اغلب مومنین شناخت عمیقی از «سوره یس» ندارند و از مناقب و فضائل و آثار دنیوی و اخروی آن غافل هستند. لذا در دام مشکلات، غم ها و غصه ها و گرفتار می مانند.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
انسان با اندک توجّهی به بیانات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)، به این حقیقت پی می برد که سوره یس از موقعیت ویژه و مرتبه ای بلند برخوردار است و اگر کسی بتواند با آن فضایل و مناقب آشنا شود، خواهد توانست فواید کاملی را از آن خود سازد.
امامان(علیهم السلام) برای این که مومنان را از موقعیت ممتاز این سوره که همچون قلّه ای پوشیده از فضایل است، آگاه کنند، فرموده اند: «یس قلب قرآن است».
موقعیت ممتاز و جایگاه برتر و منحصر به فرد بودن قلب در بدن انسان بر کسی پوشیده نیست. سوره یس نیز دارای همان موقعیت و جایگاه در میان دیگر سوره ها است.
عارف بزرگ آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(ره) به شاگردان خود چنین سفارش می کردند که هر شب قبل از خواب، سوره یس را بخوانید، ولی قبل از شروع و بعد از اتمام آن، 14 صلوات بفرستید. یعنی این سوره را در بین این صلوات ها قرار دهید. بی شک این 14 صلوات هم یکی از اسرار مهم سیر و سلوکی در مکتب اهل بیت است.
چنین نیست که فضایل و عجایب سوره یس تنها در زمانه خاصّی کشف شده باشد. با مطالعه تاریخ در می یابیم از همان صدر اسلام، از این سوره با شگفتی یاد می شده و فضایلش معروف بوده است. حتّی گاهی بزرگانی را به فکر وا می داشته که این همه فضیلت برای این سوره ناشی از کدام یک از آیات آن است.
باتوجه به این سفارشات می توان گفت یس در این مکتب، محور سیر و سلوک و نردبان رسیدن به بالاترین مقامات معنوی می باشد.
بزرگانی که خود با این سوره مأنوس بوده اند اغلب برای شاگردان خود در مورد قرائت این سوره مبارکه دستورالعمل هایی نیز داشته اند.
عارف بزرگ آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(ره) به شاگردان خود چنین سفارش می کردند که هر شب قبل از خواب، سوره یس را بخوانید، ولی قبل از شروع و بعد از اتمام آن، 14 صلوات بفرستید. یعنی این سوره را در بین این صلوات ها قرار دهید. بی شک این 14 صلوات هم یکی از اسرار مهم سیر و سلوکی در مکتب اهل بیت است. (متاله قرآنی، رحیمیان، محمدعلی، ص 278)
آن بزرگمرد فرموده بودند: بنده در زندگی به هر چه که رسیده ام و هرچه به دست آورده ام از برکت این سوره می باشد.
با توجه به این فرمایش می توان گفت: «یس در این مکتب، محور سیر و سلوک و نردبان رسیدن به بالاترین مقامات معنوی می باشد.»
در فضیلت این سوره، حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) می فرمایند: هر کس سوره «یس» را قرائت کند مانند آن است که 10 بار قرآن را ختم کند.
در این رابطه امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره یاسین است. کسی که قبل از خواب یا در روز آن را تلاوت کند، در آن روز محفوظ بوده و روزی می خورد.
پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) به امیرالمومنین علی(علیه السلام) فرمودند: ای علی! «یس» را بخوان که در آن 10 اثر است: هر که آن را قرائت کند، اگر گرسنه باشد سیر گردد؛ اگر تشنه باشد، سیراب گردد؛ اگر عریان باشد، پوشانیده گردد؛ اگر عزب باشد، ازدواج کند؛ اگر ترسان باشد، امنیت یابد؛ اگر مریض باشد، عافیت یابد؛ اگر زندانی باشد، نجات یابد؛ اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود؛ نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا بر او آسان گیرد؛ اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کند.
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: کسی که یک بار در عمر خود سوره یس را بخواند، خداوند به شماره هر آفریده ای در دنیا و هر آفریده ای در آخرت و در آسمان دو هزار حسنه برای او نوشته و دو هزار گناه او را پاک می نماید و دچار فقر، زیان مالی، زیر آوار ماندن، بیچارگی، دیوانگی، جذام، وسواس و بیماری زیانبخش نمی شود.
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: سوره ی یس را به فرزندان خود بیاموزید؛ زیرا که آن گل خوشبوی قرآن است.
بامداد-سوره کافرون از سورههای کوچک قرآن است. از سُور آخر قرآن، سورههای مکی است و تقریباً اختلافی در آن نیست که در مکه نازل شده است و آن خیلی در فهم فضای سوره به ما کمک میکند. یعنی در دورهای که هنوز حضرت به حسب ظاهر به دوره حکومت و قدرت در مدینه نرسیده بودند و در مکه در محاصرهی قدرت قریش بودند.
گرچه همه می دانند که شأن نزول سوره، مقید معنای سوره نیست. اینطور نیست که فقط سوره را به خاطر آن حادثهای که در کنار آن حادثه نازل شده است، تفسیر کرد. ولی بالاخره آن حادثه ممکن است در فهم آن سوره کمی به ما کمک کند.
در تاریخ هست که حضرت وقتی دعوتشان جدی شد، قریش ابتدا استهزاء میکردند. بعد با حضرت پای معامله آمدند، اول به حضرت پیغام دادند، که شما دست از کارت بردار بگذار ادامهی امور جامعه دست ما باشد، با همین روال پیش برود، هرچه بخواهی به تو از امور دنیا میدهیم. مال بخواهی، ثروت بخواهی، همسر بخواهی، زیباترین همسران، بیشترین امکانات، حتی ریاست بخواهی، به یک نسبتی میدهیم.
حضرت به عمویشان ابوطالب که واسطه بود فرمودند: اگر خورشید را کف دست راستم، ماه را کف دست چپم بگذارید من از این دعوت دست برنمیدارم. مسألهی انگیزههای دنیایی نیست که سر این انگیزهها با هم معامله کنیم.
قریش دیدند ظاهراً این شدنی نیست. مسیر دیگری را طی کردند که دیگر معاملهی بر سر مادی نبود. به حضرت پیشنهاد دادند، که شما بیایید و برای مدتی مثلاً، ماهی یا سالی، ما خدای شما را میپرستیم، سالی هم خود شما بیا با ما بت پرستی کن. اگر شما درست بگویی، ما رسیدیم به آن خیری که شما میگویی. اگر ما هم درست بگوییم، شما در خیر ما شریک هستی. حضرت فرمودند: این شدنی نیست. به هیچ وجه!
باز هم کوتاه آمدند. گفتند: این هم لازم نیست. شما بیایید بتهای ما را یکبار لمس کنید، ما هم میآییم خشوع میکنیم. آداب و مراسمی داریم، نمیخواهد شما بپرستید. همین قدر بیایید با ما یک همراهی بکنید. حضرت باز هم نپذیرفتند.
این سورهی مبارکه نازل شد که کاملاً صف بندی را روشن میکند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، قُلْ یَأَایهُّا الْکَفِرُونَ» (کافرون/۱) پیداست لحن، بسیار لحن قاطعی است. پیغمبر ما به کافرین بگو
«ایها الکافرون» با همین خطاب: ای کافران!
«لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (کافرون/ ۲و۳) نه من عبادت میکنم آنچه را که شما میپرستید، و نه شما پرستندهی آن هستید که من میپرستم. به هیچ وجه اهلیت خدا پرستی ندارید. من هم به هیچ وجه بت پرستی نمیکنم. بعد لحن کمی تغییر میکند.
«وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمُ» (کافرون/۴) من کسی نیستم که بتهای شما را بپرستم. باز هم «وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (کافرون/۵) شما هم خدای مرا نخواهید پرستید. بنابراین «لَکمُ دِینُکُمْ وَ لىِ دِینِ» (کافرون/۶) هم شما دین دارید، هم من. اینطور نیست که ما دین داریم و شما منکر دین هستید. دین ما دین خاص ما است، دین شما هم دین شماست.
این«لَکمُ دِینُکُمْ وَ لىِ دِینِ» به معنای پذیرش دین آنها نیست. که بعضی بخواهند بگویند: قرآن ما گفته: هرکسی دین خودش را داشته باشد، این نیست. لحن قرآن صف بندی است و اینکه حضرت به هیچ وجه حاضر نیستند، سر توحید معامله کنند. توحید معامله کردنی نیست. حتی برای بسط و گسترش توحید هم نمیشود معامله کرد، که بگوییم: برای اینکه دین خدا گسترش پیدا کند یک خرده کوتاه بیاییم از معارف دین، تا دین گسترش پیدا کند. توحید را قید بزنیم، شرک را بپذیریم تا دین گسترش پیدا کند. این هم شدنی نیست.
فضیلت سوره کافرون
روایاتی در فضیلت این سوره هست، که با محتوای سوره هم مربوط است. یکی دو مورد از روایات را خدمت شما تقدیم میکنیم.
یک روایت این است که حضرت فرمودند که: اگر کسی این سوره را بخواند و سورهی «قل هو الله احد» را، وقتی که در بستر قرار میگیرد، میخواهد بیارمد، این دو سوره را بخواند، با این عهدها، شبش به خواب برود، «کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ الشِّرْکِ» (کافی/ج۲/ص۶۲۶) خدای متعال برای او مینویسد، بر او تثبیت میشود که او برائت از شرک جسته و دیگر شرک دامن او را نمیگیرد.
هم سورهی توحید، هم سورهی کافرون به یک معنا برائت از شرک است. اگر این دو خوانده شود، انسان به مقام برائت از شرک میرسد. خدای متعال این را برایش تثبیت میکند، دیگر شرک نمیتواند در او نفوذ کند.
یک چهارم قرآن است!
روایت دیگر هم که باز در فضیلت این سوره است. حضرت فرمودند: این سوره یک چهارم قرآن است. ربع القرآن است. کما اینکه سورهی توحید، ثلث القرآن است. اگر کسی سه مرتبه بخواند، به منزلهی یک ختم قرآن است. یعنی یک ربع قرآن از آن تعبیر شده است.
ثبت در دیوان اهل سعادت
باز یک روایت از مرحوم کلینی در کتاب کافی است، مرحوم صدوق هم در ثواب الاعمال این روایت را نقل کردند که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر کسی سورهی «قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» را در یکی از نماز واجبش بخواند، خدای متعال خودش را و پدر و مادرش را و نسلش را میآمرزد. و بقیهی ثوابها! «وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً مُحِیَ مِنْ دِیوَانِ الْأَشْقِیَاء» (وسایلالشیعه/ج۶/ص۸۲) اگر در باطن شقی باشد، خدای متعال او را از دیوان اشقیا محو میکند و در دیوان اهل سعادت نامش ثبت میشود که این خیلی نکتهی مهمی است. چون ممکن است انسان واقعاً یکطوری در عوالم گذشته راه رفته باشد که موجب گرفتاری او شود .
اگر میخواهد از گرفتاریهایی که در عالم گذشته برای خودش درست کرده، راهی برای نجات پیدا کند، توسل به این سوره است. «وَ أُثْبِتَ فِی دِیوَانِ السُّعَدَاءِ وَ أَحْیَاهُ اللَّهُ سَعِیداً وَ أَمَاتَهُ شَهِیداً وَ بَعَثَهُ شَهِیداً» (وسایل الشیعه/ج۶/ص۸۲)
آیا این فضیلتهایی که برای تلاوت سورهها ذکر میشود، به حقیقت آن سوره برمیگردد؟
بله، به مقام سوره برمیگردد. همان طور که می دانیم و بسیار هم بزرگان دین گفته اند ، قرآن صرفاً الفاظ نیست. یک حقیقتی است، ذکری است، نور است، از عالم بالا نازل شده، هدایت است، شفیع است. اگر کسی به این سوره متوسل شود، تا این مقام میتواند برود. میتواند حتی دست در عالم قبل خودش ببرد. از دیوان اشقیا محو میشود. این کار سوره است. مقام سوره است. ظرفیت سوره است.
البته یک موقع انسان وقتی سوره میخواند، نازلهی قرآن در او میآید. فرمود: وقتی جوان قرآن میخواند، قرآن با گوشت و پوستش مخلوط میشود. نورانی به نور قرآن میشود. یک موقع میبینید در یک مقامی قرار میگیرد که مراتب بالاتر قرآن در او تجلی میکند. متصل به مقامات باطنیتر قرآن میشود. مقام بالاتری پیدا میکند، فتوحات بیشتری، آثار بیشتری، برکات بیشتری برایش حاصل میشود.
این شأن سوره است. این سوره میتواند انسان را به مغفرت، نه خودش، گذشته و آیندهاش را، نسلش را، پدر و مادرش را، به مغفرت الهی برساند.
این سوره در مقامی است که با تمسک به این سوره در نماز، میشود از دیوان اشقیا محو شد. میشود در دنیا سعید زیست. شهید از دنیا رفت و شهید مبعوث شد. این از برکات این سوره است. در ثواب الاعمال این از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است.
منابع:
پرسمان
بیانات حجت الاسلام میرباقری
تبیان
نوشته هنگام خواب این سوره را تلاوت کنید اولین بار در بامداد پدیدار شد.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
پوست سیب، پوست گلابی یا پوست خیار خاصیت دارند اما هرگز خاصیت سیب و گلابی و خیار را ندارند، تازه اگر هم خاصیتی دارند از همان سیب و گلابی و خیار است.
حکایت واژه ها و الفاظ قرآنی نسبت به معنا و مفهوم آنها همان حکایت پوست و سیب است.
خواندن واژه ها و الفاظ، هزار البته که نافع و مفید است و سودمند و ثمر بخش، اما واژه ها کجا و معانی آنها کجا!
پوست سیب و خود سیب چیزی شبیه پوست گوسفند و گوشت آن است، با گوشت است که می توان تغذیه کرد و رشد نمود و نیازها بدن را تامین و تضمین نمود و انرژی و نیرو گرفت، اما با پوست نه؟
البته پوست منفعت بسیار خود را دارد، با پوست می توان دف ساخت و با طبل و از آنها صداهایی خوش و طرب انگیز پدید آورد اما این همه تنها گوش را نوازش می دهند بی آنکه برای جان و دل رشدی در پی داشته باشند.
الفاظ قرآن و قرائت قرآن چیزی شبیه همان پوست خواهد بود، که البته می توان با آنها نغماتی دلنشین و آهنگ هایی خوش پدید آورد و می توان با آنها عبدالباسط و با منشاوی و با حصری شد اما سلمان و ابوذر و مقداد نه، زیرا که آهنگ، جان را فربه و نیرومند نخواهد ساخت.
در زندگی های امروزمان به واقع کتاب الهی قرآن کمرنگ شده است و کمرنگ بودنش نه از باب وجود خارجی و استفاده ابزاری بلکه از لحاظ معنایی؛ بدین گونه که این کتاب الهی را به عنوان کاتالوگ زندگی قرار دهیم و مو به مو در خط مشی زندگی از آن بهره ببریم.
قرآن کریم شده زینتی برای زندگی هایمان که هر چه گران تر خریده باشیم و جلد زیباتری داشته باشد، گویا ارزشش بیشتر است ... و آخر آخر توجهمان به قرآن کجا می شود؟! وقتی عزیزی از دست می رود برای شادی روحش سوره ای از آن می خوانیم یا برای شروع زندگیمان، روی همان کتاب قرآن گران قیمتی که باز آن هم به عنوان نمادین در مهریه ی عروس خانم به تعبیر خود "من باب تبرک" گذاشته شده که خریده شود، لحظه ی خواندن خطبه عقد نگاهی می اندازیم و بعد آن را می بندیمش و خدا می داند در طول زندگی چقدر از آن استفاده می کنیم ... خوش بینانه اش این است که زیاد قرائتش کنیم اما تلاوت را نمی دانم ...
در حقیقت تلاوت در زبان عرب به معنای چیزی در کنار چیزی قرار دادن است؛ یعنی کسی که الفاظ قرآن را مرور می کند باید چیزی در کنار آن قرار دهد و آن توجه به معناست، و گرنه مثل کسی می ماند که تنها پیاله های خالی از یک نوشیدنی را سر کشد!
خیلی از کلمات روزمره ای را که استفاده می کنیم، به جاى هم دیگر به کار رفته و ما آنها را «هم معنا» مى دانیم، هر چند با دقت و با مراجعه به کتابهاى لغت در مى یابیم که بین آنها تفاوت وجود دارد؛ مثلا ما «خواندن» و «مطالعه کردن» را هم معنا مى دانیم، در حالى که این دو با هم تفاوت مى کنند. قرائت و تلاوت هم همین گونه است که در بسیارى از موارد به جاى یک دیگر به کار مى روند، ولى با دقت مى فهمیم بین آن ها تفاوت وجود دارد.
قرائت از ریشه «قَرَءَ» به معنی «جمع کردن و به هم پیوستن» می باشد و مقصود از آن در سخن، «جمع و پیوستنِ حروف و کلمات» می باشد که با به هم پیوستنِ حروف، کلماتِ با معنی و با پیوستنِ کلمات و حروف با هم، جملاتِ مفید ساخته میشود.
قرائت در لغت به معناى خواندن است و استادان تجوید معتقدند: قرائت تنها به خواندن صورت ظاهر آیات گفته مى شود، ولى تلاوت هم به خواندن ظاهر آیات ـ بدون توجه به معناى آن ـ گفته مىشود و هم به خواندن آیات با توجه به معناى کلمات و مفاهیم کلام الهى و امر و نهى هاى قرآن؛ به گونهاى که گویا خداوند با تلاوت کننده قرآن سخن مى گوید و آیات بر او نازل مى شود. [مفردات راغب، ص 71ـ72]
در حقیقت تلاوت در زبان عرب به معنای چیزی در کنار چیزی قرار دادن است؛ یعنی کسی که الفاظ قرآن را مرور می کند باید چیزی در کنار آن قرار دهد و آن توجه به معناست، و گرنه مثل کسی می ماند که تنها پیاله های خالی از یک نوشیدنی را سر کشد!
سایت تدبر در قرآن؛ نوشته ولی الله نقی پورفر
کتاب باران حکمت؛ بیانات حجت الاسلام رنجبر
اغلب مومنین شناخت عمیقی از «سوره یس» ندارند و از مناقب و فضائل و آثار دنیوی و اخروی آن غافل هستند. لذا در دام مشکلات، غم ها و غصه ها و گرفتار می مانند.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
انسان با اندک توجّهی به بیانات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)، به این حقیقت پی می برد که سوره یس از موقعیت ویژه و مرتبه ای بلند برخوردار است و اگر کسی بتواند با آن فضایل و مناقب آشنا شود، خواهد توانست فواید کاملی را از آن خود سازد.
امامان(علیهم السلام) برای این که مومنان را از موقعیت ممتاز این سوره که همچون قلّه ای پوشیده از فضایل است، آگاه کنند، فرموده اند: «یس قلب قرآن است».
موقعیت ممتاز و جایگاه برتر و منحصر به فرد بودن قلب در بدن انسان بر کسی پوشیده نیست. سوره یس نیز دارای همان موقعیت و جایگاه در میان دیگر سوره ها است.
عارف بزرگ آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(ره) به شاگردان خود چنین سفارش می کردند که هر شب قبل از خواب، سوره یس را بخوانید، ولی قبل از شروع و بعد از اتمام آن، 14 صلوات بفرستید. یعنی این سوره را در بین این صلوات ها قرار دهید. بی شک این 14 صلوات هم یکی از اسرار مهم سیر و سلوکی در مکتب اهل بیت است.
چنین نیست که فضایل و عجایب سوره یس تنها در زمانه خاصّی کشف شده باشد. با مطالعه تاریخ در می یابیم از همان صدر اسلام، از این سوره با شگفتی یاد می شده و فضایلش معروف بوده است. حتّی گاهی بزرگانی را به فکر وا می داشته که این همه فضیلت برای این سوره ناشی از کدام یک از آیات آن است.
باتوجه به این سفارشات می توان گفت یس در این مکتب، محور سیر و سلوک و نردبان رسیدن به بالاترین مقامات معنوی می باشد.
بزرگانی که خود با این سوره مأنوس بوده اند اغلب برای شاگردان خود در مورد قرائت این سوره مبارکه دستورالعمل هایی نیز داشته اند.
عارف بزرگ آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(ره) به شاگردان خود چنین سفارش می کردند که هر شب قبل از خواب، سوره یس را بخوانید، ولی قبل از شروع و بعد از اتمام آن، 14 صلوات بفرستید. یعنی این سوره را در بین این صلوات ها قرار دهید. بی شک این 14 صلوات هم یکی از اسرار مهم سیر و سلوکی در مکتب اهل بیت است. (متاله قرآنی، رحیمیان، محمدعلی، ص 278)
آن بزرگمرد فرموده بودند: بنده در زندگی به هر چه که رسیده ام و هرچه به دست آورده ام از برکت این سوره می باشد.
با توجه به این فرمایش می توان گفت: «یس در این مکتب، محور سیر و سلوک و نردبان رسیدن به بالاترین مقامات معنوی می باشد.»
در فضیلت این سوره، حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) می فرمایند: هر کس سوره «یس» را قرائت کند مانند آن است که 10 بار قرآن را ختم کند.
در این رابطه امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره یاسین است. کسی که قبل از خواب یا در روز آن را تلاوت کند، در آن روز محفوظ بوده و روزی می خورد.
پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) به امیرالمومنین علی(علیه السلام) فرمودند: ای علی! «یس» را بخوان که در آن 10 اثر است: هر که آن را قرائت کند، اگر گرسنه باشد سیر گردد؛ اگر تشنه باشد، سیراب گردد؛ اگر عریان باشد، پوشانیده گردد؛ اگر عزب باشد، ازدواج کند؛ اگر ترسان باشد، امنیت یابد؛ اگر مریض باشد، عافیت یابد؛ اگر زندانی باشد، نجات یابد؛ اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود؛ نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا بر او آسان گیرد؛ اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کند.
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: کسی که یک بار در عمر خود سوره یس را بخواند، خداوند به شماره هر آفریده ای در دنیا و هر آفریده ای در آخرت و در آسمان دو هزار حسنه برای او نوشته و دو هزار گناه او را پاک می نماید و دچار فقر، زیان مالی، زیر آوار ماندن، بیچارگی، دیوانگی، جذام، وسواس و بیماری زیانبخش نمی شود.
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: سوره ی یس را به فرزندان خود بیاموزید؛ زیرا که آن گل خوشبوی قرآن است.
بامداد-سوره کافرون از سورههای کوچک قرآن است. از سُور آخر قرآن، سورههای مکی است و تقریباً اختلافی در آن نیست که در مکه نازل شده است و آن خیلی در فهم فضای سوره به ما کمک میکند. یعنی در دورهای که هنوز حضرت به حسب ظاهر به دوره حکومت و قدرت در مدینه نرسیده بودند و در مکه در محاصرهی قدرت قریش بودند.
گرچه همه می دانند که شأن نزول سوره، مقید معنای سوره نیست. اینطور نیست که فقط سوره را به خاطر آن حادثهای که در کنار آن حادثه نازل شده است، تفسیر کرد. ولی بالاخره آن حادثه ممکن است در فهم آن سوره کمی به ما کمک کند.
در تاریخ هست که حضرت وقتی دعوتشان جدی شد، قریش ابتدا استهزاء میکردند. بعد با حضرت پای معامله آمدند، اول به حضرت پیغام دادند، که شما دست از کارت بردار بگذار ادامهی امور جامعه دست ما باشد، با همین روال پیش برود، هرچه بخواهی به تو از امور دنیا میدهیم. مال بخواهی، ثروت بخواهی، همسر بخواهی، زیباترین همسران، بیشترین امکانات، حتی ریاست بخواهی، به یک نسبتی میدهیم.
حضرت به عمویشان ابوطالب که واسطه بود فرمودند: اگر خورشید را کف دست راستم، ماه را کف دست چپم بگذارید من از این دعوت دست برنمیدارم. مسألهی انگیزههای دنیایی نیست که سر این انگیزهها با هم معامله کنیم.
قریش دیدند ظاهراً این شدنی نیست. مسیر دیگری را طی کردند که دیگر معاملهی بر سر مادی نبود. به حضرت پیشنهاد دادند، که شما بیایید و برای مدتی مثلاً، ماهی یا سالی، ما خدای شما را میپرستیم، سالی هم خود شما بیا با ما بت پرستی کن. اگر شما درست بگویی، ما رسیدیم به آن خیری که شما میگویی. اگر ما هم درست بگوییم، شما در خیر ما شریک هستی. حضرت فرمودند: این شدنی نیست. به هیچ وجه!
باز هم کوتاه آمدند. گفتند: این هم لازم نیست. شما بیایید بتهای ما را یکبار لمس کنید، ما هم میآییم خشوع میکنیم. آداب و مراسمی داریم، نمیخواهد شما بپرستید. همین قدر بیایید با ما یک همراهی بکنید. حضرت باز هم نپذیرفتند.
این سورهی مبارکه نازل شد که کاملاً صف بندی را روشن میکند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، قُلْ یَأَایهُّا الْکَفِرُونَ» (کافرون/۱) پیداست لحن، بسیار لحن قاطعی است. پیغمبر ما به کافرین بگو
«ایها الکافرون» با همین خطاب: ای کافران!
«لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (کافرون/ ۲و۳) نه من عبادت میکنم آنچه را که شما میپرستید، و نه شما پرستندهی آن هستید که من میپرستم. به هیچ وجه اهلیت خدا پرستی ندارید. من هم به هیچ وجه بت پرستی نمیکنم. بعد لحن کمی تغییر میکند.
«وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمُ» (کافرون/۴) من کسی نیستم که بتهای شما را بپرستم. باز هم «وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (کافرون/۵) شما هم خدای مرا نخواهید پرستید. بنابراین «لَکمُ دِینُکُمْ وَ لىِ دِینِ» (کافرون/۶) هم شما دین دارید، هم من. اینطور نیست که ما دین داریم و شما منکر دین هستید. دین ما دین خاص ما است، دین شما هم دین شماست.
این«لَکمُ دِینُکُمْ وَ لىِ دِینِ» به معنای پذیرش دین آنها نیست. که بعضی بخواهند بگویند: قرآن ما گفته: هرکسی دین خودش را داشته باشد، این نیست. لحن قرآن صف بندی است و اینکه حضرت به هیچ وجه حاضر نیستند، سر توحید معامله کنند. توحید معامله کردنی نیست. حتی برای بسط و گسترش توحید هم نمیشود معامله کرد، که بگوییم: برای اینکه دین خدا گسترش پیدا کند یک خرده کوتاه بیاییم از معارف دین، تا دین گسترش پیدا کند. توحید را قید بزنیم، شرک را بپذیریم تا دین گسترش پیدا کند. این هم شدنی نیست.
فضیلت سوره کافرون
روایاتی در فضیلت این سوره هست، که با محتوای سوره هم مربوط است. یکی دو مورد از روایات را خدمت شما تقدیم میکنیم.
یک روایت این است که حضرت فرمودند که: اگر کسی این سوره را بخواند و سورهی «قل هو الله احد» را، وقتی که در بستر قرار میگیرد، میخواهد بیارمد، این دو سوره را بخواند، با این عهدها، شبش به خواب برود، «کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ الشِّرْکِ» (کافی/ج۲/ص۶۲۶) خدای متعال برای او مینویسد، بر او تثبیت میشود که او برائت از شرک جسته و دیگر شرک دامن او را نمیگیرد.
هم سورهی توحید، هم سورهی کافرون به یک معنا برائت از شرک است. اگر این دو خوانده شود، انسان به مقام برائت از شرک میرسد. خدای متعال این را برایش تثبیت میکند، دیگر شرک نمیتواند در او نفوذ کند.
یک چهارم قرآن است!
روایت دیگر هم که باز در فضیلت این سوره است. حضرت فرمودند: این سوره یک چهارم قرآن است. ربع القرآن است. کما اینکه سورهی توحید، ثلث القرآن است. اگر کسی سه مرتبه بخواند، به منزلهی یک ختم قرآن است. یعنی یک ربع قرآن از آن تعبیر شده است.
ثبت در دیوان اهل سعادت
باز یک روایت از مرحوم کلینی در کتاب کافی است، مرحوم صدوق هم در ثواب الاعمال این روایت را نقل کردند که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر کسی سورهی «قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» را در یکی از نماز واجبش بخواند، خدای متعال خودش را و پدر و مادرش را و نسلش را میآمرزد. و بقیهی ثوابها! «وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً مُحِیَ مِنْ دِیوَانِ الْأَشْقِیَاء» (وسایلالشیعه/ج۶/ص۸۲) اگر در باطن شقی باشد، خدای متعال او را از دیوان اشقیا محو میکند و در دیوان اهل سعادت نامش ثبت میشود که این خیلی نکتهی مهمی است. چون ممکن است انسان واقعاً یکطوری در عوالم گذشته راه رفته باشد که موجب گرفتاری او شود .
اگر میخواهد از گرفتاریهایی که در عالم گذشته برای خودش درست کرده، راهی برای نجات پیدا کند، توسل به این سوره است. «وَ أُثْبِتَ فِی دِیوَانِ السُّعَدَاءِ وَ أَحْیَاهُ اللَّهُ سَعِیداً وَ أَمَاتَهُ شَهِیداً وَ بَعَثَهُ شَهِیداً» (وسایل الشیعه/ج۶/ص۸۲)
آیا این فضیلتهایی که برای تلاوت سورهها ذکر میشود، به حقیقت آن سوره برمیگردد؟
بله، به مقام سوره برمیگردد. همان طور که می دانیم و بسیار هم بزرگان دین گفته اند ، قرآن صرفاً الفاظ نیست. یک حقیقتی است، ذکری است، نور است، از عالم بالا نازل شده، هدایت است، شفیع است. اگر کسی به این سوره متوسل شود، تا این مقام میتواند برود. میتواند حتی دست در عالم قبل خودش ببرد. از دیوان اشقیا محو میشود. این کار سوره است. مقام سوره است. ظرفیت سوره است.
البته یک موقع انسان وقتی سوره میخواند، نازلهی قرآن در او میآید. فرمود: وقتی جوان قرآن میخواند، قرآن با گوشت و پوستش مخلوط میشود. نورانی به نور قرآن میشود. یک موقع میبینید در یک مقامی قرار میگیرد که مراتب بالاتر قرآن در او تجلی میکند. متصل به مقامات باطنیتر قرآن میشود. مقام بالاتری پیدا میکند، فتوحات بیشتری، آثار بیشتری، برکات بیشتری برایش حاصل میشود.
این شأن سوره است. این سوره میتواند انسان را به مغفرت، نه خودش، گذشته و آیندهاش را، نسلش را، پدر و مادرش را، به مغفرت الهی برساند.
این سوره در مقامی است که با تمسک به این سوره در نماز، میشود از دیوان اشقیا محو شد. میشود در دنیا سعید زیست. شهید از دنیا رفت و شهید مبعوث شد. این از برکات این سوره است. در ثواب الاعمال این از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است.
منابع:
پرسمان
بیانات حجت الاسلام میرباقری
تبیان
نوشته هنگام خواب این سوره را تلاوت کنید اولین بار در بامداد پدیدار شد.