در قسمت پایانی از مقایسهی شاسی بلندهای لوکس به بررسی رفتار آنها در جاده و نتیجهگیری خواهیم پرداخت.
این بخش آخرین قسمت تست است و برای آن مسیری به طول ۳۰ کیلومتر انتخاب شد که دارای فراز و نشیبها، سرعتگیرها، میدانها و پیچهای ملایم یا تند بود. این تست حالتی را شامل میشود که ۹۰ درصد رانندگان خودروهای شاسی بلند با آن سروکار خواهند داشت. در این تست همچنین مشخص خواهد شد کدام خودرو بهترین عملکرد را در حالت اسپرت دارد.
اگر در حال فرار باشید و یا عجله داشته باشید، جگوار و پورشه بهترین انتخاب خواهند بود. این دو خودرو دارای رانندگی بسیار لذت بخشی هستند. اگر بحث بر سر انتخاب سریعترین خودروی شاسی بلند باشد، قطعا این دو مدل برنده خواهند بود؛ اما نکتهی دیگری بهجز سریع رفتن نیز در این آزمایش مطرح است و آن میزان لوکس بودن خودرو است.
پورشه بخش از راحتی خود را فدای چسبندگی و ترمزها بسیار قدرتمند کرده است. ترمزهای این خودرو قویترین در این تست هستند و احساس اطمینان بسیار زیادی را منتقل میکنند. شاسی این خودرو بالاترین دینامیک سواری را دارد و فرمان آن نیز دقیقترین است. اگر تنها یک مورد منفی در خصوص رانندگی کاین در این شرایط وجود داشته باشد، تنها وجود کمی تأخیر در عملکرد پیشرانه و احساس سنگینی است که پدال گاز این خودرو دارد.
جگوار از نظر لذت رانندگی با پورشه برابری میکند و توانایی عبور و فرمان پذیری آن در پیچها عالی است. اما به نظر میرسد دوز اسپرت این خودرو کمی بیش از اندازه باشد و گویی آن را تنها برای حرکت در جاده ساختهاند. در کل جگوار دارای لذت بسیار زیادی برای راننده و لذت کمی برای سرنشینان است.
لکسوس برخی از خصوصیات اسپرت خود را فدای ارائهی سواری مناسب در جاده برای سرنشینان کرده است؛ اما در جادههای پر پیچوخم برای گرفتن گشتاور کافی از پیشرانه، نیاز دارید کاملا به پیشرانه فشار بیاورید. همچنین به دلیل وزن کم خودرو، کمی احساس سبکی در پیچها خواهید داشت. عملکرد این خودرو بهخصوص در مواجه با سرعتگیرها کمی ناآرام و متشنج است.
مرسدس بنز و بیامو هیچکدام در زمینهی رانندگی جادهای عملکرد عالی ندارند. بیامو بالانس متوسطی بین سواری و هندلینگ دارد. فرمان آن عملکرد خشنی دارد اما در صورتی که آن را در حالت اسپرت قرار دهید عملکرد فرمان سنگین میشود. البته کنترل حرکات بدنه در این خودرو بهخوبی انجام میشود. بارزترین نکات بیامو ظاهر زیبای آن و موقعیت قرارگیری سرنشینان است و عملکرد جعبه دندهی آن نیز بسیار فوقالعاده است.
دو کاستی و نکتهی منفی عمده در مرسدس بنز GLE250d، یکی عملکرد زبر و خشن پیشرانه و دیگری سواری نهچندان دلچسب آن است. البته نباید فراموش کرد که عملکرد پیشرانه و جعبه دندهی مرسدس بنز در صورتی که حالت رانندگی آن را در حالت اسپرت قرار دهید، بسیار عالی است و واکنشهای خوبی از خود نشان میدهد؛ اما در کل برای یک استفادهی روزمره کمبودهایی در سواری آن مشاهده میشود. قدرت ترمزگیری مرسدس بنز عالی است و ترمزها در هیچ شرایطی شما را ناامید نمیکنند؛ اما پدال ترمز بیش از اندازه نرم است و احساس خوبی را منتقل نمیکند. تایرهای کنتیننتال مرسدس بنز، مدل کراس کانتکت هستند و چسبندگی بینظیری دارند.
رنجروور و ولوو ثابت کردند که در بحث رانندگی جادهای کاملا مخالف یکدیگر هستند. رنجروو عملکردی بسیار دقیق و لوکس در جاده دارد و ابعاد و به خصوص پهنای آن برای شهر بسیار مناسب است. چیزی که در هنگام سواری با رنجروور برای شما اصلا اهمیت نخواهد داشت؛ دست اندازها و پستی بلندی های مسیر هستند؛ چون اصلا آنها را احساس نخواهید کرد. رنجروور در بحث سواری مثل همیشه عملکردی تمام و کمال و عالی دارد.
در نقطهی مقابل رنجروور، ولوو قرار دارد. اولین مشکل در خصوص این خودرو ابعاد بزرگ آن است که راننده را در مسیرهای تنگ و باریک دچار اضطراب و مشکل میکند. پیشرانه نیز در بیشتر اوقات خسته است و حال راه رفتن ندارد. عملکرد فرمان خودرو خوب و دقیق است و خودرو پایداری مناسبی دارد. سواری این خودرو در سرعتهای پایین کمی خشک است و شاسی آن بهخصوص در صورتی که در هنگام دور زدن با ناهمواریها موجه شوید، کمی نامتعادل میشود و از خود بیقراری بروز میدهد. اما در کل ولوو ترکیب خوبی از راحتی و رضایت را ارائه میدهد.
آئودی عملکرد کلی خوبی در این بخش دارد و پیشرانهی بزرگ آن بیصدا است و عملکردی نرم و پرقدرت دارد و عملکرد جعبه دندهی ۸ سرعتهی آن فوقالعاده است. شاسی خودرو در مواجه با ناهمواریها عملکرد خوبی دارد و در صورتی که حالت رانندگی را در وضعیت اسپرت قرار دهید، دقت فرمان بهشدت افزایش پیدا میکند. عایقبندی صوتی کابین عالی است و حس لوکس بودن را منتقل میکند. در خصوص کیفیت سواری و هندلینگ، آئودی تقریبا ایرادی ندارد.
در خصوص بحث مصرف سوخت، ما تمام خودروها را در طی مسیری ۶۰ کیلومتری مورد آزمایش قرار دادیم و نتایج آن به شرح زیر است:
بدون شک شرکتکنندهی بنزینی یعنی لکسوس، پرمصرفترین خودرو در این گروه است و مصرف سوخت ترکیبی آن در حدود ۱۲.۱۶ لیتر در هر صد کیلومتر است. مصرف سوخت بیامو ۱۰.۶۲ لیتر، رنجروور ۱۰.۵۲ لیتر، جگوار ۱۰.۴۳ لیتر و پورشه ۱۰.۲۷ لیتر است. ولوو و بنز نیز مصرف خوبی دارند و به ترتیب ۹.۹۵ و ۹.۷۱ لیتر در هر صد کیلومتر مصرف میکنند. اما در این بخش نیز بهترین خودرو آئودی است که با وجود داشتن پیشرانهی V6 پرحجم، مصرف سوخت ترکیبی آن تنها ۸.۹۸ لیتر در هر صد کیلومتر است.
مرسدس بنز GLE250d مجموعهی قابل قبولی در خود جای داده است اما وقتی وارد تکتک اجزا میشوید، کاستیهایی در آن مشاهده میشوند که این خودرو را تبدیل به یک انتخاب متوسط میکنند؛ بهخصوص در این زمینه باید بیشتر از همه عملکرد پیشرانه و کیفیت سواری پایین را مقصر دانست. در بحث ایمنی، عایقبندی صوتی و البته طراحی، مرسدس بنز گزینهی بسیار مناسبی است.
از جگوار بهعنوان یک خودروی تازهوارد انتظار بیشتری میرفت، گرچه این خودرو توانست قابلیتهای خود را بهخوبی به اثبات برساند. لیست آپشنهای این خودرو تا ۲۴ هزار دلار میرسد که سبب شده است ارزش این خودرو در برابر بهای پرداختی افت کند. البته مدل ۹۹ هزار دلاری S میتواند یک تهدید جدی برای رقبا به شمار آید. این لیست آپشنها شامل رینگهای ۲۲ اینچی و بسیاری از آپشنهای لوکس در داخل کابین هستند.
در ردهبندیها پورشه در یک جایگاه بالاتر از جگوار قرار گرفت و نتوانست رتبهای بهتر از ششم را کسب کند.همهی داوران در این خصوص توافق نظر داشتند که کاین خودرویی است که برای راننده طراحی شده. اما مدل پایهی این خودرو همچنان قیمت بالایی دارد و آپشنها میتوانند قیمت این خودرو را حتی تا ۲ برابر افزایش دهند. بدتر اینکه خودروی مورد آزمایش ما دارای کمترین سیستمهای ایمنی فعال بود؛ بهطوریکه در زمینهی این سیستمها حتی از خودروی جایگاه آخر یعنی مرسدس بنز GLE250d نیز پایینتر بود و همین مورد سبب شد تا پورشه نتواند رتبهای بهتر از این را کسب کند.
بیامو در جایگاه پنجم قرار میگیرد. این خودرو را نمیتوان بهعنوان معیار این کلاس در نظر گرفت، البته در این بین یک استثنا وجود دارد و آن عملکرد فوقالعادهی پیشرانهی دیزلی و سیستم ارتباطی و رسانهای iDrive آن است.
قرارگیری لکسوس در جایگاه چهارم واقعا غافلگیرکننده است. این خودرو نشاندهندهی تعریف ژاپنیها از یک اتومبیل لوکس و مجهز است. اگر واقعبین باشیم باید بپذیریم که این خودرو توانست خود را فراتر از حد متوسط کلاس نشان دهد. این خودرو مجموعهای خوب از طراحی خاص و زیبا، نرمی سواری و کیفیت است.
نظرات در مورد رنجروور کاملا در نقطهی مقابل لکسوس قرار داشتند و دلیل آن این است که این خودرو یک ۴×۴ است که به تجهیزات عصر مدرن مجهز شده است.
ولوو TDV6 S مثال خوبی است که ترکیبی مناسب از کیفیت و لوکس بودن، راحتی، عملکرد و استحکام را ارائه میکند. طراحی داخلی ولوو XC90 بسیار خوب است گرچه کمی استفادهی بیش از اندازه از مواد خشک در آن به چشم میخورد.
آئودی Q7 با اختلاف کمی بهتر از ولوو XC90 ظاهر شد و توانست جایگاه نخست را به خود اختصاص دهد. آئودی در هر زمینه و شاخصی میتواند بهعنوان یک معیار در کلاس شاسی بلندهای لوکس مطرح شود. در زمینههای هندلینگ، بالانس سواری، کیفیت، مواد بهکاررفته، امکانات، فضای داخلی، طراحی و کاربردی بودن و حتی مصرف سوخت، آئودی یک گزینهی بسیار عالی است.
این خودرو شاید با آن پیشرانهی ۲۱۴ اسب بخاری پایهی خود خیلی هیجانانگیز نباشد ولی بزرگترین خودروی خانوادهی Q است و عملکرد آن طوری است که بهسختی میتوان از آن ایراد گرفت. بنابراین برندهی نهایی این مقایسه آئودی Q7 است. در ادامه میتوانید در جدول زیر ردهبندی خودروها را ببینید.
در این قسمت به بررسی عملکرد ۸ شاسی بلند لوکس در جادهی خاکی خواهیم پرداخت.
برای این تست یک مسیر خاکی نهچندان سنگین ۶ کیلومتری انتخاب شده است تا تواناییهای این شاسی بلندها را در این مسیرها مورد تست قرار دهیم. برای دستیابی به بهترین نتیجه، خودروها را در طبیعیترین شرایط یعنی با چهار سرنشین به این مسیر فرستادیم و با سرعت ۶۰ الی ۷۰ کیلومتر حرکت کردیم. هیچ یک از سیستمهای آفرود این خودروها در این بخش مورد استفاده قرار نگرفتند و همچنین تمامی آنها در حالت رانندگی کامفورت یا راحت قرار داشتند.
مرسدس بنز سواری مناسبی دارد و بههیچوجه خودروی ناراحتی نیست؛ اما متأسفانه شاسی آن لرزشهای زیادی به کابین منتقل میکند. سواری این خودرو مناسب است و بخشی از این ایراد به دلیل وجود تایرهای دیواره کوتاه است که نسبت به سنگریزهها حساسیت دارند.
جگوار در این بخش از تست عملکرد معمولی دارد، این خودرو نسبت به چالههای کوچک عملکرد مناسبی دارد؛ اما در صورت مواجهه با دستاندازهای بزرگ، ضربات را به داخل کابین منتقل میکند. ولی سواری کلی این خودرو را میتوان خوب ارزیابی کرد و این خودرو هیچ مشکلی با مسیرهای خاکی ندارد.
بیامو هم در خصوص مواجهه با دستاندازها و هم در خصوص عایقبندی صوتی کابین عملکرد بسیار خوبی دارد و تجربهی رانندگی آن - به استثنای حس سبکی که فرمان آن دارد - خوب است. برخی از تستکنندگان اظهار داشتند در عملکرد پیشرانهی بیامو کمی تأخیر مشاهده میشود که البته این مورد میتواند در نتیجهی مداخلهی واحد کنترل الکترونیکی موتور (ECU) باشد. اما بهطور کلی در بیامو هیچ کمبودی از نظر چسبندگی و سواری به چشم نمیخورد. عملکرد این خودرو در مواجه با ناهمواریها در حد متوسط ارزیابی شده است.
در کمال تعجب، پورشه در مسیر خاکی عملکردی کمی خشک دارد که البته میتواند ناشی از وجود تایرهای مخصوص آسفالت روی آن باشد. به هر حال تماس خودرو با سطح در این تست خوب نبود. دقت فرمان پورشه واقعا درخشان است و در زمینهی قوای فنی نیز هیچ ایرادی ندارد؛ جز این مورد که شاید کمی سروصدای این خودرو در دستاندازها بیش از حد باشد، البته خیلی سریع یاد خواهید گرفت که این خودرو را به چالهها نیندازید.
آئودی در این بخش از تست نیز به مجذوب کردن آزمایشکنندگان پرداخت. آئودی با اینکه سروصدای بیشتری در مقایسه با مرسدس بنز دارد اما عملکرد آن در مواجه با ناهمواریها بسیار بهتر است و بدنهی آن در مسیرهای خیلی ناهموار و پستی بلندیها تکانهای کمتری دارد و میتوان از این نظر آئودی را بهترین خودرو دانست. شما در این خودرو بیش از آنکه پستی بلندیها را حس کنید صدای آنها را خواهید شنید. آئودی در مسیرهای خاکی نیز درست همانند جاده، بسیار نرم و کمصدا است.
ولوو در هنگام رانندگی در مسیرهای خاکی حس سبکی را منتقل میکند و از آن ناآرامی و اغتشاشی که در بعضی از رقبا وجود دارد خبری نیست. پیشرانهی دیزلی ولوو درست همانند عملکرد آن روی جاده خیلی قدرتمند نیست و نباید انتظار جهش و شتابگیری خیلی سریع را از آن داشت. ولوو یکی از بهترین خودروها برای رانندگی در مسیرهای خاکی و پر پیج و خم است و تنها موردی که در آن وجود دارد، شنیده شدن صداهایی از اطراف اتاق است ولی در کل خودروی راحتی است.
لکسوس در مواجه با دستاندازهای کوچک کمی ناآرام و سخت عمل میکند اما فوقالعاده بیصدا است. سیستم فنربندی و تعلیق این خودرو طوری طراحی شده است که بهترین عملکرد را برای این شاسی بلند ژاپنی به ارمغان بیاورد. البته کمی کمبود گشتاور در این خودرو احساس میشود که برای جبران آن باید فشار بیشتری روی پدال گاز آورد.
اما آخرین خودرو در این بخش رنجروور اسپرت است. این خودرو برای انجام چنین تستی طراحی شده است و این امر را بهراحتی اثبات میکند. این خودرو در مواجهه با ناهمواریها همانند مسیر آسفالت عمل میکند و عملکرد آن طوری است که تنها پستی بلندیها را در شیشهی جلو مشاهده میکنید و بهسختی میتوانید آنها را احساس کنید و یا صدایی از آنها بشنوید. حرکتی عمودی این خودرو هر قدر که با آن آرامتر رانندگی کنید بیشتر میشود؛ اما در کل خودروی بسیار نرمی است و تایرهای پیرلی اسکورپیون آن نیز عملکرد بسیار خوبی دارند و میتوانید به پشتوانهی این تایرها و البته عملکرد بسیار خوب پیشرانهی قدرتمند V6 این خودرو، بهراحتی پدال گاز را بفشارید.
این خودروی بزرگ انگلیسی کمترین تفاوت سواری را بین مسیر خاکی و آسفالت دارد و خودرویی است که فرزندان شما در آن بسیار راحت خواهند بود و به خواب خواهند رفت، بدون اینکه متوجه شوند خودرو در حال حرکت در مسیر خاکی است یا جادهی آسفالت. بنابراین برنده شدن در این تست برای این خودرو بسیار آسان است.
ادامه دارد...
قضاوت در خصوص فضای کابین این خودروها به این صورت است که ۴ تن از اعضای تیم در ردیف اول و دوم هر اسیووی مینشینند و شروع به کار با تمامی ادوات موجود میکنند، این تست شامل فضا، راحتی، کاربردی بودن و طراحی میشود.
پورشه در این زمینه همه را تحت تأثیر قرار داد؛ تمامی بخشهایی که راننده و سرنشینان با آنها در تماسند، دارای پوشش فلزی یا چرمی هستند. انتخاب مواد به کار رفته برای کابین این خودرو نیز بسیار عالی است. صندلیهای گرم و نرم این خودرو ارگونومی مناسبی دارند که نوید یک رانندگی سرزنده و پویا را میدهد. البته مایک انتقاداتی هم به کابین این خودرو داشت، یکی از مشکلات کابین پورشه استفاده از تعداد زیادی کلید بهخصوص در کنسول روی سقف است که نمای کابین را شبیه به یک هواپیمای جنگنده کرده است، گرچه با وجود این کلیدها دیگر برای فعال کردن یک امکان، نیاز ندارید وارد منوهای خودرو شوید؛ اما کار کردن با آنها میتواند باعث حواسپرتی راننده شود.
صفحه نمایش ۷ اینچی لمسی مورد استفاده در سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی پورشه کاین نیز یکی دیگر از نقاط ضعف این خودرو است و گرافیک آن کهنه و قدیمی جلوه میکند. این صفحه نمایش در تعویض صفحهها بسیار سریع عمل میکند. سیستم صوتی از برند Bose که برای این خودرو بهصورت آپشن موجود است از نظر تیم آزمایشکننده نمره متوسط را دریافت میکند.
کاین از نظر فضای سرنشینان نیز وضعیت خوبی ندارد و فضای داخلی آن تنگ است. این خودرو از کمبود فضا در هر دو ردیف رنج میبرد و بخش فضای پاها کوچک هستند، ضمن اینکه تشک صندلیها نیز سفت و سخت است؛ اگرچه صندلیهای عقب این خودرو که بهصورت ۴۰ ۲۰ ۴۰ تقسیم شدهاند توانایی تنظیم زاویه و همچنین حرکت به جلو و عقب را دارند. این خودرو همچنین دارای فضای شانه کمتری نیز هست. در قسمت عقب کاین صندلی نفر وسط تقریبا غیرقابل استفاده است؛ چون وجود تونل میلگاردان در این بخش فضای پای سرنشینان را کاهش داده است و همین مورد سبب شده تا در مسافتهای طولانی سرنشینان بزرگسال از راحتی چندانی برخوردار نباشند.
برای سرنشینان عقب کاین امکان تنظیم دمای سیستم تهویه وجود دارد ولی تنها یک عدد خروجی برق ۱۲ ولت تعبیه شده است. مورد بدتر در مورد پورشه، این است که فضای داخلی آن حتی در مقایسه با لکسوس RX350 سایر متوسط نیز کوچکتر احساس میشود، این مورد در هر کدام از صندلیهای خودرو که نشسته باشید خود را نشان میدهد. پورشه از نظر فضای حمل بار نیز در وضع مطلوبی نیست. فضای صندوق بار پورشه کاین در صورتی که صندلیهای ردیف دوم در جایشان مستقر باشند، حجمی برابر با ۶۷۰ لیتر دارد. همانند تعداد دیگری از اسیوویهای حاضر در این مقایسه، در پورشه نیز صندلیهای ردیف دوم بهصورت کامل تا نمیشوند و همین مورد سبب عدم دستیابی به سطح مسطح در کف صندوق بار میشود. در صورت تا کردن صندلیهای ردیف دوم پورشه کاین، فضای حمل بار آن به ۱۷۸۰ لیتر خواهد رسید.
در جگوار هم نکات منفی فضای کابین، همانند پورشه به چشم میخورند، اما تمامی داوران بهمحض ورود به داخل جگوار اذعان داشتند که چرم بهکاررفته روی صندلیهای این خودرو دارای کیفیت مثالزدنی است.
در کابین جگوار F-Pace نکات زیادی از نظر طراحی وجود دارد، البته نقطه نظرات تیم آزمایشکننده در خصوص کابین این خودرو متفاوت است و برخی آن را کاملا سطح بالا و برخی نیز آن را ارزانقیمت میدانند، با این وجود بسیاری از خریداران این اسیووی با خریداری F-Pace، نمای داخلی آن را خواهند پسندید.
تمامی آزمایشکنندگان در این مورد اتفاق نظر داشتند که جگوار در یک سفر طولانی نمیتواند عملکرد مناسبی داشته باشد. درست برخلاف پورشه، جگوار ظاهری اعیانی و لوکس دارد اما بهجز کیفیت بالای چرم بهکاررفته در کابین، سایر بخشها کیفیت مناسبی ندارند.
مقدار زیادی قطعات فلزی در بخشهای مختلف کابین همانند ترمز دستی به چشم میخورند، گرچه بسیاری از آنها در محل نادرست بکار رفتهاند. فرمان و پدال شیفترهای پشت آن حس پلاستیکی بودن را منتقل میکنند و کیفیت دوخت روی داشبورد اصلا راضیکننده نیست و به گفتهی یکی از رانندگان همانند خودروهای اجارهای سطح پایین است. زرق و برق این خودرو بهتر از مواد بهکاررفته در آن است. این مدل از نوع پایه و غیر فول جگوار است و با نام F-Pace portfolio شناخته میشود، با داشتن ۱۷ هزار دلار آپشن باید دید که یک خودروی غیرفول و پایه تا چه میزان از تنوع امکانات برخوردار است.
سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی این خودرو که InControl Touch Pro نام دارد، دارای عملکردی جذاب و سریع است؛ ضمن اینکه صفحه نشاندهندههای دیجیتال این خودرو نیز عملکرد فوقالعاده عالی دارد. جگوار مجهز به سیستم تهویه مطبوع چهار منطقهای نیز هست که عملکرد آن در هر دو ردیف بسیار عالی و متناسب با کلاس این خودرو است.
اما همانند پورشه، جگوار هم دارای ضعفهایی در خصوص فضای کابین است. این خودرو در کنار کاین دارای تنگترین فضای ردیف دوم هستند. همچنین نشیمنگاه صندلیهای این خودرو سفت و صندلی نفر وسط عقب بنا به گفتهی یکی از تستکنندگان افتضاح است. بالا بودن خط شیشهها نیز میتواند باعث شود که افراد کم سن و سالتر دید مناسبی نسبت به بیرون نداشته باشند.
طراحی ظاهری بدنهی جگوار به طرز ناشیانهای سبب کاهش فضای حمل بار به ۶۵۰ لیتر شده است. این رقم در صورتی است که چرخ زاپاس آپشن را سفارش نداده باشید، در صورت سفارش این چرخ، کف صندوق عقب کمی بالاتر میآید و میتواند فضای حمل وسایل را باز هم کاهش دهد. در صورتی که جگوار فاقد لاستیک زاپاس باشد، با خواباندن صندلیهای آن میتوان به فضای ۱۷۴۰ لیتر دست پیدا کرد.
رنجروور را بهنوعی میتوان پسرعموی جگوار دانست (به دلیل شراکت جگوار و لندروور)؛ با توجه به این مورد، رنجروور اسپرت خیلی نمیتواند متفاوت از جگوار باشد. با اینکه رنجروور دارای سادهترین فضای داخلی در این گروه است اما عملکرد آن واقعا خیره کننده است.
صندلیهای رنجروور دارای عملکرد مکانیکی (دستی) هستند و پوشش چرم روی آنها بهصورت سفارشی قابل نصب است؛ اما محل نصب صندلیها در این خودرو بهترین است و راحتی آنها نیز فوقالعاده است. سواری این خودرو همانند بودن در زیر یک گنبد است و رفتاری کاملا روستایی دارد.
کیفیت متریال و حس کیفیت ساختی که این خودرو انتقال میدهد بسیار فراتر از جگوار است، از کیفیت ترمز دستی گرفته تا کنترلرهای سیستم تهویهی مطبوع. به گفتهی مایک، در رنجروور ترکیب چرم و فلز احساس بسیار خوبی را ایجاد میکند.
اتاق رنجروور از آئودی هم بهتر است و بهخصوص صندلیهای خلبانی و سانروف بزرگ آن حس بسیار خوبی را منتقل میکنند. البته رنجروور فقط نکات مثبت ندارد، سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی این خودرو به همراه دوربین دید عقب آن عملکردی در حد قیمت خود دارند و غربیلک فرمان زیبای آن نیز دارای سوئیچهای پلاستیکی است که ظاهری ارزانقیمت دارند که واقعا باعث ناامیدی تیم شده بود. کف رنجروور در ردیف عقب کاملا صاف است؛ اما این خودرو در زمینهی فضاسازی و استفادهی هوشمندانه از فضا به برخی از خودروهای خوب این تست نمیرسد، ضمن اینکه فضاسازی ردیف دوم آن نیز تا حدودی محدود است.
با وجود صندلیهای ردیف دوم، رنجروور دارای فضای باری به میزان ۷۸۱ لیتر است. صندلیهای عقب این خودرو دارای چیدمان ۶۰:۴۰ هستند و در صورت تا کردن آنها به فضایی معادل ۱۷۶۱ لیتر دست خواهید یافت. یک نکتهی مثبت رنجروور این است که در هنگام توقف، سیستم تعلیق بادی آن ارتفاع خودرو را پایین میاورد و این مورد سبب ورود و خروج راحتتر سرنشینان از خودرو میشود.
بیامو X5 ترکیبی از طراحی مدرن و کلاسیک را ارائه میدهد، سیستم رهیاب ماهوارهای X5 عملکردی حرفه دارد و بهترین در این گروه ارزیابی شده است. بیامو دارای رابط کاربری بسیار عالی متناسب با کلاس خود است و یکی از اعضای تیم به نام آنتونی به وجود کلیدهای میانبر روی کنسول وسط نیز بهعنوان یک نکتهی مثبت اشاره کرد.
سیستم صوتی بینامونشان بیامو که دارای ۹ بلندگو و قدرت ۲۰۵ وات است، توانست در زمینهی تفکیک صدا و کیفیت، بهتر از بسیاری از رقبایش که دارای سیستمهای صوتی مشهور بودند ظاهر شود.
بیامو بهوضوح خودرویی بسیار شکیل در این گروه است. سقف شیشهای بزرگ این خودرو دید بسیار مناسبی به سرنشینان ارائه میدهد و کیفیت چرم کابین آن نیز بسیار عالی است. چرم بیامو کاملا قابل تعمیر است و سازگاری خوبی با کودکان دارد.
به گفتهی مایک بیامو کابینی بسیار جانسخت و قابل اعتماد دارد و با وجود داشتن ظاهری ارزانقیمت، در ساخت آن از مرغوبترین مواد استفاده شده است.
صندلیهای ردیف دوم بیامو کاملا کاربردی هستند و حمایت خوبی از سرنشینان به ارمغان میآورند، ضمن اینکه فضاسازی آنها به گونهای است که سه سرنشین بزرگسال بهراحتی میتوانند در آنها بنشینند و حتی در سفرهای طولانی مشکلی نخواهند داشت. بیامو X5 همچنین از فضاسازی خوبی در بخش عقبی برخوردار است.
بیامو دارای فضای باری به میزان ۶۵۰ لیتر است و برای باز و بسته کردن در صندوق عقب آن هیچ کلیدی در دیوارههای صندوق بار به چشم نمیخورد. صندلیهای عقب X5 دارای چیدمان ۴۰:۲۰:۴۰ هستند و با خواباندن آنها به فضای بزرگ ۱۸۷۰ لیتری دست خواهید یافت، این فضای بزرگ در حالی به دست میآید که کف صندوق بار کاملا صاف و مسطح نخواهد بود. بیامو تنها خودروی گروه است که از در صندوق عقب دوتکه استفاده میکند که چنین طرحی انعطافپذیری این خودرو را در هنگام جابجایی وسایل افزایش میدهد.
در قیاس با سادگی بیامو، مرسدس بنز از کابین اسپرتتری برخوردار است. اگرچه این مورد با توجه به آپشن گرانقیمت پکیج AMG Line کمی رنگ میبازد. کیفیت چرمها بهتر هستند ولی باید در نظر داشت که این خودرو به چرم ناپا که یک آپشن است مجهز شده و در حالت عادی مرسدس بنز دارای پوشش چرم مصنوعی است.
نظر اکثر اعضای تیم این است که مرسدس بنز با داشتن طراحی دلپذیر، استحکام خوب و انتخاب استادانهی چوب و سایر مواد کابین کاملا در سطح خودروهای لوکس قرار دارد، گرچه استفاده از پلاستیک در کابین این خودرو نیز بسیار زیاد است و بسیاری از بخشهایی که فلزی به نظر میآیند در حقیقت پلاستیکی هستند. بخشهایی مانند غربیلک فرمان، اهرم دنده، صفحه نشاندهندهها و سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی تحسینبرانگیز هستند گرچه حتی سیستم Command Online نیز با وجود بروزرسانی، همچنان فاقد صفحهی لمسی است و این مورد سبب بروز انتقاد به مرسدس بنز شده است. صفحهی شمارهگیر موجود در کنسول مرکزی به نظر میرسد متعلق به دههی ۱۹۸۰ باشد.
بنا به گفتهی مایک، مرسدس یکی از نامناسبترین کابینهای گروه را دارد، کابین مرسدس بنز جادارترین کابین گروه نیست و بهخصوص در مقایسه با بیامو و آئودی در وضع خوبی قرار ندارد. مرسدس بنز همچنین فاقد چیدمان صندلیهای سینمایی (چیدمانی که در آن برای دستیابی به دید بهتر سرنشینان، ارتفاع ردیف دوم بالاتر از ردیف عقب است)، پورت اتصال USB و حتی قابلیت کنترل سیستم تهویه برای سرنشینان عقب است. ضعف این خودرو در بخش امکانات رفاهی کاملا سبب شده است تا خودرویی قدیمی به نظر برسد.
GLE در بخش فضای بار همردهی بیامو X5 است بهطوریکه فضای حمل بار آن دارای ۶۵۰ لیتر حجم بوده و با خواباندن صندلیهای ردیف دوم که بهصورت ۴۰:۲۰:۴۰ هستند، میتوان به فضای ۱۸۷۰ لیتر دست یافت. پروسهی خواباندن صندلیهای ردیف عقب مرسدس بنز بسیار ناامیدکننده است و برای این کار باید ابتدا این صندلیها را به جلو بکشید، در کل از این نظر صندلیهای بنز سختترین روش تا شدن را در گروه دارند و برای این کار نیاز است از یک اهرم عملگر در بخش فضای بار نیز استفاده کنید.
اگرچه طراحی متمایز لکسوس در تمامی فاکتورهای این آزمایش تأثیر ندارند؛ اما لکسوس تحسین تمامی سرنشینان خود را با زرقوبرق و کیفیت بسیار بالای کابین خود به همراه دارد. صندلیهای لکسوس عالی هستند و کیفیت دوخت آنها نیز بسیار بالا است؛ گرچه چرم به کار رفته در لکسوس سر و لغزنده است. صفحه نشاندهندهی لکسوس بیشترین توانایی پیکربندی و شخصیسازی را دارد و جنس محفظهی داشبورد آن نرم است. با این وجود نکاتی در کابین لکسوس وجود دارند که به نفع رقبا هستند.
لکسوس فقط تحسین و نظرات مثبت به همراه ندارد؛ بسیاری از کلیدهای موجود در کابین این خودرو به نظر میرسد که متعلق به خودروهای ارزانقیمت تویوتا باشند و وجود دوخت قلابی روی داشبورد و اهرم دنده موجبات تمسخر این خودرو را فراهم کرده است. سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی این خودرو و اهرم جوی استیک کنترل آن در تمام جهان بسیار نامحبوب است. صفحهنمایش لکسوس دارای فونتهای بیشماری است و البته برچسب دار شدن همه چیز در آن نکتهای لوکس و مثبت است. سیستم صوتی لکسوس از برند مارک لوینسون است و نحوهی پخش صداهای زیر در آن نامناسب است.
در زمینهی فضای ردیف دوم صندلیها، لکسوس بسیار عالی است. این خودرو در این مورد میتواند با بسیاری از رقبای بزرگتر از خود به رقابت بپردازد؛ بهطوریکه فضای کابین آن بزرگتر از پورشه و جگوار است. صندلیهای عقب لکسوس راحتی یکسانی با صندلیهای جلوی آن دارند و خبری از تونل میلگاردان در آن نیست. طراحی زیر آرنجی تا شوندهی لکسوس هوشمندانه است و در کابین آن فضاهای زیادی برای قرار دادن اشیا وجود دارد. لکسوس همانند بیامو X5 دارای پردههای جانبی ضد آفتاب در داخل درها است و خروجیهای سیستم تهویهی مطبوع آن دارای قابلیت تنظیم دما برای سرنشینان عقب هستند.
نکات منفی نیز در مورد لکسوس وجود دارند، فضای صندوق بار لکسوس محدود به ۴۵۳ لیتر است و بخش از این محدودیت به دلیل طراحی خاص در عقب است. صندلیهای ردیف دوم این خودرو دارای چیدمان ۴۰:۲۰:۴۰ هستند و با تا کردن آنها فضای به میزان ۹۲۴ لیتر ایجاد میشود.
برترینهای این کلاس آئودی و ولوو هستند و به دلیل داشتن صندلیهای ردیف سوم، انعطافپذیری بالایی دارند.
فریبندهترین کابین متعلق به ولوو است. دلیل این موضوع بیشتر به خاطر سنتشکنی این خودرو است که شاید با الهام از تلفنهای هوشمند به دست آمده باشد. رابط کاربری ولوو به طرز شگفتانگیزی ساده است.
صفحه نشاندهندههای دیجیتال ولوو ساده و خوانا هستند و امکان ایجاد تغییر در آنها وجود دارد. طراحی صفحه نمایش سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی ولوو همانند یک تبلت است و بسیاری از عملکردهای خودرو را میتوان با استفاده از لمس کردن آن راهاندازی کرد. با این وجود برخی از زیر منوهای آن دارای جزئیات زیادی هستند. بیشتر مواد به کار رفته در ولوو از چرم و فلزات است که ظاهر زیبایی دارند. جزئیات نیز شامل مواردی چون وجود نقش برجستهی پرچم سوئد در صندلیها و آینهی بدون قاب مرکزی هستند.
صندلیهای ولوو به جز آنکه ظاهر فوق مدرنی دارند به طرز شگفتانگیزی راحت هستند و چرم بهکاررفته در آنها مجللترین و بهترین در گروه است. صندلیهای ردیف دوم ولوو عالی هستند و از گرمکن و کنترل تهویهی مطبوع برخوردارند. ولوو بهطور هوشمندانهای به صندلی کودک مجهز است که ضمن داشتن دید عالی، ورود و خروج از آنها بسیار آسان است.
فضای حمل بار ولوو هم بسیار بزرگ است، ولوو در حالتی که هر هفت صندلی آن مستقر هستند فضای بار ۴۵۱ لیتر دارد و در حالت پنجنفره حجم صندوق بار آن به ۱۱۰۲ لیتر میرسد، صندلیهای ردیف دوم ولوو دارای چیدمان ۴۰:۲۰:۴۰ هستند و در صورت خواباندن صندلیهای ردیف دوم و سوم، فضای بار تا ۱۹۵۱ لیتر افزایش پیدا میکند. البته تا کردن صندلیهای ردیف دوم و سوم ولوو کمی سخت است و با تا کردن آنها کف محل بار صاف و تخت نخواهد بود، نکتهای که درست در مقابل آئودی قرار دارد.
آئودی بیشک برندهی این مقایسه از نظر فضای کابین است، نهتنها به خاطر اینکه دارای بزرگترین فضا است بلکه فضای کابین آن نیز عریضترین است. کابین سادهی آئودی عالی است و بهترین ترکیب از چرم، فلز و پلاستیک را فراهم کرده است. صندلیهای ردیف سوم آئودی بهصورت الکترونیکی تا میشوند و با تا کردن آنها فضای حمل بار از ۲۹۵ لیتر به ۷۰۰ لیتر افزایش پیدا میکند. صندلیهای ردیف دوم دارای چیدمان ۴۰:۲۰:۴۰ هستند و با تا کردن آنها به فضای عظیم ۱۹۹۵ لیتری دست خواهید یافت؛ ضمن اینکه کف صندوق بار نیز در این حالت کاملا صاف و تخت است. دلیل این مورد این است که در آئودی کارها به بهترین نحو انجام شده است. آئودی در ضمن سادگی، هوشمندانهترین و بهترین کابین را دارد.
طراحی کابین آئودی هم مناسب است. انعطافپذیری صندلیهای ردیف دوم آئودی بسیار خوب است و برای سرنشینان عقب از چراغهای مطالعهی LED استفاده شده است. کابین آئودی پر است از امکانات مفید و کاربردی برای راننده و سرنشینان.
تنها نکتهای که کمی قضاوت در مورد کابین آئودی را دچار تردید میکرد بخش داشبورد و چیدمان کنسول مرکزی بود. برخی از آزمایشکنندگان این طراحی را هوشمندانه میدانستند و برخی دیگر معتقد بودند بیش از اندازه شلوغ است. کیفیت سیستم صوتی در حد متوسط قرار داشت. صندلیهای آئودی از نظر در بر گرفتن بدن سرنشینان و همچنین راحتی بهترین نیستند. با این حال کابین آن در بین این هشت خودرو آرامترین بود که لوکس بودن این خودرو را تضمین میکند.
برای آزمایش کیفیت سواری، نفوذ صدا و راحتی کلی این SUV-ها، مسیری به طول ۴۰ کیلومتر از بزرگراه Hume انتخاب شد که کیفیت چندانی ندارد و کمی ناجور است. سپس از طریق یک ورودی وارد مسیری به طول ۱۱۰ کیلومتر از بزرگراه خواهیم شد که پایان مسیر در آن قرار دارد. هر کدام از این آزمایشات میتواند میزان راحتی سواری و واکنشهای سیستم انتقال نیروی خودروها را مورد آزمایش قرار دهد.
چهار خودروی دیزلی حاضر در آزمایش و لکسوس RX350 تلاش دارند تا به سریعی سایر V6-های بنزینی باشند. با وجود اینکه پیشرانهی جگوار بالاترین قدرت خروجی را در این گروه دارد؛ اما پیشرانهی ۲۹۶ اسب بخاری لکسوس که گشتاور ۳۷۰ نیوتون متری دارد، به آن اندازه در دستیابی به حداکثر سرعت مجاز در بزرگراهها توانایی ندارد. پیشرانهی لکسوس هماهنگی خوبی با جعبه دندهی هشت سرعتهی خودکار دارد و گرچه گاز دادن به پیشرانه و بالا بردن دور موتور آن لذتبخش است اما به گفتهی مایک این خودرو چندان اسپرت و سریع نیست.
سواری لکسوس با وجود ظاهر خودرو و وجود رینگهای بزرگ ۲۰ اینچی که تایرهای دیواره کوتاه روی آنها سوار شده است، به طرز شگفتانگیزی نرم و بیصدا است. عایقبندی صوتی خوب کابین از مشخصههای یک لکسوس است و لکسوس از این نظر یک خودروی استثنایی بهحساب میآید.
پیشرانهی ۲ لیتری دیزلی ولوو ۲۲۱ اسب بخار قدرت و ۴۷۰ نیوتون گشتاور دارد. این پیشرانه با وجود گشتاور بالا قدرت چندانی ندارد و افزایش سرعت با آن به کندی صورت میپذیرد. پیشرانهی ۲.۱ لیتری دیزلی مرسدس بنز نیز با قدرت و گشتاور ۲۰۱ اسب بخار و ۵۰۰ نیوتون متر، قدرت کمتر اما گشتاور بیشتری دارد ولی آن نیز در هنگامی که زیر بار قرار گیرد و یا در هنگام فعال بودن کروز کنترل صداهای اضافهای از خود تولید میکند. در کل مجموعهی فنی هیچ یک از این دو خودرو در سطح عالی قرار ندارد، جعبه دندهی ۹ سرعتهی خودکار GLE بهطور خاص تنبل است و در تعویض دندهها از خود کندی نشان میدهد. البته جعبه دندهی هشت سرعتهی ولوو برعکس بنز عملکرد سریعی دارد.
بیامو از این نظر در بین خودروهای دیزلی حاضر در تست بهترین است. پیشرانهی ۲ لیتری بیامو گشتاور ۵۰۰ نیوتون متری دارد که با مرسدس بنز برابر است اما قدرت تولیدی بیامو بیشتر است و به ۲۲۷ اسب بخار میرسد. این پیشرانه عملکردی قوی و در عین حال کم سروصدا دارد و کارکرد آن نرم است. مورد بعدی که سبب بالانس بسیار خوب رانندگی شده است؛ عملکرد نرم و سریع جعبه دندهی هشت سرعتهی این خودرو است که سبب شده سواری و قابلیتهای X5 یک مرحله بالاتر باشد.
پیشرانهی شش سیلندر خورجینی آئودی ۳ لیتر حجم دارد و قدرت و گشتاور تولیدی آن به ترتیب ۲۱۴ اسب بخار و ۵۰۰ نیوتون متر است. آئودی همانند بیامو بهراحتی شتاب میگیرد و حتی نرمی کارکرد پیشرانهی آن به دلیل استفاده از ساختار وی شکل بهتر است. پیشرانهی دیزلی آئودی هماهنگی مناسبی با جعبه دندهی هشت سرعتهی این خودرو دارد. زمانی که کروز کنترل را فعال میکنید پیشرانهی آئودی به طرز شگفتانگیزی بیصدا کار میکند و همانند پورشه کاین در صورت حرکت در سراشیبیها جهت کاهش مصرف سوخت، دور موتور را کاهش میدهد. این کار سبب شدهاست که این دو خودرو، سواری لذت بخشی داشته باشند و حسی همانند حرکت کشتی را القا کنند.
پورشه، جگوار و رنجروور همگی شتاب گیری سریعی دارند. البته از بین آنها رنجروور شتابگری بهتری دارد. پیشرانهی ۲۵۸ اسب بخاری و ۵۸۰ نیوتون متری پورشه کاین در بحث مصرف سوخت تفاوت چندانی با پیشرانهی ۲۵۴ اسب بخاری و ۶۰۰ نیوتون متری رنجروور ندارد. هر دوی این خودروها شتاب گیری مناسبی دارند؛ گرچه در رنجروور کمی تأخیر مشاهده میشود. اما رقیب آلمانی عملکرد دقیقتری دارد و به نظر میرسد تمرکز بیشتری بر مجموعهی انتقال نیرو کرده است، مخصوصا جعبه دندهی هشت سرعتهی خودکار پورشه عمل تعویض دنده را به بهترین نحو ممکن انجام میدهد.
پیشرانهی ۳ لیتری جگوار ۲۹۶ اسب بخار قدرت و ۷۰۰ نیوتون متر گشتاور دارد و در آزمون شتاب عملکردی بهتر از پورشه و جگوار از خود بر جای گذاشت. جعبه دندهی هشت سرعتهی خودکار جگوار نیز سریع و انعطافپذیر است. در کل باید گفت که دو خودروی بریتانیایی حاضر در آزمایش عملکردی سریعتر از سایر رقبا دارند.
پورشه و جگوار در این بین، دو خودرویی هستند که برای رانندگان واقعی ساخته شدهاند و رفتاری بسیار پخته و سرگرمکنندهای ارائه میدهند. با این وجود ممکن است صدای خروجی از اگزوز جگوار در مسافت طولانی خستهکننده باشد و در کابین پورشه نیز در صورت رانندگی با دور موتور ثابت صدای وزوز شنیده میشود. هردوی این خودروها از لاستیکهایی با دیوارهی کوتاه استفاده میکنند و رینگهای آنها سایز بزرگ ۲۱ اینچی در پورشه و ۲۲ اینچی در جگوار دارند که این عامل سبب شده است صدای تایر در آنها بالا باشد. در این میان این جگوار است که عایقبندی صوتی بهتری برای کابین ارائه میدهد و کابین پورشه بهعنوان یک شاسی بلند لوکس در سرعتهای بالا کمی خستهکننده میشود.
شاید تایرهای رنجروور چسبندگی بالایی نداشته باشند، اما با داشتن چرخهای ۱۹ اینچی و دیوارهی بلند تایر، رنجروور سواری نرم و تقریبا بیصدایی دارد. در مورد آئودی نیز وضع به همین گونه است و این خودرو به همراه رنجروور بیصداترین سواری را در هنگام حرکت در جاده به سرنشینان ارائه میدهند. میزان بیصدایی کابین آئودی به حدی است که میتوانید صدای فن سیستم تهویه و حتی صدای نفس کشیدن خودتان را بشنوید. آئودی Q7 از هیچگونه سیستم تعلیق بادی بهرهمند نیست؛ اما سیستم تعلیق معمول این خودرو به همراه رینگهای ۱۹ اینچی آن عملکرد مناسبی در این کلاس ارائه میکنند. آئودی بهخوبی از پس جذب ناهمواریهای مسیر برمیآید و سواری آن در سرعتهای بالاتر حس شناور بودن خوبی را منتقل میکند.
مایک در مورد آئودی میگوید این خودرو سواری شناور اما بدون لرزش و تنشی دارد.
بیامو در این آزمایش نرمترین و یا خشکترین خودرو نیست، همچنین بیصداترین و یا پرسروصداترین نیز نیست؛ اما همه چیز در این خودرو به میزان کافی خوب است. درواقع بیامو سواری متوسط بسیار خوبی ارائه میکند. سواری بیامو خوب است و تنها لرزشهای کوچکی در دستاندازها احساس میشود.
مرسدس بنز در این میان از هر جهت آزاردهنده است. با وجود آپشن سیستم تعلیق بادی در این مدل، انتظار میرفت مرسدس بنز سواری بهتری در مقایسه با بیامو و آئودی که هر دو از فنرهای معمولی استفاده میکنند داشته باشد، بهخصوص در زمینهی کیفیت سواری داشته باشد. در این مورد نباید نقش رینگهای ۲۱ اینچی AMG را از یاد برد که باعث افزایش تکانها و آشفتگی بیشتر کابین مرسدس بنز شدهاند؛ بهطوریکه مرسدس بنز در میان تمام شاسی بلندهای حاضر در این تست بدترین سواری را دارد. در زمینهی عایقبندی صوتی البته مرسدس بنز نمونهی موفقی به شما میرود.
سلایق و احساسات بحثی جدا از نتایج علمی هستند. اطلاعات بهدستآمده از دستگاه دسیبل سنج که در سرعت ۱۱۰ کیلومتر بر ساعت ثبت شدهاند، نشان میدهند که میزان صدای موجود در کابین خودروهای بیامو، پورشه و جگوار در مسیر ناهموار ۸۰ دسیبل و روی آسفالت ۷۶ دسیبل است. اتاق ولوو در مسیر ناهموار پر صداتر است و ۸۱ دسیبل صدا دارد، درحالیکه این خودرو روی جاده ساکتتر است و صدای واردشده به داخل اتاق به ۷۵ دسیبل میرسد. مرسدس بنز در مسیر ناهموار به میزان یک دسیبل کم صداتر است و درواقع صدای چندانی در داخل کابین آن وجود ندارد.
لکسوس و رنجروور هر دو ۷۹ دسیبل روی جادهی ناهموار و ۷۵ دسیبل در جادهی آسفالت را از خود بر جای گذاشتند، اما آئودی توانست به بهترین عدد دست پیدا کند و صدای راهیافته به کابین آن ۷۸ دسیبل در مسیر ناهموار و ۷۴ دسیبل در مسیر آسفالت بود.
ادامه دارد...
در قسمت پایانی از مقایسهی شاسی بلندهای لوکس به بررسی رفتار آنها در جاده و نتیجهگیری خواهیم پرداخت.
این بخش آخرین قسمت تست است و برای آن مسیری به طول ۳۰ کیلومتر انتخاب شد که دارای فراز و نشیبها، سرعتگیرها، میدانها و پیچهای ملایم یا تند بود. این تست حالتی را شامل میشود که ۹۰ درصد رانندگان خودروهای شاسی بلند با آن سروکار خواهند داشت. در این تست همچنین مشخص خواهد شد کدام خودرو بهترین عملکرد را در حالت اسپرت دارد.
اگر در حال فرار باشید و یا عجله داشته باشید، جگوار و پورشه بهترین انتخاب خواهند بود. این دو خودرو دارای رانندگی بسیار لذت بخشی هستند. اگر بحث بر سر انتخاب سریعترین خودروی شاسی بلند باشد، قطعا این دو مدل برنده خواهند بود؛ اما نکتهی دیگری بهجز سریع رفتن نیز در این آزمایش مطرح است و آن میزان لوکس بودن خودرو است.
پورشه بخش از راحتی خود را فدای چسبندگی و ترمزها بسیار قدرتمند کرده است. ترمزهای این خودرو قویترین در این تست هستند و احساس اطمینان بسیار زیادی را منتقل میکنند. شاسی این خودرو بالاترین دینامیک سواری را دارد و فرمان آن نیز دقیقترین است. اگر تنها یک مورد منفی در خصوص رانندگی کاین در این شرایط وجود داشته باشد، تنها وجود کمی تأخیر در عملکرد پیشرانه و احساس سنگینی است که پدال گاز این خودرو دارد.
جگوار از نظر لذت رانندگی با پورشه برابری میکند و توانایی عبور و فرمان پذیری آن در پیچها عالی است. اما به نظر میرسد دوز اسپرت این خودرو کمی بیش از اندازه باشد و گویی آن را تنها برای حرکت در جاده ساختهاند. در کل جگوار دارای لذت بسیار زیادی برای راننده و لذت کمی برای سرنشینان است.
لکسوس برخی از خصوصیات اسپرت خود را فدای ارائهی سواری مناسب در جاده برای سرنشینان کرده است؛ اما در جادههای پر پیچوخم برای گرفتن گشتاور کافی از پیشرانه، نیاز دارید کاملا به پیشرانه فشار بیاورید. همچنین به دلیل وزن کم خودرو، کمی احساس سبکی در پیچها خواهید داشت. عملکرد این خودرو بهخصوص در مواجه با سرعتگیرها کمی ناآرام و متشنج است.
مرسدس بنز و بیامو هیچکدام در زمینهی رانندگی جادهای عملکرد عالی ندارند. بیامو بالانس متوسطی بین سواری و هندلینگ دارد. فرمان آن عملکرد خشنی دارد اما در صورتی که آن را در حالت اسپرت قرار دهید عملکرد فرمان سنگین میشود. البته کنترل حرکات بدنه در این خودرو بهخوبی انجام میشود. بارزترین نکات بیامو ظاهر زیبای آن و موقعیت قرارگیری سرنشینان است و عملکرد جعبه دندهی آن نیز بسیار فوقالعاده است.
دو کاستی و نکتهی منفی عمده در مرسدس بنز GLE250d، یکی عملکرد زبر و خشن پیشرانه و دیگری سواری نهچندان دلچسب آن است. البته نباید فراموش کرد که عملکرد پیشرانه و جعبه دندهی مرسدس بنز در صورتی که حالت رانندگی آن را در حالت اسپرت قرار دهید، بسیار عالی است و واکنشهای خوبی از خود نشان میدهد؛ اما در کل برای یک استفادهی روزمره کمبودهایی در سواری آن مشاهده میشود. قدرت ترمزگیری مرسدس بنز عالی است و ترمزها در هیچ شرایطی شما را ناامید نمیکنند؛ اما پدال ترمز بیش از اندازه نرم است و احساس خوبی را منتقل نمیکند. تایرهای کنتیننتال مرسدس بنز، مدل کراس کانتکت هستند و چسبندگی بینظیری دارند.
رنجروور و ولوو ثابت کردند که در بحث رانندگی جادهای کاملا مخالف یکدیگر هستند. رنجروو عملکردی بسیار دقیق و لوکس در جاده دارد و ابعاد و به خصوص پهنای آن برای شهر بسیار مناسب است. چیزی که در هنگام سواری با رنجروور برای شما اصلا اهمیت نخواهد داشت؛ دست اندازها و پستی بلندی های مسیر هستند؛ چون اصلا آنها را احساس نخواهید کرد. رنجروور در بحث سواری مثل همیشه عملکردی تمام و کمال و عالی دارد.
در نقطهی مقابل رنجروور، ولوو قرار دارد. اولین مشکل در خصوص این خودرو ابعاد بزرگ آن است که راننده را در مسیرهای تنگ و باریک دچار اضطراب و مشکل میکند. پیشرانه نیز در بیشتر اوقات خسته است و حال راه رفتن ندارد. عملکرد فرمان خودرو خوب و دقیق است و خودرو پایداری مناسبی دارد. سواری این خودرو در سرعتهای پایین کمی خشک است و شاسی آن بهخصوص در صورتی که در هنگام دور زدن با ناهمواریها موجه شوید، کمی نامتعادل میشود و از خود بیقراری بروز میدهد. اما در کل ولوو ترکیب خوبی از راحتی و رضایت را ارائه میدهد.
آئودی عملکرد کلی خوبی در این بخش دارد و پیشرانهی بزرگ آن بیصدا است و عملکردی نرم و پرقدرت دارد و عملکرد جعبه دندهی ۸ سرعتهی آن فوقالعاده است. شاسی خودرو در مواجه با ناهمواریها عملکرد خوبی دارد و در صورتی که حالت رانندگی را در وضعیت اسپرت قرار دهید، دقت فرمان بهشدت افزایش پیدا میکند. عایقبندی صوتی کابین عالی است و حس لوکس بودن را منتقل میکند. در خصوص کیفیت سواری و هندلینگ، آئودی تقریبا ایرادی ندارد.
در خصوص بحث مصرف سوخت، ما تمام خودروها را در طی مسیری ۶۰ کیلومتری مورد آزمایش قرار دادیم و نتایج آن به شرح زیر است:
بدون شک شرکتکنندهی بنزینی یعنی لکسوس، پرمصرفترین خودرو در این گروه است و مصرف سوخت ترکیبی آن در حدود ۱۲.۱۶ لیتر در هر صد کیلومتر است. مصرف سوخت بیامو ۱۰.۶۲ لیتر، رنجروور ۱۰.۵۲ لیتر، جگوار ۱۰.۴۳ لیتر و پورشه ۱۰.۲۷ لیتر است. ولوو و بنز نیز مصرف خوبی دارند و به ترتیب ۹.۹۵ و ۹.۷۱ لیتر در هر صد کیلومتر مصرف میکنند. اما در این بخش نیز بهترین خودرو آئودی است که با وجود داشتن پیشرانهی V6 پرحجم، مصرف سوخت ترکیبی آن تنها ۸.۹۸ لیتر در هر صد کیلومتر است.
مرسدس بنز GLE250d مجموعهی قابل قبولی در خود جای داده است اما وقتی وارد تکتک اجزا میشوید، کاستیهایی در آن مشاهده میشوند که این خودرو را تبدیل به یک انتخاب متوسط میکنند؛ بهخصوص در این زمینه باید بیشتر از همه عملکرد پیشرانه و کیفیت سواری پایین را مقصر دانست. در بحث ایمنی، عایقبندی صوتی و البته طراحی، مرسدس بنز گزینهی بسیار مناسبی است.
از جگوار بهعنوان یک خودروی تازهوارد انتظار بیشتری میرفت، گرچه این خودرو توانست قابلیتهای خود را بهخوبی به اثبات برساند. لیست آپشنهای این خودرو تا ۲۴ هزار دلار میرسد که سبب شده است ارزش این خودرو در برابر بهای پرداختی افت کند. البته مدل ۹۹ هزار دلاری S میتواند یک تهدید جدی برای رقبا به شمار آید. این لیست آپشنها شامل رینگهای ۲۲ اینچی و بسیاری از آپشنهای لوکس در داخل کابین هستند.
در ردهبندیها پورشه در یک جایگاه بالاتر از جگوار قرار گرفت و نتوانست رتبهای بهتر از ششم را کسب کند.همهی داوران در این خصوص توافق نظر داشتند که کاین خودرویی است که برای راننده طراحی شده. اما مدل پایهی این خودرو همچنان قیمت بالایی دارد و آپشنها میتوانند قیمت این خودرو را حتی تا ۲ برابر افزایش دهند. بدتر اینکه خودروی مورد آزمایش ما دارای کمترین سیستمهای ایمنی فعال بود؛ بهطوریکه در زمینهی این سیستمها حتی از خودروی جایگاه آخر یعنی مرسدس بنز GLE250d نیز پایینتر بود و همین مورد سبب شد تا پورشه نتواند رتبهای بهتر از این را کسب کند.
بیامو در جایگاه پنجم قرار میگیرد. این خودرو را نمیتوان بهعنوان معیار این کلاس در نظر گرفت، البته در این بین یک استثنا وجود دارد و آن عملکرد فوقالعادهی پیشرانهی دیزلی و سیستم ارتباطی و رسانهای iDrive آن است.
قرارگیری لکسوس در جایگاه چهارم واقعا غافلگیرکننده است. این خودرو نشاندهندهی تعریف ژاپنیها از یک اتومبیل لوکس و مجهز است. اگر واقعبین باشیم باید بپذیریم که این خودرو توانست خود را فراتر از حد متوسط کلاس نشان دهد. این خودرو مجموعهای خوب از طراحی خاص و زیبا، نرمی سواری و کیفیت است.
نظرات در مورد رنجروور کاملا در نقطهی مقابل لکسوس قرار داشتند و دلیل آن این است که این خودرو یک ۴×۴ است که به تجهیزات عصر مدرن مجهز شده است.
ولوو TDV6 S مثال خوبی است که ترکیبی مناسب از کیفیت و لوکس بودن، راحتی، عملکرد و استحکام را ارائه میکند. طراحی داخلی ولوو XC90 بسیار خوب است گرچه کمی استفادهی بیش از اندازه از مواد خشک در آن به چشم میخورد.
آئودی Q7 با اختلاف کمی بهتر از ولوو XC90 ظاهر شد و توانست جایگاه نخست را به خود اختصاص دهد. آئودی در هر زمینه و شاخصی میتواند بهعنوان یک معیار در کلاس شاسی بلندهای لوکس مطرح شود. در زمینههای هندلینگ، بالانس سواری، کیفیت، مواد بهکاررفته، امکانات، فضای داخلی، طراحی و کاربردی بودن و حتی مصرف سوخت، آئودی یک گزینهی بسیار عالی است.
این خودرو شاید با آن پیشرانهی ۲۱۴ اسب بخاری پایهی خود خیلی هیجانانگیز نباشد ولی بزرگترین خودروی خانوادهی Q است و عملکرد آن طوری است که بهسختی میتوان از آن ایراد گرفت. بنابراین برندهی نهایی این مقایسه آئودی Q7 است. در ادامه میتوانید در جدول زیر ردهبندی خودروها را ببینید.
در این قسمت به بررسی عملکرد ۸ شاسی بلند لوکس در جادهی خاکی خواهیم پرداخت.
برای این تست یک مسیر خاکی نهچندان سنگین ۶ کیلومتری انتخاب شده است تا تواناییهای این شاسی بلندها را در این مسیرها مورد تست قرار دهیم. برای دستیابی به بهترین نتیجه، خودروها را در طبیعیترین شرایط یعنی با چهار سرنشین به این مسیر فرستادیم و با سرعت ۶۰ الی ۷۰ کیلومتر حرکت کردیم. هیچ یک از سیستمهای آفرود این خودروها در این بخش مورد استفاده قرار نگرفتند و همچنین تمامی آنها در حالت رانندگی کامفورت یا راحت قرار داشتند.
مرسدس بنز سواری مناسبی دارد و بههیچوجه خودروی ناراحتی نیست؛ اما متأسفانه شاسی آن لرزشهای زیادی به کابین منتقل میکند. سواری این خودرو مناسب است و بخشی از این ایراد به دلیل وجود تایرهای دیواره کوتاه است که نسبت به سنگریزهها حساسیت دارند.
جگوار در این بخش از تست عملکرد معمولی دارد، این خودرو نسبت به چالههای کوچک عملکرد مناسبی دارد؛ اما در صورت مواجهه با دستاندازهای بزرگ، ضربات را به داخل کابین منتقل میکند. ولی سواری کلی این خودرو را میتوان خوب ارزیابی کرد و این خودرو هیچ مشکلی با مسیرهای خاکی ندارد.
بیامو هم در خصوص مواجهه با دستاندازها و هم در خصوص عایقبندی صوتی کابین عملکرد بسیار خوبی دارد و تجربهی رانندگی آن - به استثنای حس سبکی که فرمان آن دارد - خوب است. برخی از تستکنندگان اظهار داشتند در عملکرد پیشرانهی بیامو کمی تأخیر مشاهده میشود که البته این مورد میتواند در نتیجهی مداخلهی واحد کنترل الکترونیکی موتور (ECU) باشد. اما بهطور کلی در بیامو هیچ کمبودی از نظر چسبندگی و سواری به چشم نمیخورد. عملکرد این خودرو در مواجه با ناهمواریها در حد متوسط ارزیابی شده است.
در کمال تعجب، پورشه در مسیر خاکی عملکردی کمی خشک دارد که البته میتواند ناشی از وجود تایرهای مخصوص آسفالت روی آن باشد. به هر حال تماس خودرو با سطح در این تست خوب نبود. دقت فرمان پورشه واقعا درخشان است و در زمینهی قوای فنی نیز هیچ ایرادی ندارد؛ جز این مورد که شاید کمی سروصدای این خودرو در دستاندازها بیش از حد باشد، البته خیلی سریع یاد خواهید گرفت که این خودرو را به چالهها نیندازید.
آئودی در این بخش از تست نیز به مجذوب کردن آزمایشکنندگان پرداخت. آئودی با اینکه سروصدای بیشتری در مقایسه با مرسدس بنز دارد اما عملکرد آن در مواجه با ناهمواریها بسیار بهتر است و بدنهی آن در مسیرهای خیلی ناهموار و پستی بلندیها تکانهای کمتری دارد و میتوان از این نظر آئودی را بهترین خودرو دانست. شما در این خودرو بیش از آنکه پستی بلندیها را حس کنید صدای آنها را خواهید شنید. آئودی در مسیرهای خاکی نیز درست همانند جاده، بسیار نرم و کمصدا است.
ولوو در هنگام رانندگی در مسیرهای خاکی حس سبکی را منتقل میکند و از آن ناآرامی و اغتشاشی که در بعضی از رقبا وجود دارد خبری نیست. پیشرانهی دیزلی ولوو درست همانند عملکرد آن روی جاده خیلی قدرتمند نیست و نباید انتظار جهش و شتابگیری خیلی سریع را از آن داشت. ولوو یکی از بهترین خودروها برای رانندگی در مسیرهای خاکی و پر پیج و خم است و تنها موردی که در آن وجود دارد، شنیده شدن صداهایی از اطراف اتاق است ولی در کل خودروی راحتی است.
لکسوس در مواجه با دستاندازهای کوچک کمی ناآرام و سخت عمل میکند اما فوقالعاده بیصدا است. سیستم فنربندی و تعلیق این خودرو طوری طراحی شده است که بهترین عملکرد را برای این شاسی بلند ژاپنی به ارمغان بیاورد. البته کمی کمبود گشتاور در این خودرو احساس میشود که برای جبران آن باید فشار بیشتری روی پدال گاز آورد.
اما آخرین خودرو در این بخش رنجروور اسپرت است. این خودرو برای انجام چنین تستی طراحی شده است و این امر را بهراحتی اثبات میکند. این خودرو در مواجهه با ناهمواریها همانند مسیر آسفالت عمل میکند و عملکرد آن طوری است که تنها پستی بلندیها را در شیشهی جلو مشاهده میکنید و بهسختی میتوانید آنها را احساس کنید و یا صدایی از آنها بشنوید. حرکتی عمودی این خودرو هر قدر که با آن آرامتر رانندگی کنید بیشتر میشود؛ اما در کل خودروی بسیار نرمی است و تایرهای پیرلی اسکورپیون آن نیز عملکرد بسیار خوبی دارند و میتوانید به پشتوانهی این تایرها و البته عملکرد بسیار خوب پیشرانهی قدرتمند V6 این خودرو، بهراحتی پدال گاز را بفشارید.
این خودروی بزرگ انگلیسی کمترین تفاوت سواری را بین مسیر خاکی و آسفالت دارد و خودرویی است که فرزندان شما در آن بسیار راحت خواهند بود و به خواب خواهند رفت، بدون اینکه متوجه شوند خودرو در حال حرکت در مسیر خاکی است یا جادهی آسفالت. بنابراین برنده شدن در این تست برای این خودرو بسیار آسان است.
ادامه دارد...
قضاوت در خصوص فضای کابین این خودروها به این صورت است که ۴ تن از اعضای تیم در ردیف اول و دوم هر اسیووی مینشینند و شروع به کار با تمامی ادوات موجود میکنند، این تست شامل فضا، راحتی، کاربردی بودن و طراحی میشود.
پورشه در این زمینه همه را تحت تأثیر قرار داد؛ تمامی بخشهایی که راننده و سرنشینان با آنها در تماسند، دارای پوشش فلزی یا چرمی هستند. انتخاب مواد به کار رفته برای کابین این خودرو نیز بسیار عالی است. صندلیهای گرم و نرم این خودرو ارگونومی مناسبی دارند که نوید یک رانندگی سرزنده و پویا را میدهد. البته مایک انتقاداتی هم به کابین این خودرو داشت، یکی از مشکلات کابین پورشه استفاده از تعداد زیادی کلید بهخصوص در کنسول روی سقف است که نمای کابین را شبیه به یک هواپیمای جنگنده کرده است، گرچه با وجود این کلیدها دیگر برای فعال کردن یک امکان، نیاز ندارید وارد منوهای خودرو شوید؛ اما کار کردن با آنها میتواند باعث حواسپرتی راننده شود.
صفحه نمایش ۷ اینچی لمسی مورد استفاده در سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی پورشه کاین نیز یکی دیگر از نقاط ضعف این خودرو است و گرافیک آن کهنه و قدیمی جلوه میکند. این صفحه نمایش در تعویض صفحهها بسیار سریع عمل میکند. سیستم صوتی از برند Bose که برای این خودرو بهصورت آپشن موجود است از نظر تیم آزمایشکننده نمره متوسط را دریافت میکند.
کاین از نظر فضای سرنشینان نیز وضعیت خوبی ندارد و فضای داخلی آن تنگ است. این خودرو از کمبود فضا در هر دو ردیف رنج میبرد و بخش فضای پاها کوچک هستند، ضمن اینکه تشک صندلیها نیز سفت و سخت است؛ اگرچه صندلیهای عقب این خودرو که بهصورت ۴۰ ۲۰ ۴۰ تقسیم شدهاند توانایی تنظیم زاویه و همچنین حرکت به جلو و عقب را دارند. این خودرو همچنین دارای فضای شانه کمتری نیز هست. در قسمت عقب کاین صندلی نفر وسط تقریبا غیرقابل استفاده است؛ چون وجود تونل میلگاردان در این بخش فضای پای سرنشینان را کاهش داده است و همین مورد سبب شده تا در مسافتهای طولانی سرنشینان بزرگسال از راحتی چندانی برخوردار نباشند.
برای سرنشینان عقب کاین امکان تنظیم دمای سیستم تهویه وجود دارد ولی تنها یک عدد خروجی برق ۱۲ ولت تعبیه شده است. مورد بدتر در مورد پورشه، این است که فضای داخلی آن حتی در مقایسه با لکسوس RX350 سایر متوسط نیز کوچکتر احساس میشود، این مورد در هر کدام از صندلیهای خودرو که نشسته باشید خود را نشان میدهد. پورشه از نظر فضای حمل بار نیز در وضع مطلوبی نیست. فضای صندوق بار پورشه کاین در صورتی که صندلیهای ردیف دوم در جایشان مستقر باشند، حجمی برابر با ۶۷۰ لیتر دارد. همانند تعداد دیگری از اسیوویهای حاضر در این مقایسه، در پورشه نیز صندلیهای ردیف دوم بهصورت کامل تا نمیشوند و همین مورد سبب عدم دستیابی به سطح مسطح در کف صندوق بار میشود. در صورت تا کردن صندلیهای ردیف دوم پورشه کاین، فضای حمل بار آن به ۱۷۸۰ لیتر خواهد رسید.
در جگوار هم نکات منفی فضای کابین، همانند پورشه به چشم میخورند، اما تمامی داوران بهمحض ورود به داخل جگوار اذعان داشتند که چرم بهکاررفته روی صندلیهای این خودرو دارای کیفیت مثالزدنی است.
در کابین جگوار F-Pace نکات زیادی از نظر طراحی وجود دارد، البته نقطه نظرات تیم آزمایشکننده در خصوص کابین این خودرو متفاوت است و برخی آن را کاملا سطح بالا و برخی نیز آن را ارزانقیمت میدانند، با این وجود بسیاری از خریداران این اسیووی با خریداری F-Pace، نمای داخلی آن را خواهند پسندید.
تمامی آزمایشکنندگان در این مورد اتفاق نظر داشتند که جگوار در یک سفر طولانی نمیتواند عملکرد مناسبی داشته باشد. درست برخلاف پورشه، جگوار ظاهری اعیانی و لوکس دارد اما بهجز کیفیت بالای چرم بهکاررفته در کابین، سایر بخشها کیفیت مناسبی ندارند.
مقدار زیادی قطعات فلزی در بخشهای مختلف کابین همانند ترمز دستی به چشم میخورند، گرچه بسیاری از آنها در محل نادرست بکار رفتهاند. فرمان و پدال شیفترهای پشت آن حس پلاستیکی بودن را منتقل میکنند و کیفیت دوخت روی داشبورد اصلا راضیکننده نیست و به گفتهی یکی از رانندگان همانند خودروهای اجارهای سطح پایین است. زرق و برق این خودرو بهتر از مواد بهکاررفته در آن است. این مدل از نوع پایه و غیر فول جگوار است و با نام F-Pace portfolio شناخته میشود، با داشتن ۱۷ هزار دلار آپشن باید دید که یک خودروی غیرفول و پایه تا چه میزان از تنوع امکانات برخوردار است.
سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی این خودرو که InControl Touch Pro نام دارد، دارای عملکردی جذاب و سریع است؛ ضمن اینکه صفحه نشاندهندههای دیجیتال این خودرو نیز عملکرد فوقالعاده عالی دارد. جگوار مجهز به سیستم تهویه مطبوع چهار منطقهای نیز هست که عملکرد آن در هر دو ردیف بسیار عالی و متناسب با کلاس این خودرو است.
اما همانند پورشه، جگوار هم دارای ضعفهایی در خصوص فضای کابین است. این خودرو در کنار کاین دارای تنگترین فضای ردیف دوم هستند. همچنین نشیمنگاه صندلیهای این خودرو سفت و صندلی نفر وسط عقب بنا به گفتهی یکی از تستکنندگان افتضاح است. بالا بودن خط شیشهها نیز میتواند باعث شود که افراد کم سن و سالتر دید مناسبی نسبت به بیرون نداشته باشند.
طراحی ظاهری بدنهی جگوار به طرز ناشیانهای سبب کاهش فضای حمل بار به ۶۵۰ لیتر شده است. این رقم در صورتی است که چرخ زاپاس آپشن را سفارش نداده باشید، در صورت سفارش این چرخ، کف صندوق عقب کمی بالاتر میآید و میتواند فضای حمل وسایل را باز هم کاهش دهد. در صورتی که جگوار فاقد لاستیک زاپاس باشد، با خواباندن صندلیهای آن میتوان به فضای ۱۷۴۰ لیتر دست پیدا کرد.
رنجروور را بهنوعی میتوان پسرعموی جگوار دانست (به دلیل شراکت جگوار و لندروور)؛ با توجه به این مورد، رنجروور اسپرت خیلی نمیتواند متفاوت از جگوار باشد. با اینکه رنجروور دارای سادهترین فضای داخلی در این گروه است اما عملکرد آن واقعا خیره کننده است.
صندلیهای رنجروور دارای عملکرد مکانیکی (دستی) هستند و پوشش چرم روی آنها بهصورت سفارشی قابل نصب است؛ اما محل نصب صندلیها در این خودرو بهترین است و راحتی آنها نیز فوقالعاده است. سواری این خودرو همانند بودن در زیر یک گنبد است و رفتاری کاملا روستایی دارد.
کیفیت متریال و حس کیفیت ساختی که این خودرو انتقال میدهد بسیار فراتر از جگوار است، از کیفیت ترمز دستی گرفته تا کنترلرهای سیستم تهویهی مطبوع. به گفتهی مایک، در رنجروور ترکیب چرم و فلز احساس بسیار خوبی را ایجاد میکند.
اتاق رنجروور از آئودی هم بهتر است و بهخصوص صندلیهای خلبانی و سانروف بزرگ آن حس بسیار خوبی را منتقل میکنند. البته رنجروور فقط نکات مثبت ندارد، سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی این خودرو به همراه دوربین دید عقب آن عملکردی در حد قیمت خود دارند و غربیلک فرمان زیبای آن نیز دارای سوئیچهای پلاستیکی است که ظاهری ارزانقیمت دارند که واقعا باعث ناامیدی تیم شده بود. کف رنجروور در ردیف عقب کاملا صاف است؛ اما این خودرو در زمینهی فضاسازی و استفادهی هوشمندانه از فضا به برخی از خودروهای خوب این تست نمیرسد، ضمن اینکه فضاسازی ردیف دوم آن نیز تا حدودی محدود است.
با وجود صندلیهای ردیف دوم، رنجروور دارای فضای باری به میزان ۷۸۱ لیتر است. صندلیهای عقب این خودرو دارای چیدمان ۶۰:۴۰ هستند و در صورت تا کردن آنها به فضایی معادل ۱۷۶۱ لیتر دست خواهید یافت. یک نکتهی مثبت رنجروور این است که در هنگام توقف، سیستم تعلیق بادی آن ارتفاع خودرو را پایین میاورد و این مورد سبب ورود و خروج راحتتر سرنشینان از خودرو میشود.
بیامو X5 ترکیبی از طراحی مدرن و کلاسیک را ارائه میدهد، سیستم رهیاب ماهوارهای X5 عملکردی حرفه دارد و بهترین در این گروه ارزیابی شده است. بیامو دارای رابط کاربری بسیار عالی متناسب با کلاس خود است و یکی از اعضای تیم به نام آنتونی به وجود کلیدهای میانبر روی کنسول وسط نیز بهعنوان یک نکتهی مثبت اشاره کرد.
سیستم صوتی بینامونشان بیامو که دارای ۹ بلندگو و قدرت ۲۰۵ وات است، توانست در زمینهی تفکیک صدا و کیفیت، بهتر از بسیاری از رقبایش که دارای سیستمهای صوتی مشهور بودند ظاهر شود.
بیامو بهوضوح خودرویی بسیار شکیل در این گروه است. سقف شیشهای بزرگ این خودرو دید بسیار مناسبی به سرنشینان ارائه میدهد و کیفیت چرم کابین آن نیز بسیار عالی است. چرم بیامو کاملا قابل تعمیر است و سازگاری خوبی با کودکان دارد.
به گفتهی مایک بیامو کابینی بسیار جانسخت و قابل اعتماد دارد و با وجود داشتن ظاهری ارزانقیمت، در ساخت آن از مرغوبترین مواد استفاده شده است.
صندلیهای ردیف دوم بیامو کاملا کاربردی هستند و حمایت خوبی از سرنشینان به ارمغان میآورند، ضمن اینکه فضاسازی آنها به گونهای است که سه سرنشین بزرگسال بهراحتی میتوانند در آنها بنشینند و حتی در سفرهای طولانی مشکلی نخواهند داشت. بیامو X5 همچنین از فضاسازی خوبی در بخش عقبی برخوردار است.
بیامو دارای فضای باری به میزان ۶۵۰ لیتر است و برای باز و بسته کردن در صندوق عقب آن هیچ کلیدی در دیوارههای صندوق بار به چشم نمیخورد. صندلیهای عقب X5 دارای چیدمان ۴۰:۲۰:۴۰ هستند و با خواباندن آنها به فضای بزرگ ۱۸۷۰ لیتری دست خواهید یافت، این فضای بزرگ در حالی به دست میآید که کف صندوق بار کاملا صاف و مسطح نخواهد بود. بیامو تنها خودروی گروه است که از در صندوق عقب دوتکه استفاده میکند که چنین طرحی انعطافپذیری این خودرو را در هنگام جابجایی وسایل افزایش میدهد.
در قیاس با سادگی بیامو، مرسدس بنز از کابین اسپرتتری برخوردار است. اگرچه این مورد با توجه به آپشن گرانقیمت پکیج AMG Line کمی رنگ میبازد. کیفیت چرمها بهتر هستند ولی باید در نظر داشت که این خودرو به چرم ناپا که یک آپشن است مجهز شده و در حالت عادی مرسدس بنز دارای پوشش چرم مصنوعی است.
نظر اکثر اعضای تیم این است که مرسدس بنز با داشتن طراحی دلپذیر، استحکام خوب و انتخاب استادانهی چوب و سایر مواد کابین کاملا در سطح خودروهای لوکس قرار دارد، گرچه استفاده از پلاستیک در کابین این خودرو نیز بسیار زیاد است و بسیاری از بخشهایی که فلزی به نظر میآیند در حقیقت پلاستیکی هستند. بخشهایی مانند غربیلک فرمان، اهرم دنده، صفحه نشاندهندهها و سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی تحسینبرانگیز هستند گرچه حتی سیستم Command Online نیز با وجود بروزرسانی، همچنان فاقد صفحهی لمسی است و این مورد سبب بروز انتقاد به مرسدس بنز شده است. صفحهی شمارهگیر موجود در کنسول مرکزی به نظر میرسد متعلق به دههی ۱۹۸۰ باشد.
بنا به گفتهی مایک، مرسدس یکی از نامناسبترین کابینهای گروه را دارد، کابین مرسدس بنز جادارترین کابین گروه نیست و بهخصوص در مقایسه با بیامو و آئودی در وضع خوبی قرار ندارد. مرسدس بنز همچنین فاقد چیدمان صندلیهای سینمایی (چیدمانی که در آن برای دستیابی به دید بهتر سرنشینان، ارتفاع ردیف دوم بالاتر از ردیف عقب است)، پورت اتصال USB و حتی قابلیت کنترل سیستم تهویه برای سرنشینان عقب است. ضعف این خودرو در بخش امکانات رفاهی کاملا سبب شده است تا خودرویی قدیمی به نظر برسد.
GLE در بخش فضای بار همردهی بیامو X5 است بهطوریکه فضای حمل بار آن دارای ۶۵۰ لیتر حجم بوده و با خواباندن صندلیهای ردیف دوم که بهصورت ۴۰:۲۰:۴۰ هستند، میتوان به فضای ۱۸۷۰ لیتر دست یافت. پروسهی خواباندن صندلیهای ردیف عقب مرسدس بنز بسیار ناامیدکننده است و برای این کار باید ابتدا این صندلیها را به جلو بکشید، در کل از این نظر صندلیهای بنز سختترین روش تا شدن را در گروه دارند و برای این کار نیاز است از یک اهرم عملگر در بخش فضای بار نیز استفاده کنید.
اگرچه طراحی متمایز لکسوس در تمامی فاکتورهای این آزمایش تأثیر ندارند؛ اما لکسوس تحسین تمامی سرنشینان خود را با زرقوبرق و کیفیت بسیار بالای کابین خود به همراه دارد. صندلیهای لکسوس عالی هستند و کیفیت دوخت آنها نیز بسیار بالا است؛ گرچه چرم به کار رفته در لکسوس سر و لغزنده است. صفحه نشاندهندهی لکسوس بیشترین توانایی پیکربندی و شخصیسازی را دارد و جنس محفظهی داشبورد آن نرم است. با این وجود نکاتی در کابین لکسوس وجود دارند که به نفع رقبا هستند.
لکسوس فقط تحسین و نظرات مثبت به همراه ندارد؛ بسیاری از کلیدهای موجود در کابین این خودرو به نظر میرسد که متعلق به خودروهای ارزانقیمت تویوتا باشند و وجود دوخت قلابی روی داشبورد و اهرم دنده موجبات تمسخر این خودرو را فراهم کرده است. سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی این خودرو و اهرم جوی استیک کنترل آن در تمام جهان بسیار نامحبوب است. صفحهنمایش لکسوس دارای فونتهای بیشماری است و البته برچسب دار شدن همه چیز در آن نکتهای لوکس و مثبت است. سیستم صوتی لکسوس از برند مارک لوینسون است و نحوهی پخش صداهای زیر در آن نامناسب است.
در زمینهی فضای ردیف دوم صندلیها، لکسوس بسیار عالی است. این خودرو در این مورد میتواند با بسیاری از رقبای بزرگتر از خود به رقابت بپردازد؛ بهطوریکه فضای کابین آن بزرگتر از پورشه و جگوار است. صندلیهای عقب لکسوس راحتی یکسانی با صندلیهای جلوی آن دارند و خبری از تونل میلگاردان در آن نیست. طراحی زیر آرنجی تا شوندهی لکسوس هوشمندانه است و در کابین آن فضاهای زیادی برای قرار دادن اشیا وجود دارد. لکسوس همانند بیامو X5 دارای پردههای جانبی ضد آفتاب در داخل درها است و خروجیهای سیستم تهویهی مطبوع آن دارای قابلیت تنظیم دما برای سرنشینان عقب هستند.
نکات منفی نیز در مورد لکسوس وجود دارند، فضای صندوق بار لکسوس محدود به ۴۵۳ لیتر است و بخش از این محدودیت به دلیل طراحی خاص در عقب است. صندلیهای ردیف دوم این خودرو دارای چیدمان ۴۰:۲۰:۴۰ هستند و با تا کردن آنها فضای به میزان ۹۲۴ لیتر ایجاد میشود.
برترینهای این کلاس آئودی و ولوو هستند و به دلیل داشتن صندلیهای ردیف سوم، انعطافپذیری بالایی دارند.
فریبندهترین کابین متعلق به ولوو است. دلیل این موضوع بیشتر به خاطر سنتشکنی این خودرو است که شاید با الهام از تلفنهای هوشمند به دست آمده باشد. رابط کاربری ولوو به طرز شگفتانگیزی ساده است.
صفحه نشاندهندههای دیجیتال ولوو ساده و خوانا هستند و امکان ایجاد تغییر در آنها وجود دارد. طراحی صفحه نمایش سیستم اطلاعرسانی و سرگرمی ولوو همانند یک تبلت است و بسیاری از عملکردهای خودرو را میتوان با استفاده از لمس کردن آن راهاندازی کرد. با این وجود برخی از زیر منوهای آن دارای جزئیات زیادی هستند. بیشتر مواد به کار رفته در ولوو از چرم و فلزات است که ظاهر زیبایی دارند. جزئیات نیز شامل مواردی چون وجود نقش برجستهی پرچم سوئد در صندلیها و آینهی بدون قاب مرکزی هستند.
صندلیهای ولوو به جز آنکه ظاهر فوق مدرنی دارند به طرز شگفتانگیزی راحت هستند و چرم بهکاررفته در آنها مجللترین و بهترین در گروه است. صندلیهای ردیف دوم ولوو عالی هستند و از گرمکن و کنترل تهویهی مطبوع برخوردارند. ولوو بهطور هوشمندانهای به صندلی کودک مجهز است که ضمن داشتن دید عالی، ورود و خروج از آنها بسیار آسان است.
فضای حمل بار ولوو هم بسیار بزرگ است، ولوو در حالتی که هر هفت صندلی آن مستقر هستند فضای بار ۴۵۱ لیتر دارد و در حالت پنجنفره حجم صندوق بار آن به ۱۱۰۲ لیتر میرسد، صندلیهای ردیف دوم ولوو دارای چیدمان ۴۰:۲۰:۴۰ هستند و در صورت خواباندن صندلیهای ردیف دوم و سوم، فضای بار تا ۱۹۵۱ لیتر افزایش پیدا میکند. البته تا کردن صندلیهای ردیف دوم و سوم ولوو کمی سخت است و با تا کردن آنها کف محل بار صاف و تخت نخواهد بود، نکتهای که درست در مقابل آئودی قرار دارد.
آئودی بیشک برندهی این مقایسه از نظر فضای کابین است، نهتنها به خاطر اینکه دارای بزرگترین فضا است بلکه فضای کابین آن نیز عریضترین است. کابین سادهی آئودی عالی است و بهترین ترکیب از چرم، فلز و پلاستیک را فراهم کرده است. صندلیهای ردیف سوم آئودی بهصورت الکترونیکی تا میشوند و با تا کردن آنها فضای حمل بار از ۲۹۵ لیتر به ۷۰۰ لیتر افزایش پیدا میکند. صندلیهای ردیف دوم دارای چیدمان ۴۰:۲۰:۴۰ هستند و با تا کردن آنها به فضای عظیم ۱۹۹۵ لیتری دست خواهید یافت؛ ضمن اینکه کف صندوق بار نیز در این حالت کاملا صاف و تخت است. دلیل این مورد این است که در آئودی کارها به بهترین نحو انجام شده است. آئودی در ضمن سادگی، هوشمندانهترین و بهترین کابین را دارد.
طراحی کابین آئودی هم مناسب است. انعطافپذیری صندلیهای ردیف دوم آئودی بسیار خوب است و برای سرنشینان عقب از چراغهای مطالعهی LED استفاده شده است. کابین آئودی پر است از امکانات مفید و کاربردی برای راننده و سرنشینان.
تنها نکتهای که کمی قضاوت در مورد کابین آئودی را دچار تردید میکرد بخش داشبورد و چیدمان کنسول مرکزی بود. برخی از آزمایشکنندگان این طراحی را هوشمندانه میدانستند و برخی دیگر معتقد بودند بیش از اندازه شلوغ است. کیفیت سیستم صوتی در حد متوسط قرار داشت. صندلیهای آئودی از نظر در بر گرفتن بدن سرنشینان و همچنین راحتی بهترین نیستند. با این حال کابین آن در بین این هشت خودرو آرامترین بود که لوکس بودن این خودرو را تضمین میکند.
برای آزمایش کیفیت سواری، نفوذ صدا و راحتی کلی این SUV-ها، مسیری به طول ۴۰ کیلومتر از بزرگراه Hume انتخاب شد که کیفیت چندانی ندارد و کمی ناجور است. سپس از طریق یک ورودی وارد مسیری به طول ۱۱۰ کیلومتر از بزرگراه خواهیم شد که پایان مسیر در آن قرار دارد. هر کدام از این آزمایشات میتواند میزان راحتی سواری و واکنشهای سیستم انتقال نیروی خودروها را مورد آزمایش قرار دهد.
چهار خودروی دیزلی حاضر در آزمایش و لکسوس RX350 تلاش دارند تا به سریعی سایر V6-های بنزینی باشند. با وجود اینکه پیشرانهی جگوار بالاترین قدرت خروجی را در این گروه دارد؛ اما پیشرانهی ۲۹۶ اسب بخاری لکسوس که گشتاور ۳۷۰ نیوتون متری دارد، به آن اندازه در دستیابی به حداکثر سرعت مجاز در بزرگراهها توانایی ندارد. پیشرانهی لکسوس هماهنگی خوبی با جعبه دندهی هشت سرعتهی خودکار دارد و گرچه گاز دادن به پیشرانه و بالا بردن دور موتور آن لذتبخش است اما به گفتهی مایک این خودرو چندان اسپرت و سریع نیست.
سواری لکسوس با وجود ظاهر خودرو و وجود رینگهای بزرگ ۲۰ اینچی که تایرهای دیواره کوتاه روی آنها سوار شده است، به طرز شگفتانگیزی نرم و بیصدا است. عایقبندی صوتی خوب کابین از مشخصههای یک لکسوس است و لکسوس از این نظر یک خودروی استثنایی بهحساب میآید.
پیشرانهی ۲ لیتری دیزلی ولوو ۲۲۱ اسب بخار قدرت و ۴۷۰ نیوتون گشتاور دارد. این پیشرانه با وجود گشتاور بالا قدرت چندانی ندارد و افزایش سرعت با آن به کندی صورت میپذیرد. پیشرانهی ۲.۱ لیتری دیزلی مرسدس بنز نیز با قدرت و گشتاور ۲۰۱ اسب بخار و ۵۰۰ نیوتون متر، قدرت کمتر اما گشتاور بیشتری دارد ولی آن نیز در هنگامی که زیر بار قرار گیرد و یا در هنگام فعال بودن کروز کنترل صداهای اضافهای از خود تولید میکند. در کل مجموعهی فنی هیچ یک از این دو خودرو در سطح عالی قرار ندارد، جعبه دندهی ۹ سرعتهی خودکار GLE بهطور خاص تنبل است و در تعویض دندهها از خود کندی نشان میدهد. البته جعبه دندهی هشت سرعتهی ولوو برعکس بنز عملکرد سریعی دارد.
بیامو از این نظر در بین خودروهای دیزلی حاضر در تست بهترین است. پیشرانهی ۲ لیتری بیامو گشتاور ۵۰۰ نیوتون متری دارد که با مرسدس بنز برابر است اما قدرت تولیدی بیامو بیشتر است و به ۲۲۷ اسب بخار میرسد. این پیشرانه عملکردی قوی و در عین حال کم سروصدا دارد و کارکرد آن نرم است. مورد بعدی که سبب بالانس بسیار خوب رانندگی شده است؛ عملکرد نرم و سریع جعبه دندهی هشت سرعتهی این خودرو است که سبب شده سواری و قابلیتهای X5 یک مرحله بالاتر باشد.
پیشرانهی شش سیلندر خورجینی آئودی ۳ لیتر حجم دارد و قدرت و گشتاور تولیدی آن به ترتیب ۲۱۴ اسب بخار و ۵۰۰ نیوتون متر است. آئودی همانند بیامو بهراحتی شتاب میگیرد و حتی نرمی کارکرد پیشرانهی آن به دلیل استفاده از ساختار وی شکل بهتر است. پیشرانهی دیزلی آئودی هماهنگی مناسبی با جعبه دندهی هشت سرعتهی این خودرو دارد. زمانی که کروز کنترل را فعال میکنید پیشرانهی آئودی به طرز شگفتانگیزی بیصدا کار میکند و همانند پورشه کاین در صورت حرکت در سراشیبیها جهت کاهش مصرف سوخت، دور موتور را کاهش میدهد. این کار سبب شدهاست که این دو خودرو، سواری لذت بخشی داشته باشند و حسی همانند حرکت کشتی را القا کنند.
پورشه، جگوار و رنجروور همگی شتاب گیری سریعی دارند. البته از بین آنها رنجروور شتابگری بهتری دارد. پیشرانهی ۲۵۸ اسب بخاری و ۵۸۰ نیوتون متری پورشه کاین در بحث مصرف سوخت تفاوت چندانی با پیشرانهی ۲۵۴ اسب بخاری و ۶۰۰ نیوتون متری رنجروور ندارد. هر دوی این خودروها شتاب گیری مناسبی دارند؛ گرچه در رنجروور کمی تأخیر مشاهده میشود. اما رقیب آلمانی عملکرد دقیقتری دارد و به نظر میرسد تمرکز بیشتری بر مجموعهی انتقال نیرو کرده است، مخصوصا جعبه دندهی هشت سرعتهی خودکار پورشه عمل تعویض دنده را به بهترین نحو ممکن انجام میدهد.
پیشرانهی ۳ لیتری جگوار ۲۹۶ اسب بخار قدرت و ۷۰۰ نیوتون متر گشتاور دارد و در آزمون شتاب عملکردی بهتر از پورشه و جگوار از خود بر جای گذاشت. جعبه دندهی هشت سرعتهی خودکار جگوار نیز سریع و انعطافپذیر است. در کل باید گفت که دو خودروی بریتانیایی حاضر در آزمایش عملکردی سریعتر از سایر رقبا دارند.
پورشه و جگوار در این بین، دو خودرویی هستند که برای رانندگان واقعی ساخته شدهاند و رفتاری بسیار پخته و سرگرمکنندهای ارائه میدهند. با این وجود ممکن است صدای خروجی از اگزوز جگوار در مسافت طولانی خستهکننده باشد و در کابین پورشه نیز در صورت رانندگی با دور موتور ثابت صدای وزوز شنیده میشود. هردوی این خودروها از لاستیکهایی با دیوارهی کوتاه استفاده میکنند و رینگهای آنها سایز بزرگ ۲۱ اینچی در پورشه و ۲۲ اینچی در جگوار دارند که این عامل سبب شده است صدای تایر در آنها بالا باشد. در این میان این جگوار است که عایقبندی صوتی بهتری برای کابین ارائه میدهد و کابین پورشه بهعنوان یک شاسی بلند لوکس در سرعتهای بالا کمی خستهکننده میشود.
شاید تایرهای رنجروور چسبندگی بالایی نداشته باشند، اما با داشتن چرخهای ۱۹ اینچی و دیوارهی بلند تایر، رنجروور سواری نرم و تقریبا بیصدایی دارد. در مورد آئودی نیز وضع به همین گونه است و این خودرو به همراه رنجروور بیصداترین سواری را در هنگام حرکت در جاده به سرنشینان ارائه میدهند. میزان بیصدایی کابین آئودی به حدی است که میتوانید صدای فن سیستم تهویه و حتی صدای نفس کشیدن خودتان را بشنوید. آئودی Q7 از هیچگونه سیستم تعلیق بادی بهرهمند نیست؛ اما سیستم تعلیق معمول این خودرو به همراه رینگهای ۱۹ اینچی آن عملکرد مناسبی در این کلاس ارائه میکنند. آئودی بهخوبی از پس جذب ناهمواریهای مسیر برمیآید و سواری آن در سرعتهای بالاتر حس شناور بودن خوبی را منتقل میکند.
مایک در مورد آئودی میگوید این خودرو سواری شناور اما بدون لرزش و تنشی دارد.
بیامو در این آزمایش نرمترین و یا خشکترین خودرو نیست، همچنین بیصداترین و یا پرسروصداترین نیز نیست؛ اما همه چیز در این خودرو به میزان کافی خوب است. درواقع بیامو سواری متوسط بسیار خوبی ارائه میکند. سواری بیامو خوب است و تنها لرزشهای کوچکی در دستاندازها احساس میشود.
مرسدس بنز در این میان از هر جهت آزاردهنده است. با وجود آپشن سیستم تعلیق بادی در این مدل، انتظار میرفت مرسدس بنز سواری بهتری در مقایسه با بیامو و آئودی که هر دو از فنرهای معمولی استفاده میکنند داشته باشد، بهخصوص در زمینهی کیفیت سواری داشته باشد. در این مورد نباید نقش رینگهای ۲۱ اینچی AMG را از یاد برد که باعث افزایش تکانها و آشفتگی بیشتر کابین مرسدس بنز شدهاند؛ بهطوریکه مرسدس بنز در میان تمام شاسی بلندهای حاضر در این تست بدترین سواری را دارد. در زمینهی عایقبندی صوتی البته مرسدس بنز نمونهی موفقی به شما میرود.
سلایق و احساسات بحثی جدا از نتایج علمی هستند. اطلاعات بهدستآمده از دستگاه دسیبل سنج که در سرعت ۱۱۰ کیلومتر بر ساعت ثبت شدهاند، نشان میدهند که میزان صدای موجود در کابین خودروهای بیامو، پورشه و جگوار در مسیر ناهموار ۸۰ دسیبل و روی آسفالت ۷۶ دسیبل است. اتاق ولوو در مسیر ناهموار پر صداتر است و ۸۱ دسیبل صدا دارد، درحالیکه این خودرو روی جاده ساکتتر است و صدای واردشده به داخل اتاق به ۷۵ دسیبل میرسد. مرسدس بنز در مسیر ناهموار به میزان یک دسیبل کم صداتر است و درواقع صدای چندانی در داخل کابین آن وجود ندارد.
لکسوس و رنجروور هر دو ۷۹ دسیبل روی جادهی ناهموار و ۷۵ دسیبل در جادهی آسفالت را از خود بر جای گذاشتند، اما آئودی توانست به بهترین عدد دست پیدا کند و صدای راهیافته به کابین آن ۷۸ دسیبل در مسیر ناهموار و ۷۴ دسیبل در مسیر آسفالت بود.
ادامه دارد...