فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
«زهد» در لغت ترک میل به چیزی یا اعراض از اشیاء را گویند. به عبارت دیگر بی میلی را زهد گویند، درمقابل رغبت که عبارت از کشش و میل است، اما در اصطلاح عرفان تعریفهای زیادی برای زهد شده است که ذیلا به آن اشاره می کنیم:
1- زهد، بغض و دشمنی با دنیا و روی برگردانیدن از آن است.
2- زهد، چشم پوشی از آسایش دنیا به خاطر تأمین آسایش آخرت است
3- زهد، نداشتن، دلبستگی به دنیا و کوتاه کردن آرزو است.
4- زهد، آنست که هر چه تو را از حق تعالی باز دارد، ترک کنی، یعنی: نسبت به دنیا و آخرت بی رغبت باشی.
5- زهد، چشم پوشی از دنیا و باک نداشتن از اینکه دنیا در دست که خواهد بود.
6- زهد، حقیر داشتن دنیا و ستردن آثار او از دل است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبایی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
7- زهد، دل برگردانیدن به خالق اشیاء است.
8- احمد جامی می گوید: «الزهد بروده الشی علی قلب الزاهد». زهد، سردی دنیا در دل زاهد است.
9- زهد، اعراض از هر چیزی است که خارج از ذات اوست.
10- زهد، انزواء از دنیا از روی میل و رغبت با قدرت بر آن است.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: ایها الناس الزهاده قصر الامل؛ ای مردم زهد عبارت از کوتاهی آرزو است.
از نظر حضرت امیر علیه السلام زهد دل نبستن به دنیا و کوتاه کردن آرزو است، زیرا علاقه به دنیا سرچشمه هر خطائی است و ترک دنیا سرچشمه هر خیری است، البته این زهد مراحلی دارد، به قول «حاتم اصم» ابتداء زهد اعتماد بر خدای تعالی و میانه آن صبر و آخر آن اخلاص است.
در نهج البلاغه در دو مورد زهد تعریف شده است که حاصل هر دو تعریف، ترک دنیا و بی میلی روحی یا عقلی است. لازم به ذکر است که بی میلی بر دو قسم است:
1- طبیعی، به این معنا که طبع انسان نسبت به چیزی تمایل نداشته باشد، مانند: بیمار که میل به غذا ندارد.
2- بی میلی روحی یا عقلی یا قلبی به این معنا که انسان توجهش را از اشیائی که مورد تمایل و رغبت اوست عبور داده و به چیز دیگری فوق این امور معطوف سازد.
بنابراین به دست آوردن بی رغبتی در ناحیه اندیشه و آرزواست، نه در ناحیه طبیعت، پس زهد بی میلی است. به عبارت دیگر زهد آن است که سالک میل طبیعی خود را از امور دنیوی و مادیات، به طور کلی ساقط کند.
امام علی علیه السلام می فرماید: الزهد کلمه بین الکلمتین من القرآن قال الله سبحانه لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه ؛
زهد در دو جمله از قرآن خلاصه شده است خداوند می فرماید: برای آنچه از شما فوت شده است تأسف نخورید و برای آنچه به شما داده می شود شاد نگردید و هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شاد نشود، بر هر دو جانب، زهد دست یافته است.
امام علی علیه السلام: «ایها الناس! الزهاده قصر الامل؛ ای مردم! زهد، کوتاه کردن آرزوست.»
هنگامی که سالک نسبت به غیر حق زهد می ورزد، هرگز تمایلی به غیر حق نشان نمی دهد و مرغ آرزوی او در اطراف غیر حق پر و بال نمی زند. آمدن و رفتنش، شادمانی یا اندوه ایجاد نمی کند و نسبت به آنچه در گذشته از دست داده اند اندوه نمی خورد و بر آنچه در آینده خدا عنایت می کند شاد نمی گردد.
زهد و پرهیز از حرام واجب و در امور حلال فضیلت است.
مولای متقیان زهد را ثروت می داند: العجز آفه و الصبر شجاعه الزهد ثروه ؛ ناتوانی آفت است و شکیبایی شجاعت و زهد ثروت است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبائی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
با توجّه به فرمایشات حضرت امام علی علیه السلام، «زهد»، نه زادة شکست است و نه نتیجة خودخواهی یا بی تفاوتی زاهد نسبت به مسئولیتهای اجتماعی خویش و گریز از جامعه؛ بلکه «زهد» عبارت است از کوششی آگاهانه و دلیرانه برای گسستن از وابستگی ها و تعلّقات گذرا و سبکبار ساختن خود برای پوییدن درست تر و سریع تر راه کمال و همدردی با دیگر انسان ها و گسترش ذات انسانی و به این معنا به انسان قدرتی می بخشد تا بر محدودیت ها و عادات و دلبستگی های طبیعی اش چیره شود و «خود» متعالی اش را بر «خود» خاکی اش مقدّم دارد و او را به سوی کمال مطلق و ذات حق هدایت کند.
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه 81.، حکمت 113و 439.
- تذکره الاولیاء، ص 633.
- مقدمه انس التائبین، ص 87.
- ترجمه رساله قشریه، ص 174.
- امام خمینی (ره) و اندیشه های اخلاقی عرفانی ،ص123.
برترین ها: یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامهای بدین مضمون نوشته اســت:
آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم. شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد.
چه برسد به 500 هزار دلار. خواست من چندان زیاد نیست. آیا مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟
آیا شما خودتان ازدواج کردهاید؟ سئوال من این اســت که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟
چند سئوال ساده دارم:
1- پاتوق جوانان مجرد و پولدار کجاست؟
2- چه گروه سنی از مردان به کار من میآیند؟
3- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند؟
امضا، خانم زیبا و خوش اندام
درآمد سالانه من بیش از 500 هزار دلار اســت که با شرط شما همخوانی دارد، اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما، وقت خودم را تلف میکنم.
از دید یک تاجر، ازدواج با شما اشتباه اســت، دلیل آن هم خیلی ساده اســت: آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه "زیبائی" با "پول" اســت. اما اشکال کار همین جاست: زیبائی شما رفتهرفته بعد ده سال آرام آرام به کل محو میشود اما پول من، در حالت عادی بعید اســت بر باد رود.
در حقیقت، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه و چین و چروک و پیری زود رس زنانه جایگزین این زیبائی خواهد گردید و اثری از این جوانی و زیبائی باقی نخواهد ماند.
از نظر علم اقتصاد، من یک "سرمایه رو به رشد" هستم اما شما یک "سرمایه رو به زوال".
به زبان والاستریت، هر تجارتی "موقعیتی" دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن اســت که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین اســت در مورد ازدواج با شما.
بنابراین هر آدمی با درآمد سالانه 500 هزار دلار نادان نیست که با شما ازدواج کند به همین دلیل ما فقط با امثال شما قرار میگذاریم اما ازدواج هرگز.
اما اگر شما علاوه بر جوانی و زیبائی کالایی داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد باشد و یا حداقل نفع آن از من منقطع نشود کالاهایی با ارزش مثل "انسانیت، پاکدامنی، شعور، اخلاق، تعهد، صداقت، وفاداری، حمایت، دوست داشتن، عشق و ... " آن وقت احتمالا این معامله برای من هم سود فراوانی خواهد داشت چون ممکن اســت من حتی فاقد دارایی هایی با ارزش با مشخصات شما باشم و برای داشتن آنها پول زیادی خرج کنم. چون بعد چند مدت از ازدواج، بیش از زیبائی، اندام و هیکل، مواردی که بیان کردم برای زندگی مشترک لازم بوده و من شدیدا به آنها نیاز پیدا خواهم کرد.
در هر حال به شما پیشنهاد میکنم که قید ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید. بجای آن شما خودتان میتوانید با کمی تفکر و تلاش و با داشتن درآمد سالانه 500 هزار دلاری، فرد ثروتمندی شوید. اینطور، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید.
امیدوارم این پاسخ کمکتان کند.
امضا رئیس شرکت ج پ مورگان
به گزارش جامجم آنلاین به نقل از کلیک، تبلیغات صحیح یکی از زیرشاخه های مهم هنر گرافیک است. اگر بیل گیتس ٣٨سال پیش تبلیغ نادرستی برای سی دی انجام می داد شاید هیچ گاه پولدار و مشهور نمی شد!
رابطه بین هنر و تبلیغات معمولا خصمانه نشان داده شده است. اما هنرهای زیبا در قرن ۲۰ میلادی فاصله بین هنر و تبلیغات را کم کرده است. در طی ۲۵ سال گذشته این رابطه تحت تغییرات و پیچیدگی های بسیاری قرار گرفته است. هنرمندان نقش چشمگیری در زیبایی و خلاقیت بیلبرد های تبلیغاتی داشته اند که بسیاری از آن ها جلوه هایی از زیبایی های هنر معاصر است.
در حالی که عده ای ممکن است بر این باور باشند که تبلیغات فقط شکلی از هنر است که برای فروش محصولات طراحی شده است، عده ای دیگر این ارتباط را بسیار پیچیدهتر میبینند. در بریتانیا، تبلیغات و بازارها به همراه هنر یک شاخه جدید به نام «صنعت خلاقیت» را به وجود آورده اند. تبلیغات سالهاست که برای هنرمندان راهی برای دستیابی به پول به حساب می آید.
اما آیا دامنه هنر تبلیغات تا همین جاست؟ خیر. هنرمند مخاطب و صاحب محصول همچون سه راس یک مثلث از تبلیغ صحیح سود می برند. شاید یک مثال روشنگر باشد:
قبل از اختراع سی دی به عنوان دیسکی برای ذخیره سازی اطلاعات، فلاپی ها وجود داشتند که به دلیل حافظه کوچکشان برای ذخیره سازی اطلاعات به تعداد زیادی از آنها نیاز بود.
۳۸ سال پیش، درست در زمانی که لوح فشرده ( Compact Disc ) آماده ورود به بازار بود؛ کسی حتی تصوری از قیافه CD نداشت. حتی کسی نمی دانست این لوح فشرده چگونه استفاده می شود اما این موضوع باعث نشد تا خالق لوح فشرده یعنی «بیل گیتس» دست از تلاش بردارد. شاید اگر تبلیغات خوبی نمی شد، این تکنولوژی بدون استقبال به قبرستان تاریخ می پیوست.
جواب این سوال ها و سوال هایی از این دست در یک کلمه خلاصه میشود.
شاید حتی شخص بیل گیتس نظری در مورد چگونه تبلیغ کردن CD نداشت و فقط می دانست که باید با تبلیغ درست، مردم را نیازمند تکنولوژی خود کند. مهم نیست که تبلیغ انجام شده حاصل تلاش فردی بیل گیتس بود یا تیمی تبلیغاتی.
مهم تبلیغی است که ساده بودنش حتی کسی را به این فکر نمی اندازد که اگر این تبلیغ نبود سرنوشت CD چه می شد؟
بیل گیتس ۳۸ سال پیش CD را با این تصویر تبلیغ کرد
در تبلیغ این تکنولوژی آمده بود «حجم اطلاعاتی که در CD می توان ذخیره کرد برابر است با حجم کاغذهایی که بیل گیتس نشسته است.
همین تبلیغ کوتاه و عکس گویا کافی بود تا یکی از گام های پولدار شدن بیل گیتس برداشته شود. او نه در تبلیغ محصولش غلو کرد و نه کار عجیب و غریبی انجام داد. فقط نیاز مردم را به خوبی شناسایی کرد و پاسخ به نیاز را در راستای خرید تکنولوژی خود معرفی کرد.
نقل مطالب و داستانها با ذکر منبع ، رعایت اخلاق و امانتداری است.
خبرگزاری آریا -
با آنکه این روزها پول های میلیونی دیگر پولی نیست، ولی هنوز هم بدست آوردنش هدف بزرگی محسوب می شود. خود پول شاید چندان برایتان مهم نباشد، ولی آزادی ای که پول برایتان می آورد، چیزی است که همه دنبال آن هستند. با این حساب، در سال جدید چه کنیم تا میلیونر شویم؟
پس می خواهید میلیونر بشوید؟ باید بگوییم تنها نیستید. همه ما کسب و کارمان را به دلایل مختلف آغاز می کنیم. کارآفرینان همیشه امنیت مالی را یکی از دلایل اصلی شروع کسب و کار خود عنوان می کنند.
با آنکه این روزها پول های میلیونی دیگر پولی نیست، ولی هنوز هم بدست آوردنش هدف بزرگی محسوب می شود. خود پول شاید چندان برایتان مهم نباشد، ولی آزادی ای که پول برایتان می آورد، چیزی است که همه دنبال آن هستند.
با این حساب، در سال جدید چه کنیم تا میلیونر شویم؟ شاید جواب هایی که ما برایتان داریم چندان جالب نباشند، ولی اغلب میلیونرها کارهای زیادی می کنند تا کسب و کاری را آغاز کنند که چند تن پول برایشان بیاورد. آنها با این پول کارهای خاصی می کنند که به آنها کمک می کند به موقعیت میلیاردرها برسند و در آن موقعیت بمانند. بهر حال حتماً یک دلیلی دارد که اغلب برنده های لاتاری ورشکست می شوند. پولی که بدست می آورید مهم نیست، مهم آن است که چطور زندگی می کنید و این موفقیت شما با آن پول را تعیین می کند.
نکته 1 – کمتر خرج کنید.
خیلی ها فکر می کنند که درآمد بیشتر کلید ثروت است، و اغلب فراموش می کنند که باید کمتر خرج کنند. اغلب افراد به همان اندازه که پول درمی آورند همان قدر یا بیشتر خرج می کنند. بجای این کار، باید راهی پیدا کنید که کمتر خرج کنید، حتی کمتر از آنچه حالا خرج می کنید. با افزایش حقوق تان، سعی کنید خرج هایتان بیشتر نشوند. بدین ترتیب بیشتر کنترل پولتان را دارید و یک قدم به میلیونر شدن نزدیک می شوید.
خوب خرج و برج خود را بررسی کنید و ببینید از چه چیزهایی می توانید کم کنید. بعضی مواردی که می توانید در آنها صرفه جویی کنید عبارتند از:
* کانال های پولی – اول از همه اگر قرار است میلیونر شوید، وقت زیادی برای تلویزیون تماشا کردن نخواهید داشت. به علاوه، بیشتر سرگرمی های شما به صورت آنلاین موجودند، پس نیازی نیست که ماهانه این همه پول خرج کانال های پولی کنید.
* بسته های تلفن همراه – اکثر مردم از بسته هایی استفاده می کنند که بیش از نیاز آنهاست و برایشان گران تمام می شود. به عادات قدیمی خود نگاهی بیندازید و ببینید واقعاً چقدر با تلفن همراهتان حرف زده اید و آیا واقعاً نیازی به این همه پول خرج کردن بوده است؟ پس عادت استفاده از تلفن همراهتان را عوض کنید.
* دسترسی اینترنت – شاید تفاوت چشمگیری بین اینترنت باند پهن و مدل های دیگر وجود نداشته باشد. چون این روزها دیگر همه رستوران ها و کافی شاپ ها اینترنت وای فای دارند، چرا از آنها استفاده نکنیم؟ پس لازم نیست پول زیادی برای شارژ اینترنت خود خرج کنید.
* قهوه، نسکافه و هله هوله های دیگر – بله، این خوراکی هایی که شاید قیمت زیادی نداشته باشند، وقتی هزینه کل آنها را در ماه حساب کنید، در واقع از شما ثروتی را دریغ می کنند. پس بهتر است از این هزینه ها کم کنید و لیوان خودتان را از خانه بیاورید و لطفاً چای بنوشید.
نکته 2 – بیشتر سرمایه گذاری کنید.
امسال، پولی که از مرحله اول پس انداز می کنید را سرمایه گذاری کنید. قبلاً آن را خرج می کردید، پس دلتان برایش تنگ نمی شود و در واقع یک دین را به دارایی تبدیل کرده اید. بدین ترتیب به تدریج شروع به دریافت سود سرمایه گذاری خود می کنید. قطعاً بازار بورس مسائل عمده خودش را دارد، ولی با این حال، شانس بهتری برای درآمدزایی دارید تا آنکه بخواهید آن را در حساب بانکی بگذارید بماند. با گذشت زمان، بازار بورس ترقی می کند، و این روند ادامه می یابد و شما به ثروت خود می رسید.
نکته 3 – از رسانه های اجتماعی استفاده کنید.
یکی از ارزان ترین و مؤثرترین روش ها برای بازاریابی برای کسب و کارتان، از طریق رسانه های اجتماعی است. اگر کسب و کاری دارید که می خواهید آن را تبدیل به شرکت مولتی میلیون دلاری کنید، باید شروع به استفاده از ابزارهای آنلاین کنید. یک صفحه رایگان فیسبوک برای کسب و کارتان بسازید و شروع به تبلیغ صفحه خود کنید. از توئیتر و شبکه های دیگر هم استفاده کنید و پیام خود را به همه برسانید. هرچه دسترسی خود را وسیعتر کنید، مشتریان بیشتری را جذب می کنید. وبلاگی باز کنید و مقالاتی پر از کلیدواژه بسازید تا ارتباط شما با مشتریان بیشتر شود و ترافیک سایت خود را بسازید. هرچه معروفتر شوید، درآمد شما افزایش می یابد و آینده بهتری در انتظارتان است و علاوه بر آن، زیاد هزینه نکرده اید.
نکته 4 – کارشناس شوید.
آیا درباره میلیونر شدن جدی هستید؟ پس باید در حوزه کاری خودتان کارشناس شناخته شده ای شوید. هیچ راه سریعتری برای رسیدن به ثروت و شهرت وجود ندارد. اینکه به عنوان کارشناس دیده شوید، شما را از رقابت جدا می کند و مشتریانی را جذب می کند که به نحو دیگری شما را پیدا نمی کردند. تا می توانید درباره بازار اطلاعات کسب کنید و شروع به نوشتن مقاله کنید و ابزارهای ذکر شده در نکته 3 استفاده کنید.
نکته 5 – شبکه سازی کنید.
با آنکه این نکته کاملاً به نکته 3 مربوط می شود، ولی باید درباره شبکه سازی قدیمی و رو در رو برایتان توضیح دهیم. هر چه بیشتر با دیگران حرف بزنید، نام کسب و کار شما بیشتر در ذهن افراد می ماند. وقتی با دیگران هستید حدود 30 ثانیه توضیح کوچکی درباره کارتان بدهید و آنچه انجام می دهید را فوری توضیح دهید، کارت ویزیت خود را پخش کنید و تا آنجا که می توانید با مردم ارتباط برقرار کنید. کسی چه می داند شاید صحبت سریعی که با یک غریبه در یک مکان اجتماعی داشتید، تبدیل به یک پیشنهاد تجاری شود.
نکته 6 – محصولات و خدماتی با بازگشت و تکرار ارائه دهید.
وقتی نوبت به فروش در کسب و کار شما می رسد، باید به افرادی فکر کنید که به محصولات یا خدمات شما نیاز دارند و می توانند از آنها دوباره و دوباره استفاده کنند. این کاری است که میلیونرها انجام می دهند. اگر محصولات شما بزرگ نیستند، بهترین راه این است که محصولات خود را در بلندمدت دائماً ارائه دهید. چیز منحصر بفردی پیشنهاد کنید که باعث شود مردم بر مبنای منظمی به سمت شما بیایند، مثلاً اشتراک یا آبونمان در نظر بگیرید. بدین ترتیب، مشتریان جدیدی اضافه می شوند و جای مشتریان دیروز را می گیرند.
نکته 7 – به شهر ارزانتری نقل مکان کنید.
گفتن این حرف از انجام دادنش راحت تر است، ولی وقتی واقعاً فکر می کنید به اینکه چقدر می توانید از این کارتان پول پس انداز کنید، درمی یابید که ارزشش را دارد. اگر در منطقه ای زندگی می کنید که هزینه های زندگی در آن بالاست، قطعاً برای همه چیز پول بیشتری خرج می کنید – از هزینه های گاز و آب و برق گرفته تا خوراک و مسکن. اگر بتوانید بجای زندگی داخل شهر، بیرون شهر زندگی کنید، بدین ترتیب هزینه ها را کاهش می دهید و ما به التفاوت آن را سرمایه گذاری می کنید. تصور کنید با پولی که برای مسکن یا اجاره بها و غیره صرفه جویی می کنید می توانید 30 درصد بیشتر سرمایه گذاری کنید.
نکته 8 – بازار معاملات مسکن را زیر نظر داشته باشید.
کلمه معاملات ملک در حال حاضر برای خیلی ها ترسناک است و البته برای سرمایه گذار چیز خوبی است. قیمت های مسکن زمانی که کاهش می یابد، فرصتی برای سرمایه گذاری محسوب می شود. اگر امکان سرمایه گذاری در بازار معاملات ملکی را دارید، زمانی این کار را انجام دهید که قیمت ها و نرخ های سود در پایین ترین سطح هستند. بدین ترتیب فرصت میلیونر شدن در سال های آتی بیشتر می شود.
نکته 9 – راه های بیشتری برای کسب سود بیابید.
هرچه حساب های بیشتری داشته باشید که برایتان سودآور باشند، برای پایه شخصی و حرفه ای شما بهتر است. حساب هایی باز کنید که امکان استفاده از سود حسابتان را بدهند، سرمایه گذاری هایی با سود سپرده بیشتر باز کنید و هزینه هایی که باید بپردازید را کاهش دهید. صنعت بانکداری بازاری رقابتی است، پس می توانید از میان بانک هایی که سودهای بیشتری می دهند یکی را انتخاب کنید که بهترین خدمات را بدهد. هرچه بیشتر با پولتان کار کنید، در بلندمدت پول بیشتری بدست می آورید.
نکته 10 – بیشتر پس انداز کنید.
با این پول های اضافی می توانید شروع به پس انداز بیشتر کنید. به خودتان حقوق بدهید و پول ذخیره کنید تا در زمان های دشوار پول ذخیره شده به کارتان بیاید. اقتصاد در حال رشد است، ولی احتمال اینکه هوای ابری به سراغ آن بیاید، دور و بعید نیست. اگر حالا یک برنامه پس انداز بریزید، پول بیشتری درمی آورید و تضمین می کنید که پولتان رشد می کند، مهم نیست بعداً چه اتفاقی بیفتد. شروعی با هدف پس انداز 10 درصدی ایده خوبی محسوب می شود. وقتی درآمدتان بیشتر می شود، می توانید بیشتر پس انداز کنید و قبل از آنکه متوجه شوید، پول زیادی خواهید داشت. در انجام این کار، مرحله 2 را فراموش نکنید و آن پس اندازها را عاقلانه سرمایه گذاری کنید تا درآمدهایتان به حداکثر برسد.
میلیونر شدن نظم می خواهد، ولی اگر همیشه برنده باشید، تبدیل به بازی مفرحی می شود. اگر از این نکات بهره ببرید، مطمئن می شوید که تا پایان سال جیبتان پر است و وقتی توپ سال نو شلیک شد، از این که میلیونر هستید، خوشحال خواهید بود!
منبع:برترین ها
خبرگزاری آریا -
پولدار شدن یکی از دغدغه های مهم آدم های این روزگار است
پولدار شدن یکی از دغدغه های مهم آدم های این روزگار است و اغلب هم خواسته هایشان بیش از مقدار پولی است که در دسترس دارند اما حتما شنیده اید که می گویند پول خوشبختی نمی آورد و هستند آدم هایی که با داشتن ثروت فراوان باز هم غمگین و ناراحت هستند.برای دانستن اینکه چطور پول بیشتری کسب کنید و زندگی بهتری داشته باشید ،سراغ محمود معظمی رفتیم او به شما می گوید که ثروت تنها به معنی پولدار شدن نیست و برای ثروتمند شدن ابتدا باید مجموعه ای از صفات خوب را در خودتان نهادینه کنید .یکی از این صفات خوب تمرین شاد بودن و حفظ شادمانی است.در اینجا به شما میگوییم درباره پول چطور فکر کنید و ثروتمند شدن چه فرمولی دارد.
آموخته های اشتباهتان را دور بریزید
چرا اکثر آدمهای بی اخلاق در سریال ها ثروتمند هستند و هر فردی که شرایط مالی ضعیف تری دارد، انسانی با اخلاق و خوب است؟!
بی اخلاقی ربطی به ثروت ندارد،بلکه یک ویژگی شخصیتی ناسالم است.چه کسی گفته پول چرک کف دست است؟!این باورها را تغییر دهید .لطفا از خودتان بپرسید و بنویسید وقتی می گویید چول چه به ذهنتان می آید؟نقشه ذهنی شما در رابطه با پول چیست؟آیا یکی از جمله های زیر به ذهنتان می رسد؟پول علف خرس است،پول جن و من بسم الله،پول زیر پای فیل،پول خوشبختی نمی آورد اینها…همه اشتباه است!دنیای بیرونی شما عوض نمیشود مگر اینکه افکارتان را تغییر دهید. هر لحظه از خودتان بپرسید به چه فکر می کنید؟اگر روی نداشته ها و ناراحتی هایتان تمرکز کنید که بیچاره می شوید!شما مختار هستید که ثروت را انتخاب کنید یا فقر را!هیچ اجباری هم برای ثروتمند زندگی کردن شما وجود ندارد!
به پول احترام بگذارید!
یاد بگیرید که به پول احترام بگذارید.اگر فکر می کنید شما سزاوار ثروت نیستید به این دلیل است که به جایگاه حال حاضرتان می نگرید.هیجان از یک فکر خوب سرچشمه می گیرد .اگر حس خوبی دارید یعنی به موضوعات هیجان انگیز فکر میکنید!هیجان سوخت و انرژی رفتار شماست.الگوهای رفتاری ذهن ما از کودکی در رابطه با ثروت یا رفتار دیگری شکل گرفته اند .این الگوها شامل خانواده ،جامعه ،رسانه ها ،مدارس ،جنسیت و …است.بدترین موضوع انشا در تمام دوران تحصیلی این موضوع است؛ علم بهتر است یا ثروت!چرا این دو را در مقابل هم قرار می دهید؟کدام ثروت پایدار و با ریشه ای بدون آگاهی و دانش کسب شده و کدام دانشی بدون کسب ثروت ارزشمند است؟کسی منکر ارزش علم نمی شود. در دین خودمان هم داریم که یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
من هیچ چیز نمی دانم!
خطرناک ترین موضوع در بحث آموزش این است که فکر کنید چیزی را می دانید.من این را می دانم را فراموش کنید.هر لحظه که با خودتان بگویید خودم این موضوع را بلدم.از همان جا آموزش متوقف می شود و هیچ چیز جدیدی یا نخواهید گرفت!پس این را باور داشته باشید که کسی شما را خوشبخت تر یا بدبخت تر نمی کند مگر خودتان!اگر چیزی را در دنیای پیدا می خواهید،باید در دنیای پنهان سرمایه گذاری کنید.دنیای پیدا همان خودآگاه و دنیای پنهان ناخودآگاه هر انسانی است.پول ،در بانک و دست فرد دیگری نیست،بلکه در مغز شماست.اگر پول می خواهید در ابتدا باید درون خودتان راجستجو کنید.آیا فکر می کنید شما شایسته ثروتمند شدن هستید؟
با افزایش درآمد ثروتمند نمی شوید
ثروتمند ها به دارایی شان فکر می کنند،فقرا به درآمدشان.ثروت به معنای مقدار دارایی است و نه درآمد.باید یاد بگیرید درآمد را به دارایی تبدیل کنید.
جالب است بدانید تنها با افزایش درآمد ثروتمند نخواهید شد.تفاوت های ظریفی بین تفکر فقر و تفکر ثروت وجود دارد.کاشکی ها را باید در زندگی دور بریزید !عاشق کاری که انجام می دهید ،باشید.ظرف وجودی تان را بزرگ کنید .هر روز صبح به خود بگویید خدایا به من کمک کن امروز بیشتر خدمت کنم .از این به بعد به جای فکر به بدهی ها و بیچار گی ها به فکر ایجاد ثروت باشید.بهتر است به جای استفاده از واژه مشکلات،بگوییدمسائل.به این فکر کنید که شما از مسائل تواناتر هستید.
شما همانی هستید که بیشتر اوقات به آن می اندیشید
تجربه نشان می دهد ،ثروت واقعی بدون شادمانی به دست نمی آید.بیشتر افراد پول و پولدار شدن را به اشتباه با ثروتمندی یکی می دانند؛در حالی که ثروت مفهومی عظیم تر دارد.ثروتمند نمی شوید مگر توجه تان به داشته هایتان باشد و نه آنچه ندارید.شکرگزار باشید و نه غرغرو و طلبکار از خود،دنیا و اطرافیان.طبق قانون جذب شما فکرتان را روی هرچیز متمرکز کنید همان را دریافت خواهید کرد.شما همانی را دریافت می کنید که بیشتر اوقات به آن می اندیشید .اگر گردوش روزگار ،شانس و اقبال ،شرایط اقتصادی و اوضاع و احوال جهان در اختیار شما نیست صاحب فکرتان که می توانید باشید و اینجا همان جایی است که می تواند نقطه قوت شما باشد .در هر شرایطی که هستید ،بگردید ،نکات مثبت آن لحظه را پیدا و شکر کنید.این عبارت را قلبا باور کنید “هر اتفاقی که برایم رخ می دهد به نفع است”.
ثروت یعنی توانایی و هنر تبدیل درآمد به دارایی
ثروت یعنی توانایی و هنر تبدیل درآمد به دارایی
به جای تلاش برای پولدار شدن،در پی ایجاد استقلال مالی باشید یعنی وضعیتی که شما برای گذران زندگی نتم در آینده با شرایطی دست کم 20 درصد بالاتر از استاندارد جامعه،نیازی به کار کردن نداشته باشید.منظورم این نیست که نباید کار کنید .بلکه برای رسیدن به وضعیت استقلال مالی ،شما اول کاری را میکنید که دوست و از آن لذت می برید .دوم اینکه لذت انجام کارتان،بر میزان درآمدتان ترجیح دارد.ثروت به خودی خود ایجاد میشود و نیاز و ربطی به کار کردن شما ندارد.تعجب می کنید ،اما تا این نکته بسیار ساده را باور نکنید ،به احتمال بسیار زیاد نخواهید توانست روی شادمانی و آرامش اقتصادی را ببینید.ثروت یعنی توانایی تبدیل درامد به به دارایی.به زبان ساده تر ،بخشی از درآمدتان را به طور منظم پس انداز کنید و با آن مرغ های تخم طلا بخرید.
از منطقه امن خود بیرون بیایید
پول برای ثروتمندان سخت کار می کند،اما فقرا،سخت برای پول کار می کنند.اگر می خواهید زندگیتان عوض می شود.باید اول باورها و اندیشه هایتان نسبت به پول و ثروت را تغییر دهید.
عادت به پس انداز مهم تر است تا میزان پس انداز.عادت کنید که پس انداز کنید به یاد داشته باشید ؛پس انداز ،بدهی شما به آینده تان است.اهمیت این بدهی کمتر از اقساط و وام بانکی یا پول آب و برق و گاز نیست.افرادی هم هستند که خیلی خوب پس انداز می کنند ،خانه و ماشین می خرند ولی ریشه پول جمع کردن آنها اغلب اضطراب است .پول برای آنها داشتن امنیت بیشتر است و اگر بخواهند آن را خرج کنند ،احساس نا امنی را تجربه می کنند .این رابطه را دور بریزید.پول یعنی رفاه بیشتر،آرامش ،فرصت بیشتر و …اصولا در تفکر ثروت ،ناآرامی و عدم امنیت جایگاهی ندارد.افرادی که تفکر فقر دارند،همیشه دوست دارند امنیت داشته باشند و بدهی هایشان را بدهند.راحت باشند و دردسری نداشته باشند.همین طور هم کوچک میکند .هیچ سعی نکنید که همه چیز امن و آرام و بی صدا باشد.این یعنی مرگ.
فرمول جادویی برای ثروتمند شدن
این فرمول را جدی بگیرید و به آن عمل کنید.فرض کنید هزار واحد درآمد دارید:
60درصد از درآمدتان را صرف هزینه های ضروری کنید(خوراک،پوشاک،بهداشت،آموزش…)
20درصد آن را به حساب پس انداز “استقلال مالی” واریز کنید(این حساب آینده زندگی شما را تضمین می کند و به هیچ وجه نباید حتی اگر به دلیل بدهی به زندان افتادید قرض کنید اما به حساب مالی دست نزنید)
15درصد از درآمدتان باید در حساب”لذت و خوشی” گذاشته شود (هرچیزی که خوشحالتان میکند.شرط این حساب این است که بین 70تا90 روز خرج شود چون ذهن شما باید از کارکردن پاداش و لذت بگیرد تا شوق ادامه دادن کار را داشته باشد.کار کردن جان کندن نیست!)
پنج درصد را هم به حساب “امور خیر،نیکوکاری و کمک کردن به دیگران”اختصاص دهید(فکر کنید قرار است به مسافرت بروید و فردی به شما می گوید این بسته را هم به اقای فرخی برسانید.اگر نبرید چه می شود؟خیانت در امانت کرده اید تاکید میکنم که از روزیتان این مبلغ را برای خیریه خرج کنید)
اگر برای شما این سوال ایجاد شده که حتی یک میلیون تومان هم هزینه های ضروری شما را پاسخ نمی دهد؛چه برسد به 600 هزارتومان !باید بگویم دو راه دارید:
اول هزینه هایتان را کاهش دهید.
دوم،درآمدتان را افزایش دهید.
راه سومی وجود ندارد متاسفانه !اگر هم بیش از 20 درصد می توانید پس انداز کنید مشکلی ندارد فقط فراموش نکنید که خیلی از هزینه های ضروریتان نزنید چون باید سطح استاندارد زندگیتان را هم بالا ببرید .مهم ترین قضیه در رعایت این فرمول ،یاد گرفتن پس انداز است و مدیریت و آموختن یک عادت درست.بعد منتظر معجزه ها باشید.هر چند با مبلغی کم ذخیره را شروع کنید و از روی رغبت این فرمول را انجام دهید.
منبع:زیبـاشـو دات کام
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
«زهد» در لغت ترک میل به چیزی یا اعراض از اشیاء را گویند. به عبارت دیگر بی میلی را زهد گویند، درمقابل رغبت که عبارت از کشش و میل است، اما در اصطلاح عرفان تعریفهای زیادی برای زهد شده است که ذیلا به آن اشاره می کنیم:
1- زهد، بغض و دشمنی با دنیا و روی برگردانیدن از آن است.
2- زهد، چشم پوشی از آسایش دنیا به خاطر تأمین آسایش آخرت است
3- زهد، نداشتن، دلبستگی به دنیا و کوتاه کردن آرزو است.
4- زهد، آنست که هر چه تو را از حق تعالی باز دارد، ترک کنی، یعنی: نسبت به دنیا و آخرت بی رغبت باشی.
5- زهد، چشم پوشی از دنیا و باک نداشتن از اینکه دنیا در دست که خواهد بود.
6- زهد، حقیر داشتن دنیا و ستردن آثار او از دل است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبایی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
7- زهد، دل برگردانیدن به خالق اشیاء است.
8- احمد جامی می گوید: «الزهد بروده الشی علی قلب الزاهد». زهد، سردی دنیا در دل زاهد است.
9- زهد، اعراض از هر چیزی است که خارج از ذات اوست.
10- زهد، انزواء از دنیا از روی میل و رغبت با قدرت بر آن است.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: ایها الناس الزهاده قصر الامل؛ ای مردم زهد عبارت از کوتاهی آرزو است.
از نظر حضرت امیر علیه السلام زهد دل نبستن به دنیا و کوتاه کردن آرزو است، زیرا علاقه به دنیا سرچشمه هر خطائی است و ترک دنیا سرچشمه هر خیری است، البته این زهد مراحلی دارد، به قول «حاتم اصم» ابتداء زهد اعتماد بر خدای تعالی و میانه آن صبر و آخر آن اخلاص است.
در نهج البلاغه در دو مورد زهد تعریف شده است که حاصل هر دو تعریف، ترک دنیا و بی میلی روحی یا عقلی است. لازم به ذکر است که بی میلی بر دو قسم است:
1- طبیعی، به این معنا که طبع انسان نسبت به چیزی تمایل نداشته باشد، مانند: بیمار که میل به غذا ندارد.
2- بی میلی روحی یا عقلی یا قلبی به این معنا که انسان توجهش را از اشیائی که مورد تمایل و رغبت اوست عبور داده و به چیز دیگری فوق این امور معطوف سازد.
بنابراین به دست آوردن بی رغبتی در ناحیه اندیشه و آرزواست، نه در ناحیه طبیعت، پس زهد بی میلی است. به عبارت دیگر زهد آن است که سالک میل طبیعی خود را از امور دنیوی و مادیات، به طور کلی ساقط کند.
امام علی علیه السلام می فرماید: الزهد کلمه بین الکلمتین من القرآن قال الله سبحانه لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه ؛
زهد در دو جمله از قرآن خلاصه شده است خداوند می فرماید: برای آنچه از شما فوت شده است تأسف نخورید و برای آنچه به شما داده می شود شاد نگردید و هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شاد نشود، بر هر دو جانب، زهد دست یافته است.
امام علی علیه السلام: «ایها الناس! الزهاده قصر الامل؛ ای مردم! زهد، کوتاه کردن آرزوست.»
هنگامی که سالک نسبت به غیر حق زهد می ورزد، هرگز تمایلی به غیر حق نشان نمی دهد و مرغ آرزوی او در اطراف غیر حق پر و بال نمی زند. آمدن و رفتنش، شادمانی یا اندوه ایجاد نمی کند و نسبت به آنچه در گذشته از دست داده اند اندوه نمی خورد و بر آنچه در آینده خدا عنایت می کند شاد نمی گردد.
زهد و پرهیز از حرام واجب و در امور حلال فضیلت است.
مولای متقیان زهد را ثروت می داند: العجز آفه و الصبر شجاعه الزهد ثروه ؛ ناتوانی آفت است و شکیبایی شجاعت و زهد ثروت است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبائی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
با توجّه به فرمایشات حضرت امام علی علیه السلام، «زهد»، نه زادة شکست است و نه نتیجة خودخواهی یا بی تفاوتی زاهد نسبت به مسئولیتهای اجتماعی خویش و گریز از جامعه؛ بلکه «زهد» عبارت است از کوششی آگاهانه و دلیرانه برای گسستن از وابستگی ها و تعلّقات گذرا و سبکبار ساختن خود برای پوییدن درست تر و سریع تر راه کمال و همدردی با دیگر انسان ها و گسترش ذات انسانی و به این معنا به انسان قدرتی می بخشد تا بر محدودیت ها و عادات و دلبستگی های طبیعی اش چیره شود و «خود» متعالی اش را بر «خود» خاکی اش مقدّم دارد و او را به سوی کمال مطلق و ذات حق هدایت کند.
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه 81.، حکمت 113و 439.
- تذکره الاولیاء، ص 633.
- مقدمه انس التائبین، ص 87.
- ترجمه رساله قشریه، ص 174.
- امام خمینی (ره) و اندیشه های اخلاقی عرفانی ،ص123.
برترین ها: یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامهای بدین مضمون نوشته اســت:
آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم. شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد.
چه برسد به 500 هزار دلار. خواست من چندان زیاد نیست. آیا مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟
آیا شما خودتان ازدواج کردهاید؟ سئوال من این اســت که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟
چند سئوال ساده دارم:
1- پاتوق جوانان مجرد و پولدار کجاست؟
2- چه گروه سنی از مردان به کار من میآیند؟
3- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند؟
امضا، خانم زیبا و خوش اندام
درآمد سالانه من بیش از 500 هزار دلار اســت که با شرط شما همخوانی دارد، اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما، وقت خودم را تلف میکنم.
از دید یک تاجر، ازدواج با شما اشتباه اســت، دلیل آن هم خیلی ساده اســت: آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه "زیبائی" با "پول" اســت. اما اشکال کار همین جاست: زیبائی شما رفتهرفته بعد ده سال آرام آرام به کل محو میشود اما پول من، در حالت عادی بعید اســت بر باد رود.
در حقیقت، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه و چین و چروک و پیری زود رس زنانه جایگزین این زیبائی خواهد گردید و اثری از این جوانی و زیبائی باقی نخواهد ماند.
از نظر علم اقتصاد، من یک "سرمایه رو به رشد" هستم اما شما یک "سرمایه رو به زوال".
به زبان والاستریت، هر تجارتی "موقعیتی" دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن اســت که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین اســت در مورد ازدواج با شما.
بنابراین هر آدمی با درآمد سالانه 500 هزار دلار نادان نیست که با شما ازدواج کند به همین دلیل ما فقط با امثال شما قرار میگذاریم اما ازدواج هرگز.
اما اگر شما علاوه بر جوانی و زیبائی کالایی داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد باشد و یا حداقل نفع آن از من منقطع نشود کالاهایی با ارزش مثل "انسانیت، پاکدامنی، شعور، اخلاق، تعهد، صداقت، وفاداری، حمایت، دوست داشتن، عشق و ... " آن وقت احتمالا این معامله برای من هم سود فراوانی خواهد داشت چون ممکن اســت من حتی فاقد دارایی هایی با ارزش با مشخصات شما باشم و برای داشتن آنها پول زیادی خرج کنم. چون بعد چند مدت از ازدواج، بیش از زیبائی، اندام و هیکل، مواردی که بیان کردم برای زندگی مشترک لازم بوده و من شدیدا به آنها نیاز پیدا خواهم کرد.
در هر حال به شما پیشنهاد میکنم که قید ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید. بجای آن شما خودتان میتوانید با کمی تفکر و تلاش و با داشتن درآمد سالانه 500 هزار دلاری، فرد ثروتمندی شوید. اینطور، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید.
امیدوارم این پاسخ کمکتان کند.
امضا رئیس شرکت ج پ مورگان
هدف گذاری و گرفتن تصمیم های بزرگ و تصور آیندهای ایدهآل در ذهنتان پیدا کردن یک کار بزرگ و یافتن شغلی برای اوقات بیکاری تان از جمله کارهایی هستند که شما باید تا قبل از 30 سالگی برای داشتن آینده ای خوب و دلخواه انجام دهید.
نتایج مطالعات نشان می دهند اکثر آدم های موفق و بزرگ قبل از 30 سالگی وارد حرفه و بازاریابی شدهاند و به جایگاهی رسیدهاند و پس از سن 30 سالگی تضمین آینده ای خوب و داشتن زندگی مالی خوب دور از ذهن و تصور اســت پس شاید جمله نابرده رنج گنج میسر نمیشود بیشتر به دوران جوانی شما اختصاص دارد و پس از 30 سالگی از ارزش آن کاسته شود.
نقل مطالب و داستانها با ذکر منبع ، رعایت اخلاق و امانتداری است.