وقتی که صحبت از یک استراتژی بازاریابی بلند مدت به میان می آید شاید بتوان بازاریابی جاذبه ای را در لیست انتخاب های اصلی قرار داد.
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ بازاریابی جاذبهای تا اینجا کار، راه طولانی و پرشیب و فرازی را طی کرده است. چیزی که زمانی مفهومی انتزاعی و ناشناخته بهحساب میآمد، امروزه یک کلمه عادی و بخشی از هر کسبوکار آنلاین است و هر روز شرکتهای بیشتری هستند که به گنجاندن آن در استراتژی بازاریابی خود اقدام میکنند.
بر اساس اطلاعاتی که تاکنون در این رابطه حاصلشده است:
– 93% از شرکتهای استفادهکننده از این استراتژی شاهد افزایشی در تولید سرنخ بودهاند.
– داشتن یک وبلاگ ساده باعث میشود که بازاریابان تا 13 برابر نتایج بهتر و بهتری را از فعالیتهای خود کسب کنند.
– اتخاذ یک استراتژی بازاریابی محتوایی موجب میشود تا نرخ تبدیل در وبسایت شما دو برابر شده و از 6% به 12% برسد.
– برندهایی که از استراتژی بازاریابی محتوایی استفاده میکنند، تا سقف 14$ یعنی چیزی در حدود 50 هزار تومان در هزینههای کسب یک مشتری صرفهجویی کنند.
– . . .
اما بازاریابی جاذبهای یک معجزه و کیمیای سعادت برای کسبوکارها نیست؛ حقیقت این است که این استراتژی برای همه کسبوکارها مؤثر نبوده و نتایج تضمینشدهای مانند موارد بالا را حاصل نمیآورد. در بسیاری از موارد به دلیل عدم موفقیت و کسب نتایج حاصله به این نتیجه میرسیم که مثلاً فلان شرکت یا مجموعه اصلاً نباید از قدم اول اقدام به استفاده از استراتژی در فعالیتهای خود میکرد. چرا؟ به دلیل عدم وجود تعهد . . .
باوجودآنکه در کنار این مقدمه همچنان معتقد به وقوع معجزه از طرف اتخاذ استراتژی بازاریابی محتوایی در سلسله فعالیتهای خودتان هستم، اما بازهم اعتقاددارم که کلاً باید شرایط و فاکتورهایی در جریان باشد تا در استفاده از این استراتژی به موفقیت دست پیدا کنید. در ادامه 5 حقیقت تلخ را در رابطه با استراتژی محتوایی یا جاذبهای همراه با درسها و نکاتی از برخی کسبوکارها دنبال میکنیم:
شاید شما هم ازجمله افرادی باشید که درنتیجه خواندن مطالب مختلف در رابطه با بازاریابی محتوایی تصور میکنید این یکراه حل ساده و آسان است و البته پس از شروع آن در ماه بعد قادر به بستن ده قرارداد جدید میشوید. اما درواقع باید بگویم که اینگونه نیست و نتیجه گرفتن از بازاریابی محتوا نیازمند وقت و صبوری بسیار زیاد است. شما باید محتوا مناسب و باکیفیت تولید کنید، آن را بر روی سایت منتشر کنید، آن را از طریق شبکههای اجتماعی ترویج کنید و درنهایت با تکرار این روند موفق به شناساندن خودتان به مشتری شوید.
اگر تمایل به دریافت نتایج کوتاهمدت هستید، من بجای استفاده از این استراتژی، تبلیغات کلیکی را به شما پیشنهاد میکنم که بهسرعت بیشتری برای شما مشتری جذب میکند، اما بهطور طبیعی هزینه بسیار بیشتری برای شما دارد و نتایج حاصل از آنهم ماندگار نیست. میتوانم این روش را به نسبت بازاریابی کلیکی با خرید یکخانه یا اجاره کردن یک واحد مقایسه کنم. زمانی که واحدی را اجاره (تبلیغات کلیکی) میکنید، میتوانید بهترین خانه را با کمترین هزینه از آن خود کنید، اما این موضوع بستگی به این دارد که تا چه زمانی چکهای اجاره را تحویل دهید. درصورتیکه خانهای اجاره کنید، کاری اضافه نباید انجام دهید و هر چه که خراب شود، به مالک واحد گزارش میکنید، اما در صورت خرید خانه(استراتژی بازاریابی محتوایی) اینطور نیست، باوجوداینکه هزینه بسیار بیشتری را پرداخت کردهاید.
این را هم به یاد داشته باشید که سایتهای بسیار زیادی هستند که حتی قبل از شما راهاندازی شدهاند، اما اقدام به استفاده از این استراتژی نکردهاند، اما اگر این کار در کوتاهمدت انجامشدنی بود، مطمئناً آنها زودتر از شما اقدام به استفاده از این استراتژی میکردند.
بازاریابی محتوایی بیشتر شبیه به ورزش کردن است. اگر هرچند ماه یکبار به سالن ورزش بروید، نتیجهای نمیگیرید. بهطور مشابه، اگر برای سه ماه متوالی هرروز به سالن ورزشی بروید و سپس تا آخر سال این روند را ترک کنید، بازهم نتیجه کسبشده ماندگاری نخواهد داشت. ورزش کردن برای 5 نوبت در هفته بسیار بهتر از یکبار در هفته است. استمرار داشتن در کار بسیار بهتر از تنها یکبار حاضر شدن و انجام یک ورزش و نرمش ساده بیستدقیقهای است.
متوجه منظورم شدید، اگر میخواهید نتایج خوب و ماندگار از بازاریابی محتوایی بگیرید، باید آن را بهصورت مستمر و برای مدت طولانی انجام دهید. اگر نتایج موردنظر را سریع میخواهید دریافت کنید، باید حجم و فراوانی محتوای تولیدی را بیشتر و بیشتر کنید.
اگر غیرازاین باشد، نتیجهای نمیگیرید، بهعبارتدیگر عدم توجه به این موضوع و عدم داشتن استمرار در کار مانند این است که به مربی ورزشی خود بگویید میخواهید فلان مقدار از اندازه دور کمر و شکم خود را کم کنید، اما اصلاً در سالن حضور پیدا نکنید و انتظار کسب نتیجه از فعالیت خود هم داشته باشید.
احتمالاً شاید شما هم این جمله یا نمونهای مشابه آن را شنیده باشید. این جمله درواقع از ولتر، نویسنده فرانسوی، است و باید توجه داشت که حتماً پشت این جمله یک فکر ناب قرار داشته که موجب شده تا مردمان مختلفی پس از گذشت این سالها، همچنان به آن استناد کنند. همه ما تا حدودی خواهان انجام دادن کارهای خودمان به بهترین شکل و با بالاترین حد استاندارد هستیم. حداقل در مورد خودم میتوانم بگویم که اینگونه است که برای متون تهیهشده برای وبلاگها از این شیوه استفاده میکنم و حتماً سعی میکنم که مطالبی ارائه کنم که بهخوبی مورد جستجو قرارگرفته شده باشد و اطلاعات زیادی از آن پشتیبانی کند. بااینوجود بازهم ممکن است پس از منتشر شدن، در آنها اشکالاتی دیده شود، یا حتی یک اشکال تایپی!!! به نظر من یک محتوا خوب و بدون نقص نهتنها باید ازنقطهنظر قواعد دستور زبان بیعیب و نقص باشد، بلکه باید لحن و شخصیت نویسنده را در خود داشته باشد، یک دیدگاه و دیدگاه مخصوص به خود را داشته باشد، بحثی جالبتوجه را ایجاد کند و به شما چیزی را یاد دهد که پیش از آن اطلاعاتی در مورد آن نداشتهاید.
اما مسئلهاین است که در رابطه با بازاریابی محتوا بالاخره دریکی از این مراحل روند تلاش شما متوقف میشود و در عمل خسته و مأیوس میشوید. به این منظور باید توجه کرد که آیا مخاطب و خواننده شما نیازی به دریافت مطلب همراه با لحن و تن صحبت کردن شما دارد؟ آیا نیازی به انتقال شخصیت نویسنده در مطلب وجود دارد، یا صرفاً باید در مطلب نکتهای جدید به وی آموزش داده شود؟ آیا اینکه به سؤالات مخاطب در یک مطلب پاسخ داده شود، به نظر کافی نیست؟ توجه داشته باشید که با پاسخ دادن به سؤالات مخاطب است که شما قادر به جذب مخاطب، حفظ وی و تبدیل کردن وی به یک مشتری هستید و این درنهایت هدف بازاریابی محتوا است.
باور کنید، ولتر حقیقت را میگوید، هرگز نباید اجازه دهید که داشتن کیفیت در حد کمال به دشمن درجهیک داشتن کیفیت در حد خوب تبدیل شود، اینگونه بازاریابی محتوایی شما ضرر و زیان بسیاری را متحمل میشود.
مسئلهای که در اینجا مطرح میشود، این است که در رابطه با استفاده از استراتژی بازاریابی محتوایی اغلب صاحبان کسبوکارها فقط و فقط چیزی کوتاه، شاید در حد یک مقاله یا توصیه یک دوست را در رابطه با استفاده و سود بردن از بازاریابی محتوایی دریافت میکنند و بلافاصله خواهان اجرای آن هستند، اما خودشان بههیچوجه وقت و زمان لازم برای نوشتن مطلب ندارند. پس با یک فرد که از قدرت تهیه مطلب، نگارش و جستجو مناسب و کافی برخوردار است تماس گرفته خواهان برونسپاری این موضوع به وی یا تیم همراه وی میشوند.
تا اینجا، کار کاملاً منطقی است. چراکه مثلاً در خود مجموعه آی بازاریابی ما تیمی از افراد را در اختیارداریم که در رابطه با موضوعات مختلف حوزه بازاریابی مطالبی را برای انتشار در وبسایت آی بازاریابی تهیه میکنند و جالبتر اینکه این تیم برای شرکتها و حوزههای دیگر که متفاوت از حوزه بازاریابی هستند هم مطالبی را بهصورت روزانه تهیه میکنند. اما مسئله آشنایی، شناخت و نزدیک شدن این تیم به برند شماست که برای این کار شما باید انرژی و کمک زیادی را به اعضای این تیم بکنید. اگر وقت و زمان کافی برای این کار در اختیار نداشته باشید، حاصل کار کاری باکیفیت ازنظر محتوایی است که در عمل قادر به جذب و جلب مخاطب و درنهایت تبدیل وی به مشتری برای شما نیست و در عمل کسلکننده است.
برای اینکه دچار چنین مشکلی نشوید، باید همواره سعی کنید محتوای شما دارای لحنی باشد که مخاطب شما آن را میپسندد و برای این کار نیاز به تحقیقات بازار و شناخت مشتری و خواسته وی دارید و البته که باید این اطلاعات را به تیم تولید محتوای خود انتقال دهید.
تجربه ما میگوید که سعی کنید مطالب را تا حدودی با لحن خودمانی تهیه کنید، البته این شیوه را باید تا جایی ادامه دهید که حالت بیاحترامی و توهین به خود نگیرید. توجه کنید که نگارش و انتشار محتوای بحثبرانگیز برای جذب مخاطب بیشتر و حفظ آنها لازم و ضروری است، اما با بیاحترامی به مخاطب کاملاً متفاوت است.
فرض کنیم که شما تا حدودی با موضوع بازاریابی محتوایی آشنایی دارید، نکات مطرحشده در این مطلب را خواندهاید، توانایی همکاری با تیم تولید محتوا را دارید، برای ادامه دادن آن در بلندمدت تصمیم حتمی گرفتهاید و . . .
اما هنوز یک کار دیگر مانده، و آن این است که بهترین تیم تولید محتوا هم قادر به انجام فعالیتهای بازاریابی و مذاکره و تمام کردن قرارداد یا فروش برای شما نیست. یعنی این وظیفهای است که بر عهده شماست و در این راه هم میتوانید از مشتریان بالقوهایجادشده توسط تیم تولید محتوا بهره ببرید. توجه داشته باشید که بازاریابی محتوایی اگر بهصورت صحیح و اصولی انجام بپذیرد، مشتریان بالقوهای را برای شما به ارمغان میآورد، اما این گروه از افراد بهطور بالقوه به معنای درآمد یا فروش برای شما نیستند و شما باید برنامهای تدوین شما برای تماس با آنها و پیگیری آنها داشته باشید تا درنهایت به سود برسید و از نتایج حاصل از اجرای استراتژی محتوایی خود عایدی داشته باشید، در غیر این صورت پس از مدتی اجرای این استراتژی برای شما بیمعنی شده و آن را رها میکنید.
برخی هتلها میهمانان را تشویق میکنند تا با هتل از طریق نرمافزارهایی همچون واتسآپ تعامل پیدا کرده و از تخفیفهایی برخوردار شوند؛ درحالیکه برخی شرکتهای دیگر مستقیما با مشتریان خود سر و کار دارند. شرکت هوایی KLM نیز انگیزههای مشابهی برای مشتریان خود که کاربر مسنجر و اینستاگرام هستند، ایجاد کرده و برای آنها قدرت برقراری ارتباط مستقیم را فراهم آورده است و میتوان انتظار داشت که برندهای سفر بیشتری این رویکرد را دنبال کنند.
2- واقعیت مجازی: مدتی است که فناوری واقعیت مجازی معرفی شده است و گمان میرود مدت زیادی طول نکشد که این فناوری جایگاه خود را مستحکم کند. احتمالاتی نیز وجود دارد که واقعیت مجازی بتواند در حال حاضر به جریان غالب و اصلی توریسم و برخی نهادهای فعال در گردشگری مانند هتلها آسیب بزند. استفاده از این تکنولوژی میتواند بدون ذکر نام برند یک هتل، یک روز خاص یا رفتن به مقصد مورد نظر برای کاربرانی که قصد سفر دارند تسهیلاتی مجازی ایجاد کند. با این وجود، اکنون یک سوال مطرح میشود و آن این است که چگونه برندهای سفر میتوانند از واقعیت مجازی برای کمک به ارتقای محصولات و خدمات خود یا برقراری ارتباط با مشتریان بالقوه استفاده کنند؟
نمایش اتاقهای هتل و موارد رفاهی و تفریحی آن؛ قابلیت امتحان کردن پیش از خریدن خدمات؛ بازدید مجازی برای برگزاری اجلاسها، مراسم ازدواج، کنفرانسها و موارد دیگر؛ کشف مقاصد یا مناطق جدید پیش از رزرو کردن یک محل (آژانسهایی در حال حاضر این کار را انجام میدهند)؛ افزایش انتظارات مسافر پیش از سفر از جمله ایدههایی هستند که در این زمینه بهکار گرفته میشوند. به نظر بسیاری از کارشناسان، واقعیت مجازی به معنای آن نیست که میتواند جایگزین سفر واقعی شود، بلکه ممکن است مکمل آن باشد و بر ویژگیهای اصلی و اساسی خدمات فروخته شده تاکید کند و بر برنامهریزی و فرآیند تصمیمگیری افراد اثر بگذارد.
3- بازاریابی کانال همه کاره: اگرچه بازاریابی کانال همه کاره به خودی خود یک روند جدید محسوب نمیشود، اما میتوان انتظار داشت که این پدیده به یک دغدغه اصلی و محوری برای اکثریت وسیعی از بازاریابان سفر تبدیل شود. این نوع بازاریابی اساسا در مورد همان چالشی است که با آن در جذب، درگیر کردن و تشخیص مشتریان مواجه هستیم و ممکن است با ما از طریق وسایل ارتباطی دیجیتال (مانند پست الکترونیکی، تارنما و رسانههای اجتماعی)، دستگاههای مختلف (رایانه، لپتاپ، گوشیهای هوشمند و تبلت) و سایر موارد دیگر (مانند تلفن، شخص به شخص و آژانسهای مسافرتی) ارتباط داشته باشند.
اخیرا گوگل این قابلیت را برای هدفیابی، بازاریابی مجدد و تشخیص کاربران معتبر در دستگاههای مختلف به وجود آورده است و میتوان انتظار داشت انگیزههای مشابه بیشتری برای بازاریابی از طریق فیسبوک و پست الکترونیکی در سالهای آینده ایجاد شود. چالش تشخیص کاربران در دستگاههای مختلف همچنان وجود دارد، اما برندهای سفر که در این راستا تلاش میکنند نیز بر پیگیریهای خود در این زمینه خواهند افزود و مزایایی از این طریق به دست خواهند آورد.
4- سیطره فیسبوک و گوگل: ممکن است رسانههای اجتماعی، اپلیکیشنهای تلفن همراه و سایر شبکههای ارتباطی در حال حاضر بسیار زیاد باشند اما حقیقت این است که فیسبوک بازیگر حقیقی و تاثیرگذار در این حوزه به شمار میرود. این شبکه اجتماعی که بیش از 8/ 1 میلیارد کاربر فعال دارد و بیش از یک میلیارد نفر از آنان روزانه فعال هستند، ارزشمندترین فضا را برای بازاریابی ارائه میکند. این شبکه اجتماعی یک بازیگر اصلی در این بخش محسوب میشود. این در حالی است که گوگل نیز از همیشه قدرتمندتر شده و با افزایش استفاده از آن در هر سال بهمنظور جستوجوی مقاصد سفر و سایر موارد، سلطه زیادی بر بازار شبکههای اجتماعی پیدا کرده است.
در کنار این موارد اپلیکیشنهای جدیدی مانند تریپس نیز به چشم میخورد که تحولی در خدمات مربوط به سفر ایجاد کرده و حتی از طریق این نوع نرمافزارها و اپلیکیشنها توان جستوجوی پروازها، یافتن هتلها و حتی رزرو کردن نیز فراهم شده است. به همین دلیل برندهای سفر با استفاده مداوم از چنین امکاناتی میتوانند بازاریابی بیشتری برای محصولات و خدمات ارائه شده انجام دهند.
5- پایان توییتر: گفتن این مطلب که تب و تاب شبکههای اجتماعی در جهان تا حدودی کاهش یافته و به سطح بلوغ رسیده است، چندان دشوار نیست. لینکدین از سال 2003 به وجود آمد و به خوبی رشد یافت اما سال گذشته از سوی مایکروسافت خریداری شد. سوالات مشابهی نیز در مواردی مانند پینترست و حتی اسنپچت از سال گذشته مطرح شده است. برخی دیگر نیز همانند میرکات و بلاب با سیطره فیسبوک لایو دوام نخواهند آورد. اما در مورد توییتر چه میتوان گفت؟ میتوان قاطعانه دید که بیمیلی زیادی از سوی صاحبان صنعت سفر نسبت به توییتر وجود دارد، اگرچه این شبکه اجتماعی گسترش زیادی در مورد افراد مشهور داشته است و در حقیقت به نظر میرسد بیشتر شبیه به کانال ارتباطی رسمی افرادی همچون دونالد ترامپ شده و اثر کمتری نسبت به دو یا سه سال پیش در زمینه صنعت سفر دارد.
پرسش اصلی این است: اگر شما با برندهای سفر مسافرت میکنید، چه زمانی آخرین بار از توییتر استفاده کردید؟ در مورد فیسبوک میتوان گفت که حدود 75 درصد از یک نمونه مطالعاتی تایید میکردند که از فیسبوک در این مورد استفاده کردهاند اما این رقم برای توییتر کمتر از 10 درصد است. متاسفانه به نظر میرسد که پایان توییتر در این بخش فرا رسیده است.
6- پخش زنده: صرفنظر از فیسبوک و یوتیوب که کاربردهایی برای بازاریابی آنلاین دارند، امروزه راههای بسیار دیگری نیز وجود دارد که یک رویداد یا محصول را معرفی کرد. اینستاگرام با کمک ویژگیهای جدیدی که در حال اضافه کردن است یکی از این موارد در سال 2017 میلادی خواهد بود. یک مورد دیگر که میتواند در این زمینه مفید باشد، پریسکوپ است که در بین شبکههای اجتماعی در برخی کشورها به محبوبیت قابل توجهی دست یافته است. اگرچه اکثر برندهای سفر کمی دیر از این موارد استفاده کردهاند، اما وبلاگنویسان و برخی فعالان حوزه گردشگری به آنها توجه داشتهاند و بیشتر نیز به آنها خواهند پرداخت.
7- هتلها در برابر آژانسهای مسافرتی آنلاین (OTAها): یکی دیگر از روندهایی که بهخصوص برای هتلها جذاب بوده است، توانایی رزرو مستقیم آنها از سوی مشتریانشان عنوان میشود و آنها این کار را نسبت به اینکه آژانسهای مسافرتی آنلاین هتلها را رزرو کنند، بهتر میدانند؛ زیرا میتوانند سود بیشتری به دست آورند. هتلهای زنجیرهای بزرگی مانند هیلتون، اینترکنتیننتال و آکور همگی استراتژیهایی در مورد رسانههای جمعی و بازاریابی آنلاین تدوین کردهاند تا بتوانند بازار خود را بهبود دهند. آژانسهای مسافرتی آنلاین، اخیرا تاکید بیشتری روی همکاری با هتلها میکنند زیرا سودآوری آنان از این طریق است.
بهطور کلی، انتظار میرود در سال جاری میلادی هتلها بیشتر تلاش خواهند کرد تا مسافران را بهطور مستقیم جذب کنند. علاوهبر آنچه گفته شد، در روند بازاریابی آنلاین نمیتوان منکر اهمیت شرکتهایی همچون Airbnb شد و به نظر میرسد چنین شرکتهایی روندی رو به رشد را بپیمایند؛ اگر چه هنوز هم معضلاتی همچون مالیات، امنیت و کیفیت در مورد آنها وجود دارد. از سوی دیگر، شایعاتی پیرامون ساخت یک موتور جستوجوی پرواز از سوی Airbnb وجود دارد که قطعا توانایی آن را بیش از پیش خواهد کرد. با تمام این موارد، باید دید که آیا سال 2017 میتواند سالی سرنوشتساز برای Airbnb و امثال آن باشد؟ بهزودی خواهیم فهمید.
سوال از آقای مجید هواشناس از طبس
با توجه به شرایط بازار ایران، بهترین روش ها برای خاتمه فرآیند فروش کدامند؟
خاتمه (closing) اصطلاحی در فروش اســت که به فرآیند نهایی کردن معامله یا بستن قرارداد اطلاق می شود. این اصطلاح برای اولین بار در معاملات مسکن استفاده شد و پس از آن بروی فروش در حوزه های دیگر نیز مورد استفاده قرار گرفت.
بین خاتمه فروش و توضیح دادن درباره ویژگی های محصول و یا توجیه قیمت آن تفاوت وجود دارد و این تفاوت به هنر فروشنده در اقناع مشتری بالقوه، هنرمندی او در به زبان آوردن درخواستش و در نهایت اعتماد به نفس فروشنده بر می گردد. یکی از تئوری های سنتی و البته رایج در فروش تئوری جونز نام دارد که در آن فروشنده به مشتری می گوید که همسایه او از محصول استفاده کرده و از آن رضایت داشته اســت. در مباحث مدرن، به این تکنیک، خاتمه ارجاعی (خاتمه از طریق ارجاع به افرادی که پیش از این از محصول استفاده کرده اند) گفته می شود.
هنگامی که فروشنده برای خاتمه فروش تلاش های خود را انجام می دهد، ممکن اســت مشتری در یکی از این چهار فاز روانی قرار داشته باشد:
1) عناد: زمانی که مشتری در فاز عناد قرار دارد، سعی می کند بیشترین فاصله را با فروشنده داشته باشد. برای مثال اگر پشت میز مذاکره نشسته، با میز فاصله می گیرد، در صندلی فرو می رود، یکی از ابروهایش را بالا می اندازد و دست ها را به صورت حالت گارد گرفتن می بندد. در حقیقت مشتری با زبان بدن خود به فروشنده می گوید که به او اعتماد ندارد. حتی سوالاتی هم که می پرسد با هدف مچ گیری از فروشنده اســت. در چنین شرایطی فروشنده باید بر زبان بدن تسلط داشته باشد. آنطور که پروفسور محرابیان می گوید 55 درصد از ارتباطات از طریق زبان بدن صورت می گیرد. بنابراین هنر فروشند ه در این اســت که مشتری را از فاز عناد به فاز دوم بیاورد.
2) بی تفاوتی: آوردن مشتری از فاز اول به فاز بی تفاوتی حاصل پرسیدن سوالات درست اســت. زمانی که مشتری شروع به صحبت کردن کند، گارد خود را باز می کند و روی صندلی اش تکان می خورد. اینها یعنی اینکه مشتری کم کم در حال خارج شدن از فاز عناد اســت. در اینجا بهتر اســت از تکنیک شراکت استفاده کنیم. برای مثال از مشتری بپرسیم که «شرکت مان» چند نفر پرسنل دارد؟ و یا اینکه «محصول مان» بیشتر در کدام مناطق توزیع می شود؟
اینگونه به مشتری نشان می دهیم که ما کار و کسب او را از خود می دانیم و برای موفقیت او تلاش می کنیم. یکی از جدیدترین تعاریف بازاریابی «علم و هنر نزدیک کردن شرکت ها به مشتریان» اســت. این نزدیک شدن هم از لحاظ فیزیکی (توزیع مویرگی و ...) و هم از بعد روانی (درک مشتری، توجه به احساسات او و ...) صورت می پذیرد.
3) همراهی: در این فاز مشتری با فروشنده همراه می شود که پروژه را بررسی کند.. در اینجا نیز مشتری سوال می پرسد اما برخلاف فاز اول سوالات او با این هدف پرسیده می شوند که به نتیجه مثبت برسد. در حقیقت هدف او از سوال پر سیدن، روشنگری اســت.
4) همدلی: در اینجا مشتری به طور کامل به فروشنده اعتماد می کند تا جایی که حتی در مواردی همه چیز را به خود او واگذار می کند. لازم به ذکر اســت که هر مشتری ممکن اســت از یکی از این فازها شروع به مذاکره کند. مسلط بودن فروشنده به این چهار فاز باعث می شود که بتواند مشتری را در سفر فروش برای رسیدن به مقصد نهایی با خود همراه سازد.
هفت تکنیک برای خاتمه فروش
در اینجا به معرفی هفت تکنیک برای خاتمه فروش می پردازیم که در شرایط مختلف می توانند به فروشنده در بستن معامله کمک کنند.
خاتمه محور زمانی
خاتمه محور زمانی در شرایطی مناسب اســت که یک محصول یا خدمت روی برنامه ها یا پروژه های مشتری احتمالی تاثیر می گذارد به ویژه زمانی که تصمیم خرید پیش نیاز دیگر فعالیت های پروژه مشتری اســت. در این تکنیک بهتر اســت از تاریخ انتهای پروژه شروع کنید و سپس به سمت عقب حرکت کنید تا به جایی برسید که تصمیم خرید باید به پروژه اضافه گردد. در بسیاری از موارد اگر از این تکنیک به درستی استفاده کنید خود مشتری به این نتیجه می رسد که باید هر چه سریع تر تصمیم به خرید بگیرد.
خاتمه شرطی (آزمایشی)
این تکنیک یکی از تکنیک های قدیمی خاتمه فروش اســت ولی هنوز از کارآیی بالایی برخوردار اســت. در این روش فروشنده از مشتری می خواهد که برای مدت زمان معینی از محصول یا خدمت او استفاده کند و اگر از آن رضایت داشت، سپس تصمیم به خرید بگیرد. در بسیاری از موارد اگر مشتری از محصول یا خدمت استفاده کند و فروشنده نیز در این مدت به خوبی از مشتری و نیازهای او حمایت کند، پس از به پایان رسیدن مدت آزمایشی، مشتری تصمیم قطعی به خرید می گیرد.
خاتمه بصری
برخی از مشتریان حتی اگر از بازگشت سرمایه خود مطمئن باشند باز هم در گرفتن تصمیم برای خرید دچار مشکل می شوند. برای این دسته از مشتریان خاتمه بصری کارآیی بالایی دارد.
در این شرایط از مشتری بخواهید که روی یک برگه کاغذ سفید خطی بکشد و آن را به دو قسمت تقسیم کند. سمت راست دلایلی را که باید از شما خرید کند بنویسد و سمت چپ دلایل عدم خرید کردنش را بنویسد. سعی کنید به همراه مشتری این کار را انجام دهید. ستون سمت راست را تا جایی که می توانید تقویت کنید و البته اجازه دهید مشتری آزادانه ستون سمت چپ را نیز پر کند. با این توضیح که هر موردی که در ستون سمت چپ نوشته شد سعی می کنید بلافاصله دلایل خود را برای غلبه بر آن مخالفت مشتری بیان کنید.
خاتمه دماسنجی
در این روش از مشتری خواسته می شود میزان علاقه خود به خرید کردن از شماره 1 تا 10 درجه بندی کند که در آن 1 عدم علاقه کامل و 10 علاقه کامل به خرید کردن اســت. اگر پاسخ مشتری 5 یا پایین تر بود، به او بگویید که «بر اساس صحبت هایی که تا به اینجا داشتیم متوجه نمی شوم چرا این عدد را انتخاب کردید. می توانم خواهش کنم علت این انتخاب را برای من توضیح دهید؟» با توجه به پاسخی که از مشتری می گیرید کارهایی را که باید در چرخه فروش انجام دهید، مشخص کنید.
اگر پاسخ مشتری 6 یا بیشتر بود، از او بپرسید: «چه موارد دیگری مد نظرتان اســت که به عدد 10 برسید؟» در اینجا هم بر اساس پاسخ مشتری اقدامات لازم را صورت دهید. با این روش فروشنده دمای مشتری را به تدریج بالا می برد تا بالاخره به جایی برسد که آماده خرید کردن باشد.
فروش از گذشته تا به حال تغییرات زیادی کرده اما یکی از مراحل ثابت و همیشگی آن خاتمه فروش اســت. تصمیم نهایی مشتری که در این مرحله گرفته می شود تعیین می کند که آیا تمام تلاش های نیروی فروش نتیجه داده یا خیر.
به دلیل حساسیت بالایی که خاتمه فروش دارد، در طول سال ها، تکنیک های متعددی برای خاتمه فروش ارائه گشته اســت که در ادامه به چند مورد دیگر از آنها اشاره می کنم که در بازار امتحان خود را پس داده اند.
در این تکنیک خاتمه فروش، فروشنده پیشنهادی را مطرح می کند که مزیت ویژه ای برای مشتری دارد تا اینگونه او به خرید ترغیب شود. برای مثال:
* برای خریدارانی که تا پایان این هفته خرید خود را انجام دهند، 20 درصد تخفیف در نظر گرفته ایم.
* اگر همین امروز خرید خود را انجام دهید، شما را در اولویت نصب رایگان قرار می دهیم.
این عبارات و عبارات مشابه آنها را بارها از فروشندگان محصولات و خدمات مختلف شنیده ایم. مزیت این روش این اســت که حس اضطرار در مشتری ایجاد می کند و باعث می شود اینرسی همیشگی او نسبت به خرید کردن از بین برود. در مقابل، نقطه ضعف این روش این اســت که مشتری شرطی می شود که برای خرید کردن باید چیزی بیشتر از ارزش خود محصول یا خدمت دریافت کند. به عبارت دیگر، ارزشی که فروشنده به مشتری می فروشد تحت الشعاع تخفیف یا امتیاز دیگری قرار می گیرد که به مشتری پیشنهاد می شود.
خاتمه به روش خلاصه کردن
در این روش پس از آن که فروشنده نیازها و خواسته های مشتری را کشف می کند، در نهایت ویژگی های مرتبط با آن نیازها و خواسته ها را کنار یکدیگر قرار می دهد و در مرحله خاتمه فروش دوباره برای مشتری تکرار می کند. برای مثال:
* ماشین لباسشویی ما کاملا بی صدا اســت و 10 سال گارانتی بی قید و شرط دارد. همچنین برای ارسال و نصب آن هیچ هزینه ای از شما دریافت نخواهد شد.
فروشنده در اینجا نکاتی را که قبلا مطرح شده در کنار یکدیگر می گذارد و به صورت یک بسته به مشتری عرضه می کند. این بسته باعث می شود که مشتری بتواند روی منافعی که از خرید خود به دست می آورد تمرکز کند و سریع تر تصمیم به خرید بگیرد.
یک تکنیک مدرن برای خاتمه فروش
روش هایی که در بالا به آنها اشاره شد هر چند هنوز هم کارآیی خود را حفظ کرده اند اما به دلیل اینکه تمرکز آنها فقط و فقط روی فروش اســت، شاید برای فضای امروز بازار مناسب نباشند. خاتمه در شکل مدرن آن، به یک لحظه خاص در فرآیند فروش اطلاق نمی گردد بلکه تمام توافقاتی را که در طول مذاکره فروش حاصل می شوند بخشی از خاتمه فروش هستند.
برای آنکه به مشتری ارزش بفروشیم و معامله ای برد – برد داشته باشیم لازم اســت سوالات اکتشافی را مد نظر قرار دهیم تا همزمان با کشف نیازهای مشتری، تعهد خود به انجام یک معامله سودمند با مشتری را نیز نشان دهیم. برای مثال می توانیم بپرسیم: به نظر شما، آیا آنچه من به شما معرفی کردم می تواند مشکل شما را حل کند؟ هر پاسخی که مشتری به این سوال بدهد به نفع فروشنده اســت. اگر پاسخ مثبت باشد که معامله انجام می شود و اگر هم پاسخ منفی باشد فروشنده این فرصت را دارد که دلایل مخالفت مشتری را کشف کند و برای رفع آن به دنبال چاره باشد.
سوال دیگری که می تواند برای خاتمه فروش مفید باشد بدین شکل مطرح می شود: آیا از نظر شما دلیلی وجود دارد که ما نتوانیم با هم همکاری داشته باشیم؟ این سوال نیز مانند سوال قبلی در هر حال فروشنده را یک قدم در فرآیند فروش به جلو می برد.
در خاتمه به روش سوال پرسیدن ما خریدار را به جلو هل نمی دهیم تا مضطرب گردد بلکه به او فرصت می دهیم تا خودش به این نتیجه برسد که هر چه زودتر باید خرید خود را انجام دهد.
سه اشتباه رایج در خاتمه فروش
خاتمه فروش طبق یک تعریف بسیار ساده آخرین مرحله از فرآیند رساندن مشتری از نقطه ای که در آن قرار دارد (نقطه الف) به نقطه ای اســت که سود او و فروشنده در آنجا واقع شده اســت (نقطه ب). فروشنده در مذاکرات خود با مشتری یک آینده ایده آل را برایش به تصویر می کشد و مژده شرایطی را می دهد که در آن تمام نیازهای مشتری برآورده شده اســت.
به عبارت دیگر، اگر فروشنده بتواند مشتری را از نقطه ای از زمان حال که دارای مشکلاتی اســت به نقطه ای در زمان آینده که در آن تمام مشکلاتش حل شده ببرد، توانسته فروش را با موفقیت خاتمه دهد. در اینجا می خواهیم به سه اشتباه رایج در ارتباط با خاتمه فروش اشاره کنیم.
عدم توجه فروشنده به سوالات مشتری
با در نظر گرفتن چهار فاز روانی که در ابتدای این مبحث به آن اشاره شد، لازم اســت فروشنده به سوالاتی که مشتری در هر یک از این چهار فاز می پرسد دقت کند. برای مثال زمانی که مشتری در مرحله عناد قرار دارد نباید از او پرسید که آیا برای انجام معامله تمایلی دارد زیرا بدون شک پاسخ او منفی اســت.
یکی از اشتباهات رایج فروشندگان در مرحله خاتمه فروش این اســت که با توضیحات بیجا مشتری را دچار شک و تردید می کنند. برای مثال زمانی که مشتری درباره نحوه تسویه حساب یا روش ارسال سوال می پرسد، فروشنده نباید درباره کیفیت محصول صحبت کند زیرا سوالات مشتری نشان می دهند که او تصمیم خود برای خرید را گرفته اســت. صحبت کردن درباره کیفیت در چنین شرایطی ممکن اســت مشتری را دچار شک و تردید کند.
خاتمه فروش، شروع فصل جدیدی از ارتباط اســت
اشتباه رایج بسیاری از فروشندگان در ارتباط با خاتمه فروش این اســت که آن را پایان ارتباط مشتری می دانند. این دسته از فروشندگان دید کوتاه مدتی به فروش دارند و به همین دلیل به فکر ارتباطات ادامه دار و مستمر نیستند. این در حالی اســت که خاتمه فروش آغاز ارتباطی بلندمدت با مشتری اســت که می تواند برای هر دو طرف سودمند باشد.
یکی از بهترین روش ها برای تحقق این ارتباط بلندمدت، تماس گرفتن با مشتری پس از قطعی شدن خرید اســت. مطمئن شدن از اینکه خرید مشتری به موقع و با کیفیت مورد نظرش به او رسیده شاید بخشی از شرح وظایف فروشنده نباشد و او به خاطرش پورسانتی دریافت نکند اما بدون شک روی خریدهای مشتری در آینده تاثیرگذار خواهد بود. فروشنده حرفه ای هیچ گاه تعهد خود پس از خرید مشتری را پایان یافته نمی بیند و سعی می کند که پاسخگوی هرگونه ایراد و اعتراض بیشتری باشد.
خاتمه فروش به معنای شروع استفاده از محصول یا خدمت نیست
نکته دیگری که فروشندگان حتما باید برای مشتری جا بیندازند این اســت که خاتمه فروش به این منزله نیست که مشتری از همان لحظه که توافق صورت گرفت می تواند از کالایی که خریده استفاده کند. فروشنده در مذاکرات خود باید به مسائلی همچون ارسال و در مواردی نصب محصول یا خدمت اســت، به زمان نیاز دارد و باید زمان لازم برای هر یک از این فعالیت ها را به مشتری اعلام کرد تا در او این توقع ایجاد نشود که به محض «حصول توافق» محصول یا خدمت مورد نظرش را دریافت خواهد کرد.
البته شرکت فروشنده باید تمام تلاش خود را به خرج دهد که در سریع ترین زمان ممکن کالای خریداری شده را به مشتری برساند اما انجام برخی از مراحل اجتناب ناپذیر و نیازمند زمان اســت. عدم اطلاع رسانی این مراحل به مشتری قبل از خرید، موجبات نارضایتی او را فراهم خواهد آورد.
مانند هر حرفه دیگری، فروش نیز قواعد خاص خود را دارد به ویژه زمانی که بحث خاتمه فروش مطرح گردد. خاتمه فروش مرحله ای بسیار کلیدی از فرآیند فروش اســت زیرا در اینجاست که تمام تلاش های تیم فروش به نتیجه می رسد و قرارداد منعقد می گردد. برای اینکه بهتر بتوانیم خاتمه فروش را انجام دهیم، پیشنهاداتی در اینجا ارائه شده اســت.
توجه به زبان لحن مشتری
همانطور که گفته شد زبان بدن 55 درصد از انتقال مفاهیم در یک ارتباط را انجام می دهد. 38 درصد از مفاهیم با زبان لحن و تنها 7 درصد از طریق کلمات انتقال می یابند. به همین دلیل فروشنده باید به زبان لحن مشتری نیز توجه کند. ممکن اســت مشتری واژه ای را به کار نبرد اما آن را از طریق لحن خود انتقال دهد یا برعکس چیزی بگوید که لحنش آن را نشان نمی دهد.
برای مثال ممکن اســت مشتری بگوید «باشد پذیرفتم» اما زبان لحنش می گوید که «نه نپذیرفتم و فقط می خواهم از دست تو خلاص شوم». بنابراین علاوه بر کلمات مشتری و زبان بدن او باید به زبان لحنش نیز توجه کرد.
توافق نهایی را مکتوب کنید
یکی از مسائلی که حتما باید رعایت شود، مکتوب کردن توافق یا توافقات نهایی اســت. به دلایل متعدد ممکن اســت خریدار در آینده نظرش تغییر کند، به همین دلیل باید همواره نسخه اولیه قرارداد را به همراه داشته باشیم و به محض توافق کردن، آن را تکمیل کنیم.
درخواست خاتمه فروش را صراحتا بیان کنید
برخی از فروشندگان از گفتن درخواست خود مبنی بر خاتمه فروش هراس دارند و آن را به طور مستقیم بیان نمی کنند. این دسته از فروشندگان «فرض» را بر آن می گذارند که مشتری «منظور» آنها را متوجه می شود. با این روش نمی توان خاتمه فروش موفقی داشت. همه چیز باید واضح و مشخص بیان شود. با ایما و اشاره و فرض و حدس نمی توان فروش را خاتمه داد.
همیشه خودکار به همراه داشته باشید
شاید برای تان ساده و کمی عجیب به نظر برسد که داشتن یا نداشتن خودکار چه تاثیری می تواند روی خاتمه فروش داشته باشد. اجازه دهید به خاطرات یکی از مدیران فروش رجوع کنیم. ایشان تعریف می کردند که پس از تلاش زیاد مشتری متقاعد شد که خریدن محصول ما برایش سودمند اســت و به همین دلیل برای عقد قرارداد آماده شدیم. در اینجا بود که در جیب کتم دنبال خودکار گشتم ولی چیزی نیافتم. کیفم را گشتم ولی باز هم خبری از خودکار نبود. مشتری که شاهد جستجوی من برای خودکار بود، ناگهان گفت اجازه دهید باید کمی بیشتر فکر کنم. شک و تردید را کاملا در چشمانش می دیدم. آنجا بود که فهمیدم به یک دلیل پیش پا افتاده یعنی نداشتن خودکار، فروش را از دست دادم.
برای اینکه در مشتری انگیزه تصمیم گیری هر چه سریع تر را ایجاد کنید، کاری کنید که احساس کند اگر زودتر تصمیم نگیرد، ضرر خواهد کرد. این حس را می توان برای مثال با تخفیف برای مدت محدود ایجاد کرد. ایجاد حس اضطرار به معنای هل دادن مشتری به سمت خرید نیست بلکه به این معنی اســت که به مشتری دلایل کافی و قانع کننده ای بدهیم که محصول یا خدمت ما بهترین گزینه اســت و برای به دست آوردن بهترین گزینه همین حالا باید اقدام کرد.
اطلاعات به روز از رقبا داشته باشید
برای اینکه بتوانیم در مذاکرات قیمتی موفق باشیم، باید اطلاعات دقیق و به روزی از قیمت محصولات و خدمات رقبا داشته باشیم. امروزه دسترسی به سایت ها و شبکه های مجازی باعث شده اســت مشتریان اطلاعات کاملی نسبت به قیمت ها داشته باشند؛ بنابراین، فروشنده باید بتواند از قیمتی که به مشتری می گوید دفاع کند وگرنه مشتری دلیلی نمی بیند که از یک فروشنده خاص خرید کند و به سرعت به دنبال یک فروشنده دیگر می رود.
کمتر از توان تان قول بدهید و بیشتر از قول تان عمل کنید
این عبارتی اســت که برای اولین بار تام پیترز مطرح کرد. پیترز معتقد اســت برای اینکه همواره مشتریان خشنود داشته باشیم لازم اســت از آنچه در توان داریم کمتر قول بدهیم تا مطمئن شویم می توانیم به قول مان پایبند بمانیم. علاوه بر این زمانی که قولی دادیم، لازم اســت بیش از آنچه متعهد شده ایم، برای مشتری انجام دهیم تا او حس مثبتی نسبت به ما پیدا کند و بداند ما فراتر از تعهدات خود در قرارداد، کنار او هستیم.
وبسایت چطور - میلاد حمیدی: خیلی از فروشندهها تلفن را مثل لنگری سنگین میبینند که هنگام تماس با یک مشتری بالقوه باید به سختی آن را بالا بکشند. تلفن بعضی از آنها آنقدر بیاستفاده مانده که تار عنکبوت بسته اســت و بعضی دیگر هم فکر میکنند اگر به گوشی دست بزنند، دچار برقگرفتگی میشوند. همهی آنها از این میترسند که مشتری تلفن را به رویشان قطع کند. در این مطلب شما را با ۸ نکته برای موفقیت در بازاریابی تلفنی آشنا میکنیم.به نظر میرسد افراد خیلی کمی آنقدر شجاع باشند که خود را در این شرایط قرار دهند. این افراد به خاطر کسب چنین تجربیات دردناک اما زودگذری توانستهاند منافع پایداری را کسب نمایند.
شما همگام با ایجاد تغییرات رفتاری صحیح خیلی زود تماسهای تلفنی خوبی برقرار خواهید کرد و کمتر تلفن را به رویتان قطع میکنند. برای اینکه زمان کمتری صرف یادگیری کنید، در اینجا به ۸ نکته که باید هنگام برقراری تماس کاری در نظر داشته باشید، اشاره میکنیم.
با یک سلام خشک و خالی، یک نفس بدون اینکه به طرف مقابل اجازهی صحبت بدهید، وارد بحث ارائهی تلفنی خود نشوید. نحوهی سلام کردن شما بر رسمیت بخشیدن به کارتان تاثیر میگذارد. بهجای اینکه مثل بقیه تنها به گفتن سلام اکتفا کنید، در ابتدای مکالمه، با اشاره به نام فرد مقابل، خود را متفاوت و حرفهای نشان بدهید. برای مثال بگویید «صبح بخیر، آقای اسمیت» یا «عصر بخیر، خانوم جونز».
«من سالی اسمیت از شرکت اِیبیسی هستم. ما یک شرکت محلی هستیم که تخصصمان این اســت به کسبوکارهایی مثل شما کمک کنیم پول کمتری خرج کنید.» خیلی به جزئیات نپردازید و به محصول خود اشاره نکنید. چون با این کار به طرف مقابل اجازه میدهید که بگوید «ما از چیزی که داریم راضی هستیم، به هر حال ممنون.» و تلفن را قطع کند. شما با ارائهی یک معرفی کلی و اشاره به یکی از منافع استفاده از محصولتان، حس کنجکاوی مشتری را تحریک میکنید و او را بیشتر روی خط نگه میدارید.
همیشه از مشتری بالقوهی خود به خاطر زمانی که از یک روز کاری پرمشغله به شما اختصاص داده اســت تشکر کنید، به شکلی به او بفهمانید که با این گفتگوی تلفنی وقتش تلف نخواهد شد. بگویید «میخواهم از اینکه پاسخگوی تماس من بودید تشکر کنم. این تماس بسیار کوتاه خواهد بود و بعد میتوانید به برنامههای خود برسید.» نگویید که فقط یک لحظه از وقتشان را خواهید گرفت چون این احساس به شنونده تلقین میشود که شما کاملا وقتشان را خواهید گرفت و دلشان میخواد شما را از سر باز کنند.
بهترین کار این اســت که هدفتان را با طرح یک پرسش بیان کنید: «اگر ما بتوانیم روشی برای بهبود کیفیت محصول شما با هزینهای پایینتر نشان دهیم، آیا مایل هستید راجع به آن بیشتر بدانید؟» به احتمال فراوان پاسخ پرسش شما بله اســت. در اینجا، این فرصت به شما دست خواهد داد تا با مشتری قرار ملاقات بگذارید یا از او اجازه بگیرید که اطلاعات بیشتری را پشت تلفن در اختیارش قرار دهید. در این مرحله شما هنوز در فرایند بازاریابی محصول خود قرار نگرفتهاید بلکه در حال عرضهی چیزی هستید که محصول شما انجام میدهد.
از مشتری تاییدیهی یک ملاقات رو در رو یا ویدئوکنفرانس را بگیرید تا محصول خود را به طور کامل ارائه نمایید. اگر او علاقمند به این ملاقات در اسرع وقت بود، به سرعت شرایط را فراهم آورید.
به مشتری دو وقت را پیشنهاد دهید «آقای جانسون، من میتوانم ساعت دو و ربع امروز در دفتر شما باشم یا اگر با برنامههای شما تداخلی ندارد نظرتان با فردا ساعت نه و چهل و پنج چطور اســت؟» هرگز نگویید «کی میتوانیم با هم ملاقات داشته باشیم؟» وقتی از استراتژی گزینهی جایگزین استفاده میکنید، بر زمان قرار ملاقات کنترل پیدا خواهید کرد. و به این نکته توجه کنید که درخواست ملاقات در خارج از ساعات کاری توجهات را به شما جلب خواهد کرد. با این کار شما خود را فروشندهای وقتشناس نشان خواهید داد که برای وقت خود احترام قائل اســت. کافی اســت امتحان کنید.
مجددا تاییدیهی تاریخ، زمان و محل ملاقات را بگیرید. در صورت لزوم آدرس محل ملاقات را درخواست کنید. به اطلاع مشتری برسانید که برای استفادهی هر چه بهتر از زمانی که با هم خواهید داشت چه مقدماتی فراهم خواهید آورد. اطلاعات تماس را به این شکل در اختیارشان قرار دهید: «اگر پیش از ملاقات موضوعی پیش آمد که لازم بود به من اطلاع دهید، با شمارهی ۱۲۱۲ ۵۵۵ (۰۲۱۲) تماس بگیرید.»
اگر قرار ملاقات در چند روز آینده خواهد بود، به سرعت یک نامهی تاییدیهی ملاقات بفرستید. اگر قرار ملاقات فردا بود، یک ایمیل تاییدیهی کوتاه و با لحنی بانشاط بفرستید.
وبسایت آی بازاریابی - زهرا داوودی: کتاب هری پاتر شاید معروفترین کتابی باشد که در نسل فعلی نوشتهشده اســت. دلایل مختلفی مبنی بر خوب بودن این کتاب وجود دارد، اما در کل درسهای مختلف بازاریابی هم وجود دارد که میتوان از هری پاتر آموخت. پس اجازه دهید ببینیم این درسها کدام موارد هستند؟ در ادامه با ما همراه باشید:
فکر نمیکنم کسی وجود داشته باشد که توان زیر سؤال بردن این درس و نکته را داشته باشد. مجموعه کتابهای هری پاتر (همچنین کتابهای ارباب حلقهها) یکی از بهترین کتابهایی هستند که شاید تاکنون بر روی کاغذ قرا گرفتهاند و افراد بسیار زیادی تاکنون اقدام به خواندن آنها کردهاند. کیفیت عامل فراهم آمدن این اثر اســت و شاید این بهترین درسی باشد که بتوان از هری پاتر آموخت.
2- انبوه مخاطبین خود را مخاطب قرار دهید
بهترین محصولات همیشه محصولاتی هستند که مخاطب عام داشته باشند و به مخاطبین عام فروخته شوند. کتابهای هری پاتر باوجودآنکه برای بچهها تهیه و نگارش شده بود، یک کتاب و اثر قابلخواندن و دوست داشتن برای بزرگسالان و البته تمام ردههای سنی هم بود و این خودش یکی از کلیدیترین مزیتهای کتاب چگونگی نگارش آن بود. یعنی اگر کسی میتوانست آن را تهیهکرده و مطالعه کند.
3- همواره پیوستگی را مدنظر داشته باشید
همچنان که در چندین و چند فیلم مختلف از شرکت هالیوود مشاهدهشده اســت، اگر همواره پیوستگی خود را با محتوای قبلی خود حفظ نکنید، موفق به ایجاد شگفتی و کسب پیروزیهای بسیار بزرگ نمیشوید و خانم جِی. کِی. رولینگ رو هم بهخوبی از این موضوع اطلاع داشت و از آن استفاده کرد. منظورم این اســت که وی نهایتاً در جلد ششم این کتاب بود شخصیت اِسنِیپ را بهعنوان شاهزاده دورگه معرفی کرد، درحالیکه میتوانست این کار در جلدهای اول یا دوم هم انجام دهد.
4- همیشه چیزی را برای ارائه در مراحل بعدی نگاهدارید
هر یک از کتابهای مجموعه هری پاتر که منتشر میشدند، شگفتی جدید را با خود به همراه میآوردند. شاید شما بهعنوان یک نویسنده میتوانستید تمام این موارد را یک جلد کتاب پوشش دهید، اما شاید تنها موفق به فروش مثلاً 10 جلد از این کتاب میشدید ( و فقط خانواده و دوستان خانم رولینگ این نسخهها را میخریدند). اما از طریق طولانی کردن فرایند همواره نگاهداشتن چیزی برای ارائه در آینده، همیشه بزرگترین مزیت خودش را در آستین مخفی نگاه میداشت و آنهم مزیت ایجاد شگفتی برای مخاطب خودش بود.
5- بزرگ بی اندیشید
دامبلدور، والدرمورت، سایروس سیاه، دراکو مالفوی، سِوِروس اِسنِپ و شخصیتهایی از این قبیل هرگز زمانی که فکری کوتاه و کوچک داشته باشید و تنها در فکر نگارش یک کتاب باشید، خلق نمیشوند. این شخصیتها تنها زمانی خلق میشوند شما از ابتدا فکر و اندیشهای بزرگ در مورد آنها در سر داشته باشید. همواره یک طرح احتمالی و تصادفی در اختیار داشته باشید. همیشه بدانید که اگر جریان کار در اینجا به موفقیت دستیافت باید چهکاری بکنید، و اگر جریان در همین نقطه با شکستی بزرگ مواجه شد باید چهکاری انجام دهید؟ همیشه پاسخی برای این دو سؤال داشته باشید تا به شما در بزرگ اندیشیدن کمک کند.
6- بدانید در چه زمانی باید دست از ادامه کار بردارید
من بهشخصه اگر خانم جِی. کِی. رولینگ به نوشتن این کتاب ادامه میداد و تعداد آن را به جلد صدم هم میرساند، بازهم جلد صدم آن را خریده و میخواندم. اما او این کار را نکرد. او میدانست که چگونه باید دست از ادامه کار بکشد و چگونه با این کار در قله موفقیت باقی بماند، حتی زمانی که دیگر در ادامه بازی شرکت نمیکند. این دقیقاً همان چیزی اســت که یک برند قوی و معروف هم انجام میدهد. به عبارتی یک برند قوی هرگز با استفاده از یک کمپین به ادامه فعالیت خودش نمیپردازد، حتی اگر این کمپین بسیار خوب و موفقیتآمیز هم عمل کرده باشد. این برندها بهخوبی میدانند که در چه زمانی باید دست از ادامه کار بکشند و دوباره با یک کمپین دیگر ادامه دهند.
شاید اگر بخواهیم ادامه دهیم، دهها مورد درس دیگر هم درزمینهٔ بازاریابی بتوانیم از کتابهای هری پاتر بیاموزیم. بااینوجود، این شش درس مواردی هستند که بیشتر از موارد دیگر به چشم میآیند.
نکات قابل توجه در یک همکاری و شراکت موفقیتآمیز در حوزه بازاریابی
در هر زمینه ای شراکت اصولی میتواند باعث توسعه و پیشرفت شود چراکه به اشتراک گذاشتن تجربه ، تخصص و سرمایه در در یک شراکت خوب باعث پیشرفت شما خواهد شد.
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ آیا شما هم به دنبال یافتن روشی برای افزایش تواناییهای خودتان در عرصه بازاریابی هستید؟ شراکت در بازاریابی راه و روشی قوی و اثربخش برای قرار گرفتن در معرض دید مشتریانی است که در غیر این صورت ممکن است به هیچ با آنها در ارتباط نباشید. در این استراتژی باید روشهایی را پیدا کنید که از طریق آنها نیروهای بازاریابی و فروش خود را همگام و همراه با نیروهای بازاریابی و فروش سازمانها و بخشهای دیگر قرار دهید و از همافزایی ایجادشده به نفع خود بهره ببرید.
به نظر میرسد در حال حاضر در عرصه بازاریابی و فروش به دلیل محدود منابع علاقهمندان بسیاری برای خود دارد. در این رابطه باید به این موضوع توجه داشت که کسبوکارهای مختلف بهراحتی میتوانند شراکت و همکاری بسیار موفق و اثربخشی باهم داشته باشند، اما نکته مهم در این رابطه این است که شکل دادن به این همکاری نیازمند زمان و کار و تلاش زیادی است. چراکه شراکت اصولاً در هر زمینه و نهتنها حوزه بازاریابی در کوتاهمدت اثرات چندانی نداشته و خودش را بهخوبی نشان نمیدهد.
شراکت در بازاریابی شامل دو یا چند شرکت، متخصص حرفهای یا فروشنده میشود که دارای چشماندازهای مشترک، نیازهای مشابه و در صورت امکان خدمات مکمل هم باشند. سپس این مجموعهها باید نیروهای خود را برای امر بازاریابی و فروش باهم یکپارچه سازند که اغلب در داخل یک بخش مشخص و معین از بازار یا برای چشماندازهای مشخصی انجام میپذیرد. البته باید توجه داشت که این موضوع به معنای از دست رفتن هویت اصلی هر یک از دو طرف نیست و هر یک بهطور مجزا هم به فعالیت بازاریابی و فروش خود خارج از زمینهها موردتوافق برای بازاریابی و فروش خود ادامه میدهند.
فعالیتهای بازاریابی موردبحث در اینجا عبارتاند از:
– تهیه محتوای بازاریابی بهصورت مشترک
– برقراری تماسهای مشترک بازاریابی
– ارجاع دادن مشتری
– در صورت امکان ترکیب کردن خدمات، استعدادها و منابع برای ایجاد مجموعه خدمات جدید
یک مثال از یک شراکت و همکاری درزمینهٔ بازاریابی و فروش میتواند شامل یک حسابدار، وکیل مدنی، برنامهریز و مشاور مالی و نماینده بیمه باشد. با ترکیب کردن نیروها، هر یک از افراد بدون به خطر افتادن منابع، حداقل در سطح تئوری با یکدیگر همکاری و راهنمایی داشته باشند، بدون آنکه رقابت، حسادت یا تعارضی باهم داشته باشند و درعینحال در معرض دید مشتریان بیشتر قرار بگیرند و ارجاع بیشتری از طرف یکدیگر دریافت کنند.
یک همکاری و مشارکت در بازاریابی در عمل یکراه حل ساده و سریع برای رفع مشکلات فروش نیست، همچنین راهی برای حذف انبوه مسائل و مشکلات موجود در عرصه بازاریابی و فروش هم نیست.
هرچند که موضوع شراکت اغلب فقط و فقط برای شرکتها و مجموعههای بزرگ انجامشده و بهصورت عمومی مطرح میشود، اما برای شرکتهای کوچکتر هم ترکیب نیروها و منابع بهمنظور افزایش میزان دسترسی دو طرف به مشتریان بیشتر امکانپذیر است، به شکلی که در این نوع فعالیت این افراد فعالیتهایی را در کنار یکدیگر انجام میدهند که بهصورت تنها انجام دادن آنها برایشان امکانپذیر نبوده است. البته باید به این نکته هم توجه داشت که در امر شراکت در بازاریابی هر طرف که تصور کند میتواند بدون کمک کردن به دیگری منافع قابلتوجهی برای خود کسب کند، خیلی زود خود را تنها میبیند.
در امر شراکت توجه به چند نکته ضروری است که در ادامه به آنها اشاره میکنم:
این یعنی اینکه بههرحال بهصورت خوب یا بد هر دو طرف از یکدیگر تأثیر میگیرند، یعنی امکانات آنها محدود میشود یا توسعه مییابد، پس در انتخاب مجموعه موردنظر دقت و توجه بسیار زیادی باید اختصاص داده شود.
پس اگر آغازکننده این رابطه شما هستید، بدانید تا زمانی که توپ در اختیار و در زمین شماست، در انتخاب کردن شریک خود از آن استفاده کنید و به دنبال شریکی باشید که اعتبار و بازار فعلی آنها چیزی باشد که در آینده در پی کسب آن هستید.
اگر در مرحله قبل توپ در ابتدا در زمین شما بود، پس توجه کنید که در این مرحله توپ باید در زمین طرف مقابل باشد و اگر برای این شراکت به دنبال شرکت معتبر و بزرگی رفتهاید، توجه کنید که آنها پیش از سود رساندن به شما، یا فروش محصولات شما خواهان دیدن سود و مزیتی از طرف شما هستند. در یککلام، اول میخواهند شما در امر تبلیغات و فروش قدم مثبتی برای آنها بردارید، تا بعدازآن قدمی برای شما بردارند.
بازهم به دلیل اینکه در مرحله انتخابکننده شما بودهاید و طبیعتاً مجموعه بهتر و موفقتر از خودتان را انتخاب کردهاید، باید به یاد داشته باشید که ادامه این همکاری لزوماً نیازمند تعهد و احساس مسئولیت شما به این شراکت است. یعنی حداقل در ابتدا کار باید بخش عمدهای از کار بر عهده شما قرار داشته باشد. به عبارتی ممکن است با افرادی در ارتباط باشید که از ایده همکاری با شما استقبال کنند، اما طبیعتاً به دیده شک به آن مینگرند و این شما هستید که برای جلب اعتماد آنها تا مدتی این توپ را حمل کنید و نشان دهید که نسبت به این شراکت و برآوردن نتایج موردتوافق احساس مسئولیت دارید.
یکراه سریع و آسان در این رابطه، آماده داشتن چند مشتری از قبل و معرفی آنها در مرحله اول شراکت بهطرف برای جلب اعتماد و اطمینان آنهاست؛ چراکه عموماً هیچچیز بهاندازه یک فروش در ابتدای راه نمیتواند نظر طرف مقابل را به حس تعهد و مسئولیت شما جلب کند. همچنین توجه داشته باشید که بسیاری از موارد همکاری و شراکت پس از مدتی به دلیل ایجاد انتظارات غیرمسئولانه و غیرواقعی در ابتدا کار بر هم میخورد. بازهم یادآوری میکنم که اگر به دنبال راهحلی برای جبران فروش و راهی ساده برای توسعه بازاریابی یا دریافت کردن ارجاع از طرف مقابل هستید، شراکت راهحل شما نیست.
اگر به دنبال گردآوری یک تیم بازاریابی و تبلیغات هستید پیشنهاد میکنیم خلاقیت را به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای انتخاب تیم قرار دهید.
به گزارش آلامتو و به نقل از شنبه مگ؛ شاید بتوان گفت در زمانی نهچندان دور که رسانههای اجتماعی شامل چند کانال تلویزیونی، تعدادی ایستگاه رادیویی و تعداد انگشتشماری مجله و روزنامه بودند، حرفه بازاریابی کار چندان دشواری به نظر نمیآمد و افراد میتوانستند با صرف مدت زمان نهچندان زیادی، در این حرفه کارآمد شوند اما در دنیای امروز که سیل عظیمی از وبسایتها، وبلاگها، صفحات مجازی، نرمافزارهای هوشمند و … مردم جهان را احاطه کردهاند و در دست بیشتر افراد جهان یک گوشی هوشمند قرار دارد که از طریق آن با شبکههای بیپایان دیجیتال همراه میشوند، کار بازاریابی و تبلیغات سمت و سویی خاص خود را یافته است و نیاز به شیوهها و تخصصهای مخصوص به خود دارد، به این معنا که با پیشرفت تکنولوژی، شیوهها و اصول تبلیغات و بازاریابی نیز متحول شده است و این ابزار جدید اما کارآمد در دنیای تبلیغات، روشها و اصول متناسب با خود را میطلبند. به همین منظور نیز در این گزارش چند اصل مهم تبلیغات در عصر دیجیتال را برخواهیم شمرد:
دنیای دیجیتال امکانات زیادی را در اختیار بازاریابان قرار میدهد، اما باید توجه داشت که به صورت همهجانبه نمیتوان از همه این موقعیتها استفاده کرد، بلکه هر کسبوکاری باید با توجه به نیازهای خود، نسبت به کاربرد ابزارهای دنیای دیجیتال در فعالیتهای بازاریابی خود اقدام کند. برای رسیدن به چنین جایگاهی نیز در درجه اول باید اهداف کسبوکار خود را روشن کنید. با نوشتن این اهداف، مسیر راه شما مشخص خواهد شد و نوع کاربرد و هزینههای احتمالی شما در روند استفاده از بازاریابی دیجیتال مشخص میشود.
مدیران بازاریابی افرادی هستند که فرصت کمی دارند و بهشدت مشغول به کار هستند، آنها باید نظارت همهجانبهای بر بازار داشته باشند و در عین حال فرصتهای کسبوکار را شناسایی کنند، طراحی روند تبلیغاتی، راهاندازی کمپینهای بازاریابی و … نیز از جمله کارهایی محسوب میشوند که این افراد درگیر آنها هستند، بنابراین این یک واقعیت انکارناپذیر است که هیچ مدیر بازاریابی بهتنهایی نمیتواند از عهده وظایف خود بر بیاید، این امر خصوصا در زمینه بازاریابی دیجیتال که دامنه گستردهتری نیز دارد، بیشتر خود را نشان میدهد، بنابراین یکی از مهمترین اصول بازاریابی دیجیتالی، استخدام یک تیم تبلیغاتی کارآمد، متخصص و خلاق است. افراد این تیم باید به خوبی با دنیای دیجیتال و ابزارهای آن آشنایی داشته و به صورتی حرفهای در این رشته آموزش دیده باشند. خصوصا داشتن تحصیلات آکادمیک در کنار تجربه کاری میتواند تیم خلاق و کارآمدی را تشکیل دهد.
آنچه در بسیاری از شرکتهای تبلیغاتی اتفاق میافتد، اشتباهی است که حاصل ترکیب دو مفهم استراتژی و نوآوری است، در حالی که این دو کاملا با یکدیگر متفاوت هستند و هر یک نیاز به روشهای خاص خود را دارند. یک کسبوکار موفق در عصر دیجیتال، باید گروه نوآور و خلاق خود را در تیمی جداگانه به کار واگذارد و تیم دیگری را نیز برای تعیین استراتژیهای اصلی شرکت تعیین کند؛ شایان ذکر است که در تعیین استراتژیهای شرکت، باید اهداف کلی کسبوکار را در نظر داشته و در نهایت راهکارهای تیم خلاقیت را متناسب با آنها به کار گیرد. بنابراین آنچه در تعریف استراتژی مهم است، در وهله اول خلاقیت و نوآوری نیست، بلکه هماهنگی با اهداف است، به این معنا که بعد از تعیین استراتژیهاست که باید به دنبال یافتن نکات خلاقانه باشیم، البته خلاقیتهایی که در راستای اهداف و استراتژیهای تعریف شده باشند.
دانش > دانش - دکتر سید احسان گلپرور*:
چگونه میتوان عملکرد مدیران اجرایی بویژه مدیران بازاریابی و فروش را ارتقا بخشید؟
نانومارکتینگ، تازهترین پاسخ به این پرسش قدیمی است. نانومارکتینگ، حوزهی مطالعاتی نوپا در جهان است که تعداد مقالات علمی موجود در این باره فوقالعاده اندک است و هنوز کتاب مستقلی در این باره نداریم!
با وجود این تنگناها و محدودیتها، سالهاست متخصصان با بهکارگیری ابزارهای خاص و کاشت آن در بدن انسان، به دستاوردهای تازهای رسیدهاند. اکنون متخصصان با همین نگاه میکوشند با بهکارگیری نانوایمپلنتها، عملکرد مغزی مدیران اجرایی و مدیران بازاریابی و فروش را افزایش دهند.
تعداد ابزارهای بیومدیکال که در بدن انسان کار گذاشته میشوند، بهطور پیوسته رو به افزایش است. دستگاههای تنظیمکنندهی ضربان قلب، دریچههای مصنوعی قلب، مفاصل و حلزون مصنوعی، نمونههایی از این ابزارها به شمار میروند. به همین ترتیب، تعداد افرادی که چنین ایمپلنتهایی را دریافت کردهاند نیز رشد قابل ملاحظهای داشته است.
اکثر ابزارهای قابل ایمپلنت که در چند سال اخیر تولید شدهاند، برای مقاصد پزشکی مورد استفاده قرار گرفتهاند. بازگرداندن توانایی کنترل اندامهای فلجشده، حفظ ضربان منظم قلب، و بهبود بینایی و یا شنوایی نمونههایی از این کاربردها هستند. همچنین ابزارهای پیشرفته مانند سامانهی بیسیم کامپیوتر - مغز که در جمجمهی افراد معلول قرار داده میشود و به آنها امکان میدهد تلویزیون، صندلی چرخدار، و یا سایر ابزارها را کنترل کنند.
با اینحال، برخی از ابزارهای قابل ایمپلنت صرفاً کاربرد پزشکی ندارند و باعث ارتقای توانمندیهایی میشوند مانند چابکی ذهنی، قدرت جسمانی، و یا حتی کنترل از راه دور ماشینها. میتوان اینطور فرض کرد که با استفاده از این ابزارها میتوانیم افرادی با عملکرد فوقالعاده داشته باشیم که در محیط کار و سایر موقعیتهای اجتماعی عملکرد فوق تصوری داشته باشند.
از این منظر، نانوتکنولوژی که عبارت است از تولید ابزارهایی که در مقیاس اتم و یا مولکول (کوچکتر از صد نانومتر) باشند، میتواند نویددهندهی پیشرفتهای بزرگی باشد.
این فناوری میتواند مقاومت، سازگاری زیستی، و ادغام فیزیولوژیکی این ابزارهای قابل ایمپلنت جدید را افزایش بدهد. شرکتها و مؤسسات تحقیقاتی از این ابزارها استقبال قابل توجهی کردهاند. بهعنوان مثال، نشریهی امآیتی تکنولوژی ریویو اخیراً مطلبی درمورد ایمپلنتهای مغز منتشر کرده است.
این ایمپلنتها که عملکرد حافظه را ارتقا میدهند، در آیندهی نزدیک بهطور گسترده مورد استفاده قرار خواهند گرفت. همزمان شرکتهای پیشرو در حوزهی فناوری مانند گوگل، فیسبوک، و پیپل برای تأسیس شرکتهایی در زمینهی فناوریهای ارتقای عملکرد انسان سرمایهگذاریهای گستردهای کردهاند.
اشاعهی ابزارهایی برای ارتقای توانمندیهای انسان میتواند فرصتهای جدیدی در حوزهی نانومارکتینگ ایجاد کند.
نانومارکتینگ، مطالعهی رفتار مصرفکننده با استفاده از ابزارهای نانوئی غیرتهاجمی، قابل حمل، و یا پوشیدنی است که رصد پیوستهی تجربهی مصرف را امکانپذیر میکنند.
استفاده از ابزارهای نانو که مستقیماً در بدن افراد ایمپلنت میشود به جای پوشیدن ابزارهای هوشمند خارجی (مانند ساعت مچی)، پیشرفت بسیار بزرگی محسوب خواهد شد.
کاربرد چنین ایمپلنتهایی برای ارتقای عملکرد انسان یک چالش و دغدغهی اساسی برای جامعه محسوب میشود. زیرا نانو ایمپلنتها مردم را به دو گروه افرادی که عملکرد فوقالعادهای دارند و افرادی که با عملکرد معمولی تقسیم میکند، که عادلانه نخواهد بود.
با وجود این، آنچه در وهلهی اول اهمیت بیشتری دارد این است که آیا مردم آمادگی پذیرش این ابزارهای نانو را برای ارتقای توانمندیهای خود دارند یا خیر و چرا؟
این ابزارها میتوانند تواناییهای انسان را در حوزههای مختلف افزایش بدهند و تغییرات اساسی در زندگی انسانها ایجاد کنند.
با اینحال، پذیرش نانو ایملپنتها بهوسیلهی مردم نقش مهمی در اشاعهی این ابزارها در تحقیقات علمی حوزهی بازاریابی و نیز در جامعه دارد. پذیرش و یا عدم پذیرش این نانو ابزارها تحت تأثیر سیستم شناختی و سیستم احساسی انسانها است که بر رفتار آنها تأثیر میگذارد. تحقیقاتی که در مورد پذیرش فناوری انجام شده است، بر این نکته صحه میگذارند که عوامل شناختی و احساسی به صورت همزمان دیدگاه مردم نسبت به یک فناوری خاص و استفاده از آن را شکل میدهند. پژوهشهای صورتگرفته در حوزهی رفتار مصرفکننده نیز به اهمیت عوامل شناختی و احساسی در بررسی نگرش مصرفکنندگان اشاره کردهاند.
مفید بودن درکشدهی یک فناوری و سهولت استفادهی درک شده از آن تأثیر قابل ملاحظهای بر نگرش مصرفکنندگان و نیز دستاندرکاران تحقیقات مربوط به رفتار مصرفکننده دارد.
منظور از مفید بودن درکشده، میزان باور مصرفکنندگان به اینکه یک فناوری خاص عملکرد آنها را بهبود میبخشد و یا مزیتی برای آنها ایجاد میکند، میباشد.
سهولت استفادهی درکشده نیز عبارت است از اعتقاد مصرفکنندگان به اینکه استفاده از یک فناوری، آسان و روان است. سهولت استفادهی درکشده در ارتباط با نانو ایمپلنتها به این معنا است که مصرفکنندگان (برای مثال در پروژههای تحقیقات بازار) پس از قرار دادن این نانو ابزارها در بدنشان، چقدر احساس راحتی میکنند.
در حوزهی پزشکی که نانو ایمپلنتها تاکنون کاربرد گستردهای داشتهاند، مشخص شده است که سهولت استفادهی درکشده از این ابزارها تأثیر مثبتی بر پذیرش آنها از سوی مردم دارد.
هر چقدر سهولت استفادهی درکشده از نانو ایمپلنتهای درمانی نزد بیماران بیشتر باشد، راحتتر در مورد کاشت آنها در بدن خود تصمیمگیری میکنند. بهطور مثال، سهولت استفادهی درکشده در مورد ایمپلنتهای شنوایی و یا ایمپلنتهای مربوط به جراحی زیبایی، پذیرش این ابزارها از سوی ناشنوانایان و یا خانمها را تسهیل میکند.
از آنجایی که ایمپلنتهای پزشکی به افراد کمتوان و بیماران کمک میکنند تا بر مشکلات مزمن خود فائق آیند و کیفیت زندگی آنها را بهبود بخشند، معمولاً مورد پذیرش جامعه واقع میشوند. در بسیاری از موارد، افراد پس از آنکه ایمپلنتها را دریافت میکنند، احساس خوبی دارند.
با وجود این، مرز میان ابزارهای پزشکی و بدن انسان میتواند منشأ بروز ترس و نگرانی در آنها شود. تحقیقات نشان داده است که 20 درصد از بیماران در اولین سال بعد از قرار دادن ایمپلنت اضطراب دارند. برخی از افراد نیز تصور میکنند قرار دادن ایمپلنت در بدن آنها، انسانیت آنها را تحتالشعاع قرار میدهد.
این امر بخصوص طی بررسیهای مربوط به رفتار مصرفکننده، بویژه در پژوهشهای بلندمدت مشاهده شده است. از طرف دیگر، پژوهشگران مشاهده کردهاند که استفاده از ایمپلنتهای شنوایی باعث میشود کهناشنوایان جوان احساس عدم هویت کنند.
به همین ترتیب از دست دادن هویت تأثیر سوئی بر نگرش این افراد نسبت به ایمپلنتهای شنوایی میگذارد.
بدیهی است که دیدگاه و نگرش مثبت نسبت به یک فناوری بر تصمیم افراد برای استفاده از آن تأثیر مثبت میگذارد.
کارشناسان و صاحبنظران در مورد این تأثیر مثبت در مورد سایر فناوریها مانند اینترنت و تبلیغات موبایلی و نیز فناوریهای پزشکی مانند ابزارهای کنترلکنندهی قند خون، مهندسی بافت، و تست ژنتیک اتفاقنظر دارند.
در ارتباط با کاربرد نانو ایمپلنتها در تحقیقات مربوط به رفتار مصرفکننده و یا منابع انسانی پژوهشهای چندانی صورت نگرفته است، اما آنچه باید مورد توجه کسبوکارها و محققین قرار گیرد این است که میان نگرش افراد نسبت به این نانوابزارها و آمادگی آنها برای کاربرد این ایمپلنتها رابطهی معناداری وجود خواهد داشت.
در انتها باید یادآور شویم که نانو ایمپلنتها علاوه بر رصد رفتار مصرفکنندگان به صورت پیوسته و غیرتهاجمی، میتوانند برای ارتقای تواناییهای کارکنان مانند تمرکز، توجه، و حافظه بهکار روند.
* ماهنامه توسعه مهندسی بازار
دنیای دیجیتال امکانات زیادی را در اختیار بازاریابان قرار میدهد، اما باید توجه داشت که به صورت همهجانبه نمیتوان از همه این موقعیتها استفاده کرد، بلکه هر کسبوکاری باید با توجه به نیازهای خود، نسبت به کاربرد ابزارهای دنیای دیجیتال در فعالیتهای بازاریابی خود اقدام کند. برای رسیدن به چنین جایگاهی نیز در درجه اول باید اهداف کسبوکار خود را روشن کنید. با نوشتن این اهداف، مسیر راه شما مشخص خواهد شد و نوع کاربرد و هزینههای احتمالی شما در روند استفاده از بازاریابی دیجیتال مشخص میشود.
تشکیل یک تیم خلاق و نوآور
مدیران بازاریابی افرادی هستند که فرصت کمی دارند و بهشدت مشغول به کار هستند، آنها باید نظارت همهجانبهای بر بازار داشته باشند و در عین حال فرصتهای کسبوکار را شناسایی کنند، طراحی روند تبلیغاتی، راهاندازی کمپینهای بازاریابی و ... نیز از جمله کارهایی محسوب میشوند که این افراد درگیر آنها هستند، بنابراین این یک واقعیت انکارناپذیر است که هیچ مدیر بازاریابی بهتنهایی نمیتواند از عهده وظایف خود بر بیاید، این امر خصوصا در زمینه بازاریابی دیجیتال که دامنه گستردهتری نیز دارد، بیشتر خود را نشان میدهد، بنابراین یکی از مهمترین اصول بازاریابی دیجیتالی، استخدام یک تیم تبلیغاتی کارآمد، متخصص و خلاق است. افراد این تیم باید به خوبی با دنیای دیجیتال و ابزارهای آن آشنایی داشته و به صورتی حرفهای در این رشته آموزش دیده باشند. خصوصا داشتن تحصیلات آکادمیک در کنار تجربه کاری میتواند تیم خلاق و کارآمدی را تشکیل دهد.
جدا کردن مفهوم استراتژی از نوآوری
آنچه در بسیاری از شرکتهای تبلیغاتی اتفاق میافتد، اشتباهی است که حاصل ترکیب دو مفهم استراتژی و نوآوری است، در حالی که این دو کاملا با یکدیگر متفاوت هستند و هر یک نیاز به روشهای خاص خود را دارند. یک کسبوکار موفق در عصر دیجیتال، باید گروه نوآور و خلاق خود را در تیمی جداگانه به کار واگذارد و تیم دیگری را نیز برای تعیین استراتژیهای اصلی شرکت تعیین کند؛ شایان ذکر است که در تعیین استراتژیهای شرکت، باید اهداف کلی کسبوکار را در نظر داشته و در نهایت راهکارهای تیم خلاقیت را متناسب با آنها به کار گیرد.
بنابراین آنچه در تعریف استراتژی مهم است، در وهله اول خلاقیت و نوآوری نیست، بلکه هماهنگی با اهداف است، به این معنا که بعد از تعیین استراتژیهاست که باید به دنبال یافتن نکات خلاقانه باشیم، البته خلاقیتهایی که در راستای اهداف و استراتژیهای تعریف شده باشند.
وبسایت شنبه: ثبت خاطرهها، خصوصا فعالیتهای مهم و اجتماعی کودکان، همیشه برای والدین اهمیت داشته است، به گونهای که همه پدر و مادرها سعی میکنند از اتفاقات مهم کودکانشان مانند رفتن به مدرسه، تولد، شرکت در جشنها و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و ... عکس و فیلم تهیه کنند. از جمله جدیدترین آگهیهای تبلیغاتی که برند اپل برای معرفی گوشی هوشمند آیفون ۷ خود ارائه داده، تهیه یک ویدئوی تبلیغاتی است که در آن گروهی از کودکان به اجرای نمایش رومئو و ژولیت پرداختهاند.
اپل با تأکید بر این احساس والدین، مبنی بر ثبت لحظات تأثیرگذار زندگی کودکانشان، اقدام به ساختن یک کلیپ کوتاه از نمایش کودکان کرده است که در آن پدر یکی از این کودکان نیز در حال ثبت این نمایش از طریق گوشی خود است. توجه برند اپل به این نیاز درونی والدین و احساسی که از ثبت موفقیت فرزندان خود دارند، در این کلیپ تبلیغاتی به خوبی احساس میشود و این احساس، دقیقا همان چیزی است که سازندگان این ویدئو به دنبال آن بودند؛ یعنی تشویق والدین برای تهیه سری جدید آیفون ۷ و ثبت لحظات شیرین زندگی خود از طریق آن.
نحوه اجرای این ویدئوی تبلیغاتی یکی از شگردهای خلاقانه برای معرفی محصول جدید اپل به شمار میرود، در درجه اول انتخاب کودکان برای اجرای این نمایشنامه، مفاهیمی مانند صداقت و درستکاری را به ذهن مخاطبان متبادر میکند، چراکه کودکان همیشه با راستی و صداقت برای ما شناخته شدهاند و هیچگونه فریبکاریای در روایت آنها احساس نمیشود. در روند این آگهی سیثانیهای متوجه میشویم که در حال تماشای این نمایش در قاب گوشی آیفون ۷ هستیم.
در صحنه آخر ویدئو، پدری را میبینیم که با گوشی مذکور از نمایش دختر خود در حال فیلمبرداری است، در واقع اینطور احساس میشود که بازی این دختربچه در صفحه این گوشی، تبدیل به یک تجربه سینمایی ارزشمند برای پدر او شده که با افتخار و خوشحالی به تماشای آن نشسته است.
شروع این نمایش به حدی واقعی و تأثیرگذار است که در درجه اول نمیتوان اینطور تصور کرد که آن را در قاب یک گوشی به تماشا نشستهایم.
کیفیت تصویر، واقعنمایی صحنهها و گستردگی فضایی که به نمایش درمیآید، این حس را به بیننده منتقل میکنند که این نمایش را در صفحه سینما و یا تلویزیون میبینند، نه در صفحه نمایش یک گوشی؛ بنابراین میتوان اینطور نتیجه گرفت که کیفیت نمایش و واقعنمایی آن، تبلیغی موفق و تأثیرگذار از آیفون ۷ است که به صورت ناخودآگاه کیفیت دوربین و صفحه نمایش آن را به مخاطب گوشزد میکند.