جام جم سرا: برخی در این زمینه چنان موضعگیری میکنند که گویی وجود حریم خصوصی در رابطه همسران قدم اول طلاق یا حداقل قدم اول طلاق عاطفی است.
همیشه برخوردهای همراه با افراط و تفریط از آنجایی ناشی میشود که افراد باورهای اشتباهی در مورد موضوع دارند. در رابطه با موضوع داشتن حریم خصوصی در رابطه همسران نیز داستان به همین منوال است. متاسفانه باورهای غلطی در این مورد وجود دارد که به موضع گیریهایی غیرمنطقی منجر میشود؛ باورهایی که در ادامه برخی از آنها را مرور میکنیم:
باورهای غلط درباره حریم خصوصی همسران
«ازدواج شریک شدن در همه ابعاد است؛ پس حریم خصوصی در روابط همسران بی معناست.»
بسیاری از همسران تصور میکنند وجود حریم خصوصی معنایی ندارد و هر قدر بیشتر به همسرشان نزدیک باشند بهتر است.
همسرانی که هیچ حریم خصوصی برای خود و همسرشان قائل نیستند غالبا در روابط خود با همسرشان دچار سوءتفاهمهایی جدی میشوند |
حال آن که نبود استقلال عاطفی در همسران، خود یکی از دلایل طلاق به شمار میرود. داشتن حریمی خصوصی در روابط با اطرافیان از جمله با همسر، یکی از نشانههای استقلال عاطفی به شمار میرود. هر چند حریمی که در ارتباط با همسر وجود دارد متفاوت با دیگران است.
اما اگر هنوز هم به لزوم حریم خصوصی قانع نشدهاید بد نیست به این نکته توجه داشته باشید همسرانی که هیچ حریم خصوصی برای خود و همسرشان قائل نیستند غالبا در روابط خود با همسرشان دچار سوءتفاهمهایی جدی میشوند. یکی از رایجترین این موارد نقش دادن به همسر به شکلی افراطی است.
به عنوان مثال این افراد همسر خود را مسئول تمام احساسات خود دانسته و از او انتظار دارند تا او را خوشحال کند و یا زمانی که ناراحت و عصبانی هستند، همسرشان فکری به حال آنها بکند؛ موضوعی که میتواند باعث اختلاف، کشمکش و البته احساس سرخوردگی شدیدی در روابط بین همسران شود.
«وجود حریم خصوصی نشاندهنده عدم اعتماد همسران به هم است.»
این تصور از آنجا ناشی میشود که همسران به اشتباه وجود حریم خصوصی را مساوی با دروغگویی و مخفی کاری در نظر میگیرند، در حالی که اگر تصویر درستی از این موضوع داشته باشند متوجه خواهند شد که همسران میتوانند به هم اعتماد داشته باشند، موضوعاتی که به بهبود یا عمق بخشی رابطه آنها کمک میکند را از همدیگر مخفی نکنند اما در عین حال هر یک حریمی خصوصی داشته باشند.
«من هم دوست همسرم هستم، هم همسر او، او نیازی به داشتن حریم خصوصی ندارد.»
واقعیت این است که هر چقدر هم همسران به هم نزدیک باشند و از نظر عاطفی به هم وابسته و هر چقدر هم احساس کنند همدیگر را به صورتی کامل درک میکنند، باز هم در زندگی آنها موضوعاتی وجود دارد که به دلیل تفاوتهای مردان و زنان، همسران احساس خواهند کرد که نمیتوانند آنها را با همسر خود در میان بگذارند. به عنوان مثال جزیی نگری خانمها باعث میشود آنها به موضوعاتی توجه داشته باشند که در صورتی که با همسر خود در میان بگذارند، با واکنش منفی او مواجه شوند.
یا ممکن است جنس قضاوت آقایان در مورد مسائل مختلف و افراد به شکلی باشد که خانم واکنشی منفی به آن نشان دهد. در این وضعیت مطرح نکردن صحبتهایی که اصطلاحا زنانه یا مردانه هستند با همسر، نه تنها عجیب نیست که شاید بتواند مانع ایجاد سوءتفاهم در رابطه همسران شود و در مقابل اگر قرار باشد شما اصرار زیادی داشته باشید تا همسرتان همه چیز را با شما در میان بگذارد، این موضوع احتمال دلخوری را بیشتر خواهد کرد.
«حریم خصوصی من، پیش از ازدواج با بعد از آن تفاوتی ندارد.»
اگر قرار باشد تصور کنید همانطور که والدین یا خواهر و برادر شما مرزهای شخصی شما را رعایت میکردهاند، همسرتان نیز باید همانگونه رفتار کند، احتمالا بعد از مدتی متوجه خواهید شد که در رابطه شما و همسرتان مشکلاتی ایجاد شده است.
همسرانی که هر دو شاغل هستند نیاز دارند تا حریم خصوصی متفاوتی نسبت به همسرانی داشته باشند که تنها یکی از آنها شاغل است |
بهتر است در نظر داشته باشید که نزدیکترین فرد به شما از نظر احساسی همسرتان است، پس اگر تمایل به مخفی کردن حجم زیادی از مسائلی دارید، احتمالا ایرادی در رابطه شما وجود دارد. شاید این سوال برای شما ایجاد شود که چه میزانی از داشتن حریم خصوصی در رابطه همسران ایراد دارد؟ هر چند پاسخ دقیق دادن به این سوال از هر همسری تا همسر دیگر متفاوت است اما میتوان خط قرمز مشخصی را برای تمام همسران تعریف کرد. اگر میزان حریم شخصی یا به عبارتی «من» در رابطه همسران بیش از رابطه مشترک آنها یا «ما» است یا کیفیت آن را تحت تاثیر قرار میدهد، همسران باید در تعریف خود از حریم خصوصی تجدید نظر کنند.
«حریم خصوصی برای تمام همسران یکسان است.»
روابط هر کدم از همسران با یکدیگر ویژه و منحصر به فرد است. به همین دلیل نیز نمیتوان برای آنها به صورت مطلق قانونی وضع کرد. به عنوان مثال همسرانی که هر دو شاغل هستند نیاز دارند تا حریم خصوصی متفاوتی نسبت به همسرانی داشته باشند که تنها یکی از آنها شاغل است. در عین حال که شخصیت هر کدام از همسران نیز در این امر تعیین کننده است. به عنوان مثال نیاز افراد درونگرا و برونگرا در داشتن حریم خصوصی و میزانی که آنها برای حریم خصوصی خود در نظر میگیرند متفاوت است. شرایط تربیتی افراد در خانوادهها نیز دراین امر بیتاثیر نیست.
به عنوان مثال فردی که در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شده و همیشه با خواهران یا برادران خود یک اتاق داشته شرایطی متفاوت با فردی دارد که تک فرزند است یا همیشه در خانواد خود اتاقی مجزا داشته است. به خاطر همین دلایل نیز نمیتوان نسخه واحدی برای همه همسران پیچید. از طرفی برخی ویژگیهای شخصیتی مانند دیر اعتماد کردن یا سوءظن داشتن میتواند موضوع حریم خصوصی در رابطه همسران را با پیچیدگیهایی خاص همراه سازد.
در اوایل ازدواج که هنوز شناخت زیادی از هم شکل نگرفته ممکن است اصرار بر ایجاد حریم خصوصی ایجاد سوءتفاهم کند |
«از ابتدا تا انتهای ازدواج حریم خصوصی همسران یکسان است.»
این نیز از آن اشتباهاتی است که برخی همسران مرتکب میشوند. واقعیت این است که تنها زمانی وجود حریم خصوصی ایجاد مشکل نمیکند که همسران به اندازه کافی از همدیگر شناخت داشته و البته به همدیگر اعتماد داشته باشند. پس طبیعی است که در اوایل ازدواج که هنوز شناخت زیادی از هم شکل نگرفته ممکن است اصرار بر ایجاد حریم خصوصی ایجاد سوءتفاهم کند.
از سویی در برخی موقعیتها ممکن است یکی از همسران ترجیح دهد به صورتی موقت حریمی وسیعتر برای خود قائل شود. البته این موضوع بیشتر در مورد آقایان صدق میکند، چرا که با توجه به بالا بودن پیوندجویی در خانمها تمایل دور شدن از همسرشان ممکن است کمتر پیش بیاید.
گاهی نیز تغییر در شرایط زندگی میتواند وضعیت را به صورتی موقت دچار تغییر کند. به عنوان مثال همسرانی که ناچارند در شهری دور از خانواده و دوستان سابق خود زندگی کنند، ممکن است تا مدتی احساس کنند تمایلی به داشتن حریم خصوصی سابق خود ندارند.(فردا)
جام جم سرا به نقل از خراسان: شاید مردی را دیده باشید که خانمش با چهرهای خندان برای او چای میآورد ولی چون به آینده ناامید است، حوصله نگاه کردن به همسرش را هم ندارد و شاید دختری را دیده باشید که این روزها گوشهگیر شده است و چون احساس بیارزشی میکند، مدام در لاک خودش فرورفته است. اما قبل از اینکه به این افراد برچسب افسردگی بزنید، بهتر است با علایم افسردگی آشنا شوید.
آشنایی با علایم افسردگی ضروری است
افسردگی انواع مختلفی دارد که هر کدام از آنها نیز علایم و درمانهای مخصوص به خود را دارد. در افسردگی حاد توانایی فرد در کار، مطالعه، خواب و دیگر فعالیتها با مشکل مواجه میشود. شایعترین علایم افسردگی عبارت است از ناراحتی شدید، عصبانیت و حس پوچی، ناامیدی و منفی گرایی، احساس گناه و بیارزشی، احساس خستگی و کمبود انرژی، نداشتن تمرکز حواس و ناتوانی در تصمیمگیری، بیخوابی یا زیاد از حد خوابیدن، اضافه وزن یا کاهش وزن، فکر کردن دائم به مرگ و خودکشی و بیقراری و ناآرامی.
آگاهی از این علایم، به شما کمک میکند که این اختلال مخرب را زودتر شناسایی و به موقع برای درمان آن زیر نظر متخصص اقدام کنید.
برای کاهش افسردگی دست به کار شوید
هنگامی که حس افسردگی دارید، هیچ چیز نمیتواند حالتان را خوب کند. دنیا برایتان تاریک است و روابط بیهوده به نظر میرسد. گویا حتی خندهها نیز همه ظاهری است و حالی برای خوب شدن هم ندارید.
به گزارش جام جم سرا، به نقل از عصر ایران، برای خارج شدن از این کسالت روانی، چند راهکار برایتان داریم که بد نیست امتحان کنید. با این خودتراپی میتوانید تا اندازه زیادی خود را از کسالت، بیحوصلگی و افسردگی خارج کنید.
گذشته را در گذشته جا بگذارید
گذشتهها گذشته است. فراموش کنید. این را درک و باور کنید که نمیتوانید گذشتهها را تغییر دهید. در حال حاضر زندگی کنید. حال و آینده را در نظر گرفتن بسیار بهتر از گیر کردن در گذشته است. از لحظههای کنونی خود لذت ببرید و در همین زمان زندگی کنید.
مشکلات را برای خود بزرگ نکنید
از اینکه هر مشکل کوچکی که برایتان پیش آید را خیلی بزرگ جلوه دهید، دست بردارید. برای هر مشکل و مسئلهای در زندگی یک راهکار وجود دارد. هنگامی که زیادی به مسائل و مشکلات فکر کنید و آنها را در ذهن خود بزرگ و مهم تصور کنید، فرصتهای زندگی را از دست میدهید. در این حالت نمیتوانید از دام افسردگی فرار کنید و به آزادی ذهنی دست یابید.
طبق برنامه ریزی زندگی کنید
شاید برایتان سخت باشد که برای زندگی خود برنامه ریزی دقیق و دایمی داشته باشید و به همه بندهای آن نیز عمل کنید، اما اگر برای روزهای خود برنامه داشته باشید، مغزتان درگیر اجرایی کردن آنها میشود و تا حد بسیاری از افسردگی و افکار بیهوده و تیره دور میشوید.
خود را از جمع جدا نکنید
انسانهای افسرده اصولا حوصلهای برای بودن در جمع ندارند. این افراد ترجیح میدهند در سکوت تنهایی خود باشند تا اینکه بخواهند با دیگران تعامل داشته باشند. از اینکه درباره مشکلات و مسائل ناراحت کننده خود با اعضای خانواده یا دوستان حرف بزنید، هراسی نداشته باشید. این باعث میشود تا راحتتر با افسردگی مبارزه کنید.
سحر خیزی، راهی برای درمان
یک راه حل ساده و مفید علیه افسردگی را میشناسید؟ متخصصان بهداشت عمومی در یک مطالعه جدید دریافتند افرادی که صبح زود از خواب بیدار میشوند شادتر و سالمتر هستند.
به گزارش جام جم سرا به نقل از ایسنا، متخصصان دانشگاه «روئهامپتون» در لندن در این بررسیها نتیجه گرفتند افرادی که تمایل دارند شبها تا دیروقت بیدار بمانند که اصطلاحا به آنها «جغد» میگویند، خیلی بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی، استرس و یا حتی اضافه وزن هستند. از سوی دیگر اشخاصی که صبحها زودتر و راحتتر از خواب بیدار میشوند و سریعتر به انجام کارهای روزانه خود میپردازند، اغلب شادتر و سالمتر هستند و از نظر تناسب اندام و مقابله با چاقی نیز در وضعیت بهتری قرار دارند.
همچنین به نوشته روزنامه تلگراف، افراد سحرخیز به طور متوسط تا ساعت ۶:۵۸ صبح از خواب بیدار میشوند در حالی که اشخاص جغد معمولا تا ساعت ۸:۵۴ صبح برخاستن از رختخواب را طول میدهند.
عروس خودپسندی ، آشپزی بلد نبود و نزد مادرشوهرش زندگی می کرد .
مادرشوهر پخت و پز را بعهده داشت . یک روز مادرشوهر مریض شد و از قضا آن روز مهمان داشتند .
عروس می خواست پلو بپزد ولی بلد نبود ، پیش خودش فکر کرد
اگر از کسی نپرسد پلویش خراب می شود و اگر از مادر شوهرش بپرسد
آبرویش می رود و او را سرزنش می کند.
پیش مادر شوهرش رفت و سعی کرد طوری سوال کند که او متوجه نشود که بلد نیست آشپزی کند.
از مادرشوهر پرسید : چند پیمانه برنج بپزم که نه کم باشد ، نه زیاد ؟
مادر شوهر جواب سوال را داد و پرسید : پختن آنرا بلدی ؟
عروس گفت : اختیار دارید تا حالا هزار بار پلو پخته ام. ولی اگر شما هم بفرمائید بهتر اســت.
مادرشوهر گفت : اول برنج را خوب باید پاک کنی
عروس گفت : میدانم
مادرشوهر گفت : بعد دو بار آنرا می شویی و می گذاری تا چند ساعت در آب بماند.
عروس گفت : میدانم
مادرشوهر گفت : برنجها را توی دیگ می ریزی و روی آن آب می ریزی
و کمی نمک می ریزی و می گذاری روی اجاق تا بجوشد.
عروس گفت : اینها را می دانم
مادرشوهر گفت : وقتی دیدی مغز برنج زیر دندان خشک نیست ،آنرا در آبکش بریز تا آب زیادی آن برود .
بعد دوباره آنرا روی دیگ بگذار و رویش را روغن بده .
عروس گفت : اینها را می دانم .
مادر شوهر از اینکه هی عروس می گفت خودم می دانم ناراحت شد
و فکر کرد به او درسی بدهد تا اینقدر مغرور نباشد ،
برای همین گفت : یک خشت هم بر در دیگ بگذار
و روی آنهم آتش بریز و بگذار تا یک ساعت بماند و برنج خوب دم بکشد.
عروس گفت : متشکرم ولی اینها را می دانستم.
عروس به تمام حرفها عمل کرد وآخر هم یک خشت خام بر در دیگ گذاشت .
ولی بعد از چند دقیقه خشت بر اثر بخار دیگ وا رفت و توی برنجها ریخت.
عروس که رفت پلو را بکشد دید پلو خراب شده و به شوهرش گله کرد.
شوهرش پرسید : چرا خشت روی آن گذاشتی ؟
عروس گفت : مادرت یاد داد. راست که میگن عروس و مادرشوهر با هم نمی سازند .
مادر شوهر رسید و خنده کنان گفت : دروغ من در جواب دروغهای تو بود ،
من اینکار را کردم تا خودپسندی را کنار بگذاری و تجربه دیگران را مسخره نکنی .
عروس گفت : من ترسیدم شما مرا سرزنش کنید.
مادر شوهر گفت : سرزنش مال کسی اســت که به دروغ می خواهد بگوید که همه چیز را می دانم .
هیچ کس از روز اول همه کارها را بلد نیست ولی اگر خودخواه نباشد بهتر یاد می گیرد .
حالـا هم ناراحت نباشید ، من جداگانه برایتان پلو پخته ام و حاضر اســت بروید آنرا بیاورید و سر سفره ببرید.
این مثال وقتی به کار میرود که کسی چیزی بپرسد و بعد از شنیدن جواب بگوید :
خودم همین فکر را می کردم.
این مطلب مفید بود ؟ |
کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - یاسمن رضائیان:
دیدهاید آدمهایی را که وسیع و پر از اتفاقهای باشکوهاند؟ آنهایی که دنیایی بزرگ و شگرف در وجودشان دارند؟ حکایت باغموزهی نگارستان همین است؛ تنها یک باغ نیست. دنیایی از اتفاقاتی را در درونش نگه داشته که طی سالها دیده و چشیده است.
«گرفتوگیر» اثر میرمهدى سیدى
«در دایرهى قسمت ما نقطهى تسلیمیم» اثر مهرى ابوالقاسم
«سماع دراویش» اثر بهزاد بزرگى
«رقص پرندگان» اثر مرجان موسوى
«شکوه» اثر بهمن شریفى
دوچرخه شماره ۸۶۱
این باغموزه در دوران مظفرالدینشاه شاهد تأسیس نخستین مدرسهی فلاحت و صنایع به سرپرستی کمالالملک بود. در سال 1307 خورشیدی به دانشسرای عالی تبدیل شد و بالأخره در سال 1313 با تأسیس دانشگاه تهران، دانشکدهی ادبیات، دانشکدهی علوم و کلاسهای عمومی دانشجویان در آن برگزار میشد.
باغموزهی نگارستان این روزها میزبان دهمین نمایشگاه دوسالانهی ملی نگارگری ایران است.
وقتی به تماشای این نمایشگاه میآیید میفهمید نگارگری تنها یک شاخه از هنر نیست، بلکه دنیایی سرشار از زیبایی، ظرافت و شگفتی است.
مجید ملانوروزی، مدیرکل هنرهای تجسمی در افتتاحیهی این دوسالانه میگوید: «نگارگری، مادر هنرهای سنتی است و اگر نگارگری و گرایشهای آن مانند تشعیر* و تذهیب تقویت شود، بسیاری از هنرهای دیگر ما هم که از این هنر تأثیر میگیرند توسعه و تحول مییابند.»
مدیرکل هنرهای تجسمی خبر میدهد که: «یکی از برنامههای ما در دفتر هنرهای تجسمی برگزاری دوسالانههاست، بهویژه دوسالانههای هنرهای ملی که با اعتبار و قوت برگزار میشوند. دهمین دوسالانهی ملی نگارگری با مشارکت انجمن نگارگری ایران در حال برگزاری است.»
عبدالله محرمی، دبیر دوسالانه در خصوص آثاری که به دبیرخانه ارسال شدهاند میگوید: «حدود 1000 اثر به دبیرخانهی دهمین دوسالانهی نگارگری رسید که هیئت داوران از میان آنها حدود 200 اثر را برای نمایشگاه دوسالانه انتخاب کرد.»
نمایشگاه، شامل شش بخش نقاشی ایرانی، مدعوین، گلومرغ، تذهیب، تشعیر و طراحی سیاهقلم است. در بخش مدعوین، آثار استادان و پیشکسوتان نگارگری ایرانی به نمایش درآمده است. البته بخش پرتره به دلیل توجیهنشدن هنرمندان دربارهی پرترهسازی به شیوهی نگارگری و مشخصههای آن، از این دوسالانه حذف شده است.
آثار نمایشگاه با استفاده از تکنیکهای متفاوت مانند گواش، آبرنگ، اکریلیک و قلمگیری اجرا شدهاند. بیشتر نگارگریهای بخش تذهیب نیز با استفاده از گواش و آبرنگ و طلا به تصویر کشیدهشدهاند.
هادی تجویدی، احیاگر نگارگری سنتی ایران
نگارگری (مینیاتور) هنری است که در آن هنرمند به آنچه میبیند اکتفا نمیکند. او پردهای را که برابر چشم انسانهای عادی افتاده کنار میزند و حقیقت را میبیند. برای همین است که نگارگریها پر از جزئیات و ظریفکاریها هستند و در عین حال ببینده احساس میکند با چیزی بیشتر از آنچه تا بهحال دیده، روبهرو شده است.
هنرمند نگارگر حقیقت را با آبوتاب نشان نمیدهد. او از الهامها کمک میگیرد و در نتیجه حقیقت را آنگونه که احساس میکند به تصویر میکشد.
هنر نگارگری ریشهای عمیق در تاریخ ایران و اسلام دارد و در دورههای گوناگون بهصورت مکتبهای مختلف به جهان ارائه شده است. مکتب بینالمللی بغداد، اولین مکتب نگارگری جهان اسلام و مکتب سلجوقی، اولین مکتب نگارگری ایرانی بهشمار میآیند.
خوب است بدانید استاد هادی تجویدی، نگارگر نامی معاصر که در سال 1272 در اصفهان متولد و در سال 1318 در تهران درگذشت، نگارگری ایرانی را پس از چند قرن فراموشی احیا کرد تا آنجا که او را «حلقهی اتصال هنر نگارگری سنتی به نسل امروز» دانستهاند.
برای تماشای هنر نگارگری ایران میتوانید تا 27 دیماه هر روز از ساعت 9 تا 19 (بهجز روزهای دوشنبه) به نشانی تهران، میدان بهارستان، خیابان دانشسرا، خیابان شریعتمدار، باغموزهی نگارستان مراجعه کنید.
* یکی از شاخههای نگارگری که در آن قلمگیری به نازکی یکمو انجام میشود و با نقوش گیاهی و جانوری همراه است.
یکی از شاگردان گفت: دستتان کمکم درد میگیرد. استاد گفت: حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟ شاگرد دیگری گفت: دستتان بیحس میشود. عضلات بهشدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج میشوند و مطمئنا کارتان به بیمارستان خواهد کشید؛ همه شاگردان خندیدند. استاد گفت: خیلی خوب اســت ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده اســت؟ شاگردان جواب دادند: نه. استاد گفت: پس چهچیز باعث درد و فشار روی عضلات میشود و در عوض، من چه باید بکنم؟ شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید. استاد گفت: دقیقا مشکلات زندگی هم مثل همین اســت. اگر آنها را چند دقیقه در ذهنتان نگه دارید ، اشکالی ندارد اما اگر مدت طولانیتری به آنها فکر کنید، به درد خواهند خورد. اگر بیشتر از آن نگه دارید، فلجتان میکنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکر کردن به مشکلات زندگی مهم اســت اما مهمتر آن اســت که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب، تحت فشار قرار نمیگیرید و هر روز صبح سرحال و قوی بیدار میشوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش میآید، برآیید.
عروس خودپسندی ، آشپزی بلد نبود و نزد مادرشوهرش زندگی می کرد .
مادرشوهر پخت و پز را بعهده داشت . یک روز مادرشوهر مریض شد و از قضا آن روز مهمان داشتند .
عروس می خواست پلو بپزد ولی بلد نبود ، پیش خودش فکر کرد
اگر از کسی نپرسد پلویش خراب می شود و اگر از مادر شوهرش بپرسد
آبرویش می رود و او را سرزنش می کند.
پیش مادر شوهرش رفت و سعی کرد طوری سوال کند که او متوجه نشود که بلد نیست آشپزی کند.
از مادرشوهر پرسید : چند پیمانه برنج بپزم که نه کم باشد ، نه زیاد ؟
مادر شوهر جواب سوال را داد و پرسید : پختن آنرا بلدی ؟
عروس گفت : اختیار دارید تا حالا هزار بار پلو پخته ام. ولی اگر شما هم بفرمائید بهتر اســت.
مادرشوهر گفت : اول برنج را خوب باید پاک کنی
عروس گفت : میدانم
مادرشوهر گفت : بعد دو بار آنرا می شویی و می گذاری تا چند ساعت در آب بماند.
عروس گفت : میدانم
مادرشوهر گفت : برنجها را توی دیگ می ریزی و روی آن آب می ریزی
و کمی نمک می ریزی و می گذاری روی اجاق تا بجوشد.
عروس گفت : اینها را می دانم
مادرشوهر گفت : وقتی دیدی مغز برنج زیر دندان خشک نیست ،آنرا در آبکش بریز تا آب زیادی آن برود .
بعد دوباره آنرا روی دیگ بگذار و رویش را روغن بده .
عروس گفت : اینها را می دانم .
مادر شوهر از اینکه هی عروس می گفت خودم می دانم ناراحت شد
و فکر کرد به او درسی بدهد تا اینقدر مغرور نباشد ،
برای همین گفت : یک خشت هم بر در دیگ بگذار
و روی آنهم آتش بریز و بگذار تا یک ساعت بماند و برنج خوب دم بکشد.
عروس گفت : متشکرم ولی اینها را می دانستم.
عروس به تمام حرفها عمل کرد وآخر هم یک خشت خام بر در دیگ گذاشت .
ولی بعد از چند دقیقه خشت بر اثر بخار دیگ وا رفت و توی برنجها ریخت.
عروس که رفت پلو را بکشد دید پلو خراب شده و به شوهرش گله کرد.
شوهرش پرسید : چرا خشت روی آن گذاشتی ؟
عروس گفت : مادرت یاد داد. راست که میگن عروس و مادرشوهر با هم نمی سازند .
مادر شوهر رسید و خنده کنان گفت : دروغ من در جواب دروغهای تو بود ،
من اینکار را کردم تا خودپسندی را کنار بگذاری و تجربه دیگران را مسخره نکنی .
عروس گفت : من ترسیدم شما مرا سرزنش کنید.
مادر شوهر گفت : سرزنش مال کسی اســت که به دروغ می خواهد بگوید که همه چیز را می دانم .
هیچ کس از روز اول همه کارها را بلد نیست ولی اگر خودخواه نباشد بهتر یاد می گیرد .
حالـا هم ناراحت نباشید ، من جداگانه برایتان پلو پخته ام و حاضر اســت بروید آنرا بیاورید و سر سفره ببرید.
این مثال وقتی به کار میرود که کسی چیزی بپرسد و بعد از شنیدن جواب بگوید :
خودم همین فکر را می کردم.
این مطلب مفید بود ؟ |