بازاریابی اینترنتی و تفاوت بین تعامل کاربر و تجربه کاربر؛
آیا یک سایت با UI عالی میتواند بهترین بازدهی ممکن را داشته باشد؟
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ در فضای بازاریابی اینترنتی یا آنلاین دو واژه و اصطلاح وجود که بهعنوان یک بازاریاب به کرات با آن برخورد میکنید: تعامل کاربر و تجربه کاربر. افزایش تعامل کاربر شیوهای برای تشویق کردن وفاداری مشتری به دست آوردن حجم فروش بالاتر و همچنین بیشتر در معرض دید قرار دادن برند خودتان است. هرقدر میزان تعامل با مشتری بیشتر باشد، احتمال موفقیت شرکت شما هم افزایش پیدا میکند.
افراد بسیار زیادی که در رابطه با تعامل مشتری صحبت میکنند، درواقع تعامل با کاربر را برابر باتجربه کاربر در نظر میگیرند که اغلب نتیجهای از طراحی وب سایت است. اما حقیقت این است که تجربه کاربر برابر با تعامل کاربر نیست و با یکدیگر تفاوت دارند.
در ادامه به مطالبی اشاره میکنم که شما نیاز به دانستن آنها در رابطه با تفاوت بین تعامل کاربر و تجربه کاربر دارید و اینکه این تفاوت چگونه میتواند بر موفقیت برند شما اثرگذار باشد:
تجربه کاربر شامل بسیاری روشهای مختلف میشود که در طی بازدید شما از هر سایت شمارا تحت تأثیر قرار میدهد. آیا شما در بازدید از یک سایت، کار کردن با آن را آسان ارزیابی میکنید؟ آیا سایت موردنظر ظاهری زیبا و جذاب دارد؟ آیا به نظر شما سایت موردنظر کاربردی و مفید است؟ تمامی این موارد عناصری از تجربه کاربری شما بهحساب میآید.
تجربه کاربری شامل عناصر طراحی و محتوا میشود. عموماً تجربه کاربری شامل چهار بخش میشود که عبارتاند از: مطلوبیت، قابلیت استفاده، جذابیت و ایجاد تعامل.
مطلوبیت اشاره به کارآمدی و مفید بودن سایت دارد. اینکه آیا محتوایی بر روی سایت قرارگرفته که به سؤالات شما پاسخ میدهد؟ آیا ارزشی برای مخاطب ایجاد میکند؟ اگر اینطور است آن سایت دارای مطلوبیت است.
قابلیت استفاده بهسادگی حرکت و جابجا شدن در سایت از صفحهای به صفحه دیگر اشاره دارد. آیا شما بهعنوان یک کاربر در پیدا کردن محتوای موردنظر در سایت با مشکل مواجه میشوید؟ آیا قادر به افزودن اقلام موردنظر برای خرید به سبد خرید خود هستید؟ یک سایت باقابلیت استفاده مناسب باید راحتی در جابجا شدن از یک صفحه به صفحه دیگر را برای کاربر فراهم کند و استفاده از تمام عناصر سایت باید ساده باشد و بهگونهای انتظار میرود کار و فعالیت داشته باشد.
جذابیت و زیبایی بهظاهر سایت اشاره دارد. آیا از منظر زیباییشناختی سایت مناسب و دلپذیر است؟ تبلیغات آزاردهنده و ناخواسته در آن نیست؟ اگر چنین است، مطمئناً دارای جذابیت و زیبایی ظاهری است و منجر به ایجاد تجربهای کاربری خوب برای کاربر میشود.
ایجاد تعامل با کاربر نیز بخشی از تجربه کاربر است، اما همانند تجربه کاربر نیست. اگر سایت تجربه کاربری خوب و مناسبی ارائه میکند، پس تا حدودی با کاربر تعامل هم برقرار میکند.
در اینجا روشی ساده و آسان برای در نظر گرفتن تفاوت موجود بین تجربه کاربری و تعامل کاربر را میبینیم:
شما ممکن است تعداد زیادی کتاب از کتابفروشی نزدیک منزل خود خریده باشید (تجربه شما)، اما آیا واقعاً آنها را میخوانید (تعامل شما)؟
شما ممکن است در یک کلاس یا دوره آموزشی رایگان شرکت کرده و سپس با پرداخت هزینهای به عضویت خدمات غیر رایگان آنها درآمده باشید، اما آیا واقعاً با گفتهها ارتباط برقرار کرده و به آنها عمل میکنید؟
ممکن است فایلهای ویدئویی زیادی را بر روی یک سایت تماشا کرده باشید، اما آیا هرگز در زیر آنها نظری درج کرده یا هیچیک از آنها در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشتهاید؟
تعامل کاربر اشاره به انتخاب هدفمندی دارد که شما در رابطه با یک محتوا منتشرشده بر روی یک سایت میگیرید. تعامل به معنای چگونگی دریافت ارزش از تجربه کاربری بر روی یک سایت است.
کارشناسان بازاریابی میتوانند تعامل با کاربر را بهصورت نقطه اتصال یا برخوردی بین جلبتوجه یک فرد و الهام بخشیدن به وی برای برداشتن یک گام عملی درک کنند. هرقدر که با یک کاربر موفق به برقراری تعامل بیشتری شویم، احتمال بازگشت آنها به سایت بیشتر و بیشتر میشود و در مرحله بعدی ممکن است تبدیل به نمایندگانی برای برند ما شوند.
تعامل با کاربر را بهروشهای مختلفی میتوانیم اندازهگیری کنیم. برخی از روشهای آن توجه کردن به این نکته است که چه تعداد از بازدیدکنندگان بازدیدکنندگانی هستند که بعد از یک بازدید قبلی دوباره به سایت برگشتهاند و همچنین توجه به این نکته که مدتزمان توقف آنها بر روی سایت ما چقدر است؟ هرقدر تعداد این افراد و مدتزمان توقف بر روی سایت توسط این افراد بیشتر باشد، موفق به ایجاد تعامل بیشتر و بهتری با آنها شدهاید.
در سطح شبکههای اجتماعی؛ تعامل با کاربر میتواند بر اساس تعداد لایک ها، نظرات درجشده و اشتراکگذاری مجدد محتوا شما مورد ارزیابی قرار بگیرد.
اگر موفق به کسب میزان تعامل موردنظر خودتان با مخاطب نشدهاید، میتوانید شکلهای متفاوتی از محتوا، عناوین مختلف و سبکهای نگارشی مختلفی را امتحان کنید. روشهای مختلف را امتحان کنید تا بالاخره به نتیجه موردنظر دست پیدا کنید.
مدت زمان لازم برای بازدهی بازاریابی محتوایی؛
با شروع هر مرحله از برنامه بازاریابی ناخودآگاه به دنبال دیدن نشانه هایی از تغییر شرایط هستیم اما در بازاریابی محتوایی بعد از چه مدت زمانی میتوان تغییرات و نشانه های تاثیر گذاری را مشاهده کرد؟
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ من بازاریابی محتوایی را در مقام مقایسه همتراز با چیزی شبیه به ورزش کردن میدانم. در هر دو آنها در کوتاهمدت و بلندمدت مزایای بسیار زیادی وجود دارد، اما درعینحال تفاوتهای بسیار زیادی هم با یکدیگر دارند. روزی که شروع به ورزش کردن میکنید، بدن شما شروع به جذب منافعی برای خودش میکند، که ازجمله میتوان کاهش فشارخون بهتر شدن حس و حال خودتان اشاره کرد. همانطور که میبینید جنس این منافع بسیار با یکدیگر متفاوت است و کسی که از بیرون به شما نگاه کند، در عمل چیزی را احساس نمیکند. چراکه در بلندمدت میتوانید مزایایی را ازجمله بهبود عملکرد بدنی و افزایش ماهیچههای بدن شاهد باشید.
درحالیکه نتایج کوتاهمدت در بازاریابی محتوایی نیز خیلی نمیتواند محصورکننده باشد، اما بهجرئت میتوانم بگویم که این نتایج در کوتاهمدت بهاندازه نتایج بلندمدت آن میتواند مهم و اثربخش باشد.
اولین قدم برای این کار تغییر و اصلاح ذهنیت خودتان است. یک ذهنیت مبتنی بر بازاریابی محتوایی موجب تبدیلشدن شما به یک بازاریاب بهتر و همچنین شرکت شما به مکانی بهتر برای مشتریان میشود. شروع کردن یک استراتژی محتوایی نیازمند این است که پیش از هر چیز مخاطبان خود و شخصیتها و البته نیازها و خواستههای آنها را بهخوبی درک کنید. بخشی از این فرایند اغلب راهکارهایی در برابر شما قرار میدهد که از طریق آنها قادر حل نقاط درد آنها باشید و حتی ممکن است ایدههایی را برای خوشحال کردن آنها در اختیار شما قرار دهد. هرگز اجازه ندهید این درسها بدون نتیجه و کاربرد باقی بماند.
ایدههای که به دست میآورید را با ذهنیت فعلی و مشتریان فعلی خودتان آزمون کنید. این کار به شما کمک میکند تا مشتریان فعلی خودتان را هر چه بیشتر و بیشتر به بخش پایین قیف فروش خودتان هدایت کنید و این مشتریان بالقوه دلایلی برای بازگشت و مراجعه مجدد به خودتان بدهید.
تنها پس از چند هفته ورزش کردن، مطمئناً در حالی قدم در سالن ورزشی نمیگذارید که مثلاً شبیه به آرنولد در سالهای ایفای نقش خودش در فیلم ترمیناتور هستید، چنین کاری میکنید؟ همین حالت برای بازاریابی محتوایی هم صادق است.
مطمئن باشید که به شما دروغ نمیگویم، داشتن رتبه خوب و مناسب در نتایج گوگل یکشبه به دست نمیآید، اما برای به دست آوردن آن نیاز بهصرف چندین سال وقت هم ندارید. کلمات کلیدی که در این راه انتخاب میکنید، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. زمانی که برای بهبود وضعیت رتبه خود در نتایج گوگل تلاش میکنید، استراتژیهای بسیار زیادی وجود دارد که میتواند به شما به پیشبرد سریع کارتان کمک کند تا به هدف خود دست پیدا کنید. درک و فهم اینکه چه فعالیتهایی در این راه به شما کمک میکند و اینکه کدامیک سریعتر به شما جواب میدهد، به شما در تصمیمگیری برای صرف زمان و بودجه بسیار کمک میکند. فعالیتهای بازاریابی محتوایی شما باید شامل اهداف درست و البته قابلاندازهگیری برای این کار باشد.
اگر همچنان بر رژیم غذایی بیارزش چیپس و تنقلات خود باقیمانده باشید، هرگز نمیتوانید از ورزش کردن آنچنان نتیجه خوب و مطلوبی که مدنظر خودتان است را بگیرید. نتایج واقعی زمانی به دست میآمد که رژیم سالم غذایی را با تمرینهای ورزشی خودتان ترکیب کنید. در این رابطه به آن نوع از همافزایی فکر کنید که درنتیجه ترکیب بازاریابی محتوایی و دیگر استراتژیهای بازاریابی برایتان حاصل میشود و نتایج کوتاهمدت شمارا چندین و چند برابر میکند.
هر نوبتی که به ورزشگاه میروید یا فعالیت بدنی برای خود انجام میدهید، یکقدم به ثابت کردن ورزش بهعنوان یک هدف دائمی نزدیک و نزدیکتر میشوید. ایجاد عادات منظم برای وبلاگ نویسی و انتشار محتوا، محتوای بسیار زیادی را در کوتاهمدت باقابلیت لینک شدن به یکدیگر در اختیار شما قرار میدهد، درحالیکه بهطور همزمان عادت بهبود رتبهبندی شما در نتایج گوگل را هم بهبود میبخشد.
روزهای اول را برای نهادینه کردن عادات پایهای و اساسی برای خود در نظر بگیرید: درگیر شدن در عادت صرف زمان بسیار زیاد برای ایجاد محتوای باکیفیت خیلی ساده است، اما درواقع هیچ کمکی به شما دررسیدن به هدف نهایی نمیکند. پس بهتر از عادات خود ا شکل دهید و کارهای هرچند کوچک اما درست و صحیح انجام دهید. همین کارها را به عادت تبدیل کنید، استراتژی داشته باشید و این روند را تکرار کنید.
آیا جذابیت جنسی در تبلیغات و بازاریابی موجب افزایش فروش میشود؟
چطور میتوان یک تبلیغ را به بیشترین بازدهی ممکن رساند؟ شاید با استفاده از روشهای معمول و منطقی این امر ممکن نباشد اما همیشه راه هایی برای تقلب وجود دارد!!
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ موضوع جنسیت و جذابیت جنسی در بازاریابی و تبلیغات همیشه موضوعی بوده که موردتوجه مشتریان، صاحبان کسبوکار و حتی دانشجویان بوده است. برخی تصور میکنند که جنسیت موجب افزایش فروش میشود، البته باوجود شواهدی مختلفی که عکس این موضوع را اثبات میکنند. امیدوارم این مقاله مهر تائید و پایانی باشد بر این موضوع! چراکه برخی در ذهن خود بر اساس برخی از فاکتورها تصمیمگیری و به این نتیجه میرسند که استفاده از موضوع از جنسیت درفروش تأثیرگذار است و سپس آن را به موضوعهای دیگر بسط داده و تأثیرگذاری آن را یک اصل غیرقابل تغییر جهانشمول در نظر میگیرند. بههرحال هدف و مخاطب این مقاله آن دسته از افرادی است که دیگر نمیخواهند پول و وقت خود را برای استراتژیهای غلط هدر دهند.
دلایل مختلفی برای این موضوع وجود دارد که موارد زیر تعدادی از مهمترین آنها است:
میل جنسی در بخشی از مغز انسان تحت عنوان مغز خزنده شکل میگیرد. ازآنجاییکه افکار مردم از داخل افکار و ذهن خود آن افراد سرچشمه میگیرد، آنها این افکار و احساسات را به موقعیتهایی بسط میدهند که در عمل هیچ ارتباطی باهم ندارند.
مشابه بسیاری تصورات غلط دیگر، مردم بهکرات میشنوند که استفاده از جذابیت جنسی موجب افزایش فروش محصولات و خدمات میشود. درنتیجه، به این نتیجه میرسند که این موضوع حتماً باید درست باشد.
خواه موجب اثرگذاری بر فروش یک محصول شود یا خیر، بسیاری بر این نظر هستند که جذابیت جنسی موجب جلبتوجه مخاطب میشود. اما مشکل و مسئله اصلی این است که این جلبتوجه همیشه مثبت و اثربخش نیست.
در برخی مجامع که در آنها جذابیت جنسی نهی و منع شده، گاهی استفاده کردن یا صحبت کردن از این موضوع در عمل موجب جلبتوجه بیشتری میشود. روندهای ثبت شده توسط سایت گوگل این موضوع را بهخوبی نشان داده است.
ازآنجاییکه بسیاری از شرکتهای شناختهشده در دنیا از موضوع جذابیت جنسی در تبلیغات خود استفاده میکنند، بسیاری تصور میکنند که یا جذابیت جنسی موجب افزایش فروش محصولات میشود، یا اگر اینطور نبود مدیران تبلیغاتی این برندها از این موضوع در تبلیغات خود استفاده نمیکردند.
جذابیت جنسی عموماً برای فروش محصولات و خدماتی کاربرد داشته و تأثیرگذار است که مرتبط با موضوع روابط جنسی و زناشویی باشد. به عبارتی میتوان گفت استفاده از این موضوع درزمانی کاربرد دارد که کاربران نهایی جزء مصرفکنندگان خاص و به عبارتی تخصصی آن محصول باشند و در غیر این صورت تأثیر مثبتی بر میزان فروش ندارند.
پس تا اینجا کار یاد گرفتیم که استفاده از جذابیت جنسی درفروش محصولات و خدمات نامرتبط تأثیری در میزان فروش ندارد. تحقیقی که اخیرا توسط دانشگاه ویسکانسین در آمریکا انجامشده است بهخوبی این موضوع را نشان داده که تبلیغات محصولات نامرتبط به موضوع روابط جنسی و زناشویی در صورت استفاده از عامل جذابیت جنسی با 10% کاهش بازدید توسط عموم مردم روبرو میشوند. این مطالعه درواقع اطلاعات بهدستآمده توسط تجربیات دیوید اُگیلوی در طی فعالیتهای تخصصی وی را تائید کرده است. همچنین پروفسور جِف ریچاردز نیز در این رابطه چنین اعتقاد دارد.
دلایل مختلفی در این رابطه وجود دارد که برخی از آنها به شرح زیر است:
ارائه جذابیت و زیبایی جنسی بهصورت رایگان و بهگونهای مفت و بی هزینه برای مخاطب موجب افزایش دفع و رد پیشنهاد مطرحشده در تبلیغ توسط عموم مردم میشود، خصوصاً خانمها که عامل اصلی خرید محصولات در خانه و خانواده هستند.
برخی اعتقاددارند که استفاده از جذابیت جنسی برای فروش محصولات و خدمات نامرتبط بهنوعی تزویر و حیله که در عمل هم موجب بیارزش شدن تصویر شرکت و برند و هم محصول در نظر مخاطب میشود.
برخی دیگر اعتقاددارند که یک محصول نباید دارای ویژگیها و مزایای خاص و منحصربهفردی برای مصرفکننده باشد تا شرکت برای فروش آن مجبور به استفاده از جذابیتهای جنسی شود.
آن دسته از افرادی که به یک محصول به دلایلی غیر ویژگیها و مزایای خاص و منحصربهفرد آن جلب میشوند، عامل جذبکننده آنها (در اینجا جذابیت جنسی تبلیغ) را بیشتر از هر چیز دیگر به یاد میآورند.
راه اندازی یک کمپین بازاریابی میتواند آخرین تلاش شما برای پیشرفت یا زنده نگه داشتن کسب و کارتان باشد اما باید مراقبت اشتباهاتی که باعث شکست کمپین های تبلیغاتی میشود باشید.
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ صاحبان کسبوکارهای کوچک که همواره با مسائل مختلف یک کمپین بازاریابی دستوپنجه نرم میکنند، با یادگیری این دو نکته که موجب شکست اغلب فعالیتهای بازاریابی آنها میشود، میتوانند نتایج خود را بهبود بخشند.
شکی نیست که بزرگترین مسئلهای که هر کسبوکاری با آن دستوپنجه نرم میکند، مسئله بازاریابی محصولات و خدمات آنها در قالب یک کمپین بازاریابی است. در حقیقت بزرگترین ترس صاحبان کسبوکارها عدم توانایی آنها در بازاریابی مؤثر و اثربخش و بزرگترین نقطه درد آنها هم فروش ضعیف است. همچنین اشاره به این نکته هم مهم است که در اغلب تحقیقات حدود 66% افراد اذعان میکنند که پیدا کردن مشتریان جدید اصلیترین نگرانی آنهاست. البته تعجبی هم نیست که در حدود 47% از همین پاسخدهندگان اعلام کردهاند که خودشان مسئولیت اداره و اجرا فعالیتهای بازاریابی خودشان را بر عهدهدارند. برای چنین افرادی گرفتار شدن در جنگل انبوه تکنیکهای مختلف بازاریابی، که حتی ممکن است خیلی از آنها کاربردی هم برایشان نداشته باشند، به دلیل عدم آشنایی و تجربه عملی اصلاً دور از انتظار نیست.
اما شما زمانی که از فعالیتهای خود نتیجه مورد انتظار را نمیگیرید، چهکار میکنید؟
بجای تلف کردن زمان و سرمایه مادی بر روی کمپینهایی که نتیجهای سودآور برای شما به ارمغان نمیآورند، شاید دیگر زمان آن رسیده باشد که طرح و برنامهای منطقی برای نتیجه گرفتن از فعالیتهای بازاریابی خود تهیه کنید. میخواهید چگونگی آن را بدانید؟ پس ادامه مقاله را مطالعه کنید:
پیش از اینکه وارد جزئیات شوم، اجازه دهید اول یک باور غلط را اصلاح کنم:
چرا اغلب کمپینهای بازاریابی شکست میخورند؟ زیرا ترویج و فروش محصولات و خدمات تنها زمانی اثربخش خواهد بود که مردم شمارا بشناسند، دوست داشته باشند و به شما اعتماد کنند.
اکثر غریب بهاتفاق صاحبان کسبوکارها همیشه به دنبال یک منبع خارقالعاده و جادویی میگردند که فعالیتهای بازاریابی آنها را بر عهده گیرد، اما بدانید که اگر هدفی مبنی بر موفقیت در امر بازاریابی و فروش محصولات و خدمات خود دارد، بیش از هر چیز به این نیاز دارید که مخاطبین و مشتریان شمارا شناخته، دوست داشته باشند و به شما اعتماد کنند. همین سه مورد برای شما کفایت میکند.
1. ابهام: مشتریان بالقوه شما شاید ندانند که شما که هستید. حتی اگر هم بدانند، فقط و فقط به امیدها، رؤیاها و مشکلات خود فکر میکنند – – و نه هر آن چیزی که شما قصد فروش آن به آنها رادارید. تا زمانی که در نظر آنها ناشناخته و بیاهمیت باشید، شانس شما برای فروش به آنها حداقل است یا اصلاً شانسی ندارید.
2. اعتبار: دومین دلیل شکست فعالیتها و کمپینهای بازاریابی شما اعتبار یا عدم برخورداری از آن است. خیلی از افراد و فعالان این حوزه با آن درگیر هستند، خصوصاً زمانی که نوبت به گله و شکایت از محصولات و خدمات ارائهشده از طرف شما میشود. نتیجه؟ نتیجه زمانی که نوبت به تبلیغات میرسد، با دیده شک به آن نگاه میکنیم. این خودش یک مشکل است، چراکه هیچکس بدون داشتن اعتقاد و باور به شما اقدام به خرید از شما نمیکنند.
خوب حالا که دلیل شکست و عدم موفقیت کمپینهای بازاریابی را میدانید، شما چه راهکارهایی برای مقابله با این دو دشمن کمپینهای بازاریابی دارید؟
در ادامه چند راهکار برای کمپین بازاریابی شما پیشنهاد میکنم:
یک تضمین ارائه کنید – – اگر میخواهید اعتبار خوبی داشته باشید و مقاومت خریدار را کاهش دهید، ریسک مشتری را کاهش دهید. بهعنوانمثال، تضمین بازگشت پول یا استفاده آزمایشی از محصول در یک دوره محدود را بدهید. این کار اطمینان شما به محصول و خدمات شمارا نشان میدهد.
تائید اجتماعی ارائه کنید – – مشتریانی که به نتیجه محصول شما شک دارند، بهندرت با توضیحات معمول ادعای شمارا میپذیرند، اما مطمئناً به نظرات دیگران گوش میدهند. پس از عناصر شهودی مثل مطالعه موردی، شهادت مشتریان، اطلاعات موثق از منابع معتبر و . . . ارائه کنید.
از جزئیات خاص و ویژه استفاده کنید – – یکراه دیگر برای افزایش اعتبار شما پرداختن به موارد خاص است. زمانی که مردم خریدن چیزی را در نظر دارند، اغلب تمایل به کسب اطلاعات بیشتری در مورد آن دارند. هرقدر این اطلاعات جزئیات بیشتری را شامل شود، اعتبار بیشتری در نظر مشتریان شما پیدا میکند.
با یک کسبوکار همفکر و با چشمانداز مشترک شریک شوید – – بهمنظور جلبتوجه بیشتر کار کردن با یک کسبوکار مکمل را برای معرفی بهتر و بیشتر خدمات خود مدنظر قرار دهید. با این کار بدون صرف هزینه بیشتر تعداد مخاطبین فعالیتهای بازاریابی خودتان را افزایش میدهید.
از بازاریابی محتوا استفاده کنید – – این روش یکی از ارزانترین راهها برای حل هر دو مسئله مطرحشده در این مطلب است. با این کار خودتان را بهعنوان یک منبع قابلاعتماد در بازار معرفی میکنید، خودتان را بیشتر در معرض دید دیگران قرار میدهید و در عمل فعالیتی از هر سو برنده را انجام دادهاید.
یک مسابقه تصویری برگزار کنید – – مثلاً یک کارت اعتباری یا نقدی با مبلغی مشخص را در نظر بگیرید و آن را به یک برنده خوششانس بدهید. برای این کار ابتدا از مخاطبین خودتان بخواهید که تصویری از خودشان در حین استفاده از محصول یا خدمات شما تهیه کنند و آن را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند. با این کار مشتریان شما عضوی از تیم بازاریابی شما شده و به گسترش ویروسی آن کمک میکنند.
اشتباهات رایج در بازاریابی محتوا که نباید مرتکب شوید؛
اگر بازاریابی محتوا بخشی از استراتژی بازاریابی شما باشد بهتر است قبل از شروع کردن این بخش با اشتباهات رایج و بزرگ در این روش آشنا شده باشید.
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ خواه محصولی را بهصورت آنلاین بفروشید، فروشگاه فیزیکی خود را در فضای آنلاین تبلیغ کنید یا اینکه از سفارشدهندگان تبلیغ که برای حضور بر روی وبسایت شما هزینه میکنند، کسب درآمد کنید. سودآوری خود را با ارتکاب این اشتباهات بازاریابی محتوا به خطر نیندازید.
اگر میخواهید از فضای آنلاین کسب درآمد داشته باشید، باید بهخوبی با اصول بازاریابی محتوایی آشنایی کامل داشته باشید. خواه کسبوکار شما بهطور 100% آنلاین باشد یا دارای یک فضای فیزیکی هم باشید، هیچ جایگزینی برای استفاده از مقالات آموزشی، ویدئو و تصاویر مختلف برای جلب مشتریان بالقوه به سمت خودتان وجود ندارد.
در ادامه مجموعهای از اشتباهات بازاریابی محتوا مختلف را برای شما جمعآوری کردهایم که اغلب افرادی که در این حوزه وارد میشوند، مرتکب آن میشوند:
فقط و فقط به این دلیل که شما آنها را درست میکنید، به این معنی نیست که همه آن را میبینند. خیلی از وبسایتها باوجود داشتن مطالب خوب و دسته اول بازهم بازدیدکننده زیادی ندارند. بازاریابان محتوایی خوب میدانند که ترویج و تبلیغ یک محتوای خوب و کاربردی گاهی بیش از فرایند تولید آن نیاز به زمان دارد.
به عبارتی باید به هر بخش از محتوا خودتان بهعنوان یک موجودی انبار نگاه کنید. از شبکههای اجتماعی، ایمیل و … برای اطلاعرسانی در مورد آن استفاده کنید و با دیگران وبلاگ نویسان شبکهسازی کنید و محتوا خود را بشناسانید.
تهیه یک بخش محتوا برای شما چقدر زمان میبرد؟ پاسخ بسیاری از افراد حرفهای به این پرسش چیزی در حدود 4 تا 5 ساعت است و البته برخی هم چیزی در حدود 10 ساعت را اعلام میکنند. برای قضاوت عادلانه در این رابطه میتوان گفت که مراحل ویرایش و تائید آن توسط دیگر بخشها و سپس انتشار شاید بیشتر زمان شما به خود اختصاص دهد، اما اگر درمجموع شما زمانی کمتر از 1 ساعت برای هر بخش از محتوای خود استفاده میکنید، باید گفت که این روند خیلی استاندارد نیست.
همچنین همین تحقیق اعلام میکند که تولیدکنندگان محتوا تصور میکنند که پیدا کردن ایده برای تهیه محتوا کاری سخت و دشوار است. اما اگر توجه داشته باشید که بسیاری از تولیدکنندگان خبره و قدیمی هم با چنین مسئلهای روبرو بوده و برای پیدا کردن ایده تلاش بسیاری میکنند، آنگاه اذعان خواهید داشت که نیاز داشتن بهقدری کمک شاید برای شما نطقی باشد.
پیشازاین شنیدهاید که مشتریان خود را میشناسید و باید حتماً بشناسید. البته زمانی که درگیر کسبوکار خودتان باشید، شاید این کار قدری سخت و مشکل باشد. باید توجه داشته باشید که مشتریان شما هم بهطور طبیعی همواره اطلاعاتی کلی در مورد شما و صنعت شما دارند و سپس تبدیل به مشتری شما شدهاند. پس باید محتوایی تهیه کنید که آنها خواهان استفاده از آن باشند. اگر زمانی در این رابطه شک داشتید، از مشتریان خود بپرسید که خواهان مطالعه چه چیزی هستند، مطمئناً از پاسخها شگفتزده میشوید.
باهم صادق باشیم! مردم اصلاً تمایلی در رابطه با خواندن درباره استخدام کارمند جدید شما، باز کردن یک شعبه جدید یا شکسته شدن رکورد فروش شما ندارند. مگر اینکه یک ستاره معروف سینما یا . . . باشید! (پس درج این مطالب را برای انتشار در وبلاگ شخصی نگاهدارید).
مردم خواهان سرگرمی، آموزش دیدن، به چالش کشیده شدن و حرکت کردن هستند. اگر مثلاً رئیسجمهور قبلی اکنون برای شما کار میکند، این شاید موضوع خوبی برای نوشتن در مورد استخدام شما باشد، در غیر این صورت آن را برای موقعیت دیگری نگاهدارید.
اگر یک تبلیغ تلویزیونی، یک شبکه تلویزیونی خرید خانگی یا یک نمایشگاه را قبلاً دیده باشید، بهخوبی میدانید که این موارد همه و همه فقط در مورد محصول خودشان صحبت میکنند، این استراتژی را برای محتوای آنلاین خود استفاده نکنید. باوجوداینکه همه این کار را میکنند، اما مطمئن باشید که مشتریان شما از این موضوع خوشحال نمیشوند. در رابطه با یک مشکل بنویسید و مرحلهبهمرحله در مورد حل و رفع آن با استفاده از محصول خودتان توضیح دهید، البته این هم همچنان یک تبلیغ است، ولی در پوشش یک محتوای آموزشی ارائهشده است.
اگر محتوایی فوقالعاده تولید میکنید، احتمالاً مخاطبان شما بر روی سایت شما و یا شبکههای اجتماعی انتشاردهنده آن شروع به ابراز نظر و عقیده خود میکنند. زمانی که چنین میشود، باید حتماً به این نظرات پاسخ دهید. به هر یک بهصورت کاملاً شخصی و انفرادی پاسخ دهید و در پاسخ از نام آنها استفاده کنید. اگر با محتوا و نظر شما مخالف هستند، ازنظر آنها تشکر کنید، اما وارد هیچگونه بحثی با آنها نشوید. از طریق تعامل داشتن با مخاطبین و خوانندگان خودتان، شما درواقع در حال تبلیغ کردن برای محصول خودتان، شرکت خودتان هستید، البته بدون اینکه مخاطب شما به این موضوع پی ببرد.
گاهی اوقات شاید روی آوردن به شیوههای فروش سخت خوب و مناسب باشد. اگر یک متن تبلیغی یا توصیفی در مورد محصول خود تهیهکردهاید، اگر بهطور مستقیم از مشتری درخواست خرید محصول را داشته باشید، نهتنها خوب است، بلکه حیاتی است. این گفته قدیمی را به یاد داشته باشید که اگر شما درخواست خرید از مشتری را مطرح نکنید، نباید خریداری شدن محصول خود را هم انتظار داشته باشید.
امروزه همه و همه به شما میکنند که برای بازاریابی فقط و فقط بر روی شبکههای اجتماعی تمرکز داشته باشید. البته شکی نیست که شبکههای اجتماعی بخش مهمی از استراتژی بازاریابی محتوایی شمارا تشکیل میدهند اما هرگز آن لیست ایمیلهای وفادار به خودتان و برند خودتان را فراموش نکنید. بهطورکلی ایمیل نرخ تبدیل بیشتری نسبت به شبکههای اجتماعی دارد و مشتریان شما هم در فضای ایمیل نسبت به شبکههای اجتماعی انتظار دیدن چیزی فروش محور را بیشتر دارند.
اگر برای تولید یک بخش از محتوای خودتان به چیزی در حدود 5 ساعت زمان نیاز دارید، این محتوا نمیتواند تنها بهعنوان یک فعالیت و یک تلاش در نظر گرفته شود که پسازاین 5 ساعت دیگر کار تمامشده و نیاز به کار مجدد و مضاعف بر روی آن وجود ندارد. تولیدکنندگان بزرگ محتوا بهخوبی میدانند که یک محتوا تولید برای یک هدف دارای کاربردها و استفادههای بسیار زیادی است. مصلا یک ویدئو میتواند تبدیل به یک محتوای وبلاگ برای شما شود. یک وبینار میتواند تبدیل به یک محتوای آموزشی و حتی تبلیغی شود و آن محتوا آموزشی میتواند خود در چندین نوبت و بخش قابل تهیه و انتشار باشد. یک قانون سرانگشتی در این رابطه میگوید که هر بخش محتوایی که تولید میکنید، قابلیت استفاده برای 5 نوبت متوالی دیگر را هم دارد. پس آن زمان 5 ساعتی برای تهیه یک بخش از محتوا، خیلی هم زیاد به نظر نمیرسد، درست است؟
استفاده از بازاریابی آنلاین برای جلبتوجه مخاطب در فضای آنلاین بسیار لازم و حیاتی است. به روشهای استفاده از محتوا در فضای آنلاین بیشتر فکر کنید. مطمئناً خودتان بهعنوان مخاطب وارد این فضا نمیشوید که محتوایی مملوء از تبلیغات برای فروش فقط و فقط یک محصول خاص را ببینید. شاید تمایل به خندیدن داشته باشید، بخواهید چیزی یاد بگیرید یا احساس خاصی را تجربه کنید. پس کاری کنید که محتوای تولید شما متناسب با آن چشمانداز باشد. سپس در مرحله بعد آن را ترویج و تبلیغ کنید تا خوانندگان زیادی را جلب کنید.
برترین ها: ترکیب عناصر بازاریابی مجموعه ای از ابزارهای بازاریابی است که سازمان برای رسیدن به اهداف بازاریابی خود از آن ها استفاده می کند. منظور از آمیخته یا ترکیب این است که بین این اجزا میبایست یک نگرش ترکیب سیستمی و هماهنگ برقرار شود تا بتواند بر مشتری تاثیر گذارد.
طراحی و توسعه آمیخته بازار، که به آن ۴P گفته می شود، از وظایف اصلی مدیر بازاریابی و شامل 4 بخش محصول، قیمت، محل عرصه و ترویج است. این عوامل باید به گونه ای متحد در کنار یکدیگر قرار گیرند، در غیر این صورت استراتژی بازاریابی دچار ابهام و گیجی خواهد شد.
در این مطلب خلاصه ای از هر عنصر آمیزه بازاریابی را برایتان آورده ایم.
1. محصول
محصول یکی از مهم ترین عوامل بازاریابی است که برای فروش به مشتری عرضه می شود، به همین دلیل باید نهایت دقت را در طراحی و کارایی آن به کار برد.
طراحان باید بدانند که چه نوع محصولی برای مردم جذابیت خواهد داشت. زمانی که یک شرکت محصولی را به بازار معرفی می کند، باید این سوال ها را از خود بپرسید:
• مشتری چه کسی است؟
• مشتری چه انتظاری از محصول دارد؟
• برترین این محصول نسبت به دیگر محصولات چیست؟ یا چه عاملی این محصول را از رقبایش متمایز می کند؟
• این محصول چگونه در بازار ارائه خواهد شد؟
اگر پاسخ تمام این سوالات را بدانید و بر اساس آنها محصول تان را طراحی کنید، مطمئنا بر ارزش آن خواهید افزود.
2. قیمت
قیمت مبلغی است که شرکت در قبال محصول از مشتری طلب می کند. این عامل از آن جهت اهمیت دارد که اگر شما قیمتی اشتباه را برای محصول خود در نظر بگیرید، محصول تان فروش نخواهد رفت. قیمت باید منصفانه و بر اساس کیفیت محصول ارائه شود. در این مرحله شما باید قیمت رقبای خود را نیز در نظر داشته باشید.
3. محل عرضه
محل عرضه به جایی که محصول تولید و سپس انبار می شود و چگونگی انتقال آن به دست مشتری اشاره دارد. در تمام این مراحل شما باید از مطلوب بودن شرایط، طوری که آسیبی به محصول وارد نشود، اطمینان داشته باشید.
یک مکان ایده آل شامل:
• راحتی تولید کننده و مشتری
• دسترسی راحت مشتری به محصول
• قیمت معقول برای مشتری
• قیمت معقول برای تولید کننده
4. ترویج
کلیه اقداماتی را که سازمان برای افزایش میزان خرید یک یا همه گروههای هدف (شامل واسطه های فروش و مصرف کنندگان نهایی) بکار می برد، ترویج می گویند. در واقع تبلیغات یکی از اشکال ترویج است اما تمام آن نیست.
چگونه یک شرکت محصول خود را ترویج می کند؟
• هدف کمپین تبلیغاتی
• بودجه کمپین تبلیغاتی
• قوانین لازم برای چگونگی انجام تبلیغات
• هدف بازاریابی محصول
• شرایط محیطی بازاریابی
3 عامل جدید دیگر با نام افراد، فرایند و شرایط فیزیکی نیز به این 4 عامل اضافه شده و آن را به نام 7p تغییر دادند.
در اینجا 3 عامل جدید را برای شما توضیح داده ایم.
5. افراد
افرادی که در یک سرویس حضور دارند، یکی از مهمترین عناصر اصلی و تاثیرگذار در ارائه خدمات اشخاص هستند: استخدام و آموزش کارمندان برای ارائه خدمات به مشتریان، به منظور کسب مزیت رقابتی و موفقیت در بازار خدمات، بسیار اهمیت دارد، از آن جهت که مشتریان ارزیابی از کیفیت و خدمات را بر اساس فردی که آن را ارائه داده است و چگونگی تعامل با او انجام می دهند.
بنابراین برای افراد واجب است تا مهارت های فردی مناسب و دانش لازم را برای ارائه خدمات، در اختیار داشته باشند. به عنوان مثال در انگلستان، بسیاری از سازمان ها به روی افراد یک مجموعه سرمایه گذاری می کنند تا بتوانند بهترین روش ها و استاندارها را به کار گیرند.
6. فرایند
فرایند شامل سیستمی است که به سازمان برای خدمت به مشتری یاری می رساند. تصور کنید که در رستوران «برگر کینگ» غذای شما پس از 2 دقیقه آماده شد یا در بانک، کارت اعتباری جدید خود را به محض ارائه درخواست آن، دریافت کردید، به نظر شما چه فرایندی ارائه خدمت را با این کیفیت میسر می سازد؟ در واقع این سازمان ها حس اعتماد و وفاداری را به مشتری منتقل می کنند.
بنابراین تمام خدمات ها باید فرایندی تعریف شده و کارامد داشته باشند که از ابهام نیز جلوگیری خواهد کرد. به بیان دیگر، فرایند یعنی که هر شخصی بداند چه کاری را چگونه انجام دهد.
7. شرایط فیزیکی
شرایط فیزیکی به مکانی که خدمات در آن ارائه می شود، اشاره دارد. شرایط فیزیکی نیز یکی دیگر از مواردی است که مشتریان بر اساس آن قضاوت خواهند کرد. این خصوصیت، یک سازمان را از دیگر رقبای خود جدا می سازد. به عنوان مثال هتل ها اتاق هایی دارند که مشتریان برای استراحت خود و با توجه به کیفیت و سرویس های ارائه شده، مبلغی را می پردازند.
در واقع آنها بر اساس شرایط فیزیکی موجود، قضاوت می کنند. تصور کنید که شما وارد رستورانی می شوید. مسلما انتظار محیطی آرام و تمییز را دارید، به همین دلیل اگر ببینید که شرایط محیطی مطلوب شما نیست، فورا آنجا را ترک خواهید کرد.
بنابراین با توجه به این که بخشی از ادراک مشتری از کیفیت خدمات بر اساس ارائه خدمات و شرایط فیریکی است، باید آن را عاملی مهم در نظر گرفت.
اهداف بازار
در کل اهداف بازار شامل:
مکان
• خرده فروشی
• عمده فروشی
• سفارش پستی
• اینترنت
• عرضه مستقیم
• جفت به جفت
• چند کاناله
تولید
• طرح
• تکنولوژی
• سود
• راحتی
• ارزش
• کیفیت
• بسته بندی
• نام تجاری
• اکسسوری
• ضمانت
شرایط فیزیکی
• هوشمندی
• اجرایی
• روابط
• آسایش
• سهولت
فرایند
• ارتباط با خدمات صنعت
• چگونگی کارکرد سرویس ها
افراد
• کارمندان
• مدیریت
• فرهنگ
• خدمات مشتری
ترویج
• پیشنهادهای خاص
• تبلیغات
• توافقات
• آزمایش کاربر
• ارسال مستقیم
• بروشور/ پوستر
• هدیه رایگان
• رقابت
• سرمایه گذاری مشترک
قیمت
استراتژدی:
• مطالعه سطحی
• نفوذ
• روان شناسی
• قیمت تجارتی
• ضرر کالا و غیره...
آمیزه بازاریابی، درست مانند بازاریابی خدمات، شامل محصول، قیمت، مکان و ترویج است که به 4p شهرت دارند؛ اگر چه 3 عامل جدید دیگر با نام افراد، فرایند و شرایط فیزیکی نیز به آن اضافه شده و آن را به نام 7p تغییر دادند.
در اینجا 3 عامل جدید را برای شما توضیح داده ایم.
افراد
افرادی که در یک سرویس حضور دارند، یکی از مهمترین عناصر اصلی و تاثیرگذار در ارائه خدمات اشخاص هستند: استخدام و آموزش کارمندان برای ارائه خدمات به مشتریان، به منظور کسب مزیت رقابتی و موفقیت در بازار خدمات، بسیار اهمیت دارد، از آن جهت که مشتریان ارزیابی از کیفیت و خدمات را بر اساس فردی که آن را ارائه داده است و چگونگی تعامل با او انجام می دهند.
بنابراین برای افراد واجب است تا مهارت های فردی مناسب و دانش لازم را برای ارائه خدمات، در اختیار داشته باشند. به عنوان مثال در انگلستان، بسیاری از سازمان ها به روی افراد یک مجموعه سرمایه گذاری می کنند تا بتوانند بهترین روش ها و استاندارها را به کار گیرند.
فرایند
فرایند شامل سیستمی است که به سازمان برای خدمت به مشتری یاری می رساند. تصور کنید که در رستوران «برگر کینگ» غذای شما پس از 2 دقیقه آماده شد یا در بانک، کارت اعتباری جدید خود را به محض ارائه درخواست آن، دریافت کردید، به نظر شما چه فرایندی ارائه خدمت را با این کیفیت میسر می سازد؟ در واقع این سازمان ها حس اعتماد و وفاداری را به مشتری منتقل می کنند.
بنابراین تمام خدمات ها باید فرایندی تعریف شده و کارامد داشته باشند که از ابهام نیز جلوگیری خواهد کرد. به بیان دیگر، فرایند یعنی که هر شخصی بداند چه کاری را چگونه انجام دهد.
شرایط فیزیکی
شرایط فیزیکی به مکانی که خدمات در آن ارائه می شود، اشاره دارد. شرایط فیزیکی نیز یکی دیگر از مواردی است که مشتریان بر اساس آن قضاوت خواهند کرد. این خصوصیت، یک سازمان را از دیگر رقبای خود جدا می سازد. به عنوان مثال هتل ها اتاق هایی دارند که مشتریان برای استراحت خود و با توجه به کیفیت و سرویس های ارائه شده، مبلغی را می پردازند.
در واقع آنها بر اساس شرایط فیزیکی موجود، قضاوت می کنند. تصور کنید که شما وارد رستورانی می شوید. مسلما انتظار محیطی آرام و تمییز را دارید، به همین دلیل اگر ببینید که شرایط محیطی مطلوب شما نیست، فورا آنجا را ترک خواهید کرد.
بنابراین با توجه به این که بخشی از ادراک مشتری از کیفیت خدمات بر اساس ارائه خدمات و شرایط فیریکی است، باید آن را عاملی مهم در نظر گرفت.
نکات قابل توجه در یک همکاری و شراکت موفقیتآمیز در حوزه بازاریابی
در هر زمینه ای شراکت اصولی میتواند باعث توسعه و پیشرفت شود چراکه به اشتراک گذاشتن تجربه ، تخصص و سرمایه در در یک شراکت خوب باعث پیشرفت شما خواهد شد.
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ آیا شما هم به دنبال یافتن روشی برای افزایش تواناییهای خودتان در عرصه بازاریابی هستید؟ شراکت در بازاریابی راه و روشی قوی و اثربخش برای قرار گرفتن در معرض دید مشتریانی است که در غیر این صورت ممکن است به هیچ با آنها در ارتباط نباشید. در این استراتژی باید روشهایی را پیدا کنید که از طریق آنها نیروهای بازاریابی و فروش خود را همگام و همراه با نیروهای بازاریابی و فروش سازمانها و بخشهای دیگر قرار دهید و از همافزایی ایجادشده به نفع خود بهره ببرید.
به نظر میرسد در حال حاضر در عرصه بازاریابی و فروش به دلیل محدود منابع علاقهمندان بسیاری برای خود دارد. در این رابطه باید به این موضوع توجه داشت که کسبوکارهای مختلف بهراحتی میتوانند شراکت و همکاری بسیار موفق و اثربخشی باهم داشته باشند، اما نکته مهم در این رابطه این است که شکل دادن به این همکاری نیازمند زمان و کار و تلاش زیادی است. چراکه شراکت اصولاً در هر زمینه و نهتنها حوزه بازاریابی در کوتاهمدت اثرات چندانی نداشته و خودش را بهخوبی نشان نمیدهد.
شراکت در بازاریابی شامل دو یا چند شرکت، متخصص حرفهای یا فروشنده میشود که دارای چشماندازهای مشترک، نیازهای مشابه و در صورت امکان خدمات مکمل هم باشند. سپس این مجموعهها باید نیروهای خود را برای امر بازاریابی و فروش باهم یکپارچه سازند که اغلب در داخل یک بخش مشخص و معین از بازار یا برای چشماندازهای مشخصی انجام میپذیرد. البته باید توجه داشت که این موضوع به معنای از دست رفتن هویت اصلی هر یک از دو طرف نیست و هر یک بهطور مجزا هم به فعالیت بازاریابی و فروش خود خارج از زمینهها موردتوافق برای بازاریابی و فروش خود ادامه میدهند.
فعالیتهای بازاریابی موردبحث در اینجا عبارتاند از:
– تهیه محتوای بازاریابی بهصورت مشترک
– برقراری تماسهای مشترک بازاریابی
– ارجاع دادن مشتری
– در صورت امکان ترکیب کردن خدمات، استعدادها و منابع برای ایجاد مجموعه خدمات جدید
یک مثال از یک شراکت و همکاری درزمینهٔ بازاریابی و فروش میتواند شامل یک حسابدار، وکیل مدنی، برنامهریز و مشاور مالی و نماینده بیمه باشد. با ترکیب کردن نیروها، هر یک از افراد بدون به خطر افتادن منابع، حداقل در سطح تئوری با یکدیگر همکاری و راهنمایی داشته باشند، بدون آنکه رقابت، حسادت یا تعارضی باهم داشته باشند و درعینحال در معرض دید مشتریان بیشتر قرار بگیرند و ارجاع بیشتری از طرف یکدیگر دریافت کنند.
یک همکاری و مشارکت در بازاریابی در عمل یکراه حل ساده و سریع برای رفع مشکلات فروش نیست، همچنین راهی برای حذف انبوه مسائل و مشکلات موجود در عرصه بازاریابی و فروش هم نیست.
هرچند که موضوع شراکت اغلب فقط و فقط برای شرکتها و مجموعههای بزرگ انجامشده و بهصورت عمومی مطرح میشود، اما برای شرکتهای کوچکتر هم ترکیب نیروها و منابع بهمنظور افزایش میزان دسترسی دو طرف به مشتریان بیشتر امکانپذیر است، به شکلی که در این نوع فعالیت این افراد فعالیتهایی را در کنار یکدیگر انجام میدهند که بهصورت تنها انجام دادن آنها برایشان امکانپذیر نبوده است. البته باید به این نکته هم توجه داشت که در امر شراکت در بازاریابی هر طرف که تصور کند میتواند بدون کمک کردن به دیگری منافع قابلتوجهی برای خود کسب کند، خیلی زود خود را تنها میبیند.
در امر شراکت توجه به چند نکته ضروری است که در ادامه به آنها اشاره میکنم:
این یعنی اینکه بههرحال بهصورت خوب یا بد هر دو طرف از یکدیگر تأثیر میگیرند، یعنی امکانات آنها محدود میشود یا توسعه مییابد، پس در انتخاب مجموعه موردنظر دقت و توجه بسیار زیادی باید اختصاص داده شود.
پس اگر آغازکننده این رابطه شما هستید، بدانید تا زمانی که توپ در اختیار و در زمین شماست، در انتخاب کردن شریک خود از آن استفاده کنید و به دنبال شریکی باشید که اعتبار و بازار فعلی آنها چیزی باشد که در آینده در پی کسب آن هستید.
اگر در مرحله قبل توپ در ابتدا در زمین شما بود، پس توجه کنید که در این مرحله توپ باید در زمین طرف مقابل باشد و اگر برای این شراکت به دنبال شرکت معتبر و بزرگی رفتهاید، توجه کنید که آنها پیش از سود رساندن به شما، یا فروش محصولات شما خواهان دیدن سود و مزیتی از طرف شما هستند. در یککلام، اول میخواهند شما در امر تبلیغات و فروش قدم مثبتی برای آنها بردارید، تا بعدازآن قدمی برای شما بردارند.
بازهم به دلیل اینکه در مرحله انتخابکننده شما بودهاید و طبیعتاً مجموعه بهتر و موفقتر از خودتان را انتخاب کردهاید، باید به یاد داشته باشید که ادامه این همکاری لزوماً نیازمند تعهد و احساس مسئولیت شما به این شراکت است. یعنی حداقل در ابتدا کار باید بخش عمدهای از کار بر عهده شما قرار داشته باشد. به عبارتی ممکن است با افرادی در ارتباط باشید که از ایده همکاری با شما استقبال کنند، اما طبیعتاً به دیده شک به آن مینگرند و این شما هستید که برای جلب اعتماد آنها تا مدتی این توپ را حمل کنید و نشان دهید که نسبت به این شراکت و برآوردن نتایج موردتوافق احساس مسئولیت دارید.
یکراه سریع و آسان در این رابطه، آماده داشتن چند مشتری از قبل و معرفی آنها در مرحله اول شراکت بهطرف برای جلب اعتماد و اطمینان آنهاست؛ چراکه عموماً هیچچیز بهاندازه یک فروش در ابتدای راه نمیتواند نظر طرف مقابل را به حس تعهد و مسئولیت شما جلب کند. همچنین توجه داشته باشید که بسیاری از موارد همکاری و شراکت پس از مدتی به دلیل ایجاد انتظارات غیرمسئولانه و غیرواقعی در ابتدا کار بر هم میخورد. بازهم یادآوری میکنم که اگر به دنبال راهحلی برای جبران فروش و راهی ساده برای توسعه بازاریابی یا دریافت کردن ارجاع از طرف مقابل هستید، شراکت راهحل شما نیست.
اگر به دنبال گردآوری یک تیم بازاریابی و تبلیغات هستید پیشنهاد میکنیم خلاقیت را به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای انتخاب تیم قرار دهید.
به گزارش آلامتو و به نقل از شنبه مگ؛ شاید بتوان گفت در زمانی نهچندان دور که رسانههای اجتماعی شامل چند کانال تلویزیونی، تعدادی ایستگاه رادیویی و تعداد انگشتشماری مجله و روزنامه بودند، حرفه بازاریابی کار چندان دشواری به نظر نمیآمد و افراد میتوانستند با صرف مدت زمان نهچندان زیادی، در این حرفه کارآمد شوند اما در دنیای امروز که سیل عظیمی از وبسایتها، وبلاگها، صفحات مجازی، نرمافزارهای هوشمند و … مردم جهان را احاطه کردهاند و در دست بیشتر افراد جهان یک گوشی هوشمند قرار دارد که از طریق آن با شبکههای بیپایان دیجیتال همراه میشوند، کار بازاریابی و تبلیغات سمت و سویی خاص خود را یافته است و نیاز به شیوهها و تخصصهای مخصوص به خود دارد، به این معنا که با پیشرفت تکنولوژی، شیوهها و اصول تبلیغات و بازاریابی نیز متحول شده است و این ابزار جدید اما کارآمد در دنیای تبلیغات، روشها و اصول متناسب با خود را میطلبند. به همین منظور نیز در این گزارش چند اصل مهم تبلیغات در عصر دیجیتال را برخواهیم شمرد:
دنیای دیجیتال امکانات زیادی را در اختیار بازاریابان قرار میدهد، اما باید توجه داشت که به صورت همهجانبه نمیتوان از همه این موقعیتها استفاده کرد، بلکه هر کسبوکاری باید با توجه به نیازهای خود، نسبت به کاربرد ابزارهای دنیای دیجیتال در فعالیتهای بازاریابی خود اقدام کند. برای رسیدن به چنین جایگاهی نیز در درجه اول باید اهداف کسبوکار خود را روشن کنید. با نوشتن این اهداف، مسیر راه شما مشخص خواهد شد و نوع کاربرد و هزینههای احتمالی شما در روند استفاده از بازاریابی دیجیتال مشخص میشود.
مدیران بازاریابی افرادی هستند که فرصت کمی دارند و بهشدت مشغول به کار هستند، آنها باید نظارت همهجانبهای بر بازار داشته باشند و در عین حال فرصتهای کسبوکار را شناسایی کنند، طراحی روند تبلیغاتی، راهاندازی کمپینهای بازاریابی و … نیز از جمله کارهایی محسوب میشوند که این افراد درگیر آنها هستند، بنابراین این یک واقعیت انکارناپذیر است که هیچ مدیر بازاریابی بهتنهایی نمیتواند از عهده وظایف خود بر بیاید، این امر خصوصا در زمینه بازاریابی دیجیتال که دامنه گستردهتری نیز دارد، بیشتر خود را نشان میدهد، بنابراین یکی از مهمترین اصول بازاریابی دیجیتالی، استخدام یک تیم تبلیغاتی کارآمد، متخصص و خلاق است. افراد این تیم باید به خوبی با دنیای دیجیتال و ابزارهای آن آشنایی داشته و به صورتی حرفهای در این رشته آموزش دیده باشند. خصوصا داشتن تحصیلات آکادمیک در کنار تجربه کاری میتواند تیم خلاق و کارآمدی را تشکیل دهد.
آنچه در بسیاری از شرکتهای تبلیغاتی اتفاق میافتد، اشتباهی است که حاصل ترکیب دو مفهم استراتژی و نوآوری است، در حالی که این دو کاملا با یکدیگر متفاوت هستند و هر یک نیاز به روشهای خاص خود را دارند. یک کسبوکار موفق در عصر دیجیتال، باید گروه نوآور و خلاق خود را در تیمی جداگانه به کار واگذارد و تیم دیگری را نیز برای تعیین استراتژیهای اصلی شرکت تعیین کند؛ شایان ذکر است که در تعیین استراتژیهای شرکت، باید اهداف کلی کسبوکار را در نظر داشته و در نهایت راهکارهای تیم خلاقیت را متناسب با آنها به کار گیرد. بنابراین آنچه در تعریف استراتژی مهم است، در وهله اول خلاقیت و نوآوری نیست، بلکه هماهنگی با اهداف است، به این معنا که بعد از تعیین استراتژیهاست که باید به دنبال یافتن نکات خلاقانه باشیم، البته خلاقیتهایی که در راستای اهداف و استراتژیهای تعریف شده باشند.
دکتر سالار معینی کرمانشاهی*: در تجارت نمی توان از شرکت ها و رقابتی بودن صحبت کرد و نامی از مایکل پورتر (Michael Porter) استاد دانشگاه هاروارد به زبان نیاورد. مایکل پورتر در سال 1979 در مقاله ای که در مجله Harvard Business Review به چاپ رسید، پنج عامل رقابتی را برای سازمان ها و محیط های کسب و کار معرفی کرد. این عوامل در بازار رقابتی شامل: تهدید تازه واردان، قدرت چانه زنی عرضه کنندگان، رقابت بین شرکت ها در یک صنعت، قدرت چانه زنی مشتریان و تهدید محصولات و یا خدمات جایگزین می باشد.
مایکل پورتر براین عقیده است که نیروی انباشته این عوامل است که توان بالقوه سود دهی یک صنعت را مشخص می کند. این بدان معنا است که با تمرکز بر این نیروها و تعیین و تدوین استراتژی های منظم و مشخص برای اثر هر کدام بر پیکره کسب و کار، می توانیم سهم خودمان را از سود بازار مد نظر کم یا زیاد کنیم و بالقوه بودن را به بالفعل بودن تبدیل نماییم. یکی از مباحث بسیار مهم برای تدوین موفق برنامه بازاریابی و استراتژیک شرکت ها این است که بتوانیم بازاری را که در آن فعال هستیم را بشناسیم و تجزیه و تحلیل کنیم.
جذاب است که ما در سازمانمان به این بلوغ فکری برسیم تا در محیط کسب و کار رقیب را تحت عنوان یک همکار تلقی کنیم، در یک تعریف کلی می توان گفت: رقابت یک رویکرد قوی و تأثیرگذار است که در نهایت ما را به موفقیت سوق خواهد داد. موفقیت از منظر مالی و کسب سود و موفقیت از منظر جلب رضایت مصرف کنندگان.
به طور کلی در اکثر کسب و کارها رقابت به چهار سطح کلی تقسیم بندی می شود. سطح اول رقابت برندهای مشابه که بنا به یک تعریف ساده می توان گفت ارائه خدمات مشابه با کالاهای مشابه به یک بازار واحد و قیمت های کاملاً یکسان. سطح دوم رقابت صنعتی است، مثل رقابت های صنعت اتومبیل و فعالان این صنعت. سطح سوم به عنوان رقابت شکلی مطرح است و به شکل رفع نیاز اشاره دارد. سطح چهارم رقبای ژنریک است که متأسفانه در دنیای کسب و کار به این نوع از رقابت توجه بسیار کمی می شود.
به مانند دو صنعتی که هیچ ارتباطی از لحاظ ماهیت بایکدیگر ندارند اما برروی سهم بازار یکدیگر تأثیر گذار هستند، مثل بازار اتومبیل های لوکس و بازار جواهرات. با توجه به چهار سطحی از رقابت که به آن اشاره شد، اکنون قادر خواهیم بود در ادبیات بازاریابی به یک مفهوم مشترک دست یابیم، زمانی که از عبارت رقابت در صنعت استفاده کنیم اشاره خواهیم داشت که شرکت ها با محصولات ( کالاها و یا خدمات) همگون در آن فعال هستند و یا تصمیم ورود به بازار را دارند؛ اما در رقابت بازار، ما مشغول دست و پنجه نرم کردن با رقبای ژنریک و شکلی هستیم که بی شک فرهنگ و رفتار مصرف کننده بر این رقابت تأثیر بسیار قابل ملاحظه ی خواهد داشت.
ما اکنون با دانستن مطالب عنوان شده جوابی قابل قبول برای این پرسش ها که در واحد بازاریابی تمام شرکت ها و برندهای خوبی که دغدغه خوب ماندن دارند، چه می گذرد داریم، « رقابت در بازار یعنی چه؟»، « در این بازار رقیب ما کیست؟» به نظر من و همکارانم به عنوان یک تیم ارائه دهنده ی خدمات مشاوره ی مدیریتی در این فراینده مشاور، تشخیص صورت مسئله و فهم آن، توسط تیم مشاور در فرایند ارائه خدمات و تصمیمات کارگشا یعنی پیمودن پنجاه درصد از مسیر درست.
نیازهای مشابه بازار هدف، تکیه گاه تمام رقبای فعال در آن بازار است. یک استراتژی رقابتی بی عیب و نقص حاصل خواهد شد از شناخت کامل خط مشی های رقابتی رقیب، صرف نظر از اینکه چه چیزی تولید می کند و به چه قیمتی ارائه می دهد. نزدیکترین رقبای یک شرکت از منظر بازار، آن دسته از رقبا هستند که خط مشی های نزدیکتر و اهداف کیفی بیشتری به برند ما و شرکت ما دارند که به عنوان مثال شاخص آن می تواند منفعت یا ارزش محصول ( کالا یا خدمات) ، سطح رضایت و میزان وفاداری مشتری باشد. هرچه این وجه مشترک بیشتر و نزدیکتر باشد جنس این رقابت سخت تر و فضا سنگین تر خواهد بود. خط مشی اساسی بازاریابی با تعیین هدف، اندازه گیری هدف و علت حضور مشخص می شود؛ یعنی به طور دقیق با شاخص های کیفی نه کمی!
الگوهای واکنشی رقبا از موارد مهمی است که می بایستی مدیران عالی و مدیران بازاریابی به آن توجه کنند. فرهنگ سازمانی رقیب، فرهنگ روانی بازار و فرهنگ کسب و کار به علاوه ی فلسفه ی فعالیت رقیب (آنچه که ورای سود آوری است) و باورهای آنان ها (رقبا) همگی از عوامل تعیین کننده واکنش رقیب هستند.
اساساً ما در محیط بازار رقبا را به سه دسته از منظر رفتاری تقسیم بندی می کنیم رقبای پس نشین، رقبای انتخابی و رقبای ببر صفت. رقبای پس نشین آن دسته از رقبا هستند که در رقابت به این دلیل که باور دارند مشتریان آنها وفادارند، یا در حال جمع کردن ( دوشیدن) بازار هستند تا حداکثر سود را در حداقل زمان بدست آورند و یا به دلیل عدم توان مالی در مقابل فعالیت های بازاریابی ـ تبلیغاتی شرکت های رقیب نمی توانند عکس العمل صحیح و مناسب از خود نشان دهند، لذا تصمیم بر پس نشین بودن می گیرند. اما رقبای انتخابی آن دسته از رقبا هستند که با انتخاب خود و بنا به مصلحت سازمان نسبت و فعالیت های رقیب یا وارد جنگ رقابتی می شوند و یا خیر. و دسته آخر رقبای ببر صفت هستند که به محض دیدن کنش از برند رقیب واکنش خود را نشان می دهند.
حال اگر بخواهیم یک خط مشی مؤثر، مناسب و کارساز داشته باشیم باید به مواردی چند توجه داشته، که برای رسیدن به مهم-ترین این موارد می بایست به یک سئوال جوابی قطعی داد: اگر کالا، خدمات و یا حتی شبکه ی توزیع و فروش را از شرکت حذف کنیم چه چیزی باقی خواهند ماند؟ برندهای قوی و ماندگار برندی های هستند که اگر تمام موارد یاد شده را از آنان حذف کنیم به مفاهیم اخلاقی ومعرفت سازمانی خواهیم رسید. ارزش تمامی برندهای که از ذهنمان گذر می کنند چیزی نیست جز قول و وعده ی که آنان فارغ از محصول به مخاطبان خود داده اند. انتقال آرامش از سوی مدیران عالی شرکت ها به کارکنان شان موجب تسری این احساس توسط کارکنان به مشتریان می شود.
دانش > دانش - دکتر سید احسان گلپرور*:
چگونه میتوان عملکرد مدیران اجرایی بویژه مدیران بازاریابی و فروش را ارتقا بخشید؟
نانومارکتینگ، تازهترین پاسخ به این پرسش قدیمی است. نانومارکتینگ، حوزهی مطالعاتی نوپا در جهان است که تعداد مقالات علمی موجود در این باره فوقالعاده اندک است و هنوز کتاب مستقلی در این باره نداریم!
با وجود این تنگناها و محدودیتها، سالهاست متخصصان با بهکارگیری ابزارهای خاص و کاشت آن در بدن انسان، به دستاوردهای تازهای رسیدهاند. اکنون متخصصان با همین نگاه میکوشند با بهکارگیری نانوایمپلنتها، عملکرد مغزی مدیران اجرایی و مدیران بازاریابی و فروش را افزایش دهند.
تعداد ابزارهای بیومدیکال که در بدن انسان کار گذاشته میشوند، بهطور پیوسته رو به افزایش است. دستگاههای تنظیمکنندهی ضربان قلب، دریچههای مصنوعی قلب، مفاصل و حلزون مصنوعی، نمونههایی از این ابزارها به شمار میروند. به همین ترتیب، تعداد افرادی که چنین ایمپلنتهایی را دریافت کردهاند نیز رشد قابل ملاحظهای داشته است.
اکثر ابزارهای قابل ایمپلنت که در چند سال اخیر تولید شدهاند، برای مقاصد پزشکی مورد استفاده قرار گرفتهاند. بازگرداندن توانایی کنترل اندامهای فلجشده، حفظ ضربان منظم قلب، و بهبود بینایی و یا شنوایی نمونههایی از این کاربردها هستند. همچنین ابزارهای پیشرفته مانند سامانهی بیسیم کامپیوتر - مغز که در جمجمهی افراد معلول قرار داده میشود و به آنها امکان میدهد تلویزیون، صندلی چرخدار، و یا سایر ابزارها را کنترل کنند.
با اینحال، برخی از ابزارهای قابل ایمپلنت صرفاً کاربرد پزشکی ندارند و باعث ارتقای توانمندیهایی میشوند مانند چابکی ذهنی، قدرت جسمانی، و یا حتی کنترل از راه دور ماشینها. میتوان اینطور فرض کرد که با استفاده از این ابزارها میتوانیم افرادی با عملکرد فوقالعاده داشته باشیم که در محیط کار و سایر موقعیتهای اجتماعی عملکرد فوق تصوری داشته باشند.
از این منظر، نانوتکنولوژی که عبارت است از تولید ابزارهایی که در مقیاس اتم و یا مولکول (کوچکتر از صد نانومتر) باشند، میتواند نویددهندهی پیشرفتهای بزرگی باشد.
این فناوری میتواند مقاومت، سازگاری زیستی، و ادغام فیزیولوژیکی این ابزارهای قابل ایمپلنت جدید را افزایش بدهد. شرکتها و مؤسسات تحقیقاتی از این ابزارها استقبال قابل توجهی کردهاند. بهعنوان مثال، نشریهی امآیتی تکنولوژی ریویو اخیراً مطلبی درمورد ایمپلنتهای مغز منتشر کرده است.
این ایمپلنتها که عملکرد حافظه را ارتقا میدهند، در آیندهی نزدیک بهطور گسترده مورد استفاده قرار خواهند گرفت. همزمان شرکتهای پیشرو در حوزهی فناوری مانند گوگل، فیسبوک، و پیپل برای تأسیس شرکتهایی در زمینهی فناوریهای ارتقای عملکرد انسان سرمایهگذاریهای گستردهای کردهاند.
اشاعهی ابزارهایی برای ارتقای توانمندیهای انسان میتواند فرصتهای جدیدی در حوزهی نانومارکتینگ ایجاد کند.
نانومارکتینگ، مطالعهی رفتار مصرفکننده با استفاده از ابزارهای نانوئی غیرتهاجمی، قابل حمل، و یا پوشیدنی است که رصد پیوستهی تجربهی مصرف را امکانپذیر میکنند.
استفاده از ابزارهای نانو که مستقیماً در بدن افراد ایمپلنت میشود به جای پوشیدن ابزارهای هوشمند خارجی (مانند ساعت مچی)، پیشرفت بسیار بزرگی محسوب خواهد شد.
کاربرد چنین ایمپلنتهایی برای ارتقای عملکرد انسان یک چالش و دغدغهی اساسی برای جامعه محسوب میشود. زیرا نانو ایمپلنتها مردم را به دو گروه افرادی که عملکرد فوقالعادهای دارند و افرادی که با عملکرد معمولی تقسیم میکند، که عادلانه نخواهد بود.
با وجود این، آنچه در وهلهی اول اهمیت بیشتری دارد این است که آیا مردم آمادگی پذیرش این ابزارهای نانو را برای ارتقای توانمندیهای خود دارند یا خیر و چرا؟
این ابزارها میتوانند تواناییهای انسان را در حوزههای مختلف افزایش بدهند و تغییرات اساسی در زندگی انسانها ایجاد کنند.
با اینحال، پذیرش نانو ایملپنتها بهوسیلهی مردم نقش مهمی در اشاعهی این ابزارها در تحقیقات علمی حوزهی بازاریابی و نیز در جامعه دارد. پذیرش و یا عدم پذیرش این نانو ابزارها تحت تأثیر سیستم شناختی و سیستم احساسی انسانها است که بر رفتار آنها تأثیر میگذارد. تحقیقاتی که در مورد پذیرش فناوری انجام شده است، بر این نکته صحه میگذارند که عوامل شناختی و احساسی به صورت همزمان دیدگاه مردم نسبت به یک فناوری خاص و استفاده از آن را شکل میدهند. پژوهشهای صورتگرفته در حوزهی رفتار مصرفکننده نیز به اهمیت عوامل شناختی و احساسی در بررسی نگرش مصرفکنندگان اشاره کردهاند.
مفید بودن درکشدهی یک فناوری و سهولت استفادهی درک شده از آن تأثیر قابل ملاحظهای بر نگرش مصرفکنندگان و نیز دستاندرکاران تحقیقات مربوط به رفتار مصرفکننده دارد.
منظور از مفید بودن درکشده، میزان باور مصرفکنندگان به اینکه یک فناوری خاص عملکرد آنها را بهبود میبخشد و یا مزیتی برای آنها ایجاد میکند، میباشد.
سهولت استفادهی درکشده نیز عبارت است از اعتقاد مصرفکنندگان به اینکه استفاده از یک فناوری، آسان و روان است. سهولت استفادهی درکشده در ارتباط با نانو ایمپلنتها به این معنا است که مصرفکنندگان (برای مثال در پروژههای تحقیقات بازار) پس از قرار دادن این نانو ابزارها در بدنشان، چقدر احساس راحتی میکنند.
در حوزهی پزشکی که نانو ایمپلنتها تاکنون کاربرد گستردهای داشتهاند، مشخص شده است که سهولت استفادهی درکشده از این ابزارها تأثیر مثبتی بر پذیرش آنها از سوی مردم دارد.
هر چقدر سهولت استفادهی درکشده از نانو ایمپلنتهای درمانی نزد بیماران بیشتر باشد، راحتتر در مورد کاشت آنها در بدن خود تصمیمگیری میکنند. بهطور مثال، سهولت استفادهی درکشده در مورد ایمپلنتهای شنوایی و یا ایمپلنتهای مربوط به جراحی زیبایی، پذیرش این ابزارها از سوی ناشنوانایان و یا خانمها را تسهیل میکند.
از آنجایی که ایمپلنتهای پزشکی به افراد کمتوان و بیماران کمک میکنند تا بر مشکلات مزمن خود فائق آیند و کیفیت زندگی آنها را بهبود بخشند، معمولاً مورد پذیرش جامعه واقع میشوند. در بسیاری از موارد، افراد پس از آنکه ایمپلنتها را دریافت میکنند، احساس خوبی دارند.
با وجود این، مرز میان ابزارهای پزشکی و بدن انسان میتواند منشأ بروز ترس و نگرانی در آنها شود. تحقیقات نشان داده است که 20 درصد از بیماران در اولین سال بعد از قرار دادن ایمپلنت اضطراب دارند. برخی از افراد نیز تصور میکنند قرار دادن ایمپلنت در بدن آنها، انسانیت آنها را تحتالشعاع قرار میدهد.
این امر بخصوص طی بررسیهای مربوط به رفتار مصرفکننده، بویژه در پژوهشهای بلندمدت مشاهده شده است. از طرف دیگر، پژوهشگران مشاهده کردهاند که استفاده از ایمپلنتهای شنوایی باعث میشود کهناشنوایان جوان احساس عدم هویت کنند.
به همین ترتیب از دست دادن هویت تأثیر سوئی بر نگرش این افراد نسبت به ایمپلنتهای شنوایی میگذارد.
بدیهی است که دیدگاه و نگرش مثبت نسبت به یک فناوری بر تصمیم افراد برای استفاده از آن تأثیر مثبت میگذارد.
کارشناسان و صاحبنظران در مورد این تأثیر مثبت در مورد سایر فناوریها مانند اینترنت و تبلیغات موبایلی و نیز فناوریهای پزشکی مانند ابزارهای کنترلکنندهی قند خون، مهندسی بافت، و تست ژنتیک اتفاقنظر دارند.
در ارتباط با کاربرد نانو ایمپلنتها در تحقیقات مربوط به رفتار مصرفکننده و یا منابع انسانی پژوهشهای چندانی صورت نگرفته است، اما آنچه باید مورد توجه کسبوکارها و محققین قرار گیرد این است که میان نگرش افراد نسبت به این نانوابزارها و آمادگی آنها برای کاربرد این ایمپلنتها رابطهی معناداری وجود خواهد داشت.
در انتها باید یادآور شویم که نانو ایمپلنتها علاوه بر رصد رفتار مصرفکنندگان به صورت پیوسته و غیرتهاجمی، میتوانند برای ارتقای تواناییهای کارکنان مانند تمرکز، توجه، و حافظه بهکار روند.
* ماهنامه توسعه مهندسی بازار