مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مصاحبه با جوان‌ترین پدربزرگ: هر ۳ سال ۲ بچه

جام جم سرا:

برای دیدن جوان ترین پدربزرگ ایران، باید به روستای عباس آباد آستارا بروید.آن وقت از هرکس که نشانی خانه اکبر کمال بین را بپرسید،آدرس منزل او را به شما می دهد، خانه ای که نسبت به تعداد افرادی که در آن زندگی می کنند چندان بزرگ نیست اما صفا و صمیمیت در این خانه و میان اهالی آن همیشه برقرار است.

اعضای این خانواده هر روز کنار هم هستند، در کارها به یکدیگر کمک می کنند تا چرخ زندگی شان بچرخد و زندگی آرامشان دوام داشته باشد.

ازدواج در 13 سالگی

«به خاطر مشکلاتی که در همان دوران نوجوانی برایم به وجود آمد مجبور شدم تا زود ازدواج کنم». این حرف ها را اکبر کمال بین به زبان می آورد و در ادامه برایمان تعریف می کند که فوت مادرش باعث شده تا برای سر و سامان دادن به اوضاع خود و خواهر و برادرانش تصمیم به ازدواج بگیرد.« مادرم به دلیل بیماری ای که داشت فلج شد و بعد از مدتی فوت کرد.من بچه بزرگ خانواده بودم و به همین خاطر مراقبت از خواهر و برادرانم به من سپرده شد چرا که پدرم هر روز سر کار می رفت و نمی توانست از آنها مراقبت کند.از طرفی خودم هم مجبور بودم برای امرار معاش و تامین مخارج خانواده سر کار بروم و کسی نبود تا از بچه ها مراقبت کند. برای همین با پیشنهاد بزرگان فامیل تصمیم به ازدواج گرفتم».


شاید شنیدن این ماجرا برایتان عجیب باشد اما اکبر آقا در حالی که تنها 13 سال سن داشت به خواستگاری دختر مورد علاقه اش رفت،تا هم سر و سامانی به زندگی خود بدهد و هم خواهر و برادرانش را زیر پر و بال خودش بگیرد.«همسرم در روستای خودمان زندگی می کرد و تا حدودی با هم آشنا بودیم، به همین دلیل وقتی به خواستگاری اش رفتم، به من جواب مثبت دادند و خانواده اش مخالفتی با ازدواج ما نداشتند».

خانم کمال بین هم از همان ابتدا می دانست که قرار است به چه خانواده ای پا بگذارد اما او به واسطه علاقه ای که به همسرش داشت همه مشکلات را به جان خرید تا زندگی خوشی را در کنار او داشته باشد، زندگی ای که تا به امروز دوام داشته است.

هدیه ای از طرف خدا

کمال بین در سال 70 با همسرش که هشت سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد و بعد از گذشت یک سال اولین فرزندش به دنیا آمد تا زندگی این زوج رنگ و بوی دیگری به خود بگیرد.

«معتقدم به دنیا آمدن پسرم یک هدیه از طرف خداوند بود، چرا که با تولد و ورودش به زندگی ما حال و هوای خانه مان را به کلی عوض کرد و شیرینی خاصی به زندگی من و همسرم بخشید».

در حالی که پسر اکبر آقا تازه یک سال و نیمه شده بود، دومین بچه او هم به دنیا آمد، «خودم به بچه ها علاقه زیادی دارم و این علاقه ام نسبت به بچه‌ها با تولد فرزندم بیشتر شد. برای همین ، وقتی بچه دوم و بچه‌های بعدی ام به دنیا آمدند، بسیار خوشحال بودم و خدا را شکر می کردم که فرزندانم همگی صحیح و سالم هستند».

حالا کمال بین 10 بچه قد و نیم قد دارد.یعنی هفت پسر و سه دختر.جالب است بدانید که اکبرآقا و همسرش به طور میانگین هر یک سال و نیم یک بچه به دنیا آورده اند.

« بزرگترین بچه ام بیست و سه سال سن دارد و کوچکترین آن ها هم که دوقلو هستند، شش سال دارند و تازه امسال به مدرسه می روند».کمال بین می گوید همه بچه هایش را به یک اندازه دوست دارد و هیچ فرقی بین آن‌ها نمی گذارد.او برای همه فرزندانش به یک اندازه وقت می گذارد و دوست ندارد که آنها تصور کنند که بهشان بی توجهی شده.« بچه ها و خانواده ام را خیلی دوست دارم و بهترین لحظات زندگی ام در کنار آن ها سپری می‌شود.به همین خاطر برای راحتی و آسایش خانواده ام هر کاری می کنم تا آب در دل آن ها تکان نخورد».

همکار با فرزندانم

شاید برای خیلی ها این سوال پیش بیاید که اکبرآقا چطور خرج و مخارج زندگی اش را تامین می کند. او با خنده جواب این سئوال را این طور می‌دهد:«آرماتوربند ساختمان هستم و خدا را شکر درآمد خوبی دارم. اوایل که بچه ها کوچکتر بودند،سعی می کردم با اضافه کاری خرج و مخارج زندگی ام را دربیاورم اما الان به خاطر رکود کارهای ساختمانی کمی با مشکل مواجه شده ام. با این حال، اگر کار باشد از نظر مالی به مشکل نمی‌خورم و در همه حال خدا را شکر می کنم».


البته پسرهای آقای کمال بین برای اینکه باری از دوش پدر خود بردارند به کمک او می روند.« یکی از پسرهایم هر تابستان به کمکم می آمد و در کارهای ساختمانی به من کمک می کرد.اینطوری انرژی بیشتری برای انجام کار دارم».

با شادی شان شاد می شوم

خانواده کمال بین پرجمعیت هستند و با هم زندگی می کنند.در این میان تنها یک دختر و یک پسر او از آنها جدا شده و مستقل زندگی می‌کنند.«دخترم پس از ازدواج برای زندگی به اردبیل رفت و پسرم هم در نزدیکی ما با همسرش زندگی می کند».اما آنها هم هر وقت فرصتی پیدا کنند خودشان را به خانه پدری شان می رسانند.


آقای کمال بین راجع به داشتن فرزند زیاد حرف های جالبی برای گفتن دارد.او می گوید هیچگاه از بودن کنار بچه هایش خسته نمی شود اما مواقعی هم بوده که سختی داشتن فرزند زیاد را درک کرده است.«زمانی که چند نفر از بچه ها با هم مریض می شدند یا همگی به شکلی هماهنگ با هم شروع به گریه کردن می کردند واقعا تحملش برایم سخت بود.

چرا که هیچ کاری از دستم برنمی آمد،در این لحظات فقط به همسرم کمک می‌کردم تا هرچه زودتر نیاز بچه ها را برطرف کنیم تا آنها آرام شوند. حالا هم که بچه ها بزرگتر شده اند صدای داد و فریاد و بازی هایی که در حیاط می کنند بعضی از مواقع برایم ناراحت کننده است اما با اینکه همیشه خسته از سر کار به خانه برگشته ام و نیاز به آرامش دارم ولی چیزی به آنها نمی گویم چرا که شادی و خوشحالی آن ها برای من مهم تر از هر چیزی است و با خوشحالی فرزندان و نوه هایم شاد می شوم».

قرار ما؛ هفته ای یک بار

هر خانواده ای ،گاهی برای دور شدن از دغدغه های روزمره و تفریح دور هم جمع می شوند.خانواده کمال بین هم در هفته حداقل یکبار دور هم جمع می شوند، چراکه آقای کمال بین دوست دارد گاهی همه فرزندان و خانواده اش را در خانه خودش ببیند.«هروقت دلم برای بچه ها و نوه هایم تنگ می شود همه دور هم جمع می شویم.گاهی هم روزهای آخر هفته را به برنامه های تفریحی اختصاص می دهیم تا کمی حال و هوای بچه ها عوض شود».

وقتی به پارک میروم و با بچه‌ها میدوم و بازی میکنم تا آنها را خوشحال کنم مردمی که در پارکند به من می گویند شما پدر خوبی برای بچه هایتان هستید اما وقتی متوجه میشوند که آنها نوه های من هستند متعجب میشوند و شروع می کنند به سئوال پرسیدن، چرا که باورش برای مردم کمی سخت است

اکبر آقا گاهی همپای بچه ها و نوه هایش شروع به بازی با آنها می کند تا سرگرم شوند.شاید بدون اغراق بشود گفت که آقای کمال بین یکی از سرزنده ترین پدربزرگ هایی است که تا به حال دیده اید.«وقتی به پارک می روم دنبال بچه ها می دوم و با آن ها وسطی و هر نوع بازی ای که دوست داشته باشند انجام می دهم تا آن ها را خوشحال کنم.مردمی که در پارک هستند به من می گویند که شما پدر خوبی برای بچه هایتان هستید اما وقتی متوجه می شوند که آنها نوه های من هستند متعجب می شوند و آن وقت است که شروع می کنند به سئوال پرسیدن از من، چرا که باور این قضیه برای مردم کمی سخت است».

فرزندانم هم زود ازدواج کردند

جالب است بدانید که پسر اکبرآقا و دو تا از دخترهایش هم در سنین پایین و خیلی زود ازدواج کرده اند .
مرتضی کمال بین پسر بزرگ خانواده درباره ازدواجش این طور به ما توضیح می دهد:« پدرم به دلیل شرایط خاصی که داشت مجبور شد زود ازدواج کند،اما ازدواج من به خواست خودم بود. من با وجود اینکه 16 سال داشتم و سنم کم بود می خواستم شرایط جدیدی را در زندگی ام تجربه کنم». آقا مرتضی از همان دوران دبیرستان سرکار می رفت و یکی از نان آوران خانه بود.« همسرم و خانواده اش از بستگان دور ما هستند و تا حدود زیادی از خانواده ما شناخت داشتند. آن ها می دانستند که من جوان کاری و فعالی هستم، برای همین مخالفتی با ازدواج من و دخترشان نکردند».

اما قسمت جالب ماجرا مخالفت اکبرآقا با ازدواج زودهنگام پسرش بود اما چون خودش این کار را در نوجوانی انجام داده بود ،با وجود همه توصیه‌هایش ،نتوانست مانع ازدواج زودهنگام پسرش بشود.


«من تنها 16 سال داشتم که به خواستگاری همسرم رفتم اما پدرم وقتی ازدواج کرد سیزده ساله بود، برای همین با یادآوری این نکته به پدرم و جلب اعتماد پدرم، با همسرم ازدواج کردم».

پدرم دوست من است

آقا مرتضی و همسرش حالا بعد از هفت سال زندگی مشترک شان صاحب سه فرزند شده اند که یکی از آن ها قرار است به زودی به دنیا بیاید.

«بچه اولم پنج سال سن دارد که بزرگترین نوه خانواده ما محسوب می‌شود.پسر دومم هم یک سال و نیم اش است و فرزند سومم هم قرار است امسال به جمع خانواده مان اضافه شود». مرتضی معتقد است ازدواج و داشتن سه فرزند در این سن، تقدیر الهی بوده و همین که خودش و خانواده‌اش سالم و سلامت باشند، برایش کافی است و از خداوند خواسته دیگری ندارد.

بد نیست بدانید که این پسر جوان که حالا 23 بهار از زندگی‌اش می گذرد و زندگی مستقلی برای خودش تشکیل داده،وقتی به مشکلی برمی خورد یا برای انجام کاری می خواهد تصمیم بگیرد به سراغ پدرش می رود و در واقع پدرش اولین کسی است که از کارهایش باخبر می‌شود.«در زندگی در هر جایی که با مشکل مواجه می شوم با پدرم موضوع را در میان می گذارم و با او مشورت می کنم.در واقع رابطه میان من و پدرم بیشتر رفاقتی است تا رابطه پدر و پسری.او بهترین دوست من است»(همشهری سرنخ)

*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

مصاحبه با جوان‌ترین پدربزرگ: هر ۳ سال ۲ بچه

جام جم سرا:

برای دیدن جوان ترین پدربزرگ ایران، باید به روستای عباس آباد آستارا بروید.آن وقت از هرکس که نشانی خانه اکبر کمال بین را بپرسید،آدرس منزل او را به شما می دهد، خانه ای که نسبت به تعداد افرادی که در آن زندگی می کنند چندان بزرگ نیست اما صفا و صمیمیت در این خانه و میان اهالی آن همیشه برقرار است.

اعضای این خانواده هر روز کنار هم هستند، در کارها به یکدیگر کمک می کنند تا چرخ زندگی شان بچرخد و زندگی آرامشان دوام داشته باشد.

ازدواج در 13 سالگی

«به خاطر مشکلاتی که در همان دوران نوجوانی برایم به وجود آمد مجبور شدم تا زود ازدواج کنم». این حرف ها را اکبر کمال بین به زبان می آورد و در ادامه برایمان تعریف می کند که فوت مادرش باعث شده تا برای سر و سامان دادن به اوضاع خود و خواهر و برادرانش تصمیم به ازدواج بگیرد.« مادرم به دلیل بیماری ای که داشت فلج شد و بعد از مدتی فوت کرد.من بچه بزرگ خانواده بودم و به همین خاطر مراقبت از خواهر و برادرانم به من سپرده شد چرا که پدرم هر روز سر کار می رفت و نمی توانست از آنها مراقبت کند.از طرفی خودم هم مجبور بودم برای امرار معاش و تامین مخارج خانواده سر کار بروم و کسی نبود تا از بچه ها مراقبت کند. برای همین با پیشنهاد بزرگان فامیل تصمیم به ازدواج گرفتم».


شاید شنیدن این ماجرا برایتان عجیب باشد اما اکبر آقا در حالی که تنها 13 سال سن داشت به خواستگاری دختر مورد علاقه اش رفت،تا هم سر و سامانی به زندگی خود بدهد و هم خواهر و برادرانش را زیر پر و بال خودش بگیرد.«همسرم در روستای خودمان زندگی می کرد و تا حدودی با هم آشنا بودیم، به همین دلیل وقتی به خواستگاری اش رفتم، به من جواب مثبت دادند و خانواده اش مخالفتی با ازدواج ما نداشتند».

خانم کمال بین هم از همان ابتدا می دانست که قرار است به چه خانواده ای پا بگذارد اما او به واسطه علاقه ای که به همسرش داشت همه مشکلات را به جان خرید تا زندگی خوشی را در کنار او داشته باشد، زندگی ای که تا به امروز دوام داشته است.

هدیه ای از طرف خدا

کمال بین در سال 70 با همسرش که هشت سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد و بعد از گذشت یک سال اولین فرزندش به دنیا آمد تا زندگی این زوج رنگ و بوی دیگری به خود بگیرد.

«معتقدم به دنیا آمدن پسرم یک هدیه از طرف خداوند بود، چرا که با تولد و ورودش به زندگی ما حال و هوای خانه مان را به کلی عوض کرد و شیرینی خاصی به زندگی من و همسرم بخشید».

در حالی که پسر اکبر آقا تازه یک سال و نیمه شده بود، دومین بچه او هم به دنیا آمد، «خودم به بچه ها علاقه زیادی دارم و این علاقه ام نسبت به بچه‌ها با تولد فرزندم بیشتر شد. برای همین ، وقتی بچه دوم و بچه‌های بعدی ام به دنیا آمدند، بسیار خوشحال بودم و خدا را شکر می کردم که فرزندانم همگی صحیح و سالم هستند».

حالا کمال بین 10 بچه قد و نیم قد دارد.یعنی هفت پسر و سه دختر.جالب است بدانید که اکبرآقا و همسرش به طور میانگین هر یک سال و نیم یک بچه به دنیا آورده اند.

« بزرگترین بچه ام بیست و سه سال سن دارد و کوچکترین آن ها هم که دوقلو هستند، شش سال دارند و تازه امسال به مدرسه می روند».کمال بین می گوید همه بچه هایش را به یک اندازه دوست دارد و هیچ فرقی بین آن‌ها نمی گذارد.او برای همه فرزندانش به یک اندازه وقت می گذارد و دوست ندارد که آنها تصور کنند که بهشان بی توجهی شده.« بچه ها و خانواده ام را خیلی دوست دارم و بهترین لحظات زندگی ام در کنار آن ها سپری می‌شود.به همین خاطر برای راحتی و آسایش خانواده ام هر کاری می کنم تا آب در دل آن ها تکان نخورد».

همکار با فرزندانم

شاید برای خیلی ها این سوال پیش بیاید که اکبرآقا چطور خرج و مخارج زندگی اش را تامین می کند. او با خنده جواب این سئوال را این طور می‌دهد:«آرماتوربند ساختمان هستم و خدا را شکر درآمد خوبی دارم. اوایل که بچه ها کوچکتر بودند،سعی می کردم با اضافه کاری خرج و مخارج زندگی ام را دربیاورم اما الان به خاطر رکود کارهای ساختمانی کمی با مشکل مواجه شده ام. با این حال، اگر کار باشد از نظر مالی به مشکل نمی‌خورم و در همه حال خدا را شکر می کنم».


البته پسرهای آقای کمال بین برای اینکه باری از دوش پدر خود بردارند به کمک او می روند.« یکی از پسرهایم هر تابستان به کمکم می آمد و در کارهای ساختمانی به من کمک می کرد.اینطوری انرژی بیشتری برای انجام کار دارم».

با شادی شان شاد می شوم

خانواده کمال بین پرجمعیت هستند و با هم زندگی می کنند.در این میان تنها یک دختر و یک پسر او از آنها جدا شده و مستقل زندگی می‌کنند.«دخترم پس از ازدواج برای زندگی به اردبیل رفت و پسرم هم در نزدیکی ما با همسرش زندگی می کند».اما آنها هم هر وقت فرصتی پیدا کنند خودشان را به خانه پدری شان می رسانند.


آقای کمال بین راجع به داشتن فرزند زیاد حرف های جالبی برای گفتن دارد.او می گوید هیچگاه از بودن کنار بچه هایش خسته نمی شود اما مواقعی هم بوده که سختی داشتن فرزند زیاد را درک کرده است.«زمانی که چند نفر از بچه ها با هم مریض می شدند یا همگی به شکلی هماهنگ با هم شروع به گریه کردن می کردند واقعا تحملش برایم سخت بود.

چرا که هیچ کاری از دستم برنمی آمد،در این لحظات فقط به همسرم کمک می‌کردم تا هرچه زودتر نیاز بچه ها را برطرف کنیم تا آنها آرام شوند. حالا هم که بچه ها بزرگتر شده اند صدای داد و فریاد و بازی هایی که در حیاط می کنند بعضی از مواقع برایم ناراحت کننده است اما با اینکه همیشه خسته از سر کار به خانه برگشته ام و نیاز به آرامش دارم ولی چیزی به آنها نمی گویم چرا که شادی و خوشحالی آن ها برای من مهم تر از هر چیزی است و با خوشحالی فرزندان و نوه هایم شاد می شوم».

قرار ما؛ هفته ای یک بار

هر خانواده ای ،گاهی برای دور شدن از دغدغه های روزمره و تفریح دور هم جمع می شوند.خانواده کمال بین هم در هفته حداقل یکبار دور هم جمع می شوند، چراکه آقای کمال بین دوست دارد گاهی همه فرزندان و خانواده اش را در خانه خودش ببیند.«هروقت دلم برای بچه ها و نوه هایم تنگ می شود همه دور هم جمع می شویم.گاهی هم روزهای آخر هفته را به برنامه های تفریحی اختصاص می دهیم تا کمی حال و هوای بچه ها عوض شود».

وقتی به پارک میروم و با بچه‌ها میدوم و بازی میکنم تا آنها را خوشحال کنم مردمی که در پارکند به من می گویند شما پدر خوبی برای بچه هایتان هستید اما وقتی متوجه میشوند که آنها نوه های من هستند متعجب میشوند و شروع می کنند به سئوال پرسیدن، چرا که باورش برای مردم کمی سخت است

اکبر آقا گاهی همپای بچه ها و نوه هایش شروع به بازی با آنها می کند تا سرگرم شوند.شاید بدون اغراق بشود گفت که آقای کمال بین یکی از سرزنده ترین پدربزرگ هایی است که تا به حال دیده اید.«وقتی به پارک می روم دنبال بچه ها می دوم و با آن ها وسطی و هر نوع بازی ای که دوست داشته باشند انجام می دهم تا آن ها را خوشحال کنم.مردمی که در پارک هستند به من می گویند که شما پدر خوبی برای بچه هایتان هستید اما وقتی متوجه می شوند که آنها نوه های من هستند متعجب می شوند و آن وقت است که شروع می کنند به سئوال پرسیدن از من، چرا که باور این قضیه برای مردم کمی سخت است».

فرزندانم هم زود ازدواج کردند

جالب است بدانید که پسر اکبرآقا و دو تا از دخترهایش هم در سنین پایین و خیلی زود ازدواج کرده اند .
مرتضی کمال بین پسر بزرگ خانواده درباره ازدواجش این طور به ما توضیح می دهد:« پدرم به دلیل شرایط خاصی که داشت مجبور شد زود ازدواج کند،اما ازدواج من به خواست خودم بود. من با وجود اینکه 16 سال داشتم و سنم کم بود می خواستم شرایط جدیدی را در زندگی ام تجربه کنم». آقا مرتضی از همان دوران دبیرستان سرکار می رفت و یکی از نان آوران خانه بود.« همسرم و خانواده اش از بستگان دور ما هستند و تا حدود زیادی از خانواده ما شناخت داشتند. آن ها می دانستند که من جوان کاری و فعالی هستم، برای همین مخالفتی با ازدواج من و دخترشان نکردند».

اما قسمت جالب ماجرا مخالفت اکبرآقا با ازدواج زودهنگام پسرش بود اما چون خودش این کار را در نوجوانی انجام داده بود ،با وجود همه توصیه‌هایش ،نتوانست مانع ازدواج زودهنگام پسرش بشود.


«من تنها 16 سال داشتم که به خواستگاری همسرم رفتم اما پدرم وقتی ازدواج کرد سیزده ساله بود، برای همین با یادآوری این نکته به پدرم و جلب اعتماد پدرم، با همسرم ازدواج کردم».

پدرم دوست من است

آقا مرتضی و همسرش حالا بعد از هفت سال زندگی مشترک شان صاحب سه فرزند شده اند که یکی از آن ها قرار است به زودی به دنیا بیاید.

«بچه اولم پنج سال سن دارد که بزرگترین نوه خانواده ما محسوب می‌شود.پسر دومم هم یک سال و نیم اش است و فرزند سومم هم قرار است امسال به جمع خانواده مان اضافه شود». مرتضی معتقد است ازدواج و داشتن سه فرزند در این سن، تقدیر الهی بوده و همین که خودش و خانواده‌اش سالم و سلامت باشند، برایش کافی است و از خداوند خواسته دیگری ندارد.

بد نیست بدانید که این پسر جوان که حالا 23 بهار از زندگی‌اش می گذرد و زندگی مستقلی برای خودش تشکیل داده،وقتی به مشکلی برمی خورد یا برای انجام کاری می خواهد تصمیم بگیرد به سراغ پدرش می رود و در واقع پدرش اولین کسی است که از کارهایش باخبر می‌شود.«در زندگی در هر جایی که با مشکل مواجه می شوم با پدرم موضوع را در میان می گذارم و با او مشورت می کنم.در واقع رابطه میان من و پدرم بیشتر رفاقتی است تا رابطه پدر و پسری.او بهترین دوست من است»(همشهری سرنخ)

*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

نکات ایمنی و راهنمای خرید کالسکه بچه

جام جم سرا: لوازم حمل و نقل نوزاد عبارتند از کریر، آغوشی، صندلی خودرو و کالسکه که هرکدام از این لوازم کاربرد خاصی داشته و برای دوره‌ای مورد استفاده خواهند بود. این درحالی است که هرگز فراموش نکنید هیچ‌یک از این لوازم را دست دوم یا در دنیای مجازی نخرید، چون نه تنها سلامت دلبندتان را به خطر می‌اندازید، بلکه برای خودتان نیز دردسری بزرگ ایجاد کرده‌اید.

کریر یا سبد حمل نوزاد

این وسیله جزو‌ اولین وسایلی است که نوزاد و والدین به آن احتیاج دارند و آرامش کودک و آسایش والدین تا حدی به این وسیله بستگی خواهد داشت از این رو برای انتخاب آن باید دقت کامل داشته باشیم تا مبادا از خرید خود پشیمان شویم.پس به این نکات توجه کنید.

1 ـ استاندارد را جدی بگیرید؛ اگرچه وظیفه اصلی این وسیله ایجاد شرایط مساعد برای حمل و نقل کودک است و بسیاری از والدین امروزی برای جابه‌جایی نوزاد هنگام خروج از منزل از آن استفاده می‌کنند، اما کریر علاوه بر ایجاد آسایش برای کودک و والدین قرار است محافظی بسیار مطمئن برای دلبند شما باشد، پس بجاست قبل از انتخاب مدل مورد نظرتان به علائم استاندارد که معمولا از سوی شرکت‌های سازنده برای لوازم حمل و نقل کودک استفاده می‌شود توجه ویژه داشته باشید. این ویژگی معمولا با حرف E روی جعبه کریر منعکس می‌شود.

2 ـ به وزن کریر دقت کنید؛ همان‌طور که از نام این وسیله پیداست قرار است والدین برای جابه‌جایی و حمل و نقل کودک از آن استفاده کنند؛ بنابراین لازم است نسبت به وزن وسیله خوب دقت شود، چون اگر مادر یا پدر به تنهایی قصد جابه‌جایی کودک را داشته باشند با توجه به این‌که یک ساک همراه کودک نیز باید با خود حمل کنند ممکن است وزن کریر برایشان دردسر ساز باشد و باعث خستگی و در نهایت کنار گذاشتن آن شود.

3 ـ چندکاره‌های محبوب؛ با توجه به افزایش تقاضای استفاده از کریر و البته زندگی ماشینی امروز، بیشتر سازندگان به فکر تولید وسیله‌ای چندکاره در این زمینه افتادند که درواقع علاوه بر این که مسئولیت حمل و محافظت نوزاد خارج از منزل را برعهده دارد هنگام استفاده از خودرو نیز می‌تواند با استفاده از تجهیزات اضافه‌ای که در آن تعبیه شده به صندلی خودرو تبدیل شود. بنابراین بهتر است هنگام خرید این موضوع را خوب مورد بررسی قرار دهیم. هرچند ممکن است قیمت بیشتری بپردازیم. اما فراموش نکنید اگر قصد خرید این وسیله را دارید باید به محافظ‌های آن خوب دقت کنید که عبارتند از محافظ‌های سر و گردن و بندهای نگهدارنده، چون هنگام استفاده آن به صورت صندلی خودرو به این موارد نیاز خواهید داشت. همچنین این نکته را به خاطر داشته باشید کریر را تا زمانی که فرزند شما حدود 10 کیلوگرم وزن گرفته می‌توانید به عنوان صندلی خودرو استفاده کنید و پس از آن باید به دنبال صندلی خودرو مناسب اندازه کودک باشید.

4 ـ در انتخاب دسته کریر دقت کنید؛ کریر برای حمل نوزاد ساخته شده است، بنابراین وزن کل این وسیله همراه با نوزاد بر دستان والدین خواهد بود پس طراحی و مواد سازنده دسته کریر یکی از عوامل بسیار مهم در انتخاب آن برای شماست. امروزه کریرهایی که دارای دسته‌های پارچه‌ای است با توجه به امتیاز راحتی بیشتر تقاضای مشتریان را به خود اختصاص داده‌اند، گرچه کمی قیمت بالاتری نسبت به کریرهایی با دسته پلاستیک دارند؛ اما امتیاز حمل و نقل آسان این مشکل را کاملا برطرف کرده است.

صندلی خودرو

اگر خودرو شخصی دارید، صندلی کودک جزو ملزومات بسیار اساسی دلبند شماست که باید در خرید آن خوب دقت کنید، چون با توجه به بررسی‌های انجام شده هنگام بروز سوانح رانندگی، کودکان 70 درصد بیش از بزرگسالان درخطر آسیب خواهند بود. بنابراین نسبت به خرید این وسیله کاملا با وسواس اقدام کرده و به علامت یونیورسال که نشاندهنده مناسب بودن صندلی برای تمام خودرو‌هاست دقت کنید.

یکی از اصلی‌ترین وظایف صندلی خودرو، حفظ سلامت کودکان هنگام رانندگی یا بروز سوانح است، بنابراین درباره استانداردها و تست‌های انجام شده روی آن خوب دقت کنید و به علامت‌های موجود روی کارت الصاقی به آن توجه ویژه داشته باشید. به خاطر بسپارید ارزان خریدن هنر نیست بلکه درست و منطقی خرید کردن مهم است.

دراین چارچوب، مهم‌ترین موضوع هنگام خریدن صندلی خودرو برای کودکان، ایمنی آنهاست که باید بندهای نگهدارنده دقیقا درست نصب شده باشد و محافظ سر و گردن کودک در این وسیله وجود داشته باشد. توصیه کارشناسان در باره صندلی خودرو این است که در صورت بروز حادثه حتی اگر هیچ صدمه‌ای به صندلی کودک وارد نشده باشد نسبت به تعویض آن اقدام کنید چون ممکن است تغییر حالتی هرچند کوچک بدون جلب نظر شما در حادثه بعدی کارایی صندلی خودرو دلبندتان را کم کند.

همچنین یکی از مهم‌ترین مسائلی که برای والدین درخرید این وسیله اهمیت دارد، تعیین اندازه صندلی خودرو مناسب برای کودک است. این موضوع هم با استفاده از استانداردها و نشانه‌هایی خاص درنظر گرفته شده است. مثلا برای هنگام تولد گروه O مثبت اختصاص داده شده و به ترتیب برای بالاتر از آن 01 و 02 تعیین شده است که در نهایت تا وزنی معادل 13 گیلوگرم را پشتیبانی خواهد کرد.

کالسکه

کالسکه یکی از اقلام سیسمونی است که معمولا تا حدود پنج سالگی کودک مورد استفاده قرار خواهد گرفت و اگر اهل گشت و گذار و خیابانگردی هستید بسیار برای شما مفید خواهد بود، اما فراموش نکنید کالسکه فقط یک محفظه با سه یا چهار چرخ نیست.چون علاوه بر آسایش کودک، شما به عنوان نیروی محرکه آن نیز باید در آرامش و آسایش کامل باشید تا از استفاده کردن آن لذت کافی ببرید. بنابراین در انتخاب این وسیله باید دقت کافی داشته باشیم.

به طور کلی کالسکه به سه نوع ورزشی، سنتی و مسافرتی تقسیم بندی می‌شود که هرکدام دارای ویژگی خاص با کاربردی متفاوت هستند.

با این حال برای انتخاب مناسب کالسکه به برخی موارد که به آنها اشاره می‌کنیم توجه داشته باشید:

1 ـ قابلیت تنظیم زاویه کفی کالسکه تا 180 درجه

2 ـ قابلیت اهرم شدن برای عبور از فضاهای کوچک

3 ـ قابلیت تاشدن کالسکه برای قرار گرفتن در فضاهای محدود مثل صندوق عقب خودرو یا انباری

4 ـ وزن سبک درمقابل استحکام بالا که به همین دلیل نمونه‌های آلومینیومی جزو محبوب‌ترین‌هاست.

5 ـ قابلیت تنظیم ارتفاع برای والدین با قدی متفاوت

6 ـ داشتن سبد یا محفظه خرید

7 ـ سیستم مناسب و قابل اطمینان ترمز

8 ـ ضد حساسیت بودن مواد استفاده شده در بدنه و کفی کالسکه

9 ـ دارا بودن دسته‌های ارگونومیک

10 ـ کمربند قابل اطمینان داخلی برای حفاظت از کودک.

قیمت برخی انواع کالسکه و کریر نوزاد


ادامه مطلب ...

کنار آمدن با زندگی بدون بچه

همه ما وقتی ازدواج می‌کنیم بخش عمده‌ای از رویاهایمان را برای بچه‌دار شدن کنار می‌گذاریم.

کنار آمدن با زندگی بدون بچه

دقیقا از لحظه‌ای که فهمیدیم همسرمان نمی‌تواند بچه‌دار شود، باید چه رفتاری داشته باشیم و چگونه به لحاظ روحی و روانی خودمان را آماده چنین شرایطی کنیم؟

بچه است دیگر؛ می‌گویند پایش به خانه که باز شود عطر و بوی زندگی تغییر می‌کند. برای همین همه ما وقتی ازدواج می‌کنیم بخش عمده‌ای از رویاهایمان را برای بچه‌دار شدن کنار می‌گذاریم اما هستند زوج‌هایی که به دلایل گوناگون از نعمت بچه‌دارشدن محروم می‌شوند و نمی‌توانند صاحب فرزند شوند.

متأسفانه در زندگی زناشویی از وقوع بعضی مشکلات گریزی نیست ولی مهم‌ترین نکته این است که فراموش نکنیم چگونه می‌توانیم برای کنارآمدن با مشکلی که هیچ مقصری ندارد، راه‌حل مناسب بیابیم. دکتر ابوطالبی، مشاور خانواده توضیح می‌دهد که دقیقا از لحظه‌ای که فهمیدیم همسرمان نمی‌تواند بچه‌دار شود چه رفتاری داشته باشیم و چگونه به لحاظ روحی و روانی خودمان را آماده چنین شرایطی کنیم.

اگر زن ناتوان باشد چه کنیم؟

این مشکل در مورد زنان کمی متفاوت است. آنها اغلب زودتر ناتوانی خود را می‌پذیرند و سعی می‌کنند به‌گونه‌ای با آن کنار بیایند و معمولا به همسر خود حق انتخاب می‌دهند تا خودش تصمیم بگیرد چه راهی را انتخاب کند.

البته در این هنگام مردان نیز نباید همسران‌شان را تنها بگذارند و باید به آنها ثابت کنند که مایل نیستند آنها را ترک کنند و به آنها اطمینان بدهند که می‌توانند مشکل موجود را درک کنند و راه‌حل مناسبی برای آن بیابند.

چه بگوییم؟

چه‌کسی است که نداند زن‌ها همیشه کسی را در زندگی‌شان ستایش می‌کنند که مطمئن باشند مثل کوه پشت سرشان ایستاده است. اگر مرد چنین نقشی را در زندگی زناشویی‌اش بر عهده بگیرد مطمئنا زن‌ها قوت قلب بیشتری پیدا خواهند کرد.

در مشکلاتی در این سطح، زن‌ها معمولا می‌ترسند که همسرشان در مقابل حرف افراد دیگر یا علاقه بی‌اندازه به بچه‌دار شدن کم بیاورد،

بنابراین مرد وظیفه دارد با گفتن جملاتی تسکین‌دهنده مانند اینکه «عزیزم ما همه تلاش‌مان را می‌کنیم تا با روش‌های درمانی مشکلمان را حل کنیم» یا اینکه« هر چه بشود من کنارت هستم.» و یا حتی اینکه «زندگی ما از این لحظه به بعد هیچ تفاوتی با گذشته نخواهد داشت.» همسرش را برای تداوم زندگی زناشویی تشویق کند.

وقتی فهمیدیم نمی‌توانیم صاحب فرزند شویم چه کنیم؟

انسان‌ها در ارتباطات موفق معمولا براساس دلبستگی معقول و متعهدانه و نه چسبندگی عاطفی (که نوعی اختلال محسوب می‌شود) جذب یکدیگر می‌شوند و بدین‌ترتیب می‌توانند در کنار هم به آرامش بیشتری برسند و در سایه ازدواج است که دلبستگی واقعی و پیوند سالم شکل می‌گیرد و به انسان آرامش و امنیت می‌بخشد اما گاهی بر اثر بود و نبود بعضی محرک‌ها این امنیت و آرامش با نوساناتی مواجه می‌شود.

در اینجا اگر عشق واقعی بر پایه تعهد و وفاداری باشد، حتی حذف بعضی عوامل مهم دوام و بقای ازدواج هم نمی‌تواند خللی در آن به‌وجود بیاورد؛ در واقع یکی از عوامل تقویت‌کننده دلبستگی در ازدواج، داشتن فرزند است اما اگر به دلایلی هم این امر نتواند محقق شود چون اصل و اساس زندگی بر بنای عشق صمیمی است،

باز هم ازدواج دوام و بقا خواهد یافت و نمی‌تواند از شدت و علاقه دوطرف به یکدیگر چیزی کم کند؛ یعنی اگر افراد براساس اصول صحیح و از روی تعهد با یکدیگر ازدواج کرده باشند، بروز مشکلات نمی‌تواند هیچ‌گونه خللی در زندگی آنها به‌وجود بیاورد. به همین دلیل همه ما باید بدانیم که وجود فرزند می‌تواند برای تحکیم زندگی مشترک مؤثر باشد؛

اما شرط کافی نیست زیرا چه بسیاری از خانواده‌ها با داشتن فرزند هم نمی‌توانند در کنار هم آرامش داشته باشند و پیوسته در اندیشه جدایی و طلاق هستند.

رابطه دلبستگی صحیح نیرویی در دو‌طرف به‌وجود می‌آورد تا امیدوارانه در کنار هم زندگی کنند، با مشکلات کنار بیایند و عوامل ناراحتی و ناامیدی ازجمله نداشتن فرزند را نادیده بگیرند زیرا اگر ۲‌نفر می‌توانند در کنار یکدیگر به خوبی زندگی کنند نباید به‌خاطر فرزندی که هنوز وجود ندارد ارتباط خود را که از سال‌ها قبل وجود داشته نادیده بگیرند؛ یعنی چیزی را که نیست فدای چیزی که هست و وجود دارد بکنند.

یکی از کارشناسان سرشناس حوزه ازدواج و خانواده در این خصوص عقیده دارد که هیچ‌گاه نباید براساس رابطه‌های بی‌منطق عشقی با یکدیگر ازدواج کنید زیرا زهرآگین‌ترین نوع ازدواج است. اما هنگامی که عشق معنا پیدا می‌کند با هر مشکلی ازهم نمی‌پاشد. نداشتن فرزند در میان زوج‌هایی که در زندگی آنها تعهد و عشق پایدار حکمفرماست،

نمی‌تواند از عوامل مهم شکست باشد؛ یعنی اگر انتخاب براساس منطق و نه هیجانات زود گذر باشد، هنگام بروز ناملایمات و مثلا نداشتن توانایی باروری مشکل جدی پیش نمی‌آید.

چه بگوییم؟

«تمام راه به این فکر می‌کند که چطور می‌تواند به همسرش بگوید، چه بگوید و اگر بگوید چه خواهد شنید. از زمانی که فهمیده نمی‌تواند بچه‌دار شود، هزار و یک فکر به ذهنش خطور کرده؛ نکند مرا بگذارد و برود، شاید به‌نظرش آدم ناتوانی برسم، شاید هم دیگر نتواند مرا دوست داشته باشد، ترکم کند و…». معمولا فردی که متوجه می‌شود نمی‌تواند صاحب فرزند شود ابتدا دچار یأس و ناامیدی می‌شود.

گاهی هم حس ناتوانی تمام بدنش را فرا می‌گیرد و احساس می‌کند نمی‌تواند موضوع را با کسی در میان بگذارد. از ترس اینکه همسرش یا دیگران به او چه می‌گویند و چگونه با او برخورد می‌کنند، گاهی ترجیح می‌دهد مدت‌ها این غم را در سینه‌اش نگه دارد ولی عاقبت باید بتواند شجاعانه موضوع را مطرح کند.

در این هنگام بهترین کار این است که مشکل را صادقانه به همسرمان بگوییم و به او حق بدهیم و او را آزاد بگذاریم که بهترین انتخاب را داشته باشد. این کار باعث می‌شود طرف مقابل بیشتر احساس همدردی بکند و تمام تلاش خود را برای حل مشکل به‌کار ببندد.

بهترین کار

این است که با شنیدن خبر بچه‌دار نشدن همسرمان صمیمانه به او بگوییم: «این مشکلی است که برای هر دوی ما پیش آمده. ما هر دو می‌توانیم به کمک هم از پس این مشکل بر آییم. ما تمام تلاشمان را می‌کنیم و اجازه نمی‌دهیم هیچ‌کس بتواند خللی در رابطه ما به‌وجود بیاورد. در نهایت اگر تمام راه‌ها را امتحان کردیم و نتوانستیم به نتیجه برسیم، می‌توانیم کودکی را به فرزندی بپذیریم.

مهم این است که ما یکدیگر را داریم. اگر بتوانیم حساسیتمان را نسبت به این موضوع کمتر کنیم، به نتیجه بهتری هم خواهیم رسید.»

اگر مرد ناتوان باشد چه کنیم؟

معمولا واکنش زنان و مردان در مورد ناتوانی از بچه‌دار شدن متفاوت است. مردان اغلب مقاومت بالایی برای پذیرفتن ناتوانی خود از صاحب فرزند شدن دارند ولی معمولا خیلی زود احساس اضطراب، ناتوانی و افسردگی می‌کنند، در لاک خود فرو می‌روند و دوست ندارند درباره مشکل‌شان با کسی صحبت کنند و یا کلنجار بروند.

مردها همچنین دربرابر راه‌های درمانی برای حل مشکلشان تا حدودی مقاومت می‌کنند. در این هنگام زنان می‌توانند همراهی‌شان کنند، تنهایشان نگذارند و به آنها خاطرنشان کنند که آنقدر برایشان عزیز هستند و اگر هم نتوانند بچه‌دار شوند در کنارشان می‌مانند.

چه بگوییم؟

زنان در این هنگام می‌توانند به همسرانشان بگویند:«مهم نیست که نمی‌توانیم بچه‌دار شویم. هیچ تقصیری به گردن تو نیست و خودت را سرزنش نکن. ما می‌توانیم از جنبه‌های دیگر زندگی خود لذت ببریم. بیشتر برای همدیگر وقت بگذاریم، به سفر برویم و در کنار هم اوقات خوشی داشته باشیم؛ درست مانند زمانی که تازه با یکدیگر آشنا شده بودیم.

«علت تصمیم من برای زندگی کردن با تو تنها بچه‌دار شدن نبود. اخلاق، معرفت، منش و رفتار و شخصیت تو بیش از هر چیز برای من مهم است»؛ یعنی به نوعی می‌توان توانایی‌ها و داشته‌های فرد را برجسته و پررنگ و به او خاطرنشان کرد که تنها نخواهد ماند. در واقع باید زاویه دید خود را به جای تمرکز بر ناتوانی‌های فرد مقابل بر توانایی‌های او معطوف ساخت.

فراموش نکنیم اگر نتوانیم خلأ‌های وجودی فرد ناتوان را پر کنیم و دائم ضعف او را به رویش بیاوریم، باعث کوتاه شدن هر چه بیشتر رابطه خود خواهیم شد.

اگر اطرافیان دخالت کردند چه کنیم؟

هنگامی که مشکلی مانند بچه‌دارشدن برای زوجی به‌وجود می‌آید، علاوه بر تحمل بار مشکل خودشان، یکی از دغدغه‌های مهم آنها چگونگی برخورد اطرافیان با آنهاست؛

«حالا باید چگونه به خانواده خود یا همسرم بگویم که نمی‌توانیم بچه‌دار شویم. آنها در مورد من چه فکر می‌کنند. حتما می‌گویند فرد ناتوانی هستم و…». این بیشترین ترسی است که زوجین از مطرح کردن آن با آشنایان دارند و البته حق هم دارند که چنین اضطرابی را تحمل کنند.

چه بگوییم؟

بهترین کار این است که اطرافیان و به‌ویژه والدین اجازه بدهند زوج‌ها خودشان در مورد بچه‌دار شدن‌شان یا ماندن و نماندن در کنار همسرشان یا هر راه دیگری مانند فرزندخواندگی تصمیم بگیرند چون زوج‌ها با وجود این مشکل، خودشان آنقدر مضطرب و نگران هستند که درست نیست هیچ‌گونه فشار و تحمیل نظر دیگری از بیرون بر آنها وارد شود.

بهتر است اجازه بدهیم خودشان تصمیم بگیرند. البته می‌توانیم آنها را تنها نگذاریم و طوری رفتار کنیم تا بدانند همیشه در کنارشان هستیم و از هیچ کمکی به آنها دریغ نمی‌کنیم ولی اصراری هم بر تحمیل نظر خود به آنها نداریم.

باید توجه داشته باشید که درگیر شدن اضطراب‌های ناشی از ناتوانی از صاحب فرزند شدن می‌تواند زمینه بروز مشکلات روحی را در فرد به‌وجود بیاورد؛ بنابراین باید آن را جدی گرفت و از هیچ کمکی در این خصوص به فرد ناتوان دریغ نکرد.


ادامه مطلب ...

“خواب زایمان” – تعبیر دیدن زایمان کردن در خواب – به دنیا آوردن بچه

۱ـ دیدن زایمان در خواب ، نشانه بدنیا آوردن کودکی سلامت است .

 

تعبیر زایمان درخواب - به دنیا آوردن بچه در خواب

تعبیر زایمان درخواب – به دنیا آوردن بچه در خواب

 

۲ـ اگر دختری خواب ببیند زایمان می کند ، نشانه آن است که از درستکاری رو بر می گردانید و به رفتاری نادرست رو می آورید .

۳ـ اگر زنی شوهردار خواب ببیند کودکی به دنیا می آورد ، نشانه آن است که ارثی کلان به او خواهد رسید .

ابن سیرین می‌گوید: اگر در خواب ببینی که شکم تو مثل زن حامله، بزرگ شده است، تعبیرش این است که مال و اموال و نعمت دنیوی بدست می‌آوری و هر چه قدر شکم تو بزرگتر باشد تعبیرش این است که مال و اموال بیشتر خواهد بود . ابراهیم کرمانی می‌گوید: اگر فرزندی پسر و نابالغ، خودش را در خواب حامله ببیند، یـعـنـی پدرش مال و اموال بدست می‌آورد، ولی اگر دختر نابالغ کسی این خواب را ببیند، مادرش مال و اموال به دست می‌آورد.

لوک اویتنهاو می گوید :

زایمان

زایمان کردن بر آورده شدن آرزو

دیدن زنی که زایمان میکند : عزاداری و یا ازدست دادن چیزی گرانبها

حضرت صادق علیه السلام می فرماید:

اگر زنی در خواب ببیند که بسری زایید و بلافاصله پسرسخن گفت، مرگ زن خواب بین نزدیک است .

اگر زنی در خواب ببیند دختری زایید ، ازنسل او فرزندی به وجود می آید که بزرگ خاندان خود می شود.


ادامه مطلب ...