مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

جوانی‌های کمتر دیده‌شده آیت‌الله |عکس|

از تاریخ:

تا تاریخ:

عین عبارت

مرتب سازی نتایج بر اساس


ادامه مطلب ...

آیت‌الله موسوی‌بجنوردی: یک راه تأدیب زن، ندادن نفقه است

جام جم سرا:

  • آیا در قوانین فقهی و شرعی اسلام به مرد اجازه داده شده است که همسر خود را مورد تنبیه بدنی قرار دهد یا خیر؟

شرع مقدس اسلام چنین اجازه‌ای به شوهر نداده است. حتی از اهانت‌کردن، ناسزاگفتن، تحقیرکردن هم در شرع نهی شده است، چه رسد به تنبیه بدنی. اسلام برای همه افراد و روابط ارزش قائل است، چه رسد به رابطه زن و شوهر که اساس یک زندگی مشترک است و باید مقرون عشق و محبت و مودت باشد. اسلام برای هر فردی شخصیت قائل است، مثلا قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ» ما از برای انسان کرامت قائل هستیم، چه برسد به مسائل زناشوئی و مساله زن و شوهر که در قرآن از آن چنین تعبیر می‌کند: «وَ مِنْ آیاتِِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِن اَنْفُسِکُمْ اَزواجَاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَه وَ رَحْمَه». در این آیه مخاطب زن و مرد هستند. آیه می‌فرماید: بعضی از آیات خدا و نشانه‌های خدا این است که برای شما ازواجی خلق کردیم؛ یعنی از برای مرد زن را و از برای زن مرد را. «لِتَسْکُنُوا اِلَیهَا» یعنی از برای آرامش و کمال وجودی شما برایتان زوج خلق کردیم. پس زن کمال وجودی مرد است و مرد هم کمال وجودی زن است. «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّه وَ رَحْمَه» این جعل، جعل تکوینی است. رحمت مرحله‌ای بالاتر از مودت است که به مرحله عشق می‌ماند. یعنی بین شما مودت و دوستی و محبت و عشق تکوینی قرار دادیم تا بتوانید یک خانواده سالمی تشکیل دهید. در خانواده سالم که مرد نمی‌تواند زنش را تنبیه بدنی کند. حتی ناسزا گفتن، تشر زدن، تحقیرکردن، تمام اینها مورد نهی است. همانطور که بنده الآن نمی‌توانم به هیچ‌کس اهانت کنم و او را تحقیر کنم، نسبت به همسر خودم هم نمی‌توانم این کار را بکنم.

  • پس معنای آیه‌ای که بسیاری ازافراد به آن استناد می‌کنند یعنی آیه «وَاضْرِبُوهُنَّ» چیست؟

آیه این است که: «اللّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنّ فَعِظُوهُنّ وَ اهجُرُوهُنّ فِی المَضَاجِعِ وَ اضْرِبوُهُنّ». اولاً، آیه در موردی است که نشوز ثابت شده باشد. در چنین موردی، قرآن می‌گوید ابتدا موعظه‌اش کنید، چون انسان موجودی است منطقی و عقلانی. اگر بخواهیم به موجود عقلانی مطلبی را تفهیم کنیم از راه موعظه ، منطق و عقل وارد می‌شویم. انسان باید از همان سلاحی که خودش دارد استفاده کند. سلاح انسان اندیشه است، عقل است، منطق است. آیه هم می‌گوید اول موعظه‌اش کنید، بحث کنید، ببینید اصلاً مساله چیست، چرا این برخورد را داشته است، اگر فایده نکرد «وَاهجُرُوهُنَّ». پس ابتدا انسان به اعتبار عقلانیتش و اینکه موجودی عقلانی و منطقی است باید با برهان و منطق و عقلانیت همسرش را نصیحت کند تا به تفاهم برسند که به نظر من هم این راه معمولاً به تفاهم منتهی می‌شود.

ضرب در اسلام به‌معنای تأدیب و تعزیر است. ما در اسلام کتک زدن نداریم. ضرب هرجا که باشد به‌عنوان تعزیر است. در روایات ما هم آمده است: «التَعزیرُ بِیَدِ الْحاکِم» یعنی رئیس دادگاه است که باید تعزیر کند و تأدیب کند. ضرب که می‌‌گوید نه اینکه به معنی کتک باشد. ضرب بعضی وقت‌ها به معنی توبیخ کتبی است. بعضی وقت‌ها به معنی جریمه مالی است. ببینیم طرف چگونه مؤدب می‌شود. بسته به این است که قاضی ببیند طرف به چه چیز مؤدب می‌شود و همان کار را بکند.

به‌نظر من مرد وقتی دید روش‌های او فایده ندارد باید به دادگاه‌هایی که برای این کار تشکیل شده است، برود. مثلاً به دادگاه خانواده برود و شکایت کند. آن‌وقت دادگاه رسیدگی می‌کند یا اجبار می‌کند یا می‌گوید این ناشزه است و نفقه به او ندهید. یک راه تأدیب این است که به زن نفقه ندهد، نه اینکه شلاق بگیرد بگوید بیا کتک بزن. بهترین میزان برای اینکه ما بفهمیم وضعیت ما چطور است این است که ببینیم چگونه عکس‌العمل نشان می‌دهیم. اگر شخصی به شما اهانت کرد و شما در مقابل اهانت او بی‌اختیار او را زدید پس حیوانیت در شما قوی است، ولی اگر او را نصیحت کردید و به او گوشزد کردید که کارش صحیح نیست معنی‌اش آن است که نیروی حیوانی در شما ضعیف است. انسان موجودی است که اگر کسی به او تعدی کرد او نباید تعدی کند. آیه هم ابتدا در مقام موعظه و نصیحت است قرآن می‌گوید: «فَعِظُوهُنّ وَ اهجُرُوهُنّ». اگر اینها فایده نداشت «وَ اضْرِبُوهُنّ» یعنی برو به دادگاه و شکایت کن.

  • نظرتان به‌طور کلی درمورد تعدد زوجات و شرایط آن چیست؟ آیا اصلاً قابل پذیرش است؟

تعدد زوجات یک بحث طولانی دارد. اساس مدرکش عمدتاً در قرآن آیه‌ای است که مخاطبان خاصی دارد؛ یعنی کسانی که سرپرستی ایتام را دارند.

آیه این است: «وَ إنْ خِفْتُمْ ألّا تُقسِطُوا فِی الیَتامی فانکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِن النِّساءِ مَثّنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإنْ خِفْتُمْ اَلا تَعْدِلُوا فَواحِدَه اَوْ مَا مَلَکَتْ أیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنَی ألَّا تَعُولُوا». می‌گوید مبادا اموال آنها با اموال شما مخلوط گردد، این گناه بزرگی است. بعد بلافاصله می‌گوید اگر خوف داشتید که نتوانید عدالت را در حفظ اموال یتیمان رعایت کنید آن‌وقت می‌توانید دو تا یا سه تا یا چهار تا زن بگیرید.

آیه در این مورد ساکت است که مادر اینها را بگیرد یا خودشان را. اما در آیه دارد «وان خفتم ان لاتعدلوا» اگر خوف داشتید که نمی‌توانید عدالت را رعایت کنید، یکی بیشتر نمی‌توانید بگیرید. یعنی اگر اولی را بگیرد دومی عقدش باطل است. پس یک مطلب این است که تعدد زوجات مخصوص کسانی است که سرپرستی اموال ایتام را به‌عهده می‌گیرند و شامل کسانی که سرپرست اموال ایتام نیستند، نمی‌شود.

مطلب دیگر در مورد «اموال» است. در آن روزگار مال عمدتا به‌صورت کالا بود. کالاهایی از قبیل گندم و برنج و اینطور چیزها. این کالاها احتمال مخلوط شدن داشت، اما امروز این مشکل وجود ندارد.

حساب بانکی برای طرف باز می‌کند پولش را توی حساب خودش می‌گذارد. اصلاً دیگر خوف اینکه اموالشان با هم مخلوط شود نیست. می‌خواهم عرض کنم حتی کسانی که سرپرستی اموال ایتام را برعهده دارند هم نمی‌توانند تعدد زوجات داشته باشند. چیزی که من از آیه فهمیدم این است. لذا به‌ نظر من این مطلب خیلی جای تأمل دارد. اینجا جایی است که انسان باید نهایت کنکاش و دقت را بکند. امید است این موضوع در حوزه‌های علمیه و مراکز پژوهشی با دقت کافی مورد تحقیق قرار گیرد.

  • بعضی افراد که می‌خواهند تجدیدفراش کنند به این استناد می‌کنند که می‌توانند عدالت را در مورد همسرانشان رعایت کنند، آیا این کافی است؟

آیه نمی‌فرماید عدالت را رعایت کنید بلکه شدیدتر می‌گوید. یعنی می‌گویداگر خوف دارید که نمی‌توانید عدالت را رعایت کنید، «فَاِنْ خِفْتُمْ» اجازه ندارید بیش از یک همسر بگیرید. رعایت عدالت میان یک همسر 40-50 ساله و یک همسر جوان 20ساله چگونه ممکن است؟ واقعا کار خیلی مشکلی است. خیلی سخت است. نمی‌گویم محال است لکن خیلی کار مشکلی است. بنابراین اصل تعدد همسر را که اسلام گفته، به‌ عقیده من برایش شرایطی گذاشته که خیلی به‌ندرت این شرایط تحقق و عینیت پیدا می‌کند.

  • بعضی معتقدند مرد می‌تواند با اجازه همسر اولش اقدام به ازدواج مجدد کند. در این رابطه بعضی از آقایان همسر اول خود را تهدید می‌کنند که اگر اجازه ندهی، طلاقت می‌دهم و به این صورت اجازه می‌گیرند. آیا چنین چیزی صحیح است؟

خیر، هیچ ارزشی ندارد. اجازه باید با اراده باشد نه از روی ترس و تهدید. اول باید ببینیم که مرد می‌تواند چند همسر بگیرد یا نه. درصورتی که می‌توانست باز اگر زن در ضمن عقد شرط کند که من به این شرط همسر شما می‌‌شوم که ازدواج مجدد نکنید آن مرد دیگر نمی‌تواند ازدواج مجدد بکند و اگر بکند عقد دومی باطل است. اگر اجازه گرفتن از زن هم با ترس و تهدید باشد ارزش ندارد، چون در این صورت اجازه دادن فقط لفظی است نه قلبی.

  • نکته دیگر درمورد طلاق است که می‌گویند مرد در هر شرایطی می‌تواند همسرخود را طلاق دهد، آیا واقعاً اینطور است یا خیر؟

این در قانون مدنی مطرح شده است. لیکن من اعتقادم این است که وقتی اسلام خودش یک نظام حکومتی دارد فقهش هم باید فقه حکومتی باشد و باید با نگرش حکومتی به آن توجه شود. وقتی دین ما دین جهانی است، از حیث جغرافیایی متعلق به همه جاست، از حیث زمان محدود به هیچ زمانی نیست و خودش هم سیستم حکومتی دارد، دیگر نمی‌شود که قوانینش شخصی باشدبلکه قوانین هم باید قوانین حکومتی باشد. حکومت می‌تواند بگوید طلاق فقط باید از طریق دادگاه باشد. اگر دادگاه صحه گذاشت طرف می‌تواند همسرش را طلاق دهد. به نظر من مسائل ازدواج و دعاوی زناشویی جزو حقوق عمومی است، نه حقوق خصوصی. طلاق باید از کانال دادگاه صورت گیرد. اگر دادگاه دید این دو دیگر نمی‌توانند با هم زندگی کنند و از همه جا مأیوس شد می‌تواند اجازه بدهد که طلاق صورت بگیرد.

  • آیا زن می‌تواند تحت هر شرایطی از همسرش جدا شود؟

اساسا در طلاق اینطور پذیرفته شده که مرد می‌تواند طلاق بدهد. زن با یکسری شرایط می‌تواند درخواست طلاق کند، مثلا شرط ضمن عقد. اگر هم در زندگی برای زن حرجی پیش آمد؛ یعنی به هر علتی، دیگر نتوانست با این شوهر زندگی خود را ادامه دهد و مستأصل شد، بنابر ماده 1130 قانون مدنی، می‌تواند به دادگاه برود و دلایلش را ارائه کند. دادگاه به این امر رسیدگی می‌کند تا ببیند که این موضوع تحقق دارد یا نه؟ اگر دادگاه دید تحقق دارد طبق ماده 1130، از شوهر می‌خواهد که زنش را طلاق دهد. اگر این کار را نکرد اجبارش می‌کند که همسرش را طلاق دهد. اگر طلاق داد نتیجه حاصل می‌شود. اگر طلاق نداد خودش طلاق می‌دهد یا به دفتر ازدواج و طلاق می‌نویسد، که می‌توانید این خانم را طلاق دهید، بدون اینکه شوهرش او را طلاق داده باشد.

  • آیا قانونی در این مورد هست که زن باید هبه کند تا همسرش او را طلاق دهد.

نه،این مربوط به طلاق خلعی است. اینکه گفتم خلعی نیست و ماده 1130 قانون مدنی است که اگر زن دچار عسروحرج شود می‌تواند طلاق بگیرد.

  • مورد دیگر در امر تنظیم خانواده است. اگر خانمی بخواهد برای بچه‌دار نشدن اقدامی انجام دهد در تمام بیمارستان‌های ما اجازه همسر را می‌خواهند ولی اگر مردی بخواهد این کار را انجام دهد اجازه همسرش لازم نیست. از دیدگاه فقهی چگونه به این مساله نگاه می‌کنید؟

عقیده من این است که یکسری شرایطی هست که در متن عقد ذکر می‌شود و یکسری شرایطی هست که ضمن عقد ذکر نمی‌شود. اما در جامعه، بنای عقلا براین است که براساس این شرایط ذکر شده و ذکر نشده اقدام می‌کنند. یکی از اهداف و انگیزه‌های ازدواج، بچه‌دار شدن است. هم زن چنین قصدی دارد و هم مرد. حالا اگر شوهر خودش را عقیم کند، زن می‌تواند بگوید که شما تخلف از شرط کردید و بر این اساس می‌تواند طلاق بگیرد.

  • یک صورت دیگر مساله این است که زوجین به تعداد دلخواه فرزند داشته باشند، در این صورت هم باز زن نیاز به اجازه کتبی همسرش دارد اما مرد ندارد. در این صورت آیا شرع نظر خاصی دارد؟

نه، به نظر من فرق نمی‌کند. اگر اجازه لازم است برای هر دو لازم است و اگر نیست برای هر دو نیست.

  • پس این نکته دید شرعی ندارد؟

مبنای اجازه ندارد . به‌خصوص اینکه دو، سه تا اولاد هم دارند. زن می‌تواند بگوید من دیگر اصلاً توانش را ندارم که باردارشوم و بچه بزرگ کنم.

  • آیا از نظر اسلام زن می‌تواند استقلال اقتصادی داشته‌باشد؟

بله، مسلّم است. هر کسی که درآمدی دارد، استقلال هم دارد: «لَّیْسَ لِلإنْسانِ إلا ماسَعَی». هم حکم عقل است و هم قرآن. هرکسی حاصل کار و تلاشش مال خودش است. زن حاصل تلاشش مال خودش است، مرد هم همین‌طور.

  • اگر زن برای حفظ استقلال اقتصادی خود نیاز داشته باشد خارج از منزل کار کند آیا اجازه همسر را لازم دارد یاخیر؟

اگر شغلی که دارد منافات با شخصیت خانوادگی‌اش نداشته باشد و شغل مناسبی باشد، و اگر وقتی سرکار است شوهرش در خانه نباشد (مثلاً شوهرش ساعت 8 می‌رود و 4 برمی‌گردد) و کار ایشان هم در همان زمان باشد به‌ نظر من اجازه لازم ندارد. اگر شوهر در خانه باشد می‌تواند منع کند و بگوید من می‌خواهم با همسرم باشم. اما وقتی در خانه نیست (خواه مسافرت باشد خواه محل کار) زن می‌تواند کار کند و نیازی به اجازه نیست.

  • اگر کسی مثلاً پرستار باشد و شیفت ثابت کاری نداشته باشد، آیا اجازه همسر لازم است؟

بله، باید اجازه بگیرد.

  • اما گاهی شنیده شده که حتی اگر شغل زن منافاتی با شئونات اجتماعی نداشته باشد (مثلاً دبیر است) بازهم می‌گویند چون این خانم، کارکردن را ضمن عقد شرط نکرده مرد می‌تواند مانع او بشود.

شغل دبیری شغل شریفی است. من عقیده‌ام این است که مرد چنین حقی ندارد.

  • موضوع دیگر در مورد تمکین است. آیا زن در هر شرایطی مکلف به تمکین است؟

نه،ببینید مساله تمکین امری است که آمادگی می‌خواهد. شرایطی دارد که باید هم برای زن مهیا باشد و هم مرد. ممکن است زن ناراحتی داشته باشد، سرش درد کند، درس بخواند، چیزی بنویسد، مهمان داشته باشد و... . اگر قرار باشد این کار به اجبار و اذیت و آزار صورت گیرد، در اسلام جزء معاصی کبیره به شمار می‌آید. اذیت و آزار به هر صورتی که باشد حرام است و معصیت کبیره. اسلام نمی‌تواند به مرد بگوید چیزی را که از مصادیق معاصی کبیره است تو می‌توانی انجام دهی، چون این تناقض می‌شود. نمی‌شود از طرفی اسلام بگوید آزار و اذیت حرام و گناه کبیره است ‎و از ‎طرف دیگر ‎بگوید مرد می‌تواند اذیت و آزار کند. پس تمکین در شرایطی است که زن آمادگی دارد. اگر آمادگی داشت تمکین لازم است اگر نداشت، نه. این مساله برمی‌گردد به اینکه چه وقت به زن ناشزه می‌‌گویند. وقتی که زن بخواهد اذیت بکند. آمادگی داشته باشد اما بخواهد اذیت کند.

  • بحث دیگر در مورد دیه زن است. اگر مردی زن خود را به قتل برساند، برای اینکه مجازات شود خانواده زن باید نصف دیه او را پرداخت کنند تا بتوانند مرد را اعدام کنند.

البته. این در فقه ما هست. اما من اعتقادم این است که این جای بحث دارد. جزء خطوط قرمز نیست که آدم نتواند در موردش بحث کند. عقیده‌ام این است که باید بحث آکادمیک شود. احتمال دارد به یک جای روشن برسیم و حتی مثلا ًاگر به عنوان فقه حکومتی نگاه کنیم حکومت می‌تواند مقرراتی بگذارد، می‌تواند بگوید این کار بدون دیه انجام شود. حکومت خودش مقررات بگذارد و آن وقت اگر کسی زنش را به قتل رساند خانواده زن برای مجازات مرد دیگر دیه ندهند و این عنوان حکم حکومتی بگیرد.

  • در بعضی موارد سوای مساله زن و شوهر شاهد هستیم که در جامعه، مردی زنی را به قتل رسانده که همسرش هم نبوده، ولی برای مجازات مرد از طرف خانواده زن باید نصف دیه پرداخت شود. وقتی خانواده زن نتوانند به هر دلیلی نصف دیه را پرداخت کنند آن مرد مجازات نمی‌شود.

من اعتقادم این است که درمواردی که خانواده ندارند که دیه بدهند، حکومت باید دیه را بپردازد.

  • اگر حکومت این کار را نکرد.

من تئوریش را می‌گویم. من می‌گویم جزء وظایف حکومت است که وقتی دید این خانواده ندارد نصف دیه را بدهد. حکومت می‌تواند نصف دیه را خودش بپردازد.

  • پس اینجا قانون نقص دارد؟

بله، به نظر من اگر واقعا ندارند و طرف هم فرد فاسدی است و باید اعدام شود باید خود حکومت متقبل بشود نصف دیه را بدهد.

  • اگر مرد آدم فاسدی نباشد ولی بر اثر مصرف بعضی از مواد در یک روز خاص، یا بر اثر عصبانیت، خانمی را بکشد، آن‌وقت چه باید کرد؟

اگر از حالت عادی خارج شده باشد و عقلش را از دست داده باشد آنجا باید دقت کرد، چون درواقع انسان اگر با عقل کامل این کار را بکند مجازات قتل دارد. آن وقت درخود قصاص شبهه می‌شود. آنجا باید دیه گرفته شود.

  • اگر زنی مردی را در چنین شرایطی به قتل برساند یا در دفاع از خود او را بکشد، چه حکمی دارد؟

اگر دفاع باشد وکسی بخواهد به زنی تجاوز کند و زن طرف را بکشد، نه کیفر دارد، نه دیه. دیه‌ هم نمی‌دهد.

  • مساله وضعیت ارث زنان و دختران کلاً چگونه است؟

در مورد مساله ارث ما با حفظ قانون صحبت می‌کنیم. حفظ قانون این است که زن در خانواده هیچگونه مسئولیت اقتصادی ندارد. تمام مسئولیت اقتصادی با مرد است. بحث ما در موارد طبیعی است نه استثناها. ممکن است شما بگویید زنی است که شوهر ندارد، یا مردی است که زن ندارد. موارد استثناء را کاری نداریم. قانون همیشه برای اکثر موارد و موارد طبیعی وضع می‌شود. مرد در خانواده مسئولیت اقتصادی دارد، حتی غیر از نفقه زنش، نفقه پدر و مادرش هم بر او واجب است. مساله ارث این است که وقتی کسی از دنیا برود به آن کس که مسئولیت اقتصادی دارد و دو برابر آن کسی که مسئولیت اقتصادی ندارد ارث می‌رسد. همانطور که وقتی می‌گوییم دیه مرد دو برابر دیه زن است معنایش این نیست که مرد بر زن افضل است. در اینجا هم به اعتبار مسئولیت اقتصادی مرد ارث او دو برابر در نظر گرفته شده است. چون زن اصلاً مسئولیت اقتصادی ندارد. خودش مصرف‌کننده است.

قرآن می‌گوید: «لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنثَیَنِ». یعنی مرد دو برابر زن ارث می‌برد. حالا آیا مرد ارزشش بیشتر است؟ ارزش که به پول دادن و ندادن نیست. نمی‌خواهد بگوید ارزشش بیشتر است، بلکه به اعتبار اینکه مرد مسئولیت دارد اینطور می‌گوید. وقتی ارث به کسی می‌دهند که مسئولیت اقتصادی دارد، نسبت به کسی که هیچگونه مسئولیت اقتصادی ندارد به او بیشتر می‌دهند؛ یعنی با حفظ قانون اینکه مرد مسئولیت اقتصادی دارد به او بیشتر می‌دهند. در این مورد انسان احساس ناعادلانه بودن نمی‌کند. ما می‌دانیم که در جامعه آن روز اصلاًَ زن حضور نداشت، نمی‌توانست کار کند و فعالیت اقتصادی داشته باشد، اما امروز جامعه ما جامعه‌ای است که همانطور که مرد می‌تواند در همه جا حضور داشته باشد و فعالیت اقتصادی کند زن هم می‌تواند. پس چرا باید نفقه با مرد باشد باید با هر دو باشد. آن وقت اینجا می‌توانیم بحث کنیم که حالا باید ارزششان هم با هم مساوی باشد یا نه. پس می‌بینید اینها با هم ارتباط دارند و نباید ما این تکه را بگیریم آن تکه را رها کنیم. به‌ عقیده من اینها جای بحث دارد.

  • آیا اسلام اجازه می‌دهد که چنین مباحثی مطرح شود یا قوانین آن لایتغیر است؟

به‌ عقیده من اسلام همه جا می‌گوید بحث کنید. اصلا همیشه با دیالوگ و بحث، حقیقت مشخص می‌شود. این غلط است که روی چیزی خط قرمز بکشیم. آیا از خداشناسی و توحید چیزی بالاتر داریم؟ ائمه اطهار(ع) با افرادی که منکر خدا بودند، بحث می‌کردند. حضرت صادق(ع) با افرادی که منکر خدا بودند (مثل ابن ابوالعوجاء) که افکار الحادی را اشاعه می‌کردند بحث می‌کردند و قانعشان می‌کردند و اینها را به راه می‌آوردند. بنابراین ما نباید هیچ‌وقت جلوی دیالوگ و بحث را بگیریم. همه جا جای بحث است پیشفرض هم نباید درست کنیم. باید بنشینیم و بحث آزاد کنیم آن وقت ببینیم نتیجه چه می‌شود. خیلی وقت‌ها بحث کردن حق را مشخص می‌کند و اگر فرد لجاجت نداشته باشد در طریق مستقیم قرار می‌گیرد. بنابراین نباید خط قرمز کشید و باید بحث کرد.

  • پس اسلام هم این اجازه را می‌دهد که قوانینی را که لایتغیر به نظر می‌رسند تغییر دهیم؟

ما باید این تئوری را که عنصر زمان ومکان در اجتهاد دخالت دارد، قبول کنیم. امام راحل هم این را می‌گفتند که عنصر زمان و مکان در اجتهاد دخالت دارد. اگر باور دینی‌مان این بود، بله، می‌توانیم در همه جا بحث کنیم.

  • در جامعه شاهد هستیم وقتی مردی فوت می‌کند و بچه صغیر دارد گاهی اوقات خانواده پدر حضانت بچه را به عهده می‌گیرد.

ولایت یا حضانت،کدام مقصودتان است؟ چون یک ولایت داریم و یک حضانت. وقتی پدر فوت می‌کند ولایت مطرح می‌شود، چون ولیِ بچه، پدرش است و جدّ پدریش و می‌گویند مادر ولایت ندارد.

  • واقعاً ندارد؟

قانون مدنی ما می‌گوید حضانت دختر تا 7 سال و حضانت پسر تا 2 سال با مادر است، و بعد با پدر. من عقیده‌ام این است که حضانت تا بلوغ با مادر است، چه دختر و چه پسر. بعد اختیارش با خود بچه است که بخواهد پیش پدر باشد یا پیش مادر. اما درمورد مساله ولایت می‌گوییم پدر و جدّ پدری ولایت بر فرزند خودش دارد، چه پسر و چه دختر. حتی اگر فرض کنیم که پدر ندارد و جدّ پدری هم پیرمرد و ناتوان است، جدّ پدری می‌تواند یک فرد غریبه را ولی قرار دهد، اما مادر هیچگونه ولایتی ندارد.

من عقیده‌ام این است که اینجا هم باید بحث شود. چنین حکمی در شرایطی صادق است که زن اصلاً در جامعه حضور نداشته باشد. برای چنین زنی نگهداری از فرزند مشکل است و نمی‌تواند چنین کاری را انجام دهد. امروز شرایط و ملاک عوض شده است. یعنی واقعاً اگر امروز بیاییم بحث کنیم به احتمال قوی می‌توان گفت مادر هم ولایت دارد، همانطور که پدر و جدّ پدری دارد.

  • امروزه شاهد هستیم وقتی پدر فوت می‌کند ولایت به جدّ پدری می‌رسد. بچه‌ها را از مادر می‌گیرند و مادر عملاً هیچ‌کاره می‌شود .

اساس احکام اسلام بر عدالت اجتماعی است. زیربنای قوانین ما، عدالت اجتماعی و اخلاق است. امروزه اگر در جامعه کسی بگوید که جد ّپدری ولو پیرمرد ناتوان باشد، ولایت دارد اما مادر ندارد یا یک مرد غریبه از طرف جدّ پدری ولایت دارد اما مادر ندارد، این به نظر من خلاف عدالت اجتماعی است. درحالی‌که ما اعتقادمان این است که تمام احکام اسلام در بستر عدالت اجتماعی و در بستر اخلاق جریان دارد.

  • پس چرا چنین قانونی وجود دارد؟ آیا جزء قانون مدنی است؟

بله هست، اما باید بازنگری شود. باید بنشینیم بحث کنیم. اعتقادم بر این است که کسانی که متخصص فن هستند باید بنشینند و آزادانه بحث کنند، ادله را بررسی کنند تا به جای روشنی برسند.

  • ارزش شهادت دادن زن و مرد موقع اثبات دعوا،قتل، یا زنا چگونه است؟

در قرآن دارد که اگر دو تا مرد برای شهادت نبودند، یک مرد و دو زن لازم است. برای اینکه اگر یکی از آنها فراموش کرد، دومی به یاد اولی بیاورد. اولاً، این در مقام استیفای شهادت است نه در مقام یک بیان. ضابطه کلی است که شهادت هر مردی معادل دو تا زن است. مضافاً ما باید وضعیت و شرایط سابق را ببینیم.

شهادت از شهود است یعنی شما چیزی را که به چشمت می‌بینی باید شهادت بدهی. زنی که در هیچ جا حضور نداشت و اصلاً نمی‌توانست حضور داشته باشد، چگونه می‌توانست شاهد باشد؟ اما مرد در همه جا حضور داشت و می‌توانست شاهد تلقی شود. طبیعی است اگر دو مرد عادل با یک شرایط بیایند بگویند ما خودمان دیدیم قاضی برایش قناعت وجدانی حاصل می‌شود؛ اما اگردو زن بیایند در شرایط آن روز که زن هیچ کجا حضور نداشت قناعت وجدانی برای قاضی پیدا نمی‌شود. فلذا می‌گوید یک مرد و دو زن. چرا گفتیم دو زن؟ برای اینکه اگر یکی شان یادش رفت دیگری یادش بیاورد. خود همین که می‌گوید یادش بیاورد، یعنی ضابطه کلی نیست بلکه از باب این است که اختصاص به شرایط خاص دارد. این مساله به اعتبار شرایط خاص آن دوران گفته شده، ولی حالا که شرایط عوض شده آیا باید حالا هم همین را بگوییم؟ جای بحث دارد.

  • آیا زن می‌تواند از عرصه و اعیان از همسر خویش ارث ببرد؟

در قرآن نحوه ارث مرد از زن خودش و ارث زن از شوهر خودش آمده است: «وَ لَکُمْ نِصْفُ مَاتَرَکَ اَزْواجُکُمْ إِنْ لَّمْ یَکُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإن کَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ». یعنی اگر زن شما فوت کرد نصف دارایی زن مال شماست. زن‌ها هم از ما ترک شما چهار یک ارث می‌برند. پس هیچ فرقی نگذاشته است. آنجا می‌گوید شما نصف ماترک زنت را ارث میبری، اینجا می‌گوید چهاریک ماترک شوهر را زن ارث می‌برد. اما دیگر قرآن بین زمین و غیر زمین تفصیل قائل نشده است. روایات در اینجا مختلف است. اقوال مختلف است. خود من برداشتم از مجموع آنها این است که زن از همه چیز می‌تواند ارث ببرد چه زمین باشد چه غیر زمین . فقط در یک جایی استفاده می‌شود که آن خانه‌ای که شوهر در آن فوت کند عین زمین را نمی‌برد، اما قیمت زمین را باید به او بدهند، چون ممکن است زن برود شوهر کند و مرد غریبه را توی آن خانه بیاورد. آن وقت قوم و خویش‌های شوهر همیشه ناراحت هستند که یک مرد غریبه وارد خانه شده است. البته این قابل نقض است. ممکن است زن شوهر نکند. ممکن است زنی برود با برادر شوهرش ازدواج کند. ممکن است با غریبه ازدواج کند. این مورد در ازدواج با غریبه پیش می‌آید. اگر خیلی بخواهیم احتیاط کنیم، می‌گوییم از خانه‌ای که شوهر در آن فوت کرده، قیمت زمین را باید به زن داد، عینش رانمی‌برد.این برداشت من است والاّ در قانون مدنی می‌گوید زن اصلاً از زمین ارث نمی‌برد. آن وقت می‌دانید شمالی‌ها (اهالی گیلان و مازندران) عمدتاً دارایی شان زمین است که برنجکاری می‌کنند. طبق این قانون ز‌نها اصلاً هیچ ارثی نمی‌برند، چون ساختمان خانه‌های آنها ارزشی ندارد از زمین هم که ارث نمی‌برند. این از نظر شعاری‌اش است اما می‌خواهم عرض بکنم که اساساً از ادله ما این معنا را استفاده می‌کنیم.

  • خیلی وقت‌ها هست که مرد دارایی دیگری جز زمین ندارد. در این موارد تکلیف زن از نظر سرپرست چه می‌شود؟

زن می‌تواند ازدواج دوم بکند. البته اگر این زن برود شوهر دوم بکند یک مشکلاتی برایش پیش می‌آید، چون هنوز در جامعه جا نیفتاده که او می‌تواند شوهر کند. فکر می‌کنند شخصیتش پایین می‌آید. چرا شخصیتش پایین بیاید؟ چطور است که اگر مرد زنش فوت کند می‌تواند برود زن بگیرد، اما زن نمی‌تواند؟ همه اینها از مردسالاری سرچشمه می‌گیرد. اسلام اتفاقاً خیلی تأکید می‌کند که ‎زنانی‎ که ‎شوهرشان ‎فوت می‌کند بروند شوهر کنند.

  • در بعضی موارد زن و شوهر در طول زندگی مشترک باهم کار می‌کنند. تمام پول زن در زندگی مشترک خرج می‌شود و هیچ مشکلی هم با شوهرش ندارد. حالا اگر شوهر همین زن فوت کند و فقط هم زمین داشته باشد باز همین مشکل برایش پیش می‌آید؛ یعنی این خانم عملاً هیچ‌کاری نمی‌تواند انجام دهد.

بله، این هم باید در همان مبحث حل شود.

  • آیا پدر می‌تواند بچه‌اش را تنبیه کند؟

نه، نمی‌تواند.

  • اما الان داریم پدری که دخترش را ‌کشته و می‌گویند که پدر می‌تواند بچه‌اش را بکشد و قصاص هم ندارد.

هیچ‌کس نگفته می‌تواند بچه‌اش را بکشد. اما اگر بکشد قصاص ندارد.

  • وقتی قصاص در کار نباشد و تنبیهی قائل نشوند، این پدر هر وقت ناراحت شد بچه‌اش را می‌کشد.

هیچ‌کس بچه‌اش را نمی‌کشد، مگر افرادی که یا عقلشان را از دست داده‌اند یا مریض هستند که اینها اصلاً استثناء هستند. یا اینکه تعصبات جاهلیت دارند.

  • حالا اگر روانی نبود و بچه هم کار خلافی نکرده بود، و بچه‌اش را کشت مثل مواردی‌که الآن در روزنامه ها می‌خوانیم. بچه 4 یا بچه 5 ساله است عملا نمی‌توانسته کار خلافی بکند پدر هم روانی نیست، در چنین شرایطی بچه را کشته قصاص هم نمی‌شود. از نظر اجتماعی چگونه باید با این برخورد کرد؟

باید او را کیفر کرد. حالا قصاص نمی‌شود، اما کیفرسنگین که می‌شود کرد.

مثلاً 10 سال زندانی‌اش کرد.

البته لازم است به شما بگویم که اصلاً کشتن هیچ‌وقت نمی‌تواند جامعه را اصلاح کند. اساس اصلاح جامعه، کار فرهنگی است. الان خیلی از کشورها کار فرهنگی انجام می‌دهند و ملت را آگاه می‌کنند. آنها با اینکه تعلیمات دینی ندارند، کاملاً به قانون علیت و رئالیسم اعتقاد دارند. ما درحالی‌که به قانون علیت اعتقاد داریم، می‌گوییم « لاحَولَ وَلاقُوَّه اِلّا بِالله». یعنی باور دینی ما این است که باز یک قدرتی فوق همه قدرت‌هاست که آن قدرت خداست.این خودش معنویت را وارد جامعه می‌کند. در حالی که در آن جوامع، این باور نیست و فقط قانون علیت را قبول دارند. به همین جهت درجامعه آنها معنویت نیست. بنابراین من معتقدم که دنبال این نباشیم که چرا فلان کس اعدام نمی‌شود. اعدام هیچ‌وقت مساله را حل نمی‌کند، باعث ایجاد ترس می‌شود. ترس نمی‌تواند جامعه را اصلاح کند. ترس مثل داروی مسکن عمل می‌کند باید درد طرف را مداوا کرد.

امام صادق (ع) تعبیر زیبایی دارند «کُونوا دعاه الناس بالغیر السنتکم». می‌فرماید مردم را به غیر از زبانتان یعنی با عملتان دعوت کنید. بهترین راه برای اصلاح جامعه عمل است. البته من نمی‌خواهم بگویم اعدام و قصاص کارآیی ندارد، می‌گویم اینها موقتی است. اگر ما جامعه سالم می‌خواهیم باید کار فرهنگی کنیم. اگر اعدام در کنارش کار فرهنگی باشد خوب است.

  • اگر مادری فرزندش را بکشد او هم قصاص نمی‌شود؟

در قوانین ما می‌گویند قصاص می‌شود، اما من کتابی نوشتم به نام فقه تطبیقی، آنجا احتمال دادم و گفتم اگر می‌گویید پدر قصاص ندارد پس مادر هم ندارد. آن را نوشته‌ام و راه علمی هم برایش بیان کرده‌ام. فقه تطبیقی قسمت جزائیات را نگاه کنید.

  • آیا در قوانین مدنی داریم که پدر قصاص نمی‌شود؟

بله، قانون قصاص دارد و قصاص پدر را استثناء می‌کند.(آرمان)


ادامه مطلب ...

آیت‌الله صافی: حبس برای کسی که نمی‌تواند مهریه دهد جایز نیست

جام جم سرا: متن پرسش و پاسخ این مرجع تقلید به نقل از ایسنا به شرح زیر است:

«بسمه تعالی
مرجع بزرگوار حضرت آیت‌الله العظمی صافی ‌گلپایگانی مدظله‌الشریف
با سلام و احترام؛
به استحضار مبارک می‌رساند متأسفانه مهریه‌های سنگین در جامعه رواج پیدا کرده که خود باعث بر هم‌ریختن کانون‌های گرم خانواده شده است. در برخی از همین خانواده‌ها که زوج به علّت سنگینی مهریه، توان پرداخت آن را ندارد، زوجه مهریه را به اجرا می‌گذارد و باعث بازداشت و حبس زوج می‌گردد. بفرمایید آیا از نظر اسلام، مجازات حبس در صورتی که زوج استطاعت در پرداخت مهریه‌ را نداشته باشد، شرعی و جایز است؟

جمعی از مقلدان»

***

«بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم السلام و رحمة‌الله
به طور کلّی چنانچه مدیون (بدهکار)، قادر بر اداء بدهی خود نیست؛ مهریه باشد یا غیر آن، باید به او مهلت داده شود، و حبس او شرعاً جایز نیست.

لطف‌الله صافی»


ادامه مطلب ...

آیت‌الله جنتی کنار مزار همسرش [عکس]

یکشنبه 23 فروردین 1394 ساعت 08:45

جام جم سرا- پیکر صدیقه مظاهری، همسر آیت الله احمد جنتی در نزدیکی مزار شهدای ۷۲ تن و کنار قبر نوه‌اش (محسن جنتی) به خاک سپرده شده است. تصویر پی‌آمده دبیر شورای نگهبان را بر مزار همسرش نشان می‌دهد.


ادامه مطلب ...

چه کنیم نماز صبح قضا نشود + پاسخ آیت‌الله بهجت

مرحوم کلینى و شیخ طوسى و طبرسى از زهرى نقل کرده‌اند که گفت: مدت طولانی در طلب حضرت مهدى(عج) بودم و در این راه اموال فراوانى در راه خدا خرج کردم، اما به هدف نرسیدم،‌ تا اینکه به خدمت محمد بن عثمان یکی از نواب خاص اربعه رسیدم و مدتى در محضر او بودم، روزى از او به التماس خواستم که مرا خدمت امام زمان(عج) ببرد. محمد بن عثمان پاسخ منفى داد، ولى در مقابل تضرع بسیار من، سرانجام لطف کرد و فرمود: فردا اول وقت بیا، فردا صبح نزد وى رفتم، دیدم جوانى که در زیبایى و خوشبویى از همه کس بهتر و لباس تجار بر تن داشت؛ با وى است و چیزى در آستین دارد.

وقتى نظرم به او افتاد، نزدیک محمد بن عثمان رفتم، ولى او به من اشاره کرد که به طرف آن جوان برگردم، من هم به‌ طرف جوان برگشتم و سؤالاتى از وى کرددم و هر چه می‌خواستم به من جواب داد، آنگاه رفت که داخل خانه شود و آن خانه، چندان مورد نظر نبود.

محمد بن عثمان به من گفت: اگر می‌خواهى چیزى بپرسى بپرس که دیگر بعد از این او را نمی‌بینى. من هم به دنبال او رفتم که سؤالاتى بپرسم، ولى او گوش نداد و داخل خانه شد و جز این دو جمله نفرمود: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْعِشَاءَ إِلَى أَنْ تَشْتَبِکَ النُّجُومُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَدَاهَ إِلَى أَنْ تَنْقَضِیَ النُّجُوم»؛(۱) ‏از رحمت خدا به دور است، ‏از رحمت خدا به دور است، کسى که نماز مغرب را بقدرى به تأخیر بیندازد تا ستاره‌ها نمایان شوند، ‏از رحمت خدا به دور است‏ از رحمت خدا به دور است کسی که نماز صبح را چندان به تأخیر بیندازد تا ستاره‌ها دیده نشوند.

نماز صبح نسبت به دیگر نمازهای یومیه نقش بسزایی در تقویت بعد معنوی انسان دارد. همچنین به لحاظ ارزش زمانی و تأثیرگذاری آن در استجابت دعا جایگاه ویژه‌ای دارد. شاید برخورداری از شرایط ویژه از بعد زمان فلق و صبح صادق آن را با اهمیت‌تر کرده است.

حجت‌الاسلام حسن هرمز از کارشناسان مرکز تخصصی نماز درباره اهمیت نماز صبح این طور می‌نویسد:

در واقع نماز صبح، پیروزی نفس رحمانی بر هوی و هوس شیطانی است. زمانی که شیطان در تلاش است تا مانع بیدار شدن انسان مؤمن، برای اقامه نماز شده و همواره او را دعوت می‌کند تا در خواب ناز بماند، ازاین‌رو نماز صبح شرایط سخت‌تری برای مبارزه با شیطان داشته و پیروزی در این میدان، لذت و حلاوت بی‌شماری دارد و در نتیجه ثواب اخروی و سودمندی بیشتری بر آن مترتب است

اما برخی دلایل اهمیت نماز صبح عبارتند از:

مشهود ملائکه بودن

قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُودا»(۲)؛ همانا قرآن فجر(نماز صبح‏)، مشهود فرشتگان شب و روز است! قرآن به معنى چیزى است که قرائت مى‌‏شود و قرآن فجر روى هم رفته اشاره به نماز فجر است.(۳) آیه فوق مى‌‏گوید: «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» نماز صبح مورد مشاهده است، اکنون این سؤال پیش مى‏‌آید که مشاهده چه کسانى؟

روایاتى که در تفسیر این آیه به ما رسیده(۴) مى‌‏گوید: نماز صبح مشهود ملائکه شب و روز است، زیرا در آغاز صبح فرشتگان شب که مراقب بندگان خدایند جاى خود را به فرشتگان روز مى‌‏دهند و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام مى‌‏گیرد هر دو گروه آن را مشاهده کرده و بر آن گواهى مى‏‌دهند.

در روایت دیگر امام صادق(ع) در پاسخ اسحاق بن عمار می‌فرمایند: «فَإِذَا صَلَّى الْعَبْدُ الصُّبْحَ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أُثْبِتَتْ لَهُ مَرَّتَیْنِ أَثْبَتَهَا مَلَائِکَهُ اللَّیْلِ وَ مَلَائِکَهُ النَّهَارِ»(۵)؛ وقتی بنده‌ای نماز صبح را هنگام طلوع فجر بخواند دو بار برای او نوشته می‌شود، هم ملائکه لیل آن را ثبت می‌کنند و هم ملائکه نهار.

بنابراین اگر انسان توجه کند که نماز صبح چنین عظمت و خصوصیتی دارد، هرگز به خود اجازه نخواهد داد که نماز صبح او قضا شود و اگر انجام نماز صبح از زمان طلوع فجر بگذرد و یک ساعت یا نیم ساعت بعد از طلوع فجر خوانده شود، دیگر این اثر و این خصوصیت را نخواهد داشت. اگر کسی می‌خواهد نمازش مورد شهادت و نظر ملائکه لیل و نهار باشد، باید آن‌ را اول طلوع فجر که هنگام صعود و عروج ملائکه شب به آسمان و وقت نزول ملائکه نهار بر زمین است بخواند تا این دو گروه از فرشتگان نماز او را ثبت کنند، برادران و خواهران ایمانی حتماً نسبت به نماز صبحشان مقید باشند و در آن سهل‌انگاری نکنند. بدانند آثار بزرگ و برکات فراوانی در نماز اول وقت صبح وجود دارد.

در زمان حیات آیت‌الله فاضل لنکرانی، پیرمردی از کشور آذربایجان خدمت ایشان آمده بود، نکته‌ای را گفت که واقعاً جای تعجب داشت و به حال‌ او باید غبطه خورد. آن پیرمرد گفت در تمام دوران کمونیستی یک بار نماز صبح او قضا نشده است، این چه لذتی دارد، فردی که ۷۰ ـ ۸۰ سال عمر کرده وقتی به گذشته خود نگاه می‌کند و می‌خواهد به اعمالش نمره بدهد، به نماز خود می‌نگرد می‌بیند، الحمدلله هیچ یک از نمازهایش قضا نشده و اگر همین لحظه از دنیا برود نمازی بر ذمّه او وجود ندارد. اما برخی دیگر از انسان‌ها که سن کمتری هم دارند وقتی به گذشته خود نگاه می‌کنند می‌بینند برخی از نمازهایشان قضا شده! حالا به جای اینکه به سرعت مبادرت به قضای آن کرده و تکلیف خود را انجام دهند، آن را به امروز و فردا واگذار می‌کنند تا پایان عمرشان فرا می‌رسد و موفق به انجام قضای آن هم نمی‌شوند، بعد از مرگ هم معلوم نیست، ورثه او این کار را انجام بدهند.

بنابراین نسبت به گذشته خود تأمل کنیم، اگر احتمال می‌دهیم نمازی از ما فوت شده حتماً آن را قضا کنیم. آیه‌ شریفه «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً» یادمان باشد، شب که می‌خواهیم بخوابیم از خدای تبارک و تعالی استمداد کنیم، خدایا تو خودت ما را برای نماز صبح بیدار کن، خدایا تو عنایت کن و ما را به محفل نورانی خود و به بزم عاشقان و مناجات کنندگان خودت راه بده، شما امتحان کنید، بزرگان ما بارها فرمودند نمی‌شود انسان شب از خدا طلب کند، حتی نماز شب را، اما موفق به نماز شب نشود، به جای اینکه به این و آن سفارش کنیم که ما را برای نماز صبح بیدار کنید از خدا و ملائکه الهی بخواهیم، از آنهایی که دائماً بیدارند و توجه دارند.

حال اگر واقعاً دغدغه داشته باشیم، چنانچه یک روز صبح از خواب بلند شویم و ببینیم نیم ساعت از اذان گذشته، بگوئیم عجب! ملائکه لیل رفتند و شاهد نماز امروز نبودند و این چه خسارت بزرگی است! اگر یک مقدار این حال را در خود ایجاد کنیم مطمئن باشید که همیشه هنگام اذان صبح برای نماز و مناجات با خدای تبارک و تعالی بیدار هستیم، معنای این آیه را همه‌ بدانند و به ذهن بسپارند، در حال راه رفتن این را با خود زمزمه کنند(۶).

تأکید برگزاری نماز صبح به جماعت

یکی دیگر از دلایل اهمیت نماز صبح تأکید برگزاری نماز صبح به جماعت است، امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل می‌فرمایند که: «مَنْ‏ صَلَّى‏ الْغَدَاهَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَهَ فِی جَمَاعَهٍ فَهُوَ فِی ذِمَّهِ اللَّهِ فَمَنْ ظَلَمَهُ فَإِنَّمَا یَظْلِمُ اللَّهَ وَ مَنْ حَقَّرَهُ فَإِنَّمَا یُحَقِّرُ اللَّه»(۷)‏؛ هر کسی نماز صبح و عشا را با جماعت بجا آورد، در تحت نگهبانی و ذمه خدا قرار می‌گیرد و هر کس به او ستم کند، گویا خدا را ستم کرده است و هر کسی او را تحقیر کند، همانا خدا را تحقیر کرده است.

رسول خدا(ص) فرمودند: «وَ لَوْ عَلِمُوا الْفَضْلَ الَّذِی فِیهِمَا لَأَتَوْهُمَا وَ لَوْ حَبْواً»(۸)؛ اگر بدانند فضیلت خواندن نماز صبح و عشا (با جماعت) را به سوی آن می‌آیند، هر چند با زانوها و دست‌ها باشد و در حدیثی دیگر می‌فرمایند: «مَنْ صَلَّى الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَهَ وَ صَلَاهَ الْغَدَاهِ فِی الْمَسْجِدِ فِی جَمَاعَهٍ فَکَأَنَّمَا أَحْیَا اللَّیْلَ کُلَّهُ»(۹)؛ هر کس نماز مغرب و عشا و صبح را در مسجد با جماعت بخواند، گویا تمام شب را احیا نگه داشته.

رسول خدا(ص) روزی پس از ادای نماز صبح در مسجد رو به اصحاب کرده و از حال مردمی که نامشان را یک به یک برد، پرسید که آیا اینان به جماعت حاضر شده‌اند؟ اصحاب عرض کردند: نه یا رسول الله! حضرت با تعجب پرسید: آیا غایب اند؟ بعد فرمودند: به راستی که هیچ نمازی بر منافقان از این نماز صبح و نماز عشا، دشوارتر نخواهد بود.(۱۰)

اهتمام بزرگان به نماز صبح

یکی دیگر از دلایل اهمیت نماز صبح، اهتمام بزرگان به انجام این فرضیه است؛ هنگامی امام حسن عسکری(ع) در بستر بیماری بود و آخرین لحظات عمر شریفش را سپری می‌کرد مقداری دارو جوشانده خدمت حضرت آوردند تا میل فرمایند، حضرت فرمودند: وقت نماز صبح است. اول مقداری آب بیاورید تا وضو بگیرم و نماز بخوانم.آب آوردند و امام وضو گرفت و نماز صبح را بجا آورد و لحظاتی بعد روح مقدسش به عالم بقا پرواز کرد.(۱۱)

امام خمینی (ره) در خاطره‌ای از خودشان می‌فرمایند: شب بعد از دستگیری در مسیر راه به سمت تهران به سربازان گفتم: نماز صبح نخوانده‌ام و یک جایی نگه دارید که من وضو بگیرم، گفتند ما اجازه نداریم، گفتم شما که مسلح هستید من اسلحه‌ای ندارم، ضمناً چند نفر هستید من تنها هستم، کاری نمی‌توانم بکنم، گفتند: ما اجازه نداریم، فهمیدم اصرار فایده‌ای ندارد. گفتم خوب اقلاً نگه دارید تا من تیمّم کنم، گوش کردند و ماشین را نگه داشتند و اجازه پیاده شدن به من ندادند.

من همین طور که توی ماشین مأمورین نشسته بودم از توی ماشین خم شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم کردم، نمازی که خواندم پشت به قبله بود چرا که از قم به تهران می‌رفتیم و قبله در جنوب بود نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حرکت این طور نماز خودم را خواندم، شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود.(۱۲)

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی در وصیت خود به فرزندش می‌گوید: اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد، ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی‌ارزش و نابود خواهد شد، اما نمازی که این قدر اهمیت دارد و چنین آثاری دارد چرا برخی افراد با اینکه دیگر نمازهایشان را مرتب می‌خوانند نماز صبح‌شان قضا می‌شود و نسب به قضاشدن آن نگرانی ندارند؟ به عبارت دیگر عوامل سلب توفیق از نماز صبح چیست؟

عوامل سلب توفیق از نماز صبح به دو گروه عمده دسته بندی می‌شود:

الف: عوامل مادی که برخی از این عوامل شامل موارد ذیل است:

فقدان برنامه‌ریزی و نظم در زندگی

از مهمترین عوامل مادی که مانع از توفیق درک نماز صبح می‌ شود، فقدان برنامه‌ریزی و نظم در زندگی است، مانند فقدان برنامه‌ای منظم برای خواب و یا عدم برنامه‌ریزی جهت قضا نشدن نماز صبح و یا ایجاد مشغله‌های پراکنده و فراتر از توانایی‌های خود که نتیجه‌ای جز ایجاد خستگی مفرط ندارد.

پرخوری در شب

علتی دیگر برای خواب طولانی و سنگین پرخوری در شب است، حضرت عیسی(ع) خطاب به بنی اسرائیل فرمودند: «ای بنی اسرائیل! خوردن خود را زیاد نکنید، زیرا هر کس بر خوردن خود بیفزاید، بر خوابیدن خود هم می‌افزاید و هر کس که بر خواب خود بیفزاید، از نماز کم می‌گذارد و در نتیجه در زمره غافلان نوشته می‌شود.(۱۳)

آیت‌الله آقا عزیز خوشوقت درباره برخی کارهای که موجب قضا شدن نماز صبح شده می‌فرمایند: آدم شب زیاد پای تلویزیون بنشیند، غذای چرب هم بخورد، شب هم کوتاه باشد، طبیعی است که دیگر بیدار نمی‌شود، از ایشان پرسیدند: حالا اگر بخواهد بیدار شود چه کار باید بکند؟ ایشان پاسخ دادند: باید مقدماتش را فراهم کند. مقدمات یکی‌اش همین است، زود بخوابد، پای این تلویزیون ننشیند، غذای چرب و چیل نخورد، درست می‌شود إن‌شاء‌الله، بنابراین واجب است بر این آدم این کارها را بکند و الّا مبتلا به گناه قضاشدن نماز صبح می‌شود.

ب: عوامل معنوی

ضعف در خداشناسی

 یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب می‌شود تا انسان نسبت به نماز صبح اهمیت ندهد، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی است، فرض کنید اگر با یکی از مسئوالان که حل مشکلتان در دست اوست قراری گذاشته‌اید و یقین دارید که وی در همان ساعت مقرر منتظر شما است. آیا واقعا شب به راحتی می‌خوابید و دیر بر سر قرار حاضر شده و یا با کسلی با وی مواجه می‌شوید؟

 اگر انسان واقعاً نسبت به الطاف الهی کمترین معرفتی داشته باشد و بداند که کسی که در نماز با او صحبت می‌کند، همانی است که او را از نیستی به دنیا آورده و تمامی نعمت های خود را نیز بر او ارزانی داشته تا به نهایت کمال و درجات بالای بهشتی دست پیدا کند و او همانی است که اختیار کمی و زیادی روزی‌اش را دارد ؛ همانی است که مرگ و زندگی‌اش در ید قدرت اوست، با این حال آیا نسبت به نماز با بی‌حالی برخورد خواهد کرد و یا آنکه سر از پا نشناخته و با تمام وجود به اقامه نماز عاشقانه خواهد پرداخت.

گناه

اعمال و رفتاری که انسان در طی روز انجام می‌دهد نقش بسیار مهمی در توفیق انسان نسبت به عبادات دارد؛ یعنی هر چه در طی روز کارهای شایسته از انسان سر بزند، توفیقات انسان نیز برای اعمال خوب دیگر بیشتر فراهم می‌شود و هر چه به گناه آلوده شود توفیق اعمال خوب از وی سلب می‌‌شود، لذا باید نسبت به این مسأله بسیار حساس بود تا به واسطه گناه درک لذت سحرخیزی را از دست نداد، از آیت‌الله بهجت سؤال شد: چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود؟ در پاسخ فرمودند: کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند؛ خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.

بیایم با عزم و اراده جدی نسبت به نماز اول وقت بینی شیطان را به خاک بمالیم، چرا که امام زمان(عج) درباره نماز می‌فرمایند: «فَمَا أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطَانِ بِشَیْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الصَّلَاهِ فَصَلِّهَا وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطَان‏»(۱۴)؛ هیچ چیز مانند نماز، بینى شیطان را به خاک نمى‌مالد پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.»

*پی‌نوشت‌ها:

۱- الغیبه للطوسی، کتاب الغیبه للحجه، النص، ص: ۲۷۱٫

۲- اسراء: ۷۸٫

۳- تفسیر نمونه ذیل آیه.

۴- الکافی ط – الإسلامیه، ج‏۸، ص: ۳۴۱٫

۵- الکافی ط – الإسلامیه، ج‏۳، ص: ۲۸۳٫

۶- اسرار و آداب نماز ۲۱۹٫

۷- المحاسن، ج‏۱، ص: ۵۲٫

۸- من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص: ۳۷۷

۹- وسائل الشیعه، ج‏۸، ص: ۲۹۵٫

۱۰- المحاسن، ج‏۱، ص: ۸۴٫

۱۱- منتهی الامال ،ج۲،ص۴۱۲٫

۱۲- امام در سنگر نماز، ص۱۳٫

۱۳- مجموعه ورام ج‏۱، ص: ۴۷

۱۴- من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص: ۴۹۸٫

 


ادامه مطلب ...

بازدید آیت‌الله جنتی از مجموعه‌‌ای که مهندسی بافت انجام می‌دهد بیوایمپلنت‌های مهم پزشکی

[ad_1]

بازدید آیت‌الله جنتی از مجموعه‌‌ای که مهندسی بافت انجام می‌دهد/ بیوایمپلنت‌های مهم پزشکی

دانش > پزشکی - خبرگزاری تسنیم تصاویر بازدید آیت‌الله جنتی را از مجموعه همانند ساز بافت کیش منتشر کرده است. این شرکت اما دقیقا چه کارهایی انجام می‌دهد و مهندسی بافت چه معنایی دارد؟

به گزارش خبرآنلاین،تعداد تصادفات جرحی یا همراه با نقص عضو و اندام بسیار زیاد شده است؛ حوادثی که در ‌‌نهایت منجر به از بین رفتن یک عضو یا قسمتی از بدن می‌شود. از سوی دیگر هر روز افراد بسیار بیشتری به سمت جراحی‌های زیبایی می‌روند. به همین خاطر باید از نظر پزشکی باید یک جایگزین برای عضو یا اندام از دست رفته یا از کار افتاده وجود داشته باشد. برای این کار در دنیای علوم پزشکی مساله پیوند بافت‌ها از چندین سال گذشته مطرح شده است. شرکت همانند ساز بافت کیش تولید کننده صنعتی بیوایمپلنت‌ها است که تجهیزات کاشتنی در بدن به حساب می‌آیند که سبب رفع نقص اندام‌ها و ارگان‌ها می‌شود. در فروردین‌ماه امسال هم حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی  از شرکت دانش بنیان «همانند ساز بافت» جزیره کیش که فعال در ساخت بافت‌های طبیعی بدن به وسیله کشت سلول‌ها و مهندسی بافت است، بازدید کرد.

آلوگرافت ها پیوند هایی هستند که از افراد فوت شده اخذ میشوند. این بافت های پیوندی را از همان محل های پیوند های قبلی که ذکر شد، ولی از فرد متوفی میگیرند. مزایای استفاده از این روش یکی اینست که از خود فرد پیوندی گرفته نمیشود و در نتیجه مشکلی در ناحیه دهنده پیوند ندارد. طول عمل کوتاه تر است و شکاف جراحی هم کوچکتر است.

مهندسی بافت یک علم در حال ظهور، با هدف بازسازی بافت های بیولوژیک و ایجاد بافت جدید با استفاده از سلول های بیولوژیک و مواد زیستی است.
منشأ این بیوایمپلنت‌ها بافت‌های اهدا کنندگان  است که در شرکت همانندساز بافت کیش با عملیات کشت سلول و مهندسی بافت آماده می‌شود تا در بدن فرد نیازمند قرار گیرد. مهمترین تولیدات آن بافتهای استخوانی مخصوص آسیبهای دندانی و شکستگی ها ، بافتهای پوستی برای ترمیم سوختگیها و زخم های مزمن و تولید دریچه قلب است که به کشورهای مختلف صادر می شود.
محصولاتی که از منابع آلوژنیک مهندسی بافت تولید شده اند، در بسیاری از جراحی ها قابل استفاده هستند زیرا به طور طبیعی زیست سازگار بوده و قابل تبدیل به مثلا استخوان خود بیمار را دارند. این محصولات فرایندهای بهبود را تسهیل می کنند و درد و عوارض ناشی از جراحی دوم برای برداشت اتوگراف را حذف می کند. استفاده از این محصولات راحت بوده و زمان اندکی برای آماده سازی نیاز دارند. بایو ایمپلنت‌های آلوگراف برای تمام قسمت‌های بدن که قابلیت اهدا دارند، قابل استفاده هستند. بافت سخت بدن مانند استخوان که به شدت مورد نیاز  افراد آسیب‌دیده است و جان بسیاری از افراد را نجات می‌دهد.  همچنین پوست که مورد نیاز انواع جراحی‌هاست.

5454


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بازدید آیت‌الله جنتی از مجموعه‌‌ای که مهندسی بافت انجام می‌دهد بیوایمپلنت‌های مهم پزشکی بازدید آیت‌الله جنتی از مجموعه‌‌ای که مهندسی بافت انجام می‌دهد بیوایمپلنت‌های مهم پزشکی


ادامه مطلب ...

بازدید آیت‌الله جنتی از مجموعه‌‌ای که مهندسی بافت انجام می‌دهد بیوایمپلنت‌های مهم پزشکی

[ad_1]

بازدید آیت‌الله جنتی از مجموعه‌‌ای که مهندسی بافت انجام می‌دهد/ بیوایمپلنت‌های مهم پزشکی

دانش > پزشکی - خبرگزاری تسنیم تصاویر بازدید آیت‌الله جنتی را از مجموعه همانند ساز بافت کیش منتشر کرده است. این شرکت اما دقیقا چه کارهایی انجام می‌دهد و مهندسی بافت چه معنایی دارد؟

به گزارش خبرآنلاین،تعداد تصادفات جرحی یا همراه با نقص عضو و اندام بسیار زیاد شده است؛ حوادثی که در ‌‌نهایت منجر به از بین رفتن یک عضو یا قسمتی از بدن می‌شود. از سوی دیگر هر روز افراد بسیار بیشتری به سمت جراحی‌های زیبایی می‌روند. به همین خاطر باید از نظر پزشکی باید یک جایگزین برای عضو یا اندام از دست رفته یا از کار افتاده وجود داشته باشد. برای این کار در دنیای علوم پزشکی مساله پیوند بافت‌ها از چندین سال گذشته مطرح شده است. شرکت همانند ساز بافت کیش تولید کننده صنعتی بیوایمپلنت‌ها است که تجهیزات کاشتنی در بدن به حساب می‌آیند که سبب رفع نقص اندام‌ها و ارگان‌ها می‌شود. در فروردین‌ماه امسال هم حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی  از شرکت دانش بنیان «همانند ساز بافت» جزیره کیش که فعال در ساخت بافت‌های طبیعی بدن به وسیله کشت سلول‌ها و مهندسی بافت است، بازدید کرد.

آلوگرافت ها پیوند هایی هستند که از افراد فوت شده اخذ میشوند. این بافت های پیوندی را از همان محل های پیوند های قبلی که ذکر شد، ولی از فرد متوفی میگیرند. مزایای استفاده از این روش یکی اینست که از خود فرد پیوندی گرفته نمیشود و در نتیجه مشکلی در ناحیه دهنده پیوند ندارد. طول عمل کوتاه تر است و شکاف جراحی هم کوچکتر است.

مهندسی بافت یک علم در حال ظهور، با هدف بازسازی بافت های بیولوژیک و ایجاد بافت جدید با استفاده از سلول های بیولوژیک و مواد زیستی است.
منشأ این بیوایمپلنت‌ها بافت‌های اهدا کنندگان  است که در شرکت همانندساز بافت کیش با عملیات کشت سلول و مهندسی بافت آماده می‌شود تا در بدن فرد نیازمند قرار گیرد. مهمترین تولیدات آن بافتهای استخوانی مخصوص آسیبهای دندانی و شکستگی ها ، بافتهای پوستی برای ترمیم سوختگیها و زخم های مزمن و تولید دریچه قلب است که به کشورهای مختلف صادر می شود.
محصولاتی که از منابع آلوژنیک مهندسی بافت تولید شده اند، در بسیاری از جراحی ها قابل استفاده هستند زیرا به طور طبیعی زیست سازگار بوده و قابل تبدیل به مثلا استخوان خود بیمار را دارند. این محصولات فرایندهای بهبود را تسهیل می کنند و درد و عوارض ناشی از جراحی دوم برای برداشت اتوگراف را حذف می کند. استفاده از این محصولات راحت بوده و زمان اندکی برای آماده سازی نیاز دارند. بایو ایمپلنت‌های آلوگراف برای تمام قسمت‌های بدن که قابلیت اهدا دارند، قابل استفاده هستند. بافت سخت بدن مانند استخوان که به شدت مورد نیاز  افراد آسیب‌دیده است و جان بسیاری از افراد را نجات می‌دهد.  همچنین پوست که مورد نیاز انواع جراحی‌هاست.

5454


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بازدید آیت‌الله جنتی از مجموعه‌‌ای که مهندسی بافت انجام می‌دهد بیوایمپلنت‌های مهم پزشکی بازدید آیت‌الله جنتی از مجموعه‌‌ای که مهندسی بافت انجام می‌دهد بیوایمپلنت‌های مهم پزشکی


ادامه مطلب ...