مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

پیشنهادهای جادویی برای بند آمدن خونریزی

[ad_1]

بررسی‌ها نشان داده است که استفاده از پودر پاپریکا می‌تواند در 15 ثانیه خونریزی بینی را متوقف کند.

به گزارش مشرق، شاید شما نیز متوجه شده باشید که خونریزی ناشی از جراحت و بریدگی بسیار دشوار بند می‌آید زیرا فشار دادن و بستن آن نیز اثر چندانی ندارد. ساده‌ترین راه برای توقف خونریزی که در 15 ثانیه عمل می‌کند استفاده از پودر پاپریکا است.

برای انجام این کار بهتر است از پودر پاپریکا ارگانیک استفاده کنید زیرا می‌تواند به راحتی خونریزی ناشی از بریدگی، جراحت، کشیدگی، خونریزی سرخرگی و حتی خونریزی بینی را متوقف کند. 

مقداری از این پودر را بر روی زخم بریزید و آن را با دستمالی تمیز بپوشانید و به آرامی فشار دهید. پس از چند لحظه خونریزی‌تان قطع خواهد شد.

برای توقف خونریزی بینی یا به اصطلاح «خون دماغ شدن» می‌توانید کمی پودر پاپریکا را بو کنید. 

گفته می‌شود پودر فلفل قرمز و خاک رس برای توقف خونریزی‌های داخلی مانند معده موثر است. می‌توانید یک قاشق غذاخوری از این پودرها را با یک فنجان آب گرم بنوشید تا خونریزی‌های داخلی متوقف شود.

البته این راه‌ها برای شرایط خاص و اضطراری توصیه می‌شود و ملاقات با پزشک همیشه در اولویت قرار دارد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

مقالات پزشکی و بهداشتی،توصیه های پزشکی ، …اخبار پزشکی مقالات پزشکی شناخت بیماری ها علائم بیماری ها درمان بیماری ها بیماری خودتان را بهتر بشناسید تا بهتر …قبل از دانشگاه کاری که قبل از سالگی باید انجام دهید خانم ها در چه رشته هایی موفق معرفی انواع مواد مخدر طبیب جانتریاک دراین مقاله قصد داریم به صورت گذرا و با نگاهی اجمالی یکی از قدیمی‌ترین و شایع اخبار،اخبار ورزشیخبرهای ورزشی،نتایج مسابقات …اخبار پرسپولیس،اخبار استقلال،اخباراخبار ورزشی،المپیک،آخرین اخبار ورزشی،جدیدترین چهار ستاره مانده به صبحگل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوجوان به‌تازگی کتابی را با نام


ادامه مطلب ...

به دنیا آمدن بزغاله‌ها را دوست دارم

محیط بانان بر اساس قانون مسئولیت اجرای قوانین و مقررات صید، شکار، حفاظت و بهسازی محیط زیست را در سطح حوزه استحفاظی خویش به عهده دارند. آنان در حفاظت از حیات وحش، اکوسیستم، جلوگیری از آلودگی محیط زیست، ممانعت از تجاوز به مناطق تحت کنترل سازمان‌های حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی خدمت می‌کنند. محل خدمت این محیط بانان نیز عرصه‌های تحت مدیریت حفاظت زیست از جمله پارک‌های ملی، مناطق حفاظت شده، پناهگاه حیات وحش، مناطق شکار ممنوع و تالاب‌های بین‌المللی است.
«امید عزت‌پور» یکی از همین افراد است که در دل طبیعت به انجام شغلی متفاوت و پر از خاطرات هیجان‌انگیز و شیرین البته گاهی غم‌انگیز مشغول به خدمت است تا با پاسداری از طبیعت فضای بهتر و ایمن‌تری را برای هموطنانش آماده کند. وی که این روزها چهارسالی می شود در این حرفه مشغول به کار شده، ۲۹ ساله است و تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی آلودگی محیط زیست به پایان رسانده است. در حال حاضر نیز به عنوان مامور اجرایی محیط زیست استان قزوین به محیط بانی این یگان حفاظتی به فعالیت می‌پردازد.
وی از خطرها و اما و اگرهای حرفه‌اش برای ما می‌گوید:


از کودکی عاشق طبیعت بودم

علاقه‌ام به محیط بانی به کودکی بازمی‌گردد. من از همان دوران شاد و پرانرژی بچگی به کوه و طبیعت علاقه‌مند بودم و به یاد دارم بارها با صدای کبک‌ها و آواز پرندگان از خواب بیدار می‌شدم چون خیلی از وقت‌ها به کوه و طبیعت می‌رفتم و همان جا شب‌مانی داشتم. مرور زمان حس خوبی که از طبیعت می‌گرفتم موجب می‌شد تا بیشتر به طبیعت و پناه بردن به آن فکر کنم.
در همین برنامه‌ها با چند محیط بان آشنا شدم و از نزدیک با آنان صحبت می‌کردم. به مرور با شغل محیط بانی آشنا شدم و برخلاف بسیاری از نوجوانان که آرزوی خلبانی و دکتر شدن دارند،
من محیط بانی را برای شغل آینده‌ام انتخاب کردم. پس از پیگیری از دوستان و آشنایان از استخدامی در آزمون ورودی محیط زیست باخبر شدم و در آزمون آن شرکت کردم و با کسب نمره قبولی آرزوی دوران کودکی و نوجوانی‌ام برآورده شد و در سال ۸۹ استخدام پیمانی سازمان محیط زیست شدم.


فکر کردن به کوهستان و حضور همیشگی‌ام در طبیعت زیبای خداوندی دلم را غنج می‌داد. طبیعتی که با همه اجزای آن انس گرفته بودم؛ با تمامی گیاهان و حیوانات... من دیگر کارم حمایت از وحوش زبان بسته شده بود، وحوشی که در دنیا بی‌نظیرند!
اگرچه در این میان با توجه به سختی‌های این شغل کمی با مخالفت خانواده مواجه شدم اما وقتی آنها به مرور بیشتر با حرفه من آشنا شدند و آرامشم را دیدند آنها هم کم کم عادت کردند.


لطفا نپرسید کی پروانه شکار می‌دهند

بسیاری از مردم هم با این شغل آشنایی ندارند برای همین خیلی از آنها ما را جنگل‌بان خطاب می‌کنند که البته نیاز است رسانه‌ها در خصوص این شغل فرهنگ‌سازی کنند تا محیط بانی هم مانند دیگر مشاغل شناخته شود.
از اینکه مردم بیشتر در رابطه با چگونگی شکار پرندگان و حیوانات از محیط بانان می‌پرسند گاهی اوقات تعجب می‌کنم. بیشتر دلم می‌خواهد از من درباره نحوه حفاظت از وحوش در مناطق بپرسند تا طبیعت با تمام زیبایی‌ها و بکری‌اش به حیات خود ادامه دهد. می‌رنجم وقتی می‌پرسند چه موقع پروانه شکار می‌دهند و چرا این کار ممنوع است!؟
البته این موضوع شامل همه مردم نمی‌شود چراکه افرادی مانند همیاران محیط زیست، عکاسان و فعالان محیط زیست به خوبی با این دیدگاه آشنا هستند و به صیانت از محیط طبیعی اهمیت می‌دهند. علاقه او به شغلش به اندازه‌ای است که دوست دارد فرزندش هم روزی محیط بان شود و البته مردم را هم به این کار تشویق می‌کند و امیدوار است تا همه، چه آنهایی که دوست دارند محیط بان شوند و چه آنهایی که دوست دارند به عنوان گردشگر از فضاهای طبیعی لذت ببرند به خوبی مراقب طبیعت باشند.


خاطره شیرین، خاطره تلخ

چهار سالی می‌شود که این حرفه را پیشه کرده‌ام و تجربه‌های متفاوتی در طول این مدت دارم. به طور مثال در قزوین با انواع پستانداران و گربه سانان از قبیل پلنگ، سیاه گوش، گربه وحشی و سایر پستانداران مانند خرس و همچنین با نشخوارکنندگان از قبیل کل و بز وحشی، قوچ و میش و آهو و انواع پرندگان شکاری و کنار آبزی روبه‌رو می‌شوم. بهترین و شیرین‌ترین خاطره‌ام مربوط می‌شود به مشاهده سه قلاده پلنگ.
یادم می‌آید حدود ساعت ۶ صبح آخرین روزهای تابستان سال ۹۰ قبل از طلوع آفتاب در یک گشت‌زنی در منطقه طارم سفلی به همراه مسئول منطقه با دوربین اطراف را کنترل می‌کردیم که همکارم متوجه حضور پلنگ در منطقه شد. مرا صدا کرد، سکوت بود و فقط صدای باد این سکوت را می‌شکست. در حالی که چشم از دوربین برنمی‌داشت گفت امید دو پلنگ را می‌بینم. من با دقت بیشتری اطراف را با دوربین کاویدم و متوجه سومین پلنگ هم شدم. از این اتفاق و دیدن حیوانی درنده خیلی هیجانزده شده بودیم و می‌دانستیم حضور این پلنگ‌ها ناشی از زحمات و حفاظت خوب محیطبانان منطقه است که با نگهداری اصولی از منطقه موجب شده‌اند این حیوانات در منطقه زندگی خودشان را دنبال کنند.
از نکته‌های خوب این اتفاق این بود که برای نخستین بار به وسیله دوربین فیلم‌برداری و عکاسی شروع به تصویربرداری و عکاسی کردیم و موفق به ثبت سه پلنگ در قالب عکس و فیلم آن دهم توسط محیط بانان شدیم. اما خاطرات تلخ هم دارم بدترین آنها مربوط به را بروز برخی درگیری‌هاست که گاهی محیط بانان مجبور به این اتفاق می‌شوند. اتفاقی که موجب شهید شدن آنان در مناطق طبیعی ایران می‌شود. به همین دلیل هم خانواده همسرم با توجه به درگیری‌هایی که در ایران بین محیط بانان و متخلفان حیات وحش رخ می‌دهد همیشه نگران من هستند.


از دیدن تمامی وحوش لذت می‌برم

آنقدر شغلم را دوست دارم که اگر بار دیگر به عقب بازگردم دوباره محیط بانی را پیشه خود می‌کنم. راستش را بخواهید از دیدن تمامی وحوش لذت می‌برم به ویژه ابهت و زیبایی پلنگ، دیدن آهوان در دشت و پریدن بزهای کوهی از صخره‌ها، زندگی در سخت‌ترین و صعب‌العبورترین کوه‌ها... لحظه به دنیا آمدن بزغاله‌ها و جریان زندگی آنها در صخره‌های بکر کوهستان و شیر دادن آنها توسط بزها و جست و خیز بزغاله‌های بز کوهی همه و همه برایم بسیار دوست‌داشتنی و شگفت‌انگیزند.


من و آرزوهایم

من هم مانند همه افراد آرزوهای دور و درازی دارم. البته مهمترین آنها سربلندی و سلامتی تمامی همکارانم در گوشه گوشه مناطق ایران است. دیگر اینکه روزی برسد که هیچ سرب و گلوله داغی بر قلب هیچ حیوانی فرو نرود. راستش را بخواهیم دوست ندارم حتی یک حیوان بی‌زبان از بین برود. دیگر اینکه دوست ندارم طبیعت را آلوده ببینم. (سوسن نوری/حمایت)

103


ادامه مطلب ...

مهارت زندگی، یا روشی برای کنار آمدن با ناکامی‌ها

در اولین گام باید این سوال را پرسید که زندگی در جهان کنونی، در قیاس با صد‌سال گذشته، چه اندازه تغییر کرده است؟
واقعیت این است که زندگی و چگونه زندگی‌کردن یکی از مفاهیمی است که هم عموم مردم و هم نخبگان درباره آن سخنان زیادی گفته‌اند. سوالی که دانشمندان علوم انسانی را به خود مشغول کرده، این بوده که زندگی خوب، سالم و سازنده، چگونه است و برای رسیدن به آن، چه باید کرد؟ زمانی هم که ما از مهارت‌های زندگی حرف می‌زنیم، درواقع از راه‌هایی صحبت به میان می‌آید که می‌تواند انسان را به این نوع زندگی نزدیک کند و خوشبختی به همراه بیاورد.
برای بهتر شدن درک مفهوم مهارت‌های زندگی باید از دو نگاهی حرف بزنیم که درباره زندگی وجود دارد. در یک نگاه ایده‌آلی، زندگی خوب، زندگی‌ای است که در آن هیچ تنشی وجود ندارد و هیچ دست‌اندازی، زندگی فرد را دچار تشویش نمی‌کند. فرد در موقعیتی رویایی زندگی می‌کند و هیچ‌گونه گرفتاری و کشمکشی نمی‌تواند زندگی او را دچار تغییر کند. اما یک نگاه دیگر نیز وجود دارد که اساس زندگی را با ناراحتی و سوگ، از دست‌دادن و کشمکش عجین می‌داند. این‌که با گذشت هر روز، یک روز از عمرمان از دست می‌رود و پیرتر می‌شویم، هر چند وقت یکبار متوجه موی سفیدی می‌شویم و چین و چروک‌های صورتمان را نگاه می‌کنیم.
در بارزترین شکل ما معتقدیم زمان و سلامتی‌مان هر روز برای ادامه زندگی کمتر می‌شود. از طرف دیگر مدام در زندگی با این مسأله روبه‌رو هستیم که باید از خواسته‌هایمان بگذریم و با خود مرور می‌کنیم که جمع‌شدن خیلی از خواسته‌هایمان باهم، سازگاری ندارد.
حالا اگر قرار باشد این دو نگاه را کنار یکدیگر بگذاریم و بعد از مهارت‌های زندگی حرف بزنیم، باید بگوییم مهارت‌های زندگی در وهله اول، پذیرش نگاه دوم و قبول آن است. بعد وقتی پذیرفتیم که زندگی همیشه و در همه موقعیت‌ها، خوشایند نیست، باید راهی را انتخاب کنیم که به وسیله آن آرامش بیشتری داشته باشیم.
مهارت زندگی به ما یاد می‌دهد که چه راهی را باید انتخاب و چگونه باید زندگی کرد تا سازگاری بیشتری به دست آورد و آرامش بیشتری داشت تا بتوان از آن لذت برد.
مهارت‌های زندگی ساختن یک شهر رویایی نیست که در آن هیچ گرفتاری وجود ندارد و سوگ، تلخی و ناکامی در آن بی‌معناست بلکه بخش مهمی از مهارت‌های زندگی کنار آمدن با همین تلخی‌هاست که عنصر مهمی در ساخت زندگی است و کسی که می‌تواند سازگار‌تر باشد درواقع مهارت بهتری دارد.
در مجموع می‌توان گفت آدم‌هایی که مهارت بهتری دارند بهتر با ناکامی‌ها کنار می‌آیند، تنش‌های خود را حل می‌کنند و راه‌حل‌های گوناگونی دارند و می‌توانند آن را در شرایط مختلف استفاده کنند. (امیرحسین جلالی - روانپزشک/شهروند)

630


ادامه مطلب ...

بالا رفتن پوست، پایین آمدن سن

به گزارش جام جم آنلاین ، همه ما دوست داریم همیشه جوان به نظر برسیم و داشتن چهره‌ای جوان با پوستی صاف و بدون چین و چروک در هر سنی ایده‌آل است. حتی پس از سپری کردن دوران جوانی هم آرزو می‌کنیم شادابی و طراوت آن سال‌ها را بازیابیم.

جراحی پلاستیک شاید بتواند ما را به آرزویمان برساند و جوانی را به ما بازگرداند؛ اما به چه قیمتی؟ بسیاری از ما حاضر نیستیم برای رسیدن به خواسته‌مان خطر جراحی‌های زیبایی با عوارض متعدد آن را همراه با بی‌هوشی‌های طولانی به جان بخریم و به همین دلیل از خیر جوان ‌شدن می‌گذریم.

اما آیا جراحی پلاستیک تنها راه برای جوان شدن ماست؟ باید بگویم خیر! روش کم‌خطرتری هم برای رسیدن به این هدف وجود دارد؛ لیفتینگ با نخ روشی است که در اینجا به آن می‌پردازیم. اگرچه تشخیص انتخاب این روش‌ها و شرایط آن برای افراد مختلف بستگی به بررسی بیشتر دارد.

دکتر سهیلا علی‌محمدی از پزشکان با‌تجربه این حوزه در این‌باره بیشتر توضیح می‌دهد.

نخ‌های لیفتینگ از کجا می‌آیند و چند نوع هستند؟

اغلب نخ‌های لیفتینگ موجود در ایران ساخت کشور کره جنوبی هستند. استانداردهای این نخ‌ها مطابق با استانداردهای اتحادیه اروپاست. این نخ‌ها بر دو نوعند: 1ـ نخ‌های ساده (بدون خار) 2ـ نخ‌های خاردار .(cog) جنس نخ‌های بدون خار و خاردار از ماده POLY DIOXANONE بوده که قابل جذب می‌باشد. نخ‌های (Cog) نخ‌هایی خاردار و قابل جذب هستند و برای کشیدن افتادگی‌های صورت و گردن به‌کار می‌روند. نخ‌های بدون خار صرفا جهت جوان‌سازی پوست استفاده می‌شود و کاربرد کششی ندارد. این روش پس از تزریق بی‌حسی موضعی یا آرام‌بخش موضعی آغاز می‌شود. در روش استاندارد حدود 60ـ30 دقیقه طول می‌کشد.

چند می‌گیری نخ بندازی؟

معمولا قیمت دقیق بعد از ویزیت و تعیین خواسته‌های فرد مشخص می‌شود‌. اما به طور میانگین هزینه جایگذاری هر نخ در صورت بین 150 تا 200 هزار تومان برآورد می‌شود که هر صورت بسته به شرایط و سن حداقل 4 تا حداکثر 12 نخ نیاز دارد.

بیمار ممکن است بلافاصله پس از عمل با قرمزی، تورم، خارش و درد مواجه شود که البته طبیعی است و بزودی برطرف خواهد شد. ورم پس از چند روز و دیگر علائم ظرف مدت کوتاه‌تری از بین خواهند رفت. احتمال عفونت نیز در این روش پایین و در صورتی که عمل به‌درستی انجام شود بسیار ناچیز است، بااین حال چنانچه موضع قرمز یا گرم و حساس شود، باید در اولین فرصت به پزشک مراجعه کرد. کبودی پس از عمل نیز طبیعی است و احتمال بروز آن در صورت مصرف آسپرین یا داروهای ضدالتهابی مانند ایبوپروفن در دو هفته پیش از عمل افزایش می‌یابد. کبودی قابل توجه پس از عمل را می‌توان با قرار دادن یخ روی موضع کاهش داد.

با نخ تا کی جوان می‌مانم!

لیفتینگ با نخ بدون این‌که بیمار را با خطرات جراحی بزرگ رو‌به‌رو کند یا جوشگاه (اسکار قابل مشاهده) برجا بگذارد باعث جوان‌تر به نظر رسیدن شخص می‌شود. اثر این روش نسبت به روش‌های غیر‌جراحی همچون آر‌اف بسیار سریع است و می‌توان تنها با یک‌بار انجام این کار نتایج آن را به وضوح دید. درباره مدت زمان تاثیر نخ‌ها، معمولا نخ‌های قابل جذب شش تا 15 ماه در محل باقی می‌مانند؛ اما اثر بالابرنده آنها به علت ایجاد واکنش فیبروزی که در اثر خارهای روی نخ ایجاد می‌شود به مدت طولانی‌‌تر باقی می‌ماند. در بعضی از بیماران نتایج این عمل حتی پنج تا شش سال قابل مشاهده است، اما عموما تا یک سال و نیم پس از لیفت با نخ آثار آن قابل مشاهده است.

بالا کشیدن با نخ

عمل لیفتینگ با بی‌حسی موضعی و به صورت کاملا سرپایی انجام می‌گردد. مراحل انجام آن به این صورت است که پس از بی‌حسی در موضع مورد نظر سوراخ‌هایی کوچک جهت عبور نخ روی پوست شخص ایجاد شده و نخ در زیر پوست کار گذاشته می‌شود. سپس پوست را به بالا می‌کشند و بخش بیرونی نخ قیچی می‌شود. پس از انجام لیفت با نخ، خودتان و اطرافیان احساس می‌کنید پوست‌تان شاداب‌تر و جوان‌تر شده است. لیفت به شما کمک می‌کند چین و چروک‌های صورت را از بین ببرید و خطوط خنده را زیباتر کنید (‌اصطلاح افتادگی خطوط خنده). همچنین توسط این روش می‌توانید ناهنجاری‌های ظاهری ابروها، افتادگی پلک‌ها، گونه‌های افتاده و افتادگی زیر چانه خود را اصلاح کنید. بعلاوه این روش به شما این امکان را می‌دهد که مشکلات فکی خود را نیز تا حدی ترمیم کنید.


ادامه مطلب ...

کنار آمدن با زندگی بدون بچه

همه ما وقتی ازدواج می‌کنیم بخش عمده‌ای از رویاهایمان را برای بچه‌دار شدن کنار می‌گذاریم.

کنار آمدن با زندگی بدون بچه

دقیقا از لحظه‌ای که فهمیدیم همسرمان نمی‌تواند بچه‌دار شود، باید چه رفتاری داشته باشیم و چگونه به لحاظ روحی و روانی خودمان را آماده چنین شرایطی کنیم؟

بچه است دیگر؛ می‌گویند پایش به خانه که باز شود عطر و بوی زندگی تغییر می‌کند. برای همین همه ما وقتی ازدواج می‌کنیم بخش عمده‌ای از رویاهایمان را برای بچه‌دار شدن کنار می‌گذاریم اما هستند زوج‌هایی که به دلایل گوناگون از نعمت بچه‌دارشدن محروم می‌شوند و نمی‌توانند صاحب فرزند شوند.

متأسفانه در زندگی زناشویی از وقوع بعضی مشکلات گریزی نیست ولی مهم‌ترین نکته این است که فراموش نکنیم چگونه می‌توانیم برای کنارآمدن با مشکلی که هیچ مقصری ندارد، راه‌حل مناسب بیابیم. دکتر ابوطالبی، مشاور خانواده توضیح می‌دهد که دقیقا از لحظه‌ای که فهمیدیم همسرمان نمی‌تواند بچه‌دار شود چه رفتاری داشته باشیم و چگونه به لحاظ روحی و روانی خودمان را آماده چنین شرایطی کنیم.

اگر زن ناتوان باشد چه کنیم؟

این مشکل در مورد زنان کمی متفاوت است. آنها اغلب زودتر ناتوانی خود را می‌پذیرند و سعی می‌کنند به‌گونه‌ای با آن کنار بیایند و معمولا به همسر خود حق انتخاب می‌دهند تا خودش تصمیم بگیرد چه راهی را انتخاب کند.

البته در این هنگام مردان نیز نباید همسران‌شان را تنها بگذارند و باید به آنها ثابت کنند که مایل نیستند آنها را ترک کنند و به آنها اطمینان بدهند که می‌توانند مشکل موجود را درک کنند و راه‌حل مناسبی برای آن بیابند.

چه بگوییم؟

چه‌کسی است که نداند زن‌ها همیشه کسی را در زندگی‌شان ستایش می‌کنند که مطمئن باشند مثل کوه پشت سرشان ایستاده است. اگر مرد چنین نقشی را در زندگی زناشویی‌اش بر عهده بگیرد مطمئنا زن‌ها قوت قلب بیشتری پیدا خواهند کرد.

در مشکلاتی در این سطح، زن‌ها معمولا می‌ترسند که همسرشان در مقابل حرف افراد دیگر یا علاقه بی‌اندازه به بچه‌دار شدن کم بیاورد،

بنابراین مرد وظیفه دارد با گفتن جملاتی تسکین‌دهنده مانند اینکه «عزیزم ما همه تلاش‌مان را می‌کنیم تا با روش‌های درمانی مشکلمان را حل کنیم» یا اینکه« هر چه بشود من کنارت هستم.» و یا حتی اینکه «زندگی ما از این لحظه به بعد هیچ تفاوتی با گذشته نخواهد داشت.» همسرش را برای تداوم زندگی زناشویی تشویق کند.

وقتی فهمیدیم نمی‌توانیم صاحب فرزند شویم چه کنیم؟

انسان‌ها در ارتباطات موفق معمولا براساس دلبستگی معقول و متعهدانه و نه چسبندگی عاطفی (که نوعی اختلال محسوب می‌شود) جذب یکدیگر می‌شوند و بدین‌ترتیب می‌توانند در کنار هم به آرامش بیشتری برسند و در سایه ازدواج است که دلبستگی واقعی و پیوند سالم شکل می‌گیرد و به انسان آرامش و امنیت می‌بخشد اما گاهی بر اثر بود و نبود بعضی محرک‌ها این امنیت و آرامش با نوساناتی مواجه می‌شود.

در اینجا اگر عشق واقعی بر پایه تعهد و وفاداری باشد، حتی حذف بعضی عوامل مهم دوام و بقای ازدواج هم نمی‌تواند خللی در آن به‌وجود بیاورد؛ در واقع یکی از عوامل تقویت‌کننده دلبستگی در ازدواج، داشتن فرزند است اما اگر به دلایلی هم این امر نتواند محقق شود چون اصل و اساس زندگی بر بنای عشق صمیمی است،

باز هم ازدواج دوام و بقا خواهد یافت و نمی‌تواند از شدت و علاقه دوطرف به یکدیگر چیزی کم کند؛ یعنی اگر افراد براساس اصول صحیح و از روی تعهد با یکدیگر ازدواج کرده باشند، بروز مشکلات نمی‌تواند هیچ‌گونه خللی در زندگی آنها به‌وجود بیاورد. به همین دلیل همه ما باید بدانیم که وجود فرزند می‌تواند برای تحکیم زندگی مشترک مؤثر باشد؛

اما شرط کافی نیست زیرا چه بسیاری از خانواده‌ها با داشتن فرزند هم نمی‌توانند در کنار هم آرامش داشته باشند و پیوسته در اندیشه جدایی و طلاق هستند.

رابطه دلبستگی صحیح نیرویی در دو‌طرف به‌وجود می‌آورد تا امیدوارانه در کنار هم زندگی کنند، با مشکلات کنار بیایند و عوامل ناراحتی و ناامیدی ازجمله نداشتن فرزند را نادیده بگیرند زیرا اگر ۲‌نفر می‌توانند در کنار یکدیگر به خوبی زندگی کنند نباید به‌خاطر فرزندی که هنوز وجود ندارد ارتباط خود را که از سال‌ها قبل وجود داشته نادیده بگیرند؛ یعنی چیزی را که نیست فدای چیزی که هست و وجود دارد بکنند.

یکی از کارشناسان سرشناس حوزه ازدواج و خانواده در این خصوص عقیده دارد که هیچ‌گاه نباید براساس رابطه‌های بی‌منطق عشقی با یکدیگر ازدواج کنید زیرا زهرآگین‌ترین نوع ازدواج است. اما هنگامی که عشق معنا پیدا می‌کند با هر مشکلی ازهم نمی‌پاشد. نداشتن فرزند در میان زوج‌هایی که در زندگی آنها تعهد و عشق پایدار حکمفرماست،

نمی‌تواند از عوامل مهم شکست باشد؛ یعنی اگر انتخاب براساس منطق و نه هیجانات زود گذر باشد، هنگام بروز ناملایمات و مثلا نداشتن توانایی باروری مشکل جدی پیش نمی‌آید.

چه بگوییم؟

«تمام راه به این فکر می‌کند که چطور می‌تواند به همسرش بگوید، چه بگوید و اگر بگوید چه خواهد شنید. از زمانی که فهمیده نمی‌تواند بچه‌دار شود، هزار و یک فکر به ذهنش خطور کرده؛ نکند مرا بگذارد و برود، شاید به‌نظرش آدم ناتوانی برسم، شاید هم دیگر نتواند مرا دوست داشته باشد، ترکم کند و…». معمولا فردی که متوجه می‌شود نمی‌تواند صاحب فرزند شود ابتدا دچار یأس و ناامیدی می‌شود.

گاهی هم حس ناتوانی تمام بدنش را فرا می‌گیرد و احساس می‌کند نمی‌تواند موضوع را با کسی در میان بگذارد. از ترس اینکه همسرش یا دیگران به او چه می‌گویند و چگونه با او برخورد می‌کنند، گاهی ترجیح می‌دهد مدت‌ها این غم را در سینه‌اش نگه دارد ولی عاقبت باید بتواند شجاعانه موضوع را مطرح کند.

در این هنگام بهترین کار این است که مشکل را صادقانه به همسرمان بگوییم و به او حق بدهیم و او را آزاد بگذاریم که بهترین انتخاب را داشته باشد. این کار باعث می‌شود طرف مقابل بیشتر احساس همدردی بکند و تمام تلاش خود را برای حل مشکل به‌کار ببندد.

بهترین کار

این است که با شنیدن خبر بچه‌دار نشدن همسرمان صمیمانه به او بگوییم: «این مشکلی است که برای هر دوی ما پیش آمده. ما هر دو می‌توانیم به کمک هم از پس این مشکل بر آییم. ما تمام تلاشمان را می‌کنیم و اجازه نمی‌دهیم هیچ‌کس بتواند خللی در رابطه ما به‌وجود بیاورد. در نهایت اگر تمام راه‌ها را امتحان کردیم و نتوانستیم به نتیجه برسیم، می‌توانیم کودکی را به فرزندی بپذیریم.

مهم این است که ما یکدیگر را داریم. اگر بتوانیم حساسیتمان را نسبت به این موضوع کمتر کنیم، به نتیجه بهتری هم خواهیم رسید.»

اگر مرد ناتوان باشد چه کنیم؟

معمولا واکنش زنان و مردان در مورد ناتوانی از بچه‌دار شدن متفاوت است. مردان اغلب مقاومت بالایی برای پذیرفتن ناتوانی خود از صاحب فرزند شدن دارند ولی معمولا خیلی زود احساس اضطراب، ناتوانی و افسردگی می‌کنند، در لاک خود فرو می‌روند و دوست ندارند درباره مشکل‌شان با کسی صحبت کنند و یا کلنجار بروند.

مردها همچنین دربرابر راه‌های درمانی برای حل مشکلشان تا حدودی مقاومت می‌کنند. در این هنگام زنان می‌توانند همراهی‌شان کنند، تنهایشان نگذارند و به آنها خاطرنشان کنند که آنقدر برایشان عزیز هستند و اگر هم نتوانند بچه‌دار شوند در کنارشان می‌مانند.

چه بگوییم؟

زنان در این هنگام می‌توانند به همسرانشان بگویند:«مهم نیست که نمی‌توانیم بچه‌دار شویم. هیچ تقصیری به گردن تو نیست و خودت را سرزنش نکن. ما می‌توانیم از جنبه‌های دیگر زندگی خود لذت ببریم. بیشتر برای همدیگر وقت بگذاریم، به سفر برویم و در کنار هم اوقات خوشی داشته باشیم؛ درست مانند زمانی که تازه با یکدیگر آشنا شده بودیم.

«علت تصمیم من برای زندگی کردن با تو تنها بچه‌دار شدن نبود. اخلاق، معرفت، منش و رفتار و شخصیت تو بیش از هر چیز برای من مهم است»؛ یعنی به نوعی می‌توان توانایی‌ها و داشته‌های فرد را برجسته و پررنگ و به او خاطرنشان کرد که تنها نخواهد ماند. در واقع باید زاویه دید خود را به جای تمرکز بر ناتوانی‌های فرد مقابل بر توانایی‌های او معطوف ساخت.

فراموش نکنیم اگر نتوانیم خلأ‌های وجودی فرد ناتوان را پر کنیم و دائم ضعف او را به رویش بیاوریم، باعث کوتاه شدن هر چه بیشتر رابطه خود خواهیم شد.

اگر اطرافیان دخالت کردند چه کنیم؟

هنگامی که مشکلی مانند بچه‌دارشدن برای زوجی به‌وجود می‌آید، علاوه بر تحمل بار مشکل خودشان، یکی از دغدغه‌های مهم آنها چگونگی برخورد اطرافیان با آنهاست؛

«حالا باید چگونه به خانواده خود یا همسرم بگویم که نمی‌توانیم بچه‌دار شویم. آنها در مورد من چه فکر می‌کنند. حتما می‌گویند فرد ناتوانی هستم و…». این بیشترین ترسی است که زوجین از مطرح کردن آن با آشنایان دارند و البته حق هم دارند که چنین اضطرابی را تحمل کنند.

چه بگوییم؟

بهترین کار این است که اطرافیان و به‌ویژه والدین اجازه بدهند زوج‌ها خودشان در مورد بچه‌دار شدن‌شان یا ماندن و نماندن در کنار همسرشان یا هر راه دیگری مانند فرزندخواندگی تصمیم بگیرند چون زوج‌ها با وجود این مشکل، خودشان آنقدر مضطرب و نگران هستند که درست نیست هیچ‌گونه فشار و تحمیل نظر دیگری از بیرون بر آنها وارد شود.

بهتر است اجازه بدهیم خودشان تصمیم بگیرند. البته می‌توانیم آنها را تنها نگذاریم و طوری رفتار کنیم تا بدانند همیشه در کنارشان هستیم و از هیچ کمکی به آنها دریغ نمی‌کنیم ولی اصراری هم بر تحمیل نظر خود به آنها نداریم.

باید توجه داشته باشید که درگیر شدن اضطراب‌های ناشی از ناتوانی از صاحب فرزند شدن می‌تواند زمینه بروز مشکلات روحی را در فرد به‌وجود بیاورد؛ بنابراین باید آن را جدی گرفت و از هیچ کمکی در این خصوص به فرد ناتوان دریغ نکرد.


ادامه مطلب ...

5 نشانه به صدا در آمدن زنگ خطر دیابت

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از العالم، در این حالت فرد به دیابت نوع ۲ یا همان دیابت بزرگسالان مبتلاست که دیابت غیروابسته به انسولین هم گفته می‌شود. در این بیماری بدن توانایی لازم برای تولید انسولین یا استفاده‌ی درست از آن را ندارد. بد نیست بدانید که دیابت معمولا در افراد بالای ۴۰ سال یا دارای سوابق وراثتی بروز می‌کند و فاکتورهای مختلفی مثل اضافه‌وزن، کم‌تحرکی، چربی یا فشار خون بالا در ابتلا به این بیماری مؤثر هستند.

اما موضوع این بحث نشانه های دیابت نوع ۲ است، متأسفانه نشانه های دیابت در تشنگی مفرط، تکرر ادرار، بی‌حسی و خواب رفتن دست و پا خلاصه نمی‌شود. دیابت نوع ۲ نشانه های پنهانی دارد که بعضی از آنها ممکن است گمراه‌کننده باشند.

5 مورد از نشانه های دیابت نوع 2 به این شرح است:

۱. شخص متوجه تغییرات پوستی ناخوشایند می‌شود

هنگام بروز این تغییرات فرد متوجه قسمت‌هایی تیره‌ و ضخیم‌تر روی پوستش می‌شود و لکه‌های زبر و مخملی روی سطح پوست به‌خصوص در نواحی چین‌خوردگی‌ها یا جاهایی که پوست بدن تا می‌شود، مثل نواحی پشت گردن، آرنج، قوزک پا یا پنجه‌ها‌ی دست به چشم می‌خورند. این ضایعات پوستی اغلب، هشدار می‌دهند که سطح قندخون بیش از حد بالا رفته است و در واقع علامت بروز دیابت هستند. البته این اختلالات پوستی که اکانتوزیس نیگریکانس (Acanthosis nigricans) نامیده می‌شوند ممکن است ریشه‌ی وراثتی داشته باشند یا به دلیل مشکلات هورمونی به‌وجود بیایند. سنجیو ساینی (Sanjiv Saini) متخصص پوست در مریلند درباره‌ی این بیماری می‌گوید: «هر زمان که فردی با علائم این بیماری پوستی به من مراجعه می‌کند، اولین اقدامی که صورت می‌گیرد انجام تست قندخون برای فرد مبتلاست.»

زمانی که فرد مبتلا به دیابت می‌شود، انسولین بالا، رشد سلول‌های پوست و ملانین (رنگدانه‌ها‌ی طبیعی) پوست را افزایش می‌دهد. تراکم رنگدانه‌های تولید شده، باعث به‌وجود آمدن لکه‌های تیره‌تر و مخملی‌شکل روی پوست می‌شوند.

وقتی این علائم دیده شدند و تست قندخون انجام شد، ممکن است دو حالت اتفاق بیفتد:

ـ بیمار از قبل مبتلا به دیابت بوده است و بیماری او کهنه شده
ـ احتمال بیشتری دارد که فرد در ابتدای راه باشد

اگر فرد کمتر از ۵ کیلوگرم وزن از دست داده باشد، یعنی به تازگی به دیابت مبتلا شده است و این احتمال وجود دارد که بیماری خفیف‌تر باشد و بتوان این ضایعات پوستی را مداوا کرد. در غیر این‌صورت متخصص پوست می‌تواند با استفاده از لیزردرمانی یا درمان‌های موضعی آنها را از بین ببرد.

۲. بینایی فرد بدون هیچ دلیلی بهتر می‌شود

با عرض پوزش، در این‌ مورد اگر ناگهان متوجه شُدید می‌توانید عینک‌تان را کنار بگذارید چون دور از جان‌تان مثل یک عقاب تیزبین شده‌اید، اصلا چیز خوبی نیست! پس هیجان‌زده و خوشحال نشوید. هوارد باوم (Howard Baum)، استادیار پزشکی بخش دیابت دانشگاه واندربیت (Vanderbilt) در این‌باره معتقد است: «هرچند همه‌ فکر می‌کنند تاری دید یا کم شدن بینایی یکی از نشانه های دیابت است، اما در حقیقت بهبود بینایی فرد هم می‌تواند یکی از نشانه های دیابت باشد.»

او می‌گوید: «من تا به حال بیماران زیادی داشته‌ام که وقتی قند خون‌شان بالا می‌رود، دیدشان قوی‌تر می‌شود و زمانی که مراحل درمانی را آغاز می‌کنند، دوباره‌ باید عینک بزنند.»

به نظر شما چه اتفاقی می‌افتد؟ دیابت در واقع سطح مایعات بدن را تغییر می‌دهد و آنها را در اطراف بدن و اندام‌های دیگر پخش می‌کند، چشم‌ها هم یکی از این اندام‌ها هستند که چون سطح مایعات در آنها ثابت نیست، بینایی دچار نوسان می‌شود.

۳. شخص دچار خارش‌ها‌ی متناوب و شدید می‌شود

می‌دانم که این یک مطلب علمی و پزشکی است و اینکه فردی با شکایت از خارش شدید نزد پزشک برود کمی احمقانه به‌نظر می‌رسد، اما در واقع این‌طور نیست. از آنجایی‌ که دیابت موجب اختلال گردش خون می‌شود، بدن خشکی و درد را تجربه خواهد کرد.

باوم در این‌باره این‌طور توضیح می‌دهد: «از آنجایی‌ که تعدادی از بیمارانی که دیابت آنها تازه تشخیص داده شده بود، از خارش اندام‌های انتهایی بدن‌شان مثل انگشتان دست و پا شکایت داشتند، پزشکان این علامت را هم در کنار سایر نشانه های دیابت قرار دادند.»

چنانچه استفاده‌ی منظم از مرطوب‌کننده‌ها این مشکل را برطرف نکند، توصیه می‌شود حتما فرد مبتلا در مراجعه‌ی بعدی خود به پزشک، موضوع را با او در میان بگذارد.


۴. شنوایی فرد کمتر می‌شود

اگر خدایی نکرده به خودتان آمدید و دیدید که مدام در حال زیاد کردن صدای تلویزیون هستید یا هنگام گفت‌وگو با دیگران تا زمانی که چندبار حرف‌‌هایشان را با صدای بلند تکرار نکنند چیزی از مکالمه‌تان نمی‌فهمید، حتما از پزشک‌تان بخواهید برای‌تان یک آزمایش قندخون بنویسد.

در مطالعه‌ای که توسط مؤسسه‌ی ملی بهداشت آمریکا انجام شد، مشخص شد که از دست دادن شنوایی یا کم شدن آن می‌تواند از اولین علائم بروز دیابت باشد. افراد مبتلا به قندخونِ بالا‌تر از سطح نرمال که هنوز نشانه های دیابت در آنها مشاهده نشده است، ۳۰ درصد بیشتر از کسانی که سطح گلوکوز خون‌شان نرمال است ممکن است دچار آسیب شنوایی شوند.

محققان بر این باورند که دیابت رگ‌های خونی و اعصاب گوشِ داخلی را دچار آسیب می‌کند و این آسیب، شنوایی فرد را کمتر از حد معمول می‌کند.

۵. فرد خروپف می‌کند

اسامه حمدی (Osama Hamdy) مدیر بخش دیابت مرکز بوستون می‌گوید: «حدود نیمی از بیماران دیابتی نوع ۲ هنگام خواب، اختلال تنفسی دارند.» بنابراین اگر فردی فهمید که در خواب با صدای بلند خروپف می‌کند یا در طول روز خیلی خواب‌آلود است، هر چه زودتر بهتر است تست قندخون بدهد. مطالعه‌ای که به تازگی در کانادا انجام شده است نشان می‌دهد ۲۳ درصد از بیماران مبتلا به آپنه‌ی انسدادی خوابِ خفیف یا متوسط که مشکل رایجی است، احتمالا طی ۵ تا ۶ سال آینده ممکن است مبتلا به دیابت شوند.

هرچند نمی‌توان این دو را دقیقا بهم ربط داد، اما یک رابطه‌ی مهم بین این اختلال تنفسی خواب و دیابت وجود دارد؛ بدن بیماران مبتلا به این اختلال تنفسی، هنگام خواب هورمون استرس منتشر می‌کند و سطح قندخون را بالا می‌برد.


ادامه مطلب ...

بهترین روش برای کنار آمدن و “قبول کردن مرگ عزیزان” چیست؟ | تحمل مرگ عزیزان

بهترین روش برای کنار آمدن و “قبول کردن مرگ عزیزان” چیست؟ | تحمل مرگ عزیزان

چگونه با مرگ عزیزان کنار بیاییم

کاملا مشخص است که  با شنیدن خبر مرگ اطرافیان نمی توان احساس خوبی داشت. در عین حال واكنش اطرافیان نسبت به این خبر با یكدیگر متفاوت است. ممكن است ناگهان شروع به گریه كنند، شوكه شوند یا احساس پوچی، كرختی و افسردگی كنند،

حال چگونه باید با ازدست رفتن عزیزان کنار آمد؟

از دست رفتن عزیزان، تنش زا ترین رخداد زندگی هر فردی به شمار می رود که چه بسا به پیدایش بحران های جانکاه عاطفی می انجامد. آدمی پس از جان سپردن عزیز دلش، داغدیده می شود و این حالتی است که درواقع آن را بی نصیبی ناشی از مرگ می نامند.

همه ما خوب می دانیم که مرگ و نیستی، جزئی از زندگی است. به راستی، مفهومی واقعی به وجودمان می بخشد زیرا به ما یادآوری می کند که حیات چقدر گران بهاست. غصه خوردن، نمود بیرونی ضایعه ای است که بر شخص وارد شده است. شاید اندوه وی از نظر جسمی، عاطفی و تن کردشناسی (فیزیولوژی) بیان شود؛ برای مثال گریستن، نمایش جسمانی و افسردگی، تجلی روانی است. بیان این احساسات بسیار اهمیت دارد.

مرگ نادیده گرفتنی یا ردکردنی؟ 

مرگ، مسئله ای است اجتناب ناپذیر، نادیده گرفتنی یا ردکردنی. در نظر اول، شاید رهایی از درد و رنج مفید به نظر برسد، اما پرهیز یکباره از غم، امکان ناپذیر است. روزی همان احساسات نهان باید زدوده شوند وگرنه ممکن است به ایجاد بیماری های جسمی یا روانی منجر شوند.

عزاداری برای عزیز تر از جان 

تحمل مرگ عزیزان، آسان نیست. در غم از دست دادن آن ها به سوگ می نشینیم و غصه می خوریم. شیون و مویه، فرایندی طبیعی است که فرد برای پذیرش فقدانی بزرگ، به آن متوسل می شود. امکان دارد ماتم گرفتن شامل انجام مراسم مذهبی به احترام مرده یا گردآمدن با حضور دوستان و افراد خانواده باشد تا در غم مصیبت دیده شریک شوند.

از پس فقدانی عظیم برآمدن 

مرگ کسی که دوستش داریم، در هر حالی جانسوز است. در واقع اساس عزاداری در تمام فرهنگ ها تقریبا یکسان است و فقط تفاوت های جزئی با هم دارند. مردم بویژه عزیزان و نزدیکان دیگر فرد داغدیده، درست بلافاصله پس از فوت کسی دور او جمع شده و تنهایش نمی گذارند و مدتی کنارش می مانند. اما عزاداری واقعی پس از این مرحله شروع می شود. در حقیقت عزاداری فرد چند مرحله دارد:

انکار:

در این حالت فرد نمی تواند مرگ عزیزش را قبول کند و همچنان می خواهد او را کنار خود داشته باشد. این حالت چندان دوام نخواهد داشت زیرا بالاخره حقیقت آرام آرام نمایان می شود.

چانه زنی:  

در این حالت فرد با این که می داند دیگر چیزی مانند سابق نیست، باز هم زندگی جدید را نمی خواهد و همچنان سعی می کند به عزیزی که از دست داده، بیندیشد و لحظه ای از فکرش خارج نمی شود و در ذهنش او را دائم کنار خود تصور می کند.

خشم و غم :

پس از چانه زنی او مجبور به پذیرفتن حقیقت می شود و آن گاه از این حقیقت بی شفقت خشمگین می شود و تا مدتی وجودش پر از خشم است که بعد بتدریج جای خود را به غم می دهد.

پذیرش :

در نهایت او، مرگ و نبود عزیز خود را می پذیرد و وارد مرحله جدید زندگی اش می شود و تنها خاطره عزیزش را دریادش زنده نگه می دارد.گذراندن تمام این مراحل لازم است تا فرد بتواند روزهای زندگی پیش از مرگ عزیز خود را رها و زندگی جدیدی آغاز کند.

در واقع فرد با طی این مراحل می تواند با تمام درد و رنج هایش روبه رو شود و سرانجام این ضایعه را هضم کند. این مراحل به طور معمول تا یک سال طول می کشد. البته باید گفت عزاداری هیچ گاه تمام نمی شود، همیشه هرکجا فرد قدم بگذارد، ممکن است موضوعی یا مکانی حتی چهره ای شبیه به عزیز از دست رفته اش، او را به یادش آورد و همیشه خاطره اش در ذهن باقی می ماند.

 

کنار آمدن با مرگ عزیزان

قصه ای که برای همه تکرار می شود 

به طور کلی “کنار آمدن با مرگ” در تامین سلامت روانی بشر نقش دارد. وقتی یکی از عزیزان شما جان می سپارد، غمگین شدنتان، طبیعی است. بهترین روشی که می توانید به کار ببرید این است که خود را تسلیم اندوه کنید و به دنبال افراد دلسوز باشید. از خویشاوندان و دوستانی کمک بگیرید که بتوانند احساسات شما را درباره فقدان عزیزتان درک کنند.

بین گروه پشتیبان و افرادی که داغدیدگی مشابه دارند، پیوندی ایجادکنید. احساساتتان را بر زبان آورید و از احساسات خود، دیگران را باخبر سازید، برون ریزی احساسات، به شما کمک می کند تا بر فرآیند غمگینی چیره شوید.

 

منبع: تبیان


ادامه مطلب ...

حادثه حیرت انگیز بیرون آمدن نخ و علف از چشمان زن اردبیلی! +عکس و فیلم

حادثه حیرت انگیز بیرون آمدن نخ و علف از چشمان زن اردبیلی! +عکس و فیلم

در حادثه ای حیرت انگیز از چشم راست یک زن اصلاندوزی انواع نخ های رنگارنگ تولید می شود که امیدوار است با مساعدت مسئولان بتواند این مشکل را حل کند.

ماجرای تولید نخ های رنگی و علف هرز از چشمان زن اردبیلی

سمایه عبادی” زن ۲۳ ساله اهل قشلاق قنبرلوی علیا از توابع اصلاندوز هر روز از چشم راستش انواع نخ و علف هرز بیرون می آید و با هربار خارج شدن با درد شدید در کره چشم مواجه شده و ناچار است این درد را تحمل کند.

خانواده این بانو بشدت نگران بوده و بدنبال این هستند تا با مراجعه به متخصص چشم این پدیده نادر و حیرت انگیز را معالجه کنند.

بیوگرافی سمایه عبادی بیماری نادر بیماری عجیب اخبار اصلاندوز

این بانوی جوان با بیان اینکه حدود ۲۵ روز است با این مشکل دست و پنجه نرم می کنم گفت:حادثه زمانی اتفاق افتاد که ابتدا طرف راست چشمم دچار خارش شد و  احساس کردم خاک تو چشمم فرو رفته اما رفته رفته با درد بسیار شدید از ناحیه راست سر مواجه شدم.

وی  افزود:پس از درد شدید یک نوع علف خشکیده (قیلپین) به مدت ۵ روز از چشم راستم بیرون می آمد و بعد از آن تاکنون شاهد خروج انواع نخ از این چشمم هستم.

بیوگرافی سمایه عبادی بیماری نادر بیماری عجیب اخبار اصلاندوز

این بانو که هنگام مصاحبه هم از درد شدید سر و چشمش در رنج بسر می برد اظهار کرد:بلافاصله برای رفع این معضل به پزشکان شهرستان مراجعه کرده و آزمایشات و سونوگرافی انجام دادیم اما پزشکان هیچ چیز مشاهده نکرده و تشخیص ندادند.

وی با بیان اینکه به محض ترک مکان از منزل و روستا تولید نخ در چشمم نیز متوقف می شود گفت:خارج از روستا با وضعیت عادی و بدون هیچ دردی و یا چیز دیگر می توانم با آرامش زندگی کنم اما در منزل مسکونی خود چشم راستم نخ تولید می کند.

بیوگرافی سمایه عبادی بیماری نادر بیماری عجیب اخبار اصلاندوز

“کاظم پارسا” شوهر این بانوی جوان که در شغل کارگری در تهران مشغول است گفت:مراجعه به پزشکان متخصص کشور نیازمند امکانات مالی است و از آنجا که بنیه مالی ام ضعیف است از مسئولان استان و شهرستان می خواهم که با مساعدت و کمک به حل این مشکل بوجود آمده اقدام کنند.

با این حال تولید نخ و برخی از اشیاء از چشم این بانوی جوان تنها در خانه و روستای محل سکونت اتفاق می افتد اما بستگانش برای رهایی از وضعیت بوجود آمده مجبورند روزانه وی را به سایر روستاها انتقال داده تا همیشه مهمان خویشاوندان شود چرا که تغییر مکان باعث توقف تولید نخ در چشم او می شود.

بیوگرافی سمایه عبادی بیماری نادر بیماری عجیب اخبار اصلاندوز

قشلاق قنبرلوی علیا از توابع شهر مرزی اصلاندوز مغان در ۲۰۰ کیلومتری شمال استان اردبیل واقع شده است.

این فیلم را ببینید….

 

اخبار اصلاندوز بیماری عجیب بیماری نادر بیوگرافی سمایه عبادی


ادامه مطلب ...

برای آمدن پنجمین فرزندم هم نگران نیستم

یکی از مشکلات و موانع و البته بهانه اغلب زوج های جوان، به منظور عدم فرزند آوری، مسائل اقتصادی است به گونه ای که این موضوع برای عده ای از خانواده ها به یک کابوس تمام نشدنی تبدیل شده است.

فرزند آوری زندگی زناشویی رابطه زناشویی آموزش زناشویی

در چند سال اخیر که رسما سیاست های نظام جمهوری اسلامی ایران درباره افزایش جمعیت تغییر کرد، صحبت های زیادی درباره بحث افزایش جمعیت و فراهم شدن بستر مناسب آن مطرح شده است.

اما این پایان کار راه پر تلاطم افزایش جمعیت نبود چرا که این تصمیم کلان با نقد های مختلفی به چالش کشیده شد آن هم به گونه ای که حتی عده ای از موافقان این طرح تا حد ناامیدی کامل پیش برد.اما به نظر می رسد تصمیم نظام برای رسیدن به اهداف کلان جمعیتی جدی تر از این حرفهاست.

در طول مدت تغییرات نگاه جمعیتی در کشور اقدامات تامل برانگیزی هم به منظور فراهم شدن بستر افزایش جمعیت صورت گرفت اما با این حال بازهم به نظر می رسد که تا رفع کامل مشکلات و فراهم شدن شرایط مطلوب راه درازی در مقابل مسئولان و مردم قرار دارد.

با توجه به اهمیت این مسئله و همچنین مشکلاتی که مردم و مخصوصا بانوان در این راه با آن مواجه هستند به بررسی مشکلات و یا تردیدهایی که خانواده ها به منظور فرزند آوری با آن روبرو هستند می پردازیم.

یکی از مشکلات و موانع و البته بهانه اغلب زوج های جوان، به منظور عدم فرزند آوری، مسائل اقتصادی است به گونه ای که این موضوع برای عده ای از خانواده ها به یک کابوس تمام نشدنی تبدیل شده است.

گران بودن هزینه های مراحل آزمایش از زمان بارداری مادر تا بعد از تولد نوزاد، هزینه های عمل سزارین(با وجود همه تبلیغاتی که برای زایمان طبیعی صورت می گیرد اما بانوان ایرانی همچنان از عمل سزارین استقبال می کنند) و از همه مهمتر اصلی ترین هزینه های نوزاد از قبیل پوشاک، شیر خشک و لباس از جمله هزینه هایی است که عده ای از اعضا خانواده ها مدعی هستند که از پس مخارج آن برنمی آیند.

اگرچه هزینه های مذکور در سال های اخیر افزایش محسوسی داشته است اما عملا عدم فرزندآوری یک زوج آن هم تنها به همین دلایل بیشتر به بهانه نزدیک است تا یک مانع جدی برای به دنیا آوردن یک فرزند.

به همین بهانه به سراغ یکی از خانواده های ایرانی رفتیم که با وجود مشکلات اقتصادی زیاد، پذیرای فرزند چهارم خود در کانون گرم خانواده بودند.

پدر این خانواده که نامش عیسی است، سال ۱۳۵۷ متولد شده است.وی در گفتگو با فرهنگ نیوز، با اشاره به اینکه به عنوان سرپرست خانواده در زمانی که به شدت در مضیقه بوده است، متوجه می شود که همسرش باردار است و آنها باید منتظر به دنیا آمدن فرزند چهارمشان بودند.

سرپرست این خانواده شش نفره در ادامه می گوید: شغلم آزاد است و با توجه به اینکه ماهیانه یک میلیون تومان قسط دارم، به زحمت هزینه های زندگی ام تامین می شد که در این شرایط متوجه شدم همسرم باردار است و با توجه به اینکه سه فرزند دیگر داشتم بسیاری از بستگان و دوستان و آشنایان به من تاکید می کردند که فرزندم را از بین ببرم و سقطش کنم.اما من قبول نکردم.من معتقدم که بچه نمی آید مگر اینکه روزیش را با خود بیاورد.

وی در پاسخ به این پرسش که اکنون واقعا روزی فرزندتان با خودش آمده است یا خیر، گفت: صد در صد.دخترم الان ۶۰ روزه است و در این دوماهی که به دنیا آمده است دائما به من کار پیشنهاد می شود کارهای درآمدزایی که واقعا تا قبل از دختر آخرم وجود نداشت.خدارا شاکرم که این شرایط برای من به وجود آمده است.

عیسی به هم سن و سالان و مردهای جوان تر از خود توصیه می کند: به نظر من جوانان تا دیر نشده صاحب فرزند شوند و از زندگی خود لذت ببرند.من وقتی که از سر کار به منزل می روم و شلوغی خانه و بازی بچه ها را می بینم لذت می برم.واقعا فرزند نعمت است.انصافا دوره زمانه سختی شده، از نظر اقتصادی مردم مثل من دستشان خالی است اما قطعا نباید به این بهانه پدر و مادر نشوند.لطف خدا را باید همیشه در نظر داشته باشند، الان من با این شرایط اقتصادی باید با هزینه های دختر آخرم فلج می شدم اما خداروشکر همه هزینه هایش نظیر شیر خشک،پوشک،لباس و امکانات دیگرش فراهم شده  و می شود واقعا مشکلی نیست.این مسئله برای دورواطرافیانم مثل معجزه است.

وی ادامه می دهد: شاید باورش برای شما سخت باشد. اما باید بگویم اگر خدا به ما فرزند پنجممان را عطا کند باز هم به دلیل مسائل اقتصادی نگران نیستم.الان خداروشکر تصمیم نظام هم در مواجهه با فرزند زیاد خانواده ها تغییر کرده و الان دیگر مثل قدیم نیست که خانواده ها به خاطر فرزند زیاد تنبیه شوند.تنبیه که نمی شوند هیچ بلکه تشویق هم می شوند.الحمدالله ما برای به دنیا آمدن دخترم، چون طبیعی به دنیا آمد یک ریال هم هزینه نکردیم.کلا هزینه ها توسط بیمارستان پرداخت شد.

عیسی در پایان می گوید:به نظر من هنوز جا داره وضعیت هزینه ها و کمک به خانواده ها و مخصوصا جوانانی که تازه اول راه زندگی هستند، بهتر شود.ما درسته که با وجود مشکل اقتصادی از بچه استقبال می کنیم، اما خیلی ها هستند که نمی توانند به درآمدشان اعتماد کنند و بچه دار شوند.واقعا هزینه ها بالا است و دولت باید فکری کند، روزی بچه می رسد اما می شود با کمک دولت امکانات بهتری برای بچه ها تهیه کرد تا راحتی بیشتری داشته باشند.بازهم به جوانها توصیه می کنم به فکر مشکلات اقتصادی نباشند و پدر و مادر شدن را در سنین جوانی و شادابی تجربه کنند.


ادامه مطلب ...

راههای شناسایی،نحوه برخورد با افراد دروغگو | کنار آمدن با “همسران” دروغگو

راههای شناسایی،نحوه برخورد با افراد دروغگو | کنار آمدن با “همسران” دروغگو

علت دروغ گفتن

 

 

به نظر می‌رسد که به هیچ ترتیبی نمی‌توانیم جلوی دروغ‌ گفتن‌ ها را بگیریم. دیگر وقتش است که نظریات روانشناسان را وارد ماجرا کنیم. اینجا به شما کمک می‌کنیم “رفتارهای فرد دروغگو را بشناسید” و روش‌ هایی هم برای کنار آمدن با دروغ‌ هایشان به شما پیشنهاد می‌کنیم.

 

تا بحال شده که احساس کنید همسرتان همه واقعیت را به شما نمی‌گوید؟ از دروغ بیل‌کلینتون که گفت «من با آن زن رابطه‌جنسی نداشته‌ام» تا قسم بردپیت و آنجلینا‌جولی که می‌گفتند هیچ برنامه غیرکاری سر فیلم آقا و خانم اسمیت نداشته‌اند، افراد معروف زیادی هم در وارونه جلوه دادن واقعیت شناخته‌شده هستند. در یک نظرسنجی عمومی، ۹۶ درصد از امریکایی‌ها اعتراف کردند که به نزدیکانشان دروغ می‌گویند. ولی شایان‌ذکر است که ۵۰ درصد دروغ‌ها توسط ۵/۳ درصد از افراد گفته می‌شود.

 

در یک مقاله جدید چهار راه پیشنهاد شده است که کمکتان می‌کند بفهمید چه کسی دروغ می‌گوید:

 

۱. حواستان به تورم و خارش بینی‌اش باشد. 

دکتر آلن هیرش عضو بنیاد درمان بویایی و چشایی شیکاگو می‌گوید: وقتی فردی دروغ می‌گوید، بافت‌های خاصی در بینی‌ اش متورم می‌شود. این تورم بینی که هیرش آن را علامت پینوکیو می‌نامد، باعث می‌شود سلول‌ها هیستامین ترشح کنند که موجب خارش بینی می‌شود.

 

۲. به علامت‌های فیزیکی انکاری توجه کنید. 

به علامت‌هایی مثل گرفتن جلو دهان یا مالیدن چشم‌ها یا پوشاندن آنها، همچنین گرفتن بینی یا گوش‌ها یا دور کردن سر یا بدن هنگام گفتن یک جمله‌ مهم می‌تواند از نشانه‌های دروغگویی باشد.

 

۳. مراقب قسم‌ها باشید. 

جمله‌هایی مثل «به روح مادرم قسم» یا «خدا شاهده» یا امثال آن پرچم‌های قرمز هشدار هستند.

 

۴. عبارات انکاری را تشخیص دهید.

عبارات انکاری مثل «به من اعتماد کن»، «صادقانه میگم»، «اگه بخوام راستش رو بگم» و … برای رد گم کردن هستند. یعنی او می‌خواهد دید شما را نسبت به حرفش تغییر دهد و وقتی کسی این عبارت‌ها را پشت سر هم تکرار می‌کند، می‌تواند نشانه دروغگویی او باشد.

 

خوب حتماً دوست دارید بدانید وقتی دروغ او را تشخیص دادید چه باید بکنید؟

 

۱. حرف را عوض کنید. 

هاستون می‌گوید، «اول از همه کاری کنید که متوجه شوند دروغشان اثر نکرده است. مثلاً بگویید، ببین عزیزم گوش کن، باید اینو بهت بگم. من با اون حرفی که درمورد صورتحساب کارت‌اعتباریت زدی یکم مشکل دارم.» البته این کار را بسیار ملایم و محافظه‌کارانه انجام دهید تا فرد خونسردی‌اش را از دست ندهد.

 

۲. حرف زدنش را قطع کنید. 

رفتارشناس‌ها می‌گویند هربار که دروغی را به زبان می‌آورید، بیشتر اسیر آن می‌شوید. به همین دلیل قدم دوم این است که شروع به حرف زدن کنید و دلایلی به آنها بدهید که باعث شود واقعیت داستان را به شما بگویند.

 

۳. حالت دفاعی‌اش را کم کنید. 

مشکل را توجیه عقلانی کنید یا بی‌اهمیت جلوه‌اش دهید تا خطرات گفتن حقیقت در نظر او کمتر شود. مثلاً بگویید، «ببین گوش کن، همه با صورت‌حساب‌های کارت اعتباری‌شان مشکل دارند.» می‌توانیم موضوع را به خودتان برگردانید تا فردی که دروغ گفته است تصور کند که هنوز متوجه دروغش نشده‌اید.

 

۴. یک سوال جسورانه بپرسید. 

وقتی حالت دفاعی او را کم کردیم، وقت آن است که یک سوال جسورانه مثل «واقعاً با کارت اعتباری چکار کردی؟» بپرسیم.

 

از شنیدن «سگ تکالیفم رو خورد» گرفته تا «اصلاً نمیدونم اینهمه کفش جدید از کجا اومده»، ما به گفتن دروغ‌ های مصلحتی کوچک عادت کرده‌ایم. دروغگویی بعنوان راهی برای جلوگیری از عواقب بد بین همه گروه‌های سنی رایج شده است. الان دیگر بهترین راه برای محافظت از خودمان درمقابل آنهایی که احساس می‌کنند نیاز به دروغگویی دارند را یاد گرفته‌ایم، اینکه با آن فریب روبه‌رو شویم و با رویکردی باز و صادقانه با آن برخورد کنیم.

 

این موقعیتی عالی برای نشان دادن معایب فریب و دروغگویی به فرزندانمان است، اینکه گفتن یک دروغ معمولاً باعث می‌شود دروغ‌های دیگری هم پشت سر آن گفته شود. اضطراب کوتاه‌مدت گفتن حقیقت همیشه بهتر از اضطراب طولانی‌مدت پنهان کردن آن است.

 

درمورد بزرگسال‌ها هم همینطور است. وقتی دروغ طرف‌ مقابلتان فاش می‌شود، دیگر وقتش است که به او بگویید که درصورتی می‌توانید با او صادق باشید که او هم همین رفتار را با شما داشته باشد. اگر نتوانند با شما صادق باشند، آن رابطه تمام‌شده است.

 

و اگر همچنان بین افرادی هستید که تصور می‌کنند دروغ گفتن هیچ اشکالی ندارد، زمانش رسیده که این تکنیک‌ها را وارد ماجرا کنید.

 

منبع: مردمان


ادامه مطلب ...