نقل مطالب و داستانها با ذکر منبع ، رعایت اخلاق و امانتداری است.
خبرگزاری آریا -
با آنکه این روزها پول های میلیونی دیگر پولی نیست، ولی هنوز هم بدست آوردنش هدف بزرگی محسوب می شود. خود پول شاید چندان برایتان مهم نباشد، ولی آزادی ای که پول برایتان می آورد، چیزی است که همه دنبال آن هستند. با این حساب، در سال جدید چه کنیم تا میلیونر شویم؟
پس می خواهید میلیونر بشوید؟ باید بگوییم تنها نیستید. همه ما کسب و کارمان را به دلایل مختلف آغاز می کنیم. کارآفرینان همیشه امنیت مالی را یکی از دلایل اصلی شروع کسب و کار خود عنوان می کنند.
با آنکه این روزها پول های میلیونی دیگر پولی نیست، ولی هنوز هم بدست آوردنش هدف بزرگی محسوب می شود. خود پول شاید چندان برایتان مهم نباشد، ولی آزادی ای که پول برایتان می آورد، چیزی است که همه دنبال آن هستند.
با این حساب، در سال جدید چه کنیم تا میلیونر شویم؟ شاید جواب هایی که ما برایتان داریم چندان جالب نباشند، ولی اغلب میلیونرها کارهای زیادی می کنند تا کسب و کاری را آغاز کنند که چند تن پول برایشان بیاورد. آنها با این پول کارهای خاصی می کنند که به آنها کمک می کند به موقعیت میلیاردرها برسند و در آن موقعیت بمانند. بهر حال حتماً یک دلیلی دارد که اغلب برنده های لاتاری ورشکست می شوند. پولی که بدست می آورید مهم نیست، مهم آن است که چطور زندگی می کنید و این موفقیت شما با آن پول را تعیین می کند.
نکته 1 – کمتر خرج کنید.
خیلی ها فکر می کنند که درآمد بیشتر کلید ثروت است، و اغلب فراموش می کنند که باید کمتر خرج کنند. اغلب افراد به همان اندازه که پول درمی آورند همان قدر یا بیشتر خرج می کنند. بجای این کار، باید راهی پیدا کنید که کمتر خرج کنید، حتی کمتر از آنچه حالا خرج می کنید. با افزایش حقوق تان، سعی کنید خرج هایتان بیشتر نشوند. بدین ترتیب بیشتر کنترل پولتان را دارید و یک قدم به میلیونر شدن نزدیک می شوید.
خوب خرج و برج خود را بررسی کنید و ببینید از چه چیزهایی می توانید کم کنید. بعضی مواردی که می توانید در آنها صرفه جویی کنید عبارتند از:
* کانال های پولی – اول از همه اگر قرار است میلیونر شوید، وقت زیادی برای تلویزیون تماشا کردن نخواهید داشت. به علاوه، بیشتر سرگرمی های شما به صورت آنلاین موجودند، پس نیازی نیست که ماهانه این همه پول خرج کانال های پولی کنید.
* بسته های تلفن همراه – اکثر مردم از بسته هایی استفاده می کنند که بیش از نیاز آنهاست و برایشان گران تمام می شود. به عادات قدیمی خود نگاهی بیندازید و ببینید واقعاً چقدر با تلفن همراهتان حرف زده اید و آیا واقعاً نیازی به این همه پول خرج کردن بوده است؟ پس عادت استفاده از تلفن همراهتان را عوض کنید.
* دسترسی اینترنت – شاید تفاوت چشمگیری بین اینترنت باند پهن و مدل های دیگر وجود نداشته باشد. چون این روزها دیگر همه رستوران ها و کافی شاپ ها اینترنت وای فای دارند، چرا از آنها استفاده نکنیم؟ پس لازم نیست پول زیادی برای شارژ اینترنت خود خرج کنید.
* قهوه، نسکافه و هله هوله های دیگر – بله، این خوراکی هایی که شاید قیمت زیادی نداشته باشند، وقتی هزینه کل آنها را در ماه حساب کنید، در واقع از شما ثروتی را دریغ می کنند. پس بهتر است از این هزینه ها کم کنید و لیوان خودتان را از خانه بیاورید و لطفاً چای بنوشید.
نکته 2 – بیشتر سرمایه گذاری کنید.
امسال، پولی که از مرحله اول پس انداز می کنید را سرمایه گذاری کنید. قبلاً آن را خرج می کردید، پس دلتان برایش تنگ نمی شود و در واقع یک دین را به دارایی تبدیل کرده اید. بدین ترتیب به تدریج شروع به دریافت سود سرمایه گذاری خود می کنید. قطعاً بازار بورس مسائل عمده خودش را دارد، ولی با این حال، شانس بهتری برای درآمدزایی دارید تا آنکه بخواهید آن را در حساب بانکی بگذارید بماند. با گذشت زمان، بازار بورس ترقی می کند، و این روند ادامه می یابد و شما به ثروت خود می رسید.
نکته 3 – از رسانه های اجتماعی استفاده کنید.
یکی از ارزان ترین و مؤثرترین روش ها برای بازاریابی برای کسب و کارتان، از طریق رسانه های اجتماعی است. اگر کسب و کاری دارید که می خواهید آن را تبدیل به شرکت مولتی میلیون دلاری کنید، باید شروع به استفاده از ابزارهای آنلاین کنید. یک صفحه رایگان فیسبوک برای کسب و کارتان بسازید و شروع به تبلیغ صفحه خود کنید. از توئیتر و شبکه های دیگر هم استفاده کنید و پیام خود را به همه برسانید. هرچه دسترسی خود را وسیعتر کنید، مشتریان بیشتری را جذب می کنید. وبلاگی باز کنید و مقالاتی پر از کلیدواژه بسازید تا ارتباط شما با مشتریان بیشتر شود و ترافیک سایت خود را بسازید. هرچه معروفتر شوید، درآمد شما افزایش می یابد و آینده بهتری در انتظارتان است و علاوه بر آن، زیاد هزینه نکرده اید.
نکته 4 – کارشناس شوید.
آیا درباره میلیونر شدن جدی هستید؟ پس باید در حوزه کاری خودتان کارشناس شناخته شده ای شوید. هیچ راه سریعتری برای رسیدن به ثروت و شهرت وجود ندارد. اینکه به عنوان کارشناس دیده شوید، شما را از رقابت جدا می کند و مشتریانی را جذب می کند که به نحو دیگری شما را پیدا نمی کردند. تا می توانید درباره بازار اطلاعات کسب کنید و شروع به نوشتن مقاله کنید و ابزارهای ذکر شده در نکته 3 استفاده کنید.
نکته 5 – شبکه سازی کنید.
با آنکه این نکته کاملاً به نکته 3 مربوط می شود، ولی باید درباره شبکه سازی قدیمی و رو در رو برایتان توضیح دهیم. هر چه بیشتر با دیگران حرف بزنید، نام کسب و کار شما بیشتر در ذهن افراد می ماند. وقتی با دیگران هستید حدود 30 ثانیه توضیح کوچکی درباره کارتان بدهید و آنچه انجام می دهید را فوری توضیح دهید، کارت ویزیت خود را پخش کنید و تا آنجا که می توانید با مردم ارتباط برقرار کنید. کسی چه می داند شاید صحبت سریعی که با یک غریبه در یک مکان اجتماعی داشتید، تبدیل به یک پیشنهاد تجاری شود.
نکته 6 – محصولات و خدماتی با بازگشت و تکرار ارائه دهید.
وقتی نوبت به فروش در کسب و کار شما می رسد، باید به افرادی فکر کنید که به محصولات یا خدمات شما نیاز دارند و می توانند از آنها دوباره و دوباره استفاده کنند. این کاری است که میلیونرها انجام می دهند. اگر محصولات شما بزرگ نیستند، بهترین راه این است که محصولات خود را در بلندمدت دائماً ارائه دهید. چیز منحصر بفردی پیشنهاد کنید که باعث شود مردم بر مبنای منظمی به سمت شما بیایند، مثلاً اشتراک یا آبونمان در نظر بگیرید. بدین ترتیب، مشتریان جدیدی اضافه می شوند و جای مشتریان دیروز را می گیرند.
نکته 7 – به شهر ارزانتری نقل مکان کنید.
گفتن این حرف از انجام دادنش راحت تر است، ولی وقتی واقعاً فکر می کنید به اینکه چقدر می توانید از این کارتان پول پس انداز کنید، درمی یابید که ارزشش را دارد. اگر در منطقه ای زندگی می کنید که هزینه های زندگی در آن بالاست، قطعاً برای همه چیز پول بیشتری خرج می کنید – از هزینه های گاز و آب و برق گرفته تا خوراک و مسکن. اگر بتوانید بجای زندگی داخل شهر، بیرون شهر زندگی کنید، بدین ترتیب هزینه ها را کاهش می دهید و ما به التفاوت آن را سرمایه گذاری می کنید. تصور کنید با پولی که برای مسکن یا اجاره بها و غیره صرفه جویی می کنید می توانید 30 درصد بیشتر سرمایه گذاری کنید.
نکته 8 – بازار معاملات مسکن را زیر نظر داشته باشید.
کلمه معاملات ملک در حال حاضر برای خیلی ها ترسناک است و البته برای سرمایه گذار چیز خوبی است. قیمت های مسکن زمانی که کاهش می یابد، فرصتی برای سرمایه گذاری محسوب می شود. اگر امکان سرمایه گذاری در بازار معاملات ملکی را دارید، زمانی این کار را انجام دهید که قیمت ها و نرخ های سود در پایین ترین سطح هستند. بدین ترتیب فرصت میلیونر شدن در سال های آتی بیشتر می شود.
نکته 9 – راه های بیشتری برای کسب سود بیابید.
هرچه حساب های بیشتری داشته باشید که برایتان سودآور باشند، برای پایه شخصی و حرفه ای شما بهتر است. حساب هایی باز کنید که امکان استفاده از سود حسابتان را بدهند، سرمایه گذاری هایی با سود سپرده بیشتر باز کنید و هزینه هایی که باید بپردازید را کاهش دهید. صنعت بانکداری بازاری رقابتی است، پس می توانید از میان بانک هایی که سودهای بیشتری می دهند یکی را انتخاب کنید که بهترین خدمات را بدهد. هرچه بیشتر با پولتان کار کنید، در بلندمدت پول بیشتری بدست می آورید.
نکته 10 – بیشتر پس انداز کنید.
با این پول های اضافی می توانید شروع به پس انداز بیشتر کنید. به خودتان حقوق بدهید و پول ذخیره کنید تا در زمان های دشوار پول ذخیره شده به کارتان بیاید. اقتصاد در حال رشد است، ولی احتمال اینکه هوای ابری به سراغ آن بیاید، دور و بعید نیست. اگر حالا یک برنامه پس انداز بریزید، پول بیشتری درمی آورید و تضمین می کنید که پولتان رشد می کند، مهم نیست بعداً چه اتفاقی بیفتد. شروعی با هدف پس انداز 10 درصدی ایده خوبی محسوب می شود. وقتی درآمدتان بیشتر می شود، می توانید بیشتر پس انداز کنید و قبل از آنکه متوجه شوید، پول زیادی خواهید داشت. در انجام این کار، مرحله 2 را فراموش نکنید و آن پس اندازها را عاقلانه سرمایه گذاری کنید تا درآمدهایتان به حداکثر برسد.
میلیونر شدن نظم می خواهد، ولی اگر همیشه برنده باشید، تبدیل به بازی مفرحی می شود. اگر از این نکات بهره ببرید، مطمئن می شوید که تا پایان سال جیبتان پر است و وقتی توپ سال نو شلیک شد، از این که میلیونر هستید، خوشحال خواهید بود!
منبع:برترین ها
خبرگزاری آریا -
پولدار شدن یکی از دغدغه های مهم آدم های این روزگار است
پولدار شدن یکی از دغدغه های مهم آدم های این روزگار است و اغلب هم خواسته هایشان بیش از مقدار پولی است که در دسترس دارند اما حتما شنیده اید که می گویند پول خوشبختی نمی آورد و هستند آدم هایی که با داشتن ثروت فراوان باز هم غمگین و ناراحت هستند.برای دانستن اینکه چطور پول بیشتری کسب کنید و زندگی بهتری داشته باشید ،سراغ محمود معظمی رفتیم او به شما می گوید که ثروت تنها به معنی پولدار شدن نیست و برای ثروتمند شدن ابتدا باید مجموعه ای از صفات خوب را در خودتان نهادینه کنید .یکی از این صفات خوب تمرین شاد بودن و حفظ شادمانی است.در اینجا به شما میگوییم درباره پول چطور فکر کنید و ثروتمند شدن چه فرمولی دارد.
آموخته های اشتباهتان را دور بریزید
چرا اکثر آدمهای بی اخلاق در سریال ها ثروتمند هستند و هر فردی که شرایط مالی ضعیف تری دارد، انسانی با اخلاق و خوب است؟!
بی اخلاقی ربطی به ثروت ندارد،بلکه یک ویژگی شخصیتی ناسالم است.چه کسی گفته پول چرک کف دست است؟!این باورها را تغییر دهید .لطفا از خودتان بپرسید و بنویسید وقتی می گویید چول چه به ذهنتان می آید؟نقشه ذهنی شما در رابطه با پول چیست؟آیا یکی از جمله های زیر به ذهنتان می رسد؟پول علف خرس است،پول جن و من بسم الله،پول زیر پای فیل،پول خوشبختی نمی آورد اینها…همه اشتباه است!دنیای بیرونی شما عوض نمیشود مگر اینکه افکارتان را تغییر دهید. هر لحظه از خودتان بپرسید به چه فکر می کنید؟اگر روی نداشته ها و ناراحتی هایتان تمرکز کنید که بیچاره می شوید!شما مختار هستید که ثروت را انتخاب کنید یا فقر را!هیچ اجباری هم برای ثروتمند زندگی کردن شما وجود ندارد!
به پول احترام بگذارید!
یاد بگیرید که به پول احترام بگذارید.اگر فکر می کنید شما سزاوار ثروت نیستید به این دلیل است که به جایگاه حال حاضرتان می نگرید.هیجان از یک فکر خوب سرچشمه می گیرد .اگر حس خوبی دارید یعنی به موضوعات هیجان انگیز فکر میکنید!هیجان سوخت و انرژی رفتار شماست.الگوهای رفتاری ذهن ما از کودکی در رابطه با ثروت یا رفتار دیگری شکل گرفته اند .این الگوها شامل خانواده ،جامعه ،رسانه ها ،مدارس ،جنسیت و …است.بدترین موضوع انشا در تمام دوران تحصیلی این موضوع است؛ علم بهتر است یا ثروت!چرا این دو را در مقابل هم قرار می دهید؟کدام ثروت پایدار و با ریشه ای بدون آگاهی و دانش کسب شده و کدام دانشی بدون کسب ثروت ارزشمند است؟کسی منکر ارزش علم نمی شود. در دین خودمان هم داریم که یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
من هیچ چیز نمی دانم!
خطرناک ترین موضوع در بحث آموزش این است که فکر کنید چیزی را می دانید.من این را می دانم را فراموش کنید.هر لحظه که با خودتان بگویید خودم این موضوع را بلدم.از همان جا آموزش متوقف می شود و هیچ چیز جدیدی یا نخواهید گرفت!پس این را باور داشته باشید که کسی شما را خوشبخت تر یا بدبخت تر نمی کند مگر خودتان!اگر چیزی را در دنیای پیدا می خواهید،باید در دنیای پنهان سرمایه گذاری کنید.دنیای پیدا همان خودآگاه و دنیای پنهان ناخودآگاه هر انسانی است.پول ،در بانک و دست فرد دیگری نیست،بلکه در مغز شماست.اگر پول می خواهید در ابتدا باید درون خودتان راجستجو کنید.آیا فکر می کنید شما شایسته ثروتمند شدن هستید؟
با افزایش درآمد ثروتمند نمی شوید
ثروتمند ها به دارایی شان فکر می کنند،فقرا به درآمدشان.ثروت به معنای مقدار دارایی است و نه درآمد.باید یاد بگیرید درآمد را به دارایی تبدیل کنید.
جالب است بدانید تنها با افزایش درآمد ثروتمند نخواهید شد.تفاوت های ظریفی بین تفکر فقر و تفکر ثروت وجود دارد.کاشکی ها را باید در زندگی دور بریزید !عاشق کاری که انجام می دهید ،باشید.ظرف وجودی تان را بزرگ کنید .هر روز صبح به خود بگویید خدایا به من کمک کن امروز بیشتر خدمت کنم .از این به بعد به جای فکر به بدهی ها و بیچار گی ها به فکر ایجاد ثروت باشید.بهتر است به جای استفاده از واژه مشکلات،بگوییدمسائل.به این فکر کنید که شما از مسائل تواناتر هستید.
شما همانی هستید که بیشتر اوقات به آن می اندیشید
تجربه نشان می دهد ،ثروت واقعی بدون شادمانی به دست نمی آید.بیشتر افراد پول و پولدار شدن را به اشتباه با ثروتمندی یکی می دانند؛در حالی که ثروت مفهومی عظیم تر دارد.ثروتمند نمی شوید مگر توجه تان به داشته هایتان باشد و نه آنچه ندارید.شکرگزار باشید و نه غرغرو و طلبکار از خود،دنیا و اطرافیان.طبق قانون جذب شما فکرتان را روی هرچیز متمرکز کنید همان را دریافت خواهید کرد.شما همانی را دریافت می کنید که بیشتر اوقات به آن می اندیشید .اگر گردوش روزگار ،شانس و اقبال ،شرایط اقتصادی و اوضاع و احوال جهان در اختیار شما نیست صاحب فکرتان که می توانید باشید و اینجا همان جایی است که می تواند نقطه قوت شما باشد .در هر شرایطی که هستید ،بگردید ،نکات مثبت آن لحظه را پیدا و شکر کنید.این عبارت را قلبا باور کنید “هر اتفاقی که برایم رخ می دهد به نفع است”.
ثروت یعنی توانایی و هنر تبدیل درآمد به دارایی
ثروت یعنی توانایی و هنر تبدیل درآمد به دارایی
به جای تلاش برای پولدار شدن،در پی ایجاد استقلال مالی باشید یعنی وضعیتی که شما برای گذران زندگی نتم در آینده با شرایطی دست کم 20 درصد بالاتر از استاندارد جامعه،نیازی به کار کردن نداشته باشید.منظورم این نیست که نباید کار کنید .بلکه برای رسیدن به وضعیت استقلال مالی ،شما اول کاری را میکنید که دوست و از آن لذت می برید .دوم اینکه لذت انجام کارتان،بر میزان درآمدتان ترجیح دارد.ثروت به خودی خود ایجاد میشود و نیاز و ربطی به کار کردن شما ندارد.تعجب می کنید ،اما تا این نکته بسیار ساده را باور نکنید ،به احتمال بسیار زیاد نخواهید توانست روی شادمانی و آرامش اقتصادی را ببینید.ثروت یعنی توانایی تبدیل درامد به به دارایی.به زبان ساده تر ،بخشی از درآمدتان را به طور منظم پس انداز کنید و با آن مرغ های تخم طلا بخرید.
از منطقه امن خود بیرون بیایید
پول برای ثروتمندان سخت کار می کند،اما فقرا،سخت برای پول کار می کنند.اگر می خواهید زندگیتان عوض می شود.باید اول باورها و اندیشه هایتان نسبت به پول و ثروت را تغییر دهید.
عادت به پس انداز مهم تر است تا میزان پس انداز.عادت کنید که پس انداز کنید به یاد داشته باشید ؛پس انداز ،بدهی شما به آینده تان است.اهمیت این بدهی کمتر از اقساط و وام بانکی یا پول آب و برق و گاز نیست.افرادی هم هستند که خیلی خوب پس انداز می کنند ،خانه و ماشین می خرند ولی ریشه پول جمع کردن آنها اغلب اضطراب است .پول برای آنها داشتن امنیت بیشتر است و اگر بخواهند آن را خرج کنند ،احساس نا امنی را تجربه می کنند .این رابطه را دور بریزید.پول یعنی رفاه بیشتر،آرامش ،فرصت بیشتر و …اصولا در تفکر ثروت ،ناآرامی و عدم امنیت جایگاهی ندارد.افرادی که تفکر فقر دارند،همیشه دوست دارند امنیت داشته باشند و بدهی هایشان را بدهند.راحت باشند و دردسری نداشته باشند.همین طور هم کوچک میکند .هیچ سعی نکنید که همه چیز امن و آرام و بی صدا باشد.این یعنی مرگ.
فرمول جادویی برای ثروتمند شدن
این فرمول را جدی بگیرید و به آن عمل کنید.فرض کنید هزار واحد درآمد دارید:
60درصد از درآمدتان را صرف هزینه های ضروری کنید(خوراک،پوشاک،بهداشت،آموزش…)
20درصد آن را به حساب پس انداز “استقلال مالی” واریز کنید(این حساب آینده زندگی شما را تضمین می کند و به هیچ وجه نباید حتی اگر به دلیل بدهی به زندان افتادید قرض کنید اما به حساب مالی دست نزنید)
15درصد از درآمدتان باید در حساب”لذت و خوشی” گذاشته شود (هرچیزی که خوشحالتان میکند.شرط این حساب این است که بین 70تا90 روز خرج شود چون ذهن شما باید از کارکردن پاداش و لذت بگیرد تا شوق ادامه دادن کار را داشته باشد.کار کردن جان کندن نیست!)
پنج درصد را هم به حساب “امور خیر،نیکوکاری و کمک کردن به دیگران”اختصاص دهید(فکر کنید قرار است به مسافرت بروید و فردی به شما می گوید این بسته را هم به اقای فرخی برسانید.اگر نبرید چه می شود؟خیانت در امانت کرده اید تاکید میکنم که از روزیتان این مبلغ را برای خیریه خرج کنید)
اگر برای شما این سوال ایجاد شده که حتی یک میلیون تومان هم هزینه های ضروری شما را پاسخ نمی دهد؛چه برسد به 600 هزارتومان !باید بگویم دو راه دارید:
اول هزینه هایتان را کاهش دهید.
دوم،درآمدتان را افزایش دهید.
راه سومی وجود ندارد متاسفانه !اگر هم بیش از 20 درصد می توانید پس انداز کنید مشکلی ندارد فقط فراموش نکنید که خیلی از هزینه های ضروریتان نزنید چون باید سطح استاندارد زندگیتان را هم بالا ببرید .مهم ترین قضیه در رعایت این فرمول ،یاد گرفتن پس انداز است و مدیریت و آموختن یک عادت درست.بعد منتظر معجزه ها باشید.هر چند با مبلغی کم ذخیره را شروع کنید و از روی رغبت این فرمول را انجام دهید.
منبع:زیبـاشـو دات کام
رابرت شمین -میلیاردر معروف- بر این باور است که بهترین راه ثروت آفرینی یا به اصطلاح "پولدار شدن"، که بعیدترین راه هم هست، پیروی کردن از «تفکر وارونه» است. یعنی زیرپا گذاشتن تمام قوانینی که شما در مورد ثروت آفرینی میشنوید و به آن ها فکر میکنید. اگر میخواهید ثروتمند شوید، توصیه میشود این شش قانون را زیرپا بگذارید؛ درست مانند شنا کردن خلاف جریان آب! ماهم این قوانین را از آخر به اول بیان میکنیم!
قانون شماره 6: یاد بگیرید
احتمالا این جمله معروف را شنیدهاید: "اگر میخواهید چیزی را بدست آورید که تاکنون نداشته اید، باید کارهایی که تاکنون نکرده اید را انجام دهید." یک استنباط ساده از این جمله این است که غالبا ترس باعث سکون و بیتحرکی میشود. بدست آوردن هر چیزی به مراتب خودش خطرات خاص خود را دارد. نادانها بیشتر به خطر نکردن در هر کاری تمرکز میکنند. بیشتر افراد روی بازار بورس و طلا سرمایهگذاری نکرده و آن را جدی نمیگیرند، زیرا از اشتباه کردن به شدت میترسند و در نهایت ناامید میشوند. اما تنها راه گریز از اشتباه "یادگیری" است. پیش از سرمایه گذاری، آن قدر آموزش ببینید تا خطایی مرتکب نشوید. سخت ولی دست یافتنی است.
قانون شماره 5: از کمک دیگران استفاده کنید
آیا تا به حال به این موضوعِ ساده فکر کرده بودید که وقتی از کسی کمک میخواهید در اصل یک جای کار میلنگد و به همین دلیل شما تقاضای کمک کردهاید؟ به اشتباه از کودکی به ما یاد میدهند که باید هر کاری را خودمان انجام دهیم و از دیگران کمک نگیریم. واضح است که برای موفقیت نیاز به کمک دیگران است. پولدار شدن مانند یک ورزشی گروهی است. از انتخاب بهترین نوع سهامها گرفته تا بهترین نوع رهن، این که سعی کنید به تنهایی از همه چیز سر درآورید، باعث ایجاد فشار روحی میشود و در نهایت نمیتوانید تصمیم درستی بگیرید. هر فردی در زمینهای مهارت دارد و هیچ کس در همه زمینه ها کامل نیست. در این زمینه یک اصل به نام "قانون اهرم" وجود دارد که بر مبنای آن فرد برای پولدار شدن بهتر است از 1% وقت و انرژی 100 نفر استفاده کند، به جای این که از 100% وقت و انرژی خودش به تنهایی بهره بگیرد. بدین ترتیب فرد می تواند با کمک گرفتن از دیگران در مسیر هدف خود پیش برود.
قانون شماره 4: زمانبندی بازار
برنامهریزی و زمانبندی بازار، به معنای سرمایهگذاری نیست؛ بلکه منظور از آن تأمل و تفکر است. کسی نمیتواند آن طور که باید بازار را زمانبندی کند. هر روز از مردم میشنوید که بازار ملک یا اوضاع مالی وخیم است و بدترین زمان برای سرمایهگذاری است؛ ما بارها و بارها این مسئله را مشاهده کردهایم. بارها دیدهایم که مردم میتوانند بازار را برنامه ریزی کنند و البته به جایی نرسیده اند. ارزیابیها و روند برآورد ارزش بازار از سرمایه مالی یا میزان بدهی آن، بسیار عینیتر از زمانبندی بازار است و موضوعی است که به احتمال زیاد موفقیت در پی دارد.
قانون شماره 3: تا سرمایه لازم را ندارید، سرمایه گذاری نکنید
رابرت شمین معتقد است که کسب اعتبار و حفظ آن در ثروت آفرینی و تداوم آن ضرورت ندارد. شمین روش «تفکر وارونه» را در اوایل دوره جوانی خود فرا گرفت، یعنی در خرید اولین دارایی خود درست تصمیم گرفت. او در خانوادهای بزرگ شده بود که در آن پول حرف اول را میزد و این که هرگز از کسی پول قرض نگرفته بود، به این معنا نبود که پیش کسی اعتبار ندارد. بانک به او وام نداد؛ اما به جای این که بگذارد ملک از دستش برود، دوست صاحب اعتباری پیدا کرد و با شراکتی برابر، آن معامله انجام شد. وقتی شمین چند ماه بعد ملکش را فروخت، مبلغ قابل توجهی سود کرد.
قانون شماره 2: قرض گرفتن ممنوع
بیشتر مردم معتقدند: «قرض، قرض است دیگر!» مهم نیست که چقدر تلاش میکنید، اگر پول خود را در مسیری درست سرمایه گذاری کنید، بیشتر از هر زمان دیگری برایتان کار میکند. گاهی وام گرفتن یا قرض گرفتن از دیگران، عملکرد پسندیدهای است که میتواند به نتایج خوبی منجر شود؛ مانند دانشجویی که برای ادامه تحصیلش وام میگیرد و وقتی وارد دنیای کار میشود، میتواند بدهی خود را پرداخت کند. بدهی مانند دستگاه بالابری است که شما را به سطحی بالاتر میبرد!
قانون شماره 1: برنامه ریزی کنید
رابرت شمین معتقد است که طرح ریزی نقشه دوم و سوم و حتی گاهی چهارم و پنجم هم، وقتی اوضاع طبق برنامه پیش نمیرود، ضرورت دارد! در ثروت آفرینی نباید به داشتن برنامهای واحد بسنده کرد. فرصتهای بیشماری وجود دارند که خودشان را در معرض دیدتان قرار میدهند. اگر ذهن شما فقط به نقشه و برنامهای خاص محدود شود، آن فرصتها را از دست خواهید داد؛ فرصتی که می توانسته سریع تر از آنچه سرمایه گذاریهای برنامه ریزی شده شما برایتان تدارک دیده، نصیبتان شود. هر برنامه ای باید پویا باشد و با عاقلتر شدن شما هم باید تغییر کند. برنامه ریزی خود را دست کم به پنج نفر نشان داده و نظرشان را بخواهید. با توسعه نقشه و برنامهتان بهتر است این روند هر شش ماه یکبار تکرار شود.
منبع: وب سایت تخصصی روانشناسی و موفقیت
چگونه در دوران بازنشستگی دغدغه پول نداشته باشیم؟
برای تحقق بخشیدن به رویای پولدار شدن، ثروتمند شدن، میلیونر یا میلیاردر شدن توصیه می شود خودتان را به این سه استراتژی هوشمند مجهز کنید و آن ها را در همه زمینه های زندگی اقتصادی خود به اجرا درآورید.
برای بسیاری از مردم، بزرگترین رویا این است که آن قدر پولدار باشند و آنقدر پسانداز داشته باشند تا در دوران بازنشستگی نیازی به کار کردن و دغدغه دوباره پولی نداشتهباشند. درست است که حرف زدن -بهخصوص برای کسانیکه رویای میلیونر یا میلیاردر شدن در سر میپرورانند- همیشه آسانتر از عمل کردن است، اما فرآیند تبدیل شدن به یک میلیونر/میلیاردر، همه را فراری میدهد. با این حال با رعایت سه گام آسان، شما هم میتوانید یک میلیاردر شوید.
اگر آسایش پس از بازنشستگی برایتان اهمیت دارد میتوانید با به کارگیری یک استراتژی که برای موفقیت در آن به چیزی جز نظم و التزام به آموختههای اولیه مسایل مالی نیاز نیست، آینده مالی خوبی را برای خود ترسیم کنید و سالهای بازنشستگی خود را بدون دغدغه دوندگی برای کسب پول، سپری کنید.
بودجهبندی نخستین قدم برای میلیونر شدن، با توانایی پسانداز کردن شروع میشود. همانطور که یک ضربالمثل قدیمی میگوید، برای پول درآوردن، به پول نیاز است. اما اگر بهخوبی از گردش پولی خود اطلاع نداشته باشید، پسانداز کردن هم برایتان بسیار دشوار میشود. بهطور قطع، بزرگترین مانع و عامل شکستی که بسیاری از مصرفکنندگان با آن روبرو هستند، بودجهبندی بدون نظم و تدبیر است که در این نوع بودجهبندی، هم حساب هزینههای آنها به درستی نگهداشته نمیشود و هم اینکه اهداف تعریف شده آنها براحتی نیمهکاره رها میشود.
رمز اصلی یک بودجهبندی درست، تعیین حدود تعریف شده در گروههای هزینهای نظیر هزینههای غیرضروری مواد غذایی است که به شما کمک میکند تا میزان پیشرفت خود را بهصورت ماه به ماه، تحت نظر بگیرید و خود را نیازهایتان تطبیق دهید. برای آنهایی که اصالتا آدمهای ولخرجی هستند یا پیروی از یک بودجه برایشان سخت است، یکی از حقههای بهدردبخور این است که هزینههای خود را به عنوان یک طبقهبندی (مانند هزینه تفریحات) درنظر بگیرند که هرکدام حساب بانکی مجزای خود را دارند یا اینکه برای هریک از گروههای هزینهای خود، یک شیشه مجزا درنظر بگیرند و پولی را داخل آن قرار دهند، درست مانند چندین حساب بانکی؛ درنتیجه اگر دوروز مانده به پایان ماه، پول تفریحاتتان تمام شود، درنتیجه شما بیپول میشوید. این شیوه به شما یاد میدهد که چگونه با حداقل هزینه زندگی کنید و خیلی زودتر از موعد، برای بازنشستگی پسانداز کنید.
آموختن نحوه سرمایهگذاری دوباره سود سهام استراتژی دوم در واقع، استفاده از بازار سهام بهعنوان یک تجارت قابل اتکا است که سود سالمی را نیز عایدتان میکند. برای افرادی که انتخاب سهام خاص دشوار است یا زمان کافی برای جستجوی سهام شرکتهای خاص با سوددهی خوب ندارند، صندوق قابل معامله در بورس یا ETF، بهترین گزینه هستند. دربلندمدت، هیچ سرمایهگذاری به سهولت سود خرید سهام نمیتواند بر تورم چیره شود.
کاهش یا حذف مالیات بر درآمدبه محض اینکه پارامترهایی را تعیین میکنید که به شما امکان پساندازکردن میدهند، و نگاه خود را به سود بلند مدت سهام میدوزید، گام مالی در این فرآیند، این است که چگونه از مشوقهای مالیاتی بهعنوان ابزاری برای ثروتمند شدن استفاده کنید. یک دیگر از نکات کلیدی که باید به موارد فوق بیافزاییم، اجتناب از سرمایهگذاری کوتاهمدت است. این نوع سرمایهگذاریها نه تنها به دلیل اینکه مدام باید بازار را زیر نظر داشتهباشید، سخت هستند، بلکه بهدلیل اینکه شما را در معرض مالیاتهای درآمدی قرار میدهد، چندان سرمایهگذاری سودآوری محسوب نمیشوند. درحالیکه مالیات بر درآمد اینگونه سرمایهگذاریهای بلندمدت بین صفر درصد تا نهایتا 20 درصد است، نرخ مالیات سرمایهگذاریهای کوتاهمدت 10 تا 39.6 درصد است.
منبع: اقتصاد نیوز
مجله پنجره خلاقیت: «هارو اکر» در 20 سالگی همه کتاب های موفقیت شخصی را خوانده و در بیشتر سمینارها شرکت کرده بود. او که در چند فعالیت تجاری با ناکامی رو به رو شده بود، در اوج ناامیدی به اندیشه هایی که درباره خودش داشت، نگاه عمیقی انداخت. اگر چه از صمیم دل می خواست ثروتمند شود، ولی به این نتیجه رسید که ترس از شکست خوردن در او بیشتر است.
او معتقد است هر نتیجه ای که در زندگی تان تجربه می کنید، خواه مثبت باشد یا منفی، چه پولدار باشید چه فقیر، بازتاب دنیای درون شما هستند. پس در یک کلام می توان گفت برای به دست آوردن نتایج مورد علاقه بیرونی اول باید به بازی درونی ثروت تسلط پیدا کنیم.
1. در آمد شما تنها به میزان عملکردتان افزایش می یابد.
2. آدم های ثروتمند معتقد به ثروتمند شدن هستند، ولی آدم های فقیر آرزومند ثروتمند شدن هستند.
3. ثروتمند شدن به تمرکز، شجاعت، دانش، تخصص، تلاش کامل، بینش مخالف با سکون و به ذهنی تنظیم شده برای پول نیاز دارد.
4. بر اساس وضعیت بازار نسبت به ارزشی که دارید به شما پول پرداخت خواهد شد.
5. تعریف کار آفرین از نگاه اکر عبارت است از شخصی که مشکلات را برای مردم با در نظر گرفتن سود حل می کند.
6. فکر کوچک و عمل کوچک منجر به ورشکستگی می شود. فکر بزرگ و عمل بزرگ منجر به پول و معنی دار شدن زندگی می شود.
7. آدم های ثروتمند فرصت ها را می بینند و آدم های فقیر موانع را.
8. آدم های ثروتمند با آدم های مثبت و موفق معاشرت می کنند و آدم های فقیر با آدم های منفی و شکست خورده معاشرت می کنند.
9. کار کردن سخت بالاخره به نتیجه می رسد.
11. آدم های ثروتمند از مشکلات خود بزرگ تر هستند و آدم های فقیر از مشکلات خود کوچک تر هستند.
12. آدم های ثروتمند ترجیح می دهند بر اساس دستاوردها به آنها پول پرداخت شود.
13. برای ثروتمند شدن باید راهی برای دو برابر کردن قدرت خودتان پیدا کنید.
14. باید روی درآمد، پس انداز تمرکز کنید و سرمایه گذاری خود را افزایش دهید و با ساده زیستی هزینه زندگی خود را کاهش دهید.
15. روش اداره کردن پول از مبلغ پول مهم تر است. تا نشان ندهید آنچه را که دارید می توانید حفظ کنید، مورد بیشتری را به دست نخواهید آورد.
16. آدم های ثروتمند بر خلاف ترسی که دارند دست به عمل می زنند و آدم های فقیر به ترس اجازه می دهند که متوقف شان کند.
17. اگر شما فقط آنچه را که آسان است بخواهید انجام دهید زندگی سخت خواهد شد. اما اگر کاری که سخت است بخواهید انجام دهید، زندگی آسان خواهد شد.
18. تنها وقتی که در سختی قرار دارید، زمانی است که در حال رشد کردن هستید.
19. آدم های ثروتمند همیشه در حال رشد کردن و یاد گرفتن هستند و آدم های فقیر فکر می کنند همه موارد را می دانند.
20. موفقیت یک مهارت یاد گرفتنی است. هر استادی زمانی ناشی بوده است.
21. سریع ترین راه برای ثروتمند شدن و ثروتمند ماندن کار کردن روی توسعه دادن خودتان است.
22. ده درصد از درآمد خود را در صندوق آموزش بگذارید. هر چه بیشتر یاد بگیرید، یشتر پول به دست می آورید.
۱۰ کتاب نوشته شده توسط میلیاردرهای جهان که باید بخوانید
خواندن کتاب به روش های مختلفی در موفقیت و ثروتمند شدن شما تاثیرگذار است پس آنرا جدی بگیرید و وقت ویژه ای را به خواندن کتاب اختصاص دهید.
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ اگر بخواهیم پولدار شویم، احتمالاً بهترین کار این است که پای صحبت پولدارها بنشینیم. اما مگر پولدارها جایی بند میشوند که بتوان ۵ دقیقه خِرِشان را گرفت؟ اکثرشان داخل اقیانوس آرام جزیرههای شخصی دارند و دست هیچ احدی بهشان نمیرسد. حتی مأمور چک کردن کنتور آب را هم به خانهشان راه نمیدهند چه برسد به من و شما. اما خوشبختانه بعضی از پولدارها کتابهایی نوشتهاند و راز پولداری خودشان را در آن کتابها برملا کردهاند. این شما و این ۱۰ کتاب برتر که آدم پولدارها نوشتهاند.
بین خودمان بماند، اگر صدایش را در نمیآورید باید بگویم که اکثر ماها به آدمهای پولدار حسودیمان میشود (لااقل یک ریزه). به نظر میرسد زندگی برای پولدارها آسانتر است؛ پولدارها نگران روزهای آخر ماه نیستند و عادت ندارند نیم ساعت به مبلغ شارژ ساختمان خیره بشوند و به اختلاس مدیر ساختمانشان مشکوک باشند. قیمت ماشینی که سوارش هستند از کل خانه و زندگی ما بیشتر است، مسافرتهای خوب میروند، غذاهای خوب میخورند، برای تولد زن و بچهشان، به اندازه پول دیهی بنده خرج میکنند و راجع به دوران پیری و عصا به دستگیری هم اصلا و ابدا استرس ندارند.
البته ما بیپولها کارهای دیگری هم میکنیم. مثلا مینشینیم و فکر میکنیم چطور میتوان ثروتمند شد؟ آیا مغز آدم پولدارها جور دیگری فکر میکند؟ فرمولی، وردی، جادویی، چیزی دارند که ما نداریم؟ جواب هر دو سوال آخر «بله» است، بسته به این که سوالتان راجع به کدام آدم پولدار باشد.
حالا اگر شرایطی فراهم میشد که میتوانستید بروید پای صحبت پولدارها بنشینید و ازشان بپرسید چطوری میشود پولدار شد، آیا این کار را میکردید؟ اگر جوابتان مثبت است، این ۱۰ کتاب را بخوانید و خاک مغزتان را با ذهنیت خوشبختی طلبی، حاصلخیز کنید.
آیا قادرید برای چند روز درباره هیچ چیزی غُر نزنید؟ یک روز چطور؟ جناب اِکِر بر این باور است که غُر زدن یا غُر نزدن همان چیزی است که پولدارها را از بیپولها جدا میکند. چکیده این کتاب این است که همه ما از سنین خیلی کم، ذهنیتی درباره پول برای خودمان میسازیم و این ذهنیت ما را به خودش محدود میکند. داخل خودمان ترموستاتی نصب میکنیم که به ما میگوید قادریم چقدر پول در بیاوریم و با آن زندگی کنیم. آدمهای بیپول، معمولا دارای ذهنیتی هستند که خودشان را قربانی میپندارند و دائم از این چیز و آن چیز گلایه دارند؛ آدمهای بیپول مرد عمل نیستند؛ اما آدمهای پولدار عملگرا هستند. کتاب را که خوب مطالعه کنید میبینید پولدارها و بیپولها از نظر ذهنی، ۱۷ تفاوت با هم دارند. نثر اصلی این کتاب بسیار ساده و روان است و خواندنش فرقی با تفریح کردن ندارد.
این کتاب نسبتا کوچک که در سال ۱۹۶۲ و در قالب داستانی خیالی نوشته شده است، دربارهی ثروتمندترین مرد دنیای کهن و ۷ درسی است که او به دو دوست خود میدهد تا بتوانند ثروتمند شوند. درسهایی که به هیچ وجه قدیمی نمیشوند. با خواندن این داستان، بدون اینکه بخواهید زور بزنید، مفاهیمی نظیر «پولهایت را پس انداز کن» و «کمتر از چیزی که درمیاری خرج کن» به زیر پوستتان خواهد رفت.
چندبار شده که این نصیحت را شنیده باشید، «اگر هر روز فلان خرج الکی را نکنی، سر سال ۵ میلیون ذخیره کردی؟» مغز این کتاب هم همین است. دیوید باخ میآموزد که میلیونر شدن راهی آهسته و پیوسته است و برای رسیدن به آن باید چیزهای کوچکی نظیر این خرجهای الکی روزمره را فدا کرده و قطره قطره جمع کنید، وانگهی دریا شود. آن قارچ و پنیر اضافه هر روزی را بیخیال شوید تا چندرغازی ذخیره شود. همین چندرغازها را جمع کنی تا آخر سال خودش حکم وام بانکی را دارد. البته علاوه بر اجتناب از اینجور خردهخرجها، این کتاب نصیحت دیگری هم دارد و آن این است که درصدی از درآمدتان را خیلی سریع و قبل از اینکه به حساب صاحبخانه و ادارهجات مختلف واریز کنید، یا اصلا قبل از اینکه دست خودتان بهش برسد، به حساب خودتان واریز کنید. باخ اعتقاد دارد که برای پولدار شدن باید عادت ذخیرهسازی را در خود نهادینه کنید. از آن کتابهای کاربردی است.
از اسم کوچک نویسنده مشخص است که این کتاب مال زمان پدربزرگهای من و شماست و راستش را بخواهید، نوشتار خیلی مدرن و باحالی هم ندارد. اما همینکه هنوز هم آن را در آمریکا با اصلاحات قرن بیست و یکمی دارند چاپ کنند، نشان میدهد که چه کتاب بهدردبخوری است. شادروان هیل هم مثل اِکِر مُصِر است که پولدار شدن یک چیز ذهنی است. آدم هدف میگذارد که در ۵ یا ۱۰ سال آینده به جایی برسد. سعی میکند همهی تمرکزش را هم بگذارد روی این اهداف. اگر انرژی فکری روی این اهداف بگذارید، به آنها دست خواهید یافت. هیل در این کتاب، پرده از ۸ گام ذهنی برمیدارد که اگر رویشان تمرین کنید، هر روز پولدارتر از دیروز میشوید.
بر اساس نظریات عالیجنابان استنلی و دانکو، آدمهای پولدار زیادی در همسایگی ما زندگی میکنند که ما تصورش را هم نمیکردیم تا این حد پول و پَله داشته باشند. این دوستان تحقیقاتی در این زمینه انجام دادهاند و دریافتهاند که: تعداد بسیاری از ثروتمندان «زیر سطح میانگین توقعاتشان» زندگی میکنند و به جای اینکه پولهایشان را خرج «اسباب بازی» بکنند، آنرا به سرمایهگذاری عاقلانهای تبدیل میکنند. اینها کسانی هستند که هر وقت درآمدشان بیشتر شد، سبک زندگیشان یک شبه تغییر نمیکند و مثل چیز ندیدهها نمیروند فِرتی محل سکونتشان را به بالاشهر انتقال بدهند و یک اتومبیل ۸ سیلندر بخرند و روی ماسه تمام سواحل دنیا طرحی از گُلابی دربیندازند. این جور آدمها تا موقعی که خیالشان از تثبیت شدن وضعیتشان روشن نشود، با پولشان پُز نمیدهند و آن را به نحوی عاقلانه سرمایه گذاری میکنند. این کتاب ارزش خواندن دارد و «اسباب بازی» نیست. همانطور که گفتم برای نوشتن این کتاب، تحقیقات پدر-مادر-داری انجام شده است.
داستان این کتاب راجع به پسر کوچکی است که مثلاً دو تا پدر دارد. اولی پدر بیولوژیکیش (پدر بیپول) است و دومی پدر معنویش (پدر پولدار – در واقع بابای یکی از دوستهایش) است. هر کدام از این پدرها درسهایی راجع به پول به این پسر بچه میآموزند که از زمین تا آسمان با یکدیگر فرق دارد. پدر بیپول شَم اقتصادی چندان بالایی ندارد، برای تأمین پول مورد نیاز برای معیشت خود کار میکند و بلد نیست کار چندانی با پول انجام بدهد. پدر پولدار اما برای پول کار نمیکند. پول برایش کار میکند. از نظر مالی آدم باسوادی است و در نهایت ۶ درس به این پسرک یاد میدهد که چطور پولدار شود.
این کتابِ بسیار بسیار پرفروش به شدت مغزتان را به کار میاندازد و دیدگاههای رک و راستی راجع به ثروت بهتان میبخشد، متن ساده و بامزهای دارد و اکثر کتابفروشیها آن را میشناسند.
لابد از روی اسم قطار مانند و پر از قرض و بدهی این کتاب فکر میکنید «خب این چه ربطی به پولدار شدن دارد؟»، اما ربط دارد. فقط تفاوتش اینجاست که شما را از مسیری جداگانه به ایستگاه پولدار شدن میرساند. داستان این کتاب، ریشه در زندگی شخصی خود ژرولد موندیس، مفهوم بدهی و فرآیندی دارد که بر او گذشت تا بتواند تصور اشتباه «غیرقابل اجتناب بودن بدهی» را از ذهن خود جارو کند و به بیرون بریزد. وقتی خودتان را از شر بدهیهایتان خلاص کنید تازه آن موقع است که میتوانید چشمبند بدهکاری را از چشمانتان بردارید، آنوقت میبینید که فرصتهای پسانداز و سرمایهگذاری الکی نیستند و میتوانند شما را به ثروت برسانند. من که حتماً این کتاب را برای یکی از آشنایانم که تا تقریبا گردن غرق بدهیست میخرم بلکه توانست خود را آزاد کند!
جیم کریمر از آن کسانی است که دائم در تلویزیون سر و کلهاش پیدا میشود و اگر فرصت کردید ویدئوهایش را در اینترنت ببینید و از صحبتهایش مستفیض شوید. جیم کسی است که با سرمایهگذاری دست و رویش را میشوید و از راه همین شور و شوق خاص توانسته چندین و چند میلیون دلار ثروت به جیب بزند. بر خلاف خیلی از ثروتمندان که سعی میکنند قیافه بگیرند، جیم از آن آدمهایی است که از شنیدن صحبتهایش انرژی میگیرید. قشنگ میتوان حس کرد که طرف بلد است اشتیاق خودش را به دیگران منتقل کند. این کتابش هم دستورالعملی است برای تجزیه و تحلیل مفاهیمی نظیر شرکت، سهام و روندهای بازار. خیالتان راحت که بعد از مطالعهی این کتاب، دیگر پولهایتان در بانک خاک نخواهد خورد.
دی مارکو نظر جالبی دارد و میگوید مردم از سه «لاین» زندگی را میپیمایند. پیاده رو برای بیپولها، لاین آهسته برای قشر متوسط و لاین سرعت برای پولدارها. سپس واکنش هر دسته به نصیحت قدیمی «اگر میخواهی ثبات مالی داشته باشی، خوب درس بخوان تا شغل خوبی داشته باشی و برای دوران بازنشستگی پولی را ذخیره کن» را بررسی میکند.
آدم بیپول یا اصلا این نصیحت به گوششان نخورده، یا اینکه ترجیح میدهند بیخیالش شوند و برای همین با سرعت یک رهگذر در پیاده رو به جلو میروند، اما قشر متوسط این نصیحت را آویزهی گوششان میکنند. اینها دانشگاهشان را تمام میکنند، نیازمندیهای روزنامه را برمیدارند، دور فرصتهای شغلی دایرههای کج و کُلاج میکشند، نامهای را ضمیمهی رزومهشان میکنند و داخلش مینویسند که چقدر انگیزه برای کار کردن دارند، شغل را میگیرند و با سرعتی مطمئن از لاین آهسته مسیرشان را طی میکنند. حرکت از لاینی شلوغ و خسته کننده.
دی مارکو میگوید: «ورود به لاین سرعت یعنی اینکه من نصیحت قدیمی را شنیدهام، اما با کمال احترام ترجیح میدهم ریسک کنم و دنبالهروی میل درونیام باشم و کسب و کاری برای خودم بسازم.» در این راه یک سریهایشان به گارد ریل میزنند و حتی چپ میکنند، اما در نهایت کسانی از این گروه هستند که جلو میافتند و به جای تحمل دود و دم ترافیک، میتوانند از منظره زیبای اطراف جاده لذت ببرند. اگر روح کارآفرینی دارید، این کتاب مال شماست.
کتابی از کارآفرین مشهور و صاحب خطوط هوایی Virgin، ریچارد برانسون، که به صورت اتوبیوگرافی نوشته است و چنان الهامبخش است که اگر آن را برای سنگ بخوانی، بلند میشود و کسب و کاری برای خودش راه میاندازد و به قطبنمای پول درآوردن تبدیل میشود. برانسون که این اواخر با اشتیاق تمام در حال آزمایش هواپیماهایی است که مسافر عادی را به فضا ببرد، در لابلای داستانهایش، اصول رسیدن به موفقیت و ثروت را با لحنی بسیار خودمانی (مثل عنوان کتاب) بیان میکند. بیشترین بُردی که از خواندن این کتاب میکنید، این است: اگر در دلتان شعلهی اشتیاقی روشن است و برای عملی شدنش هیچ تلاشی نمیکنید، نه خوشحال خواهید شد و نه پولدار. اگر این کتاب را خواندید و ریسکپذیرتر نشدید، حاضرم تا یک سال خانهتان را جارو بکشم.
شما چه کتابهایی در این زمینه خواندهاید که بهدردتان خورده؟ به ما هم معرفی کنید تا بخوانیم و به سوادمان افزوده شود. شاید بعدا پولدار شدیم و یک پول سیاه هم بهتان ندادیم، اما حداقلش این است که از شما پول دستی هم طلب نمیکنیم.
وبسایت گجت نیوز - مصطفی معصوم پور: افراد بسیاری در دنیا وجود دارند که ثابت کردهاند بدون درس خواندن هم میتوان موفق و میلیاردر شد. یکی از این افراد، استیو جابز بود که تنها یک ترم در کالج درس خواند و چندی بعد یکی از بزرگترین برندهای جهان را تاسیس کرد.
در این مطلب قصد داریم 15 مورد از شخصیت های برتر جهان را معرفی کنیم که بدون درس خواندن، توانستند به موفقیتهای بسیاری دست پیدا کنند و دنیا را تغییر دهند.
جان دیویس راکفلر در سال 1839 در نیویورک متولد شد و یکی از ثروتمندترین آمریکاییهای تاریخ است. او یکی از شخصیت های برتر جهان و از پایهگذاران پالایشگاه نفتی در این کشور بود که شرکت نفتی استاندارد اویل (Standard Oil) را تاسیس کرد. راکفلر در سال 1937 درگذشت و ثروت 340 میلیارد دلاری را از خود بر جای گذاشت.
وی تنها در دبیرستان درس خواند و مدت بسیار کوتاهی را در کالج گذراند و در سن 16 سالگی شروع به کار کرد. این میلیاردر آمریکایی در سال 1916 با دستیابی به ثروت یک میلیارد دلاری، اولین میلیاردر آمریکایی شناخته شد.
هنری فورد، کارآفرین و مخترع آمریکایی، در سال 1836 متولد شد و یکی از شخصیت های برتر جهان در صنعت خودروسازی به شمار میرود. او در 16 سالگی مزرعه خانوادگی را ترک کرد و به دیترویت رفت.
فورد در ابتدا به عنوان کارآموز، کار کردن با ماشینهای صنعتی را یاد گرفت و چند سال بعد مهندس ارشد شرکت «ادیسون ایلومینیتینگ» (Edison Illuminating) شد. وی در سال 1896 نخستین خودروی خود را ساخت و سپس ایده تولید وسیلهی متحرک بر روی چرخ را اجرا کرد و انقلابی را در صنعت خودروسازی به وجود آورد. هنری فورد در سال 1903 کارخانه فورد را تاسیس کرد و دارایی 199 میلیارد دلاری از او بر جای مانده است. فورد در سال 1947 میلادی درگذشت.
آمانسیو اورتگا متولد سال 1936 میلادی، یک تاجر اسپانیایی موفق در صنعت مد و پوشاک و موسس شرکت ایندیتکس (Inditex) است. او در 14 سالگی ترک تحصیل کرد و در یک مغازه فروش پیراهن مردانه مشغول به کار شد. اورتگا در سال 1975 تولیدی پوشاک «زارا» (Zara) را تاسیس کرد و امروزه به عنوان یکی از ثروتمندترین افراد جهان با دارایی 78 میلیارد و 500 میلیون دلار شناخته میشود.
لی کاشینگ ثروتمندترین مرد قاره آسیاست و میزان داراییهای او حدود 31 میلیارد دلار برآورد شده است. این تاجر هنگکنگی، در سال 1928 در گوانگ دونگ چین متولد شد و اکنون در 52 کشور جهان سرمایهگذاری کرده و حدود 260 هزار کارمند دارد. او پیش از رسیدن به این موفقیت، زندگی راحتی نداشته است و پس از مرگ پدرش در 15 سالگی مجبور به ترک مدرسه و کار کردن در یک کارخانه شد. لی کاشینگ رئیس هیئتمدیره شرکتهای هاتچینسون وامپو (Hutchinson Whampoa) و چونگ کونگ هولدینگز (Cheung Kong Holdings) است و در رتبه هشتمین مرد ثروتمند جهان قرار گرفته است.
مایکل دل یکی از معروفترین میلیاردرها و شخصیت های برتر جهان است. او در سال 1965 در هیوستون آمریکا به دنیا آمد و با سرمایهی 16 میلیارد دلار به عنوان بیست و پنجمین فرد ثروتمند دنیا شناخته میشود. دل در دوران دانشجویی و زمانی که تنها 19 سال سن داشت در اتاق خوابگاهش، شرکت رایانهای «دل» را تاسیس کرد و مدتی بعد تحصیلاتش را رها کرد تا به صورت تمام وقت به امور شرکتش برسد.
این کارآفرین و بازرگان فرانسوی در سال 1936 زاده شد و صاحب برندهای معروفی چون گوچی (Gucci)، ایو سن لوران (Yves Saint Laurant) و پوما (Puma) از زیرمجموعههای شرکت کرینگ (Kering) است. وی در سن 16 سالگی به دلیل فقر خانوادگی و مورد تمسخر قرار گفتن از سوی همکلاسهایش، درس و مدرسه را رها کرد. پینو اکنون بیش از 13 میلیارد دلار سرمایه داشته و دو هزار اثر هنری ارزشمند در کلکسیون شخصیاش دارد.
استیو جابز از شخصیت های برتر جهان و موسس برند اپل در سال 1955 در سانفرانسیسکو به دنیا آمد و به علت سرطان لوزالمعده در سال 2011 درگذشت. جابز یکی دیگر از میلیاردرهایی بود که تحصیل را نیمهکاره رها کرد. او تنها یک ترم در کالج درس خواند و در سال 1976 به همراه دوستانش کمپانی اپل را تاسیس کرد. دارایی استیو جابز حدود 11 میلیارد دلار برآورد شده است.
تاجر یهودی روسی به نام رومن آبراموویچ در سال 1966 متولد شد و در 17 سالگی ترک تحصیل کرد. او در نوجوانی با فروش اردکهای پلاستیکی در مسکو پول درمیآورد. وی به دلیل رابطهی خوب با مقامات دولتی روسیه توانست بزرگترین کمپانی نفتی روسیه را بخرد و چندی بعد نیز مالکیت باشگاه فوتبال چلسی انگلیس را بر عهده گرفت. داراییهای این تاجر روسی 8 میلیارد و 700 میلیون دلار تخمین زده میشود.
لارنس گراف یکی از امپراتوران تجارت الماس است. او در 14 سالگی مدرسه را رها کرد و در یک جواهرفروشی به عنوان پادو مشغول به کار شد. گراف در سال 1960 شرکت الماس خود را تاسیس کرد و در 24 سالگی دو مغازه جواهرفروشی را به عنوان اولین مغازههایش در لندن باز کرد. این تاجر 75 ساله نزدیک به 5 میلیارد دلار سرمایه دارد.
این کارآفرین و سرمایهگذار بریتانیایی در سال 1950 به دنیا آمد و به دلیل بیماری خوانش پریشی (Dyslexia) مدرسه را رها کرد. وی در سالهای پس از مدرسه به ثروت میلیاردی دست یافت. برانسون در سال 1970 اولین شرکتش را به نام «ویرجین رکوردز» (Virgin Records) تاسیس کرد و بعدها شرکت هوایی «ویرجین آتلانتیک» (Virgin Atlantic)، «ویرجین موبایل» (Virgin Mobile) و «ویرجین ترین» (Virgin Train) را نیز ایجاد کرد. ثروت او 4 میلیارد و 200 میلیون دلار عنوان شده است.
کرک کرکوریان، سرمایهدار آمریکایی ارمنی تبار در سال 1917 به دنیا آمد و در سال 2015 نیز درگذشت. او در کلاس هشتم مدرسه را رها کرد و به عنوان یک بوکسور آماتور و خلبان هواپیما در جنگ جهانی دوم زندگی خود را سپری میکرد. وی در سال 1962 قطعه زمینی را در لاسوگاس خرید و چند سال بعد صاحب چندین هتل در این منطقه شد. کرکوریان از شخصیت های برتر جهان در صنعت سینما و خودروسازی نیز به شمار میرود و در هنگام مرگ سرمایه 4 میلیارد دلاری را از خود بر جای گذاشت.
این بازرگان و کارآفرین آمریکایی در سال 1923 متولد شد و در کلاس هشتم تحصیل را رها کرد. او سپس به ارتش آمریکا پیوست و در یک پمپ بنزین نیز مشغول به کار شد. دیوید هاوارد مرداک پس از بازگشت از جنگ در دیترویت یک رستوران خرید و در سال 1985 نیز شرکت املاک Castle & Cook را خریداری نمود. شرکت غذایی Dole نیز یکی از زیرمجموعههای این شرکت محسوب میشد و اکنون بزرگترین تولیدکنندهی میوه و سبزیجات در جهان است. دارایی مرداک 3 میلیارد دلار تخمین زده شده است.
ریچارد دزموند یک میلیاردر بریتانیایی و رئیس شرکت رسانهای Northern & Shell است. روزنامه های دیلی استار و شبکه تلویزیونی Channel 5 از جمله داراییهای وی محسوب میشود. او در 16 سالگی درس را رها کرد و در سال 1974 اولین روزنامهاش را منتشر نمود. سرمایهی دزموند یک میلیارد و 900 میلیون دلار برآورد شده است.
کارل لیندنر نیز یکی از شخصیت های برتر جهان است که در 14 سالگی مدرسه را ترک کرد و به عنوان توزیعکنندهی شیر در شرکت خانوادگی مشغول به کار شد. او به همراه برادرانش یک مغازه بستنیفروشی را راهاندازی کرد و بعدها یک بستنیفروشی زنجیرهای به نام United Dairy Farmers با حدود 200 شعبه به وجود آورد. لیندنر در سال 1999 به عنوان سهامدار و رئیس هیئت مدیره باشگاه بیسبال Cincinnati Reds انتخاب شد و در سال 2011 در حالی که 1.7 میلیارد دلار سرمایه داشت درگذشت.
لو لویف در سال 1971 همراه با خانوادهی خود از ازبکستان به اسرائیل مهاجرت کرد و به دلیل فقر در 16 سالگی ترک تحصیل نمود و پس از آن به یکی از شخصیت های برتر جهان تبدیل شد که درس نخواند و موفق شد. او به عنوان کارآموز تراش دهندهی الماس مشغول به کار شد و بعدها برای پیدا کردن الماسهای قیمتی به سراسر جهان سفر کرد. همین امر موجب شد تا لویف یک امپراتوری الماس را تاسیس کند و ثروت یک میلیارد و 500 میلیون دلاری را به دست آورد.
وبسایت پول نیوز - سمیه علی اصغری: حضور کمپانی های موفق، استارت آپ ها با سرعت رشد انفجاری و کسب و کارهای جدیدی که هر روز در بازار تکنولوژی معرفی می شوند بیانگر ظرفیت بالای این حوزه برای فعالیت و کسب درآمد اسـت.
در همین زمینه نشریه فوربز هر دوره لیستی را با نام ثروتمندترین افراد دنیای تکنولوژی منتشر می کند که مخاطبان زیادی را به خود مشغول می کند. البته پیش از آنکه به 10 ثروتمندتر برتر در حوزه مذکر بپردازیم نگاهی خواهیم داشت به لیست کشورهایی جهان که میزبان بیشترین میلیاردرهای دنیا تکنولوژی هستند.
بیل گیتس
دارایی: 78 میلیارد دلار
مایکروسافت
دارایی: 66.2 میلیارد دلار
آمازون
دارایی: 54 میلیارد دلار
فیسبوک
دارایی: 51.7 میلیارد دلار
اوراکل
دارایی: 39 میلیارد دلار
گوگل
دارایی: 38.2 میلیارد دلار
گوگل
دارایی: 27.7 میلیارد دلار
مایکروسافت
دارایی: 25.8 میلیارد دلار
علی بابا
دارایی: 22 میلیارد دلار
تنسنت
دارایی: 20 میلیون دلار
دل
هفته نامه همشهری جوان: «کافی اسـت ببینید کسی از پورشهاش پیاده شد تا با خیال جمع بگویید طرف خیلی پولدار اسـت اما این دقیقا خلاف چیزی اسـت که فردیناند پورشه در روزهای آغازین افتتاح کارخانهاش به آن فکر میکرد. او که خود سالها در مرسدس بنز جزو مهندسان رده بالای این شرکت بود، وقتی به فولکس واگن رفت هم ایدهاش «خودروی مردم» بود و به همین خاطر فولکس بیتل یا همان قورباغهای خودمان را طراحی کرد تا همه مردم بتوانند از سوار شدن ماشین لذت ببرند.»
«فردیناند بعدا وقتی برند پورشه را راه انداخت باز سراغ خودرویی رفت که در عین اسپرت بودن برای خانوادهها باشد و همین با استقبال مشتریها روبهرو شد اما هر چه جلوتر آمدیم و به خصوص بعد از فوت خود فردیناند کارخانه به سمت خودروهای لوکس حرکت کرد و حالا کار به جایی رسیده که پورشه نماد ثروتمند بودن به حساب میآید و البته نماد سرعت، کیفیت، دقت، طراحی و خیلی چیزهای دیگر که در طول نزدیک ۸۵ سال به دست آمده اسـت.
سال ۱۸۹۸ وقتی پورشه و خانواده به اتریش کوچ کرده بودند، او ساخت اولین خودرو را در این کشور به نام خودش ثبت کرد؛ خودرویی برقی به نام P۱ که توانست در نمایشگاه بینالمللی موتور برلین جایزه بگیرد.
یک سال بعد موتوری که مهندس جوان ساخته بود، توجه همه دنیا را به او جلب کرد و پورشه هم تصمیم گرفت موتور را توسعه بدهد و توانست یک خودروی مسابقهای بسازد که موتورش با بنزین و برق کار میکرد و یک جورهایی هیبریدی بود. نکته جالب این بود که نیروی این موتور برای اولین بار به هر چهار چرخ منتقل میشد؛ همان ۴WD خودمان.
سال ۱۹۰۶ وقتی فردیناند ۳۱ سالش بود، مدیر فنی کمپانی آسترو دایملر شد؛ شرکتی که یکی از بزرگترین کمپانیهای خودروسازی دنیا بود و او مسئولیت بخش مهمی از آن را بر عهده گرفته بود.
۱۹ سپتامبر ۱۹۰۹ فردیناند آنتون ارنست پورشه که بعدا به فری مشهور شد، به دنیا آمد.
سال ۱۹۲۳ پورشه که از مدیران ارشد دایملر به حساب میآمد، خودروی اسپرت مرسدس را با موتور کمپرسوردار طراحی کرد؛ یک موتور ۲ لیتری که جوایز بسیاری را درو کرد.
سال ۱۹۳۱ پورشه دفتر خودش را با عنوان مهندسی و مشاوره مهندسی ساخت وسایل نقلیه در اشتوتگارت افتتاح کرد.
سال ۱۹۳۴ درخواست طراحی و ساخت یک خودرو از فولکس واگن آلمان به دفتر پورشه ارسال شد. یک سال بعد نمونه اولیه فولکس بیتل ساخته و آزمایش شد. این نمونه در گاراژ ویلای خود پورشه در اشتوتگات سر هم شده بود.
سال ۱۹۴۶ تحت مدیریت فری، پسر بزرگ فردیناند، خودروی مسابقه ای ۳۶۰ به سفارش شرکت ایتالیایی پیرو دوسیو طراحی و ساخته شد.
سال ۱۹۴۸ برند پورشه با ساخت خودروهای ۳۵۶ و ۰۰۱-۳۵۶ متولد شد. در این سال فولکس واگن خودش میتوانست خودروها را تولید کند و فری به این فکر افتاد که یک خودروی اسپرت کوچک بسازد. او خیلی زود موفق به ساخت ۳۵۶ شد که با وزن تنها ۵۳۵ کیلوگرم میتوانست به سرعت ۱۳۵ کیلومتر بر ساعت برسد. تا امروز همه طراحیهای پورشه بر اساس همین خودرو بوده اسـت.
سال ۱۹۵۰ توجه دنیا به سمت خودروهای پورشه جلب شد وقتی ۳۵۶SL توانست در رقابت ۲۴ ساعته لو مانس پیروز شود. این خودرو قدم مهمی برای فری بود تا خودروها را به سمت کوپه شدن ببرد. مثل خودروهای فولکس و بر خلاف نمونههای اولیه پورشه حالا موتور خودرو به عقب رفته بود و صندلیهای عقب جمع و جورتر شده بودند.
۳۰ ژانویه ۱۹۵۱ فردیناند پورشه در ۷۵ سالگی از دنیا رفت.
از سال ۱۹۵۳ پورشه شروع کرد به ساخت خودروهایی فقط برای مسابقه و موفقیتهای بسیاری کسب کرد. اسپایدر ۵۵۰ در این سالها سلطان بیرقیب مسابقات اتومبیلرانی بود.
در سال ۱۹۵۷ پورشه شروع کرد به تولید نسل جدیدی از خودروهای اسپرت. نکته کلیدی که فری روی آن تاکید داشت بزرگتر شدن اتاق و راحتتر شدن صندلیهای عقب بود. حاصل، خودروی کوپهای شد که دو صندلی جلو و دو صندلی عقب داشت و طراحی آلکساندر، پسر فری بود. این خودرو با یک موتور ۲ لیتری که توان ۱۳۵ اسب بخار را داشت، با یک موتور تخت ۶ سیلندر کار میکرد. ۹۱۱ افسانهای از دل همین خودرو بیرون آمد.
سال ۱۹۶۴ تولید پورشه ۹۱۱ آغاز شد. یک سال قبل مدل ۹۰۱ به بازار آمده بود و پس از آن هر سال یک مدل جدید روانه جادهها میشد.
سال ۱۹۸۴، پورشه ۹۱۱ کررا ۴*۴ توانست قهرمان مسابقات رالی پاریس داکار شود.
سال ۱۹۹۳ در نمایشگاه خودروی دیترویت پورشه از آغاز طراحیاش برای مدل باکستر خبر داد.
سال ۱۹۹۶ پورشه تولیدش را از مرز یک میلیون خودرو گذراند. در این سال تولید پورشه باکستر هم آغاز شد.
۲۷ مارس ۱۹۹۸ فری پورشه در ۸۸ سالگی فوت کرد.
سال ۲۰۰۹ و در صدمین سالگرد تولد فری پورشه، موزه این کارخانه افتتاح شد.»