مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

افزایش جمعیت با طرح من بمیرم تو بمیری

جام جم سرا: حذف سیاست‌های تشویقی و عدم لغو قانون تنظیم‌ خانواده در این طرح پیشنهادی هم جنجال‌هایی را در بین متخصصان و کارشناسان برپا کرد چرا که تناقض عجیبی به وجود آمد، از یک طرف قصد افزایش جمعیت را در سر داشتیم و از طرف دیگر هنوز قرار بود قانون تنظیم خانواده که وظیفه آن کنترل یا بهتر بگوییم کاهش جمعیت بود به کار خود ادامه دهد، ضمن اینکه سیاست‌های تشویقی که قرار بود کمک‌حال مردم برای مشارکت بیشتر در این زمینه باشد نیز حذف شد، در حالی که در همه جای دنیا که سیاست افزایش جمعیت را در پیش گرفتند سیاست‌های تشویقی یکی از ارکان اجرای موفق این طرح محسوب می‌شد.

به نقل از روزنامه سیاست روز، موضوعی که بیش از پیش نگران‌کننده به نظر میرسد از دست‌رفتن زمان است، چرا که برخی از نمایندگان مجلس به دنبال ارایه طرح قبلی افزایش جمعیت یعنی "طرح ۵۵ ماده‌ای تعالی جمعیت و خانواده" هستند که این موضوع به معنای عدم اجرایی‌شدن سیاست‌های افزایش جمعیت است چرا که به گفته رییس مجلس این طرح حدود ۱۲ هزار میلیارد تومان هزینه دارد و اجرای آن ناشدنی است زیرا کشور چنین پولی ندارد لذا واقعا سخت است که بفهمیم چرا برخی از نمایندگان مردم بر این طبل توخالی می‌کوبند؛ در مقابل نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب و در پی ایشان کارشناسان هم تاکید داشتند ازدست‌ندادن زمان بود چرا که از هم‌اکنون تا سال ۱۳۹۵ دوره طلایی افزایش فرزند کشور ما محسوب می‌شود؛ دلیل آن هم این است که تا سال ۹۵ سنین دهه ۶۰ به نقطه اوج باروری می‌رسند و البته با وجود داشتن زمان برای فرزندآوری اما سن آن‌ها به بالای ۳۵ سال می‌رود؛ لذا نباید این زمان را از دست داد و یک روز عقب‌افتادن این قانون هم برای کشور ضرر محسوب می‌شود.

اما این نکته را باید در نظر داشت که قرار است این قانون را مردم اجرا کنند لذا باید نظرات آن‌ها را جویا شد و دغدغه‌های آن‌ها را منعکس کرد تا این قانون بتواند صلابت لازم برای اجرایی‌شدن را داشته باشد؛ برای همین منظور نزد مردم رفتیم.

با بگیر و ببند که نمی‌توان مردم را به سمت افزایش فرزندآوری سوق داد
احمد صالحی‌زاده ۳۵ ساله در این زمینه می‌گوید: زمانی که موضوع افزایش جمعیت را شنیدم از آن بخشی که قرار است مردم را به دلیل استفاده از روش‌های جراحی بارداری ۲ تا ۵ سال زندان ببرند بسیار ناراحت شدم، مگر می‌توان با بگیر و ببند به سمت افزایش جمعیت رفت؟ این‌طوری فقط مردم را زده می‌کنیم.

وی در پاسخ به این سوال که شما چند فرزند دارید اضافه می‌کند: من ۲ فرزند دارم، یکی دختر و دیگری پسر اما شنیدم که قرار است به والدینی که فرزند سوم را بیاورند تسهیلاتی بدهند، خیلی دوست دارم نوه‌هایم در آینده، خاله، عمو، دایی یا عمه داشته باشند. چون خودِ من در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شدم، هر وقت دلم می‌گیرد یا مشکلی برایم پیش می آید ۴ نفر را در کنار خودم دارم که دو تا خواهر و دو تا برادر هستند، بارها پیش آمده که مشکلاتم را با آن‌ها در میان گذاشتم و آن‌ها هم برای رفع مشکلم خیلی کمک کردند اما با دو فرزند که در آینده چنین چیزی امکان‌پذیر نیست.

وضعیت اقتصادی اجازه بچه‌دارشدن را نمی‌دهد، دولت باید کمک کند
زهرا خواجه‌نصیری مادر یک فرزند دختر ۴ ساله در این زمینه می‌گوید: بارها تصمیم‌گرفتیم با همسرم که تعداد فرزندان را زیاد کنیم که وضعیت مالی خانواده اجازه این کار را نمی‌دهد، بچه‌، پوشک‌، دارو، غذا و لباس و خیلی چیزهای دیگر می‌خواهد که با حقوقی که همسرم می‌گیرد نمی‌توانیم این موارد را فراهم کنیم.

وی می‌افزاید: بدون تعارف می‌گویم اگر دولت می‌خواهد در سیاست افزایش جمعیت کشور موفق شود باید تسهیلاتی را در نظر بگیرد، آخر اینطوری که هم زن و هم شوهر کار می‌کنند که نمی‌توانیم تعداد فرزندان را زیاد کنیم، برخی مسئولان که این سیاست‌ها را حذف کردند واقعاً چه فکری داشتند؟

حوصله بچه‌دارشدن نداریم
سعید حاج‌علی نیز که هنوز پدر نشده و از ازدواجش هم ۴ سالی می‌گذرد در این زمینه می‌گوید: ما برای بچه‌دارشدن حوصله نداریم، بچه‌دارشدن حوصله می‌خواهد، شما فکرش را بکنید ما زن و شوهر از صبح تا عصر کار می‌کنیم دیگر چه حوصله‌ای برای ما می‌ماند؟ تازه فکر خرج و مخارج آن برایمان غصه شده است. چه کسی از بچه بدش می‌آید آن هم ما ایرانی‌ها که خانواده‌ دوست هستیم اما شرایط را برای ما این‌گونه رقم زدند که نخواهند بچه‌دار شویم.

وی می‌افزاید: مسئولان اگر راست می‌گویند که می‌خواهند به فرزندآوری مردم کمک کنند، تسهیلاتی را در نظر بگیرند مثل اول انقلاب اما راستش را بخواهید چشم‌مان آب نمی‌خورد، آن‌ها وام ازدواج را قطع کردند چه امیدی می‌توان داشت که اگر تسهیلاتی را هم در نظر بگیرند بعداً قطع نکنند؟ به نظرم برخی مسئولان با مشکلات ما مردم اصلاً مواجه نیستند و نمی‌دانند که ما چه می‌کشیم؟

گفتند زایمان طبیعی اما پیر ما را درآوردند
آرش اختیاری ۳۲ ساله نیز در این زمینه می گوید: لطفا به این حرف‌ها توجه کنید بعد می‌بینید که به سمت بچه دوم می‌روید یا خیر؟ همسرم برای انجام معاینات بارداری به یکی از بیمارستان‌های جنوب شهر مراجعه می‌کند اما باید ۳ ساعت در صف انتظار در این گرما بنشیند تا نوبتش شود در عین حال وقتی هم که نوبتش می‌شود به علت ازدحام، آن پزشک یا ماما نمی‌تواند برایش وقت بگذارد و چند نفر چند نفر زنان را به داخل اتاق می‌برند و زود معاینه می‌کنند.

وی می‌افزاید: مکمل‌هایی که همسرم باید در طول مدت بارداری مصرف کند هزینه زیادی دارد هر بار ۶۵ هزار تومان یا ۱۰۰ هزار تومان، خوب این هزینه را من باید از کجا بیاورم؟در عین حال آزمایش‌هایی که وی باید انجام دهد، سرسام‌آور و آزمایش‌های غربالگری آن هم گران است. اختیاری اضافه می‌کنند: اگر دولت به دنبال افزایش جمعیت است این مشکلات را باید برطرف کند تا مردم هم اقدامی کنند وگرنه زهی خیال باطل است.

سیاست‌هایی که باید تصویب شود
به نقل از تسنیم، در طرح ۴ ماده‌ای که به عنوان طرح افزایش جمعیت هم‌اکنون در مجلس مطرح است، سیاست‌های تشویقی وجود دارد که اگر تصویب شود بسیاری از این دغده‌ها برطرف می‌شود، گوشه‌ای این سیاست‌ها را در زیر می‌خوانیم:
- پوشش بیمه اجباری درمان رایگان مادر و کودک از ابتدای بارداری تا پایان دو سالگی کودک برای کسانی که فاقد پوشش بیمه درمانی می‌باشند.
- اختصاص سبد تغذیه رایگان ماهانه به صورت بن کالا شامل؛ پروتئین، لبنیات، برنج و حبوبات به میزان یک تا دو میلیون ریال به مادران باردار و دارای فرزند زیر ۲ سال حداقل برای ۳ دهک درآمدی پایین و نیازمندان براساس ارزش ریالی سال ۱۳۹۰ به عنوان سال پایه
- اختصاص بسته بهداشتی ـ درمانی رایگان شامل؛ مکمل‌های غذایی، دارو، آزمایش‌های دوره‌ای و موردی و معاینه‌های ماهیانه به مادران باردار و دارای فرزند زیر ۲ سال برای حداقل ۳ دهک درآمدی پایین و نیازمندان.
- اختصاص مرخصی استحقاقی ۲ هفته‌ای تولد فرزند به پدر.
-احتساب خانه‌داری به عنوان شغل و کمک به بیمه بازنشستگی زنان متأهل خانه‌دار با پرداخت بخشی از حق بیمه توسط دولت متناسب با درآمد خانواده.
- پرداخت وام قرض الحسنه «فرزند» به مبلغ یکصد میلیون ریال به خانواده‌ها برای فرزندان سوم تا پنجم با بازپرداخت ۱۰ ساله و بدون الزام به سپرده‌گذاری توسط بانک‌های عامل برمبنای نرخ پایه سال ۱۳۹۱.
- دریافت وام خرید مسکن به میزان دو برابر سقف وام‌های اعطایی بانک مسکن، با باز پرداخت ۳۰ ساله و حداقل سود بانکی بخش مسکن.
- دریافت یک قطعه زمین مسکونی به مساحت ۲۰۰ - ۱۵۰ مترمربع در شهرستان محل سکونت به شرط ساخت و حداقل ۱۵ سال سکونت در آن باستثناء کلان‌شهرهای کشور.


ادامه مطلب ...

نمی‌خواهم بمیرم

[ad_1]

نمی‌خواهم بمیرم

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - داستان > مژگان کلهر:
نباید لب‌هایم را می‌بوسیدی. دوری می‌آورد این کار. اگر توی جاده تصادف کنیم و من بمیرم چی؟ دلم نمی‌خواهد تصادف کنیم. دلم نمی‌خواهد بمیرم. اگر نمیرم، اگر سالم به تهران برسم، قول می‌دهم دیگر بهت نگویم مرمر.

قول می‌دهم از همان‌جا زنگ بزنم و بگویم مامان. همان‌طور که دوست داری. قول می‌دهم. و امیدوارم این قولم را با خودم به گور نبرم...

نباید عطسه می‌کردم؛ آن هم یکی. بدی می‌آورد این کار. آن هم توی جاده. بابا پایش را از روی گاز برمی‌دارد. دلم کمی آرام می‌گیرد. نمی‌خواهم آرزوهایم را با خودم به گور ببرم. من پر از آرزوهای جورواجورم. و پر از فکرهایی که تا‌به‌حال درباره‌شان از هیچ‌کس نپرسیده‌ام.

اگر نمیرم حتماً از تو می‌پرسم زنی که قطع‌نخاع شده و روی ویلچر نشسته هم بچه‌دار می‌شود؟ این را توی یک فیلم دیده بودم. واقعاً بچه‌دار می‌شود؟ این‌ها را نمی‌شود از هر کسی پرسید مرمر. خب هنوز که به تهران نرسیده‌ام. هر وقت رسیدم دیگر مامان صدایت می‌زنم.

می‌دانی ک‍ِی‌ها دلم می‌خواهد کنارم باشی؟ وقت‌هایی که دل‌درد و کمردرد می‌گیرم. خودت می‌دانی ک‍ِی‌ها. البته شیرین برایم آویشن و نبات می‌آورد و هوایم را دارد. اما خب آن وقت‌ها تو را می‌خواهم.

راستی چه‌قدر خوب که دیگر نامادری‌ها مثل نامادری سیندرلا و ماه‌پیشونی نیستند. الآن نامادری‌ها مهربان‌ترند. ناراحت نشو. اگر مهربان نبود، وضعم بدتر می‌شد. تو که نمی‌توانستی نگهم داری. حالا هم منتظرم بابا قبول کند تا بیایم همیشه پیش تو بمانم. البته اگر توی این راه لعنتی نمیرم و زنده بمانم.

دلم نمی‌خواهد بمیرم. فقط چهارده ‌سالم است، مرمر. چهارده‌سالگی برای مردن خیلی زود است. باور نداری؟ پلیس بابا را جریمه می‌کند و بابا با قبض جریمه برمی‌گردد توی ماشین و آن‌قدر کفرش درآمده که می‌گوید: «اونایی رو که لایی می‌کشن نمی‌گیره، منو می‌بینه.»

خدا به دادم برسد مرمر. گفتم لب‌هایم را نبوس، نگفتم؟ و تو هرهر خندیدی و دوباره صورتم را با دو دستت گرفتی کشیدی جلو و لب‌هایم را بوسیدی. محکم.

من می‌میرم. من به خانه نمی‌رسم. دیگر هرگز تو را نمی‌بینم. از این راه‌ها متنفرم. از جاده متنفرم. از ماشین‌ها و راننده‌هایشان متنفرم. همه‌شان طوری توی ماشین‌هایشان نشسته‌اند که انگار تا ابد زنده‌اند. که انگار حفاظی جادویی از آن‌ها مراقبت می‌کند.

اما چند درصد از کسانی که تصادف می‌کنند جان سالم به‌در می‌برند؟ چند درصد از کسانی که توی ماشین نشسته‌اند می‌میرند؟ بلد نیستم آمار بگیرم، ولی برایم یک درصد هم مهم است.

روزی که مادربزرگِ شاهین مرد، مامان‌بزرگ گفت اجلش رسیده بود. خدا دوستش داشت که روی دست نماند و فلج نشد. ولی من نمی‌خواهم در تصادف بمیرم. چهارده سالم است و نمی‌خواهم بمیرم.

عمه می‌گوید مادربزرگِ شاهین دیگر بچه‌ای در خانه نداشت. عمرش را کرده بود. ولی کی می‌داند او چه آرزوهایی که نداشته؟ من هم هیچ بچه‌ای در خانه ندارم، اما نمی‌خواهم بمیرم.

در تمام این سال‌ها مواظب بودم که نمیرم. توی کلاس شنا عرض استخر را شنا می‌کنم، نه طولش را. چون طول استخر زیاد است. اگر خسته بشوم و نتوانم پا‌دوچرخه بزنم چه؟ از وسط استخر متنفرم. چون دوروبرم پر از آب است.

من همیشه نزدیک دیواره‌ی استخر شنا می‌کنم تا اگر اتفاقی افتاد، بتوانم دیواره را بگیرم، یا طناب وسط استخر را که جای کم‌عمق را از عمیق جدا می‌کند.

حتی روی پشت‌بام هم نمی‌روم، چون می‌ترسم بیفتم پایین. دلم نمی‌خواهد پرت شوم پایین و روی آسفالت خیابان ولو شوم. از روزی که پدربزرگ مرد، فهمیدم مرگ توی خانه‌ی بغلی نشسته.

اگر مواظب نباشی می‌آید. پدربزرگ مواظب نبود. رفت روی نردبان تا از درخت توت بچیند. بعد از آن بالا افتاد پایین و مرد. داشت توت می‌چید. یک توت قرمز توی دستش بود وقتی افتاد و مرد. آن توت قرمز لعنتی لابد نمی‌خواسته پدربزرگ بخوردش. همه‌ی چیزها به همین راحتی به هم ربط دارند.

اگر پدربزرگ نرفته بود بالا که توت بچیند، الآن این‌جا بود. من نمی‌خواهم این‌جوری بمیرم. الآن نمی‌توانم فکر کنم که می‌خواهم چه‌جوری بمیرم. الآن فقط می‌دانم که نمی‌خواهم این‌طوری بمیرم.

روی تابلو زده حداکثر سرعت مجاز 90 تاست. ماشینی رد می‌شود و دوربین ازش عکس می‌گیرد. بابا سرعتش را کم می‌کند تا ازش عکس نگیرند. 20 کیلومتر مانده تا تهران. اگر با سرعت 120 کیلومتر بر ساعت برویم ده دقیقه‌ای می‌رسیم. اما اگر با سرعت 90 کیلومتر بر ساعت برویم، می‌شود سیزده دقیقه.

همه‌اش سه دقیقه دیرتر می‌رسیم. همین سه دقیقه دیرتر، درصد زنده‌ماندنمان را بالا می‌برد. این‌جوری شاید دیرتر برسیم، اما حتماً می‌رسیم. اما حالا نمی‌دانم اصلاً می‌رسیم خانه یا نه.

سه دقیقه که چیزی نیست. سه دقیقه یعنی یک‌بار بروی دست‌شویی و مسواک بزنی و بعد بیایی یک لیوان آب برای خودت بریزی و بخوری و ناخنکی به غذا بزنی و...

اما برای تو سه دقیقه کم‌تر هم هست. چون فقط وقت می‌کنی چند تا پیغام را توی تلگرام چک کنی یا مثلاً پنج تا کانال تلویزیون را بالا پایین کنی و به هربرنامه چند لحظه نگاه کنی و بعد کانال را عوض کنی یا توی اینترنت چرخی بزنی و قیمت کاغذدیواری و مبل و این چیزها را دربیاوری. همین یا مثلاً به دوستت زنگ بزنی و کمی باهاش گپ بزنی.

اما اگر تصادف کنی، حتی صدم ثانیه هم برایت مهم می‌شود. چون سرعت چرخش ماشین با سرعت فکرهایی که به ذهنت می‌رسند خیلی زیاد است. خیلی خیلی زیاد است.

در صدم ثانیه شاید هزار تا تصویر توی ذهنت بیاید و بعد سرت بخورد به ستون ماشین یا از پنجره پرت شوی بیرون و بیفتی روی آسفالت و ماشین هم جلوتر بیفتد کنار جاده. همین. مردم دورت جمع می‌شوند و تلفن می‌زنند به پلیس، اما هنوز پنج دقیقه هم نگذشته.

نباید لب‌هایم را می‌بوسیدی. دوری می‌آورد این کار. دستم را می‌گیرم به دستگیره‌ی بالای پنجره‌ی ماشین. ماشینی می‌پیچد جلوی ماشین ما. بابا فرمان را می‌چرخاند و می‌رویم توی خاکی...

من بیرون ماشینم. افتاده‌ام بیرون. نمی‌دانم زنده‌ام یا نه. بابا را می‌بینم که توی ماشین است و سرش به شیشه‌ی شکسته چسبیده. صورتش خونی است. نمی‌دانم زنده‌ام یا نه.

مردم دور ماشین جمع شده‌اند. بابا را نمی‌بینم. اما فکر می‌کنم اگر اتفاقی برایش افتاده باشد، مرا یک‌راست می‌فرستند پیش تو...

نمی‌خواهم به این چیزها فکر کنم. باید گریه کنم. باید جیغ بزنم. نمی‌دانم من مرده‌ام یا بابا. نمی‌دانم. اما اگر من زنده باشم و بابا نباشد، پس قانون بوسیدن لب‌ها عوض شده. این کار بابای نزدیک به تو را می‌کشد و مامان دور از تو را به تو نزدیک می‌کند.

نمی‌خواهم به این چیزها فکر کنم. دوست ندارم به این چیزها فکر کنم. دستم را محکم به لب‌هایم می‌مالم تا جای بوسه‌ات را پاک کنم، مرمر. دلم نمی‌خواهد سفرمان این‌جوری تمام شود. دلم نمی‌خواهد بمیرم، اما نمی‌خواهم بابا هم بمیرد.

نمی‌دانم. شاید هم من مرده‌ام. هنوز کسی نیامده دستم را بگیرد و از روی زمین بلندم کند. هنوز همه دور ماشین بابا ایستاده‌اند. انگار کسی مرا نمی‌بیند. انگار در صدم ثانیه گیر کرده‌ام، مرمر. می‌بینی؟ دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانم صدایت کنم مامان. گفتم که لب‌هایم را نبوس. نگفتم؟


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دانلود و متن آهنگ وقتی که تو رفتی معین ایران ترانه آهنگها ویدیو بیشتر متن آهنگ خواننده ها آلبومهاگوینده زن ایرانی شبکه‌جم به تهران بازگشت عکس …خواسته عجیب دختر سرطانی با جنازه اش بعد از مرگ من نمی‌خواهم بمیرم تصویر معلم ریاضی کارنامه یک دانشجو چه جای ماه ، که حتی شعاع فانوسی درین سیاهی جاوید کورسو نزند به جز قدمهای عابران ملولدانلود آهنگ کارتون آنه شرلی بهترین های …دانلودآهنگکارتونآنهدانلود آهنگ کارتون آنه شرلی بهترین های موسیقیدانلود آهنگ جدید دانلود اهنگ اهنگ سایــت السلام علی الحسیـــــــن و علی علی بن الحسیـــــــن و علی اولاد الحسیـــــــن و علی قلب من چشم تو سیدمحمد مرکبیان ، کامران رسول …قلب من چشم تو سیدمحمد مرکبیان ، کامران رسول زاده ، مصطفی مستور شعر و داستان و موسیقی گلچین صفاسا ★ آپارات چند میلیون حقمو نمیدهگلچین صفاسا بهترین وبلاگ سایت عکس عاشقانه عشقولانه جدید ویژه مخصوص بچه مشهدی آخرین سخنان و خواسته های بهنود شجاعی …بچه مشهدی آخرین سخنان و خواسته های بهنود شجاعی قبل از اعدام قرمه سبزیدو زن ایرانی در مورد همسران ایرانی شان به رسانه …دو زن ایرانی در مورد همسران ایرانی شان به رسانه سوئدی هیچوقت نمیپرسید که مایل به سکس بررسی انواع خودکشی خبرگزاری پردیسخودکشی، عملی است که فرد برای پایان دادن زندگی خود بطور آگاهانه و خودخواسته انجام می دانلود و متن آهنگ وقتی که تو رفتی معین ایران ترانه آهنگها ویدیو بیشتر متن آهنگ خواننده ها آلبومها گوینده زن ایرانی شبکه‌جم به تهران بازگشت عکس اخبار بورس خواسته عجیب دختر سرطانی با جنازه اش بعد از مرگ من نمی‌خواهم بمیرم تصویر معلم ریاضی حرف دانلود آهنگ کارتون آنه شرلی بهترین های موسیقیدانلود آهنگ جدید دانلودآهنگکارتون دانلود آهنگ کارتون آنه شرلی بهترین های موسیقیدانلود آهنگ جدید دانلود اهنگ اهنگ جدید سایــت السلام علی الحسیـــــــن و علی علی بن الحسیـــــــن و علی اولاد الحسیـــــــن و علی اصحاب قلب من چشم تو سیدمحمد مرکبیان ، کامران رسول زاده ، مصطفی مستور قلب من چشم تو سیدمحمد مرکبیان ، کامران رسول زاده ، مصطفی مستور شعر و داستان و موسیقی و فیلم بچه مشهدی آخرین سخنان و خواسته های بهنود شجاعی قبل از اعدام بچه مشهدی آخرین سخنان و خواسته های بهنود شجاعی قبل از اعدام قرمه سبزی بررسی انواع خودکشی خبرگزاری پردیس خودکشی، عملی است که فرد برای پایان دادن زندگی خود بطور آگاهانه و خودخواسته انجام می‌دهد رندانه مشاعره با حرف ن رندانه مشاعره با حرف ن گر به کاشانه ی رندان قدمی خواهی زد نقل وشعر شکرین ومی بی غش دارم گلچین صفاسا ★ آپارات چند میلیون حقمو نمیده گلچین صفاسا بهترین وبلاگ سایت عکس عاشقانه عشقولانه جدید ویژه مخصوص اینستاگرام وبلاگ مریم اندیشور آهنگ های احمد ظاهر وبلاگ مریم اندیشور آهنگ های احمد ظاهر شعر شیرین، حکایت شیرین و مطالب شیرین برای شما بهشت را بی تو نمی خواهم


ادامه مطلب ...

نمی‌خواهم بمیرم

[ad_1]

نمی‌خواهم بمیرم

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - داستان > مژگان کلهر:
نباید لب‌هایم را می‌بوسیدی. دوری می‌آورد این کار. اگر توی جاده تصادف کنیم و من بمیرم چی؟ دلم نمی‌خواهد تصادف کنیم. دلم نمی‌خواهد بمیرم. اگر نمیرم، اگر سالم به تهران برسم، قول می‌دهم دیگر بهت نگویم مرمر.

قول می‌دهم از همان‌جا زنگ بزنم و بگویم مامان. همان‌طور که دوست داری. قول می‌دهم. و امیدوارم این قولم را با خودم به گور نبرم...

نباید عطسه می‌کردم؛ آن هم یکی. بدی می‌آورد این کار. آن هم توی جاده. بابا پایش را از روی گاز برمی‌دارد. دلم کمی آرام می‌گیرد. نمی‌خواهم آرزوهایم را با خودم به گور ببرم. من پر از آرزوهای جورواجورم. و پر از فکرهایی که تا‌به‌حال درباره‌شان از هیچ‌کس نپرسیده‌ام.

اگر نمیرم حتماً از تو می‌پرسم زنی که قطع‌نخاع شده و روی ویلچر نشسته هم بچه‌دار می‌شود؟ این را توی یک فیلم دیده بودم. واقعاً بچه‌دار می‌شود؟ این‌ها را نمی‌شود از هر کسی پرسید مرمر. خب هنوز که به تهران نرسیده‌ام. هر وقت رسیدم دیگر مامان صدایت می‌زنم.

می‌دانی ک‍ِی‌ها دلم می‌خواهد کنارم باشی؟ وقت‌هایی که دل‌درد و کمردرد می‌گیرم. خودت می‌دانی ک‍ِی‌ها. البته شیرین برایم آویشن و نبات می‌آورد و هوایم را دارد. اما خب آن وقت‌ها تو را می‌خواهم.

راستی چه‌قدر خوب که دیگر نامادری‌ها مثل نامادری سیندرلا و ماه‌پیشونی نیستند. الآن نامادری‌ها مهربان‌ترند. ناراحت نشو. اگر مهربان نبود، وضعم بدتر می‌شد. تو که نمی‌توانستی نگهم داری. حالا هم منتظرم بابا قبول کند تا بیایم همیشه پیش تو بمانم. البته اگر توی این راه لعنتی نمیرم و زنده بمانم.

دلم نمی‌خواهد بمیرم. فقط چهارده ‌سالم است، مرمر. چهارده‌سالگی برای مردن خیلی زود است. باور نداری؟ پلیس بابا را جریمه می‌کند و بابا با قبض جریمه برمی‌گردد توی ماشین و آن‌قدر کفرش درآمده که می‌گوید: «اونایی رو که لایی می‌کشن نمی‌گیره، منو می‌بینه.»

خدا به دادم برسد مرمر. گفتم لب‌هایم را نبوس، نگفتم؟ و تو هرهر خندیدی و دوباره صورتم را با دو دستت گرفتی کشیدی جلو و لب‌هایم را بوسیدی. محکم.

من می‌میرم. من به خانه نمی‌رسم. دیگر هرگز تو را نمی‌بینم. از این راه‌ها متنفرم. از جاده متنفرم. از ماشین‌ها و راننده‌هایشان متنفرم. همه‌شان طوری توی ماشین‌هایشان نشسته‌اند که انگار تا ابد زنده‌اند. که انگار حفاظی جادویی از آن‌ها مراقبت می‌کند.

اما چند درصد از کسانی که تصادف می‌کنند جان سالم به‌در می‌برند؟ چند درصد از کسانی که توی ماشین نشسته‌اند می‌میرند؟ بلد نیستم آمار بگیرم، ولی برایم یک درصد هم مهم است.

روزی که مادربزرگِ شاهین مرد، مامان‌بزرگ گفت اجلش رسیده بود. خدا دوستش داشت که روی دست نماند و فلج نشد. ولی من نمی‌خواهم در تصادف بمیرم. چهارده سالم است و نمی‌خواهم بمیرم.

عمه می‌گوید مادربزرگِ شاهین دیگر بچه‌ای در خانه نداشت. عمرش را کرده بود. ولی کی می‌داند او چه آرزوهایی که نداشته؟ من هم هیچ بچه‌ای در خانه ندارم، اما نمی‌خواهم بمیرم.

در تمام این سال‌ها مواظب بودم که نمیرم. توی کلاس شنا عرض استخر را شنا می‌کنم، نه طولش را. چون طول استخر زیاد است. اگر خسته بشوم و نتوانم پا‌دوچرخه بزنم چه؟ از وسط استخر متنفرم. چون دوروبرم پر از آب است.

من همیشه نزدیک دیواره‌ی استخر شنا می‌کنم تا اگر اتفاقی افتاد، بتوانم دیواره را بگیرم، یا طناب وسط استخر را که جای کم‌عمق را از عمیق جدا می‌کند.

حتی روی پشت‌بام هم نمی‌روم، چون می‌ترسم بیفتم پایین. دلم نمی‌خواهد پرت شوم پایین و روی آسفالت خیابان ولو شوم. از روزی که پدربزرگ مرد، فهمیدم مرگ توی خانه‌ی بغلی نشسته.

اگر مواظب نباشی می‌آید. پدربزرگ مواظب نبود. رفت روی نردبان تا از درخت توت بچیند. بعد از آن بالا افتاد پایین و مرد. داشت توت می‌چید. یک توت قرمز توی دستش بود وقتی افتاد و مرد. آن توت قرمز لعنتی لابد نمی‌خواسته پدربزرگ بخوردش. همه‌ی چیزها به همین راحتی به هم ربط دارند.

اگر پدربزرگ نرفته بود بالا که توت بچیند، الآن این‌جا بود. من نمی‌خواهم این‌جوری بمیرم. الآن نمی‌توانم فکر کنم که می‌خواهم چه‌جوری بمیرم. الآن فقط می‌دانم که نمی‌خواهم این‌طوری بمیرم.

روی تابلو زده حداکثر سرعت مجاز 90 تاست. ماشینی رد می‌شود و دوربین ازش عکس می‌گیرد. بابا سرعتش را کم می‌کند تا ازش عکس نگیرند. 20 کیلومتر مانده تا تهران. اگر با سرعت 120 کیلومتر بر ساعت برویم ده دقیقه‌ای می‌رسیم. اما اگر با سرعت 90 کیلومتر بر ساعت برویم، می‌شود سیزده دقیقه.

همه‌اش سه دقیقه دیرتر می‌رسیم. همین سه دقیقه دیرتر، درصد زنده‌ماندنمان را بالا می‌برد. این‌جوری شاید دیرتر برسیم، اما حتماً می‌رسیم. اما حالا نمی‌دانم اصلاً می‌رسیم خانه یا نه.

سه دقیقه که چیزی نیست. سه دقیقه یعنی یک‌بار بروی دست‌شویی و مسواک بزنی و بعد بیایی یک لیوان آب برای خودت بریزی و بخوری و ناخنکی به غذا بزنی و...

اما برای تو سه دقیقه کم‌تر هم هست. چون فقط وقت می‌کنی چند تا پیغام را توی تلگرام چک کنی یا مثلاً پنج تا کانال تلویزیون را بالا پایین کنی و به هربرنامه چند لحظه نگاه کنی و بعد کانال را عوض کنی یا توی اینترنت چرخی بزنی و قیمت کاغذدیواری و مبل و این چیزها را دربیاوری. همین یا مثلاً به دوستت زنگ بزنی و کمی باهاش گپ بزنی.

اما اگر تصادف کنی، حتی صدم ثانیه هم برایت مهم می‌شود. چون سرعت چرخش ماشین با سرعت فکرهایی که به ذهنت می‌رسند خیلی زیاد است. خیلی خیلی زیاد است.

در صدم ثانیه شاید هزار تا تصویر توی ذهنت بیاید و بعد سرت بخورد به ستون ماشین یا از پنجره پرت شوی بیرون و بیفتی روی آسفالت و ماشین هم جلوتر بیفتد کنار جاده. همین. مردم دورت جمع می‌شوند و تلفن می‌زنند به پلیس، اما هنوز پنج دقیقه هم نگذشته.

نباید لب‌هایم را می‌بوسیدی. دوری می‌آورد این کار. دستم را می‌گیرم به دستگیره‌ی بالای پنجره‌ی ماشین. ماشینی می‌پیچد جلوی ماشین ما. بابا فرمان را می‌چرخاند و می‌رویم توی خاکی...

من بیرون ماشینم. افتاده‌ام بیرون. نمی‌دانم زنده‌ام یا نه. بابا را می‌بینم که توی ماشین است و سرش به شیشه‌ی شکسته چسبیده. صورتش خونی است. نمی‌دانم زنده‌ام یا نه.

مردم دور ماشین جمع شده‌اند. بابا را نمی‌بینم. اما فکر می‌کنم اگر اتفاقی برایش افتاده باشد، مرا یک‌راست می‌فرستند پیش تو...

نمی‌خواهم به این چیزها فکر کنم. باید گریه کنم. باید جیغ بزنم. نمی‌دانم من مرده‌ام یا بابا. نمی‌دانم. اما اگر من زنده باشم و بابا نباشد، پس قانون بوسیدن لب‌ها عوض شده. این کار بابای نزدیک به تو را می‌کشد و مامان دور از تو را به تو نزدیک می‌کند.

نمی‌خواهم به این چیزها فکر کنم. دوست ندارم به این چیزها فکر کنم. دستم را محکم به لب‌هایم می‌مالم تا جای بوسه‌ات را پاک کنم، مرمر. دلم نمی‌خواهد سفرمان این‌جوری تمام شود. دلم نمی‌خواهد بمیرم، اما نمی‌خواهم بابا هم بمیرد.

نمی‌دانم. شاید هم من مرده‌ام. هنوز کسی نیامده دستم را بگیرد و از روی زمین بلندم کند. هنوز همه دور ماشین بابا ایستاده‌اند. انگار کسی مرا نمی‌بیند. انگار در صدم ثانیه گیر کرده‌ام، مرمر. می‌بینی؟ دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانم صدایت کنم مامان. گفتم که لب‌هایم را نبوس. نگفتم؟


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دانلود و متن آهنگ وقتی که تو رفتی معین ایران ترانه آهنگها ویدیو بیشتر متن آهنگ خواننده ها آلبومهاگوینده زن ایرانی شبکه‌جم به تهران بازگشت عکس …خواسته عجیب دختر سرطانی با جنازه اش بعد از مرگ من نمی‌خواهم بمیرم تصویر معلم ریاضی کارنامه یک دانشجو چه جای ماه ، که حتی شعاع فانوسی درین سیاهی جاوید کورسو نزند به جز قدمهای عابران ملولدانلود آهنگ کارتون آنه شرلی بهترین های …دانلودآهنگکارتونآنهدانلود آهنگ کارتون آنه شرلی بهترین های موسیقیدانلود آهنگ جدید دانلود اهنگ اهنگ سایــت السلام علی الحسیـــــــن و علی علی بن الحسیـــــــن و علی اولاد الحسیـــــــن و علی قلب من چشم تو سیدمحمد مرکبیان ، کامران رسول …قلب من چشم تو سیدمحمد مرکبیان ، کامران رسول زاده ، مصطفی مستور شعر و داستان و موسیقی گلچین صفاسا ★ آپارات چند میلیون حقمو نمیدهگلچین صفاسا بهترین وبلاگ سایت عکس عاشقانه عشقولانه جدید ویژه مخصوص بچه مشهدی آخرین سخنان و خواسته های بهنود شجاعی …بچه مشهدی آخرین سخنان و خواسته های بهنود شجاعی قبل از اعدام قرمه سبزیدو زن ایرانی در مورد همسران ایرانی شان به رسانه …دو زن ایرانی در مورد همسران ایرانی شان به رسانه سوئدی هیچوقت نمیپرسید که مایل به سکس بررسی انواع خودکشی خبرگزاری پردیسخودکشی، عملی است که فرد برای پایان دادن زندگی خود بطور آگاهانه و خودخواسته انجام می دانلود و متن آهنگ وقتی که تو رفتی معین ایران ترانه آهنگها ویدیو بیشتر متن آهنگ خواننده ها آلبومها گوینده زن ایرانی شبکه‌جم به تهران بازگشت عکس اخبار بورس خواسته عجیب دختر سرطانی با جنازه اش بعد از مرگ من نمی‌خواهم بمیرم تصویر معلم ریاضی حرف دانلود آهنگ کارتون آنه شرلی بهترین های موسیقیدانلود آهنگ جدید دانلودآهنگکارتون دانلود آهنگ کارتون آنه شرلی بهترین های موسیقیدانلود آهنگ جدید دانلود اهنگ اهنگ جدید سایــت السلام علی الحسیـــــــن و علی علی بن الحسیـــــــن و علی اولاد الحسیـــــــن و علی اصحاب قلب من چشم تو سیدمحمد مرکبیان ، کامران رسول زاده ، مصطفی مستور قلب من چشم تو سیدمحمد مرکبیان ، کامران رسول زاده ، مصطفی مستور شعر و داستان و موسیقی و فیلم بچه مشهدی آخرین سخنان و خواسته های بهنود شجاعی قبل از اعدام بچه مشهدی آخرین سخنان و خواسته های بهنود شجاعی قبل از اعدام قرمه سبزی بررسی انواع خودکشی خبرگزاری پردیس خودکشی، عملی است که فرد برای پایان دادن زندگی خود بطور آگاهانه و خودخواسته انجام می‌دهد رندانه مشاعره با حرف ن رندانه مشاعره با حرف ن گر به کاشانه ی رندان قدمی خواهی زد نقل وشعر شکرین ومی بی غش دارم گلچین صفاسا ★ آپارات چند میلیون حقمو نمیده گلچین صفاسا بهترین وبلاگ سایت عکس عاشقانه عشقولانه جدید ویژه مخصوص اینستاگرام وبلاگ مریم اندیشور آهنگ های احمد ظاهر وبلاگ مریم اندیشور آهنگ های احمد ظاهر شعر شیرین، حکایت شیرین و مطالب شیرین برای شما بهشت را بی تو نمی خواهم


ادامه مطلب ...