وبسایت آی بازاریابی: اگر دارنده یک فرانشیز هستید، یا اینکه مدیریت و اداره یک کسبوکار (بازاریابی، تبلیغات، فروش و . . .) را بر عهدهدارید، پس حتماً همیشه در فکر توسعه کسبوکار خود هستید. بههرحال کسبوکارهای مختلفی در اطراف شما هستند که بهعنوان مشوق و انگیزاننده عمل کرده و خودشان هم روزی از صفر شروع کردهاند.
چرا شما نفر بعدی نباشید؟ بااینوجود، یکی از چالشهایی که هرکسی در مواجه با مسئله توسعه کسبوکار با آن مواجه میشود، مدیریت کسبوکار اسـت. شما چگونه در زمان توسعه کسبوکار خود اقدام به مدیریت آن میکنید؟
فکر نمیکنم هیچ شرکت دیگری غیر از مکدونالد وجود داشته باشد که بتواند به عنوان مثال و نمونه بهتری برای این مطلب یعنی مدیریت کسبوکار در ابعاد بزرگ مورداستفاده قرار بگیرد. این شرکت و برند یک مدل فرانشیز اسـت و مدلهای فرانشیز اصولاً در صورتی اثربخش هستند که دارای چندین و چند شعبه و نمایندگی باشند.
خوب حالا باید ببینیم، درسهایی که میتوان در مورد مدیریت کسبوکار خودتان از مکدونالد یاد بگیریم، چیست؟
یکی از قویترین جنبههای مکدونالد منوی جذاب و احساسبرانگیز آن اسـت. اما نکته جالب این اسـت که آیا تاکنون این منو را از جنبه کاری موردبررسی قرار دادهاید؟ منوهای مکدونالد خیلی کوچک و متمرکز هستند. به عبارتی در بهترین حالت تنها شامل 20 مدل تنوع غذایی مختلف برای سفارش دادن میشوند و حتی در بین این موارد، همبرگرها بیشترین فروش رادارند.
2- انطباقپذیری
در بالا اشاره کردم که مکدونالد تنها 20 گزینه برای انتخاب کردن در منو خودش دارد. اما اگر منوهای مورداستفاده در 119 کشور مختلف را موردبررسی قرار دهیم، این منو تقریباً شامل 3000 نوع غذای قابل سفارش مختلف میشود که این برند را به یکی از انطباق پیرترین برندهای دنیا میکند.
3- کیفیت در سطح تمام شعب
نکته دیگری که مشتری انتظار آن را دارد، کیفیت و ثبات و پیوستگی اسـت. بدون این دو مورد، تنها ممکن اسـت یک نان کماج را با قدری سیبزمینی و یک جوجهسوخاری به مشتری تحویل دهید.
4- فرایند
زمانی که کسبوکار شما در حال رشد کردن اسـت، بدون بهرهمندی از نیروی کار زیاد و فراوان قادر به پیشبرد کار نیستید و درواقع مدیریت کردن تعداد نفرات زیاد به مدیران مناسب هم دارد برای مدیریت این مدیران نیاز به سرپرستان هم احساس میشود! برای این کار نیاز به داشتن فرایند مناسب کاملاً احساس میشود.
35000 شعبه را تصور کنید که هر یک حداقل 100 برگر را در طی هرروز به فروش برسانند. یعنی 3.5 میلیون برگر در روز که شامل بقیه منو هر شعبه نشده اسـت. بنابراین برای مدیریت چنین کسبوکار بزرگی نیاز به سیستمهایی دارید تا تقاضا، فروش و عرضه محصول را ردیابی کند.
علاوه بر این نیاز به اطلاع پیدا کردن از هر مسئله در حال شکلگیری در هر شعبه هستید، همچنین نیاز به اطلاع از کمبود در عرضه مواد اولیه و یا عملکرد نامناسب یکی از شعب بر اساس استاندارد تعریفشده دارید. این موضوع برای هر کسبوکاری صدق میکند. اگر فرایند لازم را تعبیه کرده باشید، و نیروی کافی برای مدیریت مسائل ضروری را در اختیار گرفته باشید، مدیریت کسبوکار سادهتر هم میشود.
وبسایت آی بازاریابی: در مجموع درسهای مختلفی وجود دارند که در زمینهٔ بازاریابی و مدیریت کسبوکار میتوان از مکدونالد آموخت. برخی از آنها در زمینهٔ مدیریت انبار، مدیریت جریان نقدی یا پیشبینی تقاضا اسـت.
اما درسهایی که در این مطلب به آنها اشاره میکنیم (4 مورد در بخش اول و ادامه 4 مورد دیگر در این بخش پایانی) . . . کلیدهایی برای نگاه کردن به یک تصویر بزرگتر و شکل دادن به یک شرکت بزرگ همراه با دسترسی به مشتریان در گوشه و کنار دنیاست.
کسبوکار تنها شامل بازده و نرخ بازگشت سرمایه و میزان فروش نمیشود، بلکه شامل نوعی کشش و جذابیت برای مشتری هم میشود. این درواقع همانجایی اسـت که هسته اصلی یک کسبوکار تقویتشده و رشد میکند.
درس حقیقی از مکدونالد که در اینجا آموخته میشود این اسـت شما نیاز به ساخت ارزش برند خود در هر بازاری که وارد آن میشوید، دارید و ارزش برند با استفاده صحیح از ارتباطات بازاریابی میسر میشود. در همین زمان، نقطه تماس نیز نقشی اصلی را بازی میکند. به هر یک از شعب مختلف مکدونالد در این رابطه توجه کنید و میبینید که در این شعبهها از رنگهای زنده و روشن و همچنین جوی لذتبخش استفادهشده اسـت.
6- بستهبندی محصولات
تاکنون هیچ برندی راندیدم که بهتر از مکدونالد از مفهوم بستهبندی در بازاریابی استفاده کند. مثلاً بستهبندی غذای کودکان در مکدونالد با عنوان "هَپی میل” شامل یک همبرگر، یک نوشابه و سیبزمینی سرخشده میشود. چه راه بهتری برای فروش سه قلم از محصولات خود باهم و بهصورت همزمان سراغ دارید؟ چرا تنها یک همبرگر به مشتری خود بدهید، درحالیکه وی با اندک هزینهای بیشتر قادر به تهیه یک همبرگر، یک نوشابه و یک بسته سیبزمینی سرخکرده دارد؟
7- قد علم کردن در برابر رقابت
کی اِف سی، برگر کینگ و سابوِی برخی از رقبایی هستند که گوشهای سهم بازار مکدونالد را از آن خودکردهاند. ازآنجاییکه مردم کشورهای توسعهیافته توجه بیشتری بهسلامتی روزمره خوددارند، و تعداد بیشتری از آنها از این برند خسته و درمانده شدهاند، مجموع فروش این برند در حال کاهش پیدا کردن اسـت.
اما مکدونالد هم آرام نشسته و شروع به توسعه کسبوکار خود به کشورهای درحالتوسعه کرده و همچنین برخی از اقلام غیر محبوب یا با طرفدار کمتر را از لیست غذایی خود حذف کرده یا آنها را با انواع غذاهای سلامت و مفیدتر جایگزین کرده اسـت.
8- هدف قرار دادن چرخه زندگی خانواده
یک درس مهم و باارزش از مکدونالد درزمینهٔ توسعه کسبوکار این اسـت که شما نیاز به اندیشیدن به کل چرخه زندگی خانواده و پیشنهاد دادن محصولاتی بر اساس مشتریان خودتان دارید. مکدونالد وعده غذایی "هَپی میل” را برای ارائه به کودکان طراحی کرده اسـت و به همین ترتیب گزینههایی هم برای بزرگترها و . . . داشته و در تنظیم منو خود به تمام اعضای خانواده توجه خاصی دارد.
ارتباطات بازاریابی از طرف شرکت نیز در تلاش برای هدف قرار دادن افراد مختلف در هر خانواده به شیوههای مختلفی با آنها ارتباط برقرار میکند. مثلاً اگر از یکی از شعب مکدونالد بازدید کرده باشید، حتماً دیدهاید که هر یک از اعضای خانواده بر اساس نیازهای وی جای خاصی برای استفاده از غذاها در اختیار دارد که بر این اساس به بخشهایی برای مراجعه همراه با خانواده، برای مراجعه درزمانی که کاری دفتری یا . . . داشته و نیاز به انجام دادن آن دارید و همچنین جایی برای مراجعه درزمانی که بازنشست شدهاید. بنابراین همه اعضای مختلف یک خانواده رو هدف قرار دهید تا از هر دسته از مشتریان به سمت شما مراجعه کنند.
یکی از اصول پایه ای علم اقتصاد تعریف عوامل تاثیرگذار بر تقاضای مصرف کننده می باشد. در اقتصاد خرد عنوان می گردد که به طور کلی تقاضای هر فردی تحت تاثیر عوامل مختلفی مثل قیمت کالا، قیمت سایر کالاها، درآمد فرد، انتظارات قیمتی مصرف کننده (تورم) و سلیقه مصرف کننده قرار می گیرد.
در بازاریابی تخصصی که ما به دنبال یک برنامه ریزی پایه ای و اصولی برای فروش حرفه ای هستیم می توانیم از این فاکتورها بهره برداری کنیم و بدین ترتیب به حداکثر فروش دست پیدا کنیم. حال به توضیح مختصری درباره تاثیر هر کدام از این فاکتورها می پردازیم.
بی تردید تمامی بازاریابان به اولین فاکتوری که در برنامه ریزی های خود توجه می کنند قیمت کالا می باشد. شاید بتوان گفت در برنامه ریزی های فروش، قیمت کالا اساسی ترین نقش را بازی می کند. مصرف کننده ابتدا به این می اندیشد که آیا می تواند قیمت کالا را پرداخت کند یا خیر؟ بنابراین قیمت گذاری صحیح و جمع آوری اطلاعات جامع درباره قیمت یک کالا بر روی فروش آن تاثیرگذار اسـت، قیمتی که نه بسیار بالاتر از قیمت کالاهای مشابه باشد و نه بسیار پایین تر از آن.
قیمت سایر کالاها
در دنیای رقابتی امروز امروز مسلما توجه به قیمت سایر کالاها بسیار ضروری اسـت. نه تنها بایستی به قیمت سایر کالاها توجه کرد بلکه حتی بایستی نحوه بسته بندی، رنگ بسته بندی، نوع تبلیغات سایر کالاها، گارانتی ها و ضمانت های کالاها و ... را نیز مورد توجه قرار داد.
درآمد فرد
یک بازاریاب متخصص می تواند بازه های درآمدی مشخصی را برای محصول خود تعریف کند و همچنین می تواند حدود تقریبی کشش های درآمدی و تقاضای کالاها را برآورد کند و پیش بینی کند که در صورت افزایش یا کاهش قیمت ها و یا در صورت افزایش یا کاهش درآمد مصرف کننده، میزان تقاضا حدود چه مقدار تغییر پیدا خواهد کرد. این پیش بینی بسیار ضروری اسـت و از از دست دادن سهم بازار کالای مورد نظر جلوگیری می کند.
تورم و یا حتی تورم ذهنی به شدت بر روی تقاضای مصرف کننده تاثیرگذار می باشد، در بسیاری از اوقات حتی یک پیش بینی غیرواقعی از اینکه امکان دارد قیمت کالاها در آینده افزایش پیدا کند می تواند به شدت بر روی بازاریابی تاثیرگذار باشد، بنابراین ضروری اسـت که بازاریابان حرفه ای به این موضوع توجه ویژه ای داشته باشند تا از هدررفت زمان و منابع خود جلوگیری کنند.
سلیقه مصرف کننده
مهم ترین فاکتور تاثیرگذار در برنامه ریزی های بازاریابی بی تردید توجه به سلیقه مصرف کننده می باشد. حتی این امکان وجود دارد که با وجود تولید کالایی که از هر نظر کامل و بی نقص می باشد، نتوان بازاری مناسب برای آن پیدا کرد. بنابراین حتی ضروری اسـت که قبل از تصمیم به تولید یک کالا، در حین عملیات تولید کالا و پس از تولید کالا، همواره تیمی متخصص از بازاریابان حرفه ای به بررسی و تحقیق پیرامون سلیقه مصرف کننده بپردازند و تغییرات سلیقه ای او را مورد توجه قرار دهند.
بنابراین ضروری اسـت که در برنامه ریزی های کوتاه مدت جهت طراحی برنامه فروش و میان مدت جهت برنامه ریزی برای تولید محصولات و یا اعمال تغییر در محصولات تولید شده، تیمی حرفه ای مرکب از بازاریابان و روانشناسان و اقتصاددانان به بررسی سلیقه مصرف کننده بپردازند.
وبسایت آی بازاریابی: درواقع، منظور از عنوان فوق برای این مطلب این اســت که چون شما یک انسان هستید به معنای کارشناس بودن شما در رابطه با ماهیت و ذات انسان نیست . . . در واقع اغلب ما توانایی درک یا شناسایی محرکهای رفتاری خودمان را نداریم تا از آنها در امر بازاریابی استفاده کنیم.
مردم از اینکه احساس کنند چیزی به آنها فروخته میشود، نفرت دارند
هرگز هیچ فردی از دیدن یک فرد فروشنده که با اصرار زیاد قصد فروش چیزی به شمارا دارد با خود اینچنین فکر نمیکند که: "چه خوششانس بودم که دیدمش، واقعاً فکر نمیکردم به این وسیله نیاز داشته باشم!” بلکه، اغلب ما تا جای ممکن و در اولین فرصت از چنین افرادی دوری میکنیم.
شما مطمئناً چنین فرایندی را نمیپسندید، درحالیکه این فروشنده ممکن اســت خوشحال هم باشد، اما توجه ندارد که مدتزمان این فروش حتی در ابعاد و حجم زیاد بسیار کم اســت. اما در فرایند بازاریابی، شما عموماً در پی ساخت رابطه با مشتری و برند هستید . . . بنابراین معذب کردن شخصی تا نقطه فروش چیزی به وی، اصلاً برای بلندمدت اثرگذار نیست. نظر دیگری دارید؟ تاکنون شده یکی از فروشندهها را به یک دوست یا یک همراه پیشنهاد داده باشید، بهاحتمالزیاد، هرگز!
بنابراین هرگز به جنگ با انزجار ذاتی انسانها از فروخته شدن چیزی به آنها نروید. در عوض، سعی کنید جلبتوجه مخاطب خودتان را داشته و به آنها نشان دهید که محصول شما چگونه مشکلات آنها را رفع میکند یا زندگی آنها را بهتر و بهتر میکند.
مردم عموماً تنبل و فراموشکار هستند
ما انسانها عموماً تنبل هستیم. تکامل و بقاء به معنای صرف آن میزان از انرژی اســت که درواقع ضرورت داشته باشد. بههرحال پیشینیان ما در یک مایلی محل زندگی خود فروشگاه مواد غذایی نداشتند، بنابراین نیاز به حفظ و ذخیره انرژی داشتند، و البته جالب اســت که بدانید ما همچنان این خصلت خودمان را حفظ کردهایم.
ما بهعنوان مصرفکننده، خیلی تمایلی به فکر کردن در رابطه با مسائل مختلف نداریم حتی تمایلی به مراجعه به چند فروشگاه مختلف یا چند ردیف مختلف در فروشگاه برای یافتن یک قیمت بهتر هم داریم و همیشه خواهان کسب هر آنچه نیاز داریم، در کمترین زمان و سادهترین راه ممکن هستیم.
بنابراین بهعنوان بازاریاب باید توجه داشته باشیم که هرگونه مانعی در مسیر فروش، هرقدر هم که در نظر ما کوچک و بیاهمیت باشد، توانی بالقوه در متوقف کردن یک خریدار در مسیر نهایی کردن خرید دارد. پس از آنها کار و فعالیت زیاد نخواهید . . . چراکه خیلی راحت سر باز میزنند.
مردم همواره در پی کسب لذت و رضایت فوری هستند
حتی یک تأخیر کوتاه در پیگیری میتواند به معنای یک فرصت ازدسترفته باشد. چرا؟ چون مردم در پی به دست آوردن فوری هر چیزی هستند. وقتی فروش آنلاین راه افتاد . . . مردم در ابتدا تصور نابودی فروش فیزیکی در مغازهها را داشتند.
اما اینگونه نشد، میدانید چرا؟ چون مردم تمایل به مراجعه حضوری و خرید و حمل این خرید با خودشان به منزل دارند. همین خوشحالی فوری اســت که اکنون فروشگاههایی مثل آمازون را مجبور به فعالیت بر روی پروژه تحویل یکروزه کالا کرده اســت.
بهعنوان یک بازاریاب باید بدانیم که در ذات انسان دادن قول نتایج عالی و فوری در نظر مشتری بسیار جذاب اســت. یک مثال عینی – اخیراً در یک پروژه پیشنهادی پروپوزالی را ارائه کرده بودم، با من تماس گرفتند، میدانستم که شایستگی فنی رادارم و حتی قیمت خوبی هم اعلام کرده بودم، اما درنهایت فرصت را از دست دادم.
چون زمانی که مشتری از من پرسید که آیا در طول یک ماه قادر به تحویل کار هستم یا نه، خیلی صادقانه گفتم "نه”. رقیب ما گفته بود "بله” و مشتری را از آن خودکرده بود و من شاهد بودم که یک ماه و دو ماه و سه ماه و چهار ماه گذشت تا پروژه تحویل شد؛ اما ایجاد لذت و رضایت فوری برندهشده بود.
وبسایت آی بازاریابی: چندی پیش در فاصله میانی دو بخش از یکی از همایشهای بازاریابی با یکی از دوستان در رابطه با پیشبینی محتوای سخنرانی با موضوع ” قوانین جدید بازاریابی و روابط عمومی ” صحبت میکردیم. با خودم فکر میکردم که چطور میتوان این موضوع جامع را آنقدر کوتاه و خلاصه کرد که در طی یک ساعت قابلارائه باشد و . . .
اجازه دهید قدری بیشتر در رابطه با آن فکر کنیم. حوزهای که روزی روزگاری مملو از محصولات چاپی بود، در حال حاضر بهشدت در تسخیر حوزه دیجیتال و محصولات آن قرارگرفته بود و روندهای دیگری از قبیل بازاریابی محتوا به دلیل تغییر عادات مصرف رسانهای ما بهشدت معروف و قابلقبول شده بود.
تمام این موارد چه ارتباطی با قوانین جدید بازاریابی و روابط عمومی دارد. امروزه بازاریابها با چالش جالبی روبرو هستند. امروزه ما باید قادر به رساندن پیام خود به مخاطبی باشیم که هرروز با پیامهای بازاریابی بیشتر و بیشتری در ارتباط اســت. علاوه بر تبلیغات چاپی سنتی، بیلبوردها، تبلیغات رادیویی و تلویزیونی و پست مستقیم؛ ما امروزه با حجم بالایی از ایمیلهای اسپم، تبلیغات بنری و پاپ آپ، پیام متنی و . . . روبرو هستیم.
هر مصرفکننده بهطور متوسط در هرروز با 3000 پیام تبلیغاتی مختلف روبرو میشود و درنتیجه چالش تمام بازاریابان چگونه قرار گرفتن در برابر چشمان این مصرفکننده بدون توجه به رسانه، کانال یا حتی زمان موردنظر در طی روز اســت؟ راهحل درواقع رویکردی به بازاریابی اســت که بهطور روزافزون از آن تحت عنوان رسانههای همگرا نامبرده میشود.
رسانههای همگرا چیست؟
خط تمیز دهنده رسانههای سنتی و شکل جدید رسانهها بهشدت در حال تار شدن اســت. اگر جزء کسانی باشید که هرروزه تلویزیونهای مختلف و روزنامههای مختلف را مشاهده میکنند، بهخوبی میتوانید مواردی مختلفی از محو شدن این مرز را مشاهده کنید. زمانی که گوینده مختلفی از تلویزیون برای کار و فعالیت در شبکهای مثل یاهو خارج میشوند یا مثلاً سایتی مثل آمازون اقدام به خرید روزنامه واشنگتنپست میکنند، بهخوبی متوجه موضوع همگرایی رسانههای در آینده میشوید.
این موضوع به چه معناست؟
ازآنجاییکه شما ممکن اســت گوینده تلویزیون یا سرمایهدار آنچنان بزرگی نباشید، ممکن اســت به این موضوع فکر کنید که ارتباط این موضوع به شما چیست و چه معنایی برای شما دارد. معنا و مفهوم آن برای شما این اســت که بهمنظور رقابتی بودن، نیاز به تغییر رویکرد خوددارید.
پیشازاین بازاریابان به استفاده و سرمایهگذاری در استراتژیهایی مشغول بودند که وابسته بر رسانههای تملکی و رسانههای پولی بودند، اما رسانههای مبتنی بر روابط عمومی بهمراتب سختتر هستند. سؤال این اســت که چطور باید مشتریان را مجاب به صحبت کردن در مورد شما در آنها کرد؟
در این دنیای جدید رسانههای همگرا بازاریابان تنها نمیتوانند خودشان را محدود به محیط دفتر خود و استفاده از استراتژی بکنند. آنها هرلحظه باید آمادگی برقراری ارتباط با مخاطب، تعامل و پاسخگویی را داشته باشند. اشتباه نکنید – وبسایت شما همچنان مرکز و مبانی تمام فعالیتهای مرتبط با بازاریابی شما اســت و همچنان باید استفاده استراتژیک از رسانههای پولی بهمنظور بالا بردن نرخ دیده شدن خودتان را در نظر داشته باشید. اما بالاترین ارزش بلندمدت زمانی برای شما حاصل میشود که یک مشتری وفادار در توییتر نامی به نیکی از شما ببرد، محتوای شمارا بازنشر کند یا یک نظر مثبت در مورد شما درج کند.
– توجه داشته باشید که استراتژی بازاریابی شما برای کسب بهترین نتیجه شامل استفاده از هر سه نوع رسانه باشد.
– شما همان چیزی هستید که آن را منتشر میسازید. بهمنظور پیدا شدن و دیده شدن شما در فضای آنلاین، نهتنها باید وبسایت خوبی داشته باشید، محتوای قابلقبول و باکیفیتی هم باید تهیه کنید. منظور تراکت و . . . نیست. بهترین محتوا همواره محتوای آموزشی باهدف بالا بردن دانش مخاطب اســت.
– شما همواره باید حضور ثابت و پیوسته داشته باشید. حساب و پروفایل شما در شبکههای اجتماعی و ایمیلهای روزانه ارسالی مختلف شما باید کاملاً شبیه به وبسایت شما باشند و حس برند بودن شمارا منتقل کنند.
– محتوای خود را بهگونهای زمانبندی کنید که مطابق با نیازهای مخاطبان شما باشد. شخصی که هیچ آشنایی با شما نداشته و شمارا از طریق جستجو در اینترنت پیدا میکند به دنبال کسب اطلاعاتی متفاوت نسبت به آن سرنخی اســت که مثلاً یک سال اســت بر روی وی در حال کار کردن هستید. پس باید مجموعه متنوعی از محتوا را بر روی وبسایت خود منتشر کنید که نیازهای تمامی مشتریان و مراجعین بالقوه شمارا برآورده سازد.
– تمامی شبکههای اجتماعی و بهطورکلی سیلوهای بازاریابی خود را یکپارچه کنید و استراتژی داشته باشید که همه اینها در کنار هدف هدایت مشتری و بازدیدکننده به وبسایت شمارا بازی کنند. مثلاً، در خوراک خبری توییتر خود وبسایت خود را معرفی کنید و لینک دهید، بر روی تبلیغات از کدهای کیو آر استفاده کنید که بازدیدکننده را به سمت وبسایت شما هدایت کند.
نکته پایانی
بهترین بخش این دنیای جدید و قوانین جدید بازاریابی که در آن زندگی میکنیم، این اســت که این دنیا بهنوعی تغییردهنده بازی برای کسبوکارهای کوچک اســت. روش قبل که در آن تمرکز بر رسانههای پولی بود، موردتوجه و استقبال شرکتهای بزرگ با بودجههای تبلیغاتی زیاد قرار میگرفت. روش جدید با تمرکز بر روی نماینده ساختن مشتری و استفاده از محتوای مفید – محصول تلاش انسانی و نه بودجههای عظیم تبلیغاتی اســت.
وبسایت آی بازاریابی - زهرا داوودی: کتاب هری پاتر شاید معروفترین کتابی باشد که در نسل فعلی نوشتهشده اســت. دلایل مختلفی مبنی بر خوب بودن این کتاب وجود دارد، اما در کل درسهای مختلف بازاریابی هم وجود دارد که میتوان از هری پاتر آموخت. پس اجازه دهید ببینیم این درسها کدام موارد هستند؟ در ادامه با ما همراه باشید:
فکر نمیکنم کسی وجود داشته باشد که توان زیر سؤال بردن این درس و نکته را داشته باشد. مجموعه کتابهای هری پاتر (همچنین کتابهای ارباب حلقهها) یکی از بهترین کتابهایی هستند که شاید تاکنون بر روی کاغذ قرا گرفتهاند و افراد بسیار زیادی تاکنون اقدام به خواندن آنها کردهاند. کیفیت عامل فراهم آمدن این اثر اســت و شاید این بهترین درسی باشد که بتوان از هری پاتر آموخت.
2- انبوه مخاطبین خود را مخاطب قرار دهید
بهترین محصولات همیشه محصولاتی هستند که مخاطب عام داشته باشند و به مخاطبین عام فروخته شوند. کتابهای هری پاتر باوجودآنکه برای بچهها تهیه و نگارش شده بود، یک کتاب و اثر قابلخواندن و دوست داشتن برای بزرگسالان و البته تمام ردههای سنی هم بود و این خودش یکی از کلیدیترین مزیتهای کتاب چگونگی نگارش آن بود. یعنی اگر کسی میتوانست آن را تهیهکرده و مطالعه کند.
3- همواره پیوستگی را مدنظر داشته باشید
همچنان که در چندین و چند فیلم مختلف از شرکت هالیوود مشاهدهشده اســت، اگر همواره پیوستگی خود را با محتوای قبلی خود حفظ نکنید، موفق به ایجاد شگفتی و کسب پیروزیهای بسیار بزرگ نمیشوید و خانم جِی. کِی. رولینگ رو هم بهخوبی از این موضوع اطلاع داشت و از آن استفاده کرد. منظورم این اســت که وی نهایتاً در جلد ششم این کتاب بود شخصیت اِسنِیپ را بهعنوان شاهزاده دورگه معرفی کرد، درحالیکه میتوانست این کار در جلدهای اول یا دوم هم انجام دهد.
4- همیشه چیزی را برای ارائه در مراحل بعدی نگاهدارید
هر یک از کتابهای مجموعه هری پاتر که منتشر میشدند، شگفتی جدید را با خود به همراه میآوردند. شاید شما بهعنوان یک نویسنده میتوانستید تمام این موارد را یک جلد کتاب پوشش دهید، اما شاید تنها موفق به فروش مثلاً 10 جلد از این کتاب میشدید ( و فقط خانواده و دوستان خانم رولینگ این نسخهها را میخریدند). اما از طریق طولانی کردن فرایند همواره نگاهداشتن چیزی برای ارائه در آینده، همیشه بزرگترین مزیت خودش را در آستین مخفی نگاه میداشت و آنهم مزیت ایجاد شگفتی برای مخاطب خودش بود.
5- بزرگ بی اندیشید
دامبلدور، والدرمورت، سایروس سیاه، دراکو مالفوی، سِوِروس اِسنِپ و شخصیتهایی از این قبیل هرگز زمانی که فکری کوتاه و کوچک داشته باشید و تنها در فکر نگارش یک کتاب باشید، خلق نمیشوند. این شخصیتها تنها زمانی خلق میشوند شما از ابتدا فکر و اندیشهای بزرگ در مورد آنها در سر داشته باشید. همواره یک طرح احتمالی و تصادفی در اختیار داشته باشید. همیشه بدانید که اگر جریان کار در اینجا به موفقیت دستیافت باید چهکاری بکنید، و اگر جریان در همین نقطه با شکستی بزرگ مواجه شد باید چهکاری انجام دهید؟ همیشه پاسخی برای این دو سؤال داشته باشید تا به شما در بزرگ اندیشیدن کمک کند.
6- بدانید در چه زمانی باید دست از ادامه کار بردارید
من بهشخصه اگر خانم جِی. کِی. رولینگ به نوشتن این کتاب ادامه میداد و تعداد آن را به جلد صدم هم میرساند، بازهم جلد صدم آن را خریده و میخواندم. اما او این کار را نکرد. او میدانست که چگونه باید دست از ادامه کار بکشد و چگونه با این کار در قله موفقیت باقی بماند، حتی زمانی که دیگر در ادامه بازی شرکت نمیکند. این دقیقاً همان چیزی اســت که یک برند قوی و معروف هم انجام میدهد. به عبارتی یک برند قوی هرگز با استفاده از یک کمپین به ادامه فعالیت خودش نمیپردازد، حتی اگر این کمپین بسیار خوب و موفقیتآمیز هم عمل کرده باشد. این برندها بهخوبی میدانند که در چه زمانی باید دست از ادامه کار بکشند و دوباره با یک کمپین دیگر ادامه دهند.
شاید اگر بخواهیم ادامه دهیم، دهها مورد درس دیگر هم درزمینهٔ بازاریابی بتوانیم از کتابهای هری پاتر بیاموزیم. بااینوجود، این شش درس مواردی هستند که بیشتر از موارد دیگر به چشم میآیند.