مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

یزید و دوران خلافت فاجعه بار او

[ad_1]

یزید پسر معاویه فردی هوسباز و شرابخوار بود. یزید در طول سه سال خلافتش مسبب فجایع گوناگونی بوده است. یزید عامل اصلی رخ دادن فاجعه عاشورا بود.

یزید بن معاویه بن ابوسفیان دومین خلیفه اموی است که در سال 25 هجری متولد شد.

یزید چگونه خلیفه شد؟

مادر یزید، میسون دختر بجدل ابن انیف کلبی است. در اواخر سلطنت معاویه، گروهی از یارانش مانند مغیره بن شعبه از او خواستند تا یزید را به جانشینی خود منصوب نماید. معاویه نیز در سال 56 هجری او را به ولایتعهدی خود برگزید و از مردم برای بیعت با او پیمان گرفت. یزید جوانی بود هوسباز که از فسق و فجور در ملاء عام هیچ گونه باکی نداشت و علناً شراب می خورد و با میمون بازی می کرد.

چه کسانی با یزید بیعت نکردند؟

پس از مرگ معاویه، چهار نفر از بیعت با یزید سر باز زدند: امام حسین (ع)، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابوبکر و عبدالله بن عمر؛ این چهار تن در مدینه بودند.

یزید به حاکم مدینه نوشت که حتماً از حسین بن علی و عبدالله بن زبیر برایش بیعت بگیرد وگرنه آنها را بکشد. امام حسین (ع) حاضر به بیعت نشد و از مدینه همراه با اهل بیت پیامبر خارج شد که این حرکت بعدها به واقعه کربلا و شهید شدن ایشان منتهی گردید.

پشیمانی یزید از فاجعه کربلا

فاجعه کربلا در نخستین سال خلافت یزید رخ داد. در ابتدا یزید از کشتن آن حضرت و سرکوبی قیام کربلا بسیار خوشحال بود، اما پس از مدتی به سبب خشم و نفرتی که مردم نسبت به او پیدا کردند سخت از این کار پشیمان گشت.

یزید چگونه کشته شد . مرگ یزید . اشعار یزید . قبر یزید

واقعه حره لکه ننگ دیگری بر دامن یزید

در سال 63 هجرت مردم مدینه بر ضد او شورش کردند. لذا او مسلم بن عقبه را مامور سرکوبی این شهر کرد. مسلم بن عقبه شهر مدینه را ویران و مردم آن را قتل عام نمود و به سپاهیانش اجازه داد هر کاری که می خواهند با مردم مدینه انجام دهند. این واقعه هولناک در تاریخ به نام واقعه حره معروف است.

یزید و دستور حمله به کعبه

در سال 64 برای محاصره و نابودی عبدالله بن زبیر، سپاهی را به سوی مکه گسیل داشت. سپاه یزید با استفاده از منجیق کعبه را که پناهگاه عبدالله بن زبیر بود به آتش و سنگ بستند به طوری که خانه خدا ویران گردید. اما قبل از اینکه کار دیگری بکنند، خبر رسید که یزید مرده است. لذا محاصره را نیمه تمام گذاشتند و باز گشتند.

او در چهاردهم ماه ربیع الاول سال 64 هجری در سن 38 سالگی در گذشت. پس از او فرزندش معاویه دوم به خلافت رسید.

فضاحت های یزید در دوران خلافتش

در طول سه سال و نیم خلافت، یزید کارهای ناشایست زیادی کرد که مهمترین آن ها از این قرار هستند:

  • کشتن حسین ‏بن علی (ع) با هفتاد و دو رادمرد دیگر به وضعی که تاکنون هیچ مورخی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، بدون لرز و وحشت و ناراحتیِ روحیِ شدید، نتوانسته است پیرامون آن حادثه مطالعه‏ای کند و چیزی بنویسد.
  • قتل عام اهالی مدینه، که به قول مورخان درباره جلادان خون آشام مغول آمدند و کشتند و تارومار کردند و سوزاندند و رفتند؛ با این تفاوت که در هیچ تاریخی دیده نشده است که چنگیز و هلاکو و آباقاخان به فرماندهان خود دستور بدهند که کسانی را که از لبه شمشیر شما سالم ماندند، دور خود جمع کنید و از یکایک آنان برای برده شدن به من بیعت بگیرید. این دستور را یزید صادر کرده است. دستور یزید به جلادش مسلم‏بن عقبه چنین بود که اگر کسی از اهل مدینه زنده بماند، باید برای بردگیِ محض با من (یزید) بیعت کند و اگر کسی از پذیرش بردگی امتناع ورزید، گردنش از بدنش جدا شود.
  • سوزاندن بیت ‏الله الحرام و کشتار اهل مکه؛ علامه حلی در صفحه 95 از «منهاج الکرامه» درباره یزید اینگونه می نویسد: «مردم در دریاى خون شناور بودند به طوری که خون به قبر رسول خدا (ص) رسیده، روضه و مسجد پر از خون شده بود. بعد از آن به دستور یزید در شهر مکه منجنیق‌ها نصب کرده کعبه را آتش زده و ویران کردند.
یزید چگونه کشته شد . مرگ یزید . اشعار یزید . قبر یزید

یزید چگونه مرد؟

در مورد نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد؛

روایت اول

سیدبن طاووس در لهوف می گوید:

«یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد. ناگاه آهویی ظاهر شد، یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند. یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد. یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی (ع) هستی! ای دشمن خدا و رسول خدا. اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود».

روایت دوم

شیخ صدوق می فرماید: «یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده، مثل آن که قیر مالیده باشند. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند».

روایت سوم

هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل می‏کند که گفت: «یزید مست کرد و بلند شد که برقصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد».

بلاذری در انساب الاشراف می‏نویسد: «پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه ‏اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [احتمالا زهره اش] پاره گردید».

روایت چهارم

در "الکامل فی التاریخ" آمده است: «یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پاره‌سنگی که از منجنیقی پرتاب شده‌ بود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماری‌ای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید».

همچنین گزارش شده که صورت او پس از مرگ، همچون قیر، سیاه شد و با ظاهری چون باطنش به عالم آخرت منتقل شد.

گفتنی است که عباسیان، در سال‌های نخست حکومت شان، قبرهای یزید، معاویه و عبدالملک بن مروان را نبش کردند و استخوان‌های باقی‌مانده آنان را آتش زدند.


گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نگاه اجمالی به تاریخ امویان خلیفه اموی که دشنام به …بسیاری از مورخین عبدالملک را موسس اصلی حکومت امویان می دانند و برخی او را موسس دوم سوالات حماسه ی حسینی جلد ضمن خدمت گردشگری …١ﻣﻨﻈﻮر از ﺳﺮ ﻣﻐﻨﯿﻪ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮐﺎروان زاﺋﺮان ﮐﺮﺑﻼ ﻣﺴﺌﻮل تلویزیون اینترنتی شیعیاندانلود مداحی های محرم به تفکیک هر شب و هر مداح ویژه نامه اربعین شامل مداحی صوتی و ائمه اطهار زندگینامه ی امامانآن حضرت در اعلى درجه صفات کریمه انسانى بود و از این جهت، هم‏ردیف پدران گرامى خویش و هم اثرات قیام امام حسینع وب سایت حجت الاسلام و …مقالاتنوع اثر مقاله عنوان اثرات قیام امام حسین ع صاحب اثر سید جعفرعادلی حسینی منشی حکومت ازنگاه امام علی ع دانشگاه علم و صنعت ایران دفعات مشاهده بار دفعات چاپ بار دفعات ارسال به دیگران بار نظرسرانجام ابراهیم مالک،مصعب ابن زبیر،ابن حر و …شاید برای شما این سؤال پیش آمده باشد که عاقبت مصعب ابن زبیر،ابراهیم مالک ،ابن حر و زندگی نامه امام حسین عو حضرت ابوالفضل ع مسجد …خلاصه ای از زندگی نامه امام حسین عحضرت ابالفضل العباسع خاندان حضرت عباس ع در سال حمله اعراب به ایران سرزمین من آریابه گفته طبری سپاه اعراب بار به شهر جلولا حمله کرد زیرا نیروزهای ایرانی به مقابله زندگینامه امام حسن مجتبی علیه السلامامام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و نگاه اجمالی به تاریخ امویان خلیفه اموی که دشنام به امام علی بسیاری از مورخین عبدالملک را موسس اصلی حکومت امویان می دانند و برخی او را موسس دوم، بعد از سوالات حماسه ی حسینی جلد ضمن خدمت گردشگری در کوهدشت ١ﻣﻨﻈﻮر از ﺳﺮ ﻣﻐﻨﯿﻪ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮐﺎروان زاﺋﺮان ﮐﺮﺑﻼ ﻣﺴﺌﻮل ائمه اطهار زندگینامه ی امامان آن حضرت در اعلى درجه صفات کریمه انسانى بود و از این جهت، هم‏ردیف پدران گرامى خویش و هم‏دوش تلویزیون اینترنتی شیعیان دانلود مداحی های محرم به تفکیک هر شب و هر مداح ویژه نامه اربعین شامل مداحی صوتی و اثرات قیام امام حسینع وب سایت حجت الاسلام و المسلمین سید مقالات سمینار «زندگی و کارنامه اهل بیت پیامبر عظیم الشان اسلامص» در کابل برگزار می شود وزارت حکومت ازنگاه امام علی ع دانشگاه علم و صنعت ایران گروه معارف بسم اللّه الرحمن الرحیم» حکومت از نگاه علی علیه السلام نخست باید دانست که حکومت و سرانجام ابراهیم مالک،مصعب ابن زبیر،ابن حر و عبدالله زبیر در شاید برای شما این سؤال پیش آمده باشد که عاقبت مصعب ابن زبیر،ابراهیم مالک ،ابن حر و عبدالله زندگی نامه امام حسین عو حضرت ابوالفضل ع مسجد بلال حبشی زندگی نامه امام حسین عو حضرت ابوالفضل ع مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان اخبار،پرسش و حمله اعراب به ایران سرزمین من آریا به گفته طبری سپاه اعراب بار به شهر جلولا حمله کرد زیرا نیروزهای ایرانی به مقابله نقاشی قهوه‌خانه‌ای معمارنتسایت معماری وشهرسازی معاصرایران نقاشی قهوه‌خانه‌ای و تأثیر سنت‌های تاریخی و هنری بر پیدایش آن در ایران مقدمه حضرت علی در دوران خلافت دوران خلافت عثمان دوران خلافت ابوبکر دوران خلافت امام علی دوران خلافت عمر بن خطاب دوران خلافت عمر دوران خلافت معاویه دوران خلافت


ادامه مطلب ...

شناخت «طبع جنسی» نامزدتان از رفتار و گفتار او

جام جم سرا: این اعتراف حتی به اهالی حوزه قانون هم رسیده است. برای مثال رئیس کل دادگستری استان کرمان در گفتگویی رسانه‌ای بی‌پرده اعلام کرد که نارضایتی جنسی زوج‌ها از جمله دلایل پنهان طلاق است؛ یعنی وقتی از زوج‌ها پرسیده می‌شود که چرا می‌خواهند طلاق بگیرند بر حسب‌‌ همان تابو بودن مسایل جنسی در باور عمومی، مسایل دیگری را به عنوان علت طلاق مطرح می‌کنند حال آنکه ته دلشان از رابطه با همسر راضی نیستند. به همین علت است که اصرار داریم پیش از ازدواج مؤدبانه و با حفظ حریم‌ها از همسرتان درباره گرایش‌های جنسی‌اش و نوع انتظاراتش از شما در این زمینه سوال کنید.

پرسش در این باره وقتی مهم‌تر می‌شود که ازدواج فرد سال‌ها به تاخیر افتاده باشد که در این صورت شما باید علت به تاخیر افتادن ازدواج را نیز جویا شوید. متاسفانه برخی خانواده‌ها، ازدواج را راه حلی برای درمان برخی اختلالات جنسی فرزندانشان می‌دانند در حالی که این نوع اختلالات باید پیش از ازدواج تشخیص داده و درمان شود.

تشخیص طبع جنسی از رفتار

برای ازدواج موفق بهتر است طبع جنسی دو طرف ازدواج به هم شبیه باشد برای مثال اگر یک طرف پر انرژی، شلوغ و گرم مزاج است و طرف دیگر سرد و بی‌حوصله احتمال عدم رضایت جنسی هر دوی آن‌ها پس از ازدواج بالا می‌رود.

به یاد داشته باشید که اغلب می‌توانید طبع جنسی فرد را با توجه به انرژی روانی او بسنجید؛ یعنی اگر او انرژی روانی بالایی دارد، پر انرژی است، زیاد حرکت می‌کند، دست‌هایش را با شور و شوق حرکت می‌دهد، و بی‌حوصله نیست، در ارتباط جنسی هم احتمالا همین وضعیت را دارد و برعکس همین موضوع درباره کسانی که کم حوصله، بی‌انرژی، کم تحرک و ساکن هستند نیز، صادق است. البته حواستان باشد! گفتیم اغلب و احتمالا؛ یعنی آن که این روش سنجش، استثنا دارد و همیشه کارآمد نیست و گاهی موارد خلاف آن هم دیده میشود.

تشخیص طبع جنسی از گفتار

بهتر است خودتان را ملزم کنید که به طبع جنسی همسر آینده خود از طریق گفت‌وگو با او نیز پی ببرید. البته یادتان باشد پرسش‌های جنسی را نباید در نخستین جلسه مطرح کرد بلکه برای مطرح کردنشان باید چند جلسه بگذرد.

لازم نیست مسایل با جزئیات پرسیده شود بلکه باید با حفظ حرمت، مؤدبانه پرسش‌هایی کلی برای آگاهی از دیدگاه فرد در این حوزه بپرسید. (سلامت)


ادامه مطلب ...

شایعه ازدواج علی ضیا در سال ۹۶ و واکنش تند او

شایعه ازدواج علی ضیا در سال ۹۶ و واکنش تند او

علی ضیا یکی از مجریان تلویزیون است که علیرغم اینکه سابقه چندانی در اجرا ندارد اما توانایی و تسلط او در این حرفه باعث شده است تا طرفدارانی هم داشته باشد و به تبع مانند هر هنرمند دیگری از سوی هوادارانش پیگیری می شود که گاهی در این پیگیری ها شاهد انتشار شایعاتی در مورد زندگی خصوصی او و سایر هنرمندان هم هستیم. به تازگی ازدواج علی ضیا سوژه شده است و وی هم به این شایعه واکنش تندی نشان داده است که در این مقاله از پورتال وهاران برای شما در این مورد فیلمی را منتشر کرده ایم که نشان از ناراحتی علی ضیا در مورد انتشار شایعه ازدواجش دارد.

علی ضیا باز هم جنجالی شد + جزئیات کامل خبر

واکنش علی ضیا به شایعه ازدواجش خرداد ۹۶

لینک دانلود فیلم واکنش علی ضیا به شایعه ازدواجش خرداد ۹۶

گردآوری: پورتال وهاران www.vaharan.ir

(Visited 1 times, 1 visits today)
همچنین بخوانید:  بستری شدن داریوش اسدزاده در بیمارستان + عکس های مراسم بزرگداشت داریوش اسدزاده


ادامه مطلب ...

رفتار پیامبر (ص) گواهی بر نبوت او

[ad_1]
یکی از مواردی که بیشتر اصالت و صحت وحی را تأیید می‌کند رفتار و کردار شخص محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اســت. صداقت محمدی، برترین دلیل و والاترین گواه، پس از شهادت قرآن، بر صحت وحی و اصالت ادّعای او اســت. صادق امینی که در همه‌ی زندگی، چه پیش از اسلام و چه پس از آن، هرگز سخنی به خلاف و گزاف نگفت. چه ساده و فراوان، خدای او را تأیید کرد که نمونه‌ها از آن دیدیم. به زمان زندگیش نیز با وجود‌ِ همه‌ی گروه‌ها گروه دشمنان، چه در مکه و چه در مدینه، و چه در حول و اطراف آنها، هرگز نشد که کسی بتواند پیرایه‌ای بر سخن او بندد. در نشست و برخاست‌ها، در جنگ و جدلها، در احکام و قضاءها، در عبادات و اذکار، در گفت وگوها، با وجود معاندان سرسختی مثل ابوجهل ها، ابولهب‌ها، ابوسفیان‌ها، یهود خیبر و فدک، منافقان مدینه و کافران مکه (1)، هرگز کسی نتوانست سخنی گزافه و یا ناروا از او یاد کند. همه نوع تهمتی به او زدند: کاهن گفتند، مجنون و شاعرش خواندند، ساحرش دانستند. اما هرگز نتوانستند نسبت دروغ به او بدهند. همه‌ی زندگیش، از آغاز تا انجام، هرچه بود صداقت و درستی بود. او محمد امین بود. از جوانی بدین صفت شهرت یافته بود. به دلیل همین امانت بود که خدیجه طالب استخدام او گشت و یا قیس بن زید از ترک تجارتش نگران می‌شد (2) و یا قومش او را در بنای کعبه با کمال میل حکَم ساختند. در همین حادثه وقتی او وارد مسجدالحرام شد قریش فریاد زدند آمد، امین آمد. (3) حتی پس از بعثت نیز قریش با همه‌ی دشمنی که با او می‌ورزیدند باز هم امانت‌های خود را به او می‌سپردند. از همین رو پس از هجرت به مدینه، علی (علیه السلام) چند روز در مکه باقی ماند تا امانتها را به صاحبان اصلی برساند. (4) آن وقت بسیار جالب توجه خواهد بود که چون «امین» و «آمنه» در زبان‌های فرنگی کمی شبیه هم نوشته می‌شوند، نویسنده‌ی دائرةالمعارف بریتانیکا در ترجمه‌ی رسول خدا بنویسد که لقب امین برای پیامبر، از نام مادرش «آمنه» گرفته شده! یعنی این شهرت نه به خاطر امانت او بود، بلکه از آن جهت بود که نام مادرش آمنه بوده، پس فخر و فضلی در این لقب نیست! در صورتی که تاریخ گواه اســت که این شهرت فقط بدان سبب بوده و بس. شواهد بسیار فراوانی داریم که چند نمونه‌ی آن گذشت. البته بیگانگان همه چنین نیستند. سدیو (Sedillot) می‌گوید: محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌در 25 سالگی به خاطر حسن سیرت و حسن سلوکش با مردم به حقیقت مستحق لقب «امین» گشت (5)‌ یا سر ویلیام مویر می‌گوید که لقب «امین» به اجماع مردم شهرش، به خاطر شرف اخلاقیش بدو داده شده بود (6). او امانتدار مردم مکه بود. حتی در آن روزهای سخت مبارزه با قریش مردم امانت خود بدو می‌سپردند. (7) او امین مردم بود.
او از آغاز رسالت اعلام کرده بود که جز به وحی الهی سخنی نگوید و هرجا هم که وحیی نبود کار را به سادگی با یاران در میان می‌نهاد و به مشورت می‌نشستند تا راه درست را با هم بیابند. به نمونه چند مورد را از زندگی پاکش می‌بینیم:
در جنگ بدر که مسلمانان به تعاقب قافله‌ی ابوسفیان رفته بودند، بر سر چاه بدر پیامبر موضعی برای مسلمانان برگزیده بود. حُباب بن مُنْذِر انصاری (م حدود 20 هـ) پرسید که این انتخاب به وحی الهی انجام گرفته و یا رأی شخصی پیامبر اســت؟ پیامبر به سادگی و بی‌تردید پاسخ فرمود که رأی خودِ او اســت. حباب رأی دیگری داشت و پیشنهادی دیگر داد. رأیِ او را پسندیدند و همان کار را کردند. (8) از آنجا حباب معروف شد به «ذوالرأی».
در غزوه‌ی اُحد، شورای جنگی در خانه‌ی رسول خدا به مشورت نشسته بودند. پیران قوم می‌خواستند که در شهر بمانند و حصاری شوند، چه، قریش سه چهار برابر مسلمانان سپاهی آورده بودند. اما جوانان طالب عرصه‌ی نبرد بودند و خواستشان این بود که رودر روی دشمن مصاف دهند و کارزار کنند. در آن شورا جمعیت آنها بیشتر بود و با اینکه پیامبر خود طرفدار ماندن در شهر بود، از رأی اکثریت پیروی کرد و نبرد در میدان را پذیرفت، هر چند که خود از شکست مسلمانان بیم داشت. (9)
و هرگز نگفت که در این امر وحی شده و فرمانی در کار اســت.
یکی از روشن‌ترین نمونه‌های صداقت محمدی، روز دفن تنها پسر پیامبر (ابراهیم) پیش آمد (در ربیع الاول سال دهم هجرت). در این روز خورشید گرفت و کسوف کلی شد. مردم آن را شرکت طبیعت در غم و اندوه پیغمبر می‌دانستند. اما او فرمود: خورشید و ماه دو آیه از آیات خدا هستند و به مرگ و زندگی کسی کسوف نمی‌کنند. (10) این داستان که همه‌ی سیره نویسان و راویان به محکم‌ترین وجهی باز گفته‌اند خود به تنهایی نموداری عالی و والا از اخلاص و صداقت محمدی اســت. در این مورد امیل درمنگام فرانسوی می‌نویسد: «محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نظربلند و عقل بزرگی داشت. با گفتن این جمله که (انّ الشمس و القمر لا ینکسفان لموت احد) این خرافه‌ی زیبا را رد کرد و این سخنی نیست که یک فریبکار بگوید.» (11)
این داستان بی‌اختیار یادآور یک نمونه‌ی بس والایی از ایمان عمیق محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به خدا و فرامین او اســت که خود نیز حاکی از عمق صداقت و اعتقاد شخص او به آن چیزی بود که می‌گفت. این داستان در «ذات الرقاع» پیش آمد. پیامبر زیر درختی آرمیده و شمشیر را به شاخه‌ای آویخته بود. مشرکی کمین کرد و شمشیر را از شاخه ربود و به پیامبر بانگ زد: آیا از من نمی‌ترسی؟ پیامبر آرام و مطمئن با دنیایی اعتماد و وقار فرمود: نه! مرد فریاد برداشت: چه کس ترا از من حفظ می‌کند؟ پیامبر پاسخ داد: خدا! خداست که مرا از تو نگه می‌دارد... شمشیر را بگذار. مرد چاره‌ای نیافت جز اینکه شمشیر را به آرامی فرو بگذارد و سر تسلیم پیش آورد. (12) بعضی اضافه می‌کنند که مرد همانجا مسلمان شد. اما اسلام مرد مطرح نیست. این ایمان و خلوص عمیق پیامبری بود که بهترین جلوه‌گاه خود را یافته بود.
یکی دیگر از بهترین دلایل صداقت رسول خدا، ترتیب و به اصطلاح سبب و شأن نزول آیات اســت که مثال های فراوانی از این صداقت مرد امین بدست می‌دهند.
از صداقت پیامبر همین بس که اگر گاهی هم آن جان پاک از روی ظن و گمان در امور دنیا سخنی می‌گفت بعد اضافه می‌فرمود که بگمانم باید چنین باشد یا شبیه این، که دائرمدار امور دنیا تجربه اســت و آزمایش. (13)
او، هرچه از قرآن بود همه را ابلاغ می‌کرد و هرگز پیش نیامد که چیزی از آیات الهی را پنهان دارد. «هرکس بگوید که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی از وحی را پنهان کرده و نگفته، دروغگو اســت.» (14) عایشه زوجه‌ی رسول خدا می‌گفت اگر رسول الله چیزی از قرآن را پنهان می‌کرد، حتماً این آیه را پنهان کرده بود (15) که:
«وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ (33: 37)
و آنچه در دل پنهان می‌داشتی خدا آشکار ساخت و تو از مردم می‌ترسیدی.»
زید بن حارثه از بداخلاقی زینب زوجه‌اش شکایت داشت و پیغمبر می‌فرمود: «اتّق ِاللهَ» از خدا بترس و «أَمسِکْ عَلیکَ زوْجَکَ» زنت را نگهدار... اما خود دل را نگه می‌داشت. زید فرزند خوانده‌ی او و آزاد شده‌ی او بود. تا اینکه خداوند این راز را آشکار فرمود.
اینها که گفتیم نمونه‌های محکمی از صداقت بود اما واقع این اســت که محکمتر دلیل بر صداقت محممدی، آن عتابها و خطابهاست که در قرآن آمده. اگر قرآن ساخته و پرداخته‌ی دست او بود آیا هرگز می‌شد که او خود را در معرض آن تعرض‌ها و عتابها قرار دهد و حتی ناگفتنی‌ترین خواهش دل را که لمحه‌ای خطور کرده و گریخته علنی و آشکار به نام وحی الهی و آسمانی بر دل کتاب خدا نقش بندد و یادگار برای نسل‌های بعد بگذارد؟ بخصوص که این عتابها و انتقاد بر خویشتن و نمودن ترکِ اَوْلاها، در آن دوران که مؤمنان اندک و کافران فراوان و لجوج و خیره سر بودند، کاری بسیار دور از حزم و دوراندیشی می‌نمود. دشمنی که دائم در پی ستیزه و بهانه جویی بود، به آسانی از این عتابها درنمی‌گذشت. بالاتر از اینها، ضعف خود آشکار کند و آن را به خدا ببندد و برای دشمنان موجود و مخالفان آینده باقی بگذارد... ؟
نمونه‌ها فراوان اســت. بعضی از این عتابها سخت و توفنده و برخی دیگر ملایم و خفیف اســت. اما به هر حال، عنایت و توجه خداوندی به رسول خود در کمال و اوج نظر اســت.
برای جنگ تبوک فرمان بسیج صادر شده بود. اما تابستان و گرم بود. اتفاقاً پس از دو سه سال قحط، تازه نخل‌ها به ثمر رسیده بود. دل کندن از خانه و کاشانه برای مردم دنیادار سخت و گران می‌نمود. یکی یکی هر یک به بهانه‌ای اجازه می‌خواستند که در شهر بمانند و تن به سفر تبوک ندهند. و او از آن شرم حضوری که داشت به ایشان اجازه می‌فرمود، که عتاب سخت قرآن با آغازی لطیف و گرم فرود آمد:
«عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ‌ (9: 43)
خدا ترا ببخشاید، چرا پیش از آن که دروغگو را از راستگو بشناسی، بدانها اجازه داده‌ای؟» بهتر نبود که پیش از رخصتِ ترک جهاد، آنها را می‌آزمودی؟ به هر حال، چه آغاز گرم و لطیفی دارد این خطاب. یک مورد خفیف دیگر را هم ببینیم، و آن در مورد عبدالله بن ابیّ بن سلول بود. این مرد همه‌ی عمر را در پی لجاج و عناد با اسلام بود و همچون ابوجهل در مکه، او پرچمدار مخالفان و منافقان مدینه بود. از هیچ نیرنگ و فریبی برای شکست اسلام خودداری نداشت. همه‌ی زندگی را در تلاش دنیا و نابودی اسلام گذرانده بود. اما پسری پاک دل و مؤمن داشت. در سال نهم هجرت درگذشت. پسرش از پیامبر درخواست کرد که پیراهن تن خود را ببخشد تا کفن او باشد و بر جنازه‌ی او نماز خواند و استغفار کند. پیامبر از سرِ صدق و صفا پذیرفت. برای او طلب رحمت کرد که عتابی خفیف و سبک رسید!
«وَ لاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً وَ لاَ تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ (9: 84)
هرگز به نمازِ میّت آن منافقان حاضر نشو و بر جنازه‌ی آنها به دعا نایست.»
البته عتاب همیشه چنین خفیف نیست. گاهی شدت می‌گیرد و در این شدت، تندی و صلابتی می‌یابد که دل مرد را به لرزه می‌افکند.
یک نمونه‌ی اندک شدیدش داستان عبدالله بن امّ مکتوم اســت. کوری فقیر عصازنان به مسجد وارد می‌شود و به عادت دیرینه بانگ برمی‌دارد که ‌ای پیامبر! بخوان به من از آنچه وحی شده چیزی بگو. پاسخی نمی‌شنود، غافل از اینکه پیامبر در این دم با تنی چند از بزرگان قریش و مالداران و متنفذان (عُتبة بن ربیعه، عمروبن هشام، عباس بن عبدالمطلب، امیه و ابیّ،‌ پسران خلف) انجمنی کرده‌اند و سخنی به راز با هم می‌گویند. بانگ ابن امّ مکتوم دوباره بلند شد که ‌ای محمد! بخوان به من و بیاموز به من آنچه خدا به تو آموخته. این بانگ مردِ نابینا بر دل پیامبر گران آمد و رو ترش کرد که چه جای این سخن اســت. همان وقت وحی نازل شد:
«عَبَسَ وَ تَوَلَّى‌. أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى‌. وَ مَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى‌. أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرَى‌. أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى‌. فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى‌. وَ مَا عَلَیْکَ أَلاَّ یَزَّکَّى‌. وَ أَمَّا مَنْ جَاءَکَ یَسْعَى‌. وَ هُوَ یَخْشَى‌. فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى‌. کَلاَّ إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ. فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ‌ (80: 1-12)
روی ترش کرد و پشت بگردانید. چون آن مرد نابینا به نزدش آمد. تو چه دانی،‌ شاید او پاک و پارسا باشد. و یا پند گیرد و این تذکار سودمند افتد. اما آن که بی‌نیازی می‌نماید. تو بدو رو می‌کنی. که اگر هم پاک نشود،‌ بر تو باکی نیست. اما آنکه به سوی تو می‌شتابد. و همو (از خدا) می‌ترسد. و تو از وی تغافل می‌کنی. هرگز! مباد چنین! که قرآن برای تذکر اســت. و هرکه خواهد، تذکر یابد.»
ممکن اســت روی سخن با پیامبر نباشد، اما اگر هم پیامبر طرف خطاب اســت، با سخن گفتن از «او» به «او» (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب شده، خطاب مستقیم نشده «عَبَسَ و تولّی» روی ترش کرد و پشت بگردانید، چقدر عنایت و توجه به پیامبر بوده که با وجود عتاب و خطاب، باز هم حرمتش در اوج عنایت حفظ مانده اســت. اما اخلاق نبوی را ببینید. به جای آنکه از این عتاب و سرزنش، نسبت به مرد نابینا دل چرکین شود، از آن به بعد هر وقت او را می‌دید سخت گرامی می‌داشت و می‌گفت: «مرحبا بر آن که خدایم درباره‌ی او عتابم کرده اســت» و دوبار او را بر مدینه خلیفه کرد.
زمانی هم این عتاب شدید متوجه پیامبر و همه‌ی یاران او اســت. مثل آیات فداء در سوره‌ی انفال. صحابه اصرار داشتند که از اسیران بدر فدیه‌ای گرفته شود و آزاد شوند و هرچه می‌خواهند بکنند. آنها سودِ آنی را بر نصرت دین رجحان می‌دادند. (16) این اســت که عتاب کلی اســت و در واقع تنها متوجه نبی اکرم و اصحاب او هم نیست، نفی اسیر گرفتن از همه‌ی انبیا می‌کند:
«مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ (8: 67)
هیچ پیغمبری را نشاید که اسیران بگیرد تا بر زمین کشتار کند، شما (اصحاب) خواسته‌ی دنیا خواهید و خدا (برای شما) پاداش آخرت خواهد.»
بعد از آن، سخن شدیدتر می‌شود و انذار و وعید اســت (17: 74-75) تا جائی که فرماید:
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ‌. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ‌ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ‌ فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ‌» (69: 44-47)
کجاست که بتوان در برابر این صراحت و روشنی، جز به صداقت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) و ایمان به وحی الهی سخنی گفت؟ در این مورد شواهد به قدری زیاد اســت که درخور بحث کتابها خواهد بود. به چند نمونه‌ی کوتاه فقط اشارتی رفت.
نمونه‌ی بسیار برجسته‌ی دیگر آن، خطابهای فراوانی اســت که پیامبر را دل می‌دهد و بر ابلاغ رسالت تحریض می‌کند و از هر سستی و کاهلی برحذر می‌دارد و بر ترغیب به ایمان مستضعفین و روی گرداندن از مستکبرین تأکید می‌نماید. «به آنها که در رفاه و خوشی می‌گذرانند با چشم حسرت منگر، اینها برای آزمایش اســت و روزی خداوند بهتر و باقی‌تر اســت.» (20: 131) و باز همین معنی اســت در سوره‌ی حجر آیه‌ی 88 که «به سوی مردم متمتع چشم مدوز و بر آنها اندوهگین مباش و نسبت به مؤمنان فروتنی کن.»
آیا اینها نشان نمی‌دهد که خواسته و فرزند قریش در چشم پیامبر خوار و بی‌مقدار گرفته شده تا او به کار تبلیغ رسالت همتی که درخور اســت صرف کند؟ ببینید این عتاب چه پرشکوه اســت:
مشرکان می‌گفتند این مردم بینوا و بی‌سروپا را از گرد خود دور کن تا ما به تو نزدیک شویم. ایمان اشراف و بزرگان شاید وسوسه انگیز باشد و بتواند که پیامبر را از مؤمنان بی‌چیز دور کند. خطاب می‌رسد «مردمی را که به خدا رو کرده‌اند از خود مران. کار آنها بر تو نیست و حساب کار تو با آنها نیست. اگر آنها را طرد کنی از ستمکارانی.» (6: 52) و یا باز می‌فرماید: «با همان بی‌نوایانی باش که شب و روز جز خدا نمی‌جویند و برای زینت زندگی دنیا، چشم عنایت از آنان مگیر، به سخن کسی که قلب او را از ذکر خود بازداشته‌ایم و جز پیروی از هوای نفس کاری ندارد گوش نکن. بگو حق (قرآن) از طرف خداست. هرکه خواست ایمان بیاورد و هرکه خواست به کفر گراید. و ما برای چنین ستمگرانی آتش آماده کرده‌ایم». (18: 28 و29)
این همه عتاب و خطاب، این همه تحریض و تحذیر، این همه تشویق و دلداری، این همه تأکید و تأیید که گوش به خواست دل و رغبت به مترفین نکن و خواسته و فرزند این و آن را به چشم میاور، اینها جز نشانه‌ی بارز راستی و صداقت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌در نزول وحی آسمانی اســت؟
سخن دراز شد و گرنه جای داشت از آن همه آیات آسمانی که برتر از اندیشه‌ی انسانی اســت، بخصوص اندیشه‌ی مردی که از دل صحرا سر برآورد و صلای صلاح بشریت را برای قرون و اعصار در داد، شمه ای بازگویم، افسوس که مجال تنگ اســت. این سخن بگذار تا وقت دگر.

پی‌نوشت‌ها:

1. مستهزئین و دشمنان قریشی پیامبر را ببینید: ابن هشام1: 380، ابن سعد 1/1/ 133، المحبر: 157 به بعد، انساب الاشراف 1: 53-70 و یا 131 به بعد، دلائل النبوه: 91 و ابن سید الناس1: 110 و الامتاع: 22، از جوامع السیرة ابن حزم: 52 ح1، روض الانف1: 225 و سیره شامی2: 605 تا 619.
2. مسند احمد3: 425 قاهره 1368.
3. همان مرجع و ابن هشام1: 209، ابن سعد 1/1/ 94، سیره‌ی شامی2: 231، مسند طیالسی2: 231 و...
4. ابن سعد 3/ 1/ 13.
5. تاریخ عرب1: 58 طبع دوم 1877، از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرشید رضا 42.
6. تاریخ زندگانی محمد: 20ط. 1912، از محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرشید رضا 42.
7. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از محمدرشید رضا 42. در مورد اظهارنظر بیگانگان درباره‌ی صداقت رسول خدا شواهد ارزنده‌ای به نقل از پروفسور مونتگمری وات و کازانوا و دیگران در کتاب مسأله‌ی وحی آقای مهندس بازرگان (ص43 به بعد) چاپ انتشار 1342 یافته می‌شود.
8. ابن هشام2: 272 رک. بدرثانی: واقدی11، ابن سعد 2/ 1/ 6 طبری2: 267. حاکم 3: 126 و 127.
9. ابن هشام3: 64 و بعد، واقدی 156 به بعد، ابن سعد 2/ 1/ 25، طبری3: 9 به بعد، زاد المعاد 2: 231 به بعد، احمد3: 260، 351 و البدایه بیهقی4: 11، حاکم2: 128، 129، 296، 297.
10. جوامع السیرة ابن حزم 39، ابن سعد 1/ 1/ 91 و 8: 155. بخاری: کسوف 15 و 17، مسلم: کسوف 10 و 23.
11. حیاة محمد، امیل در منغم ترجمه‌ی عادل زعیتر ص318.
12. نام مرد «عَوْرث بن حارث» بود و حتی گفته‌اند آیه‌ای (11:5) درباره‌ی این نعمت نزول یافته.
13. جوامع السیرة ابن حزم183، بخاری: مغازی 31، مسلم: جهاد 149، ابن سعد 2/ 1/ 43، واقدی 172، احمد3: 364، مسلم: فضائل 139-141، شرح نووی 13: 116، 118، التاج ناصف3: 376، احمد1: 162 و 3: 152، شفاء قاضی عیاض2: 178 و 179. هرچند جای بحث زیاد دارد.
14. بخاری: تفسیر سوره5 :5 و سوره 53: 1، توحید 46، مسلم: ایمان 278، ترمذی: تفسیر سوره 6: 5 و سوره 53: 3، احمد6: 50.
15. بخاری: توحید22، مسلم: ایمان 288، ترمذی تفسیر سوره‌ی 33: 9-11، احمد6: 241، 266.
16. رأی درباره‌ی اسیران بدر را ببینید: احمد1: 383 و 384 و 3: 243 و مغازی واقدی: 68.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

داستانهایی از اصول کافی باب دعا تبیان مبلغیندعا، اسلحه مؤ من است بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ اصحاب ، در محضر رسول ص بیست و سه سال ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادبیستوسهسالبیست و سه سال کتابی دربارهٔ زندگی محمد پیامبر اسلام نوشتهٔ علی دشتی نویسنده ایرانی استجایگاه و اهمیت توحید و اخلاق در سیر دعوت رسول خدا ص تاریخ، سیره، زندگینامه، احادیث و سخنان پیامبر اعظم حضرت محمد ص با استفاده از کتاب احادیث علم و دانش تبیان مبلغینقال رسول الله – صلی الله علیه و آله – علیکَ بالعلم ِفانّ العِلْم خلیلُ المؤمِنِ و متافیزیک و علوم غریبه متافیزیک ، هیبنوتیزم ، چشم سوم ، تله‌ پاتی ، تله کینزی ، طلسم ، مدتیشن ، جن ، روح بررسی و نقد آراء گلدزیهر درباره منشأ اختلاف قراءاتاز روزی که قرآن توسط رسول خدا ص برای هدایت خلق به سوی خدا قرائت شد، پیامبر آن را به اثرات قیام امام حسینع وب سایت حجت الاسلام و …مقالاتسمینار زندگی و کارنامه اهل بیت پیامبر عظیم الشان اسلامص در کابل برگزار می شودوب سایت خبری تحلیلی عصر آبادان تازه ترین اخبار آبادان ، خرمشهر،خوزستان، ایران و جهان را در سایت عصر آبادان ببینیدفیش‌های مرتبط با سوره مبارکه آل عمران آیه سوره مبارکه آل عمران آیه لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم تبیین نقش و جایگاه تعلیم و تعلم از دیدگاه امام …تبیین نقش و جایگاه تعلیم و تعلّم از دیدگاه امام علیع


ادامه مطلب ...

تفحص و تجسّس از کودک، نوجوان و جوان توسط ولیّ او

[ad_1]

 موارد مشروعیت تجسّس در فقه امامیه (2)

از مواردی که می‌توان در آنها تجسّس را جائز دانست، تجسّس ولی کودک و نوجوان جهت تربیت صحیح، دقیق و اسلامی کودک و نوجوان و حتی جوان اسـت. در روایات اهل بیت (علیهم السلام) در مورد تربیت فرزند توسط والدین او بسیار تأکید شده اسـت برای مثال: "حق الوالد علی الوالد أن یحسّن اسمه و یحسّن أدبه" (1) در روایتی نیز امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: "... إنّک مسئول عمّا ولیته به من حسن الأدب..." (2) شما مسئولی نسبت به کسی که سرپرستی‌اش را به عهده گرفته‌ای (فرزندان)، بدین صورت که او را به خوبی ادب و تربیت کنی.
بنابراین:
1- پدر و مادر از آنجا مسئول تربیت فررزندان بوده و نوع تربیت اسلامی و صحیح از واجبات و تکالیف شرعی ایشان اسـت، مقدّمات این تربیت یعنی تجسّس از عیوب، رذائل اخلاقی، کج‌روی‌ها و ... نیز بر اساس رأی مشهور اصولیین شرعاً واجب اسـت و به اتفاق علما عقلاً نیز واجب می‌باشد. حسب روایت امام سجاد (علیه السلام)، ایشان در پیشگاه الهی مسئول بوده و کوتاهی و قصور ایشان و اهمال در مسأله‌ی تربیت نابخشودنی اسـت.
2- بنای عقلای عالم نیز در مقام تربیت بر جواز تجسّس از تمام رفتار، اخلاقیات، اسرار، عورات و ... کودک و نوجوانی اسـت، که مسئولیّت تربیت او را دارند، شارع مقدّس نیز از این بناء ردع نفرموده‌اند، و با وجود اینکه ایشان در مقام بیان بوده اسـت، بر ایشان در صورت عدم رضایت، بیان واجب بود. و البته حتی به واسطه مسئول قرار دادن والدین می‌توان رضایت ایشان از این بنای عملی عقلاء را کشف نمود.
3- از سوی دیگر عدم تجسّس والدین در امور فرزندان در بسیاری موارد مصداق ظلم اسـت، و ظلم به حکم عقل قبیح و به حکم شرع نیز بایسته نمی‌باشد. و تجسّس والدین در امور کودک مصداق برّ و نیکی و احسان اسـت و لذا دارای پاداش می‌باشد.
4- بالاتر اینکه قاعده‌ی "لاضرر" در اینجا حاکم بر ادلّه‌ی حرمت اسـت و دایره حرمت را تضییق می‌نماید، و قهراً مورد حاضر را از شمول حکم حرمت خارج می‌نماید زیرا حکم به حرمت در مورد تربیت طفل حکمی ضروری اسـت و محکوم دلیل "لاضرر" خواهد بود، البته حتی اگر قائل به عدم جعل احکام عدمی بواسطه لاضرر باشیم، با حکومت این قاعده بر ادلّه‌ی عناوین اولیّه در این حیطه رخصت وجود خواهد داشت.
5- در این مورد حتی جدای از ادلّه‌ی فوق و با قطع نظر از ادلّه‌ی فوق می‌توان از باب اهمّ و قواعد تزاحم نیز قائل به جواز تجسّس از تمام اسرار، اخلاقیات، اسرار، روابط و ... کودک، نوجوان و حتی جوان شد.
6- از سوی دیگر اگرچه اصل عدم ولایت احدی بر دیگری اسـت، امّا به دلیل خاص در این جا ولی کودک و نوجوان بر او ولایت دارد و لذا تجسّس از احوال مولّی علیه منافاتی با اصل عدم ولایت به حکم عقل نخواهد داشت و این مورد به دلیل خاص خارج اسـت.

خلاصه:

اینکه با توجه به ضرورت و اهمیّت تربیت کودک و نوجوان در اسلام، می‌توان یکی از موارد استثنای حرمت تجسّس را، تجسّس والدین از امور فرزندان غیربالغ دانست، و گفت برای کشف رذائل و زشتی‌ها برای والدین تجسّس در امور کودک جائز اسـت.

پی‌نوشت‌ها

1. طوسی، 1414ق، ص 501؛ ابن ادریس حلّی، 1410ق، ج2، ص 646؛ محقق حلی، 1378ش، ج2، ص 405؛ حر عاملی، 1381، ج7، ص 314.
2. ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 619؛ مجلسی، بی‌تا، ج8، ص 779؛ فیض کاشانی، 1425ق، ج1، 695.

منبع مقاله :
علی اکبری بابوکانی، احسان؛ (1391)، تجسس از حریم خصوصی افراد در فقه امامیه، تهران: دانشگاه امام صادق، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

عاقبت رابطه جنسی نامشروع دو خواهر جوان با نیما عاقبترابطهجنسینامشروعباشگاه خبرنگارن دو خواهر که مردی را به خانه‌شان کشانده و به قتل رسانده بودند بعد از دانلود کتب فرهنگی مذهبیبه منظور کاهش حجم، کلیه کتاب ها توسط نرم افزار فشرده سازی شده اند، لذا جهت استفاده آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایرانبسم الله الرحمن الرحیم لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان استفتائات استفتائات و رساله حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای


ادامه مطلب ...

اهل مزاح بودن حضرت علی (ع) دلیلی بر غصب خلافت او

[ad_1]
نفی علم غیب در بعض روایات

نفی-علم-غیب-در-بعض-روایاتشاید این سؤال یا شبهه طرح شود که اگر اصل علم غیب و به تعبیر دقیق‌تر علم لدنی امامان اصل مسلم است، چرا ادامه ...

اختصاص امامت به ولایت معنوی

اختصاص-امامت-به-ولایت-معنویبرخی از اهل تصوف که اکثر ظواهر نصوص دینی را با نگره تصوف و عرفانی با گرایش خاص خود تفسیر و تأویل می‌کنند، ادامه ...

مشروعیت مقدمه‌ی تحقّق نص بر امامت

مشروعیت-مقدمه‌ی-تحقّق-نص-بر-امامتبرخی به ورود نص درباره امامت و خلافت حضرت علی (علیه السلام) معتقدند لکن تحقق و تنجز امامت به معنای سیاسی ادامه ...

اهل مزاح بودن حضرت علی (ع) دلیلی بر غصب خلافت او

اهل-مزاح-بودن-حضرت-علی-(ع)-دلیلی-بر-غصب-خلافت-اویکی از توجیهات خلیفه دوم پیش کشیدن اهل مزاح و شوخ‌طبع بودن حضرت است، چنان‌که وی در گفتگوی با ابن‌عباس ادامه ...

جوانی حضرت علی (ع) برای امامت

جوانی-حضرت-علی-(ع)-برای-امامتیکی از مستمسکان و به تعبیر دقیق‌تر بهانه‌های مخالفان امامت حضرت علی (علیه السلام) جوانی وی بود، آن حضرت ادامه ...

شئون امامت به دلالتِ نص

شئون-امامت-به-دلالتِ-نصبرخی معتقدند ماهیت امامت بر جنبه هدایت‌گری امام و به تعبیری رهبری و مرجعیت دینی مردم استوار است و لذا ادامه ...

اعتراف خلفای راشدین به نصّ پیامبر (ص) درباره‌ی علی (ع)

اعتراف-خلفای-راشدین-به-نصّ-پیامبر-(ص)-درباره‌ی-علی-(ع)ابوبکر در روزهای آخر عمرش از چند امر اظهار تأسف می‌کند یکی از این موارد اعتراف به عدم ورود نص از سوی ادامه ...

ستایش و تمجید حضرت علی (ع) از خلفا

ستایش-و-تمجید-حضرت-علی-(ع)-از-خلفااهل سنت در بعض آثار روایی خود از حضرت علی (علیه السلام) احادیثی نقل کرده‌اند که به موجب آنها مقام ابوبکر ادامه ...

چرا حضرت علی (ع) نام خلفا را بر فرزندان خود نهاد؟

چرا-حضرت-علی-(ع)-نام-خلفا-را-بر-فرزندان-خود-نهادبرخی از اهل سنت برای مشروع جلوه دادن خلافت سه خلیفه اول از طرف حضرت علی (علیه السلام) به هرچه به نظرشان ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مقاله خلیج فارس منظور شما از ترک چیست؟ وب سایت خبری تحلیلی …توضیح یکی از ویژگیهای آینانیوز که با لطف مخاطبین فهیم و صاحب ذوق آن تا به امروز سبب مقاله خلیج فارس منظور شما از ترک چیست؟ وب سایت خبری تحلیلی آینانیوز نمیدونم منظور آینا نیوز از انتشار این مطلب چیست نمیدونم چه کسى این رو نوشته نمیدونم مخاطبش


ادامه مطلب ...

یزید و دوران خلافت فاجعه بار او

[ad_1]

یزید پسر معاویه فردی هوسباز و شرابخوار بود. یزید در طول سه سال خلافتش مسبب فجایع گوناگونی بوده است. یزید عامل اصلی رخ دادن فاجعه عاشورا بود.

یزید بن معاویه بن ابوسفیان دومین خلیفه اموی است که در سال 25 هجری متولد شد.

یزید چگونه خلیفه شد؟

مادر یزید، میسون دختر بجدل ابن انیف کلبی است. در اواخر سلطنت معاویه، گروهی از یارانش مانند مغیره بن شعبه از او خواستند تا یزید را به جانشینی خود منصوب نماید. معاویه نیز در سال 56 هجری او را به ولایتعهدی خود برگزید و از مردم برای بیعت با او پیمان گرفت. یزید جوانی بود هوسباز که از فسق و فجور در ملاء عام هیچ گونه باکی نداشت و علناً شراب می خورد و با میمون بازی می کرد.

چه کسانی با یزید بیعت نکردند؟

پس از مرگ معاویه، چهار نفر از بیعت با یزید سر باز زدند: امام حسین (ع)، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابوبکر و عبدالله بن عمر؛ این چهار تن در مدینه بودند.

یزید به حاکم مدینه نوشت که حتماً از حسین بن علی و عبدالله بن زبیر برایش بیعت بگیرد وگرنه آنها را بکشد. امام حسین (ع) حاضر به بیعت نشد و از مدینه همراه با اهل بیت پیامبر خارج شد که این حرکت بعدها به واقعه کربلا و شهید شدن ایشان منتهی گردید.

پشیمانی یزید از فاجعه کربلا

فاجعه کربلا در نخستین سال خلافت یزید رخ داد. در ابتدا یزید از کشتن آن حضرت و سرکوبی قیام کربلا بسیار خوشحال بود، اما پس از مدتی به سبب خشم و نفرتی که مردم نسبت به او پیدا کردند سخت از این کار پشیمان گشت.

یزید چگونه کشته شد . مرگ یزید . اشعار یزید . قبر یزید

واقعه حره لکه ننگ دیگری بر دامن یزید

در سال 63 هجرت مردم مدینه بر ضد او شورش کردند. لذا او مسلم بن عقبه را مامور سرکوبی این شهر کرد. مسلم بن عقبه شهر مدینه را ویران و مردم آن را قتل عام نمود و به سپاهیانش اجازه داد هر کاری که می خواهند با مردم مدینه انجام دهند. این واقعه هولناک در تاریخ به نام واقعه حره معروف است.

یزید و دستور حمله به کعبه

در سال 64 برای محاصره و نابودی عبدالله بن زبیر، سپاهی را به سوی مکه گسیل داشت. سپاه یزید با استفاده از منجیق کعبه را که پناهگاه عبدالله بن زبیر بود به آتش و سنگ بستند به طوری که خانه خدا ویران گردید. اما قبل از اینکه کار دیگری بکنند، خبر رسید که یزید مرده است. لذا محاصره را نیمه تمام گذاشتند و باز گشتند.

او در چهاردهم ماه ربیع الاول سال 64 هجری در سن 38 سالگی در گذشت. پس از او فرزندش معاویه دوم به خلافت رسید.

فضاحت های یزید در دوران خلافتش

در طول سه سال و نیم خلافت، یزید کارهای ناشایست زیادی کرد که مهمترین آن ها از این قرار هستند:

  • کشتن حسین ‏بن علی (ع) با هفتاد و دو رادمرد دیگر به وضعی که تاکنون هیچ مورخی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، بدون لرز و وحشت و ناراحتیِ روحیِ شدید، نتوانسته است پیرامون آن حادثه مطالعه‏ای کند و چیزی بنویسد.
  • قتل عام اهالی مدینه، که به قول مورخان درباره جلادان خون آشام مغول آمدند و کشتند و تارومار کردند و سوزاندند و رفتند؛ با این تفاوت که در هیچ تاریخی دیده نشده است که چنگیز و هلاکو و آباقاخان به فرماندهان خود دستور بدهند که کسانی را که از لبه شمشیر شما سالم ماندند، دور خود جمع کنید و از یکایک آنان برای برده شدن به من بیعت بگیرید. این دستور را یزید صادر کرده است. دستور یزید به جلادش مسلم‏بن عقبه چنین بود که اگر کسی از اهل مدینه زنده بماند، باید برای بردگیِ محض با من (یزید) بیعت کند و اگر کسی از پذیرش بردگی امتناع ورزید، گردنش از بدنش جدا شود.
  • سوزاندن بیت ‏الله الحرام و کشتار اهل مکه؛ علامه حلی در صفحه 95 از «منهاج الکرامه» درباره یزید اینگونه می نویسد: «مردم در دریاى خون شناور بودند به طوری که خون به قبر رسول خدا (ص) رسیده، روضه و مسجد پر از خون شده بود. بعد از آن به دستور یزید در شهر مکه منجنیق‌ها نصب کرده کعبه را آتش زده و ویران کردند.
یزید چگونه کشته شد . مرگ یزید . اشعار یزید . قبر یزید

یزید چگونه مرد؟

در مورد نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد؛

روایت اول

سیدبن طاووس در لهوف می گوید:

«یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد. ناگاه آهویی ظاهر شد، یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند. یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد. یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی (ع) هستی! ای دشمن خدا و رسول خدا. اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود».

روایت دوم

شیخ صدوق می فرماید: «یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده، مثل آن که قیر مالیده باشند. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند».

روایت سوم

هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل می‏کند که گفت: «یزید مست کرد و بلند شد که برقصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد».

بلاذری در انساب الاشراف می‏نویسد: «پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه ‏اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [احتمالا زهره اش] پاره گردید».

روایت چهارم

در "الکامل فی التاریخ" آمده است: «یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پاره‌سنگی که از منجنیقی پرتاب شده‌ بود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماری‌ای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید».

همچنین گزارش شده که صورت او پس از مرگ، همچون قیر، سیاه شد و با ظاهری چون باطنش به عالم آخرت منتقل شد.

گفتنی است که عباسیان، در سال‌های نخست حکومت شان، قبرهای یزید، معاویه و عبدالملک بن مروان را نبش کردند و استخوان‌های باقی‌مانده آنان را آتش زدند.


گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نگاه اجمالی به تاریخ امویان خلیفه اموی که دشنام به …بسیاری از مورخین عبدالملک را موسس اصلی حکومت امویان می دانند و برخی او را موسس دوم سوالات حماسه ی حسینی جلد ضمن خدمت گردشگری …١ﻣﻨﻈﻮر از ﺳﺮ ﻣﻐﻨﯿﻪ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮐﺎروان زاﺋﺮان ﮐﺮﺑﻼ ﻣﺴﺌﻮل تلویزیون اینترنتی شیعیاندانلود مداحی های محرم به تفکیک هر شب و هر مداح ویژه نامه اربعین شامل مداحی صوتی و ائمه اطهار زندگینامه ی امامانآن حضرت در اعلى درجه صفات کریمه انسانى بود و از این جهت، هم‏ردیف پدران گرامى خویش و هم اثرات قیام امام حسینع وب سایت حجت الاسلام و …مقالاتنوع اثر مقاله عنوان اثرات قیام امام حسین ع صاحب اثر سید جعفرعادلی حسینی منشی حکومت ازنگاه امام علی ع دانشگاه علم و صنعت ایران دفعات مشاهده بار دفعات چاپ بار دفعات ارسال به دیگران بار نظرسرانجام ابراهیم مالک،مصعب ابن زبیر،ابن حر و …شاید برای شما این سؤال پیش آمده باشد که عاقبت مصعب ابن زبیر،ابراهیم مالک ،ابن حر و زندگی نامه امام حسین عو حضرت ابوالفضل ع مسجد …خلاصه ای از زندگی نامه امام حسین عحضرت ابالفضل العباسع خاندان حضرت عباس ع در سال حمله اعراب به ایران سرزمین من آریابه گفته طبری سپاه اعراب بار به شهر جلولا حمله کرد زیرا نیروزهای ایرانی به مقابله زندگینامه امام حسن مجتبی علیه السلامامام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و نگاه اجمالی به تاریخ امویان خلیفه اموی که دشنام به امام علی بسیاری از مورخین عبدالملک را موسس اصلی حکومت امویان می دانند و برخی او را موسس دوم، بعد از سوالات حماسه ی حسینی جلد ضمن خدمت گردشگری در کوهدشت ١ﻣﻨﻈﻮر از ﺳﺮ ﻣﻐﻨﯿﻪ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮐﺎروان زاﺋﺮان ﮐﺮﺑﻼ ﻣﺴﺌﻮل ائمه اطهار زندگینامه ی امامان آن حضرت در اعلى درجه صفات کریمه انسانى بود و از این جهت، هم‏ردیف پدران گرامى خویش و هم‏دوش تلویزیون اینترنتی شیعیان دانلود مداحی های محرم به تفکیک هر شب و هر مداح ویژه نامه اربعین شامل مداحی صوتی و اثرات قیام امام حسینع وب سایت حجت الاسلام و المسلمین سید مقالات سمینار «زندگی و کارنامه اهل بیت پیامبر عظیم الشان اسلامص» در کابل برگزار می شود وزارت حکومت ازنگاه امام علی ع دانشگاه علم و صنعت ایران گروه معارف بسم اللّه الرحمن الرحیم» حکومت از نگاه علی علیه السلام نخست باید دانست که حکومت و سرانجام ابراهیم مالک،مصعب ابن زبیر،ابن حر و عبدالله زبیر در شاید برای شما این سؤال پیش آمده باشد که عاقبت مصعب ابن زبیر،ابراهیم مالک ،ابن حر و عبدالله زندگی نامه امام حسین عو حضرت ابوالفضل ع مسجد بلال حبشی زندگی نامه امام حسین عو حضرت ابوالفضل ع مسجد بلال حبشی کوی مولوی گرگان اخبار،پرسش و حمله اعراب به ایران سرزمین من آریا به گفته طبری سپاه اعراب بار به شهر جلولا حمله کرد زیرا نیروزهای ایرانی به مقابله نقاشی قهوه‌خانه‌ای معمارنتسایت معماری وشهرسازی معاصرایران نقاشی قهوه‌خانه‌ای و تأثیر سنت‌های تاریخی و هنری بر پیدایش آن در ایران مقدمه حضرت علی در دوران خلافت دوران خلافت عثمان دوران خلافت ابوبکر دوران خلافت امام علی دوران خلافت عمر بن خطاب دوران خلافت عمر دوران خلافت معاویه دوران خلافت


ادامه مطلب ...

تفحص و تجسّس از کودک، نوجوان و جوان توسط ولیّ او

[ad_1]

 موارد مشروعیت تجسّس در فقه امامیه (2)

از مواردی که می‌توان در آنها تجسّس را جائز دانست، تجسّس ولی کودک و نوجوان جهت تربیت صحیح، دقیق و اسلامی کودک و نوجوان و حتی جوان اسـت. در روایات اهل بیت (علیهم السلام) در مورد تربیت فرزند توسط والدین او بسیار تأکید شده اسـت برای مثال: "حق الوالد علی الوالد أن یحسّن اسمه و یحسّن أدبه" (1) در روایتی نیز امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: "... إنّک مسئول عمّا ولیته به من حسن الأدب..." (2) شما مسئولی نسبت به کسی که سرپرستی‌اش را به عهده گرفته‌ای (فرزندان)، بدین صورت که او را به خوبی ادب و تربیت کنی.
بنابراین:
1- پدر و مادر از آنجا مسئول تربیت فررزندان بوده و نوع تربیت اسلامی و صحیح از واجبات و تکالیف شرعی ایشان اسـت، مقدّمات این تربیت یعنی تجسّس از عیوب، رذائل اخلاقی، کج‌روی‌ها و ... نیز بر اساس رأی مشهور اصولیین شرعاً واجب اسـت و به اتفاق علما عقلاً نیز واجب می‌باشد. حسب روایت امام سجاد (علیه السلام)، ایشان در پیشگاه الهی مسئول بوده و کوتاهی و قصور ایشان و اهمال در مسأله‌ی تربیت نابخشودنی اسـت.
2- بنای عقلای عالم نیز در مقام تربیت بر جواز تجسّس از تمام رفتار، اخلاقیات، اسرار، عورات و ... کودک و نوجوانی اسـت، که مسئولیّت تربیت او را دارند، شارع مقدّس نیز از این بناء ردع نفرموده‌اند، و با وجود اینکه ایشان در مقام بیان بوده اسـت، بر ایشان در صورت عدم رضایت، بیان واجب بود. و البته حتی به واسطه مسئول قرار دادن والدین می‌توان رضایت ایشان از این بنای عملی عقلاء را کشف نمود.
3- از سوی دیگر عدم تجسّس والدین در امور فرزندان در بسیاری موارد مصداق ظلم اسـت، و ظلم به حکم عقل قبیح و به حکم شرع نیز بایسته نمی‌باشد. و تجسّس والدین در امور کودک مصداق برّ و نیکی و احسان اسـت و لذا دارای پاداش می‌باشد.
4- بالاتر اینکه قاعده‌ی "لاضرر" در اینجا حاکم بر ادلّه‌ی حرمت اسـت و دایره حرمت را تضییق می‌نماید، و قهراً مورد حاضر را از شمول حکم حرمت خارج می‌نماید زیرا حکم به حرمت در مورد تربیت طفل حکمی ضروری اسـت و محکوم دلیل "لاضرر" خواهد بود، البته حتی اگر قائل به عدم جعل احکام عدمی بواسطه لاضرر باشیم، با حکومت این قاعده بر ادلّه‌ی عناوین اولیّه در این حیطه رخصت وجود خواهد داشت.
5- در این مورد حتی جدای از ادلّه‌ی فوق و با قطع نظر از ادلّه‌ی فوق می‌توان از باب اهمّ و قواعد تزاحم نیز قائل به جواز تجسّس از تمام اسرار، اخلاقیات، اسرار، روابط و ... کودک، نوجوان و حتی جوان شد.
6- از سوی دیگر اگرچه اصل عدم ولایت احدی بر دیگری اسـت، امّا به دلیل خاص در این جا ولی کودک و نوجوان بر او ولایت دارد و لذا تجسّس از احوال مولّی علیه منافاتی با اصل عدم ولایت به حکم عقل نخواهد داشت و این مورد به دلیل خاص خارج اسـت.

خلاصه:

اینکه با توجه به ضرورت و اهمیّت تربیت کودک و نوجوان در اسلام، می‌توان یکی از موارد استثنای حرمت تجسّس را، تجسّس والدین از امور فرزندان غیربالغ دانست، و گفت برای کشف رذائل و زشتی‌ها برای والدین تجسّس در امور کودک جائز اسـت.

پی‌نوشت‌ها

1. طوسی، 1414ق، ص 501؛ ابن ادریس حلّی، 1410ق، ج2، ص 646؛ محقق حلی، 1378ش، ج2، ص 405؛ حر عاملی، 1381، ج7، ص 314.
2. ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 619؛ مجلسی، بی‌تا، ج8، ص 779؛ فیض کاشانی، 1425ق، ج1، 695.

منبع مقاله :
علی اکبری بابوکانی، احسان؛ (1391)، تجسس از حریم خصوصی افراد در فقه امامیه، تهران: دانشگاه امام صادق، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

عاقبت رابطه جنسی نامشروع دو خواهر جوان با نیما عاقبترابطهجنسینامشروعباشگاه خبرنگارن دو خواهر که مردی را به خانه‌شان کشانده و به قتل رسانده بودند بعد از دانلود کتب فرهنگی مذهبیبه منظور کاهش حجم، کلیه کتاب ها توسط نرم افزار فشرده سازی شده اند، لذا جهت استفاده آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایرانبسم الله الرحمن الرحیم لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان استفتائات استفتائات و رساله حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای


ادامه مطلب ...