در این مقاله به سه سۆال مهم با توجه به آیات قرآن به طور خلاصه پاسخ خواهیم گفت:
رستگاران چه کسانى هستند؟
با یک نگاه اجمالى به اوصاف رستگاران در قرآن می فهمیم که:
آنان اهل عبادت و کار خیرند. «ووَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » (حج، ۷۷)
از بخل دورى مىکنند. «وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (حشر،۹)
غافل نیستند و خدا را زیاد یاد مىکنند. «وَاذْکُرُواْ اللّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلَحُونَ » (انفال، ۴۵)
در راه او جهادگرند. «وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » (مائده، ۳۵)
اهل توبه و استغفارند. «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُۆْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (نور، ۳۱)
و در جامعه، اصلاح گر و آمر به معروف و ناهى از منکرند. (آل عمران، ۱۰۴)
و به پیامبران خدا ایمان دارند و آنان را احترام و یارى مىکنند. (اعراف، ۱۵۷)
کوتاه سخن آنکه اگر مىبینیم همیشه در طول تاریخ گروهى به دنبال مکتبهاى مختلف و دانشمندان و عُرفا و مصلحان و فیلسوفان و حاکمان و شاعران مىروند، آرزوى همه آنها رسیدن به رستگارى است که هرکسى آن را در چیزى و کسى مىجوید؛ یکى رستگارى را (همچون فرعون) در زور و قدرت مىپندارد و مىگوید: «قد أفلح الیوم من استعلى» آنکس که پیروز است، رستگار است که این تفکّر هنوز در ابرقدرتها وجود دارد.
یکى رستگارى را در هنر و صنعت و جمعیت و داشتن منابع طبیعى و پیشرفت تکنولوژى، توسعه سیاسى، اقتصادى، نظامى، علمى و … مىداند.
امّا اسلام رستگارى را در جوهر خود انسان جستجو مىکند و مىفرماید: اگر این انسان روابط خود را با خدا از طریق نماز عاشقانه و با مردم نیازمند از طریق پرداخت زکات و با جامعه از طریق وفاى به عهد و امانتدارى و با خود از طریق کنترل غرایز و هوسرانىها حفظ کند، به رستگارى رسیده است.
با نگاهى گذرا به جوامع بشرى به خوبى مىتوان دریافت که پیشرفتها و توسعههاى گوناگون، ابزار رفاه و آسایش را فراهم کرده؛ ولى از آمار خیانتها و جنایتها و تجاوزها، هوسبازىها و حقکشىها چیزى نکاسته و سردمداران حرکت غیرالهى تمام فکر و قدرت پیروان خود را در راه رسیدن به هوس هاى پوچ و بیهوده صرف کردهاند.
بزرگترین نعمت کدام است؟
گرچه از نگاه و دیدگاه بعضى، بزرگترین نعمت، زندگى همراه با رفاه و امکانات و مقام و ثروت و قدرت و محبوبیّت است؛ امّا حقیقت این است که بزرگترین نعمت آن است که انسان را به هدف واقعى برساند.
کسى که انواع نعمتها را داشته باشد؛ ولى به هدف نرسد، مثل کسى مى ماند که انواع ماشینها را دارد، ولى خود در خیابانها سرگردان است.
بنابراین، بزرگترین نعمت، هدایت الهى و معرفت و اطاعت کامل و داشتن هادیان معصوم و نجات از هوسهاى درونى و طاغوتهاى بیرونى است.
قرآن مى فرماید: «وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا » (مائده، ۳) یعنى با آمدن قرآن و پیامبر اسلام و تعیین رهبرى معصوم براى بعد از پیامبر نعمت بر مردم تمام و دین کامل و خدا راضى شد و در ذیل آیه «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» (تکاثر، ۸) همچنین امام رضا علیه السلام فرمود: مراد از نعمت، ولایت ما اهل بیت است، خواه در رفاه و زندگى باشد یا در تلخى و شهادت.
با این نگاه است که فرزند ۱۳ سالهى امام حسن مجتبى علیه السلام (حضرت قاسم) در کربلا در پاسخ به عموى خود مىگوید: مرگ براى من از عسل شیرینتر است؛ زیرا حق را فهمیدم و رهبرم امام معصوم است و هدفم مبارزه با ظلم و جانم را با خدا معامله مىکنم.
آیا پیروان دیگر ادیان آسمانى اهل دوزخند؟
به گواهى آیهى ۶۲ سورهى بقره، اجر هر کدام که در زمان پیامبر خود ایمان به خدا و معاد داشته و اهل عمل صالح بودهاند، محفوظ است و نگرانى وجود ندارند؛ امّا با آمدن پیامبر اسلام و دعوت او از اهل کتاب، «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ …» (مائده، ۱۹) آنان مأمور به پذیرش اسلام شدند.
بنابراین از پیروان دیگر ادیان، کسانى که آگاهانه اسلام را قبول نکرده و آن را رد مىکنند و همچنان بر مکتب ناکامل خود باقى بمانند، گرفتار قهر الهى خواهند شد.
منابع:
پرسش و پاسخ هاى قرآنى (ج۱) ـ محسن قرائتی
قرآن کریم، سور: مائده، تکاثر، اعراف، آل عمران، نور، انفال، حشر، حج
منبع:tebyan.net
نوشته آیا پیروان دیگر ادیان به دوزخ میروند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
نوشته روزه در میان ادیان الهی چه جایی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
به گزارش گروه دریافت خبر ایسنا ، حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالحسن نواب رییس دانشگاه ادیان و مذاهب کشور در این مراسم با اشاره به نقش تأثیر گذار علما و فرهیختگان در برقراری صلح و آرامش در جامعه گفت: پژوهشگران و فرهیختگان جامعه وظیفه آرامش بخشی و ایجاد صلح در بین قشرهای مختلف جامعه را بر عهده دارند.
رییس دانشگاه ادیان و مذاهب کشور، داعش را نماد بدفهمی و جهل دانست و افزود: در جامعه اسلامی شیعه و سنی اعضای یک خانواده هستند و دشمنان با سوء استفاده از تنوع قومیت ها و مذاهب در فکر نفاق و تفرقه افکنی است که باید با تقویت همگرایی و همدلی ملی بد دلی دشمنان را خنثی کنیم.
همچنین وی اهانت به مقدسات و باورهای دیگران را حرام و تخلف آشکار قانونی عنوان کرد و ادامه داد: اهانت به مقدسات در همه ادیان به ویژه دین مبین اسلام حرام و خلاف قانون است و تکیه بر ارزش ها و باورهای خود باید با حفظ احترام به سایر ادیان واعتقادات همراه باشد چرا که ایمان و اعتقاد به ادیان دیگر نیز جزء ایمان و اعتقاد ماست.
دکتر رحیم حب نقی رییس دانشگاه ارومیه با اشاره به هم زیستی مسالمت آمیز ادیان و اقوام مختلف در استان آذربایجان غربی گفت: آذربایجان غربی رنگین کمان اقوام وادیان است که مردمان آن سالیان سال در کمال صلح و صمیمیت در کنار هم زندگی می کنند. همچنین ایشان خاطر نشان کرد: مرکز مطالعات ادیان و اقوام آذربایجان نقشی سازنده و روشنگرانه در نزدیک ساختن دیدگاه ها و وحدت ملی ایفاء خواهد نمود.
در ادامه این مراسم، دکتر سید محمد صالحی، رییس مرکز مطالعات اقوام و ادیان آذربایجان دانشگاه ارومیه، پژوهش در حوزههای مختلف فرهنگی، ادبی، تاریخی، دینی و اجتماعی آذربایجان و همچنین مطالعه در خصوص تعامل ادیان و اقوام منطقه و نقش آنها در تحکیم وحدت را از جمله اهداف مهم راه اندازی این مرکز عنوان کرد.
پینوشتها:
1.در جنگ بدر پرچمدار مشرکان بود و در نزدیکی مدینه کشته شد. 2 هجری.
2.مثلاً در تفسیر دو آیهی 25: 4 و 16: 103 ملاحظه کنید: طبری14: 119، 120، و 18: 137 روح المعانی 14: 212 و 18: 234، مجمع البیان6: 386 و 7: 161، ابوالفتوح6: 238 و7: 282، و بیضاوی1: 682 و 2: 155، خازن1: 137، 138، ابن هشام1: 182، 205-210، 296 و 2: 23، اسدالغابه اسامی حبشیان مقیم مکه را بیشتر دارد.
3.سلمان پاک ماسینیون ترجمه دکتر شریعتی 82. شخصیات قلقة عبدالرحمن بدوی ص9 ح1.
Massignon,Louis;Salmān Pak et...p.8
4.ابن هشام2: 30، اسدالغابه3: 289، اصابه2: 459، ترجمه 5470.
5.بحارالانوار6: 107 یا 18: 318، التنبیه و الاشراف مسعودی 197، حلبیه1: 140، المحبر9.
6.بُصری شهر حوران اســت که در 25 ربیع الاول سال 13 هجری نخستین شهری بود که در شام به صلح تسلیم مسلمانان شد. گویا «شمشیر»ش معروف بوده اســت (معرب جوالیقی 59، ابن درید 1: 259).
7.منابعی برای مطالعه: طبقات ابن سعد 1/ 1/ 76، 82، 99، 100، ابن هشام115 گوتینگن یا 1: 191 به بعد حلبی، طبری1: 6-1123، سیره حلبی1: 136 و یا 177 به بعد، ترمذی 282، تاریخ الخمیس1: 257 و 262 به بعد، فهرست ابن الندیم 23 فلوگل، اصابه1: 357، مفصل تاریخ العرب قبل الاسلام6: 603، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرضا 32-35، 96، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هیکل 1: 165، مروج الذهب 1: 44 و 146 ترجمه 61، 67، 485، 642، ترجمه کامل1: 34 و 35، سیره ابن کثیر1: 140، 243 به بعد، سبل الهدی1: 189 به بعد، عیون الاثر1: 43، الروض 1: 118، میزان الاعتدال2: 153، لسان المیزان3: 39، دلائل النبوه ابونعیم 125، وفاء الوفاء1: 131، شرح المواهب 1: 190، دلائل النبوة بیهقی1: 31، مجلهی فرهنگ ایران زمین، سال اول ص168 مقالهی مینورسکی زمستان 39 ص 224، دائرةالمعارف اسلام و مختصر آن مقالهی بحیرا. مقالهی نولدکه در ZDMG 12: 699 به بعد.
اسماعیلیه معتقدند که عیسی (علیه السلام) ناطق پنجم بود و ودائع و وثائقی که از زمان موسی بود توسط بحیرای راهب به ناطق ششم (پیامبر گرامی) تسلیم شد. اساس التأویل نعمان بن حیّون تمیمی چاپ عارف تامر ص314 ح1 و 325.
8.راجع به شکل و وضع مُهر نبوت رک: مقالهی تحقیق دربارهی مُهر نبوت حضرت خاتم الانبیاء دکتر ابوتراب نفیسی، نشریهی دانشکدهی الهیات مشهد 15: 5-21. ایضاً المعجم للحدیث2: 9.
9.ترمذی4: 216 (مناقب: 3).
10.عیون الاثر1: 43، ابن سعد 3/ 1/ 165، ابن هشام205، 449 گوتینگن و یا 1: 339 و 340 حلبی.
11.ابن هشام1: 199.
12.خصائص سیوطی1: 208، حلبیه1: 142، البدایه2: 285، ترجمهی ابن اثیر1: 35، ابن هشام1: 194.
13.ابن سعد 3/ 1/ 153. الوفاء ابن جوزی1: 56، سیره شامی2: 262.
14.مروج1: 146، سیرهی حلبیه1: 157.
15.این نام گویا در آن زمان رایج بوده، چنانکه چهار تن از صحابه بدین نام بودهاند. دو تن مشهورتر بحیربن ربیعه و بَحیر الاغاری (تاج العروس 3: 29). ابن الاثیر نیز از یک مرد شامی بدین نام یاد میکند که با هفت تن دیگر نزد رسول خدا رفت و تصریح میکند که این غیر از بحیرای راهب اســت. (اسدالغابه1: 167)
16.روض2: 220،ابن کثیر در سیره 1: 249 از سِیَر زُهری نقل میکند ولی رد میکند.
17.ترجمهی مروج1: 61، معارف ابن قُتَیبه 58.
18.میزان الاعتدال2: 153، لسان المیزان3: 39.
19.محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرشیدرضا 98.
20.Theophanes;Chronographia,p.333,ed.Classen,i.513
ونیسنک در مقالهی بحیرا در مختصر دائرةالمعارف اسلام اضافه میکند:
Georgius Phrantzes(ed.Bekker,p.295 sq)
21.ایضاً
Gottheil,A.Christian Bahira Legend,in ZA,vol.xlll.sq
22.کریستنسن 464.
23.ابن اثیر 4: 7، 17، طبری2: 205، 228، 239، 837.
24.امویان هنری لامنس 212.
25.البته طرفداران مطلقش تردید میکنند: فرهنگ دینی کاتولیک مقالهی یوحنا دمشقی الاب جوجی.
Dictionnaire de Théologie Catholique
26.فلسفةالفکر الدینی 1: 32 ح2.
27.J.C.Ayer;A Source Book for Ancient Church History,p.691.
28.از انتشارات مینی جزء کتب آباء یونان مجلد نهم.
29.The Muslim World,Vol xLL,n.2,April 1934,p.392.
کتاب معروفش: در سبیل رشاد یا ایمان صحیح De Fide Ortodoxa توسط Salmond به انگلیسی ترجمه شده Exposition of the Orthodox Faith و نیز توسط آباء Nicéne در سلسله کارهای آنها (جلد نهم قسمت دوم) به نام Concerning the Orthodox Faith نیویورک 1899 آمده.
30.Der Islam,Bd.23,1936,s.134.Chronographia,Bd,I,s.333 ff(De Boor),Leipzig,1883
حضارةالاسلام گوستاوفون کرونبوم، ترجمهی توفیق جاوید، ص66.
31.Dr.Sprenger;Life,p.79.
32.محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ص106.
33.ابن هشام1: 89، اصابه2: 188 شمارهی 4104.
خدا در ادیان مختلف به صورت های متفاوتی شناخته می شود.خدا در ادیان ابراهیمی دارای صفات گوناگونی است. اعتقاد به خدا در آیین بودایی وجود ندارد
در میان دین ها و طرز فکرهای گوناگون آدمیان، باور به موجود یا موجوداتی برتر به نام خدا دیده می شود.
از جمله دینهای
یکتاپرست میتوان به دینهای ابراهیمی (مسیحیت، یهودیت و اسلام) اشاره نمود. در این
دسته از ادیان صفات گوناگونی به موجودیت خدا نسبت داده میشود از جمله قدرت مطلق، علم،
مهربانی، جباریت، خشم، جاودانگی، آمرزندگی، فرزانگی و غیره. این بینش مذهبی بر این
باور است که خداوند جدای از این جهان وجود دارد و جهان و انسان را آفریده است.در دینهای یکتاپرست جهان، مفهوم خدا به
یک موجود برتر که آفریننده جهان هستی دانسته میشود، اطلاق میگردد.
در دینهای دوگانهانگار همچون آیین زرتشت، دو موجود برتر و آفریننده در نظر گرفته میشود یکی سرچشمه خوبیها و دیگری خاستگاه بدیها، هرچند نام خدا برای موجودی که سرچشمه خوبیها پنداشته میشود به کار میرود.
در باور دسته دیگری از دینها از جمله بوداگرایی و هندوگرایی خدایان زیادی وجود دارند. این خدایان یا ایزدان معمولاً نمادهای جنبههای گوناگون جهان برتر و ماوراءالطبیعه هستند. به اینگونه دینها، دینهای چندخدا گفته میشود.
در باور صوفیگرایان، موجود برتر یعنی خدا، (که صوفیان آن را «حق» مینامند) موجودی است که به هیچیک از صفاتی که در جهان ما یا در ذهن ما حضور دارند منسوب نیست.
گروه دیگری (از جمله عدهای از صوفیان) به همهخدایی باور دارند. همهخداباوران یا به عبارت دیگر، گرایندگان به مفهوم وحدت وجود، کل همین جهان را برابر با خدا میدانند.
گروه دیگری نیز به خدافراگیردانی (Panentheism) باور دارند. خدافراگیردانی شکلی از خداپرستی است که معتقد است خدا دربرگیرنده جهان است ولی برابر با جهان نیست؛ یعنی جهان ما بخشی از خداست.
به کسانی که به آفریننده و موجودی برتر باور ندارند نیز ناخداباور (آتئیست) گفته میشود.
«خدا» نام اطلاق شده در فارسی به وجود آفریدگار جهان؛ اما متمایز از آن، در نظامهای ایمانی است، خواه این خدا به صورت یکتا در یکتاپرستی مطرح باشد، یا به صورت الهه ای در کنار دیگر خدایان که در چندخدایی طرح میشود. همچنین چه ارتباطش را با جهان حفظ نموده باشد و چه در امورات آن دخالت نکند. خدا متداولترین واژهای است که به آفریدگار فراطبیعی ناظر جهان اطلاق شده است. متکلمان ویژگی های گوناگونی را به مفاهیم متعدد خدا نسبت دادهاند. از معمول ترین این ویژگیها میتوان به علم مطلق، قدرت مطلق، حضور در همه جا در آن واحد، خیر اعلی بودن، بسیط بودن و وجود داشتن ضروری اشاره نمود. همچنین خدا به عنوان وجودی مجرد و شخصی وار؛ مرجع تام تعهد اخلاقی و بزرگترین موجود قابل تصور، تلقی شدهاست.
واژه خدا یا خدای از فارسی میانه به معنی «ارباب» و «پروردگار» و آن نیز مرتبط با واژه اوستایی به معنی «قائمبهخود» یا «آفریده خود» است.
واژه خدا را در گذشته ادبیات به صورت «خداوند»
نیز نوشتهاند و به معنی مالک و صاحب و دارنده نیز به کار بردهاند. اگر خداوند به
صورت ترکیب لغوی به کار برده شود (ترکیب وصفی یا ترکیب اضافی یا غیره) به معنای مالک
و صاحب و دارنده است؛ چنانکه سعدی میگوید: «وگر چه به مکنت قویحال بود / خداوند
جاه و زر و مال بود». خداوند و خداوندگار از القاب پادشاهان و حاکمان نیز بوده است.
بین خدا و دین رابطه مستقیمی برقرار نیست و افراد بیدینی هستند که همزمان با بیدینی به خدا معتقدند به این افراد «دئیست» گفته میشود. همچنین ادیانی وجود دارند که پیروانشان معتقد به وجود خدا نیستند، بودیسم و بسیاری از ادیان آسیای شرقی از این گونه هستند. البته بین اعتقاد به توحید یا وحدانیت خداوند (یکتاپرستی) و اعتقاد به وجود خداوند (خداپرستی) تفاوت وجود دارد.
نگرش آیین زرتشت به جهان هستی، پیروی و پیوستن به قانون اشا است. از دیدگاه او خداوند جان و خرد، جهان را بر پایه هنجاری آفریده که بر تمام هستی حکمفرماست و او این هنجار و نظم حساب شده را اشا مینامد. استواری قانون اشا بر جهان هستی بازتاب اراده و خواست پروردگار است. انسان باید خود را با هنجار هستی، همگام و همراه سازد. راستی و درستی، مهر و فروتنی و فروزههای نیک انسانی را در خود پرورش دهد. تا با هنجار اشا همراه و همگام شود. قانون اشا، نیروی هماهنگ کننده جهان هستی است و هیچ پدیدهای از اتم تا کهکشان وجود ندارد که بر پایه این هنجار هماهنگ استوار و پایدار نباشد.
خداوند در بیان فلاسفه اسلامی تعریف پذیر نیست چون به حد و رسم شناخته نمیشود و ماهیت ندارد یعنی خدا را نمیتوان دید و نمیتوان آن را وصف کرد. در دین اسلام خدا یگانه است و معبودی جز او وجود ندارد او مالک تمام آسمانها و زمین است اوست که انسان را آفریده و به او عقل داده است و اوست آفریننده تمام هستی و خلق او فرزندی ندارد و فرزند کسی نیست او بینیاز است جز او خدایی وجود ندارد.
مسلمانان معتقدند خدا قابل تعریف نیست. از امام جعفر صادق (ع) حدیثی نقل شده است که: «کُلٌّ ما مَیَّزتُموها بِاَدَقِّ اَوهامکُم هُوَ مُوجودٌ مِثلُکُم مَردود اِلَیکُم» یعنی «هر آنچه شما با دقیقترین افکارتان تصور کنید، آن موجودی مثل شماست (مخلوق ذهن شماست) و (به عنوان خدا) قابل قبول نیست.» لذا فکر کردن در چیستی خدا نتیجه مثبتی نخواهد داشت، ولی تفکر در صفات خدا (مانند بخشندگی، دانایی، عدالت و غیره) از کارهای پسندیده به شمار میرود.
گردآوری: مجله اینترنتی ستارهنماز خواندن در تمامی آیین های الهی وجود دارد. نماز خواندن اولین واجب برای مسلمانان بوده است. نماز خواندن از زمان حضرت آدم وجود داشته است.
واژه نماز واژهای فارسی است برای واژه
«صلاة» عربی به کار می رود. این واژه به معنای خم شدن، سر فرودآوری برای ستایش پروردگار،
احترام و اظهار بندگی و اطاعت است.
نماز، نخستین عبادتی است که بر پیامبر (ص) و پیروانش در مکه واجب شد و یکی از عبادات اصلی مسلمانان است که ادای آن در قرآن و متون دینی مورد تأکید بسیار بوده و از آن با تعبیراتی مانند «ستون دین» و «شرط قبولی سایر اعمال» یاد شده است.
در قرآن ۹۸ بار به نماز خواندن پرداخته شده است و چنان جایگاه ممتازی دارد که در بسیاری از آیات به عنوان مهمترین و اولین عمل فردی و اجتماعی مؤمنین در کنار ایمان ذکر شده است. |
از سوی دیگر نه تنها از اولین نالههای دوزخیان ترک نماز را بیان میکند بلکه از نمازگزاران سهل انگار در نماز، در کنار تکذیب کنندگان دین یاد شده است. هیچ عملی در قرآن همچون نماز مورد تأکید قرار نگرفته است، نماز عامل بازدارند از گناه، وسیله فلاح و رستگاری، یاری کننده در مشکلات زندگی و از سفارشات مهم خدا به انبیا و دغدغههای پیامبران بزرگ الهی به ویژه در مورد خانوادهشان است.
در گفتار و عملکرد پیامبر(ص) و امامان نیز نماز جایگاه رفیعی دارد. در دو کتاب وسایل الشیعه و مستدرک الوسائل بیش از ۱۱۶۰۰ حدیث در این موضوع نقل شده است.
لقمان حکیم پـسـرش را بـه نـمـاز تـوصـیه مى کند.
حضرت عیسى (ع) در گهواره فـرمـود: خـدایـم مـرا بـه نـماز و زکات سفارش کرده است.
حضرت ابـراهـیـم (ع) هـمـسر و کودک خویش را در بیابان هاى داغ مکه آن هـنـگـام که هیچ آب و گیاهى نداشت, براى به پا داشتن نماز مسکن داد.
پـیـشـوایـان مـعـصوم (علیهم السلام) هنگام نماز رنگ مى باختند.
در اهـمـیـت نـمـاز خواندن همین بس که حضرت على (ع) در جنگ صفین و امام حـسین (ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ کشیدند و مشغول نماز خواندن شدند. و آن گـاه کـه بـه عـلى(ع) ایراد گرفتند که چه هنگام نماز است؟ ایـشـان فرمود: ما براى همین مى جنگیم تا مردم اهل نماز باشند.
نماز خواندن از عباداتی است که هیچ شریعتی از آن خالی نبوده و گونههای آن بر حسب شریعتهای مختلف فرق داشته است. در قرآن از نماز حضرت ابراهیم (ع)، اسماعیل و اسحاق، موسی، زکریا، عیسی، شعیب و لقمان حکیم و در روایات از نماز حضرت آدم و بسیاری دیگر از انبیا یاد شده است.
نماز خواندن در مسیحیت برای ارتباط با پدر یا خداوند و یا دیگر عناصر تثلیث یعنی پسر و یا روح القدس برگزار میشود. در میان فرقههای مختلف مسیحیت نماز به صورت های مختلف گزارده میشود. همچنین نمازها میتواند به صورت جمعی (نیایش سرایی) باشد مانند مراسم عشای ربانی و یا به صورت فردی برگزار شود. درباره مسیح آیاتی در سوره مریم، نشانگر انجام این عبادت الهی، توسط اوست. خود عیسی گفت: «و اوصانی بالصلوة و الزکاة» یعنی خالق متعال مرا به نماز خواندن سفارش کرده که نه تنها نماز بخوانم بلکه نماز خواندن را در جامعه گسترش دهم.
اگر چه برخی از آداب نماز و نیایش کنونی مسیحیان مانند خطاب به اقنوم ثلاثه در نماز با وحی الهی سازگاری ندارد و تحریفاتی است که توسط کاهنان مسیحی با نظر خود وارد کتاب آسمانی انجیل نموده و به عیسی نسبت دادهاند، اما همین امر ما را به این نتیجه میرساند که اصل نماز در این شریعت الهی وجود داشته است.
نماز در یهودیت و در جمع تفیلیم یا تفیلوت خوانده میشود. توضیحات دقیق در باب آنها را میتوان در سیدور یا بخشهای میشنا کتب سنتی دعای دیانت یهودی جست.
معمولا در هر روز سه نماز میخوانند و در
روز شبات شنبه و سایر روزهای مقدس فرقههای ارتدکس و محافظه کار یک نماز اضافی هم به
نام موسف خوانده میشود. زمانی که موسی در جهت انجام رسالت الهی خویش به همراه همسرش
از وطن هجرت کردند و دچار سختیهایی شدند، خداوند برای آرامش او به وی وحی نمود که:
«واَقم الصلوة لذکری» یعنی نماز را برای یاد من بپادار.
نماز خواندن یکی از عبادتهای مزدیسنا است که برای داشتن توجه همیشگی به دستورهای دینی و سپاسگزاری خدا گزارده میشود. این دستورها عمدتاً ماهیتی اخلاقی دارند. امروزه نماز پنجگانه را معمولاً موبدان میگزارند و بیشتر زرتشتیان به خواندن دعاهای صبحگاه و شامگاه اکتفا میکنند. نماز در دین زرتشت به این صورت است که آتشی افروخته میشود و در حالی که دستها به سوی آسمان بلند است و سر نیز به احترام تعظیم الهی خم شده، بر گرد اهورا مزدا می چرخند و سرودها و شعرهایی نیز با آوازی رسا و زیبا خوانده میشود.
این نماز، نمازی بیپیرایه و همراه با تفکر در وجود خود و اهورا مزدا است که شخص را به اهورا مزدا نزدیکتر می کند. شخص زرتشتی در هنگام نماز، آتش سوزان مادی را نمیبیند و به آن توجهی نمیکند؛ بلکه چیزی که توجه او را جلب میکند، آتش فروزان مینوی است که در دل همه افراد وجود دارد.
بنابر سنت زرتشتی، پنج بار در شبانه روز نماز خوانده میشود که خواندن آن نیز بر آنها واجب است. هر نماز با این مضامین آغاز میشود: «خشناتره، اهورامزدا» یعنی خشنود میگردانم اهورا مزدا را. و آن گاه ادامه میدهند: «ایمان دارم به کیش مزدا پرستی که آوردهٔ زرتشت است. پیرو آموزههای اهورایی هستم که از دروغ و دوگانه پرستی به دور است».
زرتشتیان هر ۲۴ ساعت را به ۵ گاه تقسیم میکنند و آداب مذهبی تابع این زمانهای مشخص هستند.
زرتشتیان، نمازهای دیگری نیز دارند که در شبانه روز میخوانند. معروفترین این نمازها، نماز سروش باج است.
نـمـاز تاثیر بسزایى در زندگى فردى و اجتماعى فرد دارد. در این جا برخى از آن ها را فهرست وار بیان مى کنیم؛
نمازگزار در مقایسه با کسى که نماز نمى خواند, احساس آرامش بیش ترى دارد.
هـنـگـامى که از طریق نماز خواندن روح خود را به معراج مى فرستد و با خـدا و نام او پیوند مى دهد, احساس عزت و قدرت مى کند و از هیچ کس و هیچ قدرتى نمى ترسد.
نـمازگزار هیچ گاه چشمش را به چیزهاى حرام آلوده نمى کند و نمى گـذارد هوس هاى زودگذر و وسوسه هاى شیطانى روح و ذهنش را مشغول کـنـد.
در جـهان امروز که لجام گسیختگى فرهنگى به طور فزاینده اى سلامت و امـنیت جانى بسیارى از جوامع را به مخاطره انداخته است و همه روزه شاهد طغیان و عصیان گروه هاى مختلف مردم به ویژه نوجوانان و جـوانان هستیم، کیست که فریادرس این مردم باشد؟! آیا چیزى جز نـماز خواندن و توکل و امدادهاى غیبى خداوندى مى تواند ناجى این افراد از مـنـجـلاب ایـن گـنـاهان عظیم شود و آن ها را از سقوط به دره نیستى و فلاکت باز دارد؟
تـرک نماز در دنیا و آخرت عواقب تلخى دارد. در قیامت، اهل بهشت از دوزخـیـان مى پرسند: چه چیزى شما را روانه جهنم کرد؟ یکى از پـاسـخ هایشان این است که ما پاى بند به نماز نبودیم. در جایى دیگر به نمازگزارانى که در نمازشان سهل انگاراند، یعنى گاهى مى خوانند و گاهى نمى خوانند، مى گوید: واى بر آنان.
رسـول خدا (ص) فرموده است: «من ترک الصلوه متعمدا فقد کفر»؛ «هرکه عمدا نماز را ترک کند, از اسلام خارج شده و کافر است».
در جـایـى دیـگر مى فرماید: «بین العبد و بین الکفر ترک الصلوه»؛ «مرز بین بنده خدا و کفر، ترک نماز است».
هیچ انسان با وجدان و متفکرى نیست که از ابعاد و اسرار و ظرایف نـماز خواندن آگاه باشد ولى از کنار آن ها بى اعتنا رد شود، مگر کسانى کـه بـه خـاطر غفلت و بى خبرى، توفیق سخن گفتن با خداوند را از خود سلب کرده اند.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
در این مقاله به سه سۆال مهم با توجه به آیات قرآن به طور خلاصه پاسخ خواهیم گفت:
رستگاران چه کسانى هستند؟
با یک نگاه اجمالى به اوصاف رستگاران در قرآن می فهمیم که:
آنان اهل عبادت و کار خیرند. «ووَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » (حج، ۷۷)
از بخل دورى مىکنند. «وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (حشر،۹)
غافل نیستند و خدا را زیاد یاد مىکنند. «وَاذْکُرُواْ اللّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلَحُونَ » (انفال، ۴۵)
در راه او جهادگرند. «وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » (مائده، ۳۵)
اهل توبه و استغفارند. «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُۆْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (نور، ۳۱)
و در جامعه، اصلاح گر و آمر به معروف و ناهى از منکرند. (آل عمران، ۱۰۴)
و به پیامبران خدا ایمان دارند و آنان را احترام و یارى مىکنند. (اعراف، ۱۵۷)
کوتاه سخن آنکه اگر مىبینیم همیشه در طول تاریخ گروهى به دنبال مکتبهاى مختلف و دانشمندان و عُرفا و مصلحان و فیلسوفان و حاکمان و شاعران مىروند، آرزوى همه آنها رسیدن به رستگارى است که هرکسى آن را در چیزى و کسى مىجوید؛ یکى رستگارى را (همچون فرعون) در زور و قدرت مىپندارد و مىگوید: «قد أفلح الیوم من استعلى» آنکس که پیروز است، رستگار است که این تفکّر هنوز در ابرقدرتها وجود دارد.
یکى رستگارى را در هنر و صنعت و جمعیت و داشتن منابع طبیعى و پیشرفت تکنولوژى، توسعه سیاسى، اقتصادى، نظامى، علمى و … مىداند.
امّا اسلام رستگارى را در جوهر خود انسان جستجو مىکند و مىفرماید: اگر این انسان روابط خود را با خدا از طریق نماز عاشقانه و با مردم نیازمند از طریق پرداخت زکات و با جامعه از طریق وفاى به عهد و امانتدارى و با خود از طریق کنترل غرایز و هوسرانىها حفظ کند، به رستگارى رسیده است.
با نگاهى گذرا به جوامع بشرى به خوبى مىتوان دریافت که پیشرفتها و توسعههاى گوناگون، ابزار رفاه و آسایش را فراهم کرده؛ ولى از آمار خیانتها و جنایتها و تجاوزها، هوسبازىها و حقکشىها چیزى نکاسته و سردمداران حرکت غیرالهى تمام فکر و قدرت پیروان خود را در راه رسیدن به هوس هاى پوچ و بیهوده صرف کردهاند.
بزرگترین نعمت کدام است؟
گرچه از نگاه و دیدگاه بعضى، بزرگترین نعمت، زندگى همراه با رفاه و امکانات و مقام و ثروت و قدرت و محبوبیّت است؛ امّا حقیقت این است که بزرگترین نعمت آن است که انسان را به هدف واقعى برساند.
کسى که انواع نعمتها را داشته باشد؛ ولى به هدف نرسد، مثل کسى مى ماند که انواع ماشینها را دارد، ولى خود در خیابانها سرگردان است.
بنابراین، بزرگترین نعمت، هدایت الهى و معرفت و اطاعت کامل و داشتن هادیان معصوم و نجات از هوسهاى درونى و طاغوتهاى بیرونى است.
قرآن مى فرماید: «وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا » (مائده، ۳) یعنى با آمدن قرآن و پیامبر اسلام و تعیین رهبرى معصوم براى بعد از پیامبر نعمت بر مردم تمام و دین کامل و خدا راضى شد و در ذیل آیه «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» (تکاثر، ۸) همچنین امام رضا علیه السلام فرمود: مراد از نعمت، ولایت ما اهل بیت است، خواه در رفاه و زندگى باشد یا در تلخى و شهادت.
با این نگاه است که فرزند ۱۳ سالهى امام حسن مجتبى علیه السلام (حضرت قاسم) در کربلا در پاسخ به عموى خود مىگوید: مرگ براى من از عسل شیرینتر است؛ زیرا حق را فهمیدم و رهبرم امام معصوم است و هدفم مبارزه با ظلم و جانم را با خدا معامله مىکنم.
آیا پیروان دیگر ادیان آسمانى اهل دوزخند؟
به گواهى آیهى ۶۲ سورهى بقره، اجر هر کدام که در زمان پیامبر خود ایمان به خدا و معاد داشته و اهل عمل صالح بودهاند، محفوظ است و نگرانى وجود ندارند؛ امّا با آمدن پیامبر اسلام و دعوت او از اهل کتاب، «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ …» (مائده، ۱۹) آنان مأمور به پذیرش اسلام شدند.
بنابراین از پیروان دیگر ادیان، کسانى که آگاهانه اسلام را قبول نکرده و آن را رد مىکنند و همچنان بر مکتب ناکامل خود باقى بمانند، گرفتار قهر الهى خواهند شد.
منابع:
پرسش و پاسخ هاى قرآنى (ج۱) ـ محسن قرائتی
قرآن کریم، سور: مائده، تکاثر، اعراف، آل عمران، نور، انفال، حشر، حج
منبع:tebyan.net
نوشته آیا پیروان دیگر ادیان به دوزخ میروند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
نوشته روزه در میان ادیان الهی چه جایی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.