف دقیق مشکلی که فرد با آن روبه رو است، شناسایی و بررسی راه حلهای موجود و برگزیدن و اجرای راه حل مناسب و ارزیابی فرآیند حل مسئله به طوری که با انتخاب راه حلی با بیشترین منفعت و کمترین ضرر مادی و معنوی از راههای غیرسالم برای حل مشکلات خویش استفاده نکند و بر مشکلاتش نیفزاید.
۳ - مهارت تفکر خلاق:
تولید اندیشه و به گونهای دیگر دیدن اتفاقات اطراف است. فردی که با این مهارت آشنایی دارد در مواجهه با مشکلات در حال کشف راه حلهای نو و بدیع است که کمتر فردی به آن توجه کرده است. در این مهارت افراد میآموزند با شیوههای متفاوت بیندیشند و از تجربههای متعارف و معمولی خود فراتر روند و راه حلهایی را خلق کنند که خاص و ویژه خودشان است.
۴ - مهارت تفکر نقاد:
این مهارت عبارت است از توانایی تحلیل عینی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و بررسی صحت یا سقم چیزی با دلیل، مدرک و استدلال و سپس پذیرفتن یا رد کردن آن.
۵ - توانایی برقرار کردن ارتباط موثر:
این مهارت به معنای ابراز احساسات، نیازها و نقطه نظرهای فردی با گوش دادن فعالانه به مخاطب و ایجاد بیشترین رضایت با کمترین تنش و کشمکش است.
۶ - مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی:
مهارتی است برای تعامل مثبت با افراد به خصوص اعضای خانواده در زندگی روزمره، شناسایی مرز روابط با دیگران و ایجاد روابط صمیمانه متعهدانه.
۷ - مهارت خودآگاهی:
خودآگاهی به معنی توانایی فرد در شناخت خود و نیز شناسایی خواستهها، نیازها و احساسات و نقاط ضعف و قدرت است. در این مهارت فرد میآموزد که چه شرایط یا موقعیتهایی برای او عذاب آور است.
۸ - مهارت همدلی:
در این مهارت فرد میآموزد که چگونه احساسات افراد دیگر را تحت شرایط مختلف درک کند، تفاوتهای فردی را بپذیرد و با پیش داوری و قضاوت با دیگران برخورد نکند.
۹ - مهارتهای مقابله با هیجانها:
شناخت هیجانهایی از قبیل شادی، ترس، حسادت، غم و تاثیر آنها بر رفتار خود و دیگران و فراگیری نحوه اداره آنها و واکنش مناسب در برابر آنها.
۱۰ - مهارت مقابله با استرس:
در این مهارت فرد میآموزد چگونه با فشارها و تنشهای ناشی از زندگی و همچنین استرسهای دیگر مقابله یا آنها را مدیریت کند تا باعث فرسودگی روانی و جسمانیاش نشود. (دکتر هادی صدری، کارشناس و مشاور خانواده/ خراسان)
233
تیم تحقیق دانشگاه مریلند آمریکا به سرپرستی «مارگارت مک کارتی» به مطالعه و بررسی رشد مغز در نوزاد تازه متولدشده موش ها پرداختند.
این محققان دریافتند که «استرادیول» یکی از هورمون های جنسی مهم در زنان و از مشتقات هورمون تستوسترون، باعث ایجاد مکانسیمی می شود که ژن های مشخص فعال در مغز، به آنها اجازه می دهد فرآیند ایجاد خصوصیات جنسی مردانه را در فرد ماده آغاز کند.
این فرآیند شامل یک گروه از آنزیم های شناخته شده DNA methyltransferases یا Dnmts است که دی ان ای را در سرکوب تجلی ژن، تغییر می دهد.
پژوهشگران همچنین دریافتند که با مهار Dnmts، می توانند وضعیت ایجاد جنس نر و ماده موش را تغییر دهند. این محققان مهارکننده های Dnmts را در بخش خاصی از مغز موش ماده، بخشی موسوم بهpreoptic یا POA تزریق کردند. قابل ذکر است که در همه گونه های مطالعه شده در این تحقیقات (از جمله انسان)، بخش POA نقش کلیدی در وضعیت و رفتار مشخص جنسی مردانه بازی می کند.
این تزریق ها پس از هفته اول تولد، زمانی که به نظر می رسید دریچه تمایز جنسی مغز در حال بسته شدن است، انجام شد. با وجود این بخش preoptic در این جانوران، تغییر کرده و ویژگی های ساختاری یک موش نر را دریافت کرد. موش های ماده نیز به طور متفاوتی رفتار جنسی معمولی موش های نر را از خود نشان دادند.
در آزمایش هایی دیگر محققان ژن Dnmts را در موش های ماده از بین بردند. این حیوانات همچنین الگوهای رفتاری مردانه را از خود نشان دادند.(مهر)
به گزارش جام جم سرا ، تلخ است، اما حالا نوبت فرزند است که به اختیار یا به اجبار باید یکی را انتخاب کند و بپذیرد که از این به بعد قرار است یک روز مهمان این خانه و روز دیگر مهمان آن خانه شود، یک روز دلتنگ پدر و روز دیگر بیقرار مادر شود. طلاقی که در بعضی از خانوادهها، بهترین گزینه است همه چیز را جدا کرده است، هر کس سهم خودش را برده و در این میان فقط یک نقطه اشتراک باقیمانده، و آن هم یک کودک معصوم است.
دلیل طلاق هر چه میخواهد باشد، مهم این است که زندگی در یک خانواده جدا، اما آرام و منطقی، بسیار بهتر از زندگی در یک خانواده آشفته است. طبیعی است که فشار و اضطراب ناشی از طلاق به تنهایی میتواند مادر و پدر را از نظر روانی ضعیف و آسیبپذیر کند؛ با این حال والدین باید بدانند حتی وقتی جدا شدهاند، باز هم پدر یا مادر فرزند خود هستند و جدایی هرچند سخت و اضطرابآور باشد، باز هم چیزی از این مسئولیت کم نمیکند. مهمترین وظیفه والدین در چنین موقعیتی، دیدن و به رسمیت شناختن فرزندان است. باید این نکته را در نظر داشته باشید که قرار دادن کودکان در یک فضای مبهم، آسیب بیشتری به آنها وارد میکند، پس «سیاست سکوت» پیشهکردن در این وضعیت کمکی به اوضاع روانی فرزندتان نمیکند، اما چه باید کرد؟
با فرزند خود صحبت کنید
فرزندتان در هر سنی که هست شما موظفید با او در مورد طلاق صحبت کنید. معنی طلاق و دوپاره شدن خانواده را برایش بگویید و پیشبینی مختصری از آینده داشته باشید و تا حدودی وضعیت حضانت او را برایش روشن کنید. بسیاری از کودکان تا سنین 9ـ 8 سالگی فکر میکنند شیطنتهای آنان دلیل این جدایی است، بنابراین یک احساس گناه سنگین را با خود میکشند. توضیحاتی ندهید که ذهن او آشفتهتر شود، بلکه بگویید این موضوع بین شما دو نفر اتفاق افتاده و هیچ کس نقشی در این جدایی نداشته است.
او حق دارد هر دوی شما را دوست داشته باشد
برخی از والدین وقتی به جدایی میرسند، خشمگین هستند و گمان میکنند همسرشان سبب تباهی زندگی آنها شده است، آنها فکر میکنند همان طور که خودشان درگیر خشم و عصبانیت هستند، فرزندشان هم باید چنین باشد، در حالی که واقعیت چیز دیگری است، همسر شما پدر یا مادر فرزندتان است و او بیقید و شرط والدینش را دوست دارد.
هر دو با فرزند وقت بگذرانید
با توافق یا بیتوافق، سرانجام کودک به یکی از والدین سپرده میشود و این به معنای برنده بودن یکی و بازنده بودن دیگری نیست، زیرا والدین باید برای دیدار مستمر با کودک خود، به یک توافق برسند. گاهی والدین تصمیم میگیرند که کودک در هر ماه، یک هفته را نزد والد دیگر بگذراند، این در حالی است که دیدار مستمر والدین در دفعات بیشتر و زمان کوتاهتر، مثلا هفتهای یکبار یا دوبار، بخصوص برای کودکانی با سنین پایینتر بهتر است. اینکه در یک ماه یک هفته را نزد والد دیگر باشد سبب میشود برنامههایشان به هم بریزد و این اسبابکشی موقتی، معمولا برای کودکان خوشایند نیست.
با هم هماهنگ باشید
هر چقدر هم که با هم اختلافنظر داشته باشید، باید درباره مسائل مربوط به فرزندتان با هم هماهنگ شوید. شاید بپرسید چه مسائلی؟ مسائلی مثل زمان تماشای تلویزیون، تنبیه یا تشویق، مقررات رفت و آمد با دوستانش، خرید تبلت، تلفن همراه یا رایانه، رفتن به کلاسهای هنری، ورزشی و... . حتی سعی کنید در دادن هدیه به فرزندتان با یکدیگر هماهنگ شوید، یعنی سعی نکنید با دادن هدایای گرانقیمت یا چیزهایی که همسرتان با آنها موافق نیست محبت او را جلب کنید. ممکن است شما درباره مسالهای با همسرتان دچار اختلافنظر شوید، اما فراموش نکنید که نباید این اختلافنظر برای فرزندتان تبدیل به فرصتی برای سوءاستفاده شود، پس حتی اگر درباره مسالهای رضایت کامل ندارید، بهتر است به نتیجهای بینابینی برسید و در آن با هم هماهنگ رفتار کنید. این هماهنگی نیازمند صحبتهای حضوری یا تلفنی با همسر سابقتان است. این نکته را در نظر داشته باشید که ناهماهنگی بین والدین بخصوص در سنین نوجوانی، کنترل رفتار فرزند را ناممکن میکند.
فعالیتهای مشترک را به رسمیت بشناسید
یکی از نگرانیهای کودکان طلاق توضیح دادن این مساله است که چرا پدر یا مادر در فلان برنامه تنها آمدهاند؛ بنابراین در موقعیتهای مهمی که معمولا والدین هر دو در کنار فرزندانشان حضور دارند، سعی کنید که با هم در آن برنامه شرکت کنید، در موارد پزشکی هم که باید هر دو تصمیمگیری کنید بهتر است هر دو حضور داشته باشید.
فرزندتان را واسطه نکنید: اگر قرار است پیغامی به همسرتان بدهید، حتما خودتان این کار را بکنید. برای هماهنگی در مورد مسائل مالی یا تربیتی، به هیچ وجه فرزند خود را واسطه قرار ندهید، زیرا این کار برای او عذابآور است. معمولا فرزندان علاوه بر انتقال پیغام شما، این اضطراب را هم با خود حمل میکنند که واکنش پدر یا مادرشان نسبت به این پیغام چه خواهد بود.
هرگاه یکی از شما یا هر دویتان ازدواج کردید
احتمال ازدواج پس از جدایی بخصوص برای زوجینی که در سنین جوانی از هم جدا میشوند زیاد است و این یک اتفاق طبیعی و منطقی در زندگی آنان محسوب میشود، اما کنجکاوی درباره این تازهوارد در زندگی همسر سابق، آن هم از طریق رفت و آمدهای فرزند به او حس جاسوسی و خیانتکاری میدهد ضمن اینکه واکنش شما به اخبار تازه او میتواند حس او را نیز تحت تاثیر قرار دهد. تا جایی که میتوانید سعی کنید نگاه فرزندتان را نسبت به ازدواج مجدد والد دیگر مثبت کنید و برایش توضیح دهید که این یک اتفاق طبیعی در زندگی هر دوی شما خواهد بود.
اگر فرزندتان با شما زندگی نمیکند
فرقی نمیکند قانون او را به والد دیگر سپرده باشد یا توافق خودتان، در هر صورت فرزندتان با شما زندگی نخواهد کرد و بیشتر وقتش را نزد والد دیگر میگذراند، اما مراقب باشید که حضور شما در زندگیاش کمرنگ نباشد یعنی در موقعیتهای مهم، همیشه همراهش باشید، زمانهای مشخصی از روز را با او تلفنی حرف بزنید، اگر توانستید با والد دیگر توافق کنید، هر روز مسیر مدرسه تا خانه همسر سابقتان را با او همراه شوید. به وقت خودش او را تشویق و به وقت خودش تنبیهاش کنید و خلاصه سعی کنید حضورتان به عنوان مادر یا پدر برای فرزندتان ملموس باشد.
اگر فرزندتان با شما زندگی میکند
نه از این طرف بام بیفتید و نه از آن طرف! یعنی نه خودتان را برنده بدانید و نه مدام غر بزنید که همه گرفتاریها و مسئولیتها به دوش شماست. سعی کنید والد دیگر را در مسئولیتهای مربوط به فرزندتان شریک و فرزند را هم به بودن در کنار والد دیگر تشویق کنید. به هیچ وجه در مقابل فرزند به والد دیگر توهین نکنید یا اینکه او را در مقام قضاوت قرار ندهید. او فقط یک کودک است که فارغ از تمام دعواها و درگیریها مادر و پدرش را دوست دارد.
شیما نادری - چاردیواری