موفقیت در یک کسب و کار نیازمند تسلط بر روش های فروش و بازاریابی است و یکی از بهترین روش ها در این حوزه داشتن قیف فروش است.
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ یک قیف فروش مسیر حرکتی است که مشتریان بالقوه را جذب کرده و آنها را از طریق فعالیت های بازاریابی از نقطه آگاهی از محصول شما تا علاقهمند شدن، تمایل داشتن و نهایتاً فروش به آنها میرساند. اما ببینیم چطور باید آن را درست کنیم؟
یکی از مهمترین کارهایی که بهعنوان یک صاحب کسبوکار باید انجام دهید و متأسفانه یکی از کارهایی برخی از صاحبان کسبوکار به آن توجهی نمیکنند، درست یک قیف فروش برای کسبوکار خودشان است.
اگر با این واژه آشنایی ندارید، باید بدانید که یک قیف فروش درواقع برنامه شما برای هدایت مشتریان بالقوه از مرحله “من شمارا نمیشناسم” به مرحله “بیاید با تعامل تجارت داشته باشیم” است. این فرایند بهیکباره اتفاق نمیافتد. باید بهخوبی متوجه شوید که چگونه مشتریان بالقوه را شناسایی کنید، آنها حائز شرایط خرید کنید و سپس آنها را به سمت مرحله خرید کردن از خودتان هدایت کنید.
تصور کنید که یک قیف چه شکل و ساختاری دارد. قیف در یک سمت خودش پهنتر و در سمت دیگر باریک است. سمت پهن قیف مایعی را که در داخل آن میریزید دریافت میکند و سپس جاذبه زمین آن مایع را به سمت باریک قیف میکشد، و بخشهایی که حائز شرایط عبور از این بخش نباشند را پشت سر میگذارد. به عبارتی میتوان گفت اینیک قیاس خام است، اما همین قیاس به ما اجازه میدهد تا فرایند فروش را بهتر و راحتتر درک کنیم.
اولین قدم در فرایند فروش شناسایی مشتریان بالقوه است. هدف هدایت طرفهای علاقهمند به سمت پهن قیف است تا پسازآنکه آنها را حائز شرایط فروش ساختید، آنها را از مشتریانی که شرایط دریافت پیشنهاد تعامل تجاری ندارند، جدا کنید و بقیه را پشت سر بگذارید.
ابتدا باید مشتری ایدئال خود را شناسایی کنید. برای این مرحله اگر یک طرح و برنامه پیشنویس تهیه کنید، بسیار میتواند برای شما مفید واقع شود.
ابتدا باید برای خود پرسشنامهای تهیه کنید که مشکلاتی که مشتری ایدئال شما دارد را شناسایی کند. بهعنوانمثال، اگر یک فروشگاه گلفروشی را اداره میکنید، ممکن است پرسشنامهای تهیه کنید که شبیه نمونه زیر باشد:
در این رابطه باید سؤالهای مناسب برای قرار گرفتن بر روی پرسشنامه را خودتان پیدا کنید. توجه کنید که این پرسشنامه را در اختیار هیچ شخصی غیر از خودتان یا مشتریان خود نباید قرار دهید و فقط برای کسب منافع شما تهیه و طراحیشده است. هدف درواقع شناسایی نیازها و خواستههای مشتری ایدئال شماست. برخی از افراد برای یک مجلس ازدواج گل تهیه میکنند، بنابراین در اینجا هدف میتواند شناسایی این افراد یا افرادی باشد که از ازدواج کردن یکی از دوستان خودشان مطلع هستند. احتمال این هم وجود دارد که کسبوکار شما دارای چندین نوع و دسته مختلف از مشتریان ایدئال باشد که باید همه آنها را شناسایی کنید.
تنها به این دلیل که یک نفر حائز شرایط و ویژگیهای روانشناختی مشتری ایدئال شماست، به این معنا نیست که وی لزوماً مشتری ایدئال شماست. شاید مثلاً علی و آرزو در حال ازدواج کردن با یکدیگر باشند، اما هیچ تدارکی برای گل و دسته و گل ندیده باشند و حتی تدارک این موارد را هم در نظر نداشته باشند، پس در زمره مشتریان شما قرار نمیگیرند.
بنابراین، پس از شناسایی این دسته از مشتریان نیاز به حائز شرایط ساختن آنها دارید، که البته باید پس از واردکردن آنها به قیف فروش خودتان صورت پذیرد.
حائز شرایط ساختن مشتریان بالقوه کار سختی نیست. به این منظور میتوانید یک نظرسنجی را ترتیب دهید و یا موضوعی را در یک زیرساخت یا شبکهای مطرح کنید که با صحبت کردن در مورد آن نیازها و علایق این افراد برای شما مشخص شود یا محصولی را طراحی کنید که برای مشتری ایدئال شما جذابیت داشته باشد و سپس آن را برای مخاطب مناسب تبلیغ کنید. در این مرحله آن دسته از مشتریان که حائز شرایط باشند، طعمه شمارا به دندان گرفته و دیگران خیر.
قیف فروش شما شامل روشهایی است که از آنها برای جذب مشتریان بالقوه به سمت کسبوکار خودتان و نهایی کردن یک تعامل تجاری استفاده میکنید. در فضای آنلاین ممکن است یک وبلاگ در اختیار داشته باشید که بهصورت روزانه مطالبی را بر روی آن درج میکنید. وبلاگ خود را بر روی شبکههای اجتماعی تبلیغ میکنید تا برای کسبوکار خود جلبتوجه کنید. پسازاینکه مشتریان بالقوه را به سمت کسبوکار خود هدایت کردید، بهمنظور دریافت آدرس ایمیل از آنها، آنها را با ارائه یک پیشنهاد اغوا میکنید. سپس بهصورت دورهای ایمیلهایی را برای آنها ارسال میکنید تا آنهایی که علاقهمند هستند را به سمت خرید یکی از محصولات خودتان جلب کنید.
برخی از بازاریابان در این مرحله بازار هدف خود را تقسیم میکنند و سپس برای هر بخش محصول یا پیشنهاد ویژهای ارائه میدهند.
یکراه دیگر برای این کار پیشنهاد خرید یک محصول ساده و ارزان 10 یا 20 تومانی است. با این کار لیست بلند بالایی از خریدارانی را در اختیاردارید که با کمال میل آدرس ایمیل خود را در اختیار شما قرار دادهاند. سپس مدتی بعد میتوانید یک پیشنهاد گرانقیمتتر را به همان مشتریان قبلی که احتمالاً از شما هم راضی هستند را ارسال کنید و ببینید کدامیک به شما پاسخ مثبت میدهند. از این طریق مشتریان خود را مرحلهبهمرحله در قیف فروش خود پیش میبرید و آماده میکنید.
بهترین راه برای برقرار ساختن قیف فروش شما برنامهریزی از آخر به اول برای آن است. اگر مثلاً یک محصول 100 هزارتومانی دارید. ابتدا باید آن دسته از مشتریانی را شناسایی کنید که تمایل به دریافت آن محصول یا ارزش در ازاء پرداخت 100 هزار تومان باشند. اما تعداد اندکی از مشتریان هستند که چنین پیشنهادی را از طرف شما قبول میکنند، مگر آنکه پیش از آن شمارا بهخوبی بشناسند. پس مرحلهبهمرحله باید این اعتماد را ایجاد کنید.
ازاینرو در ابتدا نیاز به پیشنهاد دادن یک محصول ارزانقیمتتر دارید، اما چهکاری را باید قبل از این مرحله انجام دهید؟
سعی کنید خودتان قدمبهقدم مراحل فروش را مرور کنید، و در هر مرحله از خودتان بپرسید، “مشتری بالقوه من پیش از اعتماد کردن به من برای انجام این کار تمایل به انجام چهکاری دارد؟” و باز خودتان بپرسید “من باید چهکاری انجام دهم تا مشتری بالقوه خودم را مایل به انجام چنین کاری کنم؟”
کلید اصلی درک نیاز و خواسته مشتری و کاری است که برای ارائه آن مزایا باید انجام دهید. برای رسیدن به مرحله آغازین در قیف فروش خود، باید بهصورت عکس و از آخر به اول (جایی که درنهایت میخواهید مشتری به آنجا برسد) فکر کنید.
ز
متخصصان سالهای زیادی را برای بررسی رفتارهای انسانها سپری کرده اند. در این میان افراد موفق بیشتر از سایر افراد مورد توجه متخصصان بوده اند. آیا این افراد مشترکاتی با سایرین دارند؟ چه کارهایی را به صورت متفاوت انجام میدهند؟ آیا آنها چیزهایی را میدانند که ما نمیدانیم؟ بله این افراد ویژگیهایی دارند که آنها را از سایرین متمایز میسازد. آنها به شیوه متفاوتی فکر میکنند، قادرند با دید باز به همه چیز نگاه کنند و تمایل دارند روشهای جدیدی در این جهان بیابند. جان مکس ول در کتاب خود با نام” افراد موفق چگونه فکر می کنند؟ “خبرهای خوبی را در اختیار خوانندگان خود قرار می دهد. او معتقد است که چنین مهارت هایی را می توان یاد گرفت. اگر شما طرز فکر خود را عوض کنید، شاهد تغییرات زیادی در زندگی خود خواهید بود. در این مقاله همراه ما باشید تا نحوه آغاز کار را با هم مرور کنیم.
شما اینگونه فکر می کنید: نمی توانم به ارتقاء شغلی دست پیدا کنم. هنوز 12 ماه نشده که وارد این شغل شده ام.
به جای چنین طرز فکر منفی این چنین فکر کنید: چگونه میتوانم در شغل خود ارتقا پیدا کنم؟ آیا افرادی در شرکت وجود دارد که در کمتر از یک سال به چنین موفقیتی دست یافته باشند؟ برای دستیابی به این موفقیت چه کارهایی باید انجام دهم؟ برای اینکه چنین رویایی را به واقعیت تبدیل کنم چه کارهایی را باید انجام دهم؟ چشمان خود را ببندید و رویایی که دوست دارید را تجسم کنید. این یک روش هیجان انگیز برای رسیدن به موقعیت هایی است که در سر میپرورانید.
شما این چنین فکر میکنید: دوست دارم این غذا را امتحان کنم اما نمیتوانم چون ماده تشکیل دهنده X یا Y را ندارم.
اینگونه فکر کنید: آیا جایگزین دیگری برای این ماده وجود دارد؟ داشتن خلاقیت فکری میتواند ایدههای جدیدی به شما بدهد. ممکن است بعد از فکر کردن به این نتیجه برسید که میتوانید به جای خامه ترش از ماست استفاده کنید. لازم نیست همه تفکرات شما نتایج بزرگی ایجاد کنند تا زندگی بهتری داشته باشید. حتی تغییرات کوچک نیز میتواند زندگی شما را تغییر دهد. در طول زمان، تفکر خلاقانه میتواند روزهای شما را سرگرم کننده تر و راحت تر کند.
همچنین بخوانید: چگونه تفکر خلاق داشته باشیم؟
شما اینگونه فکر میکنید: از جایگاهی که دارم راضی نیستم اما نمیدانم برای بهبود این جایگاه چه کاری باید انجام دهم؟
اینگونه فکر کنید: از 12 ماه گذشته چه درسهایی گرفتید؟ سال گذشته چه کارهایی باعث موفقیت شما شده است؟ پیشرفت کاری خود را مشخص کنید. تغییرات مثبت و منفی که تجربه کرده اید را بنویسید. حالا این شرایط را در نواحی متفاوت زندگی خود اعمال کنید و ببینید چه تغییراتی برای شما کارساز بوده است. شاید دست کشیدن از یک رابطه، تغییر موقعیت شغلی یا کنار گذاشتن عادتهای بد زندگی بتواند در این مسیر به شما کمک کند. قبل از هر کاری بر روی موارد مثبت زندگی خود تمرکز کنید و کارهایی که میتوانید انجام دهید را بنویسید. اگر سرگرمی جدیدی وارد زندگی شما شود چه اتفاقی روی خواهد داد؟ این سرگرمیها را لیست کنید. اجازه دهید تجربیات گذشته شما را به سمت جلو هدایت کند.
شما اینگونه فکر میکنید: لازم نیست من کاری انجام دهم. من و دوستم همه چیز را به خوبی انجام میدهیم.
اینگونه فکر کنید: آیا همیشه در یک گروه یکسان حضور دارید؟ آیا دوست دارید تنها در یک سطح فعالیت کنید؟ قانون رهبری وجود دارد که میگوید: افراد موفق همیشه در کنار افرادی حضور دارند که موفق تر و با هوش تر از خودشان هستند. چه چیزی را در زندگی خود بیشتر دوست دارید و میتوانید به صورت فعال زمان بیشتری به آن اختصاص دهید؟ از انرژی افراد و هوشی که دارند به نفع خود استفاده کنید. این گزینه مرحله ای است که شما را به سطح بعدی منتقل می کند.
شما اینگونه فکر میکنید: شغلم را دوست ندارم اما باید بدهیهای خود را پرداخت کنم. به همین خاطر به کار خودم ادامه میدهم.
اینگونه فکر کنید: آیا چنین شرایطی واقعا درست است؟ آیا باید در زندگی خود از ساعت 9 صبح تا 9 شب کار کنید؟ قطعا چنین نیست. آیا تا به حال کارآفرینانی دیده اید که به اجبار کاری را انجام دهند؟ نه هرگز. آیا مجبور هستید ازدواج کنید؟ اگر شما نخواهید نه. آیا مجبور هستید همه عمر خود را در شهری که متولد شده اید بگذرانید؟ این موضوع نیز به علاقه و تمایل شما بستگی دارد. لازم نیست مواردی که دوست ندارید را دنبال کنید. افراد موفق همیشه میتوانند مشکلات موجود را حل کنند. آنها پر از ایدههای ناب هستند. آنها رویکرد خوش بینانهای در زندگی خود دارند و معتقدند کارهای مثبت، مهم و دشوار قابل دسترسی هستند. همین امر موجب میشود چنین افرادی در زندگی خود موثر باشند. همانطور که یک ضرب المثل قدیمی میگوید: هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد اگر چیزی را تغییر ندهید. نمیخواهید طرز فکر خود را تغییر دهید؟ همین امروز دست به کار شوید.
وبسایت دیجیاتو - لیلا حیدری: Jeff Haden (نویسنده و سخنران) در چند ماه اخیر توانسته با افراد بسیار موفقی از جمله مارک کیوبن (صاحب تیم دالاس ماوریکس، شرکت HDNet و چند کمپانی دیگر)، ونوس ویلیامز (قهرمان تنیس دو نفره ی ویمبلدون)، جک ولش (مدیر سرشناس اسبق جنرال الکتریک) و Roger Penske (مالک تیم اتومبیل رانی Penske) صحبت کند و دلیل موفقیت آن ها را جویا شود.
جک ولش: دارای ژن سخاوت مندی
او معتقد است که همه ی رهبران بزرگ، ژن سخاوتمندی در وجود خود دارند. این نوع رهبران علاقه ی وافری به بخشش و ترفیع دادن دیگران دارند. می توان گفت آنقدر از موفقیت دیگران خوشحال می شوند که از موفقیت خود نمی شوند.
به اختصار، او معتقد است که رهبر، موفقیت خود را باید در موفقیت افرادش ببیند.
ونوس قهرمان تنیس است و سال هاست که چندین شغل را هم زمان با هم انجام می دهد.
همه ی ما قادر به انجام دادن چند کار هم زمان هستیم؛ اما اگر کار درست را انتخاب کنیم. گاهی یک کار مکمل دیگری می شود.
مهربانی کردن انواع متفاوتی دارد؛ می تواند مانند نوشتن یک چک، بزرگ و یا گرفتن یک عکس، کوچک باشد (مانند کاری که مارک کرد). او در حال رفتن به روی سن و صحبت برای خیل عظیمی از مردم بود اما وقفه ای کرد و به کسی که نمی شناخت احترام گذاشت.
هر جا و هر زمان که می توانید، کار خوبی بکنید. اثری که شما می گذارید می تواند نقطه ی عطف بزرگی برای فرد دیگری باشد.
تیم اتومبیل رانی وی تا به حال 400 مسابقه و 29 قهرمانی شامل 16 رقابت Indianapolis 500 و دو مسابقه Daytona 500، را برده است.
با یک نگاه دقیق می بینید که تمام اینها به خاطر عملکرد Roger است. او سالانه 600000 مایل سفر هوایی دارد تا نمایندگی ها، کارخانه ها و تیم ها را ببیند. او می داند که تنها راه موفقیت کارهایش این است که خود، ناظر باشد.
اگر راجر می تواند پس شما نیز می توانید. به یاد داشته باشید هر کاری را مانند او کامل انجام دهید.
می خواهیم از غول های رسانه ای جهان حرف بزنیم. از شرکت هایی که قرار بود درآمدشان در فهرست درآمدهای کشورهای جهان قرار گیرد، آنها بیش از 120 کشور جهان پول در آورده بودند. از تلویزیون ها و روزنامه هایی که به معنای واقعی کلمه قدرت اقناعی دارند و هر کدام می توانند به اندازه یک واحد دانشگاهی درس کسب و کار و تجارت را به ما بدهند.
فهرست 7 بنگاه رسانه ای جهان روبروی شماست. از لیست سال 2015 فوربس استخراج شده است. آن لیست البته 10 شرکت را نام برده ولی ما سه شرکت که بیشتر زیر ساخت رسانه ای را آماده می کردند و مثلا ماهواره اجاره می دادند و در محتوا دخالتی نداشتند را حذف کردیم. حاصل این فهرست هفت تایی است.
مدو نکته در این فهرست جالب است. یکی اینکه جز برخی از اسامی، باقی نام ها برای مان آشنا نیست. گویا ما خیلی از جریان اصلی کسب و کار رسانه ای جهان دور افتادیم و بیشتر در وادی رسانه هایی هستیم که با خبرهای شان در زندگی ما اثرگذار هستند. نکته دوم اما مدلی است که امروز در کشور ما هم پرطرفدار است. مدل گره زدن فروش اینترنت با تولید محتوا از طریق ایجاد رسانه های اینترنتی؛ کاری که در ایران خدمات دهندگان اینترنتی دارند با تاسیس تلویزیون های درخواستی یا همان VOD انجام می دهند.
نکات دیگری هم البته هست، مثل نقش شهر نیویورک به عنوان شهر موسس اغلب این شرکت ها یا قدمت برخی از آنها که به حدود 90 سال پیش باز می گردد. با این حال جای غصه هم وجود دارد که بعضی از این شرکت ها حدود 10 سال از صداوسیمای بعد از انقلاب و حدود 30 سال از رادیو و تلویزیون در ایران جوان ترند ولی کیلومترها جلوتر از رسانه های سمعی و بصری ما قرار دارند.
لیست هفت رسانه بزرگ رسانه ای جهان را بخوانید.
1. کامکست
2. والت دیزنی
3. فاکس قرن بیست و یکم
4. تایم وارنر
5. سی بی اس
6. ویاکام
7. اسکای برودکستینگ
وبسایت بهتر از دیروز: این مطلب تقدیم میشه به همه خانومهایی که در حال مبارزه برای فراهم کردن یه زندگی بهتر برای خودشون و بقیه هستند . چه خوب میشه اگر هر کدوم پله های نردبانی باشیم که ما رو به اوج موفقیت میبره.
1 - مسئولیت هزینه هاشون رو به عهده میگیرن .
زنان موفق شیوه کسب درآمد منحصر به فرد خودشون رو دارند و از کسی پول تو جیبی دریافت نمیکنن . علاوه بر اون همیشه نیم نگاهی به تعادل هزینه ها و درآمدشون دارن و مسئولانه رفتار میکنن و این رو وظیفه خودشون میدونن که بر هزینه هاشون نظارت داشته باشن .
2 - برای هزینه ها بودجه معینی رو در نظر میگیرن .
زنان موفق برای هزینه هاشون مقدار خاصی رو در نظر میگیرن و بی رویه خرج نمیکنن . فرقی نداره که پولدار باشن یا نه ، اونها میدونن که مدیریت هزینه ها خیلی اهمیت داره . فرقی نمیکنه چند تا صفر تو حساب بانکی شون وجود داره اونها همیشه هزینه ها رو الویت بندی می کنند و ولخرجی بیش از حد نمیکنن .
3 - سلامت مالی خیلی خیلی براشون اهمیت داره .
سلامت مالی به این معناست که روی هزینه ها کنترل داشته باشیم و برای اونها الویت بندی داشته باشیم . برای زنهای موفق اهمیت داره که هزینه هایی که انجام میشه برای کوتاه مدت نباشه ، مثلا به جای یه ریخت و پاش بزرگ برای خرید لباس میتونن مبلغی رو به خیریه کمک کنن یا اینکه در حساب بلندمدتی چس انداز کنن .
4 - راجع به هزینه های اضافی بهانه نمیتراشن .
زنان موفق بهانه نمیتراشن . خریدهای بی حد و حساب و بدهی های آخر ماه رو گردن افسردگی و تنهایی نمیندازن . مقصر این هزینه های اضافی رو خودشون میدونن و سعی میکنن که بعدا جبران کنن . این زنها به اشتباه خودشون اقرار میکنن و بهانه تراشی نمیکنن .
5 - منتظر پول تو جیبی از کسی نمیمونن .
اونها منتظر نمیمونن تا کسی نیازهاشون رو برآورده کنه ، این فرد چه والدین و چه همسر میتونه باشه . استقلال مالی به شما در رابطه قدرت میده و وابستگی شما رو به افراد کم میکنه . زنهای موفق میدونن که اتکای مالی باعث میشه برای تصمیم ها وابسته به دیگران باشن و منتظر تایید اونها بمونن . اونها میدونن چطور از مهارتهاشون استفاده کنن تا درآمد خوشدون رو داشته باشن و از خودشون در هر شرایطی مواظبت کنن .
6 - برای خودشون اهداف مالی در نظر می گیرن .
زن های موفق هیچ کاری رو بدون برنامه ریزی انجام نمیدن . اونها میدونن که فرستادن انرژی مثبت کافی نیست بلکه باید دست به کار بشن و آستین ها رو بالا بزنن . اونها برای خودشون هدف گذاری می کنن و برای رسیدن به نقطه دلخواه تلاش میکنن و تا وقتب به هدفشون نرسیدن دست از تلاش بر نمیدارن .
7 - به کارما معتقدند .
زنان موفق افراد بخشنده ای هستند . اونها میدونن که هر عملی عکس العملی داره و از کمک کردن به دیگران دریغ نمیکنن . کمک به دیگران رو هزینه نمیدونن بلکه اینکار رو راهی برای رسیدن به رضایت قلبی و بهتر کردن جهان برای زندگی کردن میدونن .
1 - مسئولیت هزینه هاشون رو قبول میکنن .
2 - برای خودشون بودجه تعیین می کنن .
3 - اولویت های مالی براشون خیلی مهمه .
4 - برای هزینه هاشون بهانه نمی تراشن .
5 - برای نیازهای مالی به بقیه وابسته نیستن .
6 - اهداف مالی برای خودشون قرار میدن .
7 - به قدرت کارما معتقدند .
اگر حتی یکی از این خصیصه های اخلاقی رو هم در لیست اهداف بلند مدتتون قرار بدین شما هم میتونید به یکی از زنان موفق و الگوی جامعه تبدیل بشین .
ماهنامه زنان و زندگی - مریم میرزایی: وحشت تمام وجودت را به لرزه می اندازد وقتی در فاصله نیم متری از جانوری بایستی که می دانی به دندان هایش گیر کنی، دیگر راه فراری نداری. اسیر آرواره های قدرتمند، اسکلتی چسبیده به زمین و دندان های تیزی می شوی که حتی دیدنشان در تصاویر تلویزیونی هم دلهره آور است، اما برای «مژگان روستایی» اینچنین نیست. او 10 سال پیش طرحی را در سرپروراند که نام او را به عنوان نخستین زن پرورش دهنده کروکودیل در کشور ثبت کرد؛ نخستین زن و نخستین مزرعه پرورش کروکودیل در ایران.
10 سال، از روزی که با همسرش تصمیم گرفتند، شغلی داشته باشند تا اگر روزی به گذشته نگاه کردند، عمرشان را تلف شده نبینند، می گذرد. از روزهایی که بررسی هایشان به پرورش کروکودیل و شغلی ناشناخته در ایران رسید. روزهایی که این شغل نه دستورالعمل داشت و نه آیین نامه، فقط یک عنوان داشت که آن هم از سایر کشورها وام گرفته شده بود؛ پرورش کروکودیل.
حالا وقتی از کروکودیل ها، از آرواره های قدرتمند، اسکلت به زمین چسبیده و دندان های تیز صحبت می کند، از صبوری و باهوشی این به قول خودش «جانور» می گوید. از ارتباطی که با آن ها گرفته و از رابطه ای که دختر چهار ساله اش با آن ها دارد، «آنیسا، علاقه بسیاری به کروکودیل ها دارد.هر وقت به مزرعه می آید باید او را از کنار حصار کروکودیل ها دور کرد.»
تنها 23 سال داشت که این طرح، راه را به ذهنش باز کرد و حالا که 33 سال سن دارد، در مزرعه شان، 150 سر کروکودیل دارند با 20 نیروی کار که در فصل رونق گردشگری بیشتر هم می شوند. وقتی به 10 سال گذشته فکر می کند، حس موفقیت در رگ هایش جریان می یابد، «حس می کنم به نتیجه رسیدیم و مزد تمام روزهای سخت گذشته را گرفتیم. احساس موفقیت می کنم.»
او یک زن است، یک زن مثل تمام زن های دیگر، اما با روزهایی متفاوت، شغلی عجیب و احساس موفقیت.
بخواهیم خیلی راحت درباره شغل تان صحبت کنم، این می شود که خیلی شغل عجیبی دارید و کمی دور از ذهن برای اینکه یک خانم یا به قولی یک زن جذب آن شود. چه شد که کار پرورش کروکودیل را انتخاب کردید؟
رشته تحصیلی من، جانورشناسی است که این موضوع در انتخاب این کار و این راه کمک زیادی به من کرد. من و همسرم پیش از این کار، مثل بسیاری دیگر از مردم، شغلی اداری و عادی داشتیم، اما تصمیم گرفتیم که کار اداری را کنار بگذاریم و کاری را شروع کنیم که آینده داشته باشد و وقتی چند سال بعد به گذشته خودمان نگاه کردیم، از بیهوده بودن وقت و عمری که صرف کردیم، ناراحت نباشیم. تصمیم داشتیم کاری را شروع کنیم که تولیدی باشد. تاکیدمان روی تولید بود که می توانست صنعتی یا کشاورزی باشد.
پس از ابتدا این شغل را در توان خودتان می دیدید و با همین اطمینان و توانی که از خودتان سراغ داشتید وارد این کار شدید؟
انسان ها همه می دانند چه توانایی هایی دارند و بعد با توجه به توانایی هایشان شغل انتخاب می کنند. وقتی قرار باشد، کار جدیدی را شروع کنید، می دانید که سختی های زیادی در پیش دارید. وقتی اولین کسی هم باشید که این کار را در کشور انجام می دهید، باید بدانید که پیگیری ها و پیش بردن برنامه ها برای آغاز کار، دو یا حتی سه برابر حالت عادی زمان می برد.
به این نکته اشاره کردید که می خواستید کاری را شروع کنید که وقتی به گذشته بر می گردید، از انجام آن ناراحت نباشید و تصمیم گرفتید که کروکودیل پرورش دهید، این پیشنهاد چه کسی بود؟ شما یا همسرتان؟
شغل عحیب، با ریسک بالا و همانطور که گفتید اولین تجربه در کشور. خانواده به خاطر این عجیب بودن و ریسک بالای کار، شما را از این کار منع نکردند؟ کسی نمی گفت چرا این کار؟
ما نگران بودیم. این نگرانی خیلی زیاد بود. پیگیری های جانمایی را انجام دادیم، دوران آموزشی را در کشور دیگری گذراندیم، موافقت اصولی را هم از شیلات گرفتیم و بعد از اینکه اطمینان پیدا کردیم می توانیم کار را شروع کنیم، خانواده ها را از تصمیمان مطلع کردیم. آنها هم نگرانی هایی داشتند اما ما را منع نکردند و از طرف آن ها حمایت شدیم.
اگر قرار باشد، دوباره تصمیم بگیرید، باز هم صبح تان را با کروکودیل ها آغاز می کنید و شب را با فکر کردن به آن ها تمام می کنید یا اینکه کار دیگری را شروع می کنید؟
صد در صد! ما شغل مان را خیلی دوست داریم. کارآفرینی کرده ایم، تعدادی نیروی کار داریم. چرخ کارمان می چرخد و نمی گویم به تمام اهدافمان رسیده ایم اما اگر دوباره به گذشته برگردیم، حتما همین راه را انتخاب می کنیم.
الان 10 سال است که شما پرورش دهنده کروکودیل هستید، 10 سال پیش که قرار بود این کار را شروع کنید، فضا چطور بود؟
وقتی متوجه شدید که هبچ زیرساختی در این زمینه وجود ندارد، حتی آیین نامه و دستورالعملی، دلتان نلرزید؟
شما اولین قدم را برداشتید. بعد از شما افراد دیگری هم وارد این کار شدند؟
چرا دنبال کننده ای نداشتید؟
درباره سختی کار و اینکه چه شد این کار را شروع کردید حرف زدیم اما هنوز نگفتید که کروکودیل های پرورش داده شده را چه کار می کنید؟
ذبح خاصی دارند؟
بله ذبخ مخصوصی دارند که اعلام شده، اما خب در کشور از گوشت این گونه استفاده نمی کنیم و گوشت آن باید صادر شود.
اگر به کارتان نگاه کنید، به نظر خودتان موفق بودید؟
ما دو هدف داریم، صادرات و بازار داخل. با وجود اینکه تقاضا و مشتری در دنیا خیلی زیاد است و تولید کم، اما هدف صادراتی ما هنوز محقق نشده است. یک مزرعه در استرالیا هست که از یک سال قبل، کروکودیل های پرورشی را پیش فروش می کند؛ سالی 10 هزار سر. حالا تصور کنید که ماباید با چند کروکودیل کار را پیش ببریم.
چند سر کروکودیل دارید؟
قیمت هر کروکودیل چند است؟ اگر عامیانه بگویم، مظنه کروکودیل ها در بازار در چه حدودی است؟
کروکودیل هایی که شما پرورش می دهید از چه نژادی هستند؟
کروکودیلی که ما وارد کردیم پروسوس یا آب شور استرالیایی است که از مرغوب ترین نژاد کروکودیل هاست و همه پسند. البته ما در ایران، در مرز سیستان و بلوچستان با کشور پاکستان در رودخانه سرباز هم گونه ای از کروکودیل با نام گاندو را داریم که سایز کوچکی دارد و مرغوب نیست، اما گاندو گونه ای بومی در کشور است. این را هم بگویم که سازمان حفاظت محیط زیست اجازه نمی دهد کسی به گاندوها نزدیک شود.
شاید به این دلیل است که این گونه در معرض خطر قرار دارد. البته ما پیشنهاد دادیم که یک جفت گاندو را در مزرعه مان نگهداری کنیم و در سال نخست که بچه هایشان به دنیا می آیند از بچه ها هم نگهداری کنیم، چون نگهداری از بچه کروکودیل ها بسیار سخت است، اما با این پیشنهاد موافقت نشد.
خانم روستایی، اول عذرخواهی می کنم بابت این پرسش، چون شما با علاقه خاصی درباره این کار صحبت می کنید و فکر می کنم علاقه قلبی به این کار دارید اما تصویری که از کروکودیل یا به قول عامه تمساح وجود دارد این است که گونه دوست داشتنی نیست. خیلی وحشی و درنده است و انسان نمی تواند به خاطر مخاطراتی که ممکن است برایش پیش بیاید با این گونه ارتباط برقرار کند، شما چطور با این گونه ارتباط گرفتید؟
همیشه برنامه هایی که از شبکه های تلویزیونی پخش می شوند، برای اینکه برای مخاطبان جذاب باشند، فقط لحظه های شکار را نشان می دهند. برخلاف تصور همه مردم، این موجود فوق العاده صبور و باهوش است. بی دلیل حرکت نمی کند. بی دلیل حمله هم نمی کند. در پارک کروکودیل ها در قشم، مردم در فاصله نیم متری کروکودیل ها می ایستند و به آن ها نگاه می کنند ولی تا حالا دیده نشده که کروکودیل ها به سمت حصاری که مردم پشت آن هستند، حمله کنند. آن ها می دانند که حصاری بین آن هاست و حمله نمی کنند اما فقط کافی است که وارد حصار شوید، قطعا حمله می کنند.
صبوری یعنی چی؟
کروکودیل ها اصلا موجوداتی نیستند که برای به دست آوردن غذا حمله کنند، آن ها صبر می کنند تا طعمه به آن ها نزدیک شود و بعد شکار می کنند. این گونه همچون سایر جانوران نیست که مسافت زیادی را برای شکار طی کند، البته خصوصیات ظاهری شان هم در این صبوری بی تاثیر نیست. فقط کافی است یک هفته وقت بگذارید و نزدیک آن ها بشاید تا تمام رفتارها و صبوری شان را ببینید، نه لحظه ها و صحنه های شکار را که توسط دوربین ها ضبط می شوند تا صحنه های قشنگی را به نمایش بگذارند.
افراد موفق برای هر روز زندگی خود برنامهریزی کرده و با اولویت بندی کارها و تعین اهداف واقعی به راحتی به همه هدفهای کوچک و بزرگ خود میرسند.
بسیاری از مردم همیشه از گذشته منظم و موفق خود تعریف میکنند و معتقدند که از وقتی ازدواج کردهاند و صاحب فرزند شدهاند و یا اینکه تغیر دیگری در زنگیشان اتفاق افتاده، نظم زندگی و برنامههایشان به هم ریخته است. در اینجا چندنمونه از عادتهای مشترک در زندگی افراد موفق را به شما معرفی میکنیم تا با کمکگرفتن از آنها به گذشته پربار و موفق قبل خود بازگردید.
1. برنامهریزی روزانه
افراد موفق عادت دارند هر روز چند دقیقهای را به خود و به آنچه که قرار است در طی همان روز یا روز بعد انجام دهند بیاندیشند. آنها برای تمام ساعات شبانه روز خود برنامهریزی کرده و طبق آن عمل میکنند
2. انجامدادن کارهای فوری
افراد موفق معمولا زمانی که مشغول انجامدادن کاری هستند و ناگهان به یاد چیز دیگری میافتند که انجامدادن آن کمتر از 5 دقیقه زمان میبرد، به جای یادداشتکردن آن کار همان موقع آن را انجام میدهند.
3. اولویتبندی کارها، از عادات افراد موفق
اگر میخواهید یک انسان موفق باشید؛ وقتی حجم زیادی از کارها روی سرتان ریخته که همه آنها هم باید در یک روز انجام شوند، کاری که باید بکنید این است که تمام آنها را فهرست کرده و اولویت بندی کنید. سپس یکییکی به کارها رسیده و جلوی هرکدام تیک بزنید.
4. شناسایی ساعات طلایی و بهرهبردن از آنها
هیچ کس نمیتواند از تمام 24 ساعت روز به یک اندازه بهره ببرد. برای بیشتر افراد، 2 تا3 ساعت طلایی در طول روز وجود دارد که میتوانند در این ساعات به بهترین شکل از زمان استفاده کرده و بهره کافی ببرند. بهتر است کارهای ضروری را در این ساعات انجام دهید و سایر وظایف را به ساعات معمولی که بازده متوسطی دارید واگذار کنید.
5. انجام چند کار در یک زمان
شاید انجامدادن چندین کار در یک زمان سخت به نظر برسد اما، افراد موفق میدانند چطور همه این کار را به خوبی انجام دهند. مثلا در حین تمیزکردن آشپزخانه به اخبار مربوط به شغل خود گوش میدهند و یا موقع پیادهروی به ایدههای جدید فکر میکنند.
6. نرمافزارهای برنامهریزی/ زمانبندی
افراد موفق گاهی به جای استفاده از کاغذوقلم و یادداشتکردن وظایف، از نرمافزار های مختلف برای این کار استفاده میکنند و با صرف زمان کمتر نتیجه بهتری میگیرند. مثلا برای برنامههایی که همه اعضای خانواده در آن سهیم هستند به جای آنکه وظایف دیگران را روی یک کاغذ بزرگ نوشته و آن را به دیوار آشپزخانه بچسبانند، از یک نرمافزار مشترک استفاده میکنند تا همه از وظایف خود باخبر شوند.
7. زمان استراحت
شاید فکر کنید که افراد موفق از طلوع تا غروب خورشید بدون وقفه در حال انجام کار هستند اما اینطور نیست. آن ها در طی روز زمانی را برای استراحت، غذاخوردن و حرکتکردن در نظر میگیرند تا بازده بهتری داشته باشند.
8. واقعبینی به هنگام برنامهریزی
اگر هنگام برنامهریزی روزانه، برای کاری کمتر از حد معقول زمان در نظر بگیرید از برنامه عقب میمانید. همینطور اگر برای انجام یک کار ساده و سریع بیش از حد زمان اختصاص دهید وقت خود را تلف خواهید کرد. افراد موفق مدت زمان تقریبی کارها را تخمین زده و زمان استراحت و وقفه های پیشبینی نشده را هم در برنامه خود لحاظ میکنند.
9. حامی معنوی
در زندگی هر فرد موفقی، یک یا چند نفر وجود دارند که برنامههای او را دنبال کرده و شاهد پیشرفتهای وی میباشند و به نوعی حامی روحی و معنوی فرد هستند. افراد موفق برای یک روز، ماه یا سال خود برنامه مشخصی دارند و سعی میکنند بر طبق آن عمل کنند چون نمیخواهند حامیان روحی خود را ناامید کنند.
10. کمالگرایی
اگر بخواهید برای انجام هر کاری تمام توان خود را به کار بگیرید و کمالگرا باشید، نمیتوانید هیچ کاری را به پایان برسانید. وقتی قصد انجام کاری را دارید با خود حساب کنید که چقدر انرژی و زمان برای آن لازم است. مثلا اگر قصد نوشتن یک نامه درخواست کار دارید، تمام تلاش خود را به کار گیرید اما اگر میخواهید برای یکی از اقوام نامه بفرستید یک نامه معمولی هم کافی است.
11. منطقیبودن
افراد موفق در حد توان از خود انتظار دارند و بنا به تواناییهای خود و زمانی که در اختیار دارند وظایف را قبول میکنند. آنها همچنین در مکالمه با دیگران از کلمات خواهش میکنم و ممنونم استفاده میکنند.
12. ارزشدادن به کارها به جای تاکید بیش از حد بر کاستیها
در پایان هر کار، نگاهی به خود و آنچه انجام شده بیاندازید و به خاطر کارهای مفیدی که انجام داده اید از خود قدردانی کنید تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشید و با یک خواب راحت و آرام برای روز بعد آماده شوید.
درست است که افراد با توانایی ها و استعداد های مختلف آفریده شدهاند اما، ما معتقدیم که موفق بودن ذاتی نیست و باید برای آن تلاش کرد. اگر در گذشته موفق بوده اید، سعی کنید دوباره به دوران اوج خود برگردید.
تهیه و ترجمه: مجله اینترنتی ستاره
وقتی صحبت از مدیریت یک کسب و کار میشود، ممکن است متوجه شوید مهارتهای زیادی برای یادگیری لازم دارید که قبلا حتی فکرش را هم نمیکردید. یکی از این مهارتهای مهم توانایی «رهبری» است.
واقعیت این است؛ حتی اگر بهتنهایی کار کنید، باز هم در موقعیتی قرار میگیرید که باید امور را رهبری کنید. شاید این مسئله در ابتدای امر کمی ترسناک به نظر برسد؛ اما با دقیقتر شدن در موضوع، دستاوردهای آن نهتنها باعث رونق کسب و کار شما میشود بلکه به رشد شخصیتی شما هم کمک میکند.
در ادامه به معرفی ۲۵ درسی میپردازیم که میتواند خصوصیات یک رهبر را در شما تقویت کند:
اگر تنها یک درس در حوزهی رهبری کسب و کار وجود داشته باشد، آن این است که صبر داشتن یک فضیلت و امتیاز به شمار میآید. در واقع، بیشتر صاحبان ممتاز کسب و کار، این تجربه را داشتهاند که در برابر بعضی امور ناخوشایند مقاومت و آنها را مدیریت میکنند. واقعیت این است که صاحبان کسب و کار باید یاد بگیرند که بعضی مواقع باید صبور باشند تا بتوانند روند کار را کنترل کنند.
هر کسب و کاری همان قدر که به صبر و حوصله نیاز دارد، انعطافپذیری هم لازم دارد. با هر فرد موفقی در این زمینه صحبت کنید به شما خواهد گفت که در زندگی حرفهای خود، به خصوص اوایل کار چقدر اوضاع نابسامان بوده است. در این شرایط وظیفهی شما است که کسب و کار خود را پابرجا نگه دارید.
یک درس فوقالعاده مهم و عالی برای رهبران عرصهی کسب و کار، این است که نسبت به شنیدن پاسخ «نه» حرفهایتر عمل کنند و از اینگونه جوابها برداشت شخصی نکنند. خواهناخواه شما بارها پاسخ رد خواهید شنید و درهایی هستند که به روی شما بسته شوند. این موضوع در شروع کار خیلی طبیعی است اما بهمرور کمتر خواهد شد، به شرط آنکه این نوع موضوعات را شخصی برداشت نکنید.
دانستن زمان ترک یک پروژه بهاندازهی دانستن زمان انجام آن اهمیت دارد. گاهی باید پروندهی یک پروژه را ببندیم و بهعنوان یک رهبر، این وظیفهی ما است که زمان مناسب را بهدرستی تشخیص دهیم.
شروع یک کسب و کار و پذیرفتن نقش رهبر، خطرهای خاصی به همراه دارد که واضحترین آنها خطرات مالی است. باید در وهلهی اول با این واقعیت کنار بیاییم که همیشه پول برای سرمایهگذاری وجود ندارد. اغلب اوقات امیدوار هستیم ایدهی ما به پول ختم شود اما واقعا نمیدانیم چه سرانجامی خواهیم داشت. در نهایت مجبور خواهیم بود یکی از همین راهکارهای نامطمئن را امتحان کنیم. نکتهی کلیدی این است که ریسک انتخابی، حسابشده باشد. پس لازم است قبل از شروع به کار، تحقیقات لازم را انجام دهید. موانع را در نظر بگیرید و مسئولیت کارآمد نبودن انتخابهای خود را عهدهدار شوید
از بین تمام نکات و فنون، این نکته جزو مهمترینها بهحساب میآید؛ تمام رهبران باید مسئولیت اشتباه خود را بپذیرند. ضمن اینکه در مواردی باید مسئولیت اشتباه کارمندان خود را هم به گردن بگیرند!
عملکردی غیر از این میتواند اثرات منفی داشته باشد. برای مثال مدیرعامل سابق شرکت پوشاک لولولمون را در نظر بگیرید. وقتی در خصوص کیفیت شلوارهای استرچ این کمپانی اعتراضاتی مطرح شد جواب داد: ساختار بدنی بعضی برخی افراد مناسب محصولات این شرکت نیست! همین پاسخ وحشتناک باعث شد که مدتها طول بکشد تا شرکت به جایگاه اول خود بازگردد.
سلامت شخصی شما (چه از بعد روانی و چه از بعد فیزیکی) اثر خود را در کسب و کارتان منعکس خواهد کرد. به همین دلیل معمولا توسعهی شخصی و کاری در کنار یکدیگر به دست میآیند.
هر چه خودآگاهیتان بیشتر باشد، قابلیت تصمیمگیری شما در امور هم بیشتر خواهد شد. علاوه بر این خودآگاهی باعث میشود اشتباهات خود را راحتتر پیدا کنید.
برای مثال، مدیرعامل شرکتی متوجه شد در کسب و کار خود بهشدت کنترلکننده است و اجازهی هیچگونه اقدامی به دستیارش نمیدهد. چون آن شخص از خودآگاهی بالایی برخوردار بود توانست این نقطهضعف خود را پیدا کند.
او متوجه شد چون هیچگاه بر مسائل زندگی شخصیاش کنترل نداشته است، اکنون با کنترل بیش از حد امور کاری دست بهنوعی جبران میزند. سپس از دستیار خود عذرخواهی کرد و به او اجازه داد کار مربوط به خود را انجام دهد.
بر اساس یک بررسی که توسط محققان صورت گرفته است، خودآگاهی یکی از مؤثرترین معیارها در موفقیت یک رهبر است. در واقع، آنها به این نتیجه رسیدهاند که خودآگاهی بالاترین شاخص موفقیت شمرده میشود.
رهبران خوب میدانند که نمیتوانند تمام کارها را خودشان بهتنهایی انجام دهند. در نتیجه آنها باید بیاموزند که از بعضی افراد بهعنوان نمایندهی خود کمک بگیرند.
از اینرو شاید بد نباشد زمانی از وقت خود را بهمطالعهی کتاب «منطقهی نبوغ» (Zone of Genius) نوشتهی گی هندریکز اختصاص بدهید تا چشماندازی رو به جلو برای خود ترسیم کنید. منطقهی نبوغ، صرفا محدودهای مربوط به توانمندیهای شما نمیشود؛ بلکه نمایانگر بخشی از تواناییهای شما است که از اکثر افراد پیشی میگیرد.
به عنوان مثال ممکن است شما قادر به انجام طراحی وبسایت باشید؛ اما لازم نباشد وقت خود را برای انجام این کار تلف کنید. در مقابل، با توجه به منطقهی نبوغ خود، بهتر است که وقت خود را به نوشتن و بازاریابی اختصاص دهید.
با واگذاری بخشی از کارها به دیگران، صاحبان کسب و کار میتوانند زمان بیشتری در منطقهی نبوغ خود صرف کنند و پیشرفت و لذت بیشتری تجربه کنند.
به عنوان یک رهبر، ممکن است بارها از شما خواسته شود در پروژهها یا برنامههای مختلف شرکت کنید. در حالی که وقتی در آغاز راه هستید، اینگونه اقدامات میتواند باعث اختلال در فرآیند پیشرفت شما شود. به همین دلیل درس «نه گفتن» یکی از دروسی است که تمام صاحبان کسب و کار باید آن را بیاموزند.
در دنیای کسب و کار، گاهی باید روی امور ضروری تمرکز زیادی اعمال کرد و لازمهی آن این است که بهدفعات پاسخ «نه» گفت.
خیلی از رهبران بزرگ، موفقیت خود را مدیون امری فراتر از خود هستند که میتواند یک دلیل، یک تصور یا هر مورد معنوی دیگری باشد.
اعتماد به خود یکی از درسهای مهم کسب و کار است که بدون آن نمیتوانید زندگی کنید! در نهایت، با اعتماد به خودتان است که میتوانید تصمیمگیریهای بزرگ و کوچک داشته باشید.
همانطور که صاحبان کسب و کار نمیتوانند تمام کارها را خودشان انجام دهند، از تمام امور هم به تنهایی آگاه نیستند. از این رو اگر خواهان رسیدن به موفقیت هستید یاد بگیرید چطور به حرف افراد دیگر گوش دهید.
بعضی از افراد عادت دارند هنگام شروع کار، در تصمیمگیری سرعت عمل به خرج دهند. در صورتی که هر چه کسب و کار توسعه پیدا میکند و رو به جلو میرود، متوجه خواهند شد این حرکت آنها هوشمندانه نیست. چرا که تصمیمگیریهای بزرگ نیاز به توجه دقیق (نه لزوما طولانی) دارند.
اکثر صاحبان کسب و کار، محرکهایی مانند ماموریت یا یک دلیل مشخص دارند و همین موضوع آنها را به حرکت وا میدارد. در واقع آنها کاری را شروع نمیکنند به این علت که صرفا کاری را شروع کرده باشند!
صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند موفقیت اگر چند دهه طول نکشد، باز هم چند سال زمان لازم دارد. بعضی از افراد به دنبال این هستند که در کوتاهترین زمان ممکن به موفقیت برسند. آنها باید این نکته را در نظر بگیرند که شاهکلید رسیدن به موفقیت تلاش بیوقفه است حتی اگر بهظاهر، پیشرفتی هم به چشم نیاید.
صاحبان کسب و کارهای موفق بهطور مداوم وقت خود را صرف یادگیری مهارتهای جدید و راهکارهایی برای بهبود شرایط کاری خود میکنند. در بسیاری از موارد، اشتهای آنها به یادگیری، سیریناپذیر است. از طرفی با یادگیری پیوسته به این اطمینان میرسید که همزمان با کسب و کار خود، رشد خواهید کرد.
رهبران موفق میدانند گاهی مواقع لازم است برای حل یک مسئله از چارچوبهای فعلی خارج شوند و با روش دیگری مسئله را حل کنند. این گونه اقدامات میتواند شامل درخواست کمک از دیگران، خارج شدن از دفتر، استراحت یا محک زدن هر چیز جدید دیگری باشد.
یک رهبر موفق میتواند از طریق کاری مثل ایفای نقش مربیگری، بخشندگی خود را ابراز کند. این نوع رهبران در راستای رونقدهی به کسب و کار خود، به بهبود زندگی دیگران هم کمک میکنند.
همان طور که لازم است صاحبان کسب و کار اشتباه خود را بپذیرند، باید تعامل شفافی بین خود و تیم کاری و مشتریان برقرار کنند. این نوع عملکرد باعث جلب اعتماد افراد به شما خواهد شد.
طی یک بررسی که توسط هاروارد بیزنس ریویو منتشر شده است، وقتی در یک تیم کاری فضای همکاری مثبتی برقرار باشد، بازدهی بیشتری حاصل خواهد شد. این مطالعه که در دانشگاه میشیگان انجام شده است، نشان میدهد یک فضای مثبت و سازنده به دنبال عوامل زیر ساخته میشود:
یکی از راهکارهای عملی کردن این موارد در محیط کار، این است که نگاهی برابر به کارمندان خود داشته باشید. چرا که این رویکرد مثبت از سطوح بالا به پایین منتقل میشود. بنابراین وقتی شما چنین روندی پیش بگیرید، دیگران از شکل رفتار شما تبعیت خواهند کرد.
گاهی لازم است به منظور موفقیت در کسب و کار و حل مشکلات، کمی دیدگاههای خود را آرمان گرایانه تر کنید. با این حال، برای عملی شدن ایدهها لازم است عملگرایی را هم لحاظ کنید. صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند چطور بین آرمانگرایی و عملگرایی تعادل برقرار کنند.
چنانچه مایل هستید که تیم شما عملکرد قابل قبولی داشته باشد خودتان در عرصهی مورد نظر پیشقدم شوید. وقتی در جایگاه رهبر یک گروه قرار دارید، خواهناخواه به یک الگو تبدیل خواهید شد.
صاحبان کسب و کارهای موفق، ارتباط خود را با مشتریان حفظ میکنند تا بازخورد آنها را نسبت به خود ارزیابی کنند. آنها میدانند در پایان کار، اگر مشتری وجود نداشته باشد آنها هم پابرجا نخواهند ماند.
صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند وضعیت موجود ممکن است آنها را به نتیجهی مطلوب نرساند. طبیعتا زمان تغییر میکند و یکی از سختترین درسهایی که یک رهبر باید فرابگیرد، پذیرفتن تغییر و همگام بودن با آن است.
احتمالا به این نکته توجه کردهاید که وجه مشترک بین تمامی رهبران این است که میتوانند بین مفاهیم متضاد، تعادل و هماهنگی برقرار کنند. برای مثال آنها در حین اینکه به خود اعتماد دارند، صحبتهای دیگران را هم گوش میدهند؛ ضمن اینکه میدانند کار را تا کجا ادامه دهند و در کجا کنار بکشند. مطمئنا رسیدن به این عملکرد متعادل، امری یکشبه نیست و با تمرین و ممارست به وجود میآید.
1- مارک زوکربرگ: بی تجربگی
مالک بزرگ ترین شبکه اجتماعی جهان و یکی از شناخته شده ترین کارآفرینان معاصر معتقد است که موفقیت به صورت حاضر و آماده به دست نمی آید: «وقتی کارم را شروع کردم، نمی خواستم شرکت بزرگی ایجاد کنم و چیزی هم در این باره نمی دانستم. آنچه مرا به این مسیر سوق داد توجه به روابط میان مردم بود و این که شبکه ای برای آسان تر شدن این ارتباطات ایجاد کنم».
این بی تجربگی باعث دردسر زیادی برای او شد و تنها پس از تلاش بسیار موفق به رفع آن گردید.
موسس گوگل به خوبی از قوتها و ضعف هایش آگاه است و می داند که با تلاش در کمپانی گوگل چیزهای زیادی را از دست داده است. چرا که در زندگی یک کارآفرین، زمان زیادی صرف کار می شود و طبیعی است که امور دیگری در این فرآیند آسیب می بینند. او یکی از بخش های دشوار کارش را مدیریت نیروهای کمپانی خود می داند. این که باید به خوبی آینده را تصویر کرد، شناخت درستی از صنعت آی تی داشت و فعالیت های پرسنل را در مسیر تحقق اهداف هدایت کرد. این فرآیند آن قدر تخصصی و پیچیده است که کارآفرینان جوان به سختی از پس آن بر می آیند و گاه به ساعت های متمادی کار نیاز دارند.
موسس دیگر گوگل به نکته جالب توجهی اشاره کرده است. این که موفقیت ناگهانی و جاری شدن سیلی از تقاضا برای محصول یا خدمات شما نیز ممکن است باعث دردسر شود. به طور مثال، شرکت گوگل ناچار است برای میلیون ها جستجوی روزانه آمادگی داشته باشد و زیرساخت های آن را فراهم سازد. این کار نیازمند توجه و تلاش بسیار است و اندکی کوتاهی در جلب رضایتمشتریان باعث تضعیف جایگاه مجموعه و از بین رفتن دستاوردها خواهدشد. از این رو، کارآفرینان جوان باید پس از موفقیت اولیه نیز هوشیار باشند و به تلاش خود بیفزایند.
مدیرعامل فقید اپل اغلب به سبب تمرکز و پشتکارش مشهور است، اما این کار همیشه آسان نیست. چرا که یکی از اهداف اصلی او در اداره مجموعه اپل و تولید محصولات، سادگی آنها بوده است. به گفته جابز، تولید محصولی ساده در اغلب موارد دشوارتر و پیچیده تر است و به همین دلیل، به تفکر و برنامه ریزی وسیع تری نیاز دارد.
فردی که شرکت عظیمی چون مایکروسافت را اداره می کند به خوبی از ارزش و اهمیت ابداعات جدید آگاه است. او معتقد است که در اداره کسب و کارهای عظیم استفاده از تکنولوژی اهمیتی حیاتی دارد و سلاحی استراتژیک است. اما همین عامل برتری بخش ممکن است در کسب و کارهای کوچک دردسر ایجاد کند. به این معنا که مجموعه های محدودی که دامنه کاری کوچکی دارند، با استفاده بیش از اندازه از ابزارهای تکنولوژیک بیشتر به خود آسیب می زنند.
موسس شرکت اوبر به کارآفرینان توصیه می کند که مهار احساسات شان را در دست داشته باشن. اغلب کسانی که دست به ابداعات تازه می زنند، افرادی جسور وشجاع اند که عواطف قوی آنها در مسیر ایجاد امور جدید عمل می کند. اما اگر نتوانند این تمایلات را به خوبی کنترل کنند، به سرعت آسیب خواهنددید و نتیجه جالب توجهی به دست نخواهدآورد.
شاید باورش سخت باشد که یکی از موفق ترین نویسندگان جهان این قدر به شکست فکر کند، اما این مساله واقعیت دارد. او در یکی از امصاحبه هایش می گوید: «ما مدام از پیروزی حرف می زنیم، در حالی که باید به شکست نیز بیندیشیم». او معتقد است اگر توانایی مقاومت در برابر شکست را نداشته باشیم، راهی به موفقیت نخواهیم یافت، چرا که شکست مسیر موفقیت ها را هموار خواهدکرد.
این تولیدکننده مشهور محصولات شنیداری و ابزارهای دیجیتال زمان زیادی را صرف یافتن نیروهای کارآمد و ایجاد گروه کاری مطلوب خود کرده است. او می گوید: «من کمال گرا هستم و به همین دلیل سخت می توانستم از افراد برای کار دعوت کنم. شما باید با اعضای تیم تان ذهنیت مشترکی داشته باشید، انگیزه های تان یکسان باشد و چشم انداز آینده را به یک شکل ببینید.» البته او در نهایت توانست گروه مطلوبش را پس از صرف زمان زیاد تشکیل دهد و موفق شود.
این تاجر و سرمایه دار مشهور آمریکایی یکی از چالش های بزرگ موفقیت در کارآفرینی را «نه گفتن» می داند. او معتقد است هر «نه» شما را به سوی یک «آری» سوق می دهد و ناچار هستید. کاری را برای خلاف میل و عقل انجام دهید. طبیعی است که با چنین رویه ای موفقیت دور از دسترس خواهدشد!
این موسس مشهور توییتر با صداقت تماماز ترس و نگرانی بابت ثبت اسناد مالی و امور حسابداری سخن گفته است. به نظر او یکی از سخت ترین بخش ها برای کارآفرینان جوان آماده سازی حساب ها و اسناد مالی است. چراکه انجام این کار در کنار دانش و تجربه به آگاهی از قوانین و رویه های مالیاتی نیاز دارد که در اغلب موارد، جوانان فاقد آنها هستند. به همن دلیل، ممکن است در اثر اشتباه آسیب های جدی را متحمل شوند.
این چهره مشهور رسانه های تصویری در آمریکا معتقد است که روبرو شدن با حجم عظیمی از انتقاد در مسر موفقیت مانع بزرگی است. مخصوصا زمانی که بدانید تعداد زیادی منتظر شکست و سقوط شما هستند. این افراد انتظار می کشند تا شما اشتباهی انجام دهید و آن گاه با بزرگ نمایی این خطا، نابودتان کنند. اگر فردی در طلب موفقیت باشد، باید توانایی روانی چنین موقعیت هایی را داشته باشد و به سرعت در برابر رقبا تسلیم نشود.
این سرمایه گذار مشهور آمریکایی ترس را بزرگ ترین دشمن موفقیت می داند. ترس درونی از شکست، دشواری های زندگی، از دست دادن عزیزان و موارد مشابه آرام آرام انرژی فرد را تحلیل می برد و او را به موجودی ضعیف و شکننده تبدیل می سازد. از این رو شجاعت معقول از جمله شروط اصلی کارآفرینی است.
مدیرعامل شرکت اوراکل یکی از دشوارترین بخش های کارآفرینی را پیشرفت سریع همکاران اولیه و تمایل آنها به ترک مجموعه می داند. این اتفاق معمولا در روند کار رخ می دهد و ممکن است آسیب زا باشد. از سوی دیگر، شاید توانایی های همکاران شما با نیازهای جدید هم خوانی نداشته و مجبور باشید با آنها وداع کنید. طبیعی است که چنین اقدامی بسیار دشوار است و فشار روانی زیادی روی فرد وارد می سازد.
صاحب امتیاز مجموعه خبری هافینگتون پُست ایجاد تعادل میان کار و زندگی را بخش دشوار کارآفرینی می داند. او معتقد است که افراد جوانی که به تازگی اقدام به راه اندازی کسب و کاری تازه کرده اند، اغلب زندگی شخصی و خانوادگی خود را فراموش می کنند و غرق در کار می شوند. غافل از آن که موفقیت های شغلی صرفا برای زندگی آرام و مرفه در زندگی واقعی ارزش دارند و بدون چنین اهدافی کاملا بی فایده هستند. به علاوه، بدون ایجاد توازن میان این دو بخش از زندگی، فرد انرژی کافی را نخواهدداشت و مسیر پیشرفت او مسدود خواهدشد.