پاسخ مشاور: اجازه دهید در ابتدا یک نکته را کاملا برایتان روشن کنم: ابتلا به این اختلال تقصیر شما نیست چرا که شما مسئول ساختار زیستشناختیتان نیستید.
وسواسهای فکری هنگامی به وجود میآید که افکار مزاحم به شکلی سوء تعبیر شده که اضطراب زاست. افراد وسواسی برای رهایی از این افکار ناخوشایند، با انجام یکسری رفتارها، اضطرابشان را کاهش میدهند. آمادگی ذهنی شما برای شروع درمان و تلاش برای رهایی از این افکار، بخش مهم درمان این اختلال محسوب میشود. در ادامه راهبردهایی بیان شده که شما را در این امر یاری خواهد کرد.
۱-علت را جستوجو کنید:
فهمیدن اینکه چه چیزهایی به ایجاد این افکار وسواسی در شما منجر شده است، نه تنها در کشف راههای بهبودی کمک میکند بلکه میتواند اضطراب حاصل از این افکار را نیز در شما کاهش دهد. برای این منظور در برگهای مشاهدات، تجربهها و منابع با نفوذ مثل رسانه، دوستان و خانواده را که در این زمینه احتمالا اثرگذار بودهاند یادداشت کنید. در قسمت منابع با نفوذ میتوانید به نقش یکی از دوستانتان اشاره کنید؛ برای مثال: یادم میآید که دوستم مریم هم وسواس تمیزی داشت.
۲-افکار و رفتارهای وسواسیتان را شناسایی کنید:
سه تا از این فکرهای وسواسی رادر نظر بگیرید؛ مثلا از خودتان بپرسید که کدام فکر بیشتر اذیتتان میکند؟ یا اینکه کدام فکر وسواسی بیشتر به ذهنتان میآید؟ آنها را یادداشت کنید و رفتارهایی را که برای رهایی از آنها انجام میدهید نیز، در مقابل آنها بنویسید.
۳-موضوع آغازگر را بیابید:
حال که مهمترین افکار وسواسی خودتان را مشخص کردید، موقعیتها یا عواملی که این افکار را به ذهنتان متبادر میکنند، یادداشت کنید. برای مثال از خودتان بپرسید که وقتی چه چیزهایی در خانه تمیز نباشند، این افکار به سراغم میآیند؟ یا چه چیزهایی باعث میشود به تمیزکاری بپردازید؟ هرگاه آغازگر جدیدی را پیدا کردید به یادداشتتان بیفزایید.
۴-رفتارهای اجتنابیتان را بشناسید:
اجتناب از موقعیت خطرناک، امری طبیعی است احتمالا شما هم اجتنابهایی در رابطه با افکارتان تجربه میکنید. لازم میدانم توجه شما را به این نکته جلب کنم که اجتناب فقط به طور موقت به شما آرامش میدهد و در واقع یک راهبرد غیرموثر است. پس لازم است این الگوی اجتنابی تداوم بخش را بشناسید تا قادر باشید بر آن غلبه کنید. برای این منظور مواردی را که به علت افکار وسواسی از آنها اجتناب میکنید یادداشت کنید؛ مثلا از خودتان بپرسید که از کدام موقعیت، مکان یا شیء اجتناب میکنید؟
۵-با اجتنابهایتان مواجه شوید:
پس از شناسایی این موارد، تصور کنید که با آنها مواجه شدهاید، پس از چند بار تکرار این تمرین ذهنی، به صورت واقعی با آنها مواجه شوید و در موقعیت اضطراب زا باقی بمانید تا بتوانید این الگوی پایدار اجتنابهایتان را بشکنید. در ابتدا که با این موقعیتها روبه رو میشوید طبیعی است که اضطرابتان افزایش یابد، اما اگر در موقعیت بمانید خود به خود از شدت اضطرابتان کاسته میشود. (فاطمه شیبک - کارشناس ارشد روانشناسی/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
میثم شیرزاد دستیار تخصصی طب سنتی اظهار داشت: گاهی پیش میآید که به دلایلی فردی پُرخوری میکند و به دلیل پرخوریاش نیاز است که وعده بعدی غذا را امساک کند. به دلیل اینکه بار بیش از حد بر معده, کبد و دستگاه گوارش وارد کرده و نیاز است فرصتی را بدهد به دستگاه گوارش که آن بخش اضافی را هضم کنند و سوء هضم ایجاد نشود.
به گزارش تسنیم، این دستیار تخصصی طب سنتی ادامه داد: یعنی مادهای که بیش از توان بدن وارد بدن شده هضمش دچار اختلال میشود و مواد غیر طبیعی در بدن ایجاد میکند. شیرزاد افزود: یعنی آن چه که باید خلط صالح و طبیعی به مصرف بدن و ارگانهای بدن برسد, تبدیل به یک ماده غیر طبیعی میشود که برای بدن مضر است.
وی گفت: علائم اختلال هضم و تولید مواد غیر طبیعی در بدن را در بیماریهای مختلف را میتوان دید مانند ساخته شدن ماده سودای غیر طبیعی که نشانه آن تیرگی صورت، تیرگی سفیدی چشم, اختلالات خواب و اختلالات فکری است که برخی از افراد با آن مواجه میشوند.
این دستیار تخصصی طب سنتی خاطرنشان کرد: یک بخشی از تیرگیهای صورت، بیخوابیها و ... به خاطر اختلالات هضم معدی است. فرد یا بدخوری کرده و بیش از نیاز خورده و بخشی که بدن توان هضمش را نداشته تبدیل به مواد مضر برای بدن کرده است.
موضوع وسواس کودکان و راههای درمان امن را با دکتر کتایون خوشابی، روانپزشک کودکان در میان گذاشتیم. او در اینباره میگوید: وسواس جزو اختلالات اضطرابی است و در هر سنی از جمله در سن کودکی دیده میشود و تعریف کلی وسواس این است که یک فکر مزاحم تکراری یا یک عمل اجباری است که فرد مرتب خودش را ملزم به تکرار آن میکند.
عوامل ژنتیکی و تربیتی مؤثر در وسواس
وسواس خیلی جنبه ژنتیک دارد و بهطور معمول وقتی وسواس را در کودکی میبینیم باید رد پایش را در وجود اعضای درجه یک خانواده دنبال کنیم.
دکتر خوشابی، معتقد است در اغلب موارد عوامل زیستی و ژنتیکی در به وجود آمدن وسواس مؤثرند، اما در این زمینه عوامل تربیتی و الگوپذیری کودک از یکی از نزدیکان هم بیتأثیر نیست.
وی میافزاید: مادری که وسواس دارد و مرتب تمیزی و کثیفی را به فرزندانش گوشزد میکند و ممکن است زمینه ژنی را هم، کودک از او گرفته باشد، بهطور حتم او رفتارها و افکار وسواسی مادرش را از خود نشان میدهد. یعنی هم عوامل ژنتیک مؤثر است و هم عامل الگوپذیری؛ کودک نسبت به رفتارهای وسواسی که از یکی از افراد خانواده سر میزند حساس میشود و همان الگوی وسواسی را از او میگیرد و انجام میدهد بنابراین این وسواس ممکن است از نسلی به نسل دیگر، هم از طریق الگوپذیری منتقل شود.
وسواسهای گذرای دوران کودکی
نکته قابل توجه در مورد وسواس کودکان این است که به طور معمول در بیشتر کودکان در سنین مختلف وسواسهای دورهای مشاهده میشود.
دکتر خوشابی، با اشاره به این موضوع میگوید: این وسواسهای دورهای بهصورت گذرا و موقتی وجود دارند مثل وسواس جفت کردن کفشها که در خیلی از بچهها وجود دارد یا رعایت نظم و ترتیب خاصی که به صورت گذراست و بعد از مدتی فراموش میشود.
گاهی هم بچهها در سنین کودکی به خیسی حساس هستند و نسبت به آن وسواس نشان میدهند و با خیس شدن بشدت برآشفته میشوند یا نسبت به درهای باز وسواس دارند و تا همه درها را نبندند، آرام و قرار نمیگیرند اما این وسواسها در دوران کودکی موقتی و گذرا هستند و شدت آنها کم است و نیاز به درمان هم ندارند.
انواع وسواسهای کودکان
هر چقدر سن بچهها بالاتر میرود شکل وسواسهایشان هم تغییر میکند و در خیلی از موارد وسواسهای شایع و گذرای این کودکان ممکن است به وسواسهای شدیدتری که حالت بیماری دارد و نیاز به درمان پیدا میکند، تبدیل شود.
دکتر خوشابی به وسواسهای شایع فکری در کودکان اشاره میکند و میگوید: مهمترین وسواس فکری کودکان مربوط به بیماری، آلودگی و میکروب است و همینطور وسواس شمردن به این صورت که وقتی میخواهند یک کاری را انجام دهند حتما باید تا یک عددی بشمارند و بعد آن کار را انجام دهند.
وی میافزاید: نوع دیگری از وسواس فکری کودکان تکرار کلمات و جملات است که با این کار از والدینشان هم انتظار تائید دارند مثل کودکی که هر شب پیش از خواب چندین بار جمله شب بخیر را تکرار میکند و انتظار دارد هر بار هم والدینش جواب او را به شکلی که او میخواهد، بدهند.
نوع دیگری از وسواسهای فکری کودکان، افکار جنسی است که به صورت فکرهای وسواسی مزاحم به مغز کودک هجوم میآورند و او را آزار میدهند.
دکتر خوشابی میگوید: فکرهای مزاحم دیگری هم هستند که کودک وسواسی را اذیت میکنند، مثل وقتی که او مشغول پایین آمدن از پلههای مدرسه است و وقتی همسالانش جلوی او حرکت میکنند مدام این فکر به ذهنش خطور میکند که شاید او را هل بدهند و به او آسیب برسانند.
در مورد بچههای مدرسهای نوع دیگری از وسواس فکری وجود دارد که در فرهنگ ما هم بسیار شایع است و طی آن حتما دانشآموز باید از «الف» تا «ی» کتاب را عین خودش خط به خط حفظ کند و اگر کمی در ذهن خود فکر کنند که چیزی را جا گذاشتهاند آنقدر آن متن یا پاراگراف را تکرار میکنند تا عین آن را حفظ شوند.
نوع دیگری از وسواس کودکان شکهای وسواسی است، مثل کودکی که در را میبندد، اما بلافاصله این فکر به مغزش خطور میکند که در را نبسته است و خودش را ملزم میکند که بارها و بارها برگردد و آن را بررسی کند که بسته شده است یا خیر که حتی گاهی دیده شده دستگیره در، در اثر بررسیهای بیش از حد کودک شل یا خراب شده است.
در مورد وسواسهای عملی کودکان هم میتوان به وسواسهای شستوشو در کودکانی که به تمیزی و کثیفی و نجسی و پاکی حساس هستند، اشاره کرد.
همچنین بعضی از کودکان دچار وسواس عملی این فکر به ذهنشان خطور میکند که باید هرچیزی را لمس کنند مثلا وقتی میخواهند از در رد شوند حتما باید دیوار کنار آن را لمس کنند، در غیر این صورت برای خودشان یا اطرافیان آنها اتفاق بدی خواهد افتاد.
تشخیص و درمان وسواس کودکان
برای تشخیص بیماری وسواس در کودکان، شدت و طول زمان رفتار و فکر وسواسی بسیار اهمیت دارد.
دکتر خوشابی، متخصص روانپزشکی کودک با اشاره به اهمیت شدت و طول زمان وسواس میگوید: به طور معمول وسواسی که بیش از 2 تا 3 ماه طول میکشد و شدت آن هم بهاندازهای است که هم خود کودک و هم اطرافیانش را ناراحت میکند، نیاز به شروع درمان دارد. برای درمان وسواس کودکان باید هم از درمان دارویی و هم درمان غیردارویی استفاده کنیم. داروهای ضدوسواس مختلفی وجود دارند که به کودکان برای کنترل رفتارها و افکار وسواسیشان کمک میکند.
دکتر خوشابی با تأکید بر اینکه درمان مؤثر، دارو درمانی به همراه درمانهای رفتاری ـ شناختی است، میگوید: معمولا درمان دارویی توسط روانپزشک انجام میشود و درمانهای رفتاری ـ شناختی هم توسط روانشناسان بالینی کودک انجام میگردد که در کنار هم برای کنترل رفتارها و افکار وسواسی کودکان بسیار مؤثر است.
الهام طباطبایی - چاردیواری
خودش میداند و متوجه است اشکالی در کار است، اما ناخودآگاه به انجام چنین رفتارهای تکرارشوندهای مجبور است. در واقع، احساس اجبار به انجام چنین رفتاری بهطور تکرارشونده ممکن است نشانهای برای وسواس فکری ـ عملی باشد. در اختلال وسواس فرد ممکن است احساس پریشانی، افکار ناخواسته یا تصاویری داشته باشد که اصلا مفهومی ندارد. اگر هم فرد سعی کند این افکار یا تصاویر را نادیده بگیرد دچار عذاب وجدان میشود.
چرا وسواسی میشوید؟
جالب است بدانید مطالعات مغزی در خواب نشان میدهد اختلال وسواس ریشه در افسردگی دارد .
مهشید آقاجانبیک، کارشناس روانشناسی درباره عوامل موثر در بروز وسواس به جامجم میگوید: مطالعات ژنتیک نشان داده است حداقل در مواردی از اختلال وسواس، عامل ارثی وجود دارد که میزان بروز آن در بستگان درجه اول بیمار 3 تا 7 درصد است.
وی تاکید میکند: بیشتر بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری (تکرارهای اجباری) علائم جبری را پیش از بیماری بروز نمیدهند بنابراین چنین صفاتی لازمه پیدایش اختلال وسواسی جبری نیست. از سوی دیگر، گاهی اختلال وسواس بر اثر عادتهای رفتاری است که با گذشت زمان، آموخته و در درون فرد نهادینه میشود.
دکتر مسعود اسدی، روانشناس هم در این باره به جامجم میگوید: براساس بررسیها، وسواس همزمان با بلوغ در افراد شکل میگیرد و بتدریج رشد میکند. زمینه ژنتیک، موقعیتهای فردی و اجتماعی و البته سبک زندگی هم میتواند باعث بروز رفتارهای وسواس گونه باشد. به عنوان مثال یک مادر دلسوز که مدام میترسد به فرزندش آسیبی برساند، در معرض وسواسهای فکری ـ رفتاری قرار خواهد گرفت و با مراقبتهای 24 ساعته در ظاهر دچار کاهش اضطراب میشود، در حالی که رهایی از اضطراب موقتی است و خیلی زود شرایط به گونهای میشود تا رفتارهای ناشی از وسواس را مدام تکرار کنند و این عمل خیلی زود به یک رفتار وسواسی از نوع بیماری تبدیل خواهد شد.
وسواس، بیماری روانی نیست
وسواس یک اختلال اضطرابی است نه یک بیماری روانی، یعنی درجهای خفیفتر از بیماری دارد. به بیان دیگر، علامت اصلی اختلال این است که فرد آگاه است چه مشکلی دارد.
آقاجان بیک با بیان این مطالب میافزاید: پایه این نوع اختلال، اضطراب است که از فکر شروع و در نهایت به عمل اجباری و تکراری میانجامد. به بیان دیگر اگر وسواس از نوع فکری باشد در مقطعی از اختلال به شکلی مزاحم و نامناسب تجربه و باعث اضطراب یا ناراحتی میشود. در حالی که شخص واقف است افکار یا تصاویر ذهنی وسواس گونه محصول ذهن او هستند.
نوع دیگری از وسواس، تلفیق فکری و عملی است. افرادی که گرفتار این نوع وسواس هستند هم افکار ناراحتکننده و هم رفتارهای تکرارشونده را تجربه میکنند. این در حالی است که این بیماری موجب میشود فرد زمان زیادی را صرف رفتارهای وسواسگونه کند و نتواند روی کارش تمرکز داشته باشد و بشدت دچار مشکل شود.
چرا وسواس باید درمان شود؟
اما چرا وسواسها چه از نوع فکری باشد و چه عملی یا تلفیقی باید درمان شود؟ دکتر اسدی پاسخ میدهد: باید بدانید وسواس میتواند مشکلات جدی برای فرد ایجاد کند. این افراد ساعتهای زیادی در طول روز را صرف رفتارهای وسواسی میکنند و از انجام بسیاری از کارهای مهم روزانه باز میمانند. همچنین بیشتر بیماران وسواسی از رفتن به مکانها و قرار گرفتن در موقعیتهای خانوادگی و اجتماعی خودداری میکنند، چون بشدت درگیر رفتارها و افکار وسواسی هستند و همین موضوع میتواند به تشدید بیماری وسواس و حتی افسردگیشان بینجامد.
وی با تاکید بر این که ازجمله مهمترین روشهای درمان وسواس، درمان رفتاریشناختی است، میگوید: از طریق این روش درمانی، بیمار یاد میگیرد اضطراب خود را بدون انجام رفتارهای وسواسی کنترل کند. در واقع، پزشک کمک میکند فرد با چیزهایی که بیشتر از همه از آنها میترسد بتدریج روبهرو شود تا بالاخره بتواند ترس را بدون انجام رفتارهای وسواسی مهار کند. از طرفی، جلسات درمانی معمولا حدود 15 تا 20 جلسه طول میکشد، اما بیمارانی که علائم وسواس شدیدتری دارند ممکن است به تعداد جلسات بیشتری نیاز پیدا کنند.
اگر وسواس درمان نشود...
آقاجان بیک در این باره میگوید: اختلال وسواس حتما باید جدی گرفته و درمان شود، زیرا اگر وسواس ادامه پیدا کند، میتواند به روابط اجتماعی شخص بیشتر آسیب بزند و اختلال ایجاد کند. همچنین این اختلال میتواند باعث ایجاد اختلالهای اضطرابی و افسردگی شود و در نتیجه خطر خودکشی را افزایش دهد؛ چراکه موجب پریشانی و تضعیف روحیه میشود. همچنین به دلیل گرایش افراد به مکانیسمهای ناسالم برای کنار آمدن با این اختلال، خطر استفاده از الکل و مواد مخدر را افزایش میدهد.
پونه شیرازی و پریسا اصولی
به گزارش جام جم سرا ، در اغلب موارد بیمار از رفتار غیرعادی و ناهنجار خود آگاه است ولی نمیتواند از قید آن رهایی یابد و گاهی بهناچار رفتاری را برخلاف میل و خواستهاش انجام میدهد. وسواس فکری، وسواس عملی و وسواس ترس از شایعترین انواع این بیماری است.
مطالعات نشان داده است برخی از انواع وسواس همگام با بلوغ و همزمان با ترشح و غلیان هورمونهای جنسی در افراد پا گرفته و بهتدریج رشد میکند. به طور معمول سطح هوشی این افراد متوسط و حتی بالاتر از حد متوسط است و در زندگی شخصی حساستر از بقیه هستند. وراثت، شیوه تربیت، وضعیت هوشیاری، ناامنی و اضطراب و برخی عوامل ناشناخته دیگر از ریشههای تظاهر این بیماری است.
چه باید کرد؟
1ـ بیمار را به منطقهای خوش آب و هوا برده و به نوعی محیط زندگی او را متنوع کنید. این محیط باید سالم و به دور از هر گونه تنش و عوامل ترس و اضطراب باشد. این شرایط باید توسط والدین یا همسر بیمار مهیا شود. البته باید بدانید، تغییر ناگهانی خانه یا محل کار بدون نظر بیمار موجب بروز افسردگی در او میشود.
2ـ فرد را از گوشهگیری و تنهایی بیرون بکشید و فرصت بیکاری را از او بگیرید . با ایجاد سرگرمی و واگذاری مسئولیتهای مختلف کاری، مشغولیت ذهنی او را به محیط اطراف زیاد کرده و وقت بیمار را پر کنید. با این روش او فرصتی برای پرداختن به افکار وسواسی نداشته و به مرور اضطراب او
کاهش مییابد.
بازی با کودکان، معاشرت با افراد شاد و دوستان صمیمی، شرکت در مهمانیهای خانوادگی، مسافرتهای دستهجمعی و شرکت در فعالیتهای گروهی تا حدود زیادی او را به واقعیات زندگی و ناچیز بودن علائم بیماری آگاه میسازد.
3ـ حس غرور و اعتماد به نفس فرد را بالا ببرید و با او در مورد ویژگیهای مثبت اخلاقی و تواناییهای منحصر به فردش حرف بزنید.
4ـ از بیمار بخواهید که در مورد موضوع وسواس بیشتر فکر کند و عاقلانه با آن مبارزه کند. البته این کار تا حدود زیادی سخت اما شدنی است.
5 ـ اگر در رفتار یا اعمال وسواسی شدید و این مشکل غیرقابل کنترل شد نترسید و به روانپزشک مراجعه کنید. این بیماری طولانیمدت است، اما مشابه بیماریهای جسمانی درمانپذیر است و گاهی به صورت دورهای زندگی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد.
ضمیمه چاردیواری
به گزارش جام جم سرا ، موضوعهای مختلفی ممکن است در این اختلال دیده شوند که شایعترین آنها وسواس شستوشوست، اما انواع دیگری چون وسواس نجس و پاکی، وسواس شمارش، وسواس چک کردن و وسواس فکری نیز در این اختلال به چشم میآیند. این اختلال در مطالعات اخیر بیش از 5 درصد مردم کشور ما را به خود گرفتار کرده است که بالاتر از میانگین جهانی در مورد این اختلال است.
حد تمیزی و وسواس کجاست؟
خانوادهها باید بدانند که بین تمیز بودن طبیعی یا حتی اندکی بیش از طبیعی و وسواس شستوشو یا انواع وسواسها با حالتهای نرمال حد و مرز مشخصی وجود دارد. اگر بیمار به واسطه اشتغال به اعمال مربوطه، دچار افت عملکرد شود و نتواند وظایف خود را در دیگر جنبههای زندگی بخوبی انجام دهد دچار وسواس شده است. مشخصا اگر اشتغال به اعمال وسواسی در روز بیش از یک ساعت باشد تشخیص اختلال وسواسی جبری به طور جدی مطرح میشود.
آیا باید به بیمار اطمینان داد؟
همانگونه که ذکر شد بیماران وسواسی برای کاهش اضطراب خود نیازمند تکرار اعمال وسواسی هستند بویژه با پیشرفت بیماری دیگر خود قادر به خاتمه رفتار خود نیستند و مدام از یک فرد دیگر که معمولا یکی از اعضای خانواده است میخواهند که به ایشان این اطمینان را بدهد که رفتار آنها کافی است و موجب برطرف شدن عامل فرضی آزارنده شده است. اعضای خانواده هم که معمولا از سماجت و تکرار این افراد به تنگ میآیند میپذیرند که این اطمینانبخشی را برای بهبود کوتاه مدت فرد انجام بدهند. غافل از این که اطمینان دادن به این افراد نه فقط سبب بهبودی نمیشود، بلکه پس از مدتی سبب بدتر شدن شرایط میشود و مانع بزرگی در بهبود بیماری به شمار میرود. پس اجتناب از اطمینانبخشی به این بیماران از وظایف اصلی خانواده است.
آیا وسواس ناشی از ضعف شخصیت است؟
باور به این که وسواس ناشی از ضعف شخصیت یا ایمان است ازجمله آزارندهترین و اشتباهترین باورهایی که متاسفانه در جامعه ما به گوش میرسد. خانوادهها باید بدانند که وسواس ازجمله اختلالات روانپزشکی است که علت اصلی آن مشکلات عملکردی در بخشهایی از مغز است و در واقع خود بیمار اختیاری در ایجاد و بهبودی علائم ندارد. درست مانند بیماری قندخون یا دیابت که بهواسطه مشکل در ترشح یا اثربخشی انسولین است و راهکار اصلی آن کنترل قند با تزریق انسولین یا مصرف داروست. در این بین نقشی اصلی خانوادهها این است که با صبوری بیمار خود را برای درمان به نزد روانپزشک بیاورند و هرگونه القای این باور که خود فرد باید بر وسواس خود غلبه کند میتواند برای بیمار مخرب و دلسردکننده باشد.
نقش مذهب در این بین چیست؟
همانگونه که ذکر شد مذهب یکی از موضوعات شایع وسواس است. چه بسیار افراد معتقدی که به خاطر ابتلا به این بیماری، نسبت به صحت طهارت، وضو و قرائت نماز و دیگر فرایض مذهبی خود مدام شک میکنند و این شک آنقدر شدید میشود که در نهایت حتی سبب ناتوانی این افراد در ادای فرایض مذهبی میشود. خوشبختانه از مدتها پیش علمای مذهبی با علم به اثرات مخرب این بیماری، در موارد متعددی شک فرد کثیرالشک که همان فرد وسواسی است را باطل دانسته و حکم به بیتوجهی به آن دادهاند.
در سالهای اخیر نیز با افزایش تعامل بین این قشر و روانپزشکان و روانشناسان نقش ایشان در بهبودی بیشتر بیماران پررنگتر شده است. بیماران وسواسی بهواسطه همین افکار آزارنده و نیاز به اطمینانبخشی مدام به دفاتر مراجع زنگ میزنند و در سالهای اخیر پاسخ دفتر بسیاری از مراجع، توصیه به پیگیری و ممارست به درمان است. پس در حال حاضر نقش اعتقادات مذهبی با همراهی نهادهای مربوطه به صورت نقشی مفید و مثبت در درمان این بیماری خودنمایی میکند.
شک وسواسی به خیانت همسر
نوعی وسواس آزارنده که میتواند کانون خانواده را بسیار متزلزل کند و سبب دلخوری زوجین شود شک وسواسی با موضوع خیانت همسر است. در این نوع وسواس، فرد مداوم درباره رابطه همسرش با دیگران و نیت او شک میکند و با وجود این که خود میداند این شک بیجاست احساس اضطراب میکند که با تماس تلفنی، تعقیب یا چک کردن همسرش از او کسب اطلاع میکند. نقش مهم همسر فرد بیمار این است که این رفتار را به پای بدذاتی و بیمعرفتی فرد بیمار نگذارد و دریابد که این حالتی از بیماری است و با درمان بسیار بهتر میشود.
روند درمان
وسواس از جمله بیماریهای درمانپذیر روانپزشکی است و چه بسیار بیمارانی که با درمان به عملکرد متعادل و موثر فردی خود برمیگردند. تنها نکته در درمان وسواس این است که معمولا برای شروع اثرات مفید خود نیاز به زمان بیشتری از دیگر اختلالات روانپزشکی دارد. به طور مثال ممکن است نیاز باشد بیمار دو تا سه ماه داروی خود را ادامه بدهد تا اثرات دارو بر بیماری شروع شود و البته باید مدتی بیش از یکسال تحت نظر پزشک درمان را پی بگیرد و ادامه کاهش یا امکان قطع مصرف دارو را تنها با نظر روانپزشک انجام دهد. در این بین و بویژه در ابتدای درمان و برای سپری کردن و صبوری در این مدت نقش حمایتهای منطقی و با نظارت روانپزشک توسط خانواده بسیار موثر و مفید است.
نقش مهم خانواده
تا چند دهه پیش اطلاعات انسان از اختلال وسواسی جبری مانند بسیاری از حوزههای روانپزشکی و اعصاب مغزی بسیار کم بود و درمان موثر دارویی نیز برای وسواس کشف نشده بود، اما خوشبختانه در چند دهه اخیر درمانهای دارویی و غیردارویی بسیار موثر و ارزشمندی برای درمان این اختلال کشف شده است و هر روزه در کشور ما نیز بسیاری از بیماران با استفاده از این روشها از وسواس نجات پیدا میکنند.
در حال حاضر موثرترین درمان این اختلال ترکیب روشهای دارویی و غیردارویی است و براساس دستورالعملهای معتبر علمی جهان، وسواس از جمله بیماریهای روانپزشکی است که حتما نیازمند درمان دارویی است که این کار توسط روانپزشک انجام میشود و نقش مهم خانواده تشویق و همراهی بیمار برای مراجعه به درمانگاه روانپزشکی و کمک به وی در مصرف داروها و پیگیری درمانهای غیر داروییاش است.
چاردیواری
دختر ۵ ساله ام جدیدا مرتب دست هایش را می شوید و نسبت به چرب و چسبناک شدن دست هایش خیلی حساس شده است و بارها میز غذا را ترک می کند تا دستهایش را بشوید.
حتی اگر دست هایش ماژیکی شوند واکنش شدیدی مثل گریه کردن نشان می دهد. لطفا مرا راهنمایی کنید که چگونه با او رفتار کنم؟
بهترین نوع درمان اختلال وسواس در کودکان استفاده از روش های رفتاردرمانی است.
من توصیه جدی دارم حتما فرزندتان را چند جلسه نزد روان شناس کودک و نوجوان ببرید چرا که درمان کودکان دارای روشهای خاص خود است.
بر طبق این روش ها، ابتدا رفتار درمانگر، کودک را تشویق می کند تا افکار و آئین های وسواسی خود را به طور دقیق و جزءبه جزء شرح دهد، تا او بتواند اجزای کلیدی این رفتارها را شناسایی کند.
آن گاه از او می پرسد که انجام دادن کدام یک از رفتارهای وسواسی اش ضروری نیست و آیا می تواند بدون آن که نگران و مضطرب شود، از انجام آن بخش از رفتارهایش صرف نظر کند.
در این مرحله درمانگر، ضمن پذیرش حالات، افکار و رفتار کودک، سعی می کند به او بفهماند که هر فردی ممکن است در مواردی دچار خشکی رفتار و اشتغالات ذهنی وسواسی شود که به دلایل نامفهومی مدام آن ها را تکرار می کند.
هدف او از این کار آن است که تا حدود زیادی افکار وسواسی کودک را متزلزل کند تا حدی که رفته رفته بتواند گام های موثری برای حذف این گونه رفتارها بردارد.
گروه دیگری از رفتار درمانگران که روش های خود را بر پایه دیدگاه شناخت درمانی استوار کرده اند نیز برای درمان اختلال وسواس در کودکان سعی می کنند
ابتدا به کودک بیاموزند که چگونه می تواند احساسات و افکارش را درباره فکر و عملی که انجام می دهد، تغییر دهد.
برای مثال، اگر کودکی وسواس دست شستن دارد، از او می خواهند که دست هایش را کثیف کند
(مثلاً گل آلود، چرب، خمیری، ماسه ای و …) و سعی کند بدون آن که چندین بار دست هایش را بشوید به بازی خود ادامه دهد و فقط در انتهای بازی دستش را بشوید.
در این روش، تغییر نگرش کودک درباره کثیفی و آلودگی مدنظر است و این که او بتواند به خود بقبولاند که خمیر نوعی وسیله بازی برای کودکان است
که از مواد بهداشتی درست شده است و لزومی نیست در حین خمیربازی چندین بار دست هایش را بشوید.
روش های درمان رفتاری، زمانی که اعضای خانواده هم درگیر حل مشکل شوند، بهترین شیوه درمان محسوب می شود.
طبق نظر روانشناسان و متخصصان علوم رفتاری، کودکانی که برای درمان خود از این گونه شیوه ها استفاده می کنند،
نیاز به حمایت، همکاری و مشارکت تمام اعضای خانواده دارند.
در حقیقت، درصد بهبودی کودک بدون همراهی خانواده خیلی کم می شود،
زیرا شیوه های درمان شناختی رفتاری اغلب با قدری اضطراب و نگرانی توام هستند که اگر حمایت روانشناس،
والدین و اعضای خانواده را همراه نداشته باشد، درمان و بهبود کودک را به تاخیر می اندازد.
زمانی که کودکی دچار مشکل وسواس می شود، اطرافیان او باید به این نکته توجه داشته باشند که کودک گناه و تقصیری ندارد.
وقتی شما قصد درمان و بهبودی کودک را دارید، باید از هر جهت او را مورد حمایت خود قرار دهید.
شما باید بتوانید کمترین بهبودی کودک را تشخیص دهید و او را مورد تشویق و حمایت خود قرار دهید.
تمام اعضای خانواده باید نسبت به این موضوع حساس و هوشیار باشند.
آنان باید تا حد امکان شرایط را برای کودک آرام و عادی نگه دارند تا او بتواند مشکلات و سختی های درمان را راحت تر تحمل کند.
خانه ای پرتنش و اضطراب هیچ گاه نمی تواند به کودک کمک کند تا با نگرانی و تشویش ناشی از شیوه های درمانگری مقابله نماید.
منبع:tebyan.net
اغلب ما افراد وسواسی را به عنوان آدم هایی که خیلی می شویند و می سابند می شناسیم.
این نمونه آشنایی از رفتار وسواسی است، اما رفتارهای وسواسی دامنه گسترده ای دارند.
رفتارهایی مثل چک کردن، شمردن، انجام آداب و مناسک خاص می توانند در زمره رفتارهای وسواسی قرار گیرند.
گاهی وسواس در سطح فکر بروز می کند، که به آن وسواس فکری می گویند.
در وسواس فکری یک فکر آزار دهنده به طور غیر قابل مقاومتی وارد ذهن فرد می شود و تکرار می شود.
محتوای فکر می تواند شامل تصاویر و صحنه های وحشتناک مثل آتش سوزی و تصادف و تخریب باشد.
فرد از غیرمنطقی بودن افکار خود آگاه است اما نمی تواند جلوی ورود آنها به ذهن اش را بگیرد.
سارا بشدت از آلوده شدن می ترسد، اگر او احساس آلودگی بکند، به هیچ وجه نمی خواهد بدن خود و یاحتی چیزهای متعلق به خود را در خانه و دور و بر آن لمس کند.
او به هیچ وجه دستگیره درها و حتی شیر آبی که قبلا دست دیگران به آنها خورده را لمس نمی کند و درها را با پا و یا با آرنج خود باز می کند و حتی شیرهای آب را با آرنج خود باز و بسته می کند.
سارا سعی کند از دستکش برای گذاشتن آشغال ها در ظرف آشغال استفاده کند.
او به هیچ وجه حاضر نیست چیزی را از زمین بردارد، با دیگران دست نمی دهد و به طور کلی از دست زدن به هر چیزی که به نظرش آلوده می رسد اجتناب می کند.
اختلال وسواس فکری عملی (Obsessive Compulsive Disorder)
در کودکان به صورت تفکرات مزاحم و تکرار کلیشه وار رفتارهای خاصی بروز می کند
که موجب نگرانی آنان می شود. این گونه افکار ناخواسته بوده و همیشه مزاحم و ناراحت کننده هستند.
رفتار و عادت های وسواسی، اعمالی هستند که کودک آن ها را بارها و بارها تکرار می کند. این افکار نه تنها خوشایند نبوده بلکه مفید هم نیستند.
در بسیاری از موارد، وسواس در کودکان همانند بزرگسالان است ولی غالبا تشخیص و درمان نمی شود.
وقتی وسواس کودک بسیار شدید باشد، دوستان و همکلاسی های او علائم و نشانه های وسواس او را به سخره گرفته و باعث گریه و آزار او می شوند.
عاقبت کودک منزوی و از مدرسه گریزان می شود. دانشمندان هنوز علت واقعی وسواس را به طور کامل کشف نکرده اند
و مانند سایر بیماری های روانی، تحقیقات زیادی باید در این زمینه انجام شود تا علت واقعی این نوع بیماری ها آشکار گردد.
وسواس نتیجه ترکیب عوامل مختلف زیستی(ژنتیک)، روانی و اجتماعی است.در فردی ممکن است علل عمده این بیماری، عوامل زیستی(ژنتیک) باشند،
در حالی که در فرد دیگر، ممکن است عوامل روانی یا اجتماعی باشند.
به عنوان مثال، ممکن است پسر جوانی در مقابل عفونت گلو مصونیت کمتری داشته باشد
و این امر باعث به وجود آمدن علائم و نشانه های وسواس شود که در این صورت می توان گفت این فرد به طور زیستی آسیب پذیرتر بوده است.
در حالی که یک زن ممکن است علائم و نشانه های وسواس را بعد از یک واقعه تجاوز جنسی کسب کرده باشد که در چنین حالتی می گوییم عوامل روانی در ایجاد وسواس دخالت داشته اند.
در بعضی افراد مخصوصا کودکان، عوامل به وجود آورنده وسواس بیشتر جنبه ژنتیک دارد.
در واقع می توان گفت که علائم و نشانه های وسواس فکری عملی تنها در۱۰ تا ۱۵ درصد افراد بسیار نزدیک کودک مبتلا به وسواس دیده می شود
حتی اگر افرادی به طور ژنتیک مستعد مبتلا شدن به وسواس باشند باید این زمینه به وسیله عوامل اجتماعی تحریک شده باشد
و اگر شرایط زندگی اجتماعی خوب باشد ممکن است فرد هرگز به این بیماری مبتلا نشود.
شرایط زندگی اجتماعی شامل وقایع بسیار جدی در دوران کودکی و نوجوانی است
که فرد ممکن است از نظر عاطفی کمبود داشته و یا مورد تجاوز جنسی قرار گرفته باشد.
از طرف دیگر وقایع کم اهمیت دیگری مثل تغییر شغل و مدرسه نیز می تواند باعث شدت آن شوند.
بزرگسالانی که مبتلا به وسواس هستند، می ترسند مبادا آن را به کودکان خود منتقل کنند.
با این حال، احتمال منتقل شدن این امر ۵ درصداست.
بعلاوه اگر فرزند این افراد بدشانس باشد و این انتقال به وقوع بپیوندد، آنان به اندازه کافی از مشکل آگاهی دارند و می توانند در همان مراحل اولیه به فرزند خود کمک کنند.
اگر میل شدید برای انجام یک رفتار یا عادت، خیلی قوی باشد و نتوانید در مقابل آن مقاومت کنید آن وقت است که می گوییم این عادت به وسواس تبدیل شده است.
این افکار وسواسی و رفتارهای غیرارادی وسوسه معمولا وقتی مشکل ساز می شوند
که زندگی بزرگسالان یا نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث افزایش استرس و نگرانی می شود.
همه ما عادت های کوچکی داریم که شاید با انجام آنها احساس راحتی و آرامش کنیم یا حتی ممکن است
این عادت ها ما را از انجام کارهای مهمتر بازدارد. یک نمونه از این کارها چک کردن لامپ ها، پنجره ها و درهای خانه قبل از خواب است.
اگر این کار را نکنیم وسوسه می شویم که برگردیم و آن را انجام دهیم. ممکن است دوست داشته باشیم
که همیشه قهوه یا چای خود را در زمان و مکان و با افراد خاصی بنوشیم.
این عادت به ما کمک می کند از استرس روزانه دور شویم و احساس کنیم چیزی تغییر نکرده است
در حالی که عادتی که ممکن است ما را تسلی دهد گاهی می تواند آزاردهنده، تحمیلی و نگران کننده باشد.
اگر میل شدید برای انجام یک رفتار یا عادت، خیلی قوی باشد و نتوانید در مقابل آن مقاومت کنید آن وقت است
که می گوییم این عادت به وسواس تبدیل شده است. این افکار وسواسی و رفتارهای غیرارادی وسوسه معمولا وقتی مشکل ساز می شوند
که زندگی بزرگسالان یا نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث افزایش استرس و نگرانی می شود.
این که آیا کودکان هم دچار وسواس می شوند یا نه همواره مورد بحث بوده است.
سن بروز وسواس به طور متوسط حدود ۱۱ ۱۲ سالگی است و بروز آن غالبا به طور تدریجی است،
گرچه در برخی موارد بروز ناگهانی هم گزارش شده است. شکل گیری وسواس و بروز کمرنگ علائم آن از سنین پایین قابل مشاهده است.
ویژگی وسواس کودکانه این است که کودکان بر خلاف بزرگسالان به بی اساس بودن افکار یا رفتار خود آگاهی ندارند.
برخی از رفتارها می تواند بیانگر وسواس در کودک باشد، مثلا کودکی که هنگام غذا خوردن حتما باید در جای خاصی بنشیند
و در غیر اینصورت دچار اضطراب و بی قراری زیادی می شود و از غذا خوردن امتناع می کند
یا ممکن است اصرار داشته باشد که هنگام خواب ملحفه و رختخواب اش به شکل خاصی قرار بگیرد
یا مناسک خاصی را مثل سه بار بوسیدن بابا و سه بار بوسیدن مامان را حتما انجام دهد
وگرنه دچار اضطراب می شود و از خوابیدن امتناع می کند، یا ممکن است کودکی به حفظ تقارن در چیدن اسباب بازی هایش بسیار حساس باشد،
و در غیر این صورت آنقدر سرو صدا و قشرق به پا کند تا شرایط دلخواه او فراهم شود.
در بعضی از کودکان سنین دبستانی ممکن است عقاید خرافی وسواس گونه پدیدار شود،
مثلا هر روز با پای راست باید از خانه بیرون بیاید و بعد قدم هایش را جفت کند،
در غیراین صورت اتفاق بدی برایش می افتد. یا ممکن است معتقد باشد اگر با یک پا به توپ لگد زد باید با پای دیگر هم حتما لگد بزند.
گاهی وسواس به شکل کندی در کار نمودار می شود.
کودکی که انجام اعمال معمول روزانه اش بیش از حد طول می کشد،
مثل مسواک زدن، غذا خوردن، توالت رفتن، لباس پوشیدن، این کندی می تواند بیانگر وسواس باشد.
در کودکان دبستانی زیاد پاک کردن و اصلاح مکرر کلمات به طوری که ممکن است بارها کلمه ای را بنویسد و پاک کندو در نهایت هم راضی نشود، می تواند هشدار دهنده وسواس باشد.
افکار وسواسی
نگرانی زیاد درباره رخ دادن اتفاق بد و ناگوار، تکرار کردن کلمات یا عبارات، عدم اعتماد و خودناباوری، تمیز کردن بیش از حد، تکرار چک کردن ها،
شستن مرتب دست ها، کندن مو یا پوست، تعدادی از این افکار وسواسی هستند.
افکار و عادت های وسواسی می تواند برای بچه ها بسیار آزاردهنده باشد و باعث استرس و نگرانی آنها شود.
گاهی افراد از دلیل وسواس، عادت ها و افکار تحمیلی خیلی آگاه نیستند اما اغلب می ترسند
که اگر این عادت را ترک کنند اتفاق بدی رخ دهد یا کنترل ذهنشان را از دست بدهند.
مطالعات نشان می دهد که از هر صد کودک یک نفر مشکل وسواس و عادت های وسواسی را تجربه کرده است.
گرچه این مشکل بیشتر برای کودکی به وجود می آید که معمولا یکی از اعضای خانواده اش با این مشکل روبرو است.
بچه هایی که استرس دارند یا زندگی شان با تغییرات بزرگ و ناگوار مثل استرس امتحان، اختلافات خانوادگی، انزوای اجتماعی
یا مصیبت بزرگ همراه بوده است بیشتر دچار مشکل وسواس می شوند. معمولا این کودکان خیلی نگران و آشفته هستند ومی ترسند دیگران فکر کنند آنها دیوانه اند.
–
شایع ترین نشانه های رفتارهای وسواسیشناخت علائم و نشانه های این اختلال در اغلب کودکان وسواسی قدری مشکل است؛
زیرا بچه ها قادرند خیلی ماهرانه افکار و رفتارهای وسواس گونه خود را مخفی نگه دارند.
گاهی نیز والدین توانایی کشف افکار و اعمال وسواسی آن ها را ندارند. به طور کلی رایج ترین افکار و رفتار وسواسی کودکان عبارتند از:
– ترس از گرد و خاک و عفونت و بیماری که با شستشوی وسواسی همراه شود،
از جمله شایع ترین نشانه های رفتار وسواسی است.
افکار وسواسی هراس از کثیفی و عفونت ها و نیز اعمال وسواسی است که با شستشوی فراوان و نامتناسب همراه است.
ترس از کثیفی و عفونت، اغلب در هر دو گروه دختران و پسران مشاهده شده است.
به عنوان مثال وقتی که یک کودک و یا نوجوان هر ۱۰ دقیقه یک بار و یا به دفعات مشخصی در روز(متجاوز از ۱۰۰ مرتبه یا بیشتر) دستش را بشوید،
اگر با وجود عادت های وسواسی در شستشو، از این گونه اعمال بر حذر داشته شود،
شدیدا احساس ناخوشایندی کند و یا رفتار خشنی از خود بروز دهد، مبتلا به وسواس است.
بعضا شستشوی وسواسی چنان شدید می شود که به خشکی مفرط پوست دست و پا، حساسیت و پوسته شدن و حتی کنده شدن پوست بدن و نهایتاً مشکلات جدی تر می انجامد.
دومین نشانه شایع از علائم وسواس، چک کردن های مداوم است.
کودکی که از علائم وسواس به صورت چک کردن در عذاب است،
به طور مداوم و بکرات موارد خاصی را چک می کند.
به عنوان مثال، هر ۵ دقیقه یک بار به در منزل سر می زند تا مطمئن شود کاملا بسته است
و یا اطمینان یابد که پدر و مادرش در منزل هستند. بعضی از این کودکان به علت داشتن علائم وسواسی ممکن است ساعت ها پشت در بایستند.
– یکی دیگر از انواع شایع افکار وسواسی به بیماری و مرگ مربوط می شود.
به افکار وسواسی در ارتباط با بیماری، غالبا مالیخولیا گفته می شود که کودک همواره فکر می کند
به نوعی بیماری مبتلا است. کودک در ذهن خود به بررسی این افکار می پردازد و هر قدر که سعی می کند در مقابل آن ها مقاومت کند، متاسفانه موفق نیست.
– تمایل به پاکیزگی و نظم. نیاز به ایده آل بودن در بسیاری از کودکان خصوصا در مراحل خاصی از رشد دیده شده ولی اگر این تمایل تقویت
و یا در آن زیاده روی شود، می تواند نشانه ای از وسواس باشد که تصحیح چندین و چند باره تکالیف شب و یا غلط گیری و پاکنویس کردن مکرر یک نامه نمونه هایی از این رفتار است.
بعضی از کودکان مبتلا به وسواس نظم، تمایل زیادی به نظم بخشیدن به امور دارند؛
مثلا همه وسایل اتاق باید در مکان خاصی و با نظم مخصوصی قرار گرفته باشد.
پاره ای از کودکان مبتلا به شمارش های وسواسی اند، مانند شمارش یک عدد خاص،
شمارش با فواصل معین، شمارش ضمن حرکت. به عنوان مثال کودک احساس می کند باید تمام پنجره ها و یا منازل را در طول مسیرش بشمارد.
این نوع شمارش چنان وسواسی است که اگر کودک شک کند آیا بدرستی شمارش را انجام داده یا خیر،
باید مجددا از ابتدا شروع به شمردن کند. پاره ای از کودکان با علائم وسواس، تصاویر ذهنی ناخواسته و مزاحمی از صحنه های خشونت و زشت دارند.
غالبا این افکار آن چنان آشفته و بی ربط هستند که دوستان یا والدینشان بندرت به صحبت ها و افکار آن ها گوش می دهند.
کندی وسواس بیشتر در بزرگسالان مبتلا به وسواس و بندرت در کودکان دیده شده است
که این عارضه بیشتر در ارتباط با ناتوانی در تصمیم گیری امور حتی مسائل روزمره ساده باشد.
به عنوان مثال کودک و یا نوجوان مبتلا در مورد این که آیا لباس قرمزرنگ را بپوشد یا آبی رنگ را دچار سردرگمی شده و در نتیجه در تصمیم گیری فلج می شود.
تحقیقات نشان داده که اکثر کودکان فقط رفتار وسواسی دارند و افکار وسواسی در آن ها دیده نشده در حالی که احتمال عکس این قضیه در بیماران بزرگسال بیشتر است.
به هر حال همه کودکان همیشه یک نوع علامت وسواس را ندارند و علائم در کودکان، متفاوت است.
اهمیت شناخت اولیه
اگر در همان مراحل اولیه که بیماری کودک(وسواس) شناخته شد تحت درمان قرار گیرد،
خیلی بهتر است. در غیر این صورت، آداب رفتاری و رفتارهای اجتنابی، فرصت رشد کردن خواهند داشت
و در نتیجه وسواس به دیگر قسمت های زندگی فرد گسترش می یابد.
گفتنی است نیمی از افراد بزرگسال مبتلا به این اختلال، در کودکی نیز این ناراحتی را داشته اند. وسواس معمولا بر اثر گذشت زمان تغییر می کند.
کودکی که وسواس شستن دارد، وقتی بزرگ تر می شود ممکن است وسواس کنترل کردن نیز داشته باشد.
دقیقا نمی دانیم چرا در دوران کودکی این علائم در بعضی از افراد دوره ای و در بعضی دیگر مزمن و دائمی هستند.
آن چه ما بخوبی می دانیم این است که شناخت و درمان آن در مراحل اولیه، نتایج بسیار مفیدی به بار می آورد،
به طوری که فرد را در بزرگسالی از شر آن خلاص می کند. در واقع تشخیص وسواس در کودکان همانند تشخیص آن در بزرگسالان است،
با این تفاوت که کودکان نسبت به موقعیت و شرایط خود چندان آگاهی ندارند.
کودکان برخلاف بزرگسالان نمی فهمند وسواس آن ها غیرمنطقی یا نتیجه یک بیماری است.(اگر چه کودکان این رفتار خود را احمقانه و غیرضروری می دانند.)
● چه زمانی رفتارهای وسواسی بیمار ی تلقی می شود؟
تکرار بعضی از اعمال مانند چک کردن و انجام بعضی از آداب و یا کندی در بعضی از کارها ممکن است
برای هر فردی پیش بیاید، هنگامی که شدت نشانه ها طوری باشد
که در زندگی طبیعی و کارکرد فرد اختلال ایجاد کند باید به عنوان یک بیماری جدی تلقی شود.
در کودکان بروز رفتارهای وسواسی ممکن است موقتی و در پاسخ به تنش محیطی یا یک موقعیت استرس زا باشد،
در اینصورت به تدریج نشانه ها کمرنگ شده و خود به خود از بین می رود.
اما در صورتی که نشانه ها دوام پیدا کند، سبب اختلال تعامل اجتماعی، بازی و شادکامی کودک می شود و خود انگیختگی و خلاقیت کودک کاهش پیدا می کند.
در اینصورت باید نشانه ها جدی گرفته شود و با درمانگر متخصص کودک مشورت شود.
چگونه بفهمیم کودک یا نوجوان ما دچار افکار یا رفتار وسواسی شده است؟
آیا آنها وقت زیادی برای انجام کار عادی صرف می کنند: مثل شستن دست یا لباس پوشیدن؟
آیا آنها وقت زیادی برای انجام تکلیف مدرسه صرف می کنند؟
آیا آنها وقت زیادی برای شروع یک کار صرف می کنند؟
آیا آنها کار خود را چند بار چک و بررسی می کنند؟
آیا نگران مرتب کردن و گذاشتن اشیا سر جای خود هستند؟
آیا آنها رفتار خاصی را خیلی تکرار می کنند مثل لمس کردن کلید برق یا دسته در؟
آیا آنها بیش از حد به اعداد و کلمات توجه نشان می دهند؟
آیا به نظم و تقارن خیلی اهمیت می دهند؟
به خودتان فکر کنید.
ممکن است تشخیص این رفتار از سوی افراد نزدیک کودک دشوار باشد. اگر تنها به احساسات خود (خشم، ناامیدی و …) واکنش نشان می دهید ممکن است نتوانید به فرزندتان کمک کنید. بهتر است احساس و افکار ناامیدکننده را از خود دورکنید.
چه کاری نباید کرد؟
هرگز آنها را به خاطر عادت یا وسواسی که دارند مسخره نکنید.
هرگز کودک یا نوجوان خود را ترغیب نکنید عادت یا رفتار وسواس آمیزش را تکرار کند، به این دلیل که فقط به او آرامش می دهد چون با گذشت زمان ترک آن رفتار دشوار خواهد بود. هرگز با تنبیه بدنی سعی نکنید او را مجبور به ترک عادت کنید.
چه موقع با متخصص یا روانشناس مشورت کنیم:
اگر رفتار یا افکار وسواسی کودک شما خیلی شدید و حاد بود به گونه ای که او را از کارهای روزانه مثل مدرسه رفتن بازمی دارد و یا شستن بیش از حد دست باعث مشکلات پوستی مثل اگزما شده است. اگر با وجود کوشش و همکاری شما بهبودی در رفتارش حاصل نشد و روز به روز وخیم تر شد و نشانه ای از بهبودی مشاهده نشد.
چه کار می توانید بکنید
کار نادرست درباره بچه های وسواسی این است که بگذارید عادت های خود را تکرار کنند تا احساس راحتی و آرامش کنند. در حقیقت متوقف کردن آنها از تفکر و رفتار وسواسی یکی از چیزهایی است که در دراز مدت باعث می شود آنها احساس بهتری پیدا کنند.
به یاد داشته باشید که تکرار افکار و عادات وسواسی، آنها را روز به روز مضطرب تر و نگران تر می کند. بنابراین با آرامش به آنها نزدیک شوید و آنها را تشویق کنید ترس و عادت های خود را توضیح دهند. انتظار نداشته باشید فورا با شما همکاری کنند. باید ببینید چه چیزی باعث به وجود آمدن عادت یا وسواس شده است؟میگنا دات آی آر.چه مدت و چه موقع است که این افکار و عادات آنها را آزار می دهد؟ تا آنجا که می توانید در این زمینه اطلاعات کسب کنید و اجازه دهید کودک یا نوجوان شما هم مطلع شود. با کسی که می تواند کمک کند، مشورت کنید.
هر مشکلی که می تواند روی او تاثیر بگذارد مثل اختلافات خانوادگی، استرس و زورگویی را از او دور کنید.
به او اطمینان دهید که این افکار و عادات رایج اند و اکثر مردم تجربه آن را دارند. یک مثال از خودتان بزنید که مثلا قبل از خواب لامپ ها و در و پنجره را چک می کنید. به سخنان او خوب گوش کرده و به آن اهمیت بدهید. به او بگویید که می دانید ترک کردن این عادات ابتدا کمی دشوار است.
از زبان و لحن خاص و متناسب با سنشان برای توضیح افکار و رفتار آنها استفاده کنید. تکنیک های آرامبخش را به آنها یاد دهید گرچه به کارگیری تکنیک آرامش نباید در زمان خاصی استفاده شود. در حالی که تلاش می کند عادتی را ترک کند، چون ممکن است این آرامش بعدا بخشی از عادات شود. آنها را تشویق کنید و حمایت کنید.
کودک یا نوجوان را ترغیب نکنید که احساساتش را سرکوب کند. وقتی به او در راه ترک وسواس و عادت کمک کنید به طور طبیعی این نگرانی ها کم کم فروکش می کند.
کمک کنید اعتماد به نفس و توانایی اش را برای ترک وسواس بالا ببرد و انرژی و زمان بیشتری صرف ترک افکار و رفتارهای تحمیلی کند.
–
● چه کنیم که کودکانمان وسواسی نشوند؟
وسواس جزء اختلال های اضطرابی است که از دو عامل وراثت و محیط نشات می گیرد. عامل وراثت ممکن است مستعد بودن فرد برای ابتلا به وسواس را تعیین کند و عوامل محیطی تسهیل کننده و فراهم کننده شرایط بروز بیماری شود. به طور کلی پژوهش ها نشان داده اند که سهم محیط در بروز وسواس بسیار زیاد است و این به آن معناست که میتوان از بروز وسواس پیشگیری کرد.
عوامل زیر میتواند بروز وسواس را تسهیل کند که با دانش و رعایت والدین میتوان محیط وسواسی کننده را شناخت و در جهت اصلاح آن کوشید.
الگو برداری کودک از بزرگسال وسواسی: معمولا وقتی کودکی دچار وسواس می شود، میتوان رد پای وسواس را در والدین یا دیگر افراد بزرگسال مهم زندگی کودک مشاهده کرد. ممکن است پدر یا مادر، پدر بزرگ، مادر بزرگ، خواهر، برادر یا یک بزرگسال نزدیک که روی کودک تاثیر می گذارد دچار وسواس باشد. در این صورت هم با اوامر و دستورات وسواسی اش کودک را به رفتار وسواسی سوق می دهد و هم با الگو برداری ناهشیار کودک این رفتارها در او تقویت می شوند.
بنابر این اگر خودتان دارای رفتارهای وسواسی یا افکار وسواسی هستید، و نگران وسواس فرزندتان هستید، ابتدا به به مداوا و رفع نشانه های خود بپردازید. تنش ها: وجود نزاع و تنش در خانواده و عدم وجود امنیت روانی و صمیمیت در خانواده سبب اضطراب در کودک می شود و در صورت مستعد بودن کودک به وسواس، کودک با رفتارهای وسواسی تلاش می کند تا اضطراب اش را کاهش دهد.
تلاش کنید تا جوی آرام و ایمن برای کودکتان فراهم کنید. سخت گیری های مکرر، کمال طلبی والدین و داشتن انتظارات بالاتر از سطح سن کودک، عدم گذشت در برابر خطاهای کودک، تنبیه و وجود جو مستبدانه و انعطاف ناپذیر، ریشه های وسواس را در کودکان آبیاری می کند. از کودکتان انتظارات فراتر از حد توان و رشد عقلی آنها نداشته باشید و در برابر خطاهای کودک بی گذشت و غیرمنعطف و تنبیه گر بر خورد نکنید.
نقش خانواده در درمان
در شیوه عکس العمل نشان دادن در مقابل کودک مبتلا به وسواس، بین اعضای خانواده معمولا اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان مثال، یکی ممکن است روش مراقبت کننده در پیش گیرد، دیگری ممکن است کاملا مخالف باشد و خشمگین شود و یکی هم ممکن است روش عاطفی در پیش بگیرد و بخواهد خارج از جو خانواده به کودک مبتلا به وسواس کمک کند.
با این حال، همه این عکس العمل ها برای کمک کردن به کودکی است که مبتلا به وسواس است و خانواده او را دوست دارند. در حقیقت دخیل کردن خانواده، خصوصا پدر و مادر در درمان کودک مبتلا به این بیماری، ضرورتی انکارناپذیر است. تجربه درمانگران حاکی از آن است که خانواده شدیدا در بروز علائم وسواسی یا سیستم وسواسی کودک نقش دارد. به عنوان مثال یکی از ملاحظات والدین این است که آن ها هیچ گونه مهمانی به منزل دعوت نمی کنند، چرا که افراد تازه وارد با خود ناپاکی و باکتری را به منزل می آورند و احتمالا هیچ گونه رابطه ای با اعضای فامیل، دوستان و آشنایان وجود ندارد و کودک نیز هراس دارد مبادا به میکروب هایی که از منازل دیگران آورده می شود مبتلا شود. بارها دیده شده که مادر لباس و ملحفه های کودک را چندین بار می شوید تا ترس فرزندش را در این رابطه کاهش دهد. اطمینان دادن های مکرر حتی تا صد بار بیشتر در روز درباره یک مساله خاص یا اختصاص دادن تمام یک بعد از ظهر به مراسم وسواسی کودک طرز عمل بسیاری از والدین است.
والدین کودکان مبتلا به وسواس همانند بیشتر والدین که کودکان شان به بیماری های روانی دیگری مبتلا هستند، از احساس گناه رنج می برند و احساس می کنند نمی توانند بخوبی از پس کارها برآیند. خود بیمار نیز مسئولیت رنج و عذاب خانواده اش را متوجه خود می بیند و احساس می کند همه چیز در نتیجه اشتباهات اوست.
به واسطه این گونه افکار باید بدانیم هر نشانه وسواس چگونه بر فرد فرد اعضای خانواده و نیز کل خانواده به عنوان یک مجموعه تاثیرگذار است. مهم ترین نکته این است که به یاد داشته باشیم وسواس، یک بیماری واقعی است که کودک و کل خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد.
در جریان مشاوره های خانوادگی، میزان درگیر شدن والدین با تمرین های خانگی بیمار(کودک) موضوعی مهم به حساب می آید. باید به یاد داشت در بسیاری از کودکان که بشدت تحت تاثیر این بیماری قرار دارند، روند بیماری سخت و ماندگار است که تا پایان عمر شکل های مختلف با درجات مختلفی از علائم وسواسی را تجربه خواهند کرد.
روش های درمان اختلال وسواس در کودکان
معمول ترین روش درمان که در مطالعات نیز به عنوان موثرترین راه در درمان های کوتاه مدت و بلندمدت شناخته شده، ترکیبی از رفتار درمانی، شناخت درمانی و کاربرد داروست. در شکل های خفیف وسواس، رفتار درمانی به تنهایی کافی است، اما در موارد پیچیده تر وسواس، درمان با دارو نیز ضروری به نظر می رسد. یک برنامه رفتار درمانی می تواند در درمان کودکان مبتلا به وسواس موثر باشد. این روش باید دقیقا به کار گرفته شود و در واقع تمرینی کاملا اختصاصی است.
حمایت والدین کودک در اجرای این برنامه در منزل بسیار مهم است و به طور کلی هر چه بیمار کم سن تر باشد، مشارکت والدین در درمان این بیماری باید جدی تر باشد. در اجرای مراحل درمان اولین نکته این است که کودک و خانواده او باید بدانند وسواس اختلالی است که خود کودک(بیمار) در ایجاد آن هیچ گونه مسئولیتی ندارد. ممکن است کودک و حتی خانواده او بر اثر تکرار اعمال وسواس خسته و عاجز شوند. باید وسواس به عنوان اختلالی تصور شود که بر کودک تحمیل شده و او قربانی این بیماری است و مبارزه علیه بیماری به شکل درمان باشد.
گام بعدی، تعیین ابعاد اعمال وسواسی است، در چه موقعیت هایی این اعمال ظاهر می شود و چند وقت یک بار کودک مورد هجوم افکار وسواسی است که در این خصوص توصیه شده فهرستی از علائم وسواسی بیمار را مطابق با گفته های خودش تهیه کنیم.
گروه دیگری از رفتار درمانگران که روش های خود را بر پایه دیدگاه شناخت درمانی استوار کرده اند نیز برای درمان اختلال وسواس در کودکان سعی می کنند ابتدا به کودک بیاموزند چگونه می تواند احساسات و افکارش را درباره فکر و عملی که انجام می دهد، تغییر دهد. برای مثال، اگر کودکی وسواس دست شستن دارد، از او می خواهند دست هایش را کثیف کند و بکوشد بدون آن که چندین بار دست هایش را بشوید به بازی خود ادامه دهد و فقط در انتهای بازی دستش را بشوید. در این روش تغییر نگرش کودک درباره کثیفی و آلودگی مدنظر است.
روش های درمان رفتاری، زمانی که اعضای خانواده هم درگیر حل مشکل شوند، بهترین شیوه درمان محسوب می شود. در مورد دارو درمانی می توان گفت دارو، یک جادو نیست که فورا علائم وسواسی را به طور کامل زائل گرداند، ولی به هر حال کودکان پس از مصرف دارو حس می کنند که هجوم افکار وسواسی شان به مراتب کمتر شده و احساس نیاز به تکرار اعمال و آداب وسواسی کم کم رنگ باخته است. زندگی کودک خود را به عنوان یک باغچه در نظر بگیرید.
افکار و اعمال وسواسی به عنوان علف های هرز تمام شاخ و برگ و ریشه درختان باغچه را گرفته و هر لحظه به رشد و نمو خود ادامه می دهند. به منظور قلع و قمع کردن آن ها به طرق مختلف از قبیل هرس کردن(دارو درمانی) یا کاشتن درختان جدید(از قبیل افزایش فعالیت ها و کارهای مورد علاقه بیمار) و از همه مهم تر تغییر شیوه های طرز تلقی اقدام کنید.
یکی از روش هایی که احتمال رشد و نمو مجدد علف های هرز را از میان می برد، این است که وقتی آن ها را هرس می کنید باید از ریشه قطع کنید نه این که فقط شاخ و برگ های ظاهری و رویی آن ها را از میان ببرید. قسمت هایی از وسواس ممکن است در زندگی کودک شما به صورت خیلی ظریف باقی بمانند. بکوشید روی آن ها کار و به طور کامل آن ها را از ریشه نابود کنید.
http://www.migna.ir/vdcevv8z.jh8eei9bbj.html
شما در حال تلاش برای کاهش وزن هستید خیلی می دوید و پیتزا را فراموش می کنید،
حتی ردیاب تناسب اندام می پوشید تا پیشرفت خود را بسنجید اما پس از آنکه ماموریت شما شروع شد
ممکن است این رفتارها در یک سراشیبی تند شما را درگیر کند و روی زندگی تان تاثیر بگذارد
یک روانشناس بالینی معتقد است هر زنی به نوعی دچار اختلال در تغذیه می شود به خصوص برای افرادی با گرایشات کمال گرا یا یک استعداد ژنتیکی.
و اگر شما فکر میکنید اختلال تغذیه به دختران نوجوان محدود می شود، اشتباه می کنید
امروزه دیده شده افزایش زیادی از این بیماری در رده سنی میانسالی در زنان رخ داه است
در حال حاضر حدود یک چهارم از بیماران در ۳۰ سالگی خود و بالاتر هستند .
علائم زیر عادات سالمی اند که ممکن است شما را به قلمرو ناسالم منحرف کند :
اگر شما قبل و بعد از غذا، و یا اگر مدام در فکر عدد وزن تان هستید و برای وزن کردن و روی وزنه رفتن وسوسه می شوید
این رفتار جبری مدام در طول زمان است بدتر خواهد شد مگر در مواردی که شما یک دلیل پزشکی موجه برای وزن کردن مکرر داشته باشید
در غیر این صورت وزن کردن یک بار در هفته کافی است نشان داده شده که وزن کردن مکرر خود و رفتارهای وسواسی در کنترل وزن (هر دو سالم و ناسالم)
با نشانه های افسردگی و عزت نفس پایین در در زنان در ارتباط است .
وزن به طور طبیعی در طول روز در نوسان است، بنابراین اگر شما تمایل دارید هر روز خود را وزن کنید بهتر است این کار را در صبح زود و ناشتا انجام دهید.
یادداشتهای وعده های غذایی و میان وعده ها یک راه خوب برای جلوگیری از خوردن بدون فکر است،
اما این کارهمان زمان مانع غذا خوردن بصری می شود به طوری که شما شروع به انتخاب غذاهایی که صرفا بر اساس مقدار کالری آن ها ست می کنید ،
این کار معمولا باعث نادیده گرفتن ویتامین ها و مواد مغذی و حس رضایت شما می شود .
یک ارتباط بین شمارش کالری و افکار، احساسات، و رفتارهای مرتبط با اختلال تغذیه وجود دارد اگر شما در حال تنظیم عادات غذایی خود هستید
و با افکار خود در حال مبارزه اید این یک ایده خوب برای برداشتن تمرکز شما از کالری ها و توجه به غذا خوردن سالم و بدون نگرانی،
تمرکز بر زمان سیری و پر کردن نیمی از بشقاب با سبزیجات و میوه جات ، یک چهارم با پروتئین بدون چربی مثل مرغ یا ماهی، و یک چهارم با غلات کامل، مانند برنج قهوه ای است.
اینکه شما به طور وسواس گونه ای ممکن است مثلا به استخوان لگن و یا استخوان ترقوه تان توجه کنید
یا توده ران یا شکمتان را مدام بررسی کنید و یا استخوان فک و استخوان های گونه خود را در هر انعکاس و زاویه ای ارزیابی کنید
چک کردن بدن نشانه مشترک اشتغال ذهنی با وزن و شکل بدن است.
اغلب افرادی که بدن شان را به طور مداوم چک می کنند دچار بیماری وسواس جبری هستند.
” اگر شما مدام عیب های خود را می بینید و پیدا می کنید و خود را اندازه می گیرید مثلا دندان های خود را قبل از هر صحبتی چک می کنید
و یا مراقبید که مثلا رژ لب تان از خط لبتان بیرون نزده باشد با یک متخصص مشورت کنید.
ممکن است داخل سر شما ندایی مدام این وعده را داده است که زندگی فوق العاده خواهد شد زمانی که شما به وزن جادویی خود برسید
یا وقتی که ران شما هنگام لمس سفت شده باشد، یا زمانی که عضلات شکم تان به طور کامل و ۶ تکه شود!
این باور خارجی را ما زمانی می توانیم تغییر دهیم که احساس خوبی در مورد خودمان از درون داشته باشیم –
اگر ما فقط به زمانی که به اندازه کافی لاغر و یا به اندازه کافی زیبا شویم بیندیشیم ما سقوط خواهیم کرد
مثلا اگر کاهش وزن ۳ یا حتی ۵ کیلو کمک خواهد کرد که شما یک کار خوب انجام دهید و یا روابط خود رابهبود بخشید
این نوع تفکر غیر واقعی شما را برای شکست در موقعیت های دیگر از زندگی آماده می کند ومی تواند شما را از کار فعالانه بر روی مسائل واقعی بازدارد .
اگر زندگی خود را در وزن و یا صورت هدف خود تصور کنید در این صورت شما از خود انتظارات غیر واقعی خواهید داشت .
شما غذا را سیاه و یا سفید می بینید
کلم بروکلی خوب است؛ سیب زمینی بد است.
استفاده زیاد ما از این عبارت، احتمال ابتلا به قضاوت خودمان با آنچه می خوریم را مستعد می کند و اهمیت بیش از حد به مواد غذایی را نشان می دهد .
البته قرار نیست شما در خوردن شکلات یا دونات وسواس را کنار بگذارید .
سعی کنید به غذاها به عنوان سوخت برای یک بدن سالم فکر کنید .
این بدان معناست که هدف قرار دادن تمام عناصر کم مصرف برای تغذیه است
مانند پتاسیم، منیزیم، و ویتامین C در سیب زمینی، ویتامین A، ویتامین C، و ویتامین B6 در کلم بروکلی.
شما به این ترتیب می توانید مواد غذایی بیشتر و بیشتری به لیست ممنوع خود اضافه کنید.
بدن ما طوری طراحی شده که به انواع مواد مغذی، شامل کربوهیدرات ها و چربی و پروتئین و فیبرنیاز دارد.
شما ممکن است بر این باور باشید که با قطع مصرف قند یا گلوتن سلامت خود را بهبود بخشیده اید ، اما واقعا فقط یک راه برای محدود کردن کالری و وجود دارد و آن.
کم خوردن از تمام مواد غذایی است اغلب محدودیت موجب زایش محدودیت می شود با رژیم غذایی محدود بدن شما شنه تر خواهد شد.
داشتن “غذاهای ممنوع” شما را برای اختلال تغذیه مستعد می کند و ممکن است شما شروع به طلب مواد غذایی بیش از حد نیازتان کنید.
شما در حال فرار از فعالیت های اجتماعی هستید
این که آیا شما چون از خوردن گوشت چرب تر فرار می کنید و یک ساندویچ کوچک می خورید
از جمع جدا شده و غذای مخصوص خود را می خورید و یا به مهمانی برای فرار از خوردن نمی روید
و مدام بر روی وزن خود متمرکزید تا بیش از حد لاغر بمانید ممکن است موقعیت های اجتماعی خود را از دست بدهید
برای بیماران یک زمان های از سال واقعا سخت است مثل تعطیلات سال نو چرا که آنها احساس فشار در میان مردمی که در حال خوردن هستند می کنند.
اما انزوا راه سالم ینیست. “هنگامی که شما خودتان را ببندید که قربانی تنها افکار خود هستید دچار افسردگی می شوید ”
شما در حال گرفتن هر گونه بازخورد از عقاید ناسالم و یا فرضیات خود در مورد خوردن هستید
شما همچنین می توانید احساس تنهایی کنید که اغلب به افسردگی و اختلالات تغذیه ای منجر می شود
مثلا در یک مهمانی اگر به شما هر چیزی تعارف شود رد کنید و مدام راجع به برنامه ورزشی و رژییمی خود حرف بزنید تعاملات اجتماعی تان به مرور کم خواهد شد.
۱۰۰٪ از مواد ارگانیک مصرف کنید
غذا های محلی و خام .
اغلب مردم می گویند که این نوع غذاها دلایل بهداشتی مصرف ندارند
مزایای بهداشتی خوبی برای گیاه خوار شدن وجود دارد؟
البته. اما هنگامی که این روش به عنوان یک بهانه ای آشکاری برای کنترل کالری باشد نه .
مطالعه ای در سال ۲۰۱۵ روی بیماران وسواسی در تغذیه انجام شد و نشان داد که این بیماران اغلب از این نوع رژیم به عنوان رو به رشد “یک مزیت برای رسیدن به وزن ایده آل استفاده می کنند.”
اگر چه با میل خواسته برای رسیدن به سلامت مطلوب گرفته شود اما ممکن است کمبودهای تغذیه ای، عوارض پزشکی به کیفیت پایین زندگی فرد منجر شود .
هر نوع رژیم غذایی محدود شده بدون در نظر گرفتن علائم هشدار دهنده خاص مضر است
شما خودتان را با برای رفتارهای بد شکنجه می دهید
آیا شما مانند احساس بدی به خود بعد از خوردن یک دسر شکلاتی دارید ؟
زنانی حتی خود را یک بازنده می بینند من یک گاو چاق هستم!
من نفرت انگیزو زشت هستم! این نوع از انتقاد می تواند عواقب بدی داشته باشد صحبت های بد در مورد خود از نظر اختلال تغذیه ای حتی از افسردگی یا اضطراب مضر تر است.
“تکرار و تقویت آن نفوذ بسیار قوی در نظام اعتقادی ما دارد رژیم غذایی که باعث شود به طور مداوم ما احساس شکست کنیم بسیار بد است .
شما از خودتان بیش از حد سلفی می گیرید !!
رسانه های اجتماعی، مردم را مجبور به گرفتن سلفی در تمام طول روز می کنند
و به این کار به اختلال تغذیه دامن زده است.
“بسیاری از بیماران خود را بر اساس بسیاری از امثال شبیه کسی می بینند و سعی می کنند به همان شکل بدنی لاغر برسند تا افراد در مورد ان ها نظر بدهند
و فرصتی برای مقایسه ناسالم ارائه می دهد مثلا ممکن است زیر یک عکس مربوط به چند ماه پیش فرد کسی بنویسد
اینجا لاغر تر بودی و فرد بر همین مبنا شروع به تلاش برای رسیدن به آن سایز کند
در صورتی که ممکن است اصلا فرد نظر اشتباه داده باشد !
ارسال عکس ها و لذت بردن از تعارف دوستان خوب است تا جایی که اجازه ندهید که دوستان چیزی را به شما دیکته کنند که چگونه شما باید در مورد خودتان احساس کنید
زمانی که لاغر هستید احساس دوست داشتنی تر بودن دارید
در فرهنگ امروزی که آدم های مشهور و ایده آل لاغرند ، این پیام درونی می شود که زمانی که شما لاغر هستید، به عنوان یک فرد با ارزش تر ید.
یک مطالعه نشان داد در زنان تا ۲۶ سالگی به بعد یک رابطه معکوس بین BMI و عزت نفس وجود دارد
و زمانی که ، شاخص توده بدنی بالاتر می رود ، در مورد خود احساس پوچی بیشتری می . “تاثیر وزن بر عزت نفس پیامدهای روانی آشکاری دارد و می تواند به توسعه اختلال تغذیه منجر شود،
شما سس سالاد خود را دارید
شیرینی گرانولا. یا هر ماده غذایی را شما با دست خود ساخته اید.
مطمئنا، شما ممکن است بگویید من طعم و مزه این را ترجیح می دهم، اما این تا حد زیادی فقط یک راه زیرکانه برای کنترل کالری تان است .
“این یک مشکل است اگر شما نمی توانید در خانه شخص دیگری یا در یک رستوران غذا بخورید. ”
این یک مشکل است اگر با هر دعوت نامه ای شما در حال تلاش برای تصمیم گیری رفتن یا نرفتن هستید ممکن است
یک بهانه برای نرفتن این باشد که چگونه من در آن جا غذای خود م را داشته باشم .
محدود کردن خود در این راه یک پیچ یدگی عمده در زندگی اجتماعی شما ایجاد کند ممکن است به خارج شدن شما از اجتماع منجر گردد .
شما احساسات دیگر خود را از دست داده اید
لاغر بودن هدف زندگی شماست و این زندگی شما را یک بعدی می کند .
به راحتی می توان بیمارانی که به همین ترتیب به نظر می رسند را دید که خود را هرگز مشغول سرگرمی هایی مانند نقاشی یا ادبیات یا سفال نمیکنند .
“آنها با رسیدن به میانسالی و با افزایش سن بدتر می شوند . ” چیزی که در زندگی شما معنی داراست به غیر از وزن چیست ؟!
به همین دلیل آنها احساس فشار برای لاغر ماندن می کنند حتی اگر به معنی اختلال تغذیه باشد .
این درست است که به سعی کنید لاغر و سالم بمانید ، اما نه به قیمت اینکه از هر چیز دیگری در زندگی محروم شوید .
منبع : http://www.ravvan.com/
دعای رفع شک در نماز ,دعا برای رفع شک در نماز
دعاهای مخصوص برای رفع وسواس در نماز از قول ائمه اطهار (ع):
حریز از امام صادق علیه السلام نقل کرده که از حضرتش پرسیدم ای پسر رسول خدا صل الله علیه و آله گاهی در سینه ام وسواس پیدا میشود چه بسا نمازهایم را قطع می کنم و گاهی قرائتم نیز مشوش می شود .
حضرت فرمود چرا به تعویذ امیرالمومنین علیه السلام تمسک نمی کنی ؟ گفتم ای پسر رسول خدا آن را به من تعلیم کن
حضرت فرمود : هر گاه چنان حسی برای تو پیدا شد دستت بر قلبت بگذار و بگو :
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ مَنَنْتَ عَلَیَ بِالْإِیمَانِ وَ أَوْدَعْتَنِی الْقُرْآنَ وَ رَزَقْتَنِی صِیَامَ شَهْرِ رَمَضَانَ فَامْنُنْ عَلَیَّ بِالرَّحْمَهِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الرَّأْفَهِ وَ الْغُفْرَانِ وَ تَمَامِ مَا أَوْلَیْتَنِی مِنَ النِّعَمِ وَ الْإِحْسَانِ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا دَائِمُ یَا رَحْمَانُ سُبْحَانَکَ وَ لَیْسَ لِی أَحَدٌ سِوَاکَ سُبْحَانَکَ أَعُوذُ بِکَ بَعْدَ هَذِهِ الْکَرَامَاتِ مِنَ الْهَوَانِ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُجْلِیَ عَنْ قَلْبِی الْأَحْزَانَ
به اذن پروردگار خوب خواهی شد سپس بر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله صلوات بفرست .
(بحارالانوار ج ۹۵ ص ۱۳۷ )
برای دفع وسوسه :
برای دفع وسوسه سوره ناس را در چهاردهم ماه ( ماه قمری ) بر ظرفی که از آن آب می خورد بنویسد و بشوید و بخورد و وضو بسازد از وسوسه در امان خواهد شد .
(حاشیه مجمع الدعوات ص ۳۹)
کسی که بسیار در نماز سهو می کند قبل از شروع به نماز انگشت اشاره دست راست را بر ران پای چپ بگذارد
و بگوید :
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
( کلیات مجمع الدعوات ص ۲۳۶)
منبع:بیتوته
خبرگزاری آریا-وسواس کندن پوست یکی از اختلالاتی است که افراد متعددی با آن روبه رو هستند ، اگر شما هم جزو این دسته هستید ادامه مطلب را از دست ندهید.
به گزارش خبرگزاری آریا ،اختلال وسواس کندن پوست یک مشکل مزمن است که بوسیله دستکاری و کندن افراطی و عود کننده پوست که ناشی از امراض پوستی نیست، مشخص می شود. بیماران بطور مشخص میل و اصرار به کندن پوست خود دارند و کنترل و توقف این رفتارها برایشان مشکل است. پوست کنی معمولاً منجر به آسیب بافتی و بدشکلی ظاهری در این افراد می شود.
اختلال وسواس کندن پوست یا بر حسب برخی متون ناخن کشی، با خراش دادن و کندن مداوم پوست مشخص می شود که منجر به آشفتگی و اختلال در عملکرد فرد می شود.
مرور تاریخچه اختلال های روانی حاکی از این است که در بیست سال پیش اختلال پوست کنی نسبت به سایر اختلالات شایع روانشناختی کمتر مورد توجه تخصصی و بالینی بوده است. با این حال، مطالعات نشان می دهد که این اختلال از شیوع بالایی بر خوردار است
یکی از اختلالاتی که برخی با آن روبه رو هستند، وسواس کندن پوست است. افرادی که گرفتار این اختلال هستند، روزانه دست کم یک ساعت صرف پوست کندن، فکر کردن به آن و مقاومت در برابر میل به پوست کندن می کنند. این اختلال در 4/1 درصد جمعیت به چشم می خورد و زنان چند برابر بیشتر از مردان به این اختلال مبتلا هستند. شروع آن معمولا در دوره نوجوانی و همراه با آغاز بلوغ یا پس از آن است و غالبا با یک مشکل پوستی مانند آکنه یا جوش شروع می شود.
دانش آموزانی که درگیر این اختلال هستند از مشکلات تحصیلی و ناتوانی در اجرای مسئولیت های مدرسه یا مطالعه کردن بر اثر پوست کندن در کارشان حکایت می کنند. این اختلال معمولا با اختلال های دیگری مانند وسواس فکری ـ عملی، وسواس موکنی (اختلال کندن مو) و نیز اختلال افسردگی شدید همراه است.
نشانه های تشخیص اختلال وسواس کندن پوست
کندن مکرر پوست که به ضایعات پوستی منجر می شود. این افراد پوست صورت، دست یا بازو را بیش از سایر نواحی بدن می کنند و اعضای بدن خود را دچار ضایعه می نمایند. همچنین این افراد پوست سالم، پوست ناهموار، جوش یا پینه یا زخم های ناشی از کندن های قبلی را نیز می کنند. فرد مبتلا این کار را با استفاده از ناخن، موچین، سنجاق ته گرد یا اشیای نوک تیز انجام می دهد و در برخی موارد با فشردن و مالیدن و گاز گرفتن پوست خود را می کند. این رفتار چند ساعت در روز انجام می شود و ماه ها یا سال ها ادامه می یابد.
از لحاظ رفتاری غالبا سعی می کنند محلی را که کنده اند با آرایش، کلاه یا روسری بپوشانند و عواطفی مانند احساس از دست دادن کنترل، خجالت و شرم و آشفتگی در آنها دیده می شود. در این اختلال غالبا احساس درد ناشی از کندن حس نمی شود و به جای آن فرد احساس لذت می کند. همچنین ممکن است زخم پوست خود را زبان بزند یا پوست روی زخم را پس از کندن، ببلعد. این افراد غالبا در تنهایی و فقط در حضور افراد خانواده و نزدیکان خود این رفتار را انجام می دهند و جلوی دیگران خود را کنترل می کنند.
وسواس کندن پوست