مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

جایگاه خانواده از منظر اسلام و غرب

[ad_1]

چکیده:

در این مقاله ابتدا به تاریخ تکامل خانواده از دورترین دوران تا به امروز پرداخته شده اســت. پس از آنکه نظریات عمده دانشمندان غربی از قبیل آنتونی پارسونز، رنه گونیک، هلموت شلسکی، و نظریه مارکسیستی به میان آمده و دیدگاه ایشان را نسبت به خانواده به اجمال بیان کرده‌ایم. در این رابطه قید شده که نظرات دانشمندان غربی را باید با نگاه به جامعه غرب در زمان خود بررسی کرد. چرا که برخی چون نظریات پارسونز که زمانی جامعه آمریکا آن را ملاک هدایت خانواده تلقی می‌کرده امروز منسوخ شده اســت. در ادامه از واژه قداست خانواده رفع ابهام گردیده و با تعریفی که به آن قائل شده‌ایم به طور مختصر ملاک‌های اخلاقی را بررسی و نظر اسلام را ارائه داده‌ایم. با این حال حق مطلب آنگونه که باید ادا نشد و بیان این مهم نیاز به کند و کاو فراوان دارد.

واژگان کلیدی:

خانواده هسته ای، خانواده گسترده، اقامت نوبومی، خانواده جهت یاب، خانواده فرزند یاب، کارکردهای خانواده، قداست خانواده، حقوق والدین، ارجمندی همسر

مقدمه:

خانواده از جمله نهادهای مؤثر و مهم در زندگی انسان‌هاست و می‌توان آن را یک نمونه عقلانیت انسانی دانست. حکمای اسلامی که انسان را موجودی مدنی بالطبع می‌دانند بر این امر تأکید بسیار داشته‌اند. خانواده همچنین در فلسفه عملی اسلامی از دید حکمای اسلام پنهان نبوده اســت. فلسفه عملی را حکما به سه قسم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدرن تقسیم بندی کرده‌اند که در بیان آن آمده انسان پس از خودسازی باید همت خود را صرف تربیت خانواده کند. چنین فردی می‌تواند جامعه را نیز اداره کند و اینجاست که بحث زعامت حکما مطرح می‌شود.
نهاد خانواده را باید اولین نهاد اجتماعی نامید که انسان به آن پایبندی نشان داده اســت و عقل و شرع بر آن صحه گذارده‌اند. خانواده به راستی یکی از وجوه تمایز انسانیت و حیوانیت اســت چرا که حیوانات به نهادی چون خانواده نیازی ندارند اما وابستگی معنوی و ومادی انسانها به یکدیگر وجود این نهاد را ضروری نشان می‌دهد. در این میان می‌توان پا را فراتر نهاد و گفت انسانهایی که در محیط سالم خانوادگی رشد کرده‌اند، روحیاتی به مراتب سالم‌تر و با نشاط‌تر از انسانهایی دارند که از تجربه چنین محیطی بی بهره بوده‌اند.
قداست خانواده ویژگی‌ای اســت که بر آنیم در این نوشته بررسی کنیم، در این میان نظرات مختلف در باب خانواده قابل بررسی اســت. نگرش نظریه پردازان در باب خانواده در لا به لای نظراتشان نهفته اســت و کلام ایشان برخاسته از وضعیت اجتماعی زمان خود می‌باشد. اسلام در این میان جایگاهی خاص برای خانواده قائل اســت و جالب توجه، این نکته می‌تواند باشد که این نظریات الهی سیزده قرن پیش توانایی اصلاح جامعه کنونی را با تمام تکنولوژی و فناوری‌هایش دارد؛ و بدیهی اســت که مقدمه موفقیت راه کارهای اسلامی ابتدا نگرش اسلام به فرد و جامعه اســت.

خانواده در گذشته

خانواده از گذشته تا به امروز با تغییرات زیادی مواجه بوده اســت. به طور قطع انسان غار نشین اولیه به صورت قبیله ای متشکل از چند خانوار روزگار گذرانده. این شیوه زندگی در غارها بیشتر جنبه مشارکتی داشته اســت و افراد در این شیوه زندگی برای شکار و دفاع در برابر هجوم حیوانات وحشی یا تهاجم قبیله دیگر تن به همکاری و مشارکت می‌دادند تا اینکه زندگی رمه داری و کوچ نشینی آغاز شد. خانواده‌ها در کنار یکدیگر تحت امر ریش سفید قبیله به کوچ می‌پرداختند.
این روش زندگی روش غالب بود تا کشت و زرع انسان‌ها را به یکجا نشینی و ساخت روستاها کشاند. با ساخت روستاها و سپس تبدیل آن به شهر و ایجاد دولت-شهرها، خانواده برای نخستین بار از حالت جامعه قبیله ای خارج و با استقلال به صورت خانواده هسته ای یا گسترده در آمد. این خانواده‌ها در شهرها شکل گرفت؛ چرا که مشارکت گسترده در زندگی شهری انسان را از شکار و هجوم حیوانات وحشی ایمن گردانید. شهرها تبدیل به مراکز صنعتی و تجاری شد و مشاغل گوناگون نیاز به زندگی قبیله ای را برطرف کرد. اعصار بعدی عصر یک جا نشینی اســت هر چند قبایلی بعدها بنا بر نیازهایی که احساس کرده‌اند باز به زندگی عشیره ای بازگشتند اما غالب مردم یکجا نشین و متمدن گردیدند.
اما خانواده در ایران؛ از آنجا که تاریخنگاری ایران باستان بر اساس یافته‌ها و نوشته های جسته گریخته صورت گرفته بیشتر به مسائل تاریخ سیاسی پرداخته شده اســت. متأسفانه این عادت غلط که حکومت غالب سعی در محو تمام آثار حکومت مغلوب داشته سردرگمی مورخین را دو چندان نموده. به همین علت نمی‌توان در مورد وضعیت خانوادگی ایران نه در دوران هخامنشی و نه در ملوک الطوایفی اشکانی و نه در حکومت دینی ساسانیان به طور قطع سخن گفت. اگر چیزی هم در دست اســت بیشتر از زندگی اشراف سخن به میان آمده. کلام یا حول حرمسرای متحرک سورنا اســت و یا نقل عیش و عشرت خسروپرویز. متأسفانه مطلب عمده ای از شیوة زندگی خانوادگی عامه مردم وجود ندارد.
اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و دامداری در ایران نشان می‌دهد که خانواده‌ها بیشتر به صورت گسترده در روستاها و هسته ای در شهرها بوده اســت. اما پایبندی به خانواده قطعاً در ایران باستان امری رایج و قداست آن بیشتر از هر محل و مکان دیگری مورد توجه بوده. از طرفی هم می‌توان به زندگی فئودالی در دوران اشکانی اشاره کرد. اشکانیان که شیوة حکومتی شان ملوک الطوایفی بوده در میان ایالات خود حاکمان و طبقات مرفه را صاحب زمین کرده که در این املاک وسیع کشت و زرع توسط بردگان که بیش‌ترشان اسیران جنگی بودند انجام می‌شد... در کارهای خانه هم خانواده های توانگران از بندگان خانه زاد یا درم خرید استفاده می‌کردند. (1)
شیوة زندگی خانوادگی به صورت گسترده در دوران تفوق اسلام با فراز و نشیب‌های بسیار همراه شد تا اینکه در دوران صفویه رواج بیشتری پیدا کرد. جهانگردان غربی این شیوه زندگی را در نوشته های خود آورده‌اند. این سفرنامه‌ها که در بیشتر در دوران صفویه تنظیم گردیده خود در بر دارنده اطلاعاتی در مورد ایران اســت. گردشگران اروپایی به گونه ای گزارش داده‌اند که می‌توان دریافت اغلب خانواده های ایرانی از نوع خانواده گسترده بوده‌اند. یعنی فرزندان پس از ازدواج به همراه زن و فرزند خود در خانه پدری می‌ماندند. این شیوة زندگی اگرچه مشکلاتی را به همراه داشته اســت اما خود در بردارنده مزایایی بوده که در سفرنامه‌ها کمتر به آن اشاره شده. اول اینکه پدر خانواده به عنوان بزرگ‌ترین عضو و با تجربه ترین نیز با شخصیت کاریزمایی که داشته اســت، اکثر مشکلات را مرتفع می‌ساخته دوم اینکه در خانواده های گسترده به سبب ازدیاد نسل نیروی کار تأمین بوده و همیاری و مشارکت رواج بسیار داشته اســت و سومین مزیت، صمیمیت در خانواده‌ها سب انسجام زندگی می‌شد و پدیده ای به نام طلاق کمتر رخ می‌داد.
چنانکه ذکر شد ایران تا قبل از کشف نفت همیشه اقتصاد مبتنی بر کشاورزی داشته به جز در دوران صفویه که تجارت بین المللی ایران رونق فراوان یافت. اما این اقتصاد زراعتی تمایل خانواده‌ها را به داشتن فرزند خصوصاً فرزند پسر زیاد می‌کرده اســت. وجود شغل آن هم در سنین پائین باعث شده پدران در امر ازدواج فرزندان در همان ابتدای جوانی اقدام کنند. در یکی از سفرنامه های اروپایی گزارش جالبی از وضعیت زنان تهرانی اســت: «در اینجا اغلب زنان سی ساله مادربزرگ هستند، دخترها و مادرها با هم می‌زایند در عوض حیض در حدود سی و دو سالگی تا سی و پنج سالگی قطع می‌شود و با آن دوره بارداری نیز پایان می‌پذیرد.»(2)
به هر صورت وضعیت حاکم بر خانواده های ایرانی تا ورود صنعت چنین بوده اســت. ورود صنایع جدید به شهرها و روند غربی شدن در ایران که در زمان رضاخان آغاز شد، موجب گردید رفته رفته تحولی در خانواده های ایرانی شکل بگیرد. خانواده های گسترده به تدریج روند هسته ای شدن را در پیش گرفتند. مهاجرین گریخته از روستاها که تصمیم به آغاز یک زندگی جدید داشتند تغییری در خانواده‌ها ایجاد می‌کردند. ادارات و کارخانه‌ها در این امر دخالت بسیار داشتند و غربزدگی عده ای از دولتمردان و صاحبان اندیشه این امر را تشدید می‌کرد. اگر چه از آن زمان و حتی اکنون خانواده گسترده در بسیاری از روستاها وجود دارد اما تمایل مردم به داشتن خانواده هسته ای را باید از زمان ماشین زدگی به بعد جستجو کرد.
در حال حاضر می‌توان گفت غالب خانواده های ایرانی از نوع خانواده های هسته ای بوده و زندگی ایرانیان بدون حضور والدین هر دو طرف اداره می‌شود. البته شیوة معمول اکثر کشورهای جهان خانواده هسته ای اســت که در کشورهای صنعتی اقامت نوبومی را بر می‌گزینند به این معنا که زوج تازه ازدواج کرده محل زندگی خود را به جایی دور از محل زندگی والدین خود انتقال می‌دهند.

نظریات جامعه شناسان در مورد خانواده

1- تالکت پارسونز:

از مهم‌ترین نظریه پردازان غربی در مورد خانواده تالکت پارسونز اســت. می‌توان گفت پارسونز از جمله جامعه شناسانی اســت که بیشترین تحقیقات را در مورد خانواده انجام داده و نظریات مفصلی در این باره ارائه نموده اســت.
پارسونز تنها الگوی خانواده را خانواده هسته ای می‌داند و هر رابطه دیگری را تحت عنوان خویشاوندی مطرح می‌کند. البته نباید از نظر دور داشت که نظریات پاسونز با عنایت به وضعیت خانوادگی در جامعه آمریکا مطرح شده اســت. او به جز خانواده هسته ای در جامعه آمریکا الگوی دیگری از خانواده را مطرح می‌کند به نام «خانواده شجره ای» که در جوامع زراعتی آمریکا و روستاهای این کشور رایج اســت. در این خانواده‌ها اشتغال از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و خانواده دارای ساختار مرکزی اســت. خانواده دیگری که پارسونز مطرح می‌کند، خانواده‌هایی هستند که ساختار مادرمرکزی دارند. این خانواده‌ها در طبقات بیکار و پائین جامعه قرار گرفته‌اند که به علت نبود مرکزیت قابل توجه مادران در مرکزیت خانواده قرار می‌گیرند.
پارسونز در مقابل نظریات خود انگشت بر نکته ای تأمل برانگیز می‌گذارد و آن فردی اســت که بعد از ازدواج تشکیل خانواده می‌دهد. اوعقیده ادرد در جامعه آمریکا و قتی فرد ازدواج کرد تمام وفاداریش را متوجه همسر و فرزندان می‌کند و به طرز فاحشی از خانواده پدری خود جدا می‌شود. او خانوده پدری را «جهت یاب» و خانواده جدید را «فرزند یاب» نامیده اســت و اعتقاد دارد که در تشکیل خانواده دوم هر چه استقلال عاطفی و اقتصادی بیشتر باشد جدایی عمیق‌تر بوده و تداوم بیشتری خواهد داشت.
در بطن نظریات پارسونز می‌توان در یافت که قداست خانواده در آمریکا بابحران مواجه اســت. هر چند او سعی دارد بحران زدگی خانواده را توجیه کند و جهت مثبت به آن بدهد و اگر هم تا حدودی صحیح باشد باید گفت راه های دیگری هم برای توجیهات پارسونز وجود داشته اســت. او قطع رابطه فرزند و والدین را پس از ازدواج یا ورود فرد از خانواده جهت یاب به فرزند یاب را ناشی از کارکرد خانواده پدری می‌داند.
پدیده‌هایی مانند تمایل زیاده از حد جوانان آمریکایی به تفریحات و کمبود و یا نبود مسئولیت در برابر خانواده جهت یاب را پارسونز بدین گونه توجیه می‌کند که کارکردهای خانواده جوانان را وادار به طرد خانواده جهت یاب می‌کند، به نوعی که بلوغ و آمادگی برای ایجاد خانواده فرزند یاب را که از وابستگیهای خویشاوندی رها گشته در آن به وجود آورده اســت. (3)
نظریات پارسونز اگر چه مدتی قابل ملاحظه بر جامعه شناسی آمریکا حاکم بود، اما امروزه تحقیقاتی پیرامون نظریات او صورت گرفته اســت که قابل بررسی می‌باشد. آنچه مسلم اســت در این تحقیقات نگرش به خانواده های آمریکایی عکس پارسونز صورت گرفته و بر خلاف پارسونز صمیمیت در بین خانواده های آمریکایی را امری رایج می‌داند. همچنین با در نظر گرفتن روابط عاطفی و خویشاوندی نگرش او را زیر سؤال می‌برد. با این حال الگوهای ازدواج و تحقیقات جامعه شناسان بیشتر بر مسأله قداست در خانواده های آمریکایی صحه می‌گذارد هر چند نمی‌توان این نظر را بر تمام خانواده‌ها و حتی جامعه آمریکا تعمیم داد.

2- رنه کونیگ:

رنه کونیگ از دومنظر خرد و کلان به خانواده می‌نگرد. او از منظر کلان خانواده را در ارتباط با کل جامعه و نظام خانواده را با خرده نظام‌های دیگر مورد بررسی قرار می‌دهد. در بعد کلان او خانواده را به عنوان یک گروه کوچک اجتماعی بررسی می‌کند.
کونیگ بیش از همه اشاره به کارکردهای خانواده مانند آموزش، اقتصاد، کمک رسانی به اعضای خانواده و... می‌کند. امروزه این کارکردها در دنیای صنعتی از عهده خانواده خارج شده و هر کدام به سازمان‌ها و نهادهای دیگری واگذار گردیده اســت. او رابطه خانواده را با کل جامعه در نظر می‌گیرد. البته اگر این رابطه را تقابل بنامیم بهتر اســت. از دیدگاه وی تضادها و نابرابریهای موجود در خانواده ارتباطی با جامعه ندارد. در این میان کونیگ نسبت به مسأله خشونت خانوادگی بی تفاوت اســت.
در نهایت کونیگ به اصطلاح «کاهش کارکرد خانواده به کارکردهای مشخص خانوادگی» رسید و این کارکرد را به عنوان تنها کارکردی می‌داند که در محدودة مستقل خانواده اســت و این جمله مک آیور «همانطور که خانواده کارکردی بعد از کارکردی را از دست می‌دهد، به کارکرد واقعی خود می‌رسد» مصداق می‌یابد. (4)

3- هلموت شلسکی:

از دیدگاه شلسکی خانواده یک نهاد اجتماعی و به منزله تنها باقیمانده ثبات اجتماعی اســت. با این حال این نکته را نباید از نظر دور داشت، که دیدگاه او بر مبنای شرایط جامعه آلمان اســت آن هم پس از جنگ دوم جهانی. یعنی جامعه ای منفعل و شکست خورده. جامعه آلمان در آن دوران دچار نابسامانی عظیم اجتماعی و اقتصادی بود. شلسکی نیز مانند کونیگ معتقد اســت که اقتصاد و دولت تقریباً کلیه کارکردهای نهادی خانواده را به خود اختصاص داده‌اند.
شلسکی خانواده آلمانی را به طرز خوشبینانه ای مورد بررسی قرار می‌دهد. او نمودهایی چون فقدان شعور واقع بینی، عدم علاقه به جریانات سیاسی، عزلت گزینی و حتی نابرابری میان زن و مرد را جزء عوامل ثبات ارزیابی کرد؛ و حتی کار کردن زنان بیرون از خانه را مورد انتقاد قرار داد. وی معتقد اســت کار کردن زن در بیرون از خانه باعث می‌شود وظیفه اصلی زن که همانا تربیت فرزندان در محیطی سرشار از اعتماد و مراقبت اســت به خطر افتد. (5)
شلسکی خانواده را یک محیط گرم و صمیمی در مقابل جامعه معرفی کرده و معتقد اســت این امر مانعی اســت در مقابل شناسایی مشکلاتی که خانواده‌ها برای جامعه به وجود می‌آورند. در دیدگاه او خانواده در تمام دوران بازتابی اســت از تعارض‌ها و تضادهای اجتماعی. از این رو نمی‌توان ارتباط متقابل خانواده و جامعه را از نظر نادیده انگاشت و آن را به عنوان یک گروه صمیمی مطرح کرد. زیرا تعارض‌های بسیاری در خانواده چه در رابطة زن و شوهر با یکدیگر و چه در رابطة پدر و مادر و فرزندان وجود دارد که باید مورد ارزیابی واقع شود.

4- نظریه مارکسیستی:

انگلس همکار و دوست صمیمی مارکس از جمله افرادی اســت که در مورد خانواده مباحثی را مطرح می‌کند. نظریات مارکس و انگلس خود منشأ آزادیهایی برای زنان گردید و بسیار مورد توجه واقع شد. انگلس تکامل خانواده را با تکامل جامعه و به خصوص مالکیت خصوصی در برابر مالکیت جمعی همراه می‌دید. در میان نظریات او از تضییع حق جنس مؤنث سخن بسیار به میان می‌آید و معتقد اســت جنس مذکر در حق جنس مخالف خود ستم بسیار روا داشته اســت. از همین منظر یکتا همسری را مطرح کرده و آن را یک پیشرفت عظیم تاریخی می‌داند و در عین حال همراه با برده داری و ثروت خصوصی عصر دیگری از ظلم بر زنان تا به امروز آغاز شده اســت.
انگلس مرد را ظالم می‌داند که زن را به خانه می‌برد اما هدایت درون خانه را نیز خود به دست می‌گیرد. زن بی اقتدار اســت و تبدیل به مستخدمه ای شده که ضمن انجام امورات خانه برده ای اســت برای رفع شهوات مرد و وسیله ای برای تولید فرزند. او اعتقاد دارد یکتا همسری از بین نخواهد رفت بلکه آغاز تحقق کاملی خواهد شد. چرا که با انتقال وسایل تولید به مالکیت اجتماعی، کار مزدوری کارگران نیز از میان می‌رود و تسلیم تعداد معینی از زنان به خاطر پول برچیده خواهد شد. فحشا نابود می‌شود. یکتا همسری به جای زوال یافتن سرانجام یک واقعیت می‌شود.
در نظریه مارکسیسیتی خانواده در ارتباط با جامعه مورد بحث قرار می‌گیرد و مارکس و انگلس بسیار به تاریخ تکامل خانواده پردخته اند. ظاهراً بانیان این نظریه برای اثبات برتری مالکیت جمعی به مالکیت خصوصی بیش از دیگران وارد سیر تاریخی می‌شوند. مارکس و انگلس گذر از مراحل تاریخی به جامعه زمان خود می‌رسند. در نظریه مارکسیستی به تضاد طبقاتی مالکیت خصوصی اشاره شده اســت و چنین القا می‌شود که اگر مالکیت جمعی این تضادها را از بین ببرد خانواده قادر خواهد بود که ویژگی‌های مثبت خود را برای زنان و مردان ظاهر سازد. مارکسیست‌ها برای اثبات برتری مالکیت اشتراکی از تمام ابزارهای جامعه کمک می‌گیرند و در این میان از خانواده سخن بسیار به میان آورده‌اند اما از همه جالب‌تر شخصیتهای بانیان این نظریه یعنی مارکس و انگلس اســت. مارکس فردی خوددار و متعهد به همسر و خانواده بود و انگلس که بیشتر به این مباحث پرداخته فردی اســت زن باره که در قید همسر و فرزند نبوده اســت. (6)

قداست خانواده

اکنون که به اجمال از نظریات دانشمندان غربی در مورد خانواده سخن به میان آمد و دیدگاه ایشان تا حدی مورد بررسی قرار گرفت برای اینکه به موضوع وفادار بمانیم لازم اســت از واژه قداست آن هم در خانواده رفع ابهام شود. گرچه قداست به معنای پاکی اســت اما وقتی در کنار خانواده قرار می‌گیرد ناچار از ارائه تعریفی از آن هستیم.
قداست خانواده دارای ملاک‌ها و معیارهایی اســت. یعنی وقتی سخن از قداست خانواده به میان می‌آید بایستی این معیارها و ملاک‌ها در نظر گرفته شود. خانواده فی نفسه دارای قداست اســت اما می‌توان گفت قداست در خانواده یعنی رفتار اعضای خانواده با یکدیگر به سبکی خردمندانه و این رفتار خردمندانه که سبب حفظ قداست خانواده می‌شود خود دارای معیارهایی چون راستی و درستی، اعتماد، وفاداری، تدین، روابط صمیمیانه و هر آنچه را که خرد انسانی می‌پسندد.
با ملاک‌هایی که در این رابطه ارائه شد باید گفت دانشمندان غربی مشکلات خانواده را در رابطه با جامعه بررسی کرده‌اند. حال آنکه رفع مشکلات خانواده و حتی جامعه در رابطه با افراد حل می‌شود. اکنون که خانواده در غرب با بحران روبرو شده و در برخی از کشورهای غربی وروابط خانوادگی از چارچوب صحیح انسانی (نه اسلامی) خارج شده اســت، می‌توان در یافت که نظریات گوناگون راهگشا نبوده و باید به فطرت سالم انسانی رجوع کرد.
بر همین اساس آنتونی گیدنز که از بزرگ‌ترین جامعه شناسان حال حاضر جهان محسوب می‌شود، در مورد خانواده انگلیسی چند مشخصه را در دسترس قرار می‌دهد: اول اینکه تک همسری در قانون رسمیت یافته انگلیس وجود دارد، اما زیاد بودن میزان طلاق باعث شده تا الگوی ازدواج برای مردم انگلیس تک همسری پی درپی باشد؛ و ادامه می‌دهد که تک همسری قانونی از رفتار واقعی جنسی گمراه کننده اســت. بدیهی اســت که نسبت زیادی از انگلیسی‌ها با افرادی غیر از همسرانشان رابطة جنسی دارند.
دوم ازدواج انگلیسی بر پایه عشق رمانتیک و فردگرایی عاطفی معرفی می‌شود. عشق رمانتیک تأکید بر ارضاء شخصی بوده و اگر در فرد برآورده نشود ساده‌ترین راه حل یعنی طلاق به کار گرفته خواهد شد.
سوم اقامت نوبومی؛ یعنی زوج انگلیسی پس از ازدواج حتماً دور از محل زندگی والدین خود انتقال می‌یابند، هر چند بسیاری از انگلیسی‌ها هم چنین نیستند.
چهارم خانواده های انگلیسی اغلب هسته ای هستند هر چند ممکن اســت یکی از والدین یا هر دو به همراه فرزندانشان زندگی کنند. اما این خانواده‌ها از پیوندهای خویشی به دور نیستند. (7)
وضعیتی که در خانواده های انگلیسی حاکم اســت تا حدودی جامعه غرب را معرفی می‌کند. از طرفی باید گفت جامعه انگلیس غالباً مذهبی و از مسیحیان پروتستان بوده در حالیکه جوامع دیگر مثل فرانسه و دانمارک که دارای مذهب کاتولیک اســت اوضاعی بهتر از انگلیس ندارد. این امر را باید در بی توجهی مردم اروپا و آمریکا به معیارهای فطرت پسند جستجو کرد.
در حالی که جامعه غرب می‌کوشد تا این معضل را برطرف سازد باید این واقعیت را نیز پذیرفت که در ایران نیز آمار طلاق افزایش یافته اســت. اگر چه هنوز در این مسأله به پای جوامع صنعتی نرسیده‌ایم اما این امر زنگ خطری اســت برای جامعه ما. گرایش عده ای به جاذبه های فرهنگی غرب و ضعف اعتقادی می‌تواند از علل عمده این معضل باشد. متأسفانه جاذبه های فرهنگی غرب به قدری اســت که می‌تواند بسیاری از جوانان ما را از فراگیری اصول اعتقادی اسلامی باز دارد؛ و این امکان هست که خانواده به عنوان نهادی فرهنگ ساز با ارائه الگو های مخالف نهادهای فرهنگ ساز دیگر موجد یک جدال فرهنگی شود. رابطه جنسی خارج از چهارچوب، رابطة غیر رسمی با جنس مخالف، اعتیاد، خشونت‌های بی مورد در خانواده و مداخله دیگری در زندگی خانوادگی از مهم‌ترین علل شناخته شده طلاق در ایران اســت.
اکنون باید گفت حفظ قداست خانواده و پایبندی به اصول عقلانی در زندگی می‌تواند از بروز اختلافات بیهوده و نهایتاً طلاق پیشگیری نماید. وجود چارچوب یا خط قرمزی به نام قداست اســت که می‌تواند مانعی باشد در مقابل روند غیرعقلانی شدن زندگی. در این صورت خانواده تبدیل به محیطی مقدس و سالم شده و بازدهی خود را در جامعه به نمایش خواهد گذاشت و این همان اســت که نظریه پردازان خانواده در غرب به دنبال آن هستند. اما مشکل این اســت که غرب از اسلام احساس خطر کرده در حالیکه این الگوها به طور جامع و کامل در اسلام لحاظ شده.

خانواده در اسلام

چنانچه ذکر شد حکمای اسلامی در بخش حکمت عملی از سه قسم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن سخن به میان آورده‌اند. ایشان به درستی در یافته‌اند که یُزَّکِّیهِم و یُعَلِّمُهُمُ الکِتابِ وَ الحِکمَه به گونه ای نازل شده که تزکیه را بر تعلیم تقدم داده اســت. چرا که تزکیه در حوزه فردی و تعلیم هم در حوزه وفردی و هم در حوزه اجتماعی انجام می‌شود. به همین دلیل اســت که اسلام در امر تزکیه به مسلمانان سفارش بسیار کرده چرا که افراد اگر تزکیه شوندجامعه ای پاک و بدون اشکال خواهیم داشت.
ممکن الخطا بودن انسان و جاذبه لذات دنیوی اعم از حلال و حرام این امر را از عهده همه افراد خارج کرده و تا حدودی محال می‌نماید. اما می‌توان بر تعدادی از اصول پایبندی نمود که اصول قداست خانواده در زمرة آن قرار می‌گیرد.
اسلام خانواده را تربیت نمی‌کند. فرد را تربیت کرده و تربیت فرزندان را در خانواده به عهده زوجین می‌گذارد. در آیات و روایات مکرر از اصول و معیارهای روابط در زندگی خانوادگی سخن به میان آمده و تأکید بسیار بر آن شده اســت. در اینجا بررسی اجمالی آیات و روایات راه را هموار خواهد کرد تا مطلب را در یابیم.

1- حقوق والدین بر فرزندان:

در اسلام برای پدر و مادر حقوقی بر عهده فرزندان اســت و مسلمانان ملزم به رعایت این حقوق در قبال والدین خود هستند. این حقوق گاه در روایات و گاهی نص صریح قرآنی اســت. از جمله آیات قرآن در رابطه با حقوق والدین آیة زیر می‌تواند باشد:
«الّا تعبدوا إلّا إیّاهُ وَ بِالوالِدَینِ إِحسانا إِمّا یَبلُغَنَّّ عِندِکَ الکِبرَ أحَدَهُما أو کِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفٍّ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قَولاً کَرِیماً» (8) وخدای تو حکم فرمود که جز او هیچ کس را نپرستید و دربارة پدر و مادر نیکویی کنید و چنانچه هر دو یا یکی از آن‌ها پیر و سالخورده شوند که موجب رنج و زحمت شما باشند، زنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند مگوئید و کمترین آزار به آن‌ها نرسانید و با ایشان به اکرام و احترام سخن بگویید.
در تفسیر این آیه روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که می‌فرمایند: احسان این اســت که به خوشی با آن‌ها یار باشی و آن‌ها را وانداری که آنچه را که نیاز دارند از تو بخواهند و اگر چه توانگر باشند. (یعنی حوائج آن‌ها را نگفته فراهم کنی) مگر نیست که خداوند عزَّوجلَّ می‌فرماید: به احسان کردن نرسید تا آنچه از آن دوست دارید انفاق کنید. (9) و در ادامه می‌فرمایند: و اما قول خداوند عزوجل اگر چنانکه یکی از آن‌ها یا هر دو نزد تو به دوران پیری رسیدند به آن‌ها اف مگو و با آن‌ها درشتی مکن. یعنی اگر تو را به تنگ آوردند به آن‌ها مگو اف و اگر تو را زدند با آن‌ها درشتی مکن. فرمود:(و به آن‌ها با احترام سخن بگو) یعنی اگر تو را زدند به آن‌ها بگو: خدا شما را بیامرزد، این اســت گفتار کریمانه و محترمانه، فرمود: (از روی مهربانی در برابر آن‌ها زبونی و فروتنی کن) یعنی چشم به آن‌ها خیره مکن و جز با مهر و دلسوزی به آن‌ها نگاه مینداز و آواز خود را بر آواز آن‌ها میفراز، دست بالای دست آن‌ها مدار و بر آن‌ها پیشی مگیر. (10)
در آیه ای به دنبال آیه فوق بازهم خداوند می‌فرماید: «وَ أخفِض لَهُما جِناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَه وَ قُل رَبِّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً» (11) و بر آنان بال فروتنی مهرآمیز بگستر و بگو پروردگارا بر آنان رحمت آور همچنانکه (بر من رحمت آوردند) مرا در کودکی پرورش دادند.
در این آیه دوران کودکی و پستی انسان تذکر داده شده. دورانی که اگر آغوش پر مهر و محبت والدین نبود فرزندان فقط به معجزه ای می‌توانستند خود را از نیستی برهانند. فرزندان با تدبر در این دوران اســت که می‌توانند تا حدودی سختی‌ها و مرارتهایی را که پدر و مادر متحمل شده‌اند دریابند. از طرفی هم بدرفتاری با والدین اســت که اسلام سخت مسلمین را از ارتکاب به این عمل بر حذر داشته و در روایات و آیات آثار سؤ آن را گوشزد می‌کند.
در کنار این مطلب اسلام نیز حقوقی برای فرزندان قائل اســت از جمله انتخاب نام نیکو برای فرزند. شیردادن فرزند طی دو سال متمادی. تربیت و تعلیم و... که مجال بحث بر آن نیست.

2- ارجمندی همسر و خانواده:

اسلام از آن جهت در میان تمام آئین ها و مسالک جایگاه ویژه ای دارد که دستورات خود را مطابق با فطرت انسان، عقل سلیم، و ملاحظه شئون یک زندگی عاقلانه صادر کرده اســت. در این میان همسر و خانوده از نظر دور نیست. هم در آیات و هم در احادیث مردان به رعایت حقوق همسر و فرزندان سفارش شده‌اند هم اهمیت خانواده به مسلمین یادآور می‌شود.
خداوند می‌فرماید «هنَّ لباسٌ لکم و أنتم لباسٌ لهن» (12) زنان لباس عفت و ستر شمایند و شما نیز لباس عفت و ستر آنهائید؛ و همچنین در آیه دیگر: «و عاشِرُوهُنَّ بِالمَعروفِ فَإن کَرَهتُمُوهُنَّ فَعَسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ یَجعَلَ اللهُ فِیهِ خَیراً کَثِیرا» (13) با زنان در زندگانی با انصاف و خوشی رفتار کنید و چنانچه دلپسند شما نباشند (اظهار کراهت نکنید) که چه بسیار چیزهایی که ناپسند شماست و حال آنکه خداوند در آن خیر بسیاری قرار داده اســت.
ضمن دستورات فوق از میان هزاران دستور اسلامی روایات نیز بر این امر تأکید بسیار دارند در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده: سه چیز از نعم دنیاست، اگر چه دنیا را نعیمی نیست: مرکب راهور، زن پارسا و خانه وسیع. (14) و در روایت دیگری باز هم از پیامبر اسلام آمده: نشستن مرد نزد زن و فرزندش در پیشگاه خدای متعال محبوب‌تر اســت از اعتکاف او در مسجد من. (15)
با عنایت به آیات و روایات فوق که به عنوان نمونه نقل شده باید گفت اولین نکته در این مطالب اهمیتی اســت که اسلام به نهاد خانواده داده اســت. عمل به این دستورات خود در بر دارنده فوائد و اثراتی اســت. این اثرات شامل آرامش روانی فردی و اجتماعی، تضمین سلامت و مانیت اجتماعی، تربیت صحیح فرزندان، حفظ ارزش‌های اصیل اسلامی و عفاف و پاکدامنی در خانواده و جامعه اســت.

3- تلاش برای رفاه خانواده:

اسلام بسیار کسب حلال را مورد تأکید قرار داده و در آیات و روایات صریحاً آن را متذکر گردیده اســت. در این نوشته نمی‌توان تمام آنچه را که وارد شده نقل کرد. با این حال اشاره ای گذرا می‌تواند مفید باشد. خداوند فرموده: «یا أیُّهَا النّاسُ کُلوا مِما فِی الأرضِ حَلالَاً طَیِّبا» (16) ای مردم بخورید از هر چه که روی زمین اســت از حلال و طیب آن
پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز فرموده‌اند: هر کس در تلاش برای خانواده خود از طریق روزی حلال باشد، مانند مجاهدی اســت در راه خدا. (17) همچنین امام صادق (ع) می‌فرمایند: در رفتن دنبال تأمین معاش خود کاهلی نورزید، زیرا پدران شما، در پی آن می‌دویدند و به دستش می‌آوردند. (18)
این دستورات اسلام موجب عزت نفس و عدم وابستگی به غیر می‌شود. برای عمل به آن آرامش روانی به همراه دارد و موجب فراغ بال در خانواده و یقیناً دوام و قوام پایه های زندگی خواهد شد. با عمل به این دستورات خانواده در مسیر صحیح خود هدایت خواهد شد و این امر در تربیت فرزندان نیز اثرگذار خواهد بود.

4- امر به ازدواج و تشکیل خانواده:

اسلام نه یهودیت اســت که دنیا طلبی را بیش از آخرت مورد توجه قرار دهد و نه مسیحیت اســت که رهبانیت را برتر از دنیا طلبی بداند. اسلام نهایت اعتدال اســت که فرامینش مطابق فطرت سلیم و عقل استوار ابلاغ گردیده. از همین رهگذر باید گفت امر به ازدواج و تشکیل خانواده در اسلام سفارش بسیار شده تا آنجا که پیامبر اسلام (ص) آن را سنت خود می‌داند. همانطور که شهوت پرستی و ایجاد حرمسرا امری اســت مذموم و نکوهیده، تجرد و تعزب نیز مورد سرزنش قرار گرفته و پیروان اسلام از این امر بر حذر داشته شده‌اند.
خداوند می‌فرماید: «و أنکِحُوا الأیامی مِنکُم وَ الصّالِحیِنَ مِن عِبادِکُم و إمائِکُم إن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه وَ اللهُ واسِعٌ عَلیم» (19) عزبهای خود و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید. اگر تنگدست باشند خدا از فضل و کرم خویش توانگرشان کند که خدا وسعت بخش و داناست.
در روایتی از پیامبر (ص) آمده: از خوشبختی مرد داشتن زن شایسته اســت (20) و در روایت دیگری می‌فرمایند: هر که دوست دارد که پاک و پاکیزه خدا را دیدار کند با همراه داشتن همسری به دیدار خدا برود. (21)
باید گفت ازدواج تحمل و ریاضت اســت برای سازندگی روح و روان و یکی از راه آرامش و سکونت نیز می‌باشد. با ازدواج انسان از حوادث منفی اخلاقی دور خواهد بود و شخصیت اجتماعی او نیز به دنبال این رویدار سرنوشت ساز شکل خواهد گرفت. انسان استقلال اقتصادی و شخصیتی می‌یابد و از تخیلات زندگی دور می‌شود. هدایت این امر در مسیر صحیح خود به تدریج سلامت جامعه را نیز تضمین خواهد کرد.
تمام مشکلات لاینحل جامعه ما بی اطلاعی از دستورات اسلام و یا بی تفاوت بودن نسبت به آن اســت. این بی تفاوتی متأسفانه گاه در میان قشر مذهبی هم دیده شده اســت. علت اصلی این خبط مذموم می‌تواند زیاده خواهی و خودمداری ذاتی انسان باشد. اگر آدمی قدرت عبور از لذات را بدست آورد مسیر پیاده کردن فرامین الهی را هموار خواهد کرد.

نتیجه گیری:

در نهایت باید گفت قداست در خانواده امری ضروری و عقلانی اســت که مایه پایداری و تداوم زندگی هم برای زوجین و هم برای فرزندان خواهد شد. اگر خانواده را نهادی مقدس ندانیم و حرمتی برای آن و برای اعضای آن قائل نشویم زندگی قطعاً رو به اضمحلال و نابودی خواهد رفت. شرایط روحی طاقت فرسا بر خانواده حاکم خواهد شد. فرزندان تربیت غلطی پیدا می‌کنند و اثرات نا مطلوب آن در جامعه آشکار می‌گردد.
جامعه شناسان غربی نیز بیشتر از جامعه به خانواده و به فرد می‌نگرند حال آنکه اسلام و حکمای اسلامی از فرد به جامعه می‌رسند و جامعه نیست مگر افراد. در کل باید گفت نظریات غربی نیز وابسته به مکان و زمان اســت و نمی‌توان آن را با فرهنگ و سنت مکان دیگر و لو این مکان کشور غربی دیگری باشد تطبیق نمود و بر اساس آن عمل کرد. اینجا اسلام اســت که می‌تواند راهگشا باشد زیرا فرامین اسلام الهی و فوق بشری اســت. اینکه جامعه غرب امروز رشد اسلام گرایی را مشاهده کرده و با قوانینی چون منع حجاب و تخریب مساجد سعی در مقابله با آن دارد، ناشی از هراس از هیمنه این آئین قویم اســت.
و اسلام دین جاویدانی اســت که عمل به دستوراتش جز منفعت مادی و معنوی چیزی در بر نخواهد داشت. شاید برخی دستورات از نظر علم امروز پذیرفته نخواهد بود، باید گفت علم امروز در قبال آن عاجز اســت و ناگزیریم تعبداً بپذیریم و عمل کنیم تا با مشاهده آثار آن پی به حکمت این فرامین ببریم. خانواده نیز نهادی اســت که اسلام توجه بسیاری بر آن می‌شود و فرامین زیادی برای قوام و پایداری‌اش صادر شده. تنظیم صحیح این دستورات خود یک نظریه کلی و مفصل خواهد شد که توان اصلاح همه جوامع را خواهد داشت. به شرط عملی ساختن آن.

پی‌نوشت‌ها:

1- زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ج 1، صص 352-353.
2- پولاک، ایران و ایرانیان، ص 143
3- اعزازی، جامعه شناسی خانواده، ص 68
4- همان، ص 74
5- روزن بام، خانواده به منزله ساختاری در مقابل جامعه، ص 33
6- ریترز، نظریة جامعه شناسی در دوران معاصر، ص 191
7- گیدنز، جامعه شناسی، صص 433-434
8- اسرا/23
9- آل عمران/ 92
10- اصول کافی، ج 4، صص 465-466
11- اسرا/ 24
12- بقره/187
13- نساء/ 19
14- مکارم الأخلاق، ص 125
15- میزان الحکمه، ج 3، ح ۲۵۴
16- بقره/168
17- جامع السعادات، ج 2، ص 178
18- میزان الحکمه، ج 7، ح 17636
19- نور/32
20- اصول کافی، ج 5، ص 337، ح 4.
21- وسائل الشیعة، ج 20، ص 18

منابع:
1- قرآن کریم
2- اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1385
3- روزن بام، هایدی، خانواده به منزله ساختاری در مقابل جامعه، ترجمه محمدصادق مهدوی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1363
4- پولاک، ادوارد یاکوب، ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، 1361
5- ریترز، جورج، نظریة جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، 1385
6- زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، تهران: امیرکبیر، 1388
7- کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، چ ۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق
8- گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، تهران، نشر نی، 1382
9- محمدی ری شهری، محمد، میزان الجکمه، قم، انتشارات درالحدیث، 1386
10- نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، انتشارات الزهرا، 1363 ه ش
11- حر عاملی، شیخ محمد بن حسن، وسایل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ه ق.
12- طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412 ق.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

مصرف و مصرف‌گرایی از منظر اسلام و جامعه‌شناسی …مصرف و مصرف‌گرایی از منظر اسلام و جامعه‌شناسی اقتصادی چکیده مصرف و مصرف‌گرایی خانواده از منظر قرآن خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون، به عنون اصلی‏ترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و اقتدار علمی در اندیشه سیاسی اسلام بخش اول جایگاه …چکیده در اندیشه سیاسی اسلام اصل حفظ عزت مسلمانان و نفی سلطه بیگانگان از اهمیت بخش اول بررسی تطبیقی مفهوم شادی و نشاط از دیدگاه اسلام و تبسّم وگشادهرویی نیز از نشانه های شادی و آیه ای از آیات خداوندی است از حضرت امام علیع نقد و بررسی مبانی فکری فمینیسم از منظر آیات و …نقد و بررسی مبانی فکری فمینیسم از منظر آیات و روایات کریمه گل گلیحجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایاتحجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایات جوانی از انصار، در مدینه با زنی برخورد کرداسلام و مسأله تعلیم و تربیتاشاره مطالعات و تحقیقات علمای تعلیم و تربیت نشان از اهمیت و جایگاه فوق‌العاده امر آیین ‌روزه‌داری پیش از‌ دین اسلامجام جم آنلاین به تصریح قرآن کریم ، روزه بر پیروان ادیان آسمانی قبل از اسلام نیز واجب نگاهی انتقادی به نظریه رؤیاهای رسولانه از منظر …نگاهی انتقادی به نظریه رؤیاهای رسولانه از منظر پدیدار‌شناختی و هرمنوتیکی توضیحاتنگاهی به شخصیت و حقوق زن در اسلام و سایر ملل …نگاهی به شخصیت و حقوق زن در اسلام و سایر ملل چکیده در این نوشتار، نویسنده شمه‌ای از


ادامه مطلب ...

نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست؟

[ad_1]

کودکى در سر سفره قاشق برمى ‏دارد، آن را پر از غذا مى ‏کند و به سر و صورت و لباس‌ هاى خود مى‏ ریزد. مادرش ناراحت مى‏شود و قاشق را از او مى ‏گیرد تا خود غذا به دهان او بگذارد، امّا کودک ابراز ناراحتی می کند و با تمام وجود می گوید: من اگر مستقل باشم و قاشق در دست خودم باشد، حتی اگر سر و صورت و لباسم را خراب کنم، بهتر اسـت تا اینکه وابسته به تو باشم و تو غذا را در دهان من بگذاری.

فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان

کشورهای صهیونیست

در تاریخ اسلام داریم که مسلمانان که در دهه اول بعثت (شاید به خاطر بت های بسیاری که در کعبه بود)، عبادات خود را به سوی بیت المقدّس انجام می دادند، بعد از هجرت به مدینه مورد نیش زبان و کنایه یهودیان قرار گرفتند که شما به سوی قبله ما نماز می خوانید، پس استقلال ندارید!
پیامبر (صلی ‌الله علیه‌ واله ‌وسلم) از این کنایه ها ناراحت می شد و به اطراف آسمان می نگریست و گویا منتظر وحی بود تا اینکه دستور آمد از این پس به سوی مسجدالحرام نماز بخوانید و قبله مستقل داشته باشید تا یهودیان بر شما حجّت و منّتی نداشته باشند و شما را دنباله روی خود ندانند: «لئلّایکون اللناس علیکم حُجة» (سوره بقره، آیه 150)
در جای جای قرآن کریم، این تذکر مشهود اسـت که مراقب ارتباط هایمان با بیگانگان باشیم. در ادامه نمونه هایی را تقدیم می کنیم ....

کافران را دوست و سرپرست خود نگیرید

پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به قدرى مراقب این موضوع بود که در جنگ احد  هنگامى که سیصد نفر از یهودیان براى همکارى با مسلمانان در برابر مشرکان اعلام آمادگى کردند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آنها را از نیمه راه باز گرداند و کمک آنها را نپذیرفت، در حالى که این عدد در نبرد احد مى توانست نقش مؤ ثرى داشته باشد، چرا! زیرا هیچ بعید نبود که آنها در لحظات حساس جنگ با دشمن همکارى کنند و باقیمانده ارتش ‍ اسلام را نیز از بین ببرند. (تفسیر نمونه)

«لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فی‏ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصیر» (ال عمران- 28 )
 افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند، و هرکس چنین کند هیچ رابطه‏ای با خدا ندارد (و پیوند او بکلی از خدا گسسته می‏شود)، مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به ‏خاطر هدف‌ های مهم ‏تری تقیه کنید) خداوند شما را از (نا فرمانی) خود بر حذر می‏دارد، و بازگشت (شما) به سوی خداست.
عزت و ذلت  و تمام خیرات به دست خدا اسـت و در این آیه مؤمنان را از دوستی با کافران  شدیداً نهی می‏کند.
این آیه در زمانی نازل شد که روابطی در میان مسلمانان و مشرکان با یهود و نصاری وجود داشت و چون ادامه این ارتباط، برای مسلمین زیانبار بود مسلمانان از این کار نهی شدند.
این آیه در واقع یک درس مهم سیاسی اجتماعی به مسلمانان می‏دهد که بیگانگان را به عنوان دوست و حامی و یار و یاور هرگز نپذیرند، و فریب سخنان جذاب و اظهار محبت ‌های به ظاهر صمیمانه آنها را نخورند، زیرا ضربه‏ های سنگینی که در طول تاریخ بر افراد با ایمان و با هدف واقع شده در بسیاری از موارد از این رهگذر بوده اسـت.
اگر ما کفار  را اولیای خود بگیریم خواه ناخواه با آنان امتزاج روحی پیدا کرده‏ ایم، امتزاج روحی هم ما را می‌ کشاند به اینکه رام آنان شویم، و از اخلاق و سایر شئون حیاتی آنان متاثر گردیم (زیرا که نفس انسانی خوپذیر اسـت) 
تاریخچه استعمار می‏گوید: همیشه ظالمان استثمارگر در لباس دوستی و دلسوزی و عمران و آبادی ظاهر شده‌‏اند و هنگامیکه جای پای خود را محکم می‏ کردند بی رحمانه بر آن جامعه می ‏تاختند و همه چیز آنها را به یغما می ‏بردند.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (مائده، 51)
ای کسانی که ایمان آورده اید! یهود و نصاری را ولّی ( و دوست و تکیه گاه خود) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمی کند.

تکیه بر بیگانه  گرچه در شان نزول آیات فوق سخن از دو نفر یعنى عبادة بن صامت و عبد الله بن ابى در میان آمده ولى جاى تردید نیست که اینها فقط به عنوان دو شخص تاریخى مورد نظر نیستند، بلکه نماینده دو مکتب فکرى و اجتماعى مى باشند، یک مکتب مى گوید از بیگانه باید برید و زمام کار خود را به دست او نداد و به کمکهاى او اطمینان نکرد. دیگرى مى گوید: در این دنیاى پرغوغا، هر شخص و ملتى تکیه گاهى مى خواهد، و گاهى مصلحت ایجاب مى کند که این تکیه گاه از میان بیگانگان انتخاب شود، دوستى آنها با ارزش اسـت و روزى ثمر بخش ‍ خواهد بود.

قرآن، مسلمانان را از همکارى با یهود و نصارى  بشدت برحذر مى‏ دارد، نخست مى‏ گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، یهود و نصارى را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ).
یعنى ایمان به خدا  ایجاب مى ‏کند که به خاطر جلب منافع مادى با آنها همکارى نکنید، سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهى را بیان کرده، مى ‏گوید: «هر یک از آن دو طایفه، دوست و هم ‏پیمان هم‏ مسلکان خود هستند» (بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ) یعنى، تا زمانى که منافع خودشان و دوستانشان مطرح اسـت، هرگز به شما نمى ‏پردازند.
روى این جهت، «هر کس از شما طرح دوستى و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیم بندى اجتماعى و مذهبى جزء آنها محسوب خواهد شد» (وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ). و شک نیست که «خداوند چنین افراد ستمگرى را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه مى ‏کنند، هدایت نخواهد کرد» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
تکیه بر بیگانه  گرچه در شان نزول آیات فوق سخن از دو نفر یعنى عبادة بن صامت و عبد الله بن ابى در میان آمده ولى جاى تردید نیست که اینها فقط به عنوان دو شخص تاریخى مورد نظر نیستند، بلکه نماینده دو مکتب فکرى و اجتماعى مى باشند، یک مکتب مى گوید از بیگانه باید برید و زمام کار خود را به دست او نداد و به کمکهاى او اطمینان نکرد. دیگرى مى گوید: در این دنیاى پرغوغا، هر شخص و ملتى تکیه گاهى مى خواهد، و گاهى مصلحت ایجاب مى کند که این تکیه گاه از میان بیگانگان انتخاب شود، دوستى آنها با ارزش اسـت و روزى ثمر بخش ‍ خواهد بود. 

قرآن کدام مکتب را بر می گزیند؟

قرآن مکتب دوم را به شدت مى کوبد و مسلمانان را از این طرز تفکر با صراحت و تاکید برحذر مى دارد، اما متاسفانه بعضى از مسلمانان ، این فرمان بزرگ قرآن را به دست فراموشى سپردند و تکیه گاه هائى از میان بیگانگان براى خود انتخاب نمودند و تاریخ نشان مى دهد که بسیارى از بدبختی هاى مسلمین  از همین جا سرچشمه گرفته اسـت ! 
اندلس تابلو زنده اى براى این موضوع اسـت و نشان مى دهد که چگونه مسلمانان به نیروى خود درخشان ترین تمدن ها را در

تاریخچه استعمار می‏گوید: همیشه ظالمان استثمارگر در لباس دوستی و دلسوزی و عمران و آبادی ظاهر شده‌‏اند و هنگامیکه جای پای خود را محکم می‏ کردند بی رحمانه بر آن جامعه می ‏تاختند و همه چیز آنها را به یغما می ‏بردند.

اندلس دیروز و اسپانیاى امروز به وجود آوردند، اما به خاطر تکیه کردن بر بیگانه چه آسان آن را از دست دادند. 
امپراطور عظیم عثمانى که در مدت کوتاهى همانند برف در فصل تابستان به کلى آب شد، شاهد دیگرى بر این مدعا اسـت، در تاریخ معاصر نیز ضربه هائى که مسلمانان به خاطر انحراف از این مکتب خورده اند کم نیست، اما تعجب در این اسـت که چگونه هنوز بیدار نشده ایم ! 
در هر حال بیگانه، بیگانه اسـت و اگر یک روز منافع مشترکى با ما داشته باشد و در گام هاى محدودى همکارى کند سرانجام در لحظات حساس نه تنها حساب خود را جدا مى کند، بلکه ضربه هاى کارى نیز به ما مى زند، امروز مسلمانان باید بیش از هر وقت به این نداى قرآن گوش ‍ دهند و جز به نیروى خود تکیه نکنند. پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به قدرى مراقب این موضوع بود که در جنگ احد  هنگامى که سیصد نفر از یهودیان براى همکارى با مسلمانان در برابر مشرکان اعلام آمادگى کردند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آنها را از نیمه راه باز گرداند و کمک آنها را نپذیرفت، در حالى که این عدد در نبرد احد مى توانست نقش مؤ ثرى داشته باشد، چرا! زیرا هیچ بعید نبود که آنها در لحظات حساس جنگ با دشمن همکارى کنند و باقیمانده ارتش ‍ اسلام را نیز از بین ببرند. (تفسیر نمونه)


منابع:
تفسیر المیزان
تفسیر نمونه
کتاب قرآن و عصر ما؛ نوشته حجت الاسلام قرائتی
بیانات حجت الاسلام قرائتی؛ درس هایی از قرآن

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست؟کودکى در سر سفره قاشق برمى دارد، آن را پر از غذا مى کند و به سر و صورت و لباس هاى خود مى پرسش و پاسخ نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست است، پس رابطه با حفظ در سر سفره تولی و تبری چیست؟ پایگاه اطلاع رسانی مسجد …تولیوتبریچیست؟ فکری، استرس و نگرانی چیست شما، کفر را بر ایمان نظر اسلام در رابطه با پرسش و پاسخ حجت الاسلام قرائتی نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست؟ چرا در دنیا دولتى چیست؟ چرا بعضى با مقالات قرآنی نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست؟ کودکى در سر سفره قاشق برمى دارد، آن را پر از حقوق زن در اسلام حقوق زن در اسلام نظر اسلام در رابطه با کشورهاى و انضباط به یک کودک نوپا چیست جوابهای من اسلام دین و تکنولوژی چه رابطه ای با … پیشرفت غرب در چیست؟اگر اسلام عیبی نظر خودم با در رابطه با نظر اسلام در مورد جنگ چیست؟ نظر اسلام در نظر اسلام در مورد جنگ چیست پس چون با کسانى که کفر ورزیده‏اند وبـــــــلاگ قـــــــــرآن وعـــــــترت فضیلت غسل جمعه نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر نظر قرآن، رابطه رهبر با چیست؟ مرحوم شیخ طوسی در سحر از نظر شیعه چیست؟ چگونه می توان آنرا باطل کرد نظر علمای شیعه در رابطه با سحر چیست و چگونه می توان آنرا از نظر اسلام در بسیاری


ادامه مطلب ...

رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلام

[ad_1]
بررسی رابطه‌ی بین زوجین در منابع اسلامی
در مکاتب متفاوت حقوقی، بررسی رابطه‌ی حقوق و اخلاق و دادوستدهای میان آن دو، مطلبی اساسی و پُردامنه اسـت و توجه بسیاری از اندیشمندان و صاحب‌نظران را به خود معطوف داشته اسـت. در علم حقوق، هنگام سؤال از پیوست و ملازمه‌ی حقوق و اخلاق با یکدیگر، سه رویکرد متفاوت مطرح مشاهده می‌شود. برخی، حقوق و اخلاق را دو مقوله‌ی متباین از یکدیگر می‌دانند، برای هر یک قلمرو خاصی قائل‌اند و هیچ رابطه‌ی منطقی بین آن‌ها متصور نیستند.
این دسته از حقوق‌دانان سخت تلاش کرده‌اند که علم حقوق را از سایر علوم، به ویژه علم اخلاق، پالایش کنند. در دو رویکرد دیگر، بر پیوند وثیق بین قواعد حقوقی و اخلاقی تأکید شده اسـت؛ با این تفاوت که در نظر گروهی، حقوق و اخلاق با یکدیگر اتحاد دارد و حقوق، جزئی از اخلاق تلقی می‌شود که هویتی مستقل ندارد. اما در نظر گروه دیگری از این حقوق‌دانان، هر یک از حقوق و اخلاق، دارای هویتی مستقل هستند، ولی با یکدیگر در تعامل‌اند و بر هم اثر می‌گذارند.
این دیدگاه، هر نظام حقوقی را نیازمند یک نظام اخلاقی می‌داند که همگام با آن حرکت می‌کند. حقوق و اخلاق در اسلام، علی‌رغم آنکه دو نظام مستقل هستند، ارتباط عمیقی با هم دارند. به طوری که در دیدگاه اسلام، در بسیاری از موارد، استیفای حق تنها با مراعات شروطی اخلاقی جایز شمرده می‌شود و در حقیقت، بر ملاحظات اخلاقی متوقف اسـت.
در حوزه‌ی حقوق و تکالیف خانوادگی، به دلیل اهمیت و جایگاه خاص خانواده در دیدگاه اسلام، برای استیفا و انجام هر نوع حق و تکلیفی، دستورات اخلاقی وارد شده اسـت. این رویکرد، نقطه‌ی قوت و امتیاز تعریف خانواده در دیدگاه اسلام نسبت به رویکردهای دیگر اسـت. در واقع خانواده در این دیدگاه با هدف محبت‌ورزی و رسیدن به آرامش تشکیل می‌شود و راه تحقق این هدف، به طور قطع، در حکومت، اخلاق‌مداری در گستره‌ی روابط خانوادگی اسـت.
«اخلاق» را می‌توان در رویکردهای متفاوتی تعریف و تحدید نمود. بر این اساس، در آرای گوناگون، میزان شمول «اخلاق‌مداری» در عرصه‌های مختلف حیات بشر، اعم از اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و فردی، متفاوت اسـت. در رویکرد اسلامی، «اخلاق‌مداری» از مفاهیم بنیادین و ضروریِ زندگی انسان به شمار می‌رود و تمامی تعاملات اجتماعی و حالات فردیِ وی را شامل می‌شود.
به طور کلی، می‌توان اذعان داشت یکی از ارکان و اهداف مهم دین، اخلاق اسـت. مقصود از تمام معارف دینی و انجام مناسک و شعائر، ایجاد تحول اخلاقی در انسان اسـت. هنگامی که به آموزه‌های دین مبین اسلام نظر می‌افکنیم، درمی‌یابیم که تأکیدات قرآن کریم، انبیای الهی و ائمه‌ی اطهار (علیه السلام) بر غایات و ثمرات اخلاقی؛ بیانگر ارزش بی‌همتای عنصر اخلاق در میان دیگر عناصر دینی اسـت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تأکید بر اهمیت عنصر اخلاق در تمامی دستورات دین اسلام فرمود: «اِنّی بُعِثْتُ ِلاُتَمِمَ مَکارِمَ الاَخْلاق،[1]همانا من برای کامل کردن کرامت‌های اخلاقی مبعوث شده‌ام.»
همچنین منظور از «تکالیف زوجین در خانواده» مجموعه‌ای از اوامر و فرامین الهی اسـت که بر عهده‌ی زن و مرد در درون نهاد خانواده و در تعامل با یکدیگر و فرزندان گذاشته شده اسـت. این تکالیف در دیدگاه اسلام با طبیعت و تکوین جسمانی زن و مرد پیوند دارد. این اصل را می‌توان از وجود کارکردهای اجتماعی و خانوادگی متفاوت زن و مرد در آموزه‌های اسلامی دریافت نمود. در واقع «جنسیت»، به عنوان یکی از مهم‌ترین ممیّزات طبیعی انسان‌ها، در زمره‌ی ارکان تعیین‌کننده‌ی حقوق و تکالیف زوجین به شمار می‌رود و اساساً دلیل طبیعی و بنیادین تشکیل نهادی به نام خانواده را می‌توان تمایز جنسی انسان‌ها دانست. این تمایز سبب می‌شود، با تقسیم کاری مبتنی بر جنسیت میان زوجین، اولاً وحدت را در خانواده محقق نمود، ثانیاً از هر یک از اعضای خانواده متناسب با مهارت و طبیعت وی انتظار انجام تکلیف داشت و این گونه تکلیف ملایطاق را از عهده‌ی افراد برداشت و ثالثاً با استفاده‌ی درست و بهینه از قدرت و اندیشه از زن و مرد، اهداف خانواده را جامه‌ی عمل پوشانید.
این حقیقت که «در یک مجموعه‌ی هماهنگ، هیچ‌گاه همه‌ی اعضا نمی‌توانند مسئولیتی همانند و مشابه یکدیگر داشته باشند» مورد تأیید هر انسان اندیشمندی اسـت. بنابراین دین اسلام، بر مبنای همین اصل ساده و در عین حال اساسی و بنیادین، روابط زن و مرد را در خانواده تنظیم نموده اسـت و در کنار آن از هر یک از آن دو، در جهت زیبایی و تداوم روابط زناشویی، خواستار التزام به اصول اخلاقی در حین انجام تکالیف شده اسـت. در تعالیم اسلامی، در تمامی مراحل تشکیل خانواده، از مرحله‌ی انتخاب همسر تا انجام مراسم خواستگاری و پس از آن در طول زندگی مشترک زوجین و حتی اقدام به انحلال خانواده، توصیه‌های اخلاقی متعددی وجود دارد.
از بنیادی‌ترین و مهم‌ترین اصول اخلاقی دین اسلام در خانواده و اجتماع، که در آیه‌ی 19 سوره‌ی مبارکه‌ی نساء بیان شده، اصل «معاشرت به معروف» اسـت. این اصل، که بر رفتار حقوقی و اخلاقی شوهر در خانواده حکومت دارد، یک انقلاب معرفتی پیرامون جایگاه زن در اجتماعِ صدر اسلام به شمار می‌رود.
آیه‌ی مذکور از دو جهت به حمایت جدی از گروه زنان در جامعه و خانواده اقدام نموده اسـت. از یک سو، جنبه‌ی سلبی دارد و برای زدودن دو سنت جاهلی عرب در مورد زن مطرح شده اسـت و از سوی دیگر، با لحنی آمرانه و ایجابی، توصیه‌ی اخلاقی «حسن معاشرت» را بیان کرده و در صدد نهادینه کردن رفتار مناسب و انسانی با زن در خانواده و جامعه اسـت. در این آیه، خداوند به مردان، که دارای حق طلاق هستند، توصیه می‌کند تا حد امکان، معاشرت به معروف و رفتار شایسته را ترک نکنید و نیز در شرایط ناخوشایند، فوراً تصمیم به جدایی یا بدرفتاری نگیرید و تا آنجا که قدرت دارید، مدارا کنید.
همچنین توصیه‌های دیگری مبنی بر اخلاق‌مداری در خانواده در روایات بسیاری از معصومین (علیهم السلام) به صور مختلف به زنان و مردان صورت گرفته اسـت. برای مثال، سفارشات فراوانی مبنی بر اکرام و بزرگداشت همسر،[2] بسیار مهربانی کردن و سازش و الفت با همسر،[3] عذرپذیری و عذرخواهی در هنگام بروز خطاها و چشم‌پوشی در برابر خطاهای همسر،[4] عدم آزار زبانی یکدیگر در خانواده،[5] نهی از نگاه غضب‌آلود به همسر[6] و... به هر یک از زن و مرد مطرح شده اسـت و حتی در مرحله‌ای بالاتر از توصیه به مهربانی کردن و خوش‌خلقی زوجین با یکدیگر، دین اسلام هر یک از زن و مرد را به صبر در برابر بدخلقیِ دیگری دعوت می‌نماید و برای صابرینِ در برابر همسر بداخلاق، اجر و پاداش بسیار زیادی را وعده می‌دهد.[7]
علاوه بر توصیه به این اصول کلی اخلاقی، مصادیقی از اخلاق‌مداری در خانواده به طور خاص در رابطه با انجام برخی تکالیف و مناسبات زوجین مانند نفقه، مهریه، اجرت شیردهی، روابط جنسی و انحلال ازدواج در منابع اسلامی وارد شده اسـت.
در قرآن کریم، ریاست خانواده به مرد واگذار شده اسـت. این واگذاری در آیه‌ی 34 سوره‌ی نساء با تکلیف پرداخت نفقه یا «تأمین نیازهای متعارف خانواده» توسط مرد و توانایی بیشتر او در این حوزه پیوند داده شده اسـت. انجام این تکلیف در روایات اسلامی با التزام به اخلاقیاتی همراه شده اسـت، مانند آنکه نفقه باید با شأن زن و نیازهای وی متناسب باشد؛[8] به این معنا که زن در منزل شوهر احساس محرومیت و سرخوردگی نداشته باشد و با سرزندگی، نشاط و آرامش خاطر به مدیریت داخلی منزل اقدام کند. همچنین در آیاتی از قرآن کریم، به مردان تصریح می‌شود که با رعایت «اصل معروف» یعنی به شایستگی و نیکویی به تأمین خوراک و پوشاک زنان اقدام کنند (مانند آیه‌ی 233 سوره‌ی مبارکه‌ی بقره). در واقع، رعایت این اصل کنایه از پرداخت نفقه همراه با رعایت خوش‌اخلاقی، خوش‌زبانی، گشاده‌دستی و بدون منت از سوی مرد اسـت.
اما موضوع نفقه به همین جا ختم نمی‌شود؛ اسلام در حوزه‌ی دریافت نفقه توسط زن نیز توصیه به رعایت اخلاق می‌کند. در روایات اسلامی، سپاس‌گزاری از همسر در هنگام وفور نعمت و رضایت‌مندی و سازش با همسر در هنگام تنگ‌دستیِ وی از ارزش‌های مورد تأکید برای زنان در خانواده به شمار می‌روند. امام صادق (علیه السلام) در این باره می‌فرماید: «از بهترین زنان شما کسی اسـت که هنگامی که نعمتی به او می‌رسد شکرگزار باشد و هنگامی که نعمتی از او سلب می‌شود، راضی باشد.» در روایات متعدد دیگری نیز زنان از نهادن مسئولیت‌های خارج از توان بر دوش مرد و نیز شکایت از همسر در غیاب او نهی شده[9] و به این شیوه دعوت به رعایت حسن اخلاق شده‌اند.
بنابراین می‌توان اذعان داشت در حالی که مرد در پرداخت نفقه‌ی همسر خویش دعوت به تلاش هرچه بیشتر و رسیدگی شایسته به امور خانواده شده، زن نیز به صبر و سازش با وی در هنگام تنگ‌دستی و شرایط سخت زندگی زناشویی و التزام به میانه‌روی و قناعت توصیه شده اسـت و این گونه، بر همکاری و وحدت هرچه بیشتر زوجین تأکید شده اسـت.
یکی از مهم‌ترین مصادیق اخلاق در خانواده، که رعایت آن به زنان توصیه شده اسـت و با موقعیت اشتغال و تحصیل زنان در عصر حاضر نیز کاملاً همخوانی دارد، توصیه به زنانی اسـت که در اقتصاد خانواده ایفای نقش می‌نمایند. در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، زن از منت گذاشتن بر همسر در امور مالی نهی شده اسـت. ایشان می‌فرمایند: «اگر زنى همه‌ی زر و سیم زمین را به خانه‌ی شوهر برد و روزى بر او منت نهد... اعمال خیرش نابود شود، مگر آنکه توبه کند و از شوهر عذر بخواهد» و نیز در این باره فرموده‌اند: «زنى که از روى منت گذاشتن به شوهرش بگوید: تو از مال من مى‏خورى، اگر همه‌ی مالش را در راه خدا صدقه دهد، از او پذیرفته نگردد تا وقتى که شوهرش از او راضى گردد.»[10]
در این فرمایشات، زن به اجتناب از منت گذاشتن بر همسر، که نوعی آزار زبانی به شمار می‌رود، ملزم شده اسـت. زن در رابطه با تأمین اقتصادی خانواده و حتی کمک به شوهر در این باره وظیفه‌ای بر دوش ندارد؛ اما اگر زنی به دلیل شرایط زندگی مشترکش یا با تمایل خود به این عرصه وارد شد، بنا بر توصیه‌ی اسلام، می‌بایست از تخریب شخصیت مرد و شکست عزت نفس وی به طور جدی اجتناب کند. در حقیقت، ارزشمندی کمک مالی زن به خانواده صرفاً در گرو رعایت چنین ملاحظات اخلاقی اسـت.
علاوه بر پرداخت نفقه، که از مهم‌ترین تکالیف مرد در خانواده به شمار می‌رود، وظیفه‌ی پرداخت‌های مالی دیگری چون مهریه، اجرت شیردهی و اجرت‌المثل کارهای منزل نیز بر عهده‌ی مرد قرار داده شده اسـت. در واقع، مهم‌ترین تکالیف مرد در خانواده از دیدگاه اسلام را می‌توان حمایت‌های مالی وی از زوجه دانست. تجویز چنین تکالیفی ارتباط مستقیمی با تکالیف زن دارد؛ بدین معنا که در رویکرد اسلامی به خانواده، حمایت‌های مالی از زن در راستای تکالیفی اسـت که طبیعت وی بر دوش او قرار داده اسـت. تکالیفی چون بارداری، زایش، شیردهی، تربیت نسل و ایجاد سکون و آرامش در فضای خانواده که امکان فعالیت‌های اقتصادی را برای زن به طور مؤثری کاهش می‌دهند. تکالیف زن در خانواده عمدتاً در دو مفهوم «همسری» و «مادری»، که مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و وظایف را شامل می‌شوند، ظهور و بروز می‌یابند و به واقع، بقا و سلامت خانواده را در گرو خویش دارند.
پرداخت پسندیده‌ی مهریه توسط زوج نیز مورد تأکید کلام وحی اسـت. این ملازمات اخلاقی را می‌توان با تأمل در مفهوم واژگان قرآنیِ معادل مهریه، که «نِحله» و «صَدُقات» هستند، دریافت نمود. آیه‌ی 4 سوره‌ی مبارکه‌ی نساء می‌فرماید: «وَ آتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَه‌ی و مهریه‌ی زنان را به عنوان هدیه‌ای از روی طیب خاطر به ایشان بدهید.» این دو واژه معانی «پرداخت داوطلبانه»، «بخشش بلاعوض و با طیب خاطر» و «صداقت در پرداخت» را در بر دارند[11] که همگی، بر خلاف آنچه هم‌اکنون در جوامع اسلام به ویژه جامعه‌ی ایرانی جریان دارد، مبیّن نوعی دعوت به اخلاق‌مداری در پرداخت مهریه هستند. دعوت مردان به پرداخت مهریه با رضایت خاطر البته منوط به نگرش و خواسته‌های دختران در این باره اسـت. هنگامی که مردی در قبول میزان سنگین و غیر متعارف مهریه تحت فشار قرار گیرد، انتظار رعایت اخلاق در پرداخت آن امری نامعقول اسـت. در دیدگاه اسلام، که اصل مهریه را قرار داده اسـت، این بحث روان‌شناختی کاملاً لحاظ شده اسـت؛ چرا که به زنان دعوت می‌کند برای ارزشمندی و عزت نفس بیشتر، میزان کافی و معقولی برای مهریه پیشنهاد دهند و حتی در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اسـت که «هر زنى که مهریه‌اش را به شوهرش ببخشد، به هر مثقالى از طلا که بخشیده ثواب آزاد کردن یک بنده اسـت در راه خدا» و ایشان همچنین، این گروه از زنان را در زمره‌ی کسانی دانسته‌اند که عذاب قبر از آنان برداشته می‌شود.[12] البته در نظر گرفتن اقتضائات زمانی و مکانی در برداشت از احکام از ویژگی‌های فقه پویای شیعه اسـت و باید مفاسد و مصالح هر توصیه را در نظر گرفت.
اگر مفاسد بخشش مهریه از نظر تأثیری که بر زندگی و آینده‌ی خانم دارد بیش از منافع آن باشد، توصیه به بخشش نمی‌شود. در حقیقت، این روایات و امثال آن در راستای خروج تأسیس حقوقی مهریه، که به عنوان حمایتی جدی از زن قرار داده شده اسـت، از حالتی معامله‌گرانه و غیراخلاقی اسـت. همچنین، آیه‌ی 6 سوره‌ی مبارکه‌ی طلاق به بحث شیردهی طفل و دعوت به رعایت اصل مشورت و تأکید بر اخلاق‌مداری اشاره دارد و این گونه اقدام به تسهیل روابط زوجین در این باره نموده اسـت.
دعوت به رعایت الزامات اخلاقی در دیدگاه اسلام منحصر به روابط مالی زوجین در خانواده نیست، بلکه تمامی روابط اساسی در خانواده را مورد نظر دارد. یکی از کارکردهای خانواده ارضای مشروع نیاز جنسی زوجین اسـت و در تمتع جنسی، که حق مشترک زن و شوهر اسـت، هر دو در برابر دیگری مسئولیت دارند.
در دیدگاه اسلام، به دلیل آنکه رابطه‌ی جنسی زن و شوهر بر میزان استحکام نهاد خانواده و گسترش عفت جنسی در جامعه تأثیری انکارناپذیر دارد، علاوه بر تأکید بر حق جنسی زوجین، آموزه‌هایی با محوریت اصول اخلاقی وارد شده اسـت تا تمامی ظرفیت‌های این موضوع چه از حیث مادی و جسمی و چه از حیث روحی و عاطفی بارور گردد؛ چرا که تنها با رعایت این اصول اسـت که رابطه‌ی جنسی زوجین می‌تواند نقش بی‌بدیل خویش در استحکام بنیاد خانواده را به تمام معنا تحقق بخشد. چنین رابطه‌ای تأثیرات شگرفی در طهارت جسم و روح افراد جامعه خواهد داشت و می‌تواند در کنار التزام به ارزش‌هایی همچون حفظ حجاب و حدود شرعی روابط زن و مرد در اجتماع، به سلامت جنسی و اخلاقی جامعه بینجامد.
توجه دین مبین اسلام به مسئله‌ی روابط جنسی زوجین تا بدانجاست که در امر ازدواج، که ابهام و نقص در امور مالی همچون عدم تعیین مهریه یا ناتوانی مالی مرد در اداره‌ی امور زندگی از موجبات فسخ نکاح قلمداد نمی‌شود، ناتوانی هر یک از زوجین در برقراری رابطه‌ی جنسی، در برخی موارد می‌تواند حق فسخ نکاح را برای طرف مقابل به دنبال داشته باشد.[13] بر این اساس، قانون‌گذار کشور ما با تبعیت از احکام شرعی، در ضمن مواد 1122 تا 1132 قانون مدنی، ابعاد حقوقی این موضوع را به تفصیل بیان نموده اسـت.
مصادیق اخلاق‌مداری در رابطه‌ی جنسی زوجین، با توجه به نیازهای متفاوت زن و مرد در این حوزه، در روایات اسلامی بیان گردیده اسـت و نیز در این بیانات، به وضوح بر تأثیر کیفیت این رابطه بر حفظ عفت و دوری از فساد جنسی تأکید شده اسـت.[14]
نقطه‌ی اوج تعالیم اسلام در موضوع حکومت اخلاق‌مداری بر روابط خانوادگی را می‌توان در توصیه‌های مکرر قرآن کریم در بحث انحلال خانواده دانست، جایی که زن و شوهر اغلب به حد انزجار و نفرت از یکدیگر رسیده‌اند و مسیر جدایی از یکدیگر را دنبال می‌کنند نیز به توصیه‌ی دین اسلام باید احترام به شخصیت و اعاده‌ی حقوق حقه‌ی یکدیگر را مورد نظر قرار دهند و با رعایت اصل معروف جدا شوند. قرآن کریم، در بحث طلاق؛ دو توصیه‌ی بنیادین ارائه داده اسـت (آیات 229 و 231 سوره‌ی مبارکه‌ی بقره)؛ می‌فرماید یا «زندگی با شایستگی و همراه با ادای حقوق» یا «طلاق با احسان و نیکی». پس بحثی با عنوان «سوختن و ساختن» مورد تأیید دین اخلاق‌محور اسلام نیست. هرچند همان گونه که گفته شد، برای هر یک از زن و مردی که صبر بر مصائب را (به اختیار و آگاهی) پیشه‌ی خود سازند، اجر و پاداش بسیار زیادی وعده داده شده اسـت. علاوه بر آن، در دیدگاه اسلام، شخصیت انسان‌ها دارای حرمت ذاتی اسـت و این احترام نباید حتی در زمان بروز اختلافات و جدایی نیز شکسته شود.
نتیجه آنکه دین اسلام در راستای هدف والایی که برای تشکیل خانواده نهاده اسـت، هر یک از زوجین را به فراخور تکالیفی که در قبال یکدیگر بر عهده دارند، دعوت به رعایت ادب، اخلاق و مهرورزی نموده اسـت و این توصیه‌ها از آیات قرآن کریم و روایات ائمه‌ی اطهار قابل دریافت اسـت.

پی نوشت ها :

[1]. مجلسی،‏ بحار الأنوار، ج 67، ص 372.
[2]. همان، ص 354 و ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه‏، ج 5، ص 621.
[3]. ابن أبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیه، ج 1، ص 183 و ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ترجمه‌ی غفاری و بلاغی، ج 5، ص 19.
[4]. ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه ، ج 3، ص 391.
[5]. همان، ج 4، ص 14.
[6]. نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 14، ص 240.
[7]. همان، ص 245 و طبرسی‏، مکارم الأخلاق، ص 213.
[8]. نجفی، جواهرالکلام، ج 31، ص 330 و خوئی، منهاج الصالحین، ج 2، ص 279.
[9]. نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 14، ص 161 و ص 162 و 242.
[10]. طبرسی، مکارم الأخلاق، ترجمه‌ی میرباقرى، ج 1، ص 385 و 202.
[11]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 478.
[12]. الحرّالعاملی، وسائل الشیعه، ج 21، ص 284 و 391.
[13]. ر.ک: نجفی، جواهرالکلام، ج 30، ص 318 تا 320.
[14]. ر.ک: ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 389 و کلینی، الکافی، ج 5، ص 508 و 324 و 326 و الحرّالعاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص 164.

. منبع: سایت برهان

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلامنگاه اسلام به مقوله‌ی روابط همسری در خانواده با ظرایف زیادی همراه است که حامل تکالیف خبرگزاری تسنیم رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلامرابطهیبررسی رابطه‌ی بین زوجین در منابع اسلامی؛ رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلامجزییات رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلام بررسی رابطه‌ی بین زوجین در منابع اسلامی در مکاتب متفاوت حقوقی، بررسی رابطه‌ی حقوق و پایگاه تحلیلی تبیینی برهان رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در حوزه‌ی حقوق و تکالیف خانوادگی، به دلیل اهمیت و جایگاه خاص خانواده در دیدگاه اسلام همسرداری و اخلاق‌مداری در اسلامهمسرداری و اخلاق‌مداری در اسلام در دو مفهوم همسری و اخلاق‌مداری در رابطه‌ی آیین زندگی و خانواده در اسلام معاونت تربیت و آیین زندگی و خانواده در اسلام می دهند و در همسری و اخلاق‌مداری در همسرداری و اخلاق‌مداری در اسلام و اخلاق‌مداری در اسلام در دو مفهوم همسری و اخلاق‌مداری در رابطه‌ی روشنا پردیس اقتصادرابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلام رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلاممشاوره خانواده روابط همسران و اخلاق محوری در اسلام اسلام در خانواده و در دو مفهوم همسری و اخلاق‌مداری در رابطه‌ی احادیث امامان و پیامبر اسلام ص در مورد روابط جنسی …احادیث امامان و پیامبر اسلام ص در مورد بلغزد ،چشم فرو بند و در اولین فرصت با


ادامه مطلب ...

هشدار پایگاه علوم جهان اسلام درباره برپایی همایش‌های علمی نامعتبر

[ad_1]

هشدار پایگاه علوم جهان اسلام درباره برپایی همایش‌های علمی نامعتبر

دانش > دانش - همشهری آنلاین:
پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) در خصوص استفاده غیرقانونی از نام و اعتبار ISC در برپایی همایش‌های علمی و الزام ثبت همایش‌های علمی در سامانه همایش‌های معتبر ISC قبل از فراخوان، هشدار داد.

به گزارش ایسنا، پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) به عنوان سومین نظام استنادی بین‌المللی و متولی سنجش علم دانشگاه‌ها و موسسات پژوهشی کشور و سایر کشورهای اسلامی اسـت.

به موجب آیین‌نامه «نحوه برگزاری و ساماندهی همایش‌های علمی» تمام دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها و انجمن‌های علمی جهت برگزاری همایش‌های علمی قبل از فراخوان لازم اسـت مطابق با «شیوه‌نامه ثبت، پردازش و اشاعه همایش‌های علمی و مقالات آن» نسبت به ثبت همایش‌های علمی در سامانه همایش‌های معتبر ISC اقدام و بعد از همایش مجموعه مقالات را جهت نمایه‌سازی به پایگاه ISC ارسال کنند.

از آنجا که ثبت یک دوره همایش در سامانه همایش‌های معتبر ISC به منزله صدور مجوز به برگزارکننده جهت استفاده از آرم و اعلام حمایت ISC در دوره‌های بعدی همایش نیست، برگزارکننده ملزم اسـت راساً در هر دوره از همایش، نسبت به ثبت و اخذ مجوز استفاده از نشان واره(لوگو) ISC اقدام کند.

در چند ماه اخیر مشاهده شده اسـت که عده‌ای بصورت غیرقانونی، برگزاری همایش را وسیله‌ای برای کسب درآمد و تجارت قرار داده و بدون هماهنگی و اخذ مجوزهای لازم از مراجع ذی‌صلاح، نسبت به برگزاری انواع همایش‌ها و کنفرانس‌های ملی و بین‌المللی در سطح کشور و حتی خارج از کشور اقدام کرده‌اند.

با توجه به الزامات قانونی در صورت مشاهده هر گونه استفاده بدون مجوز از آرم و لوگوی پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) موجبات پیگرد قانونی را جهت پایگاه استنادی علوم جهان اسلام فراهم می‌آورد.

بر اساس اعلام پایگاه استنادی علوم جهان اسلام، به تمام شرکت‌کنندگان و برگزارکنندگان در همایش توصیه می‌شود با مراجعه به وب سایت پایگاه استنادی علوم جهان اسلام به آدرس http://mcl.isc.gov.ir ضمن آگاهی از نحوه ثبت همایش در پایگاه و آشنایی با آیین‌نامه‌ها و مقررات مربوطه، لیست همایش‌های ثبت شده در پایگاه استنادی علوم جهان اسلام و فهرست برخی از همایش‌هایی که بدون اخذ مجوز اقدام به استفاده از نام و یا لوگوی ISC کرده‌اند را ملاحظه کنند.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


17 سپتامبر 2016 ... همشهری آنلاین: پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) در خصوص استفاده غیرقانونی از نام و اعتبار ISC در برپایی همایشهای علمی و الزام ثبت همایشهای ...17 سپتامبر 2016 ... پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) در خصوص استفاده غیرقانونی از نام و اعتبار ISC در برپایی همایش های علمی و .همشهری آنلاین:پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) در خصوص استفاده غیرقانونی از نام و اعتبار ISC در برپایی همایشهای علمی و الزام ثبت همایشهای علمی در سامانه ...پایگاه استنادی علوم جهان اسلامبه عنوان سومین نظام استنادی بینالمللی و متولی سنجش علم دانشگاهها و موسسات پژوهشی کشور و سایر کشورهای اسلامی است.17 سپتامبر 2016 ... پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) در خصوص استفاده غیرقانونی از نام و اعتبار ISC در برپایی همایش های علمی و الزام ثبت همایش های علمی در سامانه ...آخرین اخبار "فراخوان همایش" صفحه ۱ | ۲۶ نتیجه (۰٫۰۱۳ ثانیه). از اعدام دسته جمعی .... هشدار پایگاه علوم جهان اسلام درباره برپایی همایش های علمی نامعتبر · همشهری آنلاین ۹ ...17 سپتامبر 2016 ... هشدار پایگاه علوم جهان اسلام درباره برپایی همایشهای علمی نامعتبر ... پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) درخصوص استفاده غیر قانونی از نام و ..."ویژه" (95/6/29) · هشدار پایگاه استنادی علوم جهان اسلام درخصوص برپایی همایشهای علمی · نتایج ..... نشریات نامعتبر و جعلی خارجی اعلامی توسط وزارت علوم ،تحقیقات و فناوری .... ارائه 74 مقاله درباره اختلالات خواب در همایش انجمن علمی روانپزشکان ایران ...دکتر غلامرضا اصغری روز یکشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا درباره موضوع اشتغال پزشکان .... هشدار پایگاه علوم جهان اسلام درباره برپایی همایشهای علمی نامعتبر ...


کلماتی برای این موضوع

هشدار پایگاه علوم جهان اسلام درباره برپایی همایش‌های علمی نامعتبر


ادامه مطلب ...

آداب تربیت کودک پیش از دبستان در اسلام

[ad_1]
مفیدستان:

اسلام در ارتباط با تربیت کودکان پیش از دبستان چه می‌گوید؟

 Islam and Raising Children

به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ با مراجعه به احادیث می‌توان به نکات عملی و جالبی در ارتباط با تربیت کودکان در سنین پیش از مدرسه دست یافت.

وقتی حضرت یوسف به برادرش بنیامین رسید، به وی گفت با اینکه برادر عزیزت را گم کرده بودی، چگونه توانستی ازدواج کرده و صاحب زن و فرزند شوی؟! بنیامین گفت من پدر بزرگواری دارم که به من فرمود: فرزندم! اگر می‌توانی فرزندانی داشته باشی که زمین را با تسبیح و توحید خداوند گران‌بها سازند، این کار را انجام بده! این روایت و روایات مشابه، یکی از پایه‌های نظری تشکیل خانواده را بیان می‌کنند. از دیدگاه اسلام، نظریه تشکیل خانواده دو پایه اساسی دارد که یکی مربوط به همسران و دیگری درباره فرزندان است. آنچه مربوط به فرزندان است، «تربیت نسل توحیدی» است. بر اساس این نظریه، یکی از اموری که فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده را تبیین می‌کند، تربیت فرزندان موحّد است. در این میان، مسئله این است که برای تحقق این امر چه باید کرد و چه اموری به موحّدشدن فرزندان کمک می‌کنند و وظایف والدین در این باره چیست؟ گاه دیده می‌شود که برخی والدین در این زمینه بی‌تفاوت هستند و کاری به این مسئله ندارند و گاه برخی چنان در این زمینه پافشاری کرده و سخت‌گیری می‌نمایند که نتیجه عکس گرفته می‌شود.

در برخی متون دینی صحبت از آزادگذاشتن فرزندان در هفت سال نخست است که می‌تواند دستاویز عملکرد نخست نیز باشد و در برخی دیگر از متون به حساسیت تربیت در کودکی و مسئولیت والدین در باره آن پرداخته شده که می‌تواند پایه عملکرد دوم قرار گیرد. در این فرصت برآنیم تا این مسئله را از دیدگاه اسلام در مقطع تولد تا پیش از دبستان بررسی کنیم. در این باره مسائلی وجود دارد که در ادامه به آنها می‌پردازیم.

  1. انتخاب نام نیک: نام، تابلو و نشان هر فرد است. این مسئله می‌تواند از سویی رویکرد جامعه‌شناسانه داشته باشد که با نظریه برچسب‌زنی ارتباط پیدا می‌کند و از سوی دیگر، می‌تواند رویکردی روان‌شناسانه داشته باشد. بر این اساس، نام و نشان، بر رویه فرد و جهت‌گیری او تأثیر گذاشته و می‌تواند سرنوشت او را تغییر دهد. به همین دلیل، اسلام عزیز بر آن تأکید جدی داشته است. نام‌های توحیدی و ارزشی می‌توانند به توحیدی‌شدن و دین‌داربودن فرزندان کمک کنند. به همین دلیل، پیامبر اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، نام‌های نازیبا، مشرکانه و غیردینی را تغییر می‌دادند. «روانشناسی نام» از دیدگاه اسلام، مسئله دامنه‌داری است که نمی‌توان در این فرصت بدان پرداخت؛ اما از مسائلی است که در حوزه تربیت کودک می‌توان آن را بررسی کرد.
  2. فرصت بازی دادن. شاید بتوان گفت که بازی‌کردن، باید حالت غالب در هفت‌سال نخست باشد؛ به گونه‌ای که او در ارضای نیاز به بازی، آزاد باشد و در عین حال، هر کار تربیتی باید با محوریت این عنصر و آمیخته با آن صورت پذیرد. در روایات اسلامی، از این دوره به عنوان زمانی برای بازی‌کردن یاد شده که نباید هیچ آموزش سازمان‌یافته و یا کار برنامه‌ریزی شده‌ای از او خواست؛ بلکه باید به او فرصت بازی داد و حتی با او کودکی کرد و به بازی پرداخت. به همین جهت، معصومان، علیهم‌السلام، به کودکانشان اجازه بازی می‌دادند و با آنان بازی می‌کردند. جالب اینکه این امر را می‌توان یکی از عوامل تربیت دینی کودک به‌شمار آورد؛ زیرا این کار، موجب حلیم‌بودن او در بزرگسالی می‌گردد؛ بنابراین، همیشه تربیت دینی با روش مستقیم صورت نمی‌گیرد.
  3. از اموری که آموزش آن به کودک توصیه شده، توحید است. توحید اساس و شالوده اسلام است. در برخی روایات آمده سعی کنید اولین سخن فرزندتان «لا اله الا الله» باشد. وقتی زبان کودک فصیح شد و توانست به‌خوبی سخن بگوید، «لا اله الا الله» گفتن را به وی آموزش دهید. روشن است تحقق این امر به آن است که در فضای خانه و خانواده و لابه‌لای بازی با کودک و سخنانی که به او گفته می‌شود، ذکر توحید پررنگ باشد تا کودک هنگام سخن‌گفتن، آن را تکرار کند. این نشان می‌دهد که هر چند در این سن، تربیت رسمی و منظم وجود ندارد، از راه‌های دیگر می‌توان توحید را منتقل ساخت. چه زیباست که هنگام بازی با کودک، به‌جای به‌کاربردن کلمات بی‌معنا، برخی از مهم‌ترین ذکرها بر زبان جاری شوند. جالب این که در روایتی از امام باقر، علیه‌السلام، و امام صادق، علیه‌السلام، سن این کار مشخص شده و آمده که در سه سالگی به کودک گفته شود این ذکر را بگوید و سپس او را رها کنید. قسمت پایانی حدیث نشان می‌دهد که گفتن این ذکر و توصیه به آن، نباید پایدار و مستمر باشد. همین که این جمله را بگوید، کافی است. این می‌تواند با توجه به روحیات کودک در این سن که بیشتر به بازی علاقه‌مند است، متناسب باشد؛ اما در عین حال، او به حال خود نیز واگذار نشده است.

از این گذشته، امر دیگری که در تربیت توحیدی کودک تأثیر دارد، وفاکردن به وعده است. کودک در این سن، به ویژه پدر خود را «ربّ» خود می‌داند؛ بنابراین بدقولی‌کردن پدر می‌تواند در آینده، فرزند را نسبت به خداوند بی‌اعتماد کند و او را به سمت گناه بکشاند.

  1. موضوع دیگری که آموزش آن توصیه شده، ولایت پیامبر اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، و اهل بیت ایشان، علیهم‌السلام، است. در ادامه روایتی که بخشی از آن پیشتر گذشت و سنِّ سه‌سال را برای آموزش توحید مشخص ساخته بود، آمده که پس از گذشت حدود هشت‌ماه از آن تاریخ، از او خواسته شود که بگوید «محمد رسول‌الله» سپس به حال خود رها شود تا چهارسال آن تمام شود. آن‌گاه از او خواسته شود صلوات بفرستد و بگوید «صلی‌الله علی محمد و آله». جمله نخست، آشناسازی با اصل رسالت پیامبر اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، است و جمله دوم، دو نکته دارد: یکی اضافه‌شدن اهل‌بیت است و دیگری درود‌فرستادن بر حضرت و خاندان مبارکشان که شعار اسلام است.
  2. موضوع دیگر، نماز است. برای آموزش نماز و زمان آن، در روایات با تعابیر مختلفی سن مشخص شده و از شش‌سالگی، بین شش و هفت‌سالگی و نیز هشت‌سالگی یاد شده است. گاه نیز سخن از سن به میان نیامده و ملاک‌هایی بیان شده؛، مانند رسیدن به سن درک و تمیز و شناختن دست راست از چپ. با توجه به این ملاک‌ها شاید بتوان علت تفاوت در ذکر سن را نیز تفاوت مخاطبان حضرت در ملاک‌ها دانست.

در برخی روایات آمده که این امر از سن تمیز و تشخیص کودک و با موضوع قبله و سجده آغاز می‌شود. در همان روایت پیشین آمده که پس از آموزش ولایت، کودک را باید رها کرد تا پنج سال او تمام شود. وقتی پنج سال او تمام شد، از او پرسیده شود که دست راست و چپش کدام است. اگر دانست، صورت او به سمت قبله برگردانید و از او بخواهید که سجده کند. سپس تا هفت‌سالگی به حال خود رها شود. وقتی هفت‌سال او تمام شد، یک مرحله بالاتر رفته و به صورت ابتدایی وضو به او آموزش داده شود و از او خواسته شود که دست و صورت خود را بشوید و نماز بخواند. این نمازخواندن بیش از یک سجده به‌جای‌آوردن است و طبیعی است که باید در این بین مراحل نماز به او آموزش داده شده باشد. سپس رها شده تا نه سال او تمام شود. آنگاه به صورت کامل، وضو به او آموزش داده شده و خواسته شود به صورت منظم نماز بخواند و بر آن پافشاری شود.

  1. موضوع دیگر، روزه است. یک موضوع مشخص است و آن اینکه این کار باید پیش از بلوغ شروع شود؛ اما برای زمان روزه، دو ملاک بیان شده است: یکی طاقت‌داشتن و دیگری نزدیک‌شدن به بلوغ که هر دو می‌توانند قابل جمع باشند و به یک مسئله که همان طاقت‌داشتن باشد، اشاره داشته باشد. جالب اینکه تأکید شده در این سن، روزه تمرینی است، نه تکلیفی و تصریح شده که به اندازه توان باید روزه بگیرند و سپس افطار کنند و دوباره روزه بگیرند، تا هنگام اذان. در این نوع روزه مهم این است که توان خویشتن‌داری کودک افزایش یابد و تا جایی که ممکن است صبر نماید، نه اینکه به مجرد گرسنگی یا تشنگی افطار نماید. بعد از این مرحله تمرینی، نوبت به تکلیف می‌رسد که برای این مرحله تصریح شده که بین ۱۴ و ۱۵‌سال باید بر این امر پافشاری کرد و به جدّ از فرزند خواست و وی را مورد مؤاخذه قرار داد.
  2. موضوع دیگر، آموزش قرآن کریم است. در روایات، بر آموزش قرآن کریم توصیه شده و آن یکی از حقوق کودک بر پدر دانسته شده و برکات فراوانی برای آن نقل شده است؛ اما درباره زمان آن کمتر به صراحت سخن گفته شده است. در برخی از روایات، پیش از بلوغ آمده است. در برخی دیگر از روایات آمده که وقتی کودک عاقل شد و توانست قرآن را بخواند، نماز به وی آموزش داده شود. این نشان می‌دهد که طبیعتاً آموزش قرآن از پیش از این مرحله باید آغاز شده باشد.
  3. از مسائل مهم در این زمینه آن است که در عین اینکه تقریباً زمان هر کدام از موضوعات مشخص شده، اما باید تفاوت میان کودکان رعایت شود. گاه برخی را می‌توان زودتر به یکی از این امور واداشت و برخی را دیرتر. امام باقر(ع) در این باره می‌فرماید: «ما کودکان خود را وقتی پنج‌ساله‌اند، به نماز امر می‌کنیم؛ ولی شما کودکانتان را وقتی هفت‌ساله شدند، به نماز امر کنید. ما کودکان خود را وقتی هفت‌ساله‌اند، به روزه وامی‌داریم؛ به اندازه‌ای که توان دارند، چه تا نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر. وقتی تشنگی و گرسنگی بر آنان چیره شد، افطار می‌کنند تا اینکه به روزه عادت کنند و توان آن را بیابند؛ ولی شما کودکانتان را وقتی نُه‌ساله شدند، به اندازه‌ای که توان دارند، به روزه وادارید و وقتی تشنگی بر آنان چیره شد، افطار کنند.» بنابراین، هرچند نباید نسبت به تربیت دینی بی‌تفاوت بود و باید در زمان‌های تقریباً مشخصی آنها را انجام داد، باید شناور عمل کرد و تفاوت میان آن‌ها را درنظر گرفت.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بازی و خلاقیت خلاقیت و بازی صفحه کارگروهی …بدون هیچ تردیدی زمین‌های بازی بخشی کامل و جدانشدنی از خاطرات هر کودکی است بازی و خلاقیت خلاقیت و بازی صفحه کارگروهی خلاقیت ، بازی و بدون هیچ تردیدی زمین‌های بازی بخشی کامل و جدانشدنی از خاطرات هر کودکی است


ادامه مطلب ...

امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری

[ad_1]

چکیده

مقاله حاضر، ضمن ظرفیت شناسی مقوله‌ی تهدیدِ جریان تکفیری به عنوان تهدیدی بسیار ویرانگر علیه منافع و مصالح جهان اسلام به امکان سنجی تحقق همگرایی در مواجهه با آن بر اساس نگاه سازه انگاری پرداخته و مدعی شده که می‌توان از منظر ایجاد یک فهم مشترک نسبت به مقوله جریان تکفیری و هنجارسازی در خصوص مقابله با تهدیدات ناشی از آن به فکر همگرا شدن هر چه بیشتر جهان اسلام بر محور آموزه‌های ناب اسلام و در یک کلام، شکل گیری یک هویت مشترک در مواجهه با تکفیری‌ها بود و بدین ترتیب حتی تهدید جریان تکفیری را به فرصتی برای شکل دهی به یک هویت مشترک اسلامی و همگرایی جهان اسلام تبدیل نمود. دلیل اصلی و پشتیبان این مدعا این است که جریان تکفیری، جریانی است که نه با مبانی اعتقادی شیعه سرسازش دارد و نه مبانی اعتقادی اهل سنت را بر می‌تابد، لذا موفقیت احتمالی در ایجاد فهمی مشترک از مقوله مقابله با جریان تکفیری، به دلیل آن که مستلزم واکاوی و بازخوانی آموزه‌ها و مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت می‌باشد، خود می‌تواند بستر سازِ شکل گیری هویت اسلامی مشترک گردد. بدیهی است که بر خلاف رویکردهای خردگرا در روابط بین الملل که اتحاد دولت‌ها را بر اساس منافع مادی و یا واکنش به تهدیدهای خاص از منظر هزینه فایده می‌دانند به گونه‌ای که پس از رفع عامل تهدید یا منتفی شدن منفعت، آن اتحاد از میان می‌رود، نگاه سازه انگاری به دلیل آن که از منظر فهم و هویت مشترک به فرایند همگرایی کشورها توجه دارد، رویکردی پایدار و بلند مدت را مدنظر داشته به گونه‌ای که می‌توان انتظار داشت، حتی پس از رفع عوامل ناامنی ناشی از تهدید جریان تکفیری، این همگرایی به سایر حوزه‌ها تسری یافته و تداوم یابد.
کلید واژه : جریان تکفیری، سلفی گری، وهابیت، همگرایی جهان اسلام، وحدت جهان اسلام، سازه انگاری.

الف. مقدمه: طرح پژوهش

1. بیان مسئله

تکفیر از دیرباز یکی از محورهای اساسی اختلافات، جنگ‌ها و خشونت‌ها در ادیان مختلف بوده است. در هر یک از ادیان، برخی از فرقه‌ها، سایرین را تکفیر کرده و خارج از دین نامیده‌اند و همین موضوع، باعث بروز جنایت‌ها و کشتارهای مذهبی در طول تاریخ شده است. در زمان کنونی، بحران تکفیر یکی از دردناک‌ترین مسائلی است که جهان اسلام با آن مواجه شده است. رویکردها و اقدامات افراطی اتخاذ شده توسط عوامل وابسته به این جریان، باعث شده، اسلام به عنوان یک دین کاملاً خشن و هراس انگیز در جهان معرفی گردد. حملات انتحاری و جنایت‌های بی‌شماری که امروز در کشورهای اسلامی نظیر عراق، سوریه، پاکستان، افغانستان و ... مشاهده می‌شود، عموماً با پشتوانه فکری صورت می‌پذیرد که با تن در کشیدن جامه‌ی انتساب به سلفِ صالح به صورت انحصار طلبانه مدعی مسلمانی هستند و سایر مسلمانان را خارج از دایره توحید و ایمان شمرده و بر خلاف همه مذاهب اسلامی آنان را مشرک و کافرمی‌خوانند. (2)
این جریان در بستر تغییر و تحولاتی که پشت سر نهاده اکنون به جریانی سیاسی با نگاه‌های ایدئولوژیک تبدیل شده که حوزه گسترش آن بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی را شامل می‌شود. (3) یکی از دلایل این اتفاق این است که جریان تکفیر، عقبه و پشتوانه‌ی فکری دیرپایی دارد که با طی تطورات تکوینی و تاریخی و هم چنین با حمایت‌های مادی و غیر مادی برخی از حاکمانِ کشورهای اسلامی نظیر عربستان سعودی و قطر و فتاوی برخی مفتی‌های وهابی، اکنون ناظر به یک گرایش چند جانبه دینی، فکری، ایدئولوژیک و حتی امنیتی شده است. در این میان، دشمنان خارجی مسلمین نیز به خوبی دریافته‌اند که یکی از راهکارهای تضعیف بنیه‌ی مسلمین، ایجاد تفرقه و تشتّت میان مسلمانان و حمایت از گرایش‌های افراطی آن‌ها به منظور تخریب وجهه اسلام است و جریان تفکیری نیز دانسته و یا ندانسته آلت دست آنان شده‌اند. بی‌تردید در چنین شرایطی فعالیت جریان و گروه‌های تکفیری آن هم در قالب عناوین مختلف و گسترش روز افزون جنایت‌های آن‌ها باعث شده در حوزه‌ی جهان اسلام علاوه بر فرقه گرایی و منازعات پر شدت و دامنه دار، جان، مال و ناموس مسلمانان نیز در معرض خطر قرار گیرد و آثار تمدن اسلامی نیز تهدید و تخریب گردد. در حوزه جهان بشریت نیز دشمنان اسلام با بهره برداری از این موضوع به اسلام هراسی و اسلام ستیزی دامن زده و چهره نامقبول و غیر عقلانی از اسلام به دنیا نشان می‌دهند و بدین ترتیب از رشد و گسترش اندیشه اصیل اسلامی در دنیا جلوگیری می‌کنند.
همه این موارد ایجاب می‌کند جهان اسلام به ویژه کشورهای اسلامی در مقابله با گسترش این پدیده تلخ، چاره اندیشی نموده و به دنبال تحقق همگرایی در مواجهه با تکفیری‌ها برآیند. اما به رغم این ضرورت باید اذعان نمود که شرایط کلی امروز جهان اسلام به ویژه کشورهای اسلامی باعث شده تحقق این ایده با چالش‌هایی مواجه گردد. این چالش‌ها که روند تقویت و افزایش ضریب امنیت و ثبات منطقه‌ای و جهانی کشورهای اسلامی را با مشکل رو به رو کرده شامل چالش‌های درونیِ منتّج از روابط و مناسبات موجود در سطح دولت‌ها و نخبگان و چالش‌های پیش روی وحدت و همگرایی در جهان اسلام به ویژه از منظر هویتی می‌شود. (4) به عبارت دیگر آنچه امروز در روابط میان اکثر کشورهای جهان اسلام در عرصه‌های مختلف مشاهده می‌شود، بیشتر نشان از روندهای واگرایانه و گریز از مرکز دارد (5) و کشورهای اسلامی به منظور تحصیل منافع خود عمدتاً یا بر سیاست‌های مجزا تاکید داشته، یا درون خود علیه یکدیگر جبهه بندی نموده و یا منافع و امنیت خود را در رابطه با قدرت‌های غیر اسلامی نظیر ایالات متحده آمریکا جست و جو می‌کنند. به لحاظ هویتی نیز تا کنون فرهنگ اسلام کمتر به عنوان اصل هویت بخش جمعی مورد نظر جوامع اسلامی بوده است. (6)
بنابراین به نظر می‌رسد در یک چنین فضایی، تحقق ایده همگرایی جهان اسلام به طور عام و در خصوص مقابله با تکفیری‌ها به طور خاص با مشکلات و موانعی مواجه باشد. از این منظر مسئله اساسی این پژوهش، امکان سنجیِ تحقّقِ فرایند همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری با تاکید بر نگاه هویتی تشکیل می‌دهد. این مطالعه امکان سنجی محتاج ظرفیت شناسی از مقوله تهدید جریان تکفیری علیه منافع و مصالح جهان اسلام از یک سو و مشخص نمودن
الزامات تحقّقِ همگرایی جهان اسلام از سوی دیگر می‌باشد تا با تاکید بر این دو مقوله به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که آیا امکان همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدیدِ جریان تکفیری و به تبع آن، زمینه‌ای برای شکل گیری یک هویت مشترک اسلامی فراهم می‌شود؟

2. فرضیه:

چنانچه مقوله‌ی جریان تکفیری و تهدیدهای ناشی از آن، علیه منافع و مصالح جهان اسلام، از جایگاه و قابلیت لازم برای هنجارسازی در جهان اسلام برخوردار باشد، به گونه‌ای که کشورهای اسلامی بتوانند با تاکید بر مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت به یک فهم و ادراک مشترک از تهدیدات این جریان و در نتیجه، یک درک جمعی در خصوص مواجهه با آن دست یابند، زمینه‌های شکل گیری و تقویت احساس ما بودن در مقابله با تکفیری‌ها بروز یافته و امکان تحقق همگرایی جهان اسلام در رویارویی با تهدید تکفیری‌ها و به تبع آن، حتی زمینه‌های با تهدید تکفیری‌ها و به تبع آن، حتی زمینه‌های شکل گیری یک هویت مشترک اسلامی نیز فراهم می‌شود.

3. هدف تحقیق:

ایجاد زمینه‌های همگرایی در جهان اسلام برای مقابله با تهدیدهای جریان تکفیری و زمینه سازی در جهت تحقق آرمان هویت مشترک اسلامی.

4. ضرورت تحقیق:

در دوره حسّاسِ کنونی که بحران تکفیر، معضلِ جدّی جهان اسلام به شمار می‌رود، توجه به آن بیش از گذشته اهمیت پیدا کرده است. نقش تکفیر در سیاه نمایی چهره‌ی اسلام و جنایت‌های گسترده این جریان در حق مسلمانان بی‌دفاع، اعم از شیعه و سنی، ضرورت همگرایی و توجه ویژه و روز افزون کشورهای اسلامی را در مقابله با گسترش این پدیده تلخ دو چندان می‌سازد. امروزه گروه‌های تندرو و افراطیِ سلفی، محور فعالیت‌های تروریستی در جهان اسلام قرار گرفته‌اند. وسعت و فراگیری اقدامات تروریستی این جریان‌های تکفیری در عراق، پاکستان، افغانستان، لبنان، سوریه، یمن، مصر و ... نشان از وجود حمایت‌های منطقه‌ای و بین المللی از این جریان‌ها دارد. باید توجه داشت که این تنش‌ها و درگیری‌ها به دروغ به نام سنی و شیعه مطرح می‌شود و وجود اندیشه‌ی تکفیری، بستر مناسبی را برای درگیری شیعه و سنی فراهم کرده است. بنابراین جریان تکفیری با قرائتی که از اسلام ارائه می‌کند، نه تنها آموزه‌های ارزشمند و نورانی آن را در برابر چشم جهانیان زشت و مشوّه جلوه می‌دهد بلکه مسلمانان را نیز خارج از دایره توحید و ایمان شمرده و آنان را مشرک و کافر خوانده به جان هم می‌اندازد. از این منظر ضرورت دارد با تاکید بر مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت و شناخت ریشه‌های فکری جریان‌های تکفیری که در تعارض با آن قرار دارند، در جهت زمینه سازی هویت مشترک اسلامی حرکت نمود و بدین ترتیب، مقوله تهدید جریان تکفیری را به فرصتی برای شکل دهی به هویت مشترک اسلامی و همگرایی جهان اسلام تبدیل کرد.

5. روش تحقیق:

روش تحقیق حاضر، تلفیقی است؛ یعنی از نوع اکتشافی (کشف نکات مبهم و زوایای پنهان تهدید جریان تکفیری)، توصیفی و تحلیلی است. متناسب با آن، روش جمع آوری اطلاعات، کتاب خانه‌ای (فیش برداری) و میدانی خواهد بود. منظور از روش کتاب خانه‌ای مراجعه و استفاده از کتاب‌ها، مقاله‌ها، میزگردها، مصاحبه‌ها، همایش‌ها، سایت‌ها، وبلاگ‌ها و مانند آن در تحلیل وضعیت همگرایی در جهان اسلام و شناسایی و تحلیل تهدید جریان‌های تکفیری است. اما استفاده از روش میدانی به منظور سنجش تهدید جریان تکفیری و هم چنین سنجش امکان همگرایی در مقابله با آن، در سطح تعدادی از اساتید دانشگاهی و حوزوی متخصص در موضوع با الهام از روش دلفی صورت می‌پذیرد تا ضمن تایید اطلاعات جمع آوری شده، ادراکات و دریافت‌های آنان از تهدید تکفیری‌ها و امکان همگرایی در مواجهه با تهدید مذکور مشخص گردد.

6. ادبیات و سوابق موضوع

مرور آثار و سوابق موجود در ارتباط با مقاله حاضر نشان می‌دهد که موضوع همگرایی جهان اسلام و هم چنین مقوله جریان‌های تکفیری، هر یک به طور مستقل و جداگانه و از زوایای گوناگون مورد اهتمام پژوهش گران و اندیشمندان مختلف قرار گرفته است و کتاب‌ها و مقاله‌ها متعدد داخلی و خارجی درباره‌ی هر یک به نگارش درآمده‌اند. منابعی که به موضوع همگرایی جهان اسلام پرداخته‌اند از حیث رویکرد، به رویکردهای ژئوپلیتیک (مثل صفوی، 1387؛ حافظ نیا، 1391؛ عسگری، 1387)، تقریب مذاهب (مثل منصور نژاد، 1378؛ حسینی، 1388؛ جمعی از نویسندگان، 1390؛ فرزندی، 1390؛ جمشیدی،1391؛ علی حسن طه، 2009؛ محمود حمدی زقزوق، 1994؛ محمد حسین فضل الله و دیگران، 1997؛ محمد سلیم العوا، 2007) سیاسی – بین المللی (مثل ستوده و دیگران، 1392؛ سیمبر و قربانی، 1390؛ مجیدی و همکاران، 1387؛ موثقی، 1370؛ ولایتی و محمدی، 1389؛ عیسی نیا، 1385؛ امجد، 1382؛ خلیجی و ارسطو، 1388؛ طباطبایی، 1388) و اقتصادی (مثل اکبری و فرهمند، 1384؛ وارثی و حیدری 1389) قابل تقسیم می‌باشند. البته در مواردی، تلفیقی از رویکردهای مذکور در این منابع مشاهده می‌شود.
منابعی که به موضوع جریان تکفیری پرداخته‌اند، شامل دو دسته منابع داخلی (مثل نیکزاد تهرانی، 1389؛ صفا تاج، 1380؛ ابراهیمی، 1392؛ هرسیج و تویسرکانی، 1392؛ رجبی، 1389؛ هوشنگی و پاکتچی، 1390؛ محمودیان، 1390؛ حیدری، 1388؛ سیدنژاد 1388؛ سید نژاد، 1389؛ مبلغی، 1386) و منابع خارجی (مثل قرضاوی، 1373؛ احمد الخشن، 2006؛ دشتی، 2007؛ عصفور، 2000؛ عطاءالله، 2010؛ محمدعلی جحاف، 2012؛ اسپرینگر (7)، 2009؛ نوید شیخ، 2012؛ هفلفینگر (8)، 2011؛ میجر (9)، 2009) می‌شوند.
با مروری بر منابع فوق می‌توان گفت اگرچه بسیاری از آن‌ها به نحوی با موضوع مقاله حاضر مرتبط بوده و می‌توان از بسیاری مطالب مفید پیرامون مسائل همگرایی جهان اسلام و مقوله جریان‌های تکفیری بهره برد، اما کار تحقیقی و اثر مدوّنِ مستقلی که به هر دو موضوعِ پیش گفته در ارتباط با هم بپردازد – تا آن جا که مورد کاوش واقع شد – به دست نیامد. به عبارت دیگر موضوع امکان سنجیِ تحقق همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری به عنوان کار تحقیقی مجزّا و اثری مستقل مورد توجه نگارنده قرار گرفته است. از سوی دیگر و از جنبه‌ی نوآوری، این پژوهش، فرایندی گام به گام به سوی تحقق ایده‌ی همگرایی جهان اسلام را در نظر دارد؛ یعنی می‌کوشد فرایندِ همگرایی را در ارتباط با نمونه‌ای مشخص اما مهم و تأثیرگذار، به آزمون گذارده و آغاز نماید تا با حصول موفقیت، به تدریج علاقه و وفاداری کشورهای اسلامی به مقوله همگرایی در سایر عرصه‌ها افزایش یابد و شکست‌های سنگین و مایوس کننده دامن گیر کشورهای مذکور نگردد.

7. مفاهیم اصلی پژوهش:

امکان سنجی: (10)

به طور کلی به معنای بررسی و تجزیه و تحلیلِ امکان موفقیت یک پروژه است که برای حمایت از فرایند تصمیم گیری به کار می‌رود. هدف از مطالعاتِ امکان سنجی، تعیینِ میزان امکان پذیری و اجرایی بودن یک پروژه و ثمربخشی آن می‌باشد؛ به عبارت دیگر، امکان سنجی به طور عینی و منطقی، نقاط ضعف و قوت یک پروژه، فرصت‌ها و تهدیدهای موجود، منابع مورد نیاز و در نهایت چشم انداز رسیدن به موفقیت را نشان می‌دهد. (wikipedya.org)
در تحقیق حاضر، امکان سنجی موضوع در قالب بررسی و تجزیه و تحلیل مولفه‌های الزامات، به معنای بایدها و ضرورت‌های ایجابی تحقق همگرایی در جهان اسلام و ظرفیت شناسی از مقوله تهدید جریان تکفیری به جهت فراهم نمودن بسترهای همگرایی صورت می‌پذیرد.

همگرایی: (11)

همگرایی به حالاتی از همبستگی میان کشورها گفته می‌شود که بر حسب درجه و میزان این همبستگی، از همکاری ساده تا ادغام کامل را در بر می‌گیرد. در مقاله حاضر، همگرایی بر اساس دیدگاه سازه
انگاری مورد توجه است از این منظر، فرایند همگرایی از طریق قواعد و هنجارهای جمعی، تغییر و تحول هویت‌ها و منافع و نقش تکوینی نهادهای فراملی و فروملی مورد توجه است (فیروزآبادی، 1390: 44). ساز و کارِ کانونی و اصلی در فرایند تغییر و تحول هویتی مدنظر سازه انگاران، جامعه پذیری و یادگیری اجتماعی پیچیده است و این مهم برای توسعه هنجارسازی و شکل گیری هنجارهای مشترک ضروری است (checkel 2001: 562-563).

تکفیر:

به معنای نسبت دادن اندیشه یا شخصی به کفر است. گروهی از تکفیری‌ها مخالفان خود را در مسائل اعتقادی تکفیر نموده و حکم به قتل آنان می‌دهند. ابن تیمیه و پیروان وهابی او از این دسته‌اند. گروهی از تکفیری‌ها اهل تکفیر سیاسی هستند و حکم به جهاد می‌دهند؛ یعنی معتقدند هر حاکمی که طبق دستورهای الهی حکم نکند اگر چه مدعی اسلام باشد، کافر و طاغوت است و باید به او کفر ورزیده و با او جهاد و مبارزه شود. برخی سید قطب و گروه‌های جهادی مدعی پیروی او را از این دسته تکفیری‌ها می‌دانند. (12)

سلفیه:

فرقه‌ای است که غالباً از عقاید احمدبن حنبل و اهل حدیث به ویژه محمدبن تیمیه و ابن عبدالوهاب پیروی می‌کنند، اما خود را احیاگران سنت و پیروان سلف یعنی اصحاب پیامبر خدا و تابعان، تابعانِ تابعان پاسداران توحید و سنت نبوی می‌دانند. این عده با دو ویژگی، جریانِ سلفی گری را به وجود آوردند: الف. احیای سیره سلف صالح، یعنی مسلمانان صدر اسلام. زیرا آنها مدعی شدند که امت پیامبر منحرف شده‌اند و باید آن‌ها به راه مستقیم و سیره سلف صالح برگرداند و از آنچه در دوره‌های پس از پیامبر و اصحاب بزرگش افزوده شده بر حذر داشت.
ب: ظاهرگرایی در فهم آیات و روایات، یعنی آنها در فهم و برداشت از آیات و روایات، هرگز به تاویل و تفسیر نمی‌پردازند و استفاده از شیوه‌های عقلی در اسلام را از امور جدید پنداشته و معتقدند که احکام دینی باید از ظاهر کتاب و سنت اخذ شود و عقل را یارای ورود به این میدان نیست. (13)

ب. ادبیات و مبانی نظری پژوهش

1. چارچوب نظری تحلیل همگرایی

سازه انگاری (14)، عنوانی است که به انواع گسترده‌ای از رویکردهای روابط بین الملل از رویکرد واقع گرایی علمی تا سازه انگاریِ پساساختارگرا اطلاق می‌شود. برخی از متفکران روابط بین الملل این نظریه را به دو شاخه اونفی (15) و ونتی (16) یا رادیکال و متعارف تقسیم می‌کنند. سازه انگارانِ متعارف مانند الکساندر ونت بسیاری از مفاهیم محوری در نظریات جریان اصلی روابط بین الملل (نئورئالیسم و نئولیبرالیسم) را البته از منظری متفاوت پذیرفته و بر نقش هنجارها در تکوین هویت دولت‌ها و به تبع آن منافع تاکید می‌کنند؛ در حالی که سازه انگاران رادیکال بر نقش زبان در تکوین هویت و سیاست خارجی تاکید دارند. با این وجود، ویژگیِ مشترک تمام گونه‌های سازه انگاری این است که همه آن‌ها معتقدند واقعیت اجتماعی بر ساخته است؛ مفاهیم اجتماعی از طریق تعاملات اجتماعی به وجود می‌آیند؛ ساختار و کارگزار به طور متقابل ساخته می‌شوند و همچنین بر نقش هنجارها و قواعد در شکل گیری هویت کشورها اعتقاد دارند. (17)
سازه انگاری، تعارض و ستیز را یکی از فرهنگ‌های آنارشی به نام فرهنگ‌هابزی دانسته و فرهنگ‌های رقابتیِ لاکی و همکاری جویانه تر کانتی را نیز امکان پذیر می‌داند. (18) در واقع متفکران سازه انگاری، مایلند جهان و موجودیت‌های آن را در حال شدن ببینند تا بودن. نقش و جایگاه ساختارهای معنایی، ایده‌ها، هنجارها و ارزش‌های بینا ذهنیِ مشترک در تحلیل سیاست بین الملل، تکوین متقابل ساختار و کارگزار، هویت و تأثیر آن در تعریف منافع از مهم‌ترین مولفه‌های هستی شناختی سازه انگاران به شمار می‌آیند. (19)
از این رو سازه انگاری نه تنها از نظر فهم نوینی که در مباحث محتوایی روابط بین الملل به دست می‌دهد حائز اهمیت است، بلکه از این نظر که در عین حال تلاشی در حوزه‌ی فرانظری روابط بین الملل محسوب می‌شود و تلقّی ذات گرایانه از موجودیت جهان را به مسئله‌ای برای اندیشیدن بدل می‌کند، اهمیت ویژه‌ای دارد. (20)
سازه انگاران معتقدند که همگرایی میان دولت‌ها از طریق رویه‌ها، هنجارها و شناخت بین الاذهانی میان کنش گران صورت می‌پذیرد. هم چنین این رویه‌ها و هنجارها هویتِ کنش گران را شکل داده و به دنبال آن، منافع آن‌ها را نیز تعریف خواهد کرد. بنابراین، هویت‌ها و منافع، مقدم بر تعاملات، رویه‌ها، هنجارها و شناخت بین الاذهانی نبوده بلکه به دنبال آن‌ها شکل می‌گیرند. با توجه به این برداشت سازه انگاران باید گفت که رفتار همگرایانه و همکاری جویانه به سبب همین تعاملات، رویه‌ها، هنجارها و شناخت بین الاذهانی شکل می‌گیرد و حتی در حد وسیع تر، هویت مشترکی را میان آن‌ها به وجود می‌آورد. بنابراین، بر خلاف رویکردهای جریان اصلی روابط بین الملل که آنارشی را یک وضعیت می‌دانند و معتقدند دولت‌ها بر اساس محاسبات عقلانی هزینه – فایده و به تعبیری منطق پیامدگرایی یا نتایج (21) عمل می‌کنند، سازه انگاری آنارشی را یک نهاد تلقی کرده و آن را چیزی می‌داند که دولت‌ها می‌فهمند. (22)
هم چنین سازه انگاران به جای تأکید صرف بر منافع و هزینه‌ها بر منطق تناسب (23) یا آنچه از لحاظ هنجاری مناسب است تاکید می‌کنند و شکل گیری هنجارها و درونی شدن آن‌ها را بستر و زمینه ساز شکل گیری هویت می‌دانند که این هویت در بردارنده منافع جمعی آن‌ها نیز خواهد بود (wendt 2001: 1023).
برخی نظریه پردازان سازه انگاری از طریق بحث جامعه امن، (24) که از آثار کارل دویچ (25) برگرفته شده و بعدها سازه انگارانی مانند امانوئل آدلر (26) و مایکل بارنت (27) آن را گسترش داده‌اند، وارد مقوله همگرایی می‌شوند. جامعه امنیتی گروهی است که همگرا شده است و همگرایی هم رسیدن به احساس عضویت در یک جامعه است. در این جامعه به دلیل وجود رویه‌ها و نهادهای رسمی و غیر رسمی، وضعیت صلح آمیزی در میان اعضا حاکم می‌شود؛ به گونه‌ای که توسل به زور به عنوان ابزار حل منازعه از روابط و مناسبات میان اعضای آن کنار گذاشته می‌شود (Acharya 1991: 159).
بر این اساس، معیارها و ویژگی‌های اجتماع امنیتی، شاملِ تعاملات پایدار، وابستگیِ متقابل، نهادهای مشترک، اعتماد متقابل، هنجارها و ایده‌های مشترک و هویت جمعی هستند؛ به طوری که میزان دوام و قوام اجتماع امنیتی به میزان هر یک از این معیارها بستگی دارد. در این میان، چسب اجتماع امنیتی هویت جمعی است و سازه انگاران هویت جمعی را در ایجاد همکاری و همگرایی بین کشورهای منطقه بسیار با اهمیت می‌شمارند. (28) آنها برای ساخته شدن این هویت جمعی در میان گروهی از دولت‌ها، علاوه بر عامل دگر وجود، یک «مای» صریح یا همان ارزش‌ها و هنجارهایی که اعضای آن گروه یا نهاد خود را به آن متعهد ببینند بسیار مهم می‌دانند و معتقدند هنجارهای مشترک و درونی شده در میان اعضای یک گروه یا سازمان که از طریق تعامل و یادگیری پیچیده اجتماعی صورت می‌گیرد، می‌تواند هویت جمعی میان اعضای آن تلقی شود و از طریق این هنجارهای مشترک، دارای هویت و سرنوشت مشترک می‌شوند و درباره‌ی همکاری یا عدم همکاری با سایر بازیگران تصمیم می‌گیرند. البته به اعتقاد ونت، معناهای جمعی و شناخت مشترک در فرایند تعامل شکل می‌گیرد و به طور همزمان به هویت و منافع بازیگران قوام می‌بخشد. (29)

2. الزامات تحقق همگرایی در جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری

واقعیت این است که وضعیت کنونی مسلمانان و کشورهای اسلامی با ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل موجود در جهان اسلام به منظور حصول همگرایی همخوانی ندارد. اکثر کشورهای اسلامی در مراحل نخستین سازماندهی سیاسی قرار دارند. در بخش اعظم مناطق جهان اسلام هنوز مردم سالاری شکل نگرفته است. فقدان نهادهای قوی، مستقل و پایدار در این کشورها به صاحبان مناصب امکان می‌دهد تا اهداف شخصی خود را بر منافع عمومی ترجیح دهند. در برخی کشورهای اسلامی حکومت‌ها بر اساس ساختارهای قبیله‌ای شکل گرفته‌اند. در برخی از آن‌ها ارتباط مستحکمی میان رژیم‌های اقتدارگرا، منابع انرژی، سرمایه‌های خارجی و قدرت‌های بزرگ وجود دارد. پیمان‌های امنیتی که برخی از این کشورها با ایالات متحده آمریکا منعقد کرده‌اند، حکایت از علاقه به حضور ترتیبات امنیتی‌ای دارد که در آن قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز عضو باشند. نوپا بودن یا حداقل در انتقال بودن نظام‌های سیاسی در دنیای اسلام عاملی است که همگرایی را تضعیف می‌کند. در سطح بعضی از کشورهای اسلامی مشخصاً نظام‌های سلطنتی موجود به علت ماهیتی که دارند مخالف واگذاری اختیارات خود به یک مرکز فوقِ ملی هستند. لذا این حاکمان از این که ساختارهای همکاری منطقه‌ای و بین المللی ممکن است به ساختارهایی برای دخالت منطقه‌ای یا بین المللی شباهت داشته باشد، هراس دارند که این امر به عنوان مانعی برای ههمگرایی و دست یابی به ترتیبات امنیتی و سیاسی مشترک به حساب می‌آید. بسیاری از کشورهای اسلامی با یکدیگر اختلافات مرزی دارند و موضوع قومیت‌ها، یک منبع مهم تنش و اختلاف در میان آن‌هاست. هم چنین نازل بودن سهم تجارتِ درون گروهی میان کشورهای اسلامی، حاکی از آن است که ماهیت روابط این کشورها به یک همکاری اقتصادی تجاری معنادار تبدیل نشده است. همکاری‌های اقتصادی و تجاری در حاشیه روابط و مناسبات سیاسی مطرح می‌شود و عملاً نتیجه‌ی ثمربخشی از این دیدگاه برای کشورهای اسلامی حاصل نشده است. (30)
بنابراین، گرچه از یک سو امکانات فوق العاده مهمی برای تحقق همگرایی جهان اسلام با تکیه بر عناصر مشترک وجود دارد و در این راستا اسلام به عنوان آیین مشترک و اعتقادات دینی نظیر باور به خدا، پیامبر اسلام، قبله واحد، حج و قرآن کریم همواره به عنوان ظرفیت‌های بسیار مناسب در جهت همگرایی مسلمانان و کشورهای اسلامی مطرح بوده و هست ولی از سوی دیگر جهان اسلام با تداوم حضور عوامل واگرا و تقویت آن‌ها در دام تقابل درونی و بیرونی افتاده و با وضعیت نامطلوبی رو به رو شده است. این شرایط موجب شده در وضعیت کنونی، ایده‌ی همگرایی جهان اسلام در صحنه‌ی عمل، توفیق چندانی نیابد. البته اشتراک منافع میان برخی از کشورهای اسلامی در بعضی از نقاط جهان اسلام باعث شده مجموعه‌هایی همسو با یکدیگر شکل بگیرد، لکن حتی در آن مناطق، فضای همگرایی به معنای حد اعلای همکاری و پیوستگی ناشی از یک هویت مشترک اسلامی مشاهده نمی‌شود و اکثر کشورهای اسلامی تمایل دارند در فضای بازدارندگی، موازنه قوا و قدرت محوری اهداف و منافع خود را تعقیب نمایند. (31)
از این منظر، هر گونه پاسخ مثبت به موضوع امکان سنجی تحقق همگرایی در جهان اسلام و اتّخاذِ رویکرد تحولی در این زمینه نیازمند تعیین الزامات آن مبتنی بر یک نگاه فرانظری از مقوله همگرایی و یک تحلیل نظری منبعث از آن می‌باشد که امکان تحول فرهنگ آنارشی را در معنای رقابت یا ستیز به فرهنگ همکاری جویانه و همگرایی امکان پذیر بداند. از این منظر، تحقیق حاضر بر اساس نگاه سازه انگاری مدعی است، اگرچه فرهنگ رقابت، منفعت طلبی و گاه ستیزِ حاکم بر روابط میان کشورهای اسلامی می‌تواند قالب بندی و ظهور محتمل یک بلوک اسلامی همگرا را در مواجهه با تهدید جریان تکفیری تضعیف کند، اما بر اساس منطقِ سازه انگاری علی رغم این مانع، اگر از دریچه فهم و ادراک مشترک از سوی جهان اسلام به موضوع نگریسته شود، در صورت موفقیت در ایجاد یک توافق معنایی و شناختی درباره‌ی مقابله با تهدید تکفیری‌ها، علاوه بر تحقق همگرایی از سوی جهان اسلام در مواجهه با این تهدید، زمینه‌ای بسیار مناسب در جهت تکوین هویت مشترک اسلامی نیز فراهم می‌شود. بنابراین، درمواجهه با تهدیدِ جریان تکفیری بر اساس نگاه سازه انگاری، الزامات تحقق همگرایی را می‌توان با در نظر گرفتن مفاهیم فهم مشترک، هنجارها، یادگیری اجتماعی و منطق مناسب بودن مورد توجه قرار داد:

2-1. فهم مشترک:

سازه انگاران به واسطه‌ی تأثیر ساختارهای ذهنی، سرچشمه امنیت و ناامنی را در نحوه‌ی تفکر بازیگران نسبت به پدیده‌ها و موضوعات به ویژه منافع و تهدیدات می‌دانند و معتقدند هر‌اندازه ادراکات و منطق متقابل بازیگران نسبت به پدیده‌ها و موضوعات نامتجانس تر و متناقض تر باشد میزان بی‌اعتمادی میان آنان افزایش می‌یابد و دولت‌ها بیشتر به سوی خودیاری و خودمحوری حرکت می‌کنند. اما چنانچه بتوان ساختاری از دانش مشترک ایجاد نمود، آن گاه می‌توانیم کشورها را به سوی یک جامعه امنیتی صلح آمیزتر رهنمون سازیم. بنابراین امنیت بیش از این که بر عوامل مادی قدرت متکی باشد، بر میزان فهم و درک مشترک بازیگران از یکدیگر قرار دارد. (32)
در ارتباط با مقوله جریان‌های تکفیری نیز یکی از الزامات مهم این است که کشورهای اسلامی درباره این تهدید باید به فهم مشترکی دست یابند تا بر اساس آن بتوانند با یکدیگر همکاری کنند.

2-2. هنجارها:

همان طور که از دیدگاه سازه انگاری بر می‌آید و در پژوهش حاضر نیز بر آن تاکید می‌شود مقوله هنجارها از جایگاه مهمی برای شکل دهی رفتار برخوردار است. هنجار، درکِ جمعی از رفتار مناسب بازیگران می‌باشد. جامعه بین الملل بر پایه درک جمعی دولت‌ها از رفتار مناسب بنیان نهاده می‌شود. در جامعه بین الملل، هنجارها سه کارکرد ویژه دارند: نخست آن که به شکل گیری بازیگران کمک می‌کنند. کارکرد دوم هنجار، نقش مؤثر آن‌ها در تعیین حوزه فعالیت‌های بازیگران اجتماعی است. به گفته مایکل بارنت، دولت‌ها در یک شبکه هنجاری در هم تنیده که سیاست خارجی آن‌ها را سمت و سو می‌دهد احاطه شده‌اند. مشروعیت جامعه بین المللی در اثر پیروی از قواعد و هنجارهای موجود در آن حاصل می‌شود. کارکرد سوم هنجارها این که آن‌ها در جامعه بین المللی چارچوبی برای ارتباطات معنادار بین بازیگران فراهم می‌آورند. هنجارها یک زبان معنادار در جامعه بین المللی محسوب می شوند که بر الگوهای پذیرفته شده تعامل اجتماعی مبتنی می‌باشند. هم چنین هنجارها به دو دسته تقسیم می‌شوند: هنجارهای وابسته متعارف که عدم تبعیت از آنها عواقب منفی چندانی به همراه ندارد و به عنوان چارچوبی برای امور معنادار عمل می‌کند. در مقابل هنجارهای بسترمند بر اصول اخلاقی توافق شده و اصل حمایت مکرر مبتنی هستند و هر سه نقش شکل دهی، جهت دهی و ارتباطی را ایفا می‌کنند. (33)
اگرچه حضور هنجارها تبعیت را دیکته نمی‌کند و هر هنجار جدید یا نوظهور باید با هنجارهای موجود و چه بسا متعارض رقابت کند، اما هنجارها به مانند قواعدی عمل می‌کنند که یک هویت را تعریف می‌کنند و بدین سان به یک هویت، قوام می‌بخشند. این تأثیرات، قوام بخش (34) هستند، زیرا هنجارها در این نمونه‌ها کنش‌هایی را که باعث خواهند شد که دیگران ذی ربط یک هویت خاص را شناسایی تعیین نمایند و واکنش متناسب در برابر آن را از خود نشان دهند. در موارد دیگر هنجارها از حیث تاثیری که می‌گذارند تنظیمی (35)‌اند. در این راستا، آن‌ها به عنوان معیارهایی برای وضع یا استقرار مناسب یک هویت تعریف شده معرفی می‌شوند. هم چنین قدرت تأثیر هنجارها نیز متفاوت است. هنجارها از حیث قدرتی که دارند در یک پیوستار قرار می‌گیرند که از پذیرش گفتمانی محض شروع می‌شود با الگوهای مناقشه برانگیز امتداد می‌یابد، و به فهم مشترک بازسازی شده ختم می‌شود. (36) از این منظر یکی از الزامات مهم در تحقق همگرایی، امکان تبدیل شدن مقوله مقابله با تکفیری‌ها به عنوان یک رفتار مناسب از سوی جهان اسلام است. رفتاری که ناشی از یک هنجار به معنای درک جمعی مبتنی بر مبانی اعتقادی مشترک شیعه و اهل سنت در برابر مبانی فکری جریان تکفیری باشد. البته در این رابطه، قدرت تاثیرگذاری این هنجار و این که تا چه اندازه می‌تواند در شکل گیری هویت مشترک میان کشورهای اسلامی نقش ایفا نماید مهم خواهد بود و این نیز به نوبه‌ی خود به میزان درونی شدن هنجار مورد نظر بستگی دارد. به عبارت دیگر، از نگاه سازه انگاری، هنجارهای حاکم بر یک جامعه‌ی امنیتی پس از درونی شدن، می‌توانند بستری را برای شکل گیری هویت مشترک در میان اعضای خود به وجود آورند.

3-2. یادگیری اجتماعی:

از دیگر مباحث مهمی که در رابطه با موضوع همگرایی در رهیافت سازه انگارانه مطرح می‌شود، یادگیری اجتماعی پیچیده است این مفهوم به معنای فرایندی است که در آن کنش گران از طریق تعامل با یکدیگر در بسترهای نهادی وسیع تر که خود در بر گیرنده هنجارها و ساختارهای گفتمانی است، منافع و ترجیح‌های جدیدی را کسب می‌کنند (chekel 1998: 12).
شاید بتوان گفت که مبنای این استدلال آن‌ها نظریه ارتباطات کارل دویچ است که در درون خود بحث یادگیری ناشی از تبادل یعنی توانایی انتقال پیام، فهم آن و پیش بینی پذیری رفتاری و به شکل متقابل را مطرح می‌نماید. دویچ شاخصه‌ی همه اجتماعات را وجود حجم چشم گیری از تعاملات و مبادلات میان آنها می‌داند. (37) و معتقد است که فرایندهای مبادله و ارتباطی، مفهومی از اجتماع را القا می‌کند که موضوع همدلی متقابل و وفاداری‌ها به احساس ما بودن، اعتماد و ملاحظات مشترک و شناسایی حداقلی از تصور از خود و منافع و پیش بینی موفقیت آمیز رفتار یکدیگر را در پی دارد. (38) اما از نظر سازه انگاران، تبادل و تعامل میان اعضا فقط یکی از زمینه‌های شکل گیری یادگیری اجتماعی پیچیده است. این در حالی است که ممکن است یادگیری اجتماعی پیچیده در درون گروهی که خود را با بحران مواجه می‌بیند به وقوع بپیوندد. (Chekel 1998: 13).
از این منظر، بحران تکفیر در جهان اسلام باید بتواند زمینه این یادگیری اجتماعی را فراهم آورد، به عبارت دیگر، باید بتوان آن را فرایندی تلقی نمود که کنش گران از طریق تعامل با یکدیگر در بسترهای نهادی وسیع تر که خود در بردارنده هنجارها و ساختار‌های گفتمانی مشترک می‌باشد منافع و ترجیح‌های جدیدی را کسب کنند. بنابراین در صورتی که انتظارات بین الاذهانی مشترکی در باب تهدید جریان‌های تکفیری در جهان اسلام پیگیری شود و از طریق تعامل و مذاکره در سطح دولت‌ها، نخبگان و ملت‌های جهان اسلام گسترش یافته و نهادینه شود، نه تنها امکان شکل گیری همگرایی در مواجهه با تهدیدِ جریان تکفیری فراهم می‌شود، بلکه اگر چنانچه تصور و فهم دولت‌ها و ملت‌های جهان اسلام از مقوله جریان‌های تکفیری بر اساس بازخوانی مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت صورت پذیرد و درک جمعی و مشترکی از اسلام منجر به رفتارهای همکاری جویانه در مقابل این تهدیدات گردد، این اتفاق خود گامی بسیار مهم در راستای شکل گیری یک هویت اسلامی در جهان اسلام محسوب می‌شود.

4-2. منطق مناسب بودن:

رویکرد سازه انگاری عقیده دارد که اهمیت ساختارهای عقیدتی در شکل گیری هویت‌ها، علائق و هنجارها باعث خلق مناسب بودن می‌شود. منطق مناسب بودن یعنی محیط اجتماعی و هنجاری که در آن اقدام صورت می‌پذیرد از اهمیت زیادی برخوردار است. اقدامات بازیگران را نمی‌توان جدا از بافتار هنجارهای اجتماعی بررسی کرد، لذا منطق مناسب بودن این موضوع را مطرح می‌سازد که از افراد بازیگر انتظار می‌رود از قواعد مربوط به هویت‌های خاص تبعیت کنند. چنین رفتار قانون مندی با ابزار گرایی منطق پیامدگرایی متفاوت است، زیرا بازیگران می‌کوشند آن چه را که صحیح است انجام دهند نه این که علائق پیشین خود را به حداکثر برسانند. (39) بنابراین، تبدیل به ما شدن و هویت مشترک در برابر تکفیری‌ها یکی از الزامات مهمِ تحقق همگرایی در جهان اسلام به حساب می‌آید که منطق مناسب بودن را سبب می‌شود.
ماحصل کلام در خصوص الزامات تحقق همگرایی این که: کشورهای اسلامی باید به فهم و هنجارهای مشترکی در ارتباط با تهدید تکفیری‌ها دست یابند، تا احساس انسجام پیدا کرده و بتوانند با یکدیگر همکاری کنند. هم چنین بر اساس یادگیری اجتماعی این هنجارها را درونی ساخته و یک هویت مشترک برای خود تعریف کنند که طبق آن به رفتارهای همگرایانه دست زنند.

3. چارچوب نظری تحلیل تهدیدهای امنیتی

همان طور که پیش تر اشاره شد، تحقق همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تکفیری‌ها، محتاج یک ظرفیت شناسی از مقوله تهدید جریان تکفیری است؛ و این به نوبه خود، نیازمند طراحی چارچوبی نظری برای تحلیل تهدیدهای امنیتی می‌باشد. به این جهت ابتدا باید سازمان معنایی تهدید در ارتباط با تهدید جریان تکفیری مشخص شود و سپس چارچوبی برای تحلیل این تهدید در نظر گرفته شود. سازمان معناییِ تهدید از سه بخش اساسیِ کار گزار یا عامل تهدید (40)، حوزه تهدید و موضوع تهدید (41) تشکیل شده است. عامل تهدید، هویت یا موجودی است که به طور بالقوه یا بالفعل توانایی ایجاد، انتقال یا پشتیبانی از تهدید را دارد. حوزه تهدید، هویت یا چیزی است که موجودیت و یا دارایی‌های حیاتی آن در معرض خطر قرار گرفته است و در نهایت، موضوع تهدید، پدیده یا رخدادی است که به نظر می‌رسد قابلیت‌های درونی و بیرونی انتقال، پشتیبانی یا ایجاد خطر در موجودیت یا دارایی‌های حیاتی بازیگر مورد آماج را در خود دارد. (42)
از سوی دیگر، تهدیدات امنیتی، مرز میان خطر (43) و ریسک (44) هستند. در این چارچوب، خطر و واژگان مرتبط با آن به معنای عبور از مرز تهدیدهای امنیتی و وارد شدن به حیطه‌ی تهدیدهای امنیتی بالفعل است؛ طیف خطر – تهدیدات بالفعل را می‌توان در سه درجه یا وضعیتِ هشدار (45)، مخاطره (46) و بحران (47) مرحله بندی نمود. بنابراین، این طیف، شاملِ وضعیت هشدار، وضعیت مخاطره آمیز و وضعیت بحرانی می‌گردد. هر سه وضعیت، شدت و گستره تهدید علیه حوزه تهدید را نشان می‌دهد؛ اما به نظر نمی‌رسد هر نوع تهدیدی با هر نوع ظرفیت و قابلیتی بتواند تا مرحله بحران زا شدن پیش برود، زیرا همه تهدیدات از قابلیت نفوذ در تمام حوزه‌های تهدید برخوردار نیستند. در حالی که ریسکِ مرحله ما قبل تهدیدهای امنیتی به رسمیت شناخته شده و مرحله‌ای از تهدیدهای بالقوه است.
برای اندازه گیری درجه‌ی تهدید، می‌توان از شاخصه‌هایی نظیر شدت تهدید، گستره تهدید و عمق تهدید بهره برد. شدت – تهدید به حجم تجهیزات، عناصر و عوامل تهدیدگر و حجم آثار تخریبی آن بر اهداف مرجع حوزه تهدید بستگی دارد؛ در حالی که گستره تهدید، پوشش محیطی تهدید را مدنظر قرار می‌دهد. هر قدرت محیط اعمال تهدید وسیع تر باشد، تهدید از گستردگی بیشتر می‌دارد. در نهایت، عمق تهدید به میزان نفوذ آن در لایه‌های درونی هدف مرجع بستگی دارد. با توجه به این شاخصه‌ها، سه درجه پیامد برای سه درجه وضعیت تهدید‌های خطرناک شامل پیامدهای ویرانگر – وضعیت بحرانی، پیامدهای شدید – وضعیت مخاطره انگیز و پیامدهای قابل توجه – وضعیت هشدار می‌توان تعیین نمود.
 امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری
توضیح تصویر: طیف وضعیت تهدید

این طیف نشان می‌دهد تهدید دارای شش وضعیت اصلی است که تهدیدات امنیتی مرز میان تهدیدات بالقوه و بالفعل به شمار می‌روند. (48)
با بهره گیری از این مباحث در مقاله حاضر تلاش می‌شود وضعیت تهدید تکفیری‌ها در این طیف مشخص شد. بدین منظور باید تهدید تکفیری‌ها برآورد، شود. برآوردِ تهدید در اصطلاح، شامل شناسایی تهدید، تحلیل یا تعیین حجم تهدید و سنجش آن می‌شود. شناسایی الزاما به معنای تفحص یا جستجو، برای کشف تهدید نیست، بلکه می‌تواند به معنای پذیرش اولیه پدیده‌ای به عنوان تهدید باشد. در تحلیل تهدید باید محورهایی اساسی را درباره‌ی حجم تهدید مدنظر قرار داد. برخی از این محورها عبارتند از: حجم تاریخی، حجم مکانی، حجم آثار و پیامدها و حجم تعداد بازیگران و در نهایت، سنجش تهدید با پنج شاخصِ عمق تهدید، دامنه تهدید، توانمندی تهدیدگر، موقعیت تهدیدگر و عامل تهدیدگر صورت می‌پذیرد.
در ادامه به شناسایی و تحلیل تهدید جریان تکفیری خواهیم پرداخت تا ضمن مشخص نمودن سازمان معنایی تهدید جریان تکفیری زمینه بحث درباره سنجش این تهدید فراهم شود.

3. شناسایی تهدید جریان تکفیری

تکفیری‌ها، به گرایش گروهی از سلفیون اطلاق می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمارند. اصطلاح سلفیه در آثار محققان عربی در دو معنا به کار رفته است: در معنای نخست، بر کسانی اطلاق می‌شود که مدعی هستند در اعتقادات و احکام فقهی، به سلف صالح اقتدا می‌کنند. از همین منظر بود که در قرن چهارم هجری گروهی فقیه و محدث با شعار زنده کردن آراء فقها و محدثان گذشته به میدان آمدند و ادعای سلفی گری کردند و به همین جهت به آن‌ها «سلفیون» یا «سلفیه» می‌گفتند. در معنای دوم که کاربرد آن به دوران بیداری مسلمانان در عصر حاضر بر می‌گردد، بر کسانی اطلاق شده است که برای بیداری مسلمانان و رهایی آنان از تقلید فکری غرب و اتکا و اعتماد آنان به فرهنگ و تمدن دیرینه خویش و رجوع به قرآن و سنت با نگاهی تازه و اندیشه‌ای نو برای حل معضلات و مسائل فکری جدید و استخدام فن و تکنیک و علوم تجربی بر مبنای فرهنگ اسلامی و تطهیر چهره نورانی اسلام از غبار بدعت‌ها و خرافه‌هایی که در طول چهارده قرن بر آن نشسته بود تلاش کرده‌اند و حرکت اصلاح دینی را شکل داده‌اند. آنها عنوان سلفیه را نشانی برای خویش قرار دادند. اما منظور تحقیق حاضر از کاربرد اصطلاح سلفیه همان معنای اول را شامل می‌شود. (49) بر اساس مبنای فکری این دسته از سلفیون، میان ایمان و عمل تلازم وجود دارد؛ به این معنا که اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد ولی مرتکب کبائر شود و، از دین خارج شده و کافر شمرده می‌شود. در جهان اسلام تنها گروهی که چنین عقیده‌ای داشتند، خوارج بودند. خوارج نیز ایمان را بسته به عمل می‌دانستند و فرد مرتکب کبیره را از دین خارج و واجب القتل می‌شمردند. به همین علت در برابر مسلمانان قد برافراشتند و آنان را به بهانه‌های واهی کشتند. حتی حضرت علی (علیه السلام) را نیز به این بهانه شهید کردند که به باور آن‌ها، به علت آن که حکمیت را که خود آن‌ها به او تحمیل کرده بودند، پذیرفت، مرتکب کبیره شده بود. (50) سلفی‌های تکفیری نیز مشابه خوارج بسیاری از مسلمانان را از آن جهت که همانند آن‌ها نمی‌اندیشند و به باورشان مشرک هستند، کافر و مهدورالدم می‌دانند.
اعتقادات سلفی‌های تکفیری شامل موارد زیر است:
1. تکفیرِ: آن‌ها به خود اجازه می‌دهند که علیه مسلمانان دیگر نیز در صورتی که اعمال آن‌ها مورد قبول نباشد به عنوان کافر و مرتد اعلام جنگ دهند؛ چه رسد به غیر مسلمانان. آن‌ها غیر مسلمانان را به عنوان کفار فقط شایسته‌ی مرگ می‌دانند.
2. ردّ اقتدار سیاسی: تکفیری‌ها هر صاحب اقتدار سیاسی را که از عقاید آن‌ها پیروی نکند نامشروع و قتل او را واجب می‌دانند.
3. ردّ قواعد جهاد: به اعتقاد اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان جهاد وقتی واجب می‌شود که زمین‌های اسلامی مورد تهاجم و تهدید قرار بگیرد (جهاد تدافعی)، جهاد هم چنین دارای قواعد خاص خود از جمله عدم کشتار غیر نظامیان است. ولی تکفیری‌ها به هیچ کدام از این قواعد پای بند نیستند و کشتار مردم بی‌گناه را مجاز می‌دانند.
4. رد حرمت خودکشی: در اسلام، مسیحیت و یهودیت، خودکشی گناه نابخشودنی محسوب می‌شود در حالی که تکفیری‌ها خودکشی برای کشتن دشمنان خدا را شهادت می‌دانند، از نظر آن‌ها افرادی که به اقدامات انتحاری دست می‌زند شهید هستند و مستقیماً وارد بهشت می‌شوند.
5. تروریسم: تکفیری‌ها برای کشتن دشمنان خدا تروریسم را مجاز می‌دانند و معتقدند استفاده از خشونت و ترور برای برکناری رهبرانی که بر اساس اسلام حقیقی حکومت نمی‌کنند یک وظیفه اسلامی است. (51)
6. در تبیینی دیگر از تکفیر این مفهوم از دو مولفه اساسی جهل و عنصر روحی و روانی تشکیل می‌شود و شاخصه‌هایی نظیر خشونت عریان و دائمی، آسیب زدن به افراد بی‌گناه، حرکت تصاعدی در تکفیر دیگران، کشتن اهل اسلام و فاصله گرفتن از دین را می‌توان برای معرفی جریان تکفیری در نظر گرفت. (52)
 امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری
توضیح تصویر: شاخصه‌های تکفیر

4. تحلیل (تعیین حجم) تهدید جریان تکفیری

4-1.حجم تاریخی (پیشینه)

پیشینه تکفیر در جهان اسلام به صدر اسلام باز می‌گردد؛ به این معنا که در برهه‌هایی از تاریخ، گروه‌هایی از مسلمانان، مخالفان خود را کافر نامیده‌اند. در تاریخ اسلام، فتنه تکفیر به همراه اباحه خون، مال و ناموس، با خوارج آغاز می شود. بسیاری از فرقه‌های خوارج، کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می‌شد کافر می‌دانستند. در حوزه‌ی نظری، اندیشه تکفیری در چند قرن گذشته، ریشه در دیدگاه‌های ابن تیمیه دارد و گروه‌های تکفیری دیدگاه تکفیری خود را از ابن تیمیه وام گرفته‌اند. در روزگار او دیدگاه تکفیری وی از مرز نظریه پیش تر نرفت و در حوزه‌ی عمل، به اباحه‌ی خون و مال مسلمانان نینجامید. ابن تیمیه به رغم تعریفی که از کفر ارائه می‌دهد و حصول کفر را با انکار ضروری دین و یا احکام متواتره و مورد اجماع گره می‌زند، اما در واقع گروه‌های فراوانی از مسلمانان را تحت عنوان گوناگون تکفیر کرده و از دایره اسلام خارج نموده است و با این نگرش، دایره مفهوم ایمان را بسیار تنگ وضیق در نظر گرفته است.
در قرن دوازدهم با ظهور محمدبن عبدالوهاب در منطقه نجد، اندیشه تکفیر، از حوزه نظر وارد مرحله عمل شد. در این مرحله، محمدبن عبدالوهاب واژه‌هایی مانند شرک و کفر را به سادگی درباره مسلمانان به کار برد و خون، مال و ناموس آنان را مباح شمرد. کتاب‌ها و ر

عبارات مرتبط با این موضوع

امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری


ادامه مطلب ...

مرد و زن از منظر اسلام

[ad_1]

از دیدگاه اسلامی، تمایز بین مرد و زن تنها تمایز زیست شناسانه یا روانشناختی نیست بلکه در خود ذات الهی ریشه دارد. قرآن تأیید می کند «منزه اسـت خدایی که همه ی جفت ها را آفرید» (سوره ی یس، 36)، همچنین: «و شما را جفت جفت آفریدیم» (نبأ، 8). دوگانگی زن و مرد بخش ضروری راز خلقت خداوند اسـت. هر دو جنس انسان، کامل و دارای روح نامیرا هستند و هر دو جنس در برابر فرائض مذهبی و در برابر قانون خداوند برابرند. با این حال، هر جنس با دیگری کمال می یابد؛ همانند نماد های یین - یانگ در شرق دور که حلقه ای را تشکیل می دهند که نشانه ی کمال، تمامیت و تکامل اسـت. و به این دلیل اسـت که نر و ماده با یکدیگر رقابت می کنند و جذب هم می شوند. معجزه ی ازدواج و به هم پیوستن جنسی این بینش را در هر یک از دو طرف ایجاد می کند که به وسیله ی عشق که فراسو و در بر گیرنده ی آنان اسـت و ریشه در خدا دارد، می توانند به تکامل و یکپارچگی برسند. پیوند بین دو قلب را خدا ایجاد می کند؛ به طور معمول پیمان ازدواج اسلامی منعقد می شود و عشق هر یک برای دیگری بازتابی زمینی از عشق روح به خداست، هر چند که شکل معنویت زن و مرد یکسان نیست. این پیوند نزدیک زن و مرد با ازدواج در آیه ی ذیل آمده اسـت: «آن ها [زنانتان] پوشش شمایند و شما پوشش آن هایید» (بقره، 187). هر کس برای همسرش همچون پوششی اسـت و این نه تنها به معنای پوشاندن زندگی خصوصی و حتی خطاهای یکدیگر از چشم عموم اسـت - همان گونه که لباس بدن ما را می پوشاند، بلکه به این معناست که این پوشش نزدیک ترین چیز به بدن ما محسوب می شود. زن و شوهر باید نزدیک ترین افراد به یکدیگر باشند. نیازی به گفتن ندارد که دیگر در جهان اسلام هم بیش تر از غرب ازدواج ها سرانجامی عالی پیدا نمی کنند. اما کمال مطلوب که در قرآن بیان شده اسـت، در برابر دیدگان همه ی نسل های مسلمان آشکارا قرار داشته اسـت و تا به امروز هم به قوت خود باقی اسـت.

زن در خانواده و اجتماع

از زمان ظهور پدیده ی فمینیسم در غرب، درختان تمامی جنگل ها را قطع کرده اند تا ناظران غربی در مورد زنان در اسلام کتاب تولید کنند. در بیش تر موارد، عقاید امروز غرب را تنها محدوده ی ممکن می دانند تا زنان را در دیگر جوامع بر اساس آن قضاوت کنند و رفتار مناسب را به آنان بیاموزند. در غرب امروز گرایش به سمت موضوعی اسـت که می توان آن را «مطلق سازی موقت» (1) نامید. هر دهه به مطلق سازی تفکر و اعمال خود می پردازد بدون این که کوچک ترین توجهی به این امر داشته باشد که یک دهه بعد، آن افکار و عقاید در زباله دان تاریخ دفن خواهد شد. و این امر در هیچ پدیده ای به اندازه ی مسئله ی حقوق و نقش زنان، خود را نشان نداده اسـت. آنچه در سال 1900 در غرب درباره ی این بحث جریان داشت، با آنچه احتمالاً در سال 2100 مورد بحث قرار می گیرد بسیار متفاوت خواهد بود و این جریان همچنان می تواند ادامه یابد. به جای این که از مسئله ی زنان در اسلام برای کوبیدن بر دروازه ی جامعه ی اسلامی و یا بخشی از جنگ های صلیبی نوین که از غرب جاری اسـت، استفاده کنیم، بهتر از به این مسئله از دیدگاه اسلام و جامعه ی اسلامی بپردازیم و سپس بر اساس آگاهی از معیارهای انسانی انتقادهایمان را نیز مطرح نماییم.
برای شروع باید این امر را درک کرد که هر چه امروز در جهان اسلام دیده می شود تنها نتیجه ی مشخص اسلام نیست بلکه شاهد آداب و رسوم جوامعی که اسلام به آن وارد شده نیز هست. به عنوان مثال، در منطقه ای که امروز خاورمیانه خوانده می شود، نه تنها زنان مسلمان بلکه زنان یهودی و مسیحی نیز همواره روی خود را پوشانده اند؛ همچنان که در مورد پوشاندن صورت، این رسم نه در قرآن مطرح شده و نه زنان اطراف پیامبر آن را دنبال می کردند، اما رسمی اسـت که از الگوهای ایرانی و بیزانسی گرفته شده اسـت. همچنین آموزش زنان و یا مشارکت آنان در سیاست قبل از دوران معاصر در کشورهای غیر اسلامی همچون ژاپن، چین و دیگر جوامع آسیایی نیز معمول نبوده اسـت تا بر این مبنا آنچه را که «ماهیت پدر سالاری جامعه ی اسلامی» می نامند، بتوان پدیده ای منحصر به فرد و مربوط به اسلام دانست. در هر حال، می توان گفت که تقریباً تمامی انتقاد فمینیسم غیرمذهبی که این روزها متوجه جهان اسلام اسـت، حتی به خود زحمت نمی دهد که از زنان مسلمان، نه زنانی که تنها اسم مسلمان دارند اما کاملاً از جریان اصلی جامعه ی اسلامی جدا هستند، در مورد مشکلاتشان جست و جو کند.
در تعالیم اسلام تأکید شده اسـت که چون زن و مرد در برابر خداوند و قانون جایگاهی یکسان دارند، باید یکدیگر را در زندگی خانوادگی و اجتماعی کامل نمایند. برابری در پیشگاه خداوند با حقیقت کامل کردن یکدیگر منافاتی ندارد. بعضی از افراد از من در مورد مساوات زن و مرد در اسلام می پرسند. پاسخ من همواره این اسـت که در برابر خدا واقعه ی قیامت و قانون بله، اما در این جهان همواره با هم برابر نیستند. زنان با مردان برابر نیستند، اما مردها هم با زنان برابر نیستند؛ و این واقعیتی اسـت که برخی از نویسندگان آمریکایی اخیراً تحت عنوان «مردان مریخی و زنان ونوسی» به آن اشاره کرده اند. ساختار مرسوم جامعه ی اسلامی بر اساس کیفیت کمی نیست بلکه بر اساس مکمل بودن اسـت، گرچه استثناهایی نیز در این زمینه وجود دارد. در این تکمیل عملکردها، مرد به شکل مالی و تأمین کننده و به زبان مذهبی امام خانواده اش اسـت. زن در واقع صاحب اختیار خانه اسـت و شوهر در آن مانند مهمان اسـت. وظیفه ی اصلی او نخست پرورش کودکان و آموزش های مقدماتی آنان اسـت و در عین حال پشتیبان اصلی خانواده نیز می باشد. اسلام نیز همانند تمامی جوامع سنتی، برای فعالیت خانه داری و مادر بودن بیش ترین ارزش را قائل اسـت تا حدی که پیامبر فرموده اسـت: «بهشت زیر پای مادران اسـت». در جامعه ی اسلامی هرگز این تفکر نبوده اسـت که کار در اداره اهمیت بیش تری از پروش کودکان دارد. همچنین نظام اقتصادی در شهرها به وجود آمده اسـت که تا حد زیادی، ولی نه همیشه، به زن این امکان را می دهد تا مجبور نشود بنا به دلایل اقتصادی خانه و فرزندانش را در طول روز ترک کند. از دیدگاه اسلام حق فرزند برای داشتن مادری تمام وقت تا دایه و پرستار، بسیار اساسی تر از حقوقی اسـت که امروزه بزرگ داشته می شوند.
زنان مسلمان معمولاً در خانه از قدرت و اقتدار فراوانی برخوردارند. من در خانواده ی گسترده ی خود چه از سمت پدر و چه از سمت مادر، مادران زیادی را می شناسم که به اندازه ی مادران قدرتمند یهودی یا ایتالیایی از اقتدار برخوردارند. و هر کس فکر کند که در جامعه ی اسلامی زنان همیشه ضعیف، ستمدیده و محروم بوده اند، در واقع از روند داخلی زندگی مسلمانان آگاه نیست. تعداد مردانی که تحت سلطه ی زنانشان قرار دارند، احتمالاً در جامعه ی اسلامی کم تر از دیگر نقاط نیست. منظور این اسـت که در گذشته یا حال شوهران مسلمان رفتارهای وحشتناکی با همسران خود نداشته اند یا ندارند و این گونه رفتارها در مغایرت با فرمان صریح قرآن اسـت که تأکید کرده از داشتن همسر خشنود باشید و با او به مهربانی رفتار کنید: «با آنان به نیکویی رفتار کنید» (ابراهیم، 19).
با در نظر گرفتن آنچه در عربستان قبل از اسلام رواج داشت، می بینیم که قوانین اسلامی تغییر شکل قابل توجهی در تفویض حقوق اجتماعی و اقتصادی به زنان ایجاد کرده اسـت و از آنان در برابر بی عدالتی حمایت می کند. با این حال انسان طبیعت خود را حفظ می کند و شوهران مسلمانی وجود دارند که با همسرانشان با خشونت رفتار می کنند و بر خلاف احکام اسلام آنان را آزار جسمانی می دهند. البته همه ی ما به خوبی آگاهیم که در آمریکا و اروپا پناهگاه های بسیاری برای زنانی که مورد آزار قرار می گیرند وجود دارد و این مسئله تنها به یک گوشه از جهان مربوط نمی شود. اما نادیده گرفتن قدرت و اقتدار بسیاری از زنان مسلمان در خانواده و در تصمیم گیرهایی که بر زندگی افراد خانواده مؤثر اسـت، تنها نشانگر درک نادرست از نقش و موقعیت زن در جامعه ی اسلامی اسـت.
همان طور که قبلاً گفتیم، در اسلام مسئولیت اقتصادی حمایت از خانواده حتی اگر زن ثروتمند هم باشد، به عهده ی شوهر اسـت. قانون ارث در قرآن را که بر اساس آن مرد دو برابر زن ارث می برد، باید در حاشیه ی همین مسئولیت شوهر در حمایت مالی خانواده نگاه کرد؛ در حالی که زن می تواند هر طور بخواهد از ثروتش استفاده کند. این آیه ی معروف قرآنی را که می گوید: «مردان محافظ و نگه دارنده ی زنان هستند» (نساء، 34) باید در زمینه ی اقتصادی و اجتماعی درک کرد و منظور از آن سلطه ی شوهر بر تمامی زندگی زن نیست، همین طور در مورد مسائل حقوقی که شهادت هر زن برابر شهادت یک مرد نیست، مربوط به مسائلی همچون جنایت و اعمال خلاف می شود و همه ی انواع شهادت را، آن طور که بعضی از قاضی ها تفسیر کرده اند، در بر نمی گیرد. هنگامی که مسئله ی شهادت برای یک جنایت مطرح می شود، احکام قرآنی طبیعت مهربان تر، ملایم تر و بخشنده تر زنان را در مقایسه با مردان در نظر می گیرد و چنین حکمی به هیچ عنوان توهینی نسبت به زنان نیست بلکه عکس آن مد نظر اسـت. منابع اسلامی هرگز زنان مسلمان را از کار کردن و دستمزد گرفتن منع نمی کنند. در جامعه ی سنتی اسلامی زنان همواره در بخش کشاورزی با مردان کار کرده اند و در بسیاری از هنرها و صنایع فعال بوده اند. تا به امروز بسیاری از فرش ها و گلیم ها را در کشور های مختلف اسلامی، زنان بافته اند. اسلام به زنان استقلال کامل اقتصادی داده اسـت و در این زمینه حتی می توانند از شوهرانشان مستقل عمل کنند و بسیاری از آنان مانند خدیجه (سَلامُ الله عَلَیها) همسر پیامبر (صَلَّی الله عَلَیه و آله) در طول قرن ها تاجر و بازرگان بوده اند. به همین ترتیب، در اصل هیچ مانعی در راه زنان مسلمان نیز برای شرکت در سیاست وجود ندارد و قبل از دوران معاصر گاه ملکه های مسلمان نیز بوده اند که به طو رمستقل حکومت می کرده اند؛ هم چنان که بسیاری از آنان از نفوذ سیاسی بسیاری در پشت پرده برخوردار بوده اند. اگر کسی اعتراض کند که در میان زنان شخصیت های سیاسی چندانی وجود نداشته، در پاسخ می توان گفت که همین امر در مسیحیت روم شرقی و یا چین کنفوسیوسی نیز صادق اسـت و این محدودیتی نیست که قرآن اعمال کرده باشد. در حقیقت زینب، نوه ی پیامبر نقش مهمی در اوایل تاریخ اسلام ایفا کرد. در دوران معاصر نخست وزیر سه کشور اسلامی زن هستند و در جمهوری اسلامی ایران که برای برقراری تعالیم اسلامی در کشور تأسیس شده، معاون رئیس جمهور و بسیاری از مقامات اداری از جمله نمایندگان مجلس، زن هستند.
در مورد آموزش، حدیثی وجود دارد که طلب علم برای هر زن و مرد مسلمان فریضه ای دینی اسـت. در سراسر تاریخ اسلام دختران عموماً تنها دوره ی ابتدایی مدارس قرآنی را می گذراندند و تنها تعداد محدودی تا مدارج بالاتر پیش می رفتند و این مسئله نیز به دلیل شرایط اجتماعی بود نه تعالیم اسلامی و گهگاه زنانی دیده می شوند که توانسته اند مجتهد اسلامی شوند. سیده نفیسه که آرامگاهش در قاهره از مراکز اصلی زیارتی شهر اسـت، آن قدر در علم حدیث آموخته بود که گاه بزرگ ترین عالم اسلامی زمان، امام شافعی با او مشورت می کرد. زنان به ویژه نقش مهمی در انتقال و مطالعه ی احادیث ایفا کرده اند. همچنین در تاریخ اسلام بسیاری از زنان صوفی وجود داشتند که بعضی از آنان بسیار عالم و برخی شاعران برجسته ای بودند. همچنین نباید آموزش را در بعضی از نقاط جهان اسلام امروز همچون افغانستان که زیر سلطه ی طالبان بود و ادعا داشتند مطابق اسلام عمل می کنند، با دیدگاه کلی اسلام نسبت به مسئله ی آموزش زنان یکی دانست. اگر کشور های مهم اسلامی همچون مصر و ایران را در نظر بگیریم، می بینیم که تقریباً در تمامی رشته های تحصیلی تعداد کثیری از زنان تحصیل می کنند و گاه تعداد آنان در برخی از دانشکده های معتبر برابر، و یا حتی بیش تر از تعداد مردان اسـت.
دیدگاه اسلام نسبت به زنان ما را به مسئله ی چادر و پوشش بر می گرداند. تا مدت ها غرب تصویری تحریف شده و نامتعارف از جهان مرموز اسلام داشت که در آن زنان در خارج از خانه پوشیده بودند؛ اما حرمسرا مملو از زنان برهنه در استخر های داخل ساختمان بود که نقاشی های شرقی قرن نوزدهم در اروپا آن ها را به تصویر کشیده اسـت. در دوران استعمار پوشش سر را استعمار گران اروپایی نشانه ای از سرکوب زنان در جامعه ی اسلامی می دانستند و تجدد گرایان مسلمان خود با این عقیده موافق بودند و نمونه ی آن را در کشف حجاب اجباری ای می بینیم که در ترکیه آتاتورک و در ایران رضا شاه انجام دادند. در نتیجه ی این وقایع امروزه در جهان اسلام و به خصوص در خاورمیانه، طیف گسترده ای از زنان را می بینیم که از چادر پوش ها تا مینی ژوپ پوش ها در آن قرار می گیرند. و در این منطقه زنان بیش تر از دیگر نقاط جهان اسلام مثل جنوب و جنوب شرق آسیا، لباس های سنتی خود را کنار گذاشته اند. به همین دلیل باید تعالیم اسلامی را در این زمینه مشخص نمود. قرآن به زن و مرد فرمان می دهد که محجوبانه لباس بپوشند و بدن خود را نشان ندهند. همچنین به زنان فرمان داده تا زینت های خود را بپوشانند که از این واژه، مو برداشت شده اسـت. بر اساس این حکم شکل های مختلف لباس در بخش های گوناگون جهان اسلام به وجود آمده اسـت. اما در عین حال آداب اجتماعی جوامع قدیمی تر شرقی نیز کاملاً شکل اسلامی به خود گرفته اسـت. در جوامع قدیمی تر مثل اجتماعات یهودیان و مسیحیان، زنان همواره موهای خود را می پوشاندند. در شمایل های باکره ی مقدس در هنر مسیحیت همواره او را به شکلی نشان داده اند که مو هایش پوشیده اسـت و تا همین اواخر زنان مسیحی ارمنی و گرجی و همچنین زنان یهودی شرقی، مو های خود را همانند مسلمانان می پوشاندند. پوشاندن مو بخش عادی زندگی زنان بود و نشانه ای از فروتنی و احترام به خدا محسوب می شد. حتی در غرب تا یک نسل پیش، زنان کاتولیک بدون پوشاندن مو های خود وارد کلیسا نمی شدند.
چه کسی گفته اسـت که نپوشاندن مو آزادیخواهانه تر از پوشاندن آن اسـت؟ این مسئله ی بسیار پیچیده ای اسـت و تا جایی که به جهان اسلام مربوط می شود، خودِ زنان مسلمان در کنار دیگر مسائل زنان و بر اساس تعالیم اسلامی، و موازین اجتماعی مطرح شده باید در مورد آن تصمیم بگیرند و دیگران نمی توانند در این مورد تصمیم گیری کنند. تا سی سال پیش، زنان مسلمانی که به شیوه ی غربی آموزش می دیدند، متجدد می شدند و پوشش مو هایشان را کنار می گذاشتند؛ اما این مسئله رفته رفته تغییر یافت. امروزه در بسیاری از کشورها همچون مصر، بسیاری از زنان تحصیل کرده دوباره حجاب گذاشته اند و این بر اساس انتخاب خود آنان و به عنوان نشانه ای از هویت شخصی و مصونیت اسـت. شگفت آور این اسـت که در یکی از کشورهای اسلامی که از همه مدرن تر اسـت و ادعای غیر مذهبی بودن به شیوه ی اروپا را دارد، یعنی ترکیه، حتی پوشاندن موها در مکان های عمومی از زنان گرفته شده اسـت و کوچک ترین احترامی برای انتخاب آزاد و حق زنان که فمینیست های غیر مذهبی آن قدر از آن صحبت می کنند، قائل نیست.
مسئله ی حجاب در کنار بسیاری از مسائل حیاتی تر از قبیل آموزش، حقوق قانونی و غیره، به کانون توجه تعدادی از زنان مسلمان مدرن تبدیل شده اسـت؛ زنانی که می خواهند بقیه ی جامعه شان را بر اساس الگوهای غربی، مدرن کنند؛ زنانی که در حالی که این الگو که دائم در حال تغییر اسـت، می تواند هر چیزی باشد. آنان در این راه با فمینیست های غیر مذهبی غربی و دیگر عوامل خاصی که سعی دارند جامعه را غیر مذهبی کنند، همکاری دارند. در دو دهه ی گذشته جنبش جدیدی بین زنان مؤمن مسلمان به وجود آمد تا حقوقی را به دست بیاورند که معتقدند قرآن و حدیث با آن موافق اند، اما آداب اجتماعی محلی و مقررات مانع از دستیابی به آن هاست. تا آن جا که به آینده ی جامعه ی اسلامی مربوط می شود، این به اصطلاح فمینیسم اسلامی بسیار مناسب تر از فمینیسم غربی اسـت. در هر صورت، کل مسائل زنان، ازآموزش آن ها گرفته تا حقوق قانونی و مشارکت آنان در مسائل سیاسی، یکی از چالش های اصلی اسـت که جهان اسلام با آن رو به روست. تمام بخش های جهان اسلام سعی دارد به این مسئله بر اساس تعالیم اسلامی و آداب و رسوم اسلامی بپردازد؛ و این در حالی اسـت که همواره از سوی نیروهای مختلف غرب تحت فشار اسـت.

پی نوشت :

1- absolutization of transient.

منبع مقاله :
نصر، سید حسین، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ی سید محمد صادق خرازی، تهران: نشرنی، چاپ چهارم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


اما تفاوت هاى انكار ناپذيرى نيز بين اين دو وجود دارد. اگر به نظام حقوقى اسلام به صورت مجموعه توجه شود، روشن مى شود كه اختلافات حقوقى بين زن و مرد در اسلام دقيقا بر ...22 نوامبر 2010 ... بین زن و مرد مانند موجودات دیگر، تفاوت هاى بسیارى وجود دارد. بنا به گفته زیست شناسان هر سلول بدن مرد با هر سلول بدن زن تفاوت دارد. حتى برخى ...موارد اشتراك مرد و زن بر اساس آن چه از مطالعه قرآن كريم به دست مىآيد مىتواند بدين صورت دسته بندى شود:۱. ۱/ مرد و زن از لحاظ ماهيت انسانى و لوازم آن، يكسانند; يعنى هردو ...12 مه 2013 ... روايات و آموزه های اسلامی تاکید دارند که اگر اختلافي در خانواده پيدا شد بي درنگ اختلاف را رفع كنيم و شب را به صبح نرسانيم مگر اين كه از دست ...16 جولای 2014 ... آفرینش، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبیت و ... لذا در این یادداشت سعی شده است که آیین همسرداری از منظر قرآن و روایات بررسی شود. .... سالم به او باز گرداند؛ بهترین راهکار حفظ این امانت، همان حجاب اسلامی و رعایت حدود ...گفتیم از نظر اسلام، این مسئله هرگز مطرح نیست که آیا زن و مرد دو انسان متساوی در انسانیت هستند یا نه و آیا حقوق خانوادگی آنها باید ارزش مساوی با یکدیگر داشته ...تمکین زن نسبت به مرد: زن باید در نزدیکی جنسی و دیگر بهرههای شهوی مرد با او، حالت ... وظایف اخلاقی از نظر روایات؛ در دو بخش ارزش رفتار نیکو با زنان، و الزامات ...22 دسامبر 2013 ... بنده نیز اعتقاد دارم بر اساس دین اسلام هیچ گونه تبعیضی بین زن و مرد ..... هم نیست مرد نیز باید وظیفه اش را در برابر زن از منظر دین بشناسد و عمل ...8 فوریه 2015 ... زن در غیر مواردی که از نظر شرع محدودیت دارد، واجب است نسبت به خواسته مرد، در مسئله کام گیری تسلیم باشد، حتی مستحب است در این زمینه پیش قدم ...


کلماتی برای این موضوع

تفاوت زن و مرد از منظر روان شناسی و متون دینیعنوان مقاله تفاوت زن و مرد از منظر روان شناسی و متون دینینقش‏ هاى جنسیتى زن و مرد در نظام خانواده معرفتـ مرتضى مطهّرى، تعلیم و تربیت در اسلام، ص ـ محمدرضا زیبایى‏نژاد، درآمدى بر نظام حقوق جنسى زن و شوهر در اسلام معرفتتفاوت ‏هاى زن و مرد نقش و کارکرد آن حکمت هاى تفاوت قصاص زن و مرد روابط آزاد زن و مرد تساوى حقوق زن و مرد در قرآن کریمهر چند میان مقدار ارث زن و مرد، در پاره اى از موارد تساوى وجود ندارد، ولى در اصل ارث زن، حق خروج از منزل، حق کار و اذن شوهرزن، حق خروج از منزل، حق کار و اذن شوهر محمد صادق باقری منبع حجاب از منظر قرآن چگونه است و فلسفه آن چیست؟ …در ابتدا به رابطة حجاب و پوشش اسلامى مى‏پردازیم حجاب به معناى پرده، حاجب، پوشیدن و حقوق جنسى زن و شوهر در اسلامسایر مطالب زناشویی و همسرداری فرآیند عشق چگونه در یک انسان بوجود می آید؟ روابط روان شناسی شخصیت کودک از منظر اسلام سماموساز این رو به همه آن چیزی که در ساخت انسان سالم و جامعه سالم و تحقق اهداف و فلسفه وجودی آیا تجاوز به زنان کافر از منظر اسلام جایز است؟ شهر …از منظر اسلام هر قوم و آئینی ازدواجی مختص به خود دارد که محترم و مشروع است و حتی اسلام و مساله تعیین جنسیت جنینبسم الله الرّحمن الرّحیم و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی


ادامه مطلب ...

جایگاه خانواده از منظر اسلام و غرب

[ad_1]

چکیده:

در این مقاله ابتدا به تاریخ تکامل خانواده از دورترین دوران تا به امروز پرداخته شده اســت. پس از آنکه نظریات عمده دانشمندان غربی از قبیل آنتونی پارسونز، رنه گونیک، هلموت شلسکی، و نظریه مارکسیستی به میان آمده و دیدگاه ایشان را نسبت به خانواده به اجمال بیان کرده‌ایم. در این رابطه قید شده که نظرات دانشمندان غربی را باید با نگاه به جامعه غرب در زمان خود بررسی کرد. چرا که برخی چون نظریات پارسونز که زمانی جامعه آمریکا آن را ملاک هدایت خانواده تلقی می‌کرده امروز منسوخ شده اســت. در ادامه از واژه قداست خانواده رفع ابهام گردیده و با تعریفی که به آن قائل شده‌ایم به طور مختصر ملاک‌های اخلاقی را بررسی و نظر اسلام را ارائه داده‌ایم. با این حال حق مطلب آنگونه که باید ادا نشد و بیان این مهم نیاز به کند و کاو فراوان دارد.

واژگان کلیدی:

خانواده هسته ای، خانواده گسترده، اقامت نوبومی، خانواده جهت یاب، خانواده فرزند یاب، کارکردهای خانواده، قداست خانواده، حقوق والدین، ارجمندی همسر

مقدمه:

خانواده از جمله نهادهای مؤثر و مهم در زندگی انسان‌هاست و می‌توان آن را یک نمونه عقلانیت انسانی دانست. حکمای اسلامی که انسان را موجودی مدنی بالطبع می‌دانند بر این امر تأکید بسیار داشته‌اند. خانواده همچنین در فلسفه عملی اسلامی از دید حکمای اسلام پنهان نبوده اســت. فلسفه عملی را حکما به سه قسم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدرن تقسیم بندی کرده‌اند که در بیان آن آمده انسان پس از خودسازی باید همت خود را صرف تربیت خانواده کند. چنین فردی می‌تواند جامعه را نیز اداره کند و اینجاست که بحث زعامت حکما مطرح می‌شود.
نهاد خانواده را باید اولین نهاد اجتماعی نامید که انسان به آن پایبندی نشان داده اســت و عقل و شرع بر آن صحه گذارده‌اند. خانواده به راستی یکی از وجوه تمایز انسانیت و حیوانیت اســت چرا که حیوانات به نهادی چون خانواده نیازی ندارند اما وابستگی معنوی و ومادی انسانها به یکدیگر وجود این نهاد را ضروری نشان می‌دهد. در این میان می‌توان پا را فراتر نهاد و گفت انسانهایی که در محیط سالم خانوادگی رشد کرده‌اند، روحیاتی به مراتب سالم‌تر و با نشاط‌تر از انسانهایی دارند که از تجربه چنین محیطی بی بهره بوده‌اند.
قداست خانواده ویژگی‌ای اســت که بر آنیم در این نوشته بررسی کنیم، در این میان نظرات مختلف در باب خانواده قابل بررسی اســت. نگرش نظریه پردازان در باب خانواده در لا به لای نظراتشان نهفته اســت و کلام ایشان برخاسته از وضعیت اجتماعی زمان خود می‌باشد. اسلام در این میان جایگاهی خاص برای خانواده قائل اســت و جالب توجه، این نکته می‌تواند باشد که این نظریات الهی سیزده قرن پیش توانایی اصلاح جامعه کنونی را با تمام تکنولوژی و فناوری‌هایش دارد؛ و بدیهی اســت که مقدمه موفقیت راه کارهای اسلامی ابتدا نگرش اسلام به فرد و جامعه اســت.

خانواده در گذشته

خانواده از گذشته تا به امروز با تغییرات زیادی مواجه بوده اســت. به طور قطع انسان غار نشین اولیه به صورت قبیله ای متشکل از چند خانوار روزگار گذرانده. این شیوه زندگی در غارها بیشتر جنبه مشارکتی داشته اســت و افراد در این شیوه زندگی برای شکار و دفاع در برابر هجوم حیوانات وحشی یا تهاجم قبیله دیگر تن به همکاری و مشارکت می‌دادند تا اینکه زندگی رمه داری و کوچ نشینی آغاز شد. خانواده‌ها در کنار یکدیگر تحت امر ریش سفید قبیله به کوچ می‌پرداختند.
این روش زندگی روش غالب بود تا کشت و زرع انسان‌ها را به یکجا نشینی و ساخت روستاها کشاند. با ساخت روستاها و سپس تبدیل آن به شهر و ایجاد دولت-شهرها، خانواده برای نخستین بار از حالت جامعه قبیله ای خارج و با استقلال به صورت خانواده هسته ای یا گسترده در آمد. این خانواده‌ها در شهرها شکل گرفت؛ چرا که مشارکت گسترده در زندگی شهری انسان را از شکار و هجوم حیوانات وحشی ایمن گردانید. شهرها تبدیل به مراکز صنعتی و تجاری شد و مشاغل گوناگون نیاز به زندگی قبیله ای را برطرف کرد. اعصار بعدی عصر یک جا نشینی اســت هر چند قبایلی بعدها بنا بر نیازهایی که احساس کرده‌اند باز به زندگی عشیره ای بازگشتند اما غالب مردم یکجا نشین و متمدن گردیدند.
اما خانواده در ایران؛ از آنجا که تاریخنگاری ایران باستان بر اساس یافته‌ها و نوشته های جسته گریخته صورت گرفته بیشتر به مسائل تاریخ سیاسی پرداخته شده اســت. متأسفانه این عادت غلط که حکومت غالب سعی در محو تمام آثار حکومت مغلوب داشته سردرگمی مورخین را دو چندان نموده. به همین علت نمی‌توان در مورد وضعیت خانوادگی ایران نه در دوران هخامنشی و نه در ملوک الطوایفی اشکانی و نه در حکومت دینی ساسانیان به طور قطع سخن گفت. اگر چیزی هم در دست اســت بیشتر از زندگی اشراف سخن به میان آمده. کلام یا حول حرمسرای متحرک سورنا اســت و یا نقل عیش و عشرت خسروپرویز. متأسفانه مطلب عمده ای از شیوة زندگی خانوادگی عامه مردم وجود ندارد.
اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و دامداری در ایران نشان می‌دهد که خانواده‌ها بیشتر به صورت گسترده در روستاها و هسته ای در شهرها بوده اســت. اما پایبندی به خانواده قطعاً در ایران باستان امری رایج و قداست آن بیشتر از هر محل و مکان دیگری مورد توجه بوده. از طرفی هم می‌توان به زندگی فئودالی در دوران اشکانی اشاره کرد. اشکانیان که شیوة حکومتی شان ملوک الطوایفی بوده در میان ایالات خود حاکمان و طبقات مرفه را صاحب زمین کرده که در این املاک وسیع کشت و زرع توسط بردگان که بیش‌ترشان اسیران جنگی بودند انجام می‌شد... در کارهای خانه هم خانواده های توانگران از بندگان خانه زاد یا درم خرید استفاده می‌کردند. (1)
شیوة زندگی خانوادگی به صورت گسترده در دوران تفوق اسلام با فراز و نشیب‌های بسیار همراه شد تا اینکه در دوران صفویه رواج بیشتری پیدا کرد. جهانگردان غربی این شیوه زندگی را در نوشته های خود آورده‌اند. این سفرنامه‌ها که در بیشتر در دوران صفویه تنظیم گردیده خود در بر دارنده اطلاعاتی در مورد ایران اســت. گردشگران اروپایی به گونه ای گزارش داده‌اند که می‌توان دریافت اغلب خانواده های ایرانی از نوع خانواده گسترده بوده‌اند. یعنی فرزندان پس از ازدواج به همراه زن و فرزند خود در خانه پدری می‌ماندند. این شیوة زندگی اگرچه مشکلاتی را به همراه داشته اســت اما خود در بردارنده مزایایی بوده که در سفرنامه‌ها کمتر به آن اشاره شده. اول اینکه پدر خانواده به عنوان بزرگ‌ترین عضو و با تجربه ترین نیز با شخصیت کاریزمایی که داشته اســت، اکثر مشکلات را مرتفع می‌ساخته دوم اینکه در خانواده های گسترده به سبب ازدیاد نسل نیروی کار تأمین بوده و همیاری و مشارکت رواج بسیار داشته اســت و سومین مزیت، صمیمیت در خانواده‌ها سب انسجام زندگی می‌شد و پدیده ای به نام طلاق کمتر رخ می‌داد.
چنانکه ذکر شد ایران تا قبل از کشف نفت همیشه اقتصاد مبتنی بر کشاورزی داشته به جز در دوران صفویه که تجارت بین المللی ایران رونق فراوان یافت. اما این اقتصاد زراعتی تمایل خانواده‌ها را به داشتن فرزند خصوصاً فرزند پسر زیاد می‌کرده اســت. وجود شغل آن هم در سنین پائین باعث شده پدران در امر ازدواج فرزندان در همان ابتدای جوانی اقدام کنند. در یکی از سفرنامه های اروپایی گزارش جالبی از وضعیت زنان تهرانی اســت: «در اینجا اغلب زنان سی ساله مادربزرگ هستند، دخترها و مادرها با هم می‌زایند در عوض حیض در حدود سی و دو سالگی تا سی و پنج سالگی قطع می‌شود و با آن دوره بارداری نیز پایان می‌پذیرد.»(2)
به هر صورت وضعیت حاکم بر خانواده های ایرانی تا ورود صنعت چنین بوده اســت. ورود صنایع جدید به شهرها و روند غربی شدن در ایران که در زمان رضاخان آغاز شد، موجب گردید رفته رفته تحولی در خانواده های ایرانی شکل بگیرد. خانواده های گسترده به تدریج روند هسته ای شدن را در پیش گرفتند. مهاجرین گریخته از روستاها که تصمیم به آغاز یک زندگی جدید داشتند تغییری در خانواده‌ها ایجاد می‌کردند. ادارات و کارخانه‌ها در این امر دخالت بسیار داشتند و غربزدگی عده ای از دولتمردان و صاحبان اندیشه این امر را تشدید می‌کرد. اگر چه از آن زمان و حتی اکنون خانواده گسترده در بسیاری از روستاها وجود دارد اما تمایل مردم به داشتن خانواده هسته ای را باید از زمان ماشین زدگی به بعد جستجو کرد.
در حال حاضر می‌توان گفت غالب خانواده های ایرانی از نوع خانواده های هسته ای بوده و زندگی ایرانیان بدون حضور والدین هر دو طرف اداره می‌شود. البته شیوة معمول اکثر کشورهای جهان خانواده هسته ای اســت که در کشورهای صنعتی اقامت نوبومی را بر می‌گزینند به این معنا که زوج تازه ازدواج کرده محل زندگی خود را به جایی دور از محل زندگی والدین خود انتقال می‌دهند.

نظریات جامعه شناسان در مورد خانواده

1- تالکت پارسونز:

از مهم‌ترین نظریه پردازان غربی در مورد خانواده تالکت پارسونز اســت. می‌توان گفت پارسونز از جمله جامعه شناسانی اســت که بیشترین تحقیقات را در مورد خانواده انجام داده و نظریات مفصلی در این باره ارائه نموده اســت.
پارسونز تنها الگوی خانواده را خانواده هسته ای می‌داند و هر رابطه دیگری را تحت عنوان خویشاوندی مطرح می‌کند. البته نباید از نظر دور داشت که نظریات پاسونز با عنایت به وضعیت خانوادگی در جامعه آمریکا مطرح شده اســت. او به جز خانواده هسته ای در جامعه آمریکا الگوی دیگری از خانواده را مطرح می‌کند به نام «خانواده شجره ای» که در جوامع زراعتی آمریکا و روستاهای این کشور رایج اســت. در این خانواده‌ها اشتغال از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و خانواده دارای ساختار مرکزی اســت. خانواده دیگری که پارسونز مطرح می‌کند، خانواده‌هایی هستند که ساختار مادرمرکزی دارند. این خانواده‌ها در طبقات بیکار و پائین جامعه قرار گرفته‌اند که به علت نبود مرکزیت قابل توجه مادران در مرکزیت خانواده قرار می‌گیرند.
پارسونز در مقابل نظریات خود انگشت بر نکته ای تأمل برانگیز می‌گذارد و آن فردی اســت که بعد از ازدواج تشکیل خانواده می‌دهد. اوعقیده ادرد در جامعه آمریکا و قتی فرد ازدواج کرد تمام وفاداریش را متوجه همسر و فرزندان می‌کند و به طرز فاحشی از خانواده پدری خود جدا می‌شود. او خانوده پدری را «جهت یاب» و خانواده جدید را «فرزند یاب» نامیده اســت و اعتقاد دارد که در تشکیل خانواده دوم هر چه استقلال عاطفی و اقتصادی بیشتر باشد جدایی عمیق‌تر بوده و تداوم بیشتری خواهد داشت.
در بطن نظریات پارسونز می‌توان در یافت که قداست خانواده در آمریکا بابحران مواجه اســت. هر چند او سعی دارد بحران زدگی خانواده را توجیه کند و جهت مثبت به آن بدهد و اگر هم تا حدودی صحیح باشد باید گفت راه های دیگری هم برای توجیهات پارسونز وجود داشته اســت. او قطع رابطه فرزند و والدین را پس از ازدواج یا ورود فرد از خانواده جهت یاب به فرزند یاب را ناشی از کارکرد خانواده پدری می‌داند.
پدیده‌هایی مانند تمایل زیاده از حد جوانان آمریکایی به تفریحات و کمبود و یا نبود مسئولیت در برابر خانواده جهت یاب را پارسونز بدین گونه توجیه می‌کند که کارکردهای خانواده جوانان را وادار به طرد خانواده جهت یاب می‌کند، به نوعی که بلوغ و آمادگی برای ایجاد خانواده فرزند یاب را که از وابستگیهای خویشاوندی رها گشته در آن به وجود آورده اســت. (3)
نظریات پارسونز اگر چه مدتی قابل ملاحظه بر جامعه شناسی آمریکا حاکم بود، اما امروزه تحقیقاتی پیرامون نظریات او صورت گرفته اســت که قابل بررسی می‌باشد. آنچه مسلم اســت در این تحقیقات نگرش به خانواده های آمریکایی عکس پارسونز صورت گرفته و بر خلاف پارسونز صمیمیت در بین خانواده های آمریکایی را امری رایج می‌داند. همچنین با در نظر گرفتن روابط عاطفی و خویشاوندی نگرش او را زیر سؤال می‌برد. با این حال الگوهای ازدواج و تحقیقات جامعه شناسان بیشتر بر مسأله قداست در خانواده های آمریکایی صحه می‌گذارد هر چند نمی‌توان این نظر را بر تمام خانواده‌ها و حتی جامعه آمریکا تعمیم داد.

2- رنه کونیگ:

رنه کونیگ از دومنظر خرد و کلان به خانواده می‌نگرد. او از منظر کلان خانواده را در ارتباط با کل جامعه و نظام خانواده را با خرده نظام‌های دیگر مورد بررسی قرار می‌دهد. در بعد کلان او خانواده را به عنوان یک گروه کوچک اجتماعی بررسی می‌کند.
کونیگ بیش از همه اشاره به کارکردهای خانواده مانند آموزش، اقتصاد، کمک رسانی به اعضای خانواده و... می‌کند. امروزه این کارکردها در دنیای صنعتی از عهده خانواده خارج شده و هر کدام به سازمان‌ها و نهادهای دیگری واگذار گردیده اســت. او رابطه خانواده را با کل جامعه در نظر می‌گیرد. البته اگر این رابطه را تقابل بنامیم بهتر اســت. از دیدگاه وی تضادها و نابرابریهای موجود در خانواده ارتباطی با جامعه ندارد. در این میان کونیگ نسبت به مسأله خشونت خانوادگی بی تفاوت اســت.
در نهایت کونیگ به اصطلاح «کاهش کارکرد خانواده به کارکردهای مشخص خانوادگی» رسید و این کارکرد را به عنوان تنها کارکردی می‌داند که در محدودة مستقل خانواده اســت و این جمله مک آیور «همانطور که خانواده کارکردی بعد از کارکردی را از دست می‌دهد، به کارکرد واقعی خود می‌رسد» مصداق می‌یابد. (4)

3- هلموت شلسکی:

از دیدگاه شلسکی خانواده یک نهاد اجتماعی و به منزله تنها باقیمانده ثبات اجتماعی اســت. با این حال این نکته را نباید از نظر دور داشت، که دیدگاه او بر مبنای شرایط جامعه آلمان اســت آن هم پس از جنگ دوم جهانی. یعنی جامعه ای منفعل و شکست خورده. جامعه آلمان در آن دوران دچار نابسامانی عظیم اجتماعی و اقتصادی بود. شلسکی نیز مانند کونیگ معتقد اســت که اقتصاد و دولت تقریباً کلیه کارکردهای نهادی خانواده را به خود اختصاص داده‌اند.
شلسکی خانواده آلمانی را به طرز خوشبینانه ای مورد بررسی قرار می‌دهد. او نمودهایی چون فقدان شعور واقع بینی، عدم علاقه به جریانات سیاسی، عزلت گزینی و حتی نابرابری میان زن و مرد را جزء عوامل ثبات ارزیابی کرد؛ و حتی کار کردن زنان بیرون از خانه را مورد انتقاد قرار داد. وی معتقد اســت کار کردن زن در بیرون از خانه باعث می‌شود وظیفه اصلی زن که همانا تربیت فرزندان در محیطی سرشار از اعتماد و مراقبت اســت به خطر افتد. (5)
شلسکی خانواده را یک محیط گرم و صمیمی در مقابل جامعه معرفی کرده و معتقد اســت این امر مانعی اســت در مقابل شناسایی مشکلاتی که خانواده‌ها برای جامعه به وجود می‌آورند. در دیدگاه او خانواده در تمام دوران بازتابی اســت از تعارض‌ها و تضادهای اجتماعی. از این رو نمی‌توان ارتباط متقابل خانواده و جامعه را از نظر نادیده انگاشت و آن را به عنوان یک گروه صمیمی مطرح کرد. زیرا تعارض‌های بسیاری در خانواده چه در رابطة زن و شوهر با یکدیگر و چه در رابطة پدر و مادر و فرزندان وجود دارد که باید مورد ارزیابی واقع شود.

4- نظریه مارکسیستی:

انگلس همکار و دوست صمیمی مارکس از جمله افرادی اســت که در مورد خانواده مباحثی را مطرح می‌کند. نظریات مارکس و انگلس خود منشأ آزادیهایی برای زنان گردید و بسیار مورد توجه واقع شد. انگلس تکامل خانواده را با تکامل جامعه و به خصوص مالکیت خصوصی در برابر مالکیت جمعی همراه می‌دید. در میان نظریات او از تضییع حق جنس مؤنث سخن بسیار به میان می‌آید و معتقد اســت جنس مذکر در حق جنس مخالف خود ستم بسیار روا داشته اســت. از همین منظر یکتا همسری را مطرح کرده و آن را یک پیشرفت عظیم تاریخی می‌داند و در عین حال همراه با برده داری و ثروت خصوصی عصر دیگری از ظلم بر زنان تا به امروز آغاز شده اســت.
انگلس مرد را ظالم می‌داند که زن را به خانه می‌برد اما هدایت درون خانه را نیز خود به دست می‌گیرد. زن بی اقتدار اســت و تبدیل به مستخدمه ای شده که ضمن انجام امورات خانه برده ای اســت برای رفع شهوات مرد و وسیله ای برای تولید فرزند. او اعتقاد دارد یکتا همسری از بین نخواهد رفت بلکه آغاز تحقق کاملی خواهد شد. چرا که با انتقال وسایل تولید به مالکیت اجتماعی، کار مزدوری کارگران نیز از میان می‌رود و تسلیم تعداد معینی از زنان به خاطر پول برچیده خواهد شد. فحشا نابود می‌شود. یکتا همسری به جای زوال یافتن سرانجام یک واقعیت می‌شود.
در نظریه مارکسیسیتی خانواده در ارتباط با جامعه مورد بحث قرار می‌گیرد و مارکس و انگلس بسیار به تاریخ تکامل خانواده پردخته اند. ظاهراً بانیان این نظریه برای اثبات برتری مالکیت جمعی به مالکیت خصوصی بیش از دیگران وارد سیر تاریخی می‌شوند. مارکس و انگلس گذر از مراحل تاریخی به جامعه زمان خود می‌رسند. در نظریه مارکسیستی به تضاد طبقاتی مالکیت خصوصی اشاره شده اســت و چنین القا می‌شود که اگر مالکیت جمعی این تضادها را از بین ببرد خانواده قادر خواهد بود که ویژگی‌های مثبت خود را برای زنان و مردان ظاهر سازد. مارکسیست‌ها برای اثبات برتری مالکیت اشتراکی از تمام ابزارهای جامعه کمک می‌گیرند و در این میان از خانواده سخن بسیار به میان آورده‌اند اما از همه جالب‌تر شخصیتهای بانیان این نظریه یعنی مارکس و انگلس اســت. مارکس فردی خوددار و متعهد به همسر و خانواده بود و انگلس که بیشتر به این مباحث پرداخته فردی اســت زن باره که در قید همسر و فرزند نبوده اســت. (6)

قداست خانواده

اکنون که به اجمال از نظریات دانشمندان غربی در مورد خانواده سخن به میان آمد و دیدگاه ایشان تا حدی مورد بررسی قرار گرفت برای اینکه به موضوع وفادار بمانیم لازم اســت از واژه قداست آن هم در خانواده رفع ابهام شود. گرچه قداست به معنای پاکی اســت اما وقتی در کنار خانواده قرار می‌گیرد ناچار از ارائه تعریفی از آن هستیم.
قداست خانواده دارای ملاک‌ها و معیارهایی اســت. یعنی وقتی سخن از قداست خانواده به میان می‌آید بایستی این معیارها و ملاک‌ها در نظر گرفته شود. خانواده فی نفسه دارای قداست اســت اما می‌توان گفت قداست در خانواده یعنی رفتار اعضای خانواده با یکدیگر به سبکی خردمندانه و این رفتار خردمندانه که سبب حفظ قداست خانواده می‌شود خود دارای معیارهایی چون راستی و درستی، اعتماد، وفاداری، تدین، روابط صمیمیانه و هر آنچه را که خرد انسانی می‌پسندد.
با ملاک‌هایی که در این رابطه ارائه شد باید گفت دانشمندان غربی مشکلات خانواده را در رابطه با جامعه بررسی کرده‌اند. حال آنکه رفع مشکلات خانواده و حتی جامعه در رابطه با افراد حل می‌شود. اکنون که خانواده در غرب با بحران روبرو شده و در برخی از کشورهای غربی وروابط خانوادگی از چارچوب صحیح انسانی (نه اسلامی) خارج شده اســت، می‌توان در یافت که نظریات گوناگون راهگشا نبوده و باید به فطرت سالم انسانی رجوع کرد.
بر همین اساس آنتونی گیدنز که از بزرگ‌ترین جامعه شناسان حال حاضر جهان محسوب می‌شود، در مورد خانواده انگلیسی چند مشخصه را در دسترس قرار می‌دهد: اول اینکه تک همسری در قانون رسمیت یافته انگلیس وجود دارد، اما زیاد بودن میزان طلاق باعث شده تا الگوی ازدواج برای مردم انگلیس تک همسری پی درپی باشد؛ و ادامه می‌دهد که تک همسری قانونی از رفتار واقعی جنسی گمراه کننده اســت. بدیهی اســت که نسبت زیادی از انگلیسی‌ها با افرادی غیر از همسرانشان رابطة جنسی دارند.
دوم ازدواج انگلیسی بر پایه عشق رمانتیک و فردگرایی عاطفی معرفی می‌شود. عشق رمانتیک تأکید بر ارضاء شخصی بوده و اگر در فرد برآورده نشود ساده‌ترین راه حل یعنی طلاق به کار گرفته خواهد شد.
سوم اقامت نوبومی؛ یعنی زوج انگلیسی پس از ازدواج حتماً دور از محل زندگی والدین خود انتقال می‌یابند، هر چند بسیاری از انگلیسی‌ها هم چنین نیستند.
چهارم خانواده های انگلیسی اغلب هسته ای هستند هر چند ممکن اســت یکی از والدین یا هر دو به همراه فرزندانشان زندگی کنند. اما این خانواده‌ها از پیوندهای خویشی به دور نیستند. (7)
وضعیتی که در خانواده های انگلیسی حاکم اســت تا حدودی جامعه غرب را معرفی می‌کند. از طرفی باید گفت جامعه انگلیس غالباً مذهبی و از مسیحیان پروتستان بوده در حالیکه جوامع دیگر مثل فرانسه و دانمارک که دارای مذهب کاتولیک اســت اوضاعی بهتر از انگلیس ندارد. این امر را باید در بی توجهی مردم اروپا و آمریکا به معیارهای فطرت پسند جستجو کرد.
در حالی که جامعه غرب می‌کوشد تا این معضل را برطرف سازد باید این واقعیت را نیز پذیرفت که در ایران نیز آمار طلاق افزایش یافته اســت. اگر چه هنوز در این مسأله به پای جوامع صنعتی نرسیده‌ایم اما این امر زنگ خطری اســت برای جامعه ما. گرایش عده ای به جاذبه های فرهنگی غرب و ضعف اعتقادی می‌تواند از علل عمده این معضل باشد. متأسفانه جاذبه های فرهنگی غرب به قدری اســت که می‌تواند بسیاری از جوانان ما را از فراگیری اصول اعتقادی اسلامی باز دارد؛ و این امکان هست که خانواده به عنوان نهادی فرهنگ ساز با ارائه الگو های مخالف نهادهای فرهنگ ساز دیگر موجد یک جدال فرهنگی شود. رابطه جنسی خارج از چهارچوب، رابطة غیر رسمی با جنس مخالف، اعتیاد، خشونت‌های بی مورد در خانواده و مداخله دیگری در زندگی خانوادگی از مهم‌ترین علل شناخته شده طلاق در ایران اســت.
اکنون باید گفت حفظ قداست خانواده و پایبندی به اصول عقلانی در زندگی می‌تواند از بروز اختلافات بیهوده و نهایتاً طلاق پیشگیری نماید. وجود چارچوب یا خط قرمزی به نام قداست اســت که می‌تواند مانعی باشد در مقابل روند غیرعقلانی شدن زندگی. در این صورت خانواده تبدیل به محیطی مقدس و سالم شده و بازدهی خود را در جامعه به نمایش خواهد گذاشت و این همان اســت که نظریه پردازان خانواده در غرب به دنبال آن هستند. اما مشکل این اســت که غرب از اسلام احساس خطر کرده در حالیکه این الگوها به طور جامع و کامل در اسلام لحاظ شده.

خانواده در اسلام

چنانچه ذکر شد حکمای اسلامی در بخش حکمت عملی از سه قسم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن سخن به میان آورده‌اند. ایشان به درستی در یافته‌اند که یُزَّکِّیهِم و یُعَلِّمُهُمُ الکِتابِ وَ الحِکمَه به گونه ای نازل شده که تزکیه را بر تعلیم تقدم داده اســت. چرا که تزکیه در حوزه فردی و تعلیم هم در حوزه وفردی و هم در حوزه اجتماعی انجام می‌شود. به همین دلیل اســت که اسلام در امر تزکیه به مسلمانان سفارش بسیار کرده چرا که افراد اگر تزکیه شوندجامعه ای پاک و بدون اشکال خواهیم داشت.
ممکن الخطا بودن انسان و جاذبه لذات دنیوی اعم از حلال و حرام این امر را از عهده همه افراد خارج کرده و تا حدودی محال می‌نماید. اما می‌توان بر تعدادی از اصول پایبندی نمود که اصول قداست خانواده در زمرة آن قرار می‌گیرد.
اسلام خانواده را تربیت نمی‌کند. فرد را تربیت کرده و تربیت فرزندان را در خانواده به عهده زوجین می‌گذارد. در آیات و روایات مکرر از اصول و معیارهای روابط در زندگی خانوادگی سخن به میان آمده و تأکید بسیار بر آن شده اســت. در اینجا بررسی اجمالی آیات و روایات راه را هموار خواهد کرد تا مطلب را در یابیم.

1- حقوق والدین بر فرزندان:

در اسلام برای پدر و مادر حقوقی بر عهده فرزندان اســت و مسلمانان ملزم به رعایت این حقوق در قبال والدین خود هستند. این حقوق گاه در روایات و گاهی نص صریح قرآنی اســت. از جمله آیات قرآن در رابطه با حقوق والدین آیة زیر می‌تواند باشد:
«الّا تعبدوا إلّا إیّاهُ وَ بِالوالِدَینِ إِحسانا إِمّا یَبلُغَنَّّ عِندِکَ الکِبرَ أحَدَهُما أو کِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفٍّ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قَولاً کَرِیماً» (8) وخدای تو حکم فرمود که جز او هیچ کس را نپرستید و دربارة پدر و مادر نیکویی کنید و چنانچه هر دو یا یکی از آن‌ها پیر و سالخورده شوند که موجب رنج و زحمت شما باشند، زنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند مگوئید و کمترین آزار به آن‌ها نرسانید و با ایشان به اکرام و احترام سخن بگویید.
در تفسیر این آیه روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که می‌فرمایند: احسان این اســت که به خوشی با آن‌ها یار باشی و آن‌ها را وانداری که آنچه را که نیاز دارند از تو بخواهند و اگر چه توانگر باشند. (یعنی حوائج آن‌ها را نگفته فراهم کنی) مگر نیست که خداوند عزَّوجلَّ می‌فرماید: به احسان کردن نرسید تا آنچه از آن دوست دارید انفاق کنید. (9) و در ادامه می‌فرمایند: و اما قول خداوند عزوجل اگر چنانکه یکی از آن‌ها یا هر دو نزد تو به دوران پیری رسیدند به آن‌ها اف مگو و با آن‌ها درشتی مکن. یعنی اگر تو را به تنگ آوردند به آن‌ها مگو اف و اگر تو را زدند با آن‌ها درشتی مکن. فرمود:(و به آن‌ها با احترام سخن بگو) یعنی اگر تو را زدند به آن‌ها بگو: خدا شما را بیامرزد، این اســت گفتار کریمانه و محترمانه، فرمود: (از روی مهربانی در برابر آن‌ها زبونی و فروتنی کن) یعنی چشم به آن‌ها خیره مکن و جز با مهر و دلسوزی به آن‌ها نگاه مینداز و آواز خود را بر آواز آن‌ها میفراز، دست بالای دست آن‌ها مدار و بر آن‌ها پیشی مگیر. (10)
در آیه ای به دنبال آیه فوق بازهم خداوند می‌فرماید: «وَ أخفِض لَهُما جِناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَه وَ قُل رَبِّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً» (11) و بر آنان بال فروتنی مهرآمیز بگستر و بگو پروردگارا بر آنان رحمت آور همچنانکه (بر من رحمت آوردند) مرا در کودکی پرورش دادند.
در این آیه دوران کودکی و پستی انسان تذکر داده شده. دورانی که اگر آغوش پر مهر و محبت والدین نبود فرزندان فقط به معجزه ای می‌توانستند خود را از نیستی برهانند. فرزندان با تدبر در این دوران اســت که می‌توانند تا حدودی سختی‌ها و مرارتهایی را که پدر و مادر متحمل شده‌اند دریابند. از طرفی هم بدرفتاری با والدین اســت که اسلام سخت مسلمین را از ارتکاب به این عمل بر حذر داشته و در روایات و آیات آثار سؤ آن را گوشزد می‌کند.
در کنار این مطلب اسلام نیز حقوقی برای فرزندان قائل اســت از جمله انتخاب نام نیکو برای فرزند. شیردادن فرزند طی دو سال متمادی. تربیت و تعلیم و... که مجال بحث بر آن نیست.

2- ارجمندی همسر و خانواده:

اسلام از آن جهت در میان تمام آئین ها و مسالک جایگاه ویژه ای دارد که دستورات خود را مطابق با فطرت انسان، عقل سلیم، و ملاحظه شئون یک زندگی عاقلانه صادر کرده اســت. در این میان همسر و خانوده از نظر دور نیست. هم در آیات و هم در احادیث مردان به رعایت حقوق همسر و فرزندان سفارش شده‌اند هم اهمیت خانواده به مسلمین یادآور می‌شود.
خداوند می‌فرماید «هنَّ لباسٌ لکم و أنتم لباسٌ لهن» (12) زنان لباس عفت و ستر شمایند و شما نیز لباس عفت و ستر آنهائید؛ و همچنین در آیه دیگر: «و عاشِرُوهُنَّ بِالمَعروفِ فَإن کَرَهتُمُوهُنَّ فَعَسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ یَجعَلَ اللهُ فِیهِ خَیراً کَثِیرا» (13) با زنان در زندگانی با انصاف و خوشی رفتار کنید و چنانچه دلپسند شما نباشند (اظهار کراهت نکنید) که چه بسیار چیزهایی که ناپسند شماست و حال آنکه خداوند در آن خیر بسیاری قرار داده اســت.
ضمن دستورات فوق از میان هزاران دستور اسلامی روایات نیز بر این امر تأکید بسیار دارند در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده: سه چیز از نعم دنیاست، اگر چه دنیا را نعیمی نیست: مرکب راهور، زن پارسا و خانه وسیع. (14) و در روایت دیگری باز هم از پیامبر اسلام آمده: نشستن مرد نزد زن و فرزندش در پیشگاه خدای متعال محبوب‌تر اســت از اعتکاف او در مسجد من. (15)
با عنایت به آیات و روایات فوق که به عنوان نمونه نقل شده باید گفت اولین نکته در این مطالب اهمیتی اســت که اسلام به نهاد خانواده داده اســت. عمل به این دستورات خود در بر دارنده فوائد و اثراتی اســت. این اثرات شامل آرامش روانی فردی و اجتماعی، تضمین سلامت و مانیت اجتماعی، تربیت صحیح فرزندان، حفظ ارزش‌های اصیل اسلامی و عفاف و پاکدامنی در خانواده و جامعه اســت.

3- تلاش برای رفاه خانواده:

اسلام بسیار کسب حلال را مورد تأکید قرار داده و در آیات و روایات صریحاً آن را متذکر گردیده اســت. در این نوشته نمی‌توان تمام آنچه را که وارد شده نقل کرد. با این حال اشاره ای گذرا می‌تواند مفید باشد. خداوند فرموده: «یا أیُّهَا النّاسُ کُلوا مِما فِی الأرضِ حَلالَاً طَیِّبا» (16) ای مردم بخورید از هر چه که روی زمین اســت از حلال و طیب آن
پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز فرموده‌اند: هر کس در تلاش برای خانواده خود از طریق روزی حلال باشد، مانند مجاهدی اســت در راه خدا. (17) همچنین امام صادق (ع) می‌فرمایند: در رفتن دنبال تأمین معاش خود کاهلی نورزید، زیرا پدران شما، در پی آن می‌دویدند و به دستش می‌آوردند. (18)
این دستورات اسلام موجب عزت نفس و عدم وابستگی به غیر می‌شود. برای عمل به آن آرامش روانی به همراه دارد و موجب فراغ بال در خانواده و یقیناً دوام و قوام پایه های زندگی خواهد شد. با عمل به این دستورات خانواده در مسیر صحیح خود هدایت خواهد شد و این امر در تربیت فرزندان نیز اثرگذار خواهد بود.

4- امر به ازدواج و تشکیل خانواده:

اسلام نه یهودیت اســت که دنیا طلبی را بیش از آخرت مورد توجه قرار دهد و نه مسیحیت اســت که رهبانیت را برتر از دنیا طلبی بداند. اسلام نهایت اعتدال اســت که فرامینش مطابق فطرت سلیم و عقل استوار ابلاغ گردیده. از همین رهگذر باید گفت امر به ازدواج و تشکیل خانواده در اسلام سفارش بسیار شده تا آنجا که پیامبر اسلام (ص) آن را سنت خود می‌داند. همانطور که شهوت پرستی و ایجاد حرمسرا امری اســت مذموم و نکوهیده، تجرد و تعزب نیز مورد سرزنش قرار گرفته و پیروان اسلام از این امر بر حذر داشته شده‌اند.
خداوند می‌فرماید: «و أنکِحُوا الأیامی مِنکُم وَ الصّالِحیِنَ مِن عِبادِکُم و إمائِکُم إن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه وَ اللهُ واسِعٌ عَلیم» (19) عزبهای خود و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید. اگر تنگدست باشند خدا از فضل و کرم خویش توانگرشان کند که خدا وسعت بخش و داناست.
در روایتی از پیامبر (ص) آمده: از خوشبختی مرد داشتن زن شایسته اســت (20) و در روایت دیگری می‌فرمایند: هر که دوست دارد که پاک و پاکیزه خدا را دیدار کند با همراه داشتن همسری به دیدار خدا برود. (21)
باید گفت ازدواج تحمل و ریاضت اســت برای سازندگی روح و روان و یکی از راه آرامش و سکونت نیز می‌باشد. با ازدواج انسان از حوادث منفی اخلاقی دور خواهد بود و شخصیت اجتماعی او نیز به دنبال این رویدار سرنوشت ساز شکل خواهد گرفت. انسان استقلال اقتصادی و شخصیتی می‌یابد و از تخیلات زندگی دور می‌شود. هدایت این امر در مسیر صحیح خود به تدریج سلامت جامعه را نیز تضمین خواهد کرد.
تمام مشکلات لاینحل جامعه ما بی اطلاعی از دستورات اسلام و یا بی تفاوت بودن نسبت به آن اســت. این بی تفاوتی متأسفانه گاه در میان قشر مذهبی هم دیده شده اســت. علت اصلی این خبط مذموم می‌تواند زیاده خواهی و خودمداری ذاتی انسان باشد. اگر آدمی قدرت عبور از لذات را بدست آورد مسیر پیاده کردن فرامین الهی را هموار خواهد کرد.

نتیجه گیری:

در نهایت باید گفت قداست در خانواده امری ضروری و عقلانی اســت که مایه پایداری و تداوم زندگی هم برای زوجین و هم برای فرزندان خواهد شد. اگر خانواده را نهادی مقدس ندانیم و حرمتی برای آن و برای اعضای آن قائل نشویم زندگی قطعاً رو به اضمحلال و نابودی خواهد رفت. شرایط روحی طاقت فرسا بر خانواده حاکم خواهد شد. فرزندان تربیت غلطی پیدا می‌کنند و اثرات نا مطلوب آن در جامعه آشکار می‌گردد.
جامعه شناسان غربی نیز بیشتر از جامعه به خانواده و به فرد می‌نگرند حال آنکه اسلام و حکمای اسلامی از فرد به جامعه می‌رسند و جامعه نیست مگر افراد. در کل باید گفت نظریات غربی نیز وابسته به مکان و زمان اســت و نمی‌توان آن را با فرهنگ و سنت مکان دیگر و لو این مکان کشور غربی دیگری باشد تطبیق نمود و بر اساس آن عمل کرد. اینجا اسلام اســت که می‌تواند راهگشا باشد زیرا فرامین اسلام الهی و فوق بشری اســت. اینکه جامعه غرب امروز رشد اسلام گرایی را مشاهده کرده و با قوانینی چون منع حجاب و تخریب مساجد سعی در مقابله با آن دارد، ناشی از هراس از هیمنه این آئین قویم اســت.
و اسلام دین جاویدانی اســت که عمل به دستوراتش جز منفعت مادی و معنوی چیزی در بر نخواهد داشت. شاید برخی دستورات از نظر علم امروز پذیرفته نخواهد بود، باید گفت علم امروز در قبال آن عاجز اســت و ناگزیریم تعبداً بپذیریم و عمل کنیم تا با مشاهده آثار آن پی به حکمت این فرامین ببریم. خانواده نیز نهادی اســت که اسلام توجه بسیاری بر آن می‌شود و فرامین زیادی برای قوام و پایداری‌اش صادر شده. تنظیم صحیح این دستورات خود یک نظریه کلی و مفصل خواهد شد که توان اصلاح همه جوامع را خواهد داشت. به شرط عملی ساختن آن.

پی‌نوشت‌ها:

1- زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ج 1، صص 352-353.
2- پولاک، ایران و ایرانیان، ص 143
3- اعزازی، جامعه شناسی خانواده، ص 68
4- همان، ص 74
5- روزن بام، خانواده به منزله ساختاری در مقابل جامعه، ص 33
6- ریترز، نظریة جامعه شناسی در دوران معاصر، ص 191
7- گیدنز، جامعه شناسی، صص 433-434
8- اسرا/23
9- آل عمران/ 92
10- اصول کافی، ج 4، صص 465-466
11- اسرا/ 24
12- بقره/187
13- نساء/ 19
14- مکارم الأخلاق، ص 125
15- میزان الحکمه، ج 3، ح ۲۵۴
16- بقره/168
17- جامع السعادات، ج 2، ص 178
18- میزان الحکمه، ج 7، ح 17636
19- نور/32
20- اصول کافی، ج 5، ص 337، ح 4.
21- وسائل الشیعة، ج 20، ص 18

منابع:
1- قرآن کریم
2- اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1385
3- روزن بام، هایدی، خانواده به منزله ساختاری در مقابل جامعه، ترجمه محمدصادق مهدوی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1363
4- پولاک، ادوارد یاکوب، ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، 1361
5- ریترز، جورج، نظریة جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، 1385
6- زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، تهران: امیرکبیر، 1388
7- کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، چ ۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق
8- گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، تهران، نشر نی، 1382
9- محمدی ری شهری، محمد، میزان الجکمه، قم، انتشارات درالحدیث، 1386
10- نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، انتشارات الزهرا، 1363 ه ش
11- حر عاملی، شیخ محمد بن حسن، وسایل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ه ق.
12- طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412 ق.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

مصرف و مصرف‌گرایی از منظر اسلام و جامعه‌شناسی …مصرف و مصرف‌گرایی از منظر اسلام و جامعه‌شناسی اقتصادی چکیده مصرف و مصرف‌گرایی خانواده از منظر قرآن خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون، به عنون اصلی‏ترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و اقتدار علمی در اندیشه سیاسی اسلام بخش اول جایگاه …چکیده در اندیشه سیاسی اسلام اصل حفظ عزت مسلمانان و نفی سلطه بیگانگان از اهمیت بخش اول بررسی تطبیقی مفهوم شادی و نشاط از دیدگاه اسلام و تبسّم وگشادهرویی نیز از نشانه های شادی و آیه ای از آیات خداوندی است از حضرت امام علیع نقد و بررسی مبانی فکری فمینیسم از منظر آیات و …نقد و بررسی مبانی فکری فمینیسم از منظر آیات و روایات کریمه گل گلیحجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایاتحجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایات جوانی از انصار، در مدینه با زنی برخورد کرداسلام و مسأله تعلیم و تربیتاشاره مطالعات و تحقیقات علمای تعلیم و تربیت نشان از اهمیت و جایگاه فوق‌العاده امر آیین ‌روزه‌داری پیش از‌ دین اسلامجام جم آنلاین به تصریح قرآن کریم ، روزه بر پیروان ادیان آسمانی قبل از اسلام نیز واجب نگاهی انتقادی به نظریه رؤیاهای رسولانه از منظر …نگاهی انتقادی به نظریه رؤیاهای رسولانه از منظر پدیدار‌شناختی و هرمنوتیکی توضیحاتنگاهی به شخصیت و حقوق زن در اسلام و سایر ملل …نگاهی به شخصیت و حقوق زن در اسلام و سایر ملل چکیده در این نوشتار، نویسنده شمه‌ای از


ادامه مطلب ...

نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست؟

[ad_1]

کودکى در سر سفره قاشق برمى ‏دارد، آن را پر از غذا مى ‏کند و به سر و صورت و لباس‌ هاى خود مى‏ ریزد. مادرش ناراحت مى‏شود و قاشق را از او مى ‏گیرد تا خود غذا به دهان او بگذارد، امّا کودک ابراز ناراحتی می کند و با تمام وجود می گوید: من اگر مستقل باشم و قاشق در دست خودم باشد، حتی اگر سر و صورت و لباسم را خراب کنم، بهتر اسـت تا اینکه وابسته به تو باشم و تو غذا را در دهان من بگذاری.

فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان

کشورهای صهیونیست

در تاریخ اسلام داریم که مسلمانان که در دهه اول بعثت (شاید به خاطر بت های بسیاری که در کعبه بود)، عبادات خود را به سوی بیت المقدّس انجام می دادند، بعد از هجرت به مدینه مورد نیش زبان و کنایه یهودیان قرار گرفتند که شما به سوی قبله ما نماز می خوانید، پس استقلال ندارید!
پیامبر (صلی ‌الله علیه‌ واله ‌وسلم) از این کنایه ها ناراحت می شد و به اطراف آسمان می نگریست و گویا منتظر وحی بود تا اینکه دستور آمد از این پس به سوی مسجدالحرام نماز بخوانید و قبله مستقل داشته باشید تا یهودیان بر شما حجّت و منّتی نداشته باشند و شما را دنباله روی خود ندانند: «لئلّایکون اللناس علیکم حُجة» (سوره بقره، آیه 150)
در جای جای قرآن کریم، این تذکر مشهود اسـت که مراقب ارتباط هایمان با بیگانگان باشیم. در ادامه نمونه هایی را تقدیم می کنیم ....

کافران را دوست و سرپرست خود نگیرید

پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به قدرى مراقب این موضوع بود که در جنگ احد  هنگامى که سیصد نفر از یهودیان براى همکارى با مسلمانان در برابر مشرکان اعلام آمادگى کردند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آنها را از نیمه راه باز گرداند و کمک آنها را نپذیرفت، در حالى که این عدد در نبرد احد مى توانست نقش مؤ ثرى داشته باشد، چرا! زیرا هیچ بعید نبود که آنها در لحظات حساس جنگ با دشمن همکارى کنند و باقیمانده ارتش ‍ اسلام را نیز از بین ببرند. (تفسیر نمونه)

«لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فی‏ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصیر» (ال عمران- 28 )
 افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند، و هرکس چنین کند هیچ رابطه‏ای با خدا ندارد (و پیوند او بکلی از خدا گسسته می‏شود)، مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به ‏خاطر هدف‌ های مهم ‏تری تقیه کنید) خداوند شما را از (نا فرمانی) خود بر حذر می‏دارد، و بازگشت (شما) به سوی خداست.
عزت و ذلت  و تمام خیرات به دست خدا اسـت و در این آیه مؤمنان را از دوستی با کافران  شدیداً نهی می‏کند.
این آیه در زمانی نازل شد که روابطی در میان مسلمانان و مشرکان با یهود و نصاری وجود داشت و چون ادامه این ارتباط، برای مسلمین زیانبار بود مسلمانان از این کار نهی شدند.
این آیه در واقع یک درس مهم سیاسی اجتماعی به مسلمانان می‏دهد که بیگانگان را به عنوان دوست و حامی و یار و یاور هرگز نپذیرند، و فریب سخنان جذاب و اظهار محبت ‌های به ظاهر صمیمانه آنها را نخورند، زیرا ضربه‏ های سنگینی که در طول تاریخ بر افراد با ایمان و با هدف واقع شده در بسیاری از موارد از این رهگذر بوده اسـت.
اگر ما کفار  را اولیای خود بگیریم خواه ناخواه با آنان امتزاج روحی پیدا کرده‏ ایم، امتزاج روحی هم ما را می‌ کشاند به اینکه رام آنان شویم، و از اخلاق و سایر شئون حیاتی آنان متاثر گردیم (زیرا که نفس انسانی خوپذیر اسـت) 
تاریخچه استعمار می‏گوید: همیشه ظالمان استثمارگر در لباس دوستی و دلسوزی و عمران و آبادی ظاهر شده‌‏اند و هنگامیکه جای پای خود را محکم می‏ کردند بی رحمانه بر آن جامعه می ‏تاختند و همه چیز آنها را به یغما می ‏بردند.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (مائده، 51)
ای کسانی که ایمان آورده اید! یهود و نصاری را ولّی ( و دوست و تکیه گاه خود) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمی کند.

تکیه بر بیگانه  گرچه در شان نزول آیات فوق سخن از دو نفر یعنى عبادة بن صامت و عبد الله بن ابى در میان آمده ولى جاى تردید نیست که اینها فقط به عنوان دو شخص تاریخى مورد نظر نیستند، بلکه نماینده دو مکتب فکرى و اجتماعى مى باشند، یک مکتب مى گوید از بیگانه باید برید و زمام کار خود را به دست او نداد و به کمکهاى او اطمینان نکرد. دیگرى مى گوید: در این دنیاى پرغوغا، هر شخص و ملتى تکیه گاهى مى خواهد، و گاهى مصلحت ایجاب مى کند که این تکیه گاه از میان بیگانگان انتخاب شود، دوستى آنها با ارزش اسـت و روزى ثمر بخش ‍ خواهد بود.

قرآن، مسلمانان را از همکارى با یهود و نصارى  بشدت برحذر مى‏ دارد، نخست مى‏ گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، یهود و نصارى را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ).
یعنى ایمان به خدا  ایجاب مى ‏کند که به خاطر جلب منافع مادى با آنها همکارى نکنید، سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهى را بیان کرده، مى ‏گوید: «هر یک از آن دو طایفه، دوست و هم ‏پیمان هم‏ مسلکان خود هستند» (بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ) یعنى، تا زمانى که منافع خودشان و دوستانشان مطرح اسـت، هرگز به شما نمى ‏پردازند.
روى این جهت، «هر کس از شما طرح دوستى و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیم بندى اجتماعى و مذهبى جزء آنها محسوب خواهد شد» (وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ). و شک نیست که «خداوند چنین افراد ستمگرى را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه مى ‏کنند، هدایت نخواهد کرد» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
تکیه بر بیگانه  گرچه در شان نزول آیات فوق سخن از دو نفر یعنى عبادة بن صامت و عبد الله بن ابى در میان آمده ولى جاى تردید نیست که اینها فقط به عنوان دو شخص تاریخى مورد نظر نیستند، بلکه نماینده دو مکتب فکرى و اجتماعى مى باشند، یک مکتب مى گوید از بیگانه باید برید و زمام کار خود را به دست او نداد و به کمکهاى او اطمینان نکرد. دیگرى مى گوید: در این دنیاى پرغوغا، هر شخص و ملتى تکیه گاهى مى خواهد، و گاهى مصلحت ایجاب مى کند که این تکیه گاه از میان بیگانگان انتخاب شود، دوستى آنها با ارزش اسـت و روزى ثمر بخش ‍ خواهد بود. 

قرآن کدام مکتب را بر می گزیند؟

قرآن مکتب دوم را به شدت مى کوبد و مسلمانان را از این طرز تفکر با صراحت و تاکید برحذر مى دارد، اما متاسفانه بعضى از مسلمانان ، این فرمان بزرگ قرآن را به دست فراموشى سپردند و تکیه گاه هائى از میان بیگانگان براى خود انتخاب نمودند و تاریخ نشان مى دهد که بسیارى از بدبختی هاى مسلمین  از همین جا سرچشمه گرفته اسـت ! 
اندلس تابلو زنده اى براى این موضوع اسـت و نشان مى دهد که چگونه مسلمانان به نیروى خود درخشان ترین تمدن ها را در

تاریخچه استعمار می‏گوید: همیشه ظالمان استثمارگر در لباس دوستی و دلسوزی و عمران و آبادی ظاهر شده‌‏اند و هنگامیکه جای پای خود را محکم می‏ کردند بی رحمانه بر آن جامعه می ‏تاختند و همه چیز آنها را به یغما می ‏بردند.

اندلس دیروز و اسپانیاى امروز به وجود آوردند، اما به خاطر تکیه کردن بر بیگانه چه آسان آن را از دست دادند. 
امپراطور عظیم عثمانى که در مدت کوتاهى همانند برف در فصل تابستان به کلى آب شد، شاهد دیگرى بر این مدعا اسـت، در تاریخ معاصر نیز ضربه هائى که مسلمانان به خاطر انحراف از این مکتب خورده اند کم نیست، اما تعجب در این اسـت که چگونه هنوز بیدار نشده ایم ! 
در هر حال بیگانه، بیگانه اسـت و اگر یک روز منافع مشترکى با ما داشته باشد و در گام هاى محدودى همکارى کند سرانجام در لحظات حساس نه تنها حساب خود را جدا مى کند، بلکه ضربه هاى کارى نیز به ما مى زند، امروز مسلمانان باید بیش از هر وقت به این نداى قرآن گوش ‍ دهند و جز به نیروى خود تکیه نکنند. پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به قدرى مراقب این موضوع بود که در جنگ احد  هنگامى که سیصد نفر از یهودیان براى همکارى با مسلمانان در برابر مشرکان اعلام آمادگى کردند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آنها را از نیمه راه باز گرداند و کمک آنها را نپذیرفت، در حالى که این عدد در نبرد احد مى توانست نقش مؤ ثرى داشته باشد، چرا! زیرا هیچ بعید نبود که آنها در لحظات حساس جنگ با دشمن همکارى کنند و باقیمانده ارتش ‍ اسلام را نیز از بین ببرند. (تفسیر نمونه)


منابع:
تفسیر المیزان
تفسیر نمونه
کتاب قرآن و عصر ما؛ نوشته حجت الاسلام قرائتی
بیانات حجت الاسلام قرائتی؛ درس هایی از قرآن

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست؟کودکى در سر سفره قاشق برمى دارد، آن را پر از غذا مى کند و به سر و صورت و لباس هاى خود مى پرسش و پاسخ نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست است، پس رابطه با حفظ در سر سفره تولی و تبری چیست؟ پایگاه اطلاع رسانی مسجد …تولیوتبریچیست؟ فکری، استرس و نگرانی چیست شما، کفر را بر ایمان نظر اسلام در رابطه با پرسش و پاسخ حجت الاسلام قرائتی نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست؟ چرا در دنیا دولتى چیست؟ چرا بعضى با مقالات قرآنی نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر چیست؟ کودکى در سر سفره قاشق برمى دارد، آن را پر از حقوق زن در اسلام حقوق زن در اسلام نظر اسلام در رابطه با کشورهاى و انضباط به یک کودک نوپا چیست جوابهای من اسلام دین و تکنولوژی چه رابطه ای با … پیشرفت غرب در چیست؟اگر اسلام عیبی نظر خودم با در رابطه با نظر اسلام در مورد جنگ چیست؟ نظر اسلام در نظر اسلام در مورد جنگ چیست پس چون با کسانى که کفر ورزیده‏اند وبـــــــلاگ قـــــــــرآن وعـــــــترت فضیلت غسل جمعه نظر اسلام در رابطه با کشورهاى کفر نظر قرآن، رابطه رهبر با چیست؟ مرحوم شیخ طوسی در سحر از نظر شیعه چیست؟ چگونه می توان آنرا باطل کرد نظر علمای شیعه در رابطه با سحر چیست و چگونه می توان آنرا از نظر اسلام در بسیاری


ادامه مطلب ...

رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلام

[ad_1]
بررسی رابطه‌ی بین زوجین در منابع اسلامی
در مکاتب متفاوت حقوقی، بررسی رابطه‌ی حقوق و اخلاق و دادوستدهای میان آن دو، مطلبی اساسی و پُردامنه اسـت و توجه بسیاری از اندیشمندان و صاحب‌نظران را به خود معطوف داشته اسـت. در علم حقوق، هنگام سؤال از پیوست و ملازمه‌ی حقوق و اخلاق با یکدیگر، سه رویکرد متفاوت مطرح مشاهده می‌شود. برخی، حقوق و اخلاق را دو مقوله‌ی متباین از یکدیگر می‌دانند، برای هر یک قلمرو خاصی قائل‌اند و هیچ رابطه‌ی منطقی بین آن‌ها متصور نیستند.
این دسته از حقوق‌دانان سخت تلاش کرده‌اند که علم حقوق را از سایر علوم، به ویژه علم اخلاق، پالایش کنند. در دو رویکرد دیگر، بر پیوند وثیق بین قواعد حقوقی و اخلاقی تأکید شده اسـت؛ با این تفاوت که در نظر گروهی، حقوق و اخلاق با یکدیگر اتحاد دارد و حقوق، جزئی از اخلاق تلقی می‌شود که هویتی مستقل ندارد. اما در نظر گروه دیگری از این حقوق‌دانان، هر یک از حقوق و اخلاق، دارای هویتی مستقل هستند، ولی با یکدیگر در تعامل‌اند و بر هم اثر می‌گذارند.
این دیدگاه، هر نظام حقوقی را نیازمند یک نظام اخلاقی می‌داند که همگام با آن حرکت می‌کند. حقوق و اخلاق در اسلام، علی‌رغم آنکه دو نظام مستقل هستند، ارتباط عمیقی با هم دارند. به طوری که در دیدگاه اسلام، در بسیاری از موارد، استیفای حق تنها با مراعات شروطی اخلاقی جایز شمرده می‌شود و در حقیقت، بر ملاحظات اخلاقی متوقف اسـت.
در حوزه‌ی حقوق و تکالیف خانوادگی، به دلیل اهمیت و جایگاه خاص خانواده در دیدگاه اسلام، برای استیفا و انجام هر نوع حق و تکلیفی، دستورات اخلاقی وارد شده اسـت. این رویکرد، نقطه‌ی قوت و امتیاز تعریف خانواده در دیدگاه اسلام نسبت به رویکردهای دیگر اسـت. در واقع خانواده در این دیدگاه با هدف محبت‌ورزی و رسیدن به آرامش تشکیل می‌شود و راه تحقق این هدف، به طور قطع، در حکومت، اخلاق‌مداری در گستره‌ی روابط خانوادگی اسـت.
«اخلاق» را می‌توان در رویکردهای متفاوتی تعریف و تحدید نمود. بر این اساس، در آرای گوناگون، میزان شمول «اخلاق‌مداری» در عرصه‌های مختلف حیات بشر، اعم از اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و فردی، متفاوت اسـت. در رویکرد اسلامی، «اخلاق‌مداری» از مفاهیم بنیادین و ضروریِ زندگی انسان به شمار می‌رود و تمامی تعاملات اجتماعی و حالات فردیِ وی را شامل می‌شود.
به طور کلی، می‌توان اذعان داشت یکی از ارکان و اهداف مهم دین، اخلاق اسـت. مقصود از تمام معارف دینی و انجام مناسک و شعائر، ایجاد تحول اخلاقی در انسان اسـت. هنگامی که به آموزه‌های دین مبین اسلام نظر می‌افکنیم، درمی‌یابیم که تأکیدات قرآن کریم، انبیای الهی و ائمه‌ی اطهار (علیه السلام) بر غایات و ثمرات اخلاقی؛ بیانگر ارزش بی‌همتای عنصر اخلاق در میان دیگر عناصر دینی اسـت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تأکید بر اهمیت عنصر اخلاق در تمامی دستورات دین اسلام فرمود: «اِنّی بُعِثْتُ ِلاُتَمِمَ مَکارِمَ الاَخْلاق،[1]همانا من برای کامل کردن کرامت‌های اخلاقی مبعوث شده‌ام.»
همچنین منظور از «تکالیف زوجین در خانواده» مجموعه‌ای از اوامر و فرامین الهی اسـت که بر عهده‌ی زن و مرد در درون نهاد خانواده و در تعامل با یکدیگر و فرزندان گذاشته شده اسـت. این تکالیف در دیدگاه اسلام با طبیعت و تکوین جسمانی زن و مرد پیوند دارد. این اصل را می‌توان از وجود کارکردهای اجتماعی و خانوادگی متفاوت زن و مرد در آموزه‌های اسلامی دریافت نمود. در واقع «جنسیت»، به عنوان یکی از مهم‌ترین ممیّزات طبیعی انسان‌ها، در زمره‌ی ارکان تعیین‌کننده‌ی حقوق و تکالیف زوجین به شمار می‌رود و اساساً دلیل طبیعی و بنیادین تشکیل نهادی به نام خانواده را می‌توان تمایز جنسی انسان‌ها دانست. این تمایز سبب می‌شود، با تقسیم کاری مبتنی بر جنسیت میان زوجین، اولاً وحدت را در خانواده محقق نمود، ثانیاً از هر یک از اعضای خانواده متناسب با مهارت و طبیعت وی انتظار انجام تکلیف داشت و این گونه تکلیف ملایطاق را از عهده‌ی افراد برداشت و ثالثاً با استفاده‌ی درست و بهینه از قدرت و اندیشه از زن و مرد، اهداف خانواده را جامه‌ی عمل پوشانید.
این حقیقت که «در یک مجموعه‌ی هماهنگ، هیچ‌گاه همه‌ی اعضا نمی‌توانند مسئولیتی همانند و مشابه یکدیگر داشته باشند» مورد تأیید هر انسان اندیشمندی اسـت. بنابراین دین اسلام، بر مبنای همین اصل ساده و در عین حال اساسی و بنیادین، روابط زن و مرد را در خانواده تنظیم نموده اسـت و در کنار آن از هر یک از آن دو، در جهت زیبایی و تداوم روابط زناشویی، خواستار التزام به اصول اخلاقی در حین انجام تکالیف شده اسـت. در تعالیم اسلامی، در تمامی مراحل تشکیل خانواده، از مرحله‌ی انتخاب همسر تا انجام مراسم خواستگاری و پس از آن در طول زندگی مشترک زوجین و حتی اقدام به انحلال خانواده، توصیه‌های اخلاقی متعددی وجود دارد.
از بنیادی‌ترین و مهم‌ترین اصول اخلاقی دین اسلام در خانواده و اجتماع، که در آیه‌ی 19 سوره‌ی مبارکه‌ی نساء بیان شده، اصل «معاشرت به معروف» اسـت. این اصل، که بر رفتار حقوقی و اخلاقی شوهر در خانواده حکومت دارد، یک انقلاب معرفتی پیرامون جایگاه زن در اجتماعِ صدر اسلام به شمار می‌رود.
آیه‌ی مذکور از دو جهت به حمایت جدی از گروه زنان در جامعه و خانواده اقدام نموده اسـت. از یک سو، جنبه‌ی سلبی دارد و برای زدودن دو سنت جاهلی عرب در مورد زن مطرح شده اسـت و از سوی دیگر، با لحنی آمرانه و ایجابی، توصیه‌ی اخلاقی «حسن معاشرت» را بیان کرده و در صدد نهادینه کردن رفتار مناسب و انسانی با زن در خانواده و جامعه اسـت. در این آیه، خداوند به مردان، که دارای حق طلاق هستند، توصیه می‌کند تا حد امکان، معاشرت به معروف و رفتار شایسته را ترک نکنید و نیز در شرایط ناخوشایند، فوراً تصمیم به جدایی یا بدرفتاری نگیرید و تا آنجا که قدرت دارید، مدارا کنید.
همچنین توصیه‌های دیگری مبنی بر اخلاق‌مداری در خانواده در روایات بسیاری از معصومین (علیهم السلام) به صور مختلف به زنان و مردان صورت گرفته اسـت. برای مثال، سفارشات فراوانی مبنی بر اکرام و بزرگداشت همسر،[2] بسیار مهربانی کردن و سازش و الفت با همسر،[3] عذرپذیری و عذرخواهی در هنگام بروز خطاها و چشم‌پوشی در برابر خطاهای همسر،[4] عدم آزار زبانی یکدیگر در خانواده،[5] نهی از نگاه غضب‌آلود به همسر[6] و... به هر یک از زن و مرد مطرح شده اسـت و حتی در مرحله‌ای بالاتر از توصیه به مهربانی کردن و خوش‌خلقی زوجین با یکدیگر، دین اسلام هر یک از زن و مرد را به صبر در برابر بدخلقیِ دیگری دعوت می‌نماید و برای صابرینِ در برابر همسر بداخلاق، اجر و پاداش بسیار زیادی را وعده می‌دهد.[7]
علاوه بر توصیه به این اصول کلی اخلاقی، مصادیقی از اخلاق‌مداری در خانواده به طور خاص در رابطه با انجام برخی تکالیف و مناسبات زوجین مانند نفقه، مهریه، اجرت شیردهی، روابط جنسی و انحلال ازدواج در منابع اسلامی وارد شده اسـت.
در قرآن کریم، ریاست خانواده به مرد واگذار شده اسـت. این واگذاری در آیه‌ی 34 سوره‌ی نساء با تکلیف پرداخت نفقه یا «تأمین نیازهای متعارف خانواده» توسط مرد و توانایی بیشتر او در این حوزه پیوند داده شده اسـت. انجام این تکلیف در روایات اسلامی با التزام به اخلاقیاتی همراه شده اسـت، مانند آنکه نفقه باید با شأن زن و نیازهای وی متناسب باشد؛[8] به این معنا که زن در منزل شوهر احساس محرومیت و سرخوردگی نداشته باشد و با سرزندگی، نشاط و آرامش خاطر به مدیریت داخلی منزل اقدام کند. همچنین در آیاتی از قرآن کریم، به مردان تصریح می‌شود که با رعایت «اصل معروف» یعنی به شایستگی و نیکویی به تأمین خوراک و پوشاک زنان اقدام کنند (مانند آیه‌ی 233 سوره‌ی مبارکه‌ی بقره). در واقع، رعایت این اصل کنایه از پرداخت نفقه همراه با رعایت خوش‌اخلاقی، خوش‌زبانی، گشاده‌دستی و بدون منت از سوی مرد اسـت.
اما موضوع نفقه به همین جا ختم نمی‌شود؛ اسلام در حوزه‌ی دریافت نفقه توسط زن نیز توصیه به رعایت اخلاق می‌کند. در روایات اسلامی، سپاس‌گزاری از همسر در هنگام وفور نعمت و رضایت‌مندی و سازش با همسر در هنگام تنگ‌دستیِ وی از ارزش‌های مورد تأکید برای زنان در خانواده به شمار می‌روند. امام صادق (علیه السلام) در این باره می‌فرماید: «از بهترین زنان شما کسی اسـت که هنگامی که نعمتی به او می‌رسد شکرگزار باشد و هنگامی که نعمتی از او سلب می‌شود، راضی باشد.» در روایات متعدد دیگری نیز زنان از نهادن مسئولیت‌های خارج از توان بر دوش مرد و نیز شکایت از همسر در غیاب او نهی شده[9] و به این شیوه دعوت به رعایت حسن اخلاق شده‌اند.
بنابراین می‌توان اذعان داشت در حالی که مرد در پرداخت نفقه‌ی همسر خویش دعوت به تلاش هرچه بیشتر و رسیدگی شایسته به امور خانواده شده، زن نیز به صبر و سازش با وی در هنگام تنگ‌دستی و شرایط سخت زندگی زناشویی و التزام به میانه‌روی و قناعت توصیه شده اسـت و این گونه، بر همکاری و وحدت هرچه بیشتر زوجین تأکید شده اسـت.
یکی از مهم‌ترین مصادیق اخلاق در خانواده، که رعایت آن به زنان توصیه شده اسـت و با موقعیت اشتغال و تحصیل زنان در عصر حاضر نیز کاملاً همخوانی دارد، توصیه به زنانی اسـت که در اقتصاد خانواده ایفای نقش می‌نمایند. در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، زن از منت گذاشتن بر همسر در امور مالی نهی شده اسـت. ایشان می‌فرمایند: «اگر زنى همه‌ی زر و سیم زمین را به خانه‌ی شوهر برد و روزى بر او منت نهد... اعمال خیرش نابود شود، مگر آنکه توبه کند و از شوهر عذر بخواهد» و نیز در این باره فرموده‌اند: «زنى که از روى منت گذاشتن به شوهرش بگوید: تو از مال من مى‏خورى، اگر همه‌ی مالش را در راه خدا صدقه دهد، از او پذیرفته نگردد تا وقتى که شوهرش از او راضى گردد.»[10]
در این فرمایشات، زن به اجتناب از منت گذاشتن بر همسر، که نوعی آزار زبانی به شمار می‌رود، ملزم شده اسـت. زن در رابطه با تأمین اقتصادی خانواده و حتی کمک به شوهر در این باره وظیفه‌ای بر دوش ندارد؛ اما اگر زنی به دلیل شرایط زندگی مشترکش یا با تمایل خود به این عرصه وارد شد، بنا بر توصیه‌ی اسلام، می‌بایست از تخریب شخصیت مرد و شکست عزت نفس وی به طور جدی اجتناب کند. در حقیقت، ارزشمندی کمک مالی زن به خانواده صرفاً در گرو رعایت چنین ملاحظات اخلاقی اسـت.
علاوه بر پرداخت نفقه، که از مهم‌ترین تکالیف مرد در خانواده به شمار می‌رود، وظیفه‌ی پرداخت‌های مالی دیگری چون مهریه، اجرت شیردهی و اجرت‌المثل کارهای منزل نیز بر عهده‌ی مرد قرار داده شده اسـت. در واقع، مهم‌ترین تکالیف مرد در خانواده از دیدگاه اسلام را می‌توان حمایت‌های مالی وی از زوجه دانست. تجویز چنین تکالیفی ارتباط مستقیمی با تکالیف زن دارد؛ بدین معنا که در رویکرد اسلامی به خانواده، حمایت‌های مالی از زن در راستای تکالیفی اسـت که طبیعت وی بر دوش او قرار داده اسـت. تکالیفی چون بارداری، زایش، شیردهی، تربیت نسل و ایجاد سکون و آرامش در فضای خانواده که امکان فعالیت‌های اقتصادی را برای زن به طور مؤثری کاهش می‌دهند. تکالیف زن در خانواده عمدتاً در دو مفهوم «همسری» و «مادری»، که مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و وظایف را شامل می‌شوند، ظهور و بروز می‌یابند و به واقع، بقا و سلامت خانواده را در گرو خویش دارند.
پرداخت پسندیده‌ی مهریه توسط زوج نیز مورد تأکید کلام وحی اسـت. این ملازمات اخلاقی را می‌توان با تأمل در مفهوم واژگان قرآنیِ معادل مهریه، که «نِحله» و «صَدُقات» هستند، دریافت نمود. آیه‌ی 4 سوره‌ی مبارکه‌ی نساء می‌فرماید: «وَ آتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَه‌ی و مهریه‌ی زنان را به عنوان هدیه‌ای از روی طیب خاطر به ایشان بدهید.» این دو واژه معانی «پرداخت داوطلبانه»، «بخشش بلاعوض و با طیب خاطر» و «صداقت در پرداخت» را در بر دارند[11] که همگی، بر خلاف آنچه هم‌اکنون در جوامع اسلام به ویژه جامعه‌ی ایرانی جریان دارد، مبیّن نوعی دعوت به اخلاق‌مداری در پرداخت مهریه هستند. دعوت مردان به پرداخت مهریه با رضایت خاطر البته منوط به نگرش و خواسته‌های دختران در این باره اسـت. هنگامی که مردی در قبول میزان سنگین و غیر متعارف مهریه تحت فشار قرار گیرد، انتظار رعایت اخلاق در پرداخت آن امری نامعقول اسـت. در دیدگاه اسلام، که اصل مهریه را قرار داده اسـت، این بحث روان‌شناختی کاملاً لحاظ شده اسـت؛ چرا که به زنان دعوت می‌کند برای ارزشمندی و عزت نفس بیشتر، میزان کافی و معقولی برای مهریه پیشنهاد دهند و حتی در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اسـت که «هر زنى که مهریه‌اش را به شوهرش ببخشد، به هر مثقالى از طلا که بخشیده ثواب آزاد کردن یک بنده اسـت در راه خدا» و ایشان همچنین، این گروه از زنان را در زمره‌ی کسانی دانسته‌اند که عذاب قبر از آنان برداشته می‌شود.[12] البته در نظر گرفتن اقتضائات زمانی و مکانی در برداشت از احکام از ویژگی‌های فقه پویای شیعه اسـت و باید مفاسد و مصالح هر توصیه را در نظر گرفت.
اگر مفاسد بخشش مهریه از نظر تأثیری که بر زندگی و آینده‌ی خانم دارد بیش از منافع آن باشد، توصیه به بخشش نمی‌شود. در حقیقت، این روایات و امثال آن در راستای خروج تأسیس حقوقی مهریه، که به عنوان حمایتی جدی از زن قرار داده شده اسـت، از حالتی معامله‌گرانه و غیراخلاقی اسـت. همچنین، آیه‌ی 6 سوره‌ی مبارکه‌ی طلاق به بحث شیردهی طفل و دعوت به رعایت اصل مشورت و تأکید بر اخلاق‌مداری اشاره دارد و این گونه اقدام به تسهیل روابط زوجین در این باره نموده اسـت.
دعوت به رعایت الزامات اخلاقی در دیدگاه اسلام منحصر به روابط مالی زوجین در خانواده نیست، بلکه تمامی روابط اساسی در خانواده را مورد نظر دارد. یکی از کارکردهای خانواده ارضای مشروع نیاز جنسی زوجین اسـت و در تمتع جنسی، که حق مشترک زن و شوهر اسـت، هر دو در برابر دیگری مسئولیت دارند.
در دیدگاه اسلام، به دلیل آنکه رابطه‌ی جنسی زن و شوهر بر میزان استحکام نهاد خانواده و گسترش عفت جنسی در جامعه تأثیری انکارناپذیر دارد، علاوه بر تأکید بر حق جنسی زوجین، آموزه‌هایی با محوریت اصول اخلاقی وارد شده اسـت تا تمامی ظرفیت‌های این موضوع چه از حیث مادی و جسمی و چه از حیث روحی و عاطفی بارور گردد؛ چرا که تنها با رعایت این اصول اسـت که رابطه‌ی جنسی زوجین می‌تواند نقش بی‌بدیل خویش در استحکام بنیاد خانواده را به تمام معنا تحقق بخشد. چنین رابطه‌ای تأثیرات شگرفی در طهارت جسم و روح افراد جامعه خواهد داشت و می‌تواند در کنار التزام به ارزش‌هایی همچون حفظ حجاب و حدود شرعی روابط زن و مرد در اجتماع، به سلامت جنسی و اخلاقی جامعه بینجامد.
توجه دین مبین اسلام به مسئله‌ی روابط جنسی زوجین تا بدانجاست که در امر ازدواج، که ابهام و نقص در امور مالی همچون عدم تعیین مهریه یا ناتوانی مالی مرد در اداره‌ی امور زندگی از موجبات فسخ نکاح قلمداد نمی‌شود، ناتوانی هر یک از زوجین در برقراری رابطه‌ی جنسی، در برخی موارد می‌تواند حق فسخ نکاح را برای طرف مقابل به دنبال داشته باشد.[13] بر این اساس، قانون‌گذار کشور ما با تبعیت از احکام شرعی، در ضمن مواد 1122 تا 1132 قانون مدنی، ابعاد حقوقی این موضوع را به تفصیل بیان نموده اسـت.
مصادیق اخلاق‌مداری در رابطه‌ی جنسی زوجین، با توجه به نیازهای متفاوت زن و مرد در این حوزه، در روایات اسلامی بیان گردیده اسـت و نیز در این بیانات، به وضوح بر تأثیر کیفیت این رابطه بر حفظ عفت و دوری از فساد جنسی تأکید شده اسـت.[14]
نقطه‌ی اوج تعالیم اسلام در موضوع حکومت اخلاق‌مداری بر روابط خانوادگی را می‌توان در توصیه‌های مکرر قرآن کریم در بحث انحلال خانواده دانست، جایی که زن و شوهر اغلب به حد انزجار و نفرت از یکدیگر رسیده‌اند و مسیر جدایی از یکدیگر را دنبال می‌کنند نیز به توصیه‌ی دین اسلام باید احترام به شخصیت و اعاده‌ی حقوق حقه‌ی یکدیگر را مورد نظر قرار دهند و با رعایت اصل معروف جدا شوند. قرآن کریم، در بحث طلاق؛ دو توصیه‌ی بنیادین ارائه داده اسـت (آیات 229 و 231 سوره‌ی مبارکه‌ی بقره)؛ می‌فرماید یا «زندگی با شایستگی و همراه با ادای حقوق» یا «طلاق با احسان و نیکی». پس بحثی با عنوان «سوختن و ساختن» مورد تأیید دین اخلاق‌محور اسلام نیست. هرچند همان گونه که گفته شد، برای هر یک از زن و مردی که صبر بر مصائب را (به اختیار و آگاهی) پیشه‌ی خود سازند، اجر و پاداش بسیار زیادی وعده داده شده اسـت. علاوه بر آن، در دیدگاه اسلام، شخصیت انسان‌ها دارای حرمت ذاتی اسـت و این احترام نباید حتی در زمان بروز اختلافات و جدایی نیز شکسته شود.
نتیجه آنکه دین اسلام در راستای هدف والایی که برای تشکیل خانواده نهاده اسـت، هر یک از زوجین را به فراخور تکالیفی که در قبال یکدیگر بر عهده دارند، دعوت به رعایت ادب، اخلاق و مهرورزی نموده اسـت و این توصیه‌ها از آیات قرآن کریم و روایات ائمه‌ی اطهار قابل دریافت اسـت.

پی نوشت ها :

[1]. مجلسی،‏ بحار الأنوار، ج 67، ص 372.
[2]. همان، ص 354 و ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه‏، ج 5، ص 621.
[3]. ابن أبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیه، ج 1، ص 183 و ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ترجمه‌ی غفاری و بلاغی، ج 5، ص 19.
[4]. ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه ، ج 3، ص 391.
[5]. همان، ج 4، ص 14.
[6]. نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 14، ص 240.
[7]. همان، ص 245 و طبرسی‏، مکارم الأخلاق، ص 213.
[8]. نجفی، جواهرالکلام، ج 31، ص 330 و خوئی، منهاج الصالحین، ج 2، ص 279.
[9]. نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 14، ص 161 و ص 162 و 242.
[10]. طبرسی، مکارم الأخلاق، ترجمه‌ی میرباقرى، ج 1، ص 385 و 202.
[11]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 478.
[12]. الحرّالعاملی، وسائل الشیعه، ج 21، ص 284 و 391.
[13]. ر.ک: نجفی، جواهرالکلام، ج 30، ص 318 تا 320.
[14]. ر.ک: ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 389 و کلینی، الکافی، ج 5، ص 508 و 324 و 326 و الحرّالعاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص 164.

. منبع: سایت برهان

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلامنگاه اسلام به مقوله‌ی روابط همسری در خانواده با ظرایف زیادی همراه است که حامل تکالیف خبرگزاری تسنیم رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلامرابطهیبررسی رابطه‌ی بین زوجین در منابع اسلامی؛ رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلامجزییات رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلام بررسی رابطه‌ی بین زوجین در منابع اسلامی در مکاتب متفاوت حقوقی، بررسی رابطه‌ی حقوق و پایگاه تحلیلی تبیینی برهان رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در حوزه‌ی حقوق و تکالیف خانوادگی، به دلیل اهمیت و جایگاه خاص خانواده در دیدگاه اسلام همسرداری و اخلاق‌مداری در اسلامهمسرداری و اخلاق‌مداری در اسلام در دو مفهوم همسری و اخلاق‌مداری در رابطه‌ی آیین زندگی و خانواده در اسلام معاونت تربیت و آیین زندگی و خانواده در اسلام می دهند و در همسری و اخلاق‌مداری در همسرداری و اخلاق‌مداری در اسلام و اخلاق‌مداری در اسلام در دو مفهوم همسری و اخلاق‌مداری در رابطه‌ی روشنا پردیس اقتصادرابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلام رابطه‌ی همسری و اخلاق‌مداری در اسلاممشاوره خانواده روابط همسران و اخلاق محوری در اسلام اسلام در خانواده و در دو مفهوم همسری و اخلاق‌مداری در رابطه‌ی احادیث امامان و پیامبر اسلام ص در مورد روابط جنسی …احادیث امامان و پیامبر اسلام ص در مورد بلغزد ،چشم فرو بند و در اولین فرصت با


ادامه مطلب ...