چکیده
اسلام گرایی افراطی، پدیدهای است که در سه دهه گذشته در جنوب شرق آسیا ظهور کرده است. پیروان اسلام در این منطقه، همواره مسلمانانی میانه رو و غیرمتعصّب شناخته میشدند، لکن در دو دهه اخیر و پس از یک دوره سرکوب اسلام سیاسی در اندونزی، اسلام گرایان در اثر عواملی دوباره فعال شدند و به مرزبندی و تفکیک خود با جریانهای مخالف پرداختهاند و در این فضا، زمینه برای گسترش اسلام گرایی تکفیری نیز مهیا شده است. وجه تمایز جریانهای تکفیری با سایر گروههای اسلام گرا در اندونزی، داشتن خصوصیاتی هم چون حداکثر گرایی دینی، جزم گرایی، نفی تکثرگرایی و توسل به خشونت میباشد. در این تحقیق، حرکتهای مذهبی که در قالب اسلام گرایی افراطی در دوران پس از «سوهارتو» در اندونزی شکل گرفتهاند بررسی میشود. طی این دوران، مسائل و بحرانهای داخلی اندونزی و هم چنین عوامل تأثیرگذار خارجی در شکل گیری این جریانها در این کشور نقش مؤثر داشتهاند. یافتههای این تحقیق نشان خواهد داد که بهترین راهکار برون رفت از خطر جریانهای تکفیری در این منطقه، به کارگیری راهبرد حذف آسیب پذیریها است. اکثر منابع استفاده شده در این تحقیق، متنها و مقالههایی هستند که محققان این حوزه به زبانهای انگلیسی و اندونزیایی منتشر کردهاند.مقدمه
در کشور اندونزی، جریانهای اسلام گرایی افراطی یا همان جنبشهایی که با عنوان «گروههای دعوت» یا «جهاد» شناخته شدهاند در دوران پس از «سوهارتو» ظهور و گسترش بیشتری یافتند و به صورت فزاینده در «جنوب شرق آسیا در حال فعالیت و تبلیغات هستند. تحقیق حاضر، با این پیش فرض که شکل گیری جنبشها تحت تأثیر بحرانهای سیاسی و اجتماعی است، درصدد حل این مسئله میباشد که چه عوامل و زمینههایی در شکل گیری جنبشهای اسلامی رادیکال در اندونزی نقش داشتهاند؟ پاسخ این مسئله با پرداختن به سؤالهای فرعی زیر روشن میشود:شاخصههای اسلام گرایی رادیکال
برای روشن شدن مراد از اسلام گرایی رادیکال در جنوب شرق آسیا، در ابتدا باید بین اقوام و طوایف مسلمان جدایی طلب و اسلام گرایان، تفاوت قائل شد. فعالیت جنبشهای مسلمان جدایی طلب، بیشتر در فیلیپین (جنبش جدایی طلب مورو) ، (2) جنوب تایلند (جبهه انقلاب ملی تایلند) (3) و میانمار به چشم میخورد. در دهههای گذشته، این مناطق شاهد خشونتها و درگیریهایی بین نیروهای دولتی و این گروهها بوده است. جنبشهای جدایی طلب از لحاظ فلسفه وجودی، اهداف و خط مشی، با سایر گروههای اسلام گرا تفاوت دارند و مسئله اصلی آنها، سرزمین خودمختاری و یا استقلال کامل از دولت مرکزی است. آنچه امروز در اندونزی در جریان است، مسئله سرزمین و تغییر مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه تغییر جامعه است و این یکی از شاخصههای اصلی اسلام گرایان میباشد: «نخست یک جامعه اسلامی که در آن اصول اسلامی حاکم باشد تشکیل دهید، آن گاه خواهید دید که اسلام چگونه حکومت خواهد کرد.» (4)تاریخچه اسلام گرایی رادیکال در اندونزی
سابقه اسلام گرایی رادیکال در اندونزی به اوایل قرن نوزدهم میلادی بر میگردد؛ زمانی که جنبش «پادری» (6) در غرب «سوماترا» به پاخاست. رهبران این جنبش، سه تن از مسلمانان منطقه بودند که در سال 1803 م برای سفر حج به عربستان رفته بودند. در آن زمان، مکه و مدینه تحت تسلط وهابیان بود. این سه نفر که تحت تأثیر گفتمان وهابیت قرار گرفته بودند، پس از بازگشت از حج تلاش کردند تا با تقلید از وهابیت، اسلام را در «سوماترا» احیا کنند. درگیری بین جنبش پادری و حکومت محلی که در آن زمان دست نشانده استعمار هلند بود بالا گرفت و سرانجام حکومت محلی سقوط کرد. اسلام گرایان پادری از دولت هلند خواستند که حکومت را به آنها واگذار کند، اما نهایتاً از ارتش هلند شکست خوردند و در سال 1938 م به کلی قلع و قمع شدند.ظهور مجدد اسلام گرایی افراطی در اندونزی (شاخصهها و فعالیتهای آن)
ظهور مجدد اسلام گرایی افراطی در اندونزی در جریان بحرانهای دهه هشتاد میلادی در جنوب شرق آسیا و بعد از سقوط «سوهارتو» بود. از سال 1990 م تا کنون، سازمانهای اسلام گرای متعددی در اندونزی شکل گرفتهاند که رویکرد تکفیری و افراطی گری داشتهاند. از جمله آنها میتوان به سازمانهای ذیل اشاره کرد:عوامل شکل گیری و هدایت جنبشهای اسلام گرای افراطی در اندونزی
در خلال دهههای گذشته، عوامل متعددی دست به دست هم دادهاند و محرک شکل گیری مجدد اسلام گرایی رادیکال در قالب سازمانهای اسلامی جدید در اندونزی شدهاند. موارد ذیل، عواملی عمدهای هستند که در گسترش اسلام گرایی رادیکال در اندونزی در دو دهه اخیر، مؤثر بودهاند:1. سرکوب اسلام گرایان در دوران سوهارتو
سوهارتو با ائتلاف افسران ارتش، قدرت را در دست گرفت. وی در تضعیف گروههای اسلامی مبارز و اصلاح طلبان اندونزیایی، بسیار موفق بود، اما با توجه به فشارهای سیاسی مختلف بر جنبشهای اسلامی، مسلمانان و سازمانهای اسلامی آنان دست از مبارزه بر نداشتند. وی با مدرنیزه کردن کشور اندونزی با جهت گیریهای سکولاریستی، تأکید بر اصول پنج گانه ی «پانچاسیلا»، (36) حذف نقش اسلام به صورت ایدئولوژی سیاسی و سیاست زدایی عقیده مذهبی، در مسیر غرب گرایی قرار گرفت. (37)2. بحرانها
بحرانهای سیاسی و اقتصادی که در دهه نود جنوب شرق آسیا را تحت تأثیر قرار داده بود، بیشتر از همه بر اندونزی تأثیر گذاشت. فساد دولتی و بحران اقتصادی، موجب افزایش بی کاری، سقوط ارزش پول اندونزی، ورشکستگی بسیاری از بانکها و کسری بودجه شد، تا حدی که بسیاری از مردم اندونزی زیر خط فقر قرار گرفتند و در نتیجه، دولت حمایت مردمی را از دست داد.3. گفتمان وهابیت
در سالهای اخیر، رشد اسلام گرایی4. حوادث خاورمیانه
یکی از عوامل مهم در گسترش گروههای جهادی در اندونزی، وضعیت کشورهای مسلمان خاورمیانه و لشکرکشی آمریکا به این منطقه است. وضعیت فلسطین، جنگ در عراق و افغانستان و عملیات علیه القاعده در پاکستان، همه از سوی اسلام گرایان افراطی به جنگ ضد اسلام تعبیر شده است، نه جنگ علیه تروریزم. این حوادث موجب شد که بسیاری از این گروهها موجودیت خود را به نام دفاع از اسلام مشروعیت بخشند.5. جهانی شدن و رسانهها
نهایتاً عاملی که نباید از آن غفلت کرد، نقش رسانهها، خصوصاً اینترنت است. گروههای اسلام گرای افراطی که عمدتاً به صورت شبکهای عمل میکنند، از طریق رسانهها و اینترنت موفق شدهاند که ساختار شبکهای خود را در سراسر جهان گسترش دهند؛ برای نمونه میتوان به سایت اینترنتی لشکر جهاد (49) اشاره کرد که این گروه از طریق آن، فعالیت تبلیغی وسیعی انجام میدهد و به معرفی، عضوگیری و ارتباط با سازمانهای جهادی فراملی میپردازد. در دو دهه گذشته، رسانهها در معرفی گروههای افراطی و انتشار ایدههای آنها در سطح جهانی نقش بسزایی داشتهاند.مقابله با گسترش اسلام گرایی افراطی در اندونزی
افراط گرایی و تکفیر، همواره تهدیدی جدی در دنیای اسلام بوده است. ظهور افراط گرایی در هر نقطه از جهان اسلام، کل جامعه اسلامی را به خطر میاندازد، به ویژه در عصر حاضر که به دلیل جهانی شدن، امکان سرایت و انتشار چنین ایدههایی هم چون ویروسی در سطح جهانی و ماورای مرزهای ملی وجود دارد. طبیعتاً اگر جهان اسلام خطر گسترش چنین ایدههایی را درک کرده باشد، درصدد مقابله با آن بر میآید.الف. آموزش و آگاهی افزایی
جهل در جوامع اسلامی، از نقاط آسیب پذیر مهم این جوامع از جریانهای تکفیری است. جریانهای تکفیری با نفوذ به مناطق محروم اندونزی که فاقد آموزش کافی بودهاند، اسلام را به گونهای که خود تفسیر کردهاند به مردم القا میکنند. معمولاً بیشترین کسانی که جذب تبلیغات این گروهها میشوند، افراد کم سواد و یا اشخاصی هستند که اطلاعات دینی کافی ندارند. چنین افرادی، زمینه پذیرش هر نوع ایدهای را به اسم اسلام دارند. در مقابل، افراد تحصیل کرده و یا کسانی که اطلاعات دینی مناسبی دارند، کمتر جذب این گروهها میشوند. حتی بسیاری از علمای اهل سنت در مقابل این گروهها برخاستهاند و ادعاهای آنان را باطل میشمارند؛ مثلاً در زمانی که گروههای تکفیری نه تنها شیعه، بلکه حتی مذاهب و فرقههای اهل سنت را نیز تکفیر میکردند، «شیخ شلتوت»، رئیس الازهر، با این ایده مخالفت کرد و تشیع را از مذاهب اسلامی جایز الاتّباع معرفی نمود.ب. ایجاد روحیه «تقریب و گفتگو»
همان طور که گذشت، اندونزی در سالهای گذشته شاهد درگیریهای فرقهای متعددی میان گروههای تکفیری و پیروان سایر مذاهب، هم چون شیعیان، مسیحیان و فرقه احمدیه بوده است. جریانهای تکفیری، اغلب با تحریک تعصبات دینی مسلمانان و ایجاد روحیه تفکیک افراطی در میان آنها، به درگیریهای فرقهای و مذهبی دامن میزنند. تفکیک به این معناست که شخص هویت خود را بر اساس نفی غیر خود تعریف کند؛ مثلاً اینکه سنی خود را «غیرشیعه» تعریف کند. چنین رویکردی، تضاد و تقابل بیشتر بچکیده
عملکرد جریانهای تکفیری در جهان اسلام زمینه بروز بحرانهای جدی را فراهم کرده است که قتل و عام مسلمانان مهمترین پیامد آن محسوب میشود. رشد و گسترش این جریان معلول شرایط فکری و اجتماعی فراوانی است که منجر به این نتیجه شده است. زمینه نظری و تئوریک عملکرد خشونت آمیز گروههای تکفیری ریشه در صدور برخی فتاوای فقهای سلفی دارد که زمینه توجیه فعالیت این گروهها را فراهم کرده و در رشد و گسترش آنها نقش زیادی داشته است. تبارشناسی فتاوای تکفیری در بین مسلمانان به لحاظ تاریخی بخش زیادی از پیشینه قوام یافتن این جریانات در جهان اسلام را تبیین میکند.مقدمه
پدیده افراطی گری در بستر ادیان و مذاهب گوناگون از جمله اسلام، امری نوظهور نیست، بلکه از قرون اولیهی نهادینه شدن دین اسلام در جوامع مختلف، افراطی گری، واپس گرایی و خشونت، نمودی عملی داشته است. این پدیده به خصوص در عصر عباسی تجلّی بیشتری یافت، زیرا در این دوره، دین اسلام از راهبرد جهادی و ورود به سرزمینهای دیگر، به نهادینگی و ایجاد همبستگی اجتماعی بر اساس هویت اسلام، تغییر رویکرد داد. از این رو اسلام به مثابه راهبردی هویتی برای ایجاد همبستگی اجتماعی میان عربها و اقوام سرزمینهای فتح شده و تازه مسلمان، ایفای نقش نمود. با توجه به این شرایط نوین، خوانش و تفسیر اسلام برای هم سازی و تطابق با تحولّات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آغاز شد. این نگرش تفسیری به دین اسلام، ورود دادههای علمی ذهنی و عینی را با آن همراه ساخت، لذا فلسفههای یونانی و حکمت عملی ایرانی، ابزار استنتاج علوم در سرزمینهای فتح شده بودند که بعدها توسط مسلمانان، برای نهادینگی این رهیافت مورد بهره برداری قرار گرفت. و تفاسیری از اسلام با بن مایه روش شناختی از علوم سرزمینهای دیگر نمود یافت.1. مبانی نظری و شرایط اجتماعی شکلگیری اندیشههای سلفی
الف. شرایط اجتماعی و سیاسی شکلگیری سلفی گرایی
آغاز قرون دوم هجری که به عصر میانه معروف است، با تدوین تمدن اسلامی همراه بود. عصر جهاد و گسترش اسلام به پایان رسیده بود و زمان نهادینه سازی و شکل دهی ساختار اجتماعی و سیاسی فرا رسیده بود. بر این اساس تاریخِ طی شده و تحوّلاتِ رخ داده، جامعهای نو بنیادی را بر ساخته بود. جامعه از بافت یک دست و یک رنگی خویش خارج شده، تنوّع قومیت و زبانی بر آن حاکم شده بود. دیگر خبری از ارتباطات بسیط و چهره به چهره میان شهروندان جامعه اسلامی نبود، بلکه تکثّر اقوام مسلمان شده، روابط اجتماعی را پیچیده ساخته بود. این تحوّل، نیازها و خواستههای مسلمانان را تغییر داده بود؛ یعنی ارتباط با اقوام تازه مسلمان، تحوّل ذهنی و به تبع آن تغییر عینی را رقم زده بود. از این رو دیگر اسلام بسیط و ساده عصر اولیه اسلام (عصر تکوین) جواب گوی نیاز جامعه نبود. (6)ب. مبانی نظریه اندیشههای سلفی
اندیشههای ابتدایی سلفی گرایان بر پایه آرای احمد بن حنبل، فقیه أهل تسنّن شکل گرفت. نکته بنیادینی که در آراء اندیشمندان این جریان وجود دارد، بازگشت به دوران اسلام اولیه ساده و بسیط بوده است. اینان پیچیدگی در درک اسلام را انحراف از حقانیت دین و غایت شارع مقدس میدانند، زیرا بسیاری، آرای خود را به نام دین و خدا در قالب اجتهاد به مسلمانان عرضه میدارند، در حالی که بیشتر این اجتهادها چیزی جز تفسیر به رأی گویندگان آن نیست. بر این اساس برای جلوگیری از این نوع نگاه باید به متن مقدس قرآن و فهم شنیداری آن بازگشت؛ یعنی همان شیوهای که طی آن مسلمان عصر پیامبر و دهههای بعد از آن با شنیدن آیات قران، معنای آن را بدون روشهای علمی میفهمیدند. این شیوه، تکلّف در درک معنا را از بین میبرد و نیز انسان مؤمن را در مواجهه با حقیقت دین قرار میدهد. (10)2. شرایط سیاسی و اجتماعی سلفی گرایی در دوران معاصر
جریان سلفی در مسیر تکوّن خود چهار مرحله بنیادین را پشت سر گذرانده است: در قرن هفتم هجری، ابن تیمیه حرّانی تحت تأثیر تعالیم احمد بن حنبل، جریان سلفیه اولیه را باز تولید نمود. این مرحله ابتدایی شکلگیری تئوری جریان سلفی بود. مرحله دوم محمدبن عبدالوهاب این تئوریهای برساخته ابن تیمیه را در عرصه واقعیت نمود عینی بخشید. پس از جنگ جهانی اول، مرحله سوم این جریان شکل گرفت که با پول عربستان ترویج و تکوین این جریان را در جهان اسلام رقم میزد. در این دوره از هند و پاکستان تا الجزایر، جولان گاه آنان شد. مرحله چهارم دورهای است که امروز ما در آن زندگی میکنیم؛ عصر ایدئولوژی سازی و مبارزه علنی با دشمنان کافراندیش. (15)الف. فهم انتقادی عصر تکوین و ترویج
اگر احمد ابن حنبل اندیشههای سلفی را تدوین نمود، محمدبن عبدالوهاب این جریان ذهنی را با همراهی ابن سعود در عربستان واقعیتی بیرونی بخشید. عبدالوهاب با توجه به زیربنای فقهی احمدبن حنبل و خوانش ابن تمیمیه حرّانی از فقه او، واقعیتی سلفی گرایانه با نگرش پیرایشِ اسلام از زواید، در عربستان پایه گذاری نمود. بی شک حمایت سیاسی دولت عربستان سعودی از این نگرش در تبدیل آن به یک جریان بی تأثیر نبوده است. تأسیس دانشگاه ام القری در مدینه و تربیت دانشجویانی از مناطق مختلف اسلامی بر پایه آموزههای سلفی و بازگشت آنها به سرزمینهای خود، عامل انتشار، گسترش و شناسایی این جریان بود. امروز عربستان حامی مالی و فکری اصلی جریان سلفی محسوب میشود. (16)ب. فهم انتقادی عصر ایدئولوژی
دوره سازماندهی نظامی:
پس از جنگ جهانی دوم، شرایط جهان تغییر بنیادین یافت. سیاست استعماری مستقیم که انگلستان و فرانسه و ... آن را دنبال میکردند، با ورود آمریکا و کسب قدرت در عرصه بین الملل متحول شد. شکل گیری دولتهای دست نشانده و مطیع غرب، مهمترین عنصر این سیاست نوین بود. هم چنین جهان تحت تأثیر نزاع دو ابرقدرت بزرگ جهان شوروی و آمریکا قرار گرفت، زیرا این جنگ سرد، جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرده بود و کشورهای جهان نیز از این نزاع متأثر میشدند. بلوک غرب با ایدئولوژی سرمایه داری در مقابل توسعه طلبیهای بلوک شرقِ کمونیست، صف آرایی کرده بود. کشورهای اسلامی نیز در این نزاع آسیبهای فراوانی دیدند، زیرا منطقه خاورمیانه به دلیل منابع غنی نفت و آبهای آزاد، همواره مورد توجه ابر قدرتها بوده است. استعمار مستقیم خود نشانهای بر موقعیت ژئوفیزیک خاورمیانه بود.عصر فهم دموکراتیک از رابطه دین و سیاست (پست سکولاریسم) :
پس از سقوط برجهای دو قلو و نگاه بدبینانه به مسلمانان، رهیافت نوینی در عرصه جریانهای اسلامی نمود یافت و آن بازگشت دوباره دین و مذهب به عرصه سیاست بود. البته این رویکرد مختص جهان اسلام نبود، بلکه اندیشهای مطرح از جانب فلاسفه غرب بود، اما در جهان اسلام، امکان نمود آن بیشتر بود، زیرا انقلابهای بیداری اسلامی (بهار عربی) امکان بازگشت عملی اسلام گرایان به دنیای سیاست را مهیا ساخته بود. اقبال عمومی نیز، بستر این رویکرد را هموار کرده بود. (26)جریان سلفی مسالمت جو در عرصه سیاست:
پس از پیروزی انقلابهای بیداری اسلامی در تونس و مصر، جریانهای سلفی که پیش از این در حاشیه قرار داشتند، زمینه فعالیت سیاسی در این جوامع را پیدا کردند. ذهنیت عمومی در جهان عرب به دلیل نگرش خشونت گرایانه نهادینه در این جریان، چندان اقبالی را بدانها نشان نمیداد، اما آنان به دلیل هم یاری اجتماعی با طبقه محروم جامعه، پایگاه اجتماعی را برای خود در این طبقه تعریف کردند. تجربه دوره فعالیت خشونت آمیز، به نیکی این جریان را در شرایط آگاهی سیاسی و اجتماعی قرار داده است، به صورتی که جامعه با رویکرد خشونت گرایانه دینی، همراهی چندانی ندارد. لذا برای جلب افکار عمومی ناگزیر از بازی در زمین دموکراسی هستند. تفسیر ایدئولوژیک این جریان از دادههای غربی چون دموکراسی، هم دلانه نیست، زیرا غرب و دستاوردهای بشری آن از جانب این جریان، مورد دانسته میشود. از این رو پذیرش این مبنا برای فعالیت سیاسی جریان سلفی در عصر جدید با دشواریهای ایدئولوژیک همراه خواهد بود. (29)جریان سلفی خشونت گرا در عرصه سیاست:
جریان سلفی - همان گونه که ذکر شد - در مقطعی از تاریخ تکوین خود، بر پایه حمایتهای مالی کشورهایی چون عربستان و سازمانهای اطلاعاتی غرب، ساختارهای نظامی پیدا کردند. این حمایت هیچ گاه از این جریان قطع نشد، بلکه در مقاطع تاریخی گوناگون فرآیندی صعودی و نزولی داشته است. در جریان انقلابهای بیداری اسلامی در کشورهای عربی، بخشی از این جریان، تن به بازی دموکراتیک داد، اما در سوریه این جریان مسیر تاریخی گذشته خود را با شدت ایدئولوژیک بیشتر، ظهور داد. (31)
به گزارش تالاب : تصور برخی بر آن است که ایمان محکم و باطنی پاک، برای فرد مؤمن کافی است و رسیدگی به شکل ظاهر، اهمیت چندانی ندارد؛ در حالی که نه تنها چنین گمانی صحیح نیست؛ بلکه به عکس، بخشی از برنامهها و دستورهای اسلام درباره نظافت، زیبایی و آراستگی ظاهر، مثل بهداشت، لباس، رنگ و بوی بدن و … است. اهمیت این دستور، زمانی آشکار میشود که اسلام، پیروانش را از هر گونه بیتوجهی به آراستگی ظاهری منع میکند.
رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرماید: «إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُبْغِضُ الْوَسَخَ وَ الشَّعْثَ؛(۱) خدای تعالی شخص چرکین و ژولیده را دشمن میدارد.» بنابراین اگر ناآراستگی، دشمنی با خداوند است، آراستگی مؤمن، دوستی با خداوند است
تفاوت آراستگی زن و مرد از نظر اسلام
آراسته بودن ویژگی انسانهای مؤمن است؛ اما توجه به این نکته ضروری است که از نظر اسلام، آراسته بودن زن و مرد متفاوت است و دین مبین اسلام با توجه به روحیات و تفاوت احساسات در زن و مرد به نکات ظریفی اشاره دارد؛ برای نمونه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آ له درباره کوتاه کردن ناخن به مردان توصیه میکند: «قُصُّوا أَظَافِیرَکُمْ؛ ناخنهای خود را کوتاه کنید.» ولی به زنان میفرماید: «اُتْرُکْنَ فَإِنَّهُ أَزْیَنُ لَکُنَّ؛ (۲)ناخنها را بلند نگه دارید؛ زیرا برای شما زیباتر است.»
اسلام، پیروان خویش را به آراستگی ظاهر به دور از هر گونه افراط و تفریط توصیه میفرماید؛ نه تعلّق و دلبستگی به زینتهای دنیا را میپسندد و نه آشفتگی ظاهری را نشانهی ایمان میداند.
مـراد از آراسـتـگـی ظـاهرِ زنان نیز مرتب ، پاکیزه و آراسته بودن سر و وضع ، لباس ، استعمال بوی خوش و مانند آن است ؛ اعم از اینکه هنگام عبادت و در محضر خدا باشد، یا در محیط خانه و یا در عرصه اجتماع ، از جمله محیط کار.آراسـتـگـی ظـاهـری برای زنان در هر یک از عرصه های یاد شده ، تابع موازین و حدودی است که در شرع تعیین شده است .
به این نوع از آراستگی برای زنان سفارش شده است و آیه شریفه ((خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کـُلِّ مـَسـْجـِدٍ؛ زیـنـت خـود را بـه هـنـگـام رفـتـن بـه مسجد با خود بردارید)) (اعراف : ۳۱) شامل آنان نیز می شود. حدود پوشش و حجاب اسلامی در عبادت و از جمله نماز در که دور از چـشم نامحرم به جا آورده شود مانعی ندارد(۳) و حتی مستحب شمرده شده است . طبق فتوای مرجع بزرگ تقلید، حضرت امام خمینی (ره ):بـرای زن در نـمـاز مـسـتـحـب است با زیور آلات ، خود را زینت دهد و استفاده از مواد و لوازم آرایـشی اشکال ندارد. ولی برای وضو باید چیزهایی مانند لاک ناخن که مانع رسیدن آب بـه اعـضـای وضـو اسـت و یـا مـوادی کـه مـانـع گـذاشـتن پیشانی بر مهر است بر طرف شوند.(۴)
دربـاره تـجـمـل و آراسـتـگـی زن بـرای شوهر تاءکید و سفارش شده و از حقوق شرعی و اخـلاقـی شـوهـر بـه شـمـار رفـتـه اسـت . امـام بـاقـر(ع ) مـی فـرمـایـد زنـان حداقل زیور، یعنی حنا را داشته باشند:لا یـَنـْبـَغـی لِاءمْراءَةٍ اَنْ تُعَطِّلَ نَفْسَها و لَوْ اَنْ تُعَلّقَ فی عُنُقِها قِلادَةً وَ لا یَنْبَغی اَنْ تَدَعَ یَدَها مِنْ الْخِضابِ وَلَوْ اَنْ تَمْسَحَها مَسحا بِالْحِناءِ وَ اِنْ کانَتْ مُسِنَّةً(۵)
بـرای زن ـ اگـر چـه سـالخـورده باشد ـ سزاوار نیست که بدون زیور باشد و دستش را بی رنگ و ساده بگذارد؛ اگر شده گردنبندی به گردن آویزد و حنایی به دست بکشد.همان حضرت ، همه گونه آرایش و آراستگی زن برای شوهرش را جایز می دانند: … لا بَاءْسَ عَلَی الْمَرْاءَةِ بِما تَزَیَّنَتْ بِهِ لِزَوْجِها(۶)
هر آرایشی که زن برای شوهرش بکند مانعی ندارد و جایز است .
حـضـور زن در جـامـعـه و محیط کار، از نظر اسلام حدودی دارد که باید رعایت شود؛ برای مـثـال زن از نـظـر شـرع مـقـدّس اسـلام ، حـق نـدارد بـا آرایـش در اجـتـمـاع و محل کار حضور یابد.
امـام صـادق (ع ) بـه نـقل از پیامبر اکرم (ص )، آرایش زن برای غیر شوهر را برابر با آتش دوزخ می دانند:
نـَهی رَسُولُ اللّهِ(ص ) اَنْ تَتَزَیَّنَ الْمَرْاءةُ لِغَیْرِ زَوْجِها، فَاِنْ فَعَلَتْ کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اَنْ یُحْرِقَها بَالنّارِ(۷)
امام خمینی (ره )، درباره حدّ و حدود زینت زنان چنین فتوا می دهند:
زیـنـت را واجـب اسـت از نامحرم بپوشانند. (بنابراین ) اگر در صورت (زن ) آرایش موجود بـاشـد بـایـد پـوشـانـده شـود… و هـمـچـنـیـن در کـفـّیـن اگـر دارای زیـنـت ولو مثل انگشتر باشد. (سرمه نیز) اگر عرفا زینت محسوب شود، باید پوشانده شود.(۸)
مقامِ معظم رهبری نیز درباره آرایش های جدید چنین می فرماید:
زنـان مـی تـوانـند ناخنهای خود را نسبت به مردان اندکی بلندتر نگه دارند.(۹) البته با در نظر گرفتن روایاتی که در خصوص نظافت ناخنها و عدم تشبّه مسلمانان به کفار وارد شـده اسـت ، بـایـد در بـلنـد گـذاشـتـن نـاخـن ، حـدّ معمول و متعارف را مراعات نمایند(۱۰)
در صـورتـی کـه نـاخـنـهـا را بـا لاک و یـا حـنـا زیـنـت داده بـاشـند، باید آن را از نامحرم بپوشانند(۱۱) و قبل از وضو یا غسل ، آنها را از لاک ، پاک نمایند تا مانعی برای رسیدن آب به ناخن ها نباشد (حنا مانع نیست).
بنابراین زنان در برابر همسران خود می توانند ـ و باید ـ تمیز و آراسته و با آرایش بـاشـند، امّا به هنگام حضور نامحرم ـ چه در خانه یا اداره یا خیابان و… ـ موظف به رعایت سـادگـی و دوری از آرایـش و زینت هستند، و اگر نمی توانند آرایش یا زینت را از خود دور نـمـایـنـد، بـایـد آنـهـا را از نـامـحـرم بـپوشانند.
منابع:
نوشته آراستگی در زن و مرد از نظر اسلام چه تفاوتی با هم دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
یک متخصص علوم زیستی و گیاهان دارویی درمان با نمک طعام طبیعی از دیدگاه اسلام را تشریح کرد.
آغاز اولین همایش بینالمللی بحرانهای ژئوپلیتیکی جهان اسلام با حضور ظریف
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۵۸
محمد جواد ظریف
اولین همایش بینالمللی بحرانهای ژئوپلیتیکی جهان اسلام با شرکت اندیشمندان و فرهیختگان داخلی و خارجی، جمعی از سفرای کشورهای اسلامی و علاقهمندان به تحولات جهان اسلام آغاز شد.
بامداد-مهمترین وظیفه زن، شوهردارى و تربیت فرزندانى صالح و سالم و کارآمد است و هیچ کارى نباید این مسئله مهم را تحت الشعاع قرار دهد و انجام چنین مسئولیت بزرگى نیازمند به کسب اطلاعات لازم مى باشد چه اینکه بدون شناخت نسبت به مسائل تربیتى، اخلاقى و کسب مهارتهاى ارتباطى براى ایجاد روابط گرم و صمیمى با شوهر امکان پذیر نیست لذا هر کدام از زوجین با توجه با پیچیده شدن مسائل زندگى باید اطلاعات لازم را در این زمینه از طریق مطالعه کتاب هاى مفید، مجلات و دیدن فیلم هاى تربیتى به دست آورند و اگر زنان درس می خوانند باید رشته ی تحصیلی شان مرتبط با و ظایفشان باشد، و الا در امر تربیت فرزند و داشتن یک زندگى سالم و بانشاط با مشکلات جدى مواجه خواهند شد.
مهمترین وظیفه زن، شوهردارى و تربیت فرزندانى صالح و سالم و کارآمد است
نکته اى که توجه به آن ضرورى است اهمیت شوهر دارى، تربیت فرزندان و گرم نگه داشتن کانون خانواده است امروزه متأسفانه تبلیغات مسموم موجب کم اهمیت جلوه دادن فعالیت زنان در خانه است در حالیکه زیر بناى یک جامعه سالم و کارآمد خانواده است. اگر خانوده ها از استحکام خوبى برخوردار باشند و فرزندان که محصولات خانواده هستند در زمینه هاى گوناگون تربیت شوند و از رشد و بالندگى خوبى برخوردار باشند آنگاه جامعه با مشکلات کمترى مواجه خواهد شد و انجام چنین مسئولیت بزرگى بیشتر بر عهده زنان مى باشد چه اینکه از زمان انعقاد نطفه تا هنگام تولد و بعد از تولد تا دو سالگى کودک به صورت صد در صد وابسته به مادر مى باشد و نقش پدر بسیار کم است البته با بزرگ تر شدن کودک نقش پدر نیز بیشتر خواهد شد ولى هیچ گاه تا دوران بلوغ سهم پدر به اندازه مادر نمى باشد و این حاکى از اهمیت نقش مادر در تربیت فرزند مى باشد و این کار دشوار بیشتر از هر کس از عهده مادر بر مى آید و راستى چه کارى از تربیت انسانها که شریفترین مخلوقات آفرینش هستند بالاتر است.
در واقع این مادر است که پایه هاى اولیه رشد، تربیت و هدایت کودک در دامن خود فراهم مى کند و اهمیت خانواده به عنوان اولین جایگاه تربیتى انسان بر تمام مراکز علمى و تربیتى دیگر از قبیل پیش دبستان، مدرسه و دانشگاه بیشتر است و خانواده نسبت به این مراکز علمى و تربیتى تقدم زمانى و دینى دارد یعنى هم زمانا” مقدم است و هم رتبى آن مقدم مى باشد. بنابراین هیچ کارى نباید این مسئولیت مهم را تحت الشعاع قرار دهد البته اگر زن و شوهر با یکدیگر همکارى کنند و براى اداره زندگى مشترک خود برنامه ریزى صحیحى داشته باشند زنان علاوه بر انجام امور خانه دارى مى توانند در فعالیت هاى فرهنگى، علمى، سیاسى و اجتماعى خارج از خانه نیز مشارکت داشته باشند و حضور در اینگونه فعالیت ها منافاتى با امور زندگى و همسردارى و تربیت فرزندان ندارد و انجام این مهم مستلزم چند امر مهم مى باشد:
۱- همکارى زن و شوهر با یکدیگر
۲- نوع کار خارج از خانه باید با توانایى و ابعاد شخصیتى زن متناسب باشد.
۳- محیط کار و محل کار و همکاران باید به گونه اى باشد که زن بتواند حجاب، عفاف و حریم خود را به خوبى حفظ کند و اگر انجام کار در خارج از خانه مستلزم رعایت نکردن موازین شرعى و اخلاقى شود چنین کارى براى زنان مفید و مناسب نیست.
۴- زنان وقتى کار خارج از خانه به خود اختصاص مى دهند نباید به حدى باشد که بیشتر وقت و انرژى زن را از بین ببرد و باعث ناتوانى او در انجام وظایف داخل خانه شود. و نیز به تربیت فرزند ضربه نزند. با رعایت نکات فوق انجام فعالیت در خارج از خانه براى زنان نه تنها اشکالى ندارد بلکه باعث کسب تجارب بیشتر و فواید ارزشمندى است.
منبع:tebyan.net
نوشته مهمترین وظیفه زن از دید اسلام اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد-بهداشت جسمی یکی از ارکان مهم در سبک زندگی اسلامی است، به طوری که در احادیث و روایات، نظافت شخصی و استحمام بسیار مورد تاکید قرار گرفته است.
در دین مبین اسلام، معنویت و نظافت ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و گواه این امر وارد شدن احکام غسل های متعدد واجب و مستحبی است که همگی در ارتباط با احکام عبادی مطرح گردیده و بالارفتن ثواب عبادات مختلف مشروط به انجام این فریضه شده است.
امام رضا علیه السلام در سفارشی، استحمام را دارای فواید بسیاری دانسته و می فرمایند: حمام منافع زیاد و قابل توجهى دارد. مزاج آدمى را به اعتدال می کشاند. چرک و پلیدى را بر طرف می کند. رگ هاى تن را از کوچک و بزرگ همه را نرم و ملایم می سازد. اعضاء را تقویت می کند. فضولات بدن را زایل می نماید؛ مواد زاید را ذوب و نابود می گرداند و عفونت را از میان می برد.
و در سفارشی دیگر برای جلوگیری از ابتلا به برخی از ناراحتی ها می فرمایند: اگر قبل از حمام در قسمت سر و گردن احساس درد می کردید، موقتا از حمام خودداری کنید.
نیز فرمود : هر که غسل کند از آبی که از غسل مردم جمع شده باشد در حمام و خوره به او برسد، ملامت نکند مگر خود را.
امام رضا (ع) همچنین فرموده اند: کسى که می خواهد در پوست بدنش جوش و تاول پیدا نشود، قبل از اینکه داخل گرمابه شود، یا میان آب گرم برود، به بدن خود روغن بنفشه بمالد.
هرگاه خواستی حمام بروی و در سر خود ناراحتی پیدا نکنی، هنگام ورود به حمام ابتدا پنج جرعه آب گرم بنوش، در این صورت به خواست خدای تعالی، از سردرد و درد شقیقه در امان خواهی بود
امام رضا علیه السلام در بیانی دیگر افراط در حمام کردن را نهی کرده اند.
سلیمان جعفرى می گوید حضرت رضا علیه السلام فرمود: حمام یک روز در میان گوشت بدن را زیاد می کند، و هر روز حمام رفتن، پیههاى کلیه را آب می سازد.
امام رضا علیه السلام در سخنانی جامع آداب حمام کردن را برشمرده می فرماید: َإِذَا أَرَدْتَ دُخُولَ الْحَمَّامِ وَ أَنْ لاتَجِدَ فِى رَأْسِکَ مایُۆْذیکَ، فَابْدَأْ عِنْدَ دُخُولِ الْحَمَّامِ بِخَمْسِ حَسَواتِ ماءٍ حارٍّ فَإِنَّکَ تَسْلَمُ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعالى مِنْ وَجَعِالرَّأسِ وَالشَّقیقَةِ. وَ قیلَ خَمْسَةُ أَکُفِّ ماءٍ حارٍّ تَصُبُّها عَلى رَأْسِکَ عِنْدَ دُخُولِ الْحَمَّامِ. وَ اعْلَمْ أَنَّ تَرْکیبَ الْحَمَّامِ عَلى تَرْکیبِ الْجَسَدِ. لِلْحَمَّامِ أَرْبَعَةُ أَبْیاتٍ مِثْلُ أَرْبَعِ طَبائِعٍَ. أَلْبَیْتُ الْأَوَّلُ: بارِدٌ یابِسٌ، وَالثّانی: بارِدٌ رَطْبٌ، وَالثّالثُ: حارٌّ رَطْبٌ، وَالرّابِعُ. حارٌّ یابِسٌ .
هرگاه خواستی حمام بروی و در سر خود ناراحتی پیدا نکنی، هنگام ورود به حمام ابتدا پنج جرعه آب گرم بنوش، در این صورت به خواست خدای تعالی، از سردرد و درد شقیقه در امان خواهی بود. بعضی گفتهاند هنگام ورود به حمام پنج مشت آب گرم روی سر خود بریز.
بدان که حمام هم ترکیبی مانند ترکیب بدن دارد، یعنی همانطور که بدن دارای چهار طبع است حمام نیز دارای چهار خانه میباشد: خانه اول: سرد و خشک است، خانه دوم: سرد و مرطوب، خانه سوم: گرم و مرطوب، و خانه چهارم: گرم و خشک.
توصیه هایی از سایر امامان درباره استحمام
امام علی (ع) حمام را خانه خوبی می دانند که در آن انسان به یاد آتش دوزخ می افتد و چرک و کثافات را از خود دور می کند.
امام موسی کاظم (ع) نیز فرموده اند: «یک روز در میان به حمام رفتن بر گوشت بدن می افزاید و هر روز حمام رفتن، پیه کلیه ها را آب می کند.»
امام صادق (ع) نیز آدابی برای استحمام قائلند به طوریکه می فرمایند: «پس از خروج از حمام پاها را بشویید که درد سر را برطرف می کند و به هنگام خروج عمامه بگذارید (یعنی سر را بپوشانید)».
همچنین ایشان مصرف روغن برای نظافت و نشاط پوست را توصیه کرده و فرموده اند: «روغن پوست را نرم و عقل را زیاد می کند و مجاری آب بدن را پاک می سازد و آلودگی تن را از بین می برد و رنگ پوست را روشن می گرداند.»
آداب حمام رفتن در دین اسلام
– یک روز در میان حمام کردن
– خواندن اذکار مخصوص
– ریختن آب گرم بر سر و پاها در ابتدای ورود
– خوردن جرعه ای از آب حمام (چرا که رفع ناراحتی مثانه می کند)
– نخوردن آب سرد در حمام
– عدم استحمام با آب سرد (زمانی که ترس بیمار شدن می رود)
– ریختن آب سرد بر روی پاها پس از خروج از حمام (که درد بدن را می برد)
– شانه نزدن و مسواک نزدن در حمام
– در حال گرسنگی حمام نرفتن
– با شکم پر حمام نرفتن
– در حال روزه حمام نرفتن
– زدودن موهای اضافه بدن
– شستن سر با گل ختمی و سدر
– بستن لنگ در حمام
– بستن سر پس از خروج از حمام
– قرآن نخواندن در حمام در حالت عریان
– روغن مالی بدن (ماساژ)
– پس از حمام خواندن دو رکعت نماز مستحب است.
منبع: tebyan.net
نوشته حمام رفتن در دین اسلام چه آدابی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
رسول گرامی اسلام پس از بعثت با روشهای گوناگون، با ابلاغ و انذار، با جنگ و دفاع، با آموزش و تبلیغات حساب شده و گسترده، أساس دین را بنیان نهاد و خون شهیدان همیشه زنده ی آن را رنگ جاودانه زد.پس از پیامبر گرامی اسلام، حضرت امیرالمومنین علیه السلام با روشهای گوناگون، با صبر و شکیبائی، با نظارت دائمی و آگاهانه، أساس دین را حفظ و تداوم بخشید و حضرت مجتبی علیه السلام با پذیرش قرار دادنامه، و حفظ نیروهای کارآمد و تقویت پاسداران مرز اندیشه، مانع تهاجمات دشمنان از بیرون، و حاکمیت مطلق معاویه و سردمداران بنی امیه از درون شد.
در روزگار امامت حضرت اباعبدالله علیه السلام، ارزشهای جاهلی رونق می یافتند. حاکمان هواپرست بنی امیه از دین اسلام با انواع وسائل انتقام می گرفتند. اصالت و سلامت دین در خطر جدی بود. تحریف ها از طرف عالم نمایان درباری به نام دین رواج می یافت و قرآن در انزوای کامل قرار داشت. سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله متروک و آداب جاهلی گسترش می یافت.احکام الهی تعطیل و از خاطره ها زدوده می شد. مسلمانان در حالت سکوت و سازش مسخ می گردیدند و آداب و رسوم جاهلی، بنام اسلام بر مردم تحمیل می گشت. کسی از اسلام دفاع نمی کرد و افکار مسلمانان بیدار نبود و هیچ وجدان آگاهی وجود نداشت، مردم از ترس و تطمیع، حق و باطل را نمی شناختند.
امام حسین علیه السلام: «مردم بنده دنیایند، و دین را در گفتار ظاهری مطرح می کنند تا آنجا که زندگی آنان تامین شود اما هرگاه با گرفتاریها آزمایش شوند، دین را رها می کنند! دینداران اندکند!»
اسلام در خطر جدی قرار داشت و کسی به دفاع از دین برنمی خواست، و از آن دفاع نمی کرد. در چنان شرائط دردآور و خفقان زا، اگر دین حفظ می شد، مردم هم حفظ می شدند، و ارزشهای اسلامی دوام می یافت، و طرفداران راستین دین نیز به اهدافشان می رسیدند، و تمام روشها، و شیوه های شیطانی مقابله با دین بی اعتبار می گشت. اما اگر دین و أساس اسلام، ضربه می خورد، همه ی تلاشهای ایام رسالت، و روشهای دفاعی در خط ولایت بی ثمر می ماند.
امام حسین علیه السلام می فرماید: اگر دین رسول گرامی اسلام تداوم نمی یابد جز با کشته شدن من، پس ای شمشیرها بدن مرا پاره پاره کنید. و یا فرمود: مردم بنده دنیایند، و دین را در گفتار ظاهری مطرح می کنند تا آنجا که زندگی آنان تأمین شود اما هر گاه با گرفتاریها آزمایش شوند، دین را رها می کنند که دینداران اندکند. یعنی آن جا که با نظارت علی وار، یا با صلح حسن گونه، و یا با دیگر روش ها نمی توان أساس دین را حفظ نمود، باید با شمشیر برخاست و جهاد کرد و با شهادت مردم را آگاه کرد، و با خون سرنوشت دین را رقم زد، زیرا که رنگ خون بر همه ی رنگها برتری دارد و خط خون و شهادت بر همه ی خطها حاکم است .
بنی امیه خود را وارث پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می دانستند، اما مسلم است که بنی امیه به هیچ وجه صلاحیت جانشینی رسول خاتم و حکومت بر مردم، آن هم حکومت دین مدار را نداشتند. امام علی علیه السلام در خطبه دوم نهج البلاغه ، در تبیین فضیلت آل محمد صلی الله علیه و آله چنین می فرماید:
« لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ «صلی الله علیه و آله» مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ إِلَیْهِمْ یَفِی ءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِه»
در روزگار امامت امام حسین علیه السلام، ارزشهای جاهلی رونق می یافت و حاکمان هواپرست بنی امیه از دین اسلام با انواع وسائل انتقام می گرفتند.
روشن است که اختصاص ولایت و وصیت و وراثت به آل محمد (صلی الله علیه و آله) قبل از فعلیت یافتن زمامداری اهل بیت علیهم السلام، بر مردم است ، زیرا در امت پیامبر احدی همتای آل محمد صلی الله علیه و آله، نیست لذا اختصاص و انحصار افضلیت به آنان به حکم عقل، انحصار ولایت آنان را نیز در پی خواهد داشت و مردم در اختصاص و انحصار ولایت و وصیت و وراثت به آل محمد صلی الله علیه و آله، هیچگونه دخالتی ندارند.
مهمترین دلیل تحقق عاشورا حفظ دین اسلام، است. زیرا به فرموده امیرالمومنین علیه السلام به مالک اشتر: فان هذا الدین قد کان اسیرا فی أیدی الأشرار یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا؛ مالک! همانا این اسلام در دست سردمداران فساد اسیر بود، که بوسیله آن به هواپرستی روی آورده و دنیای خود را بدست می آوردند. یعنی تا دین از چنگ منافقان بی پروا آزاد نشود، و سلامت و اصالت آن حفظ نگردد، بازسازی جامعه و تربیت مردم امکان پذیر نیست.
منابع:
- بحارالانوار، ج 44 ص 383.
- نهج البلاغه، خطبه 2، نامه 53
- پیام های عاشورا (و جایگاه آن در نهج البلاغه)، محمد دشتی، صص 22،23،29
کودتای آغازگر عاشورا!!
عاشورا، مدتها قبل از سال 61 هجری آغاز شد!!
با قرآن مأنوس باشید
یک مرحله پایین تر از قرآن!
پینوشتها:
1.در جنگ بدر پرچمدار مشرکان بود و در نزدیکی مدینه کشته شد. 2 هجری.
2.مثلاً در تفسیر دو آیهی 25: 4 و 16: 103 ملاحظه کنید: طبری14: 119، 120، و 18: 137 روح المعانی 14: 212 و 18: 234، مجمع البیان6: 386 و 7: 161، ابوالفتوح6: 238 و7: 282، و بیضاوی1: 682 و 2: 155، خازن1: 137، 138، ابن هشام1: 182، 205-210، 296 و 2: 23، اسدالغابه اسامی حبشیان مقیم مکه را بیشتر دارد.
3.سلمان پاک ماسینیون ترجمه دکتر شریعتی 82. شخصیات قلقة عبدالرحمن بدوی ص9 ح1.
Massignon,Louis;Salmān Pak et...p.8
4.ابن هشام2: 30، اسدالغابه3: 289، اصابه2: 459، ترجمه 5470.
5.بحارالانوار6: 107 یا 18: 318، التنبیه و الاشراف مسعودی 197، حلبیه1: 140، المحبر9.
6.بُصری شهر حوران اســت که در 25 ربیع الاول سال 13 هجری نخستین شهری بود که در شام به صلح تسلیم مسلمانان شد. گویا «شمشیر»ش معروف بوده اســت (معرب جوالیقی 59، ابن درید 1: 259).
7.منابعی برای مطالعه: طبقات ابن سعد 1/ 1/ 76، 82، 99، 100، ابن هشام115 گوتینگن یا 1: 191 به بعد حلبی، طبری1: 6-1123، سیره حلبی1: 136 و یا 177 به بعد، ترمذی 282، تاریخ الخمیس1: 257 و 262 به بعد، فهرست ابن الندیم 23 فلوگل، اصابه1: 357، مفصل تاریخ العرب قبل الاسلام6: 603، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرضا 32-35، 96، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هیکل 1: 165، مروج الذهب 1: 44 و 146 ترجمه 61، 67، 485، 642، ترجمه کامل1: 34 و 35، سیره ابن کثیر1: 140، 243 به بعد، سبل الهدی1: 189 به بعد، عیون الاثر1: 43، الروض 1: 118، میزان الاعتدال2: 153، لسان المیزان3: 39، دلائل النبوه ابونعیم 125، وفاء الوفاء1: 131، شرح المواهب 1: 190، دلائل النبوة بیهقی1: 31، مجلهی فرهنگ ایران زمین، سال اول ص168 مقالهی مینورسکی زمستان 39 ص 224، دائرةالمعارف اسلام و مختصر آن مقالهی بحیرا. مقالهی نولدکه در ZDMG 12: 699 به بعد.
اسماعیلیه معتقدند که عیسی (علیه السلام) ناطق پنجم بود و ودائع و وثائقی که از زمان موسی بود توسط بحیرای راهب به ناطق ششم (پیامبر گرامی) تسلیم شد. اساس التأویل نعمان بن حیّون تمیمی چاپ عارف تامر ص314 ح1 و 325.
8.راجع به شکل و وضع مُهر نبوت رک: مقالهی تحقیق دربارهی مُهر نبوت حضرت خاتم الانبیاء دکتر ابوتراب نفیسی، نشریهی دانشکدهی الهیات مشهد 15: 5-21. ایضاً المعجم للحدیث2: 9.
9.ترمذی4: 216 (مناقب: 3).
10.عیون الاثر1: 43، ابن سعد 3/ 1/ 165، ابن هشام205، 449 گوتینگن و یا 1: 339 و 340 حلبی.
11.ابن هشام1: 199.
12.خصائص سیوطی1: 208، حلبیه1: 142، البدایه2: 285، ترجمهی ابن اثیر1: 35، ابن هشام1: 194.
13.ابن سعد 3/ 1/ 153. الوفاء ابن جوزی1: 56، سیره شامی2: 262.
14.مروج1: 146، سیرهی حلبیه1: 157.
15.این نام گویا در آن زمان رایج بوده، چنانکه چهار تن از صحابه بدین نام بودهاند. دو تن مشهورتر بحیربن ربیعه و بَحیر الاغاری (تاج العروس 3: 29). ابن الاثیر نیز از یک مرد شامی بدین نام یاد میکند که با هفت تن دیگر نزد رسول خدا رفت و تصریح میکند که این غیر از بحیرای راهب اســت. (اسدالغابه1: 167)
16.روض2: 220،ابن کثیر در سیره 1: 249 از سِیَر زُهری نقل میکند ولی رد میکند.
17.ترجمهی مروج1: 61، معارف ابن قُتَیبه 58.
18.میزان الاعتدال2: 153، لسان المیزان3: 39.
19.محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرشیدرضا 98.
20.Theophanes;Chronographia,p.333,ed.Classen,i.513
ونیسنک در مقالهی بحیرا در مختصر دائرةالمعارف اسلام اضافه میکند:
Georgius Phrantzes(ed.Bekker,p.295 sq)
21.ایضاً
Gottheil,A.Christian Bahira Legend,in ZA,vol.xlll.sq
22.کریستنسن 464.
23.ابن اثیر 4: 7، 17، طبری2: 205، 228، 239، 837.
24.امویان هنری لامنس 212.
25.البته طرفداران مطلقش تردید میکنند: فرهنگ دینی کاتولیک مقالهی یوحنا دمشقی الاب جوجی.
Dictionnaire de Théologie Catholique
26.فلسفةالفکر الدینی 1: 32 ح2.
27.J.C.Ayer;A Source Book for Ancient Church History,p.691.
28.از انتشارات مینی جزء کتب آباء یونان مجلد نهم.
29.The Muslim World,Vol xLL,n.2,April 1934,p.392.
کتاب معروفش: در سبیل رشاد یا ایمان صحیح De Fide Ortodoxa توسط Salmond به انگلیسی ترجمه شده Exposition of the Orthodox Faith و نیز توسط آباء Nicéne در سلسله کارهای آنها (جلد نهم قسمت دوم) به نام Concerning the Orthodox Faith نیویورک 1899 آمده.
30.Der Islam,Bd.23,1936,s.134.Chronographia,Bd,I,s.333 ff(De Boor),Leipzig,1883
حضارةالاسلام گوستاوفون کرونبوم، ترجمهی توفیق جاوید، ص66.
31.Dr.Sprenger;Life,p.79.
32.محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ص106.
33.ابن هشام1: 89، اصابه2: 188 شمارهی 4104.
فرآوری: زهرا اجلال - بخش قرآن تبیان
اسلام گاهی تکیه اش بر کمیت هست؛ مانند تعداد نماز گزاران که وجود هر یک نفر تاثیر زیادی در ثواب نماز جماعت دارد و گاهی تکیه اش بر کیفیت: مانند توصیه ای که بر انفاق دارد که در اینجا به مقدار اهمیت نمی دهد بلکه کیفیت مد نظر اسـت. به عنوان مثال در سوره انسان آیه 8 می فرماید: « وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا»: که در این جا اشاره ای به کمیت انفاق نمی کند بلکه با توجه به قرائن توجه بر اخلاص انفاق کنندگان دارد .
و گاهی تکیه بر هر دو دارد مثلاً در سوره احزاب آیه 41 می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»
و سپس در سوره مومنون آیه 2 اشاره به کیفیت آن می کند: فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ.
اگر چه کمّیت، در تاثیر بخشی اذکار و ادعیه و به طور مطلق در ملکه شدن روح عمل صالح در نهاد آدمی مهم اسـت اما مهمتر از آن، اهتمام ورزیدن به احسنیّت و کیفیّت نفس عمل صالح اسـت که خداوند در قرآن کریم از آن با کلمه «احسن عملا» یاد کرده اسـت
اگر آیات و روایات را با دقت بررسی نمائیم خواهیم دید که خداوند متعال در قرآن کریم و نفوس مطهره انبیاء و ائمه علیهم السلام در احادیث و روایات همواره بر کیفیت اعمال تأکید و سفارش دارند و نه صرفاً بر کمیت آنها. اگرچه کمیت اعمال نیز در جای خود مهم اسـت: مثلاً آنجا که از جانب امام معصوم عدد خاصی برای تأثیر یک ذکر خاص بیان شده اسـت حتماً باید عدد آن مراعات شود، چرا که اگر ذکر و دعا را کلید عطا خوانده اند، عدد آن، به منزله دندانه کلید اسـت که به زیاد یا کم نمودن آن در باز نمى شود اما باید توجه داشت که اگر چه کمّیت، در تاثیر بخشی اذکار و ادعیه و به طور مطلق در ملکه شدن روح عمل صالح در نهاد آدمی مهم اسـت اما مهمتر از آن، اهتمام ورزیدن به احسنیّت و کیفیّت نفس عمل صالح اسـت که خداوند در قرآن کریم از آن با کلمه «احسن عملا» یاد کرده اسـت، مثل آنجا که فرموده اسـت: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» (الکهف/30) و نیز فرموده: «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (هود/7) یعنی خداوند برای آشکار شدن بهترین اعمالتان شما را می آزماید و نفرموده: «لیبلوکم اکثر عملا» ابرام و اهتمام شریعت مطهره رابر احسنیّت و کیفیت عمل ، غیر از این تصریح کلامی، از سفارشات و تاکیدات دیگر شارع مقدس نیز می توان استفاده نمود.
مثلا تمامی آیات و روایاتی که ما را به اخلاص در عمل دعوت نموده اند خود یکی از مصادیق این حقیقت اسـت.
اگر آیات و روایات را با دقت بررسی نمائیم خواهیم دید که خداوند متعال در قرآن کریم و نفوس مطهره انبیاء و ائمه علیهم السلام در احادیث و روایات همواره بر کیفیت اعمال تأکید و سفارش دارند و نه صرفاً بر کمیت آنها. اگرچه کمیت اعمال نیز در جای خود مهم اسـت
مثل آنجا که خداوند عبودیت بندگانش را قرین به اخلاص عملشان نموده و می فرماید: «وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ»(بینه/5) و یا مثل آنجا که خداوند ملاقات خویش را مشروط به عمل صالح و عدم شرک در عبادت نموده و می فرماید: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحًا وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(الکهف/110) همه اینها دلالت بر ضرورت احسنیّت عمل صالح دارد نه صرفا انجام هیئات و بدنه ظاهری آن.
چنانچه در روایات، «احسن عملا» به «احسن عقلا و اورع عن محارم اللّه و اسرع فی طاعة اللّه» (تفسیر مجمع البیان) و در بعضی روایات به «ازهد فی الدنیا» (بحار، ج 74، ص 93) تفسیر شده اسـت، چنانکه امام صادق علیه السلام می فرماید: حُسن عمل ، یعنی عملِ همراه علم، اخلاص و تقوی، نه عمل زیاد. (تفسیرکنز الدقائق)
منابع:
پرسش و پاسخ؛ حجت الاسلام قرائتی
رهپویان قرآن