در سنین کودکی و نوجوانی بسیاری از بچهها ترجیح میدهند به جای خوردن غذا بازی و تفریح کنند و غذاهایی که این جنبه را به همراه داشته باشد، ترجیح میدهند. بهعنوان مثال بیشتر کودکان، ساندویچ را به پلو و خورشت ترجیح میدهند یا پیتزا را دوست دارند.
والدین میتوانند با در نظر داشتن سلامت مواد غذایی و صرف وقت کافی اینگونه غذاها را به نحو سالم و مقوی به کودکان بدهند. مثلا در منزل از گوشت و سویا همبرگر بسازند و در هفته چند وعده برای کودکان از این غذا استفاده کنند.
مهم این است که مواد مغذی مثل لبنیات، گوشت، سبزیجات، میوهها، غلات و حبوبات را به اندازه کافی در غذای کودکشان بگذارند و صرفا به حجم زیاد نان یا برنج توجه نکنند. موضوع تغذیه کودکان را با همین چند جمله به پایان میبرم و به مطلب جالبتری که برای این هفته در نظر گرفتهام میپردازم:
چند روز پیش کودکی را برای معاینه آوردند. کودک از بستگان یکی از پزشکان دوست و همکارم بود و از طرف او معرفی شده بود. مادر از اینکه او در بین همسن و سالانش از بقیه لاغرتر است، شکایت داشت و از من میخواست که بررسی و درمان لازم را انجام دهم. وقتی وزن و قد کودک را اندازهگیری و با منحنیهای طبیعی کودکان سالم مقایسه کردم به موضوع عجیبی برخورد کردم.
کودک دقیقا روی صدک 50 منحنی بود. به عبارت ساده این کودک در وسط منحنی سلامت قرار داشت و از نظر قد و وزن در بهترین شرایط ممکن بود. از مادر سوال کردم که آیا مطمئن است که کودک لاغرتر از همکلاسیهایش است. او که فردی با درایت بود به من اطمینان داد کودکش جزو کم وزنترین در بین همکلاسیهایش است.
بله، واقعیت همین است. وزن بیشتر کودکان شهرنشین بالاتر از منحنیهای استاندارد است و در واقع این کودکان چاق هستند. اشتباهی که بسیار اتفاق میافتد این است که بخواهیم وزن و قد کودک را مثل بزرگسالان با فرمول ساده ارزیابی کنیم و بگوییم که یک دختر پانزده ساله با قد 158 سانتیمتر باید 58 کیلوگرم باشد.
این کاملا اشتباه است. براساس منحنیهای کودکان و نوجوانان سالم، برای چنین دختر خانمی وزن 49 کیلوگرم مناسب است و اگر او 58 کیلوگرم باشد، 9 کیلو اضافه وزن دارد. متاسفانه بیشتر والدین تصور میکنند وزن زیاد نشانه سلامتی است، در حالی که در بیشتر موارد، عکس این مطلب صادق است.
به این نکته توجه کنیم که چاقی دوران کودکی و نوجوانی یکی از اصلیترین عوامل چاقی دوران بزرگسالی است و متاسفانه باید گفت دادن غذای اضافی به کودک در واقع هل دادن او به سوی مرگ زودرس است.
دکتر رضا کریمی - فوق تخصص بیماریهای غدد
جام جم سرا: کودکان و نوجوانان جسور معمولا بر این باورند قدرتی برابر یا برتر از بزرگترها دارند، کافی است شما هم با رفتار خود به آتش این طرز تفکر هیزم بریزید. به یاد داشته باشید وقتی کودکان میفهمند والدینشان از کنترل خارج شدهاند، احساس ناامنی میکنند.
محققان طی مطالعات طولانی دریافتهاند والدینی که از داد زدن بر سر فرزندان خود به عنوان ابزاری برای تربیت و ایجاد انضباط استفاده میکنند، باعث ایجاد آسیبهای روانی در آنها میشوند. بعلاوه این بررسیها نشان داد خسارتهای روانی ناشی از فریاد زدن، مانند حالت تهاجمی افراطی داشتن یا بیش از حد کمرو و ترسو بودن با صدمات تنبیه بدنی مشابه است.
دکتر جفری برنستین، روانشناس در این باره میگوید: وقتی فریاد میزنید، در کودکان شما هم این تمایل پیدا میشود که فریاد بزنند یا به شیوه منفی دیگری واکنش نشان بدهند. در نتیجه با دیدن واکنشهای ایشان، شما هم بیشتر فریاد میزنید. آنها هم ساکت نمینشینند و... این سلسله ادامه یافته، دعوا بالا گرفته و در نهایت مشکلی حل نمیشود. خوشبختانه راهحلی برای مقابله با این کشمکش عاطفی خستهکننده وجود دارد:
اطلاعات بیشتری کسب کنید: در اولین گام چیزی که سبب فریاد کشیدن شما شده است، پیدا کنید. آیا اسباببازیهایشان را در تمام خانه پراکنده کردهاند؟ چه چیزی به شما فشار وارد میکند؟ آن را شناسایی کرده و ببینید برای اینکه وضع را آرامتر کنید، چه کاری از دستتان ساخته است.
به خودتان قول بدهید که دیگر فریاد نزنید: شاید به نظر برسد این ایده ساده و بیفایده باشد، اما فراموش نکنید تمام تغییرات رفتاری وقتی میسر میشود که خودتان را با تقویت ویژگیهای مثبت و استوار مسئول و متعهد کنید.
آهسته صحبت کنید: گرچه برخی اتفاقها واقعا آزاردهنده است، اما سعی کنید با صدای آهسته صحبت کنید، کودکان نیز انتخاب دیگر ندارند جز اینکه دست از کارشان بکشند و به حرفهای شما به دقت گوش کنند. به این ترتیب هم شما آرام میمانید و هم بچهها و همه میآموزند چطور به حرفهای یکدیگر گوش بدهند.
انتظارات خود را مدیریت کنید: اگر نمیخواهید فریاد بزنید، لازم است مسیرش را نیز هموار کنید. وقتی هوشمندانه عمل میکنید دیگر نیازی نیست اقدامی طاقتفرسا انجام دهید. پس اگر به خاطر بههمریختگی اسباببازیها سر بچهها داد میزنید، برای تعداد اسباببازیهایی که میتوانند با آن بازی کنند، محدودیت قائل شوید. در نتیجه هم فریاد نمیزنید و هم زحمتتان کمتر میشود.
هر چیزی را به دل نگیرید: اگر بنشینید و درباره رفتار بچههایتان فکر کنید، به این نتیجه میرسید گرچه گاهی با کارهای اشتباه خود باعث عصبانیت شما میشوند، ولی آنها از روی قصد و غرض خاصی این کار را نمیکنند، این بخشی از رفتار شخصی آنهاست و تقصیر شما نبوده است.
مقایسه را کنار گذاشته و سپاسگزار باشید: مقایسه کردن خودتان با پدر و مادرهای دیگر یا سنجیدن فرزندتان با بچههای دیگر، تنها شما را در بزرگراهی قرار میدهد که به ناخوشیها منتهی میشود. اگر با نگرشی شکرگزارانه به زندگی نگاه کنید، ظرفیت بیشتری احساس خواهید کرد و کنترل بیشتری بر خودتان خواهید داشت. به این فکر کنید که والدین زیادی هستند که فرزندانشان به سلامت بچههای شما نیستند و حاضرند جای خودشان را با شما عوض کنند بدون اینکه مکررا فریاد بزنند یا اعتراض کنند. (ضمیمه چاردیواری)
مترجم: فاطمه عمانی
منبع: psychologytodayhear
جام جم سرا: دست از سر جوشها که برداشت تازه به بینیاش چشم دوخت، «آخر این دیگر چه دماغی است؟! با وجود دو بار عمل کردن باز هم بدشکل است. مادرش صدا زد «بچهها شام حاضر است» گفت: مادر جان شما که میدانید من رژیم دارم، همینم مانده با این هیکل بدقواره شام هم بخورم!
شاید شما هم مانند اغلب افراد در مورد یک جنبه از بدنتان مثل قد، وزن، پوست، اندازه بینییا موی سر خود آگاه و از برخی از این ویژگیها راضی و از برخی دیگر ناراضی باشید. نتیجه نظرسنجیها بیانگر این نکته است که خیلی از افراد نسبت به بدنشان نگرش منفی دارند، یک تحقیق روی دانشجویان نشان داده 70 درصد آنها از برخی ویژگیهای ظاهریشان ناراضیاند. اما افرادی که مبتلا به اختلال بدشکلی بدن هستند بهقدری از نقایص بدنی خود ناخشنودند که دائم به آنها فکر میکنند. این در حالی است که این نقایص یا خیالی بوده یا بسیار جزئی است، با این حال افراد مدت زمان زیادی را صرف نگاه کردن به آینه و بزرگ دیدن عیبهای کوچکشان میکنند.
گاهی این حساسیتها تا جایی پیش میرود که فرد مدت زمان زیادی خود را مشغول پوشاندن جوشهای روی صورتش میکند، یا با استفاده از کلاه، کمموییاش را میپوشاند یا حتی تصمیم میگیرد خودش را به تیغ ژبرای درمان این تصورات افراطی راههای مختلفی وجود دارد، برخی داروهای ضدافسردگی و ضداضطراب میتواند به کاهش این وسواس کمک کند، ضمن اینکه برخی گروه درمانیها تصورات و شناختهای فرد نسبت به خودش را بازسازی میکند و با آموزش برخی مهارتها مثل توقف فکر و آرمیدگی (ریلکسیشن) سبب کاهش این رفتارهای وسواسی میشود.
برخی روانشناسان برای بازسازی شناختی در این اختلال، افراد را ترغیب میکنند دلایل این تصورات خود را پیدا کنند و اگر این دلایل منطقی نبود به دنبال شواهدی باشند که این تصورات را شکل داده است. زمانی که نادرستی این شواهد برای فرد مسجل شد آنگاه به دنبال بازسازی شناختی و ایجاد تفکرات سودمند باشند.
با توجه به آمار بالای جراحیهای پلاستیک و زیبایی در کشور ما در بسیاری موارد لازم است افراد قبل از برداشتن قوز کوچک بینی یا جوشهای ریز زیرپوستی که هیچوقت تمامی ندارند، به روانشناس مراجعه کنند و اول وسواسهای افراطی درباره شکل بدنشان را درمان کنند، شاید دیگر نیازی به این جراحیهای پرهزینه و پرخطر نباشد.
شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
دکتر محمد جواد ناظمی، در مورد علت به وجود آمدن شوره سر، گفت: این عارضه اغلب به علت رشد نوعی قارچ بر روی پوست است که این قارچ در سطح پوست همه افراد وجود دارد اما در برخیها به علت چرب بودن زیاد پوست باعث ایجاد شوره سر میشود.
این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران با اشاره به این مطلب که شوره سر در مردان بیشتر از زنان بروز میکند، خاطر نشان کرد: وجود هورمونهای مردانه عامل بوجود آمدن شوره سر است. همچنین وجود غدههای چربی بزرگ در پوست سر مردان میتواند باعث افزایش شوره سر در آنها شود.
وی خارش، التهاب، پوسته شدن و قرمزی پوست سر را از علایم شایع در این عارضه دانست و یادآور شد: شوره سر درمان قطعی ندارد؛ چرا که این عارضه به خاطر عوامل درونی بدن ایجاد شده است. همچنین با توجه به اینکه هر روز داروهای جدیدی برای درمان شوره سر وارد بازار میشود و در عین حال هیچ کدام از این داروها موثر نیست، تنها راه کنترل آن از طریق مصرف شامپوهای مناسب برای شوره سر است.
ناظمی ادامه داد: چربی پوست منبع تغذیه قارچ روی پوست است که با مصرف شامپوهای ضد شوره که حاوی روی، سلنیوم و سولفاید و... است به نوعی میتوانند به از بین بردن و کاهش سرعت تولید و فعالیت قارچها کمک کنند. همچنین این مواد میتوانند باعث کاهش تولید چربی در پوست سر شوند.
این متخصص پوست و مو استرس را عامل شوره سر و افزایش آن در افراد دانست و در پایان خاطرنشان کرد: بهتر است افراد از مصرف زیاد انواع حالت دهندههای مو مانند اسپری مو، ژل و چسب خودداری کنند؛ چرا که مصرف آنها حتی به میزان کم هم باعث چرب شدن پوست سر و مو میشود. (ایسنا)
798
امروزه روانشناسان بسیار بیشتر از قبل بر این قضیه که باید خود را دوست داشته باشیم و برای وجود خود ارزش قائل باشیم، تاکید میکنند، اما با وجود این مساله که دوست داشتن خود بسیار خوب است و باعث اعتماد به نفس و پیشرفت و رسیدن به اهداف خود میشود، اما باید دقت کنیم این دوست داشتن خود، به «خودشیفتگی» منجر نشود.
خودشیفتگی معمولا از سنین نوجوانی یا اوایل جوانی شروع شده و باعث ایجاد اختلال در عملکرد بین فردی و اجتماعی افراد میشود.
حدود 7 درصد مردان و 4 درصد خانمها در جوامع، دچار اختلال شخصیت خودشیفته هستند و بخش مهمیاز مراجعات به مطبهای رواندرمانی و خانوادهدرمانی از آنجا شکل میگیرد که خانواده یا فرد در ارتباط با یک شخصیت خودشیفته آسیبهای زیادی را دیدهاند زیرا خودشیفتهها میتوانند آسیبهای روحی و روانی زیادی را به اطرافیان خود تحمیل کنند.خودشیفتگی هیچ پشتوانهای ندارد و معمولا متکی بر توهمات و خیالات فرد است. افراد خودشیفته تصور میکنند بسیار آدمهای مهم و بزرگی هستند و جالب اینجاست که میخواهند دیگران را هم وادار کنندکه این تصورات باطل را بپذیرند، آنها بیش از حد تعادل و به شکلی بیمارگونه به خود توجه دارند. این گونه افراد، بشدت دچار اضطراب هستند و بدترین درد برایشان این است که کسی به آنها توجه نکند، بنابراین برای جلب توجه دیگران، دست به هر کاری میزنند.
خودشیفتهها فقط خود را میبینند و دیگران را بهحساب نمیآورند که همین مساله باعث پراکنده شدن اطرافیان از دور و بر آنها میشود که معمولا نتیجه آن در درازمدت، ابتلای فرد خودشیفته به اختلالات اضطراب و افسردگی است.جالب است بدانید واژه «نارسیسیسم» یا همان خودشیفتگی برگرفته از یک اسطوره یونانی به نام نارسیس است که عاشق تصویر خود در آب شده و قادر به چشم برداشتن از آن نبود و سرانجام هم ناتوانیاش از دسترسی به تصویر درون آب باعث مرگ او شد.
نشانهها رابشناسید
مهرداد 27 سال دارد و بسختی توانسته در رشته شیمی مدرک کارشناسی خود را بگیرد، البته هنوز نتوانسته شغل مورد نظر خود را که به قول خودش در شأن و شخصیت او باشد، پیدا کند و معتقد است خیلی از جاهایی را که ممکن است برای کار بپذیرند، لیاقت او را ندارند! مرتب خانوادهاش را تحقیر میکند و با حرفها و کارهایش آنها را میرنجاند.
دکتر علی شاهحسینی، روانشناس در اینباره میگوید: خودشیفتهها در خانواده خود جا نمیشوند، یعنی وقتی خود را بزرگتر از آن چیزی که هستند، میبینند، از خانواده فاصله میگیرند، مغرور میشوند و به آنها فخرفروشی میکنند و کسانی هم که با آنها زندگی میکنند احساس میکنند کارمند و زیردستشان هستند و مدام باید از این فرد تعریف کنند و در رابطه با او حق انتخاب ندارند.
در جامعه امروز ما که تعداد زیادی از افراد تکفرزند هستند، والدین آنها با برآورده کردن تمام خواستههایشان و اعتقاد به اینکه کودکان آنها استثنائی و فوقالعاده باهوش هستند، دائم به آنها القا میکنند که از دیگران برتر و بالاترند، بدون اینکه بدانند با این مسائل حس خودشیفتگی را در آنها تقویت میکنند |
وی میافزاید: فانتزی قدرت و مقبولیت و زیبایی، مشغولیت ذهنی افراد خودشیفته است و چون ذهن آنها معطوف به خودشان است، بههیچوجه به دیگران حتی اعضای خانواده توجه نمیکنند و مرتب بهدنبال این هستند که چه کاری انجام دهند که دیگران از آنها تعریف و تمجید کنند.آنها عاشق خودشان هستند و این عشق افراطی نسبت به خود موجب میشود تا نسبت به محیط و اطرافیان ناسازگار باشند. این نبود سازگاری بهدلیل انتظارات زیاد آنها از محیط است.خودشیفتهها دوست دارند دیگران را هدایت کنند و به آنان امر و نهی کنند، اغلب دروغ میگویند تا بهتر از دیگران به نظر برسند، به جذابیت ظاهری و لباس پوشیدن خیلی اهمیت میدهند، بیشتر از دیگران تمایل به بد و بیراه گفتن و تحقیر کردن افراد دارند و نیازها و خواستههای خودشان را نسبت به دیگران در اولویت قرار میدهند.
خودشیفتهها به روابط کوتاه مدت بیشتر علاقه دارند و در روابط با دیگران آنها را فریب میدهند، اصلا از آزار دیگران احساس پشیمانی نمیکنند، وقتی دیگران از آنها پیروی نمیکنند، تمایل به تنبیه طرف مقابل دارند و با کمارزش جلوه دادن دیگران در پی جلب تحسین برای خود هستند.جالب است بدانید علاوه بر همه این علائم و نشانهها، خودشیفتهها در همه موارد بشدت خود را حق به جانب میدانند و قادر به تشخیص احساسات و نیازهای دیگران نیستند.
دلایل از خود متشکر شدن
نحوه زندگی امروز، خودشیفتگی را در افراد تقویت میکند؛ فرهنگی که بر پایه شهرت بنا شده و حتی در شبکههای مجازی و اخبار دائم خبرهای مربوط به افراد مشهور با جزئیات منتشر میشود و همین مساله باعث گسترش خودشیفتگی در افراد و تشدید آن میگردد. اما مساله بدتر آن است که امکان اینکه این رفتار به مرور بهعنوان یک رفتار طبیعی تلقی شود، وجود دارد.
دکتر علی شاهحسینی، روانشناس درباره دلایل خودشیفته شدن افراد میگوید: درصد خیلی کمی از افرادی که به خودشیفتگی دچار هستند، بیماریشان ذاتی و بهصورت ژنتیکی است؛ اما باقی آنها اکتسابی است و بر اثر تربیت و محیط زندگی فرد بهوجود میآید.
وی میافزاید: در جامعه امروز ما که تعداد زیادی از افراد تکفرزند هستند، والدین آنها با برآورده کردن تمام خواستههایشان و اعتقاد به اینکه کودکان آنها استثنائی و فوقالعاده باهوش هستند، دائم به آنها القا میکنند که از دیگران برتر و بالاترند، بدون اینکه بدانند با این مسائل حس خودشیفتگی را در آنها تقویت میکنند.
دکتر شاهحسینی معتقد است، تحقیر فرد در دوران کودکی نیز همین نتیجه را دارد: کسی که در دوران کودکی سختی بسیاری را متحمل شده، تحت فشار بوده و چون در کودکی مورد ستایش قرار نگرفته و از او تعریف نشده است، به محض اینکه در ابتدای جوانی و بزرگسالی به فرصتی دست پیدا کند، میخواهد از تمام دنیا انتقام بگیرد و دائم دیگران را مجبور کند تا از او تعریف کنند و به همه حرفها و خواستههایش عمل کنند، یعنی خودشیفتگی هم بر اثر توجه بیش از حد و هم بر اثر توجه ناکافی خانوادهها به کودک ایجاد میشود.
مهتاب بیات، مشاور خانواده هم به نوع اعتماد به نفس بهعنوان یکی دیگر از دلایل خودشیفتگی اشاره میکند و میگوید: اگر اعتماد به نفس را در سه گروه اعتماد به نفس پایین، بالا و کاذب تقسیمبندی کنیم، افراد خودشیفته جزو دستهبندی سوم یعنی افرادی با اعتماد به نفس کاذب هستند.
وی میافزاید: افراد خودشیفته در ظاهر خود را بسیار قوی و قدرتمند نشان میدهند و به همین دلیل در نگاه اول انسانهای توانمند و جذابی به نظر میرسند، اما اعتماد به نفس آنها وابسته به تاکید بیرونی است و اساس شخصیتی آنها احساس حقارت است؛ آنها در درون، خود را پذیرش نکردهاند و من واقعیشان با من ایدهآلشان بسیار فاصله دارد به همین دلیل دچار تضاد و تعارض هستند و بهدلیل اعتماد به نفس کاذبشان دائم در حال نمایش خود بهعنوان یک فرد موفق هستند.
مشکلات ارتباط با خودشیفتهها
ارتباط با افراد خودشیفته بسیار مشکل است، زیرا آنها تمام مسائل را فقط از دید خود نگاه میکنند و فکر میکنند فقط آنچه که آنها میگویند درست است و دیگران صلاحیت اظهارنظر و تصمیمگیری ندارند و اصلا نمیتوانند از دریچه نگاه دیگران بنگرند و درک کنند که امکان دارد طرف مقابلشان نظری غیر از نظر آنها داشته باشد.
مهتاب بیات، مشاور خانواده در اینباره میگوید: از آنجا که افراد خودشیفته تحمل نپذیرفتن حرفهایشان را از سوی اطرافیان ندارند و همینطور نمیتوانند کسی را که از آنها انتقاد کند، تحمل کنند، ارتباط با آنها برای دیگران بسیار سخت میشود؛ هرچند در ابتدا برای اطرافیان جذابیت دارند، اما به مرور دیگران از دست آنها که مدام انتظار مدح و ستایش دارند، خسته میشوند یا از آنها میترسند و بهطور معمول دوری کردن را ترجیح میدهند.
وی میافزاید: خودشیفتهها بهدلیل اعتماد به نفس شکنندهشان هم در روابط بینفردی بسیار ناموفق هستند و اگر کسی ذرهای با آنها مخالفت کند یا خواسته آنها را انجام ندهد، آنها واکنش نشان میدهند و به فکر تنبیه فرد مقابل میافتند.همچنین افراد خودشیفته طوری با دیگران رفتار میکنند که افراد در ارتباط با آنها کرامت و حرمت خود را از دست میدهند و احساس میکنند «هیچی» نیستند، اما مهتاب بیات معتقد است در واقع این خودشیفتهها هستند که احساس «هیچی نبودن» درونی خود را به دیگران منتقل میکنند تا خودشان روی خاکستر روان دیگران احساس قدرت کنند.
ازدواج با خودشیفتهها، خودکشی تدریجی
کسی که خودشیفته است، نمیتواند افراد دیگر را دوست داشته باشد و کلمه دوست داشتن برای او معنایی ندارد. او مدام افراد زیردست خودش را تحقیر کرده و دیگران را مسخره میکند. این را بدانید که او برای گول زدن دیگران و به دام انداختن آنها در ابتدای رابطه از کلمه دوست داشتن بسیار استفاده خواهد کرد، اما تمام اینها نقش ویک بازی بیش نیست. باید متوجه باشید که این اشخاص بسیار چربزبان هستند و در اولین دیدار شما را بشدت مجذوب خود خواهند کرد.
دکتر علی شاهحسینی، میگوید: فرد خودشیفته ممکن است سالها با همسرش زندگی کند، اما آنها بهطور قطع از هم جدا هستند، زیرا فرد خودشیفته نمیتواند وارد یک رابطه طولانیمدت شود چون طرف مقابل را به هیچ عنوان قبول ندارد و مرتب میگوید او به من احترام نمیگذارد، او از من انتقاد میکند، او لیاقت من را ندارد و ... .
وی میافزاید: افراد خودشیفته حتی به فرزندانشان هم توجه نمیکنند و در واقع همسر و فرزند و زندگی و آرامش خانواده را فدای قدرت و موفقیت خود میکنند به همین دلیل همیشه زندگی با این افراد با اختلالاتی همراه است.شاید به همین دلیل هم است که در بعضی از جوامع معتقدند کسی که دچار خودشیفتگی است فقط باید کار کند، پست بگیرد و مقامها را اشغال کند، اما لیاقت ازدواج و پدر و مادر شدن را ندارد.
بیش از نیمی از افراد خودشیفته میتوانند با مطالعه و خودآگاهی تا حدی خودشان را اصلاح کنند و نیم دیگر نیز بهتر است از کمک یک مشاور یا روانشناس استفاده کنند اما درصد خیلی کمی از آنها هم نیاز به روانپزشک و بستری و دارودرمانی دارند |
دکتر شاهحسینی میگوید: ممکن است برای دختران و پسران دمبخت اتفاق بیفتد که با کسی آشنا میشوند، به خواستگاری میروند یا به خواستگاریشان میآیند که در تمام این برخوردها، اولین چیزی که جلبنظر میکند «من» طرف مقابل است. این افراد باید بسیار هوشیار باشند و با علائم دیگری مثل طرز نشستن به طوری که نشان از فخرفروشی باشد، طرز حرف زدن و شروع تمام جملات با «من» و حتی نوع پوشش که معمولا پوشش آنها طوری است که سعی در جلب توجه کردن دارند، میتوانند حدس بزنند که طرف مقابل نشانههای خودشیفتگی را دارد و برای مطمئن شدن از این مساله بهتر است موضوع را با یک مشاور در میان بگذارند.
همچنین باید به این نکته دقت کنید که افراد خودشیفته دوست دارند زیاد صحبت کنند و کسی حرفشان را قطع نکند. اگر در جلسه خواستگاری بهطور اتفاقی وسط صحبت آنها حرفی بزنید، معمولا خیلی گستاخانه به شما میگویند: «لطف کنید حرف من را قطع نکنید»، اما همین فرد بعدا در زندگی مشترک به احتمال زیاد در همین موقعیت میگوید: «دهنت را ببند من دارم حرف میزنم!»
دکتر شاهحسینی تاکید میکند یادمان باشد که مشکلات همسر فقط اعتیاد و بزهکاری نیست بلکه بعضی از مشکلات شخصیتی و روانی افراد، زندگی و روح و روان فرد مقابل و حتی نسل بعدی را نابود میکند.
مهتاب بیات، مشاور خانواده هم درباره ازدواج با فرد خودشیفته میگوید: ما به هیچ وجه ازدواج با این افراد را توصیه نمیکنیم زیرا زندگی با آنها بسیار دشوار است و اگر فردی بخواهد با آنها زندگی کند باید بهطور کامل این شخصیتها را بشناسد و در عین حال فردی بسیار قوی و توانمند باشد.
درمان خودشیفتهها به شرط پذیرفتن مساله
زمانی میرسد که فرد خودشیفته میبیند هیچکس در اطرافش باقی نمانده و در بعضی موارد ممکن است او به مشکل خود پی ببرد و نسبت به رفع مشکل اقدام کند که البته این مساله خیلی کم در بین این افراد پیش میآید چون اغلب آنها فکر میکنند همه اعمال و رفتارشان کاملا درست است و این دیگران هستند که در مورد آنها اشتباه میکنند. اما مهتاب بیات، مشاور میگوید: افراد خودشیفته با تلاش خانواده باید تحت درمان قرار گیرند و با کمک یک مشاور یا روانشناس به آن شناختی که هر فرد باید نسبت به خود داشته باشد، برسند.
دکتر علی شاهحسینی، روانشناس و مشاور هم معتقد است، خودشیفتگی قابل درمان است و مهمترین مساله این است که فرد خودشیفته روی نفس خود کار کند، زیرا آنها افرادی هستند که به نفس خودشان تکیه ندارند و از درون خالی هستند.وی میافزاید: بیش از نیمی از افراد خودشیفته میتوانند با مطالعه و خودآگاهی تا حدی خودشان را اصلاح کنند و نیم دیگر نیز بهتر است از کمک یک مشاور یا روانشناس استفاده کنند اما درصد خیلی کمی از آنها هم نیاز به روانپزشک و بستری و دارودرمانی دارند.
چطور رفتار کنیم؟
حفظ رابطه و رفتار با افراد خودشیفته نیازمند صرف زمان و انرژی زیاد است و از همه مهمتر این است که در رابطه با این افراد اعتماد به نفس خود را حفظ کنید.زندگی با این افراد، بویژه برای کودکان، بسیار دشوار و آسیبرسان است.
از آنجا که انسان خودشیفته، معمولا نمیپذیرد که بیمار است، باید به اطرافیان او یاد داد که حتیالامکان، خود را از تأثیر القائات او دور نگه دارند و قوی باشند و اگر مجبور به زندگی با یک فرد خودشیفته هستید باید دانش خود را در این زمینه افزایش دهید تا این اطلاعات بتواند به شما در شناسایی نقاط ضعف و محدودیتهای او و کم کردن انتظارات از او کمک کند.
نکته دیگر در رفتار با فرد خودشیفته این است که از او درخواست احترام کنید و بهوضوح به او بگویید که از زبان بیادبانه و رفتارهای کنترلکننده و خشم غیرمنطقی او خسته شدهاید، اما باید بدانید که بهطور معمول هیچگاه قادر به تغییر کامل فرد خودشیفته نخواهید شد، بلکه میتوانید فقط تا حدودی رفتارهای او را با رفتارهای مناسب تعدیل کنید. (جام جم سرا/ الهام طباطبایی/ چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
البته فرقی نمیکند در چه فصلی باشیم، اما در تابستان به علت گرمای هوا این مشکل بیشتر ایجاد میشود که هم برای خود فرد و هم دیگران غیر قابل تحمل است. البته مصرف عطر و اسپری و ژل حمام تا حدی کمککننده است، اما پیش از هر چیز باید متوجه شوید که آیا عرقکردنتان طبیعی است یا میتواند نشانه بیماری خاصی باشد؟ چطور از شر عرقکردنهای بیش از حد خلاص شویم؟ با ما همراه باشید تا به پاسخ این پرسشها برسید.
تعریق مکانیسمی است که به وسیله آن دمای بدن که به دلایل مختلفی مثل گرما، فعالیت بدنی و غذا خوردن افزایش یافته است، پایین میآید. عرقکردن علاوه بر کنترل دمای بدن باعث دفع مواد زائد بدن از راه پوست هم میشود. به طور کلی تعریق یک امر طبیعی به حساب میآید و وقتی بیماری تلقی خواهد شد که بیش از حد و آزاردهنده باشد. باید بدانید اختلالات غدد مثل پرکاری غده تیروئید، استرس، عوارض ناشی از مصرف داروهای مختلف مثلا قرصهای ضدافسردگی، سرطان (که بیشتر باعث تعریق شبانه میشود)، کاهش قندخون یا هیپوگلیسمی، تغییرات هورمونی، گاهی اوقات بالا بودن فشار خون، مشکلات تغذیهای، درد شدید، تب به دنبال عفونت و... باعث افزایش تعریق بدن میشوند که با برطرف شدن مشکلات گفته شده عرقکردن هم به حالت طبیعی برمیگردد.
چرا زیاد عرق میکنیم؟
دکتر نسرین احمدی، متخصص پوست در گفتوگو با جامجم میگوید: افزایش تعریق بدن یا به دلیل افزایش تعداد غدد عرق بدن است که در نقاطی از بدن افزایش پیدا کرده یا به دنبال افزایش میزان ترشح غدد عرق اتفاق میافتد. حتی گاهی اوقات عرقکردن به دلیل هر 2 علت گفته شده است. باید بدانید تعریق بیش از حد در اصطلاح پزشکی هایپرهیدروز نام دارد و معمولا هم روی اندامهایی مثل زیر بغل، کف دستها و پاها یا کشاله ران تاثیر میگذارد. در این بیماری علاوه بر تعریق زیاد و رطوبت بیش از حد پوست، عوارضی مثل خشکی و پوستهپوسته شدن همراه با ایجاد ترکخوردگی پوست هم ممکن است ایجاد شود. البته هایپرهیدروز به 2 گروه اولیه و ثانویه تقسیم میشود؛ هایپرهیدروز ثانویه در بزرگسالی بروز پیدا میکند و برخلاف هایپرهیدروز اولیه، هم در بیداری و هم در حین خواب رخ میدهد. در چنین شرایطی پزشک با انجام آزمایش به علت اصلی تعریق که میتواند به دلیل استرس یا بیماریهای زمینهای باشد، پی میبرد و درمان آغاز میشود.
درمانی برای توقف تعریق بیش از حد
به گفته دکتر احمدی روشهای مختلفی برای درمان تعریق زیاد وجود دارد. به عنوان مثال استفاده از محلول کلریدآلومینیوم که به محلول ضدتعریق شهرت دارد، یکی از بهترین گزینهها است که البته غلظت مناسب دارو حتما باید از سوی متخصص پوست تعیین شود. در این نوع درمان به بیمار توصیه میشود روزی 2 تا 3 مرتبه محلول را به کف دست و پاها، زیر بغل، کشاله ران و... اسپری کند.
در این بین نباید فراموش کنید اگر علت عرقریزی، بیماری خاصی باشد، ابتدا باید بیماری را درمان کرد در غیر این صورت راهکارهای درمانی گفته شده چندان موثر نخواهد بود.
دکتر احمدی با بیان اینکه بهترین درمان، حذف عامل ایجادکننده تعریق زیاد است، اضافه میکند: بوتاکس به صورت دورهای یکی از بهترین روشهای درمان تعریقهای زیاد بویژه در فصول گرم است که حتما باید توسط متخصص پوست تزریق شود. اگر هم مشکل بیمار با درمانهای گفته شده حل نشود، پزشک در نهایت جراحی سمپاتکتومی یا قطع عصب سمپاتیک در کف دست یا پا را پیشنهاد میکند.
علت و درمان عرق سرد
عرق سرد مشکلی است که گاهی اوقات با آن مواجه میشویم. ابتلا به بیماریهای ویروسی مثل آنفلوآنزا، عفونتهای جدی ناشی از بیماری سل یا ایدز، استرس و اضطراب، میگرن، یائسگی، مشکلات قلبی ـ عروقی و... از جمله عواملی هستند که میتوانند باعث ایجاد عرق سرد در بدن شوند. در چنین شرایطی مراجعه به پزشک، معاینات بالینی، گرفتن شرح حال و حتی انجام آزمایش برای تشخیص بیماری زمینهای موضوع بسیار مهمی است، چرا که نوع درمان را مشخص میکند.
یک مام ضدعرق گیاهی
به گفته متخصصان طب سنتی برای پیشگیری از تعریق زیاد و بدبو شدن عرق بدنتان، وقتی میخواهید از خانه خارج شوید، یک دستمال کاغذی آغشته شده به شامپو یا صابون یا آبلیمو (یکی از اینها و نه همه باهم) را به محلهای عرق ریزش مثلا زیر بغل بمالید. همچنین گیاه رزماری که به اکلیل کوهی نیز شهرت دارد، در کاهش تعریق بدن اثر بسزایی دارد. برای تهیه یک پودر گیاهی ضدعرق میتوانید ترکیبی از 50 گرم پودر برگ رزماری و 200 گرم تالک (پودر بچه) را با هم مخلوط کنید و روزی 2 تا 3 بار در ناحیه زیر بغل بمالید.
مقابله با بوی بد پاها
بسیاری از افراد از بوی بد پاهایشان در عذاب هستند، چرا که وقتی پاها برای مدت طولانی در کفش میماند، بشدت عرق میکند و بوی نامطبوعی تولید میشود. حالا فرض کنید مجبور شوید در چنین شرایطی کفشهایتان را در بیاورید و وارد یک محیط سربسته شوید. حتی تصور این صحنه شبیه کابوس است. اگر شما هم جزو افرادی هستید که بوی عرق پاهایتان تند و زننده است، توصیه میکنیم هر روز پاهایتان را با آب گرم و صابون بشویید و پس از شستن کاملا خشک کنید. از طرفی قرار دادن پاها در محلول آب نمک (نصف فنجان نمک در یک لیتر آب) هم در کنترل تولید عرق موثر است. همچنین میتوانید مقداری چای را در یک لیتر آب بجوشانید و بعد از خنک شدن، پاهایتان را مدت نیم ساعت داخل آن قرار دهید و پس از خشک کردن پاها از آرد نشاسته ذرت استفاده کنید تا به مرور زمان تعریق پاها کمتر شده و بوی بد پاها رفع شود. پیش از پوشیدن کفش نیز مقداری نشاسته ذرت یا پودر شیرین بیان داخل کفشها بپاشید. در عین حال قرار دادن بوگیرهای حاوی پودر زغال و زاج سفید (موجود در داروخانهها) در کفش در رفع بوی بد عرق پا مؤثر است.
اگر شما هم کودکی دارید که در طول روز از کنار شما تکان نمیخورد، این مطلب برای شماست
بزرگ کردن یک نوجوان یا جوان تجربه دشواری اســت، اما کنترل و تحتنظر داشتن یک کودک که در هیچ حالتی شما را ترک نمیکند به مراتب دشوارتر اســت. بهناگهان تعاملهای روزانه که قبلا مقوله سادهای بود، به مسئلهای سرشار از تشویش تبدیل میشود. اگر شما هم کودکی دارید که دائم به شما میچسبد و نمیتوانید تکان بخورید، این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم.
تحولات ساده و پیشپا افتاده که منجر به حرکات نوظهور چسبندگی بچه میشوند عبارتند از: عوض کردن مهدکودک یا مدرسه، داشتن پدر و مادری که همیشه در خانه بوده و جز محل کار، بهجای دیگری نمیروند یا پیوستن به یک گروه بازی یا فعالیت جدید. تغییر در روال روزمره به خاطر بیماری یا سفر هم میتواند باعث شود که بچه بیشتر به والدینش بچسبد. بهعلاوه، تجربههای تکاندهنده مانند توفان، آتشسوزی یا فرار از سگ ترسناک همسایه هم میتواند از عوامل مسبب این مشکل باشد.
۲. ترسهای کودک را کشف کنید
زمانی که متوجه شدید کودکتان عادت کرده مدام به شما بچسبد، باید سعی کنید درباره این مسئله با او صحبت کنید. به هیچ عنوان احساسات یا ترسهای او را نادیده نگیرید و با شفقت و محبت با او صحبت کنید. به او اطمینان خاطر بدهید که اگر بترسد و به پدر یا مادر نیاز داشته باشد مشکلی پیش نخواهد آمد. سعی کنید از طریق احساساتش، راهکارهایی پیشنهاد بدهید تا به او کمک کند. برای مثال، اگر از این میترسد که به مهدکودک جدیدی برود، در ارتباط با برنامه روزانه با او صحبت کرده و به او بگویید که دقیقا چه زمانی به دنبالش میروید. سعی کنی حتما به قولی که میدهید پایبند باشید و راس زمان مقرر بهدنبالش بروید تا حس اطمینان را در او تقویت کنید.
۳. برنامههایش را مرور کنید
اگر دچار شک شدید، سعی کنید تا حد امکان سراغ کارها و برنامههای کودکتان بروید. به عبارت دیگر، اگر دنیای کودکتان تغییر کرده، از این مسئله مطمئن شوید که تمام چیزهای دیگر قابل پیشبینی هستند. خصوصا اگر این تغییرات مربوط به تغییرات بزرگ زندگی اســت، این مسئله باعث میشود تا بتوانید احساس تشویش او را کمرنگ کنید تا بداند که بسیاری از چیزها مثل قبل بوده و تغییری نیافته اســت.
۴. راغب و مشتاق باشید
وقتی یک کودک به ناگهان تبدیل به هیولای چسبندهای میشود، این خود نشانهای از رابطهای سالم اســت، نکته مهم اینجاست که به هیچ عنوان او را تنبیه نکنید یا شدیدا به او ضدحال نزنید. این مسئله میتواند برای والدینی که بچههایشان تقریبا رفتار مستقل و آزادی دارند دشوار باشد، اما بهتر اســت نسبت به رفتارهایی که طی آن کودک زیاد به شما نمیچسبد، سختگیری به خرج ندهید و در عین حال سعی کنید محدودیتهای سفت و سخت هم برایش قائل شوید.
در شرایطی که به وضوح دوست دارید کودکتان درک کند که نیاز به پدر و مادر، کاملا عادی بوده یا تشویش داشتن نسبت به تغییرات یا ترسیدن به خاطر ریسک قرار گرفتن در یک موقعیت جدید امری طبیعی اســت، باید سعی کنید محدودیتهایی هم برای او قائل شوید. بهتر اســت از این مسئله اطمینان حاصل کنید و به کودکتان بگویید که محدودیت چیست. در برخی مواقع برای والدین زمانی که کودک چسبنده خود را به مهدکودک میسپارند، «جیم شدن» کار سادهتری خواهد بود. متاسفانه، این مسئله میتواند باعث شود که رفتار کودک بدتر از قبل شود؛ چراکه موقعیت فعلی برای او، غیرقابل پیشبینیتر از قبل شده اســت. سعی کنید مثلا تایمر ساعت را روی پنج دقیقه تنظیم کنید و وقتی زنگ خورد، به او بفهمانید که وقت آن اســت که بروید.
۶. چقدر به استقلال او احترام میگذارید؟
وقتی این رفتار کودکتان فروکش کرد، به رفتارهای او در قبال داشتن شخصیتی مستقل احترام بگذارید و او را به این کار تشویق کرده و اصلا تنبیهاش نکنید. هیچوقت ترسها و احساساتش را به سخره نگیرید و بگذارید خیالش از این مسئله راحت شود که بی چون و چرا دوستش دارید.
اگر شما هم کودکی دارید که در طول روز از کنار شما تکان نمیخورد، این مطلب برای شماست
بزرگ کردن یک نوجوان یا جوان تجربه دشواری اســت، اما کنترل و تحتنظر داشتن یک کودک که در هیچ حالتی شما را ترک نمیکند به مراتب دشوارتر اســت. بهناگهان تعاملهای روزانه که قبلا مقوله سادهای بود، به مسئلهای سرشار از تشویش تبدیل میشود. اگر شما هم کودکی دارید که دائم به شما میچسبد و نمیتوانید تکان بخورید، این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم.
تحولات ساده و پیشپا افتاده که منجر به حرکات نوظهور چسبندگی بچه میشوند عبارتند از: عوض کردن مهدکودک یا مدرسه، داشتن پدر و مادری که همیشه در خانه بوده و جز محل کار، بهجای دیگری نمیروند یا پیوستن به یک گروه بازی یا فعالیت جدید. تغییر در روال روزمره به خاطر بیماری یا سفر هم میتواند باعث شود که بچه بیشتر به والدینش بچسبد. بهعلاوه، تجربههای تکاندهنده مانند توفان، آتشسوزی یا فرار از سگ ترسناک همسایه هم میتواند از عوامل مسبب این مشکل باشد.
۲. ترسهای کودک را کشف کنید
زمانی که متوجه شدید کودکتان عادت کرده مدام به شما بچسبد، باید سعی کنید درباره این مسئله با او صحبت کنید. به هیچ عنوان احساسات یا ترسهای او را نادیده نگیرید و با شفقت و محبت با او صحبت کنید. به او اطمینان خاطر بدهید که اگر بترسد و به پدر یا مادر نیاز داشته باشد مشکلی پیش نخواهد آمد. سعی کنید از طریق احساساتش، راهکارهایی پیشنهاد بدهید تا به او کمک کند. برای مثال، اگر از این میترسد که به مهدکودک جدیدی برود، در ارتباط با برنامه روزانه با او صحبت کرده و به او بگویید که دقیقا چه زمانی به دنبالش میروید. سعی کنی حتما به قولی که میدهید پایبند باشید و راس زمان مقرر بهدنبالش بروید تا حس اطمینان را در او تقویت کنید.
۳. برنامههایش را مرور کنید
اگر دچار شک شدید، سعی کنید تا حد امکان سراغ کارها و برنامههای کودکتان بروید. به عبارت دیگر، اگر دنیای کودکتان تغییر کرده، از این مسئله مطمئن شوید که تمام چیزهای دیگر قابل پیشبینی هستند. خصوصا اگر این تغییرات مربوط به تغییرات بزرگ زندگی اســت، این مسئله باعث میشود تا بتوانید احساس تشویش او را کمرنگ کنید تا بداند که بسیاری از چیزها مثل قبل بوده و تغییری نیافته اســت.
۴. راغب و مشتاق باشید
وقتی یک کودک به ناگهان تبدیل به هیولای چسبندهای میشود، این خود نشانهای از رابطهای سالم اســت، نکته مهم اینجاست که به هیچ عنوان او را تنبیه نکنید یا شدیدا به او ضدحال نزنید. این مسئله میتواند برای والدینی که بچههایشان تقریبا رفتار مستقل و آزادی دارند دشوار باشد، اما بهتر اســت نسبت به رفتارهایی که طی آن کودک زیاد به شما نمیچسبد، سختگیری به خرج ندهید و در عین حال سعی کنید محدودیتهای سفت و سخت هم برایش قائل شوید.
در شرایطی که به وضوح دوست دارید کودکتان درک کند که نیاز به پدر و مادر، کاملا عادی بوده یا تشویش داشتن نسبت به تغییرات یا ترسیدن به خاطر ریسک قرار گرفتن در یک موقعیت جدید امری طبیعی اســت، باید سعی کنید محدودیتهایی هم برای او قائل شوید. بهتر اســت از این مسئله اطمینان حاصل کنید و به کودکتان بگویید که محدودیت چیست. در برخی مواقع برای والدین زمانی که کودک چسبنده خود را به مهدکودک میسپارند، «جیم شدن» کار سادهتری خواهد بود. متاسفانه، این مسئله میتواند باعث شود که رفتار کودک بدتر از قبل شود؛ چراکه موقعیت فعلی برای او، غیرقابل پیشبینیتر از قبل شده اســت. سعی کنید مثلا تایمر ساعت را روی پنج دقیقه تنظیم کنید و وقتی زنگ خورد، به او بفهمانید که وقت آن اســت که بروید.
۶. چقدر به استقلال او احترام میگذارید؟
وقتی این رفتار کودکتان فروکش کرد، به رفتارهای او در قبال داشتن شخصیتی مستقل احترام بگذارید و او را به این کار تشویق کرده و اصلا تنبیهاش نکنید. هیچوقت ترسها و احساساتش را به سخره نگیرید و بگذارید خیالش از این مسئله راحت شود که بی چون و چرا دوستش دارید.