بازاریابی زمانی مفید است که به یک نیاز پاسخ دهد. ساده بنظر میرسد، اما برخی از نیازها را به سختی میتوان پاسخ داد. مانند هر مصرفکننده دیگری، نیازهای من نیز در هر روز تکامل پیدا میکند، حتی ممکن است هر دقیقه تغییر کند. من تبلیغاتی که به خوبی هدف یابی نشده و پیامهای بیربط به خود را تحمل نمیکنم.
این مرحله جدیدی بوده و آن را میتوان بازاریابی ۳ نام نهاد. بازاریابی ۱ اوایل قرن بیستم بود که تنها فروختن کالا به کسانی که به آن نیاز داشتند را شامل میشد. بازاریابی ۲ از دهه ۱۹۵۰ میلادی آغاز شد و در این مرحله، تبلیغات نقش عمدهای داشت. یادگیری ماشین به بازاریابها کمک میکند تا از این مدل عبور کرده و به هدف اصلی بازاریابی برگردند.
بازاریابی ۱: تامین نیازهایی که کاربر عنوان کرده است.
بازاریابی ۲: ایجاد نیاز و سپس پاسخ دادن به آنها
بازاریابی ۳: ماشینها نیازها را آنالیز کرده و سپس به آنها پاسخ میدهند.
بازاریابی ۳ از یادگیری ماشین استفاده کرده تا بتواند کالا و کاربر را سریعتر و دقیقتر تطبیق دهد. این کار پیش از آن صورت میگیرد که کاربر نیاز خود را به صورت علنی اعلام کرده باشد. ماشینهای با استفاده از دادههای واقعی، قادر خواهند بود که نیازها و رفتار کاربران را پیشبینی کنند. به این ترتیب، بازاریابها نیازی ندارند که روند دقیق را در دادههای زیاد تشخیص داده یا قوانینی که بر رفتار کاربران حاکم است را تشخیص دهند. به عبارت دیگر، یادیگری ماشین نقش بازاریابها را از دستکاری نیاز کاربران به پاسخ دادن دقیق با آنها تغییر داده است.
به عنوان مثال یک فروشنده BMW را در نظر بگیرید که قصد دارد یک مدل خاص را بفروشد. این فروشنده میتواند علایم افرادی که یک ماشین سری ۵ را قبلا خریداری کردهاند، شناسایی کنند. به عنوان مثال، این خریداران در مورد آئودی A6 و مرسدس E Class نیز تحقیق کردهاند. خریداران همچنین در مورد میزان مصرف بنزین نیز تحقیق کردهاند و ویژگیهای مشترکی داشتهاند. حال فرض کنید که کسی میخواهد BMW سری ۵ بخرد و دوستی دارد که قبلا این ماشین را خریده است. این شخص عبارت BMW 5 Series را جستجو کرده و نمایندگیهایی که تا فاصله ۱۰ مایلی قرار دارند، نشان داده میشود. سپس این شخص دقیقا به نمایندگی هدایت شده که دوستش نیز ماشن خود را از آنجا خریده است. سپس برنامه فردی را به کار معرفی میکند که سال پیش همین ماشین را به دوست او فروخته است و این دو میتوانند در مورد خرید جدید صحبت کنند.
فرصتهای زیادی برای پیشبینی نحوه تعامل آنلاین و آفلاین وجود دارد. گوگل، اپل، فیسبوک و آمازون سرمایهگذاری زیادی بر روی تشخیص صدا و پردازش زبان طبیعی دارند. آمازون حتی سعی دارد به الکسا یاد دهد که پاسخهای عاطفیتری داشته باشد. صدا برای اینکه بازاریابها با استفاده از یادگیری ماشین تجربه کاربری ایجاد کنند، حیاتی است. حتی اگر ماشینها بتوانند پیشنهادهایی دقیق داشته باشند، بازهم کاربران به مکالمه نیاز دارند. کاربران شاید دوست داشته باشند با استفاده از الکسا پیتزا سفارش دهند، اما سفارش ماشین نیاز به صحبت و گفتگوی بیشتری دارد.
نقش ماشینها این خواهد بود که بین رفتار کاربران و خواسته نهایی آنها، ارتباط پیدا کنند. نقش بازاریاب این است که تشخیص دهد که چه چیزی را میتوان اتوماتیک کرد. بازاریابی ۴، نیازهای بیانشده و بیاننشده کاربر را پاسخ میدهد.
ما به سمت دنیایی حرکت میکنیم که یادگیری ماشین بیشتر تعامل بین برندها و مشتریان را بر عهده دارد. این تضادی با تجربه اصیل و ارتباطات انسانی ندارد. بازاریابی فراگیر و مبتنی بر داده خواهد بود.
منبع : آی تی رسان
چگونه بر مشکلات بازاریابی در شبکههای اجتماعی غلبه کنیم؟
در هر حرفهای که باشید چالشهایی بر سر راه شما خواهد بود که حل کردن آنها نیازمند وقت و تخصص است، بازاریابی در شبکههای اجتماعی نیز چالش برانگیز است و برای حل هر چالشی باید استراتژی مناسب و اصولی مخصوصی را انتخاب کنید.
به گزارش آلامتوو به نقل از وبسایت چطور؛ امروزه حدود ۲ میلیارد و ۳۰۷ میلیون نفر به طور فعال از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند و این عدد تقریبا معادل یک سوم کل جمعیت جهان است. به عنوان بازاریابِ شبکهها و رسانههای اجتماعی، در صورتی که بتوانیم با تنها ۰٫۰۰۰۰۰۱ درصد (۱ در میلیونیم) از این افراد ارتباط برقرار کنیم، فوقالعاده عمل کرده و بسیار خوششانس بودهایم. هر پُست شرکتها و برندهای بزرگ جهان در توییتر، فیس بوک و یا اینستاگرام بارها و بارها به اشتراک گذاشته میشود، چندین هزار کاربر در رابطه با هر کدام از این پستها نظر میدهند و میلیونها کاربر این پستها را میپسندند. به نظر میرسد شرکتها و برندهای بزرگ جهان تمام رازهای استفاده از شبکههای اجتماعی را میدانند و با مشاهدهی این اتفاقات این سوال در ذهن ما بیپاسخ میماند که: «چه اشتباهاتی در بازاریابی از طریق شبکههای اجتماعی مرتکب میشویم؟»
ما بارها و بارها شرایط مختلف را آزمایش کرده، مرتکب اشتباهات مختلف شدهایم و از هر کدام از اینها تجربیات جدیدی کسب کردهایم. در ادامه راهکارهایی را برای حل ۱۰ مورد از مهمترین چالشهای پیش رو در بازاریابی از طریق شبکههای اجتماعی ارائه میکنیم.
در طول سالهای گذشته تعریفی که کاربران از فرد تاثیرگذار در شبکههای اجتماعی دارند، دستخوش تغییرات زیادی شده است و یکی از مهمترین چالشهایی که فعالان بازاریابی در شبکههای اجتماعی در این دوران با آن مواجهاند، برقراری ارتباطی عمیق در سطح فردی و شخصی با کاربران این شبکهها است. این ارتباط باعث میشود برند شما بیشتر مورد توجه کاربران قرار بگیرد.
با استفاده از ابزارهای رایگان و یا ارزانقیمت با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنید. به نظرات و ایمیلهای آنها پاسخ دهید، نام کاربری آنها را منشن (mention) کنید، به تمام نظرات آنها در توئیتر پاسخ دهید و… . در تمام شبکههای اجتماعیِ ممکن فعال باشید، نظرات کاربران در آنها را ببینید و به همهی آنها پاسخ مناسب بدهید. میتوانید سوالی از آنها بپرسید، آنها را به مطالعهی مقاله و پُست دیگری تشویق کنید، به آنها پیشنهاد کمک و همکاری ارائه کنید و به سوالاتشان پاسخ دهید. همهی این راهکارهای ساده ارتباط شما را با کاربران و مخاطبانتان عمیقتر خواهد کرد.
میتوانید گروههایی در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک یا لینکداین (LinkedIn) ایجاد کنید و یا حتی وبسایت ارتباطی مخصوص خودتان را راه بیندازید، مثل inbound.org و GrowthHackers. این کار این امکان را برای شما فراهم میکند تا نسبت به مخاطبانتان متعهدتر باشید و به آنها برای ابراز احساسات و نظراتشان فرصت بدهید. این کار به مخاطبانتان نیز کمک میکند با افراد همفکر خود آشنا شوند و با آنها ارتباط برقرار کنند.
اغلب ما اهداف خود از بازاریابی در شبکههای اجتماعی را به خوبی میدانیم، اما بدون داشتن استراتژی مشخص برای این کار، هیچ برنامهی واضحی برای رسیدن به این اهداف در دست نخواهیم داشت و عملا نمیتوانیم به این اهداف دست پیدا کنیم.
استراتژی بازاریابی را به عنوان مسیری برای رسیدن به اهدافتان ببینید. مسلماً در طول مسیر میتوانید بارها بایستید و از مکانهای دیدنی بازدید کنید (تجربه کسب کنید)، اما بخواهید هر چه زودتر به مسیر اصلی برگردید و به سمت اهدافتان حرکت کنید. پس باید تلاش کنید بهترین مسیر ممکن را برای این کار انتخاب کنید.
لازم نیست زمان زیادی را صرف انتخاب استراتژی مورد نظر خود کنید. توجه به سه نکتهی زیر میتواند مسیر شما را تا اندازهی زیادی مشخص کند:
تعداد افرادی که بدون پرداخت هزینهی تبلیغاتی پستهای شما در صفحات شخصیتان را میبینند، از سال ۲۰۱۲ تا کنون کاهش چشمگیری پیدا کرده است و این موضوع بسیاری از مدیران حوزهی فضای مجازی را وادار به تکاپو برای یافتن راهحلهای جدیدی کرده است. اگر افزایش تعداد این افراد ممکن نیست، باید به دنبال راهحل دیگری باشیم.
اگر میخواهید به عنوان یک بازاریاب با این چالش مواجه شوید، باید فرصتهای پیش رویتان را در نظر بگیرید. فرصتی که این پدیده در اختیار شما قرار میدهد، تعداد افرادی است که «با صرف هزینههای تبلیغاتی» پُستهای شما را میبینند.
شما میتوانید با پرداخت مبلغ کمی – حتی اگر فقط ۵ دلار پول دارید! – پستهای خود در شبکههای اجتماعی را در معرض دید هزاران کاربر جدید قرار دهید و به این ترتیب افراد بسیار بیشتری محتوایی را که مدتها برای تولید آن تلاش کردهاید مطالعه میکنند. به مطالبی که جذابیت بالایی دارند اما تعداد دفعات مطالعهی آنها پایین است توجه کنید. هر چقدر تعداد دفعات بازدید از این مطالب بالاتر برود، در کارتان موفقتر عمل کردهاید.
میتوانید از طریق درک رفتار مخاطبان خود در شبکههای اجتماعی مثل توئیتر و فیسبوک (Facebook and Twitter Audience Insights) اطلاعات بیشتری در خصوص آنها به دست بیاورید و وجه شخصیتی جدیدی در تبلیغات آنلاین خلق کنید. زمانی که اطلاعات بیشتری در خصوص شخصیت مخاطبان خود به دست بیاورید، میتوانید تبلیغات بسیار هدفمندی ایجاد کنید که بارها توسط مخاطبانتان به اشتراک گذاشته شود.
همهی ما این موضوع را به خوبی میدانیم که مدیریت شبکههای اجتماعی کاری بسیار زمانبر است و حتی میتواند یک کار تمام وقت تلقی شود. به همین خاطر، حفظ خلاقیت و اصالت یکی از مهمترین چالشهایی است که فعالان شبکههای اجتماعی باید با آن مواجه شوند.
به نظر میرسد فهرست کارهای روزمرهی مدیران رسانههای اجتماعی تا بینهایت به همین شکل ادامه دارد: انتخاب، تولید، زمانبندی، مشاهده، پاسخ، به روز رسانی و استفادهی مجدد از محتوا در شبکههای اجتماعی مختلف. به همین دلیل این افراد باید روشهای سادهای برای استفادهی بهینه از زمان بیاموزند.
در کنار روشهای معمول تولید و انتخاب محتوا مثل بررسی صفحات فیسبوک و زیر و رو کردن Buzzsumo و Quora برای یافتن محتوای جدید، روشهای سریعتری برای این کار وجود دارند که همین امروز میتوانید آنها را امتحان کنید.
برای تولید این تصویر، اطلاعات و آمار را از طریق اینترنت جمعآوری کردیم و آنها را به شکل گرافیکی نمایش دادیم. این کار فقط ۳۰ دقیقه طول کشید!
برخی از برندها برای اینکه در میان حجم زیاد محتوای تولید شده در شبکههای اجتماعی صدای خود را به گوش مخاطبانشان برسانند، هر روز پستهای بیشتری منتشر میکنند. این تکنیک ممکن است در بعضی موارد مناسب باشد، اما بیشتر اوقات موجب رنجش و عصبانیت مخاطبان شما خواهد شد.
The Next Web با توجه به حجم عظیم محتوایی که هر روز تولید میکند، روزانه بین ۳۰ تا ۴۰ پست در فیسبوک منتشر میکند، اما این کار برای بسیاری از شرکتها و کسبوکارهایی که محتوای کمتری تولید میکنند عملا امکانپذیر نیست.
همان طور که در منشور بازاریابی ما بیان شده است، بهترین راه برای مواجهه با این چالش این است که «هر محتوایی را – هر پُست فیسبوک، هر توئیت، هر CTA و هر ایمیل خود را – با نهایت دقت و توجه در شبکههای اجتماعی منتشر کنید.»
مخاطبان شما در شبکههای اجتماعی به طور طبیعی در صورتی برند شما را دنبال میکنند که مطالب بهتری منتشر کنید و نه الزاما مطالب بیشتر. به عنوان یک بازاریاب، وقتی محتوای جدیدی برای وبلاگ خود آماده میکنید، تصویر گرافیکیای برای رسانههای مجازی تولید میکنید و یا انجمنی (forum) برای ارتباط با مخاطبانتان ایجاد میکنید، باید در نظر داشته باشید که: « همه چیز حائز اهمیت است.»
اگر محتوای خوب و مفیدی برای وبلاگ و شبکههای اجتماعی خود تولید کنید و آنها را به اشتراک بگذارید، کاربران این شبکهها حتما این مطالب را دنبال خواهند کرد. این طور نیست؟
همانطور که اغلب فعالان بازاریابی به خوبی میدانند، در بسیاری موارد این اتفاق رخ نمیدهد. ایجاد ارتباط با برندهای مشهور و افراد تاثیرگذار، جلب توجه کاربران و… به مسئلهی بسیار مهمی در شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. اما خبر خوب اینجا است که اگر افراد کمی که از مطالب شما بازدید میکنند، از آنها لذت میبرند، احتمالا سایر کاربران فضای مجازی نیز از آنها لذت خواهند برد و مسئلهی اصلی رساندن این مطالب به دست آنها است.
«اثر مُرکب» (compound effect)، همانند حوزهی سرمایهگذاری در اینجا نیز کارساز است. فرض کنید صد نفر از دوستانِ هر کاربرِ توئیتر، او را در این شبکه دنبال کنند و هر کدام از این افراد نیز صد دوست داشته باشند که آنها را دنبال میکنند. اگر تنها ۵ درصد این افراد مطالب شما را به اشتراک بگذارند، به موفقیت چشمگیری دست پیدا کردهاید و افراد زیادی مطالب شما را مطالعه کرده و از آنها تاثیر پذیرفتهاند.
نکتهی اصلی اینجا است که باید به جای دست روی دست گذاشتن و منتظر ماندن، به طور پیوسته مطالب خود را با کسانی که فکر میکنید از آنها لذت میبرند به اشتراک بگذارید. برای شروع این ایدهها را در مد نظر قرار دهید:
یکی از چالشبرانگیزترین مواردی که در شبکههای اجتماعی با آن مواجه هستیم، پدیدهایست که مایلم آن را «حفرهی خلاقیت» بنامم. حفرهی خلاقیت زمانی ایجاد میشود که فعالان شبکههای اجتماعی از راهحلی برای انتشار مطالب خود در این شبکهها استفاده میکنند و پاسخ مناسبی دریافت میکنند، اما در ادامهی مسیر بارها و بارها مجددا از همین تکنیک استفاده میکنند، در حالیکه نتیجهی مفیدی از این تلاش آنها حاصل نمیشود.
پست مطالب وبلاگ در فیسبوک، پست نقل قولها در اینستاگرام، و ارجاع دادن به مطالبتان در توئیتر مثالهایی از فعالیتهایی مفید در شبکههای اجتماعی هستند که میتوانند بسیار خلاقانهتر از حالت معمول انجام شوند.
پیش از این که هر مطلبی را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارید، این سوالات را از خودتان بپرسید: «آیا اگر مخاطب این مطلب بودم، تمایل داشتم آن را بخوانم، در مورد آن نظر بدهم و یا آن را به اشتراک بگذارم؟» اگر پاسختان «نه» است، احتمالا باید در انتشار این مطلب تجدید نظر کنید!
چندی پیش نیویورک تایمز (New York Times) مقالهی فوقالعادهای با عنوان روانشناسی به اشتراک گذاری (Psychology of Sharing) منتشر کرد. جان کلام این مقاله این بود که روابط مهمترین عامل به اشتراکگذاری مطالب در این شبکههاست. ۴۹٪ افراد مورد بررسی در این مطالعه گفته بودند که با هدف «ارائهی محتوای ارزشمند و سرگرمکننده به دیگران» مطالب را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند.
جف بولاس (Jeff Bullas) مقالهای با عنوان «۱۰ راهحل برای تولید محتوای مُسری» منتشر کرده و در آن ایدههای جذابی را مطرح میکند، از جمله:
چند نفر از ما تا به حال از اطلاعات، آمار و دادههای مربوط به شبکههای اجتماعی برای توسعهی استراتژی خود در فضای مجازی استفاده کردهایم؟ در گذشته این اطلاعات به ندرت یافت میشدند و درک آنها کار بسیار مشکلی بود و به همین دلیل استفادهی چندانی نداشتند، اما امروزه ابزارهای زیادی برای دسترسی سریع و آسان به این اطلاعات فراهم شده است که فعالان بازاریابی در فضای مجازی میتوانند از آنها برای بهبود کیفیت کار خود استفاده کنند.
برای شروع یک فایل اکسل (Excel) ایجاد کنید. در سمت چپ آن، نام تمام شبکههای اجتماعیای که از آنها استفاده میکنید و در قسمت بالا آمار و ارقامی را که تمایل دارید بررسی کنید، بنویسید.
بررسی هفتگی و ماهانه این آمارها به درک کارایی یا عدم کارایی استراتژیای که در این شبکهها به کار میگیریم کمک زیادی میکند. با کمک این اطلاعات میتوانیم روشهای مختلف را به کار بگیریم، خیلی سریع نتایج آنها را مشاهده کنیم و در صورت لزوم استراتژیمان را تغییر دهیم.
انتقال مطالب در قالب تصویر و گرافیک، پس از ارتقای کیفیت مطالب، دومین عامل تاثیرگذار در موفقیت در شبکههای اجتماعی است. اما تولید محتوای گرافیکیِ مناسب بسیار زمانبر است و به مهارت بالایی احتیاج دارد و همین موضوع تولید این نوع محتوا را بسیار دشوار کرده است.
جالب است بدانید که احتمال بازنشر یک مطلب گرافیکی در فضای مجازی، ۴۰ برابر بیشتر از احتمال بازنشر سایر انواع مطالب است.
دو منبع اصلی مورد استفادهی ما برای تامین محتوای گرافیکی، تصاویرِ باکیفیت موجود در اینترنت و تصاویری است که توسط اعضای تیممان تولید میشود.
برای مشاهدهی فهرستی از سایتهایی که تصاویر با کیفیتی در اختیار شما قرار میدهند، میتوانید به این مقاله مراجعه کنید. پیشنهاد ما برای عکسهای اصلی Pablo و Canva هستند. کارایی ساده و جذاب و امکاناتی که در اختیار شما قرار میدهند به شما کمک خواهند کرد تصاویر مورد نظر خود برای استفاده در شبکههای اجتماعی مختلف را تولید کنید.
در هنگام طراحی تصاویر مورد نیاز خود، به این قوانین ساده توجه کنید:
یکی از باورهایی که در خصوص فعالیت در شبکههای اجتماعی وجود دارد این است که راهحل ساده و سریعی (مثل کیمیا!) برای پیشرفت و موفقیت در این شبکهها وجود دارد، اما واقعیت این است که برای افزایش محبوبیت و تاثیرگذاری برند خود در این شبکهها، تلاش بسیار زیادی لازم است. رشد و توسعه تحت تاثیر عوامل زیادی است، اما تمرکز بر مواردی که بیشترین تاثیر را بر این روند میگذارند یکی از مهمترین چالشهای پیش روی شما در بازاریابی از طریق شبکههای اجتماعی است.
توجه به تاکتیکها در مرحلهی ابتدایی، درست مثل این است که دسر خود را پیش از غذای اصلی بخورید. شما به روندی برای توسعه احتیاج دارید که توسعهپذیر، قابل پیشبینی و تکرارپذیر باشد.
-برایان بالفور
برایان بالفور (Brian Balfour) معتقد است اغلب فعالان بازاریابی در گام اول به جای ایجاد یک «روند توسعه»، بر تاکتیکها تمرکز میکنند.
مهمترین کاری که لازم است انجام دهید این است که روند مشخصی برای توسعه داشته باشید و تحت هر شرایطی به آن پایبند بمانید. به شبکههای اجتماعیای که در آنها فعالیت میکنید، مخاطبانتان و وضعیت شرکت و برند خود توجه کنید و با استفاده از دانستههایتان تغییرات استراتژیک مورد نظر خود را اعمال کنید.
شما تا به حال با چه چالشهایی در زمینهی بازاریابی در شبکههای اجتماعی مواجه شدهاید؟
وبسایت بازده: بسیاری از مدیران بنا به ماهیت شغل و حرفهشان نمیتوانند از روشهای پرهزینهی بازاریابی و تبلیغاتی برای معرفی شرکت خود و محصولاتشان استفاده کنند.
مشتریان کارتهایی را میخوانند که کوتاه و خلاصـه باشد. یک آگهی کوچک روی یک کارت پستال میتواند بازدیدکنندگان زیـادی را به وبسـایت شما بیاورد و این خـود میتـواند باعث افـزایش فـروش شـود. هزینهی این کار معمولاً زیاد نیست.
اگر متن آگهی شما عوض نشود مشتریان شما خسته میشوند، البته خود شما هم از این تکرار خسته خواهید شـد. بـازاریابی میتواند مفرح باشد اگر از مزیتهای اسـتفاده از روشهای متنوع بازاریابی برای برقراری ارتباط با مشتریان خود استفاده کنیـد.
۳. به مشتریان برای یافتن محصولات و خدمات مناسب کمک کنید.
اگر میخواهید برای مشتری خـود بروشـور معرفی محصولات بفرستید، میتوانید بروشور یا کارت محصول یا خدماتی را بفرستید که فکر میکنید برای مشتری شما مفید است. این کار میتواند به مشتری شما در یافتن محصولات مناسب کمک زیادی بکند و مشتری شما را راضی نگه دارد. اگر نگران فروش محصول خود هستید، میتوانید قبل از این کار با تولید کنندهی آن محصول هماهنگی کنید و از این فرصت استفاده کنید. مثلاً درصدی از فروش را برای خود در نظر بگیرید یا اینکه تخفیف خاصی را برای مشتری خود از فروشنده بگیرید.
سعی کنید سفارشهای خاصی را در هر مکالمهی تلفنی، به مشتری ارائه کنید. به عنوان مثال میتوانید بگویید روز بخیر؛ من … هستم. از من دربارهی خدمـات جدید سؤال کنید. با این پیام، تلفنکننده با دریافت پیام، علاقهمند میشود یا ناگزیر است که از شما در مورد این خدمات سؤال کند.
برای استفاده از این روش مطمئن شوید که پیام شما برای مشتریان جذاب باشد. اگر مشتری شما از راه دور تماس میگیرد، با ارائه آگهیهای طولانی، وقت و پول مشتری خود را به هدر ندهید.
سعی کنید در تمام نامههایی که برای مشتری خود میفرستید، از دستنوشته و یا مُهرهای مخصوص یا برچسبهای خاص استفاده کنید. توجه داشته باشید که دست نوشتهی روی نامه در اولین بار که نامه دیده میشود خوانده میشوند. به خاطر داشته باشید این نوشتهها در صـورتی بـه طـور کـامل خوانـده میشوند که خلاصه و کوتاه باشند به طوریکه بیننده بتواند آن را درکمتر از ده ثانیه بخواند.
۶. یک پیشنهاد فروش برای مشتری خود بفرستید که تازه از شما خرید کرده است.
اگر به عنوان مثال مشتری شما لباسی از شما خریده است، میتوانید نامهای برای او بفرستید و ضمن تشکر از خرید قبلی به اطلاع او برسانید که برای خـرید بعـدی به طـور مثال از تخفیف ۲۰ درصدی برخوردار است. برای اینکه بتوانید این پیشنهاد را به فروش نزدیک کنید، برای پیشنهاد خود زمان تعیین کنید.
آیا میدانید هزینهی فروش به یک مشتری جدید شش برابر بیشتر از فروش به مشتری قدیمی است؟ شما با استفاده از خبرنامه میتوانید بازاریابی را بر روی مشتریان قدیمی خود متمرکز کنید. اگر هزینهی خبرنامهی چاپی برای شما زیاد است، میتوانید با استفاده از پست الکترونیک این کار را با هزینهی بسیار پایینی انجام دهید. در خبرنامه میتوانید همیشه پیشنهاد فروش ویژهای را به مشتری قبلی خود ارائه کنید.
اگر فکر میکنید به تنهایی قـادر بـه تحـمل هزینهی بـازاریابی نیستید، به دنبال شریکی باشیدکه محصول او هم مناسب مشتری شماست یا اینکه محصـولات شـما مکمل یکدیگرند. با ارائهی طرح بازاریابی مشترک میتوانید در هزینههای بازاریابی صرفهجویی کنید. علاوه بر این، با این روش خدمات بهتری را هم به مشتریان خود ارائه میکنید.
این کار هزینهی زیادی برای شما ندارد و شما از نتیجهی کار قطعاً متعجب خواهید شد که ببینید این پیشنهادهای شما به دست چه افرادی میرسد و سفارش خرید به شما میدهند.
اگر فکر میکنید به تنهایی قادر به تحمل هزینهی بازاریابی نیستید، به دنبال شریکی باشیدکه محصول او هم مناسب مشتری شماست یا اینکه محصولات شما مکمل یکدیگرند.
توصیه طلایی : روش های بازاریابی خود را مرتب عوض کنید و در استفاده از این روشها خلاق باشید.
کسی که در صنعت بازاریابی و برندسازی فعالیت میکند باید با تاثیر هر رنگ در جلب نظر کاربران آشنا باشد چراکه رنگها ابزارهای قدرتمندی در زمینه روانشناسی هستند.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ روانشناسی رنگ ها در بازاریابی و برندسازی امروزه به موضوع مهم و قابل بحث در تمام شرکت ها تبدیل شده است. روانشناسی و بازاریابی دو مقولهای هستند که همیشه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. یک روانشناس لزوما یک بازاریاب نیست ولی یک بازاریاب همیشه آموزههای روانشناسی را در تصمیمهای بازاریابیاش لحاظ میکند. بازاریابی حساب و کتاب سرانگشتی ندارد. بازاریابی مستلزم پژوهشهای دقیق در مورد نیازها، خواستهها، علایق، و اولویتهای مشتریان است. یکی از این پژوهشهای روانشناختی تاثیر رنگهای مختلف را بر ذهن مشتریان اثبات کرده است.
رنگ در هر جنبه از فرآیند برندسازی و تبلیغات حضور موثر دارد. خواه در لوگویتان باشد، یا برچسب محصول، نشان و مهر، یا تبلیغات. رنگ یکی از مهمترین جنبهّهایی است که به برندتان شخصیت میبخشد و در ترفیع و حفظ جایگاه آن به شما کمک میکند بنابراین به موضوع روانشناسی رنگ ها در بازاریابی و برندسازی توجه ویژه ای داشته باشید.
همچنین بخوانید: روانشناسی رنگ در طراحی سایت
رنگ به عنوان یک پیام خاموش برای مشتری عمل میکند. اگر کسب و کارتان دارای یک رنگ خاص باشد، مشتری آن را به عنوان نشانی از مشخصههای خاص کسب و کارتان میپندارد. اگرچه این پندار برای همهی افراد یکسان نیست. هر فرد بسته به تجربههای شخصی، گذشته، نوع تربیت، جامعه، مذهب، و غیره برداشتی متفاوت از رنگهای متفاوت دارد. با این حال، هر روز بیش از پیش دنیا به سمت جهانی شدن پیش میرود، از این رو برخی ویژگیهای فرضی و ثابتی از رنگهای خاص به وجود آمدهاند که از آنها میتوان برای ایجاد شخصیت استاندارد برای یک برند استفاده کرد.
روانشناسی رنگ ها در بازاریابی و برندسازی : بررسی ۹ رنگ مهم
رنگ قرمز پرانرژی، تهاجمی و در عین حال پر از هیجان است؛ قرمز رنگ قدرتمندی است. این رنگ بیشترین طول موج را دارد، و دارای ویژگی خاصی است که باعث میشود خود را نزدیکتر از آنچه واقعا هست، به شما نشان دهد.
قرمز نشاندهندهی
قرمز یک رنگ مادی و جسمانی است؛ تحرک و هیجانی در سراسر بدن ایجاد میکند. این رنگ وادارمان میکند بایستیم و آن را نگاه کنیم.
تقریبا همهی شرکتها در هر صنفی از رنگ قرمز در فعالیتهای بازاریابیشان استفاده میکنند.
کوکاکولا در آغاز راه باید خود را در میان رقبا برجستهتر نشان میداد، از این رو در فرآیند برندسازی خود از رنگ قرمز استفاده کرد. هر چیزی که با قرمز رنگآمیزی شود از دیگران متمایز میشود. قرمز رنگ کاملی است که کوکاکولا در همان آغاز، آن را برای ایجاد شور و هیجان در لوگوی خود به کار برد.
فانسکول یک شرکت تولیدکنندهی اسباببازی است که در لوگوی خود از رنگ قرمز استفاده کرده است؛ و با این کار میخواهد عشق را گسترش دهد!
از آنجا که این رنگ دارای ویژگی است که باعث میشود آن را نزدیکتر از فاصلهی واقعیتان مشاهده کنید، برای جملههای تحریککنندهای نظیر ”همین الان سفارش دهید” یا “اینجا را کلیک کنید” بسیار مناسب است.
آبی درست مثل آسمان، پهناور و گسترده است. آبی رنگ خرد و عقل است، و درست برخلاف قرمز، ذهن را آرام میکند. آبی واقعا متضاد قرمز است؛ و دارای ویژگی است که باعث میشود دورتر از فاصلهی واقعیاش مشاهده شود.
آبی نشاندهندهی
آبی آرامش است. ذهنتان را آرام میکند. این رنگ با آگاهی و هوش در ارتباط است.
آبی مثل قرمز یک رنگ همهکاره است. ولی استفاده از آن، بیشتر در شرکتهای بزرگ فناوری اطلاعات رواج دارد. فیسبوک آبی است. آیبیام یک شرکت بزرگ آبیرنگ است. سامسونگ، اچپی، دِل و غیره، هر یک در لوگویشان به نوعی از رنگ آبی استفاده کردهاند.
رنگ خورشید. زرد یعنی شادی. زرد رنگ قدرتمندی است که القاکنندهی اعتماد به نفس، عزت نفس، و دیگر هیجانهای مثبت است.
زرد نشاندهندهی
زرد طول موج بلندی دارد و پیش از هر رنگ دیگری دیده میشود.
زرد همچنین رنگ خلاقیت است. شرکتهایی که در زمینهی محصولات مربوط به کودکان فعالیت میکنند بیشتر تمایل دارند از رنگ زرد استفاده کنند.
لوگوی مکدونالد زرد رنگ است؛ و نشان از شادابی و سرزندگی آن دارد.
فِراری نیز روحیهی رقابتیاش را با لوگوی زرد رنگ خود نشان داده است.
رنگ طبیعت؛ سبز نمایندهی تعادل است. درست مثل طبیعت، رنگ صلح و آرامش است.
سبز نشاندهندهی
سبز همچنین یکی از رنگهایی است که بیش از سایر رنگها دور و برمان میبینیم. معمولا آن را با طبیعت مرتبط میدانیم. از این رو، از نظر ما تمام خصوصیتهای طبیعت را دارا است.
لوگوی شبکهی تلویزیونی انیمال پلانت که برنامههای مستند پخش میکند، سبز زنگ است.
صاحبان برند تروپیکانا، برند تولیدکنندهی آب میوه، میخواهند به مشتریان القا کنند محصولاتشان طبیعی است، از این رو لوگوی سبز رنگ برای خود انتخاب کردند.
شرکت اسپاتیفای دارای انواع موسیقی از سراسر دنیا است. این شرکت با انتخاب رنگ سبز میخواهد نشان دهد همه جا هست!
سیاه رنگ قدرتمندی است؛ رنگ کمال، جدیت، و ژرفنگری است.
سیاه نشاندهندهی
سیاه رنگ برازندگی و زیبایی است. در سیاهی هیچ رنگ دیگر نیست. از این رو، این قابلیت را دارد که انرژی را در خود جذب کند. سیاه نشانهی وضوح است.
سیاه رنگ برجستهای نیست. رنگ رکود و پسرفت است. ولی هیچ معنی پنهان و نامفهومی ندارد. سیاه سیاه است. همین مسئله باعث میشود آدمها به آن اعتماد کنند.
معمولا شرکتها و اصناف خاصی رنگ سیاه را به کار میبرند که میخواهند این شعار را به همگان اعلام کنند: “ما همین هستیم”.
نایک، آدیداس، ویکیپدیا و غیره از جمله شرکتهای بزرگی هستند که رنگ سیاه را برای لوگوی خود برگزیدند.
سفید خالص است. سفید از همهی رنگها تشکیل شده است، از این رو معانی فراوانی دارد.
سفید نشاندهندهی
سفید درست مخالف سیاه است. این رنگ بازتاب همه چیز است. سفید نشاندهندهی وضوح و تکامل است. غالبا در طراحی لوگوها، سفید را در کنار سیاه یا رنگهای دیگر استفاده میکنند.
بنفش همزمان قدرت قرمز و هوش و ثبات آبی را دارد. بنفش یک رنگ روحانی است. بنفش آرامشبخش است.
رنگ بنفش نشاندهندهی
بسیاری از شرکتهایی که خود را اصیل و متفاوت نشان دادهاند از رنگ بنفش در لوگوهایشان استفاده کردهاند. برای نمونه میتوان به کدبری، یاهو!، و تاکوبل اشاره کرد و تاثیر روانشناسی رنگ ها در بازاریابی و برندسازی را مشاهده کنید.
نارنجی ترکیبی از قدرت قرمز و اعتماد به نفس زرد است؛ و ترکیب این دو به آدم انگیزه میدهد.
رنگ نارنجی نشاندهندهی
نارنجی رنگ مثبتگرایی است. انگیزه را بالا میبرد، به فضاهای مرده و خستهکننده شادی و خوشی میبخشد، و دیدناش چشمنواز است.
شرکتهای مختلفی که از رنگ نارنجی در لوگویشان استفاده کردهاند، میخواهند پیام یکسانی را به مشتریان ارسال کنند. نیکلودین و فانتا دو شرکتی هستند که با انتخاب رنگ نارنجی برای لوگویشان میخواهند پیام شادی و خوشی را به مشتریان ارسال کنند. وبگاه بلاگر نیز میخواهد کاربراناش از ارسال مطالبشان در این وبگاه احساس راحتی کنند.
قهوهای حامی و پشتیبان است. این رنگ نمایندهی زمین است. رنگ قهوهای تقریبا در همه جا دیده میشود؛ به ویژه در جاهای سفت و محکم. از این رو، معمولا آن را با قدرت و پشتیبانی در ارتباط میدانیم.
رنگ قهوهای نشاندهندهی
قهوهای ترکیبی از قرمز، زرد، و سیاه است. قهوهای قدرت قرمز، گرمای زرد، و جدیت سیاه را با هم ترکیب کرده است. بیشتر وقتها از این رنگ برای محصولات طبیعی استفاده میشود.
امیدواریم راهنمایی های حرفه ای ما در مورد این رنگها به روانشناسی رنگ ها در بازاریابی و برندسازی برای شما کمک زیادی کرده باشد و توجه شما به اهمیت هر رنگ جلب شده باشد.
چه بخواهید فروش محصولات فروشگاه کوچکتان را بیشتر کنید و چه بخواهید صادرات یک برند را افزایش دهید باید تکنیک های بازاریابی را یاد بگیرید و در راستای تبدیل شدن به یک بازاریاب موفق کوشا باشید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ تبدیل شدن به یک بازاریاب موفق چگونه امکانپذیر میشود؟ چه کارهایی باید انجام داد تا به یک بازاریاب موفق تبدیل شویم ؟
با نگاهی اجمالی به صفحه نیازمندیهای روزنامه، آگهی استخدام برای حرفههایی مانند: بازاریاب مدیرفروش، مسئول فروش، کارشناس فروش و… را مشاهده خواهید کرد که همه این عناوین در واقع به یک شغل اطلاق میشود که همان کار بازاریابی است و به این اسامی در ایران مرسوم شده است. برای این که بتوانید در میان انبوهی از این آگهیها گزینه مورد نظر خود را پیدا کنید چند نکته را به طور مختصر بیان میکنم:
شرکتها یا مجموعههایی که متقاضی بازاریاب هستند چند نوع هستند:
الف – شرکتهایی که محصولی را تولید و توزیع میکنند؛ در این شرکتها برای یک یا چند نوع کالا بازاریابی میشود. البته اگر کالایی که قرار است بازاریابی شود دارای برند معتبر و شناخته شدهای باشد کار ساده تر است اما بازاریابی و فروش محصول شرکتهای نوپا که به تازگی وارد بازار شدهاند زمان و انرژی بیشتری میطلبد. البته باید خاطرنشان کنم که به طور معمول شرکتهای نو بنیان سهم بیشتری از مبلغ فروش را به بازاریابها اختصاص میدهند.
ب – برخی شرکتهای دیگر شرکتهای تبلیغاتی هستند که کار ساخت بولتنها و بروشورهای تبلیغاتی و طراحی کاتالوگ و برگزاری سمینار و همایشهای مختلف را بر عهده دارند. در این شرکتها بخشی از فعالیت بازاریابان به صورت بازاریابی تلفنی است.
ج – شرکتهای دیگر شرکتهایی هستند که یک خدمت را به مشتری ارائه میدهند و برای خدمات خود به دنبال مشتری میگردند. کار بازاریابی خدمات این شرکتها مشکل تر است. زیرا در بخش بازاریابی یک کالا، شما با یک سختافزار روبه رو هستید که ملموس و شناخت و پیشبینی عملکرد آن سادهتر است اما معرفی یک خدمت و شناساندن آن به مشتری تا حدی دشوارتر است. مانند برخی خدمات آموزشی، بهداشتی، درمانی و…
چرا که برای شناخت بیشتر آن مشتاق تر خواهید بود و با عشق و علاقه مضاعفی آن را معرفی میکنید.
کارهایی مانند بازاریابی کارهای پر ریسکی هستند که اگرچه درآمد بالایی دارند اما امنیت شغلی کمی دارند پس اگر امنیت شغلی برایتان مهم است برای رفع این مشکل مبلغی را به عنوان درآمد ثابت به کارفرمای خود پیشنهاد کنید و مابقی را میتوانید به صورت درصدی بگیرید.
زیرا متاسفانه امروزه برخی شرکتها بازاریابها را مورد استثمار کاری قرار میدهند. تا حد امکان با افراد و شرکتهای معتبر کار کنید.
در بازاریابی مهمترین گنج شما دادههایی هستند که به صورت اطلاعات در میآیند و بعدها و به صورت مداوم میتوانیداز آنها استفاده کنید.
همیشه با برنامه جلو بروید و برنامهها و نقشههایتان را مکتوب کنید از تغییر نهراسید و از تمامی افراد و موقعیتهای مختلف در محیط کارتان چیزی بیاموزید.
در هر حرفهای که فعالیت داشته باشید مطمئناً نیاز به ترفندهایی برای راحت پیش بردن کارها دارید که البته این ترفندها به سادگی به دست نمیآیند.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ ترفندهای بازاریابی از زبان افراد حرفه ای بازاریابی می تواند درس های آموزنده های برای کسب و کار شما داشته باشد. در این مقاله ۱۰ ترفندهای بازاریابی را که حرفه ای های بازاریابی به آن ها عمل می کنند خواهید شناخت.
بازاریابی مثل خون حیاتی در رگهای هر نوبنیادی (استارتآپ) است – و بدون آن، یک شرکت قطعا سقوط خواهد کرد. بنابراین، در این مقاله برای کارآفرینانی که به دنبال افزایش بهرهوری با ترفندهای ساده هستند، راههایی ارائه میدهیم.
به تازگی از برخی باتجربهترین و باهوشترین چهرههای بازاریابی، در مورد ترفندهای بازاریابی شمارهی یکشان پرسیدهایم. با اینکه آنها موثرترین و کارآمدترین راهحلهایشان را ارائه دادند، ولی از سادگیِ برخی از این راهها شگفتزده شدیم.
در ادامه به ترفندهای بازاریابی برتری اشاره میکنیم که توسط کارشناسان حرفهای در حوزهی بازاریابی عنوان شدهاند.
رسانههای اجتماعی:
“محتوای رسانههای اجتماعیتان را افزایش دهید. روز به روز پیامهای کسب و کارها سختتر از گذشته به گوش مخاطبان میرسد. بر اساس آخرین تخمینها، فیسبوک تنها ۶ درصد محتوای کسب و کاری به کاربران خود ارائه میکند. بنابراین، برای دیده شدن محتوایتان پول خرج کنید. اگر صفحهتان بیش از ۱۰۰ لایک داشته باشد، گزینهی ‘boost’ در پایین هر یک از مطالبتان ظاهر میشود. از آن استفاده کنید. با پرداخت کمتر از ۳۰ دلار، میتوانید پیامتان را به هزاران کاربر متفاوت ارسال کنید.” –راب ولمن، مدیرعامل Social۵
“تبلیغات فیسبوکی میتواند ارزانترین خدمات بازاریابی برخط (آنلاین) مربوط به پرداخت به ازای مشاهده را برایتان فراهم کند؛ و البته میتوانید کارآمدی این تبلیغات را در فضای واقعی بیازمایید. با استفاده از ابزار “تکثیر” در ویرایشگر قدرتمند فیسبوک صدها تبلیغ بازرگانی بسازید و به ازای هر تبلیغ یکی از عناصر تبلیغاتی را تغییر دهید. با تخصیص بودجهای اندک و بدون پرداخت هزینههای گزاف، به سرعت میتوانید ببینید کدام تبلیغات برایتان موثر است و کدامیک به دردتان نمیخورد. آنهایی را که به دردتان میخورند، دو برابر و بقیه را حذف کنید. – کایل ایوینز، بنیانگذار Envolve Agency
“فقط مطالب مربوط به شرکت خودتان را توییت نکنید. به توییتهای شرکتهای دیگر، مشتریان، و پیشگامان فکری بازار واکنش نشان دهید و در آنجا نیز فعالیت کنید. توییتهایشان را ریتوییت و نظرات خود را نیز به آنها اضافه کنید. حتی به توییتهایی که مستقیما به شما مربوط نمیشوند نیز پاسخ، و نظرات خود را آنجا نیز ارائه دهید. دنبالکنندگان نیز با شما همراه خواهند شد.” – جیسون باربر، بنیانگذار Friendemic
تبلیغات:
وقتی موضوع تبلیغات به شیوهی پرداخت به ازای کلیک به میان میآید، باید به این نکته اشاره کرد که گوگل تنها شرکتی نیست که این خدمات را ارائه میدهد.
“گوگل بزرگترین حجم تبلیغات اینترنتی را ارائه میدهد. ولی باید به این نکته اذعان کرد گوگل از این نظر تنها گزینه نیست. بینگ برای آن دسته از کسب و کارهایی که نسل انفجار جمعیت را به عنوان مخاطب خود قرار دادهاند، نتایج بسیار عالی فراهم میآورد. همچنین میتوانید به بخش جستوجوی شبکههای شریک گوگل سر بزنید و دنبال فرصتهایی با میزان بالاتری از بازگشت سرمایه بشد.” – جیکوب بادزگارد، مدیرعامل Disruptive Advertising
“اگر در تلاش هستید با دهّها کلیدواژه فقط یک تبلیغ بسازید، پولتان را دور میریزید. چندین مجموعهی تبلیغی خاص ایجاد کنید که فقط کلیدواژههای واحدی را هدف قرار داده باشند. سپس دو تا سه تبلیغ برای یک کلیدواژه ایجاد کنید. ببینید کدام تبلیغ بهتر عمل میکنند، همانها را دنبال کنید.” – اسکات کوهن، مدیرعامل ۱۸۰Fusion
روابط عمومی:
“امروزه بزرگترین رازِ رسانهها و روابط عمومی این است که مطبوعات (و مشتریان بالقوهتان) بسیار علاقهمند به شنیدن اطلاعات باارزشی هستند که آنها را در حوزهی مربوطه به موفقیت برساند – و نه اطلاعاتی که صرفا شما را تبلیغ میکنند. به نیازهای مهم و اولویتهای خوانندگانتان فکر کنید – نه به مطالب مورد علاقهی خودتان – از این طریق، به کشش کسب و کاری و جذب مخاطبی فراتر از انتظارتان دست مییابید.” – چریل اسنپ کانر، Snapp Conner PR
“یک نکتهی حرفهای در این میان وجود دارد، که بسیار واضح و بدیهی است، ولی غالبا کارآفرینان در همه جا آن را کاملا نادیده میگیرند: باید قادر باشید نوبنیادتان (استارتآپ) را در یک کلمه توضیح دهید. فقط همین. بدون استثنا.” – هریسون وبر، روزنامهنگار و سردبیر خبر VentureBeat
بهینهسازی موتور جستوجو (سئو):
“برای نام برند رقیبانتان یک هشدار گوگل ایجاد کنید. بفهمید در چه جاهایی و در چه موضوعاتی به نام آنها اشاره شده است. سپس، ببینید میتوانید فرصتی بیابید و نام خود را کنار آنها قرار دهید. اغلب اوقات روزنامهنگاران و سردبیرها وقتی مطلبی در مورد یک برند مینویسند، برای ایجاد تعادل و برابری تمایل دارند در مورد برند مشابهی آن نیز چیزهایی بنویسند.” – ناتان تانر، Foxtail Insights
بازاریابی رایانامهای (بازاریابی ایمیلی):
“موضوعات پیامهایتان را فقط به یک کلمه محدود کنید و با این کار، درآمد حاصل از بازاریابی ایمیلی تان را به سرعت بالا ببرید. در انتخاب آن کلمه بسیار دقیق عمل کنید. این کلمه باید کنجکاوی مقاومتناپذیری را برانگیزاند و در عین حال، با پیامتان نیز مرتبط باشد. با انتخاب کلمهی درست، سرعت موفقیتتان فضایی خواهد شد. با آزمون و خطا میتوانید در این کار به مهارت برسید.” – تیلور دیکسون، مدیر بازاریابی SpinGo
تبلیغات محیطی:
“وقتی همزمان بحث بودجه و شرکتهای تبلیغاتی به میان میآید، باید کمی خلاقتر باشید. به تازگی یکی از مشتریانام یک بیلبورد تبلیغاتی را در یکی از شلوغترین جادههای بین ایالتی به صورت “پرداخت به ازای عملکرد” اجاره کرده است. وی در صورتی به نمایندهی بیلبورد پول میدهد که این تبلیغ در فروش محصول تاثیرگذار باشد. از این موضوع شگفتزده میشوید که صرفا با یک درخواست ساده، چه کارهایی میتوان انجام داد.”
۷ نکتهی مهم بازاریابی که پوکمون گو (Pokémon GO) یادمان داده است؛
استفاده از تجربه ایدههای موفق در هر زمینهای میتواند به شما کمک کند تا بهتر و کارآمدتر باشید حال اگر قصد شما بازاریابی محصول یا خدمت خاصی باشد باید به دنبال نمونههای موفقی باشید که بهترین عملکرد را داشتهاند.
به گزارش آلامتو و به نقل از بیزینس ترند؛ اگر تا به امروز نام Pokémon GO به گوشتان نخورده است، احتمالاً چندان به دنبال اخبار فناوری و نوآوری دنیا نیستید. در حال حاضر در بسیاری از کشورهای دنیا خیابانها پر شده است از تعداد بسیاری از کسانی که سرشان پایین است و غرق گوشیهای هوشمندشان هستند و به دنبال جانوران انیمیشنی یک بازی واقعیت افزوده میدوند. بهظاهر، این یک بازی بامزه موبایلی بوده که محبوبیتش جالب و سرگرمکننده است، اما اگر به بعد مادی ماجرا نگاه کنیم، به نتایج جالبی دست پیدا میکنیم – ارزش شرکت نینتندو به لطف این بازی به حدود ۷.۵ میلیارد دلار رسیده است.
حال، سؤال پیش رو این است که چطور یک بازی سادهی موبایل این گونه موفق شده و فقط در چند روز چنین محبوبیتی کسب کرده است. اصل مطلب به چند توصیهی ساده و زیرکانهی بازاریابی برمیگردد، که همهشان هم برای تبلیغ شرکت و محصول شما هم قابلاستفاده هستند:
پوکمون گو تا حدی بر پایهی بازی مشابه دیگری به نام اینگرس (Ingress) طراحی شده است. تابهحال چیزی از اینگرس شنیدهاید؟ شاید، اما آن بازی هرگز نتوانست موفقیت چشمگیری به دست آورد، چراکه برندش آنچنانکه بایدوشاید شناختهشده نبود. در طرف مقابل اما، پوکمون برندی است که در ۲۰ سال گذشته دائماً در حال توسعه بوده است. طراحی شخصیتها، کیفیت بازی و حال و هوای کلی بازی (و انیمههایش) آنقدر قدرتمند و پخته شدهاند، که صرف وجود نامشان در بازی، به فروش بازی به چندین نسل از هواداران پوکمون کمک کرده است. خود بازی هم خوب است، اما بدون چنین برندی، هرگز نمیتوانست به چنین موفقیتی دست یابد.
پوکمون درست با آغاز تابستان منتشر شد، وقتیکه مدرسهی بچهها تعطیل شده، فستیوالهای مختلف آغاز گشته و مردم دائماً به دنبال بهانهای برای خروج از خانه میگردند. حتی تصور انتشار چنین بازیای در برف و بوران زمستان هم غیرممکن است. تاریخ عرضهی این بازی تصادفی نیست. ضمن اینکه از منظری وسیعتر هم، تاریخ عرضهی مناسبی دارد؛ پوکمون امسال ۲۰ ساله شده است و طرفدارانی که در دوران کودکی با این مجموعه آشنا شدند، الآن در دههی سوم عمرشان به سر میبرند و مشتریان بسیار مناسبی برای یک بازی با این مشخصات بهحساب میآیند.
به لطف جامعهی همیشه در تماس، تعاملی و فعال در شبکههای اجتماعی این روزهایمان، تصدیق اجتماعی اهمیت بسیار زیادی پیدا کرده است. هیچکس تا قبل از خواندن نظر دیگران در مورد یک محصول، آن را نمیخرد. کسی به فروشگاههای جدید توجهی نمیکند، مگر آنکه از دیگران در موردش شنیده باشد. تصدیق اجتماعی پوکمون گو هم مثل روز روشن است – وقتی افراد هر جا میروند، با کسانی روبهرو میشوند که سرگرم این بازی هستند، غیرممکن است که نظرشان جلب نشود و نخواهند خودشان هم امتحانش کنند.
عوامل هویتی زیادی هستند که پوکمون گو را به موفقیت امروزش رساندهاند که همهشان حس تعلقخاطر و وفاداری را در گیمرها زنده میکنند. اولی حس نوستالژی است؛ بیستوچند سالههای بسیاری با پوکمون بزرگ شدهاند و این بازی برایشان حکم راهی برای زنده کردن خاطرات شیرین اولین تجربه پوکمون در دههی ۹۰ را خواهد داشت. وقتی اولین بازی پوکمون در سال ۱۹۹۶ منتشر شد، یک فرد ۳۰ سالهی امروزی فقط ۱۰ سال داشته است و چنین فردی و امثال او حس آشنا و دلچسبی از پوکمونها میگیرند؛ چراکه آنها به یاد چیزی که دوران کودکیشان را پر کرده بود میافتند. مورد دوم تقسیم وفاداری است؛ در این بازی، گیمر باید از بین سه گروه رقیب، یکی را انتخاب کند، و این حق انتخاب و سهیم بودن در شکستها و پیروزیهای آن گروه، روشی فوقالعاده برای درگیر کردن افراد است، درست مثل اتفاقی که برای هواداران تیمهای ورزشی در سراسر دنیا میافتد.
تا قبل از انتشار پوکمون گو، چند بار تبلیغش را دیدید؟ احتمالاً هرگز. حال بیایید این را با تبلیغات عظیم فیلمهایی مثل طلوع عدالت (Dawn of Justice) و جنگ داخلی (Civil War) مقایسه کنیم، که هر دو همه کار کردند تا مردم را به سینماها بکشانند. پوکمون سرمایهگذاری چندانی برای تبلیغات نکرد، چراکه نیازی به تبلیغات نداشت – یا تصمیمگیرندگان میدانستند که موفقیت این اپلیکیشن به استراتژیهای بازاریابی و ویرویس که بالاتر به آنها اشاره شد وابسته است، و یا اینکه واقعاً خودشان هم انتظار نداشتند بازیشان تا این حد موفق شود. به نظر میرسد همان مورد اول درست باشد، اما نتیجهی کلام اینکه برای بازاریابی مناسب، الزاماً نیازی به تبلیغات بسیار ندارید. تنها کافی است بتوانید با افراد ارتباط برقرار کنید.
اگر میخواهید وفاداری مشتریانتان را افزایش دهید، باید برای این وفاداری پاداشی در نظر بگیرید. در پوکمون گو، گیمرها با ارتقا و پیشرفت در بازی، جایزه دریافت میکنند، سنگهای قیمتی میگیرند و پوکمونهای جدیدی پیدا میکنند. حتی راه رفتن – و لذت یافتن گونهی نادری از پوکمونها یا پیروزی در نبردی حساس برای جلب نظر کاربران کنونی کافی است. اینها پاداشهایی برای ادامهی بازی هستند، و همینها هم هستند که باعث میشوند گیمرها ادامه دهند – گاهی حتی به قیمت از دست دادن کار و زندگیشان!
یکی دیگر از دلایل موفقیت چشمگیر پوکمون گو، ساده بودنش است؛ بااینکه بازی هیچ مرحلهی آموزشی یا مشابه آن ندارد، یادگیری کلیات بازی بسیار ساده است. میتوانید با تحقیق بیشتر جزییات بیشتری از بازی هم پیدا کنید، اما آنچه واقعاً برای بازی ضروری است، راه رفتن و به همراه داشتن موبایل است. همچنین لازم است حواستان به ویبره های گوشی نیز باشد (که خبر از حضور یک پوکمون در اطرافتان میدهد). وبسایتهای زیبا، درگاه خرید اینترنتی، اپلیکیشنها و محصولاتی که برای کاربران جدید جذابیت داشته و بهراحتی آنها را با سیستم آشنا میکنند راه سادهای برای جلب نظر مشتری هستند. نکتهای که میتوان آن را از شبکههای اجتماعی محبوب نظیر اینستاگرم و تلگرام هم آموخت.
از این نکات در شرکت یا سازمانتان استفاده کنید تا تأثیر چشمگیرش را در جذب و نگهداری مشتری ببندید. البته که محصولتان هم باید خوب باشد – حتی با تمام این استراتژیهای بازاریابی، اگر پوکمون گو بازی بهدردنخوری بود، هرگز موفق نمیشد – اما حتی فراتر از این، توصیههای ارائه شده میتوانند هر بنیان قدرتمندی را به موفقیت مطلق برسانند.
وبسایت آی بازاریابی: اگر تاکنون خواستهاید بدانید که دنیای بازاریابی تا چه اندازه گسترده و پراکنده است، سعی کنید فقط لیستی از انواع بازاریابی برای خودتان ایجاد کنید. خیلی راحت و ساده با انواع بازاریابی موتورهای جستجو، بازاریابی ایمیلی، بازاریابی محصول، بازاریابی ویروسی شروع میشود و یکباره از 100 مورد میگذرد.
1- بازاریابی رابطهای(affiliate marketing): پرداخت به یک رابط یا آشنا برای هدایت ترافیک/مشتری به وبسایت/کسبوکار شما
2- بازاریابی چالاک(agile marketing): استفاده از مجموعهای از روشهای توسعه در دپارتمان بازاریابی
3- بازاریابی الگوریتمی(algorithmic marketing): استفاده از الگوریتمهای نرمافزاری برای اجرای بازاریابی نیمهخودکار
4- بازاریابی غافلگیرانه(ambush marketing): استفاده از فرصت یک رویداد بزرگ بدون صرف هزینه برای حمایت از آن رویداد
5- بازاریابی تحلیلی(analytical marketing): مدلها و روشهای کمی بازاریابی
6- بازاریابی پیشبین(anticipation marketing): شکلی از بازاریابی که پیش از عرضه و معرفی یک محصول شکل میگیرد.
7- بازاریابی مقالهای(article marketing): نگارش مقالات (بهصورت آفلاین یا آنلاین) برای ترویج یک کسبوکار
8- بازاریابی صنعتی(B2B marketing): بازاریابی باهدف دیگر کسبوکارها
9- بازاریابی مصرفی(B2C marketing): بازاریابی باهدف مصرفکنندگان
10- بازاریابی فرد(B2P marketing): بازاریابی باهدف یک فرد خاص از جمعیت مصرفکنندگان
11- بازاریابی رفتاری(behavioral marketing): هدف گرفتن پیشنهادها و تبلیغات بر اساس رفتار کاربر
12- بازاریابی کلاهسیاه(blackhat marketing): عموماً مورداستفاده در سئو و رتبهبندی نتایج موتورهای جستجو، تحت تأثیر قرار دادن نتایج موتورهای جستجو از طریق روشهای غیراخلاقی
14- بازاریابی مرکز تماس(call center marketing): بازاریابی تلفنی و از راه دور و رسیدگی به تماس دریافتی از طرف مشتریان فعلی و بالقوه
15- بازاریابی دانشگاه(campus marketing): بازاریابی باهدف دانشجویان یا از طریق آنها
16- بازاریابی کاتالوگ(catalogue marketing): بازاریابی از طریق کاتالوگهایی که از طریق پست توزیع میشوند.
17- بازاریابی سببی(cause marketing): کسبوکارها با همکاری با مجموعه غیرانتفاعی برای کسب منافع دو طرف اقدام به بازاریابی میکنند.
18- بازاریابی با افراد مشهور(celebrity marketing): استفاده از ستارگان مشهور و شناختهشده بهعنوان سخنران جهت تائید یا اعلام رضایت
19- بازاریابی کانال(channel marketing): بازاریابی ترویج و ترفیع از طریق عمدهفروشان، توزیعکنندگان، فروشندگان مجدد
20- بازاریابی حلقه بسته(Closed-Loop Marketing): اندازهگیری نرخ بازگشت سرمایه از دوره عمر بازاریابی به فروشها
21- بازاریابی ابری(cloud marketing): استفاده از اپلیکیشن های نرمافزار بهعنوان یک سرویس برای بازاریابی
22- بازاریابی تعاونی(cooperative marketing): شرکتها یک محصول یا خدمت یا برند را که بهصورت مشترک توسعه دادهاند بازاریابی میکنند.
23- بازاریابی اجتماعی(communal marketing): درگیر کردن عموم مردم در توسعه یک کمپین بازاریابی
24- بازاریابی جامعه(community marketing): بازاریابی از طریق ایجاد یک اجتماع آنلاین
25- بازاریابی محاسباتی(computational marketing): معادل بازاریابی مهندسی مالی
26- بازاریابی متمرکز(Concentrated marketing): زمانی که پیام شما باهدف رسیدن به تنها یک بازار کوچک منتشر میشود.
27- بازاریابی محتوا(content marketing): تهیه محتوای مفید و سرگرمکننده برای مخاطبین
28- بازاریابی متنی(contextual marketing): ارائه پیامها/پیشنهادهای مرتبط و بهینه
29- بازاریابی بحثبرانگیز(controversial marketing): جلبتوجه از طریق ایجاد بحث و یا تضاد
30- بازاریابی محاوره(conversational marketing): وارد شدن فعالانه در گفتگویی دوطرفه با مشتریان
32- بازاریابی محتوای تبدیل(conversion content marketing): ترکیبی از بازاریابی محتوا و بازاریابی نرخ تبدیل
33- بازاریابی شرکتهای بزرگ(corporate marketing): بازاریابی در سطح شرکتهای بزرگ و استانداردهای مربوط به آنها خصوصاً در شرکتهای چند محصولی
34- بازاریابی پرداخت به ازاء هر عمل(CPA marketing): نوعی از بازاریابی که در آن به افراد به ازاء ترغیب مخاطبین به انجام کاری مانند پر کردن یک فرم پرداختی صورتی میگیرد.
35- بازاریابی متقابل(cross-marketing): همکاری در بازاریابی، ارائه چند محصول در قالب یک محصول، ترویج چند محصول در کنار هم، اعطاء لیسانس و …
36- بازاریابی فرهنگی(culture marketing): محتوای برند، فصل مشترک فرهنگ و بازاریابی
37- بازاریابی داده ها-وب-( data (web) marketing): استفاده از اطلاعات بهعنوان یک کانال بازاریابی
38- بازاریابی کانال داده(database marketing): استفاده از پایگاههای داده، از قبیل سیستمهای مدیریت روابط مشتری برای هدایت برنامههای بازاریابی
39- بازاریابی اطلاعات محور(data-driven marketing): استفاده از اطلاعات، خصوصاً تحلیلها، برای هدایت تصمیمهای بازاریابی
40- بازاریابی دیجیتال(digital marketing): بازاریابی از طریق کانالهای دیجیتال، خصوصاً اینترنت
41- بازاریابی مستقیم(direct marketing): بازاریابی مستقیم باهدف مخاطب، بدون استفاده از تلویزیون، رادیو و تبلیغات چاپی
42- بازاریابی پاسخ مستقیم(direct response marketing): بازاریابی مستقیم که بهگونهای طراحیشده باشد که در لحظه پاسخی از مخاطب دریافت کند.
43- بازاریابی مخرب(disruptive marketing): بکار بردن نوآوری مخرب برای ایجاد بازارهای جدید
44- بازاریابی تنوع(diversity marketing): بازاریابی باهدف گروههای فرهنگی مختلف
45- بازاریابی دربهدر(door-to-door marketing): مراجعه فروشندگان به خانهها و در زدن و معرفی محصول
46- بازاریابی قطرهای(drip marketing): ارسال پیامهای از قبل برنامهریزیشده به مشتریان بالقوه بر اساس یک برنامه زمانی
این مطلب ادامه دارد...
رقابت بر سر استفاده از رنگ ها در عالم تجارت و اقتصاد بسیار شدید است تا جایی که هر سال شرکت های بزرگی بابت دفاع از حق استفاده انحصاری از رنگ های خود به دادگاه ها شکایت می برند.
رنگ قرمز بانک "اشپارکاسه"
دویچه وله در گزارشی نوشت: شعبههای بانک "اشپارکاسه" آلمان از رنگ قرمز خاصی استفاده میکنند اما بانک "سانتاندر" در اسپانیا نیز از همین رنگ استفاده میکند و چندی است اختلافات بر سر اجازه استفاده از این رنگ میان این دو شرکت اروپایی بالاگرفته است. سرانجام دادگاه عالی آلمان رای بر استفاده بانک "اشپارکاسه" از این نوع رنگ قرمز خاص داد.
سیلویا گلدهامر، کارشناس برندهای مختلف اقتصادی که در شرکت "گلدمارکه" فعال است در باره نقش رنگها در برندهای مختلف میگوید مهم این است که رنگی در ذهن بیننده برای مدتی طولانی باقی بماند. خانم گلدهامر بر این نظر است که شرکت بیسکویت سازی براندت آلمان با استفاده از رنگ نارنجی خاص به این هدف خود رسیده و این رنگ در ذهن بیننده باقی میماند.
رنگ زرد نیز در بخش مهمی از شرکت های تجاری آلمان اهمیت ویژهای دارد. انتشارات لانگنشاید یا پست آلمان با رنگ زرد شناسایی میشوند. بیسکویت "لایبنیتس" و کتابچههای انتشارات "رکلام" نیز از رنگ زرد استفاده میکنند. سیلویا گلدهامر، کارشناس برندهای مختلف اقتصادی بر این نظر است که "رنگهای مشخص و یکدست چون رنگ زرد، در ناخودآگاه افراد نفوذ میکنند و در ذهن بیننده باقی میمانند."
شرکت تلکوم که بزرگترین شرکت مخابرات اروپاست، رنگ سرخابی را برای برند خود انتخاب کرده است. البته تلکوم از یک شرکت وبسایت آمریکایی که از رنگ سرخابی تلکوم استفاده کرده بود شکایت کرد، اما باخت و آن شرکت هم اکنون حق استفاده از همان رنگ را برای خود به دست آورده است.
گاوی که روی پوستاش لکههای بنفش باشد، وجود ندارد اما شکلاتهای شرکت میلکا از چنین گاوهایی برای فروش محصولات خود استفاده میکند اما چرا رنگ بنفش مورد توجه این شرکت قرار گرفته است؟ شاید چون شکلات ذهن انسان را به دوران کودکی میبرد و رنگ بنفش نیز دقیقا همین احساس را در انسان برمیانگیزد.
"یوپیاس" یا "یونایتد پارسل سرویس" از بزرگترین شرکتهای لجستیکی در سراسر جهان است. این شرکت از جمله محمولههای پستی خود را با خودروهایی با آرمی که زمینه خاکستری دارند به مشتریان خود تحویل میدهد. حدود ۱۰۰ سال پیش که آرم "یوپیاس" تعیین شد، رنگ قهوهای در آمریکا نماد شکوه و کیفیت عالی بود. این رنگ همچنین بسیار کارا بود، زیرا رنگ قهوهای غبار خیابانها را که بر سطح خودرو نشسته بودند، نشان نمیداد.
شرکت محصولات آرایشی و بهداشتی نیوآ رنگ آبی تیرهی را برای محصولات خود برگزیده است اما دهها شرکت دیگر نیز خواستار استفاده از همین رنگ برای محصولات خود هستند. اختلافات بالا گرفتهاست و شرکت نیوآ در سال گذشته میلادی در این زمینه به پیروزی رسید و اکنون دادگاه فدرال حق ثبت اختراع در آلمان باید در این باره نظر دهد.
شرکت مسافری فلیکس که به بیشتر کشورهای اروپایی سفر میکند، شعار خود را " سبز سفر کن" گذاشته است. خانم سیلویا گلدهامر، کارشناس برندهای مختلف اقتصادی بر این نظر ست که این شعار به خوبی با رنگ اتوبوسها همخوانی دارد.
سیلویا گلدهامر، کارشناس برندهای مختلف اقتصادی میگوید استفاده از حروف به رنگهای مختلف "کودک شاد" را در ذهن افراد تداعی میکند.
وبسایت آی بازاریابی: در بخش اول و دوم از این مطلب با 93 نوع مختلف از انواع بازاریابی و توضیح کوتاهی در مورد هر یک از آنها آشنا شدیم و حالا ادامه آنها را می خوانیم:
95- بازاریابی در نقطه فروش(point-of-sale marketing): تبلیغات و بازاریابی به مشتریان در نقطه خرید و پرداخت وجه در داخل یک فروشگاه.
96- بازاریابی پس از کلیک(post-click marketing): تجربه مشتری یا کاربر پس کلیک بر یک تبلیغ یا ایمیل، مثلاً ورود به یک صفحه ورود.
97- بازاریابی کلیکی(PPC marketing): بازاریابی پرداخت به ازاء هر کلیک در موتورهای جستجو، شبکههای تبلیغات و شبکههای اجتماعی.
98- بازاریابی محصول(product marketing): بازاریابی یک محصول خاص در مقابل بازاریابی محصولات یک شرکت.
99- بازاریابی تبلیغاتی(promotional marketing): بهطورکلی اگر صحبت کنیم، شامل تمامی انواع مختلف بازاریابی بهمنظور جذب مشتری میشود.
100- بازاریابی نزدیکی(proximity marketing): توزیع بدون سیم(آفلاین) محلی تبلیغات مرتبط با یک محل برای افراد متقاضی که سختافزار لازم برای این کار را در اختیار داشته باشند.
102- بازاریابی هل دادنی- فشاری -(push marketing): مشتریان یا مخاطبین بالقوه پیامهای بازاریابی را از شما به سمت خود میکشند که معادل بازاریابی برونگرا قرار میگیرد.
103- بازاریابی در زمان واقعی (real-time marketing): سرعت بخشیدن به فرایند بازاریابی در عصر سرعت
104- بازاریابی ارجاعی(referral marketing): تشویق و پاداش دادن به مشتریان فعلی برای جذب مشتریان جدید.
105- بازاریابی رابطه(relationship marketing): تأکید بر ساخت و ایجاد روابط دوسویه بلندمدت با مشتریان.
106- بازاریابی مجدد(remarketing): معنای امروزی: تبلیغات رفتار محور.
107- بازاریابی پاسخ(reply marketing): پاسخ دادن به تکتک کاربران نهایی از طریق پیامهای شخصیسازیشده.
108- بازاریابی معکوس(reverse marketing): در این نوع از بازاریابی بجای اینکه شرکت به دنبال به دست آوردن مشتری باشد، مشتری در پی به دست آوردن محصولات و خدمات یک شرکت است.
109- بازاریابی علمی(scientific marketing): استفاده از آزمایشهای تحلیلی / روشهای آماری در بازاریابی.
110- بازاریابی موتورهای جستجو(search (engine) marketing): ترویج و ترفیع پرداختی و ارگانیک از طریق سایتهای گوگل، یاهو، بینگ و …
111- خود بازاریابی(self-marketing): بازاریابی خودتان که از آن تحت عنوان بازاریابی شخصی هم نامبرده میشود.
112- بازاریابی خدمات(services marketing): رویکردهایی برای فروش خدمات بجای محصولات.
113- بازاریابی سایه(shadow marketing): بازاریابی غیرمنتظره که اغلب خارج از کنترل دپارتمان بازاریابی انجام میشود.
114- بازاریابان خریداران(shopper marketing): درک چگونگی انجام شدن خرید توسط مصرفکنندگان در کانالها و شکلهای مختلف بازاریابی.
115- بازاریابی اجتماعی(social marketing): تغییر رفتار مردم برای کسب نتیجه بهتر، با بازاریابی شبکههای اجتماعی متفاوت است.
116- بازاریابی شبکههای اجتماعی(social media marketing): ایجاد تعامل با مشتریان بالقوه در کانالهای شبکههای اجتماعی.
117- بازاریابی ورزشی(sports marketing): استفاده از رویدادهای ورزشی، تیمهای ورزشی و قهرمانان برای ترویج و ترفیع محصولات و خدمات.
118- بازاریابی خفا یا پنهان(stealth marketing): روشهای بازاریابی مخفیانه باهدف مردم و مخاطبین.
119- بازاریابی خیابانی(street marketing): بازاریابی غیرمتعارف در مکان عمومی بهمنظور برقراری تعامل با مشتریان بالقوه.
120- بازاریابی فنی و تکنیکی(technical marketing): بازاریابی با عمق فنی به مخاطبان فنی.
121- بازاریابی تلفنی(telemarketing): برقراری تماس تلفنی بر روی تلفن مردم بر اساس یک متن از پیش تعیینشده بدون هماهنگی قبلی، یعنی دریافتکننده تماس انتظار تماس از طرف شمارا ندارد.
122- بازاریابی آزمون محور(test-driven marketing): آزمودن ایدههای بازاریابی بهصورت سیستماتیک و البته تکراری.
123- بازاریابی رهبری فکری(Thought leadership marketing): جا انداختن یک شرکت یا بنگاه بهعنوان رهبر فکری در بازار مربوطه.
124- بازاریابی زمان(time marketing): تحقیق در رابطه با زمان مناسب برای معرفی و ترویج و ترفیع محصولات در بازار.
125- بازاریابی بسته دستمالکاغذی(tissue-pack marketing): که خواستگاه آن در ژاپن بوده و مردم پیام خود را بر روی بستههای دستمالکاغذی درج میکنند و با دادن آن بهصورت رایگان به مخاطبین پیام را بهراحتی به دست مخاطب خود میرسانند.
126- بازاریابی نمایشگاههای تجاری(trade show marketing): زیرمجموعهای از بازاریابی رویداد، نمایشگاه و ترویج و ترفیع محصولات در نمایشگاههای تجاری.
127- بازاریابی سنتی(traditional marketing): روشها و کانالهای بازاریابی پیش از ظهور اینترنت.
128- بازاریابی پنهان(undercover marketing): زمانی که مصرفکنندگان از اینکه بهطور مخفیانه تحت روشها و فنهای بازاریابی قرارگرفتهاند اطلاعی ندارند.
129- بازاریابی تولیدشده توسط کاربر(user-generated marketing): نوعی از بازاریابی که توسط مصرفکنندگان ایجادشده است، بازاریابی همگانی.
130- بازاریابی عمودی(vertical marketing): تهیه یکراه حل بهصورت متفاوت برای صنایع متفاوت.
131- بازاریابی ویدئویی(video marketing): استفاده از کلیپهای ویدئویی در بازاریابی آنلاین و همچنین استفاده از سایتهایی مانند یوتیوب و آپارات.
132- بازاریابی ویروسی(viral marketing): استفاده از شبکههای اجتماعی موجود بهمنظور توسعه یک ایده بازاریابی.
133- بازاریابی انتظار(wait marketing): برقراری ارتباط و رساندن پیام به مخاطب در هر نقطه و زمانی که وی آمادگی پذیرش پیام شمارا داشته و البته در انتظار برای چیزی است.
134- بازاریابی وبسایت(web marketing): بازاریابی در سطح سایتهای اینترنتی، مشابه با بازاریابی آنلاین.
135- بازاریابی دهانبهدهان(word-of-mouth marketing): زمانی که مشتریان خوشحال و راضی پیام بازاریابی شمارا به دیگران انتقال میدهند.
136- بازاریابی جوانان(youth marketing): بازاریابی از طریق هدف قرار دادن مخاطبین جوان و اغلب از طریق کانالهای نوظهور.